نوشته‌ها

کارآفرینی

آیا کارآفرینی یک نوع اعتیاد است؟

در محافل علمی تعیین رابطه میان کارآفرینی و اعتیاد موردبحث است. بر اساس گزارش برخی تحقیقات در کارآفرینان نشانه‌هایی مبنی بر رفتارهای اعتیاد آمیز، همچون افکار وسواسی، دوره‌های انزوا جویانه و هیجانات منفی مشاهده‌ شده است. درواقع؛ کارآفرینان همچون افرادی که به قمار یا اینترنت اعتیاد دارند، در اثر احساس اجبار به کار و تداوم فعالیت با یک سری پیامدهای منفی روبرو می‌شوند.

در دنیای امروزه، با توجه به گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعات محور، کارآفرینی از اهمیت مضاعفی برخوردار گشته است. در این مرحله، کارآفرینی به‌عنوان یک فعالیت مکمل، نوآورانه، خلاقانه و مدیریتی مطرح می‌شود. هم‌چنین؛ برخی محققان بر مشخصات، ویژگی‌ها و رفتار افراد کارآفرین تأکید می‌کنند که از مهم‌ترین این مشخصات و رفتار می‌توان به ریسک‌پذیری، پذیرش خطر شکست، استقلال‌طلبی، اعمال‌نفوذ بر دیگران، خلاقیت، آینده‌نگری، توانایی تحلیل، سرعت تصمیم‌گیری، سخت‌کوشی، پشتکار جهت رسیدن به اهداف، تشکیل شبکه‌های اجتماعی، اعتمادبه‌نفس بالا، اعتماد به دیگران، شناسایی فرصت‌های نوین و روش‌هایی برای ایجاد و توسعه کارآفرینی و منطقی بودن اشاره کرد.

اما عوامل تقویت‌کننده اعتیاد رفتاری بدین شرح هستند: افکار وسواسی، پیش‌بینی و انجام تشریفات و رفتارهای خاص، خود را زیاد ارزشمند تلقی کردن، افزایش منابع، غفلت (نادیده گرفتن و بی‌خبری از دوستان نزدیک و روابط صمیمی)، احساس گناه، دروغ‌گویی، پنهان‌سازی رفتار خود از دیگران.

با توجه به این الگوهای رفتاری، کارآفرینی می‌تواند به‌نوعی اعتیاد تبدیل شود. برخی از علائم اعتیاد آمیز کارآفرینی شامل احساس اجبار و رویکرد وسواسی نسبت به شغل، نادیده گرفتن دوستان و فرار از تفریحات موردعلاقه، تجربه نشانه‌های انزوا همچون خشم و افسردگی در حین ترک کار، اختصاص زمان بیش‌ازحد به کار در مقایسه با مدت‌زمانی که صرف خانواده و دوستان می‌شود، است. ساختار شخصیتی این افراد مستعد ریسک‌پذیری، اعتیاد به کار و استفاده بیش‌ازحد از اینترنت می‌باشد. هم‌چنین، از واژه اعتیاد برای توصیف وابستگی فیزیولوژیکی، روان‌شناختی و رفتاری استفاده می‌شود که طی آن فرد به یک محرک خاص وابسته می‌شود.

علاوه بر این، اعتیاد به کارآفرینی باعث مواجهه با مشکلات روان‌شناختی می‌شود. بسیاری از کارآفرینان منزوی و گوشه‌گیر هستند. این انزوا و گوشه‌گیری احتمال خطر افسردگی را افزایش می‌دهد. افزون بر این، بسیاری از کارآفرینان ساعت‌های متمادی کار می‌کنند و به همین دلیل فرصت کافی برای رسیدگی به خود ندارند. هم‌چنین؛ تمایل شدید به موفقیت، باعث ایجاد اضطراب در آن‌ها می‌گردد. کارآفرینان باکار بیشتر همه تلاش خود را برای پنهان‌سازی نشانه‌های افسردگی به کار می‌گیرند. این نشانه‌ها معمولاً به‌صورت تنش و استرس قلمداد شده و منجر به وخامت هر چه بیشتر اوضاع می‌شود. حتی در موارد شدید و حاد، کارآفرینان در معرض خطر خودکشی قرار دارند.

بنابراین می‌توان گفت اعتیاد بُعد تیره و نامطلوب کارآفرینی است. انگیزه بالا به کار و تلاش در زندگی حرفه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار است. اما گاهی کارآفرینی به‌نوعی اعتیاد رفتاری تبدیل می‌شود که نتیجه نهایی آن مشکلات روان‌شناختی است.

کارآفرینی و دانشگاه

فرآیند توسعه از جنس آکادمیک

نقش دانشگاه کارآفرین در تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي
توجه به مبحث کارآفريني در تمامي سازمان‌ها و شرکت‌ها، چه خصوصي و چه عمومي، چه انتفاعي و چه غیرانتفاعی، ضرورت يافته است. از طرف ديگر با ورود به عصر اطلاعات و تبدیل‌شدن جوامع سنتي و صنعتي به جوامع اطلاعاتي، منبع قدرت از نيروي بازو و ماده و انرژي، به دانش انتقال‌یافته است. درواقع نقش دانشگاه‌ها به‌عنوان يکي از نهادهاي عمده توليد دانش، در حال تغيير و تحول است. دانشگاه‌ها نيز به‌عنوان يک سازمان، و به‌عنوان جزئي اساسي از اجزاي جامعه، می‌بایست توجه و تمرکز ویژه‌ای بر کارآفريني داشته باشند. در اقتصاد دانش‌محور دانشگاه‌ها در کنار توليد، انتقال و ترويج علم، دست به تجاری‌سازی علم نيز می‌زنند. تأسيس مراکز رشد، پارک‌های فن‌آوری، و … ازجمله نمادهاي تجاری‌سازی دانش هستند. تجاری‌سازی را می‌توان به‌عنوان فرايند تبديل دانش تئوريک موجود در نهادهاي دانشگاهي به برخي انواع فعالیت‌های اقتصادي تعريف کرد محققین مدل‌هایی را براي فرايند انتقال تجاري دانش، ارائه کرده‌اند. برخي از پژوهشگران نيز ، چهار مرحله را در رابطه با تبديل نتايج پژوهش‌های دانشگاهي به ارزش اقتصادي، البته از طريق ايجاد شرکت‌های انشعابي، معرفي می‌کنند. عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیرگذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته عوامل درون‌سازمانی و عوامل برون‌سازمانی تقسيم کرد. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است. درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی انتقال تجاري در دانشگاه کارآفرين جود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌ده‌ی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند
انتقال تجاري دانش از دانشگاه به صنعت، به معناي عام، يکي از کارکردهای نوين دانشگاه محسوب می‌شود که با توجه به کاهش بودجه‌های عمومي پژوهشي در کشورهاي مختلف جهان و روند رو به افزايش اين پديده، امري ضروري و اجتناب‌ناپذیر است. امروزه بسياري از دانشگاه‌های معتبر و بزرگ جهان سالانه مبالغ بسيار زيادي را از طريق انتقال تجاري نتايج پژوهش‌های خود در قالب، واگذاري حق امتياز، ايجاد شرکت‌هاي انشعابي(اسپین آف‌ها) و … کسب می‌کنند و اين روش يکي از منابع عمده درآمدي آن‌ها محسوب می‌شود. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است که به برخي از عمده‌ترین آن‌ها عبارتند از:
مديريت غير اثربخش مالکيت دارایی‌های فکري دانشگاه
• مخالفت برخي دانشگاهيان با تجاری‌سازی دانش
• عدم انگيزه پژوهشگران در تجاري سازي يافته‌ها و اختراعات خود
• فرهنگ دانشگاه

