کارآفرینی از جنس هنر (بازاریابی آثار هنری)
بازاریابی آثار هنری: هنرمند در تعریف کلاسیک، فردی خلاق و متفکر و خالق است که حتی در مقایسه با فلاسفه دارای مقام بالاتری است، چرا که علاوه بر کشف حقایق به خلق هم اقدام مینماید و در جایگاهی خداگانه قرار میگیرند که تفکرات خودشان را از طریق آثار هنری به مردم منتقل میکنند. در تعریف کلاسیک هنرمند باید دانش لازم و کافی را برای تولید اثر هنری داشته باشد اما در تعریف مدرن هر کسی میتواند هنرمند باشد و ایده خود را از طریق آثار هنری به نمایش گذارد.
در خصوص شناسایی آثار هنری دو دیدگاه وجود دارد. جامعه شناسان هنری براین باورند که آثار هنری در دو دسته تولید میشوند. هنر برای هنر و هنر برای اجتماع.
هنر برای هنر، هنرمند برای ارضاء خودش و افرادی که درک درستی از مسائل هنری دارند اثر هنری را خلق میکند و در واقع از نگاه افراد متخصص هنری در این دیدگاه، دیدهشدن و یا پنهان ماندن آثار هنری هیچ تأثیری بر کیفیت اثر هنری ندارد.
هنر برای اجتماع، در این دیدگاه بیان میشود که هنر باید برای جامعه تولید شود که در واقع این نگاه در دوران قدرت حکومتهای سوسیالیستی بسیار نمودپیدا میکند و هنر به عنوان ابزار تبلیغاتی برای احزاب سیاسی مطرح میگردد که هنری را ارزشمندتر میدانند که مورد استقبال بیشتر مردم قرار گیرد.
در این میان شکافهایی در خصوص معرفی و ایجاد ارتباط با جامعه از سوی هنرمندان بوجود آمده است که علم بازاریابی سعی دارد با مفاهیم و اصول خود راهکارهایی را ایجاد نماید تا آثار هنری با بیشترین اقبال عمومی روبرو گردد.
بازاریابی هنر در سطح عمومی و اولیه، یک فرآیند سیستماتیک ایجاد آگاهی و علاقه در جامعه، نسبت به هنرمندان و اثار هنری بمنظور ایجاد تمایل در بین مردم برای تعامل با هنرمند، گالری و محصولات هنری می باشد.
بازاریابی هنر فقط محدود به آثار هنری نیست، بلکه هر هنرمندی می بایست خودش را بازاریابی کند تا بتواند به عنوان یک برند هنری و یا Celebrity در جامعه شناخته شود. یکی از بزرگترین برنامههای دولت آمریکا برای هنر، ترویج مهارتهای بازاریابی و کارآفرینی در بین هنرمندان به منظور ایجاد درآمد از هنر میباشد. بازاریابی فعالیتی آنی نمیباشد، بلکه فرآیندی بلندمدت است که به دنبال انتشار ارزشهای هنرمندان و ارتباط با مخاطبین میباشد. تنوع و پیچیدگی زمینههای هنری سبب میشود تا رویکرد محصول محور در بازاریابی هنر بیشتر مورد استفاده قرارگیرد. هنرمندان با دستهبندی محصولات هنری، آسانتر قادر به شناسایی مخاطبین و برقراری ارتباط با آنها میباشند.
بازاریابی در هنر فرآیندی سیستماتیک میباشد که به دنبال شناسایی جامعه هدف آثار هنری و ایجاد علاقه در این افراد به منظور فروش آثار هنری میباشد. بازاریابی آثار هنری می بایست این نکته را درنظر داشته باشد که محصولات هنری لذتگرایانه میباشند و به دنبال ارضاء نیازهای خوشایند درونی انسانها میباشند.
سازمانهای هنری می بایست در جهت تعالی و توسعه کسب و کار خود برمبنای تفکر استراتژیک اقدام به تدوین طرح بازاریابی خود نمایند. برنامههای بازاریابی می بایست با تنظیم چشم انداز و اهداف و تحقیقات بازار آغاز گردند، با شناسایی و بخشبندی مخاطبین ادامه یابد و استراتژیهای ترویج و تبلیغ را برای معرفی آثار هنری و محصولات هنری ادامه دهند و در پایان با ارزیابی فعالیتهای بازاریابی میزان اثربخشی برنامهها را اندازهگیری نمایند و بهبود مستمر را در برنامههای خود مدنظر قرار دهند.
برنامههای بازاریابی به دنبال شناسایی و جذب مشتریان بالقوه میباشند که در ادامه این راه سازمانهای هنری می بایست برنامههای وفادارسازی مشتریان را نیز اجرا نمایند تا موقعیت کسب و کار خود را در این بازار رقابتی تثبیت نمایند و قدرت چانهزنی رقبا را به عنوان یک تهدید برای خود کاهش دهند.