بازشناسی ارتباط کهنِ صنعت و هنر
بازشناسی ارتباط کهنِ صنعت و هنر
لزوم بازنگری در آموزش عالی رشته های هنری
اثر هنری از جاری ساختن حس و الهام به درون عالم محسوسات پدید میآید. این اثر، در کشاکش حرکتش؛ رنگ و نقش و یا آوا و حرکت را بر پیکره جهان هستی، ثبت میکند. بدین ترتیب، آثار هنری پس از سالها و حتی قرنها، گوینده احوال روزگار خویش، باقی میمانند. در این میان، هنرمند با گوش فرادادن به موسیقی افلاک، دستبهکار میشود و بیبدیلترین اثر عالم را خلق میکند. این اثر، بهمنزله تفکر، دست سازه، تحرک و یا آوای دلنشینی میشود که از رنگ و لعابِ طبیعت، مایه گرفته است.
بر این اساس در بسیاری از زمانها، آثار هنری علاوه بر ثبت زیباییها، در پی تکمیل طبیعت برآمده و نقشی کاربردی، در راستای ایجاد سودمندی ایفا کردهاند. اینک این سؤال به ذهن خطور میکند که بهراستی هنر، تنها به بیان زیباییها میپردازد یا هدفش ایجاد سودمندی برای بشریت است؟
در قرون کهن، تفکیک میان مهارت تولید فرآوردههای صنعتی و آفرینشهای هنری، بسیار دشوار بوده است. بهطوریکه در یونان باستان، هنر و صناعت را همپای هم دانسته و به هنر به چشم صنعتی دستی مینگریستند.
آنان واژه “تخنه” را که هم جنبه ساختوساز داشت و هم جنبه دانستن؛ برای این منظور به کار میبردند. تخنه؛ واژهای بوده که بر هنر، صناعت، مهارت و فناوری دلالت میکرد و در سیر تطور تاریخی خود، در دوره مدرن نیز به دو مؤلفه تکنولوژی و هنر تقسیمشده است.
هماینک با نگاهی به پیوندهای تاریخی و مفهومی آن، این موضوع را بررسی کرده و اشتراکات و افتراقات آن را درمییابیم.
بحث نظری درباره هنر و صنعت، نخستین بار توسط فلاسفه نامداری چون افلاطون و ارسطو مطرح شد. آنها هنر را از لحاظ مباحث هستیشناسی، تعلیم و تربیت، اخلاق و اجتماع تبیین کردند و به این شکل طرح پرسشها از ذات و ماهیت و وجوه اشتراک و افتراق صنعت و هنر آغاز شد.
افلاطون، هنر را در جایگاهی سودمند و کاربردی، قرار داد. او همچون استادش سقراط، به جهانی ورای جهان مادیات اشاره داشت و معتقد بود که اصالت، کمال و زیبایی هر پدیدهای، قبلاً در جهانی دیگر، به نام عالم مُثُل آفریدهشده است. لذا هنر از دید او، در مرتبه دومِ تقلید از آفرینش قرار داشت.
در لغتنامه دهخدا نیز هنر به معنای علم، معرفت، دانش، فضل، فضیلت، كمال، كیاست، فراست و زیركی آمده است. همچنین هنر را دارای دو بعد خواندهاند: یك بعدِ آن؛ بر فرزانگی، فرهیختگی و كمال و بعدِ دیگر آن؛ بر توانایی بیان افكار، احساسات، عواطف، تخیلات و تفكر در قالب یكی از رشتههای هنری دلالت میکند.
در این میان، هنرهای زیبا بدون توجه به کارکرد، بر اساس ذهنیت و خلاقیت هنرمند خلقشده و در آنها کیفیتهای زیباییشناختی، بر اساس ذوق و سلیقه قضاوت میشوند؛ اما هنرهای کاربردی علاوه بر در نظر گرفتن جنبههای زیبایی شناسانه، با هدف کارایی عجین شده و شکل میگیرند.
بنابراین ردپای ارتباط هنر و صنعت، در اولین نشانههای بهجامانده از هنر در فلسفه غرب، دیدهشده و هنرمند بهعنوان صنعت گری ماهر پرورش داده میشده است. از اینرو، کاربرد هنر، تنها به زیبایی ختم نمیشده، بلکه هدف داشته و هدفش ایجاد سودمندی برای بشریت بوده است.
پسازآن دوره، با انقلاب کانت در فلسفه که به چرخش کوپرنیکی کانت مشهور است، توجه به زیبایی از اوبژه به سوبژه تغییر یافت و مهمترین تفاوت زیباییشناسی مدرن و زیباییشناسی کلاسیک رقم خورد. سرشت زیبایی به همراه چیستی هنر، موضوعات اساسی در زیباییشناسی فلسفی شدند. با این دیدگاه، زیبایی بهطور سنتی جزئی از ارزشهای نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شد.
با بسطِ موضوعِ فوق درمییابیم که؛ زیبایی، زیوری نیست که به گردنِ هنر آویزان شود، بلکه نتیجه کارکرد انطباقیِ ارزشهای موجود در اثر هنری، بر ارزشهای مادی در ذهن مخاطب است؛ بنابراین کمیت و کیفیت آن بهطور مستقیم؛ با سیستم اقتصادی، اجتماعی، بافت فکری، فلسفی، فرهنگی و حتی سنتی جامعه ارتباط دارد.
همچنین هنرهای کاربردی اغلب ترکیبی از هنر و تکنیک هستند. ازاینرو مفهوم سودمندی و هنر که در واژه تخنه در یونان باستان نهان بود، در دوران صنعتی به دو مفهوم متمایز تقسیم شد؛ یکی مفهوم تکنیک، با اشاره به مهارتهای مهندسی و دیگری مفهوم هنر، مجزا از پیشرفت فنی و تکنیکی.
بنابراین در دورههای طولانی در گذر زمان؛ برخی از هنرها، بهعنوان زیرمجموعههایی از صناعتهای سودمند طبقهبندی شدند و با حمایت از سوی اصناف و انطباق بر نیازهای اقتصادی یا اجتماعی، نظم و سامان یافتند. همچنین از دیدگاه جامع شناختی نیز چون یک هنرمند، با مواد و مصالح سروکار داشته، یک صنعتگر به شمار میآمده است.
در پایان میتوان نتیجه گرفت که هنرمند و صنعتگر به خاطر کاری که با دقت انجام میدهند و دغدغههای شخصیِ انجام آن را دارند؛ زیبایی را میجویند و همردیف هم قرار میگیرند. پس آنچه امروزه با نام هنرهای کاربردی یا تولید هنری نامیده میشوند درست به همین دغدغهها اشاره دارند.
نویسنده: مهندس بنفشه دینمحمدی آذری
پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی