نوشته‌ها

ضرورت علم و فناوری انگلستان

ضرورت علم و فناوری انگلستان

دوره‌ای از افول نسبی بریتانیا و عصر طلایی رشد آمریکا

 

آمریکا در اجتناب از آینده‌ای که در آن غرب باید به رژیم‌های اقتدارگر برای فناوری تکیه کند، جدی است. سیاست‌گذاران انگلستان همچنین باید تشخیص دهند که علم و نوآوری نه‌تنها بسترهای رونق آینده غرب است، بلکه برای جایگاه جهانی آن نیز حیاتی است.

چالشی که ظهور چین برای دموکراسی‌های لیبرال ایجاد می‌کند، باعث می‌شود مرزهای علم و فناوری افزایش یابد. همان‌طور که توسعه سریع واکسن‌های ایمن و مؤثر COVID-19 نشان داده است، اقتصادهای غربی از توانایی عمیقی برای نوآوری برخوردارند؛ اما چگونه می‌توان این حرکت را در طیف وسیعی از مناطق حفظ کرد؟

از بسیاری جهات، ایالات‌متحده پیشرو است. بلافاصله پس از روی کارآمدن رئیس‌جمهور جو بایدن، مدیر دفتر سیاست و علم فناوری کاخ سفید را به مقام کابینه رساند و ژنتیک‌شناس، زیست‌شناس مولکولی و ریاضیدان اریک لندر را به این سمت منصوب کرد؛ و قانون نوآوری و رقابت ایالات‌متحده در ماه ژوئن به تصویب مجلس سنا رسید، این سیگنال قصد را با عمل تطبیق می‌دهد و قول می‌دهد 250 میلیارد دلار برای ترویج فناوری‌های نوظهور مانند هوش مصنوعی، روباتیک و محاسبات کوانتومی اختصاص دهد.

برنامه دولت انگلستان برای حمایت از تحقیقات علمی پرخطر و با پاداش بالا با ایجاد یک آژانس تحقیقاتی و اختراعات پیشرفته که از آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ایالات‌متحده (DARPA) الگوبرداری شده است، استفاده می‌کند؛ اما انگلیس نمی‌تواند ازنظر اقتصادی و جمعیتی با ایالات‌متحده و چین مطابقت داشته باشد. همچنین سیاست‌گذاران نباید تصور کنند که قدرت‌های دیگر در حال ایستادن هستند. بازار فناوری هند به‌سرعت درحال‌توسعه است، اتحادیه اروپا سرمایه‌گذاری درزمینه فناوری را افزایش می‌دهد و رفتار مالیاتی منسوخ‌شده خود را در مورد گزینه‌های سهام اصلاح می‌کند، درنتیجه مانعی را که مدت‌هاست کارآفرینان فناوری خود را عقب نگه داشته است، برطرف می‌کند.

ریشی ساناک، وزیر دارایی بریتانیا متعهد شده است هزینه‌های تحقیق و توسعه دولت را تا سال 2025 به 22 میلیارد پوند (31 میلیارد دلار) برساند که نشان می‌دهد آنچه برای انگلستان بزرگ است در مقایسه با ایالات‌متحده و چین همیشه معتدل خواهد بود؛ بنابراین بریتانیا باید این پول را بسیار بیشتر کند. این سازمان باید از سیاست‌ها و مؤسسات به‌عنوان ضرب کننده استفاده کند که در عمل به معنای ایجاد اشتیاق بیشتر برای ریسک‌پذیری است و مکانیسم‌های جدیدی را برای تخصیص بودجه تحقیق مورد آزمایش قرار دهد.

این کشور در حال حاضر دارای زیرساخت‌های تحقیقاتی در سطح جهانی است، اما بودجه و زمان محققان اغلب به کارهای بوروکراتیک اختصاص داده می‌شود. یک جایگزین امیدوارکننده ممکن است Fast Grants باشد که در آوریل 2020 در ایالات‌متحده توسط Patrick Collison، بنیان‌گذار شرکت پرداخت‌های دیجیتال، Stripe و Tyler Cowen اقتصاددان دانشگاه George Mason برای تأمین بودجه اضطراری علوم در طول همه‌گیری COVID-19 راه‌اندازی شد. این طرح سال گذشته با توسعه یک فرم درخواست که تکمیل آن کمتر از 30 دقیقه به طول انجامید و تصمیمات مربوط به بودجه در 48 ساعت، 50 میلیون دلار به 260 پروژه ارائه کرد. ایده دیگری که می‌تواند ایده‌ها و دانش جدیدی را به همراه داشته باشد، یک فلوشیپ تحقیقاتی است که هرساله به تعداد کمی از محققان کمک‌های بلندمدت اعطا می‌کند.

انگلستان همچنین باید با فناوری‌های مرزی که جامعه را در سال‌های آینده تغییر شکل می‌دهد، درگیر شود. به‌ویژه، تخصص این کشور در علوم زیستی و فناوری آب‌وهوا باید مخزنی غنی از تحقیقات اساسی در مورد آینده غذا و بیوتکنولوژی را ایجاد کند و نوآوری‌هایی را به دنبال داشته باشد که سلامت انسان و سیاره را بهبود بخشد؛ اما همچنان که بریتانیا مزیت نسبی خود را در این زمینه توسعه می‌دهد، باید از توانایی جدید خود برای دور شدن از اتحادیه اروپا با تبدیل شدن به کشوری از پذیرندگان اولیه که به‌طور مؤثر فناوری‌های جدید را به کار گرفته و منتشر می‌کنند، استفاده کند. حذف موانعی که بازارها را درزمینه های مختلف ازجمله تحویل هواپیماهای بدون سرنشین و گوشت تولیدشده در آزمایشگاه گرفته تا وسایل نقلیه خودران مختل می‌کند، نوآوران را از سراسر جهان جذب خواهد کرد.

برای اینکه انگلستان واقعاً از منشور آتلانتیک جدید حمایت کند و با ایالات‌متحده برای مقابله با چالش‌های بین‌المللی همکاری کند، این کشور باید به وعده بریتانیا جهانی عمل کند. انگلستان هنوز توانایی رشک‌برانگیزی برای تولید نوآوری‌های درجه‌یک دارد، اما با نگاه به ویژگی انزواطلب قادر نخواهد بود از آن استفاده کند. سیاست‌گذاران باید تمرکز مجدد خود را بر تسریع نوآوری در داخل کشور با تعهد تازه برای ایجاد ائتلاف‌های جهانی که می‌تواند نتایج را مقیاس بندی کند و رشد و رفاه آینده را به همراه داشته باشد، ترکیب کنند.

منشور اصلی آتلانتیک در سال 1941 که در آن وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا و فرانکلین دی روزولت، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده اهداف خود را برای نظم جهانی پس از جنگ تعیین کردند، دوره‌ای از افول نسبی بریتانیا و عصر طلایی رشد آمریکا را پیش‌بینی می‌کرد. امروزه، به‌ویژه انگلستان، باید تشخیص دهد که فناوری و نوآوری نه‌تنها بسترهای رونق آینده غرب است، بلکه برای جایگاه جهانی آن نیز حیاتی است.

 نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه کارآفرینی

اکوسیستم استارت‌آپ کشور برزیل

اکوسیستم استارت‌آپ کشور برزیل

با توجه به اهمیت شناخت اکوسیستم‌های کارآفرینی و نقش پر اهمیت آن‌ها در تقویت و هدایت استارتآپها، در اینجا قصد دارم عوامل مؤثر بر اکوسیستم کارآفرینی استارتآپهای کشور برزیل را شرح دهم.

پرورش کارآفرینی به یکی از مؤلفه‌های اصلی توسعه اقتصادی در شهرها و کشورهای جهان تبدیل‌شده است. تقویت کارآفرینی در جهت یک استراتژی توسعه اقتصادی موفق، “اکوسیستم کارآفرینی” نامیده می‌شود.

استارتآپ یک باور و حالت ذهنی است که در قالب یک شرکت برای رشد سریع طراحی‌شده است. استارتآپ یک نهاد انسانی است که برای ارائه یک محصول یا خدمت جدید در شرایطی به وجود آمده است که عدم قطعیت و ابهام بالایی وجود دارد. کسب‌وکار نوپایی که علاوه بر عدم قطعیت زیاد، دارای پتانسیل بالا برای رشد هر چه بیشتر می‌باشد. در واقع استارتآپ یک سازمان موقت است که با هدف یافتن یک مدل کسب‌وکار مقیاس‌پذیر و تکرارپذیر به وجود آمده است.

شرکت‌های نوپا با رشد بالا تمایل دارند شانس موفقیت خود را بهبود بخشند و هنگامی‌که در یک اکوسیستم کارآفرینی قرار می‌گیرند، کسب‌وکارها را به توسعه و نوآوری ترغیب ‌نمایند.

سیلیکون‌ولی و اسرائیل برای موفقیتشان در توسعه کارآفرینی در جهان مورد تحسین واقع‌شده‌اند. آن‌ها توانسته‌اند در طول سال‌ها و دهه‌های اخیر، با توجه به متفاوت بودن سطح ابهام‌های پیش رویشان، در اکوسیستم کارآفرینانه، کارآفرینان را تشویق به شکوفا شدن نمایند و بیشترین تعداد استارت‌آپ‌های موفق را به دنیا ارائه نمایند.

سیلیکون‌ولی در یک جامعه یا کشور دیگر به سادگی با تکرار ویژگی‌های مشابه اکوسیستم کارآفرینی آن امکان‌پذیر خواهد بود. شناسایی عناصر توسعه کارآفرینی به شرایط خاص کشور مذکور برمی‌گردد. با توجه به معیار کارآفرینی (OECD) اکوسیستم کارآفرینی برزیل به دنبال شناسایی نقاط قوت و ضعف محیط کارآفرینی خود است تا بتواند با تمرکز بر توسعه استارت‌آپ‌ها، آن‌ها را به ابزار قوی برای موفقیت و پیشرفت استارت‌آپ‌ها تبدیل نماید.

نهادهای نظارتی تصمیم‌گیرنده برزیل نقش مهم توسعه اقتصادی کشور را در راستای تشویق ایجاد شرکت‌های جدید و نیاز به رفع محدودیت‌های قانونی و نظارتی و تلاش برای ایجاد و رشد کسب‌وکارها را درک کرده‌اند. از طرف دیگر، بازار شرکت‌های برزیلی با داشتن تعداد زیادی از مصرف‌کنندگان بالقوه، به‌عنوان یک نیروی اصلی در برزیل خود را معرفی می‌کند.

حال سؤالی که مطرح می‌گردد این است که آیا برزیلی‌ها تمایل دارند برای یک محصول نوآورانه هزینه بیشتری بپردازند؟ برای استارت‌آپ‌ها، لازم است که مخاطب هدف آن‌ها به‌طور عمیق بررسی گردد تا از ویژگی‌های آن مطلع شده و محصولات و خدماتی را تولید کنند که در واقع برای آن‌ها جذاب باشند.

در رابطه با دسترسی به تأمین مالی، واضح است که پیشرفت اقتصاد برزیل، باعث حضور سرمایه‌گذاران بالقوه‌ شده است؛ یعنی افرادی با سرمایه قابل‌استفاده جهت سرمایه‌گذاری‌های بی‌شمار در مرحله تصمیم‌گیری قرار دارند؛ بنابراین، برزیل منبع بسیار مهمی دارد که می‌تواند اکوسیستم کارآفرینی خود را به سمت جلو پیش ببرد و این کشور تمام تلاش خود را برای ایجاد شرکت جدید انجام داده است، حتی گزینه جذاب‌تر برای افراد سرمایه‌گذار، انتقال سرمایه‌گذاری به شرکت‌های نوپا به‌جای شرکت‌های بزرگ است.

همچنین استفاده هم‌زمان دانش و متخصصان، ظرفیت‌سازی برای بازار – کارآفرینان یا سایر موارد – هم از طرف نهادهای عمومی و هم از طرف دیگر بازیگران اکوسیستم موردتوجه قرارگرفته است، در واقع، سرمایه‌گذاری عمومی در آموزش، اقدامات برای تشویق ذهنیت کارآفرینی و قرار دادن متخصصان ماهر در بازار مانند تأمین تقاضای نیروی کار در طی روند رشد آن‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است.

از طرف دیگر، مسئولیت عملکرد عالی اکوسیستم بر عهده کلیه بازیگران موجود در آن است. کارآفرینان و محققان بازیگران موجود در اکوسیستم کارآفرین هستند، محققان و کارآفرینان می‌توانند با اشتراک‌گذاری مطالعات و تجربیات خود، به یکدیگر کمک کنند تا کاربردهای این دانش برای هر دو طرف روشن گشته و مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

علاوه بر این، کارآفرینان برزیلی دارای توانایی‌های مانند ابتکار عمل و تمایل به جدایی از مشاغل قدیمی برای توسعه کارآفرینی در کشور هستند. توسعه این توانایی‌ها به معنای تشویق شدیدتر کارآفرینی با رشد بالا می‌باشد که بازده اقتصادی و مالی گسترده‌ای برای کشور به همراه خواهد داشت.

ظرفیت‌سازی کارآفرینی بالطبع بر تغییر فرهنگ کشور در جهت کارآفرینی تأثیرگذار می‌باشد که احتمالاً به‌عنوان اهرم تشویقی برای سرمایه‌گذاری در بخش‌هایی با ظرفیت کارآفرینی عمل خواهد کرد، همچنین فرصت حضور در بازارهای بین‌المللی و جذب استعدادهای خارجی از کشورهای دیگر را نیز فراهم می‌کند.

کشور برزیل با وجود تنوع موقعیت‌های منطقه‌ای می‌تواند شرایط بسیار خوبی جهت ایجاد استارت‌آپ‌ها در حوزه گردشگری باشد. تحقیق و مطالعه بیشتر در این خصوص می‌تواند به ایجاد دانش عمیق‌تری بیانجامد.

در انتها طبق مطالب ذکرشده، عوامل تأثیرگذار در اکوسیستم کارآفرینی استارت‌آپ‌ها در کشور برزیل عبارت‌اند از: چارچوب نظارتی؛ وضعیت بازار؛ دسترسی به ایجاد منابع مالی؛ انتشار دانش توانایی‌های کارآفرینی؛ فرهنگ کارآفرینی.

دکتر شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

 

 

ثروت آفرینی سازمانی در بستر تکنولوژی

ثروت آفرینی سازمانی در بستر تکنولوژی

استفاده از ابزارهاي فناوري اطلاعات (BPMs) راه‌حلی براي دستيابي به ثروت سازمان‌ها

قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌تواند مسیر دستیابی به چابکی را در سازمان‌ها تسهیل نماید. امروزه نقش چابکی سازمانی و تأثیر آن در تمامی زمینه‌ها مشخص بوده و دستیابی به چابکی می‌تواند به ارتقای کیفیت خدمات، کاهش هزینه‌های ناشی از عکس‌العمل نامطلوب به تغییرات، افزایش توان رقابت و افزایش کارایی و بهره‌وری سازمان‌ها و بنگاه‌های كشور منجر گردد. در این راستا فناوری اطلاعات و ارتباطات یکی از مهم‌ترین منابع در جهت تحقق چابکی محسوب مي‌شود، چراکه فناوری اطلاعات و ارتباطات ابزاري برای دریافت و پیمایش به هنگام اطلاعات و درنتیجه توسعه دانش افراد در جهت تحقق چابکی سازمان است. از طرف دیگر، امروزه نگرش به فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان ابزار رشد و توسعه کشورها، جای خود را به فناوری اطلاعات به‌عنوان محور توسعه داده است، درواقع تصور حیات یک کشور به‌عنوان عضو فعال جامعه جهانی بدون توجه به موضوع فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان بستر و محور اصلی توسعه، غیرممکن است. شركت و سازمان‌ها و به‌طورکلی بنگاه‌های اقتصادي در کسب‌وکار به‌عنوان مهم‌ترین رکن اقتصاد جوامع که وظیفه تأمین و خلق ثروت در جهت توسعه جوامع را دارند از این قاعده مستثنا نیستند. در فرآیند اقتصادي کسب‌وکارها، فرايندهاي سازماني و اطلاعات می‌تواند نقش اساسی داشته باشند؛ بنابراین بهره‌گیری از قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌توانند روند تولید ثروت، دانش و دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان‌ها را شدت بخشيد و به‌این‌ترتیب بستری را برای هوشمند سازي كسب‌و‌کار‌ از طريق مهم‌ترین دارایی‌های سازمان (فرايندهاي سازماني) فراهم نماید. موضوع هوشمند سازي و پويايي فرایندهای سازماني در يك کسب‌وکار با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات و حرکت سازمان‌ها به سمت هوشمند سازی و چابکی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ بنابراین و با توجه به نتایج حاصل از هوشمند سازي و پويايي فرايندهاي سازماني در جهت افزایش میزان چابکی، برنامه‌ریزی جهت هوشمند سازی كليه فرايندهاي کسب‌وکار و سازمان و مجهز کردن آن‌ها به ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌منظور اثربخشی بیشتر فعالیت‌های سازمان‌ها و دستيابي به اهداف و حركت در جهت رسالت سازمان‌ها امري است ممدوح و قابل‌ستایش كه پويايي کسب‌وکار و شفافيت امور را به ارمغان خواهد آورد.

تصمیم‌گیری در شرایط متغیر محیطی و حل مسائل کسب‌وکار، نیازمند دانش متنوع است که تعامل و همکاری بین اجزاي سازمان که دانش‌های مختلفی را در اختیار دارند، در يك تعامل سيستماتيك و پويا می‌کوشند تا تصمیم‌گیری درست‌تری داشته باشند. همچنین مسئله شناسایی و تشخیص تغییرات محیطی و تغییرات موجود در نیازها و خواسته‌های مشتريان و همچنین پاسخگویی سریع به نیازهای جدید آنان با استفاده از فرايندهاي دروني سازمان نيازمندي چابكي در اعمال تغييرات درون سازمان و هم‌راستایی آن‌ها با اهداف استراتژيك کسب‌وکار می‌باشد كه با توجه به رابطه بین هوشمند سازی و ابعاد چابکی (سرعت، پاسخگویی، شایستگی و انعطاف‌پذیری) حاصل می‌شود و با عنایت به اهمیت و ضرورت افزایش میزان سرعت، شایستگی، پاسخگویی و انعطافپذیری در کسب‌وکار، بهره‌گیری از ظرفیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات جهت افزایش میزان این ابعاد در کسب‌وکار از ضروریات لاينفك محسوب می‌شود.

مدیریت فرایندهای کسب‌وکار یا همانBPM، شامل روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارهایی جهت پشتیبانی از طراحی، مدیریت و تحلیل فرایندهای کسب و کار است؛ به‌عبارت‌دیگر، BPM یک رویکرد ساختاریافته با هدف بهبود کیفیت محصول و خدمات است و تلاش دارد تا فرایندهای سازمان را با استراتژی سازمان همسو نماید و به موازات آن رضایت مشتری را با افزایش کیفیت، بهبود دهد.

مدیریت فرایندهای کسب‌وکار یا BPM، ریشه در دو علم مدیریت و فناوری اطلاعات دارد. همین موضوع یکی از عوامل مهم محبوبیت و کارآمدی این رویکرد است. با رشد و ترکیب این دو علم، مفهوم مدیریت فرایندهای کسب‌وکار ایجاد گردیده است. در واقع BPM پس از رویکردهای TQM و BPR در مدیریت و به موازات آن پس از ظهور سیستم‌های مدیریت پایگاه داده، سیستم‌های مدیریت منابع سازمانی و سیستم‌های مدیریت گردش کار در فناوری اطلاعات، به‌منظور بهبود خدمات و محصولات معرفی گردید. منظور از بهبود، عبارت است از کلیه عملیات و تغییراتی که در فرایندها ایجاد می‌گردد تا هزینه و سرعت انجام را کاهش و کیفیت خروجی فرایند را افزایش دهد.

به‌منظور پشتیبانی از اجرای BPM در سازمان‌ها‌ BPMS یا سیستم‌های مدیریت فرایندهای کسب‌وکار که حاصل فناوری اطلاعات هستند، تولیدشده‌اند. سیستم های مدیریت فرایندهای کسب‌وکار با مجموعه ابزارهای خود، کلیه مراحل چرخه فرایند از طراحی و مدل‌سازی تا اجرا، پایش و بهبود را پشتیبانی می‌نمایند.

ازاین‌رو توجه به مديريت فرايندهاي کسب‌وکار در سازمان‌ها به جهت اينكه می‌تواند منجر به افزایش سرعت کسب‌وکار، بهبود تصمیم‌گیری مدیران، چابکی در کسب‌وکار، بهینه‌سازی و حذف فعالیت‌های غیرضروری و اجرای خودکار فرآیندها و نيز تخصیص فعالیت‌ها بر اساس حجم کار، تسهیل نظارت، اندازه‌گیری و پایش فعالیت‌ها شود بسيار حائز اهميت مي‌باشد و استقرار BPMS در سازمان‌ها این امکان را به وجود مي‌آورد که در هنگام تعیین کاربران یا مجریان هر فعالیت، گزینه تخصیص کار متناسب با حجم کاری انتخاب شود، به‌طوری‌که فعالیت‌ها بر اساس حجم کاری موجود در کارتابل هر یکی از کارشناسان به آن‌ها اختصاص خواهد یافت؛ یعنی سیستم به‌صورت هوشمند، کار را به کارتابل کارشناسی خواهد فرستاد که حجم کار داخل کارتابلش از بقیه کمتر است. از اين طريق همه فرآیندها در انتها برای مقایسه قادر به اندازه‌گیری می‌باشند. این کار باعث مدیریت بهتر فرآیندها و افراد می‌شود. زمانی که فرایندها از تکنولوژی و بر بستر فناوری اطلاعات اجرا می‌شوند، شرایط گزارش و ابزارهای آنالیزی را برای تصمیم‌گیری‌های اجرایی از طریق داشبوردهای مدیریتی  فراهم می‌کند.

با توجه به اينكه در فضاي رقابتی امروز سازمان‌ها دائم تحت‌فشارند تا راه‌حل‌های جديدي براي مسائل و مشکلات پيش رو پيدا كنند و هميشه به دنبال ارائه خدمات بهتر و چابك به مشتريان خود می‌باشد تا استانداردهاي بالايي در كسب مزيت رقابتي داشته باشند. لذا در اين راستا سيستم مديريت فرآيندهاي کسب‌وکار از بروزترين راهکارها به‌منظور پاسخ به نيازهاي جديد و متغير سازمان‌ها است.

سعيد حاجی‌زاده دكتري مديريت فنّاوری (سیاست‌های تحقيق و توسعه)

مدرس دانشگاه و مشاور حوزه مديريت و فناوري

دانشگاه شیکاگو- دانشکده بوث   Chicago University

دانشگاه شیکاگو- دانشکده بوث   Chicago University

تفاوت یک رهبر و یک دنباله‌رو، در نوآوری است.

