شبه مدرس کارآفرینی

شبه مدرس کارآفرینی(قسمت اول)

کارآفرینی، علم یا تجربه

شبه مدرس کارآفرینی: در این روزها مسئله‌ی «کارآفرین شدن» بسیار فراگیر شده و در این تب‌وتاب کارآفرینی، بسیاری از افراد می‌خواهند هرچه زودتر مسیر کارآفرینی را طی کرده و بر جای الگوهای بزرگ جهانی در این حوزه تکیه بزنند.

پیش‌تر در تعریف کارآفرینی (Entrepreneurship) گفتیم که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش‌آفرینی» هم می‌گویند و این تولید ارزش، یک‌شبه رخ نمی‌دهد. بلکه فرآیندی زمان‌بر و مملو از چالش‌ها و شکست‌ها و همچنین تلاش‌ها برای دوباره برخاستن می‌باشد.

در این مسیر، نقش آموزش و کسب مهارت بیش از گذشته اهمیت پیدا می‌کند. کسب اطلاع و آگاهی از جهان پیرامون کسب‌وکار و همچنین تمرینات مهارتی که بایستی مستمر انجام شود تا یک کارآفرین حرفه‌ای ساخته شود، اما مسیر آموزش کارآفرینی هم به‌مانند خود کارآفرینی، دارای چالش و حساسیت‌های منحصربه‌فردی است که علاقه‌مندان به این حرفه، باید به آن توجه ویژه داشته باشند.

کارآفرین می‌تواند در این مسیر از کمک افراد زیادی بهره ببرد. مدرس، منتور، کوچ، تحلیلگر کسب‌وکار و مشاغل مرتبط دیگر این حوزه، به‌نوبه خود برای پیشرفت کارآفرینان، به ایفای نقش می‌پردازند. هرکدام از این افراد، باید نقش خود را بداند و بشناسد و با توجه به تخصص و تجربه‌ای که دارند، به جامعه کارآفرینی کشور خدمت کنند.

تحصیلات یا تجربه؟!

یک مدرس کارآفرینی، چه ویژگی‌ها و مشخصاتی باید داشته باشد؟ تحصیلات دانشگاهی و آکادمی؟ یا تجربه کار؟ و یا تلفیقی از این دو؟

جواب مطلقی برای این سؤالات وجود ندارد. اگر به دنبال پاسخ نسبی هستید، بهتر است چند قدم جلوتر برویم و وضعیت آموزش کارآفرینی و تأثیر آن در پیشرفت صنعت آموزش کسب‌وکار بررسی کنیم. آیا این تأثیر به‌طورکلی و از همه جوانب باعث شده جایگاه کارآفرینی و کسب‌وکار بهتر از دهه‌ی گذشته باشد یا خیر؟

به نظر می‌آید در بخش‌هایی مثل بازاریابی و فناوری، پیشرفت‌های خوبی حاصل‌شده باشد؛ اما این تمام ماجرا نیست. بلکه حوزه‌های مهمی مثل استراتژیک، منابع انسانی، روابط عمومی و … هنوز شرایط خوبی ندارند و این همان پاشنه‌ی آشیلی است که کسب‌وکار در ایران از آن آسیب می‌بیند. همان حوزه‌هایی که مستقیم از بطن دانشگاه و پژوهش‌ها بیرون می‌آید و نقش‌آفرینی می‌کند. چون‌که مسیر را خوب می‌شناسد و نقشه راه را با تمام جزئیات و موانع و میانبرهای آن به شما نشان خواهد داد و کمک می‌کند تا کارآفرین با دقت و ارزیابی بهتری تصمیم‌گیری کند.

دیدگاه سنتی کسب‌وکار بر این عقیده است که یک فرد ابتدا در کنار یک استاد، به کسب تجربه پرداخته و در ادامه مسیر پیشرفت را تا تبدیل‌شدن به استادکار، طی می‌کند. این دیدگاه، برای آموزش نقش مجزا و مؤثری تعریف نمی‌کند. معتقد است که «کار» خود به‌نوعی آموزش را هم دربرمی گیرد.

ابزار تجربه، در تعیین و تدوین اهداف و استراتژی‌های کسب‌وکار که به‌واقع شالوده کارآفرینی هستند، عاجز است و در سوی دیگر نمی‌تواند کسب‌وکار را به‌درستی تجزیه‌وتحلیل کند. همچنین در بخش روابط عمومی و منابع انسانی، اگرچه نگرش درست و مثبتی دارد که این بسیار ارزشمند است، اما تکنیک‌های کاربردی این حوزه را در اختیار ندارد. هرچند که این نگرش مثبت، امروزه به‌مرور کمرنگ‌تر شده است.

در اینجا درمی‌یابیم که تجربه‌ای که البته می‌تواند ابزار مناسبی برای حوزه‌هایی مثل فروش و بازاریابی باشد، نیازمند ابزار علم و پژوهش، برای اصلاح کاستی‌های دیگر است. این‌ها در کنار هم مانند دو بال، می‌تواند کارآفرین را به اوج ببرد، اما قطع ارتباط علم باتجربه، باعث سقوط کسب‌وکار خواهد شد. مقوله مهمی که سال‌هاست با مضمون «ارتباط صنعت و دانشگاه» از آن یاد می‌شود اما هنوز این تعامل به‌صورت عمیق و قدرتمند برقرار نشده است.

دکتر مهدی رحیمی/ مدرس دانشگاه و مشاور کسب وکار

جهت مطالعه قسمت دوم شبه مدرس کارآفرینی به شماره 33 نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه بفرمایید