شرکت بین المللی

شرکت بین المللی DHL: بهترین محل کار جهان در سال 2022

شرکت بین المللی DHL

پادشاه سالخورده آلمانی بازی را ادامه می‌دهد

آدریان دالسی، لری هیلبلوم و رابرت لین، سه تاجر جاه طلب از سانفرانسیسکو، DHL  را در سال 1969 تأسیس کردند. ایده‌ای که سه کارآفرین آمریکایی در نیمه‌ی دوم قرن بیستم مطرح کردند.

آنها ابتدا با حمل و نقل اسناد گمرکی از طریق آسمان شروع کردند. در نتیجه، زمان صرف شده برای گمرک برای پردازش محموله های بار به طور چشمگیری کاهش یافت. اولین پروازها بین سانفرانسیسکو و هونولولو انجام می شد، اما بعداً این شبکه به تمام نقاط جهان گسترش یافت. از سال 2013، DHL با توجه به تحویل سریع بین المللی و تدارکات، رهبر بازار بوده است. دی‌اچ‌ال امروز به‌عنوان زیرمجموعه‌ی شرکت لجستیکی آلمانی Deutsche Post DHL شناخت می‌شود که برخی از حوزه‌های ویژه‌ی پستی همچون ارسال سریع بسته را خصوصا در مقاصد بین‌المللی (EMS) پوشش می‌دهد. از اواخر دهه نود قرن میلادی گذشــته، با تصاحــب DHL و تکیه بر دارایی‌های زیرســاختی و دانش فنی خود، تبدیل به کسب وکاری بسیار بزرگتر، با سبد متنوعی از خدمات شد.

دی‌اچ‌ال از همان ابتدا فرایندهایی برای کاهش زمان جابه‌جایی بسته‌ها به کار گرفت و به‌نوعی سرعت را به‌عنوان نقطه‌ی مزیت خود ثبت کرد. فعالیت سریع دی‌اچ‌ال و استفاده از حمل‌ونقل هوایی برای جابه‌جایی بسته‌های پستی، به‌نوعی یک بخش جدید در صنعت پست و حمل‌ونقل هم ایجاد کرد. DHL به‌سرعت فرایند توسعه و رشد را طی کرد و به سرویسی سریع بین کالیفرنیا و هاوایی تبدیل شد. سپس نقاط پشتیبانی آن‌ها به سرتاسر شرق آمریکا گسترش پیدا کرد. اولین مشتری رسمی دی‌اچ‌ال، Bank Of America بود که به شرکتی مستقل و واحد برای جابه‌جایی نامه‌ها و اسناد بانکی نیاز داشت.

 DHL Express  از سال 1978 در بلژیک فعالیت می کند و در بیش از 220 کشور و منطقه فعال هستند. DHL Express  درک میکند که محموله شما بسیار بیشتر از یک بسته است. فرآیندهای لجستیک، شرکت شما را با مشتری شما مرتبط می کند.  

در حال حاضر بیش از 114 میلیون یورو برای ساخت یک مرکز جدید و پیشرفته توزیع HUB در بروکسل سرمایه گذاری می کنند. این به شرکت های بلژیکی اجازه می دهد تا حجم صادرات خود را افزایش دهند و بسته ها را با سرعت و اطمینان بیشتری به خارج از کشور تحویل دهند. بروکسل هاب به لطف نوسازی فناوری های مرتب سازی مورد استفاده، ظرفیت خود را از 12000 به 39500 محموله در ساعت افزایش می دهد و به DHL اجازه می دهد تا به رشد بیشتر مورد انتظار در محموله های سریع بین المللی پاسخ دهد.

همه کارکنان آنها از طریق یک برنامه آموزشی در سراسر جهان برای تبدیل شدن به متخصصان بین المللی معتبر آموزش دیده اند.  DHL فرهنگی ایجاد کرده است که کار سخت، اشتیاق و غرور را در اولویت قرار می دهد و کاملاً بر مشتری متمرکز است. با پیروی از چندین ماژول مختلف، سطح تخصص در حمل و نقل سریع بین المللی گسترش می یابد. در نتیجه میتوانند بهترین خدمات را برای شما ارائه دهند و از نیازهای تجاری بین المللی شما پشتیبانی کنند.

DHL Express گواهینامه کارفرمای برتر بلژیک 2017، کارفرمای برتر اروپا 2017 و جهانی 2017 را دریافت کرد. این گواهینامه فقط به شرکت هایی اعطا می شود که از نظر شرایط کارمندان به بالاترین استانداردهای برتری دست یابند. DHL Express مفتخر است که بخشی از شرکت هایی باشد که این گواهینامه را دریافت کرده اند.

به عنوان یک شرکت انتخاب میکنند که با کارکنان، محیط زیست، مسئولیت های اجتماعی و سرمایه ای که به آنها سپرده شده است با احترام و به شیوه ای پایدار رفتار کنند.

بر چهار حوزه استراتژیک مشارکت  – GoGreen، GoHelp، GoTeach  و Volunteering – تمرکز می کنند تا به مسئولیت های خود عمل کنند. به سمت تغییرات پایدار و مثبت در جهان، مانند استفاده از پیک دوچرخه، هواپیماهای تمیزتر، وسایل نقلیه الکتریکی و رانندگی وسایل نقلیه با گاز طبیعی فشرده هستند (24٪ از ناوگان آنها در بلژیک).

پایداری یک انتخاب طبیعی برای شرکت ها است. به همین دلیل آنها برنامه GoGreen خود را ایجاد کردند. پایداری همچنین یک اولویت تجاری واضح برای DHL است. هدف کاهش انتشار CO2 مرتبط با لجستیک تا سال 2050 به صفر است. از طریق نوآوری و کارایی در فرآیندهای لجستیک و حمل و نقل، DHL می تواند بار محیط زیست را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. به این ترتیب، DHL نمونه ای برای پایداری در حمل و نقل و تدارکات است.

نوآوری، تحقیق و توسعه از برنامه‌های مهم اکثر شرکت‌های بزرگ بین‌المللی محسوب می‌شود. DHL  هم مانند دیگر بازیگران تصمیم گرفت تا مرکزی را به نوآوری اختصاص داده و صنعت لجستیک را بیش‌ازپیش توسعه دهد. به‌همین دلیل مرکز نوآوری شرکت جدید در سال ۲۰۰۷ در نزدیکی شهر بن تأسیس شد. مسئولیت اصلی مرکز نوآوری DHL ، در طراحی و توسعه‌ی محصولاتی نوآورانه و قابل عرضه در بازارها خلاصه می‌شود.

DHL در مرکز نوآوری خود همکاری نزدیکی با پیش‌گامان فناوری جهان همچون IBM، اینتل و SAP دارد. توسعه‌ی خدمات و گسترش شبکه همیشه در اولویت‌های اول دی‌اچ‌ال و مدیران جدید آن یعنی پست آلمان بوده است. در جریان همین روندهای توسعه، در سال ۲۰۰۸ حمل‌ونقل هوایی دی‌اچ‌ال در لایپزیگ تأسیس شد که یکی از بزرگ‌ترین مراکز جهان در این حوزه محسوب می‌شود. منطقه‌ی لایپزیگ به دلایل استراتژیکی متعددی انتخاب شد. به‌عنوان مثال می‌توان به موقعیت فرودگاه، نزدیکی محل به بازارهای درحال رشد اروپای شرقی، قابلیت پروازهای شبانه و امنیت بالا، پرسنل حرفه‌ای منطقه و زیرساخت‌های استراتژیک برای توسعه‌های آتی در حمل‌ونقل ترکیبی هوایی، زمینی و ریلی اشاره کرد.

در سال‌هایی که تجارت الکترونیک به‌عنوان حوزه‌ای پرسود روزبه‌روز شهرت و اعتبار خود را در جهان افزایش می‌داد، دی‌اچ‌ال مدل‌های جدیدی از کسب‌وکار را شروع کرد و با روند موجود در جهان هماهنگ شد. از فعالیت‌های نوآورانه و مدرن دیگر می‌توان به همکاری شرکت با دانشگاه RWTH و توسعه‌ی خودروی الکتریکی اشاره کرد.

شرکت DHL و سازمان مادر یعنی پست آلمان، در سال‌های اخیر فعالیت‌هایی مبتنی بر حمایت از محیط زیست، توسعه‌ی یادگیری و افزایش فرایندهای خرید و ادغام برای توسعه‌ی فعالیت‌های جهانی را در پیش گرفته‌اند.

زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه

زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه : همه‌چیز بی‌شک از زمان رئیس‌جمهور هاردینگ تغییر کرده است. امروزه بیش از هر زمان دیگری در ایالات‌متحده و همچنین در سراسر جهان به روحیه کارآفرینانه در کسب‌وکار نیاز داریم. برخلاف آنچه برخی از مردم فکر می‌کنند، پایه و اساس سیستم تجارت آزاد، دولت نیست، بلکه کارآفرینی است. کارآفرینی برای رشد، نیاز به سرمایه‌گذاری‌های آزاد دارد و سرمایه‌گذاری آزاد هم بدون شرکت‌های کارآفرینانه امکان‌پذیر نیست. چرا زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه مهم هستند؟

نخست، زنجیره‌های تأمین مهم می‌باشند چون بخشی از مسائل مربوط به کارآفرینی هستند؛ دوم، زنجیره‌های تأمین مهم هستند زیرا روش مناسبی را برای اجرای فعالیت‌های کارآفرینانه نشان می‌دهند. امروزه به شیوه‌های متعدد عملی درباره چگونگی ایجاد ارزش در زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه و راه‌های ایجاد این زنجیره‌ها، توجه می‌شود.

