نوشته‌ها

بازاریابی آثار هنری

کارآفرینی از جنس هنر (بازاریابی آثار هنری)

بازاریابی آثار هنری: هنرمند در تعریف کلاسیک، فردی خلاق و متفکر و خالق است که حتی در مقایسه با فلاسفه دارای مقام بالاتری است، چرا که علاوه بر کشف حقایق به خلق هم اقدام می‌نماید و در جایگاهی خداگانه قرار می‌گیرند که تفکرات خودشان را از طریق آثار هنری به مردم منتقل می‌کنند. در تعریف کلاسیک هنرمند باید دانش لازم و کافی را برای تولید اثر هنری داشته باشد اما در تعریف مدرن هر کسی می‌تواند هنرمند باشد و ایده خود را از طریق آثار هنری به نمایش گذارد.

در خصوص شناسایی آثار هنری دو دیدگاه وجود دارد. جامعه شناسان هنری براین ‌باورند که آثار هنری در دو دسته تولید می‌شوند. هنر برای هنر و هنر برای اجتماع.

هنر برای هنر، هنرمند برای ارضاء خودش و افرادی که درک درستی از مسائل هنری دارند اثر هنری را خلق می‌کند و در واقع از نگاه افراد متخصص هنری در این دیدگاه، دیده‌شدن و یا پنهان ماندن آثار هنری هیچ تأثیری بر کیفیت اثر هنری ندارد.

هنر برای اجتماع، در این دیدگاه بیان می‌شود که هنر باید برای جامعه تولید شود که در واقع این نگاه در دوران قدرت حکومت‌های سوسیالیستی بسیار نمودپیدا می‌کند و هنر به عنوان ابزار تبلیغاتی برای احزاب سیاسی مطرح می‌گردد که هنری را ارزشمندتر می‌دانند که مورد استقبال بیشتر مردم قرار گیرد.

در این میان شکاف‌هایی در خصوص معرفی و ایجاد ارتباط با جامعه از سوی هنرمندان بوجود آمده است که علم بازاریابی سعی دارد با مفاهیم و اصول خود راهکارهایی را ایجاد نماید تا آثار هنری با بیشترین اقبال عمومی روبرو گردد.

بازاریابی هنر در سطح عمومی و اولیه، یک فرآیند سیستماتیک ایجاد آگاهی و علاقه در جامعه، نسبت به هنرمندان و اثار هنری بمنظور ایجاد تمایل در بین مردم برای تعامل با هنرمند، گالری و محصولات هنری می باشد.

 بازاریابی هنر فقط محدود به آثار هنری نیست، بلکه هر هنرمندی می بایست خودش را بازاریابی کند تا بتواند به عنوان یک برند هنری و یا Celebrity در جامعه شناخته شود.  یکی از بزرگترین برنامه‌های دولت آمریکا برای هنر، ترویج مهارت‌های بازاریابی و کارآفرینی در بین هنرمندان به منظور ایجاد درآمد از هنر می‌باشد. بازاریابی فعالیتی آنی نمی‌باشد، بلکه فرآیندی بلند‌مدت است که به دنبال انتشار ارزش‌های هنرمندان و ارتباط با مخاطبین می‌باشد. تنوع و پیچیدگی زمینه‌های هنری سبب می‌شود تا رویکرد محصول محور در بازاریابی هنر بیشتر مورد استفاده قرار‌گیرد. هنرمندان با دسته‌بندی محصولات هنری، آسان‌تر قادر به شناسایی مخاطبین و برقراری ارتباط با آنها می‌باشند.

بازاریابی در هنر فرآیندی سیستماتیک می‌باشد که به دنبال شناسایی جامعه هدف آثار هنری و ایجاد علاقه در این افراد به منظور فروش آثار هنری می‌باشد. بازاریابی آثار هنری می بایست این نکته را در‌نظر داشته باشد که محصولات هنری لذت‌گرایانه می‌باشند و به دنبال ارضاء نیازهای خوشایند درونی انسان‌ها می‌باشند.

سازمان‌های هنری می بایست در جهت تعالی و توسعه کسب و کار خود برمبنای تفکر استراتژیک اقدام به تدوین طرح بازاریابی خود نمایند. برنامه‌های بازاریابی می بایست با تنظیم چشم انداز و اهداف و تحقیقات بازار آغاز گردند، با شناسایی و بخش‌بندی مخاطبین ادامه یابد و استراتژی‌های ترویج و تبلیغ را برای معرفی آثار هنری و محصولات هنری ادامه دهند و در پایان با ارزیابی فعالیت‌های بازاریابی میزان اثربخشی برنامه‌ها را اندازه‌گیری نمایند و بهبود مستمر را در برنامه‌های خود مدنظر قرار دهند.

برنامه‌های بازاریابی به دنبال شناسایی و جذب مشتریان بالقوه می‌باشند که در ادامه این راه سازمان‌های هنری می بایست برنامه‌های وفادارسازی مشتریان را نیز اجرا نمایند تا موقعیت کسب و کار خود را در این بازار رقابتی تثبیت نمایند و قدرت چانه‌زنی رقبا را به عنوان یک تهدید برای خود کاهش دهند.

رویدادهای روزمره آموزنده

رویدادهای روزمره آموزنده

درس آموخته کارآفرینی از یک پسر تحویل‌دهنده روزنامه

هیئت تحریریه نشریه دانشگاه کارآفرین

 

توانایی استقامت در برابر مشکلات همان چیزی است که یک انسان معمولی را از یک انسان توانمند متمایز می‌کند. سفر به سمت کارآفرینی مملو از مشکلات سنگین و آینده‌های نامشخص است. کارآفرینی به‌سختی کار، وقت و ریسک زیادی نیاز دارد؛ اما کارآفرینان می‌توانند چیزهای زیادی را از منابع غیرمنتظره یاد بگیرند – حتی از بچه‌ای که مقاله صبح را تحویل می‌دهد.

  • هرگز از موانع نهراسید

یک پسر روزنامه‌چی با موانع مختلفی روبرو می‌شود: آب‌وهوای نامناسب یا حتی فقط خستگی. بااین‌حال، این پسر روزنامه‌نگار را از برخاستن و غلبه بر آن چالش‌ها منصرف نمی‌کند. به‌عنوان یک کارآفرین، باید آن‌قدر شجاع باشید که قدم اول را بردارید. اگر شجاعت و تلاش را به دست نیاورید، هرگز به هدف مقابل نخواهید رسید. کارآفرینان باید شکایت از موانع پیش روی خود را متوقف کنند. مثل آن پسر روزنامه‌چی، بیدار شو، بیرون برو و خودت را نشان بده!

  • همیشه به‌موقع حاضر شوید

مسئولیت اصلی یک پسر روزنامه‌چی تحویل به‌موقع است. روزنامه به‌طور مداوم و در شرایط خوب تحویل داده می‌شود. عدم حضور به‌موقع منجر به عدم اعتماد مشتری می‌شود که به‌طور بالقوه منجر به از دست دادن درآمد می‌شود. زمان، پول، یک منبع ارزشمند است و هر کارآفرینی برای موفقیت باید این را تشخیص دهد. کارآفرینان هرگز نباید در جلسات خود تأخیر کنند، زیرا این امر می‌تواند به تجارت آسیب برساند. در هر زمان، تمرکز باید روی رشد و موفقیت باشد. برای دستیابی به آن، کارآفرینان باید عادت منظم و وقت‌شناس بودن را پیدا کنند. مدیریت زمان برای موفقیت شما به‌عنوان یک کارآفرین ضروری است، زیرا به مشتری و سایر کارآفرینان شما نشان می‌دهد که شما پاسخگو و قابل‌اعتماد هستید.

  • حاضر باشید لذت‌های کوچک را فدا کنید

گاهی اوقات، ممکن است یک پسر روزنامه دار به دلایلی از لذت معاشرت با دوستانش محروم شود و یا یک گردهمایی صبحگاهی را از دست بدهد، بنابراین مهم است که بدانید ممکن است قادر به انجام همه کارهایی که دوست دارید انجام دهید نباشد. کارآفرینان باید اهمیت فدای لذت‌های کوتاه‌مدت را برای منافع بیشتر بیاموزند. تجارت فرآیند دادن و گرفتن است و کارآفرینان باید این را تشخیص دهند. هرچه یک کارآفرین بیشتر در یک تجارت سرمایه‌گذاری کند و مایل باشد از لذت‌های کوتاه‌مدت جدا شود، پاداش آن نیز بالاتر خواهد بود. برای رسیدن به موفقیت، باید فداکاری شود و شادی‌های کوچک پیداشده در لحظه باید رها شود.

  • همیشه صادق باش

صداقت بهترین سیاست است. این یکپارچگی و ارزش شما را مشخص می‌کند؛ مانند یك پسر روزنامه‌ دار، یك كارآفرین باید به خاطر داشته باشد كه درزمینهٔ راه‌اندازی مشاغل، میزان ناكامی و ناامیدی زیادی وجود دارد و گاهی اوقات، امور طبق برنامه و پیش‌بینی پیش نمی‌روند؛ بنابراین، کارآفرینان باید صادقانه رفتار کنند با مشتری خود، زیرا همه‌چیز در کنترل آن‌ها نیست و یک رابطه واقعی می‌تواند کمک زیادی کند. کارآفرینان باید در مورد هر آنچه در شرکت‌هایشان اتفاق می‌افتد با خود صادق باشند. قضاوت در مورد هر جنبه از تجارت بسیار ضروری است – از امور مالی گرفته تا توسعه محصول تا روابط با مشتری. گاهی اوقات، همه‌چیز از کنترل خارج می‌شود، اما بررسی صادقانه شرایط می‌تواند به شما کمک کند تا به مسیر درست برگردید.

  • اولویت‌های خود را بدانید

وظیفه اصلی یک پسر روزنامه‌چی تحویل روزانه روزنامه به مشتریان است. اولویت‌های اصلی یک پسر روزنامه می‌تواند از اطمینان از تجارب مثبت مشتری تا داشتن محصولی که مشتری می‌خواهد باشد. به‌عنوان یک کارآفرین، یکی از اولویت‌های مهم شما باید یافتن مشتریانی بالقوه باشد که فراتر از محصول به شما بازخورد مهمی بدهند، زیرا شما باید اکوسیستم فروخته‌شده خود را درک کنید. کارآفرینان باید فوق‌العاده متمرکز بمانند و به اولویت‌های اصلی خود پایبند بمانند که به‌نوبه خود آن‌ها را برای موفقیت آماده می‌کند.

  • با همه کارآفرینان ارتباط برقرار کرده و رابطه خوبی برقرار کنید

دوست شوید نه دشمن. در بعضی مواقع، حتی می‌تواند به‌عنوان پشتیبان عمل کند. گاهی اوقات، ممکن است یک پسر روزنامه‌چی به‌موقع نتواند این کار را انجام دهد و روابط خوب با دیگر پسران در چنین شرایطی کمک می‌کند. به‌عنوان‌مثال، ممکن است یک پسر تحویل روزنامه بیش‌ازحد سفارش‌ها تحویل گرفته باشد و تصمیم بگیرد مسیر خود را به شخص دیگری تحویل دهد تا از ناامید کردن مشتریان خود جلوگیری کند. این تنها در صورتی امکان‌پذیر است که رابطه خوبی برقرار باشد. همچنین شبکه برای زنده ماندن شما به‌عنوان یک کارآفرین ضروری است، زیرا در فرصت‌ها را باز می‌کند.

  • روابط مشتری مهم است

یک پسر روزنامه‌چی رابطه خوبی با مشتری برای نگهداری آن‌ها و همچنین برای ارجاع برقرار می‌کند. مشتریان هزینه تحویل روزنامه را در هر مکان و زمانی که می‌خواهند تحویل شود پرداخت می‌کنند. هرگز ارزش و دسترسی یک مشتری وفادار را دست‌کم نگیرید. اطلاعات بیشتر مشتریان خود را حفظ کنید. چندین مشتری جدید می‌توانند از یک مشتری خوشحال و راضی حاصل شوند. کارآفرینان باید مدیریت ارتباط با مشتری را در اولویت کاری خود قرار دهند، زیرا این امر برای پابرجا ماندن در یک بازار رقابتی مهم است. بازخورد مشتری را نادیده نگیرید. تقاضای مشتری را کم نکنید، زیرا این‌ها دقیقاً مناطقی هستند که می‌توانید برای اصلاح خدمات خود از آن‌ها بیاموزید. به‌عنوان یک کارآفرین، همیشه سعی کنید مشتریان خود را برای ایجاد یک رابطه طولانی‌مدت خوشحال کنید. به‌قول‌معروف مشتری خوشحال مشتری وفادار است.

  • همیشه مراقب مشتریان جدید باشید

یک پسر روزنامه دار در هوشیاری خود بی‌امان است و با اشتیاق مراقب است تا ببیند روزنامه‌خوان احتمالی در آنجا وجود دارد یا خیر. یک کارآفرین باید همیشه مراقب مشتری‌ها و ایده‌های جدید باشد. آن‌ها باید دائماً خود را از نو اختراع كنند، به راه‌های بهتری برای اداره‌ی تجارت بیندیشند و روش‌هایی را كه می‌توان برای جلب مشتری بیشتر استفاده كرد، پیدا کنند.

  • در کشف فرصت‌های جدید دریغ نکنید

شاید دیده باشید که یک روزنامه دار روزنامه دار می‌ماند. نگفتن این چیز بدی است، اما لزوماً نباید تمام زندگی خود را همان کار را انجام دهید، مگر اینکه آن را دوست داشته باشید و از کاری که انجام می‌دهید راحت باشید. شما همیشه می‌توانید کاوش کنید، یاد بگیرید و بهتر شوید، درست مثل‌اینکه یک پسر تحویل روزنامه می‌تواند نماینده روزنامه شود، پسران بیشتری اضافه کند و لیست ادامه یابد. همیشه در یادگیری باز باشید. زندگی پر از غافلگیری و پایان غیرمنتظره است. از جایی که شروع می‌کنید نترسید. شما می‌توانید از همه قوانین سرپیچی کنید.

ثروت آفرینی سازمانی در بستر تکنولوژی

ثروت آفرینی سازمانی در بستر تکنولوژی

استفاده از ابزارهاي فناوري اطلاعات (BPMs) راه‌حلی براي دستيابي به ثروت سازمان‌ها

قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌تواند مسیر دستیابی به چابکی را در سازمان‌ها تسهیل نماید. امروزه نقش چابکی سازمانی و تأثیر آن در تمامی زمینه‌ها مشخص بوده و دستیابی به چابکی می‌تواند به ارتقای کیفیت خدمات، کاهش هزینه‌های ناشی از عکس‌العمل نامطلوب به تغییرات، افزایش توان رقابت و افزایش کارایی و بهره‌وری سازمان‌ها و بنگاه‌های كشور منجر گردد. در این راستا فناوری اطلاعات و ارتباطات یکی از مهم‌ترین منابع در جهت تحقق چابکی محسوب مي‌شود، چراکه فناوری اطلاعات و ارتباطات ابزاري برای دریافت و پیمایش به هنگام اطلاعات و درنتیجه توسعه دانش افراد در جهت تحقق چابکی سازمان است. از طرف دیگر، امروزه نگرش به فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان ابزار رشد و توسعه کشورها، جای خود را به فناوری اطلاعات به‌عنوان محور توسعه داده است، درواقع تصور حیات یک کشور به‌عنوان عضو فعال جامعه جهانی بدون توجه به موضوع فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان بستر و محور اصلی توسعه، غیرممکن است. شركت و سازمان‌ها و به‌طورکلی بنگاه‌های اقتصادي در کسب‌وکار به‌عنوان مهم‌ترین رکن اقتصاد جوامع که وظیفه تأمین و خلق ثروت در جهت توسعه جوامع را دارند از این قاعده مستثنا نیستند. در فرآیند اقتصادي کسب‌وکارها، فرايندهاي سازماني و اطلاعات می‌تواند نقش اساسی داشته باشند؛ بنابراین بهره‌گیری از قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌توانند روند تولید ثروت، دانش و دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان‌ها را شدت بخشيد و به‌این‌ترتیب بستری را برای هوشمند سازي كسب‌و‌کار‌ از طريق مهم‌ترین دارایی‌های سازمان (فرايندهاي سازماني) فراهم نماید. موضوع هوشمند سازي و پويايي فرایندهای سازماني در يك کسب‌وکار با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات و حرکت سازمان‌ها به سمت هوشمند سازی و چابکی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ بنابراین و با توجه به نتایج حاصل از هوشمند سازي و پويايي فرايندهاي سازماني در جهت افزایش میزان چابکی، برنامه‌ریزی جهت هوشمند سازی كليه فرايندهاي کسب‌وکار و سازمان و مجهز کردن آن‌ها به ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات به‌منظور اثربخشی بیشتر فعالیت‌های سازمان‌ها و دستيابي به اهداف و حركت در جهت رسالت سازمان‌ها امري است ممدوح و قابل‌ستایش كه پويايي کسب‌وکار و شفافيت امور را به ارمغان خواهد آورد.

تصمیم‌گیری در شرایط متغیر محیطی و حل مسائل کسب‌وکار، نیازمند دانش متنوع است که تعامل و همکاری بین اجزاي سازمان که دانش‌های مختلفی را در اختیار دارند، در يك تعامل سيستماتيك و پويا می‌کوشند تا تصمیم‌گیری درست‌تری داشته باشند. همچنین مسئله شناسایی و تشخیص تغییرات محیطی و تغییرات موجود در نیازها و خواسته‌های مشتريان و همچنین پاسخگویی سریع به نیازهای جدید آنان با استفاده از فرايندهاي دروني سازمان نيازمندي چابكي در اعمال تغييرات درون سازمان و هم‌راستایی آن‌ها با اهداف استراتژيك کسب‌وکار می‌باشد كه با توجه به رابطه بین هوشمند سازی و ابعاد چابکی (سرعت، پاسخگویی، شایستگی و انعطاف‌پذیری) حاصل می‌شود و با عنایت به اهمیت و ضرورت افزایش میزان سرعت، شایستگی، پاسخگویی و انعطافپذیری در کسب‌وکار، بهره‌گیری از ظرفیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات جهت افزایش میزان این ابعاد در کسب‌وکار از ضروریات لاينفك محسوب می‌شود.

مدیریت فرایندهای کسب‌وکار یا همانBPM، شامل روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارهایی جهت پشتیبانی از طراحی، مدیریت و تحلیل فرایندهای کسب و کار است؛ به‌عبارت‌دیگر، BPM یک رویکرد ساختاریافته با هدف بهبود کیفیت محصول و خدمات است و تلاش دارد تا فرایندهای سازمان را با استراتژی سازمان همسو نماید و به موازات آن رضایت مشتری را با افزایش کیفیت، بهبود دهد.

مدیریت فرایندهای کسب‌وکار یا BPM، ریشه در دو علم مدیریت و فناوری اطلاعات دارد. همین موضوع یکی از عوامل مهم محبوبیت و کارآمدی این رویکرد است. با رشد و ترکیب این دو علم، مفهوم مدیریت فرایندهای کسب‌وکار ایجاد گردیده است. در واقع BPM پس از رویکردهای TQM و BPR در مدیریت و به موازات آن پس از ظهور سیستم‌های مدیریت پایگاه داده، سیستم‌های مدیریت منابع سازمانی و سیستم‌های مدیریت گردش کار در فناوری اطلاعات، به‌منظور بهبود خدمات و محصولات معرفی گردید. منظور از بهبود، عبارت است از کلیه عملیات و تغییراتی که در فرایندها ایجاد می‌گردد تا هزینه و سرعت انجام را کاهش و کیفیت خروجی فرایند را افزایش دهد.

به‌منظور پشتیبانی از اجرای BPM در سازمان‌ها‌ BPMS یا سیستم‌های مدیریت فرایندهای کسب‌وکار که حاصل فناوری اطلاعات هستند، تولیدشده‌اند. سیستم های مدیریت فرایندهای کسب‌وکار با مجموعه ابزارهای خود، کلیه مراحل چرخه فرایند از طراحی و مدل‌سازی تا اجرا، پایش و بهبود را پشتیبانی می‌نمایند.

ازاین‌رو توجه به مديريت فرايندهاي کسب‌وکار در سازمان‌ها به جهت اينكه می‌تواند منجر به افزایش سرعت کسب‌وکار، بهبود تصمیم‌گیری مدیران، چابکی در کسب‌وکار، بهینه‌سازی و حذف فعالیت‌های غیرضروری و اجرای خودکار فرآیندها و نيز تخصیص فعالیت‌ها بر اساس حجم کار، تسهیل نظارت، اندازه‌گیری و پایش فعالیت‌ها شود بسيار حائز اهميت مي‌باشد و استقرار BPMS در سازمان‌ها این امکان را به وجود مي‌آورد که در هنگام تعیین کاربران یا مجریان هر فعالیت، گزینه تخصیص کار متناسب با حجم کاری انتخاب شود، به‌طوری‌که فعالیت‌ها بر اساس حجم کاری موجود در کارتابل هر یکی از کارشناسان به آن‌ها اختصاص خواهد یافت؛ یعنی سیستم به‌صورت هوشمند، کار را به کارتابل کارشناسی خواهد فرستاد که حجم کار داخل کارتابلش از بقیه کمتر است. از اين طريق همه فرآیندها در انتها برای مقایسه قادر به اندازه‌گیری می‌باشند. این کار باعث مدیریت بهتر فرآیندها و افراد می‌شود. زمانی که فرایندها از تکنولوژی و بر بستر فناوری اطلاعات اجرا می‌شوند، شرایط گزارش و ابزارهای آنالیزی را برای تصمیم‌گیری‌های اجرایی از طریق داشبوردهای مدیریتی  فراهم می‌کند.

با توجه به اينكه در فضاي رقابتی امروز سازمان‌ها دائم تحت‌فشارند تا راه‌حل‌های جديدي براي مسائل و مشکلات پيش رو پيدا كنند و هميشه به دنبال ارائه خدمات بهتر و چابك به مشتريان خود می‌باشد تا استانداردهاي بالايي در كسب مزيت رقابتي داشته باشند. لذا در اين راستا سيستم مديريت فرآيندهاي کسب‌وکار از بروزترين راهکارها به‌منظور پاسخ به نيازهاي جديد و متغير سازمان‌ها است.

سعيد حاجی‌زاده دكتري مديريت فنّاوری (سیاست‌های تحقيق و توسعه)

مدرس دانشگاه و مشاور حوزه مديريت و فناوري

ناظران بازار مجهز به فناوری‌های روز دنیا

ناظران بازار مجهز به فناوری‌های روز دنیا

فناوری صنعت مالی با توجه به نحوه اجرای صنعت و اقدامات قانون‌گذاران مالی، پیوسته در حال تغییر است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید «فناوری قانون‌گذاری رگ تک (RegTech)» با رشد سریع خود در دو سال گذشته، بسیار مورد توجه اکثر شرکت‌های چندملیتی فناوری از جمله IBM و شرکت‌های مشاوره جهانی قرار گرفته است.
هنوز برای «رگ تک» همانند سایر حوزه‌های فین تک، تعریف توافق شده‌ای وجود ندارد. اما «مرکز دارایی بین‌المللی(IIF)» آن را اینچنین تعریف کرده است: «رگ تک» یعنی استفاده از فناوری‌ برای حل الزامات نظارتی و انطباق بیشتر و مؤثر با آنها.
در حال حاضر «رگ تک» بر راه‌حل‌های مبتنی بر فناوری برای کاهش یا حل چالش‌های نظارتی تمرکز دارد. داده‌های دیجیتالی، شبکه‌های رایانه‌ای، ساختارهای سازمانی، فناوری اطلاعات و ابزارهای تحلیلی بواسطه «رگ تک» جایگزین فرآیندهای سبک قدیمی‌ شده و موجب بهبود فرایند تصمیم‌گیری شده است.
«رگ تک» ترکیبی از فناوری‌ها و فرآیندهای نوآورانه برای مدرن‌سازی، جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها است. به عبارت دیگر رگ تک در راستای انطباق نظارتی، ارتقای کارکرد مدیریت ریسک، بهره‌مندی از فرایندهای نظارتی و قانونی برای قانونگذاران مالی و نظارتی و نیز موسسات مالی عمل می‌کند.

در حال حاضر «رگ تک» به دو زیر مجموعه تقسیم می‌شود:

الف) «رگ تک» برای موسسات مالی ب)«فناوری قانونگذاری مختص ناظران (SupTech)». هر کدام از این زیرمجموعه‌ها اهداف و برنامه‌های مختص خود را دنبال می‌کنند که به شرح آن پرداخته می‌شود:
الف) «رگ تک» برای موسسات مالی
در حال حاضر فرصت‌های کسب و کار قابل توجهی با هدف کاهش هزینه‌ها و افزایش سودآوری برای موسسات مالی که به دنبال سازگاری و هماهنگی با مقررات در حال تغییر هستند، به وجود آمده است. بر این اساس، بیشتر فناوری‌های «رگ‌تک» به گونه‌ای تنظیم شده‌ است تا ضمن کاهش هزینه‌ها، موجب ارتقای کارایی، اطمینان‌بخشی و بهبود مدیریت ریسک در زمینه مقررات شوند.

حوزه‌های «رگ تک» مختص موسسات مالی به شرح زیر عبارتند از:

۱.سازگاری:

این حوزه یکی از مهمترین فعالیت‌های «رگ تک» به شمار می‌آید. امروزه فناوری «رگ تک» در موسسات مالی به طور گسترده راه‌حل‌هایی در بخش‌های سازمانی برای شناسایی و پیگیری تغییرات در الزمات نظارتی و در سطوح محلی یا جهانی را نشان می‌دهد. علاوه بر این، راه‌حل‌ها برای نظارت بر مراحل انطباق و ریسک انطباق‌پذیری براساس تجزیه و تحلیل داده‌های عملیاتی نیز استفاده می‌شود.
نظارت بر کارکنان، تجزیه و تحلیل در زمینه رفتارهای افراد، ارتباطات تجاری و نیز فرآیند تاریخی ایمیل‌ها از جمله نمونه‌هایی است که در این زمینه استفاده می‌شود.
در این حوزه شکلی از انطباق‌پذیری خودکار به نام «انطباق پویا» وجود دارد. به این معنا که الزامات نظارتی و مناسب در پروتکل‌های IT تعبیه شده است تا از انطباق مستمر، ارائه گزارش داده‌ها به صورت دقیق و مرتبط به ناظران، اطمینان کامل حاصل شود.
گفته می‌شود که این نوع از «رگ تک»ها به طور چشمگیری هزینه‌های مراحل انطباق دستی را کاهش می‌دهند. از این رو، موجی از استارتاپ‌ها و غول‌های فناوری در این عرصه در حال فعالیت هستند تا جهت بروزرسانی الزامات نظارتی، شناسایی جرایم مالی احتمالی و مدیریت ریسک مالی به موسسات مالی خدمت‌رسانی کنند. البته ناگفته نماند که راه‌حل‌های بی‌شمار دیگری نیز برای موضوعات خاصی همچون امنیت سایبری، جلوگیری از افشای اطلاعات سهامداری و حسابرسی خودکار در این حوزه وجود دارد.

طرح فناورانه «نوآفرین» و جذب بیش از 1000شرکت نوپا

طرح فناورانه «نوآفرین» و جذب بیش از 1000شرکت نوپا

 

آخرین آمار پیوستن شرکت‌های مربوط به کسب‌وکارهای نوپا نشان می‌دهد ۱۷۶۳ شرکت و تیم نوپا، شتاب‌دهنده و سرمایه‌گذار عضو طرح نوآفرین شده‌اند.

تأمین مالی استارتاپ‌ها و تسهیل قوانین برای آنها از مواردی است که می‌تواند راه را برای این کسب‌وکارهای نوپا باز کند،

بویژه استارتاپ‌های حوزه فناوری که می‌توانند در مدت کوتاهی راه بسیاری را طی کرده و به تک‌شاخ‌های حوزه تبدیل شوند.

مسئولان، نوآفرین را طرحی جهت آسان‌سازی قانونمندتر کردن استارتاپ‌ها و تسهیل ورود آنها به فرآیندهای رسمی کسب‌وکار می‌دانند و در این راستا شرکت‌ها و تیم‌های نوپا، شرکت‌های رشدیافته،

شتاب‌دهنده‌ و مراکز رشد، افراد علاقه‌مند به حوزه نوآفرینی و سرمایه‌گذاران می‌توانند در این طرح حاضر شوند.

نوآفرینی : افراد نا همرنگ چگونه دنیا را تغییر می‌دهند؟! (بخش اول)

در طرح نوآفرین هر شرکت خصوصی و تعاونی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات که کمتر از سه سال از تاریخ ثبت آن گذشته باشد به‌عنوان شرکت‌هایی ذکر شدند که از آنها حمایت می‌شود.

البته شرایطی همچون سرمایه حداکثری ۲۵۰میلیون تومانی و درآمد کمتر از ۵۰۰ میلیون تومانی نیز در این حمایت دخیل است.

شرکت‌هایی که در طرح نوآفرین حمایت خواهند شد باید در سامانه متمرکز درخواست خدمات سازمان فناوری اطلاعات ایران مشخصات خود را ثبت کرده باشند و همچنین مؤسسان و صاحبان سهام شرکت نسبت به توزیع سود اقدام نکنند.

طرح نوآفرین، ماهیت استارتاپی را مبنای کار خود قرار داده و بر همین اساس، قوانین و مقررات بیمه، مالیات و حتی جذب سرمایه‌گذار را تسهیل کرده است.

