نوشته‌ها

هنر و کارآفرینی

هنر شما تجارت شماست

در عرصه هنر خود کارآفرین شوید

همه هنرمندان واقعی، به قول اکهارت تُله، خواه از آن آگاه باشند یا نه هنر را از جایگاه بی‌ذهنی و سکون درون خود خلق می‌کنند. حتی بزرگ‌ترین دانشمندان نیز از این امر مستثنا نیستند. این ذهن آن‌هاست که پس از گذراندن ظریف این مرحله؛ به این بینش و انگیزه خلاق از طریق تفکر، شکل می‌دهد. برای آگاهی از میزان تفکر موردنیاز در این فرآیند، یک همه‌پرسی متشکل از ریاضی‌دانان برجسته آمریکایی ازجمله انیشتین انجام‌ شده و این نتیجه به‌دست‌آمده که «تفکر فقط نقشی فرعی در مرحله کوتاه و سرنوشت‌ساز عمل خلاق ایفا می‌کند»؛ پس در بقیه زمان‌هایی که در حال فکر کردن هستید، چه اتفاقی می‌افتد؟

مطالعات بیان می‌کند که در حدود هشتاد تا نود درصد عمل فکر کردن، در بیشتر مردم، تکراری و بی‌فایده است. درواقع می‌توان نتیجه گرفت بااینکه تفکر در ذهن شما اتفاق می‌افتد و ذهن ابزار قدرتمندی برایتان است، اما از آن به‌طور صحیح استفاده نمی‌شود. پس باید چه کنید تا بتوانید از توانمندی‌های فکری و ذهنی خود به‌طور مؤثرتری بهره‌مند شوید؟

در مقاله‌های اخیرم در سال جاری، سعی کردم تا از ورود واژه‌های کارآفرینی به دنیای بکر و زیباشناسانه هنر، تخریب خلاق و تولد صنایع خلاق پربازده، مطالبی را به‌عنوان مقدمه بیان کنم. در حقیقت این بخش از گفتمان نشریه؛ به‌طور علمی و عملی به کارآفرینی در حوزه هنر و صنایع خلاق می‌پردازد. پس چنانچه یک هنرمند هستید و می‌خواهید ارزش هنر خود را به‌طور آگاهانه به سرمایه تبدیل کنید، با من همراه شوید. کسب و تجارت خود را راه‌اندازی کنید و توانمندی‌های خود را به‌طور بالفعل مدیریت نمایید.

برای شروع کافی است به مطالبی که در ابتدای مقاله خواندید، دوباره رجوع کنید و تصمیم بگیرید که از گپ‌هایی که شناسایی کردید، در جهت استفاده بهینه‌ از توانمندی‌هایتان بهره ببرید. «تفکر فقط نقشی فرعی در مرحله کوتاه و سرنوشت‌ساز عمل خلاق ایفا می‌کند»؛ پس بیایید از قدرت ذهن و تفکر، در جای دیگری که بسیار موردنیاز و هوشمندانه است استفاده کنید.

آن نقطه گفتگو؛ فرصت‌های کارآفرینی است که از کشف چیزهای جدید سخن به میان می‌آورد. دیگر یک ایده هنری، فقط محدود به هنرمند و عده‌ای معدود نمی‌شود، بلکه پای بازار به میان می‌آید و صف مخاطبان تشکیل می‌شود. حالا مشتریان با سلیقه‌ها، نیازها و دیدگاه‌های متفاوتی، به یک اثر هنری مشترک چشم دوخته‌اند. در همین اثنا همچنان که دنیای هنر به نوآوری مستمر گرایش دارد، زمینه‌ها برای انگیزش هنرمندان در تعامل با حوزه‌های دیگر فراهم می‌شود. الآن وقت آن است که خلاقیت، مهارت و ایده‌هایی ناب که از درون‌مایه‌های دنیای هنری سرچشمه می‌گیرند، با ویژگی‌های کارآفرینانه پیوند بخورند و نتایج ثمربخشی به بار آورند.

اکنون نوآوری؛ سرعت حرکت به سمت جلو را بهبود می‌بخشد. برنامه‌ریزی‌، بودجه‌ریزی، ایده‌یابی، اجرا و ارزیابی‌های مستمر؛ چاشنی پر دغدغه کار می‌شوند. دقیقاً در این زمان است که قاب شهود هنرمند؛ به بزرگی دایره مخاطبانش، گسترش می‌یابد. اینجا است که دغدغه و نیازهای آن‌ها، به دغدغه همیشگی او بدل می‌شوند و در این مسیر، آهسته و پیوسته، هنر شما به تجارت شما منتهی می‌گردد.

بنفشه دین محمدی/ پژوهشگر حوزه هنر و کارآفرینی

جهت مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 39 دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

کارآفرینی

کارآفرینی و مفهوم آن

کارآفرینی به فرآیندی از اقداماتی اطلاق می شود که یک کارآفرین (فرد) برای تأسیس شرکت خود انجام می دهد. این یک پاسخ خلاقانه و نوآورانه به محیط است. بنابراین چرخه ای از اقدامات برای پیشبرد منافع کارآفرین است. یکی از ویژگی های کارآفرینی، توانایی کشف فرصت های سرمایه گذاری و سازماندهی یک بنگاه اقتصادی است که در نتیجه به رشد واقعی اقتصادی کمک می کند و شامل ریسک کردن و سرمایه گذاری لازم در شرایط عدم اطمینان و نوآوری، برنامه ریزی و تصمیم گیری برای افزایش تولید در کشاورزی، تجارت، صنعت و غیره است.

کارآفرینی یک مهارت ترکیبی است که حاصل ترکیبی از بسیاری از کیفیت ها و ویژگی هاست. اینها شامل تخیل، آمادگی برای ریسک کردن، توانایی گردآوری و استفاده از سایر عوامل تولید، سرمایه، نیروی کار، زمین و همچنین عوامل ناملموس مانند توانایی بسیج پیشرفت های علمی و فناوری است. از اقتصاد کلاسیک تا تحلیل پساکینزی، موضوع کارآفرین بررسی شده است.
به طور کلی، اقتصاددانان معاصر موافق هستند که کارآفرین یک رهبر تجاری است و نقش او در تقویت رشد و توسعه اقتصادی نقشی محوری است. با این حال، در حال حاضر، هیچ اتفاق نظری در مورد اینکه چه چیزی فعالیت اساسی را تشکیل می دهد که کارآفرین را به یک چهره مهم تبدیل می کند، وجود ندارد. در حالی که برخی از اقتصاددانان هماهنگی منابع تولید، تأمین سرمایه یا معرفی نوآوری ها را شناسایی کرده اند.اساساً یک کارآفرین شخصی است که مسئول راه اندازی یک تجارت یا یک شرکت است. او دارای ابتکار، مهارت برای نوآوری است و به دنبال دستاوردهای عالی است. او عامل کاتالیزور تغییر است و برای خیر و صلاح مردم کار می کند. او پروژه های سبز جدیدی را راه اندازی می کند که ثروت ایجاد می کند، فرصت های شغلی زیادی را باز می کند و منجر به رشد سایر بخش ها می شود.

کلمه “کارآفرین” از ریشه فرانسوی “entreprendre” به معنای “تندرو” گرفته شده است. اصطلاح “کارآفرین” به نظر می رسد که توسط Cantillon (1755) وارد نظریه اقتصادی شده است، اما Say (1803) برای اولین بار به کارآفرین توجه ویژه داشت. با این حال، این شومپیتر بود که واقعاً زمینه کارآفرینی را با مرتبط کردن واضح آن با نوآوری مطرح کرد. تعریف دراکر از کارآفرینی، یعنی یک رشته سیستماتیک و حرفه ای، سطح جدیدی از درک را به حوزه ارائه کرد. شارما و کریسمن (1999) دو دسته از تفکر را در مورد معنای کارآفرینی شناسایی کردند. یک گروه بر ویژگی های کارآفرینی (مثلاً نوآوری، رشد، منحصر به فرد) تمرکز کردند در حالی که گروه دوم بر نتایج کارآفرینی (مثلاً ایجاد ارزش) تمرکز کردند.

7 گام برای پرورش کارآفرینان

یک موقعیت را به فرصت تبدیل کنید: کارآفرین شخصی است که یک شرکت را راه اندازی می کند. او به دنبال تغییر است و به آن پاسخ می دهد. تعاریف متعددی از کارآفرین ارائه شده است – اقتصاددانان او را چهارمین عامل تولید در کنار کار، زمین و سرمایه می دانند. جامعه شناسان احساس می کنند که جوامع و فرهنگ های خاصی میتواند کارآفرینی را ترویج کند، مثلاً در هند که می گویند گجراتی ها و سندی ها بسیار کارآفرین هستند.
هنوز دیگران احساس می کنند که کارآفرینان مبتکرانی هستند که ایده های جدیدی برای محصولات، بازارها یا تکنیک ها ارائه می دهند. به بیان ساده، کارآفرین کسی است که فرصت را درک می کند، منابع مورد نیاز برای بهره برداری از آن فرصت را سازماندهی می کند و از آن بهره برداری می کند. رایانه ها، تلفن های همراه، ماشین لباسشویی، دستگاه های خودپرداز، کارت های اعتباری، خدمات پیک و غذاهای آماده همگی نمونه هایی از ایده های کارآفرینانه هستند که به محصولات یا خدمات تبدیل شده اند.

