نوشته‌ها

جهانی شدن

جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش دوم)

در ادامه مطلب گذشته جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)

براي اين منظور حوزه فكري جديدي به نام كارآفريني توانسته است تا حد بسيار زيادي اين نوع شايستگي را در افراد ايجاد و تقويت نمايد؛ زيرا فرايند كارآفريني مبتني بر فرصت است و ازاین‌رو می‌تواند در جهانی‌سازی نوع سوم بسيار حائز اهميت باشد. وقتي در اين سطح از جهانی‌شدن سرعت رقابت‌ها فزوني می‌یابد كميابي نيز بیش‌ازپیش نمايان می‌شود؛ يعني فزوني مسائل و نيازها و كاهش منابع براي حل و رفع آن‌ها. پس می‌توان ادعا نمود، موقعيت برآورده كردن اين نيازها و حل خلاقانه و متفاوت مسائل همراه با كمبود منابع در دسترس يك شايستگي است و استفاده از تسهیل‌کننده‌هایی مانند، آپلود (به فرايند انتقال مطالب از رايانه محلي به رایانه‌ای دوردست از طريق خطوط ارتباطي گفته می‌شود.)، آوت سورس (به واگذاري عمليات غير اصلي يك سازمان به نهادي بيروني كه در آن كار تخصص دارد گفته می‌شود.)، اين سورس (همكاري و توليد ارزش افقي.)، زنجيره تداركات (به جريان مواد، قطعات و اطلاعات، از تدارك مواد خام تا تحويل محصول به كاربر نهايي اشاره دارد.) و ازجمله كارآفريني اين شايستگي را با شناسايي، ارزيابي و بهره‌برداری از فرصت‌ها با توجه به همين کمیابی‌ها به افراد هديه می‌کند و این‌چنین افراد را با نوع سوم جهانی‌شدن همراه می‌نماید. درنتیجه بايد قبول نمود كه با ورود به سطح سوم جهانی‌شدن در بعد فردي، ديگر افراد حتي از منزل خود نيز می‌توانند جهاني شوند.

جهانی‌شدن و دنیای امروز کسب‌وکارها

ديويد راتكوف، مقام ارشد سابق وزارت بازرگاني آمريكا كه اكنون يك مشاور خصوصي در امور استراتژيك است، می‌گوید: جهانی‌سازی «واژه‌ای است كه براي تشريح تغيير روابط دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ و بيزينس پیداکرده‌ایم» و می‌افزاید: «اما اتفاقي كه امروزه دارد رخ می‌دهد گسترده‌تر و پدیده‌ای بسيار عمیق‌تر است». موضوع فقط نحوه‌ی ارتباط دولت‌ها، شرکت‌های خصوصي و مردم نيست؛ موضوع فقط نحوه‌ی تعامل سازمان‌ها نيست، بلكه موضوع تكوين الگوهاي كاملاً جديد اجتماعي، سياسي و کسب‌وکار است. موضوع درباره‌ی چيزهايي است كه بر عمیق‌ترین و ریشه‌دارترین وجوه جامعه و سرانجام بر ماهيت قرارداد اجتماعي تأثیر می‌گذارد. موضوع را از خود سؤال كنيد: چه وضعيتي پيش می‌آید اگر نهادي كه در آن قرار داريد، با شغلي كه در فضاي سايبر داريد هماهنگ نباشد، يا واقعاً نتواند دربرگیرنده‌ی كارگراني باشد كه با گروه ديگري از كارگران در نقطه‌ی ديگري از جهان همكاري می‌کنند، يا ديگر نتواند محصولي را كه هم‌زمان در چند محل ساخته می‌شود، ثبت كند؟ چه كسي مقررات كار را وضع می‌کند؟ چه كساني بايد از اين مقررات بهره‌مند شوند؟

بی‌گمان، اگر به هموار شدن دنيا به‌صورت جدي باور داشته باشيم، آنگاه به‌وقت خود يكي از تغييرات بنيادين يا نقاط عطف تاريخ را به‌وضوح لمس می‌نماییم؛ چراکه مشخصه اين هموار شدن، سرعت و دامنه‌ی وقوع آن است. وقتي فرايند برون‌سپاری بسياري از فعالیت‌های شرکت‌های آمريكايي به كشور هند را موردبررسی قرار می‌دهیم اين مهم مؤید نکته‌ای است كه به آن اشاره شد؛ ديگر پستی‌وبلندی، ديوار، مانع و يا هر چيز غير هم‌سطحی وجود ندارد، همه‌چیز كنار رفته و همه‌چیز هموارشده تا از گوشه‌ای از دنيا مسائل را ديد و نيازها را شناسايي و براي حل و رفع آن‌ها به گوشه‌ای ديگر، خدمات و محصولات ارائه نمود. شرکت‌های آمريكايي با برون‌سپاری‌های فعالیت‌های خود به كشوري مانند هند، بسياري از هزینه‌های خود را كاهش داده‌اند و از سوي ديگر اين امر براي شرکت‌ها و حتي در سطح فردي در هند رونق و رشد چشمگير اقتصادي حاصل نموده است.

ديگر لازم نيست براي انعقاد قرارداد و گفتمان، ساعت‌ها پرواز نمود و كيلومترها راه را پيمود، بلكه از طريق بهره‌گیری از تکنولوژی‌های نوين همانند ويدئوكنفرانس می‌توان ضمن دستيابي به نتايج، هزینه‌ها را كاهش داد. درنتیجه ديگر بايد پذيرفت دنيا هموار است و رنگ‌ها در نوع موفقيت نقش ندارند؛ اما نكته مهم ديگري كه می‌تواند در تكميل مطلب مطروح مفيد باشد، چگونگي انتخاب و ورود به حوزه‌های جهاني در سطح فردي است. در كتاب از خوب به عالي مطلبي مطرح‌شده است كه به آن اشاره می‌کنم، براي انتخاب و ورود به حوزه‌های جهاني درك عميق از سه محور متقاطع بسيار مهم است، اين سه محور عبارت‌اند از؛ 1- زمینه‌ای كه به‌شدت به آن علاقه داريد، 2- زمینه‌ای كه می‌توانید در آن بهترين عملكرد را داشته باشيد و 3- عامل حركت موتور اقتصادي. ازاین‌رو مهم آن است كه مشخص شود فرد در كدام زمينه می‌تواند در سطح جهاني حرفي براي گفتن داشته باشد و همچنين مشخص شود كه در كدام زمينه قادر به اين امر نخواهد بود.

اين شناخت از خود می‌تواند براي ورود به عرصه‌های جهانی‌شدن به كمك افراد آمده و اهداف و برنامه‌های آن‌ها را براي ماندگاري در اين سطح هموارتر نمايد، كه البته از دستمایه‌های اصلي اين شناخت، كارآفريني است. چراکه براي همراه شدن با فرايند جهانی‌شدن بايد تغيير را پذيرفت و براي پذيرش تغيير، اول، بايد نوگرايي و تازگي را فهميد؛ دوم، بايد الگوهاي گذشته و جاري را مورد تجدیدنظر قرارداد و حصارهاي ذهني را بابت مواجهه با مسائل و نيازها كنار زد تا خلاقيت و ابعاد مختلف مسائل ظهور يابند و رشد كنند. آنگاه است كه تغيير قابليت پذيرش دارد و وقتي تغيير باور شد كارآفريني براي ورود مهيا می‌گردد؛ چون كارآفرين كه به‌عنوان همان فرد موردنظر در فرايند جهانی‌شدن نوع سوم ايفاي نقش می‌نماید؛ شتاب‌دهنده تغييرات در جهان بوده و انديشمندي مستقل است كه جرئت می‌کند در محيطي از رويدادهاي متداول، متفاوت باشد؛ و نهايتاً، براي جهانی‌شدن در سطح فردي بايد كارآفرين بود تا فرايند هموار شدن دنيا ملموس‌تر اتفاق افتد و براي همراه شدن با اين همواري بايد گوش دادن و سرعت آهنگ تغييرات و پذيرفتن الگوهاي جديد را به‌عنوان يك اصل اجتناب‌ناپذیر باور نمود.

بحث و نتیجه‌گیری

همان‌گونه كه مطرح شد، جهان به سمت همواري و خروج از انحصارها سوق يافته و اين مهم را می‌توان از سقوط ديوارها، باز شدن پنجره‌ها، ظهور رایانه‌های خانگي و … مشاهده نمود و اين موارد با يكديگر تركيبي را ايجاد نموده‌اند تا افراد از سرتاسر دنيا و بدون محدودیت‌ها بتوانند پيام خود را به يكديگر منتقل نمايند. در اين سطح افراد توانستند با يكديگر تا حد زيادي در ارتباط باشند، اما گسترش اينترنت و تولد وب‌باز هم توانست اين ارتباط را ميان افراد گسترده‌تر نموده و با هزینه‌های كمتر، بهره‌وری بيشتري براي استفاده‌کنندگان خود به وجود آورد؛ و سرانجام با تولد کابل‌ها و پروتکل‌های استاندارد ارسال اطلاعات كه برنامه‌های كاربردي و ماشين و … و همه و همه را به هم متصل نمود، به توسعه کسب‌وکارها منجر گرديد و اين ابزار و تسهیل‌کننده توانست براي همکاری‌های بيشتر و با هزينه كمتر به كمك کسب‌وکارها آمده و زمان و مكان را به هم نزدیک‌تر نمايد. همه این‌ها سرآغاز يك همكاري جديد با رويكردي جديد بدون مرز و محدوديت را ايجاد می‌نماید. اين مهم باوري را در سطح جهاني ايجاد نمود كه همه افراد می‌توانند از شایستگی‌هایی برخوردار شوند كه بر اساس اين نوع همکاری‌ها فارغ از مكاني كه در آن قرار دارند به فعاليت بپردازند و اين ميزان همكاري از طريق تسهیل‌کننده‌هایی ازجمله: آپلود، آوت سورس، اين سورس، زنجيره تداركات، اين فرم و … و ازجمله روح كارآفرينانه، به همراه يادگيري بهره‌گیری از فنّاوری‌های نوين توانسته است به فرايند هموار شدن جهان و خرد شدن سطح رقابت‌ها و شایستگی‌های جهانی‌شدن سرعت بيشتري ببخشد. درنتیجه می‌توان ادعا نمود بايد براي شناسايي و ارزيابي فرصت‌ها به‌عنوان شايستگي مهم جهانی‌شدن در سطح فردي به كارآفرين شدن روي آورد و پذيرفت دنيا براي همكاري و ارتقاء سطح نيازها و برآوردن آن مسطح است و با آغوش باز نوآوران و نوباوران را می‌پذیرد.

جهانی شدن

جهانی‌شدن:آيا واقعاً دنيا هموار و مسطح شده است؟(بخش اول)

همواره از مشكلات اساسي براي جهانی‌شدن هزينه و موانع و فراز و نشیب‌های آن بوده است اما با بررسي سير تحولات جهان كه هزينه و موانع جهانی‌شدن باوجود تسهیل‌کنندگان و خرد شدن سطح رقابت‌ها کاهش‌یافته و شاهد آن هستيم كه حتي در سطح فردي نيز می‌توان جهاني شد و در اين راستا بسياري از موانع از سر راه برداشته‌شده است؛ به‌طوری‌که دنيا از حالت كروي به دنيايي صاف تغيير شكل داده است. براي درك مناسب‌تر اين منظور و با الهام گرفتن از تجربيات فريدمن در اين نوشتار تلاش شده است ابعاد هموار شدن جهان و جهانی‌شدن در سطح فردي موردبررسی اجمالي قرار گيرد.

در دنيايي كه هر چيزي كه قابل انجام باشد، انجام می‌شود و سریع‌تر ازآنچه قابل‌تصور است يا بايد نوآوري (يعني بالاتر از نياز مشتري فكر و عمل كردن) به‌وسیله افراد به جلو رانده شود و بر اساس آن نيازهاي جديد براي جهان خلق گردد و يا بايد منتظر رقبايي سرسخت بود تا آن‌ها ما را از گردونه اين رقابت به زير كشند. در دنياي كنوني رقابت فقط با افرادي نيست كه هميشه رقيب ما بوده‌اند، بلكه رقابت با افراد گوناگوني است كه توانايي انجام كارهاي كوچك، متوسط و بزرگ را حتي از طريق مكاني در منزل خوددارند و می‌توانند برايمان رقيبي سرسخت باشند.

دنياي امروزي، دنياي شكار فرصت‌هاست. براي اينكه فرصت شناس و فرصت بين باشيم بايد پيوسته در جستجو و جمع‌آوری اطلاعات باشيم تا هوشيارتر شويم. براي به دست آوردن اطلاعات ديگر مرزها فروریخته‌اند، ديگر نياز نيست كيلومترها طي شود و زمان فراوان هدر رود بلكه جهان به سطحي از همكاري رسيده است كه از طريق تسهیل‌کنندگانی می‌توان بدون توجه به رنگ، مليت، مسافت و …. با يكديگر تبادل و تعامل داشت و جهاني شد؛ اما يكي از لازمه‌های اين دنياي بدون مرز و هموار، تغيير است. افراد كارآفرين و نوآفرين به‌عنوان پيشگامان پذيرش اين تغييرات كه از اصول آن تازگي و نوانديشي است، با فرصت شناسي و بهره‌برداری از آن، آمادگي مواجهه با تغييرات سريع را كه از الزامات ورود به سطح جديد رقابت‌ها می‌باشد، دارند. درنتیجه لازمه همراه شدن با دنيايي هموار، پذيرش تغيير و داشتن راهبردي براي همراه شدن با آن است. ازاین‌رو، در این نوشتار تلاش شده است تا به اين پرسش پاسخ داده شود كه آيا واقعاً دنيا در حال هموار شدن است؟ و ابزار همراهي با آن چيست؟ در اين راستا جهت پاسخگويي به پرسش‌های مطروح از طريق بررسي سير تحولات جهان مطالبي ارائه گرديده تا براي دقايقي ذهن خواننده را نسبت به تحولات شگرف جهان امروز به چالش بكشاند.

دوره­ اول جهانی‌شدن

فريدمن (2006) معتقد است: امروزه مفهوم جهانی‌شدن به سطح كاملاً جديدي رسيده است. از منظر تاريخي شايد بتوان سه دوره بزرگ براي جهانی‌شدن تصوير نمود. دوران اول، از 1492 ميلادي، كه كريستف كلمب سفر اكتشافي دريايي خود را آغاز كرد و دنياي قديم و جديد را رودرروی هم قرارداد و تا 1800 ميلادي طول كشيد. می‌توان اين دوران را جهانی‌شدن نوع اول ناميد؛ دوراني كه دنيا را از مقياس بزرگ به مقياس متوسط رساند. موضوع جهانی‌شدن نوع اول، كشورها و نيروهاي جسماني آن‌ها بود؛ به اين معنا كه عامل كليدي تغيير نيروي محركه فرايند يكپارچگي جهاني، زور بازو و نيروي عضلات، قدرت اسب، قدرت باد و در اواخر دوره، قدرت بخار در يك كشور بود و این‌که چقدر خلاقانه می‌توانست آن‌ها را بكار گيرد. در اين دوران كشورها و دولت‌ها در انهدام ديوارها و جوش دادن دنيا به هم پيشرو بودند و يكپارچگي جهاني را پيش بردند. در جهانی‌شدن نوع اول، پرسش اصلي اين بود: جايگاه كشور من در رقابت و فرصت‌های جهاني كجاست؟ چگونه می‌توانم جهاني شوم و از طريق كشورم با جهان همكاري كنم؟

دوره­ دوم جهانی‌شدن

دوران دوم، تقريباً از 1800 ميلادي تا 2000 ميلادي طول كشيد و با ركود بزرگ در اقتصاد آمريكا و سپس اروپا و جنگ جهاني اول و دوم دچار وقفه‌هایی شد. می‌توان اين دوران را جهانی‌شدن نوع دوم ناميد. اين دوران دنيا را از مقياس متوسط به مقياس كوچك رساند. در جهانی‌شدن نوع دوم، عامل اصلي تغيير و نيروي محرکه‌ يكپارچگي جهاني از كاهش هزینه‌ حمل‌ونقل در اثر كاربرد موتور بخار و راه‌آهن و در نیمه‌ی دوم اين دوران از كاهش هزینه‌ی ارتباطات راه دور، در اثر گسترش تلگراف، تلفن، كامپيوتر شخصي، ماهواره، کابل‌های فيبر نوري و  نگارش اولیه‌ی وب جهاني، نيرو می‌گرفت. در اين دوران، تولد و بلوغ اقتصاد جهاني، به اين معنا كه حركت كالا و اطلاعات از قاره‌ای به قاره ديگر به حدي برسد كه بازاري جهاني، با خریدوفروش جهاني كالا و نيروي كار شكل بگيرد، تحقق يافت. نيروي محرکه‌ی اين دوران، اختراعات جديدي همانند سخت‌افزاری، موتور بخار و راه‌آهن در ابتداي دوره و تلفن و كامپيوترهاي بزرگ در پايان دوره بوده است. پرسش اساسي اين دوران آن بود كه؛ جايگاه مناسب شركت من در اقتصاد جهاني كجاست و چگونه از فرصت‌ها استفاده می‌کنم؟ چگونه می‌توانم از طريق شركت خودم با ديگران همكاري كنم؟ اين دوران دقيقاً پس از فروریختن ديوارها (مانند ديوار برلين) و ايجاد يكپارچگي بيشتر جهاني آغاز گرديد.

دوره­ سوم جهانی‌شدن و فرصت­های کارآفرینانه

در حدود سال 2000 ميلادي دوران كاملاً جديدي شكل گرفت به نام جهانی‌شدن نوع سوم. اين نوع جهانی‌شدن، جهان را از مقياس كوچك به ريز تقليل داده و هم‌زمان زمین‌بازی را هموارتر كرده است. نيروي محركه جهانی‌شدن نوع اول، كشورها بودند و نيروي محرکه‌ی جهانی‌شدن نوع دوم شرکت‌ها و نيروي محرکه‌ی جهانی‌شدن نوع سوم، نيرويي كه آن را منحصربه‌فرد می‌کند، قدرتي است كه افراد براي همكاري و رقابت جهاني به دست آورده‌اند؛ اما جهانی‌شدن نوع سوم فقط به سبب كوچك كردن و مسطح كردن دنيا و توانمند ساختن فرد با دوران قبل تفاوت ندارد. در دوران جهانی‌شدن نوع اول و دوم اساساً افراد و مؤسسات آمریکایی و اروپايي فرايند جهانی‌شدن را به‌پیش می‌راندند؛ اما در جهانی‌شدن نوع سوم اين مسئله ديگر بی‌معناست و ساير كشورها هم به اين فرايند پيوسته و سطح وسیع‌تری از دنيا را پوشش داده‌اند و بيشترين کارایی‌ها را از طريق برون‌سپاری به انجام می‌رسانند و ديگر مرزها بی‌معنا گشته است. جهانی‌شدن نوع سوم اين امكان را براي انسان‌های بيشتري فراهم كرده كه به‌راحتی وارد بازي شوند و خواهيم ديد كه در اين فرايند هر رنگي از رنگین‌کمان بشري نقشي خواهد داشت.

