کارگو بایک – کسب‌وکار مبتنی بر دوچرخه

کارگو بایک

کسب‌وکار مبتنی بر دوچرخه

از زبان حامد مهر افروز معلم کارآفرینی و مؤسس برکه

 

داستان راه‌های رفته‌ی قبل از برکه

داستان از اونجایی شروع میشه که تقریباً سال 94 بود که تصمیم گرفتم سبک زیستنم رو عوض کنم. اولش با دوچرخه شروع کردم به طی طریق و یادگرفتن اصول و آدابش.

از 18 سالگی که طلب کرده بودم مستقل بشم رفته‌رفته هم‌زمان بعد دو سال وارد دانشگاه شدم و از دوران دانشجویی چون رشتم مهندسی مکانیک بود، علاقه‌مند شده بودم به انرژی‌های نو که استادم گفت اینجا کسی بودجه تحقیقات نمی‌ده بهت برو و زندگی تو بساز، راهی شدم برای یافتن دنیاهای دیگه، از کار در رستوران در تهران گرفته تا نگهداری از سالمندان و تراکت پخش‌کنی و رفته‌رفته سوق پیدا کردم به دست‌فروشی لباس‌زیر و نیاز به پول داشتم برای یادگیری علوم انسانی. از در علم الابدان طب قدیم ایران واردشده بودم و در جستجوی دیگر مکاتب و دیدشون نسبت به انسان، از عرفان اسلامی گرفته تا عرفان غربی و علوم قدیم و هم‌زمان در هر هفته هم خوی بودم که کلاس‌های دانشگاه برم هم مرند دیدار خانواده، هم تهران برای فروش و شرکت در کلاس‌های عرفان و سنگ درمانی و شاگردی پیش استاد خیراندیش و دیدار دراویش در کرمانشاه و چند سالی اوضاع بدین منوال می‌گذشت و با اتوبوس‌های بنز قدیمی هم‌فاز شده بودم و با چراغ پیشانی کتاب قرابادین کبیر عقیلی خراسانی رو بازنویسی کردم به زبان روز و با علم ترکیب گیاهان آشنا شدم و مقالات شمس و منطق‌الطیر هم در همون اتوبوس‌ها می‌جوندم و درراه .

تا اینکه روزی ترمزدستی کشیدم بر هرچه بود و ازدواج و تلاش برای تولید توسط مراکز تحقیقات داروسازی دانشگاه تبریز و چون نشد تولید سرکه و تولیدی کیف چرمی و غیره و باز در سال 94 ترمزدستی کشیدم تا مسیر سفر زندگی‌ام رو بررسی کنم و شروع کردم به سفر با موتور و دوچرخه و کوله‌پشتی و بررسی کسب‌وکارهای کوچک و می‌گشتم و نگاه می‌کردم و می‌پرسیدم و یاد می‌گرفتم و از وقتی فهمیدم دارم پدر میشم، وارد وادی یادگیری درباره فرزند و استعدادهاش و متدهای مختلف یادگیری شدم و با نظام‌های تعلیم و تربیت و معایب و مزایاش آشنا شدم تا اینکه دخترم سال 95 به دنیا اومد، و ازاین‌پس اسم مسیرهایی که قرار بود برم رو گذاشتم سفرهای پدر، برای همین بچه‌هایی که بعدازاین باهاشون آشنا شدم بهم میگن ددی و الان در پیج خودم به نشونیه (https://berkehmehrafrouz.ir/ ) داستان‌های خروجی هام با اسم مستعار ددی هست.

 

بعد سارا سفرهام باز ادامه داشت و داره، از کشورهای اطراف گرفته تا شهرهای ایران و هر سفری با موضوع خاص خودش گاهی مسیر تأثیر محیط بر کسب‌وکار رو جستجو کردم و تأثیرات اجتماعی فرهنگی بر کسب‌وکار رو یاد می‌گرفتم و گاهی برای یافتن پتانسیل‌های گردشگری روستاها از منظر فرهنگی و غیره ، گاهی برای یافتن و پیدا کردن بسته‌بندی‌های دوست دار محیط‌زیست راهی روستاهای شمال می‌شدم تا فراروی بامبو رو ببینم و استفاده انسان‌های اون منطقه از علف‌ها ، سال 96 بود که خواستم بر این آموخته هام جنبه علمی ببخشم و بیشتر بیاموزم و از طرفی در قیدوبند کلاس‌ها و دانشگاه نمی‌خواستم باشم ، پس هدفم دانشگاه‌های الکترونیکی بود و رشته کارآفرینی که بخشی از جهان زیستم باهاش پیوند داشت.

از بین چهار دانشگاه الکترونیکی که این رشته رو برای مقطع ارشد داشتن، دانشگاه آزاد واحد الکترونیکی قبول شدم و جمع‌بندی جهان زیسته‌ام از منظر علم کارآفرینی که تخصصی میان‌رشته‌ای بود .

باورم این بود و هست که همچون علوم قدیم بعد از بازه‌ای تخصص گرایی کم‌کم دنیا نیاز داره به تخصص‌های میان‌رشته‌ای همچون کارآفرینی  که ترکیبی است از چند رشته و زاویه دید.

رفته‌رفته در کشورهای اطراف که با موتور سفر می‌کردم و با توریست‌های خارجی رفاقت می‌کردم با موضوعاتی همچون کارآفرینی اجتماعی به معنی پروسه خلق ارزش اجتماعی و کارآفرینی پایدار به معنی خلق ارزشی جدید مسئولانه آشنا شدم.

به زبان ساده بگم، در طب قدیم وقتی بیماری عارض می‌شد بر تن ، حکیم و طبیب اون رو خروج بخشی از بدن از اعتدال تعریف می‌کرد و دارویی می‌داد برای رساندن آن بخش به‌اعتدال ماهیت اصلی  همون بخش، تا حدودی می‌شد خلق ارزش جدید در کارآفرینی پایدار رو چنین معنی کرد.

همچون دارویی برای رساندن محیط به‌اعتدال. و چون کثرت نظر زیادی در این بخش بود و هر کس و اندیشمندی با دیدی به موضوع نگاه می‌کرد و دراین‌بین کسب‌وکارهایی از این نام سوءاستفاده می‌کردن تا بازار جدیدی تعریف کنن، پس با مشاوره از دوستم که پژوهشگر فلسفه علم بود، شروع کردم و راهی شدم به ریشه علم تا ببینم سرچشمه این نظریاتی که میگن کجاست، سپس نیاز پیدا کردم تا بیشتر درباره جوامع و دیدگاه انسان شناسان رو مطالعه کنم، چون درمان بدون شناخت علم درمان و موردی بنام بدن در طب قدیم معنی نداره، پس در این حوزه هم باید علاوه بر روش‌های درمان، جوامع انسانی رو بیشتر می‌شناختم، بعد از دیدن زوایای مختلف رسیدم به جوامع شکارچی گردآورنده که الیزابت مارشال توماس انسان‌شناس و اولین مشاهده‌گر این جوامع بود، پس دیدگاه‌های اون رو بررسی کردم و با پژوهشگرانی همچون پیتر گری آشنا شدم که در حوزه روانشناسی به دلیل پسرش وارد یادگیری انسان شده بود و درباره نظریات تعلیم و تربیت و تفاوتش با یادگیری دیدگاه‌هایی داشت، حس همزادپنداری داشتم باهاش و منم به خاطر دخترم وارد وادی روش‌هایی یادگیری شده بودم.

همین‌طوری راه می‌رفتم و در جاده‌ها و مسیرها آنچه یاد می‌گرفتم با این جهان زیسته ترکیب می‌کردم و می‌نوشتم و مسائل رو با این دید بررسی می‌کردم و تصمیم گرفتم بیشتر داخل در حوزه کارآفرین پایدار بشم و این مسیر رو انتخاب کنم برای ادامه

 

داستان پیدایش فلسفه برکه

همینطور که پیش میرفتم و در سایش با محیط و دانشگاه و سارا و جهان زیسته ام یکسری بازیهایی که بر حسب دغدغه ای ایجاد شده بودن کم کم وقتش رسیده بود که عملی کنم و اینبار در عمل بسنجم و مسیرم رو تکامل بدم و این خروجی هایی که در بخش پروژه ها میبینید همانهاست، که مسلما طی زمان تغییر و تکامل پیدا خواهند کرد.

چون همچون رودی جاری بودم و از هر مسیری چیزی با خود جمع کرده بودم تصمیم گرفتم مهاجرت معکوس کنم به یک روستا و محل کار و زندگیم اونجا باشه و اسمشو گذاشتم برکه و این وبسایت قصه برکه رو روایت خواهد کرد.

برکه برای اینکه همچون نامش غنی بشه و ماهیتی داشته باشه، همان بازی مموری وال که روی سومین موتور سفرم اوزگور اعمال کردم و هر کسی که دوست داشت در مسیر میتونست یادگاری روش بنویسه، برکه هم دیوارهاش توسط هر کسی که مهمونمون میشد چیزی بر تنش رسم میشد و میشه، مثل ما آدمها که به مرور در سایش با محیط و انسانها چیزی بر تن و دل و افکارمون نقش میبنده و تغییری در ماهیت ما ایجاد میکنه. تغییری در معنی ما. فلانی کیست؟ فلان جا کجاست؟ هر چیزی و هر کسی تعریفی میکنیم در قبال این سوالات نسبت به شناختمون و ماهیتش.

