مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار (BPR)
مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار (BPR)
در ابتدا به معرفی و تعریف مفهومی و عملیاتی مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار میپردازیم و در ادامه به آشنایی با این موضوع که بسیار کم در کشورمان ایران کارشده است، میپردازیم.

کسب و کار 1
مهندسی مجدد
آغازی دوباره، – فرصتی دیگر برای بازسازی فرآیندها – دوبارهسازی روشهای کار.
«مهندسی مجدد بهصورت مناسب عبارت است از: بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشهای فرایندها، برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفتانگیز در معیارهای حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت، خدمات و سرعت.»
در این تعریف چهار واژه کلیدی وجود دارد.
تعریف مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار:
کار (1995)، مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار را تکنیکی متمرکز بر فرایند میداند که هدف آن ایجاد تغییری بنیادی در سازمان جهت تسهیل بهبود اساسی در عملکرد فرایندهای محوری کسبوکار میباشد که برای مزیت رقابتی، حیاتی است.
این تعریف اندیشه اصلی مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار را بیان میکند: خلق مجدد سازمان بهمنظور ارتقای عملکرد.
فرایندهای کسبوکار
مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار مجموعهاي از متدولوژیها براي فعالیتهایی است که منجر به تغییر در سازمان از طریق فرایندهایش میشود. به این معنی که توسط مهندسی مجددي که بهصورت ریشهاي صورت میگیرد، سازمان فعلی، دانشی گروهی و قانونمند پیدا میکند.
بخش اول: مهندسی مجدد در فرایندهای کسبوکار
مهندسي مجدد روندي است كه در آن وظیفههای فعلي سازمان جاي خود را با فرايندهاي اصلي کسبوکار عوض كرده و بنابراين سازمان از حالت وظيفه گرايي بهسوی فرايند محوري حركت میکند.
همين امر موجب سرعت بخشيدن به روند کسبوکار و کاهش هزینهها و درنتيجه رقابتیتر شدن سازمان میشود. رويكردها و روشهای متفاوتي توسط محققان براي مهندسي مجدد ارائهشده است.
امروزه روشهای همرو چمپي و داونپورت از بقيه بيشتر مورداستفاده قرار میگیرند.
طبق نظر اکثر نظریهپردازان، تمرکز اصلی مهندسی مجدد بر خلق و پیادهسازی روش مطلوب و جدید کسبوکار است که اساساً با روش موجود متفاوت است.
ادامه مهندسی مجدد
مهندسی مجدد یا اصطلاحاً مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار[1] در سالهای اخیر یکی از مفاهیم آشنا و متداول برای سازمانها شده است. بسیاری از سازمانها در حال حاضر با مهندسی مجدد درگیر هستند.
هنگامیکه یک برنامه بهبود عملکرد با موفقیت اجرا میشود، منافع درخشانی عاید سازمان میشود. اگرچه بسیاری از سازمانها و شرکتها نیز در دستیابی به این منافع با شرکت مواجه میشوند.
مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار، بازسازی کامل از فرآیند کسبوکار است. مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار، تمرکز بر بهبود جنبههای بسیاری مانند هزینه، کیفیت، خدمات، سرعت و غیره دارد.
با توجه به تفاوت وسیعی از روند و ویژگیهای مهندسی مجدد، مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: BPR در توابع، BPR در میان توابع و BPR در میان سازمان.
تعریف دیگری از مهندسی مجدد
مهندسی مجدد به معنای کنار گذاشتن بخش بزرگی از دانش و یافتههای دویستساله اخیر مدیریت صنعتی میباشد. باید روش انجام کار در” دوره تولید انبوه “[2] را به فراموشی سپرده و تصمیم گرفت که اکنون روش مناسب چگونه است.