زنجیره‌های تأمین اغلب فقط به‌عنوان مراکز هزینه، بدون در نظر گرفتن اعتباراتی که به آن‌ها به دلیل ظرفیتشان به‌عنوان ایجادکننده نوآوری و رشد اختصاص می‌یابد، شناخته می‌شوند. توانایی محدود کردن این ذهنیت که زنجیره‌های تأمین به‌عنوان مراکز هزینه هستند، یکی از قدرتمندترین سلاح‌های رقابتی شرکت‌ها است.

چرا کارآفرینانه بودن در زنجیره تأمین دشوار است؟

همان ذهنیت هزینه‌بر بودن که زنجیره‌های تأمین را محدود می‌کند، راه طولانی را در جهت جلوگیری از کارآفرینانه شدن آن‌ها قرار می‌دهد. کسانی که مسئولیت مدیریت زنجیره تأمین را بر عهده داشته‌اند با فشارهایی که برای کارایی در کوتاه‌مدت وجود دارد، آشنا هستند و این‌که چگونه گاهی این فشار سایر چیزها را از بین می‌برد. معیارهایی مانند تحویل به‌موقع، انجام سفارش کامل و گردش موجودی می‌تواند به‌راحتی از معیارهای ارزیابی مدیریت عملکرد باشد.

این معیارها به‌ویژه برای مشتریان بسیار مهم هستند، پس شرکت به تأمین‌کنندگانی که سفارش‌ها را به‌موقع و به‌طور کامل تحویل می‌دهند، وابسته است. ساختار زنجیره‌های تأمینی که بدون مشوق‌های طولانی‌مدت هستند نیز به همین ترتیب است. این موضوع به سازمان‌ها کمک می‌کند تا بر عملکرد کوتاه‌مدت خود تمرکز داشته باشند. زنجیره تأمین اغلب نخواسته است که تصمیمات راهبردی بلندمدت اتخاذ کند. اگر بخواهد این کار را انجام دهد سؤال این است که مرکز توزیع جدید کجا قرار می‌گیرد؟ تولیدات دریایی چگونه ارسال می‌شوند؟ یا عناصر کلیدی زنجیره تأمین چگونه برون‌سپاری می‌شوند؟ متأسفانه زمینه برای اشتباه و خطا در زنجیره تأمین بالاست و زمینه‌هایی برای مشکلات پیش‌بینی‌نشده خارج از کنترل شرکت نیز وجود دارد. نتیجه این وضع این است که سازمان‌ها، زنجیره‌های تأمین را به‌عنوان واحدهای تاکتیکی مشکل‌زا و نه به‌عنوان عناصر راهبردی شرکت، در نظر می‌گیرند.

فرایند نظام‌مند ایجاد ارزش

فرایند نظام‌مند ایجاد ارزش چیست؟ این فرایند به‌خصوص برای کارآفرینی سازمانی چگونه است؟ در زیر یک توضیح ساده از اشتون و همکاران (2003) آمده است:

  • حفاظت از آنچه دارید (دلایل موفقیت خود را مشخص کنید و در مورد چیزهایی که ارزش محافظت دارند، تصمیم بگیرید) و تعیین اولویت‌های اولیه خود؛
  • نفوذ در مشتریان موجود و سایر بخش‌های بازار (بر نقاط قوت خود تمرکز کنید) با ارائه محصولات و خدمات توسعه‌یافته؛
  • با شرکت‌های کارآفرینانه به جایگاهی فراتر از کسب‌وکار فعلی رسیدن، مانند شروع یک کسب‌وکار جدید، ادغام و ترکیب شدن با سایر شرکت‌ها، سرمایه‌گذاری مشترک، دریافت نمایندگی و سایر فعالیت‌ها.
  • توسعه کسب‌وکار خود با ارائه محصولات و خدمات جدید برای مشتریان موجود یا یافتن مشتریان جدید برای محصولات و خدمات موجود

ایجاد ارزش می‌تواند پایه یک فعالیت نظام‌مند و اصولی باشد؛ به‌عنوان‌مثال حفاظت از آنچه که دارید می‌تواند با تجزیه‌وتحلیل نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها (SWOT) در هر واحد یا بخش کسب‌وکار انجام شود. SWOT از سال‌ها پیش بوده است و هنوز هم یکی از مفیدترین ابزارها برای تعیین نحوه رقابت در کسب‌وکار است.

اهداف شرکت‌های دارای زنجیره تأمین کارآفرینانه

مطالعات بسیاری برای تعیین اهداف شرکت‌های کارآفرینانه انجام شده است؛ برخی از آن‌ها برای زنجیره‌های تأمین قابل‌اجرا هستند و برخی خیر. دوشنیتسکی درحالی‌که به‌صورت تخصصی روی زنجیره‌های تأمین کار نمی‌کند، گزارشی از اطلاعات مربوط به این موضوع گردآوری کرده است. توجه داشته باشید که او درباره سرمایه‌گذاری‌های کارآفرینانه می‌نویسد که مقداری با کارآفرینی سازمانی تفاوت دارد. نویسنده معتقد است که او به تحقیق در مورد آن دسته از مواردی که برای زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه انجام  می‌شوند، وفادار بوده است. در ساختار دوشنیتسکی، برنامه کارآفرینی سازمانی را یکی از بازیگران اصلی در شرکت مادر (به‌عنوان‌مثال شرکت‌های سیسکو و دل) هدایت می‌کند؛ شرکت مادر ممکن است گروه‌ها یا بخش‌های داخلی یا حتی شرکت‌های تابعه‌ای، برای پیشبرد کارآفرینی سازمانی داشته باشد. توسعه سازمانی اصطلاح رایجی است که توسط شرکت مادر برای توصیف شرکت‌ها به کار می‌رود. ازاین‌رو شرکت مادر در شرکت‌های کارآفرینانه سرمایه‌گذاری می‌کند که می‌تواند شرکت‌های نوپا، ادغام‌ها، مالکیت‌ها یا سرمایه‌گذاری‌های مشترک باشد. هنگامی‌که هر سرمایه‌گذاری شکوفا می‌شود، ممکن است در یک واحد کسب‌وکار ادغام شود، به شکل یک واحد کسب‌وکار جدید استفاده شود، به‌عنوان یک واحد تابعه راه‌اندازی شود و یا به یک ساختار سازمانی دیگر منتقل شود.

دوشنیتسکی معتقد است که در شرکت‌های باسابقه فقط ازنظر مقدار پولی که روی کسب‌وکارهای کارآفرینانه سرمایه‌گذاری کرده‌اند، در مقایسه با سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر مستقل، در رتبه دوم قرار دارند. این عقیده منطقی به نظر می‌رسد.

به نظر می‌رسد هدف اولیه سرمایه‌گذاری در زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه «بازگشت سرمایه» باشد. هرچند بازگشت‌های مالی لازم است، اما لزوماً برای بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های کارآفرینانه کافی نیست. علاوه بر ملاحظات مالی، بسیاری از شرکت‌ها به اهمیت اهداف مختلف راهبردی اشاره و بیان می‌کنند که برای یک سرمایه‌گذاری ارزشمند هردو اهداف راهبردی و مالی الزامی هستند.

بیکرهیوز چگونه به زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه می‌نگرد؟

شرکت‌ها دلایل بسیاری برای سرمایه‌گذاری‌های جدید دارند؛ به‌عنوان‌مثال، بیکرهیوز یکی از شرکت‌های بزرگ تجهیزات و خدمات، (عمدتاً، اما نه منحصراً) در سطح بالایی به اکتشاف و تولید نفت جهان و صنعت گاز می‌پردازد. این شرکت در طول سال‌ها از طریق طیف وسیعی از ترکیبات، رشد کرده است.

سازمان زنجیره تأمین بیکرهیوز، مسئول تدارکات و ساخت محصولات خود و همچنین توزیع و تدارکات درونی و بیرونی است. آن‌ها عملیات تولید را در کشورهای مختلف، نه فقط در ایالات‌متحده (تگزاس، اوکلاهاما، لوئیزیانا)، بلکه در مناطقی همچون کانادا، بریتانیا (اسکاتلند، انگلیس)، آلمان، آمریکای جنوبی (ونزوئلا، آرژانتین)، خاورمیانه (امارات متحده عربی، عربستان) و منطقه آسیا و اقیانوسیه (تایلند، چین، سنگاپور) انجام می‌دهند. توسعه محصول، فناوری، بازاریابی و تحویل در درجه اول از طریق بخش خط محصول انجام می‌شود. فروش و عملیات میدانی نیز از طریق بخش جغرافیایی صورت می‌گیرد.

سخن آخر در مورد زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه

این شماره از نشریه به این موضوع پرداخت که چرا زنجیره‌های تأمین، یکی از بهترین روش‌ها را برای اجرای فعالیت‌های کارآفرینانه ارائه می‌دهند. زنجیره‌های تأمین در دو جهت با شرکت در ارتباط هستند، از بالا با تأمین‌کنندگان و تأمین‌کننده تأمین‌کنندگان و از پایین با مشتریان و مشتریان مشتریان.

