نوشته‌ها

چارچوب راهنما برای دانشگاه‌های کارآفرین (گام دوم)

در ادامه قسمت اول چرا ما به یک چارچوب راهنما برای دانشگاه‌های کارآفرین نیاز داریم؟ گام دوم به قرار ذیل می‌باشد:

گام دوم: ظرفیت سازمانی، افراد و مشوق‌ها

دانشگاه‌ها می‌توانند توسط ساختارها و رویکردهای سازمانی خود محدود شوند و انجام انواع فعالیت‌های کارآفرینی که از اهداف استراتژیک آن‌ها پشتیبانی می‌کنند، دشوارتر می‌شود. این بخش برخی از حوزه‌های کلیدی را برجسته می‌کند که دانشگاه می‌خواهد محدودیت‌های سازمانی برای تحقق برنامه کارآفرینی خود را به حداقل برساند. این شامل استراتژی مالی، جذب و حفظ افراد مناسب و تشویق رفتار کارآفرینانه در افراد است.

اهداف کارآفرینی دانشگاه توسط طیف گسترده‌ای از منابع مالی/سرمایه‌گذاری، ازجمله سرمایهگذاری توسط سهامداران خارجی پشتیبانی می‌شود: برای دانشگاه بسیار مهم است که در فعالیت‌های کارآفرینانه خود از طریق یک استراتژی مالی پایدار سرمایه‌گذاری کند، اما خوب نیست که بیش‌ازحد به منابع محدود بودجه عمومی وابسته باشد. دانشگاه‌ها زمانی کارآفرین هستند که از به حداکثر رساندن پتانسیل خود، تنوع بخشیدن به منابع مالی و کاهش وابستگی خود به بودجه دولتی/عمومی نترسند. دانشگاه‌ها می‌توانند امتیاز بالایی کسب کنند اگر کمک‌های خارجی اضافی از طریق خدماتی مانند اشتراک فضا و امکانات دریافت کنند. آن‌ها ممکن است از درآمد حاصل از فعالیت‌های کارآفرینی برای سرمایه‌گذاری مجدد (فعالیت‌های خود تأمین مالی) استفاده کنند.

این دانشگاه یک استراتژی مالی پایدار برای حمایت از توسعه کارآفرینی دارد: فعالیت‌های کارآفرینانه در دانشگاه‌ها مشروع‌تر تلقی می‌شوند و اگر در بلندمدت پایدار باشند، شانس بیشتری برای تأثیرگذاری خواهند داشت. این شامل تأمین مالی یا حمایت کافی از فعالیت‌های کارآفرینی به‌عنوان بخشی از بودجه دانشگاه (بلندمدت) است. برای کسب امتیاز بالا، دانشگاه‌ها باید از طریق استراتژی مالی خود در فعالیت‌های کارآفرینانه خود سرمایه‌گذاری کنند.

مکانیسم‌هایی برای شکستن مرزهای سنتی و تقویت روابط جدید – گرد هم آوردن ذینفعان داخلی (کارکنان و دانشجویان) و ایجاد هم‌افزایی بین آن‌ها: همه کارکنان و دانش آموزان ذینفعان داخلی مهمی هستند که از دستور کار کارآفرینی حمایت می‌کنند. تمام بخش‌های دانشگاه باید باهم کار کنند، هم‌افزایی و پیوند بین دانشکده‌ها، بخش‌ها و سایر ساختارها ایجاد کنند و مرزها و سیلوهای سنتی را در هم بشکنند. برای کسب امتیاز بالا، دانشگاه‌ها باید مکانیسم‌هایی برای بهره‌برداری از دانش و منابع داخلی از طریق، امکانات مشترک بین دانشکده‌ها، ساختارهای دانشجو و کارکنان، ساختارهای بین‌رشته‌ای، گروه‌های آموزشی و پژوهشی بین اعضای هیئت‌علمی داشته باشند.

دانشگاه برای جذب و تعامل با افرادی که دارای نگرش، رفتار و تجربه کارآفرینی هستند باز است: دانشگاه‌ها می‌توانند با استخدام کارکنانی که دارای پیشینه کارآفرینی قوی هستند، فرهنگ کارآفرینی را ایجاد و تقویت کنند. برای کسب امتیاز بالا، مؤسسه باید از نگرش و تجربه کارآفرینی به‌عنوان معیار در فرآیند استخدام استفاده کند. این فقط مربوط به هیات علمی نیست. افراد خارج از دانشگاه، مانند سخنرانان مهمان یا فارغ‌التحصیلان، نیز می‌توانند مهارت‌های مهمی را به مؤسسات دانشگاهی بیاورند. آن‌ها یک دیدگاه بیرونی و همچنین مهارت‌ها و توانایی‌هایی دارند که در داخل در دسترس نمی‌باشد.

این دانشگاه برای حمایت از دستور کار کارآفرینی خود در توسعه کارکنان سرمایه‌گذاری می‌کند: کارکنان یک منبع کلیدی در ارائه استراتژی، آموزش کارآفرینی، پشتیبانی از راه‌اندازی کسب‌وکار و همه فعالیت‌های کارآفرینی میباشد که دانشگاه می‌خواهد توسعه دهد. بسیاری از حوزه‌های دستور کار کارآفرینی به‌سرعت در حال حرکت هستند و نیاز به ارتقاء مهارت و کسب دانش وجود دارد. برای کسب امتیاز بالا، دانشگاه‌ها باید یک سیاست رسمی برای توسعه شغلی برای همه کارکنان داشته باشند، که به دستور کار کارآفرینی می‌پردازد و برای اهداف کلیدی خود طراحی شده است.

 مشوق‌ها و پاداش‌های واضحی، برای کارکنانی که فعالانه از دستور کار کارآفرینی دانشگاه حمایت می‌کنند، وجود دارد: ایجاد فرهنگ کارآفرینی در بدنه کارکنان برای دانشگاه‌ها جهت افزایش و بهبود کیفیت فعالیت‌های کارآفرینی ضروری است. تشویق و پاداش دادن به رفتار کارآفرینانه در همه کارکنان، تعهد به توسعه به‌عنوان یک دانشگاه کارآفرین را تقویت می‌کند. برای کسب امتیاز بالا، دانشگاه‌ها باید سیستم‌های تشویقی و پاداش برای آن دسته از کارکنانی داشته باشند که فعالانه از فعالیت‌های کارآفرینی و ایجاد کسب‌وکار حمایت می‌کنند. این سیستم‌ها باید در سطح فردی و همچنین برای دانشکده‌ها/گروه‌ها در دسترس باشند. مثلا؛ پاداش‌هایی فراتر از معیارهای تحقیق، انتشار و تدریس، اساتیدی که به‌صورت پاره‌وقت در شرکت‌های خود کار می‌کنند، فضای اداری و آزمایشگاهی برای پیگیری فعالیت‌های کارآفرینی، کاهش بار آموزشی و غیره. در بسیاری از کشورها، کارکنان شامل دانشجویان دکترا هستند.

دانشگاه به سایر ذینفعانی که در دستور کار کارآفرینی دانشگاه مشارکت دارند، جایگاه و اعتبار می‌بخشد: دانشگاه باید برای ذینفعان خارجی ارزش قائل شود، زیرا آن‌ها مهارت‌ها، دانش و فرصت‌های بیشتری را برای توسعه به ارمغان می‌آورند. ارزش آن‌ها را می‌توان از طریق انواع فعالیت‌ها و فرصت‌های زیر تشخیص داد: ارائه استفاده از امکانات و خدمات، مکانیسم‌هایی برای ریسک مشترک و پاداش برای مشارکت، فرصت‌هایی برای کمک‌ هزینه تحصیلی، همکاری

ادامه دارد ….

کارآفرینی شغل نیست؛ کارآفرینی هنر است

کارآفرینی شغل نیست؛ کارآفرینی هنر است.

 

طی دهه گذشته افراد فکر می‌کردند که اگر بتوانند متدولوژی‌های قابل‌تکراری برای مراحل اولیه راه‌اندازی کسب‌و‌کار پیدا کنند، کارآفرینی به یک «علم» تبدیل می‌شود. در این صورت هر کسی قادر به اجرای قواعد آن خواهد بود.

این فرض می‌تواند اشتباه باشد. البته نه به این معنا که ابزارهای مناسبی برای کارافرینی طراحی نشده‌ باشد، اتفاقا پایه و اساس مدیریت کارآفرینی درست و منطقی است و سهم عمده‌ای در کاهش شکست استارتاپ‌ها دارد. اشتباه ما جایی‌ست که فکر می‌کنیم هرکسی می‌تواند از این ابزارها به‌درستی استفاده کند و بیشترین بهره‌برداری را داشته باشد.

کارآفرینی هنر است نه شغل:

دو نوع هنرمند را در نظر بگیرید: «آهنگ‌ساز» در مقایسه با «نوازنده آهنگ» یا «نمایشنامه نویس» در مقایسه با «بازیگر». بنیان‌گذار در شکل‌گیری کسب‌و‌کار نقش همان آهنگساز را در شکل‌گیری موسیقی ایفا می‌کند.

او چیزهایی را می‌بیند که دیگران قادر به دیدن آن نیستند و به تیم کسب‌و‌کار کمک می‌کند تا بتوانند از هیچ، چیزی جدید خلق کند. خلق چیزهایی که کمتر کسی قادر به دیدن آن‌ها بشد، وظیفه کلیدی هر بنیان‌گذار است. این مهارت بسیار متفاوت از علومی مانند مهندسی یا مدیریت است.

ارکنان کارآفرین افراد با استعدادی هستند که در اصطلاح صدای سوت کارخانه را به همان شکلی می‌شنود که بنیان‌گذار می‌شنود. آن‌ها درحالی به یک استارتاپ ملحق می‌شوند که هنوز به دنبال یک مدل کسب و کار پایدار است و وعده تحقق اهدافی را می‌دهد که در هاله‌ای از ابهام قرار دارند. کارکنان کارآفرین با پیوستن به بنیان‌گذار و تیمش دیدگاه‌های او را به‌عنوان بخشی از زندگی‌شان می‌پذیرند.

سپس بنیان‌گذار هر مهارتی را که او و تیمش را منحصر‌به فرد می سازد از جمله اشتیاق،‌ چابکی، انعطاف‌پذیری،‌ توانایی ایجاد نظم از دل بی‌نظمی،‌ کشف‌و‌یادگیری، کنجکاوی، رهبری و تمرکز دقیق روی اجرا را به‌کار می‌گیرد تا به یک فرایند پالایش دیدگاه منجر شود و بتواند واقعیتی را ایجاد کند.

بنیان‌گذاران و کارکنان کارآفرین هر دو ترجیح می‌دهند تا چیزی را از دل فرایندهای‌شان استخراج کنند که به موجودیت یک شرکت بپیوندد. مانند موسیقی‌دانان حرفه‌ای یا ستارگان سینما که ترجیح می‌دهند در یک محیط نامنظم با ناشناخته‌های چندگانه کار کنند.

آن‌ها کلیت مسیری که به سمت آن کشیده شده‌اند را درک و حس کرده‌اند، با عدم اطمینان و شگفتی‌های آن کنار می‌آیند و با استفاده از هوش طبیعی و ابزارهایی که در دست دارند،‌ برای تحقق هدف و چشم‌اندازشان رو به جلو پیش می‌روند.

«بنیان‌گذار در شکل‌گیری کسب‌و‌کار نقش آهنگساز در شکل‌گیری موسیقی را ایفا می‌کند.»

ابزارها هنرمند نمی‌سازند:

در سال ۱۹۸۴ زمانی که برنامه‌های طراحی صفحه با مکینتاش عرضه شد، همه فکر می‌کردند این‌جا دیگر پایان کار هنرمندان و طراحان گرافیک است. چون دیگر هرکسی می‌تواند کار طراحی را انجام دهد. کاربران به سرعت آموختند که یک طراحی خوب چقدر سخت است. البته تعجبی هم ندارد چون طراحی خوب یک هنر است و مجددا این متخصصان و طراحان حرفه‌ای هستند که استخدام می‌شوند. در واقع کسی که از آلات موسیقی استفاده می‌کند، الزاما نمی‌تواند همان آهنگی را بسازد که علاقه‌مندان منتظر شنیدنش هستند.

اگر ابزارها هنرمند نمی‌سازند پس چه چیزی هنرمند می‌سازد؟

آهنگ‌سازی مقوله‌ای است که از دوران شکل‌گیری تمدن‌ها تاکنون رواج داشته است. اما این بحث که چه چیزی توانسته است یک آهنگ‌ساز بزرگ بسازد، همچنان به‌صورت یک معما باقی مانده است. آیا آهنگ‌سازی یک فرایند است؟ (استفاده از استراتژی‌های آهنگ‌سازی در فرایند آهنگ‌سازی‌؟) آیا آهنگ‌سازی با ویژگی‌های شخصی فرد مثل توانایی‌های موسیقی، اعتماد به نفس موسیقی، نمرات آکادمیک، IQ و جنسیت ارتباط دارد؟  آیا آهنگ‌سازی با محیط و اجتماع مثل والدین، معلمان، دوستان، خواهر و برادر، مدرسه، جامعه، یا ارزش های فرهنگی ارتباط دارد؟ آیا آهنگسازی تمرین مداوم است. مثلا10،000 ساعت تمرین برای کارآموزی؟

شاید بتوانیم تعداد بنیان‌گذاران و کارکنان کارآفرین را با ابزارهای بهتر، پول بیشتر و آموزش‌های عالی افزایش دهیم، اما اگر حقیقتا بدانیم چگونه خلاقیت را آموزش بدهیم این امکان به قطعیت نزدیک‌تر می‌شود.

بنیان‌گذاران کسب‌و‌کار و کارآفرینان چیزهایی را می‌بینند و خلق می‌کنند که هرکسی قادر به دیدن آنها نیست. کارآفرینان افرادی نادر، هنرمند و با ویژگی‌های منحصر به فرد هستند. هرکسی نمی‌تواند هنرمند باشد.

 

مترجم: نازنین توکلی (کارشناس ارشد مدیریت صنعتی)

برگرفته از سایت medium.com