در نظاممهندسی مجدد کسبوکار، عنوانهای کهن و ترتیبات سازمانی گذشته همچون بخشبندی اداره، دایره، گروه و مانند آن از اهمیت میافتند. آنها ساخته دورهای هستند که دیگر سپریشده است.
در ” مهندسی مجدد” مهم این است که؛ با یاریگرفتن از نیازهای امروز بازار فنآوریهای نوین، چگونه کار را سازمان دهیم. آنچه مردم و شرکتهای دیروزی انجام میدادهاند دیگر کمکی نخواهد کرد.
تأکید مهندسی مجدد بر ویژگیهایی است که مردان کسبوکار سنتی را به پیروزیها و نوآوریهای چشمگیری رساند؛ ازجمله توجه به فرد، اعتمادبهنفس، خطرپذیری و گرایش به دگرگونی.
هامر و چمپی[3] (1993)، بهمنظور دستیابی به پیشرفتهای چشمگیر هزینه، کیفیت خدماترسانی و سرعت طراحی فرایند کسبوکار، مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار[4] را بهعنوان بازنگری پایهای و طراحی مجدد فرایندهای سازمانی تعریف کردهاند.
ایجاد ارزش برای مشتری، عامل راهنما و هدایتگر در طراحی مجدد فرایند بشمار میآید که در آن تکنولوژی اطلاعات[5] اغلب نقش مهمی را ایفا مینماید.
پایه و اساس مهندسی مجدد
پایه و اساس مهندسی مجدد[6] بر بررسیهای مرحلهای، شناخت و حذف مقررات کهنه و تصورات بنیادینی استوار است که زمینهساز عملکرد کسبوکارهای کنونی میباشند. همه شرکتها انباشته از مقررات نانوشتهای هستند که از دهههای پیش بهجاماندهاند:
” مشتریان عادت به تعمیر وسایل زندگی ندارند”،”وجود انبارهای منطقهای و محلی برای دادن خدمات مناسب ضروری است”،”برای خریدهای صنعتی تنها در ادارات مرکزی شرکتها تصمیمگیری میشود.”
این مقررات بر پایه فرضیههایی درباره فنآوری، مردم و هدفهای سازمانی ویژهای به وجود آمدهاند که دیگر کاربردی ندارند. مانند گردگیری میز و صندلیها در ساختمانی ویرانه میباشد.
اینک ببینیم که مفهوم “مهندسی مجدد”از کجا سرچشمه گرفته است، از نزدیک به ده سال پیش شرکتهایی به وجود آمدهاند که در سایه ایجاد دگرگونیهای بنیادین در یک یا چند بخش از فرایند کار خود به بهبود و نتایج چشمگیری دستیافتهاند.
این شرکتها رشته کاری خود را تغییر ندادهاند، بلکه فرآیند اجرایی را دگرگون ساخته و در پارهای موارد روش کاملاً نوینی برگزیدهاند.
به نظر میرسد مهندسی مجدد با گامهای کوتاه و بااحتیاط فراوان، شدنی نیست. تنها اقدامات همهجانبه است که میتواند نتایج چشمگیری به بار آورد. بیشتر شرکتها در وضعیتی هستند که جز دست یازیدن به آن راه نجاتی ندارند.
برای گروه بزرگی از شرکتها، مهندسی دوباره، تنها امید رهایی از روشهای کهنه و غیر کارسازی میباشند که در صورت ادامه به نابودی آنها خواهند انجامید.
در ادامه….
ما از ” مهندسی مجدد”بهعنوان بهترین روش دستیابی به توان رقابتی در کار، یاد خواهیم کرد تا خواننده هوشیار گشته و دریابد که در دنیای پرتلاطم کسبوکار امروز، تنها شرکتها و سازمانهایی که به دگرگونی بنیادین در فرایند کار خود تن درداده و به مهندسی مجدد روی آوردهاند، پیروز خواهند بود.
مهندسی مجدد سازمانها یکی از جدیدترین تفکرات مدیریتی است که زاییده نگرشهایی از قبیل مدیریت زمان[7]، ساختارهای سازمانی ماتریسی[8]، اهمیت به مشتری بهعنوان عامل اصلی بقای شرکت و بالاخره بازنگری پردازشها است.
مهندسی مجدد بر پایه سؤالات زیربنا شده است:
چگونه کارها را سریعتر انجام دهیم؟
چگونه کارها را بهتر انجام دهیم؟
چگونه کارها را با هزینه پایینتری انجام دهیم؟
مهندسی مجدد تصویری واقعی از سازمان ارائه میدهد و سبب رفع موانع سازمانی سنتی خواهد شد.
مهندسی مجدد از دریچه کاملاً جدیدی به سازمانهای دولتی و خصوصی مینگرد.
بر اساس این رویکرد جدید، این مشتریان هستند که درنهایت، بهای خدمات و محصولات تولیدی سازمانها و نیز سود سرمایه صاحبان آنها را پرداخت میکنند پس به همین دلیل مردم یا مشتریان، اصلیترین ذینفع سازمانها هستند.
از این دیدگاه همه سازمانهای سنتی امروزی باید ساختار و پردازشهای درونی خود را بهگونهای دگرگون و نوسازی کنند که تمام توان و انرژی سازمانها صرف پاسخگویی به نیازها و انتظارات مشتریان شود.
در انتها…
طرحریزی دوباره، در اصل، پیرامون واژگونی انقلاب صنعتی است.
طرحریزی دوباره فرضیاتی را که جزء جداییناپذیر الگوی صنعتی آدام اسمیت به شمار میرود-تقسیمکار، صرفهجوییهای مقیاس (غالباً براثر افزایش اندازه و مقیاس کارخانه یا کسبوکار، هزینههای واحد تولید کاهش مییابد.)، کنترل سلسلهمراتبی و دیگر اجزای یک اقتصاد درحالتوسعهی دوران اولیه- مردود میشمارد.
طرحریزی دوباره جستجو برای الگوهای تازهی سازماندهی کار است.
سنت اهمیت ندارد. طرحریزی دوباره یک شروع تازه است.
مهندسی مجدد به معنی دگرگونسازی و طرحی نو انداختن، دگرگونی در ذهن (طرز فکر و نگرش مدیران و کارکنان)، در فرهنگ و نظام ارزشی، در فرآیندها و پردازشها، در ساختار سازمانی در سازمانها است.
تعریفی دیگر
در تعریفی دیگر، مهندسی مجدد سازمانها، به مجموعه کارهایی گفته میشود که یک سازمان برای تغییر پردازشها و کنترلهای درونی خود انجام میدهد تا از ساختار سنتی عمودی و سلسلهمراتبی به ساختاری افقی، میان فعالیتی، مبتنی بر گروه و مسطح تبدیل شود که در آنهمهی پردازشها برای جلب رضایت مشتریان صورت میگیرد.
اکثر سازمانهای امروزی ساختار «دودکشی» دارند. دوایر نسبتاً بزرگ با سلسلهمراتبی که بهطور مجزا از یکدیگر فعالیت میکنند و تداخل فعالیتها اگر هم وجود داشته باشد در سطح بسیار محدودی و آنهم عمدتاً در سطوح تحتانی و پایینتر از هیئتمدیرهی اصلی قرارگرفتهاند.
همر و چمپی مهندسی مجدد فرایندها را بهعنوان «بازنگری و طراحی اساسی فرآیندهای کسبوکار برای دست یافتن به پیشرفتهای جهشی درباره مواردی مانند هزینه، کیفیت خدمات و سرعت» تعریف کردهاند.
ادامه دارد…..
[1]Business Process Reengineering (BPR)
[2]Volume production
[3]Hammer & champy
[4]BPR
[5]IT
[6]Re-engineering
[7]Time Management
[8] The Matrix organizational structure

خویی
نویسنده : یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت