جهانیشدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)
همواره از مشكلات اساسي براي جهانیشدن هزينه و موانع و فراز و نشیبهای آن بوده است اما با بررسي سير تحولات جهان كه هزينه و موانع جهانیشدن باوجود تسهیلکنندگان و خرد شدن سطح رقابتها کاهشیافته و شاهد آن هستيم كه حتي در سطح فردي نيز میتوان جهاني شد و در اين راستا بسياري از موانع از سر راه برداشتهشده است؛ بهطوریکه دنيا از حالت كروي به دنيايي صاف تغيير شكل داده است. براي درك مناسبتر اين منظور و با الهام گرفتن از تجربيات فريدمن در اين نوشتار تلاش شده است ابعاد هموار شدن جهان و جهانیشدن در سطح فردي موردبررسی اجمالي قرار گيرد.
در دنيايي كه هر چيزي كه قابل انجام باشد، انجام میشود و سریعتر ازآنچه قابلتصور است يا بايد نوآوري (يعني بالاتر از نياز مشتري فكر و عمل كردن) بهوسیله افراد به جلو رانده شود و بر اساس آن نيازهاي جديد براي جهان خلق گردد و يا بايد منتظر رقبايي سرسخت بود تا آنها ما را از گردونه اين رقابت به زير كشند. در دنياي كنوني رقابت فقط با افرادي نيست كه هميشه رقيب ما بودهاند، بلكه رقابت با افراد گوناگوني است كه توانايي انجام كارهاي كوچك، متوسط و بزرگ را حتي از طريق مكاني در منزل خوددارند و میتوانند برايمان رقيبي سرسخت باشند.
دنياي امروزي، دنياي شكار فرصتهاست. براي اينكه فرصت شناس و فرصت بين باشيم بايد پيوسته در جستجو و جمعآوری اطلاعات باشيم تا هوشيارتر شويم. براي به دست آوردن اطلاعات ديگر مرزها فروریختهاند، ديگر نياز نيست كيلومترها طي شود و زمان فراوان هدر رود بلكه جهان به سطحي از همكاري رسيده است كه از طريق تسهیلکنندگانی میتوان بدون توجه به رنگ، مليت، مسافت و …. با يكديگر تبادل و تعامل داشت و جهاني شد؛ اما يكي از لازمههای اين دنياي بدون مرز و هموار، تغيير است. افراد كارآفرين و نوآفرين بهعنوان پيشگامان پذيرش اين تغييرات كه از اصول آن تازگي و نوانديشي است، با فرصت شناسي و بهرهبرداری از آن، آمادگي مواجهه با تغييرات سريع را كه از الزامات ورود به سطح جديد رقابتها میباشد، دارند. درنتیجه لازمه همراه شدن با دنيايي هموار، پذيرش تغيير و داشتن راهبردي براي همراه شدن با آن است. ازاینرو، در این نوشتار تلاش شده است تا به اين پرسش پاسخ داده شود كه آيا واقعاً دنيا در حال هموار شدن است؟ و ابزار همراهي با آن چيست؟ در اين راستا جهت پاسخگويي به پرسشهای مطروح از طريق بررسي سير تحولات جهان مطالبي ارائه گرديده تا براي دقايقي ذهن خواننده را نسبت به تحولات شگرف جهان امروز به چالش بكشاند.
دوره اول جهانیشدن
فريدمن (2006) معتقد است: امروزه مفهوم جهانیشدن به سطح كاملاً جديدي رسيده است. از منظر تاريخي شايد بتوان سه دوره بزرگ براي جهانیشدن تصوير نمود. دوران اول، از 1492 ميلادي، كه كريستف كلمب سفر اكتشافي دريايي خود را آغاز كرد و دنياي قديم و جديد را رودرروی هم قرارداد و تا 1800 ميلادي طول كشيد. میتوان اين دوران را جهانیشدن نوع اول ناميد؛ دوراني كه دنيا را از مقياس بزرگ به مقياس متوسط رساند. موضوع جهانیشدن نوع اول، كشورها و نيروهاي جسماني آنها بود؛ به اين معنا كه عامل كليدي تغيير نيروي محركه فرايند يكپارچگي جهاني، زور بازو و نيروي عضلات، قدرت اسب، قدرت باد و در اواخر دوره، قدرت بخار در يك كشور بود و اینکه چقدر خلاقانه میتوانست آنها را بكار گيرد. در اين دوران كشورها و دولتها در انهدام ديوارها و جوش دادن دنيا به هم پيشرو بودند و يكپارچگي جهاني را پيش بردند. در جهانیشدن نوع اول، پرسش اصلي اين بود: جايگاه كشور من در رقابت و فرصتهای جهاني كجاست؟ چگونه میتوانم جهاني شوم و از طريق كشورم با جهان همكاري كنم؟