بنابراین زنجیره‌های تأمین به‌عنوان پل ارتباطی طبیعی به کار گرفته می‌شوند که برای به دست آوردن بینشی در مورد توانایی‌ها و نیازهای اساسی متعدد در کل زنجیره، ایدئال هستند. زنجیره‌های تأمین در اغلب موارد فقط به‌عنوان مراکز هزینه بدون در نظر گرفتن اعتبارات مشخصی برای ظرفیت بالقوه آن‌ها به‌عنوان مولد نوآوری و رشد درآمد، در نظر گرفته می‌شوند. مزیت رقابتی برای شرکت با داشتن زمینه برای کارآفرینی سازمانی-ایجاد کسب‌وکار جدید درون کسب‌وکار موجود-وجود دارد. تیم‌های درون شرکت‌های تأسیس شده، یک کسب‌وکار جدید را درک، توسعه، راه‌اندازی، رهبری و ارتقا می‌دهند. این شرکت‌های جدید از شرکت مادر متفاوت هستند اما درعین‌حال به منابع شرکت مادر و همچنین توانایی‌ها، سرمایه و شاید مدیریت آن، مشتریان، تأمین‌کنندگان و فناوری‌های آن وابسته هستند. برخلاف باور عمومی، شرکت‌های کارآفرینانه ممکن است به مالکیت نیاز داشته باشند و یا نداشته باشند. هدف اولیه شرکت‌های کارآفرینانه معمولاً ایجاد ارزش است، اما نه همیشه؛ ارزش برای سهامداران (در اصطلاح جامع‌تر ذی‌نفعان) اما ارزش سهامداران (ذی‌نفعان) چگونه ایجاد می‌شود؟ این لزوماً به‌وسیله مالکیت نیست و به‌صورت اشکال قانونی و روابط عملی است.

منبع: برگرفته از کتاب ایجاد زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه راهنمایی برای نوآوری و رشد. (ویلیام بی. لی)

کارآفرینی سازمانی چگونه میتواند به تولید کمک کند

جهانی شدن

جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش دوم)

در ادامه مطلب گذشته جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)

براي اين منظور حوزه فكري جديدي به نام كارآفريني توانسته است تا حد بسيار زيادي اين نوع شايستگي را در افراد ايجاد و تقويت نمايد؛ زيرا فرايند كارآفريني مبتني بر فرصت است و ازاین‌رو می‌تواند در جهانی‌سازی نوع سوم بسيار حائز اهميت باشد. وقتي در اين سطح از جهانی‌شدن سرعت رقابت‌ها فزوني می‌یابد كميابي نيز بیش‌ازپیش نمايان می‌شود؛ يعني فزوني مسائل و نيازها و كاهش منابع براي حل و رفع آن‌ها. پس می‌توان ادعا نمود، موقعيت برآورده كردن اين نيازها و حل خلاقانه و متفاوت مسائل همراه با كمبود منابع در دسترس يك شايستگي است و استفاده از تسهیل‌کننده‌هایی مانند، آپلود (به فرايند انتقال مطالب از رايانه محلي به رایانه‌ای دوردست از طريق خطوط ارتباطي گفته می‌شود.)، آوت سورس (به واگذاري عمليات غير اصلي يك سازمان به نهادي بيروني كه در آن كار تخصص دارد گفته می‌شود.)، اين سورس (همكاري و توليد ارزش افقي.)، زنجيره تداركات (به جريان مواد، قطعات و اطلاعات، از تدارك مواد خام تا تحويل محصول به كاربر نهايي اشاره دارد.) و ازجمله كارآفريني اين شايستگي را با شناسايي، ارزيابي و بهره‌برداری از فرصت‌ها با توجه به همين کمیابی‌ها به افراد هديه می‌کند و این‌چنین افراد را با نوع سوم جهانی‌شدن همراه می‌نماید. درنتیجه بايد قبول نمود كه با ورود به سطح سوم جهانی‌شدن در بعد فردي، ديگر افراد حتي از منزل خود نيز می‌توانند جهاني شوند.

جهانی‌شدن و دنیای امروز کسب‌وکارها

ديويد راتكوف، مقام ارشد سابق وزارت بازرگاني آمريكا كه اكنون يك مشاور خصوصي در امور استراتژيك است، می‌گوید: جهانی‌سازی «واژه‌ای است كه براي تشريح تغيير روابط دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ و بيزينس پیداکرده‌ایم» و می‌افزاید: «اما اتفاقي كه امروزه دارد رخ می‌دهد گسترده‌تر و پدیده‌ای بسيار عمیق‌تر است». موضوع فقط نحوه‌ی ارتباط دولت‌ها، شرکت‌های خصوصي و مردم نيست؛ موضوع فقط نحوه‌ی تعامل سازمان‌ها نيست، بلكه موضوع تكوين الگوهاي كاملاً جديد اجتماعي، سياسي و کسب‌وکار است. موضوع درباره‌ی چيزهايي است كه بر عمیق‌ترین و ریشه‌دارترین وجوه جامعه و سرانجام بر ماهيت قرارداد اجتماعي تأثیر می‌گذارد. موضوع را از خود سؤال كنيد: چه وضعيتي پيش می‌آید اگر نهادي كه در آن قرار داريد، با شغلي كه در فضاي سايبر داريد هماهنگ نباشد، يا واقعاً نتواند دربرگیرنده‌ی كارگراني باشد كه با گروه ديگري از كارگران در نقطه‌ی ديگري از جهان همكاري می‌کنند، يا ديگر نتواند محصولي را كه هم‌زمان در چند محل ساخته می‌شود، ثبت كند؟ چه كسي مقررات كار را وضع می‌کند؟ چه كساني بايد از اين مقررات بهره‌مند شوند؟

بی‌گمان، اگر به هموار شدن دنيا به‌صورت جدي باور داشته باشيم، آنگاه به‌وقت خود يكي از تغييرات بنيادين يا نقاط عطف تاريخ را به‌وضوح لمس می‌نماییم؛ چراکه مشخصه اين هموار شدن، سرعت و دامنه‌ی وقوع آن است. وقتي فرايند برون‌سپاری بسياري از فعالیت‌های شرکت‌های آمريكايي به كشور هند را موردبررسی قرار می‌دهیم اين مهم مؤید نکته‌ای است كه به آن اشاره شد؛ ديگر پستی‌وبلندی، ديوار، مانع و يا هر چيز غير هم‌سطحی وجود ندارد، همه‌چیز كنار رفته و همه‌چیز هموارشده تا از گوشه‌ای از دنيا مسائل را ديد و نيازها را شناسايي و براي حل و رفع آن‌ها به گوشه‌ای ديگر، خدمات و محصولات ارائه نمود. شرکت‌های آمريكايي با برون‌سپاری‌های فعالیت‌های خود به كشوري مانند هند، بسياري از هزینه‌های خود را كاهش داده‌اند و از سوي ديگر اين امر براي شرکت‌ها و حتي در سطح فردي در هند رونق و رشد چشمگير اقتصادي حاصل نموده است.

ديگر لازم نيست براي انعقاد قرارداد و گفتمان، ساعت‌ها پرواز نمود و كيلومترها راه را پيمود، بلكه از طريق بهره‌گیری از تکنولوژی‌های نوين همانند ويدئوكنفرانس می‌توان ضمن دستيابي به نتايج، هزینه‌ها را كاهش داد. درنتیجه ديگر بايد پذيرفت دنيا هموار است و رنگ‌ها در نوع موفقيت نقش ندارند؛ اما نكته مهم ديگري كه می‌تواند در تكميل مطلب مطروح مفيد باشد، چگونگي انتخاب و ورود به حوزه‌های جهاني در سطح فردي است. در كتاب از خوب به عالي مطلبي مطرح‌شده است كه به آن اشاره می‌کنم، براي انتخاب و ورود به حوزه‌های جهاني درك عميق از سه محور متقاطع بسيار مهم است، اين سه محور عبارت‌اند از؛ 1- زمینه‌ای كه به‌شدت به آن علاقه داريد، 2- زمینه‌ای كه می‌توانید در آن بهترين عملكرد را داشته باشيد و 3- عامل حركت موتور اقتصادي. ازاین‌رو مهم آن است كه مشخص شود فرد در كدام زمينه می‌تواند در سطح جهاني حرفي براي گفتن داشته باشد و همچنين مشخص شود كه در كدام زمينه قادر به اين امر نخواهد بود.

اين شناخت از خود می‌تواند براي ورود به عرصه‌های جهانی‌شدن به كمك افراد آمده و اهداف و برنامه‌های آن‌ها را براي ماندگاري در اين سطح هموارتر نمايد، كه البته از دستمایه‌های اصلي اين شناخت، كارآفريني است. چراکه براي همراه شدن با فرايند جهانی‌شدن بايد تغيير را پذيرفت و براي پذيرش تغيير، اول، بايد نوگرايي و تازگي را فهميد؛ دوم، بايد الگوهاي گذشته و جاري را مورد تجدیدنظر قرارداد و حصارهاي ذهني را بابت مواجهه با مسائل و نيازها كنار زد تا خلاقيت و ابعاد مختلف مسائل ظهور يابند و رشد كنند. آنگاه است كه تغيير قابليت پذيرش دارد و وقتي تغيير باور شد كارآفريني براي ورود مهيا می‌گردد؛ چون كارآفرين كه به‌عنوان همان فرد موردنظر در فرايند جهانی‌شدن نوع سوم ايفاي نقش می‌نماید؛ شتاب‌دهنده تغييرات در جهان بوده و انديشمندي مستقل است كه جرئت می‌کند در محيطي از رويدادهاي متداول، متفاوت باشد؛ و نهايتاً، براي جهانی‌شدن در سطح فردي بايد كارآفرين بود تا فرايند هموار شدن دنيا ملموس‌تر اتفاق افتد و براي همراه شدن با اين همواري بايد گوش دادن و سرعت آهنگ تغييرات و پذيرفتن الگوهاي جديد را به‌عنوان يك اصل اجتناب‌ناپذیر باور نمود.

بحث و نتیجه‌گیری

همان‌گونه كه مطرح شد، جهان به سمت همواري و خروج از انحصارها سوق يافته و اين مهم را می‌توان از سقوط ديوارها، باز شدن پنجره‌ها، ظهور رایانه‌های خانگي و … مشاهده نمود و اين موارد با يكديگر تركيبي را ايجاد نموده‌اند تا افراد از سرتاسر دنيا و بدون محدودیت‌ها بتوانند پيام خود را به يكديگر منتقل نمايند. در اين سطح افراد توانستند با يكديگر تا حد زيادي در ارتباط باشند، اما گسترش اينترنت و تولد وب‌باز هم توانست اين ارتباط را ميان افراد گسترده‌تر نموده و با هزینه‌های كمتر، بهره‌وری بيشتري براي استفاده‌کنندگان خود به وجود آورد؛ و سرانجام با تولد کابل‌ها و پروتکل‌های استاندارد ارسال اطلاعات كه برنامه‌های كاربردي و ماشين و … و همه و همه را به هم متصل نمود، به توسعه کسب‌وکارها منجر گرديد و اين ابزار و تسهیل‌کننده توانست براي همکاری‌های بيشتر و با هزينه كمتر به كمك کسب‌وکارها آمده و زمان و مكان را به هم نزدیک‌تر نمايد. همه این‌ها سرآغاز يك همكاري جديد با رويكردي جديد بدون مرز و محدوديت را ايجاد می‌نماید. اين مهم باوري را در سطح جهاني ايجاد نمود كه همه افراد می‌توانند از شایستگی‌هایی برخوردار شوند كه بر اساس اين نوع همکاری‌ها فارغ از مكاني كه در آن قرار دارند به فعاليت بپردازند و اين ميزان همكاري از طريق تسهیل‌کننده‌هایی ازجمله: آپلود، آوت سورس، اين سورس، زنجيره تداركات، اين فرم و … و ازجمله روح كارآفرينانه، به همراه يادگيري بهره‌گیری از فنّاوری‌های نوين توانسته است به فرايند هموار شدن جهان و خرد شدن سطح رقابت‌ها و شایستگی‌های جهانی‌شدن سرعت بيشتري ببخشد. درنتیجه می‌توان ادعا نمود بايد براي شناسايي و ارزيابي فرصت‌ها به‌عنوان شايستگي مهم جهانی‌شدن در سطح فردي به كارآفرين شدن روي آورد و پذيرفت دنيا براي همكاري و ارتقاء سطح نيازها و برآوردن آن مسطح است و با آغوش باز نوآوران و نوباوران را می‌پذیرد.

جهانی شدن

جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)

همواره از مشكلات اساسي براي جهانی‌شدن هزينه و موانع و فراز و نشیب‌های آن بوده است اما با بررسي سير تحولات جهان كه هزينه و موانع جهانی‌شدن باوجود تسهیل‌کنندگان و خرد شدن سطح رقابت‌ها کاهش‌یافته و شاهد آن هستيم كه حتي در سطح فردي نيز می‌توان جهاني شد و در اين راستا بسياري از موانع از سر راه برداشته‌شده است؛ به‌طوری‌که دنيا از حالت كروي به دنيايي صاف تغيير شكل داده است. براي درك مناسب‌تر اين منظور و با الهام گرفتن از تجربيات فريدمن در اين نوشتار تلاش شده است ابعاد هموار شدن جهان و جهانی‌شدن در سطح فردي موردبررسی اجمالي قرار گيرد.

در دنيايي كه هر چيزي كه قابل انجام باشد، انجام می‌شود و سریع‌تر ازآنچه قابل‌تصور است يا بايد نوآوري (يعني بالاتر از نياز مشتري فكر و عمل كردن) به‌وسیله افراد به جلو رانده شود و بر اساس آن نيازهاي جديد براي جهان خلق گردد و يا بايد منتظر رقبايي سرسخت بود تا آن‌ها ما را از گردونه اين رقابت به زير كشند. در دنياي كنوني رقابت فقط با افرادي نيست كه هميشه رقيب ما بوده‌اند، بلكه رقابت با افراد گوناگوني است كه توانايي انجام كارهاي كوچك، متوسط و بزرگ را حتي از طريق مكاني در منزل خوددارند و می‌توانند برايمان رقيبي سرسخت باشند.

دنياي امروزي، دنياي شكار فرصت‌هاست. براي اينكه فرصت شناس و فرصت بين باشيم بايد پيوسته در جستجو و جمع‌آوری اطلاعات باشيم تا هوشيارتر شويم. براي به دست آوردن اطلاعات ديگر مرزها فروریخته‌اند، ديگر نياز نيست كيلومترها طي شود و زمان فراوان هدر رود بلكه جهان به سطحي از همكاري رسيده است كه از طريق تسهیل‌کنندگانی می‌توان بدون توجه به رنگ، مليت، مسافت و …. با يكديگر تبادل و تعامل داشت و جهاني شد؛ اما يكي از لازمه‌های اين دنياي بدون مرز و هموار، تغيير است. افراد كارآفرين و نوآفرين به‌عنوان پيشگامان پذيرش اين تغييرات كه از اصول آن تازگي و نوانديشي است، با فرصت شناسي و بهره‌برداری از آن، آمادگي مواجهه با تغييرات سريع را كه از الزامات ورود به سطح جديد رقابت‌ها می‌باشد، دارند. درنتیجه لازمه همراه شدن با دنيايي هموار، پذيرش تغيير و داشتن راهبردي براي همراه شدن با آن است. ازاین‌رو، در این نوشتار تلاش شده است تا به اين پرسش پاسخ داده شود كه آيا واقعاً دنيا در حال هموار شدن است؟ و ابزار همراهي با آن چيست؟ در اين راستا جهت پاسخگويي به پرسش‌های مطروح از طريق بررسي سير تحولات جهان مطالبي ارائه گرديده تا براي دقايقي ذهن خواننده را نسبت به تحولات شگرف جهان امروز به چالش بكشاند.

دوره­ اول جهانی‌شدن

فريدمن (2006) معتقد است: امروزه مفهوم جهانی‌شدن به سطح كاملاً جديدي رسيده است. از منظر تاريخي شايد بتوان سه دوره بزرگ براي جهانی‌شدن تصوير نمود. دوران اول، از 1492 ميلادي، كه كريستف كلمب سفر اكتشافي دريايي خود را آغاز كرد و دنياي قديم و جديد را رودرروی هم قرارداد و تا 1800 ميلادي طول كشيد. می‌توان اين دوران را جهانی‌شدن نوع اول ناميد؛ دوراني كه دنيا را از مقياس بزرگ به مقياس متوسط رساند. موضوع جهانی‌شدن نوع اول، كشورها و نيروهاي جسماني آن‌ها بود؛ به اين معنا كه عامل كليدي تغيير نيروي محركه فرايند يكپارچگي جهاني، زور بازو و نيروي عضلات، قدرت اسب، قدرت باد و در اواخر دوره، قدرت بخار در يك كشور بود و این‌که چقدر خلاقانه می‌توانست آن‌ها را بكار گيرد. در اين دوران كشورها و دولت‌ها در انهدام ديوارها و جوش دادن دنيا به هم پيشرو بودند و يكپارچگي جهاني را پيش بردند. در جهانی‌شدن نوع اول، پرسش اصلي اين بود: جايگاه كشور من در رقابت و فرصت‌های جهاني كجاست؟ چگونه می‌توانم جهاني شوم و از طريق كشورم با جهان همكاري كنم؟

دوره­ دوم جهانی‌شدن

دوران دوم، تقريباً از 1800 ميلادي تا 2000 ميلادي طول كشيد و با ركود بزرگ در اقتصاد آمريكا و سپس اروپا و جنگ جهاني اول و دوم دچار وقفه‌هایی شد. می‌توان اين دوران را جهانی‌شدن نوع دوم ناميد. اين دوران دنيا را از مقياس متوسط به مقياس كوچك رساند. در جهانی‌شدن نوع دوم، عامل اصلي تغيير و نيروي محرکه‌ يكپارچگي جهاني از كاهش هزینه‌ حمل‌ونقل در اثر كاربرد موتور بخار و راه‌آهن و در نیمه‌ی دوم اين دوران از كاهش هزینه‌ی ارتباطات راه دور، در اثر گسترش تلگراف، تلفن، كامپيوتر شخصي، ماهواره، کابل‌های فيبر نوري و  نگارش اولیه‌ی وب جهاني، نيرو می‌گرفت. در اين دوران، تولد و بلوغ اقتصاد جهاني، به اين معنا كه حركت كالا و اطلاعات از قاره‌ای به قاره ديگر به حدي برسد كه بازاري جهاني، با خریدوفروش جهاني كالا و نيروي كار شكل بگيرد، تحقق يافت. نيروي محرکه‌ی اين دوران، اختراعات جديدي همانند سخت‌افزاری، موتور بخار و راه‌آهن در ابتداي دوره و تلفن و كامپيوترهاي بزرگ در پايان دوره بوده است. پرسش اساسي اين دوران آن بود كه؛ جايگاه مناسب شركت من در اقتصاد جهاني كجاست و چگونه از فرصت‌ها استفاده می‌کنم؟ چگونه می‌توانم از طريق شركت خودم با ديگران همكاري كنم؟ اين دوران دقيقاً پس از فروریختن ديوارها (مانند ديوار برلين) و ايجاد يكپارچگي بيشتر جهاني آغاز گرديد.

دوره­ سوم جهانی‌شدن و فرصت­های کارآفرینانه

در حدود سال 2000 ميلادي دوران كاملاً جديدي شكل گرفت به نام جهانی‌شدن نوع سوم. اين نوع جهانی‌شدن، جهان را از مقياس كوچك به ريز تقليل داده و هم‌زمان زمین‌بازی را هموارتر كرده است. نيروي محركه جهانی‌شدن نوع اول، كشورها بودند و نيروي محرکه‌ی جهانی‌شدن نوع دوم شرکت‌ها و نيروي محرکه‌ی جهانی‌شدن نوع سوم، نيرويي كه آن را منحصربه‌فرد می‌کند، قدرتي است كه افراد براي همكاري و رقابت جهاني به دست آورده‌اند؛ اما جهانی‌شدن نوع سوم فقط به سبب كوچك كردن و مسطح كردن دنيا و توانمند ساختن فرد با دوران قبل تفاوت ندارد. در دوران جهانی‌شدن نوع اول و دوم اساساً افراد و مؤسسات آمریکایی و اروپايي فرايند جهانی‌شدن را به‌پیش می‌راندند؛ اما در جهانی‌شدن نوع سوم اين مسئله ديگر بی‌معناست و ساير كشورها هم به اين فرايند پيوسته و سطح وسیع‌تری از دنيا را پوشش داده‌اند و بيشترين کارایی‌ها را از طريق برون‌سپاری به انجام می‌رسانند و ديگر مرزها بی‌معنا گشته است. جهانی‌شدن نوع سوم اين امكان را براي انسان‌های بيشتري فراهم كرده كه به‌راحتی وارد بازي شوند و خواهيم ديد كه در اين فرايند هر رنگي از رنگین‌کمان بشري نقشي خواهد داشت.

بر اين اساس ديگر براي رقابت كردن در بازارها لزوماً نه در سطح يك كشور و نه در سطح يك سازمان، بلكه بايد در سطح فردي تلاش نمود. اين امر باعث می‌شود كه مرزها درنورديده شده، رنگ‌ها اهميت و برتري خود را ازدست‌داده و تنها و تنها یک‌چیز مهم گردد: «شايستگي ديدن فرصت‌ها». وقتي رقابت به اين ميزان جزء شده است، پس قطعاً سرعت در آن نيز فزوني می‌یابد و اين، يعني بايد براي رقابت‌ها خود را مجهز نمود، اما به چه چيزي؟ به مزیت‌هایی نسبت به ديگران؛ اما اين مزیت‌ها را چگونه می‌توان ايجاد نمود؟ با استفاده از تسهیل‌کننده‌ها براي ديدن بهتر و متفاوت‌تر مسائل. يعني وقتي براي جهانی‌شدن می‌توان به‌صورت فردي عمل كرد، پس بايد به آن سطح از توانايي دست‌یافت تا مسائل و نيازهاي موجود را بهتر ديد و براي رفع آن نيز بهترين راه‌حل‌ها را ارائه نمود. اين موقعيت براي برآورده كردن نيازها و حل مسائل، همان فرصت‌هایی هستند كه بايد براي شناسايي آن‌ها در سطح جهاني، شایستگی‌هایش را به دست آورد.

اکوسیستم کارآفرینی

اكوسيستم كارآفريني، شرط لازم برای پویایی اقتصاد

اکوسیستم کارآفرینی: ازآنجاکه در تعاريف اولیه کارآفرينی به نقش فرد تأکید شده و کارآفرينی نوعی نگرش و رفتار فردی ديده می‌شد، تلاش‌های اولیه دولت‌ها برای توسعه کارآفرينی نیز محدود به سیاست‌های سطح فردی بود. فرض بر آن بود که با آموزش افراد و فرهنگ‌سازی و ايجاد وجهه مناسب برای کارآفرينان در جامعه، کارآفرينی به‌صورت کمّی و کیفی توسعه خواهد يافت . لیکن تجربه نشان داد که وجود روحیه و انگیزه کارآفرينی در افراد کافی نیست بلکه بروز کارآفرينی نیازمند محیطی مساعد است.

ازآنجاکه کارآفرينی به‌شدت وابسته به زمینه‌ای است که کارآفرين در آن فعالیت می‌کند )شامل اجتماع، محیط نهادی و محیط فیزيکی(، استفاده از اصطلاح اکوسیستم کارآفرينی در ادبیات سیاست‌گذاری کارآفرينی گسترش يافت. در حال حاضر، پژوهشگران حوزه سیاست‌گذاری کارآفرينی به اين اجماع رسیده‌اند که کشورها نیازمند تعداد زياد کارآفرين (به معنای کسب‌وکار جديد يا خوداشتغالی)  نیستند بلکه نیازمند اکوسیستم کارآفرينی خوب و کیفی هستند تا به رشد و توسعه اقتصادی دست يابند. کارآفرينی پدیده‌ای فرا بخشی و چندوجهی است به‌نحوی‌که از یک‌سو متأثر از همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و از سوی ديگر بر اين ابعاد تأثیرگذار است. ازاین‌رو توسعه کارآفرينی درگرو توجه به موضوعات مختلف از زوايا و جنبه‌های متعددی می‌باشد که ضرورت به‌کارگیری رهیافت اکوسیستم را روشن می‌کند. در مفهوم اکوسیستم کارآفرينی به‌عنوان روشی جديد برای تفکر و اقدام، جهت طراحی سیاست‌های کارآفرينی در سال‌های اخیر به کار گرفته‌شده است. اکوسیستم کارآفرينی به افراد، سازمان‌ها و نهادهايی اشاره دارد که محرك يا مانع تصمیم فرد برای کارآفرين شدن بوده و يا بر احتمال موفقیت او در صورت راه‌اندازی کسب‌وکار کارآفرينانه مؤثرند.  OECD  اکوسیستم را شامل چارچوب‌های تنظیمی، شرايط بازار، دسترسی به منابع مالی، تحقیق و توسعه و فن‌آوری، فرهنگ و قابلیت‌های کارآفرينانه معرفی کرده است. اکوسیستم‌ها، محیطی را ايجاد می‌کنند که لازم است عناصر آن هم‌نوا با يکديگر برای شکوفايی بنگاه‌های نوآور و پر رشد به نظم درآيند. اين بنگاه‌ها نیازمند کارکنان ماهر هستند، لازم است تا دسترسی به فن‌آوری داشته باشند، زيرساختی با کارکرد مطلوب لازم دارند، مشاوره تخصصی و پشتیبانی می‌خواهند، بايد به منابع مالی دسترسی داشته باشند، محلی برای کسب‌وکار لازم دارند، و نیازمند يك چارچوب قانونی هستند که از آن‌ها حمايت کند. در اکوسیستم کارآفرينی وجود ذينفعان و همکاری متقابل آن‌ها با يکديگر سبب ايجاد شرايط مناسب برای فعالیت‌های کارآفرينانه و توسعه کسب‌وکارهای جديد می‌شود. منظور از ذينفع هر نهادی است که به‌طور بالفعل يا بالقوه حامی و مشوق کارآفرينی است. ارگان‌های دولتی، دانشگاه‌ها، انجمن‌های کسب‌وکار، تشکل‌های بخش خصوصی، سرمایه‌گذاران، بانک‌ها، کارآفرينان، مراکز رشد، مراکز شتاب‌دهنده، رهبران اجتماعی، مراکز تحقیقاتی، نمايندگان نیروی کار، وکلا و غیره از ذينفعان اکوسیستم کارآفرينانه هستند. کارآفرين نیز هرچند حاصل اکوسیستم کارآفرينانه است اما خود نیز نقش فعال در ايجاد اکوسیستم و سلامت آن بازی می‌کند. تعامل و همکاری متقابل بین ذينفعان مختلف نیازمند تبادل رسمی و غیررسمی اطلاعات جهت هماهنگی میان فعالیت‌های آنان است. بررسی‌ها نشان می‌دهند که نحوه‌ی ترکیب اين عوامل که باگذشت زمان تکامل می‌یابند وابسته به شرايط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جغرافیايی است. بديهی است که اکوسیستم‌های کارآفرينی يکتا و منحصربه‌فرد هستند زيرا نتیجه و برآيند تعاملات متقابل و پیچیده‌ی صدها عامل هستند که ريشه در نهادهايی شکل‌گرفته در طول تاریخ‌دارند؛ نهادهايی که برای کشورهای مختلف، در کنار مزیت‌های رقابتی منحصربه‌فرد، مجموعه‌ای خاص از چالش‌ها به وجود می‌آورند که بايد بر آن‌ها غلبه کرد. به همین سبب است که در اين رويکرد، استفاده‌ی کورکورانه از الگوی توسعه‌ی کارآفرینانه‌ی يك کشور و اعمال آن برای کشور ديگر ناکاراست. ازآنجاکه تنها در اثر وجود ویژگی‌هایی همچون همگنی، تعادل و هم‌افزایی است که اکوسیستم توان پرورش کارآفرينان موفق را خواهد داشت، لازمه تشخیص و طراحی سیاست‌های مناسب برای توسعه کارآفرينی توجه به کلیه عناصر )کاستی‌ها يا نقاط قوت( اکوسیستم و شیوه تعاملات آن‌ها است. در چنین نگاهی ضعف در يك زيرسیستم يا نهاد می‌تواند بر عملکرد کلی اکوسیستم تأثیر داشته و علیرغم وجود نقاط قوت، همانند يك گلوگاه عمل نمايد.

با توجه به‌مرور ادبیات و پیشینه آکادمیک و عملیاتی این حوزه :  آموزش‌وپرورش، مکانیسم پشتیبانی، بودجه و امور مالی، سرمایه‌های انسانی، زیرساخت و چارچوب قانونی، فرهنگ حاکم و نهایتاً وضعیت بازار، المان‌های حیاتی و تأثیرگذار در موفقیت و ثبات یک اکوسیستم کارآفرینی بشمار می‌روند که وجود یا عدم وجود این اجزا در توانایی یک شرکت جهت حفظ و توسعه جایگاه رقابتی، بسیار قابل‌توجه و تعیین‌کننده هستند

کارآفرینی و اقتصاد پایدار

کارآفرینی

آیا کارآفرینی یک نوع اعتیاد است؟

در محافل علمی تعیین رابطه میان کارآفرینی و اعتیاد موردبحث است. بر اساس گزارش برخی تحقیقات در کارآفرینان نشانه‌هایی مبنی بر رفتارهای اعتیاد آمیز، همچون افکار وسواسی، دوره‌های انزوا جویانه و هیجانات منفی مشاهده‌ شده است. درواقع؛ کارآفرینان همچون افرادی که به قمار یا اینترنت اعتیاد دارند، در اثر احساس اجبار به کار و تداوم فعالیت با یک سری پیامدهای منفی روبرو می‌شوند.

در دنیای امروزه، با توجه به گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعات محور، کارآفرینی از اهمیت مضاعفی برخوردار گشته است. در این مرحله، کارآفرینی به‌عنوان یک فعالیت مکمل، نوآورانه، خلاقانه و مدیریتی مطرح می‌شود. هم‌چنین؛ برخی محققان بر مشخصات، ویژگی‌ها و رفتار افراد کارآفرین تأکید می‌کنند که از مهم‌ترین این مشخصات و رفتار می‌توان به ریسک‌پذیری، پذیرش خطر شکست، استقلال‌طلبی، اعمال‌نفوذ بر دیگران، خلاقیت، آینده‌نگری، توانایی تحلیل، سرعت تصمیم‌گیری، سخت‌کوشی، پشتکار جهت رسیدن به اهداف، تشکیل شبکه‌های اجتماعی، اعتمادبه‌نفس بالا، اعتماد به دیگران، شناسایی فرصت‌های نوین و روش‌هایی برای ایجاد و توسعه کارآفرینی و منطقی بودن اشاره کرد.

اما عوامل تقویت‌کننده اعتیاد رفتاری بدین شرح هستند: افکار وسواسی، پیش‌بینی و انجام تشریفات و رفتارهای خاص، خود را زیاد ارزشمند تلقی کردن، افزایش منابع، غفلت (نادیده گرفتن و بی‌خبری از دوستان نزدیک و روابط صمیمی)، احساس گناه، دروغ‌گویی، پنهان‌سازی رفتار خود از دیگران.

با توجه به این الگوهای رفتاری، کارآفرینی می‌تواند به‌نوعی اعتیاد تبدیل شود. برخی از علائم اعتیاد آمیز کارآفرینی شامل احساس اجبار و رویکرد وسواسی نسبت به شغل، نادیده گرفتن دوستان و فرار از تفریحات موردعلاقه، تجربه نشانه‌های انزوا همچون خشم و افسردگی در حین ترک کار، اختصاص زمان بیش‌ازحد به کار در مقایسه با مدت‌زمانی که صرف خانواده و دوستان می‌شود، است. ساختار شخصیتی این افراد مستعد ریسک‌پذیری، اعتیاد به کار و استفاده بیش‌ازحد از اینترنت می‌باشد. هم‌چنین، از واژه اعتیاد برای توصیف وابستگی فیزیولوژیکی، روان‌شناختی و رفتاری استفاده می‌شود که طی آن فرد به یک محرک خاص وابسته می‌شود.

علاوه بر این، اعتیاد به کارآفرینی باعث مواجهه با مشکلات روان‌شناختی می‌شود. بسیاری از کارآفرینان منزوی و گوشه‌گیر هستند. این انزوا و گوشه‌گیری احتمال خطر افسردگی را افزایش می‌دهد. افزون بر این، بسیاری از کارآفرینان ساعت‌های متمادی کار می‌کنند و به همین دلیل فرصت کافی برای رسیدگی به خود ندارند. هم‌چنین؛ تمایل شدید به موفقیت، باعث ایجاد اضطراب در آن‌ها می‌گردد. کارآفرینان باکار بیشتر همه تلاش خود را برای پنهان‌سازی نشانه‌های افسردگی به کار می‌گیرند. این نشانه‌ها معمولاً به‌صورت تنش و استرس قلمداد شده و منجر به وخامت هر چه بیشتر اوضاع می‌شود. حتی در موارد شدید و حاد، کارآفرینان در معرض خطر خودکشی قرار دارند.

بنابراین می‌توان گفت اعتیاد بُعد تیره و نامطلوب کارآفرینی است. انگیزه بالا به کار و تلاش در زندگی حرفه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار است. اما گاهی کارآفرینی به‌نوعی اعتیاد رفتاری تبدیل می‌شود که نتیجه نهایی آن مشکلات روان‌شناختی است.

کارآفرینی بین المللی

مقدمه‌ای بر حوزه پژوهشی کارآفرینی بین‌ المللی

کارآفرینی بین‌ المللی: اصولاً تحقیقاتی که درزمینه کارآفرینی بین ­المللی صورت گرفته است بر دو جنبه متمرکز هستند؛ بخشی از این تحقیقات تنها به بررسی کارآفرینی در کشورهای مختلف می­پردازند و رفتارهای کارآفرینانه و نوآورانه را در کشورها و فرهنگ­های مختلف مقایسه می­کنند؛ اما بخش دیگری از این تحقیقات متمرکز بر افرادی هستند که به فراتر از مرزهای خود می­روند و به فعالیت­های خلاقانه و کارآفرینانه می­پردازند تا بتوانند به خلق و ایجاد محصولات جدید و نوآورانه بپردازند و از فرصت­های موجود در آن­سوی مرزهای خود استفاده کنند.

درواقع، ازآنجاکه بسیاری از سازمان و شرکت­ها از آغاز تأسیس و شروع به کار خود به دنبال کسب مزیت رقابتی حاصل از فروش در فراتر از مرزهای خود هستند بنابراین تفکر کارآفرینی بین ­المللی در ابتدای کار خود مورد استقبال زیادی از سوی شرکت­های مختلف و محققان و پژوهشگران قرار گرفت.

با مرور مقالات مختلف می­توان بیان کرد که کارآفرینی بین ­المللی فرایند تشخیص، اتخاذ، ارزش­گذاری و بهره‌برداری و استفاده از فرصت­ها و مزیت­های حوزه بین‌ الملل و با عبور از مرزها به‌منظور ایجاد کالاها و خدمات جدید است. در این تعریف عبارت عبور یا گذشتن از مرزها مهم است. ویژگی و مشخصه مهم کارآفرینی بین­المللی همین عبارت است یعنی کارآفرینان بین ­المللی به دنبال کسب فرصت­های جدید به فراتر از مرزهای خود قدم می‌گذارند و بدین واسطه به سود و مزایا و همچنین مزیت­های رقابتی نسبت به رقبای خود در داخل و خارج دست پیدا می­کنند. خیلی از شرکت­ها و سازمان­ها که در داخل کشور خود دچار زیان شده و یا هزینه­های تولید آن­ها بالا است می­توانند به‌واسطه کارآفرینی بین ­المللی سود خوبی به دست آورند و با ایجاد استارت­آپ­های جدید در فراتر از مرزهای خود با هزینه پایین­تر به سودهای هنگفت برسند. درواقع، گاه ممکن است، شرکت­ها پس از مدتی و به دلیل کاهش فروش و یا از رده خارج شدن و منسوخ شدن محصولات خود در بازارهای داخلی به سمت بین ­المللی شدن و بازارهای خارجی بروند. اما ورود به عرصه کارآفرینی بین­ المللی باعث می­شود تا شرکت­ها مهارت­ها و توانایی­های خود را افزایش داده و بتوانند به مزیت رقابتی زیاد و سودآوری و فروش بیشتر دست یابند. آن­ها در این عرصه و گستره بزرگ جهانی ناگزیر به خلاقیت، نوآوری، بهبود مهارت­ها و توانایی­های خود به‌خصوص در برخورد با مشتری و تشخیص نیازهای مشتریان خود دارند و این امر خود زمینه­ساز توانمند شدن، بهبود و توسعه شرکت­ها را فراهم می­کند.

از مزیت­های کارآفرینی بین­ المللی این است که می­توان به انتخاب مناطق و کشورهایی پرداخت که هزینه­های تولید و هزینه­های نهایی محصولات و غیره در آن­ها پایین­تر است یا مزیت­های خاصی دارند که در درون مرزها این مزیت وجود ندارد یا اندک است. در این راستا و برای شناسایی و کشف فرصت­های جدید فراتر از مرزهای خود، شرکت­ها باید به تجربیات گذشته و به بافت و حوادث و رویدادهای خارجی توجه کنند. آن­ها بایستی به دنبال روزنه­ها و تقاضاهای پنهان در بافت بین­المللی و خارجی بپردازند و پس از ارزش­گذاری بر این فرصت­ها اقدام به ایجاد استارت­آپ­ها نمایند.

اما این فرایند ساده نیست و صرف پیدا کردن روزنه­ها و زمینه­های مناسب برای کارآفرینی و ایجاد استارت­آپ­های فراملی کافی نیست، شرکت­ها قرار است وارد کشوری جدید با بافتی جدید شوند که این خود زمینه­ساز مسائل و مشکلات زیادی ازجمله ازلحاظ فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و غیره می­شود؛ بنابراین شرکت­هایی که قصد کارآفرینی بین ­الملل را در فراتر از مرزهای خوددارند باید بافت کشور موردنظر را به‌دقت بررسی کنند. درواقع برای بقا و به دست آوردن سود در بازارهای دارای مزایای فراوان، فراتر از مرزهای ملی بایستی خود را با این بافت­ها تطبیق دهند.

شرکت­های کارآفرین بین­ المللی به دلیل ورود به بازار پرتلاطم جهانی که به‌طور مداوم در حال تغییر و پیشرفت است کسب‌وکارهای خلاقانه­تر، نوآورتر و ریسک­پذیرتری را شکل می­دهند و راهی جز انعطاف­پذیری و همکاری گروهی و جمعی برای وفق دادن خود با محیط­های متفاوت با کشور خود ندارند و همه این­ها زمینه­ساز برتری و موفقیت بیشتر این شرکت­ها خواهد شد. آن­ها یاد می­گیرند چگونه روابط با مشتری را به‌خوبی مدیریت کنند و همچنین اعتبار و شهرت فراوانی را در این نوع کارآفرینی به دست می­آورند که حتی می­تواند زمینه­ساز گسترش فروش آن­ها در داخل کشور خود شود.

درنهایت، نمونه­ای از کارآفرینی بین ­المللی را می­توان ذکر کرد که Khanna, Palepu, and Sinha در سال 2013 در مقاله خود به آن اشاره‌کرده‌اند، آن­ها در مقاله خود به کارآفرینی شرکت سوزوکی ژاپن به‌صورت زیر اشاره‌کرده‌اند:

“سوزوکی ژاپن، یک تحول کیفیت را با ورود به هند در سال 1981 ایجاد کرد. نیاز خودروسازان برای حجم زیادی از قطعات باکیفیت بالا، تأمین­کنندگان محلی را به حرکت درآورد. آن­ها با فروشندگان سوزوکی در ژاپن تیم تشکیل دادند، گروه­های کیفیت تشکیل دادند و با متخصصان ژاپنی برای تولید محصولات بهتر کارکردند. در طول دو دهه آینده، جنبش مدیریت کیفیت جامع به دیگر صنایع در هند گسترش پیدا کرد. در سال 2004، شرکت­های هندی جوایز دمینگ را بیش از هر کشور دیگری در ژاپن دریافت کردند.  مهم­تر از آن، تأمین­کنندگان خودروی هندی در نفوذ در بازارهای جهانی موفق بودند مانندSundram Fasteners که به تأمین­کنندگان خودروساز بین ­المللی مانند GM ترجیح داده شد”.

در مثال بالا از شرکت سوزوکی نمونه­ای از کارآفرینی بین ­المللی آورده شد اما نکته جالب مثال بالا این بود که شرکت­های هندی مانند ساندرام فاستنرز پس از به دست آوردن بازار مربوطه نیز دست به کارآفرینی بین ­المللی زدند. درواقع آن­ها به سودآوری و مزایای فراوان این صحنه پی بردند. آن­ها حتی توانستند درصحنه رقابت بین ­الملل تا جایی پیش بروند که دیگر شرکت­های کارآفرین بین ­الملل را عقب برانند و شکست بدهند.

برای مطالعه بیشتر کارآفرینی بین المللی کلیک کنید

کارآفرینی و دانشگاه

فرآیند توسعه از جنس آکادمیک

نقش دانشگاه کارآفرین در تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي
توجه به مبحث کارآفريني در تمامي سازمان‌ها و شرکت‌ها، چه خصوصي و چه عمومي، چه انتفاعي و چه غیرانتفاعی، ضرورت يافته است. از طرف ديگر با ورود به عصر اطلاعات و تبدیل‌شدن جوامع سنتي و صنعتي به جوامع اطلاعاتي، منبع قدرت از نيروي بازو و ماده و انرژي، به دانش انتقال‌یافته است. درواقع نقش دانشگاه‌ها به‌عنوان يکي از نهادهاي عمده توليد دانش، در حال تغيير و تحول است. دانشگاه‌ها نيز به‌عنوان يک سازمان، و به‌عنوان جزئي اساسي از اجزاي جامعه، می‌بایست توجه و تمرکز ویژه‌ای بر کارآفريني داشته باشند. در اقتصاد دانش‌محور دانشگاه‌ها در کنار توليد، انتقال و ترويج علم، دست به تجاری‌سازی علم نيز می‌زنند. تأسيس مراکز رشد، پارک‌های فن‌آوری، و … ازجمله نمادهاي تجاری‌سازی دانش هستند. تجاری‌سازی را می‌توان به‌عنوان فرايند تبديل دانش تئوريک موجود در نهادهاي دانشگاهي به برخي انواع فعالیت‌های اقتصادي تعريف کرد محققین مدل‌هایی را براي فرايند انتقال تجاري دانش، ارائه کرده‌اند. برخي از پژوهشگران نيز ، چهار مرحله را در رابطه با تبديل نتايج پژوهش‌های دانشگاهي به ارزش اقتصادي، البته از طريق ايجاد شرکت‌های انشعابي، معرفي می‌کنند. عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیرگذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته عوامل درون‌سازمانی و عوامل برون‌سازمانی تقسيم کرد. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است. درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی انتقال تجاري در دانشگاه کارآفرين جود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌ده‌ی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند
انتقال تجاري دانش از دانشگاه به صنعت، به معناي عام، يکي از کارکردهای نوين دانشگاه محسوب می‌شود که با توجه به کاهش بودجه‌های عمومي پژوهشي در کشورهاي مختلف جهان و روند رو به افزايش اين پديده، امري ضروري و اجتناب‌ناپذیر است. امروزه بسياري از دانشگاه‌های معتبر و بزرگ جهان سالانه مبالغ بسيار زيادي را از طريق انتقال تجاري نتايج پژوهش‌های خود در قالب، واگذاري حق امتياز، ايجاد شرکت‌هاي انشعابي(اسپین آف‌ها) و … کسب می‌کنند و اين روش يکي از منابع عمده درآمدي آن‌ها محسوب می‌شود. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است که به برخي از عمده‌ترین آن‌ها عبارتند از:
مديريت غير اثربخش مالکيت دارایی‌های فکري دانشگاه
• مخالفت برخي دانشگاهيان با تجاری‌سازی دانش
• عدم انگيزه پژوهشگران در تجاري سازي يافته‌ها و اختراعات خود
• فرهنگ دانشگاه

دانشگاه کارآفرین
درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی تجاری سازی دانش و فناوری وجود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌دهی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند. درنتیجه می‌توان پيشنهاد داد که دانشگاه‌ها براي افزايش مشارکت دانشمندان و محققين خود در فعالیت‌های مربوط به انتقال تجاري دانش، برنامه‌های انگيزشي همچون تعيين سهمي براي مخترعين در حق امتياز يا سهيم کردن آن‌ها را، اجرا کنند و از طرفي با واگذاري امتيازات انحصاري يا غير انحصاري ،سهيم شدن در مخاطرات مبتني بر اين امتيازات، آزادي عمل اساتيد و محققين دانشگاهي در ورود به فعالیت‌های اجرايي و راه‌اندازی کسب‌وکار مبتني بر پژوهش‌های خود، اجازه استفاده از منابع دانشگاهي براي ايجاد مخاطرات جديد مبتني بر دانش و تکنولوژي دانشگاهي، نحوه تقسيم سود حاصل از تجاری‌سازی تکنولوژي ،کمک‌های مالي دانشگاه درراه اندازي شرکت‌هاي جديد ،تجاری‌سازی دانش را تسهيل نمايند.

مدل‌های دانشگاه کارآفرین

مدل‌های دانشگاه کارآفرین

ضرورت بررسی مدل‌های دانشگاه کارآفرین

همان‌طور که مشاهده می‌گردد ادبیات کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین به‌سرعت درحال‌توسعه است. در کشورهای پیشرفته دانشگاه‌ها به‌طور فزاینده‌ای کارآفرین شده‌اند. جهانی‌سازی،  بیش از هر زمان دیگر فشارهای زیادی را به کشورهای درحال‌توسعه وارد می‌کند و آن‌ها را وادار می‌کند  تا محصولات و خدماتی باقابلیت رقابت تولید کنند تا با مشابه آن‌ها که در کشورهای پیشرفته تولید می‌شود، برابری نماید . درنتیجه  کشورهای درحال‌توسعه با چالش بزرگ‌تری در مقایسه با کشورهای پیشرفته روبرو هستند.  بنابراین این‌گونه کشورها باید بر اهدافی متمرکز شوند، که به کسب مزیت رقابتی پایدار در حوزه‌های مختلفی منجر گردد، که اثرات مثبت و مفیدی را به همراه داشته باشد.

 رقابت‌پذیری در اقتصاد جهانی امروز  به توانمندی‌های فنّاورانه و نوآورانه وابسته است . این امر شامل توانایی توسعه محصولات و خدمات جدید و دسترسی به بازارهای بدیع، استفاده از فنّاوری‌های نوین، به‌کارگیری ناب‌ترین  الگوهای مدیریتی و توسعه سطوح دانشی، نگرشی و مهارتی در طیف وسیعی از نیروی کار می‌باشد. دانشگاه‌ها قادرند در تمام این موارد ایفای نقش‌نمایند.

در سناریوی جدید دانشگاه‌ها به‌عنوان بازیگر نقش اول در اقتصاد، جزایر مستقل دانش تلقی نمی‌شوند بلکه به‌عنوان منبع درآمد، کارآفرینی، رشد می‌باشند که پشتیبانی از توسعه اقتصادی محلی و منطقه‌ای و حتی سطوح بالاتر  را به عهده‌ دارند. درنتیجه افزایش ظرفیت تحقیقات و تکنولوژی کشور برای تبدیل دستاوردهای علمی و یافته‌های فناورانه به موفقیت‌های صنعت، کسب‌وکار و به نقش کارآفرینی دانشگاه وابسته می‌باشد.

 در این مسیر رویکرد حاکم بر فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی و مشاوره‌ای، رویکردی نیازگرا در تعامل با سازمان‌های بیرونی دانشگاه است. درواقع فرایند کارآفرینی دانشگاهی نه‌تنها تأثیرپذیر از عوامل داخلی است بلکه از عوامل خارجی نیز تأثیر می‌پذیرد. جریان تحقیقات و مطالعات  انجام‌شده در پارادایم دانشگاه کارآفرین، به فعالیت‌های کارآفرینی به‌عنوان گامی مهم در تکامل طبیعی سیستم‌های دانشگاهی می‌نگرد و در مأموریت خود، علاوه بر آموزش و پژوهش، بر رشد و توسعه اقتصادی تأکید می‌نماید. پس دانشگاه‌ها بر کارآفرینی متمرکزشده و در حال تبدیل‌شدن به دانشگاه‌های کارآفرین می‌باشند. بنابراین ضروری است مدل‌های کارآفرینی دانشگاهی مطالعه و بررسی‌شده و تمام جوانب آن‌ها مورد تحلیل قرار گیرد.

مدل دانشگاه کارآفرین برای اولین بار در موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) ظهور یافت و پس از مدتی به دانشگاه استنفورد نیز راه یافت و امروزه اغلب دانشگاه‌های بزرگ و معروف جهان در حال حرکت به این سمت هستند.

در میان کشورهای آسیایی در ژاپن و تایوان، بخش دانشگاهی، مشارکتی مؤثر اما آرام در رشد و تجاری‌سازی فنّاوری از طریق مکانیسم‌های رسمی و غیررسمی دارند. در سنگاپور و کره، دانشگاه‌ها، بیشتر گرایش به آموزش دارند و در سال‌های اخیر، به پژوهش و تجاری‌سازی آن توجه نشان داده‌اند. در چین نیز وضعیت به همین شکل است. در سایر کشورها، دانشگاه‌ها در تلاش برای ارائه آموزش مناسب هستند. روابط موجود بین صنعت و دانشگاه در آن‌ها، محدود به مشاوره و قراردادهای پژوهشی کوچک می‌شود.

 از یک دیدگاه، مدل‌ها، چارچوب‌ها و مفهوم‌سازی‌های دانشگاه کارآفرین را می‌توان در دو گروه طبقه‌بندی نمود:

  • گروهی که بر جنبه‌های کارآفرینانه دانشگاه‌های کارآفرین تمرکز دارند
  • ü     گروهی دیگر که با عوامل مؤثر بر شکل‌گیری و گذار دانشگاه‌های کارآفرین سروکار دارند.

در پایان می‌توان گفت:       طلوع مدل‌های دانشگاه کارآفرین در حال وقوع می‌باشد

برای مطالعه بیشتر به قسمت مدل‌های دانشگاه کارآفرین مراجعه کنید

تجاری‌سازی

عوامل پیش برنده تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي

عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیر گذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته تقسيم کرد:

عوامل درون‌سازمانی:  شامل کليه عوامل مربوط به محيط دروني دانشگاه، به‌عنوان يک سازمان داراي ساختار، فرهنگ و فرايندهاي ويژه خود که اين دسته از عوامل عبارت‌اند از:

سیاست‌های دانشگاهي: اينکه دانشگاه چه سیاست‌ها و رویه‌هایی را در قبال ارتباط با نهادهاي خارج از دانشگاه، مانند شرکت‌ها و سازمان‌های صنعتي اتخاذ نمايد تأثير بسیار زيادي بر توانايي و قابليت آن در تجاری‌سازی تکنولوژی‌ها و دانش خواهد داشت.

عملکرد نهادهاي مسئول در واگذاري امتياز و ارتباط با صنعت: ویژگی‌ها، نحوه عملکرد و ميزان تجربه و تخصص واحدهاي دانشگاهي مسئول تجاری‌سازی دانش، يکي ديگر از عوامل بسیار مهم تأثيرگذار بر عملکرد دانشگاه‌ها در تجاری‌سازی دانش است.

ويژگي دانشگاه: برخي ديگر از ویژگی‌های دانشگاه، همچون شهرت، فرهنگ و … از عوامل تأثیرگذار مربوط به خود دانشگاه در تجاری‌سازی دانش و تکنولوژي هستند.

عوامل برون‌سازمانی:

که شامل کليه عوامل سياسي، فرهنگي، اجتماعي و … مربوط به محيط گسترده‌تر، يعني جامعه‌ای که دانشگاه در آن واقع‌شده است، می‌گردند. درواقع اين عوامل همان عوامل محيط کسب‌وکار هستند که می‌توان برخي از مهم‌ترین آن‌ها را در موارد زير خلاصه کرد:

عوامل فرهنگي: که به نحوه نگرش و ديدگاه افراد جامعه نسبت به موضوعات کارآفريني، تجاری‌سازی دانش و کسب‌وکار اشاره دارد. مسلماً در جوامعی که مردم نگرش مثبتي نسبت به کارآفريني و ايجاد کسب‌وکار و کسب درآمد از طريق تجاری‌سازی نتايج پژوهش‌ها داشته باشند، امکان گسترش اين نوع فعالیت‌ها بيشتر خواهد بو.  از طرفي موضوع فرهنگي می‌تواند به فرهنگ حاکم بر بخش کسب‌وکار و صنعت نيز اشاره داشته باشد که تا چه ميزان نگرش مثبت نسبت به یافته‌های علمي دانشگاهيان در آن‌ها وجود دارد. زبان و فرهنگ متفاوت بين صنعت و دانشگاه در بسياري موارد جزء موانع عمده انتقال دانش و تکنولوژي محسوب می‌گردد.

عوامل سياسي/قانوني: اين دسته از عوامل به سیاست‌ها و قوانين حاکم بر بخش‌های مختلف کشور اشاره دارند. قوانين و سیاست‌هایي که در راستاي گسترش و تقويت فعالیت‌های کارآفرينانه مبتني بر دانش و تکنولوژی‌های جديد بوده و به دانشگاه‌ها اجازه و انگيزه کافي براي اين فعالیت‌ها را بدهند، از عوامل عمده پیش برنده تجاری‌سازی دانش هستند. به‌طور مثال قانون باي – دل بهترين مثال در اين زمينه است که در بسياري پژوهش‌ها به آن به‌عنوان يکي از عوامل عمده گسترش کارآفريني دانشگاهي در آمريکا، اشاره‌شده است.

قوانين و مقررات مربوط به واگذاري حق امتياز ، قوانين مالکيت و حمايت از دارایی‌های فکري، قوانين مربوط به‌حق کپی‌برداری و … ازجمله موارد مهم درزمینه محيط سياسي و قانوني کشورها هستند که تأثير بسزايي بر توسعه فعالیت‌های کارآفرينانه در دانشگاه‌ها دارند.