بر اين اساس ديگر براي رقابت كردن در بازارها لزوماً نه در سطح يك كشور و نه در سطح يك سازمان، بلكه بايد در سطح فردي تلاش نمود. اين امر باعث می‌شود كه مرزها درنورديده شده، رنگ‌ها اهميت و برتري خود را ازدست‌داده و تنها و تنها یک‌چیز مهم گردد: «شايستگي ديدن فرصت‌ها». وقتي رقابت به اين ميزان جزء شده است، پس قطعاً سرعت در آن نيز فزوني می‌یابد و اين، يعني بايد براي رقابت‌ها خود را مجهز نمود، اما به چه چيزي؟ به مزیت‌هایی نسبت به ديگران؛ اما اين مزیت‌ها را چگونه می‌توان ايجاد نمود؟ با استفاده از تسهیل‌کننده‌ها براي ديدن بهتر و متفاوت‌تر مسائل. يعني وقتي براي جهانی‌شدن می‌توان به‌صورت فردي عمل كرد، پس بايد به آن سطح از توانايي دست‌یافت تا مسائل و نيازهاي موجود را بهتر ديد و براي رفع آن نيز بهترين راه‌حل‌ها را ارائه نمود. اين موقعيت براي برآورده كردن نيازها و حل مسائل، همان فرصت‌هایی هستند كه بايد براي شناسايي آن‌ها در سطح جهاني، شایستگی‌هایش را به دست آورد.

اکوسیستم کارآفرینی

اكوسيستم كارآفريني، شرط لازم برای پویایی اقتصاد

اکوسیستم کارآفرینی: ازآنجاکه در تعاريف اولیه کارآفرينی به نقش فرد تأکید شده و کارآفرينی نوعی نگرش و رفتار فردی ديده می‌شد، تلاش‌های اولیه دولت‌ها برای توسعه کارآفرينی نیز محدود به سیاست‌های سطح فردی بود. فرض بر آن بود که با آموزش افراد و فرهنگ‌سازی و ايجاد وجهه مناسب برای کارآفرينان در جامعه، کارآفرينی به‌صورت کمّی و کیفی توسعه خواهد يافت . لیکن تجربه نشان داد که وجود روحیه و انگیزه کارآفرينی در افراد کافی نیست بلکه بروز کارآفرينی نیازمند محیطی مساعد است.

ازآنجاکه کارآفرينی به‌شدت وابسته به زمینه‌ای است که کارآفرين در آن فعالیت می‌کند )شامل اجتماع، محیط نهادی و محیط فیزيکی(، استفاده از اصطلاح اکوسیستم کارآفرينی در ادبیات سیاست‌گذاری کارآفرينی گسترش يافت. در حال حاضر، پژوهشگران حوزه سیاست‌گذاری کارآفرينی به اين اجماع رسیده‌اند که کشورها نیازمند تعداد زياد کارآفرين (به معنای کسب‌وکار جديد يا خوداشتغالی)  نیستند بلکه نیازمند اکوسیستم کارآفرينی خوب و کیفی هستند تا به رشد و توسعه اقتصادی دست يابند. کارآفرينی پدیده‌ای فرا بخشی و چندوجهی است به‌نحوی‌که از یک‌سو متأثر از همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و از سوی ديگر بر اين ابعاد تأثیرگذار است. ازاین‌رو توسعه کارآفرينی درگرو توجه به موضوعات مختلف از زوايا و جنبه‌های متعددی می‌باشد که ضرورت به‌کارگیری رهیافت اکوسیستم را روشن می‌کند. در مفهوم اکوسیستم کارآفرينی به‌عنوان روشی جديد برای تفکر و اقدام، جهت طراحی سیاست‌های کارآفرينی در سال‌های اخیر به کار گرفته‌شده است. اکوسیستم کارآفرينی به افراد، سازمان‌ها و نهادهايی اشاره دارد که محرك يا مانع تصمیم فرد برای کارآفرين شدن بوده و يا بر احتمال موفقیت او در صورت راه‌اندازی کسب‌وکار کارآفرينانه مؤثرند.  OECD  اکوسیستم را شامل چارچوب‌های تنظیمی، شرايط بازار، دسترسی به منابع مالی، تحقیق و توسعه و فن‌آوری، فرهنگ و قابلیت‌های کارآفرينانه معرفی کرده است. اکوسیستم‌ها، محیطی را ايجاد می‌کنند که لازم است عناصر آن هم‌نوا با يکديگر برای شکوفايی بنگاه‌های نوآور و پر رشد به نظم درآيند. اين بنگاه‌ها نیازمند کارکنان ماهر هستند، لازم است تا دسترسی به فن‌آوری داشته باشند، زيرساختی با کارکرد مطلوب لازم دارند، مشاوره تخصصی و پشتیبانی می‌خواهند، بايد به منابع مالی دسترسی داشته باشند، محلی برای کسب‌وکار لازم دارند، و نیازمند يك چارچوب قانونی هستند که از آن‌ها حمايت کند. در اکوسیستم کارآفرينی وجود ذينفعان و همکاری متقابل آن‌ها با يکديگر سبب ايجاد شرايط مناسب برای فعالیت‌های کارآفرينانه و توسعه کسب‌وکارهای جديد می‌شود. منظور از ذينفع هر نهادی است که به‌طور بالفعل يا بالقوه حامی و مشوق کارآفرينی است. ارگان‌های دولتی، دانشگاه‌ها، انجمن‌های کسب‌وکار، تشکل‌های بخش خصوصی، سرمایه‌گذاران، بانک‌ها، کارآفرينان، مراکز رشد، مراکز شتاب‌دهنده، رهبران اجتماعی، مراکز تحقیقاتی، نمايندگان نیروی کار، وکلا و غیره از ذينفعان اکوسیستم کارآفرينانه هستند. کارآفرين نیز هرچند حاصل اکوسیستم کارآفرينانه است اما خود نیز نقش فعال در ايجاد اکوسیستم و سلامت آن بازی می‌کند. تعامل و همکاری متقابل بین ذينفعان مختلف نیازمند تبادل رسمی و غیررسمی اطلاعات جهت هماهنگی میان فعالیت‌های آنان است. بررسی‌ها نشان می‌دهند که نحوه‌ی ترکیب اين عوامل که باگذشت زمان تکامل می‌یابند وابسته به شرايط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جغرافیايی است. بديهی است که اکوسیستم‌های کارآفرينی يکتا و منحصربه‌فرد هستند زيرا نتیجه و برآيند تعاملات متقابل و پیچیده‌ی صدها عامل هستند که ريشه در نهادهايی شکل‌گرفته در طول تاریخ‌دارند؛ نهادهايی که برای کشورهای مختلف، در کنار مزیت‌های رقابتی منحصربه‌فرد، مجموعه‌ای خاص از چالش‌ها به وجود می‌آورند که بايد بر آن‌ها غلبه کرد. به همین سبب است که در اين رويکرد، استفاده‌ی کورکورانه از الگوی توسعه‌ی کارآفرینانه‌ی يك کشور و اعمال آن برای کشور ديگر ناکاراست. ازآنجاکه تنها در اثر وجود ویژگی‌هایی همچون همگنی، تعادل و هم‌افزایی است که اکوسیستم توان پرورش کارآفرينان موفق را خواهد داشت، لازمه تشخیص و طراحی سیاست‌های مناسب برای توسعه کارآفرينی توجه به کلیه عناصر )کاستی‌ها يا نقاط قوت( اکوسیستم و شیوه تعاملات آن‌ها است. در چنین نگاهی ضعف در يك زيرسیستم يا نهاد می‌تواند بر عملکرد کلی اکوسیستم تأثیر داشته و علیرغم وجود نقاط قوت، همانند يك گلوگاه عمل نمايد.

با توجه به‌مرور ادبیات و پیشینه آکادمیک و عملیاتی این حوزه :  آموزش‌وپرورش، مکانیسم پشتیبانی، بودجه و امور مالی، سرمایه‌های انسانی، زیرساخت و چارچوب قانونی، فرهنگ حاکم و نهایتاً وضعیت بازار، المان‌های حیاتی و تأثیرگذار در موفقیت و ثبات یک اکوسیستم کارآفرینی بشمار می‌روند که وجود یا عدم وجود این اجزا در توانایی یک شرکت جهت حفظ و توسعه جایگاه رقابتی، بسیار قابل‌توجه و تعیین‌کننده هستند

کارآفرینی و اقتصاد پایدار

کارآفرینی

آیا کارآفرینی یک نوع اعتیاد است؟

در محافل علمی تعیین رابطه میان کارآفرینی و اعتیاد موردبحث است. بر اساس گزارش برخی تحقیقات در کارآفرینان نشانه‌هایی مبنی بر رفتارهای اعتیاد آمیز، همچون افکار وسواسی، دوره‌های انزوا جویانه و هیجانات منفی مشاهده‌ شده است. درواقع؛ کارآفرینان همچون افرادی که به قمار یا اینترنت اعتیاد دارند، در اثر احساس اجبار به کار و تداوم فعالیت با یک سری پیامدهای منفی روبرو می‌شوند.

در دنیای امروزه، با توجه به گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعات محور، کارآفرینی از اهمیت مضاعفی برخوردار گشته است. در این مرحله، کارآفرینی به‌عنوان یک فعالیت مکمل، نوآورانه، خلاقانه و مدیریتی مطرح می‌شود. هم‌چنین؛ برخی محققان بر مشخصات، ویژگی‌ها و رفتار افراد کارآفرین تأکید می‌کنند که از مهم‌ترین این مشخصات و رفتار می‌توان به ریسک‌پذیری، پذیرش خطر شکست، استقلال‌طلبی، اعمال‌نفوذ بر دیگران، خلاقیت، آینده‌نگری، توانایی تحلیل، سرعت تصمیم‌گیری، سخت‌کوشی، پشتکار جهت رسیدن به اهداف، تشکیل شبکه‌های اجتماعی، اعتمادبه‌نفس بالا، اعتماد به دیگران، شناسایی فرصت‌های نوین و روش‌هایی برای ایجاد و توسعه کارآفرینی و منطقی بودن اشاره کرد.

اما عوامل تقویت‌کننده اعتیاد رفتاری بدین شرح هستند: افکار وسواسی، پیش‌بینی و انجام تشریفات و رفتارهای خاص، خود را زیاد ارزشمند تلقی کردن، افزایش منابع، غفلت (نادیده گرفتن و بی‌خبری از دوستان نزدیک و روابط صمیمی)، احساس گناه، دروغ‌گویی، پنهان‌سازی رفتار خود از دیگران.

با توجه به این الگوهای رفتاری، کارآفرینی می‌تواند به‌نوعی اعتیاد تبدیل شود. برخی از علائم اعتیاد آمیز کارآفرینی شامل احساس اجبار و رویکرد وسواسی نسبت به شغل، نادیده گرفتن دوستان و فرار از تفریحات موردعلاقه، تجربه نشانه‌های انزوا همچون خشم و افسردگی در حین ترک کار، اختصاص زمان بیش‌ازحد به کار در مقایسه با مدت‌زمانی که صرف خانواده و دوستان می‌شود، است. ساختار شخصیتی این افراد مستعد ریسک‌پذیری، اعتیاد به کار و استفاده بیش‌ازحد از اینترنت می‌باشد. هم‌چنین، از واژه اعتیاد برای توصیف وابستگی فیزیولوژیکی، روان‌شناختی و رفتاری استفاده می‌شود که طی آن فرد به یک محرک خاص وابسته می‌شود.

علاوه بر این، اعتیاد به کارآفرینی باعث مواجهه با مشکلات روان‌شناختی می‌شود. بسیاری از کارآفرینان منزوی و گوشه‌گیر هستند. این انزوا و گوشه‌گیری احتمال خطر افسردگی را افزایش می‌دهد. افزون بر این، بسیاری از کارآفرینان ساعت‌های متمادی کار می‌کنند و به همین دلیل فرصت کافی برای رسیدگی به خود ندارند. هم‌چنین؛ تمایل شدید به موفقیت، باعث ایجاد اضطراب در آن‌ها می‌گردد. کارآفرینان باکار بیشتر همه تلاش خود را برای پنهان‌سازی نشانه‌های افسردگی به کار می‌گیرند. این نشانه‌ها معمولاً به‌صورت تنش و استرس قلمداد شده و منجر به وخامت هر چه بیشتر اوضاع می‌شود. حتی در موارد شدید و حاد، کارآفرینان در معرض خطر خودکشی قرار دارند.

بنابراین می‌توان گفت اعتیاد بُعد تیره و نامطلوب کارآفرینی است. انگیزه بالا به کار و تلاش در زندگی حرفه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار است. اما گاهی کارآفرینی به‌نوعی اعتیاد رفتاری تبدیل می‌شود که نتیجه نهایی آن مشکلات روان‌شناختی است.

کارآفرینی بین المللی

مقدمه‌ای بر حوزه پژوهشی کارآفرینی بین‌ المللی

کارآفرینی بین‌ المللی: اصولاً تحقیقاتی که درزمینه کارآفرینی بین ­المللی صورت گرفته است بر دو جنبه متمرکز هستند؛ بخشی از این تحقیقات تنها به بررسی کارآفرینی در کشورهای مختلف می­پردازند و رفتارهای کارآفرینانه و نوآورانه را در کشورها و فرهنگ­های مختلف مقایسه می­کنند؛ اما بخش دیگری از این تحقیقات متمرکز بر افرادی هستند که به فراتر از مرزهای خود می­روند و به فعالیت­های خلاقانه و کارآفرینانه می­پردازند تا بتوانند به خلق و ایجاد محصولات جدید و نوآورانه بپردازند و از فرصت­های موجود در آن­سوی مرزهای خود استفاده کنند.

درواقع، ازآنجاکه بسیاری از سازمان و شرکت­ها از آغاز تأسیس و شروع به کار خود به دنبال کسب مزیت رقابتی حاصل از فروش در فراتر از مرزهای خود هستند بنابراین تفکر کارآفرینی بین ­المللی در ابتدای کار خود مورد استقبال زیادی از سوی شرکت­های مختلف و محققان و پژوهشگران قرار گرفت.

با مرور مقالات مختلف می­توان بیان کرد که کارآفرینی بین ­المللی فرایند تشخیص، اتخاذ، ارزش­گذاری و بهره‌برداری و استفاده از فرصت­ها و مزیت­های حوزه بین‌ الملل و با عبور از مرزها به‌منظور ایجاد کالاها و خدمات جدید است. در این تعریف عبارت عبور یا گذشتن از مرزها مهم است. ویژگی و مشخصه مهم کارآفرینی بین­المللی همین عبارت است یعنی کارآفرینان بین ­المللی به دنبال کسب فرصت­های جدید به فراتر از مرزهای خود قدم می‌گذارند و بدین واسطه به سود و مزایا و همچنین مزیت­های رقابتی نسبت به رقبای خود در داخل و خارج دست پیدا می­کنند. خیلی از شرکت­ها و سازمان­ها که در داخل کشور خود دچار زیان شده و یا هزینه­های تولید آن­ها بالا است می­توانند به‌واسطه کارآفرینی بین ­المللی سود خوبی به دست آورند و با ایجاد استارت­آپ­های جدید در فراتر از مرزهای خود با هزینه پایین­تر به سودهای هنگفت برسند. درواقع، گاه ممکن است، شرکت­ها پس از مدتی و به دلیل کاهش فروش و یا از رده خارج شدن و منسوخ شدن محصولات خود در بازارهای داخلی به سمت بین ­المللی شدن و بازارهای خارجی بروند. اما ورود به عرصه کارآفرینی بین­ المللی باعث می­شود تا شرکت­ها مهارت­ها و توانایی­های خود را افزایش داده و بتوانند به مزیت رقابتی زیاد و سودآوری و فروش بیشتر دست یابند. آن­ها در این عرصه و گستره بزرگ جهانی ناگزیر به خلاقیت، نوآوری، بهبود مهارت­ها و توانایی­های خود به‌خصوص در برخورد با مشتری و تشخیص نیازهای مشتریان خود دارند و این امر خود زمینه­ساز توانمند شدن، بهبود و توسعه شرکت­ها را فراهم می­کند.

از مزیت­های کارآفرینی بین­ المللی این است که می­توان به انتخاب مناطق و کشورهایی پرداخت که هزینه­های تولید و هزینه­های نهایی محصولات و غیره در آن­ها پایین­تر است یا مزیت­های خاصی دارند که در درون مرزها این مزیت وجود ندارد یا اندک است. در این راستا و برای شناسایی و کشف فرصت­های جدید فراتر از مرزهای خود، شرکت­ها باید به تجربیات گذشته و به بافت و حوادث و رویدادهای خارجی توجه کنند. آن­ها بایستی به دنبال روزنه­ها و تقاضاهای پنهان در بافت بین­المللی و خارجی بپردازند و پس از ارزش­گذاری بر این فرصت­ها اقدام به ایجاد استارت­آپ­ها نمایند.

اما این فرایند ساده نیست و صرف پیدا کردن روزنه­ها و زمینه­های مناسب برای کارآفرینی و ایجاد استارت­آپ­های فراملی کافی نیست، شرکت­ها قرار است وارد کشوری جدید با بافتی جدید شوند که این خود زمینه­ساز مسائل و مشکلات زیادی ازجمله ازلحاظ فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و غیره می­شود؛ بنابراین شرکت­هایی که قصد کارآفرینی بین ­الملل را در فراتر از مرزهای خوددارند باید بافت کشور موردنظر را به‌دقت بررسی کنند. درواقع برای بقا و به دست آوردن سود در بازارهای دارای مزایای فراوان، فراتر از مرزهای ملی بایستی خود را با این بافت­ها تطبیق دهند.

شرکت­های کارآفرین بین­ المللی به دلیل ورود به بازار پرتلاطم جهانی که به‌طور مداوم در حال تغییر و پیشرفت است کسب‌وکارهای خلاقانه­تر، نوآورتر و ریسک­پذیرتری را شکل می­دهند و راهی جز انعطاف­پذیری و همکاری گروهی و جمعی برای وفق دادن خود با محیط­های متفاوت با کشور خود ندارند و همه این­ها زمینه­ساز برتری و موفقیت بیشتر این شرکت­ها خواهد شد. آن­ها یاد می­گیرند چگونه روابط با مشتری را به‌خوبی مدیریت کنند و همچنین اعتبار و شهرت فراوانی را در این نوع کارآفرینی به دست می­آورند که حتی می­تواند زمینه­ساز گسترش فروش آن­ها در داخل کشور خود شود.

درنهایت، نمونه­ای از کارآفرینی بین ­المللی را می­توان ذکر کرد که Khanna, Palepu, and Sinha در سال 2013 در مقاله خود به آن اشاره‌کرده‌اند، آن­ها در مقاله خود به کارآفرینی شرکت سوزوکی ژاپن به‌صورت زیر اشاره‌کرده‌اند:

“سوزوکی ژاپن، یک تحول کیفیت را با ورود به هند در سال 1981 ایجاد کرد. نیاز خودروسازان برای حجم زیادی از قطعات باکیفیت بالا، تأمین­کنندگان محلی را به حرکت درآورد. آن­ها با فروشندگان سوزوکی در ژاپن تیم تشکیل دادند، گروه­های کیفیت تشکیل دادند و با متخصصان ژاپنی برای تولید محصولات بهتر کارکردند. در طول دو دهه آینده، جنبش مدیریت کیفیت جامع به دیگر صنایع در هند گسترش پیدا کرد. در سال 2004، شرکت­های هندی جوایز دمینگ را بیش از هر کشور دیگری در ژاپن دریافت کردند.  مهم­تر از آن، تأمین­کنندگان خودروی هندی در نفوذ در بازارهای جهانی موفق بودند مانندSundram Fasteners که به تأمین­کنندگان خودروساز بین ­المللی مانند GM ترجیح داده شد”.