دوره دوم جهانیشدن
دوران دوم، تقريباً از 1800 ميلادي تا 2000 ميلادي طول كشيد و با ركود بزرگ در اقتصاد آمريكا و سپس اروپا و جنگ جهاني اول و دوم دچار وقفههایی شد. میتوان اين دوران را جهانیشدن نوع دوم ناميد. اين دوران دنيا را از مقياس متوسط به مقياس كوچك رساند. در جهانیشدن نوع دوم، عامل اصلي تغيير و نيروي محرکه يكپارچگي جهاني از كاهش هزینه حملونقل در اثر كاربرد موتور بخار و راهآهن و در نیمهی دوم اين دوران از كاهش هزینهی ارتباطات راه دور، در اثر گسترش تلگراف، تلفن، كامپيوتر شخصي، ماهواره، کابلهای فيبر نوري و نگارش اولیهی وب جهاني، نيرو میگرفت. در اين دوران، تولد و بلوغ اقتصاد جهاني، به اين معنا كه حركت كالا و اطلاعات از قارهای به قاره ديگر به حدي برسد كه بازاري جهاني، با خریدوفروش جهاني كالا و نيروي كار شكل بگيرد، تحقق يافت. نيروي محرکهی اين دوران، اختراعات جديدي همانند سختافزاری، موتور بخار و راهآهن در ابتداي دوره و تلفن و كامپيوترهاي بزرگ در پايان دوره بوده است. پرسش اساسي اين دوران آن بود كه؛ جايگاه مناسب شركت من در اقتصاد جهاني كجاست و چگونه از فرصتها استفاده میکنم؟ چگونه میتوانم از طريق شركت خودم با ديگران همكاري كنم؟ اين دوران دقيقاً پس از فروریختن ديوارها (مانند ديوار برلين) و ايجاد يكپارچگي بيشتر جهاني آغاز گرديد.
دوره سوم جهانیشدن و فرصتهای کارآفرینانه
در حدود سال 2000 ميلادي دوران كاملاً جديدي شكل گرفت به نام جهانیشدن نوع سوم. اين نوع جهانیشدن، جهان را از مقياس كوچك به ريز تقليل داده و همزمان زمینبازی را هموارتر كرده است. نيروي محركه جهانیشدن نوع اول، كشورها بودند و نيروي محرکهی جهانیشدن نوع دوم شرکتها و نيروي محرکهی جهانیشدن نوع سوم، نيرويي كه آن را منحصربهفرد میکند، قدرتي است كه افراد براي همكاري و رقابت جهاني به دست آوردهاند؛ اما جهانیشدن نوع سوم فقط به سبب كوچك كردن و مسطح كردن دنيا و توانمند ساختن فرد با دوران قبل تفاوت ندارد. در دوران جهانیشدن نوع اول و دوم اساساً افراد و مؤسسات آمریکایی و اروپايي فرايند جهانیشدن را بهپیش میراندند؛ اما در جهانیشدن نوع سوم اين مسئله ديگر بیمعناست و ساير كشورها هم به اين فرايند پيوسته و سطح وسیعتری از دنيا را پوشش دادهاند و بيشترين کاراییها را از طريق برونسپاری به انجام میرسانند و ديگر مرزها بیمعنا گشته است. جهانیشدن نوع سوم اين امكان را براي انسانهای بيشتري فراهم كرده كه بهراحتی وارد بازي شوند و خواهيم ديد كه در اين فرايند هر رنگي از رنگینکمان بشري نقشي خواهد داشت.
بر اين اساس ديگر براي رقابت كردن در بازارها لزوماً نه در سطح يك كشور و نه در سطح يك سازمان، بلكه بايد در سطح فردي تلاش نمود. اين امر باعث میشود كه مرزها درنورديده شده، رنگها اهميت و برتري خود را ازدستداده و تنها و تنها یکچیز مهم گردد: «شايستگي ديدن فرصتها». وقتي رقابت به اين ميزان جزء شده است، پس قطعاً سرعت در آن نيز فزوني مییابد و اين، يعني بايد براي رقابتها خود را مجهز نمود، اما به چه چيزي؟ به مزیتهایی نسبت به ديگران؛ اما اين مزیتها را چگونه میتوان ايجاد نمود؟ با استفاده از تسهیلکنندهها براي ديدن بهتر و متفاوتتر مسائل. يعني وقتي براي جهانیشدن میتوان بهصورت فردي عمل كرد، پس بايد به آن سطح از توانايي دستیافت تا مسائل و نيازهاي موجود را بهتر ديد و براي رفع آن نيز بهترين راهحلها را ارائه نمود. اين موقعيت براي برآورده كردن نيازها و حل مسائل، همان فرصتهایی هستند كه بايد براي شناسايي آنها در سطح جهاني، شایستگیهایش را به دست آورد.