خلق ارزش پیشنهادی، کلید موفقیت کسب‌وکارها

خلق ارزش پیشنهادی، کلید موفقیت کسب‌وکارها

 

 

قلب یک برند موفق، یک محصول موفق است. این جمله را باید این‌گونه تصحیح کنیم که قلب یک برند موفق، یک ارزش پیشنهادی موفق است. همیشه سؤالاتی از قبیل «مشتری ما کیست؟»، «چه نیازهایی دارد؟» و «چه پیشنهادی از محصولات ما را قبول می­کند؟» ذهن صاحبان کسب­و­کار، مدیران بازاریابی و فروش را درگیر خود نموده است. برخی از کسب­و­کارها بخش­بندی مشتریان را خوب انجام می­دهند، نیاز اصلی مشتری را خوب شناسایی می­کنند و محصول مناسبی را طراحی و تولید می­کنند، اما این محصول از سوی مشتری با مقبولیت روبرو نمی­شود و سؤالاتی مانند اینکه «چرا استقبال از محصول کم است؟»، «چرا تکرار خرید پایین است؟»، «چرا وفاداری مشتریان نسبت به محصول کم است؟» در ذهن ما تکرار می­شود و به دنبال جواب آن­ها می­گردیم. در این مقاله سعی داریم تا مؤلفه­های خلق ارزش پیشنهادی که علاوه بر هسته محصول برای مشتریان ارزش‌آفرین است را بررسی نماییم.

 

ارزش پیشنهادی می­تواند معادل این عبارت باشد که ارزش مورد انتظار مشتری چیست؟

ارزش پیشنهادی، بسته­ای از محصولات، خدمات، تجربیات و راه‌حل‌هایی را توصیف می­نماید که برای هر بخش از مشتریان، ارزش خلق کند. ارزش پیشنهادی دلیل ترجیح یک شرکت نسبت به شرکت دیگر، یک محصول به محصول دیگر از سوی مشتریان است. مشتریان وفادار، کلید موفقیت هر سازمانی هستند. آن­ها پول صرف می­کنند، شما را به دیگران معرفی می­کنند و آن­ها از شما چندین بار خرید می­کنند. این مشتریان وفادار به‌واسطه ارائه ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد و با ثبات، ایجاد می­شوند. ارزش پیشنهادی فراتر از قیمت، کیفیت و مکان عرضه است.

خلق یک ارزش پیشنهادی دارای دو بخش است. با استفاده از پروفایل مشتری، شما درک واضح­تری از مشتری پیدا می­کنید و با استفاده از نقشه ارزش، چگونگی ایجاد ارزش برای مشتری را توصیف می­کنید. هنگامی‌که این دو بخش در یک راستا باشند، می توانید به تناسب بین آن­ها دست خواهید یافت. ارزش پیشنهادی، توصیف‌کننده فایده­هایی است که مشتریان می­توانند از محصولات شما انتظار داشته باشند.

  • پروفایل مشتری را رسم کنید:

در ابتدا باید تابلو پروفایل مشتری را رسم کنید. پروفایل مشتری از سه بخش کار مشتری، دردسرها و منفعت­های مورد انتظار مشتری تشکیل ­می­گردد. کارهای مشتری (Job Customer) مواردی را توصیف می­کنند که مشتریان در شغل یا زندگی خود سعی در انجام آن را دارند. کار مشتری می­تواند فعالیت­هایی باشد که مشتری سعی در انجام و اتمام آن­ها را دارد. در شناسایی کارها باید اطمینان حاصل شود که حتماً دیدگاه مشتری به مسائل مشخص شود. سه نوع کار مشتری وجود دارد. کارهای کارکردی، هنگامی‌که مشتریان شما سعی در اجرا و اتمام فعالیتی خاص یا حل مسئله­ای خاص دارند؛ مانند مراقبت از کودکان، یادگیری مهارت و کوتاه کردن چمن و … . کارهای اجتماعی که مشتریان شما می­خواهند خوب به نظر برسند یا به قدرت و جایگاه اجتماعی برسند. این کارها توصیف می­کنند که مشتریان می­خواهند از دیدگاه دیگران چگونه به نظر برسند. کارهای احساسی، مشتریان می­خواهند خوب به نظر برسند؛ مانند داشتن یک حالت و حس خوب امنیت و رسیدن به آرامش ذهنی.

بخش دیگر، دردسرهای مشتری است که توصیف‌کننده هر چیزی است که مشتری، شما را قبل، در حین و بعد از تلاش برای انجام کار و رفع نیاز، با مشکل و مانع روبرو می­سازد. دردسرها، دغدغه­ها و نگرانی­های مشتری در خصوص استفاده از راه‌حل پیشنهادی شما است. دردسرها می­توانند ناشی از کارهای مشتری باشد. پس در این بخش باید دغدغه­ها، موانع و نگرانی­های مشتری در مرحله انتخاب، مصرف و پس از مصرف، آنها را مطالعه نماید.

