نخبه پروری در سازمان
نخبه پروری در سازمان
پیشرفت سازمان با استفاده از خرد جمعی
چندی قبل جلسهای با مدیر یکی از سازمانهای خصوصی داشتم که در خصوص افزایش شاخصهای بهرهوری بود و آن شخص قصد داشت تا کارایی و بهرهوری مجموعه خود را افزایش دهد که در حین این جلسه و گفتگو حرفهایی از جانب او شنیدم که مرا بهشدت به فکر فروبرد و همین عاملی شد که در ارتباط با این موضوع چندخطی را با شما عزیزان سخن بگویم.
ابتدا میپردازیم به نوع تفکر آن مدیر جوان که البته با کمی سانسور و اصلاح الفاظ همراه است.
هنگامیکه بنده مشغول بررسی سوابق و رزومه کارکنان بودم، در خصوص کموکاستیهای آموزشی و کاری کارکنان از ایشان سؤالاتی پرسیدم و انتظار داشتم که همکاری کند ولی در کمال ناباوری فرمودند که ” من بهعنوان چوپان وظیفه هدایت گلهای را بر عهدهدارم و آنها موظفاند هر کاری که من میگویم انجام دهند و اگر غیرازاین باشد با برخورد شدید مواجه خواهند شد، پس نیازی به هیچ آموزشی ندارند، یا کاری که میگویم را انجام میدهند یا … “
این جملات باعث شد تا جلسه ما بیهیچ نتیجهای به پایان برسد علیرغم اینکه بنده تلاش کردم تا با توضیحات مختلف او را متوجه کنم که نیروی کار خبره میتواند باعث رشد و تعالی سازمان شما گردد.
هنگامیکه یک مجموعه خصوصی و یا دولتی تصمیم میگیرد که بهرهوری و کارایی خود را افزایش دهد نیاز به رعایت چند عامل دارد که یکی از آنها استفاده از خرد جمعی کارکنان است. یک مدیر اگر بتواند از نقطه نظرات کارکنان خود به خوبی استفاده کند یقیناً بدون آنکه نیاز به تلاش زیادی برای درک مشکلات آنها داشته باشد، میتواند سریعاً نسبت به رفع آن برنامهریزی کرده و موجب تشکیل یک رضایت گروهی گردد که همین امر باعث میشود کارکنان باعلاقه بیشتری کار کنند و یک احساس مسئولیت قوی در نحوه کارکرد آنها ایجاد شود که در نهایت میتواند باعث افزایش بهرهوری و کارایی سازمان گردد.
معمولاً مدیران سنتی علاقهای به شنیدن نظرات کارکنان برای حل مشکلات ندارند و سعی میکنند طبق تفکرات خودشان تصمیم گرفته و از بحران عبور کنند اما مدیران حرفهای از روش نوین مدیریتی برای عبور از بحران استفاده کرده که یکی از این روشها، برگزاری جلسات دورهای با کارکنان، حتی کارکنان رده پایین سازمان است که در آن جلسات، مدیر از نظرات، انتقادات و پیشنهادهای کارمندان و کارگران مطلع شده و آنها را در سوابق عارضهیابی ثبت میکند و هنگام جمعبندی نهایی اگر در سازمان خود، کمبودی را احساس کند در نظرات کارکنان خود، به دنبال دلایل آن کمبودها جستجو میکند.
اگر استفاده از نظرات کارکنان در دستور کار مدیران قرار گیرد، آنها خود را در رشد و پیشرفت سازمان دخیل دانسته و اگر کم و کاستی در سازمان ببینند خود را مسئول میدانند و رفع آنها را برای خود یک دستاورد و افتخار میپندارند. اگر اینچنین حسی در هر طبقه از سازمانی نهادینه شود سرعت رشد و ارتقای سازمان بهشدت افزایش پیداکرده و نکتهای که بسیار حائز اهمیت میباشد این است که تمامی این پیشرفتها به نام مدیر آن مجموعه نوشته خواهد شد.
برای شروع میتوان در خصوص مسائل کوچک و پیشپاافتاده نظرسنجی کرد، بهعنوانمثال: چگونه میتوانیم هزینههای برق را کاهش دهیم؟ از کلیه کارکنان بخواهیم که نظر و راهکار خود را بیان کنند، در آخر درخواست کنیم که هر یک با توجه به راهکاری که ارائه دادند عمل کنند. پس از چندی میبینیم که دقیقاً طبق راهکار خودشان بدون هیچ مقاومتی هزینههای برق را کاهش دادند و ما برای نشان دادن حسن نیت خود، مبلغی را بهعنوان پاداش این همکاری به آنها پرداخت کرده و اعلام میکنیم که با افتخار، با همکاری شما عزیزان توانستیم هزینههای سازمان را در این بخش کاهش دهیم. آن زمان است که اشتیاق و شور و هیجان را در لحظهبهلحظه عملکرد آنها میبینیم و یقیناً لبخند رضایت قلبی نیز بر روی صورت خودمان نقش میبندد.
حال تصور کنید یک مدیر سنتی تصمیم میگرفت که هزینههای برق را کاهش دهد، دستوری را به کارکنان ابلاغ میکرد که همگی میبایست آن را انجام دهند و اگر خلاف آن عمل کنند جریمه سنگینی در انتظارشان میباشد. در این روش، علاوه بر عدم همکاری کامل، نارضایتی شدیدی در بین کارکنان ایجاد میشود و حتی اعلام میکنند که سازمان با این مقدار درآمد، کمی هم پول برق بدهد!
تفاوت دو سبک مدیریتی با همین مثالهای ساده قابلدرک است و تصمیمگیری برای انتخاب اینکه کدام سبک بهتر است، کاری است سهل و آسان.
استفاده از خرد جمعی باعث نخبه پروری میشود و نخبه پروری در نهایت باعث شکلگیری یک سازمان تراز اول شده که همگان برای آموزشهای مدیریتی، آن سازمان نخبه را مثال میزنند. کارکنان سازمان همانگونه که میتوانند هزینههای سازمان را افزایش دهند (با عدم همکاری مؤثر) میتوانند در مقابل، هزینههای سازمان را بهشدت کاهش دهند (با ایجاد حس مسئولیت و مفید بودن در سازمان). پس بیاییم با استفاده از تفکرات مثبت و خرد جمعی، باعث رشد و بالندگی سازمان خود شویم. دانشگاهها وظیفه تربیت و آموزش مدیران حرفهای را بر عهده دارند و از طریق آموزشهای آکادمیک، این افراد را برای بهکارگیری در سازمانها پرورش میدهند. ارتباط بین صنعت و دانشگاه تحت هیچ شرایطی نباید قطع شود زیرا علم مدیریت نوین دائماً در حال تغییر و بهروزرسانی است و اگر این ارتباط بنا به هر دلیلی قطع شود، شاهد مدیریت سنتی خواهیم بود که از عواقب آن فرسودگی نیروی کار و عدم پیشرفت سازمان میباشد. صنایع و سازمانهای پویا همواره به دنبال جذب نیروهای تحصیلکرده و دانشگاهی میباشند و میدانند هر زمان، هر سازمانی، از نیروی متخصص دانشگاهی استفاده کند در مدتزمان کوتاه به بازده دلخواه دستیافته و بهتبع آن موجب پیشرفت آن میگردد. در جوامع پیشرفته، مدتهاست که مدیریت سنتی منسوخشده و حتی در بازارهای محلی نیز از روشهای نوین مدیریتی استفاده میشود و کشور ما نیز میبایست تغییرات اساسی را در روشهای مدیریتی با اصل آموزش مناسب، ایجاد کند.
نوآوری در صنعت خودرو: رادار جدید توانایی دیدن موانع پشت پیچ را نیز دارا می باشد
نویسنده: مهندس کسری واشقانی فراهانی
پژوهشگر حوزه صنعت