دانشگاه کارآفرین
درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی تجاری سازی دانش و فناوری وجود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌دهی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند. درنتیجه می‌توان پيشنهاد داد که دانشگاه‌ها براي افزايش مشارکت دانشمندان و محققين خود در فعالیت‌های مربوط به انتقال تجاري دانش، برنامه‌های انگيزشي همچون تعيين سهمي براي مخترعين در حق امتياز يا سهيم کردن آن‌ها را، اجرا کنند و از طرفي با واگذاري امتيازات انحصاري يا غير انحصاري ،سهيم شدن در مخاطرات مبتني بر اين امتيازات، آزادي عمل اساتيد و محققين دانشگاهي در ورود به فعالیت‌های اجرايي و راه‌اندازی کسب‌وکار مبتني بر پژوهش‌های خود، اجازه استفاده از منابع دانشگاهي براي ايجاد مخاطرات جديد مبتني بر دانش و تکنولوژي دانشگاهي، نحوه تقسيم سود حاصل از تجاری‌سازی تکنولوژي ،کمک‌های مالي دانشگاه درراه اندازي شرکت‌هاي جديد ،تجاری‌سازی دانش را تسهيل نمايند.

تجاری‌سازی

عوامل پیش برنده تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي

عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیر گذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته تقسيم کرد:

عوامل درون‌سازمانی:  شامل کليه عوامل مربوط به محيط دروني دانشگاه، به‌عنوان يک سازمان داراي ساختار، فرهنگ و فرايندهاي ويژه خود که اين دسته از عوامل عبارت‌اند از:

سیاست‌های دانشگاهي: اينکه دانشگاه چه سیاست‌ها و رویه‌هایی را در قبال ارتباط با نهادهاي خارج از دانشگاه، مانند شرکت‌ها و سازمان‌های صنعتي اتخاذ نمايد تأثير بسیار زيادي بر توانايي و قابليت آن در تجاری‌سازی تکنولوژی‌ها و دانش خواهد داشت.

عملکرد نهادهاي مسئول در واگذاري امتياز و ارتباط با صنعت: ویژگی‌ها، نحوه عملکرد و ميزان تجربه و تخصص واحدهاي دانشگاهي مسئول تجاری‌سازی دانش، يکي ديگر از عوامل بسیار مهم تأثيرگذار بر عملکرد دانشگاه‌ها در تجاری‌سازی دانش است.

ويژگي دانشگاه: برخي ديگر از ویژگی‌های دانشگاه، همچون شهرت، فرهنگ و … از عوامل تأثیرگذار مربوط به خود دانشگاه در تجاری‌سازی دانش و تکنولوژي هستند.

عوامل برون‌سازمانی:

که شامل کليه عوامل سياسي، فرهنگي، اجتماعي و … مربوط به محيط گسترده‌تر، يعني جامعه‌ای که دانشگاه در آن واقع‌شده است، می‌گردند. درواقع اين عوامل همان عوامل محيط کسب‌وکار هستند که می‌توان برخي از مهم‌ترین آن‌ها را در موارد زير خلاصه کرد:

عوامل فرهنگي: که به نحوه نگرش و ديدگاه افراد جامعه نسبت به موضوعات کارآفريني، تجاری‌سازی دانش و کسب‌وکار اشاره دارد. مسلماً در جوامعی که مردم نگرش مثبتي نسبت به کارآفريني و ايجاد کسب‌وکار و کسب درآمد از طريق تجاری‌سازی نتايج پژوهش‌ها داشته باشند، امکان گسترش اين نوع فعالیت‌ها بيشتر خواهد بو.  از طرفي موضوع فرهنگي می‌تواند به فرهنگ حاکم بر بخش کسب‌وکار و صنعت نيز اشاره داشته باشد که تا چه ميزان نگرش مثبت نسبت به یافته‌های علمي دانشگاهيان در آن‌ها وجود دارد. زبان و فرهنگ متفاوت بين صنعت و دانشگاه در بسياري موارد جزء موانع عمده انتقال دانش و تکنولوژي محسوب می‌گردد.

عوامل سياسي/قانوني: اين دسته از عوامل به سیاست‌ها و قوانين حاکم بر بخش‌های مختلف کشور اشاره دارند. قوانين و سیاست‌هایي که در راستاي گسترش و تقويت فعالیت‌های کارآفرينانه مبتني بر دانش و تکنولوژی‌های جديد بوده و به دانشگاه‌ها اجازه و انگيزه کافي براي اين فعالیت‌ها را بدهند، از عوامل عمده پیش برنده تجاری‌سازی دانش هستند. به‌طور مثال قانون باي – دل بهترين مثال در اين زمينه است که در بسياري پژوهش‌ها به آن به‌عنوان يکي از عوامل عمده گسترش کارآفريني دانشگاهي در آمريکا، اشاره‌شده است.

قوانين و مقررات مربوط به واگذاري حق امتياز ، قوانين مالکيت و حمايت از دارایی‌های فکري، قوانين مربوط به‌حق کپی‌برداری و … ازجمله موارد مهم درزمینه محيط سياسي و قانوني کشورها هستند که تأثير بسزايي بر توسعه فعالیت‌های کارآفرينانه در دانشگاه‌ها دارند.

کارآفرینی باز

کارآفرینی باز

محقق ارشد ماریا ترزا نورن از DTU Entrepreneurship در حال انجام مطالعه‌ای درباره فعالیت‌ها و تأثیر کارآفرینی باز است. کارآفرینی باز ابتکاری است که توسط بنیاد صنعت دانمارک حمایت می‌شود و هدف آن ایجاد استارت‌آپ‌های فناوری مبتنی بر تحقیقات جدید و مقیاس‌پذیر است. تمامی دانشگاه‌های دانمارک به این طرح پیوسته‌اند.

اگرچه بسیاری از محققان مایل‌اند تحقیقات خود را مورداستفاده قرار دهند، اما تعداد کمی از آن‌ها مایل‌اند کارآفرینی تمام‌وقت شوند. ماریا ترزا نورن خاطرنشان می‌کند که این می‌تواند چیز خوبی باشد.

“ما می‌دانیم که اکثر کارآفرینان محقق فاقد مهارت‌های تجاری هستند که برای توسعه و مدیریت استارت‌آپ‌های قوی ضروری است. درعین‌حال، مطالعات نشان می‌دهد که وقتی محققین با یک فناوری جدید در شرکتی که این فناوری را به بازار می‌آورد درگیر می‌شوند، مزیت بزرگی است. این می‌تواند شانس موفقیت شرکت را افزایش دهد، سودآوری آن را بهبود بخشد و سرعت توسعه فناوری را افزایش دهد.”

سؤال این است که چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که محققان دارای ایده برای یک شرکت می‌توانند دانش خود را در زمانی که شرکت به مهارت‌های مهم توسعه تجارت دسترسی پیدا می‌کند، استفاده کنند. کارآفرینی باز سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد.

به گفته ماریا ترزا نورن، این تحقیق به پنج «مهره که باید شکسته شوند» اشاره می‌کند تا توسعه استارت‌آپ‌های مبتنی بر تحقیقات مقیاس‌پذیر را تقویت کند.

1. کارآفرینان با تجربه: در مرحله اول، لازم است کارآفرینان خارجی با تجربه را به دانشگاه‌ها بیاوریم تا به محققان کمک کنند تا ایده‌های خود را توسعه دهند، آن‌ها را به محصولات و خدمات تبدیل کنند و مدل‌های کسب‌وکار و شرکت‌های محکمی را پیرامون ایده‌ها بسازند. چالش این است که هم محققان و هم دانشگاه‌ها معمولاً فاقد شبکه‌هایی برای کارآفرینان خارجی با تجربه مرتبط هستند.

2. بینش بازار: ثانیاً، نیاز به وارد کردن بینش بازار و مهارت‌های توسعه کسب‌وکار در توسعه ایده‌های محققان خیلی زودتر از موارد معمول وجود دارد، زیرا این امر می‌تواند شانس ایجاد یک کسب‌وکار موفق را به میزان قابل‌توجهی افزایش دهد.

3. پیشنهاد تمدید شده: ثالثاً، این تحقیق به نیاز گسترش پیشنهادات دانشگاه‌ها به کارآفرینان پژوهشی نوظهور اشاره می‌کند. به‌طورمعمول، محققان تنها زمانی در دانشگاه خود مشاوره دریافت می‌کنند که یک درخواست ثبت اختراع برای یک اختراع ارسال شود. به گفته ماریا ترزا نورن، این بدان معناست که بسیاری از محققان توصیه‌های به‌موقع در مورد اینکه تحقیقات آن‌ها برای چه چیزی می‌تواند مورداستفاده قرار گیرد و برای توسعه و بلوغ آن به چه چیزی نیاز دارد، دریافت نمی‌کنند. علاوه بر این، تمام تحقیقات دانشگاهی را نمی‌توان از طریق ثبت اختراع ثبت یا تجاری کرد. در مواقع دیگر، یک شرکت باید براساس مزیت‌های رقابتی به دست آمده از طریق دانش عمیق که دانشگاه‌ها اغلب برای مشاوره در مورد آن مجهز نیستند، ایجاد کند.

4. پشتیبانی انعطاف‌پذیر: چهارم، دانشگاه‌ها باید بتوانند پشتیبانی انعطاف‌پذیری را از کارآفرینان پژوهشی ارائه دهند که در طول زمان قابل تطبیق باشد. به‌عنوان‌مثال، مطالعات نشان داده‌اند که مهم است که محققان با ایده‌های خوب با بازیگران خارجی مختلف همراه شوند. معمولاً در مراحل مختلف توسعه، یک شرکت به مهارت‌های تجاری متفاوتی نیاز است و درواقع اگر همان بازیگران خارجی با تجربه از شرکت حمایت کنند، می‌تواند یک استارت‌آپ دانشگاهی را با مشکل مواجه کند؛ بنابراین، توصیه‌های دانشگاه‌ها به کارآفرینان محقق ترجیحاً باید شامل کمک به آن‌ها برای یافتن مشاوران، مربیان، سرمایه‌گذاران و بنیان‌گذاران مناسب و ارزیابی زمانی که به افراد جدید نیاز است، باشد.

5. همکاری و یادگیری: در نهایت، نیاز به بهبود همکاری و یادگیری بین دانشگاه‌ها وجود دارد. ماریا ترزا نورن اشاره می‌کند که تفاوت‌های زیادی در نحوه کار دانشگاه‌ها برای ارتقای توسعه استارت‌آپ‌های مبتنی بر پژوهش و میزان مهارت آن‌ها در آن وجود دارد. این نشان می‌دهد که پتانسیل زیادی برای افزایش اشتراک دانش و همکاری بین دانشگاه‌ها برای حمایت مؤثر از استارت‌آپ‌های جدید وجود دارد.

در اصل، این انتقال از تحقیق به تجارت تا حد امکان برای طرف‌های درگیر جذاب است

کارآفرینی باز در تلاش است تا همه این پنج مهره را بشکند. به‌عنوان‌مثال، واحدهای تجاری در هر دانشگاه با افرادی که سابقه کارآفرینی و بینش آکادمیک در زمینه‌های تحقیقاتی مربوطه دارند، ایجاد شده است.

روسای واحدهای تجاری نقش کلیدی را به‌عنوان کاتالیزور و پیوند بین محققان و کارآفرینان، تأثیرگذاران و شرکت‌ها ایفا می‌کنند. یکی از وظایف این است که تیم‌های مناسب را برای رشد ایده‌های امیدوارکننده گرد هم بیاوریم. مورد دیگر حمایت و مشاوره مستمر استارت‌آپ‌های جدید در توسعه آن‌ها، کمک به آن‌ها برای درخواست بودجه توسعه و غیره است.

دانشگاه‌های دانمارک دارای اکوسیستم منحصربه‌فردی از استارتاپ‌ها، کارآفرینان و محققین مبتنی بر پژوهش هستند. این در مدیریت عالی دانشگاه‌ها و همچنین محیط‌های آکادمیک مربوطه لنگر انداخته است – بنابراین مبنای خوبی برای بهبود تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی وجود دارد.

منبع: https://www.miragenews.com/between-research-and-business-there-are-five-931687/

توسعه دانشگاه کارآفرین

 توسعه یک دانشگاه کارآفرین

جامعه کارآفرین به مکان هایی اطلاق می شود که کارآفرینی مبتنی بر دانش به عنوان نیروی محرکه ای برای رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و رقابت در بازارهای جهانی ظهور کرده است. در این زمینه، دانشگاه کارآفرین نقش مهمی را هم به‌عنوان تولیدکننده دانش و هم به‌عنوان نهادی منتشر می‌کند. از این نظر، دانشگاه کارآفرین را می‌توان به عنوان بازمانده از محیط‌های رقابتی با استراتژی مشترکی که جهت‌گیری آن بر بهترین بودن در تمامی فعالیت‌های خود (مانند داشتن وضعیت مالی خوب، انتخاب دانشجویان و معلمان خوب، تولید تحقیقات با کیفیت) است، تعریف کرد و تلاش می‌کند تا بهترین باشد. سازنده تر و خلاقانه تر در ایجاد پیوند بین آموزش و پژوهش. در نتیجه، یک دانشگاه کارآفرین نه تنها مروج اقدامات حمایتی چندگانه برای کارآفرینی است، بلکه توسعه‌دهنده تکنیک‌های اداری، استراتژی‌ها یا موقعیت‌های رقابتی است. بر این اساس، دانشگاه‌های کارآفرین در مشارکت، شبکه‌ها و سایر روابط با سازمان‌های دولتی و خصوصی که چتری برای تعامل، همکاری، در میان عناصر اصلی یک سیستم ملی نوآوری هستند و تعاملات مختلفی دارند، درگیر هستند. این بدان معناست که دانشگاه کارآفرین چندین استراتژی و پیکربندی نهادی جدید را برای همکاری با دولت و صنایع برای تسهیل تولید و بهره‌برداری از دانش و فناوری اجرا می‌کند.

چرا دانشگاه کارآفرین مهم است؟

در ادبیات، مدل‌های نظری تلاش کرده‌اند پدیده دانشگاه‌های کارآفرین را تبیین کنند. در همان زمان، در دوره 1995-2008 برخی از مطالعات تجربی این پدیده را در دانشگاه هایی از استرالیا، کانادا، چین، آلمان، ایتالیا، هلند، سنگاپور، سوئد، تایلند، ایالات متحده و غیره مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. در نگاه اول، این مطالعات قبلی یافته‌های مرتبط با شناسایی برخی از دانشگاه‌هایی را که به عنوان نمونه‌هایی از دانشگاه‌های کارآفرین در نظر گرفته می‌شوند، عوامل اصلی را، فرآیندهای سازگاری و تغییرات سازمانی، استراتژی‌های داخلی و خارجی، انواع مختلف فعالیت‌های کارآفرینانه و دانشگاهی ، ویژگی ها، فشارهای محیطی، توصیه های عملی، مفاهیم آکادمیک و موارد دیگر تشخیص داده‌اند.

 اتحادیه اروپا شروع به توسعه راهبردهای متعددی مانند بیانیه های بولونیا و لیسبون کرده است که به سمت تقویت نوآوری کارآفرینی در سطوح تحصیلات عالی است. قبل از این هنجار، دانشگاه های اسپانیا در اجرای چندین استراتژی با این هدف (UPC، UPV، UAB، UAM، USC و UMH) پیشگام بودند. این اقدامات اساس مزیت رقابتی پایدار آنها را نشان می دهد.

کارآفرینی مفهوم گسترده ای است که در چندین سناریو از جمله پروژه های علمی، شرکت های جدید و همچنین در پیکربندی جوامع مشاهده می شود. به طور خاص، در این سناریوی آخر، ارزش افزوده از طریق فرصت‌های کارآفرینی ایجاد می‌شود که بین اقتصاد دانش سنتی و جدید تفاوت ایجاد می‌کند. علاوه بر این، دانشگاه چندین چالش فرهنگی، آموزشی، نهادی و قانونی را تجربه کرده است تا بتواند در یک محیط رقابتی جهانی بماند. در نتیجه این چالش‌ها، پدیده دانشگاه‌های کارآفرین با یک استراتژی مشترک با تمرکز بر کارآفرینی در تمامی سطوح دانشگاهی پدید آمده است. این تعجب آور نیست زیرا از بدو تأسیس، دانشگاه به عنوان یک نوآوری برای پوشش نیازهای جوامع در نظر گرفته شده است. با این حال، دانشگاه‌ها سازمان‌های پیچیده‌ای هستند که شامل تعدادی از اجتماع‌های تمرینی تودرتو و همپوشانی هستند و منافع اقتصادی دانشگاه‌ها برای منطقه محلی چندان قابل مشاهده نیست. در این رابطه، فلدمن و دسروچرز (2003) دریافتند که ممکن است به فقدان انگیزه و تشویق برای فعالیت تجاری که ممکن است به طور بالقوه به نفع منطقه محلی باشد، نسبت داده شود.

توسعه دانشگاه کارآفرین  در جهت تقویت : (1) روش های بهتر آموزش و با کیفیت بر اساس رشد شخصی که از خلاقیت و تجربه کارآفرینی حمایت می کند. و (2) استراتژی های بهتر برای مشوق ها. همچنین، الزامات صنعت با ضرورت توافقات همکاری قوی بین دانشگاه و صنعت مشهود است. به طور مشخص، بنگاه‌های کوچک و متوسط برای بقا در یک محیط رقابتی به این مکانیسم‌ها نیاز دارند، زیرا در اقتصاد جدید مزیت استراتژیک اصلی شرکت دانش و سرمایه انسانی آن است. دانشگاه ایده ها و منابع انسانی واجد شرایط را تولید می کند در حالی که صنعت نیاز به منابع اقتصادی برای تبدیل ایده ها به محصولات مفید اقتصادی دارد.

برگرفته از مقاله Guerrero&Urbano

جهت مطالعه کامل مقاله کلیک کنید

چارچوب راهنما برای دانشگاه کارآفرین(4 قسمت) را مطالعه فرمایید.

کارآفرینی دانشگاهی

نظرات دانشگاهیان در مورد کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین

دانشگاه ها مکان هایی هستند که در آن فعالیت های دانشگاهی در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد و همچنین انجام فعالیت های علمی و تولید علم به معنای جهانی انجام می شود. به عبارت دیگر، در مفهوم کلاسیک، دانشگاه‌ها مکان‌هایی هستند که در آن فعالیت‌های علمی پژوهشی انجام می‌شود و دانش‌آموزان برای آموزش در آن‌ها گمارده می‌شوند. اما در نتیجه تغییرات جهانی، به دلیل تبدیل دانش به یک عامل جدید تولید و اهمیت بیشتر همکاری دانشگاه و صنعت، فرآیند تغییر در دانشگاه ها نیز وجود دارد. دانشگاه‌ها در عرصه انتقال فناوری و دانش پیشتاز شده‌اند، توجه بیشتری به خواسته‌ها و انتظارات بازار داشته‌اند و به یکی از عناصر اصلی همکاری در فرآیند توسعه تبدیل شده‌اند. در نتیجه، این فرآیند به دانشگاه ها نقش کارآفرینی داده است و حتی دانشگاه ها به سمتی رفته اند که اغلب راه حل هایی برای مشکلات پیش روی صنعت پیدا می کنند.

نوآوری های فناوری پیشرفته، صنایع اطلاعات و ارتباطات در شرایط اقتصادی به سرعت در حال تغییر امروزه  بازگشت اقتصاد جهانی یکی از عوامل تعیین کننده محیط رقابتی مختلف است. از این رو ایجاد رشد اقتصادی از طریق نوآوری های تکنولوژیکی به یکی از اهداف اولیه جوامع تبدیل شده است. در قرن اخیر خروجی های دانش علمی و فناوری با توجه به موقعیت اقتصادی روزافزون اهمیت دانش بنیان، نقش مهمی در ایجاد اقتصاد نوآورانه داشته است که بر اهمیت دانشگاه ها افزوده است. آنها با ایجاد یک منطقه کاربردی، یافتن تخصیصات و ایجاد سیستم های سازمانی، خود را با تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد شده توسط فرآیند جهانی شدن تطبیق می دهند. به همین دلیل دانشگاه ها نیز در تلاش هستند تا با ایجاد تحولی نوآورانه و کارآفرینانه، منابع جدیدی را برای تضمین این تغییر ایجاد کنند. علم و فناوری این موضوع را درک کرده‌اند که دانشگاه ها این شانس را دارند که نقش فعالی در کمک به توسعه اجتماعی پیدا کنند.

چرا دانشگاه کارآفرین مهم است

در این زمینه، انواع نسل جدید دانشگاه‌ها مانند کارآفرینان، شرکت‌ها و دانشگاه‌های مجازی پدید آمده‌اند و به این ترتیب دانشگاه‌ها در حال تبدیل شدن به یک سازمان شرکتی جدید هستند که با هدف توسعه، نوآوری، کارآفرینی، قابلیت تولید و استفاده از سیستم‌های آموزشی مناسب، دارای فرآیند تبادل اطلاعات دو طرفه منطقه ای و جهانی هستند. همچنین در قرن بیست و یکم انتظار می‌رود که دانشگاه‌های نسل بعدی، دانش علمی، آموزشی و کارآفرینی تولید کنند. مؤسسات آموزش عالی که می توانند اطلاعات و نوآوری را تولید، ذخیره کنند، به سود مادی تبدیل کنند، به افراد یا مؤسسات نیازمند انتقال دهند و توانایی مدیریت این فرآیندها را به صورت پایدار و روان داشته باشند، دانشگاه های کارآفرین نامیده می شوند.

دانشگاه کارآفرین از نظر رابرتسون (2008)؛

  1. پیشگام در توسعه منابع دانشگاه،
  2. به اندازه کافی نوآورانه برای توسعه پروژه های مهم حتی در مناطقی که بخش خصوصی نمی تواند از طریق همکاری با صنعت وارد شود.
  3. می تواند اثرات کارآفرینی بر نهادهای پیشرو جامعه داشته باشد،
  4. قادر به انجام مطالعات میان رشته ای با حذف مرزهای بین نهادی با استفاده از آخرین تکنیک ها،
  5. تمرکز بر راه حل مشکلات جهانی و در نتیجه می تواند از توسعه جامعه صنعتی حمایت کند
  6. آنها نسل جدیدی از موسسات هستند که می توانند با برآوردن نیازهای اطلاعاتی جامعه در ایجاد نتایج مشخص پیشرو باشند.

در مدل دانشگاهی کارآفرینانه و نوآورانه مست (2010)، روابط شرکتی برای نوآوری بین بخش دولتی، خصوصی و دانشگاه با ساختار مارپیچ سه گانه نشان داده شده است و این ساختار نیاز به استفاده از دانش را به عنوان سرمایه توضیح می دهد. بر اساس این مدل، برای به کارگیری دانش در نوآوری و فناوری، نیاز به همکاری سه جانبه است، نیاز به گسترش دانش به جامعه پس از تولید بیان می‌شود. در این مدل تاکید شده است که دانشگاه‌ها که به عنوان نهادهایی که دانش را به جامعه گسترش می‌دهند، شاخه‌ای صنعتی هستند که ارزش افزوده و شکوفایی تولید می‌کنند و ساختار سطح بالایی که این دو عنصر سازنده را با هم ترکیب و ارتقا می‌دهند. نهادهای دولتی یک کارآفرین در هنگام مطالعه تعاریف دانشگاه دارای سه کارکرد متفاوت است، یعنی کارآفرین بودن، تبدیل دانش به فعالیت کارآفرینانه و توانایی ایجاد ساختارهای کارآفرینانه در نتیجه تعامل دانشگاه و محیط. علاوه بر این، کارآفرینی دانشگاهی با تشویق دانشگاهیان در نظام آموزش عالی برای تبدیل کارهای علمی و اختراعات به ارزش افزوده اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد. اکثر دانشگاهیان در فرآیند کارآفرینی دانشگاهی در تعیین نیاز به توانایی انجام کار هدفمند، انگیزه درونی و بیرونی بالایی از دانشگاهیان دارند تا بتوانند برای مشکلات اجتماعی راه حلی ارائه دهند.

جهت مطالعه کامل مقاله اینجا کلیک کنید

مدیریت سرمایه انسانی

مدیریت سرمایه انسانی، مسیر تحقق دانشگاه کارآفرین

نگاهی به نقش نیروی انسانی (مدیریت سرمایه انسانی) در دانشگاهها

مدیریت با چهار مکتب کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی و اقتضایی شناخته می‌شود. در مکتب کلاسیک نگاه به انسان، همانند یک چرخ‌دنده یا ابزار بود که به‌راحتی می‌توانست آن را جایگزین کرد، اما دانشمندان علوم مدیریت دریافتند که نیروی کار انسانی با ماشین‌آلات تفاوت دارد و انسان موجودی پیچیده است. لذا در مسیر توسعه مکاتب، مکتب نئوکلاسیک یا روابط انسانی شکل گرفت. این مکتب نگاه ویژه‌ای به انسان دارد، لزوماً نه به خاطر کرامت انسانی، بلکه علت اصلی، اهمیت به انسان و روابط انسانی در راستای راندمان تولید و خدمات می‌باشد.

امروزه نگاه به حوزه‌های تولید وعملیات، علم محور است، چراکه بقای کسب‌وکارها وابسته به علم و دانش است و برنامه‌ریزی نیروی انسانی نیز نیاز به نگاهی علمی دارد. اقتصادهای برجسته جهانی در کشورهایی شکل گرفت که متشکل از دانشگاه‌های کارآفرین هستند و اصلی‌ترین پارتنر صنعت، دانشگاه می‌باشد؛ اما سؤال اصلی که در این نوشتار مطرح می‌باشد، این است که:

آیا دانشگاه‌ها توانایی مدیریت خود را به‌درستی دارند؟

اگر بخواهیم پاسخ منصفانه‌ای به این سؤال در بافتار نظام آموزش عالی بدهیم: باید بگوییم خیر!

متأسفانه امروزه در تعداد قابل‌توجهی از دانشگاه‌ها، با نارضایتی هم‌زمان دانشجویان، اساتید، کارکنان و صنایع نیازمند نیروی انسانی، روبرو هستیم. با یک نگاه آسیب شناسانه به موضوع و صحبت با ذینفعان می‌توان متوجه این موضوع شد که نارضایتی عمیقی در بین کارکنان و اساتید دانشگاه‌ها وجود دارد که متأسفانه امروزه باعث کاهش کیفیت فرآیند آموزش شده است. به‌طور مثال نارضایتی از حقوق، دستمزد، خدمات رفاهی و . . . که متأسفانه بعضاً با انکار نارضایتی برخی مدیران ارشد در این رابطه روبرو هستیم، اما اصلی‌ترین نکته اینجاست که دانشگاه نیز همانند تعداد زیادی از صنایع با چالش نبود مدیریت سرمایه انسانی صحیح در سیستم خود روبروست و به‌واقع دقیقاً متوجه اصلی‌ترین عارضه خود نیست و از همه بدتر اینکه این ساختار قرار است پارتنر صنعت باشد، درحالی‌که خود با بحران نیروی انسانی روبروست.

یک‌بار در اتاق دفاع، منتظر شروع جلسه بودم، ناگهان صدای یکی از دانشجویان به حالت فریاد گونه‌ای شنیده می‌شد که می‌گفت: اینجا دانشکده مدیریت است؟ این چه دانشکده مدیریتی است که از مدیریت عاجز است؟ من مدیرعامل کارخانه‌ای هستم، بعد می‌گویند ارتباط با دانشگاه، آخر ارتباط با این دانشگاه؟

واقعیت امر این است؛ این جمله‌ها تا به امروز ذهن مرا درگیر ساخته که این دانشجو به چه نکته ظریفی اشاره‌کرده است.

نشریه دانشگاه کارآفرین از این شماره قصد دارد، بی‌واسطه و به زبان ساده با مدیران دانشگاه‌ها و سیاست‌گذاران آموزش عالی سخن بگوید. هرچند شاید دیر به نظر برسد اما از این شماره بخش قابل‌توجهی از مطالب این ماهنامه به حوزه مدیریت سرمایه انسانی تخصیص خواهد یافت.

امید است با قدم در این پارادایم بتوانیم نقش پررنگی در تحولات نظام آموزش عالی داشته باشیم. در پایان باید گفت تحقق دانشگاه نسل سوم نیازمند بافتار مناسب مدیریتی است. همان‌گونه که کلارک نیز در مدل معروف خود اشاره نمود، زیرساخت مدیریتی مناسب و بهینه است. لذا در جمع‌بندی باید گفت مسیر دانشگاه کارآفرین از مدیریت سرمایه انسانی می‌گذرد.

دکتر امیررضا علیزاده مجد/ دکتری کارآفرینی گرایش آموزش‌عالی

برای مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 38 نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

در ادامه مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش سوم)

در این بخش و ۳ قسمت قبلی تلاش شد مدل‌های دانشگاه کارآفرین به اختصار بیان شود.

نلس و ورلی (2010) معماری کارآفرینانه سازمانی را به‌عنوان مجموعه‌ای از عوامل در راستای کارآفرینی در دانشگاه‌ها به شرح جدول زیر بیان نمود:

                        مؤلفه- های معماری کارآفرینانه: تعریف و شناسایی

مؤلفه کارآفرینیتعریف
ساختارهازیرساخت‌های کارآفرینی ازجمله دفاتر انتقال تکنولوژی، مرکز رشد، پارک‌های  علم و فناوری، پرتال‌های کسب‌وکار و غیره
سیستم‌هاشبکه‌های ارتباطی و پیکربندی پیوندهای میان ساختارها و دپارتمان‌ها، مدیر و غیره
استراتژی‌هااهداف نهادی توضیح داده‌شده در اسناد برنامه‌ریزی؛ شامل ساختارهای مشوق‌های رسمی که در داخل تعیین می‌شوند
رهبریاحراز صلاحیت و گرایش رهبران اصلی (مدیریت، هیئت‌مدیره، رؤسای دپارتمان‌ها، دانشمندان برجسته)
فرهنگنگرش‌ها و هنجارهای نهادی، دپارتمانی و فردی نسبت به نقش سوم

مدل گورو و اوروبانو

گوررو و اوربانو (2010) در رابطه با پدیده دانشگاه‌ کارآفرین ومدل‌های دانشگاه کارآفرین، با به‌کارگیری نظریه اقتصاد نهادگرایی و دیدگاه مبتنی بر منابع، یکپارچگی عوامل نظری را نشان می‌دهند که به درک ارتباط عوامل محیطی (رسمی و غیررسمی) و عوامل داخلی (منابع و قابلیت‌ها) دخیل در فرایند گذار آکادمیک کمک می‌نمایند. شایان‌ذکر است که عوامل محیطی با توجه به اقتصاد نهادی به دودسته رسمی و غیر‌رسمی و عوامل داخلی با استفاده از رویکرد منبع مدار به دودسته قابلیت‌ها و منابع تقسیم‌شده‌اند. مدل مفهومی پیشنهادی این دانشمندان در قالب شکل زیر به نمایش درآمده است که  بر اساس این مدل، چهارعنصر تعیین‌کننده در دانشگاه کارآفرین می‌بایست موردتوجه قرار گیرند: عوامل محیطی، عوامل داخلی، قابلیت‌ها و منابع. این عوامل و عناصر منجر به پیامد‌های دانشگاه کارآفرین می‌گردند.

در پایان یکی از مدل‌های دانشگاه کارآفرین مدل فیلپات و همکاران است

فیلپات و همکاران (2011)، به بررسی هر چه بیشتر فعالیت‌های کارآفرینانه در دانشگاه‌ها پرداختند و همچنین تعدادی از موانع تحقق کارآفرینی را شناسایی کردند. آن‌ها فعالیت‌هایی که دانشگاه می‌تواند در آن‌ها شرکت داشته باشد از طیف سنتی تا کارآفرینانه به شرح شکل زیر مطرح نمودند:

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش سوم)

در ادامه مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)

مدل اتزکویتز و همکاران

اتزکویتز و همکاران (2000) در باب مکانیزم ها و ساختارهای نوظهور دانشگاه کارآفرین سخن به میان آوردند.  به‌زعم آن‌ها چهار فرایند (به‌هم‌پیوسته) سبب ترویج ظهور فرهنگ کارآفرینی در دانشگاه شده‌اند. در آمریکا دانشگاه شاهد «… تمرکززدایی، رقابت بازار و پلورالیسم نهادی» بوده است. ورودی کارآفرینی به صحنه دانشگاه بجای اینکه محدود به گروه خاصی از دانشگاه‌های علاقه‌مند به علوم کاربردی باشد، بر مأموریت آموزشی و پژوهشی تمام نهادهای تحصیلات عالی تأثیر می‌گذارد. الگوی دانشگاه کارآفرین مؤلفه‌های هنجاری و تحلیل دارد. دانشگاه‌ها برای اینکه بجای عوامل نوآور صرف، تبدیل به عوامل فعال شوند، باید انقلاب دانشگاهی اول را انجام داده و تحقیق را به‌عنوان یکی از مأموریت‌های خود معرفی کنند. نهادهای دانشگاهی باید انقلاب دوم را نیز انجام دهند و از طریق گسترش مأموریت تحقیق و آموزش خود در توسعه اقتصادی به ایفای نقش بپردازند. به نظر اتزکویتز و همکاران، دانشگاه کارآفرین، شامل ساختارهای نوظهور و مکانیزم های توسعه‌ای”تغییرات داخلی، تأثیرات میانی، فرآیندهای میانجی‌گری و تأثیرات مکرر”، می‌باشد.

مدل برنان و وال

مدلی که برای دانشگاه کارآفرین توسط برنان و وال (2005) طراحی‌شده است، بر ۳ زمینه شامل تجاری‌سازی دانش، نقش دانشگاه در جامعه و شرکت‌های فناوری محور تأکید دارد. آن‌ها عوامل شکل‌دهنده دانشگاه کارآفرین را با توجه به این حوزه‌ها و در قالب این مدل ارائه کرده‌اند که عبارت‌اند از: مديريت شرکت‌هاي مبتني بر فناوري، مداخله‌ی دانشگاه در جهت خلق، نشر و بهره‌برداري از دانش در شرکت‌هاي فناوري محور و دانشگاهيان مرتبط با شرکت‌هاي فناوري محور، کارآفريني دانشگاهي، مداخلات دانشگاهي جهت تجاري‌سازي دانش سازماني، زمينه علمي و بستر دانشگاهي با نگاه سرمايه دانش انساني و سرمايه فردي.

مدل کربی

    کربی (2006) اقدامات راهبردی (استراتژیک) باهدف ارتقا بنگاه به شرح جدول زیر شناسایی نمود:

مدل اوشی

اوشی و همکاران در سال 2007 به تبیین آناتومی دانشگاه اِم آی تیبه‌عنوان دانشگاهی کارآفرین پرداخته و عوامل موفقیت این دانشگاه را به شرح شکل زیر تبیین نموده است:  

  • عامل 1: تأمین مبالغ اعطایی به ام آی تی در راستای پژوهش‌های علوم فنی مهندسی
  • عامل 2: تأمین مالی تحقیقات از جانب بخش صنعت
  • عامل 3: کیفیت هیئت‌علمی و کارکنان
  • عامل 4: مشخصه‌های سازمانی: اداره انتقال فناوری، برنامه‌های کارآفرینی و مرکز پژوهش‌های بین‌رشته‌ای
  • عامل 5: مأموریت دانشگاه
  • عامل 6: فرهنگ اعضای هیئت‌علمی اِم آی تی
  • عامل 7: تاریخچه و سنت دانشگاه اِم آی تی
  • عامل 8: مکان اِم آی تی (زمینه جغرافیایی خارجی): قطب فناوری منطقه بوستون و کمبریج

مدل راثيرمل و همکاران

راثیرمل و همکاران (۲۰۰۷) در مطالعه ارزشمند خود عناصر را بر اساس جمع‌بندی مدل‌های موجود به دودسته بیرونی و درونی به شرح ذیل تقسیم نموده است:

  1. عناصر دروني: نظام پاداش، شرايط دانشگاه، موقعيت، فرهنگ، عوامل ميانجي، خط‌مشی دانشگاه، تجارب. نقش‌ها و ويژگي‌هاي تعریف‌شده، ويژگي و نقش هیئت‌علمی، ماهيت فناوري تجاری‌سازی
  2. عناصر بيروني: خط‌مشي‌هاي دولتي، وضعيت اقتصادي و منطقه‌ای  

 مدل گیب و همکاران

گیب و همکاران (2012)، با مشاهده الگوهای دانشمندان گذشته و با مدنظر قرار دادن چالش‌های دانشگاه‌ها در زمینه گرایش به سمت فلسفه دانشگاه کارآفرین، آن را در قالب یک سازمان کارآفرین مطرح و شکل زیر  را برای ارزیابی چالش‌های آکادمیک برای نیل به سازمان کارآفرینانه ارائه نمودند:

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)

در ادامه بخش اول مدل‌های دانشگاه کارآفرین پبش تر در مورد سه تا از مدل های پرکاربرد صحبت شد در اینجا قصد داریم به دیگر مدل‌های دانشگاه کارآفرین بپردازیم.

بر اساس مدل های Guerreiro-Cano و همکاران (1385) و سلام زاده و همکاران (2011) و با استفاده از IPA (تجزیه و تحلیل عملکرد اهمیت)، همراه با تکنیک TOPSIS (تکنیک برای اولویت سفارش با شباهت به راه حل ایده آل)، سوره و همکاران. (2011) مدلی را توسعه دادند که ابعاد دو مطالعه پایه را که در شکل زیر نشان داده شده است، پوشش می دهد.

عوامل داخلی عوامل محیطی 
 غیررسمیرسمی 
دانشجویان، دانشگاهیان و کارکنان موجود منابع مالی منابع اطلاعاتی مهارت های کارآفرینی انتظارات جامعه، دولت صنعت و بازار ماموریت کارآفرینی دانشگاهنیات بالقوه دانش آموز دانش آموزان بالقوه تمایل دارند امکان سنجی دانشجویان بالقوه نیات دانشگاهی امکان سنجی آکادمیکسیاست ها و مأموریت های کارآفرینی نظام آموزش عالی ویژگی های مدیر دانشگاه کانال های ارتباطی موجود است دوره های کسب و کار موجود است برنامه های تجاری موجود استورودی
قوانین و مقررات شیوه های آموزش متدولوژی های مدیریت روش های لجستیک فرآیندهای بازاریابی روش های انتخاب دانشجو روش های تامین مالی شبکه سازی فرآیندهای تعامل چندجانبه هزینه های سرمایه گذاری شده در کانال های ارتباطی (بین دانشجویان، اساتید دانشگاه، کارکنان، محققان صنعتی، مراکز تجاری، صنایع، سیاستگذاران و جامعه) فعالیت های نوآوری، تحقیق و توسعه (IR & D) سیستم های پاداش و فرآیندهای جبران خسارتمعلم تربیتی منابع آموزشی پاداش دادن به فرآیندهای زیست محیطیساختار سازمانی سیستم ها و رویه ها خودمختاری دولتی تعیین سطوح سلسله مراتبی اقدامات حمایتی منابع آموزشی هزینه های سرمایه گذاری شده در اقدامات حمایتیفرآیند
منابع انسانی کارآفرین (شامل اساتید دانشگاه، فارغ التحصیلان، محققان و کارکنان) محققین موثر در راستای نیازهای بازار نوآوری ها و اختراعات مراکز کارآفرینی (به عنوان مثال، انکوباتورها، پارک های علم و فناوری، اسپین آف ها)قالب های سفارشی   فرهنگ شرکتیسیستم های شبکه کارآفرینی کنگلومراها و اتحادهای استراتژیک سیستم های بازاریابی و کنوانسیونخروجی

مدل ارائه شده توسط سوره و همکاران (2011) شامل استفاده  9 بلوک است، که توسط نویسندگان نامگذاری شده است: ورودی های رسمی، غیررسمی و داخلی، فرآیندهای رسمی، غیر رسمی و داخلی؛ خروجی های رسمی، غیر رسمی و داخلی. در بلوک “ورودی”، عوامل محیطی مطرح شده در مطالعه توسط Guerrero Cano و همکاران (2006) دسته بندی می شوند، در حالی که “خروجی ها” با عناصر ارجاع شده در خود دانشگاه کارآفرین از طریق نتایج تحقیقات نویسندگان که از طریق جلسات در گروه های متمرکز با متخصصان در مورد موضوع به دست آمده است، مطابقت دارد. همکاری در این مطالعه توسط سلام زاده و همکاران (2011) بر ساختار مدل تمرکز دارد و بر روش “ورودی-فرایند-ستاده” و عناصر فهرست شده تاکید دارد. اتحاد این مدل به جز در نظر گرفتن مسائل داخلی و خارجی مؤسسه، رویه های دانشگاه کارآفرین را به تفصیل شرح می دهد. قابل ذکر است که این مدل بر اساس بافت ایرانی تدوین شده است و نویسندگان بر مناسب بودن این مدل برای آن منطقه تاکید دارند.

مدل کلارک

ابعاد سازماني يک دانشگاه کارآفرينانه و نوآورانه، بر اساس چارچوب دانشگاه کارآفرينانه کلارک (1998)، به‌دست‌آمده است. این مدل با انجام یک پژوهش کیفی در ۵ دانشگاه برتر اروپا انجام‌شده است. ازنظر  چشم‌انداز و ویژگی‌های سازمانی این ۵ دانشگاه باهم تفاوت دارند اما در بسیاری از ابعاد در ارتباط با رسیدن به اهداف کارآفرینانه و نوآورانه یکسان بوده‌اند. به‌گونه‌ای که در فاصله‌ی ۱۵-۱۰ سال به دانشگاه کارآفرینانه تبدیل ‌شده‌اند. کلارک نشان داد که هر ۵ دانشگاه از ویژگی‌های سازماني 1) کانون هیئت‌علمی برانگيخته۲) هسته هدايتگر بالنده، ۳) منابع مالي متنوع، ۴) فرهنگ کارآفرينانه۵) محيط بالنده و توسعه‌یافته ؛  تبعیت می‌کنند.

1. هسته هدايتگر بالنده: اين ويژگي بيانگر هسته برنامه‌ريز و تصمیم‌گیرنده  توانمند با مشارکت اعضا هیئت‌علمی ‌توانمند و مديريت کارآفرين دانشگاه مي‌باشد. اين امر از طريق شکل‌گيري هسته‌هاي تيمي در فرايند فعاليت‌هاي پايدار بين گروه‌ها و واحدهاي نظام دانشگاهي امکان‌پذیر مي‌باشد.

2. محيط بالنده و توسعه‌یافته: جهت برقراری ارتباط با دنیای اطراف دانشگاه مانند صنعت، لازم است فرآیند منسجم برای جمع‌آوری اطلاعات از محیط بیرونی دانشگاه شکل بگیرد. در کنار ساختار سنتی، این واحدهای جانبی که عملکرد آن‌ها بیشتر به‌صورت گروه‌های میان‌رشته‌ای می‌باشد، در جستجوی ارتقای شایستگی‌های اصلی دانشگاه هستند.

3- منابع مالي متنوع: ایجاد تنوع در منابع مالی و درآمدی ازجمله مواردی است که دانشگاه‌های کارآفرین در جستجوی آن هستند. ثبت اختراعات، مشارکت و گسترش عرضه خدمات مشاوره‌اي و اجتماعي، تجاري‌سازي پژوهش‌ها، نوآوری، امتیازات و… ازجمله روش‌هایی هستند که منابع جدید درآمدی از طریق آن‌ها به دست می‌آید.

4- کانون هیئت‌علمی برانگيخته: یکی از عواملی که سهم بزرگی در تغییر و تحول دانشگاه به سمت کارآفرینی دارد اعضای هیئت‌علمی توانا  و برانگیخته است که با پرورش رفتارهای کارآفرینانه این موضوع را امکان‌پذیر می‌کند.

5- فرهنگ کارآفرينانه: فرهنگي که از نوآوري و اقدامات و رفتارهاي کارآفرينانه استقبال کند. باورها و ارزش‌هاي کارآفرينانه در دانشگاه استقرار می‌یابد و ریسک‌پذیری در فرهنگ کارآفرينانه  تشویق می‌شود. 

مدل اسپورن

اسپورن(2001) مدلی را در باب انطباق آموزش عالی با پیشنهاداتی نظیر نیروهای محیطی، مأموریت، اهداف، فرهنگ، ساختار، مدیریت، حکمرانی و رهبری به شرح ذیل ارائه داد:

پیشنهاد 1: محیط :محیط بیرونی می‌تواند برحسب سرگذشت سازمانی و وضعیت کنونی منابع، معانی مختلفی داشته باشد. دانشگاه می‌تواند با تعریف این مسئله به‌عنوان بحران یا فرصت، واکنش خود را نشان دهد. اما از همه مهم‌تر این است که هر یک از این دو واکنش برای آغاز فرایند سازش در نهاد موردنظر، ضروری است.

پیشنهاد 2: اهداف و مأموریت:مأموریت روشن و اهداف مربوطه می‌توان راهنمای تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و گرایش تمام اعضای دانشگاه باشد. رفتارها و اعمال به‌عنوان پیامد سازش و پیروی از یک سری اهداف بر مبنای هدف مشترک، سبب بهبود انسجام در سازمان‌های دانشگاهی  می‌شود که از قدیم مرکز-زدوده و نه‌چندان منسجم بوده‌اند.

پیشنهاد 3: فرهنگ:فرهنگ‌سازمانی خاصی غالب بر دانشگاه، برای سازش بسیار ضروری است. رویکرد کارآفرینانه‌ای که بر مسئولیت فردی تأکید کرده و فعالیت‌های خلاقانه‌ی جدید را ارج بنهد، می‌تواند در رویارویی با نیازهای متغیر (و متنوع) حوزه‌های بیرونی مفید باشد. ممکن است موقعیت برد-برد ظاهرشده و سود و منفعت اضافی برای نهاد به ارمغان آورده و هم‌زمان اعتبار عمومی و تناسب خدمات آن را نیز افزایش دهد.

پیشنهاد 4: ساختار:ساختار متمایز باعث می‌شود دانشگاه راحت‌تر بتواند به مقتضیات محیطی پاسخ دهد. دانشگاه می‌تواند «زمینه‌های تخصصی» یا حتی دانشکده‌ها و کالج‌های مختلفی ایجاد کند که هرکدام کار متفاوتی داشته باشند (مثلاً آکادمیک، شغلی و ادامه تحصیل). لذا واحدهای متمایز می‌توانند در طراحی و اصلاح خدماتشان تا حدودی خودمختار باشند، اما هم‌زمان در قبال فعالیت‌های خود به ریاست مرکزی جواب پس می‌دهند.

پیشنهاد 5: مدیریت: فرایندهای سازش مستلزم تخصصی سازی مدیریت دانشگاه هستند. مدیریت نیازمند مدیران تمام‌وقت با پیش‌زمینه‌ی حرفه‌ای است تا تصمیمات خوبی اتخاذ کرده و راهبردها را با موفقیت پیاده کند. ابزارهایی مانند فناوری اطلاعات یا جمع‌آوری کمک مالی نیز موردنیاز هستند. مدیریت حرفه‌ای دانشگاه را می‌توان از طریق توسعه پرسنل و استخدام پرسنل جدید به ارمغان آورد.

پیشنهاد 6: حکمرانی: حکمرانی مشترک به معنای شرکت جویی دمکراتیکِ گروه‌های ذینفع، برای دستیابی به توافق در مورد فعالیت‌هایی که در واکنش به مقتضیات محیطی انجام می‌شوند، ضروری است. افراد مؤثر در دانشگاه (دانشجو، دانشکده، مدیریت، اسپانسرها، وزارت) باید در فرایند تصمیم‌گیری دخالت داده شوند تا راهبردها به موفقیت بیشتری دست یابند.

پیشنهاد 7: رهبری: تعهد رهبری امر مهمی است و منابع لازم برای فرایند سازش را فراهم می‌کند. علاوه بر این، آرمانی که یک رهبر ارائه می‌دهد، سبب افزایش انگیزه و هم ذات پنداری با راهبردهای واکنشی جدید می‌شود. از این طریق، می‌توان دیدگاه مشترکی در میان اعضا نسبت به فرایند سازش ایجاد کرد که بر فعالیت‌های نهادی سایه می‌افکند.

این پیشنهادات می‌توانند راهنمای طراحی دانشگاه‌های سازش‌پذیر باشد. اسپورن به دو عامل دیگر که در تحقیقات اشاره زیادی به آن‌ها شده، پرداخته: یعنی خودمختاری نهادی و پایه مالی متنوع. خود آیینی یا خودمختاری یکی از حوزه‌های اصلی اصلاحات در نظام‌های تحصیلات عالی اروپا بوده است. دانشگاه‌های دولتی باید بتوانند آزادانه برنامه‌های خود را ایجاد کنند، دانشجوهای خود را قبول کنند، ساختار خود را تغییر دهند و خدمات خود را طراحی کنند. پیش‌فرض اساسی این است که خود-تنظیمی باعث بهبود ظرفیت سازش‌پذیری دانشگاه‌ها می‌شود، خصوصاً در اروپا، پایه مالی متنوع به معنای درآمدهای مختلف سبب کاهش آسیب‌پذیری نهادها می‌شود. دانشگاه‌هایی که به‌طور کامل متکی به یک منبع درآمد باشند (مثلاً دولت)، توانایی کمتری در سازش با مقتضیات محیطی دارند. آن‌ها بیشتر روی رفع نیازهای یک حامی تمرکز می‌کنند. پایگاه تأمین مالی متمایز به نهادها امکان می‌دهد که مستقل باشند و راهبردهای مختلف سازش را سوبسید (یارانه) و یا تأمین مالی کنند.  خلاصه عوامل حیاتی پیشنهادی اسپورن را می‌توان در جدول زیر ملاحظه نمود:

عوامل حیاتیپیشنهادات
محیطسازش در دانشگاه تحت تأثیر مقتضیات محیطی به ارمغان می‌آید که می‌توانند به‌عنوان بحران یا فرصت تعریف شوند.
مأموریت، اهدافدانشگاه برای سازش باید بیان واضحی از مأموریت و اهداف خود داشته باشد.
فرهنگفرهنگ کارآفرینی سبب بهبود ظرفیت سازش دانشگاه می‌شود.
ساختارساختار متمایز سبب بهبود سازش در دانشگاه می‌شود.
مدیریتمدیریت حرفه‌ای به سازش کمک می‌کند
حکمرانیحکمرانی مشترک برای پیاده‌سازی راهبردهای سازش ضروری است
رهبریرهبری متعهد مؤلفه‌ای ضروری برای سازش موفقیت‌آمیز است.