منفعت­های مشتری، نتایج و فایده­هایی را توصیف می­کنند که مشتریان شما در طلبشان هستند. برخی منفعت­ها ضروری، برخی مورد انتظار، برخی مطلوب مشتریان و برخی نیز برای مشتری غیرمنتظره هستند. عدم ارائه برخی منفعت­ها سبب عدم رضایت مشتری می­شوند. برخی منفعت‌ها در صورت ارائه باعث خشنودی و برخی نیز در صورت ارائه باعث شگفتی مشتریان می‌شوند. شناسایی این منفعت­ها می­تواند به منحصربه‌فرد نمودن ارزش پیشنهادی کمک شایانی نماید.

پس در بخش پروفایل مشتری شما به مطالعه و شناخت مشتریان و کشف انتظارات آن­ها می­پردازید.

  • نقشه ارزش مشتری را کشف کنید:

نقشه ارزش مشتری از سه بخش تشکیل می­شود. این سه بخش متناسب با پروفایل مشتری، به ارائه اره حل می­پردازند. محصولات/خدمات، دردسرکاه­ها و منفعت­سازها سه بخش اصلی تشکیل‌دهنده نقشه ارزش مشتری هستند.

این بخش شامل تمامی محصولات و خدماتی است که به مشتریان شما کمک می­کند تا نیازهای اولیه و کارهای مشتریان را پاسخ دهند. ارزش پیشنهادی شما از انواع مختلفی از محصولات و خدمات تشکیل شده است که می­توانند فیزیکی و ملموس، نامشهود، دیجیتال و مالی باشند. در ادامه شما با توجه به دردسرهای شناسایی‌شده مشتریان به آن­ها پاسخ خواهید گفت که به بخش دردسرکاه­ها معروف است. دردسرکاه­ها توصیف می­کنند که دقیقاً چگونه محصولات و خدماتتان دردسرهای خاصی از مشتری را برطرف می­کنند. ارزش­های پیشنهادی عالی بر دردسرهایی تمرکز دارند که برای مشتری مهم است.

در بخش پایانی، منفعت­سازها را مشخص می­نماییم. منفعت­سازها توصیف ­می­کنند که چگونه محصولات و خدمات برای مشتریان منفعت ایجاد ­می­کنند. درواقع باید مشخص کنید چگونه به مشتریان کمک خواهید نمود که به آرزوهایشان برسند و با دیدنش شگفت­زده شوند. منفعت­های دارای اولویت مشتریان را شناسایی نمایید.

در پایان باید ذکر نمود که یک محصول و خدمت می­تواند در چندین شکل از ارزش پیشنهادی به بخش­های مشتریان ارائه شود و برای هر یک از آن­ها خلق ارزش نماید. ایجاد یک تابلو طراحی ارزش پیشنهادی در اتاق فکر کسب­و­کارتان باعث بهبود مستمر و ایجاد زبان مشترک در سازمانتان می­گردد. در شماره­های بعدی نکات اجرایی این ابزار را به اشتراک خواهیم گذاشت.

 

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار

 

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

دکتر شیوا شعبانی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

طراحی مدل کسب‌وکار

در این قسمت قصد دارم شما را تشویق نمایم تا  مدل کسب‌وکارتان را با تکنیک‌های زیر طراحی کنید. پس کاغذ سفید و خودکار رنگی فراموش نشود. در طراحی مدل کسب‌وکار، شما می‌توانید از شش تکنیک زیر استفاده نمایید؛ که هر بخش به‌صورت کامل توضیح داده خواهد شد. این شش تکنیک عبارت است از:

بینش مشتری

ایده پردازی

تفکر تصویری

نمونه‌سازی

قصه‌گویی

سناریوها

تکنیک شماره 1: بینش مشتری

ساخت مدل‌های کسب‌وکار بر پایه بینش مشتریان:

به‌کارگیری بینش مشتریان یک قاعده راهنما برای تمامی مراحل فرآیند طراحی مدل کسب‌وکار است. بینش مشتری باید تأثیر خود را در گزینش ارزش پیشنهادی، کانال‌های توزیع، ارتباط با مشتریان و جریان‌های درآمدی نشان دهد.

حال باید برای طراحی مدل کسب‌وکار مشتری محور به سؤالات زیر پاسخ دهید:

مشتری ما قصد چه‌کاری دارد و ما چگونه می‌توانیم به او کمک کنیم؟

علایق مشتریان ما چیست و ما چگونه می‌توانیم کمک کنیم که به آن‌ها دست یابند؟

مشتریان انتظار دارند چگونه روابطی با آن‌ها برقرار کنیم؟

برای کسب چه ارزشی مشتریان ما واقعاً حاضر به پرداخت پول هستند؟

برای پاسخگویی به این سؤالات پیشنهاد می‌شود که از “نقشه شناخت مشتری” استفاده کنید:

نخست برای تعیین تمامی بخش‌های بالقوه مشتری که با مدل کسب‌وکار خودتان می‌توانید به آن‌ها خدمت ارائه کنید، یک طوفان ذهنی به راه بی اندازید. از بین بخش‌ها سه گزینه‌ی محتمل را انتخاب و یکی از آن‌ها را برای تمرین پیاده‌سازی ویژگی‌ها برگزینید. کار را با اختصاص یک نام و تعدادی ویژگی جمعیت شناختی مانند میزان درآمد، وضعیت تأهل و موارد مشابه، به مشتری آغاز کنید. سپس با مراجعه به سؤالات زیر و با استفاده از صفحه‌ای سفید، مشخصات مشتری تازه نام‌گرفته خود را با پرسیدن و پاسخ دادن به شش سؤال زیر، مشخص کنید.

