اتزکویتز و همکاران (2000) در باب مکانیزم ها و ساختارهای نوظهور دانشگاه کارآفرین سخن به میان آوردند. بهزعم آنها چهار فرایند (بههمپیوسته) سبب ترویج ظهور فرهنگ کارآفرینی در دانشگاه شدهاند. در آمریکا دانشگاه شاهد «… تمرکززدایی، رقابت بازار و پلورالیسم نهادی» بوده است. ورودی کارآفرینی به صحنه دانشگاه بجای اینکه محدود به گروه خاصی از دانشگاههای علاقهمند به علوم کاربردی باشد، بر مأموریت آموزشی و پژوهشی تمام نهادهای تحصیلات عالی تأثیر میگذارد. الگوی دانشگاه کارآفرین مؤلفههای هنجاری و تحلیل دارد. دانشگاهها برای اینکه بجای عوامل نوآور صرف، تبدیل به عوامل فعال شوند، باید انقلاب دانشگاهی اول را انجام داده و تحقیق را بهعنوان یکی از مأموریتهای خود معرفی کنند. نهادهای دانشگاهی باید انقلاب دوم را نیز انجام دهند و از طریق گسترش مأموریت تحقیق و آموزش خود در توسعه اقتصادی به ایفای نقش بپردازند. به نظر اتزکویتز و همکاران، دانشگاه کارآفرین، شامل ساختارهای نوظهور و مکانیزم های توسعهای”تغییرات داخلی، تأثیرات میانی، فرآیندهای میانجیگری و تأثیرات مکرر”، میباشد.
مدل برنان و وال
مدلی که برای دانشگاه کارآفرین توسط برنان و وال (2005) طراحیشده است، بر ۳ زمینه شامل تجاریسازی دانش، نقش دانشگاه در جامعه و شرکتهای فناوری محور تأکید دارد. آنها عوامل شکلدهنده دانشگاه کارآفرین را با توجه به این حوزهها و در قالب این مدل ارائه کردهاند که عبارتاند از: مديريت شرکتهاي مبتني بر فناوري، مداخلهی دانشگاه در جهت خلق، نشر و بهرهبرداري از دانش در شرکتهاي فناوري محور و دانشگاهيان مرتبط با شرکتهاي فناوري محور، کارآفريني دانشگاهي، مداخلات دانشگاهي جهت تجاريسازي دانش سازماني، زمينه علمي و بستر دانشگاهي با نگاه سرمايه دانش انساني و سرمايه فردي.
مدل کربی
کربی (2006) اقدامات راهبردی (استراتژیک) باهدف ارتقا بنگاه به شرح جدول زیر شناسایی نمود:
مدل اوشی
اوشی و همکاران در سال 2007 به تبیین آناتومی دانشگاه اِم آی تیبهعنوان دانشگاهی کارآفرین پرداخته و عوامل موفقیت این دانشگاه را به شرح شکل زیر تبیین نموده است:
عامل 1: تأمین مبالغ اعطایی به ام آی تی در راستای پژوهشهای علوم فنی مهندسی
عامل 2: تأمین مالی تحقیقات از جانب بخش صنعت
عامل 3: کیفیت هیئتعلمی و کارکنان
عامل 4: مشخصههای سازمانی: اداره انتقال فناوری، برنامههای کارآفرینی و مرکز پژوهشهای بینرشتهای
عامل 5: مأموریت دانشگاه
عامل 6: فرهنگ اعضای هیئتعلمی اِم آی تی
عامل 7: تاریخچه و سنت دانشگاه اِم آی تی
عامل 8: مکان اِم آی تی (زمینه جغرافیایی خارجی): قطب فناوری منطقه بوستون و کمبریج
مدل راثيرمل وهمکاران
راثیرمل و همکاران (۲۰۰۷) در مطالعه ارزشمند خود عناصر را بر اساس جمعبندی مدلهای موجود به دودسته بیرونی و درونی به شرح ذیل تقسیم نموده است:
عناصر دروني: نظام پاداش، شرايط دانشگاه، موقعيت، فرهنگ، عوامل ميانجي، خطمشی دانشگاه، تجارب. نقشها و ويژگيهاي تعریفشده، ويژگي و نقش هیئتعلمی، ماهيت فناوري تجاریسازی
عناصر بيروني: خطمشيهاي دولتي، وضعيت اقتصادي و منطقهای
مدل گیب و همکاران
گیب و همکاران (2012)، با مشاهده الگوهای دانشمندان گذشته و با مدنظر قرار دادن چالشهای دانشگاهها در زمینه گرایش به سمت فلسفه دانشگاه کارآفرین، آن را در قالب یک سازمان کارآفرین مطرح و شکل زیر را برای ارزیابی چالشهای آکادمیک برای نیل به سازمان کارآفرینانه ارائه نمودند:
https://enun.ir/wp-content/uploads/2022/07/مدل-های-دانشگاه-کارآفرین.png164280دانشگاه کارآفرینhttps://enun.ir/wp-content/uploads/2020/05/logo-s-300x71.pngدانشگاه کارآفرین2022-08-27 10:00:002022-08-25 12:34:52مدلهای دانشگاه کارآفرین (بخش سوم)
فقر یک معضل اقتصادی است که روز به روز در حال افزایش است و تعدادی از نظریهپردازان کارآفرینی را بهعنوان راهحل فقر معرفی کردهاند.
گزارشهای متعددی از سراسر جهان وجود دارد که نشان میدهد تعداد زیادی از جمعیت جهان در فقر زندگی میکنند، خواه فقر مطلق یا نسبی. به دلیل اهمیت این مشکل در سراسر جهان، کاهش فقر بهعنوان یکی از اهداف اصلی اهداف توسعه هزاره (MDGs) و اهداف توسعه پایدار (SDGs) تعیین شد. همانطور که بهطور رسمی توسط سازمان ملل اعلام شده است، جهان باید تا سال 2030 فقر را کاهش دهد تا به یکی از اهداف توسعه پایدار دست یابد. اگرچه اقداماتی برای کاهش فقر در نقاط مختلف جهان انجام شده است، اما ظاهراً رشد اقتصادی در بسیاری از جوامع فقیر هنوز محقق نشده است. بر اساس گزارشهای رسمی در مورد نرخ فقر، هنوز افراد زیادی چه در کشورهای درحالتوسعه و چه در کشورهای توسعهیافته در دام فقر گرفتار هستند. تعدادی از محققان، نظریهپردازان و سیاستگذاران، کارآفرینی را بهعنوان راهحلی برای فقر معرفی کردهاند، انتظار میرود افزایش تعداد فعالیتهای کارآفرینانه منجر به رشد و توسعه اقتصادی شود و به همین ترتیب، انتظار میرود ارتقای سطح توسعه اقتصادی در یک جامعه زمینه را برای تلاشها و ایدههای جدید کارآفرینانه هموار کند.
ناظر جهانی کارآفرینی (GEM) تفاوت بین کارآفرینان را از نظر انگیزههای اولیه آنها روشن کرده است. GEM بر انگیزههای مراحل اولیه کارآفرینان تمرکز میکند و آنها را به دو گروه مختلف، ازجمله کارآفرینان مبتنی بر فرصت و کارآفرینان مبتنی بر ضرورت تقسیم میکند; کارآفرینی مبتنی بر ضرورت شامل کسانی میشود که فعالیتهای کارآفرینانه را انجام میدهند، زیرا هیچ راه دیگری برای کسب درآمد ندارند. رویکرد GEM یکی از واضحترین رویکردها در بررسی رابطه متقابل بین فقر و کارآفرینی است. این کارآفرینی را بهعنوان راهحلی برای رفع نیاز یک فرد نیازمند محور میداند.