این کار یک بازی کاملتری هم به مهمانها و دخترم سارا ارائه میداد و همزمان در عین تفریح ابعاد وجودی بیشتری ازشون رو درگیر میکرد و تاثیرات خودش رو میذاشت و ریشه در فلسفه افزایش خلاقیت با بازی و تکامل روانی انسان در هنر درمانی داشت.

یعنی یک بازی بود که بعنوان یک راهکار میتونست کسی که باهاش درگیر میشه رو بسمت اعتدال ببره، پس شعبه ای بود بر کارافرینی پایدار.

رفته رفته تصمیم بر این شد تا دکوراسیون داخلی پایدار رو هم اجراییش کنیم پس میز و اثاث شرکت تولیدی بازرگانی قبلیمو فروختم و اثاث دست دوم جمع آوری کردم از خانه پدری تا سمساری ها و به شکل بازی دخترم و هرکسی که میومد میتونست اونها رو نقاشی و باز آفرینی کنه که عکسهاشو در گالری زیر میتونید ببینید، داستان درازه و چون پویاست، برای همین رفته رفته در وبلاگ خواهم نوشت تا زمانی که پیش میرویم و هنوز به سکون مطلق نرسیدم.

هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم (اقبال لاهوری)

حال قصه مسیرهای رفته  رو در این وبسایت منتشر میکنم و همونو به اهلش یاد میدم و به این حرکت در آموزش و توسعه کارآفرینی، تسهیلگری گفته میشه با متدهای یادگیری که در هر دوره و کلاس خواهم گفت. برای دیدن این پروژه های جذاب و دوستداشتنی می تونید از سایتمون دیدن کنید.

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

استراتژی درست برند سازی، تسلط بر بازار

 

يکی از نتایج دوره رونق در دهه نود در سراسر دنیا تنوع، تکثر و تعدد کسب‌وکار، محصولات و برندهایی است كه هر بنگاه ارائه مي‌كند. رونق قراردادهاي ادغام و تملیک (M&A) و خریدوفروش برند نمونه‌های شناخته‌شده این دوره رونق اقتصادي می‌باشند. امروزه بسیاري از بنگاه‌ها، بهاي این فرصت شناسی را با مجموعه‌ای از محصولات، برندها و کسب‌وکارهایی به دست آورده‌اند که درنهایت همپوشانی دارند و با یکدیگر براي به دست آوردن مشتريان و منابع بنگاه رقابت می‌کنند.

در اقتصادهاي با رشد سریع و بالا، محصولات جدید و برندهاي در حال ظهور به‌هرحال بازاري براي عرضه تفاوت‌هایشان پیدا می‌کنند و از نظر عملکرد مالی و بازار نیز در سبد ارزش سهامداران جایی به خود اختصاص می‌دهند؛ اما در شرایط سخت اقتصادي زمانی که مشتریان پول کمتري براي خرج کردن دارند و به دنبال بهترین محصول و برند براي تأمین خواسته‌ها و نیازهایشان هستند، ارزیابی سبد برندها و محصولات به معیارهاي دقیق‌تری براي ارزیابی نیاز دارند.

بدین جهت درحال حاضر مهم‌ترین سؤال پیش روي مدیران در بنگاه‌های بزرگ که مجموعه‌ای از محصولات و برندهاي متنوع را در سبد خود دارند، عبارت است از «چگونگی تخصیص بهینه منابع مالی و انسانی به برندهاي مختلف در جهت افزایش ارزش سهامداران.»

بدین جهت است که امروزه مدیریت سبد برند به موضوع مورد بحث مدیران ارشد بنگاه‌ها در همه برنامه‌ریزی‌های استراتژیک تبدیل‌شده است. تمام تحقیقات موجود نشان‌دهنده تأثیر مدیریت درست برند بر  عملکرد بنگاه‌ها در بازار می‌باشد. این مطالعات نشان می‌دهد که بیشترین نرخ آورده ارزش ویژه برند  ROI بنگاه انعکاس می‌یابد (در بنگاه‌هایی با برندهاي با ارزش ویژه بالا متوسط نرخ ROI تا 30 درصد افزايش و در بنگاه‌هایی که با بیشترین کاهش در ارزش ویژه برند خود مواجه بوده‌اند نرخ ROI تا 10 درصد كاهش را نشان می‌دهد.) بدین جهت هدف اصلی در بنگاه‌هایی که استراتژی‌های رشد خود را بر تملیک، معرفی و توسعه برندهاي جدید و توسعه سبد فعالیت‌ها متمرکز می‌سازد، عبارت است از تحصیل بیشترین ارزش از برندهاي موجود از طریق سازمان‌دهی و مدیریت بهتر برندها و رابطه داخلی آن‌ها در سبد برند.

لذا ما به ابزارهایی احتیاج داریم که امکان ارزیابی مجدد و تعیین تناسب بهینه برندها در سبد برندها را فراهم سازد. این مهم در غالب «استراتژي معماري برند» و «مدیریت سبد برند» تعریف می‌شود.

شناخته‌شده‌ترین انواع معماري برند عبارت‌اند از خانه برندي (Branded House) و خانه برندها (House of  Brands) كه در دو سر طيف معماري برند قرار دارند.

  • خانه برندي:

در اين معماري يك برند اصلي (Master Brand) طيف گسترده‌ای از فعالیت‌ها و  محصولات را پوشش می‌دهد که ممکن است با زیر برنده‌هایی شناخته شوند. این زیر برندها به روشن‌تر شدن بیشتر جایگاه برند بنگاه کمک می‌کند. بنگاه‌هایی مانند بوئینگ و IBM  سعی دارند در غالب یک برند بر بازار خود مسلط شوند.

  • خانه برندها:

در معماري خانه برندها، بنگاه مجموعه‌ای از برندهاي منفرد را در مالكيت دارد. در اين حالت هر برند به‌تنهایی به دنبال بهينه‌سازي سهم بازار و برگشت‌های مالي خود مي‌باشد. در اين معماري فرض بر اين است كه مجموع عملكرد برندهاي مستقل بزرگ‌تر از زماني است كه همه آن‌ها تحت عنوان يك برند (بنگاه) فعاليت مي‌كنند. شرکت‌های P&G، جنرال موتورز، Unilever‌ نمونه‌هاي شناخته‌شده و موفق اين معماري برند هستند.
با توجه به نمونه‌هاي موفق و ناموفق در هر دو نوع معماري فوق، هيچ يك از دو استراتژي ذاتاً بر ديگري اولويت و ارجحيت ندارد، بلكه مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده اولويت عبارت است از انتخاب آگاهانه معماري، يعني تعريف مشخص از معماري بر اساس درك درست مکانیسم‌های بازار، استراتژي برند رقبا و هماهنگي با اهداف داخلي بنگاه.

انتخاب معماري برند یک تصمیم استراتژیک است با هدف ترویج تک‌تک محصولات و گروه‌های محصول و تبدیل نمودن برند به سرمایه در بلندمدت انجام می‌شود. مرور تصمیمات بنگاه‌ها در رابطه با استراتژی‌های معماري برند در دهه‌های 70 و 80 میلادي نمایانگر گرایش شدید به چند برندي (Multi-Branding) می‌باشد. به‌طور مثال در سال 1981 شركت 3M در حدود 240 برند جديد ايجاد و ثبت مي‌نمايد. از سال 1990 به‌مرور شاهد دگرگوني در معماري برند بنگاه‌ها هستیم به‌طوری‌که در سال 1991 شركت 3M فقط 4 برند جديد را معرفي مي‌كند كه اين موضوع براي شركت نستله نيز به‌طور مشابه اتفاق می‌افتد. عامل اصلی این تغییر استراتژی، تحول نگرشی به ماهیت و جایگاه برند در بنگاه می‌باشد. پذیرش برند به‌عنوان مهم‌ترین دارائی نامشهود بنگاه ضرورت تغییر استراتژی برند را فراهم نموده است. درواقع بنگاه‌ها با سرمایه‌گذاری روی تعداد محدودتری برند سعی دارند ارزش ویژه خود را از طریق نوآوری مستمر و توسعه خط تولید و گروه محصول در نزد مشتریان افزایش دهند و درنتیجه با افزایش نرخ برگشت سرمایه ارزش بیشتری برای سهامداران ایجاد نمایند. بنابراين امروزه سؤال «چه برند يا نام جديد را انتخاب كنيم؟» با سؤال «كدام محصول جديد را با کدام‌یک از برندهاي موجود بايد ارائه كرد؟» تغییریافته است. در ارزيابي سبد برندها، بسياري از بنگاه‌هایی كه داراي سبد بسيار متنوعي از برندها مي‌باشند (مانند P&G، Unilever، Nestle) دريافته‌اند كه برخي برندهاي آن‌ها فقط بخش كوچكي از بازار (Niche) را پوشش مي‌دهند و درنتیجه سهم كوچكي در درآمد و سود شركت به خود اختصاص داده‌اند. به‌طور مثال در سال 1994 در شركت P&G با حدود 250 برند، 10 برند بيش از 50% سهم فروش شركت را به خود اختصاص داده‌اند. در شركت Unilever‌ با بيش از 1600 برند، 1200 برند فقط حدود 8% سهم فروش شركت را به خود اختصاص داده‌اند. با توجه به اين شواهد امروزه شاهد عقلايي كردن روند برند سازي در شرکت‌ها می‌باشیم. بررسي تغييرات صورت گرفته در استراتژی‌های معماري برند و شناسايي روندهاي حاكم در اين مورد نشان می‌دهد: «تحول و حركت به سمت خانه برندي (Branded House) مي‌باشد.»

همين تغيير نگرش به اهميت جايگاه برند بنگاه (Corporate Brand) باعث شده است بسياري از شرکت‌ها به‌مرور به دنبال پررنگ كردن جايگاه برند اصلي خود باشند. به‌عنوان‌مثال شركت Unilever سعي كرده است بر روي همه محصولات خود نام Unilever‌و لوگوي U را كه سمبل اين شركت مي‌باشد، به صورت مشخص درج نمايد. يكي از دلايل آن اين است كه توسعه برند بنگاه بسیار کم‌هزینه‌تر بوده و می‌تواند امکان استفاده از صرفه‌های مقیاس را بخصوص در بازارهای جهانی فراهم نماید. با توجه به این تحولات سه الگوي کلی در رابطه با معماري برند بنگاه شناسایی‌شده‌اند:

  1. ساختار تحت تسلط برند بنگاه
  2. ساختار تحت تسلط برند محصول
  3. ساختار ترکیبی شامل برند بنگاه و برند محصول

در همين راستا Aaker  و Joachimstahler   با تأکید بر نقش اهرمي برند بنگاه، هفت نوع ساختار براي معماري خانه برندي پيشنهاد مي‌دهد (اهرم سازي برند بنگاه به معناي تأکید بر آن ویژگی‌های بی‌نظیر و ممتازي است که براي مشتري ایجاد ارزش می‌کند. درنتیجه با گسترش برند، ارزش ویژه ایجادشده و شهرت موجود برند بنگاه از طریق انتقال تصویر برند به برندهاي محصول و یا محصولات جدید براي بنگاه ایجاد ارزش می‌نماید.) نمودار زير طیف گسترده‌ای از معماري برند بنگاه از «تک برندي» (برند بنگاه به‌عنوان تنها عامل وحدت) تا «برند بنگاه» به‌عنوان سایه و یا ظهر نویس ضمنی را  دربر می‌گیرد.

در بررسي معماري برند هر شركت بايد نخست به سؤالات زير پاسخ داد:

  • معماري برند بنگاه موردنظر چیست و چه باید باشد؟
  • آیا پیاده‌سازی معماري خانه برندي در شرکت موردنظر (نام شركت به‌عنوان برند ظهر نویس ضمنی در این مرحله) می‌تواند باعث افزایش ارزش ویژه برندهاي محصول و درنتیجه افزایش ارزش سهامداران شركت در بازار گردد؟
  • شرایط لازم براي معرفی برندهاي جدید در بازار چیست؟
  • آیا محصولات جدید باید با برندهاي جدید ارائه شوند و یا باید به‌وسیله برندهاي موجود به بازار عرضه مي‌شوند؟

براي پاسخگویی به سؤالات فوق و تدوین راهکارهاي مناسب براي مدیریت برندها در جهت ایجاد ارزش ویژه براي مشتریان و درنتیجه ایجاد ارزش براي سهامداران لازم است فرآیند ایجاد ارزش ویژه برند (مدیریت استراتژیک برند) و مدیریت سبد برند را در بنگاه به‌اختصار موردبررسی قرار دهیم تا امکان پاسخگویی به سؤالات فوق و مدیریت سبد برند شركت در طول زمان فراهم گردد.

 

مفهوم معماری برند

هدف اصلی پیاده‌سازی استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چراکه داشتن یک برند قوی، درنهایت به افزایش نرخ بازگشت سرمایه‌ی کسب‌وکارها منجر می‌شود.

معماری برند یا Brand Architecture چگونگی سازمان‌دهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیاده‌سازی استراتژی‌های برندینگ را ساده می‌کند. معماری برند را می‌توان به صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب‌وکار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا به درستی تعریف و تدوین شده و با اهداف و چشم‌انداز کسب‌وکار شما هم‌راستا باشد. مدل‌های متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند می‌پردازیم.

  • خانه برندی Branded Houseo

در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture کمپانی اصلی به‌عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار می‌بخشد. در این حالت استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما هم‌راستا با برند مادر تدوین می‌شود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش می‌کشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعه‌های زیادی از جمله,Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.

  • خانه برندها House of Brands

در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل می‌کنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات و خدمات و سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brand صحبتی از برند مادر به میان نمی‌آید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرف‌کنندگان با وجود وفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&Ms, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعه‌ی برند Mars هستند.

  • Hybrid

در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده می‌شود، به‌گونه‌ای که برند مرجع، برندی شناخته‌شده است و خودش به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌ها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعه‌ی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش می‌یابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon و Coca-Cola از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده می‌کنند. معمولاً زمینه‌ی به‌کارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانه‌ی بازار کرده ‌است و تمایل دارد کسب‌وکار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به‌طور مستقل به بخش‌های جدیدی از بازار ورود کند.

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

به‌طورکلی می‌توان گفت گسترش برند شمشیری دو لبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در موفقیت استراتژی‌های برندینگ و توسعه‌ی برند دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیش‌فرض می‌تواند ریسک کمتری در مقایسه با مدل‌های House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن ساده‌تر خواهد بود.

لازم است بدانید استراتژی‌های گسترش برند یا Brand Extension الزاماً موفقیت‌آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسک‌های آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization  و Brand Delusion می‌پردازیم.

توهم برند   ( Brand Delusion)

این پدیده زمانی اتفاق می‌افتد که یک برند در استراتژی‌های گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخش‌های نامربوط بازار به هویت برند اصلی و پرچم‌دار خود آسیب می‌رساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید پوشاک راحت، بادوام و مناسب برای استفاده‌ی روزانه است. در اوایل دهه‌ی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژی‌های گسترش این برند تولید کت‌های کلاسیک مردانه بود. این محصول هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. درنتیجه نه‌تنها این استراتژی موفقیت‌آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهره‌ی شناخته‌شده‌ی این برند معروف خدشه وارد شود.

 برند خوار   Brand Cannibalization

پدیده‌ Brand Cannibalization یا برند خوار هنگامی رخ می‌دهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود می‌کند. توجیه شرکت‌ها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم فروش به محصول یا برند جدی نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش می‌دهد. بااین‌حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در قیف فروش به سمت محصول جدید همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به‌عنوان‌مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کرده‌اند، می‌تواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.

در بازارهاي  پر از رقابت امروزي يكي از مهم‌ترین مطلوبيت­هاي مشتري در انتخاب يك محصول نام تجاري معتبر است. در بسياري از بازارها نام تجاري هويت ويژه­اي براي يك محصول می‌آفریند و کالاها را به گروه خاصي از جامعه پيوند می‌دهد. از نظر روانشناسي این‌گونه كالاها علاوه بر كاربرد ظاهري، براي مشتري تشخص و اعتماد به همراه دارند. ازاین‌رو مشتري آماده است بهاي متفاوتي براي آن بپردازد. تعريف انجمن بازاريابي آمريكا از نام تجاري بيان مي­دارد یک نام تجاري، به یک محصول یا خدمت ابعادی را اضافه می‌کند تا آن محصول یا خدمت را از سایرین متمایز گرداند. این تمایز می‌تواند کارکردی منطقی، یا ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشد.

در پایان می‌بایست به این موضوع اندیشید که چگونه برندها راه خود را در بازار پیدا می‌کنند. مسلماً با دانش موجود در خصوص برند سازی این موضوع اتفاقی یا ارگانیک نخواهد بود و بر پایه چارچوب و مدل‌های مشخصی که به آن برند سازی مکانیک گفته می‌شود، ایجاد می‌گردد. در شماره‌های آتی در خصوص روش‌های نفوذ برندها در قلب مشتریان و تسلط یافتن بر احساس مشتریان بیشتر صحبت خواهیم کرد.

 

نویسنده: محمدرضا مقیمی

پژوهشگر حوزه کسب‌وکار

 DNA آموزش‌های سنتي را براي آينده تغيير دهيم!

 DNA آموزش‌های سنتي را براي آينده تغيير دهيم!

 

دانش منبع استراتژیک مزیت رقابتی در کسب‌وکار شناخته می‌شود و با توجه به تغييرات پی‌درپی خواسته‌های مشتریان، سازمان برای بقا در محیط به‌شدت رقابتی امروزی باید علاوه بر دستيابي به دانش روز، دانش قبلي و منقضي شده را به فراموشي بسپارند. با توجه به پويايي محيط کسب‌وکار و لزوم دسترسي به دانش جديد براي حفظ بقاي کسب‌وکار، سازمان‌ها و بنگاه‌ها بايد بتوانند محيط کسب‌وکار خود را به‌خوبی شناسايي و مديريت كنند تا ضمن بقا زمینه‌های رشد، پويايي و تعالي را نيز فراهم نموده و همواره در جهت بهبود و ارتقاي عملكرد خود باشند.

اولين قدم در اين راه تدوين و برنامه‌ریزی استراتژيك دانش‌محور با رويكرد آینده‌نگری در دستيابي به فناوری‌های آينده در حوزه کسب‌وکار مربوط به هر سازمان می‌باشد. در واقع توجه به سرمایه‌های فكري و ترسيم آينده مطلوب سازمان، توجه به اين مهم در فرآیند برنامه‌ریزی سازمان مي‌باشد.

يكي از روش‌های مرسوم و متداول براي بهبود عملكرد سازمان توجه به فرآیندهای آموزشي می‌باشد؛ اما امروزه با توجه به محيط کسب‌وکار، پيچيدگي آن فرآیندهای سنتي آموزش كاركرد مورد انتظار را ندارند و بايستي در طراحی‌های آموزشی نوآوري داشته باشيم؛ سیستم‌های نوين آموزش با رويكرد دانشي را جايگزين آموزش‌های سنتي نماییم و به‌طور خلاصه سازمان‌ها امروزه نياز به آموزش‌های نوين دارند تا پارادايم سرمایه‌های فكري را در ادبيات مديريت سازمان به‌طور صحيح مستقر نمايند.

هدف از آموزش‌هاي سازماني به معناي واقعي تربيت‌و‌پروش نيروي انساني و شكوفايي استعدادهاي آن‌ها در جهت دستيابي به اهداف سازمان می‌باشد. از این‌رو مديريت دانش به‌عنوان بخش كليــدي اين فرآیند بايستي بكار گرفته شود و با پیش‌بینی تغييرات سريع محيطي و تدوين نقشه راه دانش سازمان براي بقا و تعالي در آينده، اقدام به تدوين سرفصل‌ها و محتواي آموزشي دانش‌محور براي آينده باشد.

اكتساب دانش و بينش، نیازمندی‌های آينده و ترسيم جايگاه مطلوب سازمان، از طريق پیش‌بینی، آينده‌نگاري و ترسيم نقشه راه دستيابي به آن، از طريق طراحي سیستم‌های متعالي آموزشي حاصل مي‌شود و مي‌تواند رشد و پويايي را براي سازمان به ارمغان بياورد.

درواقع توانمندسازی منابع انساني و تبديل آن‌ها به سرمایه‌های انساني، تبديل ايشان به كاركنان دانشي می‌باشد كه در محيط پرتلاطم کسب‌وکار فعلي، منظور دانشي است كه مي‌تواند ايجاد مزيت رقابتي را براي سازمان در پي داشته باشد كه به‌یقین اين مهم از طريق آموزش‌های سنتي فعلي امکان‌پذیر نخواهد بود.

مدیران کسب‌وکارها بايست سرمایه‏ های دانش خود را به‌درستی شناسایی و مدیریت کنند و با بهره‌گیری از مهندسي فرآیندهای کسب‌وکار، حمايت از خلاقيت و نوآوري و جاری‌سازی رويكرد دانش‌محوري و آینده‌نگری در دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان و همچنين توجه ويژه به مقوله آموزش و تبديل آن به آموزش‌های متعالي، مرحله گذار از مديريت منابع انساني و دارایی‌های فيزيكي به سمت سرمایه‌های انساني و دانشي را به سلامت طي كنند و اين مهم با جذب و پرورش نخبگان به عنوان نیروهای دانشی ايجاد مي‌شود.

تكثير كاركنان خلاق، نوآور و دانش‌محور در بافت و استخوان‌بندی سازمان از طريق تغيير پارادايم آموزش‌های سنتي و تعالي آموزشي حاصل می‌شود.

در واقع بايست بپذيريم كه کسب‌وکارها و بنگاه‌هاي ايراني نياز به تغيير DNA آموزش‌های خود دارند و تعالي سازماني از مسير تعالي آموزش‌های سازماني مي‌گذرد. حاكميت نظام نوآوري و مديريت دانش موجب تسريع اين فرآیند براي دستيابي به اهداف استراتژيك در آينده کسب‌وکارهاي ايراني است.

 

نویسنده : سعيد حاجی‌زاده دكتري مديريت فنّاوری (سیاست‌های تحقيق و توسعه)

مدرس دانشگاه و مشاور حوزه مديريت و فناوري

دانستنی‌های چاپ کتاب

دانستنی‌های چاپ کتاب

از قدیم‌الایام، نوشتن و چاپ کتاب موضوعی مرسوم بوده. از نوشتن به‌صورت کتیبه و حکاکی روی سنگ گرفته تا امروزه که به‌صورت خیلی آسان و سریع به دو صورت عمده‌ی اُفست و دیجیتال انجام میشه.

واژه‌ی چاپ و صورت قدیمی اون «چهاپ» از واژه‌ی مغولی چاو گرفته‌شده و به معنی فشردن سطحی به سطح دیگه هستش. چاپ در لغت به معنی نقش، اثر و مهر و نشان به­کار میره.

برای تهیه و چاپ کتاب دو راه کلی وجود داره: 1- ترجمه‌ی کتاب لاتین ، 2- تألیف یا گردآوری کتاب فارسی

زمانی که شالوده‌ی اصلی کتاب آماده شد، نویسنده‌ی کتاب یا ویراستار علمی انتشارات مربوطه، محتوای اون رو از لحاظ علمی بررسی و درصورت نیاز اصلاح می‌کنن و پس از اون وارد بخش ویراست صوری و صفحه‌آرایی میشه. ویراست صوری به این صورت هستش که متن رو از لحاظ دستور زبان ادبیات اصلاح می‌کنه و کار رو به صفحه‌آرا تحویل میده تا چیدمان کتاب رو بر اساس قطع‌های استاندارد چاپ کتاب آماده کنه. به‌عنوان ‌مثال چند تا از پرکاربردترین قطع‌های کتاب در صنعت چاپ عبارتند از: وزیری (کتب درسی معمول- سایز کوچک‌تر از A4)، رحلی (کتب کمک‌آموزشی- سایز عمودیA4)، بیاضی (کتب قرآن نفیس- سایز A4 افقی)، رقعی ، پالتویی، خشتی(سایز A5).

در این مرحله کتاب پس از تائید نویسنده/ مترجم و امضای اون و البته در صورت نیاز به چاپ ماکت قبل از چاپ، آماده میشه برای دریافت مجوزهای مربوطه از سامانه‌های شابِک (ISBN)، وزارت ارشاد اسلامی (خانه کتاب)، کتابخانه ملی (فیپا).

مجوز اول: مربوط میشه به دریافت کد شابِک (ISBN)، (شماره‌ی استاندارد بین‌المللی کتاب) که از 13 رقم تشکیل‌شده:

978-622-6989-27-2 : سه رقم اول: کد شناسه اختصاصی – سه رقم دوم: کد کشور صادر کننده – چهار رقم بعدی: کد ناشر – دو رقم بعدی: شناسه عنوان در خصوص کتب و در نهایت عدد تک‌رقمی در خصوص چک ­کردن صحیح بودن کد شابِک نوشته ‌شده . با توجه به شابِک هر کتاب میشه به‌راحتی به اطلاعات و صحت اون کتاب دست پیدا کرد.

مجوز دوم: در این مرحله قبل از چاپ کتاب، نویسنده ملزم به دریافت مجوز پیش از چاپ هستش. که در حال حاضر انجام این مراحل به‌صورت یکپارچه و از طریق سایت اداره‌ی کتاب وزارت ارشاد اسلامی انجام میشه. به­ گونه ­ای که ویرایش نهایی کتاب رو به همراه اطلاعات کامل نویسندگان/ مترجمان، ویراستار و صفحه‌آرا به همراه کد شابِک دریافتی از سازمان ISBN در سایت تکمیل نموده و منتظر دریافت مجوز سوم میشیم.

مجوز سوم: در این بخش در انتظار دریافت فیپا (یعنی فهرست‌نویسی پیش از چاپ کتاب) از سازمان کتابخانه ملی میمونیم. (این مرحله ممکنه از سه روز تا یک ماه کاری زمان ببره و به‌طور خودکار انجام میشه) زمانی که فیپا یا همون شناسنامه‌ی کتاب صادر شد، اونوقت کتاب برای چاپ و صحافی در تیراژ دلخواه شما آماده­ست.

چاپ و صحافی کتاب: اگر زمان برای شما مهم و هزینه اهمیت چندانی نداره و همچنین چاپ محدود نیاز دارید: پیشنهاد ما اینه که از چاپ دیجیتال استفاده کنید.

اما اگر هزینه واستون اهمیت داره و درعین‌حال زمان کافی دارید و در ضمن تیراژ زیادی از کتب نیاز دارید بهتره که از چاپ اُفسِت استفاده کنید.

ارزش آفرینی در صنعت خودرو

ارزش آفرینی در صنعت خودرو

نویسنده : دکتر بهرام ستاری 

 

تشخیص فرصت اولین مرحله از فرآیند خلق ارزش و کارآفرینی است. کارآفرینی منجر به خلق، ارتقا و بازآفرینی ارزش های جدید می شود. انواع فرصت های کارآفرینی به وسیله معرفی روش جدید تولید، استفاده از منابع جدید و گشایش بازارهای جدید ایجاد می گردند.

یکی از نیازهایی که امروزه جز لاینفک زندگی بشر است، نیاز به حمل و نقل است و از طرفی بخش صنعت یکی از مهم ترین بخش های اقتصادی هر کشور محسوب می شود و نقشی اساسی در رشد و توسعه کشورها ایفا می کند. صنعت خودرو نیز یکی از مهم ترین صنایعی است که تاثیر به سزایی در رشد کشورها داشته و اساسی ترین نیروی محرکه توسعه اقتصادی و یکی از شاخص‌هاي توسعه ‌يافتگي در قرن بیستم بوده است.

