خلق ارزش پیشنهادی، کلید موفقیت کسب‌وکارها

خلق ارزش پیشنهادی، کلید موفقیت کسب‌وکارها

 

 

قلب یک برند موفق، یک محصول موفق است. این جمله را باید این‌گونه تصحیح کنیم که قلب یک برند موفق، یک ارزش پیشنهادی موفق است. همیشه سؤالاتی از قبیل «مشتری ما کیست؟»، «چه نیازهایی دارد؟» و «چه پیشنهادی از محصولات ما را قبول می­کند؟» ذهن صاحبان کسب­و­کار، مدیران بازاریابی و فروش را درگیر خود نموده است. برخی از کسب­و­کارها بخش­بندی مشتریان را خوب انجام می­دهند، نیاز اصلی مشتری را خوب شناسایی می­کنند و محصول مناسبی را طراحی و تولید می­کنند، اما این محصول از سوی مشتری با مقبولیت روبرو نمی­شود و سؤالاتی مانند اینکه «چرا استقبال از محصول کم است؟»، «چرا تکرار خرید پایین است؟»، «چرا وفاداری مشتریان نسبت به محصول کم است؟» در ذهن ما تکرار می­شود و به دنبال جواب آن­ها می­گردیم. در این مقاله سعی داریم تا مؤلفه­های خلق ارزش پیشنهادی که علاوه بر هسته محصول برای مشتریان ارزش‌آفرین است را بررسی نماییم.

 

ارزش پیشنهادی می­تواند معادل این عبارت باشد که ارزش مورد انتظار مشتری چیست؟

ارزش پیشنهادی، بسته­ای از محصولات، خدمات، تجربیات و راه‌حل‌هایی را توصیف می­نماید که برای هر بخش از مشتریان، ارزش خلق کند. ارزش پیشنهادی دلیل ترجیح یک شرکت نسبت به شرکت دیگر، یک محصول به محصول دیگر از سوی مشتریان است. مشتریان وفادار، کلید موفقیت هر سازمانی هستند. آن­ها پول صرف می­کنند، شما را به دیگران معرفی می­کنند و آن­ها از شما چندین بار خرید می­کنند. این مشتریان وفادار به‌واسطه ارائه ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد و با ثبات، ایجاد می­شوند. ارزش پیشنهادی فراتر از قیمت، کیفیت و مکان عرضه است.

خلق یک ارزش پیشنهادی دارای دو بخش است. با استفاده از پروفایل مشتری، شما درک واضح­تری از مشتری پیدا می­کنید و با استفاده از نقشه ارزش، چگونگی ایجاد ارزش برای مشتری را توصیف می­کنید. هنگامی‌که این دو بخش در یک راستا باشند، می توانید به تناسب بین آن­ها دست خواهید یافت. ارزش پیشنهادی، توصیف‌کننده فایده­هایی است که مشتریان می­توانند از محصولات شما انتظار داشته باشند.

  • پروفایل مشتری را رسم کنید:

در ابتدا باید تابلو پروفایل مشتری را رسم کنید. پروفایل مشتری از سه بخش کار مشتری، دردسرها و منفعت­های مورد انتظار مشتری تشکیل ­می­گردد. کارهای مشتری (Job Customer) مواردی را توصیف می­کنند که مشتریان در شغل یا زندگی خود سعی در انجام آن را دارند. کار مشتری می­تواند فعالیت­هایی باشد که مشتری سعی در انجام و اتمام آن­ها را دارد. در شناسایی کارها باید اطمینان حاصل شود که حتماً دیدگاه مشتری به مسائل مشخص شود. سه نوع کار مشتری وجود دارد. کارهای کارکردی، هنگامی‌که مشتریان شما سعی در اجرا و اتمام فعالیتی خاص یا حل مسئله­ای خاص دارند؛ مانند مراقبت از کودکان، یادگیری مهارت و کوتاه کردن چمن و … . کارهای اجتماعی که مشتریان شما می­خواهند خوب به نظر برسند یا به قدرت و جایگاه اجتماعی برسند. این کارها توصیف می­کنند که مشتریان می­خواهند از دیدگاه دیگران چگونه به نظر برسند. کارهای احساسی، مشتریان می­خواهند خوب به نظر برسند؛ مانند داشتن یک حالت و حس خوب امنیت و رسیدن به آرامش ذهنی.

بخش دیگر، دردسرهای مشتری است که توصیف‌کننده هر چیزی است که مشتری، شما را قبل، در حین و بعد از تلاش برای انجام کار و رفع نیاز، با مشکل و مانع روبرو می­سازد. دردسرها، دغدغه­ها و نگرانی­های مشتری در خصوص استفاده از راه‌حل پیشنهادی شما است. دردسرها می­توانند ناشی از کارهای مشتری باشد. پس در این بخش باید دغدغه­ها، موانع و نگرانی­های مشتری در مرحله انتخاب، مصرف و پس از مصرف، آنها را مطالعه نماید.

منفعت­های مشتری، نتایج و فایده­هایی را توصیف می­کنند که مشتریان شما در طلبشان هستند. برخی منفعت­ها ضروری، برخی مورد انتظار، برخی مطلوب مشتریان و برخی نیز برای مشتری غیرمنتظره هستند. عدم ارائه برخی منفعت­ها سبب عدم رضایت مشتری می­شوند. برخی منفعت‌ها در صورت ارائه باعث خشنودی و برخی نیز در صورت ارائه باعث شگفتی مشتریان می‌شوند. شناسایی این منفعت­ها می­تواند به منحصربه‌فرد نمودن ارزش پیشنهادی کمک شایانی نماید.

پس در بخش پروفایل مشتری شما به مطالعه و شناخت مشتریان و کشف انتظارات آن­ها می­پردازید.

  • نقشه ارزش مشتری را کشف کنید:

نقشه ارزش مشتری از سه بخش تشکیل می­شود. این سه بخش متناسب با پروفایل مشتری، به ارائه اره حل می­پردازند. محصولات/خدمات، دردسرکاه­ها و منفعت­سازها سه بخش اصلی تشکیل‌دهنده نقشه ارزش مشتری هستند.

این بخش شامل تمامی محصولات و خدماتی است که به مشتریان شما کمک می­کند تا نیازهای اولیه و کارهای مشتریان را پاسخ دهند. ارزش پیشنهادی شما از انواع مختلفی از محصولات و خدمات تشکیل شده است که می­توانند فیزیکی و ملموس، نامشهود، دیجیتال و مالی باشند. در ادامه شما با توجه به دردسرهای شناسایی‌شده مشتریان به آن­ها پاسخ خواهید گفت که به بخش دردسرکاه­ها معروف است. دردسرکاه­ها توصیف می­کنند که دقیقاً چگونه محصولات و خدماتتان دردسرهای خاصی از مشتری را برطرف می­کنند. ارزش­های پیشنهادی عالی بر دردسرهایی تمرکز دارند که برای مشتری مهم است.

در بخش پایانی، منفعت­سازها را مشخص می­نماییم. منفعت­سازها توصیف ­می­کنند که چگونه محصولات و خدمات برای مشتریان منفعت ایجاد ­می­کنند. درواقع باید مشخص کنید چگونه به مشتریان کمک خواهید نمود که به آرزوهایشان برسند و با دیدنش شگفت­زده شوند. منفعت­های دارای اولویت مشتریان را شناسایی نمایید.

در پایان باید ذکر نمود که یک محصول و خدمت می­تواند در چندین شکل از ارزش پیشنهادی به بخش­های مشتریان ارائه شود و برای هر یک از آن­ها خلق ارزش نماید. ایجاد یک تابلو طراحی ارزش پیشنهادی در اتاق فکر کسب­و­کارتان باعث بهبود مستمر و ایجاد زبان مشترک در سازمانتان می­گردد. در شماره­های بعدی نکات اجرایی این ابزار را به اشتراک خواهیم گذاشت.

 

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار

 

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

دکتر شیوا شعبانی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

طراحی مدل کسب‌وکار

در این قسمت قصد دارم شما را تشویق نمایم تا  مدل کسب‌وکارتان را با تکنیک‌های زیر طراحی کنید. پس کاغذ سفید و خودکار رنگی فراموش نشود. در طراحی مدل کسب‌وکار، شما می‌توانید از شش تکنیک زیر استفاده نمایید؛ که هر بخش به‌صورت کامل توضیح داده خواهد شد. این شش تکنیک عبارت است از:

بینش مشتری

ایده پردازی

تفکر تصویری

نمونه‌سازی

قصه‌گویی

سناریوها

تکنیک شماره 1: بینش مشتری

ساخت مدل‌های کسب‌وکار بر پایه بینش مشتریان:

به‌کارگیری بینش مشتریان یک قاعده راهنما برای تمامی مراحل فرآیند طراحی مدل کسب‌وکار است. بینش مشتری باید تأثیر خود را در گزینش ارزش پیشنهادی، کانال‌های توزیع، ارتباط با مشتریان و جریان‌های درآمدی نشان دهد.

