بازاریابی آثار هنری

کارآفرینی از جنس هنر (بازاریابی آثار هنری)

بازاریابی آثار هنری: هنرمند در تعریف کلاسیک، فردی خلاق و متفکر و خالق است که حتی در مقایسه با فلاسفه دارای مقام بالاتری است، چرا که علاوه بر کشف حقایق به خلق هم اقدام می‌نماید و در جایگاهی خداگانه قرار می‌گیرند که تفکرات خودشان را از طریق آثار هنری به مردم منتقل می‌کنند. در تعریف کلاسیک هنرمند باید دانش لازم و کافی را برای تولید اثر هنری داشته باشد اما در تعریف مدرن هر کسی می‌تواند هنرمند باشد و ایده خود را از طریق آثار هنری به نمایش گذارد.

در خصوص شناسایی آثار هنری دو دیدگاه وجود دارد. جامعه شناسان هنری براین ‌باورند که آثار هنری در دو دسته تولید می‌شوند. هنر برای هنر و هنر برای اجتماع.

هنر برای هنر، هنرمند برای ارضاء خودش و افرادی که درک درستی از مسائل هنری دارند اثر هنری را خلق می‌کند و در واقع از نگاه افراد متخصص هنری در این دیدگاه، دیده‌شدن و یا پنهان ماندن آثار هنری هیچ تأثیری بر کیفیت اثر هنری ندارد.

هنر برای اجتماع، در این دیدگاه بیان می‌شود که هنر باید برای جامعه تولید شود که در واقع این نگاه در دوران قدرت حکومت‌های سوسیالیستی بسیار نمودپیدا می‌کند و هنر به عنوان ابزار تبلیغاتی برای احزاب سیاسی مطرح می‌گردد که هنری را ارزشمندتر می‌دانند که مورد استقبال بیشتر مردم قرار گیرد.

در این میان شکاف‌هایی در خصوص معرفی و ایجاد ارتباط با جامعه از سوی هنرمندان بوجود آمده است که علم بازاریابی سعی دارد با مفاهیم و اصول خود راهکارهایی را ایجاد نماید تا آثار هنری با بیشترین اقبال عمومی روبرو گردد.

بازاریابی هنر در سطح عمومی و اولیه، یک فرآیند سیستماتیک ایجاد آگاهی و علاقه در جامعه، نسبت به هنرمندان و اثار هنری بمنظور ایجاد تمایل در بین مردم برای تعامل با هنرمند، گالری و محصولات هنری می باشد.

 بازاریابی هنر فقط محدود به آثار هنری نیست، بلکه هر هنرمندی می بایست خودش را بازاریابی کند تا بتواند به عنوان یک برند هنری و یا Celebrity در جامعه شناخته شود.  یکی از بزرگترین برنامه‌های دولت آمریکا برای هنر، ترویج مهارت‌های بازاریابی و کارآفرینی در بین هنرمندان به منظور ایجاد درآمد از هنر می‌باشد. بازاریابی فعالیتی آنی نمی‌باشد، بلکه فرآیندی بلند‌مدت است که به دنبال انتشار ارزش‌های هنرمندان و ارتباط با مخاطبین می‌باشد. تنوع و پیچیدگی زمینه‌های هنری سبب می‌شود تا رویکرد محصول محور در بازاریابی هنر بیشتر مورد استفاده قرار‌گیرد. هنرمندان با دسته‌بندی محصولات هنری، آسان‌تر قادر به شناسایی مخاطبین و برقراری ارتباط با آنها می‌باشند.

بازاریابی در هنر فرآیندی سیستماتیک می‌باشد که به دنبال شناسایی جامعه هدف آثار هنری و ایجاد علاقه در این افراد به منظور فروش آثار هنری می‌باشد. بازاریابی آثار هنری می بایست این نکته را در‌نظر داشته باشد که محصولات هنری لذت‌گرایانه می‌باشند و به دنبال ارضاء نیازهای خوشایند درونی انسان‌ها می‌باشند.

سازمان‌های هنری می بایست در جهت تعالی و توسعه کسب و کار خود برمبنای تفکر استراتژیک اقدام به تدوین طرح بازاریابی خود نمایند. برنامه‌های بازاریابی می بایست با تنظیم چشم انداز و اهداف و تحقیقات بازار آغاز گردند، با شناسایی و بخش‌بندی مخاطبین ادامه یابد و استراتژی‌های ترویج و تبلیغ را برای معرفی آثار هنری و محصولات هنری ادامه دهند و در پایان با ارزیابی فعالیت‌های بازاریابی میزان اثربخشی برنامه‌ها را اندازه‌گیری نمایند و بهبود مستمر را در برنامه‌های خود مدنظر قرار دهند.

برنامه‌های بازاریابی به دنبال شناسایی و جذب مشتریان بالقوه می‌باشند که در ادامه این راه سازمان‌های هنری می بایست برنامه‌های وفادارسازی مشتریان را نیز اجرا نمایند تا موقعیت کسب و کار خود را در این بازار رقابتی تثبیت نمایند و قدرت چانه‌زنی رقبا را به عنوان یک تهدید برای خود کاهش دهند.

کارگو بایک – کسب‌وکار مبتنی بر دوچرخه

کارگو بایک

کسب‌وکار مبتنی بر دوچرخه

از زبان حامد مهر افروز معلم کارآفرینی و مؤسس برکه

 

داستان راه‌های رفته‌ی قبل از برکه

داستان از اونجایی شروع میشه که تقریباً سال 94 بود که تصمیم گرفتم سبک زیستنم رو عوض کنم. اولش با دوچرخه شروع کردم به طی طریق و یادگرفتن اصول و آدابش.

از 18 سالگی که طلب کرده بودم مستقل بشم رفته‌رفته هم‌زمان بعد دو سال وارد دانشگاه شدم و از دوران دانشجویی چون رشتم مهندسی مکانیک بود، علاقه‌مند شده بودم به انرژی‌های نو که استادم گفت اینجا کسی بودجه تحقیقات نمی‌ده بهت برو و زندگی تو بساز، راهی شدم برای یافتن دنیاهای دیگه، از کار در رستوران در تهران گرفته تا نگهداری از سالمندان و تراکت پخش‌کنی و رفته‌رفته سوق پیدا کردم به دست‌فروشی لباس‌زیر و نیاز به پول داشتم برای یادگیری علوم انسانی. از در علم الابدان طب قدیم ایران واردشده بودم و در جستجوی دیگر مکاتب و دیدشون نسبت به انسان، از عرفان اسلامی گرفته تا عرفان غربی و علوم قدیم و هم‌زمان در هر هفته هم خوی بودم که کلاس‌های دانشگاه برم هم مرند دیدار خانواده، هم تهران برای فروش و شرکت در کلاس‌های عرفان و سنگ درمانی و شاگردی پیش استاد خیراندیش و دیدار دراویش در کرمانشاه و چند سالی اوضاع بدین منوال می‌گذشت و با اتوبوس‌های بنز قدیمی هم‌فاز شده بودم و با چراغ پیشانی کتاب قرابادین کبیر عقیلی خراسانی رو بازنویسی کردم به زبان روز و با علم ترکیب گیاهان آشنا شدم و مقالات شمس و منطق‌الطیر هم در همون اتوبوس‌ها می‌جوندم و درراه .

تا اینکه روزی ترمزدستی کشیدم بر هرچه بود و ازدواج و تلاش برای تولید توسط مراکز تحقیقات داروسازی دانشگاه تبریز و چون نشد تولید سرکه و تولیدی کیف چرمی و غیره و باز در سال 94 ترمزدستی کشیدم تا مسیر سفر زندگی‌ام رو بررسی کنم و شروع کردم به سفر با موتور و دوچرخه و کوله‌پشتی و بررسی کسب‌وکارهای کوچک و می‌گشتم و نگاه می‌کردم و می‌پرسیدم و یاد می‌گرفتم و از وقتی فهمیدم دارم پدر میشم، وارد وادی یادگیری درباره فرزند و استعدادهاش و متدهای مختلف یادگیری شدم و با نظام‌های تعلیم و تربیت و معایب و مزایاش آشنا شدم تا اینکه دخترم سال 95 به دنیا اومد، و ازاین‌پس اسم مسیرهایی که قرار بود برم رو گذاشتم سفرهای پدر، برای همین بچه‌هایی که بعدازاین باهاشون آشنا شدم بهم میگن ددی و الان در پیج خودم به نشونیه (https://berkehmehrafrouz.ir/ ) داستان‌های خروجی هام با اسم مستعار ددی هست.

 

بعد سارا سفرهام باز ادامه داشت و داره، از کشورهای اطراف گرفته تا شهرهای ایران و هر سفری با موضوع خاص خودش گاهی مسیر تأثیر محیط بر کسب‌وکار رو جستجو کردم و تأثیرات اجتماعی فرهنگی بر کسب‌وکار رو یاد می‌گرفتم و گاهی برای یافتن پتانسیل‌های گردشگری روستاها از منظر فرهنگی و غیره ، گاهی برای یافتن و پیدا کردن بسته‌بندی‌های دوست دار محیط‌زیست راهی روستاهای شمال می‌شدم تا فراروی بامبو رو ببینم و استفاده انسان‌های اون منطقه از علف‌ها ، سال 96 بود که خواستم بر این آموخته هام جنبه علمی ببخشم و بیشتر بیاموزم و از طرفی در قیدوبند کلاس‌ها و دانشگاه نمی‌خواستم باشم ، پس هدفم دانشگاه‌های الکترونیکی بود و رشته کارآفرینی که بخشی از جهان زیستم باهاش پیوند داشت.

از بین چهار دانشگاه الکترونیکی که این رشته رو برای مقطع ارشد داشتن، دانشگاه آزاد واحد الکترونیکی قبول شدم و جمع‌بندی جهان زیسته‌ام از منظر علم کارآفرینی که تخصصی میان‌رشته‌ای بود .

باورم این بود و هست که همچون علوم قدیم بعد از بازه‌ای تخصص گرایی کم‌کم دنیا نیاز داره به تخصص‌های میان‌رشته‌ای همچون کارآفرینی  که ترکیبی است از چند رشته و زاویه دید.

رفته‌رفته در کشورهای اطراف که با موتور سفر می‌کردم و با توریست‌های خارجی رفاقت می‌کردم با موضوعاتی همچون کارآفرینی اجتماعی به معنی پروسه خلق ارزش اجتماعی و کارآفرینی پایدار به معنی خلق ارزشی جدید مسئولانه آشنا شدم.

به زبان ساده بگم، در طب قدیم وقتی بیماری عارض می‌شد بر تن ، حکیم و طبیب اون رو خروج بخشی از بدن از اعتدال تعریف می‌کرد و دارویی می‌داد برای رساندن آن بخش به‌اعتدال ماهیت اصلی  همون بخش، تا حدودی می‌شد خلق ارزش جدید در کارآفرینی پایدار رو چنین معنی کرد.

همچون دارویی برای رساندن محیط به‌اعتدال. و چون کثرت نظر زیادی در این بخش بود و هر کس و اندیشمندی با دیدی به موضوع نگاه می‌کرد و دراین‌بین کسب‌وکارهایی از این نام سوءاستفاده می‌کردن تا بازار جدیدی تعریف کنن، پس با مشاوره از دوستم که پژوهشگر فلسفه علم بود، شروع کردم و راهی شدم به ریشه علم تا ببینم سرچشمه این نظریاتی که میگن کجاست، سپس نیاز پیدا کردم تا بیشتر درباره جوامع و دیدگاه انسان شناسان رو مطالعه کنم، چون درمان بدون شناخت علم درمان و موردی بنام بدن در طب قدیم معنی نداره، پس در این حوزه هم باید علاوه بر روش‌های درمان، جوامع انسانی رو بیشتر می‌شناختم، بعد از دیدن زوایای مختلف رسیدم به جوامع شکارچی گردآورنده که الیزابت مارشال توماس انسان‌شناس و اولین مشاهده‌گر این جوامع بود، پس دیدگاه‌های اون رو بررسی کردم و با پژوهشگرانی همچون پیتر گری آشنا شدم که در حوزه روانشناسی به دلیل پسرش وارد یادگیری انسان شده بود و درباره نظریات تعلیم و تربیت و تفاوتش با یادگیری دیدگاه‌هایی داشت، حس همزادپنداری داشتم باهاش و منم به خاطر دخترم وارد وادی روش‌هایی یادگیری شده بودم.

همین‌طوری راه می‌رفتم و در جاده‌ها و مسیرها آنچه یاد می‌گرفتم با این جهان زیسته ترکیب می‌کردم و می‌نوشتم و مسائل رو با این دید بررسی می‌کردم و تصمیم گرفتم بیشتر داخل در حوزه کارآفرین پایدار بشم و این مسیر رو انتخاب کنم برای ادامه

 

داستان پیدایش فلسفه برکه

همینطور که پیش میرفتم و در سایش با محیط و دانشگاه و سارا و جهان زیسته ام یکسری بازیهایی که بر حسب دغدغه ای ایجاد شده بودن کم کم وقتش رسیده بود که عملی کنم و اینبار در عمل بسنجم و مسیرم رو تکامل بدم و این خروجی هایی که در بخش پروژه ها میبینید همانهاست، که مسلما طی زمان تغییر و تکامل پیدا خواهند کرد.

چون همچون رودی جاری بودم و از هر مسیری چیزی با خود جمع کرده بودم تصمیم گرفتم مهاجرت معکوس کنم به یک روستا و محل کار و زندگیم اونجا باشه و اسمشو گذاشتم برکه و این وبسایت قصه برکه رو روایت خواهد کرد.

برکه برای اینکه همچون نامش غنی بشه و ماهیتی داشته باشه، همان بازی مموری وال که روی سومین موتور سفرم اوزگور اعمال کردم و هر کسی که دوست داشت در مسیر میتونست یادگاری روش بنویسه، برکه هم دیوارهاش توسط هر کسی که مهمونمون میشد چیزی بر تنش رسم میشد و میشه، مثل ما آدمها که به مرور در سایش با محیط و انسانها چیزی بر تن و دل و افکارمون نقش میبنده و تغییری در ماهیت ما ایجاد میکنه. تغییری در معنی ما. فلانی کیست؟ فلان جا کجاست؟ هر چیزی و هر کسی تعریفی میکنیم در قبال این سوالات نسبت به شناختمون و ماهیتش.

این کار یک بازی کاملتری هم به مهمانها و دخترم سارا ارائه میداد و همزمان در عین تفریح ابعاد وجودی بیشتری ازشون رو درگیر میکرد و تاثیرات خودش رو میذاشت و ریشه در فلسفه افزایش خلاقیت با بازی و تکامل روانی انسان در هنر درمانی داشت.

یعنی یک بازی بود که بعنوان یک راهکار میتونست کسی که باهاش درگیر میشه رو بسمت اعتدال ببره، پس شعبه ای بود بر کارافرینی پایدار.

رفته رفته تصمیم بر این شد تا دکوراسیون داخلی پایدار رو هم اجراییش کنیم پس میز و اثاث شرکت تولیدی بازرگانی قبلیمو فروختم و اثاث دست دوم جمع آوری کردم از خانه پدری تا سمساری ها و به شکل بازی دخترم و هرکسی که میومد میتونست اونها رو نقاشی و باز آفرینی کنه که عکسهاشو در گالری زیر میتونید ببینید، داستان درازه و چون پویاست، برای همین رفته رفته در وبلاگ خواهم نوشت تا زمانی که پیش میرویم و هنوز به سکون مطلق نرسیدم.

هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم (اقبال لاهوری)

حال قصه مسیرهای رفته  رو در این وبسایت منتشر میکنم و همونو به اهلش یاد میدم و به این حرکت در آموزش و توسعه کارآفرینی، تسهیلگری گفته میشه با متدهای یادگیری که در هر دوره و کلاس خواهم گفت. برای دیدن این پروژه های جذاب و دوستداشتنی می تونید از سایتمون دیدن کنید.

ثروت آفرینی سازمانی در بستر تکنولوژی

ثروت آفرینی سازمانی در بستر تکنولوژی

استفاده از ابزارهاي فناوري اطلاعات (BPMs) راه‌حلی براي دستيابي به ثروت سازمان‌ها

قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌تواند مسیر دستیابی به چابکی را در سازمان‌ها تسهیل نماید. امروزه نقش چابکی سازمانی و تأثیر آن در تمامی زمینه‌ها مشخص بوده و دستیابی به چابکی می‌تواند به ارتقای کیفیت خدمات، کاهش هزینه‌های ناشی از عکس‌العمل نامطلوب به تغییرات، افزایش توان رقابت و افزایش کارایی و بهره‌وری سازمان‌ها و بنگاه‌های كشور منجر گردد. در این راستا فناوری اطلاعات و ارتباطات یکی از مهم‌ترین منابع در جهت تحقق چابکی محسوب مي‌شود، چراکه فناوری اطلاعات و ارتباطات ابزاري برای دریافت و پیمایش به هنگام اطلاعات و درنتیجه توسعه دانش افراد در جهت تحقق چابکی سازمان است. از طرف دیگر، امروزه نگرش به فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان ابزار رشد و توسعه کشورها، جای خود را به فناوری اطلاعات به‌عنوان محور توسعه داده است، درواقع تصور حیات یک کشور به‌عنوان عضو فعال جامعه جهانی بدون توجه به موضوع فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان بستر و محور اصلی توسعه، غیرممکن است. شركت و سازمان‌ها و به‌طورکلی بنگاه‌های اقتصادي در کسب‌وکار به‌عنوان مهم‌ترین رکن اقتصاد جوامع که وظیفه تأمین و خلق ثروت در جهت توسعه جوامع را دارند از این قاعده مستثنا نیستند. در فرآیند اقتصادي کسب‌وکارها، فرايندهاي سازماني و اطلاعات می‌تواند نقش اساسی داشته باشند؛ بنابراین بهره‌گیری از قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌توانند روند تولید ثروت، دانش و دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان‌ها را شدت بخشيد و به‌این‌ترتیب بستری را برای هوشمند سازي كسب‌و‌کار‌ از طريق مهم‌ترین دارایی‌های سازمان (فرايندهاي سازماني) فراهم نماید. موضوع هوشمند سازي و پويايي فرایندهای سازماني در يك کسب‌وکار با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات و حرکت سازمان‌ها به سمت هوشمند سازی و چابکی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ بنابراین و با توجه به نتایج حاصل از هوشمند سازي و پويايي فرايندهاي سازماني در جهت افزایش میزان چابکی، برنامه‌ریزی جهت هوشمند سازی كليه فرايندهاي کسب‌وکار و سازمان و مجهز کردن آن‌ها به ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌منظور اثربخشی بیشتر فعالیت‌های سازمان‌ها و دستيابي به اهداف و حركت در جهت رسالت سازمان‌ها امري است ممدوح و قابل‌ستایش كه پويايي کسب‌وکار و شفافيت امور را به ارمغان خواهد آورد.

تصمیم‌گیری در شرایط متغیر محیطی و حل مسائل کسب‌وکار، نیازمند دانش متنوع است که تعامل و همکاری بین اجزاي سازمان که دانش‌های مختلفی را در اختیار دارند، در يك تعامل سيستماتيك و پويا می‌کوشند تا تصمیم‌گیری درست‌تری داشته باشند. همچنین مسئله شناسایی و تشخیص تغییرات محیطی و تغییرات موجود در نیازها و خواسته‌های مشتريان و همچنین پاسخگویی سریع به نیازهای جدید آنان با استفاده از فرايندهاي دروني سازمان نيازمندي چابكي در اعمال تغييرات درون سازمان و هم‌راستایی آن‌ها با اهداف استراتژيك کسب‌وکار می‌باشد كه با توجه به رابطه بین هوشمند سازی و ابعاد چابکی (سرعت، پاسخگویی، شایستگی و انعطاف‌پذیری) حاصل می‌شود و با عنایت به اهمیت و ضرورت افزایش میزان سرعت، شایستگی، پاسخگویی و انعطافپذیری در کسب‌وکار، بهره‌گیری از ظرفیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات جهت افزایش میزان این ابعاد در کسب‌وکار از ضروریات لاينفك محسوب می‌شود.

مدیریت فرایندهای کسب‌وکار یا همانBPM، شامل روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارهایی جهت پشتیبانی از طراحی، مدیریت و تحلیل فرایندهای کسب و کار است؛ به‌عبارت‌دیگر، BPM یک رویکرد ساختاریافته با هدف بهبود کیفیت محصول و خدمات است و تلاش دارد تا فرایندهای سازمان را با استراتژی سازمان همسو نماید و به موازات آن رضایت مشتری را با افزایش کیفیت، بهبود دهد.

مدیریت فرایندهای کسب‌وکار یا BPM، ریشه در دو علم مدیریت و فناوری اطلاعات دارد. همین موضوع یکی از عوامل مهم محبوبیت و کارآمدی این رویکرد است. با رشد و ترکیب این دو علم، مفهوم مدیریت فرایندهای کسب‌وکار ایجاد گردیده است. در واقع BPM پس از رویکردهای TQM و BPR در مدیریت و به موازات آن پس از ظهور سیستم‌های مدیریت پایگاه داده، سیستم‌های مدیریت منابع سازمانی و سیستم‌های مدیریت گردش کار در فناوری اطلاعات، به‌منظور بهبود خدمات و محصولات معرفی گردید. منظور از بهبود، عبارت است از کلیه عملیات و تغییراتی که در فرایندها ایجاد می‌گردد تا هزینه و سرعت انجام را کاهش و کیفیت خروجی فرایند را افزایش دهد.

به‌منظور پشتیبانی از اجرای BPM در سازمان‌ها‌ BPMS یا سیستم‌های مدیریت فرایندهای کسب‌وکار که حاصل فناوری اطلاعات هستند، تولیدشده‌اند. سیستم های مدیریت فرایندهای کسب‌وکار با مجموعه ابزارهای خود، کلیه مراحل چرخه فرایند از طراحی و مدل‌سازی تا اجرا، پایش و بهبود را پشتیبانی می‌نمایند.

ازاین‌رو توجه به مديريت فرايندهاي کسب‌وکار در سازمان‌ها به جهت اينكه می‌تواند منجر به افزایش سرعت کسب‌وکار، بهبود تصمیم‌گیری مدیران، چابکی در کسب‌وکار، بهینه‌سازی و حذف فعالیت‌های غیرضروری و اجرای خودکار فرآیندها و نيز تخصیص فعالیت‌ها بر اساس حجم کار، تسهیل نظارت، اندازه‌گیری و پایش فعالیت‌ها شود بسيار حائز اهميت مي‌باشد و استقرار BPMS در سازمان‌ها این امکان را به وجود مي‌آورد که در هنگام تعیین کاربران یا مجریان هر فعالیت، گزینه تخصیص کار متناسب با حجم کاری انتخاب شود، به‌طوری‌که فعالیت‌ها بر اساس حجم کاری موجود در کارتابل هر یکی از کارشناسان به آن‌ها اختصاص خواهد یافت؛ یعنی سیستم به‌صورت هوشمند، کار را به کارتابل کارشناسی خواهد فرستاد که حجم کار داخل کارتابلش از بقیه کمتر است. از اين طريق همه فرآیندها در انتها برای مقایسه قادر به اندازه‌گیری می‌باشند. این کار باعث مدیریت بهتر فرآیندها و افراد می‌شود. زمانی که فرایندها از تکنولوژی و بر بستر فناوری اطلاعات اجرا می‌شوند، شرایط گزارش و ابزارهای آنالیزی را برای تصمیم‌گیری‌های اجرایی از طریق داشبوردهای مدیریتی  فراهم می‌کند.

با توجه به اينكه در فضاي رقابتی امروز سازمان‌ها دائم تحت‌فشارند تا راه‌حل‌های جديدي براي مسائل و مشکلات پيش رو پيدا كنند و هميشه به دنبال ارائه خدمات بهتر و چابك به مشتريان خود می‌باشد تا استانداردهاي بالايي در كسب مزيت رقابتي داشته باشند. لذا در اين راستا سيستم مديريت فرآيندهاي کسب‌وکار از بروزترين راهکارها به‌منظور پاسخ به نيازهاي جديد و متغير سازمان‌ها است.

سعيد حاجی‌زاده دكتري مديريت فنّاوری (سیاست‌های تحقيق و توسعه)

مدرس دانشگاه و مشاور حوزه مديريت و فناوري

ظرفیت‌سازی اقتصاد مبتنی بر دانش برای کشورهای درحال‌توسعه

ظرفیت‌سازی اقتصاد مبتنی بر دانش برای کشورهای درحال‌توسعه

 

در صورت تمام نشدن سیاست‌های پولی، مجمع جهانی اقتصاد گزارش می‌دهد که وابستگی اقتصاد به سیاست‌های مالی، تغییرات ساختاری و انگیزه‌های عمومی برای اختصاص سرمایه بیشتر به طیف کاملی از عوامل رشد برای اقتصاد بستگی دارد. این به کشورها این امکان را می‌دهد تا از چشم‌اندازهای جدید ارائه‌شده توسط انقلاب صنعتی چهارم، ناشی از گذر به اقتصادهای دانش‌بنیان (KBE)، بهره کافی را ببرند. اقتصاد دانش‌بنیان اقتصادی است که از دانش به‌عنوان موتور اصلی رشد اقتصادی استفاده می‌کند. اساساً، این اقتصادی است که در آن عامل اصلی رشد، ایجاد ثروت و اشتغال در تمام صنایع تولید، توزیع و استفاده از دانش است. به‌طور خاص، کشورها نه‌تنها برای ساختن اقتصاد داخلی مؤثرتر بلکه برای استفاده از فرصت‌های اقتصادی خارج از مرزهای خود به اقتصاد مبتنی بر دانش نیاز دارند.

استفاده از دانش، همان‌طور که در زمینه‌هایی مانند تحقیق و توسعه، کارآفرینی و نوآوری و در سطح آموزش و مهارت افراد بیان می‌شود، اکنون به‌عنوان یکی از محرک‌های اصلی رشد، بهره‌وری و رقابت در اقتصاد جهانی شناخته‌شده است. مفهوم دانش از چارچوب اقتصاد دانشی موسسه بین‌المللی جهان اقتباس‌شده است که دانش را در چهار رکن طبقه‌بندی می‌کند: رژیم اقتصادی و نهادی، آموزش و مهارت‌ها و یک سیستم نوآوری کارآمد و همچنین زیرساخت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات که همه اقتصاد مبتنی بر دانش یک کشور را تشکیل می‌دهند.

در اقتصاد جهانی که به‌طور فزاینده‌ای رقابت وجود دارد، دیگر نمی‌توان علم، فناوری، کارآفرینی، توسعه منابع انسانی و ظرفیت‌سازی نوآوری را در درجه اول برای کشورهای ثروتمندتر و ازنظر اقتصادی پویاتر دانست. در عوض، اگر هر ملتی امیدوار به پیشرفت و زنده ماندن از چالش‌های اقتصاد جهانی باشد و اگر رهبران جهان انتظار دارند جهانی‌شدن به توسعه پایدار و کاهش فقر پایدار منجر شود، ظرفیت‌سازی اقتصاد مبتنی بر دانش(KBE)  یک ضرورت مطلق است. این واقعیت را می‌توان تأیید کرد که محققان مختلف رابطه بین نقش اقتصاد دانش‌بنیان و رشد اقتصادی کشورها و مناطق منتخب را بررسی کرده‌اند و همه آن‌ها تأثیر قابل‌توجه و مثبت دانش در رشد اقتصادی را دریافته‌اند؛ بنابراین به‌طور گسترده اذعان شده است که دانش برای رشد و توسعه اقتصادی ضروری است. وقتی کشوری سرمایه‌گذاری بیشتری در دانش داشته باشد، ازنظر اقتصادی نیز پیشرفت بیشتری خواهد داشت. بنابراین، مسئله مهم توسعه اقتصادی و رشد این است كه آیا كشورها باید ظرفیت KBE را ایجاد كنند یا خیر؟ و یا با توجه به محدودیت‌های اقتصادی و نقطه شروع هر كشور، از چه نوع ظرفیتی استفاده و از كجا شروع و چگونه می‌توان آن را ایجاد كرد؟ KBE‌ها در سال‌های اخیر در مرکز گزارش‌های اصلی سیاست‌های سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) و بانک جهانی بوده‌اند. در این چارچوب سیاست است که اهمیت KBE توسط آمریکای شمالی، اروپا و آسیای شرقی که به‌طور حتم تعیین‌کننده الگوی توسعه اقتصادی درصحنه بین‌المللی بوده است، کنترل‌شده است.

توانایی دولت در ارائه چارچوب نظارتی مؤثر می‌تواند معیار عملکرد اقتصاد و معاملات بازار باشد؛ بنابراین، تأثیر نظام اقتصادی و نهادی بر توسعه اقتصادی به کیفیت فرآیند حاکمیت، سیاست‌های نظارتی اتخاذشده و انگیزه‌های اعمال‌شده بستگی دارد. به‌طور خاص، تحقیقات اثبات کرده‌اند که مشوق‌های دولتی و نظام‌های نهادی کمک‌های منحصربه‌فرد و آماری قابل‌توجهی در رشد اقتصادی دارند. این بدان دلیل است که رشد اقتصادی به این بستگی دارد که آیا دولت از سیاست‌های کلان اقتصادی و رقابتی شفاف و همچنین چارچوبی قانونی برخوردار است که راهی را برای افراد مختلف فراهم می‌کند تا دانش را به‌صورت آزاد، کارآمد و مؤثر تولید و استفاده کنند. تحقیقات نشان داده است که کیفیت نهادی به‌طور مثبت و قابل‌توجهی بر رشد اقتصادی در کشورهای اسلامی تأثیر می‌گذارد. گزارش نشان می‌دهد که نظام‌های اقتصادی و نهادی، از دیگر عوامل تولید، تأثیر قابل‌توجهی در رشد اقتصادی دارند. علاوه بر این، بحث شده است که با توجه به فراهم آوردن شرایط مناسب برای فعالیت اقتصادی، رژیم نهادی یک کشور باید به‌گونه‌ای کارآمد برنامه‌ریزی شود که مشاغل را به استفاده از دانش تشویق کند.

برای توسعه کارآمد، کسب، توزیع و استفاده از اطلاعات قابل‌استفاده، جمعیت تحصیل‌کرده و آموزش‌دیده مهم است. این امر باعث افزایش ضریب بهره‌وری کلی و درنتیجه رشد اقتصادی می‌شود. به نظر می‌رسد که ازنظر فنی، یک جمعیت تحصیل‌کرده‌تر از این هم برخوردار باشند. این امر تقاضای محلی برای محصولات نوآورانه با بهترین کیفیت را افزایش می‌دهد که به الهام بخشیدن به صنایع محلی برای نوآوری و ایجاد کالاهای پیشرفته و فن‌آوری‌های پیشرفته کمک می‌کند.

پژوهشی که ارتباط طولانی‌مدت بین آموزش عالی و پیشرفت مالی در کشورهای آسیای جنوبی را با اجرای پتانسیل انسجام اقتصادسنجی بررسی کرد به این نتیجه رسید که ارتباط مثبتی بین توسعه مالی کشورهای آسیای جنوبی و درصد کل ثبت‌نام در دبیرستان‌ها شناسایی کرد؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که اگر ملت‌های آسیای جنوبی به آموزش عالی توجه بیشتری نشان دهند، سرمایه انسانی با کیفیت لازم برای رشد اقتصادی ممکن است بهبود یابد.

ارتقا نوآوری به‌طور خودکار به سمت ارتقا آموزش‌وپرورش و رشد مهارت‌ها که دومین ستون تأثیرگذار بر رشد اقتصادی است، سرایت می‌کند. با این کار، تداوم سرمایه‌گذاری در توسعه سرمایه انسانی بسیار مهم است. تقویت مشارکت برای سرمایه‌گذاری در آموزش مهارت‌ها (یادگیری رسمی، غیررسمی، شغلی، مادام‌العمر و غیره) و رشد سرمایه انسانی در ایجاد جوامعی که برای موفقیت KBE به‌طور فزاینده‌ای دانش‌بنیان هستند، مهم است. همکاری‌های تقویت‌شده دانشگاه و صنعت باید از طریق افزودن اعضای خصوصی / صنعت به شورای آموزش ملی آموزش و همچنین هیئت‌های مشاوره دانشگاهی در دانشگاه‌ها برای بهبود برنامه درسی ایجاد شود.

 

نویسنده: امیر آزاد ارمکی

پژوهشگر حوزه اقتصاد

چرا پیاده‌سازی برنامه‌ریزی استراتژیک در آموزش عالی مهم است؟

چرا پیاده‌سازی برنامه‌ریزی استراتژیک در آموزش عالی مهم است؟

​​​​​​​​عینک بدبینی به برنامه‌ریزی استراتژیک را کنار بگذاریم

 

نویسنده: مهندس بهادر پارسیا

پژوهشگر حوزه معماری سازمان

همان‌طور که اصول و ارزش‌ها به بنیان‌گذاران الهام می‌بخشد تا دانشگاه‌ها را برای مشارکت در جامعه ایجاد کنند، اجرای یک برنامه استراتژیک مناسب نیز در یک موسسه آموزش عالی می‌بایست مورد اعتقاد و تعهد مطلق هر رئیس، مدیر، استاد، معلم و کارمند سازمان باشد. تنها با فرض این امر است که یک دانشگاه می‌تواند از طریق برنامه‌ریزی استراتژیک به اهداف بیشتری دست یابد.

این روش مدیریت در حال حاضر یک روش گسترده در میان مؤسسات آموزش عالی خصوصی و دولتی در بسیاری از کشورها است؛ اما با وجود این، هنوز هم در مورد چگونگی پیاده‌سازی آن و چگونگی هماهنگی هر قسمت و واحد کاری دانشگاه تحت این چتر گسترده به‌منظور دست­یابی به نتایج مطلوب، سؤالات و ابهام‌های بسیاری وجود دارد.​

این ابهام‌ها معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که یک موسسه تصمیم به اجرای برنامه استراتژیک گرفته است، بدون آگاهی و اطمینان از اینکه چرا این کار را انجام می‌دهد. در وهله اول، باید در داخل موسسه شفافیت کاملی در مورد اهمیت این موضوع که چرا مدیریت یک دانشگاه باید از طریق سیستمی که در اصل برای شرکت‌های سودگرا ایجادشده است، وجود داشته باشد.

هدف اساسی در هر سازمان برای رسیدن به اهداف، بهینه‌سازی تمام منابع موجود به‌منظور تأمین امنیت موسسه به‌عنوان یک پروژه پایدار است. سپس، اعتبارسنجی دانشگاه به‌عنوان یک هدف ضروری برای دست­یابی به آن توسط هر دانشگاهی به نظر می‌رسد؛ زیرا یکی از متغیرهای اصلی در انتخاب دانشجویان است که کجا و در کدام دانشگاه تحصیل نمایند، در نظر گرفته می‌شود. همچنین یک مقیاس برای اندازه‌گیری کیفیت در مؤسسات آموزش عالی و یک ابزار برای رتبه‌بندی آن‌ها با پارامترهای کیفیت است. در این زمینه، برنامه‌ریزی استراتژیک یک ابزار ضروری و بسیار مفید است که جمع‌آوری داده‌ها، اندازه‌گیری فرآیند و دیگر جنبه‌هایی که یک فرآیند اعتبارسنجی آموزش عالی نیاز دارد را تسهیل می‌کند.​

هدف بنیادی دیگری که دانشگاه‌ها به‌عنوان یک هدف اساسی برای دست­یابی به آن در نظر می‌گیرند چیزی است که فیونا هانتر، مشاور آموزش عالی و رئیس قبلی EAIE[1] (انجمن اروپایی آموزش بین‌المللی) به شرح زیر توضیح می‌دهد: «برنامه‌ریزی استراتژیک اغلب به‌عنوان یک ابزار کلیدی برای یک رویکرد منطقی‌تر و سامانمند برای ایجاد تغییرات لازم برای بین‌المللی­سازی بیشتر در جهت بنیادی و عملیات روزانه پیشنهاد می‌شود.»

بااین‌حال، بسیاری از افراد در دانشگاه‌ها نسبت به ارزش برنامه‌ریزی استراتژیک در آموزش عالی بدبین هستند و اعتقاد دارند که این برنامه‌ریزی با فرهنگ‌ها و سنت‌های دانشگاهی متناسب نیست. درحالی‌که می‌توان استدلال کرد که وقتی یک مدل مناسب اتخاذ می‌شود، نه‌تنها با نیازها و رفتارهای خاص دانشگاه‌ها هم‌تراز می‌شود، بلکه این پتانسیل را دارد که چیزی که اغلب بالقوه است را به واقعیت تبدیل کند.

‏رئیس پیشین EAIE بر این باور است که اگر یک برنامه استراتژیک به دقت طراحی شود، فضایی برای اجرای مشترک اهداف ایجاد می‌کند و به چسبی تبدیل می‌شود که فرآیند بین‌المللی­سازی را در کنار هم نگه می‌دارد.​

به‌عبارت‌دیگر، می‌تواند برای تقویت فرهنگ و قادر ساختن دانشگاه جهت تبدیل‌شدن به موسسه‌ای که می‌خواهد باشد، عمل کند.

همچنین شرکت Rand (‏یک سازمان تحقیقاتی برای چالش‌های سیاست عمومی) ‏تأکید می‌کند که برنامه‌ریزی استراتژیک در آموزش عالی به حفظ ثبات در یک محیط بی‌ثبات که به‌طور مداوم در حال تغییر است با توجه به این‌که دانشگاه‌ها اهداف بلندمدت دارند کمک می‌کند و به‌صورت سازنده به افزایش رقابت یا تهدیدهای خارجی پاسخ می‌دهند. مجموعه پردیس‌ها و دانشگاه‌های Rand Corp توضیح می‌دهد که اهداف متنوع و برجسته‌ای دارند، به‌عنوان ‌مثال، آن‌ها به دنبال افزایش اعتبار نهادی خود و یا تعامل کامل‌تر با جامعه هستند. بااین‌حال، مؤسسات آموزش عالی اغلب با چالش‌های مهمی در دست­یابی به این اهداف مواجه هستند. اجماع گسترده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه برنامه‌ریزی استراتژیک، اگر به ‌درستی اجرا شود یک رویکرد نیرومند برای دست­یابی به اهدافی مانند مثال ذکرشده به دانشگاه‌ها ارائه می‌دهد. به‌طور خاص، روش‌های برنامه‌ریزی استراتژیک می‌توانند به هدایت مدیریت ارشد و همچنین توانمندسازی مدیران میانی کمک کنند، درحالی‌که فعالیت‌های روزمره خود را با اهداف گسترده موسسه همسو می‌کنند. برنامه‌ریزی استراتژیک همچنین می‌تواند تصمیم‌گیری مبتنی بر داده را اجرا و ترویج کند و پایه و اساس اندازه‌گیری عملکرد را بنا کند که به مدیران اجازه می‌دهد تا بر روند پیشرفت نظارت و انحرافات از برنامه را شناسایی و آن‌ها را اصلاح کنند و تصمیمات تخصیص منابع را مطابق با اهداف تعریف‌شده اتخاذ کنند. ​

با وجود این واقعیت که هر دانشگاهی به خودی خود یک جهان واحد است، برخی شیوه‌های اساسی وجود دارند که به­خوبی در جایی که اجرا شده‌اند، کار کرده‌اند. با توجه به بررسی که در سال ۲۰۱۵ توسط انجمن برنامه‌ریزی کالج و دانشگاه از مدیران آموزش عالی انجام شد، ایجاد آگاهی، ترکیب بازخورد، شناسایی افراد مناسب و ایجاد طرحی قابلیت اجرا داشته باشد، حوزه‌هایی هستند که در فرآیند برنامه‌ریزی خوب عمل می‌کنند.​

به‌عنوان ابزار برنامه‌ریزی یا سیستم استراتژیک، برنامه‌ریزی استراتژیک برای آموزش عالی نیاز به تلاش جمعی عظیمی از کل سازمان دارد تا مؤثر و موفق باشد. نتایج نشان می‌دهد که هرچند تلاش‌های بسیاری در برنامه‌ریزی و اجرای استراتژیک موردنیاز است، اما زمانی که به درستی و به‌طور مؤثر اجرا شود، پیامدهای فوق‌العاده‌ای دارد که ارزش این تلاش‌ها را داشته است.​

 

[1] European Association of International Education

5 گام برای نوآوری در مدل کسب و کار

5 گام برای نوآوری در مدل کسب و کار

در دهه 1950، شرکت هالوید تصور می کرد که یک محصول برنده دارد. به واسطه مهندسی هوشمندانه، فناوری جدیدی را ایجاد کرده بود که بهتر از محصولات رقبا بود. تنها مشکل این بود که هیچ کس نمی خواست آن را بخرد.

از این رو شرکت را به تفکر انداخت که اگر کسی نمی خواهد دستگاه های کپی آنها را بخرد، شاید برخی حاضر به اجاره آن باشند؟ این به یک ایده چند میلیارد دلاری انجامید و این شرکت که اکنون با نام زیراکس شناخته شده است، به قدرتی بزرگ تبدیل شد.

نوآوری های منزوی بعید است که تأثیر قابل توجهی در سودآوری کسب و کار داشته باشند. خلق محصول جدید، بازار هدف یا جریان درآمدی جدید ممکن است تغییراتی را در کسب و کار ایجاد کند اما برای ایجاد تحولات پایدار و اثر بخش باید مدل کسب و کار را تغییر داد.

در ادامه به آنچه باید درباره نوآوری در مدل کسب و کار بدانید، بیشتر می پردازیم:

۱. برنامه ریزی را متوقف و آماده سازی را شروع کنید:

پس از جنگ جهانی دوم، شرکت های عظیمی برای تولید محصولات و بازاریابی انبوه تاسیس شد. در آن زمان بود که برنامه ریزی استراتژیک در دسترس قرار گرفت. مدیریت ارشد طرحی را تدوین می کرد و از کارکنان رده های پایین تر می خواست که آنرا اجرا کنند. اگر کل مجموعه خوب کار می کردند، همه چیز به خوبی پیش می رفت.

اما هنگامی که «جک ولچ» مدیرعامل شرکت جنرال الکتریک شد، فرایند برنامه ریزی استراتژیک را محدود کرد و تلاش های خود را برای ساده سازی فرایندهای سازمان آغاز کرد.

از آن زمان، بسیاری دیگراز متخصصین و صاحبان کسب و کارهای بزرگ بر اهمیت آماده سازی تاکید بیشتری داشتند. به عنوان مثال «راجر مارتین» از مدیران می خواهد که اجازه ندهند برنامه ریزی استراتژی بیشترین زمان را به خود اختصاص دهد و این بدان معنی است که ما باید سریع ترشروع به آماده سازی کنیم.

شاید برنامه ریزی به ما اجازه تصمیم گیری سریع را دهد، اما این آماده سازی، توجه به جزییات و گسترش مهارت هاست که به ما توانایی اخذ تصمیمات به موقع و منطبق بر تغییرات در زمان واقعی را می دهد.

۲. به چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش از طریق مدل کسب و کارتان بیندیشید:

در حالی که طرح کسب و کار نیاز به ارزیابی مشخصی از درآمدها و هزینه ها دارد، مدل کسب و کار چنین نیست. به عبارت ساده تر، منطقی منسجم برای چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش است. کسب و کارهایی که به این سه مورد را به شکلی منطقی پاسخ دهند، شرکتهای بسیار موفقی را راه اندازی خواهند کرد.

متأسفانه، در جهان امروز چرخه های فناوری به طور قابل توجهی کوچک شده اند و مدل های کسب و کار دیگر دوام و پایداری ندارند و باید در مدل کسب و کارتان نوآوری ایجاد کنید.

این نکته مهمی است اما بدان معنا نیست که باید مرتباً همه چیز را تغییر دهید.

کافی است از خودتان بپرسید، چگونه می توانید ارزش جدیدی ایجاد کنیم؟ آیا می توانیم آن ارزش را در یک مسیر متفاوت هدایت کنید؟ آیا راهی وجود دارد که بتوانید به ارزش اثربخش تری دستیابی داشته باشید؟

۳. به کمک بوم مدل کسب وکار، کمینه محصول پذیرفتنی را تولید کنید:

من قبلاً کسب و کار دیجیتالی را اداره می کردم که تقریبا سهم ۴۰ تا ۵۰ درصدی بازار را به خودش اختصاص داده بود و به ما این امکان را می داد تا منابع مهندسی بهتری نسبت به رقبا داشته باشیم. چون ما آن را یک مزیت مهم رقابتی می دیدیم. به منظور سرمایه گذاری بر این مزیت، پروژه های بزرگی را برنامه ریزی کردیم .

متأسفانه آنچه که در طی فرایند توسعه ۶ الی ۱۲ ماهه اتفاق افتاد این بود که نیازها در بازار به سرعت تغییر می کردند و ما باید به طور مداوم ویژگی های پروژه را تغییر می دادیم. نتیجه این شد که پروژه های کلان ما پر از اشکال بودند و ما مجبور می شدیم وقت بیشتری را برای رفع آنها بگذاریم.

سرانجام شروع به تولید محصولاتی با حداقل سود کردیم که معمولاً تولید آنها طی شش هفته انجام می شد. هر چند تولیدمان فراگیر نبود، اما به موقع و در زمان نیاز مشتری انجام می شد. در نتیجه توانستیم سریع تر واکنش مصرف کننده را دردنیای واقعی ارزیابی کنیم. سپس ما از این دانش برای بهبود پروژه شش هفته آینده استفاده می کردیم.

۴. ارزیابی هوشمندانه ای از مدل کسب و کارتان داشته باشید:

ایجاد یک مدل کسب و کار موفق کار ساده ای نیست، اما سخت تر از آن ارزیابی صحیح مدل کسب و کاراست. رشد گاهی می تواند به مرگ کسب و کار بیانجامد. همچنان که کارکنان و منابع جدیدی را برای پاسخ به تقاضا وارد کسب و کار خود می کنید، عملکردتان می تواند تحت تاثیر اثرات منفی قرار گیرد.

در واقع ارایه یک دفترچه با مجموعه ای از قوانین برای پیروی کردن به کارمندان آسان است. آنچه که مشکل است، آگاهی رسانی صحیح از مدل کسب و کار و اجازه دادن به تیم تان برای دنبال کردن اهداف است.

۵. همواره برای مواجهه با شکست آماده باشید:

در قرن بیستم، برخی شرکت ها توانستند با ایجاد مزیت رقابتی پایدار از طریق پیشرفت مداوم، مسیر موفقیت در کسب و کار را هموار کنند. حتی یک مزیت رقابتی کوچک، که با صبر و حوصله دنبال می شد  می توانست  موقعیت پیروزمندانه ای را برای کسب و کارها ایجاد کند.

با این حال، حتی برترین شرکت ها ازجمله «کداک» در حال فروپاشی هستند. درحقیقت نباید تنها به یک مزیت رقابتی گذرا اندیشید.

ذات نوآوری درتار و پود مدل کسب و کار است. نوآوری در مدل کسب و کار به معنای جستجو درمورد ناشناخته ها نیست، بلکه یک پیگیری مداوم برای چگونگی خلق ارزش، ارائه آن و کسب ارزش بهتر است. حتی بهترین مدل های کسب و کارها هم بدون نوآوری در نهایت با شکست مواجه خواهند شد.

نویسنده: Greg Satell

مترجم: شیدا انصاری

برگرفته از www.forbes.com

اجرای طرح ملی «پوشش بیمه تکمیلی تیم‌های استارتاپی و آزادکارها» آغاز شد

اجرای طرح ملی «پوشش بیمه تکمیلی تیم‌های استارتاپی و آزادکارها» آغاز شد

در سال‌های اخیر ده‌ها پردیس نوآوری در کشور تاسیس شده است که تیم‌های استارتاپی، صاحبان ایده و خلاقیت در آنها مستقر شده‌اند و ایده‌های خود را به محصولات و خدمات فناورانه تبدیل می‌کنند.

توسعه بیمه‌ تکمیلی نوآورانه در میان این اعضا از جمله ابتکاراتی است که به همت شبکه فناوری و نوآوری ایران انجام گرفته است.
همه آزادکارها، تیم‏‌های استارتاپی، اعضای پردیس‌‏های نوآوری و کارآفرینان می توانند از خدمات بیمه تکمیلی پیش بینی شده در این طرح بهره‌مند شوند.
تیم‌های استارتاپی و فعالان فناور مستقر در شتاب‌دهنده‌‏ها،‏ فضاهای کار اشتراکی، مراکز نوآوری، مجتمع‏‌های فناوری، باشگاه‌‏های کسب‌وکار، نواحی و مناطق نوآوری و سایر مراکز عضو زیست بوم نوآوری می‌توانند از مزایای بیمه‌ای این طرح بهره‌مند شوند.
آزادکارها، تیم‏‌های استارتاپی، گروه‏‌های نوپا و فناوری که در این مراکزمستقر هستند و از فضا و امکانات این محیط‌ها استفاده می‌کنند، مشمول دریافت این بسته خدمتی جدید هم هستند.
پردیس‌های نوآوری برای استفاده از این طرح می‌توانند به سامانه http://bime.tinet.ir مراجعه کنند و مشخصات اعضای خود را در این سامانه به ثبت برسانند. در گام دوم اعضای ثبت نام شده می‌توانند جهت تکمیل فرایند ثبت نام به این سامانه مراجعه کنند.
شتاب‌دهنده‌ها، مراکز نوآوری و دیگر اعضای فعال زیست بوم فناوری و نوآوری همچنین می‌توانند علاوه بر برخورداری از بسته حمایتی بیمه تکمیلی، از دیگر خدمات شبکه فناوری و نوآوری ایران نیز بهره‌مند شوند.
علاقه‌مندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد جزئیات این طرح به آدرس اینترنتی شبکه فناوری و نوآوری ایران (تینت) به نشانی https://tinet.ir مراجعه کنند.

 

مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟

مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟

 

انسان از بدو خلقت همیشه در معرض آسیب‌های جدی ناشی از بلایای طبیعی بوده است. پدیده‌های خطرآفرین طبیعی نظیر سیل، زلزله، طوفان، صاعقه و غیره ، اخیرا زندگی انسان‌ها را تحت تأثیر قرار داده و اثرات غیرقابل جبرانی را به همراه داشته‌اند. همان‌طور که میدانیم بحران‌های طبیعی بر زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان تأثیر می‌گذارد و هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی بی‌شماری به وجود می‌آورد. مدیریت بحران‌ می‌تواند این هزینه‌ها را کاهش دهد و جوامع را در برابر این بحران‌ها ایمن و مصون کند. علی‌رغم تلاش‌های صورت‌گرفته در بسیاری از کشورها برای کاهش خطرپذیری و آثار منفی بحران‌ها، آسیب‌ها و هزینه‌های زیادی از بحران‌ها در حال افزایش است ، نداشتن آمادگی و مقابله نکردنِ مناسب با بحران‌های طبیعی، خسارات سنگینی به ملت‌ها و دارایی‌های آن‌ها وارد می‌کند که بعضاً جبران‌ناپذیر است. ازاین‌رو، مدیریت بحران‌های طبیعی می‌تواند این هزینه‌ها را کاهش دهد و جوامع مختلف را در برابر این بحران‌ها ایمن و مصون کند. وقوع بحران‌های طبیعی و عدم برنامه‌ریزی مناسب برای مقابله با خسارت‌ها و پیام‌دهی ناشی از آن، می‌تواند منجر به از دست رفتن منابع و دستاوردهایی شود که تحقق آن‌ها سالیان زیادی طول می‌کشد. اگرچه سیاست‌گذاری اثربخش، فراهم آوردن امکانات و منابع لازم، صورت‌بندی پیش‌بینی‌های مناسب، تهیۀ سناریوهای مناسب و عملیاتی‌سازی اقدامات برنامه‌ریزی‌شده در مراحل، پیش، حین و پس از وقوع بحران، در زمرۀ وظایف اصلی دولت‌ها و حکومت‌ها است، اما شیوۀ انجام این وظایف در کشورهای گوناگون متفاوت است. همان‌طور که میدانیم گروهی مدیریت را در قالب انجام وظایفی چون برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هماهنگی و… بیان نموده‌اند بعضی هم مدیریت را این‌گونه تعریف کرده‌اند که: مدیریت را می‌توان علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیت‌های دسته‌جمعی، برای نیل به هدف‌های مطلوب با حداکثر کارایی تعریف کرد.

اما بحران چیست؟ بحران عبارت است از ازهم‌گسیختگی شدید در فعالیت‌های یک جامعه که در این فرایند، انسان‌ها، اقلام و دارایی‌ها و محیط در سطح وسیعی دچار آسیب و صدمات شدید می‌شوند؛ به‌طوری‌که جامعه فقط قادر است از منابع موجود خود کمک بگیرد. بحران‌ها غالباً براساس سرعت و شدت یعنی ناگهانی بودن یا کند بودن بروز آن و یا به این دلیل که طبیعی است یا زادۀ دست بشر است، طبقه‌بندی می‌شوند. بحران در حقيقت يك فشارزایی رواني – اجتماعي بزرگ و ويژه است كه باعث درهم‌شکسته شدن انگاره‌های متعارف زندگي و واکنش‌های اجتماعي می‌شود و با آسیب‌های جاني و مالي، تهديدها، خطرها و نيازهاي تازه‌ای را به وجود می‌آورد.

 

مدیریت بحران چیست؟

مدیریت بحران علمی کاربردی است که به‌وسیله مشاهده سیستماتیک بحران‌ها و تجزیه‌وتحلیل آن‌ها در جستجوی یافتن ابزاری است که به‌وسیله آن‌ها بتوان از بروز بحران‌ها، پیشگیری نمود و یا در صورت بروز آن در خصوص کاهش اثرات آن، آمادگی لازم امدادرسانی سریع و بهبود اوضاع اقدام نمود.

اگر مدیریت بحران را «برنامه‌ریزی برای کنترل بحران» تعریف کنیم، باید چهار مرحله را به‌منظورِ برنامه‌ریزی برای کنترل بحران به انجام رساند. نخست باید پدیده‌های ناگوار پیش‌بینی شوند؛ سپس باید برنامه‌های اقتضایی تنظیم شوند؛ پس‌ازآن باید تیم‌های مدیریت بحران تشکیل شوند و آموزش ببینند و سازمان‌دهی شوند؛ و سرانجام باید برای تکمیل برنامه‌ها، آن‌ها را به‌صورت آزمایشی و با تمرین عملی به اجرا درآورد؛ پس مدیریت بحران یک هنری است که از دانش زیربنایی مدیریت استفاده می‌کند.

امروزه عمده‌ترین نقاط ضعف مدیریت بحران عدم هماهنگی و همکاری سازمان‌ها، کمبود ضوابط و مقررات جامع و پراکندگی و ناکافی بودن قوانین و مقررات موجود، محدودیت منابع مالی است؛ باید تهدیدها و فرصت‌ها را به‌خوبی شناخت و خود را برای مقابله با تهدیدها و استفاده از فرصت‌ها آماده ساخت. در فرهنگ ما ضرب‌المثلی است که می‌گوید «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد» متأسفانه در کشور ما زنگ خطرها نادیده و ناشنیده گرفته می‌شوند و بعد از وقوع بحران تازه به فکر می‌افتیم و راه‌حلی جستجو می‌نماییم. متأسفانه مدیر بحران یا علائم را نمی‌شناسد و یا به اهمیت این علائم واقف نیست. مدیر بحران باید به دنبال راه‌کارهایی جهت کاستن ابعاد بحران باشد. به‌عبارت‌دیگر آثار هر عامل را با پارامترهای دیگر سنجید و پس از تحلیل، نسبت به رفع آن بکوشد. مدیر بحران باید تفکر استراتژیک را یاد بگیرد؛ یعنی بتواند به آشفتگی ذهنی خویش در کوتاه‌ترین مدت نظم بخشد این امر امکان ندارد مگر با حضور مداوم در بحران‌ها، نهایت پایداری مدیریت این سازمان را می‌طلبد.

در سال‌های اخیر، مردم ایران با نوع دیگری از رویکردها و تصمیم‌گیری‌ها در عرصه سیاست‌های داخلی، خارجی و اقتصادی خود روبه‌رو شدند؛ رویکردهایی که به تعبیر بسیاری از کارشناسان، تصمیماتی خلق‌الساعه و بدون پشتوانه کارشناسی بوده که به چالش اقتصادی ایران در سال‌های اخیر منجر‌ شده است. همچنین خود این چالش‌های اقتصادی، به یکی از حادترین موضوع‌های صحنه سیاسی کشور مبدل شده و همگان تأیید می‌کنند که به‌رغم افزایش درآمدهای کلان نفتی اخیر که در تاریخ ایران سابقه نداشته، مشکلات اقتصادی کشور روزبه‌روز افزایش‌یافته و تا حدود زیادی، این مشکلات عدیده اقتصادی، ناشی از ضعف برخی مدیران در میدان‌های کاری خودشان است.

مسئله بحران مدیریت در ساختار مدیریتی ایران و این‌که در برخی از عرصه‌های مدیریتی در کشور، مدیران از تجربه‌ها و دانش کافی در عرصه‌های خود برخوردار نیستند را می‌توان از جنبه‌های گوناگون بررسی کرد. ضعف مدیریت‌ها در سال‌های اخیر را ازآنجا می‌توان متوجه شد که به‌رغم سرمایه‌گذاری‌های هنگفت و اجرای هزاران طرح بزرگ و کوچک، اثرات اقتصادی آن‌ها در کشور، متناسب با حجم سرمایه‌گذاری‌ها و اقدامات انجام‌شده نمی‌باشد.

چنانچه بخواهیم تعریف دقیقی از بحران بگوییم، باید آن را با توجه به‌تناسب شرایطی که افراد در آن هستند، تعریف کرد. بیشتر مدیرانی که در تصمیم‌گیری‌های کلان دخالت دارند، یا تجربه مدیریتی در بخش‌های کلان نداشتند و یا اگر داشتند، حیطه فعالیتشان در اندازه‌ای نبوده که قادر به مدیریت یک مجموعه کلان در حد وزارتخانه، سازمان‌ها یا شرکت‌های بزرگ باشند.

گاه تصمیم‌گیری اشتباه این مدیران ضعیف که در برخی از موارد سبب بحران شده، به دلیل فشار‌هایی است که از بیرون به این مسئولان وارد می‌شود. مدیرانی که استقلال تصمیم‌گیری در عرصه کاری خود را ندارند و تصمیماتشان وابسته به نظرات افراد یا احزاب حامی آنان است، افرادی هستند که به خاطر لیاقتشان به این مناصب نرسیدند و حتی در برخی مواقع، این افراد تنها بر این صندلی‌ها نشسته‌اند، اما عملاً صاحب این مناصب نیستند؛ بنابراین، فشارهای عصبی و گرفتار شدن در یک بحران، می‌تواند برای مدیری که آمادگی کنترل گرداب وقایع و همچنین واکنش‌های هیجانی خود را ندارد، فاجعه‌آمیز باشد.

در دنیای امروزه، مدیریت را به شکل‌های گوناگون تعریف کرده‌اند و برای مدیریت کلان، استانداردهای گوناگونی گذارده‌اند، اما در سال‌های اخیر، بسیاری از مدیران، این استانداردها را ندارند و اگر هم مدیرانی این استاندارد‌ها را داشته باشند، متأسفانه، در اندک زمانی از مجموعه خود کنار گذاشته‌شده و یا به آن‌ها اجازه مشارکت در تصمیم‌گیری کلان را نداده‌اند.
استفاده از مدیران غیرمتخصص آن‌هم با توجه به وجود مدیران توانمند و متخصص ایرانی که صاحب‌نظر در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی ایران و جهان هستند و همواره در بیشتر نقاط دنیا، رد پایی از آنان را می‌توان دید که باعث پیشرفت‌های بزرگی در عرصه تخصصی خود شدند، به‌هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست، چراکه این، خود باعث بروز بحران‌هایی در عرصه تصمیم‌گیری‌های کلان کشور می‌شود. متخصص عمران نباید وزیر کشاورزی شود، یک متخصص زراعت و یا خاکشناسی، نمی‌تواند معاون برنامه و بودجه و اقتصادی یک وزارتخانه، سازمان و یا مؤسسه علمی باشد. فردی که صلاحیت وی در اندازه رئیس یک اداره یا مدیریت یک بخش کوچک است، نمی‌تواند رئیس یک سازمان بزرگ یا معاون یک وزارتخانه یا رئیس یک دانشگاه باشد، بدین ترتیب ما شاهد بحران و مدیریت بحران نبوده‌ایم، بلکه بحران مدیریت را تجربه کردیم.

در پایان باید گفت، به‌طور کل و بنا بر روند عملکردها، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که انتصاب مدیران ضعیف و کم‌تجربه به مسئولیت‌های بزرگ و همچنین گماردن افراد توانمند به مسئولیت‌های کوچک و استفاده نکردن از توانایی مدیران لایق و متعهد، سبب کندی پیشرفت امور و نرسیدن به اهداف والا شده است که همین امر باعث گردیده امروزه مدیریت بحران در کشور ما خود با بحرانی به نام بحران مدیریت دست‌وپنجه نرم کند و اگر بحران مدیریتی در کشور جدی گرفته نشود و برای آن چاره‌ای‌ اندیشه نگردد چشم‌انداز خوبی برای آینده‌ی ایران دربر نخواهد داشت.

 

نویسنده: سیده غزل معصومی / پژوهشگر حوزه بازاریابی محصولات دانش بنیان

ایجاد بانک اطلاعاتی برای استارت‌آپ‌های ICT

ایجاد بانک اطلاعاتی برای استارت‌آپ‌های ICT

بانک اطلاعاتی استارت‌آپ‌های ICT با جمع آوری اطلاعات مربوط به بیش از یک هزار و ۲۰۰ کسب و کار موفق نوپا با حمایت ستاد توسعه فناوری های اقتصاد دیجیتال و هوشمندسازی ایجاد شد.
به نقل از ستاد توسعه فناوری‌های اقتصاد دیجیتال و هوشمندسازی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، یکی از اهداف این ستاد، فراهم کردن فرصتی برای توسعه و تنوع دادن به زیست‌بوم استارت‌آپی اقتصاد دیجیتال کشور است که این هدف که با راه‌اندازی بانک اطلاعاتی استارت‌آپی فراهم شده است.
این سایت با جمع‌آوری اطلاعات مربوط به بیش از یک هزار و ۲۰۰ استارت‌آپ فعال و موفق ایران و جهان در حوزه‌های مختلف سعی بر آن دارد برای مخاطبان و علاقمندان این حوزه‌ها الگوهای موفق کسب‌وکار را معرفی کند تا از این طریق، زمینه ایده‌پردازی برای رونق کسب‌وکارهای ایرانی فراهم شود.
ستاد توسعه فناوری‌های اقتصاد دیجیتال و هوشمندسازی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری با حمایت از راه‌اندازی این بانک اطلاعاتی در تلاش است تا به هدف متنوع‌سازی زیست بوم استارت‌آپی دست یابد.
داده‌نماهای مرتبط با فناوری‌های اولویت‌دار ستاد توسعه فناوری‌های اقتصاد دیجیتال و هوشمندسازی از جمله بلاکچین، هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، واقعیت گسترده (افزوده و مجازی)، شهر هوشمند، تولید هوشمند و خانه هوشمند در این سایت تجمیع و گردآوری شده است.
در این سایت حتی به موضوعات مختلف فعالیت استارت‌آپها از جمله مدیریت پسماند، مدیریت آلودگی هوا، مدیریت آب و خشکسالی، نوآوری اجتماعی، انرژی، گردشگری، سیمان و بتن، معدن، آموزش، بیمه، ورزش و سلامت جسمانی و کشاورزی و سلامت دیجیتال نیز پرداخته است.
در این بانک اطلاعاتی کاربران می‌توانند اطلاعات کامل استارت‌آپ ها را بر اساس موضوع فناوری، مخاطب و مدل درآمدی جستجو کنند. این بانک اطلاعاتی به صورت داینامیک و پویا اطلاعات آخرین و بهترین استارت‌آپ‌ها در هر یک از حوزه‌های مذکور را به صورت پیوسته و هفتگی به روزرسانی می‌کند.

هم اکنون نیازمند یاری پزشکان کارآفرین هستیم

هم اکنون نیازمند یاری پزشکان کارآفرین هستیم

نصیر دهقان، با اشاره به اینکه نيازمند پزشكان كارآفرين و آموزش‌های كاربردی در اين حوزه توسط افراد موفق در زمینه كسب‌وكار و نه صرفاً ارائه مباحث تئوريک در دانشكده‌های علوم پزشکی هستيم، اظهار کرد: پزشكان كارآفرين باید بينش و تجربه بالينی مناسبی در راستای يافتن فرصت‌ها و شناسايی بيشتر مخاطب و همه ذی‌فعان پيدا کنند تا احتمال موفقيت خود را بالا ببرند.
وی افزود: به پزشکان کارآفرین پيشنهاد می‌كنم که ابتدا با نگاه هوشمندانه، بيشتر در جستجوی مشكلات موجود در خدمات و محصولات و لحاظ کردن مسائل داخلی و بين‌المللی و شرايط فرهنگی-اجتماعی كشور باشند و سپس با كسب تجربه در مسير ارائه راهكار، طراحی محصول و خدمت به حوزه سلامت، بهداشت و درمان گام بردارند؛ همچنين حضور در شبكه‌های اجتماعی حقيقی و مجازی می‌تواند به تشكيل تيم‌های هم‌افزا و مشاركت میان پزشکان کارآفرین كمک کند.
مدیرگروه Health MBA دانشگاه علم و فرهنگ با اشاره به اینکه کارآفرینی فرآیند طراحی، راه‌اندازی و اجرای یک کسب‌وکار جدید است، اظهار کرد: این علم با توجه به کشش بازار و توانایی توسعه با سرعت‌های متفاوتی گسترش پیدا می‌کند؛ کارآفرینی با توسعه اقتصادی و اجتماعی رابطه تنگاتنگی دارد و امروزه یکی از شاخص‌های توسعه در کشورهای روبه‌رشد محسوب می‌شود.
عضو کمیته علمی المپیاد کارآفرینی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی عنوان کرد: کارآفرین، فردی است که کسب‌وکاری را با وجود مخاطرات، عدم قطعیت‌های موجود و به امید سودآوری راه‌اندازی کرده و برای فرد یا افرادی اشتغال‌زایی می‌کند؛ کارآفرینی در راستای توسعه پایدار کشور به‌صورت یک پدیده چندسطحی بوده که ابعاد اجتماعی، محیطی و اقتصادی را میان فرآیندهای متفاوت، تغییرات موجود، آینده بازار و تحولات سیاسی-فرهنگی مرتبط می‌سازد. باید بدانیم که کارآفرینی سبک زندگی عقاب‌ها و نه کبک‌هاست.
دهقان با بیان اینکه آموزش كارآفرينی فرآیندی نظام‌مند، آگاهانه و هدفگراست، گفت: از این آموزش، برای انتقال و مدیریت دانش موردنياز برای راه‌اندازی و مدیریت كسب‌وكار استفاده می‌شود و می‌تواند يكی از مؤثرترين شيوه‌ها برای تسهيل انتقال جمعيت فارغ‌التحصيلان به بازار كار باشد؛ امروزه به‌نظر می‌رسد که دانشجويان از بسیاری از اساتيد‌ خود در روحيه و ديدگاه كارآفرينانه چندقدم جلوتر بوده و اساتید باید آنان را در مسير درستی هدایت و منتورينگ کنند.
این پزشک کارآفرین خاطرنشان کرد: موجب مسرت است كه این روزها انواع پويش‌های دانشجویی در راستای ارائه راه‌حل‌های كاربردی برای كنترل و مديريت بيماری COVID-۱۹ به راه افتاده كه يکی از بهترين آن‌ها، پويش #بچه‌_های_كارآفرينی است كه به همت كميته علمی المپياد كارآفرينی وزارت بهداشت راه‌اندازی شده و ايده‌های نوآورانه و دارای ظرفیت عملياتی دانشجويان را در سطح ملی مورد حمايت قرار می‌دهد.

 

منبع : مدیر اینفو