در همین راستا در آخرین آمار پیوستن شرکت‌های مربوط به کسب وکارهای نوپا نشان می‌دهد تاکنون ۶۸۹شرکت نوپا، ۶۱۰ تیم نوپا، ۱۸۰شرکت بزرگ رشدیافته، ۵۱ شتابدهنده و مرکز رشد، ۲۱۷ علاقه‌مند حوزه نوآفرینی و ۱۶سرمایه‌گذار عضو طرح نوآفرین شدند که در مجموع شامل ۱۷۶۳ شرکت می‌شود.

این در حالی است که در اولین اعلام پیوستن شرکت‌ها به طرح نوآفرین، تنها ۱۵۶ شرکت به این طرح اضافه شده بودند.

 

تشخیص اشتباه بیماری با گوگل

تحقیقی میان ۲ هزار امریکایی نشان داد ۴۳ درصد افراد با جست‌و‌جوی علائم خود در گوگل، بیماری خود را اشتباه تشخیص می‌دهند.

همچنین از هر ۵ شرکت کننده، ۲ نفر بیماری خود را خطرناک‌تر تشخیص می‌دهند. به‌گزارش مهر، پژوهشی جدید نشان می‌دهد از بین هر ۵ امریکایی، ۲ نفر با توجه به جست‌و‌جو در گوگل تصور می‌کنند که یک بیماری خطرناک دارند.

این پژوهش که میان ۲ هزار امریکایی انجام شده نشان داد ۴۳ درصد افراد علائم بیماری خود را در فضای آنلاین جست‌و‌جو می‌کنند و در نهایت به این نتیجه می‌رسند که بیماری‌شان خطرناک‌تر از واقعیت است.

۶۵ درصد شرکت‌کنندگان از اینترنت برای تشخیص بیماری خود استفاده کردند اما نتایج این پژوهش نشان داده تایپ کردن علائم بیماری در نوار جست‌و‌جو بیشتر از سود، ضرر همراه دارد.

۷۴ درصد از شرکت کنندگانی که بیماری خود را در فضای آنلاین جست‌و‌جو تشخیص داده بودند، بسیار بیشتر نگران سلامتی‌شان شده بودند.

دلیل این امر نیز پاسخ‌های «دکتر گوگل» است! این در حالی است که طبق پژوهش مشاوره پزشکی اینترنتی فقط در کمتر از ۴۰ درصد مواقع معتبر است.

مؤسسه One Poll به سفارش شرکت LetsGet Checked این پژوهش را انجام داده است.

در این پژوهش ۵۱ درصد از شرکت‌کنندگان اعلام کردند پس از بیمارشدن حتماً به پزشک مراجعه می‌کنند.

این در حالی است که یک چهارم شرکت‌کنندگان (۲۶ درصد) پزشک خانوادگی ندارند. منظور از پزشک خانوادگی، پزشکی است که مراقبت‌های اولیه را برای بیمار فراهم می‌کند.

همچنین در این تحقیق از هر ۱۰شرکت‌کننده ۶ نفر به‌طور کلی از مراجعه به پزشک اجتناب می‌کنند.

 

منبع خبر : سایت مدیر اینفو

کارآفرینی که برای بهبود زندگی بشر علم و نوآوری را در هم آمیخت

کارآفرینی که برای بهبود زندگی بشر علم و نوآوری را در هم آمیخت

 

اریک بیونتگارد را می‌توان یکی از کارآفرینان سرسخت دوران حاضر دانست، کارآفرینی که علم و نوآوری را به گونه‌ای با یکدیگر ترکیب می‌کند که می‌تواند بهبود زندگی بشر را به همراه داشته باشد.
«اریک بیونتگارد» را در حال حاضر به عنوان رئیس و همچنین بنیانگذار (Total Communicator Solutions) می‌شناسند. اریک برای میلیون‌ها نفر از مردم ارزشی بی‌سابقه از طریق هوشمندسازی دستگاه‌ها به ارمغان می‌آورد. در یک گام فراتر او اجازه می‌دهد شهرهای هوشمند حتی بسیار سریع الانتقال شوند و به شما اجازه شخصی‌سازی، انتخاب، زمینه سازی و حتی احساس کردن تجربیاتی را می‌دهد که ممکن است باعث بهبود زندگی شما شوند.

 

توسعه روباتیک‌های زیردریایی

سفر اریک برای تبدیل شدن به یک کارآفرین، ریشه در دوره چهار ساله تحصیلات او در دانشگاه سالفورد انگلستان در سال ۱۹۸۶ دارد. دوره‌های آکادمیک او به پایان رسیده و زمان ترک دانشگاه بود. روزهای باقی مانده روزهایی بود که اریک در مورد شغل آینده‌اش پس از کار در مرکز فناوری زیردریایی نروژ از خود می‌پرسید، در واقع او مشتاق بود تا روباتیک‌های زیردریایی را به سمت دریای شمال توسعه دهد. مدت زمان زیادی نگذشت که تصمیم خود را گرفت و به ایالات متحده سفر کرد، کشوری که به شما به عنوان یک مهندس جوان و جویای به دست آوردن تجربیات جدید وعده‌های تازه می‌دهد تا به‌ جای کشف و توسعه وسایل نقلیه فضایی در عمق فضا به دنبال آن بر روی زمین باشید.

گردآوری گروه کوچکی از متخصصان همفکر

پس از سال‌ها کار بر روی جت‌های جنگی، شاتل فضایی، هوا‍پیماهای تجاری و مهندسی علوم موشکی، که به دنبال چند سال کار در زمینه املاک و مستغلات آمده بود، اریک به شرکت کوالکام Qualcomm پیوست؛ شرکت غول مخابراتی که بسیار هم شناخته شده بود. پیش از آن اریک همچنین نقش رهبری اجرایی در بخش تحقیق و توسعه شرکت را بر عهده داشت. درست همین‌جا بود که او به نقطه تلاقی دلخواهش رسید؛ علم و پیشرفتی که با تکنولوژی آمیخته شده و پرداختن به آن می‌توانست ارزش و چشم انداز زندگی واقعی را با تغییراتی مواجه کند.

او به وجود یک راه حل و پلتفرم احساس نیاز کرد که بتواند در شرایط موجود فناوری‌های در دسترس را به سیستم عامل‌های قابل استفاده و قدرتمند متصل کند. به همین منظور در سال ۲۰۱۲ اریک گروه کوچکی از متخصصان همفکر را گرد هم آورد تا با هم اندیشی و صرف منابع و بودجه محدود به نقطه مورد نظر او دست یابند.

طراحی پلتفرم کامل و دقیق بازاریابی

بیونتگارد به همراه تیم کارشناسان صنعتی، معماری و توسعه یک نوع پلتفرم (PaaS) را به دست آورد که شبکه‌های حسگر موجود، ‌دستگاه‌ها و کاربران آنها را به یکدیگر متصل می‌کند. آنها در کنار یکدیگر یک پلتفرم کامل و دقیق بازاریابی سیار به وسیله اپلیکیشن‌های پویای تلفن همراه طراحی کردند؛ پلتفرم اسپارک کامپس Spark Compass. یک موتور قدرتمند برای پردازش داده‌های بزرگ، داده‌هایی که توزیع شده هستند. منظور از داده‌های توزیع شده، داده‌هایی است که بر روی چندین کامپیوتر قرار دارند و نیاز است تا مورد پردازش قرار گیرند.

اگر چندین کامپیوتر در اختیار داشته باشید می‌توانید از این طریق، موارد پردازش داده‌ها را به صورت موازی بر روی کامپیوترهای مختلف اجرا کنید و نتیجه را به صورت تجمیع شده بر روی یک کامپیوتر قرار دهید. در حقیقت این پلتفرم به شما اجازه می‌دهد تا از سیستم‌های مختلف ذخیره سازی توزیع شده استفاده کنید.

گسترش همکاری با شناخته شده‌ترین برندها

امروزه اسپارک کامپس به عنوان یک پلتفرم اختراعی به ثبت رسیده است. ارائه دهندگان و همکاران اسپارک کامپس در سراسر جهان، شرکای شبکه و شرکای هم‌پیمان سیستم از ATOS, Qualcomm,CGI و همچنین سامسونگ را تا شرکای محلی کوچکتر تشکیل می‌دهند. اریک بیونتگارد درباره جایگاه فعلی این پلتفرم می‌گوید: «این مسیری است که ما برای مطرح شدن طی کرده‌ایم و در نهایت با برخی از شناخته شده‌ترین برندها شراکت خود را بیش از پیش گسترش می‌دهیم. پلتفرم اسپارک کامپس بارها مورد امتحان و راستی آزمایی در استقرار شرکت‌های تجاری واقعی در بازارهای متعدد قرار گرفت. این فرآیند در حال تبدیل و نتیجه‌ دهی است که هم اکنون توسط شرکای ما در این شبکه در سطح جهانی تایید و مورد ترویج قرار می‌گیرد.»

فراگیری پلتفرم‌های ارتباطات هوشمند

اگر قرار باشد از سمت مقابل و روبه‌روی اریک نگاهی به پیشینه او بیندازیم، می‌بینیم که اریک Total Communicator Solutions را هدایت کرد تا به یک پلتفرم کاملا متصل و هوشمند تبدیل شود؛ این راه حل، تجزیه و تحلیل داده‌های واقعی را با داده‌های سنسورهای واقعی در اختیار کاربر قرار می‌دهد تا «ارتباطات واقعیت تکمیلی» را که موقعیت مکانی، مشخصات مورد نیاز در تبادل و ثبت شده به وسیله کاربر و اطلاعات فعالیت‌های او را با یکدیگر ترکیب می‌کند تا اطلاعات انتخاب شده دستگاه‌های موبایل و دیگر نمایشگرها را به یکدیگر منتقل کند. اختراع ثبت شده این شرکت شامل تعداد پلتفرم‌های ارتباطات هوشمند متنی است که از پرگار و جهت یاب تا سنسورهای شهر هوشمند را در برمی‌گیرد. تعداد نصب و به کارگیری اسپارک کامپس Spark Compass در این میان قابل توجه است که مورد استفاده فرودگاه‌ها، بیمارستان‌ها، تسهیلات دانشگاه‌ها، سالن‌های ورزشی، استادیوم‌ها و مراکز کنفرانس قرار گرفته است.

کاربران این اپلیکیشن عموما در سن دیه‌گو، کالیفرنیا و دیگر موقعیت‌های مکانی ایالات متحده با پذیرش مقررات ایالات متحده و همچنین اسپانیا، مکزیک، انگلستان، نروژ و نیوزیلند قرار دارند. مشتریان توتال کامیونیکتر به طور معمول برندهای بسیار بزرگ هستند که دارایی‌های بسیار زیادی دارند، این شرکت فراتر از رویکرد کسب و کار متعارف، هدف خود را تلاش برای گسترش این برندها تعیین کرده است و این گسترش نباید تنها از طریق گسترش برنامه‌های آنها باشد. بنابراین لازم است شرکت‌ها ابزار لازم را فراهم کنند، ابزارهایی که مشتری در رابطه با آنها اعلام نیاز می‌کند تا از این طریق بتوانند پیام‌های برند تجاری خود را به طرفدارانشان برسانند.

توانایی راه حل‌های توتال کامیونیکیتر

اریک در گفت‌وگویی درباره این پلتفرم توضیح می‌دهد: این دستاورد ویژه، ما را توانمند می‌کند تا از طریق سیستم‌های میراث از پایگاه داده‌های مشتریان تا برنامه‌های موجود را برای مشتریان تکمیل کنیم. تلاش ما این است که ارتباطات را برای مشتری افزایش داده و وفاداری خود را به مشتری‌ها و طرفداران اثبات کنیم. توتال کامیونیکیتر این کار را با اطمینان از این که اپلیکیشن‌های برندهایی که می‌سازد و با آنها تعامل برقرار می‌کند باعث می‌شود تا در نهایت برندها را در یک ارتباط متقابل با مشتریان آنها قرار می‌دهد. ما حتی می‌توانیم از این پلتفرم برای افزایش و بهبود گفت‌وگوهای داخلی و برقراری ارتباطات و بهبود عملیات هم استفاده کنیم. اسپارک کامپس، پلتفرمی در مجاورت تلفن همراه و در واقع یک قطب نما یا پرگار مغز است که شما را قادر می‌کند تا طیف گسترده‌ای از تجارب در سراسر جهان داشته باشید. بر اساس تکنولوژی ثبت اختراع، از جدیدترین نوآوری‌ها در نزدیکی برج‌های دیده‌بانی، یکپارچگی سنسورها، حصارهای جغرافیایی، واقعیت تکامل یافته و واقعیت مجازی تا تعدادی از موارد دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد و «ارتباطات هوشمند تکامل یافته» را تشکیل می‌دهد و کسب و کارها را قادر می‌کند تا با سازمان‌ها بازاریابی پویا داشته باشند و همچنین ارتباطات داخلی و خارجی آنها را نیز دربرمی‌گیرد. نتیجه نهایی توانایی بازگشت آسان زمان واقعی است، هوش مصنوعی تجربه‌هایی را به افراد در مکان‌هایی همچون مراکز کنفرانس، دانشگاه‌ها، فرودگاه‌ها، مراکز پزشکی و بیمارستان‌ها، رویدادها، ساختمان‌های ادارای و مقاصد توریستی منتقل می‌کند و در یک گام فراتر از هوش مصنوعی می‌توان به جرات گفت اسپارک کامپس در حال حاضر ترکیبی از همه این موارد است.

صنعت اینترنت به سرعت در حال گسترده شدن است و به نظر می‌رسد همه چیز برای یک آینده بی نظیر تنظیم شده است. در این میان برخی مدل‌های جالب کسب و کار هم ظهور کرده‌اند و راه حل‌های توتال کامیونیکیتر هم در این میان توانایی دارد تا کارآیی کسب و کار مبتنی بر مکان را متحول کند. این شرکت به رهبری اریک بیونتگارد به دنبال دستاوردهای نوآورانه و خودمحور است که اشتیاق برای کسب تجربه‌های جدید و شهر هوشمند سریع الانتقال دارد.

گرایش کارآفرینانه شرکت­های کوچک و متوسط به بازاریابی

گرایش کارآفرینانه شرکت­های کوچک و متوسط به بازاریابی

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب‌وکار

 

شرکت­های کوچک و متوسط توجه به این نکته که راه و روش شرکت­های کوچک در رساندن محصولات و خدمات به بازار متفاوت از شرکت های بزرگ می­باشد، سبب می شود به این موضوع فکر کنیم که این شرکت­های کوچک و متوسط با چه رویکردی می­توانند بهترین بهره­ وری از بازار را داشته باشند.

شرکت­های کوچک و متوسط (SMES) با تعدادی چالش کسب ­و­کار درونی و بیرونی مواجه هستند که با استفاده از گرایش بازاریابی کارآفرینانه آن­ها را از سر راه برمی­دارند.

باید بدانیم که شرکت­های تولیدی در مقیاس کوچک صرفاً نسخه­ های کوچکی از شرکت­های بزرگ نیستند، بلکه فعالیت بازاریابی را نیز به شکل متفاوت انجام می­دهند.

 

شرکت­های کوچک و متوسط

شرکت­های کوچک و متوسط گاهاً دیده می‌شود که سبک متمایزی از بازاریابی را به دلیل مشخصه­ هایی مانند اندازه شرکت، محدودیت منابع، تأثیر کارآفرین، فقدان ساختارهای سازمانی رسمی یا فقدان سیستم­ های رسمی ارتباطی، در پیش می­گیرند که ذاتاً رویکرد غیررسمی، ساده، بی‌حساب‌وکتاب شناخته می­شود.

این شکل بازاریابی معمولاً واکنش به رقابت و کشف فرصت­ها است. شواهد تجربی نشان می­دهد که رابطه معناداری بین بازاریابی یک بنگاه و گرایش­های کارآفرینانه وجود دارد که هردوی آن­ها به‌شدت در موفقیت بنگاه مؤثرند و پیشرفت­های اخیر، نظیر بازاریابی کارآفرینانه سبب شکل­ گیری فصل مشترک بازاریابی و کارآفرینی شده است.

نکته قابل‌تأمل این است که هرگونه بررسی بازاریابی کارآفرینانه باید نوآوری، روابط با مشتریان و تعهد مشتریان را در نظر داشته باشد.

اخیراً جوتز، سوورانتا و رولی از چارچوب بازاریابی کارآفرینانه مشتری‌گرایی برای بررسی فعالیت‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای گرایش بازاریابی کارآفرینانه در دو گروه از شرکت­های فناوری نرم‌افزار در شمال ولز و سلیکون ولی آمریکا، استفاده کرده‌اند.

شرکت­های بریتانیایی

شرکت­های بریتانیایی بسیار مشتری مدارتر هستند و بر روی ابداعات تدریجی تمرکز می­نمایند، حال آن­که شرکت­های آمریکایی کارآفرین-محورتر بودند و روی توسعه محصولات جدید و نوآوری­های پیشتاز، متمرکز هستند.

شرکت­های آمریکایی تیم­های بازاریابی/فروش بسیار بزرگی دارند، درحالی‌که در شرکت­های بریتانیایی تفاوت قابل‌توجهی مشاهده می­شود به‌طوری‌که شرکت­های بریتانیا که دارای رشد تدریجی هستند دارای هیچ­گونه نیروی متخصص فروش و بازاریابی نیستند، درحالی‌که شرکت­های دارای رشد متوسط و بالا متخصصین بازاریابی و فروش را در سطح دانشجوی سال آخر در اختیار داشتند.

SME

در این بین شرکت­های موردبررسی دارای شباهت­هایی نیز هستند. شرکت­های آمریکایی و بریتانیایی مقداری از دارایی­های خود را صرف تحقیق و توسعه می­نمایند.

در آمریکا سرمایه ­گذاری در تحقیق و توسعه روشی برای عملیاتی کردن استراتژی اقیانوس آبی محسوب می­شود، یعنی ایجاد بازارهای جدید با تبدیل‌شدن به محور بازار، شکست دادن رقبا، تبدیل‌شدن به رهبران و نوآوران بازار.

شرکت­های نمونه آمریکایی نسبت به شرکت­های بریتانیایی آگاهی بیشتری از رقبای خود داشتند و می­دانستند که کدام رقیب را باید شکست دهند؛ اما این شرکت­های آمریکایی رویکرد فراکنشی نسبت به رقبا را بر رویکرد واکنشی ترجیح داده و محصولات را به‌سرعت و قبل از رقبای خود وارد بازار می­کردند.

هر دو گروه روی ایجاد ارزش برای مشتری از طریق نوآوری تمرکز می­کردند و چندان به فعالیت رقبای خود توجه نداشتند. یافته‌ها نشان می­دهد که هم شرکت­های آمریکایی و هم شرکت­های بریتانیایی حساسیت به رقیب را نوعی فعالیت واکنشی می­دانند و لذا برایشان اولویت محسوب نمی­شود.

در ادامه خواهیم داشت….

شرکت­های آمریکایی و بریتانیایی هر دو، اهمیت فرآیندهای کسب­و­کار را مطرح می­نمایند؛ اما در شرکت­های بریتانیایی با بزرگ شدن شرکت­ها و جلب مشتریان بیشتر، نیاز به مدیریت کارآمد پروژه­ها و فرایندهای رسمی کسب­ و­کار در شرکت افزایش پیدا می­کند.

این فعالیتی بود که شرکت­های بریتانیایی در حین رشد روی آن تمرکز می­کردند تا بتوانند پروژه­های خود را بهتر مدیریت و کنترل کنند. شرکت­های آمریکایی با این­که می­گفتند نیازمند فرایندهای تلفیقی کارآمدی برای کسب‌وکار هستند، اما همچنان R&D و ارائه سریع محصولات به بازار را ترجیح می­دادند.

شرکت­های بریتانیایی «بهره‌برداری از بازارها» را «بسیار کم‌اهمیت‌تر» تلقی می­کردند؛ آن‌ها معمولاً نرم‌افزارهای سفارشی درست می­کردند که ازنظر نوآوری در استفاده از سهم­ های اندک بازار، تدریجی محسوب می­شوند؛ جالب این است که در آمریکا تبلیغات شفاهی مورداستفاده قرار می­گیرد،

اما به‌عنوان ابزار بازاریابی یا فروش، تکیه چندانی بر آن نمی­شود. در اینجا پیوند نزدیکی بین نوآوری در بازاریابی و شرکت­هایی وجود دارد که بنا به توصیف خود رفتار شومپتری (Schumpeterian) دارند؛

یعنی تمایل دارند بازارها را برانگیزند و با ایجاد تقاضا، نوآوری و ریسک‌پذیری، بازارهای جدیدی ایجاد کنند.

 

شرکتهای آمریکایی

شرکت­های آمریکایی و کارآفرینانشان بسیاری از موارد مطرح‌شده در تحقیقات بازاریابی کارآفرینانه را در خود نهادینه کرده­اند؛ رفتار شومپتری دارند، سبب ایجاد تغییر می­شوند، بازارهای جدید ایجاد می­کنند، با راهنمایی به مشتری، نوآوری می‌کنند و تمرکزی ذاتی روی فروش دارند. عملکرد شرکت در این نمونه‌ها نشان می‌دهد که شرکت‌های آمریکایی رشد بسیار سریع‌تر و سودآوری بیشتری داشته و محصولات بیشتری را وارد بازار می‌کنند.

درنتیجه می­توان گرایش بازاریابی کارآفرینانه بازاریابی کارآفرینانه، رویکرد نوین در بازارهای چالشی مشتری­ گرایی را به‌عنوان چهارچوب عمومی بررسی و تحلیل شرکت­های کوچک و متوسط در گرایش‌های بازاریابی کارآفرینانه در نظر گرفت.

علیرضا سرحدی

علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب‌وکار

بازاریابی پارتیزانی، جنگ برای تصرف ذهن مشتری

بازاریابی پارتیزانی، جنگ برای تصرف ذهن مشتری

بازاریابی پارتیزانی شکل دیگری از بازاریابی است که اهمیت زیادی در عرصه تبلیغات یافته است به‌ویژه از زمانی که مشتریان با روش های بازاریابی کلاسیک از طریق کانال­های تلویزیونی، مجلات، رادیو و … احاطه شده­ اند.

بازاریابی پارتیزانی، ایده درخشانی است که در آن مشتری درگیر فعالیت بازاریابی تعجب­ آور و غیرقراردادی می­شود.

بازاریابی پارتیزانی (چریکی) اصطلاحی است که اولین بار توسط جی کنراد لوینسون(Jay Canrad Levinson) در کتابی با عنوان بازاریابی چریکی (Guerrilla Marketing) مطرح و تشریح گردید.

او اصطلاح بازاریابی پارتیزانی را به‌عنوان فلسفه­ ای برای شرکت­های کوچک و تازه تأسیس برای بازاریابی کسب­ و­کارشان با صرف هزینه کم، معرفی نمود.

وی موفقیت راهبردی بازاریابی را در استفاده از کانال های بازاریابی غیرمرسوم و نزدیک شدن به مشتری، پافشاری، پشتکار عمل و صبر می­دانست.

پارتیزانی به معنی استراتژی حمله باهدف غافلگیر کردن دشمن و یا عمل خراب کارانه است که گروه­ های نظامی کوچک­تر در مقابل نیروی عظیم از آن استفاده می­کنند.

این نوع بازاریابی روشی نامنظم و غیرمعمول در انجام فعالیت­ های ترفیعی برمبنای یک بودجه کم در سازمان ها صورت می­ پذیرد.

درواقع بازاریابی چریکی نوعی روش بازاریابی نامنظم جهت کسب حداکثر نتایج با به‌کارگیری حداقل منابع است و درگیر ابتکارت و نوآوری در شکستن قوانین و جست‌وجوی راه‌کارهای بدیل برای روش­های بازاریابی سنتی است.

به‌طورکلی اصطلاح بازاریابی چریکی نوعی انتقال واژه فنی مربوط به ارتش و جنگ به حوزه بازاریابی نوین است و صاحب­نظران بازاریابی این روش بازاریابی را جنگی برای تصرف ذهن مشتری می­دانند.

این نوع بازاریابی تاکتیک­ های جنگی «جنگی و گریز» را سرلوحه قرار داده که اولین بار توسط ماوو تسی تونگ در جنگ ابداع گردید. منطق بازاریابی چریکی «بجنگ و ضربه بزن اگر می­توانی، اما بگریز اگر نمی­توانی» است.

لوینسون اصول زیر را به‌عنوان زیربنای بازاریابی پارتیزانی شناسایی نموده است:

  • بازاریابی پارتیزانی به‌طور ویژه در کسب‌وکارهای کوچک کاربرد دارد.
  • بازاریابی پارتیزانی باید بر مبنای روانشناسی انسانی باشد تا براساس تجربه، قضاوت و حدس یا گمان
  • سرمایه‌گذاری­ های اولیه در بازاریابی به‌جای پول باید زمان، انرژی و قوه تخیل یا تصویرسازی ذهنی باشد.
  • آمار و ارقام اولیه برای اندازه‌گیری کسب‌وکار، میزان سود است نه فروش.
  • بازاریاب نیز باید بر تعداد روابط جدید ایجادشده در هرماه تمرکز کند.
  • به‌جای سعی در راستای تنوع‌بخشی از طریق ارائه محصولات و خدمات مربوط، استانداردی را برای تعالی با تمرکزی دقیق ایجاد کند.
  • به‌جای تمرکز بر کسب مشتریان جدید، مشتریان فعلی و داشتن معاملات بیشتر و بزرگ‌تر با آن‌ها را هدف قرار می­دهد.
  • فراموش کردن رقابت و تمرکز بیشتر بر همکاری با کسب­وکارهای دیگر.
  • بازاریابان پارتیزانی باید همواره ترکیبی از متدها و روش­های بازاریابی را در یک‌رشته اقدامات و عملیات به‌کارگیرند.
  • به‌کارگیری تکنولوژی روز به‌عنوان ابزاری برای توانمندسازی بازاریابی

 

ابزارهای بازاریابی پارتیزانی

بازاریابی پارتیزانی زمانی اثربخش خواهد بود که سه عنصر اساسی زیر را در طراحی استراتژی‌ها و ابزارهای اجرایی خود بکارگیرد.

شگفت­ انگیز بودن، انتشار پیام اثرگذار و حداقل هزینه سه رکن اساسی بازاریابی پارتیزانی می­باشد.

بازاریابی پارتیزانی به‌قدری جذاب و انعطاف­ پذیر است که براساس روانشناسی مشتریان و تجزیه‌وتحلیل انتظارات و ادراک آن‌ها از فعالیت­های بازاریابی برنامه­ ریزی می­شود.

شگفت­ انگیز بودن یک پیام یا فعالیت زمانی ایجاد می­شود که بین انتظارات و ادراکات، واگرایی وجود داشته باشد؛

یعنی نام تجاری و محصول شما جایی باشد که مشتری انتظار آن را نداشته باشد و از حضور شما در آنجا شگفت­ زده و خشنود شود.

انتشار اثر یک پیام، اشاره به گسترش پیام دارد و این امر می­تواند از طریق دریافت­ کننده انجام پذیرد و این انتشار پیام یک رویداد نیست بلکه در یک دوره زمانی و طی فرآیندی مشخص انجام می­پذیرد.

رساندن پیام به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق شرکت و مخاطبین پیام انجام می­پذیرد.

شرکت باید تولید و انتشار اثر یک پیام را با روش­ های خلاق و غیر متعارف با حداقل هزینه انجام دهد تا بتواند معنای واقعی بازاریابی چریکی را به نمایش گذارد.

در ادامه می­خواهیم بگوییم که با توجه به سه عنصر اساسی بازاریابی پارتیزانی می­توانیم ابزارهای مختلفی را برای طراحی یک بازاریابی پارتیزانی مدنظر داشته باشیم.

 

بازاریابی غافلگیرکننده

بازاریابی غافلگیرکننده که از عنصر شگفتی و غافلگیری برای جلب‌توجه مشتریان استفاده می­کند، به دو صورت بازاریابی احاطه‌شده و احساسی می­باشد.

بازاریابی احاطه‌شده قرار گرفتن تبلیغات در محل­ های غیرمعمول و غیرقابل‌انتظار اغلب با روش‌های غیررسمی در اجرا و به شکل موقتی می‌باشد که می­توان به تبلیغات محیطی در سطح شهر اشاره نمود ولی با خلاقیت و نوآوری در محل تبلیغ همراه است.

بازاریابی احساسی در مورد چگونگی برانگیختن احساسات مخاطبان برای وادار کردن آن‌ها به خرید یک سرویس یا محصول، مطالعه و بحث می­کند.

درواقع با پذیرفتن این واقعیت که یک خرید تنها برخواسته از منطق مصرف­ کننده نیست و احساسات در فرآیند تصمیم­ گیری مشتری مؤثر است، باید به نقش بازاریابی احساسی در موفقیت کسب­ وکار خود پی ببریم.

در بازارهای اشباع‌شده، امیال مشتریان بسیار مهم­تر از نیازهای آن‌ها است در چنین بازارهایی شرایط ذهنی و احساسات افراد و حس همدلی آن‌ها می­تواند نقش مهمی را بازی کند.

در اینجا مشتریان فراتر از قیمت و کیفیت و آنچه در آمیخته بازاریابی به آن می­ پردازیم به اعتماد، علاقه، تصویر مثبت و اصولاً عوامل غیرملموس نیاز دارند.

به بیانی دیگر مشتری تنها به دنبال محصولی برای برآورده کردن نیازهایش نیست، بلکه به دنبال یک ارتباط خوب، احساس مثبت، احساس تعلق و نمادی مثبت می­گردد.

بهره­ گیری از بازاریابی حسی به‌عنوان یکی از زیربخش­ های تقریباً جدید استراتژی­های بازاریابی ارتباطی، این اطمینان را به صاحب کسب‌وکار درزمینه حفظ مشتریان فعلی­اش به دلیل ارتباط عمیق عاطفی برقرارشده، می­بخشد که می­تواند منجر به کاهش بسیاری از هزینه­ های بازاریابی گردد.

بازاریابی سرایتی

بازاریابی سرایتی نیز از عنصر انتشار برای بازاریابی پارتیزانی استفاده می­نماید که در قالب بازاریابی دهان‌به‌دهان، بازاریابی ویروسی، بازاریابی هم همه­ ای از آن استفاده می­نماید.

در این نوع بازاریابی مصرف­ کنندگان خودشان به‌واسطه جذابیت، ساده بودن و غافلگیرکنندگی پیام منتشرشده، آن را با 5 الی 10 نفر از افراد اطراف خود به اشتراک می­گذارند.

برای ایجاد یک بازاریابی سرایتی جذاب باید به موارد زیر دقت نمایید.

 

جذابيت داشته باشيد.

 ساده­ سازي کنید.

مردم را شاد كنيد.

اعتماد و احترام مشتریان را كسب نمایيد.

 

بازاریابی کمینی

بازاریابی کمینی شکل دیگری از بازاریابی پارتیزانی است که بر کم‌هزینه بودن اقدام پارتیزانی تمرکز دارد. در این بازاریابی حمایت تجاری بسیار مبحث مهمی است.

این نوع بازاریابی حمایت و ضمانت از طریق سرمایه‌گذاری نقدی یا غیر نقدی از یک رویداد، شخص و یا یک ایده می‌باشد.

تعریف بازاریابی کمینی این است که یک کمپانی یا شرکت به­ گونه­ ای رفتار می­کند که حمایتگر یا Sponsor یک رویداد است درحالی‌که این‌طور نیست.

به‌عبارت‌دیگر در کمین نشسته‌ها از پرداخت هزینه اسپانسری اجتناب می­کنند، درحالی­که آن‌ها می­خواهند در یک رویداد از طریق باور اینکه آن‌ها اسپانسر هستند مشتریان و مردم را گمراه کنند.

در سال 1996 نوشیدنی­های بدون الکل کوک، به‌عنوان حمایت‌کننده رسمی بازی‌های cup Word سرمایه­ گذاری نمود.

در همان زمان پپسی به‌عنوان رقیب به بازاریابی کمینی پرداخت و حملات رعدآسای خود را با شعارهای تبلیغاتی در محل­ های عمومی و ورزشگاه­ ها به‌عنوان اسپانسر، بدون هیچ سرمایه­ گذاری و اقدام قانونی معرفی کرد.

پپسی موفق شد ذهنیت اکثر مخاطبین را تسخیر کند درحالی­که کوک کمرنگ شد.

از این­ رو از بازاریابی کمینی در اکثر موارد به‌عنوان بازاریابی انگلی یا پارازیتی نامبرده می­شود.

بازاریابی پارتیزانی یک مفهوم پویاست که در عصر جدید بازاریابی در حال پوست­ اندازی است و روش ­های سنتی معمول بازاریابی و کاربردهای آن‌ها را درگیر خود ساخته است.

 

علیرضا سرحدی / کارشناس ارشد مدیریت کسب‌وکار

 

 

 

بازاریابی مد

بازاریابی مد – شادی لطیفیان

 

بازاریابی اثربخش در زمینه مد به معنای استفاده از بینش شرکت درباره مشتریان جهت برانگیختن آنان می‌باشد.

استیفن شارپ، مدیر بازاریابی، تجارت الکترونیک و

طراحی فروشگاه مارکس‌اند اسپنسر

 

 

در دوران معاصر، مد در زندگی افراد نقش بارزتری از گذشته دارد و بسیاری از ما، خود را آگاهانه یا ناآگاهانه به‌نوعی درگیر آن کرده‌ایم؛ از لباس و عطر و زیورآلات گرفته تا دکوراسیون منزل. مد پدیده‌ای بی‌حدومرز است که به انسان‌ها شخصیت و هویت می‌بخشد و آن‌ها را به هم نزدیک‌تر می­کند.

 

 

امروزه صنعت مد با چالش‌های گوناگونی در زمینه محصولات و نام­های تجاری بازاریابی برای مصرف‌کنندگان روبه‌رو هستند. بازارها به شکلی که استفاده می‌شوند همگن نیستند، اما همچنان که مصرف‌کنندگان به‌حق انتخاب گسترده‌تر، قیمت‌های ارزان‌تر، مدهای سریع‌تر در حال تغییر، تجملات دست‌یافتنی، تغییر سبک زندگی، اطلاعات بیشتر و روش‌های متفاوت‌تر خرید واکنش نشان می‌دهند، این بازارها نیز چندپاره می‌شوند. صنعت مد به دلیل بازار نامشخص تقاضا، چرخه عمر محصول کوتاه، تغییر سریع نیازهای مصرف‌کننده، گستردگی محصولات، پیچیدگی و طول زنجیره تأمین از کسب‌وکارهای پویا و به‌سرعت در حال تغییر محسوب می‌شود. بسیاری از صنایع غیرمرتبط با مد، فعالیت بخش‌های مختلف این صنعت را نظاره می‌کنند تا رقابت‌پذیری در بازارهای به‌سرعت در حال تغییر را درک و آن را الگوی خود کنند.

آنچه در میان مجموعه‌ فعالیت‌های این صنعت بیش از همه اهمیت دارد، نقش بازاریابی در ایجاد توسعه‌ی مد است. واژه بازاریابی مفهوم ویژه‌ای در «مد» دارد، به‌طوری‌که به شکلی بسیار عادی و معمولی برای توصیف یک کارکرد ارتباطی مرتبط با ترفیع محصولات و خدمات و نیز خلق و حفظ هویت نام تجاری، استفاده می‌شود.

در یک تعریف علمی، بازاریابی مد به‌کارگیری تکنیک‌ها، روش‌ها و درواقع بر فلسفه تجارت مد، متمرکز و یک وظیفه مهم تجاری در این صنعت است که شامل برنامه‌ریزی، قیمت‌گذاری، ترویج و فروش محصولات مد است.

درواقع بازاریابی مد، روش به‌کارگیری یک سری از فناوری‌ها و فلسفه‌های تجاری است که محوریت آن‌ها بر روی مشتریان فعلی و بالقوه در زمینه پوشاک، محصولات و خدمات وابسته، به جهت تحقق اهداف بلندمدت سازمان می‌باشد. واژه «بازاریابی مد» هم جنبه آکادمیک دارد و هم یک کارکرد خاص کسب‌وکار مد محسوب می‌شود که جریان قابل‌توجه کسب ثروت را به شرکت‌های غیر مرتبط با مد سرازیر می‌کند. در یک تعبیر و تفسیر گسترده‌تر، به کسب‌وکاری اشاره دارد که درک نیازها، تشخیص و تعریف تقاضا و توسعه، ترفیع و فروش محصولات به مشتریان مرتبط، را نشان می دهد.

 

در بازاریابی مد، مشتری مرکز توجه تمام فعالیت‌ها می‌باشد، به‌بیان‌دیگر برای تضمین وجود همیشگی تقاضا در بازار مد، باید مشتری در رأس امور هر بازاریاب مد باشد. شرکت‌های مد به خرید مجدد مشتریانشان وابسته هستند و برای جذب و ایجاد وفاداری در آن‌ها لازم است که بتوانند نیازهای مشتریان، پوشاک و سبک‌ها، ماندگاری، راحتی در مراقبت، راحتی در هنگام استفاده و مقدار قابل‌درکی برای قیمت‌ها و تمام معیارهای دیگری را که برای یک خریدار مهم است درک کنند. به همین دلایل، طراحی‌های مد شخصی می‌تواند به‌سرعت نیازهای مشتریان و چشم‌اندازهای متناسب با آن را درک کند. بیشتر طراحان یک تصویر ذهنی از مشتری معمول خودشان رادارند. بازاریابان مد و فشن می‌پرسند، چگونه می‌توان یک تصویر ذهنی از مشتری ایجاد کرد و هرکدام از مشتریان به چه گروهی از خریداران تعلق دارد که می‌تواند چشم‌اندازی را برای سودآوری شرکتشان داشته باشد؟ این توجه بیش‌ازپیش به مشتری کاملاً به‌جا می­باشد، چراکه مصرف‌کنندگان امروزی با گذشته، تفاوت بسیاری دارند. مصرف­کنندگان امروزی درباره نام­های تجاری و محصولات و قیمت‌ها مطلع هستند و از مجموعه‌ پیشرفته و در حال رشد نیازها و خواسته‌های پیچیده برخوردارند و البته که این نیازها می‌توانند توسط مجموعه‌ای از سازمان‌ها که در رقابت با یکدیگر هستند، رفع شوند. مشتریان، بزرگ‌ترین دارایی یک برند هستند. شایسته است که این گفته‌ی کمی اغراق‌آمیز را یادآور شویم: «مدیران بازاریابی، عهده‌دار چیزی بیش از این نیستند بلکه این مصرف‌کنندگان هستند که همه امور را می‌گردانند».

امروزه رویکردهای قدیمی، تأثیرگذاری کمتری در بازاریابی مد دارند. همان‌طور که گفته شد امروزه خواسته‌ها و اطلاعات مصرف‌کنندگان از محصولات و بازار به دلیل پیشرفت تکنولوژی و تغییر عادات و گرایش‌ها و شیوه‌های زندگی جامعه، بیشتر شده است و در مقابل فن‌های بازاریابی گذشته، مقاوم شده‌اند. چرخه­های عمر محصولات در حال کوتاه‌تر شدن هستند و سبک محصولات سریع در حال تغییر می‌باشد، به‌ویژه برای صنعت مد که تغییر و تحول را در ذات خود نیز دارد. از سوی دیگر رقابت در تمامی شاخه‌های صنعت مد افزایش‌یافته است و اغلب صاحبان کسب و کار مد در جستجوی راهکارهای جدید مارکتینگ و دوباره اندیشی هستند تا از این طریق بتوانند به سهم بیشتری از بازار دست‌یافته و مشتریان بیشتری را جذب نمایند. در قرن بیستم، تبلیغات مهم‌ترین ابزار برای ارتباط با مصرف‌کنندگان به شمار می‌رفت ولی امروزه به دلیل پیشرفت‌های تکنولوژیکی، نقش آن رو به افول است ولی از ابزار و عوامل دیگری که نقش مهمی در درگیر کردن مصرف‌کنندگان دارند، می‌توان موارد زیر را نام برد؛

  • بازاریابی مستقیم مد: این ابزار، به فرآیندها و فن‌های قابل‌استفاده جهت برقراری ارتباط شخصی و معنادار با هر یک از مصرف‌کنندگان مد می‌باشد. ابزارهای توانمندسازی اینترنتی، درخواست‌های تلفنی، تماس‌های مکتوب و کارت‌های فروشگاهی در این حیطه قرار می‌گیرند.
  • ترفیع فروش مد: این مورد شامل یک فعالیت فروش کوتاه‌مدت و انگیزشی جهت تشویق مشتریان به خرید محصولات می‌باشد.
  • تبلیغ دهان‌به‌دهان: ارتباطات مثبت و یا منفی مستقیم یا غیرمستقیم در خصوص یک شرکت و محصول بین خریداران هدف، دوستان و اعضای یک خانواده، تبلیغ شفاهی تعریف می‌شود. این نوع ارتباطات شخصی، قدرتمند بوده اما ممکن است در مواردی غیرقابل‌کنترل باشند.
  • هویت برند مد: جلوه فیزیکی یک شرکت یا سازمان که توسط مصرف­کنندگان تشخیص داده می‌شود. این مورد شامل مواردی همچون لوگو، رنگ، نشان‌ها، لباس‌های یک‌شکل، بروشور، کاراکترها، ساختمان، کارت ویزیت و … می‌باشد. یک هویت استانداردشده و به‌یادماندنی می‌تواند تمام جوانب فعالیت‌های ارتباطی را تقویت نماید.
  • شرکت در نمایشگاه‌های مد: معمولاً تنها هدف نمایشگاه‌ها تجارت با خریداران است، شیوه‌ای که نمایشگر محصول در ابعاد استاندارد و نه برای یک مشتری خاص در بازه‌های مشخصی برگزار می‌شود.

 

 

 

امروزه در کشور ما باوجود بازار بزرگی که برای پوشاک مد وجود دارد، دانش بازاریابی کالای مد، به دلایل مختلف رشد و توسعه چندانی نیافته و در قیاس نیز از دانش‌های بازاریابی در سایر کالاهای مصرفی عقب‌تر است. شاید یکی از مهم‌ترین دلایل عقب‌نشینی تولیدکنندگان ایرانی پوشاک و واگذاری میدان رقابت به عرضه‌کننده‌های خارجی، عدم آشنایی آن‌ها با دانش بازاریابی مد است. لذا این ضعف و عقب‌ماندگی موجب افزایش بیش‌ازحد ریسک سرمایه‌گذاری در این بخش از تجارت در ایران شده است. در شماره بعد به بررسی فن‌های جدید و استراتژی‌های کاربردی در صنعت مد می‌پردازیم.

با اقتباس از کتاب بازاریابی مد

 

نویسنده: شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت

چارچوب کل‌نگر بازاریابی استراتژیک رسانه اجتماعی

چارچوب کل‌نگر بازاریابی استراتژیک رسانه اجتماعی

 

 

بازاریابی رسانه­های اجتماعی، امروزه به‌عنوان عنصر جدایی­ناپذیر یک کسب­و­کار در قرن 21 مطرح است. تاکنون بیشتر تمرکز بر موضوعات خاصی مانند تحریک فروش، ایجاد آگاهی برند، مدیریت ارتباط با مشتری و … درزمینه بازاریابی رسانه اجتماعی بوده و کمتر به پیوند بازاریابی رسانه اجتماعی در سطح استراتژیک در سازمان­ها توجه شده است. ماهیت استراتژیک بازاریابی رسانه اجتماعی در سازمان­ها بسیار پیچیده است و برای ایجاد آن در سازمان باید مفهوم و چارچوب آن در سازمان تعریف گردد. اجرای بازاریابی استراتژیک رسانه اجتماعی فعالیتی انفرادی و تک‌واحدی در یک سازمان نمی­باشد و نیازمند تعاملات بین بخشی با چارچوب مشخص و تعریف‌شده خودش است. این پدیده مانند مفهوم مدرن مدیریت کیفیت است که می­گوید: در مدیریت کیفیت تمامی کارکنان تأثیرگذار هستند و موفقیت آن به همه واحدها و فرآیندها در سازمان بستگی دارد. دراین‌بین متخصص یا مدیر بازاریابی رسانه اجتماعی، نقش هدایت­گر و کارگردان را دارد و مجریان آن تمامی کارکنان سازمان خواهند بود تا بتوان به یک بازاریابی موفق در رسانه اجتماعی دست‌یافت.

  • چگونه محدوده و قلمرو استراتژیک بازاریابی رسانه اجتماعی را در سازمان تعریف نماییم؟

برای پاسخ به این سؤال به بررسی 4 بعد می­پردازیم و در پایان با شناخت این ابعاد می­توانید تعریف مشخصی از بازاریابی استراتژیک در سازمان خودتان ارائه دهید و متناسب با آن استراتژی­های بازاریابی خود را تنظیم نمایید.

  • محدوده بازاریابی رسانه اجتماعی: مدافع تا کاوشگر

برای محدوده بازاریابی رسانه اجتماعی یک طیف که دارای قطب تدافعی و اکتشاف‌گر است، مشخص‌شده است. رویکرد مدافعانه بر گروه­های مخاطب معدودی متمرکز است و برای این گروه­ها اطلاع­رسانی فعالیت­های شرکت را انجام می­دهد و همواره در پاسخ به سؤالات مخاطبان دیگر، یا جواب استاندارد و از قبل آماده‌شده‌ای را ارائه می­دهد و یا اصلاً به سؤالات غیر مرتبط با همان گروه هدف محدود خود، پاسخ نمی­دهد. در مقابل رویکرد اکتشافی وجود دارد که بر تعامل و همکاری با تمامی ذینفعان و شرکا اعتقاد دارد و به دنبال تعامل و بازخورد گرفتن از تمامی گروه مخاطبین است. این رویکرد معتقد است که ذینفعان در مرکز فرآیندهای خلق ارزش شرکت وجود دارند و به خلق ارزش در شرکت بسیار کمک می­نمایند.

  • فرهنگ بازاریابی رسانه اجتماعی: پیرو سنت قدیم تا مدرنیسم

دو فرهنگ برای بازاریابی رسانه اجتماعی در سازمان­ها در نظر گرفته‌شده است، برخی پیرو سنت قدیم هستند و محافظه‌کارند و بر فرآیندهای داخلی شرکت تمرکز دارند و در خصوص استفاده از رسانه اجتماعی ریسک­پذیری کمی دارند.

 

در مقابل فرهنگ مدرنیسم وجود دارد که فضای باز، انعطاف­پذیر و ریسک­پذیر برای استفاده از رسانه اجتماعی را به‌عنوان ابزار بازاریابی در نظر می­گیرند. در رسانه اجتماعی امکان دارد مخاطبین از شما انتقاد نمایند، اما فرهنگ برخورد با این رویدادها در رسانه اجتماعی بسیار مهم است. پایه­گذار فرهنگ رسانه اجتماعی، مدیران ارشد سازمان هستند و می­دانیم که فرهنگ‌سازمانی به چه میزان در موفقیت سازمانی اثرگذار است.

  • ساختار بازاریابی رسانه اجتماعی: سلسله مراتبی تا شبکه­ ای

همه سازمان­ها ساختار مختص خود را دارند که این ساختار میزان تمرکز، پیچیدگی، نظارت سازمان را مشخص می­نماید. دراین‌بین برای بازاریابی رسانه اجتماعی نیز دو ساختار را می­توان در نظر گرفت.

ساختار، سلسله مراتبی باشد که ساختاری تمرکزگرا و با مرکزیت مشخص است که نیازمند کنترل شدید است. در این ساختار قوانین و مقررات استفاده از رسانه اجتماعی به‌عنوان ابزار بازاریابی، کاملاً مشخص و تعریف‌شده است. یک واحد یا شخص، مسئولیت کامل آن را بر عهده دارد؛ اما در نگرش شبکه­ای، غیرمتمرکز و دارای عملکردهای بین بخشی است، تمامی کارکنان در رسانه اجتماعی فعال هستند. هرکسی در هرجایی بر اساس فرآیندی که انجام می­دهد به تولید محتوا و ایجاد تعامل با مخاطبین اقدام می­نماید.

  • حاکمیت بازاریابی رسانه اجتماعی: استبدادی تا بی­قانونی

بعد چهارم نحوه قانون­گذاری و سیاست­های شرکت­ برای کاربرد رسانه اجتماعی درزمینهٔ کسب­و­کار را مشخص می­نماید. برخی شرکت­ها نگرش استبدادی دارند و برای ایجاد، انتشار و پاسخ­گویی و تمامی فرآیندهای مرتبط با رسانه اجتماعی قوانین مشخصی را وضع می­نمایند و در این خصوص بسیار سخت­گیرانه عمل می­نمایند. در مقابل برخی شرکت­ها کارکنان خود را در خصوص نحوه تولید و انتشار محتوا در بستر رسانه اجتماعی آزاد می­گذارند که رویکرد هرج­و­مرج نام دارد؛ اما اتخاذ هرکدام از این رویکردها بستگی به فرهنگ سازمان و میزان شایستگی کارکنان دارد.

در پایان باید گفت: بازاریابی رسانه اجتماعی با به‌کارگیری رسانه اجتماعی در جهت تحقق اهداف سازمانی و ایجاد ارزش برای ذینفعان مورداستفاده قرار می­گیرد. همچنین ایجاد بازاریابی رسانه اجتماعی سطح استراتژیک سازمان با تصمیم در خصوص دامنه، فرهنگ، ساختار و حاکمیت رسانه اجتماعی تعریف می‌گردد.

 

نویسنده: علیرضا سرحدی / کارشناس ارشد مدیریت MBA