  • او چه چیزی می‌بیند؟(محیط، دوستان،محصولاتی که بازار ارائه می‌کند)
  • او چه چیزی می‌شنود؟(چیزهایی که دوستان، رئیس و افراد تأثیرگذار می‌گویند)
  • او واقعاً در مورد چه چیزی فکر می‌کند و چه چیزی را احساس می‌کند؟(مسائل مهم،مشغله‌های ذهنی، دغدغه‌ها و آرزوها)
  • او چه چیزی می‌گوید و انجام می‌دهد؟(نگرش به حضور در اجتماع،نوع رفتار نسبت به دیگران، ظاهر)
  • آلام و خلأهای او چیست؟ (ترس‌ها، محرومیت‌ها ،موانع)
  • آمال و آرزوهای مشتری چیست؟ (نیازها/خواسته‌ها، معیارهای موفقیت،موانع)

برای “درک یک مشتری تجاری با استفاده از نقشه شناخت”، هدف ما ایجاد منظری از مشتری جهت زیر سؤال بردن مستمر مفروضات مدل کسب‌وکار شما است. پیاده‌سازی ویژگی‌های مشتری، شما را قادر می‌سازد تا پاسخ‌های بهتری به این سؤالات دهید: آیا این ارزش پیشنهادی مشکلات واقعی مشتری را برطرف می‌کند؟ آیا او واقعاً تمایل به پرداخت پول برای این پیشنهاد دارد؟ او مایل است که چگونه به او دست پیدا کنید؟

 

تکنیک شماره 2: ایده پردازی

  • خلق ایده‌های جدید مدل کسب‌وکار:

چیزی که در این میان موردنیاز است، فرآیندی خلاق برای تولید تعداد زیادی ایده در زمینه مدل کسب‌وکار و غربال کردن موفق بهترین‌های آن‌هاست. این فرآیند، ایده پردازی نام دارد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، نگریستن به گذشته نیست، زیرا گذشته تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که در مدل‌های کسب‌وکار آینده اتفاق خواهد افتاد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، توجه به رقبا نیست، زیرا آن تقلید یا الگوبرداری نبوده، بلکه  مدل کسب‌وکار یعنی خلق سازوکارهای جدید برای خلق ارزش و کسب جریان‌های درآمدی.  نوآوری در مدل کسب‌وکار عبارت است از به چالش کشیدن دیدگاه‌ها و تئوری‌های محافظه‌کارانه سنتی به‌منظور طراحی مدل‌های خلاقانه برای تحقق نیازهای جدید، پنهان و برآورده نشده مشتریان. به‌منظور خلق گزینه‌های جدیدتر و بهتر، شما باید قبل از این‌که به فکر کم کردن تعداد ایده‌ها و رسیدن به تعداد محدودتری گزینه بیافتید، به‌اندازه کافی رؤیاپردازی کرده و مجموعه‌ای سربسته از ایده‌های متنوع و ناشناس ایجاد کنید. بنابراین ایده پردازی شامل دو مرحله می‌باشد: تولید ایده، که به کمیت اهمیت می‌دهد و تلفیق ایده‌ها، که طی آن برای دستیابی به تعدادی گزینه مطلوب، ایده‌های اولیه موردبحث واقع‌شده، باهم ترکیب می‌شوند و احیاناً تعدادشان کاهش می‌یابد. گزینه‌های حاصل ضرورتاً بیانگر مدل‌های کسب‌وکار جهشی نمی‌باشند. آن‌ها احتمالاً نوآوری‌هایی هستند که مرزهای فعالیت مدل کسب‌وکار فعلی شما را برای بهبود رقابت‌پذیری، گسترش می‌دهند. شما برای خلق ایده‌های مدل‌های کسب‌وکار نوآورانه می‌توانید از جاهای مختلف شروع کنید. ما به دو مورداشاره می‌کنیم: تمرکز بر هسته‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار با استفاده از تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار و طرح سؤالات “چه می‌شود اگر؟”.

کانون‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار:

نوآوری‌های تحولی در مدل‌های کسب‌وکار، چندین جزء از مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهند. می‌توان چهار یا پنج کانون برای نوآوری در مدل‌های کسب‌وکار در نظر گرفت:

1- بر اساس منبع: نوآوری بر اساس منابع، ریشه در زیرساخت‌ها یا مشارکت‌های موجود سازمان دارد و به دنبال توسعه یا تحول مدل کسب‌وکار است.

2- بر اساس پیشنهاد: نوآوری بر مبنای پیشنهاد، دربرگیرنده خلق ارزش‌های پیشنهادی جدید است که سایر اجزا سازنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

3- بر اساس مشتری: نوآوری‌های بر اساس مشتری، بر پایه نیازهای مشتری، سهولت در دسترسی و افزایش راحتی شکل می‌گیرد. مانند تمامی نوآوری‌هایی که از یک کانون آغاز می‌گردند، این نوع از نوآوری نیز سایر اجزای مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

4- بر اساس منابع مالی: نوآوری‌هایی که پیش‌ران آن‌ها جریان‌های جدید درآمدی، سازوکارهای قیمت‌گذاری یا ساختارهای هزینه کاهش‌یافته است و منجر به تغییر در سایر اجزای مدل کسب‌وکار می‌شود.

5- نوآوری چندگانه: نوآوری‌هایی است که توسط چندین کانون ایجاد می‌شوند و تأثیر زیادی بر چندین جز سازنده مدل کسب‌وکار دارند.

فرآیند ایده پردازی

یک تیم متنوع نوآوری در مدل کسب‌وکار شامل افرادی است از:

از واحدهای مختلف کسب‌وکار

با سنین متفاوت

با حیطه‌های مختلف تجربه

با سطوح مختلف ارشدیت

با ترکیبی از تجارب مختلف

با پیش‌زمینه‌های فرهنگی متفاوت

طوفان ذهنی

ادامه دارد…

 

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

 

 

برندی که شما نامیده می‌شوید؟ برند شخصی (قسمت چهارم)

برندی که شما نامیده می‌شوید؟

برند شخصی (قسمت چهارم)

 

 

همان‌طور که می‌دانید برند شخصی یعنی هر شخص شامل مجموعه‌ای از مهارت‌ها است. برند شخصی بیانگر یک ایده بزرگ یا یک سیستم اعتقادی- نگرشی است که برای سایر افراد متمایز و جذاب است. در این شماره قصد دارم شما را با مؤلفه‌های برند شخصی آشنا نمایم. دفتر یادداشتی برداشته و به سؤالات زیر پاسخ دهید. کونل (2009) برند شخصی را با شش جزء ارائه نمود این اجزاء پایه‌هایی هستند که افراد، برند شخصی‌شان را روی آن‌ها بنا می‌کنند. آن‌ها افتراق فرد را پررنگ نموده و هنگامی‌که تعریفی از ماهیت برند شخصی‌اش ارائه می‌کند، صحت آن را تضمین می‌کند. این اجزاء عبارت است از:

ویژگی‌ها: در این قسمت شما باید ویژگی‌های فیزیکی خویش را توصیف کنید. این‌که شما خود را چگونه می‌بیند و دیگران شما را چگونه می‌بینند. ازنظر فیزیکی چه چیز در مورد شما متمایز است که شما را از دیگران متفاوت می‌سازد.

مزایا: توضیح اینکه مردم در معاشرت با شما چه احساسی دارند.

ارزش‌ها: چه ارزش‌هایی بیشترین اهمیت را برای شما دارند. این ارزش‌ها در طی تربیت و تجارب زندگی شکل می‌گیرند و شما در طی آن‌ها، ازآنچه که به‌عنوان درست و غلط در جهان می‌بینید، بیشتر آگاه می‌شوید.

تجربه: اینکه شما در چه مواردی خوب عمل می‌کنید و در زندگی شخصی یا کاری‌تان چه‌کاری انجام داده‌اید که می‌توانید به آن استناد کنید.

رفتارها: اینکه شما از چه چیزهایی صحبت کرده و آن‌ها را انجام می‌دهید. آیا رفتارهای شما پایدار است.

شخصیت: ویژگی‌های شخصیتی شما چیست و خود شما و دیگران، شمارا چگونه توصیف می‌کنند.

حال به چک‌لیست زیر پاسخ دهید.

 

 

 

 

 

ویژگی‌ها

دیگران شمارا چه ازنظر فیزیکی و چه ازنظر احساسی چگونه می‌بینند که باعث متمایز ساختن شما از سایرین می‌شود؟

شخصیت

خصوصیات فردی شما چیست؟ خودتان را چگونه توصیف می‌کنید؟

رفتارها

چیزهایی که می‌گویید و انجام می‌دهید کدام‌اند؟

به موقعیت‌های خاص چگونه واکنش نشان می‌دهید؟

ماهیت برند شخصی
ارزش‌ها

آنچه شمارا عزیزترین و باارزش‌ترین نگه می‌دارد، اصولی که بیشتر از دیگران به آن‌ها اعتقاددارید، نام ببرید.

تجربه

چه می‌دانید؟

در چه زمینه‌های شخصی و حرفه‌ای موفق بوده‌اید؟

مزایا

افراد به خاطر تجربه‌هایی که با شما داشته‌اند چه احساسی دارند؟

شما برای آن‌ها چه منافعی دارید؟

 

برندسازی شخصی به‌طورمعمول با ایجاد فهرستی از ویژگی‌ها، اعتقادات، ارزش‌ها و انگیزه‌هایی آغاز می‌شود که افراد از طریق آن‌ها خود را در یک نقش تعریف می‌کنند. هویت برند شخصی بر مبنای ویژگی‌های درونی و ذاتی فرد که باید تبدیل به برند شوند و نیز عوامل بیرونی شامل روابط فرد با دیگران، می‌باشد. برند شخصی یک فرآیند از درون به بیرون است که بر مبنای نقاط قوت و ویژگی‌های متمایز فرد در مقایسه با دیگران می‌باشد.

