کارآفرینی عامل تحریک و تشویق حس رقابتدانشگاه تگزاس- آمریکا University of Texas

کارآفرینی عامل تحریک و تشویق حس رقابت

دانشگاه تگزاس- آمریکا

University of Texas

 

هرکسی که تابه‌حال از تگزاس دیدن کرده باشد خواهد گفت که این ایالت فقط کابوی مدرن آمریکایی و سوارکاری اسب‌های وحشی در میان کاکتوس‌های سوزنی و بیابان‌های آفتابی (هرچند که بخش بسیار هیجان‌انگیزی از میراث فرهنگی آنجا را تشکیل می‌دهند) را ندارد بلکه جاذبه‌های بیشتری برای ارائه به دانشجویان بین‌المللی دارد. حقیقت این است که کمتر از ۱۰ درصد از تگزاس، زمین بیابانی است و گفته می‌شود که پرجمعیت‌ترین و شلوغ‌ترین  شهرستان‌های عمده تگزاس (شامل هوستون، سن‌آنتونیو، دالاس، فورت‌ورث، هوستون بزرگ، ال‌پاسو و پایتخت این ایالت، آستین می‌باشد) در امتداد مناطق چمن‌زار، مراتع، جنگل‌ها و ساحل قرار دارند.

دانشجویان بین‌المللی که تحصیل در تگزاس را مدنظر دارند، طیف گسترده‌ای از کالج‌ها، مدارس فنی و دانشگاه‌ها را در این مناطق برای انتخاب، در دسترس دارند. چندین سیستم دانشگاهی برای استقبال از دانشجویان بین‌المللی در تگزاس وجود دارد ازجمله تگزاس A & M، دانشگاه ایالتی تگزاس، تگزاس فن‌آوری، دانشگاه هوستون، دانشگاه شمال تگزاس و دانشگاه سیستم ماهواره‌ای ‌تگزاس. علاوه بر این بیش از ۵۰ دانشگاه دولتی و خصوصی که به‌طور مستقل عمل می‌کنند در این ایالت وجود دارند. دانشگاه تگزاس در کشور قطر نیز یک شعبه فعال دارد.

در شمال تگزاس، می‌توان به  پارک ایالتی دره دایناسور (برای حفظ اثر دایناسورها معروف است)، پناهگاه فسیلی حیات‌وحش، باغ‌وحش دالاس، موزه شواهد پیدایش خلقت، موزه پرواز کاواناو، پارک تفریحی معروف جهانی six flags و نمایشگاه سالانه ایالت تگزاس، اشاره کرد. در هوستون یا شرق تگزاس می‌توان از باغ و طبیعت مرکز هوستون، راه‌آهن ایالت تگزاس (که در آن‌یک قطار بخار قدیمی وجود دارد) و مرکز فضایی جانسون ناسا (که در آن شرایطی برای دیدار برنامه فضایی ایالات‌متحده وجود دارد) دیدن کرد.

دانشگاه تگزاس در آستین (University of Texas at Austin) یا یوتی (UT)، یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مؤسسات در سیستم دانشگاهی آمریکا است که در سال 1883 تأسیس‌شده است. دانشگاه تگزاس در پاییز سال 2010 ازنظر تعداد ثبت‌نام، رتبه پنجم را در کشور به دست آورد و دارای بیشترین پذیرش از سال 1997 تا سال 2003 بود. هم‌اکنون بیش از 49000 نفر دانشجو در این مرکز آموزشی مشغول به تحصیل هستند. از این تعداد دانشجو، طبق بخشنامه‌های ایالتی، 50% بومی ایالت تگزاس٬ 25% آمریکایی‌های غیربومی و 25% باقی را دانشجویان خارجی تشکیل می‌دهند. این دانشگاه یکی از 8 دانشگاهی است که در سال 1929 به انجمن دانشگاه‌های آمریکا پیوسته است.

دانشگاه تگزاس یک دانشگاه ایالتی در تگزاس بوده و پنجمین دانشگاه بزرگ آمریکا است که بیش از ۴۵۰۰۰۰ فارغ‌التحصیل داشته و امروزه دارای بیش از ۹۰۰ انجمن و تشکل دانشجویی است. این دانشگاه در شمال مرکز شهر آستین قرار دارد و تا ساختمان مجلس ایالتی تگزاس چند دقیقه پیاده‌روی بیشتر نیست. دانشگاه تگزاس، ۱۷۰ رشته در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا ارائه می‌دهد. دانشگاه تگزاس در آستین، فاقد رشته‌های علوم پزشکی است اما بااین‌حال همکاری نزدیکی با مرکز علوم درمانی دانشگاه تگزاس در سن آنتونیو و شاخه پزشکی دانشگاه تگزاس، دارد. ازلحاظ سرمایه‌گذاری در تحقیقات علمی و فناوری، سامانه دانشگاه تگزاس با 2.5 میلیارد دلار در کشور ایالات‌متحده آمریکا در رتبه نخست قرار دارد.

از مهم‌ترین رشته‌های ارائه‌شده در دانشگاه تگزاس می‌توان به حسابداری، کشاورزی و منابع طبیعی، علوم کاربردی مهندسی، ریاضیات کاربردی، آمار کاربردی، فیزیک و نجوم، مهندسی شیمی، مهندسی عمران، ارتباطات، مهندسی کامپیوتر، اقتصاد، تکنولوژی آموزشی، مهندسی برق، مهندسی مکانیک، امور مالی، جغرافیا، تاریخ، تجارت، بازاریابی، مهندسی مواد، علوم سیاسی و … اشاره نمود. در دانشگاه تگزاس واحدی تحت عنوان “Robotics” وجود دارد که در حوزه‌های مختلف سیستم‌های رباتیک از قبیل ربات توان‌بخشی، بازوهای رباتیک، ربات چرخ‌دار و … فعالیت و تحقیق می‌نماید.

روزنامه تایمز لندن، دانشگاه تگزاس را در میان دانشگاه‌های دولتی ایالات‌متحده آمریکا در رتبه 15 و به‌طورکلی در رتبه‌بندی دانشگاه‌های برتر جهان در رتبه 200 قرار داده است.

ساختمان مرکزی دانشگاه، یک برج تاریخی شهر آستین در تگزاس است. این برج که ۹۴ متر ارتفاع دارد، در سال ۱۹۳۷ ساخته و توسط (Paul Cret) طراحی گردید. این برج که ۲۷ طبقه دارد در آن زمان به‌عنوان ‌یک کتابخانه مورداستفاده قرار می‌گرفت اما امروزه کتابخانه مرکزی دانشگاه تگزاس در آستین در مکان دیگری است. رنگ اصلی نورپردازی برج دانشگاه تگزاس نارنجی است و در مناسبت‌های گوناگون مانند موفقیت‌های علمی و ورزشی دانشجویان، تغییر می‌کند.

این دانشگاه تاکنون برنده ۹ جایزه نوبل شده است و در رده‌بندی وبومتریک در رده ۱۰ جهانی قرار دارد. برندگان جوایز نوبل یا از اعضاء هیئت‌علمی این دانشگاه بوده‌اند و یا دانش‌آموخته آن‌که عبارت‌اند از: آلوا میردال(دیپلمات زن از کشور سوئد)، جان ماکسول کوئتزه(نویسنده هلندی تبار اهل آفریقای جنوبی)، فین کیدلند (اقتصاددان اهل نروژ)، جرج دیویس اسنل(دانشمند در زمینه ژنتیک و ایمن‌شناسی)، ایلیا پریگوگین (فیزیکدان)، استیون واینبرگ (فیزیکدان آمریکایی) و گونار میردال (اقتصاددان، جامعه‌شناس و سیاستمدار اهل سوئد). وال‌استریت ژورنال بامطالعه آماری بر روی استخدام‌شدگان مؤسسات معتبر آمریکا، نشان داده است که دانشگاه تگزاس ازنظر «احتمال تأمین مشاغل کلیدی برای فارغ‌التحصیلانش» در رتبه دوم در آمریکا قرار دارد.

این دانشگاه مجموعاً ۱۷ کتابخانه دارد که پاسخگوی نیازهای ۱۶ دانشکده در این دانشگاه می‌باشد. کتابخانه پری‌کاستاندا دانشگاه تگزاس در زمره ۱۰ کتابخانه آکادمیک آمریکا بوده و با ۹ میلیون نسخه کتاب در رتبه پنجم قرار دارد.

دکترای زبان و ادبیات زبان فارسی در این دانشگاه ارائه می‌گردد. پروژه تأسیس برنامه‌های فرهنگی و ادبیات زبان فارسی در این دانشگاه در سال ۱۹۶۲ توسط محمدعلی جزایری انجام گرفت که خود از برندگان جایزه فولبرایت (Fulbright scholarship) بود و در سال ۱۹۵۱ از دانشگاه تهران پای به این دانشگاه گذاشت و نخستین ایرانی بود که از این دانشگاه دکترا دریافت کرد. مهرداد یزدانی معمار مشهور ایرانی نیز دانش‌آموخته این دانشگاه بود.

لازم به ذکر است که دانشگاه علم و صنعت ملک عبدالله در کشور عربستان سعودی، در ساخت و الگوبرداری آموزشی خود از کمک‌های دانشگاه تگزاس در آستین استفاده نموده است.

بیش از ۱۵ سناتور در سنای ایالات‌متحده آمریکا، فارغ‌التحصیل این دانشگاه هستند و از دیگر مشاهیر دنیای سیاست می‌توان به ران کرک، جیمز بیکر، کی بیلی هاچیسون و حسن عضدی اشاره نمود که همگی فارغ‌التحصیل این دانشگاه بوده‌اند. از بانوان فارغ‌التحصیل این دانشگاه می‌توان به لیدی برد جانسون (همسر لیندون بینز جانسون، سی و ششمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا) و لورا ولش بوش (همسر جرج دابلیو بوش، چهل و سومین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا) اشاره نمود. در فضای فناوری و دانش به دانش‌آموختگانی مانند دنتون آرتور کولی (جراح برجسته قلب آمریکایی) و مایکل دل (رئیس و بنیان‌گذار شرکت رایانه‌ای دل کامپیوترز) می‌توان اشاره کرد.

با افتتاح پارک علم و فناوری Tamaulipas در دانشگاه تگزاس تلاش‌های استراتژیک و طولانی‌مدت برای به دست آوردن علم و فناوری به‌منظور ارتقاء نوآوری، رشد اقتصادی و رقابت به ثمر رسید. این پارک واحد تحقیق بین‌رشته‌ای در دانشگاه تگزاس است که برای پیشبرد تئوری و عمل و ایجاد ثروت کارآفرینی فعالیت می‌نماید. برنامه مدیریت دانش و فناوری یک برنامه دقیق و چالش‌برانگیز است که به تقاضای بخش صنعت برای فارغ‌التحصیلان کسب‌وکار به وجود آمده است به همین دلیل یک دانشگاه تحقیقاتی در سطح بین‌المللی و نیروی کار با تکنولوژی پیشرفته به تلاش‌های علمی کمک بسیاری می‌نماید.

دانشگاه تگزاس در آستین به‌عنوان‌ یک مؤسسه تحقیقاتی در سطح جهانی به تقویت روحیه کارآفرینی در تمام کالج‌های دانشگاه پرداخته است و به همین دلیل دانشگاه ده‌ها روش را برای آموزش دانشجویان کارآفرین خود پیدا نموده تا بتواند با راه‌اندازی کسب‌وکارهای جدید جامعه محلی را تشویق نماید.

در ادامه

 

از سال 2001 تمایل به ترویج تحقیقات و نوآوری در مرکز کارآفرینی (Herb Kelleher) در دانشگاه تگزاس ایجاد و  با تشویق محققان، توسعه‌دهندگان و سرمایه‌گذاران به همکاری، دانشگاه توانست در حفظ شهرت خود نقش مهمی را ایفا کند و به‌عنوان یکی از جوامع مهم کسب‌وکار در کشور ایالات‌متحده آمریکا شناخته شود.

مرکز کارآفرینی (Herb Kelleher) تلاش می‌نماید ایده‌های بزرگی که ارزش بررسی دارد را یافته و با حمایت صاحبان این ایده‌ها آن‌ها را شکوفا سازد. کنسرسیوم IE تلاش می‌نماید دستاوردهای خود را از طریق جوایز کارآفرینی فکری کوهن گسترش دهد. این جوایز به‌منظور تشویق دانشجویان مقطع کارشناسی به دانشجویان سال اول ازلحاظ اقتصادی کمک می‌‌کند تا بتوانند به دنبال علائق تحصیلی خود رفته و به‌طورجدی در زمینه تحصیلات تکمیلی تلاش نمایند.

جوایز کارآفرینی فکری «کوهن» در قالب 1000 دلار کمک‌هزینه تحصیلی به تعداد معدودی از کارآموزان دوره کارشناسی که واجد شرایط‌اند، تعلق می‌گیرد. این جایزه به‌منظور پشتیبانی و تشویق دانشجویانی است که به دنبال فرصت‌ها و تجربه‌های کارآموزی هستند. دانشگاه تگزاس رتبه چهارم کارآفرینی را در اختیار دارد که تاکنون 941 برنامه کارآفرینی را به اجرا درآورده است و از فارغ‌التحصیلان کارآفرین آن می‌توان به مایکل دل بنیان‌گذار شرکت Dell اشاره کرد.

 

 

نویسنده : آزیتا جهانبخش / پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی

مدیریت برند

مدیریت برند

در شماره پیشین به تعریف مقوله مدیریت برند و چالش‌های پیش روی آن پرداختیم. در این شماره نیز به هفت مکتب فکری که برداشت‌های مختلفی از برند ، ماهیت تعامل و ارتباط برند با مشتری و نحوه خلق و مدیریت ارزش‌گذاری برند را عرضه می‌کنند، می‌پردازیم.  این هفت ” مکتب فکری” ، به طور بنیادی ادراکات مختلفی را از برند ، ماهیت مبادله برند- مشتری و اینکه چگونه ارزش ویژه برند ایجاد و مدیریت می‌شود، ارائه می‌دهند . فهمیدن این هفت رویکرد برند به طور جداگانه ، یک بینش عمیقی از نقاط قوت و ضعف هر رویکرد ارائه میدهد، سپس کلیت پتانسیل مدیریت برند را روشن می سازد. این فهم جامع، ما را قادر خواهد ساخت تا استراتژی‌های مناسبی را منطبق با چالش‌ها و فرصتها، برای برند در هر زمان و مکان ایجاد کند.

رهیافت‌ها و مکاتب برند را می‌توان بر اساس زمان و موضوع به پارادایم که خود در هفت رهیافت متفاوت جای گرفته اند، تقسیم بندی کرد با این بیان که چهار رهیافت اول (اقتصادی، هویتی، مشتری محوری و شخصیتی) در حوزه پارادایم اثبات‌گرایی و سه رهیافت بعدی ( ارتباطی، اجتماعی و فرهنگی)  در حوزه پارادایم ساختارگرایی قرار دارند. همچنین دو رهیافت اول (اقتصادی و هویتی) بر شرکت به عنوان تأثیرگذار اصلی بر معامله نگاه می‌کند، سه رهیافت دوم (مشتری محوری، شخصیتی و ارتباطی) بر مشتری به عنوان دریافت‌کننده تمرکز دارد و دو رهیافت آخر (اجتماعی و فرهنگی) بر محتوای فرهنگی- اجتماعی برند تمرکز دارد.

 


رویکرد اقتصادی؛ برند به عنوان بخشی از آمیخته بازاریابی سنتی و مرسوم

سرآغاز مدیریت برند، توجه خاص به حوزه وسیع بازاریابی و تحقیقات محیطی برگرفته از آمیخته بازاریابی (P4) است. در واقع اگر مدیریت آمیخته بازاریابی را درست انجام دهد، آنگاه نام تجاری موفق و قدرتمند خواهد بود. به نظر می‌رسد خلق ارزش برند تحت تأثیر تغییرات در کانال‌های توزیع، اصلاحات قیمت و تبلیغات قرار می‌گیرد. پس می‌توان گفت، بازاریابان مسئول خلق ارزش ویژه برند هستند و از سوی دیگر مشتریان به تعهدات و قول‌های برند اعتماد و پیام بازاریابان را همان‌گونه که باید دریافت می‌کنند.

 

رویکرد هویتی؛ برند به عنوان پیوندی با هویت شرکت

در رویکرد هویتی، تحقیقات بر روی این امر تمرکز دارند که چگونه هویت شرکت به عنوان یک کل می‌تواند پیام برند منسجمی را شکل دهد و با همه ذینفعان ارتباط برقرار نماید. فرض بر این است که برند به عنوان یک نهاد، تحت “مالکیت”  شرکت در می‌آید و بازاریاب نیز مسئول خلق ارزش برند است. لذا فرآیندهای فرهنگ سازمانی و ساختار هویتی شرکت از عوامل مهم تأثیرگذار بر برند محسوب می‌شوند. لذا به جای برندسازی محصول که بیشتر بر کوتاه‌مدت تأکید دارد بایستی به دنبال برند سازی شرکت که دیدگاهی بلندمدت است تکیه نمود. در این رویکرد چهار دیدگاه نسبت به مبادله برند-ذینفع وجود دارد که دو دیدگاه اول درونی و دو دیدگاه بعدی بیرونی هستند: هویت شرکتی که هویت چشم‌اندازی و استراتژیک شرکت را به تصویر می‌کشد. هویت سازمانی که جنبه‌های رفتاری هویت برند را به ترسیم می‌کشد. تصویر برند که نگاه ذینفع به مبادله را به تصویر می‌کشد و Reputation که به دنبال ایجاد رابطه بلندمدت بوده و حافظه بلندمدت از تصاویر ایجاد شده در ذهن مشتری است. بر اساس این دیدگاه مدیریت ارشد هویت شرکت را پیش می‌برد، کارکنان هویت سازمانی را پیش می‌برند و ذینفعان تصویر و Reputation را پیش می‌برند و لذا مدیریت باید تلاش کند تا شکافی بین این‌ها به وجود نیاید و تمام آن‌ها را در یک هویت جامع برند ادغام نماید.

 

رویکرد مشتری مدار؛ برقراری ارتباط برند با انجمن‌های مشتری

در این رویکرد بر خلاف دو رویکرد قبلی که سازمان و بازاریاب (فرستنده) را موردتوجه بودند، دریافت‌کننده (مشتری)، پیام برند را دریافت می‌کند و در حقیقت کانون توجه است. در این رویکرد مشتری مالک برند است و به وسیله تئوری‌های روان‌شناختی و تئوری انتخاب مصرف‌کننده از طریق تحلیل اطلاعات مورد بررسی قرار می‌گیرد. .یکی از مفاهیم اصلی این رویکرد در داخل ارزش ویژه برند مشتری محور قرار دارد. ارزش ویژه برند مشتری محور به عنوان دانش برند در دو بخش آگاهی برند و تصویر برند اهمیت زیادی دارد. بحث آگاهی در دو قالب شناسایی و یادآوری برند تعریف می‌شود و تصویر برند در قالب ویژگی‌ها، مزایا و نگرش‌های برند قابل‌تعریف می‌باشد. در این رویکرد این‌گونه فرض می‌شود که بازاریابان قادرند مشتری را بر اساس خواسته‌های خود برنامه‌ریزی کنند و ازاین‌رو این مکتب فکری به عنوان نافذترین مکتب فکری در مدیریت برند مطرح می‌گردد.

 

رویکرد شخصیتی؛ برند به عنوان یک شخصیت انسانی

در این رویکرد این‌گونه در نظر گرفته می‌شود که مشتریان به برندها شخصیت می‌دهند و از این شخصیت‌ها در گفتگوهای خود برای بیان و تعبیر هویت فردی‌شان استفاده می‌کنند. رویکرد شخصیتی در روانشناسی شخصیت انسان ریشه دارد که در همین راستا از تکنیک‌های مقیاس‌گذاری، کمی و دیگر روش‌ها جهت شناسایی و اندازه‌گیری شخصیت برند استفاده می‌کنند. این دیدگاه بحث‌های عاطفی را مطرح می‌کند و یادآور می‌شود که مصرف‌کنندگان خود را در شخصیت برند می‌بینند. شخصیت برند مجموعه‌ای از ویژگی‌های انسانی است که به برند نسبت داده می‌شود. این شخصیت باید قدرتمند، متمایز و ثابت باشد.  در این رهیافت سه مبحث شخصیت، بیان از خود (self of expression) و رابطه بین این دو مطرح است. نشان دادن خود به بیرون معمولاً د ر دو بعد ویژگی‌ها و روایت‌ها می‌باشد که معمولاً برند را برای مورد دوم یعنی جایگاه‌یابی خود در ارتباط با فرهنگ، جامعه و افراد خاص مصرف می‌کنند. لایه‌های خود مشتری در دو بعد است سطح فردی و سطح اجتماعی که شامل خود فردی مورد تمایل، ایده آل و واقعی و خود اجتماعی درون‌گروهی و برون گروهی می‌باشد. رابطه خود و برند در هر یک از این پنج نوع خود صورت می‌گیرد و مصرف برند به خاطر تقویت هر یک از آن‌ها می‌تواند باشد.شخصیت برند به هر دو مورد شخصیت ارائه شده توسط شرکت و شخصیت درک شده توسط سازمان بستگی دارد. منابع شخصیت برند مستقیم و غیرمستقیم هستند. جنبه‌های مستقیم شامل مجموعه‌ای از ویژگی‌های انسانی مرتبط با کاربران و کارمندان شرکت و غیرمستقیم شامل تصمیمات در خصوص جنبه‌های مخصوص وظیفه‌ای و فیزیکی، قیمت ، شکل و توزیع می‌باشد. ایجاد شخصیت برند طی مراحل شناسایی شخصیت، اطمینان از کاربردی بودن آن، فهم گروه‌های هدف، همخوان کردن شخصیت با مصرف‌کننده و توسعه برنامه ارتباطات صورت می‌گیرد. مهم‌ترین وظیفه مدیر در این رهیافت شناسایی مکانیسم ساختاری هویت مورداستفاده مصرف‌کنندگان برای تبدیل ان به یک شخصیت برند که ارزش را برای مشتری منتقل می‌کند، می‌باشد.

 

رویکرد رابطه‌ای؛ برند به عنوان یک شریک ماندنی

ایده یک ارتباط دو جانبه میان برند و مشتری به صورت عمیقی نظم و نگاه علمی به مدیریت برند را تغییر داد. نگاه به برند به عنوان یک شریک ماندنی توانست بر اساس رویکرد شخصیتی ، استعاره برند انسانی را بنا کند. این رویکرد سه مفهوم روانشناسی، فرهنگی اجتماعی و رابطه‌ای برای ارتباطات قائل است که اولی به هویت مشارکت‌کنندگان رابطه، دومی به تغییرات در شرایط زندگی و سومی به این موضوع که هر ارتباط قسمتی از شبکه ارتباطات دیگر است را مدنظر قرار می‌دهد. بر اساس این رویکرد مدیر باید نگاه عمیقی به مصرف‌کنندگان داشته و بازاریاب بایستی با دوستانش صادق باشد و بهترین کیفیت ارتباطات را از طریق شش بعد کیفیت ارتباطات برند ارائه نماید. مزیت اصلی این رهیافت حرکت در مسیر وفاداری برند است.

رویکرد اجتماعی؛ برند به عنوان یک موضوع محوری در تعاملات اجتماعی

رویکرد اجتماعی مبتنی بر پژوهش انسان شناسانه در جوامع  برند است. ارزش برند در اینجا به عنوان یک نقطه محوری در تعامل اجتماعی میان مشتریان خلق می‌گردد. این رویکرد درکی از مفهوم اجتماعی مصرف به تصویر کلی مدیریت برند می‌افزاید.  سه رویکرد قبل حول یک بازاریاب و یک مصرف‌کننده بود  ولی این رویکرد مفهوم جدیدی که تعامل اجتماعی مصرف‌کنندگان برند را نشان می‌دهد، به تصویر می‌کشد. در رویکرد اجتماعی، بازاریابان با گروه‌های مصرف‌کننده مواجه می‌شوند که قادرند تأثیرات عمیقی بر عملیات بازار داشته باشند و به طور بالقوه بر برند مسلط شده و فارغ از خواسته بازاریابان به آن جهت می‌دهند.

 

رویکرد فرهنگی: برند به عنوان بخشی از بافت فرهنگی وسیع‌تر

آخرین رویکرد در این زمینه رویکرد فرهنگی است. رویکرد فرهنگی نیز مشابه رویکرد اجتماعی قدمتی هزارساله دارد. برند به عنوان یک محصول مصنوعی فرهنگی در این رویکرد دیده می‌شود که هم به مبحث ضد برندینگ و هم به نظریه ساخت یک برند آیکونیک (برندهای برتر با معروفیت بالا) جان می‌دهد. در این رویکرد، فرهنگ مصرف‌کننده به جای فرد مصرف‌کننده مورد مطالعه قرار می‌گیرد. برند یک داستانگو با مفهوم فرهنگی است و شبکه‌ای از مفاهیم فرهنگی است که در پروژه‌های هویت جمعی مصرف‌کنندگان به کار می‌رود. این مفهوم جمعی برند مهم و مرتبط با مصرف‌کننده است. مدیر برند در ایجاد این مفاهیم قدرتی ندارد بنابراین باید با شناسایی افسانه‌های زمان در ترسیم آن‌ها در محصول تلاش نماید. این رویکرد بر این موضوع تمرکز دارد که برندها برای برند چه می‌کنند و فرهنگ‌ها برای برند چه می‌کنند.  مدیریت برند فرهنگی شامل دو مرحله جمع‌آوری و تحلیل دانش فرهنگی و ایجاد استراتژی برند فرهنگی است.

در پایان بایستی اشاره نمود که رویکردهای اشاره شده کاملاً از هم مجزا نیستند و مدیریت برند می‌تواند با استفاده از ترکیبی از این‌ رویکردها نتیجه بهتری نسبت به اتکا به یک رویکرد خاص داشته باشد.

 

با اقتباس از مدیریت برند و هفت رویکرد آن، دکتر سمیعی و دکتر قاسمی

 

 

 

نویسنده: شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت

رویکرد مالی رفتاری برای تصمیم‌گیری در مباحث مالی کارآفرینی

رویکرد مالی رفتاری برای تصمیم‌گیری در مباحث مالی کارآفرینی

 

مسئله‌ای که در تصمیم‌گیری در ارتباط با کارآفرینان و سرمایه‌گذاران نیاز است عبارت‌اند از:

  1. تصمیمات مربوط به تأمین وجوه مرحله ورود/مفهوم
  2. تصمیمات مربوط به تأمین مالی/سرمایه‌گذاری
  3. تصمیمات رشد/خروج

دو تصمیم‌گیرنده وجود دارد ۱) کارآفرینان ۲) سرمایه‌گذاران که به‌عنوان VC ها شناخته می‌شوند. علاوه بر این اگر فرد به دو مبحث مهم مالی سنتی یا مالی رفتاری توجه نکند، دو عامل که عدم اطمینان و بازده می‌باشند در تمام تصمیم‌گیری‌ها خود را نشان می‌دهند.

در این شماره تلاش شده تا شما را با تصمیمات مربوط به تأمین وجوه مرحله ورود/مفهوم آشنا کرد؛ که آن را تصمیمات راه‌اندازی هم می‌گویند.

در ابتدا پرسش‌های اصلی در تصمیم‌گیری مربوط به راه‌اندازی مطرح می‌شود. این تصمیمات مشترک از دو تصمیم جدا به‌وسیله کارآفرین و VC تشکیل شده است به این معنی که تصمیم کارآفرین برای وارد شدن به یک کسب‌وکار به تنهایی کافی نیست بلکه باید یک سرمایه‌گذار را هم برای فاز راه‌اندازی متقاعد کرد. در نتیجه ۲ سؤال اصلی:

 

  1. فرآیندهای تصمیم‌گیری برای کارآفرینان در تصمیم‌گیری راه‌اندازی چیست و ضوابط تصمیم‌گیری در این زمینه چه می‌باشد؟
  2. فرآیندهای تصمیم‌گیری برای VC ها در سرمایه‌گذاری به‌منظور راه‌اندازی چگونه است و ضوابط تصمیم‌گیری در این زمینه چه می‌باشد؟

مورد دوم بازارهایی برای سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌باشد. بازارهای سرمایه دارای ویژگی‌هایی از جمله کارا بودن، تسهیل جریان وجوه بین عرضه‌کنندگان و متقاضیان سرمایه، دارای شفافیت عملیاتی، حامی نوآوری، ایجاد اشتغال، توسعه اقتصادی و رشد کسب‌وکار می‌باشند. درحالی‌که بازارهای VC برعکس عمل کرده و دلیل اصلی ناکارآمد بودن آن عدم شفافیت می‌باشد که منجر به افزایش سطح ریسک و عدم اطمینان و در نتیجه باعث افزایش هزینه‌های کسب‌وکار برای شرکت‌های کارآفرین و کوچک می‌شود.

مورد سوم پاسخ اقتصاد و مالی سنتی به تصمیمات راه‌اندازی می‌باشد. برای رفع مشکلاتی که در بازارهای سرمایه‌گذاری خطرپذیر غیر شفاف وجود دارد از ۲ نظریه‌ی نمایندگی کلاسیک و نظریه عدم تقارن اطلاعاتی می‌توان کمک گرفت.

بر اساس نظریه نمایندگی، کارآفرینان به عنوان عامل و VC ها به عنوان کارفرما تعریف شده‌اند؛ و این سؤال مطرح می‌شود که کارآفرینان نقطه‌ی مقابل عامل (که به خوبی دستور می‌گیرند) می‌باشند و افرادی کاملاً مستقل هستند که دست دارند رئیس خود باشند.

 

رویکردی رفتاری به تصمیم‌گیری در مباحث مالی کارآفرینی:

در این قسمت ما به دنبال این موضوع هستیم که اگر بتوانیم انواع ریسک‌ها و عدم اطمینان را بشناسیم، شانس بهتری در درک فرآیند تصمیم‌گیری خواهیم داشت. از طرفی بحث ادراک هم می‌تواند شفافیت بیشتری را برای هر یک از طرفین (کارآفرین و سرمایه‌گذار) در هر معامله‌ای مثل قراردادهای مالی داشته باشد و در نتیجه فرآیند تصمیم‌گیری را بهبود می‌دهد.

در ادامه ادراک، بحث عدم تقارن ادراک وجود دارد که قبل از توصیف آن بهتر است ذهن خود را معطوف دو نظریه کنید: ۱) نظریه چشم‌انداز ۲) نظریه تأثیرپذیری

در نظریه چشم‌انداز دو فاز وجود دارد: ۱) ویرایش (قالب‌سازی) ۲) ارزیابی

در فاز اول سعی می‌شود که مسئله مورد تصمیم را از طریق انجام تعدادی عملیات ساده‌تر کرده و در نتیجه انتخاب گزینه‌ای که برای تصمیم‌گیرنده بیش‌ترین ارزش را دارد، ساده‌تر می‌کند؛ و در فاز دوم با استفاده از تابع ارزش، چشم‌اندازهای ویرایش شده با بیشترین ارزش انتخاب می‌شوند.

در نظریه تأثیرپذیری اینکه ذهن آدمی نسبت به یک مسئله خوب یا ید باشد می‌تواند منجر به قضاوت ادراکی سریع شود. به طور مثال سهامی که ناآشنا باشد و به شکل منفی ادراک شود، ریسک و بازده دارای همبستگی منفی می‌شود و بالعکس.

در نتیجه می‌توان برداشت کارآفرینان و vc ها و قضاوت آن‌ها را با دو نظریه‌ی بالا تشخیص داد.

حال برمی‌گردیم به بحث عدم تقارن ادراک، وضعیتی است که در آن بین کارآفرین و VC در ارتباط با یک فرصت کسب‌وکار، سود یا زیان، یک شکاف ادراکی وجود داشته باشد.

حال نوبت به موضوع ریسک می‌رسد، این‌گونه باید گفت که برخی محققان اعتقاد دارند که ریسک مثل انحراف معیار یا بتا نیست که بتوان آن را مشاهده و اندازه‌گیری و تجزیه‌وتحلیل کرد. اسلویک می‌گوید که ریسک کسب‌وکار به ریسک بقای فرد بستگی دارد؛ و در ادامه مطرح می‌کند که انسان قادر به تغییر محیط پیرامون خود و پاسخ به آن است؛ که این توانایی منجر به افزایش ریسک شده و همان‌طور که در نظریه تأثیرپذیری گفته شد مثلاً اگر فردی تأثیرپذیری مثبتی نسبت به یک اقدام مخاطره‌آمیز داشته باشد، ریسک کمتری را ادراک می‌کند نسبت به شخصی که تأثیرپذیری منفی برای همان اقدام در شرایط یکسان دارد.

اولسن معتقد است که تمام ریسک‌ها، ریسک ادراکی می‌باشند؛ زیرا ادراک از طریق داده‌های حسی رخ می‌دهد و این بدان معناست که ریسک پدیده‌ای است که در روان ما اتفاق می‌افتد؛ و اگر بخواهیم این استدلال را داشته باشیم که ریسک به‌طور کامل در روان ما ادراک نشده است، هنگامی به‌طور واضح دیده می‌شود که ریسک را به اجزای سازنده آن تفکیک کرده و ریسک‌های موجود را شناسایی کنیم.

پس برای شروع کل ریسک را این‌گونه تعریف می‌کنیم:

کل ریسک= ریسک موجود+- ریسک‌های رفتاری

 

ریسک‌های موجود:

در ارتباط با ریسک موجود از قیاس سکه استفاده شده است. به این معنا که نتایج ممکن در یک تصمیم‌گیری راه‌اندازی یک کسب‌وکار را می‌توانیم دقیقاً مانند چرخ خوردن یک سکه بیان کنیم که می‌تواند شامل امکان موفقیت/شکست به‌طور هم‌زمان باشند.

عوامل تعیین‌کننده ریسک موجود شامل:

الف) عامل ریسک فناوری و تجاری‌سازی: ریسک اخذ یک فرصت یا یک نمونه اولیه و تبدیل آن به محصول کاملاً کاربردی یا خدمتی که مشتریان حاضر به پرداخت برای استفاده از آن باشند.

ب) عامل ریسک بازار: اینکه آیا بازار سودآور یا پایدار برای محصول یا خدمت پیش‌بینی‌شده به وجود خواهد آمد.

ج) عامل ریسک مدیریت: اینکه آیا کارآفرین و تیم او در اجرای استراتژی‌های پیش‌بینی‌شده موفق می‌شوند یا خیر

د) عامل ریسک مالی: اینکه آیا کارآفرین و تیم او می‌توانند منابع مالی موردنیاز را به‌موقع برای اجرای استراتژی‌های پیش‌بینی‌شده برای کار جمع‌آوری کنند یا خیر

ه) فاکتورهای ریسک کلان: شامل ریسک‌های مربوط به مقررات، ریسک‌های محیطی و غیره

در مجموع این نوع ریسک‌ها در خارج و اطراف هر کسب‌وکار وجود دارند و به آن‌ها ریسک موجود می‌گویند.آآ

ریسک‌های رفتاری:

اجزای ریسک رفتاری در واقع همان فرآیندهای ریسک رفتاری را دربر می‌گیرند که پیش‌تر درباره‌ی آن صحبت شد و شامل دو نظریه چشم‌انداز و تأثیرپذیری هستند.

  • فرآیندهای قالب‌سازی
  • فرآیندهای ارزیابی
  • فرآیندهای تأثیرپذیری
  • فرآیندهای دیگر، غیر از تأثیرپذیری مانند اعتماد بیش از حد (خودرایی)، در دسترس بودن، اتکا (لنگر انداختن) و غیره

ریسک‌های رفتاری در معادله‌ای که نشان داده شد می‌تواند ریسک کلی را افزایش یا کاهش دهند. افزایش آن از طریق استاندارد مالی قابل درک است اما کاهش آن برای اقتصاددان رفتاری نتیجه‌ای از تأثیرپذیری است.

پروفسور یزدی‌پور استدلال می‌کند که یک کارآفرین

  • تصمیم‌گیری نهایی خود را عمدتاً براساس سود و زیان ادراکی فرصت‌های سرمایه‌گذاری که خودش با توجه به نتایج جست‌وجو در فرصت‌های مشابه، انتخاب کرده است، می‌گیرد و مهم‌تر از آن
  • فرصت‌های کسب‌وکار انتخاب و نهایی شده، همان سطح از ریسک و عدم اطمینان را دارند که کارآفرین درباره آن احساس راحتی می‌کند.

در آخر باید گفت که با اتکا به نظریه چشم‌انداز و تأثیرپذیری بررسی خواهیم کرد که چگونه می‌توانند این دو نظریه بر پیش‌بینی و قضاوت کارآفرینان و vc ها با توجه به فرصت‌هایی که در کسب‌وکار خود وجود دارد، تأثیر بگذارند.

 برگرفته از کتاب مباحثی نوین در تأمین مالی کارآفرینی، تألیف پروفسور یزدی‌پور

 

 

نویسنده : عارفه داودی پژوهشگر حوزه مدیریت

 

 

نگاهی به دلایل افزایش قیمت خودرو در گفت‌وگو با رئیس انجمن قطعه سازان کشور

نگاهی به دلایل افزایش قیمت خودرو در گفت‌وگو با رئیس انجمن قطعه سازان کشور

به صنعت خودرو منطقی نگاه کنید

یکی از مهم‌ترین مسائلی که این روزها در رسانه‌های کشور به آن پرداخته می‌شود، بحث قیمت خودرو است. موضوعی که به دلایل مختلف اهمیت زیادی برای مردم و کشور دارد و حالا تقریباً می‌توانید از تاکسی و مترو گرفته تا رسانه ملی، اخبار مختلفی را از این صنعت بشنوید. در این میان بحث قیمت خودرو اصلی‌ترین موضوعی است که مطرح می‌شود. قیمتی که حالا قصد دارد از پله‌های ترقی بالا برود و هنوز در کشمکش‌های مختلف دست‌وپا می‌زند.

افزایش ناگهانی نرخ ارز در 4 ماه گذشته و رشد حدود 30 درصدی آن نسبت به سال قبل در همین زمان، باعث شده بسیاری از معادلات برنامه‌های از پیش تعیین‌شده در صنایع مختلف کشور، تغییر کنند. درحالی‌که مواد اولیه و هزینه‌های مختلف افزوده‌شده است، قیمت خودرو هنوز در بیشتر محصولات توسط تولیدکننده ثابت نگه‌داشته شده و یا رشدی اندک را تجربه کرده است. این اختلاف و تورم ایجادشده در اقتصاد ارزی و ریالی کشور باعث شده خودروسازان پیشنهاد‌هایی در خصوص افزایش قیمت خودرو مطرح کنند که شاید در ظاهر موردقبول افکار عمومی نباشد اما واقعیت آنجاست که این افزایش قیمت در ذات باعث جلوگیری از زیان این صنعت و حفظ تولید ملی می‌شود.

همان‌طور که می‌دانیم صنعت خودرو به‌عنوان یک صنعت مولد شناخته می‌شود. به این معنا که این صنعت به دلیل گستردگی که دارد، با بسیاری از صنایع دیگر در ارتباط است و به همین دلیل به‌صورت مستقیم، مصرف‌کننده تولیدات صنایع دیگر مثل فولاد، مس، پلاستیک، پارچه، شیشه و … به شمار می‌رود. پس پرواضح است که در صورت زیان‌دهی و غیراقتصادی بودن صنعت خودرو، تولید در آن کاهش‌یافته و دیگر صنایع را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. از این گذشته نباید نقش مهم صنعت خودرو را در گردش اقتصادی کشور فراموش کرد؛ زیرا این صنعت و درواقع بازار ایران ظرفیتی برابر با 20 میلیارد دلار در سال دارد که این عدد آن‌قدر بزرگ می‌باشد که بتوان به آن نگاه ویژه‌ای در کشور داشت.

هرچند همیشه افزایش قیمت خودرو در کشور با مقاومت‌هایی روبه‌رو شده است و موضوع کیفیت نیز همواره از سوی کمیسیون صنایع مجلس و شورای رقابت مطرح بوده اما نکته اینجاست که افزایش قیمت خودرو در شرایط فعلی ارتباطی به بحث کیفیت آن ندارد. کافی است به روند تحریم‌ها و افزایش نرخ ارز در دولت دهم و در خلال سال‌های 91 تا 94 نگاهی بیندازید. در این سال‌ها رشد نرخ ارز باعث زیان‌دهی بسیاری از بنگاه‌های صنعتی کشور و صنعت خودرو به‌صورت خاص شد. در آن دوران نیز به دلیل شرایط خاص کشور، ارگان‌های مختلف و ازجمله وزارت صنعت مخالفت‌های بسیاری با افزایش قیمت خودرو داشتند؛ اما درنهایت فشارها آن‌قدر بالا رفت که نرخ خودرو به‌صورت ناگهانی و در حدود 60 درصد و بیشتر در بعضی از خودرو‌ها، افزایش یافت.