حال باید برای طراحی مدل کسب‌وکار مشتری محور به سؤالات زیر پاسخ دهید:

مشتری ما قصد چه‌کاری دارد و ما چگونه می‌توانیم به او کمک کنیم؟

علایق مشتریان ما چیست و ما چگونه می‌توانیم کمک کنیم که به آن‌ها دست یابند؟

مشتریان انتظار دارند چگونه روابطی با آن‌ها برقرار کنیم؟

برای کسب چه ارزشی مشتریان ما واقعاً حاضر به پرداخت پول هستند؟

برای پاسخگویی به این سؤالات پیشنهاد می‌شود که از “نقشه شناخت مشتری” استفاده کنید:

نخست برای تعیین تمامی بخش‌های بالقوه مشتری که با مدل کسب‌وکار خودتان می‌توانید به آن‌ها خدمت ارائه کنید، یک طوفان ذهنی به راه بی اندازید. از بین بخش‌ها سه گزینه‌ی محتمل را انتخاب و یکی از آن‌ها را برای تمرین پیاده‌سازی ویژگی‌ها برگزینید. کار را با اختصاص یک نام و تعدادی ویژگی جمعیت شناختی مانند میزان درآمد، وضعیت تأهل و موارد مشابه، به مشتری آغاز کنید. سپس با مراجعه به سؤالات زیر و با استفاده از صفحه‌ای سفید، مشخصات مشتری تازه نام‌گرفته خود را با پرسیدن و پاسخ دادن به شش سؤال زیر، مشخص کنید.

  • او چه چیزی می‌بیند؟(محیط، دوستان،محصولاتی که بازار ارائه می‌کند)
  • او چه چیزی می‌شنود؟(چیزهایی که دوستان، رئیس و افراد تأثیرگذار می‌گویند)
  • او واقعاً در مورد چه چیزی فکر می‌کند و چه چیزی را احساس می‌کند؟(مسائل مهم،مشغله‌های ذهنی، دغدغه‌ها و آرزوها)
  • او چه چیزی می‌گوید و انجام می‌دهد؟(نگرش به حضور در اجتماع،نوع رفتار نسبت به دیگران، ظاهر)
  • آلام و خلأهای او چیست؟ (ترس‌ها، محرومیت‌ها ،موانع)
  • آمال و آرزوهای مشتری چیست؟ (نیازها/خواسته‌ها، معیارهای موفقیت،موانع)

برای “درک یک مشتری تجاری با استفاده از نقشه شناخت”، هدف ما ایجاد منظری از مشتری جهت زیر سؤال بردن مستمر مفروضات مدل کسب‌وکار شما است. پیاده‌سازی ویژگی‌های مشتری، شما را قادر می‌سازد تا پاسخ‌های بهتری به این سؤالات دهید: آیا این ارزش پیشنهادی مشکلات واقعی مشتری را برطرف می‌کند؟ آیا او واقعاً تمایل به پرداخت پول برای این پیشنهاد دارد؟ او مایل است که چگونه به او دست پیدا کنید؟

 

تکنیک شماره 2: ایده پردازی

  • خلق ایده‌های جدید مدل کسب‌وکار:

چیزی که در این میان موردنیاز است، فرآیندی خلاق برای تولید تعداد زیادی ایده در زمینه مدل کسب‌وکار و غربال کردن موفق بهترین‌های آن‌هاست. این فرآیند، ایده پردازی نام دارد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، نگریستن به گذشته نیست، زیرا گذشته تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که در مدل‌های کسب‌وکار آینده اتفاق خواهد افتاد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، توجه به رقبا نیست، زیرا آن تقلید یا الگوبرداری نبوده، بلکه  مدل کسب‌وکار یعنی خلق سازوکارهای جدید برای خلق ارزش و کسب جریان‌های درآمدی.  نوآوری در مدل کسب‌وکار عبارت است از به چالش کشیدن دیدگاه‌ها و تئوری‌های محافظه‌کارانه سنتی به‌منظور طراحی مدل‌های خلاقانه برای تحقق نیازهای جدید، پنهان و برآورده نشده مشتریان. به‌منظور خلق گزینه‌های جدیدتر و بهتر، شما باید قبل از این‌که به فکر کم کردن تعداد ایده‌ها و رسیدن به تعداد محدودتری گزینه بیافتید، به‌اندازه کافی رؤیاپردازی کرده و مجموعه‌ای سربسته از ایده‌های متنوع و ناشناس ایجاد کنید. بنابراین ایده پردازی شامل دو مرحله می‌باشد: تولید ایده، که به کمیت اهمیت می‌دهد و تلفیق ایده‌ها، که طی آن برای دستیابی به تعدادی گزینه مطلوب، ایده‌های اولیه موردبحث واقع‌شده، باهم ترکیب می‌شوند و احیاناً تعدادشان کاهش می‌یابد. گزینه‌های حاصل ضرورتاً بیانگر مدل‌های کسب‌وکار جهشی نمی‌باشند. آن‌ها احتمالاً نوآوری‌هایی هستند که مرزهای فعالیت مدل کسب‌وکار فعلی شما را برای بهبود رقابت‌پذیری، گسترش می‌دهند. شما برای خلق ایده‌های مدل‌های کسب‌وکار نوآورانه می‌توانید از جاهای مختلف شروع کنید. ما به دو مورداشاره می‌کنیم: تمرکز بر هسته‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار با استفاده از تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار و طرح سؤالات “چه می‌شود اگر؟”.

کانون‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار:

نوآوری‌های تحولی در مدل‌های کسب‌وکار، چندین جزء از مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهند. می‌توان چهار یا پنج کانون برای نوآوری در مدل‌های کسب‌وکار در نظر گرفت:

1- بر اساس منبع: نوآوری بر اساس منابع، ریشه در زیرساخت‌ها یا مشارکت‌های موجود سازمان دارد و به دنبال توسعه یا تحول مدل کسب‌وکار است.

2- بر اساس پیشنهاد: نوآوری بر مبنای پیشنهاد، دربرگیرنده خلق ارزش‌های پیشنهادی جدید است که سایر اجزا سازنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

3- بر اساس مشتری: نوآوری‌های بر اساس مشتری، بر پایه نیازهای مشتری، سهولت در دسترسی و افزایش راحتی شکل می‌گیرد. مانند تمامی نوآوری‌هایی که از یک کانون آغاز می‌گردند، این نوع از نوآوری نیز سایر اجزای مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

4- بر اساس منابع مالی: نوآوری‌هایی که پیش‌ران آن‌ها جریان‌های جدید درآمدی، سازوکارهای قیمت‌گذاری یا ساختارهای هزینه کاهش‌یافته است و منجر به تغییر در سایر اجزای مدل کسب‌وکار می‌شود.

5- نوآوری چندگانه: نوآوری‌هایی است که توسط چندین کانون ایجاد می‌شوند و تأثیر زیادی بر چندین جز سازنده مدل کسب‌وکار دارند.

فرآیند ایده پردازی

یک تیم متنوع نوآوری در مدل کسب‌وکار شامل افرادی است از:

از واحدهای مختلف کسب‌وکار

با سنین متفاوت

با حیطه‌های مختلف تجربه

با سطوح مختلف ارشدیت

با ترکیبی از تجارب مختلف

با پیش‌زمینه‌های فرهنگی متفاوت

طوفان ذهنی

ادامه دارد…

 

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

 

 

دلایل نوشتن طرح کسب‌وکار

دلایل نوشتن طرح کسب‌وکار

 

طرح کسب‌وکار

طرح کسب‌وکار دو وظیفه کلی دارد: 1- ابزار سازمان‌دهی برای ساده کردن و واضح کردن اهداف و استراتژی. 2- یک سند فروش که ایده کسب‌وکار شما را فروخته و نشان می‌دهد که کالاها یا خدمات شما سودآور است و نهایتاً وجوه مالی و یا منافع شرکت را جذب می‌کند.

به‌عبارت‌دیگر این طرح، توصیفی مکتوب از آینده کسب‌وکار شماست. علاوه بر این، کاربرد مهم و اصلی طرح کسب‌وکار هنگامی است که سازمان نیاز دارد فرد یا سازمانی را برای انجام کاری قانع نماید.

اگرچه معمولاً طرح کسب‌وکار برای تأمین سرمایه استفاده می‌شود ولی در مواقع دیگر نظیر فروش کسب‌وکار و ادغام دو شرکت (Merger & Aquisition) و قرارداد مشارکت در پروژه‌ها (Joint Venture) نیز به کار می‌رود. دلایل اصلی نوشتن طرح کسب‌وکار به شرح زیر می‌باشد:

تعریف یک فرصت جدید کسب‌وکار

این فرصت جدید می‌تواند در قالب طراحی محصول/ خدمتی جدید، تعریف دپارتمانی جدید در سازمان، مشارکت با سایر رقبا، تغییر ماهیت کسب‌وکار، توسعه محصولات و خدمات و … باشد.

تعیین اینکه آیا کسب‌وکار شما سودآور خواهد بود:

در مبحث تعریف کسب‌وکار، بازار هدف، مشتریان و بحث مالی، شما می‌توانید مبلغ سرمایه موردنظر و نرخ بازگشت سرمایه‌تان را مشخص نمایید.

ارائه تخمینی از هزینه‌های اولیه:

در بخش مالی، شما تمام هزینه‌های ثابت و متغیر غیرقابل‌پیش‌بینی‌تان را پیش‌بینی می‌کنید.

تهیه یک استراتژی اثربخش بازاریابی:

در راستای بقا در بازار، شما به‌عنوان صاحب کسب‌وکار باید در مراحل مختلف چرخه عمر کسب‌وکارتان، استراتژی مدون و انعطاف‌پذیری را اتخاذ نمایید.

کمک به رقابت در بازار:

استراتژی‌های شما در نحوه بازاریابی، جذب و حفظ مشتریان، ارائه پروموشن‌های فروش، تبلیغات، قیمت‌گذاری می‌تواند به رقابت در بازار کمک شایانی نماید.

پیش‌بینی مسائل بالقوه:

بررسی مسائل محیطی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیکی، مردم شناسانه و… در تصمیمات شما و فرصت‌ها و تهدیدهای پیش روی کسب‌وکارتان بسیار مؤثر است.

حمایت از درخواست وام:

برای گرفتن وام چه به‌صورت انتشار اوراق مشارکت یا اوراق قرضه و چه به‌صورت دریافت پول از بانک لازم است که طرح کسب‌وکار خود را ارائه دهید.

در صورت انتشار اوراق قرضه نیز بانک یا مؤسسه منتشرکننده بر اساس طرح کسب‌وکار شرکتتان، ارزیابی مالی اعتباری (Financial Credit Rating) را به عمل می‌آورد و بر این مبنا نسبت به تعیین نرخ بهره و انتشار اوراق اقدام می‌کند.

افزایش وجوه سرمایه‌گذاری: یکی از مهم‌ترین کاربردهای طرح کسب‌وکار، به‌ویژه در مورد کارآفرینانی که در مرحله راه‌اندازی کسب‌وکارشان قرار دارند، جذب سرمایه اولیه از طریق سرمایه‌گذاران مخاطره پذیر                       Venture) Capitalist) است. این سرمایه‌گذاران درازای شریک شدن در یک کسب‌وکار، بخشی یا تمام سرمایه اولیه راه‌اندازی یا در برخی موارد طرح‌های توسعه یک شرکت را تأمین می‌نمایند.

شرکت در مسابقات طرح کسب‌وکار:

شرکت در مسابقات طرح کسب‌وکار (Business Plan Competition) یکی دیگر از انگیزه‌های نوشتن طرح است. چنین مسابقاتی که در سطح دانشگاهی و ملی کشورهای مختلف دنیا برگزار می‌شوند، هدف توسعه‌ کارآفرینی را دنبال می‌کنند. افراد جوان به‌ویژه دانشجویان طرح تبدیل ایده‌های خود را به کسب‌وکارهای انتفاعی و غیرانتفاعی می‌نویسند و با شرکت در مسابقات از جوایز و کمک‌هایی برای راه‌اندازی کسب‌وکار خود بهره‌مند می‌شوند.

حضور در مراکز رشد و پارک‌های فن‌آوری:

ازآنجایی‌که مراکز رشد و پارک‌های فن‌آوری در کشور، چند سالی است که راه‌اندازی شده‌اند. این مراکز امکان برخورداری شرکت‌های مستقر را از امکاناتی نظیر دفتر کار، خدمات مشاوره، امکانات اداری و برخی تسهیلات مالی فراهم می‌آورند. متقاضیان حضور در مراکز و پارک‌ها باید پیش از هر چیز طرح کسب‌وکار خود را آماده نمایند و بتوانند توجیه‌پذیر و فن‌آورانه بودن کسب‌وکار خود را نشان دهند.

ورود به بورس:

شرکت‌هایی که قصد عرضه سهام خود را به عموم دارند، لازم است جزئیات کاملی از وضع موجود شرکت، برنامه‌های آینده و پیش‌بینی‌های خود از آینده‌ شرکت را به سازمان بورس و نیز خریداران اطلاع دهند. طرح کسب‌وکار این شرکت‌ها باید دارای بخش مالی منسجم و کاملاً دقیقی شامل تحلیل‌های مالی (Financial Analysis) به‌ویژه ارزش‌گذاری (Valuation) سهام باشند.

مذاکره و دریافت امتیازات تجاری:

به دلایل مختلفی ممکن است دو شرکت با یکدیگر وارد مذاکره شوند. ممکن است شرکتی قصد داشته باشد نمایندگی یک شرکت دیگر را اخذ نماید، یا آن‌که به‌صورت مشترک با شرکتی وارد مناقصه شود، یا تحت لیسانس شرکتی به تولید بپردازد.

در همه‌ این موارد لازم است که شرکت پیشنهاددهنده پیش از شروع مذاکره یا حین آن، طرح کسب‌وکار خود را ارائه دهد. طبیعتاً در چنین طرح‌هایی، عمده تمرکز بر وضع موجود شرکت و قابلیت‌ها و پتانسیل‌های موجود آن است.

از دیگر دلایل نوشتن طرح کسب‌وکار می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

 

توسعه کسب‌وکار یا خط محصول فعلی

تعریف اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت جدید برای یک کسب‌وکار موجود

اندازه‌گیری عملکرد کسب‌وکار

ردیابی رشد کسب‌وکار

ایجاد ارزش در کسب‌وکار برای فروش یا برای مقاصد قانونی

نوشتن طرح کسب‌وکار اندیشه‌های شما را متمرکز کرده و کمک می‌کند اهدافتان را پرورش دهید؛ ریسک‌ها را شناسایی کنید؛ به تفکرتان سازمان ببخشید، اولویت‌ها را تعریف کنید، منابع را تخصیص دهید، بر نقاط کلیدی تمرکز نمایید و خود را آماده رویارویی با مشکلات و فرصت‌ها نمایید. از طرف دیگر، این طرح، کسانی را که ممکن است ایده شما را موردحمایت مالی قرار دهند- از قبیل سرمایه‌گذاران، بانک‌ها و مدیران- معرفی می‌کند، به این معنی که ایده شما ارزش حمایت مالی و مدیریتی را دارد. یک طرح کسب‌وکار ابزار سازمان‌دهی و همچنین یک سند فروش است.

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار (BPR)

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار (BPR)

در ابتدا به معرفی و تعریف مفهومی و عملیاتی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار می‌پردازیم و در ادامه به آشنایی با این موضوع که بسیار کم در کشورمان ایران کارشده است، می‌پردازیم.

 

کسب و کار 1

 

مهندسی مجدد

آغازی دوباره، – فرصتی دیگر برای بازسازی فرآیندها – دوباره‌سازی روش‌های کار.

«مهندسی مجدد به‌صورت مناسب عبارت است از: بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشه‌ای فرایندها، برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفت‌انگیز در معیارهای حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت، خدمات و سرعت.»

در این تعریف چهار واژه کلیدی وجود دارد.

 

تعریف مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار:

کار (1995)، مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را تکنیکی متمرکز بر فرایند می‌داند که هدف آن ایجاد تغییری بنیادی در سازمان جهت تسهیل بهبود اساسی در عملکرد فرایندهای محوری کسب‌وکار می‌باشد که برای مزیت رقابتی، حیاتی است.

این تعریف اندیشه اصلی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را بیان می‌کند: خلق مجدد سازمان به‌منظور ارتقای عملکرد.

 

فرایندهای کسب‌وکار

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار مجموعه‌اي از متدولوژی‌ها براي فعالیت‌هایی است که منجر به تغییر در سازمان از طریق فرایندهایش می‌شود. به این معنی که توسط مهندسی مجددي که به‌صورت ریشه‌اي صورت می‌گیرد، سازمان فعلی، دانشی گروهی و قانونمند پیدا می‌کند.

بخش اول: مهندسی مجدد در فرایندهای کسب‌وکار

مهندسي مجدد روندي است كه در آن وظیفه‌های فعلي سازمان جاي خود را با فرايندهاي اصلي کسب‌وکار عوض كرده و بنابراين سازمان از حالت وظيفه گرايي به‌سوی فرايند محوري حركت می‌کند.

همين امر موجب سرعت بخشيدن به روند کسب‌وکار و کاهش هزینه‌ها و درنتيجه رقابتی‌تر شدن سازمان می‌شود. رويكردها و روش‌های متفاوتي توسط محققان براي مهندسي مجدد ارائه‌شده است.

امروزه روش‌های همرو چمپي و داونپورت از بقيه بيشتر مورداستفاده قرار می‌گیرند.

طبق نظر اکثر نظریه‌پردازان، تمرکز اصلی مهندسی مجدد بر خلق و پیاده‌سازی روش مطلوب و جدید کسب‌وکار است که اساساً با روش موجود متفاوت است.

 

ادامه مهندسی مجدد

مهندسی مجدد یا اصطلاحاً مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[1] در سال‌های اخیر یکی از مفاهیم آشنا و متداول برای سازمان‌ها شده است. بسیاری از سازمان‌ها در حال حاضر با مهندسی مجدد درگیر هستند.

هنگامی‌که یک برنامه بهبود عملکرد با موفقیت اجرا می‌شود، منافع درخشانی عاید سازمان می‌شود. اگرچه بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌ها نیز در دستیابی به این منافع با شرکت مواجه می‌شوند.

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار، بازسازی کامل از فرآیند کسب‌وکار است. مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار، تمرکز بر بهبود جنبه‌های بسیاری مانند هزینه، کیفیت، خدمات، سرعت و غیره دارد.

با توجه به تفاوت وسیعی از روند و ویژگی‌های مهندسی مجدد، مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد: BPR در توابع، BPR در میان توابع و BPR در میان سازمان.

 

تعریف دیگری از مهندسی مجدد

مهندسی مجدد به معنای کنار گذاشتن بخش بزرگی از دانش و یافته‌های دویست‌ساله اخیر مدیریت صنعتی می‌باشد. باید روش انجام کار در‍‍‍‍‍‍‍‍‍” دوره تولید انبوه “[2] را به فراموشی سپرده و تصمیم گرفت که اکنون روش مناسب چگونه است.

در نظام‌مهندسی مجدد کسب‌وکار، عنوان‌های کهن و ترتیبات سازمانی گذشته همچون بخش‌بندی اداره، دایره، گروه و مانند آن از اهمیت می‌افتند. آن‌ها ساخته دوره‌ای هستند که دیگر سپری‌شده است.

در ” مهندسی مجدد” مهم این است که؛ با یاری‌گرفتن از نیازهای امروز بازار فن‌آوری‌های نوین، چگونه کار را سازمان دهیم. آنچه مردم و شرکت‌های دیروزی انجام می‌داده‌اند دیگر کمکی نخواهد کرد.

تأکید مهندسی مجدد بر ویژگی‌هایی است که مردان کسب‌وکار سنتی را به پیروزی‌ها و نوآوری‌های چشمگیری رساند؛ ازجمله توجه به فرد، اعتمادبه‌نفس، خطرپذیری و گرایش به دگرگونی.

هامر و چمپی[3] (1993)، به‌منظور دستیابی به پیشرفت‌های چشمگیر هزینه، کیفیت خدمات‌رسانی و سرعت طراحی فرایند کسب‌وکار، مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[4] را به‌عنوان بازنگری پایه‌ای و طراحی مجدد فرایندهای سازمانی تعریف کرده‌اند.

ایجاد ارزش برای مشتری، عامل راهنما و هدایت‌گر در طراحی مجدد فرایند بشمار می‌آید که در آن تکنولوژی اطلاعات[5] اغلب نقش مهمی را ایفا می‌نماید.

پایه و اساس مهندسی مجدد

پایه و اساس مهندسی مجدد[6] بر بررسی‌های مرحله‌ای، شناخت و حذف مقررات کهنه و تصورات بنیادینی استوار است که زمینه‌ساز عملکرد کسب‌وکارهای کنونی می‌باشند. همه شرکت‌ها انباشته از مقررات نانوشته‌ای هستند که از دهه‌های پیش به‌جامانده‌اند:

” مشتریان عادت به تعمیر وسایل زندگی ندارند”،”وجود انبارهای منطقه‌ای و محلی برای دادن خدمات مناسب ضروری است”،”برای خریدهای صنعتی تنها در ادارات مرکزی شرکت‌ها تصمیم‌گیری می‌شود.”

این مقررات بر پایه فرضیه‌هایی درباره فن‌آوری، مردم و هدف‌های سازمانی ویژه‌ای به وجود آمده‌اند که دیگر کاربردی ندارند. مانند گردگیری میز و صندلی‌ها در ساختمانی ویرانه می‌باشد.

اینک ببینیم که مفهوم “مهندسی مجدد”از کجا سرچشمه گرفته است، از نزدیک به ده سال پیش شرکت‌هایی به وجود آمده‌اند که در سایه ایجاد دگرگونی‌های بنیادین در یک یا چند بخش از فرایند کار خود به بهبود و نتایج چشمگیری دست‌یافته‌اند.

این شرکت‌ها رشته کاری خود را تغییر نداده‌اند، بلکه فرآیند اجرایی را دگرگون ساخته و در پاره‌ای موارد روش کاملاً نوینی برگزیده‌اند.

به نظر می‌رسد مهندسی مجدد با گام‌های کوتاه و بااحتیاط فراوان، شدنی نیست. تنها اقدامات همه‌جانبه است که می‌تواند نتایج چشمگیری به بار آورد. بیشتر شرکت‌ها در وضعیتی هستند که جز دست یازیدن به آن راه نجاتی ندارند.

برای گروه بزرگی از شرکت‌ها، مهندسی دوباره، تنها امید رهایی از روش‌های کهنه و غیر کارسازی می‌باشند که در صورت ادامه به نابودی آن‌ها خواهند انجامید.

در ادامه….

ما از ” مهندسی مجدد”به‌عنوان بهترین روش دستیابی به توان رقابتی در کار، یاد خواهیم کرد تا خواننده هوشیار گشته و دریابد که در دنیای پرتلاطم کسب‌وکار امروز، تنها شرکت‌ها و سازمان‌هایی که به دگرگونی بنیادین در فرایند کار خود تن درداده و به مهندسی مجدد روی آورده‌اند، پیروز خواهند بود.

مهندسی مجدد سازمان‌ها یکی از جدیدترین تفکرات مدیریتی است که زاییده نگرش‌هایی از قبیل مدیریت زمان[7]، ساختارهای سازمانی ماتریسی[8]، اهمیت به مشتری به‌عنوان عامل اصلی بقای شرکت و بالاخره بازنگری پردازش‌ها است.

مهندسی مجدد بر پایه سؤالات زیربنا شده است:

چگونه کارها را سریع‌تر انجام دهیم؟

چگونه کارها را بهتر انجام دهیم؟

چگونه کارها را با هزینه پایین‌تری انجام دهیم؟

 

مهندسی مجدد تصویری واقعی از سازمان ارائه می‌دهد و سبب رفع موانع سازمانی سنتی خواهد شد.

مهندسی مجدد از دریچه کاملاً جدیدی به سازمان‌های دولتی و خصوصی می‌نگرد.

بر اساس این رویکرد جدید، این مشتریان هستند که درنهایت، بهای خدمات و محصولات تولیدی سازمان‌ها و نیز سود سرمایه صاحبان آن‌ها را پرداخت می‌کنند پس به همین دلیل مردم یا مشتریان، اصلی‌ترین ذینفع سازمان‌ها هستند.

از این دیدگاه همه سازمان‌های سنتی امروزی باید ساختار و پردازش‌های درونی خود را به‌گونه‌ای دگرگون و نوسازی کنند که تمام توان و انرژی سازمان‌ها صرف پاسخگویی به نیازها و انتظارات مشتریان شود.

در انتها…

طرح‌ریزی دوباره، در اصل، پیرامون واژگونی انقلاب صنعتی است.

طرح‌ریزی دوباره فرضیاتی را که جزء جدایی‌ناپذیر الگوی صنعتی آدام اسمیت به شمار می‌رود-تقسیم‌کار، صرفه‌جویی‌های مقیاس (غالباً براثر افزایش اندازه و مقیاس کارخانه یا کسب‌وکار، هزینه‌های واحد تولید کاهش می‌یابد.)، کنترل سلسله‌مراتبی و دیگر اجزای یک اقتصاد درحال‌توسعه‌ی دوران اولیه- مردود می‌شمارد.

طرح‌ریزی دوباره جستجو برای الگوهای تازه‌ی سازمان‌دهی کار است.

سنت اهمیت ندارد. طرح‌ریزی دوباره یک شروع تازه است.

 

مهندسی مجدد به معنی دگرگون‌سازی و طرحی نو انداختن، دگرگونی در ذهن (طرز فکر و نگرش مدیران و کارکنان)، در فرهنگ و نظام ارزشی، در فرآیندها و پردازش‌ها، در ساختار سازمانی در سازمان‌ها است.

تعریفی دیگر

در تعریفی دیگر، مهندسی مجدد سازمان‌ها، به مجموعه کارهایی گفته می‌شود که یک سازمان برای تغییر پردازش‌ها و کنترل‌های درونی خود انجام می‌دهد تا از ساختار سنتی عمودی و سلسله‌مراتبی به ساختاری افقی، میان فعالیتی، مبتنی بر گروه و مسطح تبدیل شود که در آن‌همه‌ی پردازش‌ها برای جلب رضایت مشتریان صورت می‌گیرد.

اکثر سازمان‌های امروزی ساختار «دودکشی» دارند. دوایر نسبتاً بزرگ با سلسله‌مراتبی که به‌طور مجزا از یکدیگر فعالیت می‌کنند و تداخل فعالیت‌ها اگر هم وجود داشته باشد در سطح بسیار محدودی و آن‌هم عمدتاً در سطوح تحتانی و پایین‌تر از هیئت‌مدیره‌ی اصلی قرارگرفته‌اند.

همر و چمپی مهندسی مجدد فرایندها را به‌عنوان «بازنگری و طراحی اساسی فرآیندهای کسب‌وکار برای دست یافتن به پیشرفت‌های جهشی درباره مواردی مانند هزینه، کیفیت خدمات و سرعت» تعریف کرده‌اند.

ادامه دارد…..

 

 

[1]‌Business Process Reengineering (BPR)

[2]Volume production

[3]Hammer & champy

[4]BPR

[5]IT

[6]Re-engineering

[7]Time Management

[8] The Matrix organizational structure

خویی

نویسنده : یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت

مدل کسب‌وکار (قسمت اول) دکتر شیوا شعبانی

مدل کسب‌وکار (قسمت اول)

نقطه شروع هر بحث، جلسه یا کارگاه آموزشی خوب و مناسب در زمینه نوآوری در مدل کسب‌وکار باید درکی مشترک از چیستی مدل کسب‌وکار باشد. ما نیاز به مفهومی از مدل کسب‌وکار داریم که هرکسی آن را درک کند و توصیف و بحث را تسهیل نماید. ما باید در مورد نقطه شروع و موضوع بحث به یک توافق دست‌یابیم. این مفهوم باید ساده، مناسب و به‌طور ذاتی قابل‌فهم بوده و درعین‌حال نباید پیچیدگی‌های نحوه عملکرد شرکت‌ها را بیش‌ازحد ساده نماید. این موضوع مهم‌ترین چالشی است که بر سر راه ما قرار دارد. در ادامه بحث مفهومی را پیشنهاد می‌دهیم که شما را قادر می‌سازد تا درباره مدل کسب‌وکار سازمان خود، رقبا، یا هر شرکت دیگری به تفکر پرداخته و ویژگی‌های آن را تشریح نمایید. این مفهوم در سرتاسر جهان بکار رفته و در عمل آزموده شده است و در حال حاضر در سازمان‌هایی از قبیل آی.بی.ام، اریکسون، دیلویت، پروژه‌های بخش عمومی و خدمات دولتی کشور کانادا و بسیاری دیگر، مورداستفاده قرار می‌گیرد. باور ما این است که مدل کسب‌وکار را می‌توان به بهترین شکل ممکن از طریق ۹ جزء سازنده اساسی تشریح نمود. این ۹ جزء منطق چگونگی کسب درآمد یک شرکت را نشان می‌دهند. این اجزاء چهار حیطه اصلی یک کسب‌وکار را پوشش می‌دهند: مشتریان، ارزش پیشنهادی، زیرساخت و پایداری مالی. مدل کسب‌وکار، شبیه به طرحی کلی برای استراتژی عمل می‌کند تا استراتژی از طریق ساختارها، فرآیندها و سیستم‌های سازمانی پیاده‌سازی شود.

مدل کسب‌وکار، منطق یک شرکت در چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش را توصیف می‌کند. برای طراحی مدل کسب‌وکار باید شش تکنیک زیر را اجرا نمایید.

اجزای مدل کسب‌وکار عبارت‌اند از:

  1. بخش‌های مشتری. جزء سازنده بخش‌های مشتری، گروه‌های مختلفی از افراد یا سازمان‌هایی را تعریف می‌نماید که شرکت قصد دست‌یابی و خدمت به آنان را دارد.
  2. ارزش‌های پیشنهادی. جزء سازنده ارزش‌های پیشنهادی، بسته‌ای از محصولات و خدمات را توصیف می‌کند که برای یک گروه مشتری خاص، ارزش خلق می‌نماید.
  3. کانال‌ها. جزء سازنده کانال‌ها، بیان‌کننده این است که شرکت به‌منظور ارائه ارزش پیشنهادی موردنظر به بخش‌های مشتریان هدف خود، چگونه با آن ارتباط برقرار کرده و به آن‌ها دسترسی دارد. کانال‌های ارتباطی، توزیع و فروش، واسط میان یک شرکت با مشتریان آن می‌باشند. کانال‌ها نقاط تماس با مشتری هستند و نقش مهمی را در تجربه مشتری ایفا می‌کنند.
  4. ارتباط با مشتری. جزء سازنده ارتباط با مشتری، انواع روابطی را توصیف می‌نماید که شرکت با بخش‌های خاصی از مشتریان برقرار می‌کند.
  5. جریان‌های درآمدی. جزء سازنده جریان‌های درآمدی، نشان‌دهنده درآمدی است که شرکت از هر بخش مشتری کسب می‌کند (هزینه‌ها باید از درآمدها کسر شوند تا سود به دست آید).
  6. منابع کلیدی. جزء سازنده منابع کلیدی، مهم‌ترین دارایی‌های موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  7. فعالیت‌های کلیدی. جزء سازنده فعالیت‌های کلیدی، مهم‌ترین کارهای موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  8. مشارکت‌های کلیدی. جزء سازنده مشارکت‌های کلیدی، شبکه‌ای از تأمین‌کنندگان و شرکا را توصیف می‌کند که باعث عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار می‌شوند.
  9. ساختار هزینه. ساختار هزینه، تمام هزینه‌هایی را تشریح می‌کند که اجزای مدل کسب‌وکار با خود به همراه دارد.

حال برای طراحی مدل کسب‌وکارتان کاغذی برداشته و با پاسخگویی به سؤالات مطرح‌شده در هر بخش، خانه‌های جدول زیر را تکمیل نمایید.

کانال‌ها

1. بخش‌های مختلف مشتریان، چه کانال‌هایی را برای دسترسی به ما ترجیح می‌دهند؟

2. هم‌اکنون چگونه به آن‌ها دسترسی داریم؟ کانال‌های ما چگونه یکپارچه‌ شده‌اند؟ ما چگونه آن‌ها را با برنامه روزمره زندگی مشتری هماهنگ می‌سازیم؟

ارزش‌های پیشنهادی

1. چه ارزش‌هایی را به مشتریان ارائه می‌دهیم؟

 2. به حل کدام‌یک از مشکلات مشتریان خود کمک می‌کنیم؟

3. چه نیازهایی از مشتری را برآورده می‌نماییم؟

 4. چه بسته‌ای از محصولات و خدمات را به هر بخش مشتری پیشنهاد می‌دهیم؟

بخش مشتری

1. ما برای چه کسانی ارزش خلق می‌کنیم؟

2. مهم‌ترین مشتریان ما چه کسانی هستند؟

 

منابع کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه منابع کلیدی نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع، نیازمند چه منابعی هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه منابعی را در نظر بگیریم؟

4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه منابعی احتیاج دارد؟

جریان‌های درآمدی

1. مشتریان ما واقعاً برای چه ارزشی تمایل به پرداخت پول‌دارند؟

2. آن‌ها در حال حاضر برای چه چیزی پول می‌پردازند؟ چگونه پول می‌پردازند؟ ترجیح می‌دهند که چگونه بپردازند؟ 3. هر جریان درآمدی چه سهمی از کل درآمدها را به خود اختصاص می‌دهد؟

ارتباط با مشتری

1. هر یک از بخش‌های مشتریان ما انتظار برقراری و حفظ چه نوع ارتباطی را دارند؟

 2. کدام‌یک از این روابط را ایجاد نموده‌ایم؟ هزینه برقراری این روابط چقدر است؟

3. این ارتباط‌ها چگونه با سایر اجزای مدل کسب‌وکار ما هماهنگ شده‌اند؟

ساختار هزینه

1. مهم‌ترین هزینه‌های مدل کسب‌وکار ما چیست؟

 2. گران‌ترین منابع کلیدی کدام‌ها هستند؟

 3. گران‌ترین فعالیت‌های کلیدی کدام‌ها هستند؟

مشارکت‌های کلیدی

1. شرکای کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 2. تأمین‌کنندگان کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 3. کدام‌یک از منابع کلیدی را از طریق شرکا به دست می‌آوریم؟

 4. کدام‌یک از فعالیت‌های کلیدی را شرکای ما انجام می‌دهند؟

فعالیت‌های کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه فعالیت‌های کلیدی‌ نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع نیازمند چه فعالیت‌های کلیدی‌ای هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه فعالیت‌های کلیدی‌ را در نظر بگیریم؟ 4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه فعالیت‌های کلیدی‌ احتیاج دارد؟

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

برندی که شما نامیده می‌شوید؟ برند شخصی (قسمت سوم)

برندی که شما نامیده می‌شوید؟

برند شخصی(3) (قسمت سوم)

همان‌طور که می‌دانید برند شخصی(3) یعنی هر شخص شامل مجموعه‌ای از مهارت‌ها است. برند شخصی بیانگر یک ایده بزرگ یا یک سیستم اعتقادی- نگرشی است که برای سایر افراد متمایز و جذاب است. در این شماره قصد داریم شما را با معیارهای برندسازی شخصی آشنا نماییم. در این قسمت، هشت معیار که فرد می‌تواند برند شخصی خود را در حین تکامل در مقایسه با آن‌ها بسنجد را مطرح می‌کنیم. درواقع این قوانین استانداردهایی هستند که باید در هنگام ایجاد برند شخصی موردتوجه قرارگرفته و برای بررسی پیشرفت آن در طول زمان مورداستفاده قرار بگیرند. این هشت قانون عبارت‌اند از:

قانون 1. تخصص: اگر فرد بخواهد برای همه افراد تداعی‌کننده همه‌چیز باشد، نتیجه این می‌شود که برای هیچ‌یک از آن‌ها هیچ‌چیز نخواهد بود. تخصص مفهومی بسیار مهم در بازاریابی شخصی می‌باشد که به معنای انتخاب یک بخش محدود از میان همه مخاطبان و سپس رساندن پیامی مشخص به آن‌ها است.

قانون 2. رهبری: برای داشتن یک برند شخصی(3) خوب، فرد به‌عنوان یکی از مطلع‌ترین، برجسته‌ترین یا ماهرترین افراد در زمینه خود در نظر گرفته شود.

قانون 3. ویژگی‌های شخصیتی: برند شخصی باید پیرامون ویژگی‌های شخصیتی فرد در تمامی ابعاد حتی شامل خطاها، ساخته شود.

قانون 4. تمایز: هنگامی‌که فرد برند شخصی خود را ایجاد کرد، باید آن را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد بیان کند. برای تأثیرگذاری قدرتمند، فرد باید خود را به شیوه‌ای متفاوت از دیگر افرادی که در همان حوزه هستند، بیان کند. بیان خود به شیوه‌ای متمایز تنها روشی است که توسط آن برند شخصی(3) در ذهن افراد نقش می‌بندد.

قانون 5. مشهود بودن: برند شخصی(3) باید به‌طور سازگار و مکرر دیده شوند تا زمانی که برند شخصی فرد شناخته شود، مشهود بودن مهم‌تر از توانایی‌های او است.

قانون 6. وحدت: رفتار فرد در خفا باید با برند عمومی او تطابق داشته باشد. وحدت درباره هدایت زندگی شخصی، مطابق با شخصیت عمومی او می‌باشد.

قانون 7. پشتکار: هنگامی‌که برند شخصی(3) ایجاد شد، باید به آن زمان داده شود تا رشد کند، باید به آن وفادار ماند و هوس‌های زودگذر را نادیده گرفت. هیچ راه میان بری برای دستیابی به برند شخصی(3) وجود ندارد، آن برندهایی که یک‌شبه به نظر می‌رسند، حاصل سال‌های زیاد پشتکار داشتن است.

قانون 8. حسن نیت: هرچه که فرد بیشتر به‌عنوان فردی خوش‌نیت یا مجسم کننده آرمان‌های ارزشی در نظر گرفته شود، برند او نفوذ بیشتری خواهد داشت. برند شخصی(3) می‌تواند برای دارنده خود، موفقیت به ارمغان آورد اما این امر باید به‌عنوان نتیجه فرعی در نظر گرفته شود.

 

حال زمان ایجاد یک هویت برند معتبر شخصی برای خودتان است، دفتر یادداشتی برداشته و مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید:

  1. تعریف و تنظیم بلندپروازی شخصی: این مرحله شامل تعریف و تنظیم بلندپروازی‌های فرد به شیوه‌ای هیجان‌انگیز و متقاعدکننده و مشهود ساختن آن است. بلندپروازی شخصی فرد، روح، نقطه آغاز، هدف اصلی و اصول راهنمای ببرند شخصی(3) فرد است. بلندپروازی‌های شخصی شامل چشم‌انداز شخصی، رسالت و نقش‌های کلیدی فرد است که با چهار زاویه دید شامل درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی در ارتباط است. بدین ترتیب در برند فرد و نیز در زندگی او توازن ایجاد می‌شود. این مرحله شامل شناختن خود و پاسخگویی به سؤالات زیر است: رؤیاهای شما چیست؟ شما چگونه انسانی هستید؟ چه چیزهایی برای شما مهم است؟ چه چیز شما را منحصربه‌فرد و خاص می‌سازد؟ چرا شما با دیگران متفاوت هستید؟ ارزش‌های شما چیست؟ و استعدادهای شما کدام است؟
  2. تعریف و تنظیم برند شخصی(3)

    : این مرحله شامل تعریف و تنظیم پیمان برند شخصی معتبر، متمایز، مرتبط، برانگیزاننده، بلندپروازانِ و به‌یادماندنی است. در وهله اول باید یک تحلیل نقاط قوت و ضعف/ فرصت و تهدید[1] شخصی و ارزیابی خود انجام شود. نتیجه این مرحله تعریف سبک زندگی شخصی فرد است که باید با بلندپروازی شخصی و اهداف برند فرد مرتبط باشد. اهداف برند عبارت است از چیزی که فرد می‌خواهد برند شخصی‌اش آن را تحقق بخشد. این مرحله نیز باید با چهار زاویه دید ذکرشده: درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی مرتبط باشد. به‌علاوه فرد باید تخصص خود را نیز تعریف کند، یعنی تمرکز بر یک استعداد اصلی. حال در دفتر یادداشت خود به این سؤالات پاسخ دهید: مخاطبان شما چه کسانی هستند و بزرگ‌ترین نیازهای آن‌ها چیست؟ بیانه برند شخصی(3) شما شامل مجموعه بلندپروازی شخصی، اهداف برند، تخصص، صفات غالب می‌باشد.

  3. تنظیم یک چک‌لیست شخصی متعادل: بلندپروازی شخصی و برند شخصی(3) اگر اقدامی در جهت تحققشان صورت نگیرد، هیچ ارزشی ندارند؛ بنابراین در این مرحله تمرکز بر ایجاد یک برنامه عمل منسجم و متوازن بر مبنای بلندپروازی شخصی و برند شخصی(3)، برای دستیابی به اهداف زندگی، برند و حذف عوامل منفی است. این مرحله پیرامون ترجمه بلندپروازی و برند شخصی(3) به یک چک‌لیست شخصی متعادل است. این چک‌لیست شامل عوامل کلیدی موفقیت شخصی است که به بلندپروازی و برند شخصی و مقاصد، معیارهای عملکرد، اهداف و فعالیت‌های بهسازی مرتبط به آن‌ها، در ارتباط است. این مرحله نیز به چهار زاویه دید درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی تقسیم‌بندی می‌شود. شما باید این چک‌لیست را به‌طور مستمر بر مبنای بلندپروازی و برند شخصی(3) خودتان بهبود داده و مدیریت کنید.
  4. اجرا و ترویج بلندپروازی، برند و چک‌لیست متعادل شخصی: بلندپروازی، برند شخصی(3)و چک‌لیست متعادل شخصی درصورتی‌که اجرایی نشوند، هیچ ارزشی ندارند؛ بنابراین مرحله بعدی اجرا، نگهداری و ترویج آن‌ها است. فرد در این مرحله می‌تواند به‌عنوان راهنما از چرخه معرفی‌شده یعنی برنامه‌ریزی، به‌کارگیری، اقدام و به چالش کشیدن، استفاده کند که باید به‌طور مستمر پیگیری شود. این چرخه برای رشد تدریجی آگاهی از برند فرد ضروری است. هنگامی‌که برند شخصی ایجاد شد، باید به‌طور مستمر از آن نگهداری شود. شما باید پیمان برند شخصی(3) خود را با توجه به بینش‌ها، چالش‌ها و تجربه‌های جدید، تعدیل کنید. هرچه شما بیشتر برند شخصی(3) خود را تقویت، نگهداری و حفاظت نمایید و آن را ترویج دهید، موفق‌تر خواهید بود.

[SWOT 1d

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

 

اهمیت جذب کارآفرینان غیر مقیم به‌منظور توسعه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان چالش مدیریت کلان منابع مالی

اهمیت جذب کارآفرینان غیر مقیم به‌منظور توسعه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان

چالش مدیریت کلان منابع مالی

 

طبق آمار ارائه‌شده از سوی معاون اجرایی رئیس‌جمهور، 6 میلیون ایرانی نخبه در آن‌سوی مرزها وجود دارند که تعداد زیادی از آنان می‌توانند در نقش کارآفرین به توسعه اقتصادی کشور کمک شایانی دهند. از این‌سو، دولت با درک این نکته کلیدی در دوران پسا برجام به‌منظور جبران عقب‌ماندگی‌های گذشته، مقوله حضور آنان در کشور را از موضوعات کلی خارج کرده و نقش کارآفرینان غیر مقیم را به‌منظور شناسایی ظرفیت‌ها، موشکافانه موردبررسی قرار می‌دهد. از سوی دیگر، همچنین معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در بهار ۱۳۹۶ طرح “۱۱۰ برنامه حمایتی از شرکت‌های دانش‌بنیان” را برای تأمین قانون حمایت از شرکت‌ها و مؤسسات دانش‌بنیان و تجاری‌سازی نوآوری‌ها و اختراعات که به تصویب مجلس شورای اسلامی نیز رسیده است، اجرایی کرده است. حال سؤال آن است که باوجود ایجاد چنین بستر منحصربه‌فرد، چه چالش‌های اساسی سبب عدم همکاری بسیاری از کارآفرینان غیر مقیم در توسعه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان شده است؟

بسیاری از اقتصاددانان نامی جهان مانند استیگلیتز بر ایـن باورنـد کـه امـروزه دیگـر حجـم سرمایه و اندازه بازار، در توسعه اقتصادی ملل نقش اساسـی را نداشـته، بلکـه ایـن نقـش را دانـش و فناوری ایفا می‌کند؛ بنابراین عوامل متخصص انسانی به‌عنوان نیروی اصلی تحول اقتصـادی موردتوجه بوده و برنامه‌های توسعه اقتصادی با توجه به نقش این عامل مهم تـدوین و بـه اجـرا درمی‌آیند. ازلحاظ کاربردی، برای دستیابی به اقتصاد دانش‌بنیان، فقط تولید و توزيع اطلاعات و پرداختن به آموزش و پژوهش كافي نیست، بلکه نکته مهم، به‌کارگیری آن‌ها در استفاده از منابع اقتصـادی به‌صورت مستمر و پايدار است. به‌عبارت‌دیگر، کاربردی کردن دانش و استفاده مؤثرتر از آن در گسترش ظرفیت‌ها و ارتقاء درجه بهره‌برداری از منابع است که تحقق یک اقتصـاد دانش‌بنیان را مقدور می‌سازد.

 

نمونه‌ای از نقش کلیدی سرمایه انسانی در رشد و اعتلای یک کشور، هندیان مهاجر در انگلستان هستند. کشور هندوستان نیز در بخش فناوری اطلاعات یکی از کشورهای پیشرو در دنیا است که این امر را مدیون همین مهاجرانی است که در انگلستان زندگی می‌کنند. واقعیت این است که انگلیسیان هندی تبار که در صنعت فن‌آوری اطلاعات از بهترین‌ها به شمار می‌آیند، با تبادل دانش و انتقال سرمایه، هند را به سرزمینی کارآفرینی تبدیل کرده‌اند. با تسهیل زمینه‌های علمی و همچنین جذب سرمایه، هند موفق شد از ظرفیت‌های مهاجرانی که برای تحصیل و کار به انگلستان رفته بودند، بهره‌برداری کند و در یک بازه زمانی ۱۰ ساله بسیاری از آنان را به سرمایه‌گذاری و حضور مجدد در فضای اقتصادی ترغیب کند. چنین ارتباط و پیوندی سبب شد که سهم تولید ناخالص هند در فناوری‌های پیشرفته از ۲ درصد در سال‌های پایانی قرن ۲۰ ام به نزدیک ۶ درصد در سال‌های اخیر برسد. با درک این نمونه چگونه است که کشور ما در امر برقراری چنین ارتباطی با کارآفرینان غیرمقیم به بهترین نتایج ممکن نمی‌رسد؟

پاسخ اما در بیانات مقام معظم رهبری مدظله‌العالی دریکی از دیدارهای اخیر ایشان با فعالان تولید دانش‌بنیان مبنی بر عدم استفاده صحیح از منابع مالی و علل آن به‌وضوح مشاهده می‌شود. ایشان فرمودند شایسته است این مانع که به‌عنوان محدودیتی بزرگ در رشد اقتصادی و حصول اقتصاد پایدار محسوب می‌شود، به‌دقت مورد ارزیابی قرار گیرد. تحصیل ثروت از راه خام فروشی یکی از موارد مهم و مؤثر در عدم توسعه اقتصادی و پیشرفت کارآفرینی در ایران است. اقبال به دستیابی اقتصاد دانش‌بنیان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین راهکارهای استفاده صحیح از منابع مالی در جایگاه درست و به‌اندازه مطرح است. از سویی دیگر لزوم ارتقای مدیریت منابع مالی نیز به‌عنوان راهکاری دیگر از سوی ایشان پیشنهادشده است. بدین منظور تأمین حداقل ۲۰ درصد از درآمد مالي كشور از راه صنايع دانش‌بنیان تا افق ۱۴۰۴ در بیانات ايشان راهکار دیگری برای کاهش وابستگی به خام فروشی نفت بوده است.

بررسی‌ها حاکی از آن است که حدود ۵۰ درصد از تولیدات صنعتی ایران را محصولات منبع گرا تشکیل می‌دهند. حدود ۲۰ درصد از محصولات صنعتی نیز اختصاص به صنایع با فناوری ساده دارد؛ بنابراین مجموع صنایع منبع گرا و ساده حدود ۷۰ درصد تولیدات صنعتی ایران را تشکیل داده که بیانگر سطح پایین فناوری صنعتی ایران است. محصولات با فناوری متوسط نیز اندکی کمتر از ۳۰ درصد از تولیدات صنعتی ایران را شامل می‌شود که بیشتر شامل صنایع پتروشیمی و شیمیایی است. بخش صنایع با فناوری بالا نیز سهم بسیار ناچیزی بین ۱.۹ تا ۲.۵ درصد از محصولات صنعتی ایران را شامل می‌شود که بخش عمده آن محصولات الکترونیکی است؛ بنابراین ساختار اقتصاد ایران از منظر سطح فناوری به‌کاربرده شده در تولید، بیشتر (بیش از ۷۰ درصد) مبتنی بر تولید کالاهای منبع گرا و دارای تکنولوژی سطح پایین است و سهم تولید کالاهای با تکنولوژی سطح بالا بسیار ناچیز است.

همچنین بررسی سبد صادراتی ایران به کشورهای اروپایی نیز حاکی از آن است که بیش از ۹۰ درصد از صادرات ایران به اروپا، مواد اولیه بوده و تنها ۷ درصد از صادرات شامل کالاهای تولیدشده است که در فرایند تولید آن‌ها از تکنولوژی متوسط استفاده می‌شود و سهم تجهیزات مخابراتی که تولید آن‌ها مبتنی بر استفاده از تکنولوژی پیشرفته است، شوربختانه کمی بیش از صفر است. با توجه به مقایسه سبد صادراتی ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا الزام به کاهش میزان خام فروشی و سوق به‌سوی اقتصاد مبتنی بر دانش درک می‌گردد. نتایج عملکرد کشورهای توسعه‌یافته نشان داده است که این مهم با ارائه تسهیلات لازم برای کارآفرینان از طریق مدیریت صحیح منابع مالی محتمل‌تر خواهد شد.

بدین ترتیب توسعه کارآفرینی در جوامع نیازمند آمادگی زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی، همکاری نظام‌های آموزشی، ساختارهای اداری و مالی و سایر مکانیسم‌های حمایتی است. بر این اساس توسعه کارآفرینی در بخش‌های مختلف اقتصادی با توجه به ویژگی‌ها و شرایط این بخش‌ها، مقوله‌ای چندبعدی بوده و نیازمند توجه همه‌جانبه دولت و مجلس در تدوین سیاست‌ها و برنامه‌های کلان، تأمین زیرساخت‌های لازم و اجرای برنامه‌هایی هدفمند برای ترویج کارآفرینی به‌منظور رواج اندیشه‌های کارآفرینانه، ارتقاء دانش و توانمندی‌های افراد برای استفاده صحیح از پتانسیل‌ها ازجمله جذب کارآفرینان تحصیل‌کرده غیر مقیم برای مدیریت چالش‌های اقتصادی پیش روست.

نویسنده: دکتر فرهاد حسنی مهربان / مدرس و پژوهشگر

 

ضرورت استفاده از تجربیات الگوهای موفق کسب‌وکار و جایگزینی همکاری به‌جای رقابت تئوری اثر سازی ساراسواسی

ضرورت استفاده از تجربیات الگوهای موفق کسب‌وکار و جایگزینی همکاری به‌جای رقابت تئوری اثر سازی ساراسواسی

 

 

سرعت تغییرات و رشد علم و تکنولوژی به‌گونه‌ای است که گاه شرکت‌ها برای پایداری و پویایی خود حتی با رقبای سرسخت خود به همکاری و تعامل می‌پردازند به‌عنوان‌مثال یک شرکت تولید موبایل باتری گوشی رقیب خود را تولید می‌کند و یا نرم‌افزار لازم را ارائه می‌دهد. خانم ساراسواسی در تئوری اثر سازی خود در شرایط عدم اطمینان همکاری را جایگزین رقابت می‌نماید. تغییرات به‌قدری سریع شکل می‌گیرد که شرایط برای بقاء شرکت‌های بزرگ و توانمند نیز از ریسک به عدم اطمینان تبدیل می‌شود و تنها چاره‌ی کار را همکاری و حتی جوین وینچر با رقبا می‌نماید. حال می‌توان به‌ضرورت تعامل و همکاری شرکت‌های ایرانی چه دولتی و چه شبه‌دولتی پی برد. بی‌تردید شرایط برای شرکت‌های داخلی با توجه به وجود تحریم‌ها، شرایط منطقه و رتبه فضای کسب‌وکار به وضعیت عدم اطمینان نزدیک‌تر است و این تعاملات و همکاری‌ها بایستی بیشتر و بیشتر گردد. الگوهای موفق در خصوص توسعه کارآفرینانه بایستی سریعاً موردتوجه قرار گیرد و با یک رویکرد مناسب، مدل‌های مربوطه توسط سازمان‌های متولی ازجمله وزارت صنعت و معدن و تجارت جهت استفاده شرکت‌های نیازمند تدوین و ارائه گردد. بی‌تردید در صنایع مختلف و در بخش‌های گوناگون برخی از شرکت‌ها با نگرش کارآفرینانه، تجارب و موفقیت‌های مناسبی را داشتند که سایر شرکت‌ها می‌توانند با کمترین درجه از آزمایش و خطا و پرداخت هزینه گزاف تجربه مستقیم، از آن‌ها استفاده نمایند در این حالت کاهش بهای تمام‌شده و افزایش سرعت تطابق با شرایط اتفاق می‌افتد و موجبات ارتقاء همه‌جانبه و متوازن بسیاری از شرکت‌ها فراهم می‌گردد.

به‌عنوان‌مثال در زمینه‌ی اصلاح ساختار مالی، توسعه محصول یا خدمات، تأمین مالی، انتشار اوراق مرابحه و صکوک، بازاریابی، جذب مشارکت خارجی بسیاری از تجارب موفق توسط برخی از شرکت‌ها ایجادشده است این در حالی است که بسیاری از شرکت‌های دیگر نیز در همین حوزه‌ها دچار مشکلات عمده‌ای می‌باشند. در چنین شرایطی ورود وزارت صنعت، معدن و تجارت و ایجاد مکانیزم مناسب در جهت انتقال تجارب این الگوهای موفق در قالب مدل‌های متنوع و کارآمد، نقش اساسی در رشد و ارتقاء شرکت‌های مختلف خواهد داشت.

** شکل شماره 1

اهمیت تعاملات و همکاری‌های صنعتی پویا و به‌موقع زمانی مشخص می‌گردد که مشاهده می‌کنیم گاه کسب یک تجربه موفق سال‌ها زمان و میلیاردها هزینه ایجاد می‌کند و گاه پس از به نتیجه رسیدن روش‌ها و رویکردها با هزینه‌های کلان، به جهت زمان‌بر بودن فعالیت‌ها، تغییر پارادایم یا ذائقه صورت می‌گیرد و تمام تلاش‌ها را هدر می‌دهد.

کمک به ارتقاء متوازن صنعتی و هم‌افزایی نرم‌افزاری بین شرکت‌ها با مدیریت وزارت صنعت می‌تواند تحقق سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و اهداف چشم‌انداز بیست‌ساله را به‌خوبی به سرانجام مقصود برساند.

 

واقعیت این است که همکاری و تعاملات بین شرکت‌ها و صنایع مختلف به‌سختی و کندی صورت می‌گیرد و مدیران شرکت‌های موفق در زمینه‌های مختلف به‌ویژه شرکت‌های دولتی، شبه‌دولتی و سهامی به جهت افزایش انتظارات سایر شرکت‌ها و تهدید شدن مدیریت مدیران ناکارآمد مورد تخریب و هجمه قرار می‌گیرند. میران ناکارآمد بجای تعامل و استفاده از الگوهای موفق کسب‌وکار، به شیوه‌های رقابت ناسالم روی می‌آورند اغلب این مدیران موفق از سوی سایر شرکت‌ها به‌قدری در انزوا و فشار قرار می‌گیرند که الگوبرداری از موفقیت‌ها به دلیل ترس سایر مدیران نیز صورت نمی‌پذیرد. مدیران سنتی اغلب بر اساس رابطه پست می‌گیرند و به چیزی جز حفظ وضعیت موجود تن نمی‌دهند، تغییر در ساختار سازمان و رویکردها را به جهت نداشتن دانش و توانمندی کافی مترادف با از دست دادن پست مدیریتی می‌داند و در این راستا مدیرانی را که باعث تغییر رویکرد، افزایش انتظارات می‌شوند را با تمام وجود تخریب می‌نمایند. شاید همان هزینه و وقت اگر در جهت استفاده از الگوی موفق صرف گردد باعث رشد توسعه شرکت و ماندگاری مدیر مربوطه گردد اما مدیران نالایق به‌جز این چیز دیگری به یاد ندارند.

ادامه مطالب…

این فرهنگ غلط در مدیریت کشور متأسفانه در برخی موارد مؤثر واقع می‌گردد و مدیرانی که تمام فکر و ذکر خود را در خط تولید و توسعه محصول و اصلاح ساختارها می‌نمایند را تحت‌فشار قرار داده و با ایجاد بی‌ثباتی بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به صنعت و منافع ملی می‌زنند. گاه این رویدادها به‌گونه‌ای دیگر نمود می‌یابد و شرکت‌هایی با اوضاع نامناسب با ورود مدیران شایسته و با نگرش کارآفرینانه، جان می‌گیرند و پله‌های ترقی طی می‌نمایند اما این اتفاق باعث افزایش متقاضیان کسب کرسی مدیریت این شرکت‌ها می‌گردد و در این رقابت، تخریب و تهدید به مهم‌ترین ابزار تبدیل می‌گردد.

 

امید است با ارتقاء فرهنگ مدیریت در کشور و با تدابیر دولت دکتر روحانی و تلاش‌های وزیر توانمند و تحول‌آفرین، همکاری و تعاملات در حوزه مدیریت صنایع کشور افزایش یابد و رشد توسعه صنایع کشور با سرعت مناسبی تحقق یابد. مروری بر تجارب و برنامه‌های دکتر شریعتمداری می‌تواند نویدبخش روزهای خوب برای صنعت کشور باشد.

 

نویسنده : دکتر حسین محمودی اصل کارشناس ارشد اقتصاد و کارآفرینی و مدرس دانشگاه

کسب و کارهای کوچک در همه جا وجود دارند

کسب و کارهای کوچک در همه جا وجود دارند
درد و دل با چاشنی ایجاد کسب و کارهای کوچک

 

همانطور که در شماره قبل ملاحظه فرمودید، در خصوص مزایای راه اندازی کسب و کار کوچک، موانع راه نکته بسیار مهمی که در باب کارآفرینی وجود دارد. این است که افراد و شرکت های کوچک ( ولی با افکاری بزرگ) همیشه در بحران ها و ناملایمات خود را نشان می دهند و رشد شایان ذکری می نمایند. معمولاً کارآفرین شخصی است که از زندگی خود راضی نیست و قصد تغییر در جهت بهبود وضع موجود را دارد. کارآفرینی را میتوان نقطه جایگزینی افکار نو بر قسمت انتهایی عمر مفید شغل قبلی نامید، جایی که فرد مصمم به تغییر وضع موجود میشود. البته عوامل مختلفی بر این مهم اثر گذار است که از جمله آن می توان به سوء رفتار مدیران در شغل قبلی اشاره نمود. کسانی که در سازمان ها یا شرکت ها اشتغال داشته اند گاهی اوقات از وجود سالمندانی با افکار کهنه منزجر شده و پا به فرار میگذارند، آنها معتقدند که این افراد با فکر نو مخالف و حصاری دور افکار خود کشیده و از آن خارج نمی شوند، بارها شنیده ایم تجربه پدر علم است ولی عمق این جمله به تلفیق بهینه این دو اشاره دارد. البته منظور از واژه سالمند اشاره به سن بالا نیست بلکه افکار فسیل، انعطاف ناپذیر، غیر پویا و تک بعدی یک مدیر است حال جوان یا پیر تفاوتی ندارد. این سو رفتار و بی اعتمادی ها را می توان از زمینه های اصلی کارآفرینی (به علت نارضایتی از محیط کار ) دانست، پس به نوعی می توان این تفسیر را داشت که این افراد ناخودآگاه در جهت کارآفرینی فردی می کوشند و افراد را به ترک سازمان و خوداشتغالی سوق می دهند اما در جهت کارآفرینی سازمانی به علت ایجاد فضای خفقان و ایجاد بی انگیزگی برای پرسنل به نوعی دارند به سازمان و منافع خود خیانت می کنند، که متاسفانه این امر زیر چتر بی اطلاعی مدیران رده بالا و یا صاحبان سرمایه انجام می شود. مقوله منابع انسانی یا به بیان صحیح تر سرمایه انسانی از مولفه های بسیار اثرگذار بر این مهم بوده و جا دارد در شماره های بعد در این باب مقالاتی تقدیم حضور شما عزیزان شود لذا بهتر است از بحث دور نشده و به سراغ فرصتهای کسب و کار کوچک برویم:
کسب و کارهای کوچک در هر صنعتی، بخشی از نیاز ها را مرتفع می سازند و خدمات بسیاری را انجام می دهند، مانند برگزار کنندگان مراسم ها، طراحان فضای سبز، معلمان خصوصی، تاجران الکترونیکی و . . . موثرترین راه برای ایجاد کسب و کاری کوچک، تولید محصول یا خدمتی منحصر به فرد است، آنچه عرضه نمی شود اما نیازمشتری است. اغلب آن را شیوه جدید می نامند. بهترین راه بعدی برای شروع یک کسب و کار کوچک جدید اتخاذ راهکاری از قبل موجود و موفق است، یا تعمیم عرضه در حیطه ای فعال غیرموجود آن را شیوه جدید – قدیم می نامند. البته جدا از شیوه های جدید – جدید یا جدید – قدیم یک صاحب کار آینده نگر برای شروع فعالیت و تضمین موفقیت آن نیازمند تحلیل بازار است. تحلیل بازار کاربرد ساده روش علمی در مشکلات کسب و کار است . این روش 4 مرحله اساسی به شرح ذیل دارد:
خریداری کسب و کار از قبل موجود نیز از دیگر شیوه های ایجاد کسب و کار کوچک است. اگرچه این شیوه ممکن است آسانتر از راه اندازی یک کسب و کار از ابتدا باشد که البته با خطراتی نیز می تواند همراه باشد. از مزایای خرید کسب و کار کوچک موجود می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1) محتمل بودن موفقیت در آینده
2) موجودیت تشکیلات
3) امکان خرید ارزان کسب و کار جاری
اما همواره هنگام خرید کسب وکاری کوچک سوالاتی ممکن است ذهن ما را درگیر خود سازد از جمله :
• علت فروش چیست ؟
• شرایط فیزیکی کسب و کار و کار جاری چگونه است؟
• وضعیت موجودی کالا چگونه است؟
• وضعیت دیگر دارای یهای شرکت چگونه ا ست؟
• چه تعداد از کارکنان باقی خواهند ماند؟
• کسب و کار با چه نوع رقابتی مواجه است؟
• تصویر مالی شرکت چگونه به نظر می ر سد ؟

از دیگر مولف ههای بسیار مهم در این خصوص می توان به تعیین قیمت کسب و کار جاری اشاره نمود که شماری از مقیاس های مهم ارزش دفتری، ارزش جایگزینی، ارزش تصفیه، عواید پیشین و گردش وجوه نقد را شامل میشود.

 

نویسنده : دکتر آزاده کاظمی پژوهشگر حوزه کارآفرینی