نوشته‌ها

هنر و کارآفرینی

هنر شما تجارت شماست

در عرصه هنر خود کارآفرین شوید

همه هنرمندان واقعی، به قول اکهارت تُله، خواه از آن آگاه باشند یا نه هنر را از جایگاه بی‌ذهنی و سکون درون خود خلق می‌کنند. حتی بزرگ‌ترین دانشمندان نیز از این امر مستثنا نیستند. این ذهن آن‌هاست که پس از گذراندن ظریف این مرحله؛ به این بینش و انگیزه خلاق از طریق تفکر، شکل می‌دهد. برای آگاهی از میزان تفکر موردنیاز در این فرآیند، یک همه‌پرسی متشکل از ریاضی‌دانان برجسته آمریکایی ازجمله انیشتین انجام‌ شده و این نتیجه به‌دست‌آمده که «تفکر فقط نقشی فرعی در مرحله کوتاه و سرنوشت‌ساز عمل خلاق ایفا می‌کند»؛ پس در بقیه زمان‌هایی که در حال فکر کردن هستید، چه اتفاقی می‌افتد؟

مطالعات بیان می‌کند که در حدود هشتاد تا نود درصد عمل فکر کردن، در بیشتر مردم، تکراری و بی‌فایده است. درواقع می‌توان نتیجه گرفت بااینکه تفکر در ذهن شما اتفاق می‌افتد و ذهن ابزار قدرتمندی برایتان است، اما از آن به‌طور صحیح استفاده نمی‌شود. پس باید چه کنید تا بتوانید از توانمندی‌های فکری و ذهنی خود به‌طور مؤثرتری بهره‌مند شوید؟

در مقاله‌های اخیرم در سال جاری، سعی کردم تا از ورود واژه‌های کارآفرینی به دنیای بکر و زیباشناسانه هنر، تخریب خلاق و تولد صنایع خلاق پربازده، مطالبی را به‌عنوان مقدمه بیان کنم. در حقیقت این بخش از گفتمان نشریه؛ به‌طور علمی و عملی به کارآفرینی در حوزه هنر و صنایع خلاق می‌پردازد. پس چنانچه یک هنرمند هستید و می‌خواهید ارزش هنر خود را به‌طور آگاهانه به سرمایه تبدیل کنید، با من همراه شوید. کسب و تجارت خود را راه‌اندازی کنید و توانمندی‌های خود را به‌طور بالفعل مدیریت نمایید.

برای شروع کافی است به مطالبی که در ابتدای مقاله خواندید، دوباره رجوع کنید و تصمیم بگیرید که از گپ‌هایی که شناسایی کردید، در جهت استفاده بهینه‌ از توانمندی‌هایتان بهره ببرید. «تفکر فقط نقشی فرعی در مرحله کوتاه و سرنوشت‌ساز عمل خلاق ایفا می‌کند»؛ پس بیایید از قدرت ذهن و تفکر، در جای دیگری که بسیار موردنیاز و هوشمندانه است استفاده کنید.

آن نقطه گفتگو؛ فرصت‌های کارآفرینی است که از کشف چیزهای جدید سخن به میان می‌آورد. دیگر یک ایده هنری، فقط محدود به هنرمند و عده‌ای معدود نمی‌شود، بلکه پای بازار به میان می‌آید و صف مخاطبان تشکیل می‌شود. حالا مشتریان با سلیقه‌ها، نیازها و دیدگاه‌های متفاوتی، به یک اثر هنری مشترک چشم دوخته‌اند. در همین اثنا همچنان که دنیای هنر به نوآوری مستمر گرایش دارد، زمینه‌ها برای انگیزش هنرمندان در تعامل با حوزه‌های دیگر فراهم می‌شود. الآن وقت آن است که خلاقیت، مهارت و ایده‌هایی ناب که از درون‌مایه‌های دنیای هنری سرچشمه می‌گیرند، با ویژگی‌های کارآفرینانه پیوند بخورند و نتایج ثمربخشی به بار آورند.

اکنون نوآوری؛ سرعت حرکت به سمت جلو را بهبود می‌بخشد. برنامه‌ریزی‌، بودجه‌ریزی، ایده‌یابی، اجرا و ارزیابی‌های مستمر؛ چاشنی پر دغدغه کار می‌شوند. دقیقاً در این زمان است که قاب شهود هنرمند؛ به بزرگی دایره مخاطبانش، گسترش می‌یابد. اینجا است که دغدغه و نیازهای آن‌ها، به دغدغه همیشگی او بدل می‌شوند و در این مسیر، آهسته و پیوسته، هنر شما به تجارت شما منتهی می‌گردد.

بنفشه دین محمدی/ پژوهشگر حوزه هنر و کارآفرینی

جهت مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 39 دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

بازشناسی ارتباط کهنِ صنعت و هنر

بازشناسی ارتباط کهنِ صنعت و هنر

لزوم بازنگری در آموزش عالی رشته های هنری

 

اثر هنری از جاری ساختن حس و الهام به درون عالم محسوسات پدید می‌آید. این اثر، در کشاکش حرکتش؛ رنگ و نقش و یا آوا و حرکت را بر پیکره جهان هستی، ثبت می‌کند. بدین ترتیب، آثار هنری پس از سال‌ها و حتی قرن‌ها، گوینده احوال روزگار خویش، باقی می‌مانند. در این میان، هنرمند با گوش فرادادن به موسیقی افلاک، دست‌به‌کار می‌شود و بی‌بدیل‌ترین اثر عالم را خلق می‌کند. این اثر، به‌منزله تفکر، دست سازه، تحرک و یا آوای دل‌نشینی می‌شود که از رنگ و لعابِ طبیعت، مایه گرفته است.

بر این اساس در بسیاری از زمان‌ها، آثار هنری علاوه بر ثبت زیبایی‌ها، در پی تکمیل طبیعت برآمده و نقشی کاربردی، در راستای ایجاد سودمندی ایفا کرده‌اند. اینک این سؤال به ذهن خطور می‌کند که به‌راستی هنر، تنها به بیان زیبایی‌ها می‌پردازد یا هدفش ایجاد سودمندی برای بشریت است؟

در قرون کهن، تفکیک میان مهارت تولید فرآورده‌های صنعتی و آفرینش‌های هنری، بسیار دشوار بوده است. به‌طوری‌که در یونان باستان، هنر و صناعت را همپای هم دانسته و به هنر به چشم صنعتی دستی می‌نگریستند.

آنان واژه “تخنه” را که هم جنبه ساخت‌وساز داشت و هم جنبه دانستن؛ برای این منظور به کار می‌بردند. تخنه؛ واژه‌ای بوده که بر هنر، صناعت، مهارت و فناوری دلالت می‌کرد و در سیر تطور تاریخی خود، در دوره مدرن نیز به دو مؤلفه تکنولوژی و هنر تقسیم‌شده است.

هم‌اینک با نگاهی به پیوندهای تاریخی و مفهومی آن، این موضوع را بررسی کرده و اشتراکات و افتراقات آن را درمی‌یابیم.

بحث نظری درباره هنر و صنعت، نخستین بار توسط فلاسفه نامداری چون افلاطون و ارسطو مطرح شد. آن‌ها هنر را از لحاظ مباحث هستی‌شناسی، تعلیم و تربیت، اخلاق و اجتماع تبیین کردند و به این شکل طرح پرسش‌ها از ذات و ماهیت و وجوه اشتراک و افتراق صنعت و هنر آغاز شد.

افلاطون، هنر را در جایگاهی سودمند و کاربردی، قرار داد. او همچون استادش سقراط، به جهانی ورای جهان مادیات اشاره داشت و معتقد بود که اصالت، کمال و زیبایی هر پدیده‌ای، قبلاً در جهانی دیگر، به نام عالم مُثُل آفریده‌شده است. لذا هنر از دید او، در مرتبه دومِ تقلید از آفرینش قرار داشت.

در لغت‌نامه دهخدا نیز هنر به معنای علم، معرفت، دانش، فضل، فضیلت، كمال، كیاست، فراست و زیركی آمده است. همچنین هنر را دارای دو بعد خوانده‌اند: یك بعدِ آن؛ بر فرزانگی، فرهیختگی و كمال و بعدِ دیگر آن؛ بر توانایی بیان افكار، احساسات، عواطف، تخیلات و تفكر در قالب یكی از رشته‌‌های هنری دلالت می‌کند.

در این میان، هنرهای زیبا بدون توجه به کارکرد، بر اساس ذهنیت و خلاقیت هنرمند خلق‌شده و در آن‌ها کیفیت‌های زیبایی‌شناختی، بر اساس ذوق و سلیقه قضاوت می‌شوند؛ اما هنرهای کاربردی علاوه بر در نظر گرفتن جنبه‌های زیبایی شناسانه، با هدف کارایی عجین شده و شکل می‌گیرند.

بنابراین ردپای ارتباط هنر و صنعت، در اولین نشانه‌های به‌جامانده از هنر در فلسفه غرب، دیده‌شده و هنرمند به‌عنوان صنعت گری ماهر پرورش داده می‌شده است. از این‌رو، کاربرد هنر، تنها به زیبایی ختم نمی‌شده، بلکه هدف داشته و هدفش ایجاد سودمندی برای بشریت بوده است.

پس‌ازآن دوره، با انقلاب کانت در فلسفه که به چرخش کوپرنیکی کانت مشهور است، توجه به زیبایی از اوبژه به سوبژه تغییر یافت و مهم‌ترین تفاوت زیبایی‌شناسی مدرن و زیبایی‌شناسی کلاسیک رقم خورد. سرشت زیبایی به همراه چیستی هنر، موضوعات اساسی در زیبایی‌شناسی فلسفی شدند. با این دیدگاه، زیبایی به‌طور سنتی جزئی از ارزش‌های نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شد.

با بسطِ موضوعِ فوق درمی‌یابیم که؛ زیبایی، زیوری نیست که به گردنِ هنر آویزان شود، بلکه نتیجه کارکرد انطباقیِ ارزش‌های موجود در اثر هنری، بر ارزش‌های مادی در ذهن مخاطب است؛ بنابراین کمیت و کیفیت آن به‌طور مستقیم؛ با سیستم اقتصادی، اجتماعی، بافت فکری، فلسفی، فرهنگی و حتی سنتی جامعه ارتباط دارد.

همچنین هنرهای کاربردی اغلب ترکیبی از هنر و تکنیک هستند. ازاین‌رو مفهوم سودمندی و هنر که در واژه تخنه در یونان باستان نهان بود، در دوران صنعتی به دو مفهوم متمایز تقسیم شد؛ یکی مفهوم تکنیک، با اشاره به مهارت‌های مهندسی و دیگری مفهوم هنر، مجزا از پیشرفت فنی و تکنیکی.

بنابراین در دوره‌های طولانی در گذر زمان؛ برخی از هنرها، به‌عنوان زیرمجموعه‌هایی از صناعت‌های سودمند طبقه‌بندی شدند و با حمایت از سوی اصناف و انطباق بر نیازهای اقتصادی یا اجتماعی، نظم و سامان یافتند. همچنین از دیدگاه جامع شناختی نیز چون یک هنرمند، با مواد و مصالح سروکار داشته، یک صنعتگر به شمار می‌آمده است.

در پایان می‌توان نتیجه گرفت که هنرمند و صنعتگر به خاطر کاری که با دقت انجام می‌دهند و دغدغه‌های شخصیِ انجام آن را دارند؛ زیبایی را می‌جویند و هم‌ردیف هم قرار می‌گیرند. پس آنچه امروزه با نام هنرهای کاربردی یا تولید هنری نامیده می‌شوند درست به همین دغدغه‌ها اشاره دارند.

 

نویسنده: مهندس بنفشه دین­محمدی آذری

پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی

کارآفرینی از جنس هنر ، کاربرد بازاریابی در سازمان‌های هنری و آثار هنری

کارآفرینی از جنس هنر                            

 کاربرد بازاریابی در سازمان‌های هنری و آثار هنری

 

مقدمه:

امروزه فروش آثار هنری و مشهور شدن هنرمندان (Celebrities)  به عنوان یکی از مهمترین صنعت‌های سود‌آور در کشور‌ها شناخته می‌شود، بطوریکه در ایران بانک پاسارگاد فروش آثار هنری هنرمندان را به عنوان یکی از زمینه‌های سرمایه گذاری خود انتخاب نموده‌است. اما با کمی دقیق شدن در این صنعت در ایران متوجه می‌شویم که بازایابی و فروش آثار هنری دارای چالش‌های فراوانی است. امروزه هنرمندان زیادی به خلق آثار هنری می‌پردازند اما کارهای این افراد به فروش نمی‌رسد و تنها دلیل این امر است که این هنرمندان و آثارشان توسط جامعه هدفشان دیده نمی شوند، آگاهی در مورد آنها ایجاد نمی‌شود و علاقه ای در خصوص آن‌ها شکل نمی گیرد و نهایتاً فروش آثار هنری را هم نخواهند داشت. هنرمندان دانش و آگاهی لازم در خصوص نحوه مشخص نمودن بازار، جامعه هدف و معرفی اثربخش آثار هنری را ندارند، لذا هنر این افراد منجر به کسب درآمد نمی‌گردد. هنر بدون کسب درآمد یک سرگرمی لذت‌بخش است.

 

بازاریابی آثار هنری:

هنر به تولیدات دست بشرگفته‌ می‌شود که ارزش زیبایی شناختی داشته و لذت‌بخش باشد. در سده‌های اخیر هنر به سوی جنبش‌هایی مانند نهلیسم وپوچ‌گرایی می‌گراید، هرچند از نظر معنای کلاسیک، این آثار فاقد ارزش هنری هستند اما در دنیای مدرن این عناوین یک هنر شناخته می‌شوند.

هنرمند در تعریف کلاسیک، فردی خلاق و متفکر و خالق است که حتی در مقایسه با فلاسفه دارای مقام بالاتری است، چرا که علاوه بر کشف حقایق به خلق هم اقدام می‌نماید و در جایگاهی خداگانه قرار می‌گیرند که تفکرات خودشان را از طریق آثار هنری به مردم منتقل می‌کنند. در تعریف کلاسیک هنرمند باید دانش لازم و کافی را برای تولید اثر هنری داشته باشد اما در تعریف مدرن هر کسی می‌تواند هنرمند باشد و ایده خود را از طریق آثار هنری به نمایش گذارد.

در خصوص شناسایی آثار هنری دو دیدگاه وجود دارد. جامعه شناسان هنری براین ‌باورند که آثار هنری در دو دسته تولید می‌شوند. هنر برای هنر و هنر برای اجتماع.

هنر برای هنر، هنرمند برای ارضاء خودش و افرادی که درک درستی از مسائل هنری دارند اثر هنری را خلق می‌کند و در واقع از نگاه افراد متخصص هنری در این دیدگاه، دیده‌شدن و یا پنهان ماندن آثار هنری هیچ تأثیری بر کیفیت اثر هنری ندارد.

هنر برای اجتماع، در این دیدگاه بیان می‌شود که هنر باید برای جامعه تولید شود که در واقع این نگاه در دوران قدرت حکومت‌های سوسیالیستی بسیار نمودپیدا می‌کند و هنر به عنوان ابزار تبلیغاتی برای احزاب سیاسی مطرح می‌گردد که هنری را ارزشمندتر می‌دانند که مورد استقبال بیشتر مردم قرار گیرد.

در این میان شکاف‌هایی در خصوص معرفی و ایجاد ارتباط با جامعه از سوی هنرمندان بوجود آمده است که علم بازاریابی سعی دارد با مفاهیم و اصول خود راهکارهایی را ایجاد نماید تا آثار هنری با بیشترین اقبال عمومی روبرو گردد.

هر هنرمندی و سازمان هنری (سینما، گالری، فستیوال، مؤسسه هنری، موزه و …)  برای فروش آثار هنری خود می‌بایست از علم بازاریابی و برندینگ استفاده کند. این اشتباه بزرگی است که تصور کنیم اصول بازاریابی و برندسازی مختص شرکت های صنعتی و تجاری بزرگ است. هر هنرمندی دارای برند منحصربفرد خود است. هنرمندان می‌بایست برند شخصی خودشان را تقویت نمایند.

برند شخصی هنرمندان می‌بایست گویای هویت، شخصیت، جریان فکری و اعتقادات هنرمند به همراه معرفی مهارت‌های او باشد. این امر پرواضح است، زمانیکه مخاطبین یک برند را بخوبی بشناسند و با آن ارتباط برقرار نمایند در فرآیند تصمیم‌گیری خرید، تمایل بیشتری به دستیابی آن دارند.

بازاریابی هنر در سطح عمومی و اولیه، یک فرآیند سیستماتیک ایجاد آگاهی و علاقه در جامعه، نسبت به هنرمندان و اثار هنری بمنظور ایجاد تمایل در بین مردم برای تعامل با هنرمند، گالری و محصولات هنری می باشد.

بازاریابی هنر فقط محدود به آثار هنری نیست، بلکه هر هنرمندی می بایست خودش را بازاریابی کند تا بتواند به عنوان یک برند هنری و یا Celebrity در جامعه شناخته شود.  یکی از بزرگترین برنامه‌های دولت آمریکا برای هنر، ترویج مهارت‌های بازاریابی و کارآفرینی در بین هنرمندان به منظور ایجاد درآمد از هنر می‌باشد. بازاریابی فعالیتی آنی نمی‌باشد، بلکه فرآیندی بلند‌مدت است که به دنبال انتشار ارزش‌های هنرمندان و ارتباط با مخاطبین می‌باشد. تنوع و پیچیدگی زمینه‌های هنری سبب می‌شود تا رویکرد محصول محور در بازاریابی هنر بیشتر مورد استفاده قرار‌گیرد. هنرمندان با دسته‌بندی محصولات هنری، آسان‌تر قادر به شناسایی مخاطبین و برقراری ارتباط با آنها می‌باشند.

برنامه‌های بازاریابی برای هنر با طرح پرسش‌هایی کلیدی آغاز می‌گردد تا بتوان چشم اندازهای واقعی را متصور شد. چند نمونه از این سوالات در ادامه ذکر می‌گردد.

  • مشتری هنرمند و آثار هنری چه کسانی هستند؟
  • ارزش‌های مشتریان آثار هنری ما چیست؟
  • چگونه می‌توان بواسطه آثار هنری برای مشتری ارزش ایجاد نمود؟

برای پاسخ گویی به این سوالات نیاز است تا بدانیم که نگاه به آثار هنری با محصولات و کالاهای دیگر متفاوت است. هنر یک محصول لذت‌گرایانه است و در مقابل محصولات دیگر که مردم از آن‌ها استفاده می‌کنند مطلوبیت و سودمندی آن‌ها برای مشتری حائز اهمیت است.

دیدگاه لذت گرایانه براساس ویژگی‌هایی مانند لذت بردن، خوشایندی، تحقق لذت، تحریک عاطفی، تفریح، تحریک خیال و حس تجربه مصرف کننده را تعریف می‌گردد و هنر و محصولات هنری به منظور پاداش‌های درونی برای مصرف کننده تلقی می‌گردد. در خلق محصولات لذت‌گرایانه برخلاف محصولات سودمندگرایانه کمتر از منطق استفاده می‌گردد و الهام گرفته از اکتشاف در رفتار انسان‌ها و موضوعات اجتماعی می‌باشد. با توجه به این نکته باید در نظر داشت تا در تحقیقات بازاریابی هنر می‌بایست فاکتور تحریک احساسات و عوامل مؤثر بر تحریک احساسات عاطفی و درونی مشتری را شناسایی نماییم.

در دنیای امروزی که بسیار شرایط کسب و کار پویا و متغیر است هنرمندان و سازمان‌های هنری می‌بایست دارای تفکری استراتژیک باشند تا بتوانند ریسک‌های کسب وکار مرتبط با خود را کاهش دهند، برنامه‌ریزی استراتژیک بازاریابی در سودآوری و اثربخشی سازمان‌ها و حتی هنرمندان بسیار مؤثر خواهد بود.

یک برنامه بازاریابی به زبان ساده شامل موارد زیر می‌باشد:

  • تعیین چشم‌انداز و اهداف هنری و رسالت هنری
  • شناخت نیازهای مخاطبین
  • تعیین و خلق راه‌های پاسخ گویی به نیازها
  • تعیین رویکرد جایگاه‌یابی در ذهن مشتری و ارائه پیشنهادات
  • برنامه‌ریزی رویکردهای نحوه ارتباط با مخاطبین هدف
  • تدوین برنامه عملیاتی و تعیین استراتژی‌ها
  • ارزیابی بازخورد از فعالیت‌های بازاریابی و سنجش اثربخشی برنامه بازاریابی

پس هنرمندان و سازمان‌های هنری بمنظور دستیابی به مشتریان بالقوه و افزایش درآمد خود نیازمند برنامه ریزی بازاریابی آثار خود می‌باشند. بازاریابی به سازمان‌های هنری جهت توسعه چشم اندازهای سازمانی و شناخت فرصت‌های بازار کمک می‌کند. بازاریابی مجموعه‌ای از مفاهیم، ابزارها و تکنیک‌ها می‌باشد که برای سازمان‌ها و هنرمندان کارکردهای زیر را به همراه خواهد‌داشت:

  • توسعه محصول و مفهوم محصول
  • شناسایی و شناخت جامعه هدف
  • ترویج محصولات و ارائه پیشنهادات به مخاطبین
  • تعیین استراتژی‌های قیمت گذاری
  • تصمیم‌گیری در خصوص اینکه کی و کجا، پیشنهادات به مشتریان ارائه گردد.
  • تنظیم سطح خدمات متناسب با مخاطبین
  • فراهم‌آوری ورودی‌ها برای بهبود و بهینه‌سازی اهداف سازمانی
  • تصمیم‌گیری در خصوص هویت و شخصیت نام تجاری سازمان

مجموعه‌داران آثار هنری تمایل به خرید آثار هنری از گالری‌ها را دارند. زمانی‌که از آن‌ها سوال می‌شود چرا این تمایل در شما وجود دارد، اکثر آن‌ها پاسخ می‌دهند که گالری‌ها با دید کسب و کار حرفه‌ای که دارند راحت‌تر از هنرمندان شخصی به معامله می‌پردازند، در اینجا باید بیان نماییم که هنرمندان با بکارگیری اصول بازاریابی هنر می‌توانند نقش واسطه‌گری گالری‌ها را در زنجیره فروش آثار هنری کاهش دهند و سودآوری بیشتری را برای خود فراهم آورند. این نکته اهمیت و کارکرد بازاریابی هنر را برای هنرمندان بیان می‌نماید.

پس از تمامی مراحل فرآیند بازاریابی، یک گام بسیار مهم برای سازمان‌های هنری باقی می‌ماند و آن برقراری ارتباط مستمر با مشتری در قالب برنامه‌های “وفادارسازی مشتریان” می‌باشد. تحقیقات نشان می‌دهند که هزینه‌های وفادارسازی مشتریان به مراتب کمتر از هزینه‌های بازاریابی جهت شناسایی مشتریان جدید می‌باشد. با وفادارسازی مشتریان می‌توانید میزان تقاضاهای مشتریان و سود‌آوری سازمان را دقیق‌تر پیش‌بینی نمایید. بسیاری از سازمان‌های هنری در‌صدد توسعه برنامه‌های وفادارسازی مشتریان خود هستند. این برنامه‌ها به دنبال ایجاد رابطه احساسی و ارزش آفرین برای مشتریان می‌باشد.

در صنعت هنر از رایج‌ترین برنامه‌های وفادارسازی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود که در قالب “اشتراک مشتریان” و یا “اشگاه مشتریان” مطرح می‌گردد.

  • اولویت‌دهی رزرو برنامه‌های محبوب برای این مشتریان
  • امکان انتخاب صندلی به ترجیح مشتری
  • اجرای ویژه برنامه‌ها که در دسترس عموم نمی‌باشد.
  • ارائه پیشنهاد‌های تخفیفی رزروهای چندگانه
  • امکان ملاقات‌ با هنرمندان بصورت مستقیم و ویژه
  • مکان‌های ویژه پذیرایی و ملاقات با یکدیگر

برنامه‌های وفادارسازی مشتریان تماماً به سود مشتریان نمی‌باشد بلکه مزایا و منافعی را برای سازمان در پی خواهد‌داشت که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌گردد:

  • امکان برآورد دقیق مشتریان
  • آگاهی کامل از میزان انتظارات مشتریان
  • شناخت کامل نیازهای مشتریان
  • افزایش سطوح تماس با مشتریان
  • داشتن مشتریان وفادار و ماندگار در یک بازار رقابتی
  • ایجاد فرصت توسعه محصولات با موفقیت بیشتر
نتیجه‌گیری:

در جامعه مدرن، هنر برای اجتماع تولید می‌گردد، براساس این دیدگاه می‌بایست آثار هنری به جامعه معرفی شوند تا از اقبال عمومی برخوردار‌گردند. تولید و فروش آثار هنری به عنوان یک صنعت، می‌بایست جهت توفیق هر‌چه بیشتر از علم بازاریابی استفاده نماید تا بتواند نیاز‌های مخاطبین را شناسایی کند و بازار خود را توسعه دهد.

بازاریابی در هنر فرآیندی سیستماتیک می‌باشد که به دنبال شناسایی جامعه هدف آثار هنری و ایجاد علاقه در این افراد به منظور فروش آثار هنری می‌باشد. بازاریابی آثار هنری می بایست این نکته را در‌نظر داشته باشد که محصولات هنری لذت‌گرایانه می‌باشند و به دنبال ارضاء نیازهای خوشایند درونی انسان‌ها می‌باشند.

سازمان‌های هنری می بایست در جهت تعالی و توسعه کسب و کار خود برمبنای تفکر استراتژیک اقدام به تدوین طرح بازاریابی خود نمایند. برنامه‌های بازاریابی می بایست با تنظیم چشم انداز و اهداف و تحقیقات بازار آغاز گردند، با شناسایی و بخش‌بندی مخاطبین ادامه یابد و استراتژی‌های ترویج و تبلیغ را برای معرفی آثار هنری و محصولات هنری ادامه دهند و در پایان با ارزیابی فعالیت‌های بازاریابی میزان اثربخشی برنامه‌ها را اندازه‌گیری نمایند و بهبود مستمر را در برنامه‌های خود مدنظر قرار دهند.

برنامه‌های بازاریابی به دنبال شناسایی و جذب مشتریان بالقوه می‌باشند که در ادامه این راه سازمان‌های هنری می بایست برنامه‌های وفادارسازی مشتریان را نیز اجرا نمایند تا موقعیت کسب و کار خود را در این بازار رقابتی تثبیت نمایند و قدرت چانه‌زنی رقبا را به عنوان یک تهدید برای خود کاهش دهند.

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار