حل معمای رهبری
حل معمای رهبری
آرزوی هر کارآفرینی این است که بیل گیتس، وارن بوفه یا لری پیج شود، هرکدام شرکتی تأسیس کردند، سالها آن را رهبری کردند و سپس کنار رفتند تا جای خود را برای مدیرعامل خارجی باز کنند. بااینحال، مدیران عامل موفق، نژاد کمیابی هستند. طبق مطالعهای که توسط World Management Survey انجام شده است، شرکتهایی که توسط بنیانگذاران آنها رهبری میشوند 9.4 درصد از بازدهی کمتری برخوردارند و بهطور مداوم نمرات مدیریتی پایینی دارند. هر دو این عوامل معمولاً با جایگزینی بنیانگذار-مدیر عامل افزایش مییابد.
در اکوسیستم استارتاپی هند، بیشتر اوقات، بنیانگذار، مدیرعامل است؛ بنابراین وقتی مدیرعامل خارجی وارد میشود، سروصدای زیادی ایجاد میکند. همانطور که در مورد Flipkart اتفاق افتاد وقتیکه Kalyan Krishnamurthy جایگزین بنیانگذار Flipkart Bin Bansal بهعنوان مدیرعامل شد یا زمانی که ریچا بنیانگذار Zivame از مدیرعاملی کنار رفت تا راه را برای Shaleen Sinha باز بزارد.
کارشناسان معتقدند که مؤسسان اغلب به شرکتهای خود وابسته میشوند و آنها را متعلق به خود میدانند بنابراین کنار گذاشتن، کار دشواری است؛ اما از دیدگاه سرمایهگذاران، طبیعی است که آنها انتظار دارند بنیانگذار کنارهگیری کند تا راه را برای مدیرعامل باتجربه و ماهر که مجهزتر است و فرآیندهای تجاری روزانه را اداره میکند، باز کند.
بنابراین، واقعاً چه وضعیتی ایدئال است – بنیانگذار هدایتکننده یک استارتاپ یا مدیرعامل کسبوکار؟ «استارتآپها از تمایل عمیق بنیانگذاران برای حل برخی مشکلات مدنظر قرار میدهند. آنها به طرق مختلف شخصیت بنیانگذار را منعکس میکنند؛ بنابراین، در مراحل اولیه، عملاً غیرممکن است که شرکت توسط کسی غیر از مؤسس اداره شود. بهتدریج، با رشد این استارتاپ و دریافت منابع مالی بیشتر، مؤسس ممکن است به فکر آوردن یک مدیرعامل حرفهای باشد.»
تیم دراپر، سرمایهگذار خطرپذیر آمریکایی و بنیانگذار Draper Fisher Jurvetson، مؤسس را ضربان قلب یک سازمان و مدیرعامل را مغز آن میداند. «یک استارتاپ میتواند بدون مغز کار کند، اما بدون قلب هرگز. ما تمایل نداریم از شرکتهایی حمایت کنیم که بنیانگذار آنها در کار نیستند.» دراپر در مورد زمان ایدئال برای ایجاد یک مدیرعامل حرفهای، توصیه میکند که در ابتدا باهم همکاری داشته باشید.
اما پس چرا برخی از بنیانگذاران در مدیرعامل بودن شکست میخورند حتی وقتی ایدههای متفاوتی دارند؟ یکی از دلایلی که کارشناسان به آن اشاره میکنند، نگرش بنیانگذاران به سرمایهگذاران است. بسیاری از سرمایهگذاران تمایلی به سرمایهگذاری در شرکتهایی ندارند که بهشدت به یک فرد وابسته هستند. آنها میخواهند روی استارتاپهایی سرمایهگذاری کنند که بتوانند بدون بنیانگذاران بهخوبی عمل کنند، به همین دلیل است که برخی سرمایهگذاران بر استخدام مدیرعامل خارجی اصرار دارند. مسئله دیگر این است که مؤسسین اغلب تصمیمات مدیریتی را دشوار میدانند. آنها میخواهند اما فقدان تخصص مدیریتی به آنها اجازه نمیدهد. اکثراً معتقدند که فقط آنها میتوانند استارتاپهای خود را به سمت موفقیت سوق دهند.
استراتژی راهاندازی یک شرکت اغلب با استراتژی موردنیاز برای اداره آن متفاوت است. بهمنظور جلب حمایت سرمایهگذاران و هیئتمدیره، مدیران عامل باید توانایی توسعه و توضیح استراتژی تجاری خود را داشته باشند. بهعلاوه، ارائه ایدهای که بتواند درواقع مشتری را جذب کند و درآمد ایجاد کند، کاری بسیار دشوار است؛ اما هنگامیکه بنیانگذاران به آنجا میرسند، نمیخواهند آن را رها کنند. آنها گاهی این واقعیت را فراموش میکنند که شرکت بزرگتر از هر فرد دیگری است و باید به رشد خود ادامه دهد، صرفنظر از اینکه چه کسی آن را هدایت میکند.
به گفته ویشش چندیوک، مدیرعامل، Grant Thornton Bharat LLP: همهچیز در زمان درست و همسویی قدرت تصمیمگیری در سالهای اولیه با یک فرد، اما نظارت قوی بر فرد مدیرعامل. فیسبوک، توییتر و حتی مایکروسافت نمونههای خوبی از مؤسساتی هستند که سالها مدیران خوبی در مشاغل با رشد بالا باقیماندهاند. وی میافزاید که بنیانگذاران باید بر روی تواناییهای خود از طریق یک ذهنیت یادگیری مداوم کار کنند تا در ارتباط باقی بمانند و در استخدام افرادی که مکمل رفتاری آنها هستند تردید نکنند.
در اکثر اکوسیستمهای جهان، هر کسبوکاری بهعنوان یک SME شروع میشود و یکی از بنیانگذاران آن رهبر است. در مورد مناسب بودن یک استارتاپ برای در نظر گرفتن جانشینی یک پاسخ واحد وجود ندارد. بااینحال، اکثر بنیانگذاران دارای یک غریزه فوقالعاده هستند که کسبوکار آنها را تقویت کرده است، آنها نباید به مشاوران گوش دهند، آنها باید بر اساس غریزه خود تصمیم بگیرند.
نویسنده : هیئت تحریریه دانشگاه کارآفرین