کارآفرینی شامل تصمیم‌گیری، نوآوری، اجرا، پیش‌بینی آینده، استقلال و موفقیت است و اینگونه است که کارآفرینی توسعه یافته است. در واقع برآیند عوامل پیچیده اجتماعی-اقتصادی، روانی، فنی، حقوقی و غیره است و یک فرآیند پویا و پرخطر است و شامل تلفیقی از سرمایه، فناوری و استعدادهای انسانی است.

کارآفرینی به طور یکسان برای مشاغل بزرگ و کوچک، برای فعالیت های اقتصادی و غیراقتصادی قابل استفاده است. کارآفرینان مختلف ممکن است در برخی از ویژگی ها مشترک باشند اما همه آنها دارای ویژگی های متفاوت و منحصر به فرد هستند و یک فرآیند جستجوی هدفمند و سازمان یافته برای تغییر است که پس از تجزیه و تحلیل سیستماتیک فرصت ها در محیط انجام می شود.

کارآفرینی یک فلسفه است، روشی است که فرد می اندیشد، عمل می کند و بنابراین می تواند در هر موقعیتی وجود داشته باشد، خواه کسب و کارخصوصی یا دولتی، یا در زمینه آموزش، علم و فناوری و یا فقرزدایی یا هر موقعیت دیگری. کارآفرینی را می توان به عنوان فرآیندی توصیف کرد که یک کارآفرین برای تأسیس شرکت خود انجام می دهد و یک فعالیت خلاقانه است و توانایی ایجاد و ساختن چیزی از هیچ است. این یک استعداد تشخیص فرصت است که در آن دیگران هرج و مرج، تضاد و سردرگمی را می بینند. به عبارتی نگرش ذهن برای جستجوی فرصت‌ها، ریسک‌های حساب شده و کسب منافع از طریق راه‌اندازی یک سرمایه‌گذاری است و شامل فعالیت های متعددی است که در مفهوم، ایجاد و اداره یک شرکت دخیل هستند

جهت مطالعه اصل مقاله اینجا کلیک کنید

کارآفرینی دانشگاهی

نظرات دانشگاهیان در مورد کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین

دانشگاه ها مکان هایی هستند که در آن فعالیت های دانشگاهی در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد و همچنین انجام فعالیت های علمی و تولید علم به معنای جهانی انجام می شود. به عبارت دیگر، در مفهوم کلاسیک، دانشگاه‌ها مکان‌هایی هستند که در آن فعالیت‌های علمی پژوهشی انجام می‌شود و دانش‌آموزان برای آموزش در آن‌ها گمارده می‌شوند. اما در نتیجه تغییرات جهانی، به دلیل تبدیل دانش به یک عامل جدید تولید و اهمیت بیشتر همکاری دانشگاه و صنعت، فرآیند تغییر در دانشگاه ها نیز وجود دارد. دانشگاه‌ها در عرصه انتقال فناوری و دانش پیشتاز شده‌اند، توجه بیشتری به خواسته‌ها و انتظارات بازار داشته‌اند و به یکی از عناصر اصلی همکاری در فرآیند توسعه تبدیل شده‌اند. در نتیجه، این فرآیند به دانشگاه ها نقش کارآفرینی داده است و حتی دانشگاه ها به سمتی رفته اند که اغلب راه حل هایی برای مشکلات پیش روی صنعت پیدا می کنند.

نوآوری های فناوری پیشرفته، صنایع اطلاعات و ارتباطات در شرایط اقتصادی به سرعت در حال تغییر امروزه  بازگشت اقتصاد جهانی یکی از عوامل تعیین کننده محیط رقابتی مختلف است. از این رو ایجاد رشد اقتصادی از طریق نوآوری های تکنولوژیکی به یکی از اهداف اولیه جوامع تبدیل شده است. در قرن اخیر خروجی های دانش علمی و فناوری با توجه به موقعیت اقتصادی روزافزون اهمیت دانش بنیان، نقش مهمی در ایجاد اقتصاد نوآورانه داشته است که بر اهمیت دانشگاه ها افزوده است. آنها با ایجاد یک منطقه کاربردی، یافتن تخصیصات و ایجاد سیستم های سازمانی، خود را با تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد شده توسط فرآیند جهانی شدن تطبیق می دهند. به همین دلیل دانشگاه ها نیز در تلاش هستند تا با ایجاد تحولی نوآورانه و کارآفرینانه، منابع جدیدی را برای تضمین این تغییر ایجاد کنند. علم و فناوری این موضوع را درک کرده‌اند که دانشگاه ها این شانس را دارند که نقش فعالی در کمک به توسعه اجتماعی پیدا کنند.

چرا دانشگاه کارآفرین مهم است

در این زمینه، انواع نسل جدید دانشگاه‌ها مانند کارآفرینان، شرکت‌ها و دانشگاه‌های مجازی پدید آمده‌اند و به این ترتیب دانشگاه‌ها در حال تبدیل شدن به یک سازمان شرکتی جدید هستند که با هدف توسعه، نوآوری، کارآفرینی، قابلیت تولید و استفاده از سیستم‌های آموزشی مناسب، دارای فرآیند تبادل اطلاعات دو طرفه منطقه ای و جهانی هستند. همچنین در قرن بیست و یکم انتظار می‌رود که دانشگاه‌های نسل بعدی، دانش علمی، آموزشی و کارآفرینی تولید کنند. مؤسسات آموزش عالی که می توانند اطلاعات و نوآوری را تولید، ذخیره کنند، به سود مادی تبدیل کنند، به افراد یا مؤسسات نیازمند انتقال دهند و توانایی مدیریت این فرآیندها را به صورت پایدار و روان داشته باشند، دانشگاه های کارآفرین نامیده می شوند.

دانشگاه کارآفرین از نظر رابرتسون (2008)؛

  1. پیشگام در توسعه منابع دانشگاه،
  2. به اندازه کافی نوآورانه برای توسعه پروژه های مهم حتی در مناطقی که بخش خصوصی نمی تواند از طریق همکاری با صنعت وارد شود.
  3. می تواند اثرات کارآفرینی بر نهادهای پیشرو جامعه داشته باشد،
  4. قادر به انجام مطالعات میان رشته ای با حذف مرزهای بین نهادی با استفاده از آخرین تکنیک ها،
  5. تمرکز بر راه حل مشکلات جهانی و در نتیجه می تواند از توسعه جامعه صنعتی حمایت کند
  6. آنها نسل جدیدی از موسسات هستند که می توانند با برآوردن نیازهای اطلاعاتی جامعه در ایجاد نتایج مشخص پیشرو باشند.

در مدل دانشگاهی کارآفرینانه و نوآورانه مست (2010)، روابط شرکتی برای نوآوری بین بخش دولتی، خصوصی و دانشگاه با ساختار مارپیچ سه گانه نشان داده شده است و این ساختار نیاز به استفاده از دانش را به عنوان سرمایه توضیح می دهد. بر اساس این مدل، برای به کارگیری دانش در نوآوری و فناوری، نیاز به همکاری سه جانبه است، نیاز به گسترش دانش به جامعه پس از تولید بیان می‌شود. در این مدل تاکید شده است که دانشگاه‌ها که به عنوان نهادهایی که دانش را به جامعه گسترش می‌دهند، شاخه‌ای صنعتی هستند که ارزش افزوده و شکوفایی تولید می‌کنند و ساختار سطح بالایی که این دو عنصر سازنده را با هم ترکیب و ارتقا می‌دهند. نهادهای دولتی یک کارآفرین در هنگام مطالعه تعاریف دانشگاه دارای سه کارکرد متفاوت است، یعنی کارآفرین بودن، تبدیل دانش به فعالیت کارآفرینانه و توانایی ایجاد ساختارهای کارآفرینانه در نتیجه تعامل دانشگاه و محیط. علاوه بر این، کارآفرینی دانشگاهی با تشویق دانشگاهیان در نظام آموزش عالی برای تبدیل کارهای علمی و اختراعات به ارزش افزوده اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد. اکثر دانشگاهیان در فرآیند کارآفرینی دانشگاهی در تعیین نیاز به توانایی انجام کار هدفمند، انگیزه درونی و بیرونی بالایی از دانشگاهیان دارند تا بتوانند برای مشکلات اجتماعی راه حلی ارائه دهند.

جهت مطالعه کامل مقاله اینجا کلیک کنید

خطاناپذیری

کاهش خطاپذیری فرآیند با استفاده از روش خطاناپذیری

خطاناپذیری (پوکایوکه) در واحدهای صنعتی

کاهش خطاپذیری و جلوگیری از هدر رفت وقت و سرمایه برای سازمان‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ به‌نحوی‌که آن‌ها حاضر به سرمایه‌گذاری در راستای کاهش خطاپذیری فرآیندها هستند. روش‌های مختلفی برای رسیدن به این مهم وجود دارد که پرکاربردترین آن‌ها روش Poka Yoke می‌باشد. همان‌طور که از اسمش پیداست، این روش ژاپنی به جهت جلوگیری از خطا و اشتباهات سهوی می‌باشد. درروش Poka Yoke عملکرد به صورتی است که به‌طور پیش‌فرض از وقوع حادثه و رخدادهای مضر جلوگیری می‌شود که نحوه اجرای آن به نوع فعالیت سازمان یا شرکت بستگی دارد. در برخی موارد مشاهده می‌شود که سهل‌انگاری‌ها و یا عدم توجه به توصیه‌های ایمنی باعث بروز حوادثی می‌شود که در پی آن خسارت مالی و یا شاید جانی رخ دهد. سازمان‌ها برای جلوگیری از این قبیل حوادث همواره در حال آموزش پرسنل هستند و سعی دارند به‌صورت مستمر هوشیاری پرسنل را حفظ کنند که حادثه‌ای رخ ندهد.

وقوع این حوادث الزاماً توسط پرسنل نبوده و حتی ماشین‌آلات و تجهیزات نیز می‌توانند در حین عملکرد باعث وقوع حادثه شوند که منشور در اینجا تجهیزاتی است که به‌صورت اتوماتیک فعالیت دارند.

در تدوین قوانین جلوگیری از وقوع حادثه و خطاناپذیر نمودن فرآیند، می‌توان از اصول 5S و 6 Sigma استفاده نمود و با کمک آن‌ها روش نوین Poka Yoke را بکار گرفت. قرارگیری تمامی ادوات و تجهیزات و ابزار در محل موردنظر خود، پاک‌سازی محل کار از لوازم و وسایل بلااستفاده و بدون کاربرد، آموزش پرسنل در جهت رعایت موارد ذکرشده، پیگیری و استمرار در کنترل موارد ذکرشده و حفظ آراستگی و پاکیزگی محیط کار از اصول 5S است و رعایت تمامی آن‌ها و کاهش انحرافات دال بر اصول اولیه 6 Sigma می‌باشد. حال به این موارد می‌بایست برخی دستورالعمل‌ها را نیز اضافه نمود، به‌عنوان‌مثال نصب تابلوهای خطر در محیط‌های کارگاهی و صنعتی که تمامی نفرات را از وقوع خطرهای احتمالی آگاه سازد، انجام نت و کالیبراسیون تجهیزات که باعث عملکرد استاندارد آن‌ها شده و در نگاه کلی از وقوع حوادث مرتبط با تجهیزات جلوگیری می‌کند، حفظ و رعایت عایق‌کاری نواحی در معرض برق‌گرفتگی، رعایت دستورالعمل‌های مرتبط با تماس با مواد شیمیایی، مطلع نمودن افراد سازمان از مخاطراتی که تجهیزات و ماشین‌آلات دارند و این قبیل موارد همگی در دستورالعمل‌های تعریف‌شده روش Poka Yoke قرار دارند. به‌سادگی می‌توان متوجه این موضوع شد که اگر نظم و انضباط در سازمان رعایت شود و رعایت اصول ایمنی و بهداشتی نیز در دستور کار قرار گیرد، انحرافات و ضریب خطا در فرآیند کاهش‌یافته و از اتلاف سرمایه و زمان نیز جلوگیری می‌شود.

مثال‌هایی که زده شد در خصوص محیط‌های صنعتی و کارگاهی بودند که البته این بدین معنا نیست که در محیط‌های اداری کاربردی ندارند، بلکه می‌توان اصول ذکرشده را نیز با اعمال برخی تغییرات در محیط‌های اداری نیز اجرا نمود.

در هر محیطی که بتوان خطاها و اتلاف‌های فرآیندها را کاهش داد یقیناً در مقابل افزایش سود و کاهش هزینه را نیز در پی خواهد داشت که در نگاه کلی حتی باعث افزایش کارایی و بهره‌بری نیز می‌گردد. به‌کارگیری علوم و فنون و بر پایه دانش در اجرای فرآیندها باعث محقق نمودن اهداف والای سازمان‌ها شده که این نشان‌دهنده تأثیر علم مدیریت در پیشرفت سازمان‌ها می‌باشد.

نویسنده: مهندس کسری واشقانی فراهانی- پژوهشگر حوزه صنعت

جهت مطالعه بیشتر میتوانید به نشریه شماره 37 دانشگاه کارآفرین مراجعه بفرمایید

پرورش کارآفرینان

7 گام برای پرورش کارآفرینان

7 گام برای پرورش کارآفرینان به این بستگی دارد که بدانیم، کارآفرینی یکی از معدود انتخاب‌های شغلی در زندگی است که فرصت رشد نامحدودی را فراهم می‌کند. یک پدر و مادر، بخشی از کارشان این است که فرزندان را با توانایی تحمل سختی‌های این دنیا، ساختن شخصیت و داشتن قلبی برای دیگران تربیت کنند. همچنین مسئولیت دارند که به آن‌ها بیاموزند که چگونه به انسانیت کمک کنند و همچنین اطمینان حاصل کنند که با بزرگ‌تر شدنشان از خانواده آن‌ها مراقبت می‌شود.

وقتی بتوانید نحوه راه‌اندازی یک کسب‌وکار را درک کنید، دیگر لازم نیست برای «حقوق» به دیگران تکیه کنید. شما می‌توانید به همان اندازه که می‌خواهید درآمد کسب کنید. زندگی را همان‌طور که خود انتخاب می‌کنید زندگی کنید. یکی از چیزهایی که همیشه به فرزندان باید یاد داد این است که بخشنده باشند. برای اینکه بتوانیم به فرزندانمان کمک کنیم تا به فرصت‌هایی دست یابند که به آن‌ها امکان می‌دهد بخشنده باشند، باید ابزارها و نگرش‌هایی را به آن‌ها بدهیم که به آن‌ها امکان می‌دهد کارآفرینان موفقی باشند.

خوش‌بینی

هیچ‌کس بدبین به دنیا نیامده است. کودکان به‌طور طبیعی به دنبال بهترین چیزها هستند. ما باید از این حمایت کنیم. کارآفرینان ریسک‌های حساب‌شده را می‌پذیرند. برای اینکه مکرراً ریسک کند، یک کارآفرین باید باور داشته باشد که نتیجه مثبت خواهد بود. برای کودکان، این بدان معناست که ما باید به آن‌ها کمک کنیم تا رشد کنند و از طریق شکست‌هایشان خوش‌بینی را حفظ کنند. بچه‌های کوچک شکست می‌خورند و به تلاش ادامه می‌دهند. این چیزی است که ما باید حمایت کنیم.

شکست شرط موفقیت است. ما همیشه از شکست‌هایمان بیشتر از موفقیت‌هایمان یاد می‌گیریم. تنها شکست واقعی زمانی است که دست از تلاش بردارید. هر شکستی را برای فرزندان خود به یک تجربه یادگیری تبدیل کنید.

خلاقیت

کودکان عاشق انجام کارهای جدید، ماجراجویی هستند. به‌عنوان بزرگ‌سالان، ما تمایل داریم که با افزایش سن از این طرز فکر خارج شویم. ما درگیر مسئولیت‌های روزانه‌ای می‌شویم که ما را از تجربه همه چیزهایی که زندگی ارائه می‌کند بازمی‌دارد.

کارآفرینان حل‌کننده خلاق مشکلات هستند. آن‌ها به سرزمین‌های جدید و ناشناخته می‌روند. ما به‌عنوان والدین باید کودکان را تشویق کنیم تا چیزهای جدید را امتحان کنند، خارج از چارچوب فکر کنند، آزمایش کنند و خلاق باشند. این ذهنیت است که به ایجاد تمام نوآوری‌هایی کمک کرده است که زندگی و پیشرفت‌های تکنولوژیکی را که امروزه از آن‌ها لذت می‌بریم، ساده می‌کند.

اقناع

کودکان به‌طور طبیعی در هنر متقاعدسازی استاد هستند. چرا که با افزایش سن، ترس از فروش، مذاکره و متقاعدسازی در ما ایجاد می‌شود. یکی از بهترین کارهایی که می‌توانیم برای فرزندانمان انجام دهیم، گوش دادن و پاسخگویی متفکرانه است. هنگامی‌که پاسخ منفی است (آن‌طور که گاهی اوقات باید باشد)، به آن‌ها بگویید چرا. به آن‌ها کمک کنید بفهمند هیچ‌چیز در زندگی رایگان نیست و هر چیزی هزینه و پیامد دارد. به آن‌ها کمک کنید وقتی چیزی را می‌خواهند انتخاب‌های خوبی داشته باشند. متقاعدسازی را خفه نکنید. بااین‌حال، اگر آن‌ها شروع به حرکت از متقاعدسازی به دست‌کاری کردند، تفاوت را به آن‌ها بیاموزید و آن‌ها را به مسیر بهتری هدایت کنید.

اصول مالی

اگر نتوانید امور مالی شخصی خود را مدیریت کنید، هرگز نمی‌توانید یک تجارت را به‌طور مؤثر مدیریت کنید. سواد مالی در آمریکا یک بحران است. بسیاری از مردم از نظر مالی در وضعیت بدی هستند زیرا امور مالی خود را به‌خوبی مدیریت نمی‌کنند.

اکثر کودکان در طبیعت خود دارای درجه‌ای از خودخواهی هستند. اگر بچه دارید، «می‌خواهم»، «می‌توانم» و «می‌توانیم» را احتمالاً میلیون‌ها بار شنیده‌اید. وقتی شما را در تنگنای مالی قرار دهد خوب نیست. ما باید ارزش کار کردن، پس‌انداز کردن را به فرزندانمان بیاموزیم. اگر فرزندان شما می‌خواهند یک کسب‌وکار کوچک راه‌اندازی کنند، باید مایل به سرمایه‌گذاری در آن باشید و همچنین به آن‌ها بیاموزید که انتظار بازگشت سرمایه خود را دارید (به یاد داشته باشید که هیچ‌چیز در زندگی رایگان نیست). آن‌ها را تشویق کنید که پول خود را سرمایه‌گذاری کنند و به آن‌ها کمک کنید تا نحوه عملکرد سرمایه‌گذاری‌های خود را ارزیابی کنند. آن‌ها باید بدانند که پول چگونه کار می‌کند و برای به دست آوردن آنچه چیزی لازم است درنتیجه آن‌ها درک بهتری از ارزش واقعی آن خواهند داشت.

مهارت‌های ارتباطی

مراقب نحوه ارتباط فرزندانتان با دوستان و دیگران باشید. توانایی بیان یک چشم‌انداز و جذب دیگران از آن برای موفقیت هر کارآفرینی بسیار مهم است. توانایی برقراری ارتباط با دیگران در نحوه برقراری ارتباط شخص دیگر برای ارتباط روشن و درک در هر خانواده یا شغلی مهم است.

کارآفرینان چالش‌ها و مبارزات عاطفی زیادی را تجربه می‌کنند و باید آن‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارند. ناتوانی در برقراری ارتباط خوب، بسیاری از افراد را از داشتن میزان آسیب‌پذیری سالم بازمی‌دارد و اغلب روابط را محدود می‌کند. این می‌تواند بوسه مرگ برای یک کارآفرین باشد.

استعدادها

همه ما استعدادها و مهارت‌های خاصی داریم که با آن‌ها متولد شده‌ایم و به نظر می‌رسد که در آن‌ها عالی هستیم. وقتی نقاط قوت خود را بشناسید، بر روی آن نقاط قوت تمرکز کنید و آن‌ها را در تلاش‌های خود در کسب‌وکار به کار ببرید، می‌توانید کارهای بیشتری انجام دهید. به همین ترتیب، شما باید نقاط ضعف خود را درک کنید و اینکه چگونه می‌توانید با دیگرانی که در آن زمینه‌ها قوی هستند شریک شوید.

فرزندان خود را تشویق کنید تا فعالیت‌های متنوعی را امتحان کنند. به آن‌ها کمک کنید استعدادها و نقاط قوت خود را کشف و شکوفا کنند. همچنین به آن‌ها کمک کنید تا نقاط ضعف خود را پیدا کنند. به‌عنوان یک کارآفرین، یکی از بهترین اصول موفقیتی که می‌توانید در این زمینه بیاموزید، تمرکز بر نقاط قوت و کمک گرفتن از دیگران برای نقاط ضعف.

همان‌طور که به فرزندان خود کمک می‌کنید تا توانایی‌ها و استعدادهای خود را رشد دهند، به آن‌ها کمک کنید تا نقاط قوت را در دوستان خود ببینند. تقریباً در هر کسب‌وکاری، موفقیت با کنار هم قرار دادن بهترین تیم از افرادی حاصل می‌شود که استعدادهایشان مکمل یکدیگر است.

رهبری

جان ماکسول رهبری را به‌عنوان “نفوذ” تعریف می‌کند. مهارت‌ها و توانایی‌های رهبری می‌تواند شما را در زندگی پیش ببرد. بدون آن‌ها، شما همیشه محدود خواهید بود. در توسعه مهارت‌های رهبری، محدودیت‌ها برداشته می‌شود و می‌توان به هر چیزی دست‌یافت.

همه نمی‌توانند کارآفرین باشند، اما همه باید رهبر باشند. فرزندان خود را تشویق کنید که رهبر باشند. چه آن‌ها کارآفرینی را انتخاب کنند یا نه مهارت‌های رهبری در همه زمینه‌های زندگی به آن‌ها کمک می‌کند. آن‌ها باید قدرتی برای دنبال کردن رؤیاهایی داشته باشند که با رؤیاهایی دیگران متفاوت است.

برگرفته از سایت دانشگاه کارآفرین

 

برای مطالعه بیشتر میتوانید به ماهنامه شماره 24 دانشگاه کارآفرین در ارتباط با کارآفرینی کودک (آخرین راه نجات) مراجعه بفرمایید

از دانش آموزان با ایده های تجاری نوآورانه حمایت کنید

از دانش آموزان با ایده های تجاری نوآورانه حمایت کنید

بیماری همه گیر COVID-19 بر ابعاد مختلف زندگی در سراسر جهان تأثیر گذاشته است. این امر چالش های مختلفی را برای همه بخش های اقتصاد جهانی از جمله آموزش و تجارت ایجاد کرده است. دانشجویان یا فارغ التحصیلان دانشگاه پان آفریقا (PAU) از تأثیرات همه گیری بر آموزش و یا شیوه زندگی کارآفرینانه در امان نیستند. در حالی که آفریقا ، مانند سایر نقاط جهان ، سومین موج COVID-19 را پشت سر گذاشت ، یک نظرسنجی آنلاین کوتاه برای بررسی درس ها و تجربیات به طور خاص در مشاغل جدید ، تلاش های کارآفرینانه و نوآوری ها ، ناشی از نیاز به سازگاری با هر بیماری همه گیر ، انجام شد. به ویژه COVID-19.

دانش آموزان و فارغ التحصیلان هر چهار موسسه PAU (موسسه علوم پایه ، فناوری و نوآوری یا PAUSTI ،  موسسه علوم آب و انرژی یا PAUWES ، موسسه حکمرانی ، علوم انسانی و اجتماعی یا PAUGHSS  و موسسه زندگی و زمین علوم (از جمله بهداشت و کشاورزی) یا PAULESI) برای جمع آوری داده ها مورد هدف قرار گرفتند. به دلیل میزان پاسخ دهی ضعیف ، 79.2 درصد از پاسخ دهندگان به PAUSTI و 20.8 درصد بقیه به PAUGHSS وابسته بودند. از این تعداد 47.92 درصد کارآفرینان و 33.33 درصد درگیر کارآفرینی هستند. با این حال ، تمام مناطق آفریقا در گروه پاسخ دهندگان نشان داده شده است. نسبت جنسیتی پاسخ دهندگان 72.9٪ مردان و 27.1٪ زنان است.

 

نویسنده : هیئت تحریریه دانشگاه کارآفرین

ضرورت علم و فناوری انگلستان

ضرورت علم و فناوری انگلستان

دوره‌ای از افول نسبی بریتانیا و عصر طلایی رشد آمریکا

 

آمریکا در اجتناب از آینده‌ای که در آن غرب باید به رژیم‌های اقتدارگر برای فناوری تکیه کند، جدی است. سیاست‌گذاران انگلستان همچنین باید تشخیص دهند که علم و نوآوری نه‌تنها بسترهای رونق آینده غرب است، بلکه برای جایگاه جهانی آن نیز حیاتی است.

چالشی که ظهور چین برای دموکراسی‌های لیبرال ایجاد می‌کند، باعث می‌شود مرزهای علم و فناوری افزایش یابد. همان‌طور که توسعه سریع واکسن‌های ایمن و مؤثر COVID-19 نشان داده است، اقتصادهای غربی از توانایی عمیقی برای نوآوری برخوردارند؛ اما چگونه می‌توان این حرکت را در طیف وسیعی از مناطق حفظ کرد؟

از بسیاری جهات، ایالات‌متحده پیشرو است. بلافاصله پس از روی کارآمدن رئیس‌جمهور جو بایدن، مدیر دفتر سیاست و علم فناوری کاخ سفید را به مقام کابینه رساند و ژنتیک‌شناس، زیست‌شناس مولکولی و ریاضیدان اریک لندر را به این سمت منصوب کرد؛ و قانون نوآوری و رقابت ایالات‌متحده در ماه ژوئن به تصویب مجلس سنا رسید، این سیگنال قصد را با عمل تطبیق می‌دهد و قول می‌دهد 250 میلیارد دلار برای ترویج فناوری‌های نوظهور مانند هوش مصنوعی، روباتیک و محاسبات کوانتومی اختصاص دهد.

برنامه دولت انگلستان برای حمایت از تحقیقات علمی پرخطر و با پاداش بالا با ایجاد یک آژانس تحقیقاتی و اختراعات پیشرفته که از آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ایالات‌متحده (DARPA) الگوبرداری شده است، استفاده می‌کند؛ اما انگلیس نمی‌تواند ازنظر اقتصادی و جمعیتی با ایالات‌متحده و چین مطابقت داشته باشد. همچنین سیاست‌گذاران نباید تصور کنند که قدرت‌های دیگر در حال ایستادن هستند. بازار فناوری هند به‌سرعت درحال‌توسعه است، اتحادیه اروپا سرمایه‌گذاری درزمینه فناوری را افزایش می‌دهد و رفتار مالیاتی منسوخ‌شده خود را در مورد گزینه‌های سهام اصلاح می‌کند، درنتیجه مانعی را که مدت‌هاست کارآفرینان فناوری خود را عقب نگه داشته است، برطرف می‌کند.

ریشی ساناک، وزیر دارایی بریتانیا متعهد شده است هزینه‌های تحقیق و توسعه دولت را تا سال 2025 به 22 میلیارد پوند (31 میلیارد دلار) برساند که نشان می‌دهد آنچه برای انگلستان بزرگ است در مقایسه با ایالات‌متحده و چین همیشه معتدل خواهد بود؛ بنابراین بریتانیا باید این پول را بسیار بیشتر کند. این سازمان باید از سیاست‌ها و مؤسسات به‌عنوان ضرب کننده استفاده کند که در عمل به معنای ایجاد اشتیاق بیشتر برای ریسک‌پذیری است و مکانیسم‌های جدیدی را برای تخصیص بودجه تحقیق مورد آزمایش قرار دهد.

این کشور در حال حاضر دارای زیرساخت‌های تحقیقاتی در سطح جهانی است، اما بودجه و زمان محققان اغلب به کارهای بوروکراتیک اختصاص داده می‌شود. یک جایگزین امیدوارکننده ممکن است Fast Grants باشد که در آوریل 2020 در ایالات‌متحده توسط Patrick Collison، بنیان‌گذار شرکت پرداخت‌های دیجیتال، Stripe و Tyler Cowen اقتصاددان دانشگاه George Mason برای تأمین بودجه اضطراری علوم در طول همه‌گیری COVID-19 راه‌اندازی شد. این طرح سال گذشته با توسعه یک فرم درخواست که تکمیل آن کمتر از 30 دقیقه به طول انجامید و تصمیمات مربوط به بودجه در 48 ساعت، 50 میلیون دلار به 260 پروژه ارائه کرد. ایده دیگری که می‌تواند ایده‌ها و دانش جدیدی را به همراه داشته باشد، یک فلوشیپ تحقیقاتی است که هرساله به تعداد کمی از محققان کمک‌های بلندمدت اعطا می‌کند.

انگلستان همچنین باید با فناوری‌های مرزی که جامعه را در سال‌های آینده تغییر شکل می‌دهد، درگیر شود. به‌ویژه، تخصص این کشور در علوم زیستی و فناوری آب‌وهوا باید مخزنی غنی از تحقیقات اساسی در مورد آینده غذا و بیوتکنولوژی را ایجاد کند و نوآوری‌هایی را به دنبال داشته باشد که سلامت انسان و سیاره را بهبود بخشد؛ اما همچنان که بریتانیا مزیت نسبی خود را در این زمینه توسعه می‌دهد، باید از توانایی جدید خود برای دور شدن از اتحادیه اروپا با تبدیل شدن به کشوری از پذیرندگان اولیه که به‌طور مؤثر فناوری‌های جدید را به کار گرفته و منتشر می‌کنند، استفاده کند. حذف موانعی که بازارها را درزمینه های مختلف ازجمله تحویل هواپیماهای بدون سرنشین و گوشت تولیدشده در آزمایشگاه گرفته تا وسایل نقلیه خودران مختل می‌کند، نوآوران را از سراسر جهان جذب خواهد کرد.

برای اینکه انگلستان واقعاً از منشور آتلانتیک جدید حمایت کند و با ایالات‌متحده برای مقابله با چالش‌های بین‌المللی همکاری کند، این کشور باید به وعده بریتانیا جهانی عمل کند. انگلستان هنوز توانایی رشک‌برانگیزی برای تولید نوآوری‌های درجه‌یک دارد، اما با نگاه به ویژگی انزواطلب قادر نخواهد بود از آن استفاده کند. سیاست‌گذاران باید تمرکز مجدد خود را بر تسریع نوآوری در داخل کشور با تعهد تازه برای ایجاد ائتلاف‌های جهانی که می‌تواند نتایج را مقیاس بندی کند و رشد و رفاه آینده را به همراه داشته باشد، ترکیب کنند.

منشور اصلی آتلانتیک در سال 1941 که در آن وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا و فرانکلین دی روزولت، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده اهداف خود را برای نظم جهانی پس از جنگ تعیین کردند، دوره‌ای از افول نسبی بریتانیا و عصر طلایی رشد آمریکا را پیش‌بینی می‌کرد. امروزه، به‌ویژه انگلستان، باید تشخیص دهد که فناوری و نوآوری نه‌تنها بسترهای رونق آینده غرب است، بلکه برای جایگاه جهانی آن نیز حیاتی است.

 نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه کارآفرینی

نخبه پروری در سازمان

نخبه پروری در سازمان

پیشرفت سازمان با استفاده از خرد جمعی

 

چندی قبل جلسه‌ای با مدیر یکی از سازمان‌های خصوصی داشتم که در خصوص افزایش شاخص‌های بهره‌وری بود و آن شخص قصد داشت تا کارایی و بهره‌وری مجموعه خود را افزایش دهد که در حین این جلسه و گفتگو حرف‌هایی از جانب او شنیدم که مرا به‌شدت به فکر فروبرد و همین عاملی شد که در ارتباط با این موضوع چندخطی را با شما عزیزان سخن بگویم.

ابتدا می‌پردازیم به نوع تفکر آن مدیر جوان که البته با کمی سانسور و اصلاح الفاظ همراه است.

هنگامی‌که بنده مشغول بررسی سوابق و رزومه کارکنان بودم، در خصوص کم‌وکاستی‌های آموزشی و کاری کارکنان از ایشان سؤالاتی پرسیدم و انتظار داشتم که همکاری کند ولی در کمال ناباوری فرمودند که ” من به‌عنوان چوپان وظیفه هدایت گله‌ای را بر عهده‌دارم و آن‌ها موظف‌اند هر کاری که من می‌گویم انجام دهند و اگر غیرازاین باشد با برخورد شدید مواجه خواهند شد، پس ‌نیازی به هیچ آموزشی ندارند، یا کاری که می‌گویم را انجام می‌دهند یا … “

این جملات باعث شد تا جلسه ما بی‌هیچ نتیجه‌ای به پایان برسد علی‌رغم اینکه بنده تلاش کردم تا با توضیحات مختلف او را متوجه کنم که نیروی کار خبره می‌تواند باعث رشد و تعالی سازمان شما گردد.

هنگامی‌که یک مجموعه خصوصی و یا دولتی تصمیم می‌گیرد که بهره‌وری و کارایی خود را افزایش دهد نیاز به رعایت چند عامل دارد که یکی از آن‌ها استفاده از خرد جمعی کارکنان است. یک مدیر اگر بتواند از نقطه نظرات کارکنان خود به خوبی استفاده کند یقیناً بدون آنکه نیاز به تلاش زیادی برای درک مشکلات آن‌ها داشته باشد، می‌تواند سریعاً نسبت به رفع آن برنامه‌ریزی کرده و موجب تشکیل یک رضایت گروهی گردد که همین امر باعث می‌شود کارکنان باعلاقه بیشتری کار کنند و یک احساس مسئولیت قوی در نحوه کارکرد آن‌ها ایجاد شود که در نهایت می‌تواند باعث افزایش بهره‌وری و کارایی سازمان گردد.

معمولاً مدیران سنتی علاقه‌ای به شنیدن نظرات کارکنان برای حل مشکلات ندارند و سعی می‌کنند طبق تفکرات خودشان تصمیم گرفته و از بحران عبور کنند اما مدیران حرفه‌ای از روش نوین مدیریتی برای عبور از بحران استفاده کرده که یکی از این روش‌ها، برگزاری جلسات دوره‌ای با کارکنان، حتی کارکنان رده پایین سازمان است که در آن جلسات، مدیر از نظرات، انتقادات و پیشنهاد‌های کارمندان و کارگران مطلع شده و آن‌ها را در سوابق عارضه‌یابی ثبت می‌کند و هنگام جمع‌بندی نهایی اگر در سازمان خود، کمبودی را احساس کند در نظرات کارکنان خود، به دنبال دلایل آن کمبودها جستجو می‌کند.

اگر استفاده از نظرات کارکنان در دستور کار مدیران قرار گیرد، آن‌ها خود را در رشد و پیشرفت سازمان دخیل دانسته و اگر کم و کاستی در سازمان ببینند خود را مسئول می‌دانند و رفع آن‌ها را برای خود یک دستاورد و افتخار می‌پندارند. اگر این‌چنین حسی در هر طبقه از سازمانی نهادینه شود سرعت رشد و ارتقای سازمان به‌شدت افزایش پیداکرده و نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت می‌باشد این است که تمامی این پیشرفت‌ها به نام مدیر آن مجموعه نوشته خواهد شد.

برای شروع می‌توان در خصوص مسائل کوچک و پیش‌پاافتاده نظرسنجی کرد، به‌عنوان‌مثال: چگونه می‌توانیم هزینه‌های برق را کاهش دهیم؟ از کلیه کارکنان بخواهیم که نظر و راهکار خود را بیان کنند، در آخر درخواست کنیم که هر یک با توجه به راهکاری که ارائه دادند عمل کنند. پس از چندی می‌بینیم که دقیقاً طبق راهکار خودشان بدون هیچ مقاومتی هزینه‌های برق را کاهش دادند و ما برای نشان دادن حسن نیت خود، مبلغی را به‌عنوان پاداش این همکاری به آن‌ها پرداخت کرده و اعلام می‌کنیم که با افتخار، با همکاری شما عزیزان توانستیم هزینه‌های سازمان را در این بخش کاهش دهیم. آن زمان است که اشتیاق و شور و هیجان را در لحظه‌به‌لحظه عملکرد آن‌ها می‌بینیم و یقیناً لبخند رضایت قلبی نیز بر روی صورت خودمان نقش می‌بندد.

حال تصور کنید یک مدیر سنتی تصمیم می‌گرفت که هزینه‌های برق را کاهش دهد، دستوری را به کارکنان ابلاغ می‌کرد که همگی می‌بایست آن را انجام دهند و اگر خلاف آن عمل کنند جریمه سنگینی در انتظارشان می‌باشد. در این روش، علاوه بر عدم همکاری کامل، نارضایتی شدیدی در بین کارکنان ایجاد می‌شود و حتی اعلام می‌کنند که سازمان با این مقدار درآمد، کمی هم پول برق بدهد!

ارزش آفرینی در صنعت خودرو

تفاوت دو سبک مدیریتی با همین مثال‌های ساده قابل‌درک است و تصمیم‌گیری برای انتخاب اینکه کدام سبک بهتر است، کاری است سهل و آسان.

استفاده از خرد جمعی باعث نخبه پروری می‌شود و نخبه پروری در نهایت باعث شکل‌گیری یک سازمان تراز اول شده که همگان برای آموزش‌های مدیریتی، آن سازمان نخبه را مثال می‌زنند. کارکنان سازمان همان‌گونه که می‌توانند هزینه‌های سازمان را افزایش دهند (با عدم همکاری مؤثر) می‌توانند در مقابل، هزینه‌های سازمان را به‌شدت کاهش دهند (با ایجاد حس مسئولیت و مفید بودن در سازمان). پس بیاییم با استفاده از تفکرات مثبت و خرد جمعی، باعث رشد و بالندگی سازمان خود شویم. دانشگاه‌ها وظیفه تربیت و آموزش مدیران حرفه‌ای را بر عهده دارند و از طریق آموزش‌های آکادمیک، این افراد را برای به‌کارگیری در سازمان‌ها پرورش می‌دهند. ارتباط بین صنعت و دانشگاه تحت هیچ شرایطی نباید قطع شود زیرا علم مدیریت نوین دائماً در حال تغییر و به‌روزرسانی است و اگر این ارتباط بنا به هر دلیلی قطع شود، شاهد مدیریت سنتی خواهیم بود که از عواقب آن فرسودگی نیروی کار و عدم پیشرفت سازمان می‌باشد. صنایع و سازمان‌های پویا همواره به دنبال جذب نیروهای تحصیل‌کرده و دانشگاهی می‌باشند و می‌دانند هر زمان، هر سازمانی، از نیروی متخصص دانشگاهی استفاده کند در مدت‌زمان کوتاه به بازده دلخواه دست‌یافته و به‌تبع آن موجب پیشرفت آن می‌گردد. در جوامع پیشرفته، مدت‌هاست که مدیریت سنتی منسوخ‌شده و حتی در بازارهای محلی نیز از روش‌های نوین مدیریتی استفاده می‌شود و کشور ما نیز می‌بایست تغییرات اساسی را در روش‌های مدیریتی با اصل آموزش مناسب، ایجاد کند.

نوآوری در صنعت خودرو: رادار جدید توانایی دیدن موانع پشت پیچ را نیز دارا می باشد

 

نویسنده: مهندس کسری واشقانی فراهانی

پژوهشگر حوزه صنعت

کارگو بایک – کسب‌وکار مبتنی بر دوچرخه

کارگو بایک

کسب‌وکار مبتنی بر دوچرخه

از زبان حامد مهر افروز معلم کارآفرینی و مؤسس برکه

 

داستان راه‌های رفته‌ی قبل از برکه

داستان از اونجایی شروع میشه که تقریباً سال 94 بود که تصمیم گرفتم سبک زیستنم رو عوض کنم. اولش با دوچرخه شروع کردم به طی طریق و یادگرفتن اصول و آدابش.

از 18 سالگی که طلب کرده بودم مستقل بشم رفته‌رفته هم‌زمان بعد دو سال وارد دانشگاه شدم و از دوران دانشجویی چون رشتم مهندسی مکانیک بود، علاقه‌مند شده بودم به انرژی‌های نو که استادم گفت اینجا کسی بودجه تحقیقات نمی‌ده بهت برو و زندگی تو بساز، راهی شدم برای یافتن دنیاهای دیگه، از کار در رستوران در تهران گرفته تا نگهداری از سالمندان و تراکت پخش‌کنی و رفته‌رفته سوق پیدا کردم به دست‌فروشی لباس‌زیر و نیاز به پول داشتم برای یادگیری علوم انسانی. از در علم الابدان طب قدیم ایران واردشده بودم و در جستجوی دیگر مکاتب و دیدشون نسبت به انسان، از عرفان اسلامی گرفته تا عرفان غربی و علوم قدیم و هم‌زمان در هر هفته هم خوی بودم که کلاس‌های دانشگاه برم هم مرند دیدار خانواده، هم تهران برای فروش و شرکت در کلاس‌های عرفان و سنگ درمانی و شاگردی پیش استاد خیراندیش و دیدار دراویش در کرمانشاه و چند سالی اوضاع بدین منوال می‌گذشت و با اتوبوس‌های بنز قدیمی هم‌فاز شده بودم و با چراغ پیشانی کتاب قرابادین کبیر عقیلی خراسانی رو بازنویسی کردم به زبان روز و با علم ترکیب گیاهان آشنا شدم و مقالات شمس و منطق‌الطیر هم در همون اتوبوس‌ها می‌جوندم و درراه .

تا اینکه روزی ترمزدستی کشیدم بر هرچه بود و ازدواج و تلاش برای تولید توسط مراکز تحقیقات داروسازی دانشگاه تبریز و چون نشد تولید سرکه و تولیدی کیف چرمی و غیره و باز در سال 94 ترمزدستی کشیدم تا مسیر سفر زندگی‌ام رو بررسی کنم و شروع کردم به سفر با موتور و دوچرخه و کوله‌پشتی و بررسی کسب‌وکارهای کوچک و می‌گشتم و نگاه می‌کردم و می‌پرسیدم و یاد می‌گرفتم و از وقتی فهمیدم دارم پدر میشم، وارد وادی یادگیری درباره فرزند و استعدادهاش و متدهای مختلف یادگیری شدم و با نظام‌های تعلیم و تربیت و معایب و مزایاش آشنا شدم تا اینکه دخترم سال 95 به دنیا اومد، و ازاین‌پس اسم مسیرهایی که قرار بود برم رو گذاشتم سفرهای پدر، برای همین بچه‌هایی که بعدازاین باهاشون آشنا شدم بهم میگن ددی و الان در پیج خودم به نشونیه (https://berkehmehrafrouz.ir/ ) داستان‌های خروجی هام با اسم مستعار ددی هست.

 

بعد سارا سفرهام باز ادامه داشت و داره، از کشورهای اطراف گرفته تا شهرهای ایران و هر سفری با موضوع خاص خودش گاهی مسیر تأثیر محیط بر کسب‌وکار رو جستجو کردم و تأثیرات اجتماعی فرهنگی بر کسب‌وکار رو یاد می‌گرفتم و گاهی برای یافتن پتانسیل‌های گردشگری روستاها از منظر فرهنگی و غیره ، گاهی برای یافتن و پیدا کردن بسته‌بندی‌های دوست دار محیط‌زیست راهی روستاهای شمال می‌شدم تا فراروی بامبو رو ببینم و استفاده انسان‌های اون منطقه از علف‌ها ، سال 96 بود که خواستم بر این آموخته هام جنبه علمی ببخشم و بیشتر بیاموزم و از طرفی در قیدوبند کلاس‌ها و دانشگاه نمی‌خواستم باشم ، پس هدفم دانشگاه‌های الکترونیکی بود و رشته کارآفرینی که بخشی از جهان زیستم باهاش پیوند داشت.

از بین چهار دانشگاه الکترونیکی که این رشته رو برای مقطع ارشد داشتن، دانشگاه آزاد واحد الکترونیکی قبول شدم و جمع‌بندی جهان زیسته‌ام از منظر علم کارآفرینی که تخصصی میان‌رشته‌ای بود .

باورم این بود و هست که همچون علوم قدیم بعد از بازه‌ای تخصص گرایی کم‌کم دنیا نیاز داره به تخصص‌های میان‌رشته‌ای همچون کارآفرینی  که ترکیبی است از چند رشته و زاویه دید.

رفته‌رفته در کشورهای اطراف که با موتور سفر می‌کردم و با توریست‌های خارجی رفاقت می‌کردم با موضوعاتی همچون کارآفرینی اجتماعی به معنی پروسه خلق ارزش اجتماعی و کارآفرینی پایدار به معنی خلق ارزشی جدید مسئولانه آشنا شدم.

به زبان ساده بگم، در طب قدیم وقتی بیماری عارض می‌شد بر تن ، حکیم و طبیب اون رو خروج بخشی از بدن از اعتدال تعریف می‌کرد و دارویی می‌داد برای رساندن آن بخش به‌اعتدال ماهیت اصلی  همون بخش، تا حدودی می‌شد خلق ارزش جدید در کارآفرینی پایدار رو چنین معنی کرد.

همچون دارویی برای رساندن محیط به‌اعتدال. و چون کثرت نظر زیادی در این بخش بود و هر کس و اندیشمندی با دیدی به موضوع نگاه می‌کرد و دراین‌بین کسب‌وکارهایی از این نام سوءاستفاده می‌کردن تا بازار جدیدی تعریف کنن، پس با مشاوره از دوستم که پژوهشگر فلسفه علم بود، شروع کردم و راهی شدم به ریشه علم تا ببینم سرچشمه این نظریاتی که میگن کجاست، سپس نیاز پیدا کردم تا بیشتر درباره جوامع و دیدگاه انسان شناسان رو مطالعه کنم، چون درمان بدون شناخت علم درمان و موردی بنام بدن در طب قدیم معنی نداره، پس در این حوزه هم باید علاوه بر روش‌های درمان، جوامع انسانی رو بیشتر می‌شناختم، بعد از دیدن زوایای مختلف رسیدم به جوامع شکارچی گردآورنده که الیزابت مارشال توماس انسان‌شناس و اولین مشاهده‌گر این جوامع بود، پس دیدگاه‌های اون رو بررسی کردم و با پژوهشگرانی همچون پیتر گری آشنا شدم که در حوزه روانشناسی به دلیل پسرش وارد یادگیری انسان شده بود و درباره نظریات تعلیم و تربیت و تفاوتش با یادگیری دیدگاه‌هایی داشت، حس همزادپنداری داشتم باهاش و منم به خاطر دخترم وارد وادی روش‌هایی یادگیری شده بودم.

همین‌طوری راه می‌رفتم و در جاده‌ها و مسیرها آنچه یاد می‌گرفتم با این جهان زیسته ترکیب می‌کردم و می‌نوشتم و مسائل رو با این دید بررسی می‌کردم و تصمیم گرفتم بیشتر داخل در حوزه کارآفرین پایدار بشم و این مسیر رو انتخاب کنم برای ادامه

 

داستان پیدایش فلسفه برکه

همینطور که پیش میرفتم و در سایش با محیط و دانشگاه و سارا و جهان زیسته ام یکسری بازیهایی که بر حسب دغدغه ای ایجاد شده بودن کم کم وقتش رسیده بود که عملی کنم و اینبار در عمل بسنجم و مسیرم رو تکامل بدم و این خروجی هایی که در بخش پروژه ها میبینید همانهاست، که مسلما طی زمان تغییر و تکامل پیدا خواهند کرد.

چون همچون رودی جاری بودم و از هر مسیری چیزی با خود جمع کرده بودم تصمیم گرفتم مهاجرت معکوس کنم به یک روستا و محل کار و زندگیم اونجا باشه و اسمشو گذاشتم برکه و این وبسایت قصه برکه رو روایت خواهد کرد.

برکه برای اینکه همچون نامش غنی بشه و ماهیتی داشته باشه، همان بازی مموری وال که روی سومین موتور سفرم اوزگور اعمال کردم و هر کسی که دوست داشت در مسیر میتونست یادگاری روش بنویسه، برکه هم دیوارهاش توسط هر کسی که مهمونمون میشد چیزی بر تنش رسم میشد و میشه، مثل ما آدمها که به مرور در سایش با محیط و انسانها چیزی بر تن و دل و افکارمون نقش میبنده و تغییری در ماهیت ما ایجاد میکنه. تغییری در معنی ما. فلانی کیست؟ فلان جا کجاست؟ هر چیزی و هر کسی تعریفی میکنیم در قبال این سوالات نسبت به شناختمون و ماهیتش.

این کار یک بازی کاملتری هم به مهمانها و دخترم سارا ارائه میداد و همزمان در عین تفریح ابعاد وجودی بیشتری ازشون رو درگیر میکرد و تاثیرات خودش رو میذاشت و ریشه در فلسفه افزایش خلاقیت با بازی و تکامل روانی انسان در هنر درمانی داشت.

یعنی یک بازی بود که بعنوان یک راهکار میتونست کسی که باهاش درگیر میشه رو بسمت اعتدال ببره، پس شعبه ای بود بر کارافرینی پایدار.

رفته رفته تصمیم بر این شد تا دکوراسیون داخلی پایدار رو هم اجراییش کنیم پس میز و اثاث شرکت تولیدی بازرگانی قبلیمو فروختم و اثاث دست دوم جمع آوری کردم از خانه پدری تا سمساری ها و به شکل بازی دخترم و هرکسی که میومد میتونست اونها رو نقاشی و باز آفرینی کنه که عکسهاشو در گالری زیر میتونید ببینید، داستان درازه و چون پویاست، برای همین رفته رفته در وبلاگ خواهم نوشت تا زمانی که پیش میرویم و هنوز به سکون مطلق نرسیدم.

هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم (اقبال لاهوری)

حال قصه مسیرهای رفته  رو در این وبسایت منتشر میکنم و همونو به اهلش یاد میدم و به این حرکت در آموزش و توسعه کارآفرینی، تسهیلگری گفته میشه با متدهای یادگیری که در هر دوره و کلاس خواهم گفت. برای دیدن این پروژه های جذاب و دوستداشتنی می تونید از سایتمون دیدن کنید.

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

استراتژی درست برند سازی، تسلط بر بازار

 

يکی از نتایج دوره رونق در دهه نود در سراسر دنیا تنوع، تکثر و تعدد کسب‌وکار، محصولات و برندهایی است كه هر بنگاه ارائه مي‌كند. رونق قراردادهاي ادغام و تملیک (M&A) و خریدوفروش برند نمونه‌های شناخته‌شده این دوره رونق اقتصادي می‌باشند. امروزه بسیاري از بنگاه‌ها، بهاي این فرصت شناسی را با مجموعه‌ای از محصولات، برندها و کسب‌وکارهایی به دست آورده‌اند که درنهایت همپوشانی دارند و با یکدیگر براي به دست آوردن مشتريان و منابع بنگاه رقابت می‌کنند.

در اقتصادهاي با رشد سریع و بالا، محصولات جدید و برندهاي در حال ظهور به‌هرحال بازاري براي عرضه تفاوت‌هایشان پیدا می‌کنند و از نظر عملکرد مالی و بازار نیز در سبد ارزش سهامداران جایی به خود اختصاص می‌دهند؛ اما در شرایط سخت اقتصادي زمانی که مشتریان پول کمتري براي خرج کردن دارند و به دنبال بهترین محصول و برند براي تأمین خواسته‌ها و نیازهایشان هستند، ارزیابی سبد برندها و محصولات به معیارهاي دقیق‌تری براي ارزیابی نیاز دارند.

بدین جهت درحال حاضر مهم‌ترین سؤال پیش روي مدیران در بنگاه‌های بزرگ که مجموعه‌ای از محصولات و برندهاي متنوع را در سبد خود دارند، عبارت است از «چگونگی تخصیص بهینه منابع مالی و انسانی به برندهاي مختلف در جهت افزایش ارزش سهامداران.»

بدین جهت است که امروزه مدیریت سبد برند به موضوع مورد بحث مدیران ارشد بنگاه‌ها در همه برنامه‌ریزی‌های استراتژیک تبدیل‌شده است. تمام تحقیقات موجود نشان‌دهنده تأثیر مدیریت درست برند بر  عملکرد بنگاه‌ها در بازار می‌باشد. این مطالعات نشان می‌دهد که بیشترین نرخ آورده ارزش ویژه برند  ROI بنگاه انعکاس می‌یابد (در بنگاه‌هایی با برندهاي با ارزش ویژه بالا متوسط نرخ ROI تا 30 درصد افزايش و در بنگاه‌هایی که با بیشترین کاهش در ارزش ویژه برند خود مواجه بوده‌اند نرخ ROI تا 10 درصد كاهش را نشان می‌دهد.) بدین جهت هدف اصلی در بنگاه‌هایی که استراتژی‌های رشد خود را بر تملیک، معرفی و توسعه برندهاي جدید و توسعه سبد فعالیت‌ها متمرکز می‌سازد، عبارت است از تحصیل بیشترین ارزش از برندهاي موجود از طریق سازمان‌دهی و مدیریت بهتر برندها و رابطه داخلی آن‌ها در سبد برند.

لذا ما به ابزارهایی احتیاج داریم که امکان ارزیابی مجدد و تعیین تناسب بهینه برندها در سبد برندها را فراهم سازد. این مهم در غالب «استراتژي معماري برند» و «مدیریت سبد برند» تعریف می‌شود.

شناخته‌شده‌ترین انواع معماري برند عبارت‌اند از خانه برندي (Branded House) و خانه برندها (House of  Brands) كه در دو سر طيف معماري برند قرار دارند.

  • خانه برندي:

در اين معماري يك برند اصلي (Master Brand) طيف گسترده‌ای از فعالیت‌ها و  محصولات را پوشش می‌دهد که ممکن است با زیر برنده‌هایی شناخته شوند. این زیر برندها به روشن‌تر شدن بیشتر جایگاه برند بنگاه کمک می‌کند. بنگاه‌هایی مانند بوئینگ و IBM  سعی دارند در غالب یک برند بر بازار خود مسلط شوند.

  • خانه برندها:

در معماري خانه برندها، بنگاه مجموعه‌ای از برندهاي منفرد را در مالكيت دارد. در اين حالت هر برند به‌تنهایی به دنبال بهينه‌سازي سهم بازار و برگشت‌های مالي خود مي‌باشد. در اين معماري فرض بر اين است كه مجموع عملكرد برندهاي مستقل بزرگ‌تر از زماني است كه همه آن‌ها تحت عنوان يك برند (بنگاه) فعاليت مي‌كنند. شرکت‌های P&G، جنرال موتورز، Unilever‌ نمونه‌هاي شناخته‌شده و موفق اين معماري برند هستند.
با توجه به نمونه‌هاي موفق و ناموفق در هر دو نوع معماري فوق، هيچ يك از دو استراتژي ذاتاً بر ديگري اولويت و ارجحيت ندارد، بلكه مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده اولويت عبارت است از انتخاب آگاهانه معماري، يعني تعريف مشخص از معماري بر اساس درك درست مکانیسم‌های بازار، استراتژي برند رقبا و هماهنگي با اهداف داخلي بنگاه.

انتخاب معماري برند یک تصمیم استراتژیک است با هدف ترویج تک‌تک محصولات و گروه‌های محصول و تبدیل نمودن برند به سرمایه در بلندمدت انجام می‌شود. مرور تصمیمات بنگاه‌ها در رابطه با استراتژی‌های معماري برند در دهه‌های 70 و 80 میلادي نمایانگر گرایش شدید به چند برندي (Multi-Branding) می‌باشد. به‌طور مثال در سال 1981 شركت 3M در حدود 240 برند جديد ايجاد و ثبت مي‌نمايد. از سال 1990 به‌مرور شاهد دگرگوني در معماري برند بنگاه‌ها هستیم به‌طوری‌که در سال 1991 شركت 3M فقط 4 برند جديد را معرفي مي‌كند كه اين موضوع براي شركت نستله نيز به‌طور مشابه اتفاق می‌افتد. عامل اصلی این تغییر استراتژی، تحول نگرشی به ماهیت و جایگاه برند در بنگاه می‌باشد. پذیرش برند به‌عنوان مهم‌ترین دارائی نامشهود بنگاه ضرورت تغییر استراتژی برند را فراهم نموده است. درواقع بنگاه‌ها با سرمایه‌گذاری روی تعداد محدودتری برند سعی دارند ارزش ویژه خود را از طریق نوآوری مستمر و توسعه خط تولید و گروه محصول در نزد مشتریان افزایش دهند و درنتیجه با افزایش نرخ برگشت سرمایه ارزش بیشتری برای سهامداران ایجاد نمایند. بنابراين امروزه سؤال «چه برند يا نام جديد را انتخاب كنيم؟» با سؤال «كدام محصول جديد را با کدام‌یک از برندهاي موجود بايد ارائه كرد؟» تغییریافته است. در ارزيابي سبد برندها، بسياري از بنگاه‌هایی كه داراي سبد بسيار متنوعي از برندها مي‌باشند (مانند P&G، Unilever، Nestle) دريافته‌اند كه برخي برندهاي آن‌ها فقط بخش كوچكي از بازار (Niche) را پوشش مي‌دهند و درنتیجه سهم كوچكي در درآمد و سود شركت به خود اختصاص داده‌اند. به‌طور مثال در سال 1994 در شركت P&G با حدود 250 برند، 10 برند بيش از 50% سهم فروش شركت را به خود اختصاص داده‌اند. در شركت Unilever‌ با بيش از 1600 برند، 1200 برند فقط حدود 8% سهم فروش شركت را به خود اختصاص داده‌اند. با توجه به اين شواهد امروزه شاهد عقلايي كردن روند برند سازي در شرکت‌ها می‌باشیم. بررسي تغييرات صورت گرفته در استراتژی‌های معماري برند و شناسايي روندهاي حاكم در اين مورد نشان می‌دهد: «تحول و حركت به سمت خانه برندي (Branded House) مي‌باشد.»

همين تغيير نگرش به اهميت جايگاه برند بنگاه (Corporate Brand) باعث شده است بسياري از شرکت‌ها به‌مرور به دنبال پررنگ كردن جايگاه برند اصلي خود باشند. به‌عنوان‌مثال شركت Unilever سعي كرده است بر روي همه محصولات خود نام Unilever‌و لوگوي U را كه سمبل اين شركت مي‌باشد، به صورت مشخص درج نمايد. يكي از دلايل آن اين است كه توسعه برند بنگاه بسیار کم‌هزینه‌تر بوده و می‌تواند امکان استفاده از صرفه‌های مقیاس را بخصوص در بازارهای جهانی فراهم نماید. با توجه به این تحولات سه الگوي کلی در رابطه با معماري برند بنگاه شناسایی‌شده‌اند:

  1. ساختار تحت تسلط برند بنگاه
  2. ساختار تحت تسلط برند محصول
  3. ساختار ترکیبی شامل برند بنگاه و برند محصول

در همين راستا Aaker  و Joachimstahler   با تأکید بر نقش اهرمي برند بنگاه، هفت نوع ساختار براي معماري خانه برندي پيشنهاد مي‌دهد (اهرم سازي برند بنگاه به معناي تأکید بر آن ویژگی‌های بی‌نظیر و ممتازي است که براي مشتري ایجاد ارزش می‌کند. درنتیجه با گسترش برند، ارزش ویژه ایجادشده و شهرت موجود برند بنگاه از طریق انتقال تصویر برند به برندهاي محصول و یا محصولات جدید براي بنگاه ایجاد ارزش می‌نماید.) نمودار زير طیف گسترده‌ای از معماري برند بنگاه از «تک برندي» (برند بنگاه به‌عنوان تنها عامل وحدت) تا «برند بنگاه» به‌عنوان سایه و یا ظهر نویس ضمنی را  دربر می‌گیرد.

در بررسي معماري برند هر شركت بايد نخست به سؤالات زير پاسخ داد:

  • معماري برند بنگاه موردنظر چیست و چه باید باشد؟
  • آیا پیاده‌سازی معماري خانه برندي در شرکت موردنظر (نام شركت به‌عنوان برند ظهر نویس ضمنی در این مرحله) می‌تواند باعث افزایش ارزش ویژه برندهاي محصول و درنتیجه افزایش ارزش سهامداران شركت در بازار گردد؟
  • شرایط لازم براي معرفی برندهاي جدید در بازار چیست؟
  • آیا محصولات جدید باید با برندهاي جدید ارائه شوند و یا باید به‌وسیله برندهاي موجود به بازار عرضه مي‌شوند؟

براي پاسخگویی به سؤالات فوق و تدوین راهکارهاي مناسب براي مدیریت برندها در جهت ایجاد ارزش ویژه براي مشتریان و درنتیجه ایجاد ارزش براي سهامداران لازم است فرآیند ایجاد ارزش ویژه برند (مدیریت استراتژیک برند) و مدیریت سبد برند را در بنگاه به‌اختصار موردبررسی قرار دهیم تا امکان پاسخگویی به سؤالات فوق و مدیریت سبد برند شركت در طول زمان فراهم گردد.

 

مفهوم معماری برند

هدف اصلی پیاده‌سازی استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چراکه داشتن یک برند قوی، درنهایت به افزایش نرخ بازگشت سرمایه‌ی کسب‌وکارها منجر می‌شود.

معماری برند یا Brand Architecture چگونگی سازمان‌دهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیاده‌سازی استراتژی‌های برندینگ را ساده می‌کند. معماری برند را می‌توان به صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب‌وکار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا به درستی تعریف و تدوین شده و با اهداف و چشم‌انداز کسب‌وکار شما هم‌راستا باشد. مدل‌های متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند می‌پردازیم.

  • خانه برندی Branded Houseo

در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture کمپانی اصلی به‌عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار می‌بخشد. در این حالت استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما هم‌راستا با برند مادر تدوین می‌شود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش می‌کشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعه‌های زیادی از جمله,Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.

  • خانه برندها House of Brands

در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل می‌کنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات و خدمات و سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brand صحبتی از برند مادر به میان نمی‌آید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرف‌کنندگان با وجود وفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&Ms, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعه‌ی برند Mars هستند.

  • Hybrid

در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده می‌شود، به‌گونه‌ای که برند مرجع، برندی شناخته‌شده است و خودش به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌ها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعه‌ی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش می‌یابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon و Coca-Cola از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده می‌کنند. معمولاً زمینه‌ی به‌کارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانه‌ی بازار کرده ‌است و تمایل دارد کسب‌وکار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به‌طور مستقل به بخش‌های جدیدی از بازار ورود کند.

گسترش برند، یک شمشیر دو لبه!

به‌طورکلی می‌توان گفت گسترش برند شمشیری دو لبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در موفقیت استراتژی‌های برندینگ و توسعه‌ی برند دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیش‌فرض می‌تواند ریسک کمتری در مقایسه با مدل‌های House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن ساده‌تر خواهد بود.

لازم است بدانید استراتژی‌های گسترش برند یا Brand Extension الزاماً موفقیت‌آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسک‌های آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization  و Brand Delusion می‌پردازیم.

توهم برند   ( Brand Delusion)

این پدیده زمانی اتفاق می‌افتد که یک برند در استراتژی‌های گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخش‌های نامربوط بازار به هویت برند اصلی و پرچم‌دار خود آسیب می‌رساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید پوشاک راحت، بادوام و مناسب برای استفاده‌ی روزانه است. در اوایل دهه‌ی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژی‌های گسترش این برند تولید کت‌های کلاسیک مردانه بود. این محصول هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. درنتیجه نه‌تنها این استراتژی موفقیت‌آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهره‌ی شناخته‌شده‌ی این برند معروف خدشه وارد شود.

 برند خوار   Brand Cannibalization

پدیده‌ Brand Cannibalization یا برند خوار هنگامی رخ می‌دهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود می‌کند. توجیه شرکت‌ها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم فروش به محصول یا برند جدی نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش می‌دهد. بااین‌حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در قیف فروش به سمت محصول جدید همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به‌عنوان‌مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کرده‌اند، می‌تواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.

در بازارهاي  پر از رقابت امروزي يكي از مهم‌ترین مطلوبيت­هاي مشتري در انتخاب يك محصول نام تجاري معتبر است. در بسياري از بازارها نام تجاري هويت ويژه­اي براي يك محصول می‌آفریند و کالاها را به گروه خاصي از جامعه پيوند می‌دهد. از نظر روانشناسي این‌گونه كالاها علاوه بر كاربرد ظاهري، براي مشتري تشخص و اعتماد به همراه دارند. ازاین‌رو مشتري آماده است بهاي متفاوتي براي آن بپردازد. تعريف انجمن بازاريابي آمريكا از نام تجاري بيان مي­دارد یک نام تجاري، به یک محصول یا خدمت ابعادی را اضافه می‌کند تا آن محصول یا خدمت را از سایرین متمایز گرداند. این تمایز می‌تواند کارکردی منطقی، یا ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشد.

در پایان می‌بایست به این موضوع اندیشید که چگونه برندها راه خود را در بازار پیدا می‌کنند. مسلماً با دانش موجود در خصوص برند سازی این موضوع اتفاقی یا ارگانیک نخواهد بود و بر پایه چارچوب و مدل‌های مشخصی که به آن برند سازی مکانیک گفته می‌شود، ایجاد می‌گردد. در شماره‌های آتی در خصوص روش‌های نفوذ برندها در قلب مشتریان و تسلط یافتن بر احساس مشتریان بیشتر صحبت خواهیم کرد.

 

نویسنده: محمدرضا مقیمی

پژوهشگر حوزه کسب‌وکار