 

دانشگاه شیکاگو در آمریکا (University of Chicago) واقع گردیده و شمار زیادی از دانشجویان، به ویژه دانشجویان ایرانی تقاضای پذیرش تحصیلی در این دانشگاه را دارند. دولت آمریکا همواره در تلاش است تا دانشجویان ممتاز و عالی‌رتبه در نقاط مختلف جهان را به سوی این دانشگاه جذب نماید، ازاین‌رو بورسیه‌ها، کمک‌هزینه‌ها و وام‌های دانشجویی بسیار خوبی را به دانشجویان بین‌المللی اعطا می‌نماید. دانشگاه شیکاگو (Chicago University) از معتبرترین دانشگاه‌های جهان است و در ایالت ایلینوی در آمریکا واقع‌شده است. این دانشگاه به‌تنهایی با ۸۲ برنده جایزه نوبل در تاریخ عجین بوده و مشاهیر متعددی را در خود جای‌داده ‌است.

در سال ۲۰۰۸، یک دانش‌آموخته دانشگاه شیکاگو، در یک بخشش بدون سابقه، مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار به دانشگاه سابق خود بابت قدردانی اهدا نمود که جان راکفلر سرمایه‌گذار نامی آمریکایی بود و از این دانشگاه به‌عنوان بهترین دانشگاه در عمر خویش نام‌برده ‌است. باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۴ به تدریس دروس حقوق اساسی در دانشکده حقوق این دانشگاه، اشتغال داشته ‌است.

پردیس اصلی دانشگاه شیکاگو شامل ۸۷٫۸ هکتار در محله هاید پارک و وودلان شیکاگو، در جنوب مرکز شهر شیکاگو قرار دارد. اولین ساختمان پردیس دانشگاه شیکاگو آنچه اکنون به‌عنوان صحن اصلی دانشگاه شناخته می‌شود توسط هنری آیوس‌کوب معمار اهل شیکاگو طراحی‌شده‌ است.

در رتبه‌بندی QS دانشگاه‌های جهان در سال ۲۰۲۰ دانشگاه شیکاگو در رده ۱۰ برترین دانشگاه‌های جهان و پنجم آمریکا قرارگرفته‌ است. در رتبه‌بندی برترین دانشگاه‌های جهان در سال ۲۰۲۰ که مؤسسه تایمز آن را ارائه داده‌ است این دانشگاه در رتبه نهم دانشگاه‌های دنیا قرار گرفت. لازم به ذکر است که این دانشگاه با شعار «بگذار تا دانش بیشتر و بیشتر رشد کند تا زندگی بشر غنی شود» بنانهاده شده است.

در نیمه‌ دوم قرن بیستم، دانشکده کسب‌وکار شیکاگو به‌عنوان یکی از برترین مراکز آموزش عالی علوم اقتصادی در بازار آزاد و لزوم عدم دخالت دولت در اقتصاد، به دنیا معرفی گردید.

دانشکده‌ کسب‌وکار بوث (Booth School of Business)، دومین دانشکده کسب‌وکار ایالت متحده آمریکا به لحاظ قدمت و اولین مرکز آموزش عالی آمریکا است که برنامه‌های آموزشی MBA را برگزار می‌نماید. این دانشکده در سال ۲۰۰۸، پس‌ازاینکه دیوید بوث، دانش‌آموخته پیشین این دانشگاه و برنده‌ جایزه‌ نوبل اقتصاد، مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار به این دانشکده اهدا کرد، نام خود را از دانشکده کسب‌وکار شیکاگو به دانشکده‌ بوث شیکاگو تغییر داد.

دانشکده‌ بوث در اروپا (لندن) و آسیا (سنگاپور و هنگ‌کنگ) نیز شعبه‌های مستقیمی دارد. این دانشکده علاوه بر آموزش‌های عالی دانشگاهی، به داشتن مراکز تحقیقاتی در حوزه‌های مالی بین‌الملل، اقتصاد، تحقیقات کمی، بازاریابی و حسابداری نیز شهرت دارد. در سال ۲۰۱۷، مجله‌ اکونومیست دانشکده بوث شیکاگو را به‌عنوان بهترین مرکز آموزشی MBA معرفی نمود.

دانشکده‌ بوث برنامه‌های تحصیلی MBA تمام‌وقت و پاره‌وقت را برگزار می‌کند و یکی از معتبرترین آکادمی‌های جهان برای ادامه‌ تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا به شمار می‌رود.

برخلاف بسیاری از دانشگاه‌های ممتاز که در سیستم‌های آموزشی خود دوره‌ها و واحدهای اجباری و معینی ارائه می‌کنند، برنامه‌های آموزشی دانشکده‌ بوث به دانشجویان این امکان را می‌دهد که خودشان موضوعات مطالعاتی را مطابق با نیازهای شغلی و علایق فردی، با عمق و گستره‌ای که ترجیح می‌دهند، انتخاب نمایند. به‌این‌ترتیب دانشکده‌ بوث خود را به‌عنوان با یکی از منعطف‌ترین و مبتکرترین سیستم‌های آموزشی مدیریت جهان، مطرح کرده است. تنها دوره‌ اجباری دانشجویان تمام‌وقت و نیمه‌وقت، دوره‌ توسعه و اثربخشی رهبر (LEAD) است که دانشجویان تمام‌وقت آن را در یک ‌چهارم اول دوره تحصیلی و دانشجویان پاره‌وقت در اولین سال تحصیلی خود می‌گذرانند. این دوره بر مهارت‌های زیربنایی و اولیه رهبری مثل انگیزه‌بخشی به افراد، ساخت ارتباطات و خروجی‌های تأثیرگذار تمرکز دارد.

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد برنامه مدیریت اجرایی دانشکده‌ بوث این است که دانشجویان می‌توانند دوره‌ تحصیلی خود را در هر یک از چهار کمپ جهانی این دانشگاه بگذرانند؛ درحالی‌که مشمول سیستم‌های گروهی دانشگاه نیز می‌شوند. دانشجویان تمام‌وقت و پاره‌وقت MBA می‌توانند برنامه‌ تحصیلی خود را در یک یا چند زمینه که شامل حسابداری، مدیریت تحلیلی، مدیریت مالی تحلیلی، شاخص‌های اقتصادی و آماری، علوم اقتصادی، کارآفرینی، مدیریت عمومی، مدیریت منابع انسانی، تجارت بین‌الملل، مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت عملکرد و مدیریت استراتژیک متمرکز کنند.

دانشکده‌ بوث شیکاگو، نخستین دانشکده‌ای است که برنامه‌ دکترای مدیریت را ارائه کرده است و باسابقه‌ترین آکادمی آموزش عالی در این مقطع به شمار می‌رود. هدف از برگزاری دوره‌های دکترا، پرورش محققانی بسیار ماهر و نوآور است و امروزه اغلب فارغ‌التحصیلان این دانشکده را به‌عنوان اعضای هیئت‌علمی در دانشکده‌های مدیریتی سراسر جهان می‌بینیم. طول دوره‌ دکترای مدیریت در این دانشکده معمولاً ۵ سال است که مرحله دفاع از پایان‌نامه دانشجویان را هم شامل می‌شود. همانند سایر برنامه‌های دانشکده‌ بوث، برنامه درسی دکترا نیز بسیار انعطاف‌پذیر است و دانشجویان می‌توانند برنامه‌های خود را با توجه به علایق تحقیقاتی فردی و زمینه‌های آموزشی، طراحی کنند.

دانشکده‌ بوث بیشترین و متنوع‌ترین مراکز تحقیقاتی و پژوهشی را بین دانشگاه‌های کسب‌وکار جهان دارا است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: مرکز تحقیقات حسابداری (ARC)، مرکز خلق تئوری‌های کاربردی (ATI)، مرکز تحقیقات تصمیم‌گیری (CDR)، مرکز علوم اقتصادی جمعیت (CPE)، مرکز ابتکارات انرژی شیکاگو، مرکز مطالعات اقتصادی و ایالتی جورج جی استیگلر (George J. Stigler)، مرکز ابتکارات در بازار جهانی (IGM)، مرکز کارآفرینی و نوآوری مایکل پی. پولسکی (Michael P. Polsky)، مؤسسه تحقیقات علوم اقتصادی بکر فریدمن (Becker Friedman) و مرکز تحقیقات بازاریابی جیمز ام. کیلتز (James M. Kilts).

مرکز تحقیقات تصمیم‌گیری دانشکده‌ کسب‌وکار بوث، مرکزی چند رشته‌ای است که به تحقیق و آموزش در مورد اینکه مردم چگونه تصمیم‌گیری و قضاوت می‌کنند، می‌پردازد. این مرکز مطالعاتی را در رشته‌های ادراکی، روانشناسی اجتماعی، اقتصاد، جامعه‌شناسی، آمار و … پوشش و چگونگی تصمیم‌گیری فردی و گروهی را مورد بررسی قرار می‌دهد.

مرکز کارآفرینی و نوآوری مایکل پولسکی با هدف رشد تولید و سرمایه‌گذاری در حوزه‌ تکنولوژی در شهر شیکاگو و جوامع اطراف آن تأسیس‌شده است و می‌کوشد از طریق آموزش، مشارکت و پشتیبانی از سرمایه‌گذاری‌های جدید، دانش کارآفرینی را ارتقاء دهد و تجاری‌سازی تحقیقات را تسریع کند.

مرکز کارآفرینی و نوآوری پولسکی همراه با سه شرکت Argonne ،Fermilab و Marine Biological و همچنین با استفاده از دانش اساتید دانشگاه شیکاگو، تلاش می‌کند مسیر ایده‌های جدید کسب‌وکار را برای رسیدن به مرحله‌ عمل هموار کند و تأثیری معنی‌دار در جامعه‌ مدیریت و بازرگانی جهان داشته باشد.

دوره‌های آموزش کارآفرینی دانشکده بوث با هدف آموزش و رشد مهارت‌های کارآفرینی ازجمله شناسایی و ارزیابی فاکتورهای کسب‌وکار، تخصیص بهینه منابع محدود به نیازهای تولیدی، انعطاف‌پذیری و سرعت انطباق با تغییرات در همه بخش‌های کسب‌وکار، شناخت فرصت‌های سرمایه‌گذاری و تأسیس و رشد موفق استارتاپ‌ها برگزار می‌شوند.

اقتصاد دانش بنیان با رویکرد دانشگاه کارآفرین

نویسنده: آزیتا جهانبخش

پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی و کارآفرینی

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

استراتژی درست برند سازی، تسلط بر بازار

 

يکی از نتایج دوره رونق در دهه نود در سراسر دنیا تنوع، تکثر و تعدد کسب‌وکار، محصولات و برندهایی است كه هر بنگاه ارائه مي‌كند. رونق قراردادهاي ادغام و تملیک (M&A) و خریدوفروش برند نمونه‌های شناخته‌شده این دوره رونق اقتصادي می‌باشند. امروزه بسیاري از بنگاه‌ها، بهاي این فرصت شناسی را با مجموعه‌ای از محصولات، برندها و کسب‌وکارهایی به دست آورده‌اند که درنهایت همپوشانی دارند و با یکدیگر براي به دست آوردن مشتريان و منابع بنگاه رقابت می‌کنند.

در اقتصادهاي با رشد سریع و بالا، محصولات جدید و برندهاي در حال ظهور به‌هرحال بازاري براي عرضه تفاوت‌هایشان پیدا می‌کنند و از نظر عملکرد مالی و بازار نیز در سبد ارزش سهامداران جایی به خود اختصاص می‌دهند؛ اما در شرایط سخت اقتصادي زمانی که مشتریان پول کمتري براي خرج کردن دارند و به دنبال بهترین محصول و برند براي تأمین خواسته‌ها و نیازهایشان هستند، ارزیابی سبد برندها و محصولات به معیارهاي دقیق‌تری براي ارزیابی نیاز دارند.

بدین جهت درحال حاضر مهم‌ترین سؤال پیش روي مدیران در بنگاه‌های بزرگ که مجموعه‌ای از محصولات و برندهاي متنوع را در سبد خود دارند، عبارت است از «چگونگی تخصیص بهینه منابع مالی و انسانی به برندهاي مختلف در جهت افزایش ارزش سهامداران.»

بدین جهت است که امروزه مدیریت سبد برند به موضوع مورد بحث مدیران ارشد بنگاه‌ها در همه برنامه‌ریزی‌های استراتژیک تبدیل‌شده است. تمام تحقیقات موجود نشان‌دهنده تأثیر مدیریت درست برند بر  عملکرد بنگاه‌ها در بازار می‌باشد. این مطالعات نشان می‌دهد که بیشترین نرخ آورده ارزش ویژه برند  ROI بنگاه انعکاس می‌یابد (در بنگاه‌هایی با برندهاي با ارزش ویژه بالا متوسط نرخ ROI تا 30 درصد افزايش و در بنگاه‌هایی که با بیشترین کاهش در ارزش ویژه برند خود مواجه بوده‌اند نرخ ROI تا 10 درصد كاهش را نشان می‌دهد.) بدین جهت هدف اصلی در بنگاه‌هایی که استراتژی‌های رشد خود را بر تملیک، معرفی و توسعه برندهاي جدید و توسعه سبد فعالیت‌ها متمرکز می‌سازد، عبارت است از تحصیل بیشترین ارزش از برندهاي موجود از طریق سازمان‌دهی و مدیریت بهتر برندها و رابطه داخلی آن‌ها در سبد برند.

لذا ما به ابزارهایی احتیاج داریم که امکان ارزیابی مجدد و تعیین تناسب بهینه برندها در سبد برندها را فراهم سازد. این مهم در غالب «استراتژي معماري برند» و «مدیریت سبد برند» تعریف می‌شود.

شناخته‌شده‌ترین انواع معماري برند عبارت‌اند از خانه برندي (Branded House) و خانه برندها (House of  Brands) كه در دو سر طيف معماري برند قرار دارند.

  • خانه برندي:

در اين معماري يك برند اصلي (Master Brand) طيف گسترده‌ای از فعالیت‌ها و  محصولات را پوشش می‌دهد که ممکن است با زیر برنده‌هایی شناخته شوند. این زیر برندها به روشن‌تر شدن بیشتر جایگاه برند بنگاه کمک می‌کند. بنگاه‌هایی مانند بوئینگ و IBM  سعی دارند در غالب یک برند بر بازار خود مسلط شوند.

  • خانه برندها:

در معماري خانه برندها، بنگاه مجموعه‌ای از برندهاي منفرد را در مالكيت دارد. در اين حالت هر برند به‌تنهایی به دنبال بهينه‌سازي سهم بازار و برگشت‌های مالي خود مي‌باشد. در اين معماري فرض بر اين است كه مجموع عملكرد برندهاي مستقل بزرگ‌تر از زماني است كه همه آن‌ها تحت عنوان يك برند (بنگاه) فعاليت مي‌كنند. شرکت‌های P&G، جنرال موتورز، Unilever‌ نمونه‌هاي شناخته‌شده و موفق اين معماري برند هستند.
با توجه به نمونه‌هاي موفق و ناموفق در هر دو نوع معماري فوق، هيچ يك از دو استراتژي ذاتاً بر ديگري اولويت و ارجحيت ندارد، بلكه مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده اولويت عبارت است از انتخاب آگاهانه معماري، يعني تعريف مشخص از معماري بر اساس درك درست مکانیسم‌های بازار، استراتژي برند رقبا و هماهنگي با اهداف داخلي بنگاه.

انتخاب معماري برند یک تصمیم استراتژیک است با هدف ترویج تک‌تک محصولات و گروه‌های محصول و تبدیل نمودن برند به سرمایه در بلندمدت انجام می‌شود. مرور تصمیمات بنگاه‌ها در رابطه با استراتژی‌های معماري برند در دهه‌های 70 و 80 میلادي نمایانگر گرایش شدید به چند برندي (Multi-Branding) می‌باشد. به‌طور مثال در سال 1981 شركت 3M در حدود 240 برند جديد ايجاد و ثبت مي‌نمايد. از سال 1990 به‌مرور شاهد دگرگوني در معماري برند بنگاه‌ها هستیم به‌طوری‌که در سال 1991 شركت 3M فقط 4 برند جديد را معرفي مي‌كند كه اين موضوع براي شركت نستله نيز به‌طور مشابه اتفاق می‌افتد. عامل اصلی این تغییر استراتژی، تحول نگرشی به ماهیت و جایگاه برند در بنگاه می‌باشد. پذیرش برند به‌عنوان مهم‌ترین دارائی نامشهود بنگاه ضرورت تغییر استراتژی برند را فراهم نموده است. درواقع بنگاه‌ها با سرمایه‌گذاری روی تعداد محدودتری برند سعی دارند ارزش ویژه خود را از طریق نوآوری مستمر و توسعه خط تولید و گروه محصول در نزد مشتریان افزایش دهند و درنتیجه با افزایش نرخ برگشت سرمایه ارزش بیشتری برای سهامداران ایجاد نمایند. بنابراين امروزه سؤال «چه برند يا نام جديد را انتخاب كنيم؟» با سؤال «كدام محصول جديد را با کدام‌یک از برندهاي موجود بايد ارائه كرد؟» تغییریافته است. در ارزيابي سبد برندها، بسياري از بنگاه‌هایی كه داراي سبد بسيار متنوعي از برندها مي‌باشند (مانند P&G، Unilever، Nestle) دريافته‌اند كه برخي برندهاي آن‌ها فقط بخش كوچكي از بازار (Niche) را پوشش مي‌دهند و درنتیجه سهم كوچكي در درآمد و سود شركت به خود اختصاص داده‌اند. به‌طور مثال در سال 1994 در شركت P&G با حدود 250 برند، 10 برند بيش از 50% سهم فروش شركت را به خود اختصاص داده‌اند. در شركت Unilever‌ با بيش از 1600 برند، 1200 برند فقط حدود 8% سهم فروش شركت را به خود اختصاص داده‌اند. با توجه به اين شواهد امروزه شاهد عقلايي كردن روند برند سازي در شرکت‌ها می‌باشیم. بررسي تغييرات صورت گرفته در استراتژی‌های معماري برند و شناسايي روندهاي حاكم در اين مورد نشان می‌دهد: «تحول و حركت به سمت خانه برندي (Branded House) مي‌باشد.»

همين تغيير نگرش به اهميت جايگاه برند بنگاه (Corporate Brand) باعث شده است بسياري از شرکت‌ها به‌مرور به دنبال پررنگ كردن جايگاه برند اصلي خود باشند. به‌عنوان‌مثال شركت Unilever سعي كرده است بر روي همه محصولات خود نام Unilever‌و لوگوي U را كه سمبل اين شركت مي‌باشد، به صورت مشخص درج نمايد. يكي از دلايل آن اين است كه توسعه برند بنگاه بسیار کم‌هزینه‌تر بوده و می‌تواند امکان استفاده از صرفه‌های مقیاس را بخصوص در بازارهای جهانی فراهم نماید. با توجه به این تحولات سه الگوي کلی در رابطه با معماري برند بنگاه شناسایی‌شده‌اند:

  1. ساختار تحت تسلط برند بنگاه
  2. ساختار تحت تسلط برند محصول
  3. ساختار ترکیبی شامل برند بنگاه و برند محصول

در همين راستا Aaker  و Joachimstahler   با تأکید بر نقش اهرمي برند بنگاه، هفت نوع ساختار براي معماري خانه برندي پيشنهاد مي‌دهد (اهرم سازي برند بنگاه به معناي تأکید بر آن ویژگی‌های بی‌نظیر و ممتازي است که براي مشتري ایجاد ارزش می‌کند. درنتیجه با گسترش برند، ارزش ویژه ایجادشده و شهرت موجود برند بنگاه از طریق انتقال تصویر برند به برندهاي محصول و یا محصولات جدید براي بنگاه ایجاد ارزش می‌نماید.) نمودار زير طیف گسترده‌ای از معماري برند بنگاه از «تک برندي» (برند بنگاه به‌عنوان تنها عامل وحدت) تا «برند بنگاه» به‌عنوان سایه و یا ظهر نویس ضمنی را  دربر می‌گیرد.

در بررسي معماري برند هر شركت بايد نخست به سؤالات زير پاسخ داد:

  • معماري برند بنگاه موردنظر چیست و چه باید باشد؟
  • آیا پیاده‌سازی معماري خانه برندي در شرکت موردنظر (نام شركت به‌عنوان برند ظهر نویس ضمنی در این مرحله) می‌تواند باعث افزایش ارزش ویژه برندهاي محصول و درنتیجه افزایش ارزش سهامداران شركت در بازار گردد؟
  • شرایط لازم براي معرفی برندهاي جدید در بازار چیست؟
  • آیا محصولات جدید باید با برندهاي جدید ارائه شوند و یا باید به‌وسیله برندهاي موجود به بازار عرضه مي‌شوند؟

براي پاسخگویی به سؤالات فوق و تدوین راهکارهاي مناسب براي مدیریت برندها در جهت ایجاد ارزش ویژه براي مشتریان و درنتیجه ایجاد ارزش براي سهامداران لازم است فرآیند ایجاد ارزش ویژه برند (مدیریت استراتژیک برند) و مدیریت سبد برند را در بنگاه به‌اختصار موردبررسی قرار دهیم تا امکان پاسخگویی به سؤالات فوق و مدیریت سبد برند شركت در طول زمان فراهم گردد.

 

مفهوم معماری برند

هدف اصلی پیاده‌سازی استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چراکه داشتن یک برند قوی، درنهایت به افزایش نرخ بازگشت سرمایه‌ی کسب‌وکارها منجر می‌شود.

معماری برند یا Brand Architecture چگونگی سازمان‌دهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیاده‌سازی استراتژی‌های برندینگ را ساده می‌کند. معماری برند را می‌توان به صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب‌وکار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا به درستی تعریف و تدوین شده و با اهداف و چشم‌انداز کسب‌وکار شما هم‌راستا باشد. مدل‌های متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند می‌پردازیم.

  • خانه برندی Branded Houseo

در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture کمپانی اصلی به‌عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار می‌بخشد. در این حالت استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما هم‌راستا با برند مادر تدوین می‌شود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش می‌کشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعه‌های زیادی از جمله,Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.

  • خانه برندها House of Brands

در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل می‌کنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات و خدمات و سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brand صحبتی از برند مادر به میان نمی‌آید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرف‌کنندگان با وجود وفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&Ms, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعه‌ی برند Mars هستند.

  • Hybrid

در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده می‌شود، به‌گونه‌ای که برند مرجع، برندی شناخته‌شده است و خودش به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌ها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعه‌ی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش می‌یابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon و Coca-Cola از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده می‌کنند. معمولاً زمینه‌ی به‌کارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانه‌ی بازار کرده ‌است و تمایل دارد کسب‌وکار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به‌طور مستقل به بخش‌های جدیدی از بازار ورود کند.

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

به‌طورکلی می‌توان گفت گسترش برند شمشیری دو لبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در موفقیت استراتژی‌های برندینگ و توسعه‌ی برند دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیش‌فرض می‌تواند ریسک کمتری در مقایسه با مدل‌های House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن ساده‌تر خواهد بود.

لازم است بدانید استراتژی‌های گسترش برند یا Brand Extension الزاماً موفقیت‌آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسک‌های آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization  و Brand Delusion می‌پردازیم.

توهم برند   ( Brand Delusion)

این پدیده زمانی اتفاق می‌افتد که یک برند در استراتژی‌های گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخش‌های نامربوط بازار به هویت برند اصلی و پرچم‌دار خود آسیب می‌رساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید پوشاک راحت، بادوام و مناسب برای استفاده‌ی روزانه است. در اوایل دهه‌ی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژی‌های گسترش این برند تولید کت‌های کلاسیک مردانه بود. این محصول هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. درنتیجه نه‌تنها این استراتژی موفقیت‌آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهره‌ی شناخته‌شده‌ی این برند معروف خدشه وارد شود.

 برند خوار   Brand Cannibalization

پدیده‌ Brand Cannibalization یا برند خوار هنگامی رخ می‌دهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود می‌کند. توجیه شرکت‌ها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم فروش به محصول یا برند جدی نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش می‌دهد. بااین‌حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در قیف فروش به سمت محصول جدید همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به‌عنوان‌مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کرده‌اند، می‌تواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.

در بازارهاي  پر از رقابت امروزي يكي از مهم‌ترین مطلوبيت­هاي مشتري در انتخاب يك محصول نام تجاري معتبر است. در بسياري از بازارها نام تجاري هويت ويژه­اي براي يك محصول می‌آفریند و کالاها را به گروه خاصي از جامعه پيوند می‌دهد. از نظر روانشناسي این‌گونه كالاها علاوه بر كاربرد ظاهري، براي مشتري تشخص و اعتماد به همراه دارند. ازاین‌رو مشتري آماده است بهاي متفاوتي براي آن بپردازد. تعريف انجمن بازاريابي آمريكا از نام تجاري بيان مي­دارد یک نام تجاري، به یک محصول یا خدمت ابعادی را اضافه می‌کند تا آن محصول یا خدمت را از سایرین متمایز گرداند. این تمایز می‌تواند کارکردی منطقی، یا ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشد.

در پایان می‌بایست به این موضوع اندیشید که چگونه برندها راه خود را در بازار پیدا می‌کنند. مسلماً با دانش موجود در خصوص برند سازی این موضوع اتفاقی یا ارگانیک نخواهد بود و بر پایه چارچوب و مدل‌های مشخصی که به آن برند سازی مکانیک گفته می‌شود، ایجاد می‌گردد. در شماره‌های آتی در خصوص روش‌های نفوذ برندها در قلب مشتریان و تسلط یافتن بر احساس مشتریان بیشتر صحبت خواهیم کرد.

 

نویسنده: محمدرضا مقیمی

پژوهشگر حوزه کسب‌وکار

دانستنی‌های چاپ کتاب

دانستنی‌های چاپ کتاب

از قدیم‌الایام، نوشتن و چاپ کتاب موضوعی مرسوم بوده. از نوشتن به‌صورت کتیبه و حکاکی روی سنگ گرفته تا امروزه که به‌صورت خیلی آسان و سریع به دو صورت عمده‌ی اُفست و دیجیتال انجام میشه.

واژه‌ی چاپ و صورت قدیمی اون «چهاپ» از واژه‌ی مغولی چاو گرفته‌شده و به معنی فشردن سطحی به سطح دیگه هستش. چاپ در لغت به معنی نقش، اثر و مهر و نشان به­کار میره.

برای تهیه و چاپ کتاب دو راه کلی وجود داره: 1- ترجمه‌ی کتاب لاتین ، 2- تألیف یا گردآوری کتاب فارسی

زمانی که شالوده‌ی اصلی کتاب آماده شد، نویسنده‌ی کتاب یا ویراستار علمی انتشارات مربوطه، محتوای اون رو از لحاظ علمی بررسی و درصورت نیاز اصلاح می‌کنن و پس از اون وارد بخش ویراست صوری و صفحه‌آرایی میشه. ویراست صوری به این صورت هستش که متن رو از لحاظ دستور زبان ادبیات اصلاح می‌کنه و کار رو به صفحه‌آرا تحویل میده تا چیدمان کتاب رو بر اساس قطع‌های استاندارد چاپ کتاب آماده کنه. به‌عنوان ‌مثال چند تا از پرکاربردترین قطع‌های کتاب در صنعت چاپ عبارتند از: وزیری (کتب درسی معمول- سایز کوچک‌تر از A4)، رحلی (کتب کمک‌آموزشی- سایز عمودیA4)، بیاضی (کتب قرآن نفیس- سایز A4 افقی)، رقعی ، پالتویی، خشتی(سایز A5).

در این مرحله کتاب پس از تائید نویسنده/ مترجم و امضای اون و البته در صورت نیاز به چاپ ماکت قبل از چاپ، آماده میشه برای دریافت مجوزهای مربوطه از سامانه‌های شابِک (ISBN)، وزارت ارشاد اسلامی (خانه کتاب)، کتابخانه ملی (فیپا).

مجوز اول: مربوط میشه به دریافت کد شابِک (ISBN)، (شماره‌ی استاندارد بین‌المللی کتاب) که از 13 رقم تشکیل‌شده:

978-622-6989-27-2 : سه رقم اول: کد شناسه اختصاصی – سه رقم دوم: کد کشور صادر کننده – چهار رقم بعدی: کد ناشر – دو رقم بعدی: شناسه عنوان در خصوص کتب و در نهایت عدد تک‌رقمی در خصوص چک ­کردن صحیح بودن کد شابِک نوشته ‌شده . با توجه به شابِک هر کتاب میشه به‌راحتی به اطلاعات و صحت اون کتاب دست پیدا کرد.

مجوز دوم: در این مرحله قبل از چاپ کتاب، نویسنده ملزم به دریافت مجوز پیش از چاپ هستش. که در حال حاضر انجام این مراحل به‌صورت یکپارچه و از طریق سایت اداره‌ی کتاب وزارت ارشاد اسلامی انجام میشه. به­ گونه ­ای که ویرایش نهایی کتاب رو به همراه اطلاعات کامل نویسندگان/ مترجمان، ویراستار و صفحه‌آرا به همراه کد شابِک دریافتی از سازمان ISBN در سایت تکمیل نموده و منتظر دریافت مجوز سوم میشیم.

مجوز سوم: در این بخش در انتظار دریافت فیپا (یعنی فهرست‌نویسی پیش از چاپ کتاب) از سازمان کتابخانه ملی میمونیم. (این مرحله ممکنه از سه روز تا یک ماه کاری زمان ببره و به‌طور خودکار انجام میشه) زمانی که فیپا یا همون شناسنامه‌ی کتاب صادر شد، اونوقت کتاب برای چاپ و صحافی در تیراژ دلخواه شما آماده­ست.

چاپ و صحافی کتاب: اگر زمان برای شما مهم و هزینه اهمیت چندانی نداره و همچنین چاپ محدود نیاز دارید: پیشنهاد ما اینه که از چاپ دیجیتال استفاده کنید.

اما اگر هزینه واستون اهمیت داره و درعین‌حال زمان کافی دارید و در ضمن تیراژ زیادی از کتب نیاز دارید بهتره که از چاپ اُفسِت استفاده کنید.

منتورینگ یا مربیگری؟

منتورینگ یا مربیگری؟

 

منتورینگ یک مفهوم باستانی و قدیمی است که به تاریخ اولیه بشر برمی‌گردد. اصطلاح منتورینگ متعلق به زمان ادیسه هومر  است که در آن سرپرستی فرزند اودیسه، شاهزاده تلماچوس را به منتور که دوست مورد اعتمادش بود، سپرد. همان‌طور که در شعر حماسی هومر آمده است، رابطه منتورینگ که عموماً به‌عنوان منتورشیپ شناخته می‌شود، به فرد باتجربه این امکان را می‌دهد که فرد کم‌تجربه‌تر را از طریق توسعه شایستگی‌های خاصی در او هدایت و حمایت نماید. فرد باتجربه‌تر به‌عنوان منتور شناخته می‌شود درحالی‌که فرد کم‌تجربه‌تر تحت عنوان منتی یا پروتیژی  نامیده می‌شود.

هر آنچه باید در مورد مربیگری و منتورینگ بدانید:

مربی‌گری و منتورینگ هر دو فرآیندهایی هستند که افراد حقیقی و حقوقی را قادر می‌سازند تا از پتانسیل کامل خود بهره گیرند. مربی‌گری و منتورینگ شباهت‌های زیادی دارند؛ بنابراین بهتر است ابتدا وظایف مشترک این دو نقش را بررسی کنیم و سپس به تفاوت‌های آن‌ها بپردازیم.

  • کشف نیازها، انگیزه‌ها، خواسته‌ها، مهارت‌ها و فرآیندهای فکری برای کمک به فرد در جهت ایجاد تغییرات واقعی و پایدار و استفاده از تکنیک سوال پرسیدن جهت شناسایی راه‌حل‌ها به گونه‌ای که خود فرد به جواب برسد، نه اینکه منتور یا مربی پاسخ را به او دیکته کند.
  • پشتیبانی و حمایت از مشتری در تعیین اهداف و پیدا کردن روش‌های مناسب پیشرفت جهت دسترسی به این اهداف از طریق مشاهده، گوش­دادن و سوال کردن برای درک وضعیت فرد است.
  • تعهد به عمل و تشویق به ایجاد رشد و تغییر پایدار و حمایت بی قید و شرط از مشتری، دیدگاه‌ها، سبک زندگی و آرزوهای وی و اطمینان حاصل­کردن از کسب مهارت‌های شخصی توسط مشتری و عدم وابسته شدن او به مربی یا منتور و ارزیابی نتایج فرآیند با استفاده از اقدامات عینی برای اطمینان از موفقیت و دست­یابی فرد به اهداف خود، تشویق­کردن افراد جهت بهتر شدن و جذب متحدان جدید برای دست­یابی به اهداف خود را می‌تواند شامل شود.

تعریف مربیگری و منتورینگ

موضوع مشترکی که میان انواع مربی‌گری و منتورینگ وجود دارد این است که این خدمات مجموعه‌ای از تجزیه و تحلیل، تأمل و اقدامات را ارائه می‌دهند که در نهایت فرد را قادر می‌سازد تا در یک زمینه از زندگی یا کار خود به موفقیت برسد.

در ادامه دو تعریف از مربی‌گری و منتورینگ را آورده‌ایم:

 

مربیگری فرآیندی که امکان یادگیری و توسعه را فراهم می‌کند و بنابراین عملکرد بهبود می‌یابد. برای اینکه یک مربی موفق باشید، نیاز به دانش و درک فرایند و همچنین انواع سبک‌ها، مهارت‌ها و فنون متناسب با زمینه‌ای دارید که در آن فعالیت می‌کنید. (اریک پارسلو)

منتورینگ:کمک یک شخص به شخص دیگر در ایجاد تغییرات قابل توجه در دانش، کار یا تفکر فرد است. (دی.کلاترباک و دی. مگینسون)

تفاوت مربیگری و منتورینگ

همانطور که پیش‌تر خواندید، شباهت‌های زیادی بین مربی‌گری و منتورینگ وجود دارد. منتور، به­ویژه در تعاریف سنتی، فرد را قادر می‌سازد تا راه کسی را دنبال کند که در زمینه‌ای مشابه فعالیت کرده و می‌تواند دانش، تجربه و فرصت‌های جدید را در اختیار وی بگذارد؛ اما مربی‌گری معمولاً بر این اساس انجام نمی‌شود که مربی تجربه شغلی مخاطب خود را داشته باشد، مگر اینکه به­طور خاص و متمرکز بر مهارت صورت گیرد.

با وجود این، افرادی حرفه‌ای خدمات خود را تحت عنوان منتور ارائه می‌دهند که تجربه‌ای از شغل مشتری خود ندارند و برعکس، افرادی هستند که چنین تجربه‌ای دارند و تحت عنوان مربی فعالیت می‌کنند. بنابراین نتیجه می‌گیریم که تعیین نیازهای شما ضروری است و باید اطمینان حاصل کنید که مربی یا منتور می‌تواند نوع و سطح خدمات مورد نیاز شما را تحت هر عنوانی که باشد، تأمین کند.

مربیگری و منتورینگ در کسب ­وکار

توسعه سازمانی، تغییراتی که با ادغام ایجاد می‌شود و همچنین حمایت از کارمندان به دلیل تغییر نقش یا شغل، اغلب دلایلی هستند که شرکت‌ها را به استخدام مربی یا منتور ترغیب می‌کنند.

زمانی مربی‌گری و منتورینگ فقط به مدیران ارشد و مدیران شرکت اختصاص داشت، اما اکنون به­عنوان یک ابزار توسعه شخصی یا حرفه‌ای در دسترس همه قرار دارد. مربی‌گری و منتورینگ همچنین به­منظور کمک به کارکنان جهت پذیرش تغییرات، با برنامه‌های تغییر سازمانی ارتباط نزدیکی دارند.

مربی‌گری و منتورینگ، که هر دو بر روی فرد متمرکز هستند، می‌توانند روحیه، انگیزه و بهره‌وری را افزایش دهند و باعث تغییر کارکنان شوند زیرا افراد احساس با ارزش­بودن می‌کنند و با تغییرات کوچک و بزرگ سازمانی در ارتباط هستند. این نقش ممکن است توسط مربیان داخلی یا منتورها و یا توسط آژانس‌های مربیگری حرفه‌ای ارائه شود.

برنامه های مربی‌گری و منتورینگ به طور کلی در بین کارمندان محبوب هستند زیرا مربیگری بین تحقق اهداف سازمانی و نیازهای فردی کارمندان توازن ایجاد می‌کند. این یک رابطه دو طرفه با سازمان و کارمند است که مزایای قابل توجهی در پی دارد.

به تازگی افراد مسئولیت بیشتری در مورد رشد شخصی و شغلی خود به عهده می‌گیرند و حتی کسانی که در سازمان‌های بزرگ استخدام می‌شوند دیگر به کارفرمایان برای تأمین تمام نیازهای توسعه شغلی خود اعتماد نمی‌کنند؛ در نتیجه تعداد افرادی که به طور خصوصی با مربیان و منتورها قرارداد می‌بندند رو به افزایش است. برخی می‌خواهند شغل خود را تغییر دهند، اما بسیاری نیز به دنبال به حداکثر رساندن توانایی‌های خود در شغل فعلی و یا ایجاد تعادل میان زندگی شغلی و شخصی خود هستند.

 

مربیگری و منتورینگ اجرایی

اشتراکات زیادی بین مربیان و منتورهای اجرایی و کسب­و­کار وجود دارد. بسیاری از افراد هر دوی این خدمات را ارائه می‌دهند، اما تعداد زیادی از متخصصان در انگلیس هستند که خود را مربیان و منتورهای اجرایی می‌نامند و میان خود و دیگر افراد مشغول در این حوزه، تفاوت ایجاد کرده‌اند. تفاوت‌های کلیدی بین مربی‌گری و منتور کسب­و­کار و اجرایی این است که مربیان و منتورهای اجرایی معمولاً:

  • سابقه‌ای در نقش‌های حرفه‌ای و اجرایی داشته‌اند.
  • به­طور خاص با افراد رده بالا یا با کسانی که توانایی رسیدن به چنین رده‌هایی را دارند، همکاری می­کنند.
  • در سطح هیئت مدیره یا مدیرعامل در سازمان‌های رده بالا کار می‌کنند.
  • خدمات خود را به طور محرمانه نیز ارائه می‌دهند.

مربیگری و منتورینگ عملکرد

بسیاری از مشتریان به جای اصلاح یک مسئله، به دنبال مربی‌گری یا منتور برای توسعه عملکرد هستند. هنگامی که سازمانی جهت خدمات توسعه‌دهنده پول پرداخت می‌کند، معمولا به دنبال بهبود عملکرد است. حتی اگر یک مدیر جهت ایجاد تعادل میان زندگی شخصی و کاری خود حمایت منتور یا مربی را دریافت کند، این حمایت با هدف افزایش کارایی و بهره‌وری او در محل کار انجام خواهد شد.

مبانی و مدل‌های نظری مربی‌گری عملکرد، ریشه در روان­شناسی کسب­وکار و همچنین رویکردهای مدیریت عمومی دارد.

مربیگری و منتورینگ مهارتها

مربیان و منتورهای مهارت، یک رویکرد کل‌نگرانه برای رشد فردی را جهت تمرکز و پرورش مهارت‌های اصلی که کارمند باید در نقش خود انجام دهد، در پیش می‌گیرند. مربیان و منتورهای مهارت باید در اجرای مهارت‌هایی که آموزش می‌دهند، خود دارای مهارت و تجربه کافی باشند.

مشاغل با سرعت فزاینده‌ای در حال تغییر هستند. برنامه های آموزشی قدیمی اغلب برای وفق دادن خود با این سرعت روزافزون، به اندازه کافی انعطاف‌پذیر نیستند. در چنین مواردی، مربیگری مهارت‌ها، امکان داشتن رویکردی انعطا­ف­پذیر را برای توسعه مهارت فراهم می‌کند. همچنین می‌توان از مربیگری مهارت در محیط های  “زنده”  استفاده کرد، به جای این­که افراد را از سر کار به کلاس درس منتقل کنیم.

برنامه‌های مربیگری مهارت به طور خاص متناسب با خود فرد، دانش، تجربه، بلوغ و آرزو‌های اوست و به­طورکلی تمرکز بر دست­یابی به اهداف خود فرد و شرکت دارد. این اهداف غالباً شامل این می‌شود که فرد بتواند وظایف مشخصی را انجام دهد درحالی­که نیازهای شخصی و شغلی خود را نیز در نظر می‌گیرد.

یکی از مزیت‌های مربیگری مهارت این است که بر اساس نیاز شغلی فرد توسعه می‌یابد، به روشی دارای چارچوب (اما بسیار انعطاف‌پذیر) ارائه می‌شود و نتایج قابل­توجهی را در پی دارد.

 

مربیگری و منتورینگ شخصی

مربی‌گری زندگی یا مربی‌گری شخصی در دهه گذشته در انگلیس، اروپا و استرالیا رشد چشمگیری داشته است. مربیان شخصی ممکن است رو در رو کار کنند اما از طریق ایمیل و تلفنی نیز ارتباط برقرار می‌کنند. این مربیان در نقش‌های حمایتگر برای کسانی که مایل به ایجاد نوعی تغییر قابل­توجه در زندگی خود هستند، عمل می‌کنند.

مربیان به مشتریان خود محیطی امن و انگیزشی را برای کشف آنچه در زندگی می‌خواهند و چگونگی دست­یابی به آرزوها و برآورده ساختن نیازهایشان ارائه می‌دهند. مربی با کمک به مشتری در تعهد داشتن به هدف خود و با توجه به تجربیات شخصی، فضا و پشتیبانی موردنیاز برای رشد و توسعه را در اختیار او می‌گذارد. نقش اصلی مربی اغلب کمک به مشتری برای حفظ انگیزه و ایجاد تعهد لازم برای دست­یابی به اهدافش است.

فرآیند مربی­گری:

یک نظریه در خصوص جمع­بندی مراحل کارآفرینی به شرح ذیل است:

  • هدف گذاری: ابتدا دو طرف در خصوص اینکه چرا مربی­گری باید صورت بگیرد، دیدگاه­های مشخصی پیدا می کنند، یکی از الزامات این مرحله خودآگاهی فرد در نیاز داشتن به یک مربی است. البته مربی می تواند در شکل­گیری و ایجاد این خودآگاهی هم کمک کند.
  • اعتمادسازی: اقداماتی صورت می­گیرد تا دو طرف به قابلیت­ها، خیرخواهی و سازگاری ارزش­های یکدیگر با هم به دیدگاه های مثبتی پیدا کرده و این تعامل و وابستگی را نتیجه­بخش ارزیابی می­کنند.
  • جمع­آوری داده و تشخیص: با استفاده از داده­های موجود نقاط قوت قابل بهبود را ارزیابی می­کنند.
  • برنامه­ریزی و اجرا: درباره اینکه چه گزینه­ها و اقداماتی می­تواند موجب بهبود عملکرد شود برنامه­ریزی و جهت اجرای آن اقداماتی صورت می­گیرد. همچنین معیارهای تشخیص موفقیت را مشخص می کنند.
  • ارزشیابی: به­طور مستمر مراحل اجرا و کل فرآیند را ارزشیابی و برای اصلاح و بهبود اقدام می­کنند.

 

در نتیجه می­توان گفت که برنامه­های مربیگری اساساً با هدف توسعه مجموعه‌ای از مهارت‌های رفتاری خاص است در­حالی­که منتورینگ گسترده­تر است. منتورینگ ممکن است شامل مربیگری شود، منتورها علاوه بر انتقال دانش، توسعه نگرش­ها و ساختن روابط بر تقویت مهارت­های رفتاری با ارزش نیز کار خواهند کرد. بنابراین می­توان گفت که منتورها، منتی­های خود را مربیگری نیز می­کنند و مربیگری، زیرمجموعه­ای از منتورینگ است. ولی زمانی­که یک رابطه مربیگری پایان یابد، مربی ممکن است نقش یک منتور را بر عهده گیرد و منتی خود را به شیوه منتورینگ هدایت نماید. ولی مربیگری نمی­تواند شامل منتورینگ باشد. مربیگری نیازمند توسعه مجموعه­ای از مهارت­های رفتاری خاص است. مربیان اساساً بر توسعه روابط مربیگری به روابط منتور و منتی متمرکز نیستند.

 

نویسنده: یاسمن خویی

پژوهشگر حوزه مدیریت

بالا بردن سطح سرویس های موتور جستجوی گوگل

بالا بردن سطح سرویس های موتور جستجوی گوگل

 

شرکت گوگل تصمیم دارد طی روزها و و ماه های آینده به روزرسانی های جدیدی در سرویس موتور جستجوی خود ارائه کند. به طور کلی این تغییرات با کمک روش های نوین هوش مصنوعی و ماشین یادگیری انجام می شوند تا نتایج جستجوی بهتری برای کاربران فراهم شود. از به روزرسانی های جدید گوگل می توان به ابزار کنترل هجی صحیح کلمات اشاره کرد. این ارتقا با کمک شبکه عصبی انجام می شود.
همچنین گوگل از هوش مصنوعی برای تقسیم کردن جستجو به گروه های زیر مجموعه استفاده می کند تا به این ترتیب نتایج بهتری را به کاربر نشان دهد.
در کنار این موارد، از بینایی رایانشی و فناوری شناسایی گفتار برای برچسب زدن و تقسیم کردن ویدئوها به طور خودکار استفاده می شود. این نسخه خودکار بخش ابزارها است. به عنوان مثال ویدئوهای آشپزی یا مسابقات ورزشی را می توان دسته بندی و به طور خودکار به فصل هایی جداگانه تقسیم کرد. این دسته بندی ها در نتایج جستجو نیز ظاهر می شوند.
علاوه بر آن، در روش جدید گوگل به جای کل صفحات وب متن های مستقل در صفحات منظم می شوند. این اطلاعات با کمک هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی تحلیل می شوند تا نتایج جستجو را دقیق تر ارائه کنند.

الگوی جهانی دوئل اقتصاددانان

الگوی جهانی دوئل اقتصاددانان

تاریخ اقتصاد پر از گفت‌و‌گوهایی است که بین اقتصاددانان در راستای موضوعات و دغدغه‌های علم اقتصاد شکل گرفته. گاهی این دیالوگ‌ها به نرمی و آرامی بوده و گاه بحث‌های مورد مناقشه دو طرف آتشین می‌شود. در این گفت‌و‌گوها، اقتصاددانان دیدگاه‌های خود را فدای مصلحت‌ها نمی‌کنند و اعتقادات خود را بدون لکنت بیان می‌کنند. اتفاقا از پس این دوئل‌های بزرگ است که مسیر پیشرفت علم اقتصاد ریل‌گذاری می‌شود. .
فردریش نیچه، فیلسوف برجسته آلمانی می‌گوید: «آنچه حقیقت به آن نیاز دارد نقد است، نه ستایش.» در روزهای اخیر گفت‌وگوهایی بین کارشناسان در مورد وضعیت اقتصادی کشور و حول محور نقدینگی و تورم درگرفته است. این گفت‌وگوها شاید در ذهن برخی، نشان از اختلافات شخصی یا فراعلمی بود. حال آنکه کارشناسان مختلف براساس اندیشه‌های خود و دریافتی که از اصول علم اقتصاد دارند به بحث و تبادل‌نظر پرداختند. بحث نظری، جزو پدیده‌هایی است که از دیرباز بین کارشناسان و محققان در زمینه‌های مختلف علمی و فلسفی وجود داشته است. اقتصاد نیز از جمله رشته‌هایی است که به‌واسطه گستردگی دیدگاه‌ها و آزمون‌ناپذیری در محیط آزمایشگاهی مباحثات نظری بسیاری را شاهد بوده است. گاهی نیز این مباحثات بسیار تند و تیز بوده و به مثابه جنگ تلقی شده است. اما حقیقت آن است که این‌گونه گفت‌وگوهای نظری برای اثبات برتری و استیلای یک رویکرد خاص یا شخص معینی انجام نمی‌شود. بلکه آنچه مباحثه و حتی مجادله در حوزه فکری پی می‌گیرد ایجاد تحول و تطور در اندیشه جمعی است. از دل همین گفت‌وگو و استدلال‌هاست که پایه‌های نظریات بعدی شکل می‌گیرد و تئوری‌ها و ساختارهای کنونی پیشرفت کرده و سر و شکل می‌گیرند. علم و دانش در تمام طول تاریخ از همین رهگذر به پیشرفت و شکوفایی دست یافته‌ است.
دیالکتیک؛ ضرورت خرد
گفت‌وگو پدیده‌ای است که از ابتدای تاریخ اندیشه بشری موردتوجه بوده است. دیالکتیک در زبان یونانی به معنای مباحثه و مناظره است. به بیان ساده هرگاه دو دیدگاه فلسفی در تضاد با یکدیگر باشند، خرد انسانی آن را در یک نظریه جدید جمع‌ می‌کند و این همان دیالکتیک است. از نظر بسیاری از اندیشمندان بزرگ تاریخ از جمله هگل این امر برای خرد جمعی بشر، اجباری و ذاتی است.
جهان همواره درحال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پا برجا نیست. اندیشه و تفکر انسانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. در طول تاریخ دانش نیز همواره و در هر موضوعی نظرات و دیدگاهای مختلف و بسیار متفاوتی وجود داشته است. از همان آکادمی‌های یونان تا همین امروز بارها و بارها در سطوح بالای اندیشه و فکر نظرات مختلف رو در روی یکدیگر قرار گرفته‌اند و در چارچوب عقلانی، گفت‌وگویی میان افرادی با نگاه‌های کاملا متضاد رخ داده است. هرجا بحث و چالش بین نظرات مختلف در جریان بوده، انگیزه‌ای برای بازاندیشی در تفکرات پیشین بوده است. بازاندیشی و بازنگری‌ها نیز اگر بر طبق اصول و منطق شکل گرفته باشد منجر به اصلاح و پیشرفت این اندیشه‌ها شده است. برعکس، هرجا نظرات یکسویه و یک‌جانبه گفته شده و هیچ گوشی برای صداهای دیگر وجود نداشته، نتیجه جمود فکری و حتی واپس‌گرایی در نظام‌های فکری موجود بوده است.
جنگ کینز و ‌هایک
جان مینیارد کینز و فردریش آگوست‌هایک دو تن از بزرگ‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین اقتصاددانان عصر رکود بزرگ در دهه ۳۰ میلادی بودند. نظرات کینز و‌ هایک درباره وضعیت اقتصادی به طرز شدیدی با یکدیگر متضاد بودند. در واقع این تضاد و جدال بین این دو اقتصاددان منبعث از تئوری‌هایی است که درباره عملکرد چرخه‌های تجاری در دو طرف مجادله وجود دارد. اصلی‌ترین نقطه اختلاف بین کینز و‌هایک بر سر حدود دخالت دولت در دوران رکود اقتصادی بود. به‌طور ساده می‌توان گفت کینز معتقد به لزوم دخالت دولت برای خروج اقتصاد از بحران بود درحالی‌که ‌هایک باور داشت دخالت دولت در اقتصاد نباید با بازار در تضاد باشد.‌ هایک اعتقاد داشت دخالت دولت باید به شیوه‌هایی صورت پذیرد که نظم اجتماعی بازار‌محوری که هم برای پاسداشت آزادی شهروندان و هم برای تامین رفاه آنان بسیار اهمیت دارد به خطر نیفتد.
هایک نظریه‌پرداز اصلی مکتب اتریش و کینز نیز کسی بود که یک مکتب اقتصادی به افتخار تفکرات و اندیشه‌های او به نام کینزین‌ها ایجاد شد. این دو تن در طول حیات خود چند بار پیرامون موضوعات اقتصاد کلان به نامه‌نگاری و حتی مناظره رودررو پرداختند. با وجود اختلاف‌نظر شدیدی که در مسائل اقتصادی میان کینز و ‌هایک وجود داشت، این دو به‌ویژه در کمبریج باهم ارتباط داشتند و شخصا یکدیگر را می‌شناختند. به همین رو به نظر می‌آید که ارتباط شخصی و حرفه‌ای خوبی با یکدیگر داشته‌اند.
مجادله توفانی
جان مینیارد کینز در قسمتی از پاسخ خود به کتاب ‌هایک یعنی راه بردگی می‌نویسند: «به محض اینکه تو [هایک] می‌پذیری که لسه‌فر(بازار در آزادترین شکل خود) ممکن نیست و باید فعالیت‌ها را به سمتی خاص هدایت کرد، براساس استدلالی که خود تو ارائه کرده‌ای، کارت ساخته است.» اینها انتقادات نسبتا تندی است که کینز مشخصا خطاب به خود‌هایک انجام می‌دهد. کینز در سخنانی دیگر راجع به کتاب معروف‌هایک اظهار می‌کند: «این کتاب برای من یکی از وحشتناک‌ترین درهم و برهم‌گویی‌هایی است که تاکنون خوانده‌ام. این کتاب به ندرت نظرات صحیحی ارائه می‌کند و نمونه کاملی از این موضوع است که چگونه شروع موضوعی با یک اشتباه، یک انسان منطقی اما لجوج را به تیمارستان می‌کشاند.»
از طرف دیگر‌هایک در سال ۱۹۳۹ در خلال اظهارنظری راجع به گسترش نظریات کینز می‌نویسد: «جای تعجب نیست که آقای کینز دیدگاه خود را جلوتر از مرکانتیلیست‌ها و آماتورها می‌بیند. زیرا در موضوعات ما [اقتصاد] همیشه آثار و نظرات سطحی آغازگر رویکردهای علمی هستند. اما این هشدارآمیز است که بعد از یک بار طی کردن مسیر توسعه سیستم محاسبه برهم‌کنش نیروهای اقتصاد در چارچوب تعیین قیمت و تولید، حالا باید به عقب برگردیم تا آن را با یک کوته‌بینی فلسفی که از طرف یک تاجر(کینز) ظهور کرده، جایگزین کنیم.»‌ هایک کاملا کینز را می‌کوبد. فردریش‌هایک در صحبت‌های دیگری در مورد جایگاه کینز در اقتصاد می‌گوید: «ایده‌های او [کینز] کاملا منشعب از اقتصاد مارشالی است، در واقع به این دلیل که اقتصاد مارشالی تنها بخشی از اقتصاد است که کینز از آن سر درمی‌آورد.»
اما همگان می‌دانند که بحث و جدل حتی به این شکل سخت و شدید در بستر گفت‌وگوهای کارشناسی و بر پایه استدلال در راستای پیشرفت و ارتقای نظریات اقتصادی و تئوری‌های موجود بوده است. هردوی این اقتصاددانان به‌دنبال کشف قواعدی بوده‌اند که براساس آنها به مدل‌های کارآیی برای عملکرد دولت دست پیدا کنند که به رفاه بیشتر مردم و توسعه اقتصادی ختم شود.
در سمت دیگر ماجرا با این همه اختلاف،‌ هایک به علت ارتباط نزدیک با کینز پس از نوشتن کتاب راه بردگی، خود نسخه‌ای از آن را برای او می‌فرستد تا از کینز درباره آن نظرخواهی کند. کینز پیش از اتمام خوانش کتاب ‌هایک برای او می‌نویسد: «با این همه باید به‌خاطر ارسال کتاب راه بردگی از تو تشکر کنم. من فعلا تنها نگاهی به آن انداخته‌ام، اما دارم آن را برای مطالعه به ایستر می‌برم. کتاب جذابی به‌نظر می‌رسد. از دید من چیزی شبیه به دارویی است که باید با آن مخالفت کنم، اما از این لحاظ که برای من مفید است، با آن موافقم.»
کینز و ‌هایک با تمام بزرگی و جایگاه بالای خود در علم اقتصاد نشان می‌دهند مشتاق خواندن و شنیدن نظرات مخالف هستند زیرا معتقدند این کار برای مسیر فکری و اندیشه‌ آنها مفید و سودمند است.

اکوسیستم نوآوری به الگوی دیگر بخش‌های اقتصاد تبدیل شده است

اکوسیستم نوآوری به الگوی دیگر بخش‌های اقتصاد تبدیل شده است

ستاری در این برنامه همچنین گفت: تسهیلات نظام وظیفه سرباز فناور با عنایت مقام معظم رهبری ایجاد شد که اتفاقی بی‌نظیر در تاریخ کشور است. با این تسهیلات شخص سربازی را در شرکت خودش طی می‌کند. مسئولان باید توجه داشته باشند زمانی که رهبر یک مملکت چنین تسهیلاتی را به شرکت‌های دانش‌بنیان عرضه می‌کند، آنها نباید در صدور چند مجوز ساده سختگیری کنند.
معاون علمی و فناوری رییس جمهوری در ادامه بیان کرد: باید به این مسئله توجه داشت که در چند سال اخیر یک تغییر بزرگ در فرهنگ کسب و کار و کارآفرینی کشور به وجود آمده است. تولید، رشد و بالندگی زیست‌بوم فناوری و نوآوری کشور، باعث شده است که در دیدگاه کلان عمومی یک تغییر عمده ایجاد شود. بر عکس گذشته والدین و سیستم آموزشی به این حقیقت واقف شده‌اند که جوانان ما نه برای اخذ مدرک که برای ایجاد ارزش افزوده تحصیل می‌کنند.
رییس ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش‌بنیان افزود: همین تغییر دیدگاه و نگرش عمومی و فرهنگ‌سازی، خود باعث می‌شود که تحرک و رونق بیشتری در زیست‌بوم نوآوری کشور به وجود آید و جریان ورودی استارتاپ‌ها و فعالان فناور به این زیست‌بوم پرفشارتر شود.

رشد متوازن زیست‌بوم نوآوری نیازمند توجه بیشتر است

به گفته ستاری، در حال حاضر تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان از 5 هزار و 300 شرکت فراتر رفته است، فروش این شرکت‌ها نیز به بیش از 120 هزار میلیارد تومان رسیده است. حدود 41 شرکت برخواسته از این زیست‌بوم در تابلوی بورس مورد معامله قرار می‌گیرند که در مجموع 280 هزار میلیارد تومان ارزش گذاری شده‌اند. این زیست‌بوم در برخی رشته‌ها و حوزه‌ها به خوبی شکل گرفته است و در حال طی کردن مسیر طبیعی رشد است، اما در برخی حوزه‎ها زیست‌بوم نوآوری هنوز به صورت کامل تکوین نیافته است. بی‌شک، رشد متوازن زیست‌بوم نوآوری در همه زمینه‌ها، نیازمند توجه بیشتر و تزریق حجم قابل قبولی از سرمایه‌گذاری است. ظرفیت‌های بالقوه بسیاری در کشور وجود دارد و زیست‌بوم نوآروی شکل گرفته، هنوز با ظرفیت‌های کشور فاصله دارد.
رئیس بنیاد ملی نخبگان با اشاره به رشد همسان کیفی و کمی شرکت‌های دانش بنیان، گفت: با وجود افزایش قابل توجه درخواست جوانان، فعالان فناور و هسته‌های دانشگاهی برای تاسیس شرکت‌های دانش بنیان، استانداردها و ملاک‌های ثبت شرکت دانش‌بنیان هنوز مانند گذشته دقیق و توام با ارزش‌سنجی محصول و شرکت است. این مسئله برای این مورد توجه قرار گرفته است تا رشد کمی شرکت‌های دانش‌بنیان همراستا با رشد کیفی آنها باشد.
وی به چالش کرونا یک آزمون پیش‌بینی نشده برای شرکت‌های دانش‌بنیان، فناور و خلاق اشاره کرد و افزود: به گفته همه ناظران این حوزه آنها از این آزمون سربلند بیرون آمدند. کشور به یک‌باره به بسیاری از محصولات نیاز شدید پیدا کرد که تا چند روز قبل یا تولید نمی‌شد و یا تولید آنها بسیار کم بود. این شرکت‌ها با یک واکنش سریع و چابک، بلافاصله خطوط تولید پرشماری را در سراسر کشور تاسیس کردند و مقدار قابل توجه‌ای انواع ماسک، لباس‌های حفاظتی، مواد ضدعفونی، تجهیزات پزشکی و دیگر اقلام مورد نیاز را تولید کردند.

ارتباط میان صدها استارتاپ و شرکت ایجاد شد

معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری در ادامه با اشاره به راهبردهای توسعه زیست بوم‌نوآوری در کشور افزود: چند سالی است که محور اصلی کار بر روی ایجاد زنجیرهای ارزش متمرکز شده است. اجزای این زنجیره‌ها در تعامل و اشتراک با یکدیگر مانند سلول‌های در کنار هم قرار گرفته، باعث ایجاد ارتباط میان صدها استارتاپ و شرکت در یک حوزه خاص می‌شوند و کلیه محصولات و خدمات مورد نیاز آن رشته را به جامعه مصرف عرضه می‌کنند.
به گفته وی، وقتی که یک شخص تحصیل‌کرده 12 سال پس از فارغ‌التحصیلی هنوز نتواسته است شغلی برای خود ایجاد کند، یعنی یک مشکل اساسی در سیستم آموزشی وجود دارد. در برخی رشته‌ها مانند کشاورزی، علیرغم وجود ظرفیت و نیازهای عمده در کشور، فارغ‌التحصیلان آن در جذب به بازار کار رشته تخصصی خود مشکل دارند. این موضوع باید همه مسئولین و تصمیم‌گیران کشور را قانع کند که باید یک چرخش و دگرگونی اساسی در سیستم آموزش کشور به وجود آید تا این سیستم با نیازهای کشور منطبق باشد. هر آموزشی در یک برهه زمانی 5 تا 10 ساله باید به نحوی خود را در اقتصاد کشور نشان دهد، اگر غیر از این باشد، یعنی یک حفره و نقصانی وجود دارد. در زیست‌بوم اقتصاد دانش‌بنیان اما، نگرش به آموزش بسیار متفاوت است و رویکردی کاملاً عمل‌گرایانه و نیاز محور دارد.
معاون علمی و فناوری رییس جمهوری همچنین بیان کرد: زمانی که شما یک بشکه نفت را با 154 کیلو حجم، حداکثر تا 40 دلار به فروش می‌رسانید، اما از خارج از کشور یک شیشه عطر را با چند میلی‌لیتر حجم با نرخ 100 دلار خریداری می‌کنید، این خود به خوبی تفاوت اقتصاد سنتی و نفت محور را با اقتصاد دانش‌بنیان نشان می‌دهد. یک ویال بیوتک با چند گرم وزن کمتر از 2 هزار دلار قیمت ندارد، یا یک کیلو بذر در حوزه کشاورزی گاهاً هم‌قیمت طلا است.
تکیه اقتصاد بر مواد اولیه فراوری نشده بی نتیجه است
وی ادامه داد: این نشانگر اثر دانش و فناوری روی مواد اولیه است. تکیه اقتصاد بر مواد اولیه فراوری نشده بی نتیجه و بحران‌زا است، لازم است که دانش و فناوری در ترکیب با ذخیر بزرگ طبیعی، معدنی و نفت و گاز کشور به کار برده شود. برای کشوری با ظرفیت‌ها و توانای‌های ایران معنی ندارد که در سال 7 تا 10 میلیارد دلار در حوزه امنیت غذایی واردات داشته باشد، این واردات از ذرت، کنجاله، سویا تا واردات سموم کشاورزی و واکسن و داروی طیور و دام را شامل می‌شود. صنعت مرغ و طیور کشور حدود 3 میلیارد و پانصد میلیون دلار واردات دارد.
ستاری همچنین افزود: این عدد نباید به همین روال باقی بماند و باید با استفاده از ظرفیت شرکت‌های دانش‌بنیان و فناور کاهش یابد. تولید واکسن‌ها، داروها و آنزیم‌های مورد نیاز این صنعت از جمله کارهای است که فعالان فناور می‌توانند برای این صنعت انجام دهند. در دیگر حوزه‌ها و صنایع نیز اگر فرایند عارضه‌یابی و بررسی نیازهای فناورانه صورت گیرد، به خوبی می‌توانیم موارد مشابه‌ای را احصاء کنیم که در صورت بومی‌سازی و تولید داخلی می‌تواند علاوه بر رفع نیاز آن صنعت، ارزش افزوده قابل توجهی نیز به همراه داشته باشد
معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری در ادامه بیان کرد: زمانی که از زیست‌بوم صحبت می‌کنیم، منظور مجموعه‌ای از استارتاپ‌ها و شرکت‌های فناور و دانش‌بنیان است که در صورتی که یک نیاز فناورانه به آنها محول شود برای آن پاسخی فناورانه ارائه می‌دهند و مشکل را حل میکنند. در حوزه پژوهش چند اشتباه تاریخی در عرصه سیاستگذاری کشور اتفاق افتاده است، باید قبول کرد که با پول و بودجه دولتی نمی‌توان پژوهش‌های موفق و ادامه‌دار ایجاد کرد. لازم است که پژوهش با سرمایه بخش خصوصی و توسط این بخش انجام گیرد. بخش دولتی باید در موضوع پژوهش نقش منتور و سیاستگذار را داشته باشد. پژوشگاه‌های بزرگ دولتی باید درهای خود را به روی بخش خصوصی و فعالان فناور باز کنند تا تاثیر گذار باشند. دانشگاه نیز زمانی می‌تواند تاثیر‌گذار باشد که از طریق تولید محصول، کالا، دانش، فناوری و خدمات فنی و فروش آن به صنعت و مردم درآمدزایی کند.
در زمینه تعداد مقالات تخصصی 8 درصد رشد را تجربه کردیم
رئیس ستاد فرهنگ‌سازی اقتصاد دانش‌بنیان با اشاره به برخی موانع ورود شرکت‌های دانش‌بنیان برای ورود به بازار سرمایه و بورس گفت: بسیاری از دارایی‌های این شرکت‌ها از نوع دارایی نامشهود است. ارزشگذاری این دارایی‌ها باید با توجه به ارزش ذاتی این فناوری و دانش صورت گیرد. یک شرکت دارویی کوچک در برخی کشورهای توسعه‌یافته، دانشی در اختیار دارد که به ساخت میلیاردها دلار دارو منتهی می‌شود و این فناوری است که بر سهام آن شرکت در بورس موثر است، این مسئله در بورس کشور ما نیز باید لحاظ شود.
به گفته ستاری، در حوزه علمی نیز کشور در سال جاری نسبت به سال گذشته در زمینه تعداد مقالات تخصصی 8 درصد رشد داشته است و در این حوزه رتبه 15 جهانی را به خود اختصاص داده است. در بسیاری از رشته‌های مهندسی نیز رتبه ایران زیر 10 است. البته در برخی رشته‌های علوم‌انسانی و هنر رتبه کشور در حدود 30 و 40 جهانی است و همین موضع باعث شده است که رتبه کشور در جهان 15 باشد، وگرنه احتمالاً رتبه جهانی ایران در حوزه تولید مقالات کمتر از 15 می‌بود.
معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری با اشاره به روندهای طولانی اداری در برخی دستگاه‌ها، افزود: ما خود را در حال مبارزه می‌بینیم، از چند سال قبل که تلاش کردیم تا یک قسمت جداگانه در اقتصاد ایجاد کنیم که قوانین آن مبتنی براقتصاد دانش‌بنیان و مقاومتی باشد تا کنون تلاش کرده‌ایم که از طریق تاثیر بر ابزارهای سیاستگذاری و هماهنگی با دیگر دستگاه‌ها، سازوکارهای معیوب در کشور را اصلاح کینم تا شرایط کسب و کار شرکت‌های دانش بنیان و فناور تسهیل شود. البته در کشوری که نزدیک به 100 سال اقتصاد آن معتاد به نفت بوده، نمی‌توان انتظار داشت که یک شبه تمام سازو کارهای اجرایی و اداری آن اصلاح شود و این اقتصاد غول‌آسا در کسری از ثانیه مسیر خود را تغییر دهد.
ستاری با بیان اینکه می‌توان به تدریج و با ممارست در کار، مسیر اقتصاد را تغییر داد گفت: در این صورت می‌توان از زیست‌بوم نوآروی کشور برای تمام حوزه‌های اقتصادی یک الگو ساخت، اتفاقی که در حال حاضر نیز رخ داده و این الگو باعث شده است که دیگر بخش‌ها نیز به فکر تغییر رویکرد باشند. اگر بحث‌های رخ‌داده در سال 94 را مرور کنیم، می‌بینیم که چه مخالفت‌های نسبت به فعالیت تاکسی‌های آنلاین ابراز می‌شد. همین مخالفت در برخی دیگر حوزه‌ها هست و در معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری سعی داریم تا یک به یک این موانع و مخالفت‌ها را برطف کنیم و جاده را برای عبور استارتاپ‌ها صاف کنیم.
به گفته معاون علمی و فناوری رییس جمهوری، بیش از 140 خدمت نیز به شرکت‌های دانش‌بنیان و فناور ارائه می‌شود. یکی از این خدمات، تسهیلات نظام وظیفه است که با عنایت مقام معظم رهبری، شخص فناور، سربازی را در شرکت دانش‌بنیان می‌گذارند. این یک اتفاق بی‌نظیر در تاریخ کشور است که یک شخص سربازی را در شرکت خودش طی کند. مسئولین باید ببینند که زمانی که رهبر یک مملکت چنین تسهیلات و کمکی را به شرکت‌های دانش‌بنیان و فناور عرضه می‌کند، آنها نباید در صدور چند مجوز و اجازه‌نامه ساده سختگیری کنند.