در ایران، صنعت خودرو سازی پس از صنعت نفت بزرگترین صنعت کشور قلمداد می شود و خودروسازی ایران از لحاظ میزان تولید، در میان بیست کشور اول دنیا قرار دارد. اما کمبود نقدینگی جهت توسعه زیرساخت‌ها، عدم وجود تحقیق و توسعه کافی، همگام نشدن با پیشرفت های جهانی، انحصارگرایی، عدم تناسب قیمت و کیفیت محصولات، خدمات پس از فروش نامناسب، واسطه گری های کاذب و … از جمله عواملی است که باعث شده تا ایران علی رغم توانایی های بالقوه اش پس از گذشت پنجاه سال از ورود این صنعت به کشور، همچنان از رسیدن به توسعه پایدار و ورود به بازارهای جهانی باز ماند.

 

در این فرصت محدود به یکی از بزرگترین مشکلات کنونی دنیای اقتصاد و صنعت خوردو، یعنی کمبود نقدینگی می پردازیم و می خواهیم ببینیم که خودروسازان بزرگ دنیا با این مشکل چه کرده اند.

نزدیک به 90 درصد خودروهای دنيا را ده كمپانی توليد می كند و يكی از آن ده كمپانی موفق، فولكس واگن است که با شرکت‌های متعدد جهت تهیه قطعات و سفارشات خود قرارداد دارد. بعبارتی فولکس واگن تمام کارهای خود را به سایر شرکت‌های موفق دنیا چون Z.F آلمان برون سپاری و تقسیم کار کرده و در واقع مجموعه ای از قرارداد است و نیازی به نقدینگی زیاد ندارند. فولكس واگن هيچ قطعه ای را خود توليد نمی‌كند، بلکه با شرکت‌های متعدد قطعه‌ساز قرارداد دارد که قطعات را ظرف مدت یک هفته به خودرو تبدیل نموده و از كارخانه خارج مي‌کند، پول قطعه ساز را نیز 10 روز پس از ورود قطعه به كارخانه، پرداخت می كند.

وقتی چنین شرکت‌هایی به مجموعه ای از قرارداد تبدیل شدند، در صورت زیان مالی در شرکت مادر، ضرر حاصله بین شرکت‌های تامین کننده و شرکت های مکمل تقسیم می‌شود و ماندگاری برند اصلی تضمین می شود. بعبارتی بهتر راهبرد این نوع شرکت ها «بازاریابی جودوئی» است و از انرژی طرف مقابل برای زمین زدن او استفاده می‌شود. امید است مدیران خوش فکر صنعت خودروی کشور در آینده نگاهی به راهبردهای خودروسازان موفق دنیا داشته باشند.

دکتر بهرام ستاری

رئیس کانون کارآفرینی و سرپرست راهبران شغلی استان آذربایجان شرقی

(عضو هیئت مدیره شورای مرکزی کانون های کارآفرینی کشور)

احیای قصه‌های بومی مناطق

احیای قصه‌های بومی مناطق

از زبان حامد مهر افروز / معلم کارآفرینی و مؤسس برکه

 

داستان از اونجایی شروع میشه که هشتگی درست کردم به نام سنجش پتانسیل مهمان‌پذیری روستاها، هر هفته روزهای جمعه تنهایی یا با جمعی از دوستان می‌رفتیم به روستاهای اطراف شهرستان مرند و قبل حرکت از دوستان درخواست می‌کردم که هیچ وسیله خوراکی بر ندارن، می‌رسیدیم به روستا دنبال قهوه خونه یا مغازه می‌گشتیم و بهشون می‌گفتم ما غذایی برای خوردن می‌خواهیم و جایی برای موندن و بابتش پول پرداخت می‌کنیم ، بجای اون یه شرط داریم و اونم اینه که حتماً وسایل غذا باید محصول خود روستا باشه از نون محلی گرفته تا هرچی که هست.

 

اما چرا این سفرها رو شروع کردم با این موضوع؟

یکی از اعضا یک شرکت گردشگری اسپانیایی مهمونم شد و چون مرند سه‌راهی ورودی به ایران از باکو و ارمنستان و اروپا به‌حساب میاد گردشگران زیادی میومدن و من همیشه به این فکر بودم که ما چه چیز فرهنگی مخصوص منطقه خودمون داریم تا بهشون ارائه بدیم و سبب بشه تا شهر من مقصد گردشگری باشه ، تا اینکه این دوستمون رسید و کلی درباره جاهای دیدنی مرند باهاش صحبت کردم و طی گفتگو مزیت رقابتی منطقه رو در گزینه اکوتوریسم دیدم و بردن تورهای خارجی به روستاهای اطراف ولی یک سری مؤلفه‌ها باید روستا هامون داشته باشن تا برای گردشگر خارجی جذبه‌ای ایجاد کنه یا سبب بشه اتراق کنه در اونجا و یکسری زیرساخت‌ها هم نیاز بود همچون محل اسکان در یه خونه روستایی بافرهنگ بومی و غیره.

برای همین اول باید زیرساخت‌ها رو بررسی می‌کردم که موضوع پتانسیل مهمان‌پذیری روستاها استارت خورد.

طی سفر به مدت چند ماه و به روستاهای اطراف با زیبایی‌ها و نقص‌های زیادی روبرو می‌شدم و یادداشت می‌کردم و به خاطر می‌سپردم تا حین برگشت در فضای کلاه موتورسواری که به نظرم یکی از بهترین اتاق فکراست ، فکر کنم.

اصابت مدرنیته سبب شده بود تا روستاها شبیه هم بشن، خونه‌ها شبیه هم ، خوراک‌ها شبیه هم ، استفاده از غذاهای کنسروی و پوششی عرفی که تقریباً در همه جای ایران میشه دید و فرهنگی که زیاد طالب ورود فردی خارجی به محیط‌زیستش نبود ،

ماه‌ها گذشت و هر چیزی که از سایش در این سفر به دست آورده و طبق معمول توو دفترچم نوشته بودم ، حالا دیگه وقتش بود تا بررسی بیشتری کنم تا ببینم چه ماجرایی هست و چه مزیتی برای نشان دادن می‌تونه داشته باشه. از سمتی در گوشه‌ای از ذهنم جهان، زیسته‌ای بود از روستاهای ترکیه که چقدر روش کارشده بود، از محصولات خاص هر منطقه گرفته تا مؤلفه‌های فرهنگی خاصی که به چشم می‌خورد و از رسانه ملی‌اش مدام پخش می‌شد.

فکرم پرواز می‌کرد تا دوردست‌ها و ایده‌های مختلفی در سرم می‌پیچید به‌عنوان راهکار ولی منابعم محدود بود و هر مسیری نیاز به توانمندی خاصی داشت و منابع خاص خودش، پس تصمیم گرفتم با افسار عقل و با تکیه‌بر منابع و توانمندی‌هایم فیلتری بر کمند بازشده تخیلاتم بذارم تا در دام کمال‌گرایی یا تخیل خالی گیر نکنم.

برای هر مسیر بعد از فیلترینگ، بیزینس مدلی می‌نوشتم و بررسی می‌کردم و راهکارها دونه به دونه در بعد زمان جلو عقب می‌شدن .

از سمت دیگه بااهمیت داستان و قصه‌گویی هم به دلیل تولد سارا دخترم آشنا شده بودم و هرروز قصه‌ای براش می‌گفتم از قصه انگلیسی گرفته تا شرح اتفاقات روزانه شخصی خودم به شکل قصه تا کارهایی که خودش کرده بود.

اصابت قصه‌هایی که مادربزرگم دوران بچگی می‌گفت و داستان‌هایی که برای سارا تعریف می‌کردم و یکی از راهکارهای خارج‌شده از سفرهای در جستجوی پتانسیل گردشگری روستاهای مرند سبب شد تا به این فکر بیافتم که این قصه‌ها رو احیا کنم ، هرچند اندکی هم در طی آن سفرها ضبط‌شده بود ولی نه به این جدیت.

با استاد میرحسین دلدار بناب دوست بودم ، پژوهشگری ارزشمند در حوزه زبان و ادبیات ترکی که چندین جلد کتاب منتشر کرده بود ، کل داستان رو برایش تعریف کردم و جویا شدم که آیا قبلاً چنین کاری انجام‌گرفته یا نه ، اگر آره کیفیتش در چه حدی بود .

با لبخندی گفت : حامد جان ، من از روز اولی که معلم بودم در روستاهای مختلف بجای انشا از شاگردانم می‌خواستم تا برن و از مادربزرگ و پدربزرگ هاشون قصه‌های قدیمی رو یاد بگیرن ، بنویسن و برام بیارن و کلی از این قصه‌ها جمع کردم که سال‌هاست در زیرزمین خونم داره خاک می‌خوره و اخیراً طی اسباب‌کشی دیدمشون ، منم کلی ذوق‌زده که استاد هر جا هست من کمکت می‌کنم پاشیم بریم بیاریم.

و تازه داستان از اونجا شروع شد و اتفاقات احتمالی که اصلاً فکر شو نمی‌کردم پیش اومد.

و سفر وارد مرحله دومش شد ، یعنی پروسه تبدیل دیتاها به یک محصول ، در مسیر اصطکاک‌های زیادی بود که جزوی از سفره و سؤالات زیادی باید پاسخ داده می‌شد . همچون:

 

هر قصه شفاهی بومی دارای واریانت‌های مختلفه کدومش رو اولویت قرار بدیم؟

تبدیلش کنیم به کتاب فیزیکی ، دیجیتالی یا پادکستش کنیم و مدل کسب سودمون رو فریمیوم انتخاب کنیم؟

تبدیلش کنیم به آلبوم صوتی و به فروش برسونیم؟

صوتی دیجیتال باشه یا فیزیکی ؟ معایب و مزایای هرکدوم چیه؟

تبدیلش کنیم به انیمیشن یا تئاتر عروسکی ؟

و سؤال‌های این‌چنینی و بررسی معایب و مزایای هرکدوم و مهم‌تر از همه سنجش منابعمون .

سنجش اوضاع بازار ایران و شیوع و گسترش کرونا و تغییر نیازهای مخاطبان و نوسانات دلار و غیره و باز نیاز بود تا افسار تخیل رو رها کنیم تا دوردست‌ها بره و کم‌کم با فیلتر عقل و منابعمون جمع کنیم تا به نتیجه‌ای برسیم .

و تصمیم بر این شد که اولین محصولمون به شکل صوتی با یک راوی گفته بشه و ضبط بشه و تبدیل بشه به یک فایل صوتی  و باز مسیری جدید باز شد و سفری جدید با کلی سؤال پیش رو از انتخاب گوینده و نحوه و طریق فیلتر گوینده‌ها و تمرین و یافتن تلفظ صحیح کلمات که هرکدوم اصطکاکی بود و سایشی ولی سبب می‌شد تا صیقلی‌تر و صیقلی‌تر بشیم.

همین‌طور که داشتیم حرکت می‌کردیم به آخرهای سفرمون و شهر هدفمان وارد استودیو که شدیم باز پارامترها و متغیرهای زیادی پیش رومون قرار گرفت و بررسی نحوه‌های مختلف ارائه و خلاصه اولین قسمت بنام داستان تنبل احمد ضبط شد و مابقی قصه‌ها و طریق اخذ مجوزش و نحوه تبدیل‌شدنش به محصولات دیگه هم کم‌کم رقم خورد.

دیگه وقتش بود که مستندهایی که هرازگاهی بعد از دیدار با استاد میرحسین دلدار بناب پژوهشگر و نویسنده فعال در حوزه فرهنگ و ادبیات ترکی ضبط کردم رونمایی کنم تا قصه‌ای باشه از مسیرهای رفته تا اهلش ببینه و بتونه با قدم گذاشتن به این پله بعدازاینکه خوب نگاه کرد و دید جای پای مناسبیه بذاره و بتونه مسیر خودش رو ارتقا بده.

استاد دلدار معلم بود و از جوانی خواسته بود علاوه بر تعلیم و تربیت کودکان و دانش آموزان ، روی خودش و یادگیریش هم کار کنه و چه‌بهتر مسیری برای یادگیری که در اون به شکل عملی وارد کار بشیم ، یک تحقیق میدانی کیفی.

همان‌طور که اول آشنایی با استاد دلدار عزیز گفتم؛ ایشون از دانش آموزاش خواسته بود تا به‌جای انشا ، برن پیش بزرگ‌ترها همچون پدربزرگ ، مادربزرگ یا هرکسی که قصه‌ای بلده و یا لالایی میخونه و یا سر مزار و حین دفن عزیزش با آواز نوحه‌ای سر میده با زبون خودش و نه به شکل عرفی و عمومی که الآن مرسومه ، جمع‌آوری کنن بنویسن و بیارن ، به همین سادگی و به همین زیبایی.

گاهی وقتی چنین قصه‌ها و روایت‌هایی می‌شنوم تنها به یک‌چیز ایمان میارم که فقط انسان‌هایی که دغدغه‌های ارزشمندی دارن میتونن خلق اصیل کنن، و این مطالب موضوعاتی داشت چنین: ( ایش اوخومالاری (آوازی که حین کار میخونن)، قدیم کلمه لر (کلمات قدیمی)، ناغیلار (قصه‌ها)، لالایی، تعبیر خواب (تفسیری از خواب‌دیده شده توسط مردم محلی)، دعالار (دعاها)، قارقیشلار (لعن و نفرین‌ها)، اویون لار (بازی‌های محلی)، عامیانه باورلر (باورهای عامیانه)، طب سنتی (روش‌های طبابت توسط مردم محلی) و …

وقتی دونه دونه پک‌ها رو باز می‌کرد هم خیلی خوشحال می‌شدم که عجب گنجینه‌ای و از سمتی ناراحت می‌شدم که چرا این‌همه سال روشی نبود تا انسان‌هایی با چنین دغدغه‌ای بتونن این پژوهش ارزشمندشون رو ارائه بدن ، درصورتی‌که در کشوری درحال‌توسعه این‌همه فضا هست برای خلق که می‌تونه هم مردم رو توانمند کنه و هم منطقه و هم کشور رو ، همه به دنبال کارهای تکراری هستند و یا گاها آن‌چنان افسرده از نبود کار. چکاری می‌شد کرد تا هم پژوهشگر و هم جوان و نوجوانی که نوری از امید در دلش روشنه به روشی ، باهم تعامل پیدا کنند و چنین آثاری رو تبدیل کنند به محصول. و باز از سمتی خوشحال بودم که این پروژه‌ای که من شروع کردم و پروسه کارآفرینی‌اش رو دارم بررسی می‌کنم و به شکل عملی پیش میرم شاید نتیجه بده و مسیری باز کنه برای اهلش، گاهی با یکسری اساتید و صاحبان مدرک و منصب در حوزه کارآفرینی و امور اقتصادی صحبت می‌کردم و اکثریت می‌گفتن آخه مخاطبی نداره و از سمت دیگه می‌دیدم یوتیوب و ویدیوهایی عقیم که بازدید خیلی بالایی دارند و از محتوی کاملاً عقیم‌اند و به دلیل مدل کسب‌وکار فریمیومی که دارند و درآمدشان از تبلیغاته ، داستان هر ویدیو باید منجر به تبلیغ محصولی باشه با مشتریان هدف کودک. پس مخاطبی بود شاید ما روش ارائه را خوب بلد نیستیم و شاید غرق در چیزی شدیم و نمی‌دونیم که با داشتن چنین گنجینه‌هایی هم خوراک فکری کودکانمون عقیمه و هم از سمت دیگه در طولانی‌مدت آسیب شدیدی می‌تونه به کسب‌وکارهای کوچک ما در این زمینه وارد کنه چون ، شرکت‌هایی خارجی با سرمایه‌گذاری هنگفت برای ساختن محصولی که شاید تکنولوژی‌اش در ایران نیست و اگر هم هست سرعت تغییر کمتری داره و از سمتی نمی‌تونه تبلیغاتی بدین وسعت داشته باشه ، این‌ها مثل فیلم مخصوصاً در اتاق فکر کلاه موتورسواری حین سفر می‌چرخید و می‌چرخید همچون خیالاتی.

داشتم فکر می‌کردم درباره لالایی‌ها و لالایی که من برای دخترم همیشه می‌خونم و در ویدیو بخشیش هست، از سمت دیگه حوزه یادگیری در کودکان و استعدادیابی کودکان و روش‌های شکوفاسازی استعدادهای کودکان و کتاب‌هایی که خونده بودم در این باب و توسط انسان‌های عمل‌گرایی نوشته‌شده بود و داشتم ترکیب می‌کردم با آنچه از گذشته داریم.

بازی‌های عقیم و تفاوتش با بازی‌های کامل ، بازی عقیم بازیِ که زود برای بچه تموم میشه ، مثلاً گرون‌ترین پک لایف‌استایل باربی رو می‌خریم و بعد از شاید چند روز اول جذبه‌ای که خرید جدید ایجاد می‌کنه ، زودی عطش و انگیزش برای کودک می‌خوابه و تنها چیزی که از این بازی میمونه مخصوصاً اگرم معروف باشه در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها ، کلاسیه که خانواده یا کودک برای دوستاشون میذارن و خبری از خود بازی نیست ، در مقایسه با بازی کاملی همچون آشپزی واقعی برای کودک که هیچ‌وقت براش تموم نمیشه ، مثل خاک‌بازی که در شهرستان وقتی بچه بودیم به‌زور، اون هم شب می‌تونستن مارو بکشن خونه و هرروز و هرروز و این بازی برای ما تموم نمی‌شد ، آن‌قدر متغیر ساده و کامل بود که از ترکیبش پایانی نبود.

تفاوت لالایی کامل با آهنگ‌های تبلیغاتی که صبح تا شب به گوش بچه میرسه و یا صدای مدام روشن رادیو، اخبار و غیره با لالایی که مادر یا پدر با تمام وجود یا خلق می‌کرد یا حفظ می‌کرد و در اون لحظه با آورده‌هایی که از محیط بهش اصابت کرده بود و انرژی جهان زیسته‌اش پشت اون لالایی خوابیده بود به بچه اصابت می‌کرد و باز تفاوتش با صدای تلویزیونی که روشنه و کودک در اتاقش با اون صدا بخواب می‌ره.

هر چه بیشتر مصمم می‌شدیم تا راهکاری پیدا کنیم ، هرکسی که طلب کنه می‌تونه این جمع‌آوری رو انجام بده و باید تبدیل بشه به محصول ، اما به چه شکل ، چطور؟ چقدر منابع می‌طلبه ؟ باید چه روشی اتخاذ کرد تا این روند به شکل پایدار و پویا ادامه پیدا کنه .