جایگاه‌یابی برند شخصی. برند افراد نیازمند جای گرفتن در ذهن مصرف‌کنندگان (دیگران) را دارد. جایگاه‌یابی برند، تلاش‌های ارتباطات بازاریابی است که به‌طور فعالانه در ارتباط با هویت برند فرد و برای بازار هدف مشخصی انجام می‌شود. برندسازی شخصی بر محور ترویج خود[1] است. افراد جایگاه‌یابی برند را برای برجسته ساختن ویژگی‌های مثبت خود که برای مخاطبان بازار هدف ارزشمند است و به‌طور هم‌زمان برای متمایز ساختن خود از دیگر افراد در بازار به کار می‌گیرند. در مورد برندسازی شخصی، جایگاه‌یابی برند از طریق معرفی خود[2] اتفاق می‌افتد. بنا به دیدگاه نمایش‌پردازی[3]، عملکرد بازیگر، ترکیبی از آثار مصنوعی[4]، رفتارهای غیرکلامی و تاکتیک‌های کلامی است که توسط انگیزه‌های تعاملی او تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

 

 

ابزارهای ساخته‌شده.: مجموعه‌ای از فعالیت‌های مرتبط با نگارش شرح زندگی شخصی خود توسط خود فرد، وجود دارند و نیز ابزارهای بسیاری می‌توانند برای مدیریت و کنترل اطلاعات در مورد پتانسیل‌های فرد مورداستفاده قرار گیرند مانند رزومه و نامه درخواست که شیوه‌ای برای نمایش شواهدی از مهارت‌ها و قابلیت‌های فرد فراهم می‌سازد.

ظاهر شخصی: ظاهر به سطح بهداشت، نظافت شخصی و لباس مناسب فرد اشاره دارد. هنجارهای خاصی در مورد لباس حرفه‌ای و سطح پاکیزگی وجود دارد که عموماً مورد انتظار است. افراد از ظاهر به‌عنوان بخشی از شیوه ایجاد تصویر خود در محیط کار استفاده می‌کنند. ظاهر حرفه‌ای می‌تواند تلاشی آگاهانه به‌منظور معرفی خود را منعکس سازد که برای تأثیرگذاری بر برداشت دیگران از فرد در محیط کار، مورداستفاده قرار می‌گیرد.

شیوه تعامل: شیوه تعامل شامل نگرش‌هایی است که فرد در تلاش برای تأثیرگذاری بر دیگران جهت ایجاد برداشتی خاص در مورد او، به آن‌ها منتقل می‌کند. یکی از شیوه‌های بسیار رایج برای انتقال نگرش‌ها، ارتباطات غیرکلامی است؛ یعنی شیوه‌ای ارتباطی که از واژگان گفتاری استفاده نمی‌کند. این شیوه‌ها شامل اشارات و حرکات در موقع سخن گفتن، حالات صورت و زبان بدن می‌باشد و می‌تواند انواع زیادی از اطلاعات را منتقل کند.

رفتارهای کلامی: نشانه‌های ارتباط کلامی می‌تواند به دوطبقه گسترده از تاکتیک‌ها تقسیم شود: تاکتیک‌های مدعی و دفاعی. افراد از تاکتیک‌های مدعی برای ایجاد تصویری استفاده می‌کنند که قابلیت‌های موردنظر را ترویج می‌کند، درحالی‌که تاکتیک‌های دفاعی به‌منظور حفاظت یا اصلاح تصویر فرد مورداستفاده قرار می‌گیرند (بهانه‌ها، توجیه‌ها و عذرخواهی‌ها).

 

 

[1] Promotion of the self

[2] Self presentation

[3] Artifactuals

[4]

دکتر شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

Interation motives

 

 

مدل‌های فرآیند توسعه محصول جدید: (مدل معروف: STAGE-GATE)

 مدل‌های فرآیند توسعه محصول جدید: (مدل معروف: STAGE-GATE)

 

 

در ادامه بحث NPDدر شماره‌ی قبلی در مورد موفقیت و شکست NPD صحبت شد در این شماره سعی شده تا نمونه‌هایی‌ از مدل‌های توسعه محصول جدید معرفی شوند؛ زیرا علاوه بر تعداد بسیار زیاد آن‌ها شباهت‌هایی نیز بین آن‌ها وجود دارد.

برای مدیریت فرآیند توسعه محصولات جدید مدل‌های زیادی از سوی افراد دانشگاهی و یا کارشناسان شرکت‌ها ارائه شده است. تمامی این مدل‌ها سعی دارند چارچوبی برای کمک به درک فرآیند توسعه محصول جدید به دست آورند. یافته‌های محققین این رشته در طول بیش از چهار دهه نشان می‌دهد که یک مدل جامع برای همه فرآیندهای توسعه محصول که مناسب همه شرکت‌ها و مدیران مسئول آن‌ها باشد و یا از انعطاف و انطباق کامل با شرایط سازمان‌ها برخوردار می‌باشد، وجود ندارد.

  • فرایند توسعه محصول جدید از دیدگاه ناسا:
  • آنالیز اولیه (فاز اول)
  • تعریف (فاز دوم)
  • طراحی (فاز سوم)
  • عملیات (فاز چهارم)
  • فرآیند توسعه محصول جدید از دیدگاه بوزآلن و همیلتون:
  • توسعه استراتژی
  • توسعه محصول جدید
  • تولید ایده
  • بازنگری و ارزیابی
  • آنالیز کسب‌وکار
  • آزمایش
  • تجاری‌سازی
  • مدل توسعه محصول مرحله- دروازه کوپر (مدل STAGE-GATE):

مدل کوپر یکی از مشهورترین مدل‌های تجاری‌سازی است و به مدل فرآیندی مرحله-دروازه معروف است. دلیل نام‌گذاری این مدل (مرحله-دروازه) این است که در هر یک از فرآیندهای مدل، حتی دقیق‌ترین جزییات نیز تنظیم می‌شوند و درمجموع دارای یک خصوصیت ارگانیک و پویاست. به‌عبارتی‌دیگر فرآیند مرحله-دروازه یک نقشه راه عملیاتی شده برای هدایت پروژه‌های محصولات جدید از مرحله ایده تا مرحله تحویل آن به بازار است. استفاده از این مدل باعث افزایش کارایی و تسریع عملکرد پروژه می‌شود، به‌طوری‌که از پیش، وظایف اصلی هر مرحله را تعیین و به بررسی نتایج پیشرفت می‌پردازد. مشخصه اصلی این مدل تخصیص حمایت‌های توسعه‌ای به‌صورت کارا است، زیرا هر فرآیند شامل مراحل و ورودی‌هایی می‌شود که پیشرفت پروژه را مشخص می‌سازد. کوپر ارائه‌کننده 13 مرحله در یک مدل می‌باشد که درنتیجه جداسازی فعالیت‌هایی نظیر تحقیقات بازار و آنالیز کسب‌وکار می‌باشد.

در این مدل مرحله جایی است که در آن اقدام به وقوع می‌پیوندد و دروازه نیز جایی است که در آن اتخاذ تصمیم در خصوص ادامه با عدم ادامه مسیر توسعه صورت می‌گیرد. مرحله اصلی و نقاط تصمیم‌گیری در مدل مرحله-دروازه عبارت‌اند از:

 

مرحله صفر: ایده‌پردازی تصمیم اول: غربال ایده
مرحله یک: بررسی اولیه تصمیم دوم: غربال ثانویه
مرحله دوم: بررسی تفصیلی تصمیم سوم: اقدام برای توسعه
مرحله سوم: توسعه تصمیم چهارم: اقدام برای تست
مرحله چهارم: انجام تست و معتبرسازی تصمیم پنجم: اقدام برای تجاری‌سازی
مرحله پنجم: تولید صنعتی و ورود به بازار

 

شش مرحله مدل کوپر:

  1. جمع‌بندی ایده‌ها: جمع‌آوری و ذخیره‌سازی ایده‌ها
  2. مفهوم دهی به ایده‌ها: ارزیابی و تجزیه‌وتحلیل فنی، مالی و ارزیابی مقدماتی ایده در بازار
  3. انتخاب بهترین ایده: ارائه برنامه مناسب، آزمون برنامه، ارائه برنامه مدیریتی، مالی، برنامه تولید و جلسات منظم بررسی و گزارش‌دهی تیم توسعه محصول
  4. توسعه ایده: تنظیم جزئیات برنامه‌ها شامل برنامه بازاریابی، جزئیات برنامه تولید، مالی و آمادگی برای تولید
  5. آزمون بازار: برنامه دقیق بازاریابی با آمیخته‌های مناسب، جمع‌بندی تجزیه‌وتحلیل مالی؛ و پیش‌بینی‌های آتی برای محصول در بازار
  6. تجارتی کردن: اجرای برنامه بازاریابی منظم برای تولید در بازارهای هدف و تعدیل برنامه‌های قبلی و اجرای برنامه‌های اقتضایی مناسب در طول دوره عمر محصول توسط تیم توسعه

 

 

 

دیگر مدل‌های اجرایی در فرآیند توسعه محصول جدید:

۱-مدل پورتر:

استراتژی رقابتی: شامل اقداماتی برای جذب مشتری، مقاومت در برابر فشارهای رقابتی، تقویت و استحکام موقعیت بازار شرکت، می‌باشد. تعاریف زیادی از استراتژی رقابتی وجود دارد که پورتر در سال 1990 این استراتژی‌ها را در قالب سه استراتژی تمایز، تمرکز و رهبری مطرح کرده است:

۱-۱ استراتژی رهبری هزینه: برتری رقابتی مستمر و پایدار نسبت به رقبا با استفاده از اهرم کاهش هزینه‌ها به‌عنوان مبنایی برای کاهش هزینه‌ها نسبت به رقبا و به دست آوردن سود یا به دست آوردن تفاوت سود بیشتر با توجه به بهای موجود استفاده می‌شود. هدف از این استراتژی کسب برتری در رقابت از طریق تولید محصول با کمترین هزینه ممکن نسبت به رقبا است.

۲-۱ استراتژی‌های تمایز: دومین استراتژی پیشنهادی پورتر ارائه محصولی ویژه است؛ یعنی کسب مزیت رقابتی از طریق تولید محصولی که از دیدگاه مشتریان، در مقایسه با محصولات مشابه دیگر، منحصربه‌فرد باشد.

۳-۱ استراتژی‌های تمرکز: آخرین استراتژی پیشنهادی پورتر تمرکز در بخش معینی از بازار برای محدود کردن دامنه رقابت است. با محدود شدن دامنه فعالیت، امکان متمرکز کردن منابع میسر و یک برتری رقابتی نسبت به رقبا ایجاد می‌شود.

۲-مدل رقابتی آنسف:

این مدل برای استراتژی جانشینی محصول با توجه به مأموریت شرکت در محیط رقابتی پیشنهاد شده است. این استراتژی‌ها به ترتیب عبارت‌اند از:

۱-۲ نفوذ در بازار: این نوع استراتژی برای نفوذ در لایه‌های نفوذ نیافته بازار یا افزایش سهم بازار موجود صورت می‌گیرد.

۲-۲ توسعه بازار: زمانی به کار گرفته می‌شود که مدیران به فکر بازارهای جدید باشند که با تکیه‌بر تحقیقات بازاریابی در مکان‌های دیگر توان عرضه کالا را می‌سنجند.

۳-۲ توسعه محصول: مدیران در شرکت‌ها، با همکاری گروه‌ها و تیم‌های متخصص، برای تغییر در محصول، ایده‌های نو را در توسعه محصولات اعمال می‌کنند که نهایتاً در بسته‌بندی، رنگ و شکل، تغییراتی داده می‌شود یا باعث تغییرات کلی در محصول می‌شود که اغلب این محصولات به بازار فعلی عرضه می‌شوند. این استراتژی توسعه محصول نامیده می‌شود.

۴-۲ متنوع‌سازی: این نوع استراتژی آخرین و ریسک‌پذیرترین استراتژی آنسف است که با توجه به‌شدت رقابت در محصولات مشابه دیگر، توسعه در محصول، مزیت ویژه‌ای برای شرکت‌ها ایجاد نمی‌کند. ازاین‌رو، مدیران تصمیم به تولید محصولات جدید برای بازارهای جدید با توجه به استراتژی‌های ادغام افقی، عمودی، کاهش، ثبات یا سیاست متنوع‌سازی محصول، می‌گیرند.

۳-مدل نقشه راه محصول:

یکی از ابزارهای قدرتمند توسعه محصول است. مدیران هوشمند از این فرایند استفاده می‌کنند تا میان کارها هماهنگی ایجاد کنند و دیدی انتقادی به خط تولید پیدا کنند.

۴-مدل گسترش کارکرد کیفیت:

در فرایند گسترش کارکرد کیفیت در فرایند طراحی محصول با استفاده از تکنیک گسترش کارکرد کیفیت به‌محض شناسایی و تعیین نیازمندی‌های مشتریان نسبت به لحاظ کردن خواسته‌های آن‌ها در طراحی محصول اقدام می‌شود. در فرآیند، خواسته‌های ذهنی مشتریان به زبان فنی- مهندسی در سازمان تبدیل می‌شود.

۵-مدل استراتژی سازگاری محصول جدید با مهارت‌های تحقیق و توسعه‌ای:

یکی از راه‌های ایجاد محصول جدید در شرکت‌ها بهره‌گیری از واحد تحقیق و توسعه است. با توجه به افزایش هزینه‌های مربوط به ایجاد کالاهای جدید، شرکت‌ها ترجیح داده‌اند به‌جای تولید کالاهای جدید، از انواع برندهای موجود تقلید کنند. چنانچه فعالیت‌های تحقیق و توسعه شرکت، چنان قوی باشند که بتواند ایده‌ها و طرح‌های جدیدی ارائه کند به‌احتمال قوی شرکت در مسیر تولید کالاهای جدید موفق خواهد بود. شرکتی که چند طرح تولید محصول جدید را در اختیار داشته باشد، طرحی را با موفقیت به مرحله تولید می‌رساند که متناسب با فعالیت‌ها و توانایی‌های تحقیق و توسعه‌ آن شرکت باشد. شرکتی که فعالیت‌های تحقیق و توسعه خود را فقط در حد بهبود محصول متمرکز کرده باشد، شاید اقدام به طراحی محصولی کاملاً جدید را محال بداند.

در پایان براساس مطالعه­ای که به‌تازگی روی فرایند توسعه­ی محصولات جدید در منابع مختلف صورت گرفت، نزدیک به 60% از شرکت­ها از فرایند مرحله – دروازه کوپر برای هدایت فعالیت­های توسعه­ای خود درزمینه‌ی محصولات جدید بهره می­برند.

 

توسعه محصول

 

نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت

مراکز رشد یا انکوباتورها از بهداشت و درمان تا کارآفرینی

مراکز رشد یا انکوباتورها

از بهداشت و درمان تا کارآفرینی

 

 

مراکز رشد، معادل واژه انکوباتور است. انکوباتور از نظر لغوی نام دستگاهی است که گرمای لازم را برای تبدیل تخم به جوجه فراهم آورده و نوزادانی را که زودتر از موعد مقرر به دنیا آمده‌اند، به رشد لازم می‌رساند. حال این سوال مطرح می‌شود که با توجه به تعریف مذکور، انکوباتور چه ارتباطی با تجارت و کسب‌وکار می‌تواند داشته باشد.

یک انکوباتور یا مرکز رشد، مجموعه‌ای متشکل از یک یا چند ساختمان است که واحدهای تحقیقاتی نوپا نظیر هسته‌های تحقیقاتی دانشگاهی، شرکت‌های تحقیقاتی خصوصی و مراکز تحقیق و توسعه‌ی صنایع و سازمان‌های اجرایی به‌صورت موقت در آن مستقر و از خدمات پشتیبانی دایر شده در این مرکز، بهره‌مند می‌شوند. بنابراین، مراکز رشد، مکانی است برای رشد و بلوغ و تبدیل به یک بنگاه اقتصادی که نهاد تجارت و کسب‌و‌کار تلقی می‌شود.

طبقه‌بندی انکوباتورها

انکوباتورها را می‌توان به دسته‌های زیر تقسیم‌بندی کرد:

الف) انکوباتورهای صنعتی:

این گروه از انکوباتورها توسط نهادهای دولتی و موسسات غیرانتفاعی حمایت می‌شوند و هدف آنها ایجاد کار از طریق حمایت از کارفرمایان است. این انکوباتورها اغلب در ساختمان‌های بازسازی‌شده، کارخانه‌های متروکه، انبارها، مدارس، ساختمان اداره‌ها و سایر فضاهایی که مورد استفاده قرار نمی‌گیرند، راه‌اندازی می‌شوند.

ب) انکوباتورهای دانشگاهی:

این نوع انکوباتورها به‌منظور تجاری کردن دانش فنی، فناوری و مالیکت معنوی ایجاد شده و از طریق فعالیت‌های پژوهشی دانشگاه‌ها به‌وجود آمده‌اند. انکوباتورهای دانشگاهی تسهیلاتی همچون آزمایشگاه‌ها، کتابخانه‌ها و همچنین تخصص و مشاوره دانشجویان و اعضای هیات علمی را به شرکت‌های نوپای عضو خود ارائه می‌کنند. بعضی از این انکوباتورها به طور مستقیم به‌وسیله دانشگاه‌ها حمایت می‌شوند، اما اغلب دارای شرکایی از دیگر سرمایه‌گذاران و نقش‌آفرینان دراین‌ زمینه هستند.

 

ج) انکوباتورهای مجازی:

انکوباتورهای مجازی فاقد جا یا مکان خاصی هستند و خدمات و تسهیلات دیگری غیر از فضای کاری را به شرکت‌های عضو خود عرضه می‌کنند. عمده‌ترین قسمت این گروه را انکوباتورهای اینترنتی تشکیل می‌دهند. این گروه موسوم به شتاب‌دهنده‌های تجاری دارای ویژگی‌های خاص خود هستند. ازجمله اینکه دوره فراوری تجاری آنها کوتاه‌تر، نتایج کار آنها به‌سادگی قابل سنجش و اندازه‌گیری نیست.

د) انکوباتورهای تجاری:

انکوباتورهای تجاری برنامه‌هایی هستند که برای تسریع توسعه‌ی موفقیت‌آمیز شرکت‌های کارآفرین از طریق یک‌سری منابع و خدمات پشتیبانی تجاری طراحی گردیده‌اند. انکوباتورها در ارائه خدمات، ساختار سازمانی و نوع ارباب‌رجوعی که به آن ارائه خدمات می‌نمایند، متفاوت می‌باشند.

 

انکوباتورها در گشایش شرکت‌های نوپا با پارک‌‌های فناوری تفاوت دارند. پارک‌های فناوری، به پروژه‌های مقیاس بزرگ که شامل همه‌چیز از شرکت، دولت یا آزمایش‌های دانشگاه تا شرکت‌های بسیار کوچک را می‌پوشاند، تمایل دارد. اکثر پارک‌های فناوری خدمات کمکی تجاری را که برنامه‌های انکوباتورهای تجاری ارائه می‌دهند را ندارند. اکثر پارک‌های فناوری، برنامه‌های انکوباتورها را می‌پوشانند.

 

شکل‌گیری انکوباتورها:

شکل زیر مروری بر روند شکل‌گیری مراکز رشد تجاری در کشورهای مختلف در طول زمان است که نشان‌دهنده تغییرات واضحی با گذر زمان در مراکز رشد است.

 

نقطه آغاز رشد صنعتی از انگلستان است ولی سابقه‌ی آن به ۳۰ سال می‌رسد.دهه ۱۹۷۰ دوران شکل‌گیری مراکز رشد می‌باشد، مراکزی همچون شهرک‌های صنعتی، انجمن‌ها، کارگاه‌های آموزشی و آژانس‌ها، از رشد و توسعه‌ی شرکت‌‌ها حمایت می‌کردند. با مرور زمان مراکز رشد در اروپا با پیشروی و اصلاحات مداوم توسعه یافت و در دهه ۸۰ با پدیدار گشتن مراکز تجاری و پارک‌های علمی، آنها هم به جمع مراکز حمایت‌کننده ملحق شدند.  در اواخر دهه ۸۰ با توجه به عملکرد مراکز، کم‌کم ایده مراکز رشد پدیدار گشت. ولی اکنون حدود۴۰۰ مرکز در آمریکای شمالی درحال فعالیت هستند که ۶۵ درصد این مراکز عمری کم‌تر از ۵سال دارند. در کانادا اولین مرکز رشد در سال۱۹۸۰ دایر گردید و اکنون ۲۵ مرکز رشد درحال حاضر فعالیت می‌کنند.

 

امیرباقری پژوهشگر حوزه کارآفرینی