اولویت تخصصگرایی و کارآفرینی در مقابل تحصیلات تکمیلی
اولویت تخصصگرایی و کارآفرینی در مقابل تحصیلات تکمیلی
چرا رابطه معنادار و پویایی بین دانشگاهها و فضای حرفهای کاری برقرار نیست؟
چرا خروجی دانشگاهها چندان حرفی برای گفتن ندارند؟
چرا بسیاری از فارغالتحصیلان مقاطع تحصیلی یا در کار مرتبط با رشته تخصصی خود مشغول نمیشوند و یا بیمیل و رغبت به آن کار ادامه میدهند و آنچنان اثری از انگیزه، هدف و هیجان در چهره آنها دیده نمیشود!
آیا ادامه تحصیلات دانشگاهی در مقاطع بالا برای آقایان که اغلب به دلیل فرار از خدمت سربازی یا به تعویق انداختن آن میباشد و همچنین بالا رفتن سن ازدواج برای خانمها، میتوانند دلایل محکم و قانعکنندهای برای ورود آنها به تحصیلات تکمیلی باشد!
به فرض که این اتفاق افتاد و جمعیت کثیری از آقایان و خانمها به هر دلیلی تصمیم به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر دانشگاهی گرفتند! آیا این سیاست دانشگاهها در پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری توجیه منطقی دارد!؟
پرواضح است که در این وضعیت، برای استفاده اقتصادی بهینه از سیل جمعیت دانشجوها، پذیرش آنها بهآسانی و بدون بها به دانش، مهارت و کیفیت ویژهای صورت میگیرد.
شاید منطقی هم هست! درآمدزایی بسیار قابلتوجهی را میتوان از طریق جذب این جمعیت کثیر متصور شد. میانگین ترمی سی میلیون ریال برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و نود میلیون ریال برای دانشجویان مقطع دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی چنان جذابیتی ایجاد میکند که کمتر کسبوکار موفقی قادر به ایجاد چنین سودآوری خواهد بود.
مشکل اینجاست که ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل، سادهترین راه برای ادامه زندگی در سنین جوانی است و قطعاً در اکثر مواقع، سادهترین راه بهترین و منطقیترین راه نیست.
مورد بعد اینکه چون بستر برای ادامه تحصیلات تکمیلی فراهم است، بجای تخصص در یک حوزه خاص، افزایش مهارت و تجربه در فضای کاربردی، ارتقا زیرساخت و شخصیت خودباوری، اکثریت، ورود به مقطع بعدی دانشگاهی را انتخاب میکنند و قطعاً راهی که اکثریت مردم میروند راه درستی نیست!
مشکل به همینجا ختم نمیشود! این جمعیت و کلاسهای متعدد نیازمند اساتید خبره و باتجربه هستند که عدم تأمین این تعداد اساتید سطح بالا و متخصص چالش بزرگ دیگری است که دانشگاهها با آن دستوپنجه نرم میکنند. به هرجهت برای سرویس دادن به این دانشجویان ناچاریم بعضاً اساتید غیرمتخصص با رشته مربوطه و یا بیتجربه و جوان استفاده کنیم که طبیعتاً احتمال افت کیفیت را به دنبال خواهد داشت.
درحالیکه از این جمعیت جوان، پرانرژی و خوشفکر میتوان با برنامهریزی مناسب و هوشمندانه، با هدایت و رهبری افراد خبره و کار بلد، کسبوکارهای نوین را راهاندازی کرد، کارآفرینیهای مدرن را شکل داد و در کنار این پویایی عملیاتی، درآمدزایی کرد، اشتغالزایی کرد، به چرخه اقتصادی کمک کرد و تناسبی میان جمعیت آمادهبهخدمت و فضای حرفهای کاربردی، برقرار کرد. در این حالت میتوان انتظار بهبود وضعیت اقتصادی را داشت و الا تحصیلات صرف آکادمیک و دانشگاهی، تولید محتوا و مقالات، کارهای تحقیقاتی و کاغذی که هیچگاه رنگ و بوی عملیاتی و کاربردی در جهت رفع مشکلات، ایجاد کسبوکار و … را به خود نمیگیرند، چندان ارزشمند و هدفمند نیست!