تمایز بین کارآفرینی مبتنی بر فرصت و ضرورتمحور نیز از طریق استفاده از عوامل کشش و فشار بیان میشود. انگیزه کشش افراد را به دنبال درآمد بیشتر، موقعیت اقتصادی و اجتماعی بهتر یا حتی برخی عوامل مانند استقلال تشویق میکند؛ بنابراین یک کارآفرین کششی یک کارآفرین فرصت محور است که نهتنها میتواند فرصتها را کشف کرده و از آنها بهرهبرداری کند، بلکه آنها را نیز خلق کند. بااینوجود، برای ایجاد فرصت، فرد نیاز به مهارت در تعدادی از موارد مانند رهبری، تصمیمگیری، مدیریت منابع انسانی، طراحی استراتژی، تأمین مالی، بازاریابی و دستیابی به مزیت رقابتی دارد. عوامل و مهارتهای ذکرشده در افراد فقیر بهراحتی ایجاد نمیشود، زیرا آنها با بسیاری از مسائل دیگر مواجه هستند و مانع از رشد مهارتهای خود میشوند؛ بنابراین، یک کارآفرین تحتفشار، از طرف دیگر، کسی است که نمیتواند شغل مناسبی پیدا کند و شانسی برای کسب حقوق ثابت ندارد، بنابراین به دنبال یک کسبوکار شخصی، خود مالکیت و خودگردان است.
برخی از مطالعات استفاده از راهبردهای خاص را برای ترویج کارآفرینی در میان افراد فقیر پیشنهاد کردهاند. تأمین مالی و ارائه وامهای خرد یکی از رایجترین روشهای مورد بحث برای ترویج کارآفرینی در میان افراد فقیر است. منطق اساسی اتخاذ این استراتژی این تصور است که عدم دسترسی به منابع مالی، حتی در مقادیر کم، نیات کارآفرینی افراد فقیر را مهار و سرکوب میکند و احساس ناامیدی را برمیانگیزد و مانع از تعقیب ایدههای جدید کارآفرینی و نوآورانه میشود. همانطور که توسط برخی از طرفداران کارآفرینی مبتنی بر ضرورت پیشنهاد شده است، افراد نیازمند تنها زمانی میتوانند کسبوکار خود را راهاندازی کنند که از طریق وام، حمایتهای مالی، طرحهای اعتبار خرد و غیره حمایت شوند. بااینحال، تعدادی از مطالعات ثابت کردهاند که حتی زمانی که چنین امکاناتی فراهم میشود، تعداد زیادی از افراد فقیر وجود دارند که هیچ قصد و تمایلی برای راهاندازی یک تجارت شخصی برای فرار از تله فقر نشان نمیدهند. درنتیجه باید توضیح داد: طرحهای تأمین مالی چقدر در ارتقای نیت و تلاش کارآفرینی در بین افراد مستضعف مؤثر است؟
یکی از مشکلات اصلی که مانع کارآفرینی در جوامع فقیر میشود این واقعیت است که وقتی افراد فقیر میخواهند کسبوکار خود را راهاندازی کنند، با برخی مشکلات ساختاری اساسی مانند کمبود منابع مالی، آموزش و مهارتهای مرتبط با تجارت مواجه میشوند؛ بنابراین، آنها باید دو برابر افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی متوسط یا بالا بر موانع غلبه کنند. به گفته برخی از محققان، افراد کم برخوردار نیز با مشکلات اجتماعی و فرهنگی مانند تعصب و تبعیض و انگ مرتبط با فقر مواجه هستند و همچنین مشکلات نهادی مانند فقدان قوانین و مقررات برای حمایت و تأمین منابع برای کارآفرینان غیررسمی.
یافتههای بحثبرانگیزی در مورد تفاوت بین انواع فرصتهای یافت شده توسط افراد کمدرآمد در مقابل افراد با درآمد متوسط و بالا وجود دارد. برخی از محققان بر این باورند که به دلیل محدودیتها و کمبود منابع (مالی، فنی، فرهنگی، آموزشی و غیره) فرصتهای کارآفرینی ایجادشده یا کشفشده در محیطهای ضعیف در مقایسه با فرصتهای کسبوکار مورد بهرهبرداری، تقریباً ابتدایی، ناچیز و کمثمر هستند. برخی اعتقاد دارند که جوامع کمتر توسعهیافته از ایدههای کارآفرینانه استقبال نمیکنند و تلاشهای کارآفرینانه را برای ظهور، توسعه و شکوفایی دشوار میکنند. در مقابل، برخی دیگر از گروههای محققان دیدگاه کاملاً متفاوتی دارند و همانطور که ادعا میکنند، به دلیل مشکلاتی که در یافتن شغل ثابت با دستمزد وجود دارد، افرادی که در فقر زندگی میکنند، راحتتر شروع به کسبوکار خود و تبدیل شدن به یک کارآفرین میکنند. با تعجب بین این دو رویکرد کاملاً متفاوت، ادبیات باید روشن کند که کدام یک فرصتهای کارآفرینی بیشتری دارد، یک محیط توسعه نیافته ضعیف، یا یک محیط توسعهیافته و از نظر اقتصادی مرفه؟
درنهایت، در بحث تلاشها، راهبردها و برنامههای فقرزدایی، لازم است عوامل مشارکتکننده در این دستور کار مشخص شوند. تعدادی از محققین کارآفرینی، شرکتهای کارآفرین مستقر و صاحبان/مدیران آنها را بهعنوان عواملی معرفی میکنند که باید فعالیتهای خود را بهگونهای سازماندهی کنند که خدمات و محصولاتی را به جامعه و بهویژه افراد محروم ارائه کنند تا به مردم فقیر کمک کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. انتظار میرود چنین تلاشهایی که اغلب بهعنوان مسئولیت اجتماعی شرکتی، وجدان شرکتی یا کسبوکار مسئولیتپذیر شناخته میشوند، تنها تعداد کمی از نیازهای تعداد کمی از افراد را در زمان و مکان محدود پوشش دهند. بااینحال، فقر گستردهای که زندگی بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است، اتخاذ تدابیر سختگیرانه و اساسی برای مقابله با این مشکل را ضروری میسازد. از سوی دیگر، گروهی دیگر از محققان، توانمندسازی افراد فقیر و مشارکت دادن آنها در فعالیتهای کارآفرینی را برای رهایی یک فرد، سپس یک خانواده و درنهایت یک جامعه از فقر توصیه کردهاند؛ بنابراین باید روشن شود که چه کسی سهم بیشتری در کاهش فقر دارد: یک کارآفرین مسئول یا یک کارآفرین توانمند مبتنی بر نیاز؟
در ادامه بخش اول مدلهای دانشگاه کارآفرین پبش تر در مورد سه تا از مدل های پرکاربرد صحبت شد در اینجا قصد داریم به دیگر مدلهای دانشگاه کارآفرین بپردازیم.
بر اساس مدل های Guerreiro-Cano و همکاران (1385) و سلام زاده و همکاران (2011) و با استفاده از IPA (تجزیه و تحلیل عملکرد اهمیت)، همراه با تکنیک TOPSIS (تکنیک برای اولویت سفارش با شباهت به راه حل ایده آل)، سوره و همکاران. (2011) مدلی را توسعه دادند که ابعاد دو مطالعه پایه را که در شکل زیر نشان داده شده است، پوشش می دهد.
عوامل داخلی
عوامل محیطی
غیررسمی
رسمی
دانشجویان، دانشگاهیان و کارکنان موجود منابع مالی منابع اطلاعاتی مهارت های کارآفرینی انتظارات جامعه، دولت صنعت و بازار ماموریت کارآفرینی دانشگاه
سیاست ها و مأموریت های کارآفرینی نظام آموزش عالی ویژگی های مدیر دانشگاه کانال های ارتباطی موجود است دوره های کسب و کار موجود است برنامه های تجاری موجود است
ورودی
قوانین و مقررات شیوه های آموزش متدولوژی های مدیریت روش های لجستیک فرآیندهای بازاریابی روش های انتخاب دانشجو روش های تامین مالی شبکه سازی فرآیندهای تعامل چندجانبه هزینه های سرمایه گذاری شده در کانال های ارتباطی (بین دانشجویان، اساتید دانشگاه، کارکنان، محققان صنعتی، مراکز تجاری، صنایع، سیاستگذاران و جامعه) فعالیت های نوآوری، تحقیق و توسعه (IR & D) سیستم های پاداش و فرآیندهای جبران خسارت
معلم تربیتی منابع آموزشی پاداش دادن به فرآیندهای زیست محیطی
ساختار سازمانی سیستم ها و رویه ها خودمختاری دولتی تعیین سطوح سلسله مراتبی اقدامات حمایتی منابع آموزشی هزینه های سرمایه گذاری شده در اقدامات حمایتی
فرآیند
منابع انسانی کارآفرین (شامل اساتید دانشگاه، فارغ التحصیلان، محققان و کارکنان) محققین موثر در راستای نیازهای بازار نوآوری ها و اختراعات مراکز کارآفرینی (به عنوان مثال، انکوباتورها، پارک های علم و فناوری، اسپین آف ها)
قالب های سفارشی فرهنگ شرکتی
سیستم های شبکه کارآفرینی کنگلومراها و اتحادهای استراتژیک سیستم های بازاریابی و کنوانسیون
خروجی
مدل ارائه شده توسط سوره و همکاران (2011) شامل استفاده 9 بلوک است، که توسط نویسندگان نامگذاری شده است: ورودی های رسمی، غیررسمی و داخلی، فرآیندهای رسمی، غیر رسمی و داخلی؛ خروجی های رسمی، غیر رسمی و داخلی. در بلوک “ورودی”، عوامل محیطی مطرح شده در مطالعه توسط Guerrero Cano و همکاران (2006) دسته بندی می شوند، در حالی که “خروجی ها” با عناصر ارجاع شده در خود دانشگاه کارآفرین از طریق نتایج تحقیقات نویسندگان که از طریق جلسات در گروه های متمرکز با متخصصان در مورد موضوع به دست آمده است، مطابقت دارد. همکاری در این مطالعه توسط سلام زاده و همکاران (2011) بر ساختار مدل تمرکز دارد و بر روش “ورودی-فرایند-ستاده” و عناصر فهرست شده تاکید دارد. اتحاد این مدل به جز در نظر گرفتن مسائل داخلی و خارجی مؤسسه، رویه های دانشگاه کارآفرین را به تفصیل شرح می دهد. قابل ذکر است که این مدل بر اساس بافت ایرانی تدوین شده است و نویسندگان بر مناسب بودن این مدل برای آن منطقه تاکید دارند.
ابعاد سازماني يک دانشگاه کارآفرينانه و نوآورانه، بر اساس چارچوب دانشگاه کارآفرينانه کلارک (1998)، بهدستآمده است. این مدل با انجام یک پژوهش کیفی در ۵ دانشگاه برتر اروپا انجامشده است. ازنظر چشمانداز و ویژگیهای سازمانی این ۵ دانشگاه باهم تفاوت دارند اما در بسیاری از ابعاد در ارتباط با رسیدن به اهداف کارآفرینانه و نوآورانه یکسان بودهاند. بهگونهای که در فاصلهی ۱۵-۱۰ سال به دانشگاه کارآفرینانه تبدیل شدهاند. کلارک نشان داد که هر ۵ دانشگاه از ویژگیهای سازماني 1) کانون هیئتعلمی برانگيخته۲) هسته هدايتگر بالنده، ۳) منابع مالي متنوع، ۴) فرهنگ کارآفرينانه۵) محيط بالنده و توسعهیافته ؛ تبعیت میکنند.
1. هسته هدايتگر بالنده: اين ويژگي بيانگر هسته برنامهريز و تصمیمگیرنده توانمند با مشارکت اعضا هیئتعلمی توانمند و مديريت کارآفرين دانشگاه ميباشد. اين امر از طريق شکلگيري هستههاي تيمي در فرايند فعاليتهاي پايدار بين گروهها و واحدهاي نظام دانشگاهي امکانپذیر ميباشد.
2. محيط بالنده و توسعهیافته: جهت برقراری ارتباط با دنیای اطراف دانشگاه مانند صنعت، لازم است فرآیند منسجم برای جمعآوری اطلاعات از محیط بیرونی دانشگاه شکل بگیرد. در کنار ساختار سنتی، این واحدهای جانبی که عملکرد آنها بیشتر بهصورت گروههای میانرشتهای میباشد، در جستجوی ارتقای شایستگیهای اصلی دانشگاه هستند.
3- منابع مالي متنوع: ایجاد تنوع در منابع مالی و درآمدی ازجمله مواردی است که دانشگاههای کارآفرین در جستجوی آن هستند. ثبت اختراعات، مشارکت و گسترش عرضه خدمات مشاورهاي و اجتماعي، تجاريسازي پژوهشها، نوآوری، امتیازات و… ازجمله روشهایی هستند که منابع جدید درآمدی از طریق آنها به دست میآید.
4- کانون هیئتعلمی برانگيخته: یکی از عواملی که سهم بزرگی در تغییر و تحول دانشگاه به سمت کارآفرینی دارد اعضای هیئتعلمی توانا و برانگیخته است که با پرورش رفتارهای کارآفرینانه این موضوع را امکانپذیر میکند.
5- فرهنگ کارآفرينانه: فرهنگي که از نوآوري و اقدامات و رفتارهاي کارآفرينانه استقبال کند. باورها و ارزشهاي کارآفرينانه در دانشگاه استقرار مییابد و ریسکپذیری در فرهنگ کارآفرينانه تشویق میشود.
مدل اسپورن
اسپورن(2001) مدلی را در باب انطباق آموزش عالی با پیشنهاداتی نظیر نیروهای محیطی، مأموریت، اهداف، فرهنگ، ساختار، مدیریت، حکمرانی و رهبری به شرح ذیل ارائه داد:
پیشنهاد 1: محیط :محیط بیرونی میتواند برحسب سرگذشت سازمانی و وضعیت کنونی منابع، معانی مختلفی داشته باشد. دانشگاه میتواند با تعریف این مسئله بهعنوان بحران یا فرصت، واکنش خود را نشان دهد. اما از همه مهمتر این است که هر یک از این دو واکنش برای آغاز فرایند سازش در نهاد موردنظر، ضروری است.
پیشنهاد 2: اهداف و مأموریت:مأموریت روشن و اهداف مربوطه میتوان راهنمای تصمیمگیری، برنامهریزی و گرایش تمام اعضای دانشگاه باشد. رفتارها و اعمال بهعنوان پیامد سازش و پیروی از یک سری اهداف بر مبنای هدف مشترک، سبب بهبود انسجام در سازمانهای دانشگاهی میشود که از قدیم مرکز-زدوده و نهچندان منسجم بودهاند.
پیشنهاد 3: فرهنگ:فرهنگسازمانی خاصی غالب بر دانشگاه، برای سازش بسیار ضروری است. رویکرد کارآفرینانهای که بر مسئولیت فردی تأکید کرده و فعالیتهای خلاقانهی جدید را ارج بنهد، میتواند در رویارویی با نیازهای متغیر (و متنوع) حوزههای بیرونی مفید باشد. ممکن است موقعیت برد-برد ظاهرشده و سود و منفعت اضافی برای نهاد به ارمغان آورده و همزمان اعتبار عمومی و تناسب خدمات آن را نیز افزایش دهد.
پیشنهاد 4: ساختار:ساختار متمایز باعث میشود دانشگاه راحتتر بتواند به مقتضیات محیطی پاسخ دهد. دانشگاه میتواند «زمینههای تخصصی» یا حتی دانشکدهها و کالجهای مختلفی ایجاد کند که هرکدام کار متفاوتی داشته باشند (مثلاً آکادمیک، شغلی و ادامه تحصیل). لذا واحدهای متمایز میتوانند در طراحی و اصلاح خدماتشان تا حدودی خودمختار باشند، اما همزمان در قبال فعالیتهای خود به ریاست مرکزی جواب پس میدهند.
پیشنهاد 5: مدیریت: فرایندهای سازش مستلزم تخصصی سازی مدیریت دانشگاه هستند. مدیریت نیازمند مدیران تماموقت با پیشزمینهی حرفهای است تا تصمیمات خوبی اتخاذ کرده و راهبردها را با موفقیت پیاده کند. ابزارهایی مانند فناوری اطلاعات یا جمعآوری کمک مالی نیز موردنیاز هستند. مدیریت حرفهای دانشگاه را میتوان از طریق توسعه پرسنل و استخدام پرسنل جدید به ارمغان آورد.
پیشنهاد 6: حکمرانی: حکمرانی مشترک به معنای شرکت جویی دمکراتیکِ گروههای ذینفع، برای دستیابی به توافق در مورد فعالیتهایی که در واکنش به مقتضیات محیطی انجام میشوند، ضروری است. افراد مؤثر در دانشگاه (دانشجو، دانشکده، مدیریت، اسپانسرها، وزارت) باید در فرایند تصمیمگیری دخالت داده شوند تا راهبردها به موفقیت بیشتری دست یابند.
پیشنهاد 7: رهبری: تعهد رهبری امر مهمی است و منابع لازم برای فرایند سازش را فراهم میکند. علاوه بر این، آرمانی که یک رهبر ارائه میدهد، سبب افزایش انگیزه و هم ذات پنداری با راهبردهای واکنشی جدید میشود. از این طریق، میتوان دیدگاه مشترکی در میان اعضا نسبت به فرایند سازش ایجاد کرد که بر فعالیتهای نهادی سایه میافکند.
این پیشنهادات میتوانند راهنمای طراحی دانشگاههای سازشپذیر باشد. اسپورن به دو عامل دیگر که در تحقیقات اشاره زیادی به آنها شده، پرداخته: یعنی خودمختاری نهادی و پایه مالی متنوع. خود آیینی یا خودمختاری یکی از حوزههای اصلی اصلاحات در نظامهای تحصیلات عالی اروپا بوده است. دانشگاههای دولتی باید بتوانند آزادانه برنامههای خود را ایجاد کنند، دانشجوهای خود را قبول کنند، ساختار خود را تغییر دهند و خدمات خود را طراحی کنند. پیشفرض اساسی این است که خود-تنظیمی باعث بهبود ظرفیت سازشپذیری دانشگاهها میشود، خصوصاً در اروپا، پایه مالی متنوع به معنای درآمدهای مختلف سبب کاهش آسیبپذیری نهادها میشود. دانشگاههایی که بهطور کامل متکی به یک منبع درآمد باشند (مثلاً دولت)، توانایی کمتری در سازش با مقتضیات محیطی دارند. آنها بیشتر روی رفع نیازهای یک حامی تمرکز میکنند. پایگاه تأمین مالی متمایز به نهادها امکان میدهد که مستقل باشند و راهبردهای مختلف سازش را سوبسید (یارانه) و یا تأمین مالی کنند. خلاصه عوامل حیاتی پیشنهادی اسپورن را میتوان در جدول زیر ملاحظه نمود:
عوامل حیاتی
پیشنهادات
محیط
سازش در دانشگاه تحت تأثیر مقتضیات محیطی به ارمغان میآید که میتوانند بهعنوان بحران یا فرصت تعریف شوند.
مأموریت، اهداف
دانشگاه برای سازش باید بیان واضحی از مأموریت و اهداف خود داشته باشد.
فرهنگ
فرهنگ کارآفرینی سبب بهبود ظرفیت سازش دانشگاه میشود.
ساختار
ساختار متمایز سبب بهبود سازش در دانشگاه میشود.
مدیریت
مدیریت حرفهای به سازش کمک میکند
حکمرانی
حکمرانی مشترک برای پیادهسازی راهبردهای سازش ضروری است
رهبری
رهبری متعهد مؤلفهای ضروری برای سازش موفقیتآمیز است.
https://enun.ir/wp-content/uploads/2022/07/مدل-های-دانشگاه-کارآفرین.png164280دانشگاه کارآفرینhttps://enun.ir/wp-content/uploads/2020/05/logo-s-300x71.pngدانشگاه کارآفرین2022-08-06 10:00:002022-08-25 12:44:08مدلهای دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)