در آن دوران مقاومت در برابر رشد پله کانی قیمت خودرو، هم‌زمان با رشد نرخ ارز، باعث شد خودروسازان حدود 20 هزار میلیارد تومان ضرر کنند و این ناشی از تولید بدون صرفه اقتصادی بود. درنهایت مقاومت‌ها در برابر افزایش قیمت خودرو شکسته شد و به دلیل تصمیم‌های مقاومتی اشتباه قبلی، ناگهان قیمت خودرو همان‌طور که اشاره شد بسیار افزایش یافت. حالا دوباره بحث افزایش قیمت خودرو مطرح‌شده است و دوباره مقاومت‌های غیرمنطقی ادامه دارد. درحالی‌که افزایش قیمت ارز و مواد خام وارداتی کمتر ستون فقرات صنعت خودرو یعنی صنعت قطعه‌سازی را خم کرده است، هنوز هم متأسفانه در برابر افزایش قیمت خودرو مقاومت می‌شود. درواقع امروزه خودروسازان به دلیل عدم افزایش قیمت محصولات خود نمی‌توانند قطعات را از تولیدکنندگان باقیمت‌های به‌روز شده خریداری کنند و به همین دلیل هر دو بنگاه صنعتی در حال ضرر دهی هستند. تا به امروز در حدود 5 هزار میلیارد تومان ضرر در خودروسازی به ثبت رسیده است و ادامه این روند می‌تواند این صنعت را با مشکلات جدی مواجه کند.

محمدرضا نجفی منش، رئیس انجمن قطعه سازان کشور در این خصوص می‌گوید: متأسفانه هر وقت صحبت از افزایش قیمت خودرو به دلیل افزایش نرخ ارز می‌شود، بعضی‌ها خوششان نمی‌آید. مثل‌اینکه صنعت خودرو با دیگر صنایع فرق دارد. شما ببینید که امروز قیمت لبنیات و میوه هم افزایش‌یافته است بعد چطور می‌توان انتظار داشت قیمت یک کالای صنعتی با دست‌کم 6 هزار قطعه افزایش پیدا نکند؟ بین 20 تا 30 درصد مواد موردنیاز تولید قطعات در ایران وجود ندارد و باید قطعه ساز آن را وارد کند. این مواد را تا همین یک سال قبل با دلار حدود 3400 خریداری می‌کرده است و حالا باید همان مواد را با دلار 4200 تومان خریداری کند. قیمت دلار با الآن نمی‌خوند متأسفانه بعضی از آقایان تصور می‌کنند چون قرار است قیمت افزایش یابد حتماً باید کیفیت هم افزایش یابد. اگر این‌گونه بشود که ما هم استقبال می‌کنیم اما فراموش نکنید که قطعه ساز همان مواد اولیه را با همان کیفیت خریداری می‌کند، دستگاه‌های و فرایندها هم همان‌هایی هستند که وجود داشته است؛ اما نکته اینجاست که حالا با همان امکانات قبلی باید پول بیشتری خرج کند؛ یعنی هزینه تولید قطعه بالا رفته است و این ارتباطی به کیفیت ندارد، زیرا کیفیت خود نیاز به سرمایه‌گذاری جداگانه دارد؛ اما امروزه صنعت قطعه‌سازی از پس خرج حقوق و مزایای پرسنل هم به‌خوبی برنمی‌آید.

نجفی منش ادامه می‌دهد: خودروسازان نیز چاره‌ای ندارند، آن‌ها بدون افزایش قیمت محصولات نمی‌توانند قیمت خرید قطعه را افزایش بدهند زیرا زیان خواهند کرد. حتی همین عدد 9.6 درصد افزایش قیمت هم که پیشنهاد خودروسازان به کمیسیون صنعت است، بازهم کافی نیست. این موضوع دلیل هم دارد، زیرا از سال گذشته تا به الآن، قیمت مواد پلیمری و پلاستیکی وارداتی به دلیل تغییر نرخ ارز حدود 57 درصد افزایش داشته است. با این شرایط مقاومت در برابر افزایش قیمت خودرو این صنعت را با چالش‌های بزرگی روبه‌رو می‌کند.

رئیس انجمن قطعه سازان کشور در حالی سخن از افزایش قیمت خودرو می‌کند که دیگر کارشناسان نیز عقیده دارند که: درصورتی‌که قیمت خودرو افزایش پیدا نکند، خودروسازان مجبور هستند تولید را کاهش بدهند. این در شرایطی اتفاق می‌افتد که کشور در سال گذشته توانسته حدود 1 میلیون و 550 هزار دستگاه خودرو تولید کند و با ادامه این روند می‌توان به تولید بیش از 1 میلیون و 700 هزار دستگاه در سال جاری دست پیدا کرد. همچنین نباید فراموش کرد با توجه به خروج آمریکا از برجام و اتفاقات اخیر در دنیای سیاست، اگر استراتژی خودروسازان اروپایی در ایران دچار تغییر شود، صنعت خودرو باید بتواند با تولید محصولات داخلی نیازهای بازار را برطرف کند. خودروهایی که در سال‌های اخیر همواره در حال رشد کیفی بوده‌اند و این روند ادامه دارد؛ اما کاهش قدرت مالی صنعت خودرو به هر دلیل این روند را دچار چالش خواهد کرد. اگر امروزه به داد صنعت خودرو نرسیم، حتماً فردا دیر خواهد بود. افزایش قیمت خودرو در شرایط کنونی امری عادی است که نباید آن را درگیر روابط سیاسی و ژست‌های مردم پسندانه کرد؛ زیرا صنعتی که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم تا 3 میلیون کارآفرینی را در کشور ایجاد کرده است، پتانسیل‌هایی دارد که بله و خیر گفتن به پیشنهادهای آن، نیاز به تفکری منطقی دارد نه احساسی.

 

سیاست‌های تحقیق و توسعه در اتحادهای بین‌المللی

سیاست‌های تحقیق و توسعه در اتحادهای بین‌المللی

 

 

یکي از روش‌های رفع مشکلاتی مانند کمبود امکانات مالي و منابع مدیریتي براي رقابت در دنیاي تجاري امروز، همکاری‌های نزدیک و راهبردی بین شرکت‌ها ازجمله اتحادهاست. اتحادها، به دلیل وجود رقابت در یک اقتصاد دانش‌بنیان، براي بنگاه‌ها حیاتي هستند و در هر سال، اتحادهاي راهبردی فراواني در بخش‌های مختلف صنعتي شکل می‌گیرد. این اتحادها، به ابزار مهمي براي مدیریت کسب‌وکار و بهبود توانایي رقابت سازمان، تبدیل شده‌اند که شکاﻑ بین منابع موجود بنگاه و نیازمندی‌های آینده را پر می‌کنند و با ارائه دسترسي بنگاه‌ها به منابع بیروني و با ایجاد هم‌افزایی و ترویج یادگیري و قابلیت تغییر سریع، رقابت‌پذیری را افزایش می‌دهند.

از انواع این اتحادها، اتحادی است که برای توسعه محصول یا تکنولوژی جدید انجام می‌گیرد. این اتحاد به‌صورت کلی به تحقیقات محدود می‌شود. اتحادهای تحقیق و توسعه زمانی که هزینه تحقیقات بالا باشد و چرخه عمر محصول کوتاه باشد به‌عنوان یک اتحاد استراتژیک مهم محسوب می‌شود. همچنین این اتحاد، مزایای دسترسی به گروه کاری با مهارت‌های حرفه‌ای به دور از هزینه‌های بیشتر به همراه سرعت بخشیدن به معرفی محصولات به بازار را برای شرکت فراهم می‌سازد. به‌طورکلی این اتحاد به یک پروژه خاص یا بخشی از بازار محدود می‌شود و تقریباً همیشه یک جنبه از تکنولوژی را شامل می‌شود.

در ادامه

در سه دهه گذشته، افزایش چشمگیر در تمامی اشکال همکاری بین‌المللی در زمینه علم، فناوری و نوآوری صورت گرفته است و همکاری‌های بین‌المللی در تحقیق و توسعه، بخشی از برنامه‌های استراتژیک هر کشور است. شرکت‌ها به‌طور عمده (نه به‌طور خاص) در جهت رسیدن به اهداف تجاری به این اتحادها ملحق می‌شوند که با عنوان همکاری استراتژیک فناوری ( STP) شناخته می‌شوند. در این نوع همکاری‌های فناورانه، نقش غیرمستقیم ( به معنای بازیگرانی که انگیزه اصلی اقتصادی ندارند مانند دانشگاه‌ها، کالج‌ها، مؤسسات عمومی، مقامات نظارتی و غیره) نباید دست‌کم گرفته شود زیرا که آنان مهره‌های اصلی در تحقیق و توسعه هستند.

در ضمن بایستی توجه داشت که اتحادهای STP فقط از روی کاهش هزینه‌ها نیست بلکه اهداف استراتژیک قوی‌تری دارند. به‌طور مثال اتحادیه اروپا بر اساس شرایط منطقه‌ای، تصمیم به انجام برخی همکاری‌های مشترک در تحقیق و توسعه می‌‌گیرد. اتحادهای بین‌المللی در تحقیق و توسعه سبب تعادل و همکاری بین بخش‌های خصوصی و عمومی می‌شود.

آن‌گونه که نتایج آماری نشان می‌دهند، اتحادهای R&D در زمینه فناوری‌های پیشرفته HT بیشتر رشد کرده است به دلیل آنکه گزینه‌های بازار، کمتر توسعه و رشد پیدا کرده است و نیازمند همکاری‌های مشترک می‌باشد چرا که در فناوری‌های پیشرفته به حضور مهارت‌های خاص و ایجاد یکپارچگی میان فناوری‌های مختلف، نیاز می‌باشد.

تفاوت اتحادهای تحقیق و توسعه با دیگر اتحادهای استراتژیک به‌صورت زیر خلاصه می‌شود:

  • اتحادهای R&D اصولاً برای انجام وظایف خاص طراحی می‌شوند و پس از پایان انجام‌وظیفه، از بین می‌روند و یا جهت‌گیری‌های دیگری پیدا می‌کنند.
  • اتحادهای R&D برخلاف دیگر اتحادها و شبکه‌ها که جنبه خیلی رسمی دارند، اغلب انعطاف‌پذیر هستند.
  • در اتحادهای دیگر استراتژیک، جهت برقراری اتحاد و ایجاد شبکه، گزینه‌های بیشتری برای انتخاب وجود دارد ازجمله شرکت‌های وابسته به فروش و زیرمجموعه‌ها
  • عدم اطمینان در اتحادهای R&D بالا می‌باشد.
  • عدم قابلیت تعیین ارزش در این اتحادها وجود دارد.
  • حال به این می‌پردازیم که چرا کشورها به اتحادهای تحقیق و توسعه روی می‌آوردند:
  • نگرانی‌هایی در زمینه‌هایی از قبیل: حفاظت از محیط‌زیست، امنیت انرژی، کاهش آسیب‌های طبیعی، جلوگیری و درمان بیماری‌های عفونی، حصول اطمینان از امنیت غذایی
  • ماهیت چند رشته‌ای بودن نوآوری (نیاز به طیف گسترده‌ای از دانش در توسعه محصولات جدید)
  • شباهت الگوهای مصرفی
  • ظهور حوزه‌های جدید مثل بیوتکنولوژی و هم‌گرایی فناوری‌ها
  • چالش‌های ممکن مشارکت در تحقیق و توسعه در اتحادهای بین‌المللی به‌صورت زیر خلاصه می‌شود:
  • مبادله اطلاعات: امکان افشای اطلاعات محرمانه به خارج
  • چرخه‌های برنامه‌ریزی هر کشور: عدم مطابقت برنامه‌های بودجه‌ای هر کشور
  • تفاوت در رویکردهای تحقیق و توسعه و اکتساب فناوری: آزمایشگاه‌های دولتی- مؤسسات غیرانتفاعی و صنعت هر کشور
  • مشکلات انتقال تجهیزات (انتخاب مکان جدید برای تحقیق و توسعه) و یا استخدام نیروی کار
  • مشکلات بوروکراسی در طولانی‌مدت
  • عدم اعتماد طرفین
  • عدم پایبندی به حقوق مالکیت فکری
  • عدم پایبندی به تعهدات عدم رقابت
  • عدم پایبندی تعهدات دولت و پیمانکاران به شخص ثالث (بانک و غیره)

به‌طورکلی انگیزه همکاری مشترک در تحقیق و توسعه به‌صورت زیر خلاصه می‌شود.

 1- انگیزه کاهش هزینه:

تسهیم هزینه‌های نوآوری-صرفه جویی در منابع- اجتناب از دوباره‌کاری‌های بیهوده

و پرهزینه- کاهش زمان چرخه پژوهش

 2- انگیزه مبتنی بر یادگیری و اکتساب فناوری: (کسب مهارت و دانش مکمل)
  • این دو انگیزه مکمل یکدیگر می‌باشند نه اینکه جایگزین یکدیگر باشند.
  • توسعه فناوری‌های پیشرفته بیش از بقیه فناوری‌ها به همکاری‌های بین‌المللی نیاز دارد.

مزایای مشارکت در تحقیق و توسعه در اتحادهای بین‌المللی:

  • تسهیم هزینه تحقیق و توسعه و ریسک
  • احتمال امکان دسترسی به فرایند اکتساب فناوری‌ها
  • دسترسی به تکنولوژی‌ها –ایده‌ها و راه‌حل‌ها، جهت پر کردن شکاف‌ها
  • توسعه دانش و افزایش یادگیری
  • افزایش ارزش دارایی‌های شرکت
  • هم‌افزایی تجهیزات
  • بهره‌مندی از قابلیت‌های متمایز شرکای تخصصی در سراسر جهان
  • امکان نظارت بر رقبا، در موارد خاص شرکت‌ها همچنین می‌توانند رقابت را انتخاب کنند، به‌عنوان‌مثال، در صنايعی که امکان انتخاب استاندارد وجود دارد، رقبا ممکن است تصمیم بگیرند که در مرحله توسعه همکاری کنند تا مانع رقابت در مرحله بازاریابی شوند.

 

نویسنده : دکتر عرفان حاجی آخوندی / مدرس و پژوهشگر حوزه مدیریت

کارآفرینی سبز

کارآفرینی سبز

 

چکیده

تحولات شگرف و گسترده‌ای که هرروزه در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی و حتی ارزش‌ها و فرهنگ حاکم بر جوامع رخ می‌دهد، موجب شده تا کارآفرینی به‌عنوان یک راهبرد اثربخش براي توسعه اقتصادي و ایجاد اشتغال پایدار شناخته شود. در این راستا نیاز به توسعه نسل جدیدي از کارآفرینان را موردبررسی قراردادیم که قادر هستند به شناخت و کسب مزیت از فرصت‌های کسب‌وکار سبز بپردازند. در کشورهاي درحال‌توسعه، سرمایه‌گذاری در مشاغل سبز، آموزش کارآفرینی سبز می‌تواند کمک بزرگی به ایجاد اشتغال پایدار تلقی شود.

 

مقدمه

تا قبل از دهه هفتاد میلادي، در تمامی پروژه‌های توسعه، صرفاً دیدگاه اقتصادي و ایجاد درآمد و بازده اقتصادي بیشتر، مدنظر بود؛ درواقع بر این باور بودند که رشد و توسعه اقتصادي در یک نظام، زمانی میسر خواهد بود که افرادي در بین سایر آحاد جامعه با خطرپذیري، اقدام به نوآوري کرده و با این کار روش‌ها و راه‌حل‌های جدید جایگزین راهکارهاي ناکارآمد و کهن قبلی شود.

مفهوم کارآفرینی سبز

کارآفرینی سبز را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: کسب‌وکاري که کالا و خدماتی را فراهم می‌کند که به حرکت در اقتصاد کمک کند و منجر به کاهش کربن و راندمان بیشتر منابع شود. کارآفرینی سبز شامل کسب‌وکارهایی در بخش محیط‌زیست (ازجمله بازیافت، مدیریت مواد زائد، مشاوره در زمینه کمک به محیط‌زیست و نظارت بر سازمان‌های فعال در عرصه محیط‌زیست)، فن‌آوری‌های مرتبط باانرژی هاي تجدید پذیر (ازجمله باد، موج، حرارت مرکزي زمین) و سوخت‌های جایگزین می‌باشد. کسب‌وکارهاي سبز مشاغلی‌اند که در فعالیت‌های اقتصادي درگیرند. جنبش و به حفاظت یا بازیابی محیط‌زیست و یا حفظ منابع طبیعی کمک می‌کنند. کارآفرینی سبز را می‌توان عملاً در هر کشوري در سرتاسر دنیا یافت. در بریتانیا، یک گزارش، پارلمانی بیان می‌کند که انتقال به اقتصاد سبز نیازمند بهتر شدن کل اقتصاد است و همه کسب‌وکارها باید تا حدي “سبز ” شوند. در استرالیا و نیوزیلند، کسب‌وکارهاي سبز این‌گونه تعریف می‌شوند “مدیران، کارکنان حرفه‌ای و مشاورانی که در سازمان‌های سبز کار می‌کنند یا مهارت‌ها و مسئولیت‌های سبزي درون سایر سازمان‌ها دارند تحقیقات مرتبط انجام‌شده توسط موسسه محیط‌زیست استرالیا و نیوزیلند، سازمان بین‌المللی کار و برنامه محیط‌زیست ملل متحد کسب‌وکار سبز را چنین تعریف کرده‌اند: فرصت‌های شغلی در کشاورزي، صنعت کارخانه‌ای، ساخت‌وساز، تأسیسات، تعمیر و نگهداري و فعالیت‌های علمی و فنی، مدیریتی و خدماتی که به‌طور اساسی در حفاظت و احیاي دین و مکملان کارآفرینی سبز را به‌عنوان، محیط‌زیست نقش دارند سازمان بین‌المللی کار فرایند تعیین و بهره‌برداری از فرصت‌های اقتصادي که در بازار سازگار با محیط رو به شکست‌اند، می‌دانند. مشابهاً کوچن (2009) پیشنهاد می‌کند کارآفرینی سبز را می‌توان به‌عنوان عمل شروع کسب‌وکار جدید در پاسخ به یک فرصت شناخته‌شده براي دستیابی به سود و ایجاد (حداقل سازي) اثر جانبی زیست‌محیطی مثبت (منفی) تعریف نمود.

اصول زمینه‌ای لازم براي توسعه کارآفرینی سبز در مشاغل:

از ابزارهاي مهم که براي توسعه کارآفرینی سبز در مشاغل لازم است و می‌توانند بر تقاضاي محصول تأثیرگذارند شامل: محصول، قیمت، ترویج و توزیع می‌باشد.

محصول سبز: مهم‌ترین عامل در کارآفرینی سبز که باید به آن توجه شود، محصول است. محصول سبز به حفظ محیط طبیعی و کاهش یا حذف استفاده از مواد آلوده‌کننده و ضایعات کمک می‌کند. ویژگی‌های محصولات سبز در دوطبقه کلی جاي می‌گیرند. نخست آن‌هایی که به تأثیرات اجتماعی و محیطی محصول یا خدمت مربوط است. گروه دوم ویژگی‌ها، به فرایند تولید کالا و شرکت تولیدکننده آن مربوط هستند.

قیمت سبز: قیمت عامل بحرانی و مهم عرضه محصولات سبز است. محصولات سبز اغلب قیمتی بالاتر نسبت به کالاهاي سنتی دارند. اغلب آن‌ها هزینه‌های ابتدایی و خروجی بالاتري دارند اما هزینه‌های بلندمدت آن‌ها کمتر است. اکثر مصرف‌کنندگان تنها در صورتی حاضر به پرداخت قیمت بالاتر هستند که ارزش‌افزوده محصول را دریابند. محصولات سبز باید با حفظ تعادل بین هزینه‌های پرداختی مشتري و رضایت کسب‌شده براي پرداخت بیشتر به خاطر امنیت محیطی باشد ترویج و تبلیغ سبز: بسیاري از شرکت‌ها براي ارتقاء فعالیتشان از مباحث زیست‌محیطی بهره می‌گیرند؛ اما به‌هرحال خود مفهوم ارتقاء، یکی از حیطه‌های بحث‌برانگیز زیست‌محیطی است. تبلیغات سنتی ازاین‌جهت که تنها با تأکید بر عرضه محصولات سبز تلاش دارند مسائل پیچیده، زیست‌محیطی را کاهش دهند، موردانتقاد قرار می‌گیرند.

توزیع سبز: زنجیره عرضه چارچوبی براي رسیدن به یک مزیت رقابتی پایدار براي تمام بخش‌های درگیر است. زنجیره عرضه سبز اخیراً به‌وسیله قوانین محیطی براي شرکت‌هاي تولیدکننده سبز و فعالان زنجیره عرضه که مشتاق توسعه فعالیت‌های دوستانه زیست‌محیطی هستند ایجادشده است، توزیع سبز باید با کاهش آلودگی و نگهداري منابع در انتقال محصولات به بازار همراه باشد.

کارآفرینی سبز: حال و آینده (تجارب سایر کشورها): یکی از دغدغه‌های عمده کشورهاي پیشرفته دنیا که بزرگ‌ترین تخریب‌کنندگان محیط‌زیست به‌حساب می‌آیند، بهبود وضعیت موجود و حرکت در مسیر حفظ محیط‌زیست است. یکی از راهکارهاي عمده که با استقبال عمومی کشورهاي پیشرفته و سایر کشورهاي قرارگرفته است، توسعه کارآفرینی سبز است. کسب‌وکارهایی که وظیفه آن‌ها، جلوگیري از تخریب محیط‌زیست و حمایت از آن می‌باشد. هر یک کشورهاي پیشرفته براي توسعه کسب‌وکارهاي سبز اقدامات خاصی را اتخاذ نموده‌اند به همین منظور 5 کشور پیشرفته که در زمینه توسعه کارآفرینی سبز پیشتاز نیز بوده‌اند شناسایی شدند. این کشورها عبارت‌اند از چین، ایالات‌متحده امریکا، آلمان، ژاپن و استرالیا.

 

نویسنده: دکتر آزاده کاظمی / پژوهشگر حوزه مدیریت

 

کارآفرینی فناورانه یا کارآفرین فناور

کارآفرینی فناورانه یا کارآفرین فناور

 

 

انقلاب فناوری اطلاعات در قرن بیست­ و­ یکم چنان سایه­ ای بر زندگی بشر انداخته است که گویی این فناوری اطلاعات است که زندگی بشر را مدیریت میکند. روند فناوری اطلاعات به بخش­های مختلف زندگی بشر رو به گسترش است و تغییرات شگرفی را در سبک زندگی و مبادلات اجتماعی بشر ایجاد کرده است، این تغییرات در زمینه فرهنگ، روابط اجتماعی، کسب­ و­کار، خانواده و آموزش و … به‌وفور تأثیرگذار بوده است و شیوه­ های انجام کسب­ و­کار شرکت‌ها را تغییر داده است و محصولات فناورانه در همه عرصه­ های زندگی بشر رسوخ نموده و سبک زندگی او را در دنیای فناوری محور جدید دچار تغییر اساسی نموده است. دراین‌بین توجه ویژه­ای به کارآفرینان که به‌عنوان عوامل تغییر و پیشگامان موفقیت در عرصه اقتصاد و کسب­و­کار هستند، معطوف شده است.

کارآفرینی را می­توان یک دیدگاه، یک تفکر و حتی یک سبک زندگی دانست که قابلیت توسعه در افراد را دارد و در دنیای فناورانه امروز نیز بسیار جایگاه ویژه ای پیدا نموده است که در این مقاله قصد داریم مفهوم «کارآفرینی فناورانه» را مورد واکاوی قرار دهیم و باید گفت در تلفیق فلسفه فناوری و کارآفرینی فناورانه باید به این سؤال پاسخ داد که ما چگونه باید فناوری را خلق کنیم و به بهره­ برداری برسانیم و آن را در شکل محصولات و فرآیند متبلور کنیم تا به نابودی ما منجر نشود؟ با توجه به ماهیت بین‌رشته‌ای کارآفرینی فناورانه، حوزه ­های علمی مختلفی با آن مرتبط می­شوند. کارآفرینی فناورانه ریشه در نظریه­ های متفاوتی دارد. این نظریه ­ها عبارت‌اند از کارآفرینی، مدیریت نوآوری و فناوری، مدیریت استراتژیک، سرمایه اجتماعی، شبکه و نهادها می­باشند. می بایست برای مطالعه کارآفرینی فناورانه هم‌زمان به دو منظر خرد و کلان توجه داشت. سطح خرد حوزه­های کوچک­تر عملیاتی­ تر مانند مدیریت مهندسی و سیستم­های اطلاعاتی، پویایی­ های شبکه­ سازی، رهبری، علوم تصمیم­ گیری و تئوری بازی­ها و سطح کلان حوزه­ های جامعه‌شناسی و اقتصاد را شامل می گردد.

 

 

 

  • کارآفرین فناور، قهرمان سازمانی

اهمیت فزاینده رقابت­پذیری مبتنی بر فناوری به‌ویژه در صنایع فناوری محور، نیاز به شناسایی نوع خاصی از کارآفرین به نام کارآفرین فناور دارد که گویای فردی در یک سازمان است که قهرمان یک فعالیت علمی و فنی است. واژه کارآفرین و کارآفرینی از ریشه کلمه فرانسوی (Entreprendre) به معنای متعهد شدن و متقبل شدن، برگرفته شده است. کارآفرین فناور گاهی قهرمان محصول نامیده می­شود. کارآفرین فناور فردیست که قابلیت­های یک مخترع، یک نوآور و یک کارآفرین را به‌صورت آمیخته داراست و فردی است با پایه دانشی عمیق در حوزه­های نوآوری و کارآفرینی که قادر به بهره­برداری از آن‌ها برای حفظ کسب‌وکار خود و مزیت رقابتی آن است. او تغییرات محیطی و روندهای بازار را تشخیص می­دهد و پیوسته در حال رصد فرصت­ها می­باشد. راهبردها را به شکل مؤثر ساختاردهی می­کند و شایستگی­های اصلی را توسعه داده و دارای دانش ضمنی و آشکار در یک فناوری خاص بوده و به شکل مؤثری وظایف عملیاتی و مدیریتی یک شرکت را برای حفظ انگیزه عملکرد پایدار آن شرکت، رهبری می­نماید.

کارآفرینی فناورانه به‌عنوان پیوند بین علم و فناوری ازیک‌طرف و ارزش­های جدید علمی خلق‌شده برای جامعه از طرف دیگر، استانداردها و شرایط زندگی افراد جامعه را بهبود می­بخشد و در رفاه عمومی، اقتصادی و اجتماعی نقش ایفا می­نماید.

 

کارآفرینی فناورانه

کارآفرینی فناورانه از دو منظر حائز اهمیت است. اول اینکه فرآیندی است که کارآفرین فناور با به‌کارگیری فناوری و با خلق، توسعه و تبلور آن در قالب محصولات و خدمات ارزشمند، به رشد اقتصادی و پیشرفت جامعه کمک می­کنند ازاین‌رو آن را کارآفرینی فناورانه مستقل می­نامیم و از منظر دیگر در شرکت­های پیشرو موجب نوآوری در محصول و فرآیند است که سبب تغییر در محیط رقابتی می­شود که به آن کارآفرینی فناورانه سازمانی می­گوییم که موجب افزایش توان رقابتی و تثبیت ماندگاری آن‌ها در محیط بین­المللی می­گردد.

اندیشمندان حوزه کارآفرینی فناورانه این مفهوم را به‌صورت مفاهیم محوری تعریف و تشریح نموده­اند که در ادامه به بررسی این تعاریف مفهوم محور و برجسته، جهت شناخت و بررسی کارآفرینی فناورانه از جنبه­های مختلف خواهیم پرداخت.

کارآفرینی فناورانه مبتنی بر مفهوم ایجاد شرکت­های جدید مبتنی بر فناوری بدین‌صورت معنا می­شود: کارآفرینی فناورانه، کاربرد نوآورانه دانش علمی و فنی به‌وسیله یک نفر یا تعدادی از افراد است که یک کسب­و­کار را راه‌اندازی و اداره کرده و مخاطرات مالی را برای دستیابی به چشم‌انداز و اهداف تقبل می­کنند. تا سال 2000 میلادی اغلب تعاریف کارآفرینی فناورانه، برمبنای راه‌اندازی یک کسب­و­کار مبتنی بر فناوری توسط کارآفرینان فناور بوده­اند. این کسب­و­کار مبتنی بر فناوری می­تواند یک شرکت زایشی دانشگاهی یا پژوهش محور یا شرکت مستقل باشد.

در تعریف کارآفرینی فناورانه با محوریت مفهوم نوآوری، رویکرد شومپیتری به کارآفرینی فناورانه معطوف می­گردد که بیانگر دو رکن اصلی و اساسی «تولید ثروت» و «بازتوزیع منصفانه ثروت» در جامعه سرمایه­داری از طریق ارائه نوآوری­های فناورانه است. براین منظر کارآفرین فناور با تأسیس شرکت­های جدید و مستقل و ارائه نوآوری به تولید ثروت و توزیع مجدد آن منجر می­گردد.

فرصت از دیدگاه کرزنر از اختلاف باور در مورد ارزش فعلی یک ایده یا اختراع و ارزش آینده آن وقتی که به یک دستاورد مشخص تبدیل شود، تعریف می­شود. زمانی که اختلاف بین این ارزش­ها برای فرد محقق شود و به باور او تبدیل شود، یک فرصت ­شناسایی شده است. پس اختلاف باورها درباره ارزش ایده­ها و اختراعات، وقتی‌که به‌عنوان ورودی فرآیند کارآفرینی به خروجی تبدیل ­می­شوند و به‌ویژه فعالیت در مورد فرصت­های بهره­برداری نشده، رکن توصیف‌کننده فرصت­های کارآفرینانه و از طرفی همه کارآفرینی است. اگر این ایده یا اختراع مبتنی بر فناوری باشد، آن فرصت، یک فرصت فناورانه یا فرصت مبتنی بر فناوری نامیده می­شود. فرصت­ها بر سه دسته تقسیم می­شوند:

  • تشخیص فرصت که در آن‌هم عرضه و هم تقاضا وجود دارند.
  • کشف فرصت که یک‌طرف عرضه یا تقاضا وجود ندارد. به عبارتی یک‌طرف عرضه یا تقاضا بالفعل است و طرف دیگر بالقوه است که کارآفرین با کشف طرف بالقوه و به فعلیت درآوردن آن، اقدام به کارآفرینی می­نماید.
  • خلق فرصت، دو طرف عرضه و تقاضا وجود ندارند و کارآفرین هر دو طرف را به فعلیت می­رساند.

کارآفرینی فناورانه مبتنی بر مفهوم فرصت، یافتن راه­حل­هایی در جست­و­جوی مسائل در مورد یک فناوری خاص است که به تشخیص، کشف یا خلق فرصت مبتنی بر فناوری و بهره­برداری از آن منجر گردد. کارآفرینان فناور قصد دارند تا با شناسایی و بهره­برداری از راه‌حل‌های مبتنی بر فناوری، به ایجاد و کسب ارزش اقتصادی دست بزنند.

به گفته محققان، فناوری به‌خودی‌خود خلق ارزش را تضمین نمی­کنند بلکه فناوری­ها زمانی خلق ارزش می­کنند که به شکل محصولات جدید متبلور شوند. محصولاتی که به‌سرعت به بازارها راه‌یافته و سود ویژه­ای برای شرکت­ها به ارمغان آورند. به‌عبارت‌دیگر پیشرفت­های سریع علمی، اختراعات و توسعه­های فناورانه برای خلق ارزش و رقابت­پذیری ضروری هستند اما کشف فرصت­های فناورانه و بهره­برداری تجاری از آن‌ها است که ایجاد تمایز می­نماید. کارآفرینی فناورانه مبتنی بر مفهوم محصول جدید، تلفیق نوآوری و محصول است که در خروجی موفق توسعه محصول جدید متبلور می­شود.

 

 

کارآفرینی فناورانه مبتنی بر مفهوم اقدام مخاطره‌آمیز یعنی سازمان‌دهی مدیریت و پذیرش مخاطره یک کسب­و­کار مبتنی بر فناوری است.

کارآفرینی فناورانه مأموریتی است که بین بازیگران مختلف توزیع می­شود و هر یک از آن­ها به نحوی در یک فناوری و فرآیند درگیر می­شوند که داده­هایی تولید می­کنند و درنهایت منجر به تحول یک مسیر فناورانه نوظهور می­شود . کارآفرینی فناورانه سازمانی نوعی کارآفرینی سازمانی است که در آن اجرای نوآوری­های فنی و فناورانه در یک سازمان چه از طریق منابع خارجی و چه از طریق منابع داخلی محقق می­گردد.

همان‌طور که مشاهده می­گردد کارآفرینی فناورانه بدون حضور کارآفرین فناور محقق نمی­گردد که کارآفرین فناور نیز دارای تقسیماتی است:

کارآفرین فناوری که توسعه‌دهنده فناوری است و یک پژوهشگر است. کارآفرین فناوری که تولیدکننده محصول فناورانه است. دیگری کارآفرینی است که نقش پشتیبان در توسعه یک فناوری را داشته یا کاربر محصول است. کارآفرین فناور فرصت­جو که فقط طرف عرضه یا تقاضا را از طریق تأسیس یک شرکت مبتنی بر فناوری به هم وصل می­کند.

حال باید اندیشید که بهتر است فرآیند کارآفرینی فناورانه را از بحث کارآفرین فناور جدا نمایید. چراکه کارآفرینی فناورانه مسیر توسعه فناوری تا تجاری­سازی را پوشش می­دهد اما برخی از انواع کارآفرین فناور (مانند فرصت­جو) ممکن است در همه این مسیر ایفای نقش نکنند و در این صورت آیا بهتر نیست ایفای نقش کارآفرین فناور را بین گروهی از افراد توزیع نمود؟ و گاهی هم باید کارآفرین فرصت­جو را از کارآفرین فناور تمیز دهیم و او را فقط کارآفرین بنامیم.

منبع: سید رضا حجازی، فیروز کرمانشاه

 

نویسنده : غزل معصومی / کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی

 

مدل کسب‌وکار (قسمت سوم)

مدل کسب‌وکار (قسمت سوم)

 

همان‌طور که می‌دانید، در طراحی مدل کسب‌وکار، شما می‌توانید از شش تکنیک: 1. بینش مشتری 2. ایده پردازی 3. تفکر تصویری 4. نمونه‌سازی 5. قصه‌گویی 6. سناریوها استفاده نمایید؛ که در شماره قبل تکنیک بینش مشتری و تکنیک ایده‌پردازی به‌صورت کامل توضیح داده شد. در ادامه به بررسی چهار تکنیک دیگر می‌پردازیم:

تکنیک شماره 3: تفکر تصویری

  • ارزش تفکر تصویری

منظور از تفکر تصویری بهره‌گیری از ابزارهایی چون تصاویر، طرح‌های اولیه، نمودارها و یادداشت‌های برچسبی، جهت ایجاد معانی و بحث در مورد آن‌ها است.

در این بخش از دو تکنیک بهره می‌بریم:

  1. استفاده از یادداشت‌های برچسبی
  2. ایجاد طرح‌های تصویری اولیه در کنار استفاده از تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار

چهار فرآیند که با تفکر تصویری بهبود می‌یابند عبارت‌اند از:

  1. درک
  2. گفتگو
  3. کاوش
  4. ارتباط
  • مصورسازی با استفاده از یادداشت‌های برچسبی

در استفاده از یادداشت‌های برچسبی سه خط راهنمای کلی وجود دارد:

  1. از ماژیک‌های ضخیم استفاده کنید.
  2. بر روی هر یادداشت برچسبی فقط یک جزء را بنویسید.
  3. بر روی یادداشت‌های برچسبی عبارات کوتاهی را بنویسید که دربرگیرنده نکته کلیدی باشد.

 

  • مصورسازی با استفاده از نقاشی‌ها

نقاشی بر روی تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار، نسبت به یادداشت‌های برچسبی، پتانسیل بیش‌تری برای انتقال مفهوم دارد، زیرا عکس‌العمل افراد به تصاویر قدرتمندتر از واژه‌ها است.

  • درک ماهیت (دستور زبان تصویری، دست‌یابی به تصویر جامع، دیدن روابط)
  • ارتقای سطح گفتگو (نقطه مرجع مشترک، زبان مشترک، درک مشترک)
  • کاوش ایده‌ها (محرک ایده، بازی)
  • بهبود ارتباطات (ایجاد درک فراگیر از گستره سازمان، فروش داخلی، فروش خارجی)

بیان یک قصه تصویری

  • نگاشتی از مدل کسب‌وکار خود ایجاد کنید.
  • هر جزء از مدل کسب‌وکار را ترسیم کنید.
  • خط سیر قصه خود را مشخص کنید.
  • قصه را بیان کنید.

 

تکنیک شماره 4: نمونه‌سازی

ارزش نمونه‌سازی

نمونه‌سازی مشابه تفکر تصویری، مفاهیم مجرد و انتزاعی را ملموس ساخته و بررسی ایده‌های جدید را تسهیل می‌کند. این تکنیک ریشه در علوم طراحی و مهندسی دارد و به‌طور گسترده در طراحی محصول، معماری و طراحی تعاملی به‌کاربرده می‌شود.

نمونه‌ها با مقیاس‌های مختلف

  • طراحی ساده. خلاصه‌سازی و ایده‌ای کلی و تقریبی داشته باشید.
  • تابلوی طراحی دقیق. به بررسی همه موارد لازم برای کارکرد ایده موردنظر بپردازید.
  • جنبه اقتصادی کسب‌وکار. اقتصادی بودن ایده موردنظر را بررسی کنید.
  • آزمایش میدانی. پذیرش توسط مشتری و امکان‌پذیری را بررسی کنید.

تکنیک شماره 5: قصه‌گویی

  • ارزش قصه‌گویی

ماهیت مدل‌های کسب‌وکار جدید و نوآور، تشریح و درک آن‌ها را دشوار می‌سازد. این مدل‌ها با چیدمان ناشناخته‌ای از اجزاء، وضع موجود را به چالش می‌کشند و شنوندگان را وادار به گشودن دروازه‌های ذهن خود به گزینه‌های ممکن جدید می‌کنند. مقاومت، عکس‌العملی محتمل در برابر یک مدل ناشناخته است؛ بنابراین توصیف مدل‌های کسب‌وکار جدید به‌گونه‌ای که بر مقاومت غلبه کند، از اهمیت زیادی برخوردار است. قصه‌گویی با بهره‌گیری از قدرت تشریحی تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار، عدم اعتقاد نسبت به ناشناخته‌ها را در افراد کمرنگ می‌سازد.

  • چرا قصه‌گویی؟
  • معرفی موارد جدید
  • فروش ایده به سرمایه‌گذاران
  • درگیر کردن کارکنان
  • مفهومی ساختن موارد جدید
  • شفاف‌سازی
  • درگیر کردن افراد

هدف از قصه‌گویی، معرفی مدل کسب‌وکار جدید به شیوه‌ای جالب‌توجه و ملموس است. با توجه به مخاطبان، شما می‌توانید قصه‌تان را از دو دیدگاه مشتری و دیدگاه سازمانی معرفی نمایید.

تکنیک شماره 6: سناریوها

سناریوها می‌توانند در هدایت طراحی مدل‌های کسب‌وکار جدید یا نوآوری در مدل‌های موجود، نقش مفیدی ایفا کنند. نقش اصلی سناریوها، آگاه‌سازی فرآیند توسعه مدل کسب‌وکار از طریق بیان جزئیات و مشخص نمودن فضای طراحی است.

دو نوع سناریو موردبررسی قرار داده می‌شود:

1- اولین سناریو موقعیت مشتری را تشریح می‌کند.

2- دومین سناریو به توصیف محیط‌های محتملی که مدل کسب‌وکار در آن‌ها رقابت می‌کند، می‌پردازد.

استراتژی مدل کسب‌وکار

در این قسمت، چهار حوزه استراتژیک تشریح می‌گردد:

1- محیط مدل کسب‌وکار

2- ارزیابی مدل‌های کسب‌وکار

3- استراتژی اقیانوس آبی از نگاه مدل کسب‌وکار

4- مدیریت چندین مدل کسب‌وکار

محیط مدل کسب‌وکار

  • پیش‌بینی روندهای اجتماعی و فرهنگی، قانونی، اقتصادی و اجتماعی، فناوری
  • تحلیل بازار (بخش‌های بازار، نیازها و تقاضاها، مسائل بازار، هزینه‌های تعویض، جذابیت درآمد)
  • اقتصاد کلان (زیرساخت اقتصادی، شرایط بازار جهانی، کالاها و سایر منابع، بازارهای سرمایه)
  • تحلیل رقابتی نیروهای صنعت (تأمین‌کنندگان و سایر بازیگران زنجیره ارزش، ذی‌نفعان، رقبا (حاکمان بازار)، تازه‌واردها، محصولات و خدمات جایگزین)

چگونه مدل کسب‌وکار شما باید همراه با تغییر محیط، تکامل یابد؟

یک مدل کسب‌وکار رقابتی که در محیط امروز ملموس و منطقی است، ممکن است فردا منقضی یا بلااستفاده باشد. همه ما باید درک خود را از محیط مدل خود و چگونگی تکامل آن افزایش دهیم.

ارزیابی مدل‌های کسب‌وکار

ارزیابی منظم مدل کسب‌وکار، همانند مراجعه به پزشک برای ویزیت سالانه، یک فعالیت مهم مدیریتی است که به سازمان اجازه می‌دهد سلامت جایگاه بازار خود را ارزیابی کرده و در صورت لزوم، این جایگاه را به‌تناسب تغییر دهد. این بررسی کلی ممکن است مبنایی برای بهبود مستمر مدل کسب‌وکار شده یا تبدیل به محرکی برای ایجاد تغییرات جدی و نوآورانه در مدل شود.

 

 

 

ارزیابی تفصیلی SWOT برای هرکدام از اجزای سازنده

 

نقاط ضعف نقاط قوت
تهدیدها فرصت‌ها

 

ارزیابی یکپارچگی کلی مدل کسب‌وکار بسیار مهم است ولی نگاه به اجزای آن به‌صورت جزئی می‌تواند راه‌های جذابی را برای نوآوری و احیا آشکار کند. یکی از راه‌های مؤثر برای انجام این کار، ترکیب تحلیل کلاسیک SWOT (قوت‌ها، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها) با تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار است. تحلیل SWOT به‌منظور ارزیابی، از چهار منظر به اجزای مدل کسب‌وکار نگاه می‌کند و درعین‌حال تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار متمرکزی را که برای یک بحث ساختاریافته لازم است، فراهم می‌کند.

SWOT چهار سؤال بزرگ و درعین‌حال ساده می‌پرسد:

سؤال اول و دوم: نقاط قوت و ضعف سازمان شما چیست؟ سازمان خود را از داخل بررسی کنید.

سؤال سوم و چهارم: سازمان شما چه فرصت‌هایی دارد و با چه تهدیداتی مواجه است؟ موقعیت سازمان خود را در محیط پیرامون بررسی کنید.

از این چهار سؤال، دو مورد به نواحی مفید (نقاط قوت و فرصت‌ها) و دو مورد به نواحی چالش‌برانگیز اشاره می‌کنند.

یک‌راه مفید استفاده از SWOT این است که هم در مورد کل مدل کسب‌وکار و هم در مورد تک‌تک اجزای سازنده آن به کار گرفته شود. این نوع تحلیل پایه‌های خوبی برای بحث، تصمیم‌گیری و درنهایت نوآوری بیشتر در مدل کسب‌وکار فراهم می‌کند.

  • ارزیابی ارزش پیشنهادی
  • ارزیابی هزینه/ درآمد
  • ارزیابی زیرساخت
  • ارزیابی تعامل با مشتری

ارزیابی‌های فوق در دو جزء فرصت‌ها و تهدیدات موردبررسی قرار می‌گیرند.

 

استفاده از نتایج تحلیل ارزیابی SWOT به‌منظور طراحی گزینه‌های جدید مدل کسب‌وکار

  • بررسی ساختاریافته SWOT از مدل کسب‌وکار منجر به دو نتیجه می‌گردد:

1- این بررسی تصویری از موقعیت کنونی که در آن قرار دارید را به شما ارائه می‌دهد (نقاط قوت و ضعف).

2- پیشنهادهایی برای مسیرهای آتی سازمان ارائه می‌دهد (فرصت‌ها و تهدیدها).

 

استراتژی اقیانوس آبی از نگاه مدل کسب‌وکار

مفهوم استراتژِی اقیانوس آبی توسط کیم و مابورنیا ابداع گردیده است و به‌طور خلاصه، استراتژی اقیانوس آبی درباره ایجاد صنایع کاملاً جدید از طریق ایجاد تمایزهای بنیادین از مجرای تغییر دادن مدل کسب‌وکار فعلی است. این درست نقطه مقابل رقابت در صنایع موجود است. به‌جای بررسی رقبا با معیارهای سنتی، کیم و مابورنیا طرفدار ایجاد فضای فعالیت جدید و بدون رقابت از طریق آنچه صاحب‌نظران ”نوآوری در ارزش“ می‌نامند، هستند.

این دیدگاه به معنی افزایش ارزش برای مشتریان با ایجاد مزایا و خدمات جدید و درعین‌حال کمک به هزینه‌ها با خدمات و جنبه‌های کم‌ارزش می‌باشد. توجه کنید که این رویکرد چگونه نظریه سنتی جاافتاده‌ی اثر متقابل بین تنوع و کاهش هزینه‌ها را رد می‌کند. برای رسیدن به نوآوری در ارزش، کیم و مابورنیا یک ابزار تحلیلی ارائه کردند که آن را ”چارچوب چهار اقدام“ می‌نامند.

این چهار سؤال کلیدی منطق استراتژیک صنعت و مدل کسب‌وکار ایجادشده را به چالش می‌کشد:

1- کدام‌یک از عواملی که صنعت ارائه می‌دهد، باید حذف شوند؟

2- چه عواملی باید نسبت به استاندارد صنعت، به‌شدت کاهش پیدا کنند؟

3- چه عواملی باید نسبت به استاندارد صنعت، به‌شدت افزایش پیدا کنند؟

4- چه عواملی که تاکنون در صنعت ارائه نشده، باید ایجاد شوند؟

علاوه بر نوآوری در ارزش، کیم و مابورنیا پیشنهاد کاوش گروه‌های غیر مشتری را برای ایجاد اقیانوس آبی و رسیدن به بازارهای دست‌نخورده ارائه می‌کنند. ترکیب مفهوم نوآوری در ارزش کیم و مابورنیا و چارچوب چهار اقدام با تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار، حاکی از آن است:  طرف سمت راست ایجاد ارزش و طرف سمت چپ آن را هزینه‌ها نشان می‌دهد. این موضوع به‌خوبی با منطق نوآوری در ارزش کیم و مابورنیا، یعنی کاهش هزینه‌ها و افزایش ارزش تطابق دارد.

چارچوب چهار اقدام:

حذف افزایش
از بین عواملی که صنعت شما مدت زیادی روی آن‌ها رقابت کرده است، کدام را می‌توانید حذف کنید؟ کدام عوامل باید نسبت به استاندارد صنعت، به‌شدت افزایش یابد؟
کاهش ایجاد
کدام عوامل نسبت به استاندارد صنعت باید به‌شدت کاهش یابد؟ از بین عواملی که صنعت شما تاکنون ارائه نکرده است، کدام‌یک باید ایجاد شود؟

 

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

کارآفرینی بین­ المللی در بازارهای نوظهور

کارآفرینی بین­ المللی در بازارهای نوظهور

 

در فضای کسب­ و­کار امروزه، کشورمان برای بهبود فضای کسب­ و­کار، نیازمند توسعه کارآفرینی به خارج از مرزهای ملی و ارزآوری است. درک هوشمندانه از تغییرات محیط بین‌الملل و انطباق به هنگام با آن‌ها، نیازمند برخورداری از تفسیری نوین و همه‌جانبه و چیدمان بخردانِ و هم‌افزایی عناصر مؤثر در کسب­ و­کار بین­ الملل می‌باشد.

  • بین­ المللی شدن یا جهانی‌شدن؟

مفاهیم بین­ المللی شدن و جهانی‌شدن به‌شدت با یکدیگر درهم‌تنیده شده­ اند و همپوشانی میان آن­ها موجب سردرگمی شده است. برخی از افراد این دو اصطلاح را معادل یکدیگر در نظر می­گیرند، درحالی‌که این دو پدیده از یکدیگر متمایز هستند. جهانی‌شدن فرآیندی پیوسته در سطح کلان اقتصادی است که در آن موانع تجاری از بین رفته و ارتباطات با استفاده از فناوری­ های پیشرفته تسهیل می­شود. در طرف مقابل، بین­المللی شدن به‌عنوان فعالیتی است که در سطح شرکت رخ می­دهد و طی آن، شرکت میزان مشارکت خود را در بازارهای خارجی افزایش می­دهد. این فعالیت­ ها معمولاً تحت تأثیر پدیده­ هایی نظیر افزایش پتانسیل بازار، سهولت دسترسی به بازارهای جهانی، شدت رقابت و کوتاه شدن بازه‌های زمانی بین­ المللی شدن بازارها قرار می­گیرد که همه آن‌ها با جهانی‌شدن در ارتباط هستند.

 

حال که تفاوت بین­المللی شدن و جهانی‌شدن را درک نمودیم، به توصیف کارآفرینی بین­المللی خواهیم پرداخت تا بتوانیم چشم‌انداز این مفهوم را در فراسوی مرزهای ملی درک نماییم.

کارآفرینی بین­المللی فرآیندی است که در آن کارآفرین فراتر از مرزهای ملی به فعالیت­های تجاری مبادرت می­نماید. کارآفرینی بین­المللی می­تواند صادرات، تولید تحت لیسانس، فرانشیز، ایجاد دفاتر فروش در کشور دیگر را شامل شود و حتی به‌سادگی یک تبلیغات برنامه‌ریزی‌شده، در یک مجله بین­المللی که در بازارهای خارجی چاپ و توزیع می­شود، بروز کند. کارآفرینی بین­المللی شامل فعالیت­هایی است که الزاماً به‌منظور ارضاء نیازها و خواسته­های مشتریان هدف صورت می­گیرد و اغلب در بیش از یک کشور انجام می­شود. وقتی کارآفرین در بیش از یک کشور مدل کسب­و­کار خود را به اجرا می­گذارد، کارآفرینی بین­المللی روی داده است.

کارآفرینی بین­المللی به‌عنوان پدیده­ای نوظهور معرفی شده است که این عرصه شامل مقایسه رفتارها و همچنین فرهنگ کارآفرینانه بین چند کشور و رفتار کارآفرینانه‌ای که در آن‌سوی مرزهای ملی گسترده شده است، تعریف می­کنند. برخی محققان، کارآفرینی بین­المللی را فارغ و به دور از اندازه شرکت­ها و رفتارهای آن‌ها مورد بررسی قرار داده­اند و بیان می­کنند کارآفرینی بین­المللی، فرآیند خلاقانه کشف و بهره­برداری از فرصت­های خارج از بازارهای داخلی و در جست­و­جوی مزیت رقابتی می­باشد که فرآیند جسورانه ایجاد ارزش مدیریتی، است که افراد به‌واسطه آن رفتارهای نوآورانه، بیش فعالانه توام با ریسک­پذیری حساب‌شده را، در پیش می­گیرند تا با موفقیت فرصت­­های کسب‌وکار خارجی که از ناکارآمدی در بازار چندملیتی ناشی شده است را با هدف دستیابی به پاداش­های مالی و غیرمالی پیگیری کنند.

 

مطالعات کارآفرینی بین­المللی محل تلاقی دو نظریه تجارت بین­الملل و کارآفرینی است که کاربردهای مهم و متعددی در مدیریت بین­الملل و مدیریت راهبردی دارد. نظریه کارآفرینی بین­الملل جزء آخرین یافته­های مربوط به نظریه کسب‌وکارهای بین­المللی محسوب می­شوند. براساس نظریه کارآفرینی بین­المللی، مبنای ورود به بازارهای خارجی، رفتار کارآفرینانه افراد و بنگاه­ها می­باشد. نظریه کارآفرینی بین­المللی حد وسطی در پیوستار تشکیل‌شده از دو رویکرد بین­المللی شدن تدریجی و بین­المللی شدن با استفاده از شبکه­ها است؛ یعنی در میانه طیفی است که یک‌طرف آن نظریه بین­المللی شدن تدریجی است که بر شرکت­های بزرگ چندملیتی و توسعه تدریجی بازارهای بین­المللی متمرکز شده و طرف دیگر آن نظریه شبکه است که بر شرکت­های بین­المللی شونده سریع، اما وابسته و کوچک متمرکز شده است.

درطی بین­المللی شدن کارآفرینان دو مسیر وجود دارد: 1- استفاده از شبکه­های رسمی 2- بدون استفاده از شبکه­های رسمی

فعالیت­های کارآفرینانه بین­المللی شرکت­های کوچک فارغ از اینکه خاستگاه آن کجاست، با بین­المللی شدن کارآفرینانه شرکت­های بزرگ متفاوت است. کارآفرینان بین­المللی نوظهور امروزی، بیشتر به نوآوری گرایش داشته و در جست­و­جوی فرصت بوده و مشارکت آن­ها در فعالیت­های بین­المللی تا حد زیادی تحت تأثیر مالک/ مؤسس آن­ها است. کارآفرینی بین­المللی مجموعه فعالیت­های به هم پیوسته­ای است که در آن‌سوی مرزهای ملی رخ می­دهد. تفاوت اصلی بین کارآفرینی بین­المللی و سایر نظریه­های کسب­و­کارهای بین­المللی در این است که کارآفرینی بین­المللی چشم‌اندازهای متعددی، مانند افراد مشارکت‌کننده، نوع کسب­و­کارهای و حتی فعالیت­ دولت­ها را مورد بررسی قرار می­دهد. کسب­و­کارهای بین­المللی، فرآیند بهره‌برداری از ناکارآمدی­های بازار، از طریق تخصصی کردن، دفاع راهبردی از موقعیت بنگاه و شبکه­سازی تدریجی و فعالیت­های کارآفرینانه­ای هستند که به موفقیت کشورها یا کسب­و­کارها در تجارت بین­الملل و انتقال تجارب پیشین و منابع به‌منظور بیشینه کردن مزیت نسبی منجر می­گردد. ماهیت این طرز تفکر در یک عبارت «کارآفرینی بین­الملل» است.

کارآفرینی بین­ المللی در بازارهای نوظهور

یکی از مهم­ترین تصمیمات در کارآفرینی بین­المللی انتخاب استراتژی ورود به بازارهای نوظهور بین­المللی است. بازارهای نوظهور بین­المللی کشورهایی با رشد سریع هستند که آزادسازی اقتصادی را به‌عنوان موتور اصلی رشد و توسعه خود بکار گرفته­اند. بازارهای نوظهور ازنظر هاسکیسون و همکارانش به دو گروه کشورهای درحال‌توسعه آسیا، آمریکا لاتین، آفریقا، اقتصادهای خاورمیانه و کشورها یا اقتصادهای در حال گذار اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین تقسیم می­کنند.

هرچند ممکن است که بازارهای نوظهور تفاوت­های فاحشی با یکدیگر داشته باشند، اما برخی خصیصه­های مشترک در میان آن‌ها وجود دارد که امکان تمایز آن‌ها از سایر بازارها را فراهم می­کند. یکی از ویژگی­های منحصربه‌فرد بازارهای مذکور، تغییرات مستمر در محیط­های اقتصادی و سیاسی آن‌ها است، به‌گونه‌ای که تغییرات صورت گرفته در آن‌ها، بازارهای آتی بی‌شماری را ایجاد نموده و جذابیت آن‌ها را برای سرمایه­گذاران خارجی افزایش داده است. به‌عبارت‌دیگر بازارهای نوظهور با اتکا به فرآیندهای آزادسازی و خصوصی­سازی بازار، در حال جابجایی به‌سوی اقتصاد بازارگرا هستند. جمعیت نسبتاً تحصیل‌کرده و بامهارت بازارهای مذکور، امکان تولید با ارزش‌افزوده بالا، ولی ارزان را برای شرکت­ها ازجمله شرکت­های خارجی فراهم نموده است. از عوامل تعیین‌کننده ریسک­ها و چالش­های حضور در این بازارها، حمایت­های ناکارآمد از حقوق مالکیت معنوی، عدم ثبات اقتصادی، بروکراسی، وجود لابی­های قدرت، عدم شفافیت و دشواری دسترسی به شرکای قابل‌اطمینان و شایسته می‌باشد. بازارهای نوظهور بین­المللی را می­توان به‌عنوان بازارهایی جذاب و بستری مناسب برای پیشبرد فعالیت­های کارآفرینانه بنگاه­ها در عرصه بین­ المللی در نظر گرفت، به‌گونه‌ای که شرکت­های خارجی با بهره­برداری از فرصت­های موجود در آن، می­توانند به توسعه فعالیت­های بین­المللی خود بپردازند. با توجه به شرایط ویژه بازارهای مذکور و بهره­برداری از فرصت­های کارآفرینانه آن‌ها و انتخاب روش ورود به بازارهای خارجی به دلیل نقش تعیین‌کننده آن در انتخاب راهبردهای بازاریابی، عملیات تولید، نحوه رویارویی بنگاه­ها با چالش­های ورود به بازار جدید و توسعه مهارت­های جدید از اهمیت ویژه­ای برای کارآفرینان بین­المللی برخوردار است. یکی از مهم­ترین تصمیمات راهبردی که بنگاه­ها در فرآیند بین­المللی شدن و توسعه فعالیت­های خود در سطح بین­المللی با آن مواجه هستند، انتخاب سبک ورود به بازار است. روش ورود به بازار، تصمیمات ساختاریافته‌ای است که به شرکت اجازه می­دهد تا راهبردهای بازاریابی محصول خود را صرفاً با استفاده از فعالیت­های بازاریابی (از طریق صادرات) یا تولید و بازاریابی با اتکا به خود و یا با همکاری با سایرین (روش­های قراردادی، سرمایه­گذاری مشترک، مالکیت کامل فعالیت­های خارجی) در کشورهای مقصد پیش بَرَد. استراتژی ورود به بازار می­تواند به‌صورت سازمان‌دهی اقداماتی که انتقال محصولات، خدمات، تکنولوژی، مهارت­های انسانی، مدیریتی یا سایر منابع شرکت به کشور­های خارجی را ممکن می­سازد، تعریف شود.

درنهایت باید گفت روش­های ورود به بازار تضمین‌شده‌ای برای بازارهای نوظهور بین­المللی وجود ندارد که دلیل آن این است که بازارها شرایط منحصربه‌فردی را تجربه می­کنند که دانش چندانی در خصوص آن وجود ندارد. برای یک کارآفرین بین­المللی صرف توجه به میزان تقاضا و جذابیت بازار اهمیت ندارد، بلکه عوامل کلان شامل سیاست­های دولتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. همچنین نوع نیازهای بازار مذکور نیز متفاوت است که می­تواند راهبردهای متفاوتی را ایجاد نماید. برای مثال نیازهای بازار چین به‌عنوان کشوری که مصرف عمده کالاهای واسطه­ و نیز افزایش رفاه اجتماعی و درنتیجه با انفجار تقاضا در کالاهای مصرفی مواجه است با شرایط بازاری مانند عراق که عمده نیازهای آن توسعه تأمین کالاهای سرمایه­ای موردنیاز برای توسعه زیرساخت­ها و نیز کالاهای مصرفی اساسی است، متفاوت است.

علی‌رغم اینکه بازارهای مذکور فرصت­های کارآفرینانه بی‌شماری را برای فروش محصولات و ارائه خدمات انواع بنگاه­های داخلی و خارجی فراهم نموده­اند، کارآفرینان بین­المللی بدون توجه به عوامل تعیین‌کننده در انتخاب روش ورود به بازارهای نوظهور نمی­توانند به‌سادگی و با مفروضات از پیش تعیین‌شده به این بازارها وارد شوند.

برگرفته از کتاب کارآفرینی بین المللی ، نوشته دکتر مهران رضوانی، سید مهدی موسوی نژا

 

عکس شماره

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار

اهمیت توسعه بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط در اقتصاد کشورهای درحال‌توسعه

اهمیت توسعه بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط

 در اقتصاد کشورهای درحال‌توسعه

 

 

صنایع کوچک و متوسط (بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط) و صنایع خرد، نقش مهمی در توسعه اقتصادی و صنعتی دارد چرا که در درجه اول موجب ایجاد فرصت‌های شغلی، رفاه و فقرزدایی می‌شود، دوم اینکه به اقشار ضعیف‌تر جامعه مانند جوانان و زنان امکان مشارکت در توسعه اقتصادی کشورشان را می‌دهد، سوم اینکه صنایع کوچک و متوسط نقش محوری در تحقق روند خصوصی‌سازی دارند و چهارم توسعه صنایع کوچک و متوسط موجب ارتقای مردم‌سالاری در کشور و مشارکت کارآفرینان در نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور می‌شود. صنایع کوچک و متوسط در برابر شرایط متغیر انعطاف‌پذیرند و به‌طور بالقوه به‌راحتی و به‌سرعت و با دقت در برابر شرایط از خود واکنش نشان می‌دهند و قابلیت‌های لازم را کسب و به‌سرعت تغییرات لازم را در محصولات و فرایندهای تولید اعمال می‌کنند.

مشارکت این‌گونه صنایع در توسعه اقتصادی کشورهای درحال‌توسعه بیشتر است و بیش از 90 تا 95 درصد کل صنایع کوچک یا متوسط، 75 درصد اشتغال این صنایع را تشکیل می‌دهند و 50 تا 60 درصد محصولات صنعتی را تولید می‌کنند. در کشورهای درحال‌توسعه، صنایع کوچک و متوسط، اغلب تنها چشم‌انداز واقعی برای اشتغال‌زایی و رشد ارزش‌افزوده هستند.

این موضوع همچنین در خصوص کشورهای با اقتصاد در حال گذر صدق می‌کند که شرکت‌های بزرگ دولتی ناکارآمد، جای خود را به واحدهای صنعتی بسیار کوچک‌تر و کارآمدتر بخش خصوصی می‌دهند. مزیت زیاد صنایع کوچک و متوسط در اقتصادهای درحال‌توسعه، به‌طور اصولی گواه این واقعیت است که آن‌ها با توجه به شرایط حاکم در این کشورها، مناسب‌تر از صنایع بزرگ هستند، زیرا بیشتر با وضعیت و منابع محلی هماهنگ و همسو خواهند بود.

در شرایط اقتصادی کنونی که جهانی‌شدن و فعالیت در بازارهای خارجی سیر صعودی دارد، این امر بدیهی است که صنایع کوچک و متوسط در کشورهای درحال‌توسعه از راه ارتباط با شبکه‌های منطقه‌ای و جهانی بنگاه‌ها و زنجیره‌های ارزش، سود سرشاری ببرند. به‌واسطه مرتبط شدن این صنایع با بازارها و شبکه‌های ارزش جهانی، امکان دسترسی به اطلاعات، فناوری، مهارت‌ها و سرمایه کسب می‌شود و به‌این‌ترتیب رقابت‌پذیری و کارایی خود را تا حد زیادی تقویت خواهند کرد. در چارچوب کمک به کشورهای درحال‌توسعه برای طراحی سیاست‌ها و اقدامات ظرفیت‌سازی نهادی، با هدف تقویت رقابت‌پذیری، افزایش صادرات و اشتغال‌زایی، باید توجه بیشتری به دو موضوع خاص شود؛

اول اینکه باید علاقه‌مندی به سرمایه‌گذاری خارجی و انتقال تکنولوژی به کشورهای درحال‌توسعه افزایش یابد، دوم باید ظرفیت‌های مدیریتی و فنی صنایع کوچک و متوسط در این کشورها تقویت شود تا به‌طور مؤثری پاسخگوی چالش‌ها و فرصت‌های ناشی از روند جهانی‌شدن باشند. پس می‌توان گفت، تقویت ارتباطات اقتصادی بین‌المللی میان شرکت‌های اقتصادهای توسعه‌یافته و شرکت‌های صنایع کوچک و متوسط، منوط به اقدامات گسترده و ساختار اقتصادی مناسب در کشورهای درحال‌توسعه ذی‌ربط است.

یکی دیگر از راه‌های مؤثر برای توسعه و ارتقای صنایع کوچک و متوسط در اقتصادهای درحال‌توسعه، ارتباط با شرکت‌های بزرگ است که به این طریق می‌توانند در شبکه‌های عمودی و منسجم تولید جهانی وارد ‌شوند. هرچند میزان و ماهیت این ارتقا به این بستگی دارد که زنجیره‌های ارزش، توسط چه کسانی، خریداران یا تولیدکنندگان بین‌المللی، هدایت می‌شوند ولی به‌طورکلی در هر دو صورت، صنایع کوچک و متوسط از نظر کیفیت تولید، فناوری فراوری، مدیریت کارا و رقابت‌پذیری بین‌المللی توسعه می‌یابند.

از طرف دیگر دولت‌ها نیز می‌توانند در سطوح سیاست‌گذاری و نهادی نقش مهمی داشته باشند و محدودیت‌ها و موانع موفقیت در برنامه‌های بین‌المللی توسعه صنایع کوچک و متوسط را برطرف کنند. در همین راستا برای توسعه بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط، تمرکز سیاست‌های دولت را می‌توان بر سه هدف زیر استوار دانست:

  • تقویت خوداتکایی بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط و افزایش رقابت‌پذیری آنان؛
  • رویارویی با مشکلات مربوط به جهانی‌شدن و منطقه‌ای شدن
  • مواجهه با شرایط جدید اقتصادی ناشی از نظام بازرگانی نشات گرفته از سازمان تجارت جهانی

حال به‌منظور دستیابی به اهداف مذکور، چهار راهبرد زیر توصیه می‌شود:

  • تقویت رقابت‌پذیری بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط از طریق؛
  • نظام‌های خودکار و داده‌پردازی: با اجرای روش‌هایی از قبیل کاهش هزینه دولت، تولید انبوه، استاندارد کردن تولیدات، ساده‌سازی و تخصصی کردن، می‌توان به افزایش بهره‌وری نائل شد. یک راه دیگر برای این کار، کامپیوتری کردن عملیات تولید و بهبود نظام اطلاع‌رسانی در کسب‌وکار از طریق به‌کارگیری بیشتر کامپیوتر است.
  • تکنولوژی و نوآوری کیفیت: حمایت مالی از صنایع کوچک و متوسط برای تولید مواد و محصولات جدید.

 

  • توسعه کارآفرینی از طریق؛
  • حمایت از استارت‌آپ‌ها: مشوق‌های مالیاتی برای ترغیب کارآفرینان، دادن وام و زمین برای بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط.
  • تأمین مالی: برنامه‌های ویژه برای توانمندسازی بنگاه‌های کوچک و متوسط برای دریافت وام‌های کم‌بهره.
  • منابع انسانی: برنامه‌های آموزشی متنوع در جهت ارتقای دانش کارشناسان فنی.
  • دسترسی بازار: اعلام مناقصه‌های عمومی از سوی سازمان‌های دولتی.
  • توسعه مدیریت: ارائه خدمات مشاوره به مدیران صنایع کوچک و متوسط.

ادامه

  • توسعه همکاری بین بنگاه‌ها
  • برقراری ارتباط بین صنایع کوچک و متوسط و شرکت‌های بزرگ: تشکیل گروه‌های داوطلبی برای کمک به بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط و توسعه شعب خارجی آن‌ها برای تبدیل‌شدن به بازیگران بین‌المللی.
  • برقراری ارتباط میان صنایع کوچک و متوسط: تجمیع صنایع کوچک و متوسط برای استفاده مشترک از تجهیزات صنعتی، تسهیلات و تکنولوژی‌ها.
  • بین‌المللی کردن و توسعه صادرات از طریق
  • توسعه صادرات: بزرگ‌ترین مشکلی که بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط با آن مواجه هستند، کمبود اطلاعات بازار و ناآگاهی نسبت به تجارت بین‌الملل است. برگزاری دوره‌های آموزش صادرات و ارائه مشاوره به بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط در مذاکره با خریداران خارجی، می‌تواند کمک شایانی باشد.
  • سرمایه‌گذاری مشترک: کمک به ایجاد سرمایه‌گذاری‌های مشترک فناورانه

 

 

با توجه به آنچه در خصوص اهمیت و ضرورت توجه جدی و هدفمند به مقوله توسعه صنایع کوچک و متوسط در کشور گفته شد، هنوز موانع و مشکلات بسیاری هستند که گریبان تولید ما را گرفته‌اند. درنتیجه می‌توان گفت توسعه صنایع کوچک و متوسط، می‌تواند به‌عنوان استراتژی مناسب برای کشور ما از طریق رفع فقر، افزایش درآمد، ایجاد فرصت‌های شغلی برای نیروی انسانی، بهبود بهره‌وری در بخش ضعیف‌تر جامعه، به فرآیند توسعه در ابعاد اقتصادی و اجتماعی کمک شایانی کند و رشد اقتصادی کشور را تسریع بخشد.

 

با اقتباس از؛ کتاب نقش راهبردی بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط در توسعه ملی، دکتر کامبیز طالبی

 

نویسنده : شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت