محصول در فضای مجازی

محصول در فضای مجازی

 

انقلاب فناوری اطلاعات در قرن بیست­ و­یکم چنان سایه­ ای بر زندگی بشر انداخته است که گویی این فناوری اطلاعات است که زندگی بشر را مدیریت می­کند. درحالی‌که روند فناوری اطلاعات در بخش­های مختلف زندگی بشر رو به گسترش است و تغییرات شگرفی را در سبک زندگی و مبادلات اجتماعی بشر ایجاد کرده­ است، این تغییرات درزمینه فرهنگ، روابط اجتماعی، کسب­ و­کار، خانواده و آموزش و … به‌وفور تأثیرگذار بوده­ است و شیوه ­های انجام کسب­ و­کار شرکت­ ها را تغییر داده­ است. رسانه‌های جمعي بی‌شک از پدیده‌های بارز جهان معاصر به شمار می‌روند. سهم عمده و تعیین‌کننده آن‌ها در تغيير و تحولات فرهنگي و اجتماعي به‌ویژه سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه در صدسال گذشته به حدي بوده است كه عصر حاضر را «عصر ارتباطات» نامیده‌اند.

ظهور فن­ آوری­ رسانه­ های اجتماعی و محبوبیت سایت­ های رسانه اجتماعی از یک واقعیت ساده که انسان­ها ذاتاً اجتماعی هستند، نشأت می­گیرد. رسانه­ های اجتماعی معاصر، ابزاری برای به اشتراک‌گذاری و بحث درمورد اطلاعات هستند. بدیهی و واضح است که چرا شرکت­ها هرچه بیشتر و فعال­تر جهت تسریع اثرگذاری بر رفتار مصرف­ کنندگان در رسانه­ های اجتماعی فعالیت می­کنند، چراکه رسانه‌های اجتماعی می­توانند به خریداران در تصمیم‌گیری خرید کمک نمایند. بسیاری از مطالعات بر روی موضوعات خاصی مانند رفتار خرید، مدیریت ارتباط با مشتریان، مدیریت برند، مدیریت نوآوری و جذب کارکنان و عوامل تحریک خرید، متمرکز شده است. تحقیقات در حال انجام بر اهدافی مانند شناسایی عوامل محرک فروش، افزایش آگاهی نام تجاری، بهبود تصویر نام تجاری، تولید ترافیک بر روی بسترهای آنلاین، کاهش هزینه­ های بازاریابی و ایجاد تعاملات کاربران از طریق تحریک کاربران به جهت انتشار محتوا بر روی پلتفرم­ های آنلاین، متمرکز شده است؛ اما کمتر به مفهوم محصول در فضای دیجیتال توجه شده است. فیلیپ کاتلر در خصوص محصول می­گوید: قلب هر نام تجاری موفقی، یک محصول موفق است. محصول، کلیدی­ترین عامل موفقیت پیشنهاد بازار است. بسیاری از افراد فکر می­کنند محصول هر چیز ملموسی می­باشد، اما یک محصول هر چیزی است که بتوان برای ارضاء خواسته یا نیاز بازار پیشنهاد داد که شامل کالاهای فیزیکی، خدمات، تجربیات، رویدادها، اشخاص، مکان­ها، سرمایه­ ها، سازمان­ها، اطلاعات و ایده ­ها می­باشد. در طرح‌ریزی یک محصول 5 سطح وجود دارد که هر یک از این سطوح به‌صورت سلسله مراتبی به ارزش‌افزوده مشتریان می­افزاید. سطح بنیادین هر محصولی دلیل اصلی خرید محصول توسط خریدار است. در سطح دوم بازاریابان منفعت هسته­ ای را به محصول اولیه تبدیل می­ نمایند. سطح بعدی، محصول با ویژگی­ها و شرایط مشخص و مورد انتظار مشتری آماده می­شود. در سطح چهارم محصولی فراتر از انتظار مشتری ارائه می گردد. در سطح پنجم توسعه محصول و تحول آن جای دارد.

حال باید توجه نماییم که مفهوم محصول در عصر دیجیتال در حال تغییر است. اول اینکه هسته محصول با خدمات دیجیتال به‌صورت فزاینده تقویت می­شوند. دوم، شبکه‌سازی محصولات با به‌کارگیری تکنولوژی­ های آنلاین و موبایلی که به‌مانند یک تولیدمثل هستند و از اقتصاد اجاره­ای که در ارزش خود محصول خفته است، استفاده می­کنند. سوم، محصولات/خدمات هستند که به شکل خدمات دیجیتال تغییر نموده­ اند و ارائه می­شوند.

این­ها فرصت­هایی را جهت خلق خطوط محصولات متنوع دیجیتال و سنتی غیردیجیتال با کاربردهای قیمت­ گذاری و بازاریابی موردعلاقه ایجاد می­کنند. تمام این تحولات، فرصت­ هایی برای سفارشی­ سازی و شخصی­ سازی پیشنهاد‌های مشتریان فراهم می­کند که تنها هسته محصول نیست و خدمات دیجیتال را نیز شامل می­گردد. یکی از موضوعات کلیدی در جست­و­جوهای طراحی محصولات، انتخاب ویژگی‌های متنوع و گزینه­ های پیکربندی محصول/خدمت است. درحالی‌که مفهوم محصول در بسترهای دیجیتالی کاملاً متفاوت شده است، مدل­ های کسب‌وکار جدیدی وجود دارند که در آن‌ها هسته اصلی محصول، مشابه باقی می­ماند اما تقویت‌کننده‌های محصول از طریق خدمات دیجیتال متفاوت خواهند شد. با توجه به اینکه محصولات به‌طور فزاینده با تکنولوژی دیجیتال یکپارچه شده‌اند و ارتباط برقرار کرده­اند، درک شرایط استفاده و درک هدایتگرهای مطلوبیت محصول مهم هستند. چنین درکی می‌تواند مبنایی برای شخصی­ سازی محصولات با استفاده از خدمات دیجیتال جهت تقویت محصول ایجاد کند.

 

رویکرد دیگر بازاریابی رسانه اجتماعی، بازاریابی مشارکتی با خریدار است تا بتواند تجارب خریدار را پس از استفاده از محصول درک نماید و در خریدار احساس مشارکت در خلق محصولات بعدی را ایجاد نماید که منجر به تقویت بازاریابی دهان‌به‌دهان و تکرار خرید محصول می­گردد، که این بخش از بازاریابی را می­توان به‌عنوان مدیریت ارتباط با مشتریان در رسانه­های اجتماعی درنظر گرفت.

در قدم اول برای طراحی یک محصول در فضای دیجیتال می­بایست مبنای مناسبی جهت بخش­ بندی بازار انتخاب نمود. سپس می­ بایست به طراحی ارزش پیشنهادی پرداخت. این موضوع باید درک شود که ارزش پیشنهادی فراتر از خود محصول و خدمت است. در طراحی ارزش پیشنهادی ابتدا باید براساس بخش­بندی مشتریان به شناسایی نیازهای اصلی مشتریان، سپس شناسایی دغدغه­ها و نگرانی های مشتریان از نحوه به دست ­آوردن و مصرف محصول و شناسایی انتظارات منفعت­ ساز مشتریان پرداخت و براساس نقشه ارزش در کنار محصول و خدمت، راه‌حل‌هایی برای کاهش دغدغه ­ها و افزایش منفعت­ های مشتریان طراحی و ارائه نماییم و همچنین انگیزه ­هایی که مشتریان را به سمت خرید محصولات سوق می­دهند را باید شناسایی نماییم.

نویسنده: علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه کسب و کار

اولویت تخصص‌گرایی و کارآفرینی در مقابل تحصیلات تکمیلی

اولویت تخصص‌گرایی و کارآفرینی در مقابل تحصیلات تکمیلی

 

چرا رابطه معنادار و پویایی بین دانشگاه‌ها و فضای حرفه‌ای کاری برقرار نیست؟

چرا خروجی دانشگاه‌ها چندان حرفی برای گفتن ندارند؟

چرا بسیاری از فارغ‌التحصیلان مقاطع تحصیلی یا در کار مرتبط با رشته تخصصی خود مشغول نمی‌شوند و یا بی‌میل و رغبت به آن کار ادامه می‌دهند و آن‌چنان اثری از انگیزه، هدف و هیجان در چهره آن‌ها دیده نمی‌شود!

آیا ادامه تحصیلات دانشگاهی در مقاطع بالا برای آقایان که اغلب به دلیل فرار از خدمت سربازی یا به تعویق انداختن آن می‌باشد و هم‌چنین بالا رفتن سن ازدواج برای خانم‌ها، می‌توانند دلایل محکم و قانع‌کننده‌ای برای ورود آن‌ها به تحصیلات تکمیلی باشد!

به فرض که این اتفاق افتاد و جمعیت کثیری از آقایان و خانم‌ها به هر دلیلی تصمیم به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر دانشگاهی گرفتند! آیا این سیاست دانشگاه‌ها در پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری توجیه منطقی دارد!؟

پرواضح است که در این وضعیت، برای استفاده اقتصادی بهینه از سیل جمعیت دانشجوها، پذیرش آن‌ها به‌آسانی و بدون بها به دانش، مهارت و کیفیت ویژه‌ای صورت می‌گیرد.

شاید منطقی هم هست! درآمدزایی بسیار قابل‌توجهی را می‌توان از طریق جذب این جمعیت کثیر متصور شد. میانگین ترمی سی میلیون ریال برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و نود میلیون ریال برای دانشجویان مقطع دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی چنان جذابیتی ایجاد می‌کند که کمتر کسب‌وکار موفقی قادر به ایجاد چنین سودآوری خواهد بود.

مشکل اینجاست که ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل، ساده‌ترین راه برای ادامه زندگی در سنین جوانی است و قطعاً در اکثر مواقع، ساده‌ترین راه بهترین و منطقی‌ترین راه نیست.

مورد بعد اینکه چون بستر برای ادامه تحصیلات تکمیلی فراهم است، بجای تخصص در یک حوزه خاص، افزایش مهارت و تجربه در فضای کاربردی، ارتقا زیرساخت و شخصیت خودباوری، اکثریت، ورود به مقطع بعدی دانشگاهی را انتخاب می‌کنند و قطعاً راهی که اکثریت مردم می‌روند راه درستی نیست!

مشکل به همین‌جا ختم نمی‌شود! این جمعیت و کلاس‌های متعدد نیازمند اساتید خبره و باتجربه هستند که عدم تأمین این تعداد اساتید سطح بالا و متخصص چالش بزرگ دیگری است که دانشگاه‌ها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. به هرجهت برای سرویس دادن به این دانشجویان ناچاریم بعضاً اساتید غیرمتخصص با رشته مربوطه و یا بی‌تجربه و جوان استفاده کنیم که طبیعتاً احتمال افت کیفیت را به دنبال خواهد داشت.

درحالی‌که از این جمعیت جوان، پرانرژی و خوش‌فکر می‌توان با برنامه‌ریزی مناسب و هوشمندانه، با هدایت و رهبری افراد خبره و کار بلد، کسب‌وکارهای نوین را راه‌اندازی کرد، کارآفرینی‌های مدرن را شکل داد و در کنار این پویایی عملیاتی، درآمدزایی کرد، اشتغال‌زایی کرد، به چرخه اقتصادی کمک کرد و تناسبی میان جمعیت آماده‌به‌خدمت و فضای حرفه‌ای کاربردی، برقرار کرد. در این حالت می‌توان انتظار بهبود وضعیت اقتصادی را داشت و الا تحصیلات صرف آکادمیک و دانشگاهی، تولید محتوا و مقالات، کارهای تحقیقاتی و کاغذی که هیچ‌گاه رنگ و بوی عملیاتی و کاربردی در جهت رفع مشکلات، ایجاد کسب‌وکار و … را به خود نمی‌گیرند، چندان ارزشمند و هدفمند نیست!

دکتر عرفان حاجی آخوندی / مدرس و پژوهشگر حوزه مدیریت

 

www.ErfanAkhoondi.ir

 

دو مفهوم متفاوت از کارآفرینی

دو مفهوم متفاوت از کارآفرینی

 

کارآفرینی مربوط می‌شود به ایجاد کسب‌وکاری جدید که قبلاً وجود نداشته است. اما با توجه به ترویج کارآفرینی در مناطق مختلف جهان، حداقل می‌توان به دو مفهوم بسیار متفاوت از کارآفرینی اشاره نمود. این تفاوت‌ها تأثیر بسزایی دارند، زیرا هرکدام از این نوع کارآفرینی اهداف و نیازهای متفاوتی را در خود به دنبال دارند.

کارآفرینی در سازمان‌های کوچک و متوسط:

نوع اول کارآفرینی مربوط به کارآفرینی در سازمان‌های کوچک و متوسط است. به‌احتمال‌زیاد، این نوع کسب‌وکار را یک نفر برای خدمت به بازار محلی راه انداخته و آن را تبدیل به کسب‌وکاری کوچک یا متوسط می‌کند، که در این بازار محلی خدمات‌رسانی را انجام می‌دهد . این نوع کسب‌وکار را اغلب فرد و نزدیکانش تأسیس می‌کنند که به‌احتمال‌زیاد کسب‌وکاری خانوادگی است و کنترل دقیق کسب‌وکار کوچک در آن مهم است. “پاداش” کسب‌وکار برای این بنیان‌گذاران در درجه اول در قالب استقلال شخصی و جریان نقدی حاصل از کسب‌وکار است. به‌طورکلی، این نوع کسب‌وکار نیاز به جمع‌آوری پول زیادی ندارد. زمانی که پول موردنیاز برای این کسب‌وکار فراهم شود، به‌سرعت موجب افزایش درآمد و ایجاد شغل می‌شود. چنین کسب‌وکارهایی می‌تواند ازلحاظ جغرافیایی پراکنده باشد و مشاغلی که آن‌ها ایجاد می‌کنند عمدتاً “غیرقابل‌مبادله” است؛ به این معنی که برای کاهش هزینه‌ها نمی‌توان آن‌ها را به‌جای دیگر انتقال داد. غالباً این کسب‌وکارها خدماتی هستند یا فروشندگان محصولات شرکت‌های دیگرند. تمرکز آن‌ها بر بازارهای محلی عامل کلیدی متمایزکننده است.

کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری:

در مقایسه با نوع اول کارآفرینی، کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری پر ریسک تر و بلندپروازانه تر است. کارآفرینان این سازمان‌ها تمایل به خدمت‌رسانی در بازارهایی فراتر بازار محلی دارند و به دنبال فروش محصولات خود در سطح جهانی، یا حداقل در سطح منطقه‌ای هستند. این کارآفرینان معمولاً به‌صورت گروهی و با کمک فناوری، پردازش مدل کسب‌وکار یا نوآوری‌های دیگر به ایجاد کسب‌وکاری جدید می‌پردازند که به آن‌ها مزیت رقابتی قابل‌توجهی در مقایسه با سایر شرکت‌های موجود می‌دهد. آن‌ها بیش از آنکه علاقه‌مند به کنترل باشند، به خلق ثروت علاقه دارند و اغلب، به‌منظور حمایت از برنامه‌های رشد بلندپروازانه خود، مجبور به فروش سهام شرکت می‌شوند. این کارآفرینان در ایجاد کسب‌وکار خود اغلب به‌کندی عمل می‌کنند، اما زمانی که توجه مشتری را جلب می‌کنند، رشد صعودی چشمگیرتری دارند. رشد همان چیزی است که آن‌ها در زمان تهدید از دست دادن کنترل شرکت و داشتن صاحبان متعدد جست‌وجو می‌کنند. درحالی‌که شرکت‌های کوچک و متوسط معمولاً تمایل به رشد نسبتاً کمی دارند، شرکت‌های مبتنی بر نوآوری بیشتر علاقه‌مند به پیشرفت و گسترش‌اند. به‌منظور تحقق بلندپروازی‌های خود، آن‌ها به رشد سریع و گسترده نیازمندند تا بتوانند به بازارهای جهانی خدمات‌رسانی کنند.

کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری موجب ایجاد شرکت‌هایی با مشاغلی “قابل‌مبادله” می‌شود که اگر برون‌سپاری منجر به رقابتی‌تر شدن کل کسب‌وکار شود، این مشاغل کاملاً برون‌سپاری خواهند شد. این شرکت‌ها به‌احتمال‌زیاد ازلحاظ جغرافیایی تنوع کمتری دارند و در اطراف خوشه نوآوری متمرکزشده‌اند. به‌طورکلی، برای نشان دادن درآمد یا مشاغل جدید، هرگونه سرمایه‌گذاری یا تزریق پول نیازمند زمان بسیار طولانی‌تری است.

در کوتاه‌مدت، مدل کارآفرینی در سازمان‌های کوچک و متوسط بهتر جواب می‌دهد. اما با صبر و شکیبایی، سرمایه‌گذاری در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری ظرفیت آن را دارد که به نتایج ماندگارتری برسد، همان‌گونه که این امر در مورد شرکت‌هایی مانند اپل، گوگل، هیولت پاکارد و دیگر شرکت‌های سهامی عام نیز دیده می‌شود.

تمرکز ما بر کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری است

اقتصاد سالم هر دو نوع کارآفرینی را شامل می‌شود و نقاط قوت و ضعف هر دو آن‌ها هیچ‌یک بهتر از دیگری نیست. آن‌ها اساساً آن‌قدر متفاوت‌اند که برای موفقیت در هریک نیازمند بینش‌های متفاوت و مجموعه مهارت‌های متفاوت است.

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

 

صنعت مد در سال حمایت از کالای ملی

صنعت مد

در سال حمایت از کالای ملی

 

با نام‌گذاری سال 97 به‌عنوان حمایت از کالای ایرانی توسط آیت‌الله خامنه‌ای، بار دیگر مسئله بسترسازی برای تولید داخلی و کارآفرینی در سطح ملی موردتوجه قرار گرفته است. امروزه صنعت مد و پوشاک به دلیل درآمد و اشتغال‌زایی بالا یکی از صنایع به‌شدت درحال‌توسعه می‌باشد. مزیت‌های توسعه این صنعت همچون قدرت ارزآوری بالا، اشتغال‌زایی بسیار بالا، افزایش صادرات غیرنفتی، زودبازده بودن و نیاز به سرمایه‌گذاری پایین و کمترین امکانات جانبی و تأسیساتی نسبت به دیگر صنایع، توان بالقوه رقابت‌پذیری و ایجاد ارزش‌افزوده بالا می‌تواند این صنعت را ازجمله صنایع اولویت‌دار و پیشرو در تحقق اهداف حمایت از کالای ملی قرار دهد. این امر مستلزم توجه و حمایت دولت از این صنعت با بهره‌مندی از تجربه و نظرات تولیدکنندگان و متخصصان بازاریابی این حوزه می‌باشد. دولت می‌تواند با حمایت واقعی از فعالان صنعت نساجی به‌خصوص طراحان و تولیدکنندگان محصولات مد و لباس، زمینه‌ای فراهم آورد که آن‌ها قادر باشند در فضای رقابتی سالم، محصولات خود را در اختیار مصرف‌کننده قرار دهند. حمایت از کالای ایرانی جز با ارتقای کیفیت، تشویق‌های لازم برای تولیدکنندگان، حمایت فنی و مهندسی از شرکت‌ها و تولیدکنندگان داخلی پوشاک، الزام تدریجی تولید پوشاک با فرهنگ ایرانی و فرهنگ‌سازی استفاده از کالای ایرانی، امکان‌پذیر نمی‌باشد. موضوعی که مطرح می شود این است: که بنیاد ملی مد و لباس ایرانی بتواند در شناسایی و معرفی فعالان مد و لباس کشور در عرصه تولید و عرضه، نقش محوری ایفا کند تا کالای وطنی این حوزه در اختیار مصرف‌کننده بیشتر قرار بگیرد. وقتی همه این شرایط فراهم شود و موانع تولید رفع شود، آنگاه می‌توان از تولیدکننده انتظار رقابت با کالای خارجی را داشت. از سوی دیگر در نگاه آکادمیک، در دانشگاه‌های جهان در حوزه آموزش ۳۰۰ رشته بین‌المللی در بخش لباس، تدریس می‌شود، اما در ایران فقط طراحی لباس و نساجی آن‌هم به‌طور ناقص و غیرکاربردی و با متون ۴۰ سال پیش تدریس می‌شود و درواقع هیچ امکاناتی در حوزه طراحی لباس نداریم.

فارغ از مسئولیت دولت و متصدیان امر در پیشرفت این صنعت مغفول مانده که به گفته کارشناسان علاوه بر اینکه می‌تواند موجب رونق و زنده نگه‌داشتن فرهنگ ایرانی- اسلامی شود، اشتغال و درآمد پایدار را نیز برای کشور به همراه دارد، بازاریابان چه کمکی می‌توانند انجام دهند؟ اگرچه بازاریابی مد از قوانین عمومی بازاریابی تبعیت می‌کند اما ماهیت متغیر دنیای مد که ناشی از ارتباط پیچیده این صنعت با گرایش‌ها و وقایع اجتماعی است، سبب شده است تا بازاریابی مد به‌عنوان واحدی متمایز در صنعت مد و پوشاک و در دنیای بازاریابی موردتوجه قرار گیرد. نقش خریداران کالای مد تأثیری اساسی بر وظیفه مدیران بازاریابی مد دارد. شناسایی رفتار خرید مشتریان و برنامه‌ریزی برای تأثیر بر رفتار خرید مصرف‌کنندگان و پیش‌بینی آن از وظایف مدیران بازاریابی مد است. در جهان مدرن امروزی، بازاریاب باید بتواند طیف وسیعی از کسب‌وکارهای عملی و مهارت‌های خلاقانه را در مد ازجمله برندینگ، مدیریت، تبلیغات، خرید و بازاریابی دیجیتال استفاده کند. این مهم با توجه به تحولات متعدد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی (به‌خصوص در ایران)، فعالیت در حیطه بازاریابی مد را بسیار دشوار می‌کند. مد در برابر تغییراتی که در محیط رخ می‌دهد فوق‌العاده حساس است. پس برای به دست آوردن ابزار مناسب جهت مقابله با رقبا در بازاری با خصوصیات پوشاک و مد در قدم اول لازم است بازاریابان مد، عوامل تحلیل PESTEL را به‌طور مداوم کنترل و تأثیر آن‌ها را بر تجارت پیش‌بینی کنند. این تحلیل به‌عنوان یکی از اصول بازاریابی، تحلیل محیط به‌مثابه یک کل است که کسب‌وکار در آن فعالیت یا محصولاتش را عرضه می‌کند و هرکدام از حروف آن، نماینده‌ی جنبه‌ی مهمی از محیطی است که کسب‌وکار در آن فعالیت می‌کند که در ذیل به بررسی اجمالی این عوامل در صنعت مد می‌پردازیم؛

تغییرات سیاسی: تأثیرات سیاست بر تولیدکننده و مصرف‌کننده در سال‌های پیشین کاملاً قابل‌لمس است، چراکه فعالیت‌های سیاسی در روحیه مردم تأثیری فوق‌العاده دارد. برای مثال گاهی تبلیغات لباس به دلایل سیاسی یا مذهبی ممنوع شده است و یا در گذشته در جریان جنگ‌ها و فتوحات، برخی از صنایع مربوط به پوشاک نابود می‌شد یا بدعت‌های جدیدی در این صنعت پا می‌گرفتند.

تأثیرات اجتماعی و اقتصادی: تأثیر تغییر نرخ ارز بر این صنعت غیرقابل‌انکار است. تورم و دارا بودن اعتبار برای مصرف‌کننده که محرک خرید می‌باشد، عوامل اقتصادی مهمی هستند که بر بازاریابی مد بیشترین تأثیر را می‌گذارد. کاهش خرید اقلامی که غیرضروری محسوب می‌شوند مانند کالاهای مد، اغلب واکنش اولیه مصرف‌کنندگان در دوران کساد اقتصادی است. پس می‌توان گفت اقتصاد همواره خود را در سبک زندگی افراد و پوشاک که از مظاهر آن است نشان می‌دهد؛ بنابراین دوره‌های پررونق و شکوفایی اقتصادی سبب افزایش تنوع، ظرافت و ارزش مادی پوشاک می‌شود. از نگاه دیگر، جمعیت جوان ایران سبب شده است تا بازار مد ایران به‌عنوان جذاب‌ترین بازار مد خاورمیانه شناخته شود.

تأثیر تغییرات تکنولوژی: توسعه فناوری بر روش‌های تولید و بر نوع انتخاب مشتریان تأثیر دارد. فناوری برای صاحبان صنایع منافع بسیاری دربر داشته است، اما برای مدیران بازاریابی به‌منظور همگامی با این تغییرات، چالش مداوم محسوب می‌شود چرا که تغییرات تکنولوژی بر زندگی و انتخاب‌های مشتریان تأثیر بسزایی داشته است. امروزه مشتریان با توجه به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جمعی با طیف گسترده‌تری نسبت به گذشته در مورد تحولات مد آگاهی می‌یابند. شبکه‌های اجتماعی، مؤثرترین روش برای خلق تصویر مناسب برای یک برند از مسیر مد و درنتیجه افزایش فروش آن می‌باشند.

تأثیرات محیط و شرایط بوم‌شناختی: درک جوامع امروزی از محیط و تأثیر فعالیت‌های انسان بر نظام حامی محیط‌زیست همواره در حال پیشرفت می‌باشد. توسعه تکنولوژی بر تجارت کالاهای تجملی هم تأثیر گذاشته است و بعضی متصدیان برندهای بزرگ مد، امیدوارند با نوآوری‌هایی عجیب بتوانند صنعت خود را با محیط‌زیست سازگارتر کنند. البته بازاریابی مد در ایران هنوز به سطحی نرسیده است که بتواند مطالبات محیط‌زیستی مشتریان را تأمین نماید.

تأثیرات قانون: قانون‌گذاری ملی و بین‌المللی بر شیوه تجارت شرکت‌ها و صنایع مرتبط با مد تأثیر می‌گذارد.  برای مثال قانون ساماندهی مد و لباس در ایران به‌منظور حفظ و تقویت فرهنگ و هویت ایرانی، ترویج الگوهای بومی و ملی، هدایت بازار تولید و عرضه البسه و پوشاک بر اساس طرح‌ها و الگوهای داخلی، تأثیر بسیاری بر این صنعت داشته است.

پیچیدگی وظیفه بازاریابی، در صنعت مد بسیار است. در شماره آتی بیشتر به مقوله بازاریابی مد و نقش بازاریابان و جامعه در پیشرفت و توسعه آن می‌پردازیم. امیدواریم انتخاب سال ۹۷ به‌عنوان سال حمایت از کالای ایرانی، مقدمه‌ای برای حمایت از مد و لباس ایرانی  در فضای رقابتی و واقعی توسط مسئولان و متصدیان دولتی این حوزه شود تا با کمک بازاریابان این صنعت شاهد رشد چشمگیر این صنعت در سال پیش رو باشیم.

 

 

نویسنده : شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت