رؤیای یک کارآفرین (همانندجغد بیدار باشیم؟)
رؤیای یک کارآفرین
(همانندجغد بیدار باشیم؟)
اگه تصمیم جدی داشتی که یه کارآفرین بشی ، پس باید یک کفش آهنی پا کنی ، آذوقهی کافی همراهت باشه و ویتامین فراوون بخوری که مبادا توو این راه پرپیچوخم و پر از اتفاقای قشنگ که قراره ببینیشون کم بیاری .
وقتی تصمیم گرفتی یه کارآفرین باشی، معمولاً یه تصویر قشنگی از نحوهی انجام کارها توو ذهن خودت میچینی. ممکنه تصور کنی که پشت میز خودت نشستی ، گه گاهی تصمیمهایی میگیری و با اطمینان خاطر از اینکه تیمتون ثبات کسبوکار رو میتونه حفظ کنه به تعطیلات میری.
ممکنه هم تصور کنی که بهسختی در حال کار کردن هستی و تا زمان تکمیل پروژه خودت بهندرت میتونی وقت استراحت پیدا کنی. که معمولاً این راه درست تره . چون یه کارآفرین معمولاً در شبانهروز همیشه زمان کم میاره تا اضافه. هر چیزی رو که میبینه مغزش جرقه میزنه. از هر فرصتی که پیدا میکنه نهایت استفاده رو میکنه.
آدمی که دیوانهوار کارآفرینی رو دوست داشته باشه، شبا که همه میخوابن ، تازه لپ تابشو بر میداره و میره توو اتاقش تا صبح به کار کردن مشغول میشه. توو محلهها، شبا چراغ اتاقهایی که داخلشون یه کارآفرین کلهخر وجود داره تا صبح روشنه.
قانون هافستادر
قانون هافستادر میگه: «حتي با در نظر گرفتن قانون هافستادر، كارآفريني هميشه بيشتر از اون چیزی كه انتظارش رو داريد زمان ميبره». اين ضربالمثل احمقانه به نظر میرسه، اما كمي حقيقت عيني توو اين قانون نهفته هستش.
انسانها (كارآفرينان، ساير افراد حرفهاي، يا كارگران) بهطورکلی در تخمين زمان مهارت ندارن. قانون هافستادر اوایل در رابطه با کامپیوترهایی كه با اونا شطرنجبازی ميکردن مطرح میشد تا اینکه بخواد محاسبه كنه كه براي توسعهي برنامهاي كه بشه توو بازي شطرنج قويتر از انسان باشه چقدر زمان نياز داره. ولي زمانهايي كه تخمين زده ميشد هميشه غلط بود.
تعصب در خوشبين
تعصب در خوشبيني، يک اصل روانشناختي و يك تعصب شناختي ذاتي به شمار میره كه تقریباً تا حدودي توو ذات افراد وجود داره و اساساً زماني اتفاق میوفته كه افراد خاصي فكر ميكنن نسبت به افراد مشابه در موقعيتهاي مشابه، نتايج مثبتي به دست میارن. مثلاً خيلي از آدمها این اعتقاد رو دارن كه خيلي كم احتمال داره دچار سرطان بشن. اين امر مخصوص كارآفرينان نيست، بلكه به اين خاطر اين مثال رو زديم كه دستکم گرفتن مقدار زمان موردنياز براي انجام يك كار رو نشون بدیم.
كارآفرينان خاص بهطور كل این اعتقاد رو دارن كه نسبت به ساير كارآفرينان توو موقعيتهاي مشابه، كمتر تحتفشار كارها قرار دارن.
«كارآفريني» بهخودیخود يه نقش نيست. اگه از اين برچسب براي خود تون استفاده ميكنيد مطمئن باشيد كه نسبت به ديگران ميتونيد ايدههاي بيشتري خلق كنيد يا تصميمات بيشتري بگيريد، ولي درواقع كارآفريني تركيب نقشهاي مختلف زياد توو یه نقش هستش. شما نميتونيد یه باره توو همهچیز تخصص داشته باشيد، پس عدم تخصص تون توو حوزههاي خاص باعث ميشه نتونيد زمان موردنیاز تون براي تكميل كار اون حوزهها رو بهدرستی تخمين بزنيد.
شما هرگز خود تون رو معطل تخمين زمان نکنید، چون بهعنوان يك فرد كارآفرين هرگز شغل تون رو خستهكننده، راكد، يا قابل پیشبینی نميدونيد و همينها خودش جاي شكر داره. پس به خاطر عدم توانایی خود تون توو تخمين صحيح زمان كار تون، شكرگزار باشيد.
وقتي ميخوايد براي جلسات، تعطيلات يا روز خود تون برنامهريزي كنيد، زمان رو بيشتر از اونچه كه فكر ميكنيد نيازه در نظر بگيريد. اینجوری ميتونيد از وقتهاي اضافهي خود تون براي چك كردن ايميل يا معاشرت با كارآفرينان نمونه استفاده کنید.
کلام آخر
درنهایت میتونیم اینجوری بگیم، که یه کارآفرین اگه بجای 24 ساعت شبانهروز 90-100 ساعت همزمان داشته باشه بازم زمان واسه انجام کارهای روزمره رو هم کم میاره .
کارآفرینی حدومرز نداره ، اگه افتادی توو این مسیر پس باید تا انتهاش بری . کارآفرین معمولاً خودش رو فنای باقی هم گروهیاش میکنه ، یه راهی رو که معمولاً کسی جنم انجام دادن اون رو نداره ، اون ریسکشو به تن میخره و باهم گروهیانش مسیر رو ادامه میده. یه مقدار زیادی نباید مثل بقیهی آدمها فکر کنی . یجورایی میشه گفت باید کلهخر باشی تا موفق بشی. باید بتونی متفاوت عمل کنی ، متفاوت فکری کنی.
درنهایت اگه یه اِپسیلون توو وجودت این ویژگیها رو داری، صبر نکن. سریعاً اقدام کن.
نویسنده: نرگس سقازاده
پژوهشگر حوزه مدیریت کسبوکار