 

و درنهایت این‌طور میشه گفت: «بهترین یاد دهنده، بهترین یادگیرندست»

 

 

بالا بردن سطح سرویس های موتور جستجوی گوگل

بالا بردن سطح سرویس های موتور جستجوی گوگل

 

شرکت گوگل تصمیم دارد طی روزها و و ماه های آینده به روزرسانی های جدیدی در سرویس موتور جستجوی خود ارائه کند. به طور کلی این تغییرات با کمک روش های نوین هوش مصنوعی و ماشین یادگیری انجام می شوند تا نتایج جستجوی بهتری برای کاربران فراهم شود. از به روزرسانی های جدید گوگل می توان به ابزار کنترل هجی صحیح کلمات اشاره کرد. این ارتقا با کمک شبکه عصبی انجام می شود.
همچنین گوگل از هوش مصنوعی برای تقسیم کردن جستجو به گروه های زیر مجموعه استفاده می کند تا به این ترتیب نتایج بهتری را به کاربر نشان دهد.
در کنار این موارد، از بینایی رایانشی و فناوری شناسایی گفتار برای برچسب زدن و تقسیم کردن ویدئوها به طور خودکار استفاده می شود. این نسخه خودکار بخش ابزارها است. به عنوان مثال ویدئوهای آشپزی یا مسابقات ورزشی را می توان دسته بندی و به طور خودکار به فصل هایی جداگانه تقسیم کرد. این دسته بندی ها در نتایج جستجو نیز ظاهر می شوند.
علاوه بر آن، در روش جدید گوگل به جای کل صفحات وب متن های مستقل در صفحات منظم می شوند. این اطلاعات با کمک هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی تحلیل می شوند تا نتایج جستجو را دقیق تر ارائه کنند.

اغلب ایده های کارآفرینی در پیچ و خم اداری نابود میشوند

اغلب ایده های کارآفرینی در پیچ و خم اداری نابود میشوند

حسین مهرابی پیش از ظهر چهارشنبه در جلسه کانون کارآفرینی و تجلیل از کارآفرینان برتر استان کرمان بیان داشت: باید در راستای توسعه تفکر کارآفرینی در استان تلاش کنیم و مسیر را برای افرادی که خلاقیت دارند و ریسک پذیر هستند هموار کرده و آنها را حمایت کنیم.

وی به فلسفه وجودی پارک‌های علم و فناوری و مراکز رشد اشاره کرد و افزود: این مراکز می‌توانند ایده‌ها را به محصول و در نهایت ثروت تبدیل کنند ضمن اینکه در حال حاضر در استان کرمان ۳۰ مرکز وجود دارد که کارهای مربوط به کارآفرینی را انجام می‌دهد.

سرپرست معاونت هماهنگی امور اقتصادی استانداری کرمان گفت: از مشکلات پیش‌رو نبود زیرساخت‌های لازم برای کارآفرینی است که موجب می‌شود سالیانه به میزان زیادی فرار سرمایه از استان را شاهد باشیم لذا برای یکپارچه کردن مراکز کارآفرینی در حال تلاش هستیم.

مهرابی تصریح کرد: علیرغم قانون‌های پیشرفته که در این حوزه وجود دارد بسیاری از ایده‌ها در پیچ و خم‌های اداری و یا پارک‌های علم و فناوری گرفتار هستند که در نهایت بخشی از آنها به فراموشی سپرده می‌شوند و از بین می‌روند.

وی یادآور شد: باید مشکلات سد راه ایده‌های کارآفرینان را رفع کنیم و از این افراد حمایت شود زیرا معتقدم این افراد از قدرت ریسک پذیری بالایی برخوردار هستند و در شرایطی که شاهد بی‌ثباتی‌هایی در اقتصاد جامعه هستیم این افراد از پناهگاه امن خود خارج می‌شوند و به فعالیت می‌پردازند لذا حمایت‌های معنوی دستگاه‌های اجرایی می‌تواند باعث پیشبرد کارشان شود.

رئیس اتاق بازرگانی کرمان هم در این جلسه بیان داشت: در حال حاضر کشور و استان به معنای واقعی به کارآفرینی نیاز دارد.

سید مهدی طبیب زاده با بیان اینکه همه ما باید به تعریف مشترکی از کارآفرینی برسیم، افزود: برای رفع بخشی از مشکلات باید به مفاهیم ایجاد ساختار، ایجاد بازار و مواد اولیه جدید، خلاقیت و نوآوری، ارزش آفرینی و … توجه کنیم.

رئیس اتاق بازرگانی استان کرمان گفت: برای اینکه به مفهومی مشترک از کارآفرینی برسیم و راه حل‌های بهتری برای مشکلات پیدا کنیم در اتاق بازرگانی اقدام به تشکیل کانون آفرینی کرده‌ایم.

طبیب‌زاده تصریح کرد: در کرمان استعدادهای بسیاری در زمینه کارآفرینی داریم ضمن اینکه استعدادهای ما در کارهای جدید که در کشور رشد فزاینده‌ای داشته‌اند به نوعی دخیل بوده‌اند.

وی با طرح این سوال که چرا بیش از ۸۰ درصد از دانشجویان، نخبگان، برگزیدگان جشنواره‌ها و نفرات برتر کنکور در دستگاه‌های استان جذب نمی‌شوند؟ گفت: در یک اقدام مشترک و هماهنگ باید دولت به همراه بخش خصوصی، فعالان اقتصادی و کارآفرینان، در کارآفرینی استان کرمان یک نظام جدید ایجاد کند.

اهمیت همکاری دانشگاه و صنعت در توسعه ملی و پایدار

اهمیت همکاری دانشگاه و صنعت در توسعه ملی و پایدار

 

برای اینکه بتوان مشکل عقب‌ماندگی در کشور‌های درحال‌توسعه را برطرف کرد، مکاتب گوناگون، استراتژی‌های گوناگونی مطرح می‌کنند. دو عنصر علم و تکنولوژی در همه‌ی این استراتژی‌ها نقش بسزایی ایفا می‌کنند. کشورها سعی دارند تا نقش دانشگاه‌ها را در رشد ملی و بالا بردن تکنولوژی و دانش موردتوجه و تأکید قرار بدهند. به همین دلیل ارتباط دانشگاه و صنعت به سیاست‌های پیشرفت و ترقی وابسته می‌باشد.

 

 دلایل توسعه و افزایش ارتباط صنعت و دانشگاه

 

به دلایل گوناگونی همکاری مابین دانشگاه و صنعت اتفاق می‌افتد. موارد زیر به‌طور مختصر دلایل توسعه و افزایش این همکاری را نشان می‌دهد:

  1. کاهش حمايت‌هاي مالي دولت‌ها از فعاليت‌هاي پژوهشي در دانشگاه‌ها. جستجو منابع جدید برای پشتیبانی از فعالیت‌های پژوهشی در دانشگاه‌ها از مواردی است که این امر دانشگاه‌ها را به انجام آن وادار کرده است.
  2. افزايش هزينه اجراي پژوهش و آسيب‌پذيري آن. دانشگاه‌ها به دلیل اینکه با مباحث جدید علمی از نزدیک در ارتباط هستند، صنایع از آن‌ها برای بالا بردن فناوری‌ها و اجرای تحقیقات برای اینکه از دوباره‌کاری دوری کنند، کمک می‌گیرند.
  3. ظهور فناوري‌هاي زيستي، فناوري اطلاعات و محيط‌هاي جديد. افزایش ارتباط بین دستاوردها و کاربردهای فناوری‌های جدید و همچنین ضرورت فراهم کردن ارتباط صنعت و دانشگاه از زمینه‌هایی است که این عوامل ایجاد کرده‌اند.
  4. ضرورت همکاري‌هاي بین‌رشته‌ای و بین‌المللی. جهت پیدا کردن راه‌حل‌هایی پابرجا و ثابت، این مدل همکاری‌ها اتفاق می‌افتد. ایجاد شبکه‌های ائتلافی و همکاری میان نهادهای اقتصادی از مواردی است که این نوع همکاری‌ها زمینه‌ی آن را فراهم می‌کند.
  5. تلاش براي طراحي ساختارهاي عملياتي و شبکه‌هاي جديد. همکاری‌های چندجانبه بین سازمان‌ها که فرآیند نوآوری را آسان می‌کند، با توجه به تغییرات محیطی، ضروری است.

درواقع سناريوي اصلي گذار دانشگاه‌ها از ساختار سنتی به کارآفرينانه نتیجه سناريوي تبديل جوامع حاضر به جوامع کارآفريني است که براثر مسئوليت‌هاي اجتماعي، دگرگون شدن مسئوليت‌هاي فردي و سازماني، مسئوليت‌ دولت‌ها و فشارهاي بین‌المللی است.

از طرفی در ارتباط با بحث کارآفرینی، دانشگاه‌ها باید در فعالیت‌های کارآفرینانه به‌طور مستقیم شرکت کنند، به عبارتی برای توسعه کارآفرینی به انجام فعالیت‌هایی مثل تجاری‌سازی دانش تولید‌شده می‌پردازند و از طرف دیگر، برای رشد توانایی‌ها، مهارت‌ها و آگاهی از موانع و عوامل کارآفرینی، وظایف سنتی خود را که همان آموزش و پژوهش است را مورداستفاده قرار بدهند.

۳ معنی را می‌توان از کارآفريني دانشگاهي برداشت کرد:

  1. دانشگاه به‌عنوان يک سازمان، کارآفرين باشد.
  2. اعضاي دانشگاه مثل کارکنان، استادان و دانشجویان رفتار کارآفرينانه داشته باشند.
  3. جرياني از الگوهاي کارآفريني از ارتباط متقابل دانشگاه با محيط، ايجاد شود.

 

واکنش کارآفرینانه صنعت و دانشگاه

اگر دولت و دیگر حامیان خارجی نتوانند ابتکار لازم را انجام دهند، دانشگاه‌ها چگونه می‌توانند از حالت منفعل به حالت فعال تغییر کنند؟ همان‌طور که دانشکده‌ها وادارات داخلی نمی‌توانند به‌طور جداگانه این کار را انجام دهند. نظارت بر زمینه‌های خاص و حفاظت از منافع مادی، دستورالعمل معمول آن‌ها بوده است. فقط تعدیل کلی سازمانی، با عناصر قابل‌تشخیص، می‌تواند حالت بسیار فعال جدیدی را ایجاد کند. پنج مورد مطالعات نهادی که در کتاب من ارائه‌شده است، همراه با چندین مطالعات مربوطه، کمک می‌کنند که این عناصر را در چارچوب وسیع‌تر ارائه شوند. نقش دانشگاه در جامعه و اقتصاد تکامل‌یافته است. دانشگاه‌ها دانش تولید می‌کنند که پیشرفت‌های تکنولوژیکی را ارتقا می‌بخشد که به‌نوبه خود برای رشد اقتصادی و رقابت‌پذیری در اقتصاد جهانی حیاتی است؛ بنابراین، به‌طور فزاینده‌ای انتظار می‌رود که دانشگاه‌ها کارآفرینانه تر شوند و این سومین رسالت مهم را در جهت ارتقاء نوآوری و توسعه از طریق ارائه فناوری‌ها و مشاغل تجاری به‌کارگیرند. نقش دانشگاه در جامعه و اقتصاد تغییر کرده است. اولین انقلاب علمی که در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد، کار تحقیقاتی در دانشگاه بود. در حال حاضر اکثر دانشگاه‌ها تحت تأثیر انقلاب دوم هستند و رسالت سوم کمک به توسعه اقتصادی است.

 

نویسنده: امیرحسین باقری

پژوهشگر حوزه کارآفرینی

5 گام برای نوآوری در مدل کسب و کار

5 گام برای نوآوری در مدل کسب و کار

در دهه 1950، شرکت هالوید تصور می کرد که یک محصول برنده دارد. به واسطه مهندسی هوشمندانه، فناوری جدیدی را ایجاد کرده بود که بهتر از محصولات رقبا بود. تنها مشکل این بود که هیچ کس نمی خواست آن را بخرد.

از این رو شرکت را به تفکر انداخت که اگر کسی نمی خواهد دستگاه های کپی آنها را بخرد، شاید برخی حاضر به اجاره آن باشند؟ این به یک ایده چند میلیارد دلاری انجامید و این شرکت که اکنون با نام زیراکس شناخته شده است، به قدرتی بزرگ تبدیل شد.

نوآوری های منزوی بعید است که تأثیر قابل توجهی در سودآوری کسب و کار داشته باشند. خلق محصول جدید، بازار هدف یا جریان درآمدی جدید ممکن است تغییراتی را در کسب و کار ایجاد کند اما برای ایجاد تحولات پایدار و اثر بخش باید مدل کسب و کار را تغییر داد.

در ادامه به آنچه باید درباره نوآوری در مدل کسب و کار بدانید، بیشتر می پردازیم:

۱. برنامه ریزی را متوقف و آماده سازی را شروع کنید:

پس از جنگ جهانی دوم، شرکت های عظیمی برای تولید محصولات و بازاریابی انبوه تاسیس شد. در آن زمان بود که برنامه ریزی استراتژیک در دسترس قرار گرفت. مدیریت ارشد طرحی را تدوین می کرد و از کارکنان رده های پایین تر می خواست که آنرا اجرا کنند. اگر کل مجموعه خوب کار می کردند، همه چیز به خوبی پیش می رفت.

اما هنگامی که «جک ولچ» مدیرعامل شرکت جنرال الکتریک شد، فرایند برنامه ریزی استراتژیک را محدود کرد و تلاش های خود را برای ساده سازی فرایندهای سازمان آغاز کرد.

از آن زمان، بسیاری دیگراز متخصصین و صاحبان کسب و کارهای بزرگ بر اهمیت آماده سازی تاکید بیشتری داشتند. به عنوان مثال «راجر مارتین» از مدیران می خواهد که اجازه ندهند برنامه ریزی استراتژی بیشترین زمان را به خود اختصاص دهد و این بدان معنی است که ما باید سریع ترشروع به آماده سازی کنیم.

شاید برنامه ریزی به ما اجازه تصمیم گیری سریع را دهد، اما این آماده سازی، توجه به جزییات و گسترش مهارت هاست که به ما توانایی اخذ تصمیمات به موقع و منطبق بر تغییرات در زمان واقعی را می دهد.

۲. به چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش از طریق مدل کسب و کارتان بیندیشید:

در حالی که طرح کسب و کار نیاز به ارزیابی مشخصی از درآمدها و هزینه ها دارد، مدل کسب و کار چنین نیست. به عبارت ساده تر، منطقی منسجم برای چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش است. کسب و کارهایی که به این سه مورد را به شکلی منطقی پاسخ دهند، شرکتهای بسیار موفقی را راه اندازی خواهند کرد.

متأسفانه، در جهان امروز چرخه های فناوری به طور قابل توجهی کوچک شده اند و مدل های کسب و کار دیگر دوام و پایداری ندارند و باید در مدل کسب و کارتان نوآوری ایجاد کنید.

این نکته مهمی است اما بدان معنا نیست که باید مرتباً همه چیز را تغییر دهید.

کافی است از خودتان بپرسید، چگونه می توانید ارزش جدیدی ایجاد کنیم؟ آیا می توانیم آن ارزش را در یک مسیر متفاوت هدایت کنید؟ آیا راهی وجود دارد که بتوانید به ارزش اثربخش تری دستیابی داشته باشید؟

۳. به کمک بوم مدل کسب وکار، کمینه محصول پذیرفتنی را تولید کنید:

من قبلاً کسب و کار دیجیتالی را اداره می کردم که تقریبا سهم ۴۰ تا ۵۰ درصدی بازار را به خودش اختصاص داده بود و به ما این امکان را می داد تا منابع مهندسی بهتری نسبت به رقبا داشته باشیم. چون ما آن را یک مزیت مهم رقابتی می دیدیم. به منظور سرمایه گذاری بر این مزیت، پروژه های بزرگی را برنامه ریزی کردیم .

متأسفانه آنچه که در طی فرایند توسعه ۶ الی ۱۲ ماهه اتفاق افتاد این بود که نیازها در بازار به سرعت تغییر می کردند و ما باید به طور مداوم ویژگی های پروژه را تغییر می دادیم. نتیجه این شد که پروژه های کلان ما پر از اشکال بودند و ما مجبور می شدیم وقت بیشتری را برای رفع آنها بگذاریم.

سرانجام شروع به تولید محصولاتی با حداقل سود کردیم که معمولاً تولید آنها طی شش هفته انجام می شد. هر چند تولیدمان فراگیر نبود، اما به موقع و در زمان نیاز مشتری انجام می شد. در نتیجه توانستیم سریع تر واکنش مصرف کننده را دردنیای واقعی ارزیابی کنیم. سپس ما از این دانش برای بهبود پروژه شش هفته آینده استفاده می کردیم.

۴. ارزیابی هوشمندانه ای از مدل کسب و کارتان داشته باشید:

ایجاد یک مدل کسب و کار موفق کار ساده ای نیست، اما سخت تر از آن ارزیابی صحیح مدل کسب و کاراست. رشد گاهی می تواند به مرگ کسب و کار بیانجامد. همچنان که کارکنان و منابع جدیدی را برای پاسخ به تقاضا وارد کسب و کار خود می کنید، عملکردتان می تواند تحت تاثیر اثرات منفی قرار گیرد.

در واقع ارایه یک دفترچه با مجموعه ای از قوانین برای پیروی کردن به کارمندان آسان است. آنچه که مشکل است، آگاهی رسانی صحیح از مدل کسب و کار و اجازه دادن به تیم تان برای دنبال کردن اهداف است.

۵. همواره برای مواجهه با شکست آماده باشید:

در قرن بیستم، برخی شرکت ها توانستند با ایجاد مزیت رقابتی پایدار از طریق پیشرفت مداوم، مسیر موفقیت در کسب و کار را هموار کنند. حتی یک مزیت رقابتی کوچک، که با صبر و حوصله دنبال می شد  می توانست  موقعیت پیروزمندانه ای را برای کسب و کارها ایجاد کند.

با این حال، حتی برترین شرکت ها ازجمله «کداک» در حال فروپاشی هستند. درحقیقت نباید تنها به یک مزیت رقابتی گذرا اندیشید.

ذات نوآوری درتار و پود مدل کسب و کار است. نوآوری در مدل کسب و کار به معنای جستجو درمورد ناشناخته ها نیست، بلکه یک پیگیری مداوم برای چگونگی خلق ارزش، ارائه آن و کسب ارزش بهتر است. حتی بهترین مدل های کسب و کارها هم بدون نوآوری در نهایت با شکست مواجه خواهند شد.

نویسنده: Greg Satell

مترجم: شیدا انصاری

برگرفته از www.forbes.com