نوشته‌ها

جهانی شدن

جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش دوم)

در ادامه مطلب گذشته جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)

براي اين منظور حوزه فكري جديدي به نام كارآفريني توانسته است تا حد بسيار زيادي اين نوع شايستگي را در افراد ايجاد و تقويت نمايد؛ زيرا فرايند كارآفريني مبتني بر فرصت است و ازاین‌رو می‌تواند در جهانی‌سازی نوع سوم بسيار حائز اهميت باشد. وقتي در اين سطح از جهانی‌شدن سرعت رقابت‌ها فزوني می‌یابد كميابي نيز بیش‌ازپیش نمايان می‌شود؛ يعني فزوني مسائل و نيازها و كاهش منابع براي حل و رفع آن‌ها. پس می‌توان ادعا نمود، موقعيت برآورده كردن اين نيازها و حل خلاقانه و متفاوت مسائل همراه با كمبود منابع در دسترس يك شايستگي است و استفاده از تسهیل‌کننده‌هایی مانند، آپلود (به فرايند انتقال مطالب از رايانه محلي به رایانه‌ای دوردست از طريق خطوط ارتباطي گفته می‌شود.)، آوت سورس (به واگذاري عمليات غير اصلي يك سازمان به نهادي بيروني كه در آن كار تخصص دارد گفته می‌شود.)، اين سورس (همكاري و توليد ارزش افقي.)، زنجيره تداركات (به جريان مواد، قطعات و اطلاعات، از تدارك مواد خام تا تحويل محصول به كاربر نهايي اشاره دارد.) و ازجمله كارآفريني اين شايستگي را با شناسايي، ارزيابي و بهره‌برداری از فرصت‌ها با توجه به همين کمیابی‌ها به افراد هديه می‌کند و این‌چنین افراد را با نوع سوم جهانی‌شدن همراه می‌نماید. درنتیجه بايد قبول نمود كه با ورود به سطح سوم جهانی‌شدن در بعد فردي، ديگر افراد حتي از منزل خود نيز می‌توانند جهاني شوند.

جهانی‌شدن و دنیای امروز کسب‌وکارها

ديويد راتكوف، مقام ارشد سابق وزارت بازرگاني آمريكا كه اكنون يك مشاور خصوصي در امور استراتژيك است، می‌گوید: جهانی‌سازی «واژه‌ای است كه براي تشريح تغيير روابط دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ و بيزينس پیداکرده‌ایم» و می‌افزاید: «اما اتفاقي كه امروزه دارد رخ می‌دهد گسترده‌تر و پدیده‌ای بسيار عمیق‌تر است». موضوع فقط نحوه‌ی ارتباط دولت‌ها، شرکت‌های خصوصي و مردم نيست؛ موضوع فقط نحوه‌ی تعامل سازمان‌ها نيست، بلكه موضوع تكوين الگوهاي كاملاً جديد اجتماعي، سياسي و کسب‌وکار است. موضوع درباره‌ی چيزهايي است كه بر عمیق‌ترین و ریشه‌دارترین وجوه جامعه و سرانجام بر ماهيت قرارداد اجتماعي تأثیر می‌گذارد. موضوع را از خود سؤال كنيد: چه وضعيتي پيش می‌آید اگر نهادي كه در آن قرار داريد، با شغلي كه در فضاي سايبر داريد هماهنگ نباشد، يا واقعاً نتواند دربرگیرنده‌ی كارگراني باشد كه با گروه ديگري از كارگران در نقطه‌ی ديگري از جهان همكاري می‌کنند، يا ديگر نتواند محصولي را كه هم‌زمان در چند محل ساخته می‌شود، ثبت كند؟ چه كسي مقررات كار را وضع می‌کند؟ چه كساني بايد از اين مقررات بهره‌مند شوند؟

بی‌گمان، اگر به هموار شدن دنيا به‌صورت جدي باور داشته باشيم، آنگاه به‌وقت خود يكي از تغييرات بنيادين يا نقاط عطف تاريخ را به‌وضوح لمس می‌نماییم؛ چراکه مشخصه اين هموار شدن، سرعت و دامنه‌ی وقوع آن است. وقتي فرايند برون‌سپاری بسياري از فعالیت‌های شرکت‌های آمريكايي به كشور هند را موردبررسی قرار می‌دهیم اين مهم مؤید نکته‌ای است كه به آن اشاره شد؛ ديگر پستی‌وبلندی، ديوار، مانع و يا هر چيز غير هم‌سطحی وجود ندارد، همه‌چیز كنار رفته و همه‌چیز هموارشده تا از گوشه‌ای از دنيا مسائل را ديد و نيازها را شناسايي و براي حل و رفع آن‌ها به گوشه‌ای ديگر، خدمات و محصولات ارائه نمود. شرکت‌های آمريكايي با برون‌سپاری‌های فعالیت‌های خود به كشوري مانند هند، بسياري از هزینه‌های خود را كاهش داده‌اند و از سوي ديگر اين امر براي شرکت‌ها و حتي در سطح فردي در هند رونق و رشد چشمگير اقتصادي حاصل نموده است.

ديگر لازم نيست براي انعقاد قرارداد و گفتمان، ساعت‌ها پرواز نمود و كيلومترها راه را پيمود، بلكه از طريق بهره‌گیری از تکنولوژی‌های نوين همانند ويدئوكنفرانس می‌توان ضمن دستيابي به نتايج، هزینه‌ها را كاهش داد. درنتیجه ديگر بايد پذيرفت دنيا هموار است و رنگ‌ها در نوع موفقيت نقش ندارند؛ اما نكته مهم ديگري كه می‌تواند در تكميل مطلب مطروح مفيد باشد، چگونگي انتخاب و ورود به حوزه‌های جهاني در سطح فردي است. در كتاب از خوب به عالي مطلبي مطرح‌شده است كه به آن اشاره می‌کنم، براي انتخاب و ورود به حوزه‌های جهاني درك عميق از سه محور متقاطع بسيار مهم است، اين سه محور عبارت‌اند از؛ 1- زمینه‌ای كه به‌شدت به آن علاقه داريد، 2- زمینه‌ای كه می‌توانید در آن بهترين عملكرد را داشته باشيد و 3- عامل حركت موتور اقتصادي. ازاین‌رو مهم آن است كه مشخص شود فرد در كدام زمينه می‌تواند در سطح جهاني حرفي براي گفتن داشته باشد و همچنين مشخص شود كه در كدام زمينه قادر به اين امر نخواهد بود.

اين شناخت از خود می‌تواند براي ورود به عرصه‌های جهانی‌شدن به كمك افراد آمده و اهداف و برنامه‌های آن‌ها را براي ماندگاري در اين سطح هموارتر نمايد، كه البته از دستمایه‌های اصلي اين شناخت، كارآفريني است. چراکه براي همراه شدن با فرايند جهانی‌شدن بايد تغيير را پذيرفت و براي پذيرش تغيير، اول، بايد نوگرايي و تازگي را فهميد؛ دوم، بايد الگوهاي گذشته و جاري را مورد تجدیدنظر قرارداد و حصارهاي ذهني را بابت مواجهه با مسائل و نيازها كنار زد تا خلاقيت و ابعاد مختلف مسائل ظهور يابند و رشد كنند. آنگاه است كه تغيير قابليت پذيرش دارد و وقتي تغيير باور شد كارآفريني براي ورود مهيا می‌گردد؛ چون كارآفرين كه به‌عنوان همان فرد موردنظر در فرايند جهانی‌شدن نوع سوم ايفاي نقش می‌نماید؛ شتاب‌دهنده تغييرات در جهان بوده و انديشمندي مستقل است كه جرئت می‌کند در محيطي از رويدادهاي متداول، متفاوت باشد؛ و نهايتاً، براي جهانی‌شدن در سطح فردي بايد كارآفرين بود تا فرايند هموار شدن دنيا ملموس‌تر اتفاق افتد و براي همراه شدن با اين همواري بايد گوش دادن و سرعت آهنگ تغييرات و پذيرفتن الگوهاي جديد را به‌عنوان يك اصل اجتناب‌ناپذیر باور نمود.

بحث و نتیجه‌گیری

همان‌گونه كه مطرح شد، جهان به سمت همواري و خروج از انحصارها سوق يافته و اين مهم را می‌توان از سقوط ديوارها، باز شدن پنجره‌ها، ظهور رایانه‌های خانگي و … مشاهده نمود و اين موارد با يكديگر تركيبي را ايجاد نموده‌اند تا افراد از سرتاسر دنيا و بدون محدودیت‌ها بتوانند پيام خود را به يكديگر منتقل نمايند. در اين سطح افراد توانستند با يكديگر تا حد زيادي در ارتباط باشند، اما گسترش اينترنت و تولد وب‌باز هم توانست اين ارتباط را ميان افراد گسترده‌تر نموده و با هزینه‌های كمتر، بهره‌وری بيشتري براي استفاده‌کنندگان خود به وجود آورد؛ و سرانجام با تولد کابل‌ها و پروتکل‌های استاندارد ارسال اطلاعات كه برنامه‌های كاربردي و ماشين و … و همه و همه را به هم متصل نمود، به توسعه کسب‌وکارها منجر گرديد و اين ابزار و تسهیل‌کننده توانست براي همکاری‌های بيشتر و با هزينه كمتر به كمك کسب‌وکارها آمده و زمان و مكان را به هم نزدیک‌تر نمايد. همه این‌ها سرآغاز يك همكاري جديد با رويكردي جديد بدون مرز و محدوديت را ايجاد می‌نماید. اين مهم باوري را در سطح جهاني ايجاد نمود كه همه افراد می‌توانند از شایستگی‌هایی برخوردار شوند كه بر اساس اين نوع همکاری‌ها فارغ از مكاني كه در آن قرار دارند به فعاليت بپردازند و اين ميزان همكاري از طريق تسهیل‌کننده‌هایی ازجمله: آپلود، آوت سورس، اين سورس، زنجيره تداركات، اين فرم و … و ازجمله روح كارآفرينانه، به همراه يادگيري بهره‌گیری از فنّاوری‌های نوين توانسته است به فرايند هموار شدن جهان و خرد شدن سطح رقابت‌ها و شایستگی‌های جهانی‌شدن سرعت بيشتري ببخشد. درنتیجه می‌توان ادعا نمود بايد براي شناسايي و ارزيابي فرصت‌ها به‌عنوان شايستگي مهم جهانی‌شدن در سطح فردي به كارآفرين شدن روي آورد و پذيرفت دنيا براي همكاري و ارتقاء سطح نيازها و برآوردن آن مسطح است و با آغوش باز نوآوران و نوباوران را می‌پذیرد.

جهانی شدن

جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)

همواره از مشكلات اساسي براي جهانی‌شدن هزينه و موانع و فراز و نشیب‌های آن بوده است اما با بررسي سير تحولات جهان كه هزينه و موانع جهانی‌شدن باوجود تسهیل‌کنندگان و خرد شدن سطح رقابت‌ها کاهش‌یافته و شاهد آن هستيم كه حتي در سطح فردي نيز می‌توان جهاني شد و در اين راستا بسياري از موانع از سر راه برداشته‌شده است؛ به‌طوری‌که دنيا از حالت كروي به دنيايي صاف تغيير شكل داده است. براي درك مناسب‌تر اين منظور و با الهام گرفتن از تجربيات فريدمن در اين نوشتار تلاش شده است ابعاد هموار شدن جهان و جهانی‌شدن در سطح فردي موردبررسی اجمالي قرار گيرد.

در دنيايي كه هر چيزي كه قابل انجام باشد، انجام می‌شود و سریع‌تر ازآنچه قابل‌تصور است يا بايد نوآوري (يعني بالاتر از نياز مشتري فكر و عمل كردن) به‌وسیله افراد به جلو رانده شود و بر اساس آن نيازهاي جديد براي جهان خلق گردد و يا بايد منتظر رقبايي سرسخت بود تا آن‌ها ما را از گردونه اين رقابت به زير كشند. در دنياي كنوني رقابت فقط با افرادي نيست كه هميشه رقيب ما بوده‌اند، بلكه رقابت با افراد گوناگوني است كه توانايي انجام كارهاي كوچك، متوسط و بزرگ را حتي از طريق مكاني در منزل خوددارند و می‌توانند برايمان رقيبي سرسخت باشند.

دنياي امروزي، دنياي شكار فرصت‌هاست. براي اينكه فرصت شناس و فرصت بين باشيم بايد پيوسته در جستجو و جمع‌آوری اطلاعات باشيم تا هوشيارتر شويم. براي به دست آوردن اطلاعات ديگر مرزها فروریخته‌اند، ديگر نياز نيست كيلومترها طي شود و زمان فراوان هدر رود بلكه جهان به سطحي از همكاري رسيده است كه از طريق تسهیل‌کنندگانی می‌توان بدون توجه به رنگ، مليت، مسافت و …. با يكديگر تبادل و تعامل داشت و جهاني شد؛ اما يكي از لازمه‌های اين دنياي بدون مرز و هموار، تغيير است. افراد كارآفرين و نوآفرين به‌عنوان پيشگامان پذيرش اين تغييرات كه از اصول آن تازگي و نوانديشي است، با فرصت شناسي و بهره‌برداری از آن، آمادگي مواجهه با تغييرات سريع را كه از الزامات ورود به سطح جديد رقابت‌ها می‌باشد، دارند. درنتیجه لازمه همراه شدن با دنيايي هموار، پذيرش تغيير و داشتن راهبردي براي همراه شدن با آن است. ازاین‌رو، در این نوشتار تلاش شده است تا به اين پرسش پاسخ داده شود كه آيا واقعاً دنيا در حال هموار شدن است؟ و ابزار همراهي با آن چيست؟ در اين راستا جهت پاسخگويي به پرسش‌های مطروح از طريق بررسي سير تحولات جهان مطالبي ارائه گرديده تا براي دقايقي ذهن خواننده را نسبت به تحولات شگرف جهان امروز به چالش بكشاند.

دوره­ اول جهانی‌شدن

فريدمن (2006) معتقد است: امروزه مفهوم جهانی‌شدن به سطح كاملاً جديدي رسيده است. از منظر تاريخي شايد بتوان سه دوره بزرگ براي جهانی‌شدن تصوير نمود. دوران اول، از 1492 ميلادي، كه كريستف كلمب سفر اكتشافي دريايي خود را آغاز كرد و دنياي قديم و جديد را رودرروی هم قرارداد و تا 1800 ميلادي طول كشيد. می‌توان اين دوران را جهانی‌شدن نوع اول ناميد؛ دوراني كه دنيا را از مقياس بزرگ به مقياس متوسط رساند. موضوع جهانی‌شدن نوع اول، كشورها و نيروهاي جسماني آن‌ها بود؛ به اين معنا كه عامل كليدي تغيير نيروي محركه فرايند يكپارچگي جهاني، زور بازو و نيروي عضلات، قدرت اسب، قدرت باد و در اواخر دوره، قدرت بخار در يك كشور بود و این‌که چقدر خلاقانه می‌توانست آن‌ها را بكار گيرد. در اين دوران كشورها و دولت‌ها در انهدام ديوارها و جوش دادن دنيا به هم پيشرو بودند و يكپارچگي جهاني را پيش بردند. در جهانی‌شدن نوع اول، پرسش اصلي اين بود: جايگاه كشور من در رقابت و فرصت‌های جهاني كجاست؟ چگونه می‌توانم جهاني شوم و از طريق كشورم با جهان همكاري كنم؟

دوره­ دوم جهانی‌شدن

دوران دوم، تقريباً از 1800 ميلادي تا 2000 ميلادي طول كشيد و با ركود بزرگ در اقتصاد آمريكا و سپس اروپا و جنگ جهاني اول و دوم دچار وقفه‌هایی شد. می‌توان اين دوران را جهانی‌شدن نوع دوم ناميد. اين دوران دنيا را از مقياس متوسط به مقياس كوچك رساند. در جهانی‌شدن نوع دوم، عامل اصلي تغيير و نيروي محرکه‌ يكپارچگي جهاني از كاهش هزینه‌ حمل‌ونقل در اثر كاربرد موتور بخار و راه‌آهن و در نیمه‌ی دوم اين دوران از كاهش هزینه‌ی ارتباطات راه دور، در اثر گسترش تلگراف، تلفن، كامپيوتر شخصي، ماهواره، کابل‌های فيبر نوري و  نگارش اولیه‌ی وب جهاني، نيرو می‌گرفت. در اين دوران، تولد و بلوغ اقتصاد جهاني، به اين معنا كه حركت كالا و اطلاعات از قاره‌ای به قاره ديگر به حدي برسد كه بازاري جهاني، با خریدوفروش جهاني كالا و نيروي كار شكل بگيرد، تحقق يافت. نيروي محرکه‌ی اين دوران، اختراعات جديدي همانند سخت‌افزاری، موتور بخار و راه‌آهن در ابتداي دوره و تلفن و كامپيوترهاي بزرگ در پايان دوره بوده است. پرسش اساسي اين دوران آن بود كه؛ جايگاه مناسب شركت من در اقتصاد جهاني كجاست و چگونه از فرصت‌ها استفاده می‌کنم؟ چگونه می‌توانم از طريق شركت خودم با ديگران همكاري كنم؟ اين دوران دقيقاً پس از فروریختن ديوارها (مانند ديوار برلين) و ايجاد يكپارچگي بيشتر جهاني آغاز گرديد.

دوره­ سوم جهانی‌شدن و فرصت­های کارآفرینانه

در حدود سال 2000 ميلادي دوران كاملاً جديدي شكل گرفت به نام جهانی‌شدن نوع سوم. اين نوع جهانی‌شدن، جهان را از مقياس كوچك به ريز تقليل داده و هم‌زمان زمین‌بازی را هموارتر كرده است. نيروي محركه جهانی‌شدن نوع اول، كشورها بودند و نيروي محرکه‌ی جهانی‌شدن نوع دوم شرکت‌ها و نيروي محرکه‌ی جهانی‌شدن نوع سوم، نيرويي كه آن را منحصربه‌فرد می‌کند، قدرتي است كه افراد براي همكاري و رقابت جهاني به دست آورده‌اند؛ اما جهانی‌شدن نوع سوم فقط به سبب كوچك كردن و مسطح كردن دنيا و توانمند ساختن فرد با دوران قبل تفاوت ندارد. در دوران جهانی‌شدن نوع اول و دوم اساساً افراد و مؤسسات آمریکایی و اروپايي فرايند جهانی‌شدن را به‌پیش می‌راندند؛ اما در جهانی‌شدن نوع سوم اين مسئله ديگر بی‌معناست و ساير كشورها هم به اين فرايند پيوسته و سطح وسیع‌تری از دنيا را پوشش داده‌اند و بيشترين کارایی‌ها را از طريق برون‌سپاری به انجام می‌رسانند و ديگر مرزها بی‌معنا گشته است. جهانی‌شدن نوع سوم اين امكان را براي انسان‌های بيشتري فراهم كرده كه به‌راحتی وارد بازي شوند و خواهيم ديد كه در اين فرايند هر رنگي از رنگین‌کمان بشري نقشي خواهد داشت.

بر اين اساس ديگر براي رقابت كردن در بازارها لزوماً نه در سطح يك كشور و نه در سطح يك سازمان، بلكه بايد در سطح فردي تلاش نمود. اين امر باعث می‌شود كه مرزها درنورديده شده، رنگ‌ها اهميت و برتري خود را ازدست‌داده و تنها و تنها یک‌چیز مهم گردد: «شايستگي ديدن فرصت‌ها». وقتي رقابت به اين ميزان جزء شده است، پس قطعاً سرعت در آن نيز فزوني می‌یابد و اين، يعني بايد براي رقابت‌ها خود را مجهز نمود، اما به چه چيزي؟ به مزیت‌هایی نسبت به ديگران؛ اما اين مزیت‌ها را چگونه می‌توان ايجاد نمود؟ با استفاده از تسهیل‌کننده‌ها براي ديدن بهتر و متفاوت‌تر مسائل. يعني وقتي براي جهانی‌شدن می‌توان به‌صورت فردي عمل كرد، پس بايد به آن سطح از توانايي دست‌یافت تا مسائل و نيازهاي موجود را بهتر ديد و براي رفع آن نيز بهترين راه‌حل‌ها را ارائه نمود. اين موقعيت براي برآورده كردن نيازها و حل مسائل، همان فرصت‌هایی هستند كه بايد براي شناسايي آن‌ها در سطح جهاني، شایستگی‌هایش را به دست آورد.

کارآفرینی

آیا کارآفرینی یک نوع اعتیاد است؟

در محافل علمی تعیین رابطه میان کارآفرینی و اعتیاد موردبحث است. بر اساس گزارش برخی تحقیقات در کارآفرینان نشانه‌هایی مبنی بر رفتارهای اعتیاد آمیز، همچون افکار وسواسی، دوره‌های انزوا جویانه و هیجانات منفی مشاهده‌ شده است. درواقع؛ کارآفرینان همچون افرادی که به قمار یا اینترنت اعتیاد دارند، در اثر احساس اجبار به کار و تداوم فعالیت با یک سری پیامدهای منفی روبرو می‌شوند.

در دنیای امروزه، با توجه به گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعات محور، کارآفرینی از اهمیت مضاعفی برخوردار گشته است. در این مرحله، کارآفرینی به‌عنوان یک فعالیت مکمل، نوآورانه، خلاقانه و مدیریتی مطرح می‌شود. هم‌چنین؛ برخی محققان بر مشخصات، ویژگی‌ها و رفتار افراد کارآفرین تأکید می‌کنند که از مهم‌ترین این مشخصات و رفتار می‌توان به ریسک‌پذیری، پذیرش خطر شکست، استقلال‌طلبی، اعمال‌نفوذ بر دیگران، خلاقیت، آینده‌نگری، توانایی تحلیل، سرعت تصمیم‌گیری، سخت‌کوشی، پشتکار جهت رسیدن به اهداف، تشکیل شبکه‌های اجتماعی، اعتمادبه‌نفس بالا، اعتماد به دیگران، شناسایی فرصت‌های نوین و روش‌هایی برای ایجاد و توسعه کارآفرینی و منطقی بودن اشاره کرد.

اما عوامل تقویت‌کننده اعتیاد رفتاری بدین شرح هستند: افکار وسواسی، پیش‌بینی و انجام تشریفات و رفتارهای خاص، خود را زیاد ارزشمند تلقی کردن، افزایش منابع، غفلت (نادیده گرفتن و بی‌خبری از دوستان نزدیک و روابط صمیمی)، احساس گناه، دروغ‌گویی، پنهان‌سازی رفتار خود از دیگران.

با توجه به این الگوهای رفتاری، کارآفرینی می‌تواند به‌نوعی اعتیاد تبدیل شود. برخی از علائم اعتیاد آمیز کارآفرینی شامل احساس اجبار و رویکرد وسواسی نسبت به شغل، نادیده گرفتن دوستان و فرار از تفریحات موردعلاقه، تجربه نشانه‌های انزوا همچون خشم و افسردگی در حین ترک کار، اختصاص زمان بیش‌ازحد به کار در مقایسه با مدت‌زمانی که صرف خانواده و دوستان می‌شود، است. ساختار شخصیتی این افراد مستعد ریسک‌پذیری، اعتیاد به کار و استفاده بیش‌ازحد از اینترنت می‌باشد. هم‌چنین، از واژه اعتیاد برای توصیف وابستگی فیزیولوژیکی، روان‌شناختی و رفتاری استفاده می‌شود که طی آن فرد به یک محرک خاص وابسته می‌شود.

علاوه بر این، اعتیاد به کارآفرینی باعث مواجهه با مشکلات روان‌شناختی می‌شود. بسیاری از کارآفرینان منزوی و گوشه‌گیر هستند. این انزوا و گوشه‌گیری احتمال خطر افسردگی را افزایش می‌دهد. افزون بر این، بسیاری از کارآفرینان ساعت‌های متمادی کار می‌کنند و به همین دلیل فرصت کافی برای رسیدگی به خود ندارند. هم‌چنین؛ تمایل شدید به موفقیت، باعث ایجاد اضطراب در آن‌ها می‌گردد. کارآفرینان باکار بیشتر همه تلاش خود را برای پنهان‌سازی نشانه‌های افسردگی به کار می‌گیرند. این نشانه‌ها معمولاً به‌صورت تنش و استرس قلمداد شده و منجر به وخامت هر چه بیشتر اوضاع می‌شود. حتی در موارد شدید و حاد، کارآفرینان در معرض خطر خودکشی قرار دارند.

بنابراین می‌توان گفت اعتیاد بُعد تیره و نامطلوب کارآفرینی است. انگیزه بالا به کار و تلاش در زندگی حرفه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار است. اما گاهی کارآفرینی به‌نوعی اعتیاد رفتاری تبدیل می‌شود که نتیجه نهایی آن مشکلات روان‌شناختی است.

کارآفرینی و دانشگاه

فرآیند توسعه از جنس آکادمیک

نقش دانشگاه کارآفرین در تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي
توجه به مبحث کارآفريني در تمامي سازمان‌ها و شرکت‌ها، چه خصوصي و چه عمومي، چه انتفاعي و چه غیرانتفاعی، ضرورت يافته است. از طرف ديگر با ورود به عصر اطلاعات و تبدیل‌شدن جوامع سنتي و صنعتي به جوامع اطلاعاتي، منبع قدرت از نيروي بازو و ماده و انرژي، به دانش انتقال‌یافته است. درواقع نقش دانشگاه‌ها به‌عنوان يکي از نهادهاي عمده توليد دانش، در حال تغيير و تحول است. دانشگاه‌ها نيز به‌عنوان يک سازمان، و به‌عنوان جزئي اساسي از اجزاي جامعه، می‌بایست توجه و تمرکز ویژه‌ای بر کارآفريني داشته باشند. در اقتصاد دانش‌محور دانشگاه‌ها در کنار توليد، انتقال و ترويج علم، دست به تجاری‌سازی علم نيز می‌زنند. تأسيس مراکز رشد، پارک‌های فن‌آوری، و … ازجمله نمادهاي تجاری‌سازی دانش هستند. تجاری‌سازی را می‌توان به‌عنوان فرايند تبديل دانش تئوريک موجود در نهادهاي دانشگاهي به برخي انواع فعالیت‌های اقتصادي تعريف کرد محققین مدل‌هایی را براي فرايند انتقال تجاري دانش، ارائه کرده‌اند. برخي از پژوهشگران نيز ، چهار مرحله را در رابطه با تبديل نتايج پژوهش‌های دانشگاهي به ارزش اقتصادي، البته از طريق ايجاد شرکت‌های انشعابي، معرفي می‌کنند. عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیرگذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته عوامل درون‌سازمانی و عوامل برون‌سازمانی تقسيم کرد. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است. درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی انتقال تجاري در دانشگاه کارآفرين جود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌ده‌ی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند
انتقال تجاري دانش از دانشگاه به صنعت، به معناي عام، يکي از کارکردهای نوين دانشگاه محسوب می‌شود که با توجه به کاهش بودجه‌های عمومي پژوهشي در کشورهاي مختلف جهان و روند رو به افزايش اين پديده، امري ضروري و اجتناب‌ناپذیر است. امروزه بسياري از دانشگاه‌های معتبر و بزرگ جهان سالانه مبالغ بسيار زيادي را از طريق انتقال تجاري نتايج پژوهش‌های خود در قالب، واگذاري حق امتياز، ايجاد شرکت‌هاي انشعابي(اسپین آف‌ها) و … کسب می‌کنند و اين روش يکي از منابع عمده درآمدي آن‌ها محسوب می‌شود. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است که به برخي از عمده‌ترین آن‌ها عبارتند از:
مديريت غير اثربخش مالکيت دارایی‌های فکري دانشگاه
• مخالفت برخي دانشگاهيان با تجاری‌سازی دانش
• عدم انگيزه پژوهشگران در تجاري سازي يافته‌ها و اختراعات خود
• فرهنگ دانشگاه

دانشگاه کارآفرین
درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی تجاری سازی دانش و فناوری وجود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌دهی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند. درنتیجه می‌توان پيشنهاد داد که دانشگاه‌ها براي افزايش مشارکت دانشمندان و محققين خود در فعالیت‌های مربوط به انتقال تجاري دانش، برنامه‌های انگيزشي همچون تعيين سهمي براي مخترعين در حق امتياز يا سهيم کردن آن‌ها را، اجرا کنند و از طرفي با واگذاري امتيازات انحصاري يا غير انحصاري ،سهيم شدن در مخاطرات مبتني بر اين امتيازات، آزادي عمل اساتيد و محققين دانشگاهي در ورود به فعالیت‌های اجرايي و راه‌اندازی کسب‌وکار مبتني بر پژوهش‌های خود، اجازه استفاده از منابع دانشگاهي براي ايجاد مخاطرات جديد مبتني بر دانش و تکنولوژي دانشگاهي، نحوه تقسيم سود حاصل از تجاری‌سازی تکنولوژي ،کمک‌های مالي دانشگاه درراه اندازي شرکت‌هاي جديد ،تجاری‌سازی دانش را تسهيل نمايند.

مدل‌های دانشگاه کارآفرین

مدل‌های دانشگاه کارآفرین

ضرورت بررسی مدل‌های دانشگاه کارآفرین

همان‌طور که مشاهده می‌گردد ادبیات کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین به‌سرعت درحال‌توسعه است. در کشورهای پیشرفته دانشگاه‌ها به‌طور فزاینده‌ای کارآفرین شده‌اند. جهانی‌سازی،  بیش از هر زمان دیگر فشارهای زیادی را به کشورهای درحال‌توسعه وارد می‌کند و آن‌ها را وادار می‌کند  تا محصولات و خدماتی باقابلیت رقابت تولید کنند تا با مشابه آن‌ها که در کشورهای پیشرفته تولید می‌شود، برابری نماید . درنتیجه  کشورهای درحال‌توسعه با چالش بزرگ‌تری در مقایسه با کشورهای پیشرفته روبرو هستند.  بنابراین این‌گونه کشورها باید بر اهدافی متمرکز شوند، که به کسب مزیت رقابتی پایدار در حوزه‌های مختلفی منجر گردد، که اثرات مثبت و مفیدی را به همراه داشته باشد.

 رقابت‌پذیری در اقتصاد جهانی امروز  به توانمندی‌های فنّاورانه و نوآورانه وابسته است . این امر شامل توانایی توسعه محصولات و خدمات جدید و دسترسی به بازارهای بدیع، استفاده از فنّاوری‌های نوین، به‌کارگیری ناب‌ترین  الگوهای مدیریتی و توسعه سطوح دانشی، نگرشی و مهارتی در طیف وسیعی از نیروی کار می‌باشد. دانشگاه‌ها قادرند در تمام این موارد ایفای نقش‌نمایند.

در سناریوی جدید دانشگاه‌ها به‌عنوان بازیگر نقش اول در اقتصاد، جزایر مستقل دانش تلقی نمی‌شوند بلکه به‌عنوان منبع درآمد، کارآفرینی، رشد می‌باشند که پشتیبانی از توسعه اقتصادی محلی و منطقه‌ای و حتی سطوح بالاتر  را به عهده‌ دارند. درنتیجه افزایش ظرفیت تحقیقات و تکنولوژی کشور برای تبدیل دستاوردهای علمی و یافته‌های فناورانه به موفقیت‌های صنعت، کسب‌وکار و به نقش کارآفرینی دانشگاه وابسته می‌باشد.

 در این مسیر رویکرد حاکم بر فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی و مشاوره‌ای، رویکردی نیازگرا در تعامل با سازمان‌های بیرونی دانشگاه است. درواقع فرایند کارآفرینی دانشگاهی نه‌تنها تأثیرپذیر از عوامل داخلی است بلکه از عوامل خارجی نیز تأثیر می‌پذیرد. جریان تحقیقات و مطالعات  انجام‌شده در پارادایم دانشگاه کارآفرین، به فعالیت‌های کارآفرینی به‌عنوان گامی مهم در تکامل طبیعی سیستم‌های دانشگاهی می‌نگرد و در مأموریت خود، علاوه بر آموزش و پژوهش، بر رشد و توسعه اقتصادی تأکید می‌نماید. پس دانشگاه‌ها بر کارآفرینی متمرکزشده و در حال تبدیل‌شدن به دانشگاه‌های کارآفرین می‌باشند. بنابراین ضروری است مدل‌های کارآفرینی دانشگاهی مطالعه و بررسی‌شده و تمام جوانب آن‌ها مورد تحلیل قرار گیرد.

مدل دانشگاه کارآفرین برای اولین بار در موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) ظهور یافت و پس از مدتی به دانشگاه استنفورد نیز راه یافت و امروزه اغلب دانشگاه‌های بزرگ و معروف جهان در حال حرکت به این سمت هستند.

در میان کشورهای آسیایی در ژاپن و تایوان، بخش دانشگاهی، مشارکتی مؤثر اما آرام در رشد و تجاری‌سازی فنّاوری از طریق مکانیسم‌های رسمی و غیررسمی دارند. در سنگاپور و کره، دانشگاه‌ها، بیشتر گرایش به آموزش دارند و در سال‌های اخیر، به پژوهش و تجاری‌سازی آن توجه نشان داده‌اند. در چین نیز وضعیت به همین شکل است. در سایر کشورها، دانشگاه‌ها در تلاش برای ارائه آموزش مناسب هستند. روابط موجود بین صنعت و دانشگاه در آن‌ها، محدود به مشاوره و قراردادهای پژوهشی کوچک می‌شود.

 از یک دیدگاه، مدل‌ها، چارچوب‌ها و مفهوم‌سازی‌های دانشگاه کارآفرین را می‌توان در دو گروه طبقه‌بندی نمود:

  • گروهی که بر جنبه‌های کارآفرینانه دانشگاه‌های کارآفرین تمرکز دارند
  • ü     گروهی دیگر که با عوامل مؤثر بر شکل‌گیری و گذار دانشگاه‌های کارآفرین سروکار دارند.

در پایان می‌توان گفت:       طلوع مدل‌های دانشگاه کارآفرین در حال وقوع می‌باشد

برای مطالعه بیشتر به قسمت مدل‌های دانشگاه کارآفرین مراجعه کنید

پارک های علم و فناوری

پارک‌‌های علم و فناوری

پارک‌های علم و فناوری نمادی برای دانشگاه کارآفرین

نمادی برای  توسعه فلسفه دانشگاه کارآفرین

پارک‌‌های علم و فناوری مراکزی هستند که عمدتاً در جوار مراکز تحقیقاتی و علمی و دانشگاهی تاسیس شده و در راستای تجاری‌سازی نوآوری‌‌های برآمده از دانشگاه‌‌ها عمل می‌‌کنند. یکی از اولین نمونه‌‌های این مراکز در دهه 1950 میلادی در کنار دانشگاه استنفورد تاسیس شد و کارکرد اصلی آن فراهم آوردن فضایی برای استقرار شرکت‌های منشعب شده از دانشگاه بوده است. به اقتضای پیوند این پارک‌‌ها با دانشگاه‌‌ها و مراکز علمی، اهتمام مدیران آن‌ها بر گزینش و استقرار شرکت‌‌های دانش‌‌بنیان در فضایی متمرکز است که با ایجاد تعاملات علمی میان کارآفرینان و دانشگاه‌‌ها، فضایی مناسب برای نوآوری و کارآفرینی ایجاد کنند. پارک‌‌های علم و فناوری از جمله اولین نمونه‌‌های ایجاد فضای اختصاصی برای رشد شرکت‌‌های دانش بنیان هستند. تعریف واحدی برای ویژگی‌های اصلی این پارک‌ها وجود ندارد ولی به استناد “انجمن بین‌‌المللی پارک‌های علم و فناوری” از جمله کارکرد‌های اصلی آن‌ها موارد زیر است:

  • ایجاد بستری موثر برای همکاری در زمینه نوآوری میان دانشگاه و صنعت
  • تسهیل ارتباط بین شرکت‌ها، کارآفرینان و متخصصان
  • ایجاد محیطی برای تقویت فرهنگ نوآوری و کارآفرینی
  • تسهیل شکل‌‌گیری شرکت‌ها و رشد آن‌ها

پارک‌‌های علم و فناوری در واقع شهرک‌‌هایی هستند که به منظور استقرار شرکت‌‌های دانش‌‌بنیان و برآمده از دانشگاه‌‌ها طراحی و ساخته شده‌‌اند و تمرکز آن‌ها بر تسهیل نوآوری از طریق گرد هم آوردن و هم‌‌افزایی افراد خلاق است. بیش از یک سوم این پارک‌ها در پردیس‌های دانشگاهی واقع شده‌اند. براساس برخی آمار، در درون 90 % این پارک‌ها مراکز رشد، مراکز دانشگاهی و تحقیق وجود دارند. یک پارک علم و فناوری عمدتا ًیک شهرک فناوری با گستره متنوعی از شرکت‌‌هاست. از این رو اکثر پارک‌‌های علم و فناوری به صورت شهرک‌‌هایی بزرگ هستند، به نحوی که بیش از50 % پارک‌‌های علم و فناوری مساحتی بیش از 20هکتار دارند. در پارک‌‌های علم و فناوری مدیریت متمرکزی که بر فعالیت شرکت‌ها نظارت مستقیمی داشته باشد، وجود ندارد و صرفاً به بررسی حداقل‌‌های شرایط لازم برای حضور در این فضای فیزیکی محدود می‌‌شود. عموماً پارک‌‌های علم و فناوری نفع مستقیمی از موفقیت یا عدم موفقیت شرکت‌‌های زیر‌مجموعه خود نمی‌‌برند و سهامدار شرکت‌ها نیستند.

پارک علم و فناوری

در بسیاری از موارد مالکیت این پارک‌ها در اختیار دانشگاه‌ها و نهاد‌های غیرخصوصی است به نحوی که برخی آمار و ارقام حاکی از آن است که تنها %16 پارک‌های علم و فناوری کاملاً خصوصی هستند. در عین حال که سهم پارک‌‌های خصوصی رو به رشد است ولیکن اکثر پارک‌‌ها، به خصوص در ابتدای تاسیس، از نوعی حمایت نهاد‌های عمومی برخوردارند.

پارك‌‌هاي علم و فناوري به عنوان يكي از نهاد‌هاي اجتماعي و حلقه‌‌اي از زنجيره توسعه اقتصادي با هدف افزايش نوآوري فناورانه، توسعه اقتصادي و اشتغال‌‌زايي متخصصان و صاحب‌نظران انديشه به وجود آمده‌‌اند.  شكل‌‌گيري و توسعه بسياري از پديده‌هاي نو‌ظهور فناورانه از درون اين پارك‌ها مي‌‌باشد. دولت‌‌ها سعي مي‌‌كنند با ايجاد محيطي مناسب، شرايط كار و فعاليت را براي شركت‌‌هاي كوچك و متوسط فراهم نمايند. بنابراين، نقش دولت‌‌ها به خصوص در كشور‌هايي همچون ايران، در توسعه و موفقيت اين پارك‌‌ها بسيار مؤثر و حياتي است.

پيشينه پارك‌‌هاي علم و فناوري در ايران

تاريخچه ايجاد اولين شهرك علمي و تحقيقاتي در ايران مربوط به سال 1371 است كه پيشنهاد تهيه گزارش بررسي مقدماتي آن توسط شركت سهامي ذوب آهن مطرح شد و پيگيري كليت كار به معاونت پژوهشي دانشگاه صنعتي اصفهان واگذار شد و در همين سال موضوع در شوراي پژوهش‌‌هاي علمي كشور تصويب گرديد. در سال 1372 با تشكيل هيأت امنا عمليات اجرايي شهرك شروع شده و در سال 1375 اساسنامه آن در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب گرديد. در سال 1378 عمليات اجرايي ساخت اولین مركز رشد انجام و در سال 1379 مركز رشد غدير با استقرار 17 واحد فناوري و تحقيقاتي راه‌اندازي شد. پارك فناوري پرديس در سال 1379 مطالعات مكان‌يابي را انجام داد و در سال 1380 نقطه‌اي در شهر پرديس جهت احداث انتخاب شد. اين پارك كه وابسته به نهاد رياست جمهوري است به لحاظ عملكردي متفاوت با ديگر پارك‌‌هاي ايران است. پارك‌هاي علم و فناوري استان‌هاي آذربايجان شرقي، سمنان، خراسان، فارس، گيلان، مركزي و يزد در سال 1381 با انحلال سازمان پژوهش‌‌هاي علمي و صنعتي استان‌‌ها و تبديل آن به پارك ايجاد شدند. بر اين اساس، اين روند و ايجاد پارك‌‌ها و توسعه آن در حال حاضر نيز بنا بر تكاليف قانوني برنامه پنجم توسعه ( بند (د) ماده 16 ) بايد ادامه داشته باشد كه اين روند تاكنون در قوانين بودجه‌‌هاي سنواتي ديده شده و فرآيند توسعه آن توسط اين معاونت به عنوان متولي بودجه كشور و وزارت علوم، تحقيقات و فناوري از سوي ديگر به عنوان سياست‌گذار اين بخش ادامه دارد.

دانشگاه آراسموس

دانشگاه اراسموس-هلند

حوزه‌های فعالیت، دانشکده‌ها و رشته‌های دانشگاه اراسموس

هلند یکی از کشورهای اروپایی و عضو گروه کشورهای شینگن می‌باشد که در سال‌های اخیر با توجه به سرمایه‌گذاری‌های دولت به یکی از پیشرفته‌ترین کشورها درزمینه کشاورزی، صنعت و توریسم تبدیل گردیده است. هلند از کشورهای توسعه‌یافته و ثروتمند اروپا و جهان است که مشهور به داشتن دانشگاه‌هایی باکیفیت و اعتبار بالاست. این کشور یکی از محبوب‌ترین مقصدهای تحصیل در قاره‌ اروپا برای دانشجویان بین‌المللی است که علاوه بر سطح کیفی بالا در آموزش، می‌توان به نرخ شهریه‌های نسبتاً مناسب و همچنین ارائه دوره‌های آموزشی مفید به زبان انگلیسی اشاره کرد. مردم هلند به تسلط زیاد در زبان انگلیسی به‌عنوان زبان دوم در دنیا مشهور هستند؛ ازاین‌رو مزیت بزرگی نسبت به اکثر کشورهای اروپایی دارند. این کشور یکی از قدیمی‌ترین، شناخته‌شده‌ترین و موفق‌ترین سیستم‌های آموزش عالی در جهان را دارد و ۱۳ دانشگاه آن در رنکینگ جهانی QS بین ۳۰۰ دانشگاه برتر جهان و همچنین ۵ دانشگاه هلند در لیست ۱۰۰ دانشگاه برتر در دنیا قرار گرفته‌اند.

دانشگاه اراسموس روتردام دانشگاهی بین‌المللی درزمینه‌ تحقیقاتی با رتبه‌بندی بسیار بالا که در شهر پت در روتردام واقع شده است. تأسیس این دانشگاه به سال ۱۹۱۳ برمی‌گردد و در حال حاضر یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های هلند با جمعیت دانشجویی ۲۳ هزار و جامعه پژوهشی حدود ۱۴۰۰ نفر است. این دانشگاه به نام «اراسموس»، فیلسوف و انسان‌شناس هلندی که بین سال‌های ۱۴۶۶ تا ۱۵۳۶ زندگی می‌کرد، نام‌گذاری شده است.

دانشگاه اراسموس از هفت دانشکده تشکیل شده است و بر چهار حوزه‌ کلی تمرکز دارد:

بهداشت (دانشکده پزشکی و علوم بهداشتی و مؤسسه سیاست و مدیریت بهداشتی)، علوم مالی (مدرسه‌ اقتصاد اراسموس و دانشکده مدیریت روتردام)، علوم سیاسی (مدرسه حقوق اراسموس و دانشکده علوم اجتماعی) و علوم فرهنگی (مدرسه تاریخ، فرهنگ و ارتباطات اراسموس، دانشکده علوم اجتماعی و دانشکده فلسفه).

دانشگاه اراسموس یکی از بهترین دانشگاه‌های دولتی این کشور است که امکانات متعددی را برای دانشجویان خود فراهم کرده است. این دانشگاه که در دومین شهر بزرگ هلند قرار گرفته و همواره از دیدگاه سایت‌های معتبر رنکینگ دانشگاه‌های دنیا مانند سایت تایمز یکی از بهترین‌های جهان می‌باشد. دانشگاه اراسموس هلند سالانه تعداد زیادی درخواست از سراسر جهان برای تحصیل دریافت می‌کند که نشان‌دهنده محبوبیت بالای این دانشگاه در میان متقاضیان خارجی است. رتبه جهانی این دانشگاه بر اساس رتبه‌بندی Times در سال 2020، ۶۹ و در هلند 4 بوده است.

دانشگاه اراسموس روتردام از سال ۱۹۷۳ میزبان دانشجویان داخلی و خارجی بوده است و در میان سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۷۲ به‌عنوان دانشکده بازرگانی در کشور هلند فعالیت می‌کرده است. تحصیل و دریافت مدرک از دانشگاه اراسموس هلند، می‌تواند فرصت‌های متنوعی را برای آینده کاری و تحصیلی دانشجویان فراهم کند و با اتمام دوره تحصیلی، آن‌ها می‌توانند در بهترین دانشگاه‌های جهان به تحصیل ادامه دهند و یا برای ورود به بازار کار به کشورهایی مانند آمریکا و کانادا مهاجرت کنند. این دانشگاه سالانه نمرات درخشانی را در سایت‌های نقد و ارزیابی دریافت می‌کند.

یکی از ویژگی‌های جذاب تحصیل در دانشگاه اراسموس هلند، برگزاری دوره‌های آموزشی به زبان انگلیسی است که دانشجویان خارجی می‌توانند آن‌ها را انتخاب کنند، البته تسلط به زبان هلندی می‌تواند شرایط اقامت در این کشور را آسان‌تر کند؛ اما شرکت در دوره‌های انگلیسی‌زبان دانشگاه اراسموس تنها با داشتن مدرک معتبر زبان انگلیسی مقدور است. این ویژگی ازنظر بسیاری از دانشجویان به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی تحصیلی در کشورهای خارجی غیرانگلیسی زبان به شمار می‌آید. از دوره‌های بین‌المللی و انگلیسی‌زبان دانشگاه اراسموس می‌توان به دوره‌ MBA و کارشناسی ارشد کارآفرینی اشاره کرد.

دانشگاه اراسموس در تمامی دانشکده‌های خود تغییراتی ایجاد کرده که مطابق با استاندارهای روز دنیا است و برخی از دانشکده‌های این دانشگاه نظیر دانشکده کسب‌وکار در میان دانشگاه‌های بین‌المللی از اعتبار بالایی برخوردار است. در سال ۲۰۲۱ دانشکده کسب‌وکار این دانشگاه در میان ۱۰ رتبه برتر دانشکده‌های کسب‌وکار جهان دیده شد. دانشگاه اراسموس دارای هفت دانشکده است که از محبوب‌ترین آن‌ها دانشکده کسب‌وکار اشاره کرد. این دانشگاه به‌غیراز این هفت دانشکده، دو مؤسسه و کالج نیز دارد که دانشجویان می‌توانند در دوره‌های آن‌ها شرکت کنند. از دیگر دانشکده‌های اراسموس می‌توان به دانشکده‌های حقوق، رفتار اجتماعی و علمی، تاریخ، فرهنگ و ارتباطات، سیاست و مدیریت بهداشت اراسموس، فلسفه، دانشکده بین‌المللی رفتار اجتماعی، کارشناسی ارشد و مدیریت اشاره نمود. برخی از دانشکده‌های این دانشگاه مانند دانشکده پزشکی در رتبه ۳۲ و دانشکده روانشناسی در رتبه ۶۱ دانشگاه‌های جهان قرار دارند.

برای مطالعه ادامه این مطلب به نشریه شماره 38 دانشگاه کارآفرین مراجعه بفرمایید.

نویسنده: آزینا جهانبخش/ پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی و کارآفرینی

دانشگاه نوآور

آینده‌پژوهی دانشگاه‌های نسل آينده

دانشگاه‌های آينده زادگاه اختراع و نوآوری‌های آينده خواهند بود. مهارت‌هاي فني و تخصصي متخصصين صنايع در شركت‌ها با ایده‌ها و نوآوری‌های دانشجويان در دستيابي به چشم‌اندازهاي بين‌المللي و اقتصاد گروه‌هاي صنعتي کمک خواهد کرد و پايداري برنامه‌های آموزشي و مهارت افزايي در دانشگاه‌های نوآور، رقابت‌پذیری اقتصادی و شكوفايي دائم شرکت‌ها را در كلاس جهاني تضمين خواهد نمود.

 امروزه با توجه به تأکیدهای که بر روی توسعه پایدار و ارگانیک و پویایی اجزاء اکوسیستم نوآوری می‌شود و با توجه به اینکه همه نهادهای اکوسیستم نوآوری کشور در قالب یک پیکر، ملزم به همکاری و هماهنگی در راستای سوق دادن کشور در مسیر نوآوری، علم و فناوری هستند؛ وجود دانشگاه نوآور به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین اجزای اکوسیستم نوآوری حائز اهمیت است. با توجه به پیشرفت روزافزون تکنولوژی و تغییرات سریع محیطی، ازجمله ورود فناوری‌های مختلف و روزآمد به بازار و شکل‌گیری رقابت سخت بین عاملان اقتصادی مختلف در راستای توسعه و رشد اقتصادی، سازمان‌های مختلف ازجمله دانشگاه‌ها را (اگر بخواهند به رشد و توسعه و حیات خود به‌عنوان نقشی که در اکوسیستم نوآوری در راستای توسعه علم و فناوری و پاسخگویی به نیازمندی‌های جامعه دارند، پاسخ دهند) ملزم به انطباق هر چه بیشتر با محیط و تشویق کارکنان خود به نوآوری و خلاقیت و حرکت به سمت تبدیل شدن به یک دانشگاه و سازمان نوآور خواهند نمود.

پیش‌ازاین نوآوری در قالب الگوی دانشگاه و صنعت مورد بررسی قرار می‌گرفت، بعدها الگوی نظام ملی نوآوری مطرح شد که سایر نهادهای مؤثر و دخیل در تولید و انتشار علم و فناوری را مورد توجه قرار می‌داد و در قالب نظام ملی نوآوری بررسی می‌کرد و بعدازآن، ازآنجایی‌که هیچ مرزی را برای نوآوری نمی‌توان در نظر گرفت، نوآوری را در سطحی بالاتر از نظام ملی نوآوری و در قالب نظام جهانی نوآوری تعریف کردند.

نوآوری یکی از مؤلفه‌های اصلی و مهم برای پیشرفت هر صنعت و سازماني مي‌باشد. دانشگاه‌ها به‌عنوان نهاد آموزشی و پژوهشی از عوامل تأثیرگذار در نوآوری هستند و تأثیر زیادی در عملکرد نوآورانه کشورها دارند.

دانشگاه‌ها در طول عمر خود براثر وقوع دو انقلاب مهم علمی، تاکنون سه نسل آموزش محور، پژوهش محور و کارآفرین را تجربه کرده‌اند. دانشگاه‌های نسل سوم، کارآفرین، ارزش‌آفرین، ثروت آفرین و جامعه‌محورند و یکی از ویژگی‌های آن‌ها تولید دانش کاربردی و ارائه آن‌ها به جامعه است. اما به ‌مرور زمان دانشگاه‌های کارآفرین در حال تبدیل شدن به شکل جدیدی از دانشگاه، تحت عنوان دانشگاه نوآور هستند، که ساختار جدیدتری از دانشگاه کارآفرین است.

سازمان‌ها و دانشگاه‌ها برای اینکه نوآور باشند نیاز به خلاقیت در ساختار، فرایند، اعضا، محصول و عملکرد خود دارند. سازمان‌های خلاق از جمله نهاد دانشگاه نوآور دارای خصوصیات ویژه‌ای هستند. ازجمله مهم‌ترین خصوصیات این سازمان‌ها انعطاف‌پذیری آن‌ها در رویارویی با بحران‌های ناشی از رقابت‌های اقتصادی است. این سازمان‌ها به عوامل محیطی پاسخگو بوده و دارای یک نظام باز در رویارویی با تغییرات صنعتی، بازرگانی و اقتصادی هستند و با مسائل و تنگناها برخورد منطقی و نوآورانه‌ای داشته و در صورت نیاز به تغییر و تحول، با بررسی دقیق و عالمانه، آن را اعمال می‌کنند. این‌گونه سازمان‌ها، به دلیل داشتن ساختار منعطف، از روابط منسجم بین واحدها و همکاری و وحدت بالا در اجزای خود برخوردارند؛ این مسئله امکان برقراری رابطه بهتر، خصوصاً رابطه غیررسمی و انعطاف‌پذیر را در ساختار سازمان میسر ساخته و موجب ترغیب و رشد خلاقیت و نوآوری در سازمان می‌شود. اصولاً خلاقیت قادر به تبلور در محیط نامناسب و نامطلوب نخواهد بود. محیط نامطلوب برای ترغیب و پرورش خلاقیت محیطی است که کارمندان را از ریسک کردن بازمی‌دارد و فشارهای کاری را به گونه‌های مختلف بر کارکنان وارد می‌آورد؛ همچنین در این محیط از اندیشه‌ها و ایده‌های نو بیشتر انتقاد می‌شود و کمتر موردحمایت قرار می‌گیرد و نسبت به هرگونه تغییر و تحولی، مقاومت و ممانعت صورت می‌گیرد.

دانشگاه‌های نوآور نسل آينده سعي در تسريع مسير تجاری‌سازی فناوری‌های مهم آينده و همچنين خلق آينده‌اي باکیفیت و زيبا براي بشريت را بر عهده خواهند داشت. خدماتي كه اين دانشگاه‌ها به شرکت‌های صنعتي و ساير شركاي خود ارائه خواهند داد، ايجاد اكوسيستم نوآوري باز و محلي پويا و سراسر هيجان و پذيراي ميل به ايجاد تغییر و تحول، چابکي، پویايي، کارآفریني، خیرخواهي و ارزش‌آفریني خواهد بود.

در اين اكوسيستم باز، صاحبان اندیشه‌ها و نوآوری‌هایی كه مي‌توانند براي شرکت‌های و جوامع صنعتي و آينده كشور و دنياي ما خلق ارزش نمايند شرايط حضور خواهند داشت و از طريق هم آفريني براي خلق آينده جهان، باهم پيش خواهند رفت.

نوآورترين دانشگاه‌های جهان به ترتيب:

  1. استفورد: پيشگام در حوزه تجاری‌سازی است و صاحبان کسب‌وکارهایی مثل گوگل، ياهو، اينستاگرام، نايك، GM و لينكدين و همچنين تعداد زيادي از برندگان جايزه نوبل محصول اين دانشگاه بودند. همچنين اين دانشگاه از سال 2012 تا 2017 تعداد 728 مورد اختراع داشته است.
  2. ماساچوست(MIT): اين دانشگاه از سال 1861 ميلادي با هدف کمک به توسعه، پیشرفت و کاربرد عملی علوم تأسیس شده و  تعداد 90 جايز نوبل را به خود اختصاص داده و در حل پروژه‌های كلان در دنيا پيشگام می‌باشد. برخي از مهم‌ترین نوآوری‌های قرن گذشته، ازجمله توسعه کامپیوترهای دیجیتال و تکمیل پروژه ژنوم انسانی، از سوی محققین این دانشگاه صورت گرفته است. ۲۹ مدال ملی فناوری و نوآوری و نیز تأسیس شرکت‌های موفقی مانند «Dropbox» و «iRobot»، از سوی فارغ‌التحصیلان این دانشگاه از ديگر افتخارات اين دانشگاه می‌باشد.
  3. هاروارد: در سال ۱۶۳۶ میلادی تأسیس شده و قدیمی‌ترین دانشگاه نوآور جهان مي‌باشد. دریافت ۴۸ جایزه نوبل و ۴۸ جایزه پولیتزر از مهم‌ترین افتخارات اين دانشگاه مي‌باشد.

در فهرست 10 دانشگاه نوآور جهان 8 دانشگاه از ایالات‌متحده و دو دانشگاه اروپايي كالج سلطنتي لندن و نيز دانشگاه KU Leuven بلژيك در رده‌های بعدي دانشگاه‌هاي نوآور جهان قرار دارند. در بين كشورهاي آسيايي نيز دانشگاه علوم و فناوری پوهانگ (POSTECH) در رده دوازدهم قرار گرفته است. این دانشگاه کره‌ای، در سال ۱۹۸۶ میلادی، توسط شرکت فولاد «POSCO» تأسیس گردیده و در همین مدت کوتاه، با روابط گسترده و بی‌نظیر خود با صنعت، توانسته خود را به‌عنوان یک دانشگاه نوآور و موفق مطرح نماید.

دکتر سعید حاجی زاده/ مدرس دانشگاه و مشاور حوزه مدیریت و تکنولوژی

جهت مطالعه ادامه مطلب به شماره 41 ماهنامه نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه کنید

توسعه دانشگاه کارآفرین

 توسعه یک دانشگاه کارآفرین

جامعه کارآفرین به مکان هایی اطلاق می شود که کارآفرینی مبتنی بر دانش به عنوان نیروی محرکه ای برای رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و رقابت در بازارهای جهانی ظهور کرده است. در این زمینه، دانشگاه کارآفرین نقش مهمی را هم به‌عنوان تولیدکننده دانش و هم به‌عنوان نهادی منتشر می‌کند. از این نظر، دانشگاه کارآفرین را می‌توان به عنوان بازمانده از محیط‌های رقابتی با استراتژی مشترکی که جهت‌گیری آن بر بهترین بودن در تمامی فعالیت‌های خود (مانند داشتن وضعیت مالی خوب، انتخاب دانشجویان و معلمان خوب، تولید تحقیقات با کیفیت) است، تعریف کرد و تلاش می‌کند تا بهترین باشد. سازنده تر و خلاقانه تر در ایجاد پیوند بین آموزش و پژوهش. در نتیجه، یک دانشگاه کارآفرین نه تنها مروج اقدامات حمایتی چندگانه برای کارآفرینی است، بلکه توسعه‌دهنده تکنیک‌های اداری، استراتژی‌ها یا موقعیت‌های رقابتی است. بر این اساس، دانشگاه‌های کارآفرین در مشارکت، شبکه‌ها و سایر روابط با سازمان‌های دولتی و خصوصی که چتری برای تعامل، همکاری، در میان عناصر اصلی یک سیستم ملی نوآوری هستند و تعاملات مختلفی دارند، درگیر هستند. این بدان معناست که دانشگاه کارآفرین چندین استراتژی و پیکربندی نهادی جدید را برای همکاری با دولت و صنایع برای تسهیل تولید و بهره‌برداری از دانش و فناوری اجرا می‌کند.

چرا دانشگاه کارآفرین مهم است؟

در ادبیات، مدل‌های نظری تلاش کرده‌اند پدیده دانشگاه‌های کارآفرین را تبیین کنند. در همان زمان، در دوره 1995-2008 برخی از مطالعات تجربی این پدیده را در دانشگاه هایی از استرالیا، کانادا، چین، آلمان، ایتالیا، هلند، سنگاپور، سوئد، تایلند، ایالات متحده و غیره مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. در نگاه اول، این مطالعات قبلی یافته‌های مرتبط با شناسایی برخی از دانشگاه‌هایی را که به عنوان نمونه‌هایی از دانشگاه‌های کارآفرین در نظر گرفته می‌شوند، عوامل اصلی را، فرآیندهای سازگاری و تغییرات سازمانی، استراتژی‌های داخلی و خارجی، انواع مختلف فعالیت‌های کارآفرینانه و دانشگاهی ، ویژگی ها، فشارهای محیطی، توصیه های عملی، مفاهیم آکادمیک و موارد دیگر تشخیص داده‌اند.

 اتحادیه اروپا شروع به توسعه راهبردهای متعددی مانند بیانیه های بولونیا و لیسبون کرده است که به سمت تقویت نوآوری کارآفرینی در سطوح تحصیلات عالی است. قبل از این هنجار، دانشگاه های اسپانیا در اجرای چندین استراتژی با این هدف (UPC، UPV، UAB، UAM، USC و UMH) پیشگام بودند. این اقدامات اساس مزیت رقابتی پایدار آنها را نشان می دهد.

کارآفرینی مفهوم گسترده ای است که در چندین سناریو از جمله پروژه های علمی، شرکت های جدید و همچنین در پیکربندی جوامع مشاهده می شود. به طور خاص، در این سناریوی آخر، ارزش افزوده از طریق فرصت‌های کارآفرینی ایجاد می‌شود که بین اقتصاد دانش سنتی و جدید تفاوت ایجاد می‌کند. علاوه بر این، دانشگاه چندین چالش فرهنگی، آموزشی، نهادی و قانونی را تجربه کرده است تا بتواند در یک محیط رقابتی جهانی بماند. در نتیجه این چالش‌ها، پدیده دانشگاه‌های کارآفرین با یک استراتژی مشترک با تمرکز بر کارآفرینی در تمامی سطوح دانشگاهی پدید آمده است. این تعجب آور نیست زیرا از بدو تأسیس، دانشگاه به عنوان یک نوآوری برای پوشش نیازهای جوامع در نظر گرفته شده است. با این حال، دانشگاه‌ها سازمان‌های پیچیده‌ای هستند که شامل تعدادی از اجتماع‌های تمرینی تودرتو و همپوشانی هستند و منافع اقتصادی دانشگاه‌ها برای منطقه محلی چندان قابل مشاهده نیست. در این رابطه، فلدمن و دسروچرز (2003) دریافتند که ممکن است به فقدان انگیزه و تشویق برای فعالیت تجاری که ممکن است به طور بالقوه به نفع منطقه محلی باشد، نسبت داده شود.

توسعه دانشگاه کارآفرین  در جهت تقویت : (1) روش های بهتر آموزش و با کیفیت بر اساس رشد شخصی که از خلاقیت و تجربه کارآفرینی حمایت می کند. و (2) استراتژی های بهتر برای مشوق ها. همچنین، الزامات صنعت با ضرورت توافقات همکاری قوی بین دانشگاه و صنعت مشهود است. به طور مشخص، بنگاه‌های کوچک و متوسط برای بقا در یک محیط رقابتی به این مکانیسم‌ها نیاز دارند، زیرا در اقتصاد جدید مزیت استراتژیک اصلی شرکت دانش و سرمایه انسانی آن است. دانشگاه ایده ها و منابع انسانی واجد شرایط را تولید می کند در حالی که صنعت نیاز به منابع اقتصادی برای تبدیل ایده ها به محصولات مفید اقتصادی دارد.

برگرفته از مقاله Guerrero&Urbano

جهت مطالعه کامل مقاله کلیک کنید

چارچوب راهنما برای دانشگاه کارآفرین(4 قسمت) را مطالعه فرمایید.

اقتصاد دانش‌بنیان

اقتصاد دانش‌بنیان در گرو تحقق دانشگاه كارآفرين

امروزه اقتصاد دانش‌بنیان بســتر اصلي خلق ثروت در جوامع به‌حساب می‌آید و دانش و تكنولوژي نقــش بی‌بدیلی در خلــق ارزش و اقتصاد دانش‌بنیان را دارد. بســتر اصلي تحول در اقتصاد جوامع اقتصاد دانش‌بنیان می‌باشد و شــاهراه تحقق اين مهم حركت دانشگاه‌ها به سمت دانشگاه نســل سوم يا دانشگاه كارآفرين می‌باشد. نسل اول دانشگاه‌ها، دانشگاه آموزش محور نام دارد كه اصلی‌ترین و تنها وظيفه آن، آموزش می‌باشد. نسل دوم دانشگاه پژوهش محور نام دارد كــه علاوه بر نقش آمــوزش بايد به انجام پژوهش‌های كاربــردي نيز به‌عنوان دومين وظيفه اشــاره نمود، اما نسل ســوم دانشگاه‌ها دانشگاه كارآفريــن نام دارد كه علاوه بر دو وظيفه فوق‌الذکر، وظيفه كارآفرين نيز به شرح وظايف آن اضافه شده است. متأسفانه تجربه تلخ بسياري از دانشگاه‌های جهان به ما نشان می‌دهد كــه توجه صرف به حــوزه كارآفريني و اقتصاد دانش‌بنیان آن‌ها را از وظايفي نظير آموزش و پژوهــش دور می‌نماید و در آینده‌ای نزديك دانشــگاه را به سمت مشکلات جدي و بعضاً زوال سوق داده است. آموزش، ســنگ بناي دانشگاه‌های نسل دوم و ســوم اســت و به بيان بهتر بايد گفت، نسل دوم و سوم دانشگاهي در سايه آموزش صحيح و كارآفرينانه تحقق خواهد يافت. متأسفانه بستر آموزشي حاكم بر بسياري از دانشگاه‌های كشور ما آموزش ســنتي و يكنواخت بوده و گواه اين ادعا سرفصل‌های آموزشي، شيوه ارزيابي دروس و روش تدريس اســاتيد محترم می‌باشد. به‌طور مثال پروژه‌های درســي را بايــد در نظر گرفت كه به‌صورت کاملاً يكســان با رویه‌ای ثابت در دانشگاه‌ها پيش می‌رود و بــه بياني بهتر همه دانشجويان به يك شيوه ارزيابي می‌شوند و نقطه آغاز بحث ما دقیقاً همين نقطه است! جايي كه جايگاه علوم يادگيري و آمــوزش کاملاً ناديده گرفته می‌شود و خروجي آن می‌شود آموزش غير اثربخش كه فلســفه ياددهي و يادگيري در آن به كمترين شكل ممكن مشاهده می‌گردد.

تحول در آموزش، بستر اصلي دانشگاه كارآفرين

بــا نگاهي بــه نظریه‌های نوين آموزش و يادگيري نظير يادگيري تجربي دیویدكلب می‌توان دريافت كه شيوه يادگيري هر دانشجو در كلاس می‌تواند متفاوت از ديگري باشــد و شيوه آموزش يكسان و پروژه‌های درسي يكسان مصــداق بارز نا عدالتی در سيستم آموزشي می‌باشد.

همان‌طور كه اشاره شد هســته اصلي دانشگاه‌های كارآفريني ياددهي و يادگيري است و تا زماني كه نظام آموزشي بر آزمون‌های پايان نيمســال متمركز باشــد، آزمون دادن و آزمون گرفتن جاي ياددهي و يادگيري را خواهد گفت و مشابه بروكراسي ماكس وبر كه ابزار جايگزين اهداف گرديد، اين ضايعه در نظام آموزش عالي ما نيز رخ خواهد داد.

در نگاه آسيب شناسانه به اين موضوع و تجربه زيسته برگزاري دوره‌های روش تدريس، مربیگــری و… نشــان می‌دهد كه مدرسان دانشگاهي به علت ضعف در آموزش‌های ضمن خدمت، آگاهي لازم از شیوه‌های روش تدريس و يادگيــري را ندارنــد و به این علت است كه آموزش‌های برگزارشده در دانشگاه‌ها در اكثر اوقات ماهيت اثربخش خود را از دســت داده‌اند، به طوریکه طبق بررسي انجام‌شده بين تعدادي از اســاتيد حق‌التدریس دریکی از دانشگاه‌های كشور كه بين 3 الي 12 سال سابقه تدريس در پرونده خوددارند، مشخص گرديد براي هیچ‌یک از اين مدرسان، دورهای تحت عنوان آموزش

ضمن خدمت برگزار نشده است و اين خلأ بزرگ يكي از اصلی‌ترین علل ضعف سيستم آموزشي فعلــي حال حاضر كشــور عزيزمان می‌باشد. مديران دانشگاهي و سیاست‌گذاران اين عرصه بايد دقت زيادي به اين مهم داشــته باشند كه آموزش، سنگ بناي توســعه جوامع می‌باشد و تجارب کسب‌وکارهای موفق نشان می‌دهد كه آموزش اثربخش و هدفمند، باعث بقا و توسعه کسب‌وکارها بوده و نگاه هزينه محور به فرآيند آموزش سازماني نداشته باشند و سرمایه‌گذاری در آموزش را سرمایه‌گذاری در آینده سازمان خود بدانند، به‌ویژه اينكه دانشگاه‌ها بستر اصلي اقتصاد هر كشوري می‌باشد و جهت توفيق در امور اقتصــادي به نيروي كار خبره و دانشي احتياج است، لذا توجه به آموزش مستمر از اولویت‌های نظام آموزشي ما بايد باشد. در انتها بايد این‌گونه بيـان نمود كه پلكان كارآفريني در دانشگاه‌ها و تحقق دانشگاه كارآفرين نيازمنــد پلكاني ايمن و محكم به نام آموزش است و بی‌اهمیتی بــه آموزش به‌طور حتم اقتصاد كشور را از ريل خارج خواهد نمود.

دکتر امیررضا علیزاده مجد

جهت مطالعه بیشتر میتوانید به ماهنامه شماره 34 نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه نمایید