در مثال بالا از شرکت سوزوکی نمونه­ای از کارآفرینی بین ­المللی آورده شد اما نکته جالب مثال بالا این بود که شرکت­های هندی مانند ساندرام فاستنرز پس از به دست آوردن بازار مربوطه نیز دست به کارآفرینی بین ­المللی زدند. درواقع آن­ها به سودآوری و مزایای فراوان این صحنه پی بردند. آن­ها حتی توانستند درصحنه رقابت بین ­الملل تا جایی پیش بروند که دیگر شرکت­های کارآفرین بین ­الملل را عقب برانند و شکست بدهند.

برای مطالعه بیشتر کارآفرینی بین المللی کلیک کنید

کارآفرینی و دانشگاه

فرآیند توسعه از جنس آکادمیک

نقش دانشگاه کارآفرین در تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي
توجه به مبحث کارآفريني در تمامي سازمان‌ها و شرکت‌ها، چه خصوصي و چه عمومي، چه انتفاعي و چه غیرانتفاعی، ضرورت يافته است. از طرف ديگر با ورود به عصر اطلاعات و تبدیل‌شدن جوامع سنتي و صنعتي به جوامع اطلاعاتي، منبع قدرت از نيروي بازو و ماده و انرژي، به دانش انتقال‌یافته است. درواقع نقش دانشگاه‌ها به‌عنوان يکي از نهادهاي عمده توليد دانش، در حال تغيير و تحول است. دانشگاه‌ها نيز به‌عنوان يک سازمان، و به‌عنوان جزئي اساسي از اجزاي جامعه، می‌بایست توجه و تمرکز ویژه‌ای بر کارآفريني داشته باشند. در اقتصاد دانش‌محور دانشگاه‌ها در کنار توليد، انتقال و ترويج علم، دست به تجاری‌سازی علم نيز می‌زنند. تأسيس مراکز رشد، پارک‌های فن‌آوری، و … ازجمله نمادهاي تجاری‌سازی دانش هستند. تجاری‌سازی را می‌توان به‌عنوان فرايند تبديل دانش تئوريک موجود در نهادهاي دانشگاهي به برخي انواع فعالیت‌های اقتصادي تعريف کرد محققین مدل‌هایی را براي فرايند انتقال تجاري دانش، ارائه کرده‌اند. برخي از پژوهشگران نيز ، چهار مرحله را در رابطه با تبديل نتايج پژوهش‌های دانشگاهي به ارزش اقتصادي، البته از طريق ايجاد شرکت‌های انشعابي، معرفي می‌کنند. عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیرگذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته عوامل درون‌سازمانی و عوامل برون‌سازمانی تقسيم کرد. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است. درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی انتقال تجاري در دانشگاه کارآفرين جود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌ده‌ی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند
انتقال تجاري دانش از دانشگاه به صنعت، به معناي عام، يکي از کارکردهای نوين دانشگاه محسوب می‌شود که با توجه به کاهش بودجه‌های عمومي پژوهشي در کشورهاي مختلف جهان و روند رو به افزايش اين پديده، امري ضروري و اجتناب‌ناپذیر است. امروزه بسياري از دانشگاه‌های معتبر و بزرگ جهان سالانه مبالغ بسيار زيادي را از طريق انتقال تجاري نتايج پژوهش‌های خود در قالب، واگذاري حق امتياز، ايجاد شرکت‌هاي انشعابي(اسپین آف‌ها) و … کسب می‌کنند و اين روش يکي از منابع عمده درآمدي آن‌ها محسوب می‌شود. انتقال تجاري دانش در دانشگاه‌ها با موانعي روبرو است که به برخي از عمده‌ترین آن‌ها عبارتند از:
مديريت غير اثربخش مالکيت دارایی‌های فکري دانشگاه
• مخالفت برخي دانشگاهيان با تجاری‌سازی دانش
• عدم انگيزه پژوهشگران در تجاري سازي يافته‌ها و اختراعات خود
• فرهنگ دانشگاه

دانشگاه کارآفرین
درمجموع می‌توان گفت که موانع زيادي بر سر راه اثربخشی تجاری سازی دانش و فناوری وجود دارد که شامل: تقابل فرهنگ‌ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستم‌های ضعيف پاداش‌دهی و مديريت غير اثربخش دفاتر انتقال تکنولوژي دانشگاه‌ها می‌باشند. درنتیجه می‌توان پيشنهاد داد که دانشگاه‌ها براي افزايش مشارکت دانشمندان و محققين خود در فعالیت‌های مربوط به انتقال تجاري دانش، برنامه‌های انگيزشي همچون تعيين سهمي براي مخترعين در حق امتياز يا سهيم کردن آن‌ها را، اجرا کنند و از طرفي با واگذاري امتيازات انحصاري يا غير انحصاري ،سهيم شدن در مخاطرات مبتني بر اين امتيازات، آزادي عمل اساتيد و محققين دانشگاهي در ورود به فعالیت‌های اجرايي و راه‌اندازی کسب‌وکار مبتني بر پژوهش‌های خود، اجازه استفاده از منابع دانشگاهي براي ايجاد مخاطرات جديد مبتني بر دانش و تکنولوژي دانشگاهي، نحوه تقسيم سود حاصل از تجاری‌سازی تکنولوژي ،کمک‌های مالي دانشگاه درراه اندازي شرکت‌هاي جديد ،تجاری‌سازی دانش را تسهيل نمايند.

تجاری‌سازی

عوامل پیش برنده تجاری‌سازی پژوهش‌های دانشگاهي

عوامل متعددي بر پيشبرد فعالیت‌های تجاری‌سازی دانش تأثیر گذارند که می‌توان آن‌ها را به دودسته تقسيم کرد:

عوامل درون‌سازمانی:  شامل کليه عوامل مربوط به محيط دروني دانشگاه، به‌عنوان يک سازمان داراي ساختار، فرهنگ و فرايندهاي ويژه خود که اين دسته از عوامل عبارت‌اند از:

سیاست‌های دانشگاهي: اينکه دانشگاه چه سیاست‌ها و رویه‌هایی را در قبال ارتباط با نهادهاي خارج از دانشگاه، مانند شرکت‌ها و سازمان‌های صنعتي اتخاذ نمايد تأثير بسیار زيادي بر توانايي و قابليت آن در تجاری‌سازی تکنولوژی‌ها و دانش خواهد داشت.

عملکرد نهادهاي مسئول در واگذاري امتياز و ارتباط با صنعت: ویژگی‌ها، نحوه عملکرد و ميزان تجربه و تخصص واحدهاي دانشگاهي مسئول تجاری‌سازی دانش، يکي ديگر از عوامل بسیار مهم تأثيرگذار بر عملکرد دانشگاه‌ها در تجاری‌سازی دانش است.

ويژگي دانشگاه: برخي ديگر از ویژگی‌های دانشگاه، همچون شهرت، فرهنگ و … از عوامل تأثیرگذار مربوط به خود دانشگاه در تجاری‌سازی دانش و تکنولوژي هستند.

عوامل برون‌سازمانی:

که شامل کليه عوامل سياسي، فرهنگي، اجتماعي و … مربوط به محيط گسترده‌تر، يعني جامعه‌ای که دانشگاه در آن واقع‌شده است، می‌گردند. درواقع اين عوامل همان عوامل محيط کسب‌وکار هستند که می‌توان برخي از مهم‌ترین آن‌ها را در موارد زير خلاصه کرد:

عوامل فرهنگي: که به نحوه نگرش و ديدگاه افراد جامعه نسبت به موضوعات کارآفريني، تجاری‌سازی دانش و کسب‌وکار اشاره دارد. مسلماً در جوامعی که مردم نگرش مثبتي نسبت به کارآفريني و ايجاد کسب‌وکار و کسب درآمد از طريق تجاری‌سازی نتايج پژوهش‌ها داشته باشند، امکان گسترش اين نوع فعالیت‌ها بيشتر خواهد بو.  از طرفي موضوع فرهنگي می‌تواند به فرهنگ حاکم بر بخش کسب‌وکار و صنعت نيز اشاره داشته باشد که تا چه ميزان نگرش مثبت نسبت به یافته‌های علمي دانشگاهيان در آن‌ها وجود دارد. زبان و فرهنگ متفاوت بين صنعت و دانشگاه در بسياري موارد جزء موانع عمده انتقال دانش و تکنولوژي محسوب می‌گردد.

عوامل سياسي/قانوني: اين دسته از عوامل به سیاست‌ها و قوانين حاکم بر بخش‌های مختلف کشور اشاره دارند. قوانين و سیاست‌هایي که در راستاي گسترش و تقويت فعالیت‌های کارآفرينانه مبتني بر دانش و تکنولوژی‌های جديد بوده و به دانشگاه‌ها اجازه و انگيزه کافي براي اين فعالیت‌ها را بدهند، از عوامل عمده پیش برنده تجاری‌سازی دانش هستند. به‌طور مثال قانون باي – دل بهترين مثال در اين زمينه است که در بسياري پژوهش‌ها به آن به‌عنوان يکي از عوامل عمده گسترش کارآفريني دانشگاهي در آمريکا، اشاره‌شده است.

قوانين و مقررات مربوط به واگذاري حق امتياز ، قوانين مالکيت و حمايت از دارایی‌های فکري، قوانين مربوط به‌حق کپی‌برداری و … ازجمله موارد مهم درزمینه محيط سياسي و قانوني کشورها هستند که تأثير بسزايي بر توسعه فعالیت‌های کارآفرينانه در دانشگاه‌ها دارند.

رسانه اجتماعی

کارآفرینی نوین با چاشنی مدرن یا کلاسیک (رسانه اجتماعی)

با ورود به عصر اطلاعات و جامعه شبکه‌ای، ما دربیشتر حوزه‌ها شاهد تحولات تکنولوژیکی گوناگون هستیم. اینترنت به مثابه «رسانه جدید» و یکی از مهم‌ترین دستاورد‌های انقلاب ارتباطات، از محدودیت الگو‌های چاپ و پخش در ارتباطات فراتر رفته است.‌رسانه‌های اجتماعی، از جمله پدیده‌های جدید ناشی از ادغام فناوری‌های مختلف ارتباطی در سال‌های اخیر می‌باشند. این شبکه‌ها و رسانه‌های مجازی، با عضو‌گیری‌های رایگان کاربران، توانسته‌اند درجریان‌سازی‌های مختلف نقشی اساسی برعهده داشته‌باشند.

مفهوم شبکه‌های اجتماعی موضوع جدیدی نیست. در هر زمان و دوره‌ای در بین انسان‌ها وجود داشته است. همه‌ی انسان‌ها بدنبال راهی برای ارتباط با یکدیگر و تقویت ارتباطات بوده‌اند. ویژگی متمایز این مفهوم بدلیل ورود این ارتباطات، در عصر و دنیای دیجیتال می‌باشد. ارتباطات در گذشته با تکان دادن دست، زبان بدن، حرف زدن و نامه‌زدن و… صورت می‌گرفته و امروزه شروع ارتباطات و توسعه آن در لینکدین، اینستاگرام، فیس بوک، توئیتر و … رخ می‌دهد. امروزه صاحبان هوشمند کسب و کارها می‌دانند که برای در صحنه ماندن، می‌بایست به استفاده از انواع مختلف رسانه‌های اجتماعی روی بیاورند. در ادامه می خواهیم برای شما محبوب‌ترین و معروف‌ترین رسانه‌های اجتماعی را معرفی نماییم و پس از آشنایی با هریک، بتوانید انتخاب کنید که کدام‌یک از آن‌ها برای کسب و کار شما مفید هستند.

رسانه اجتماعی یا شبکه اجتماعی؟

اکثر مردم تصور می‌کنند، رسانه اجتماعی و شبکه اجتماعی هر دو یکسان هستند. بنابراین خیلی از مواقع این دو مفهوم را اشتباهاً به جای یکدیگر بکار می‌برند. ایده خوبی است که ابتدا تفاوت این دو مفهوم را مشخص نمایید و ادامه مطالب را با ادبیاتی یکسان پیش ببریم. زمانی‌که شما سعی می‌کنید تفاوت بین شبکه اجتماعی و رسانه اجتماعی را کشف کنید، مانند این است که بخواهید تشخیص دهید گوگل با چه روشی به بهینه‌سازی موتورهای جست‌و‌جو(SEO)  اقدام می‌نماید. در نتیجه تشخیص این دو از یکدیگر کار آسانی نمی‌باشد.

رسانه اجتماعی، رسانه‌ای است که شما بواسطه‌ی آن محتوایی را تولید و منتشر می‌نمایید که این محتواها می‌توانند در قالب بلاگ، فیلم، عکس، پادکست و کتاب‌های الکترونیک و … منتشر شوند. رسانه‌های اجتماعی در بستر سایت‌ها و نرم‌افزارها نمود می‌یابند. بطور کلی رسانه‌های اجتماعی به 6 دسته تقسیم می‌شوند که یکی از انواع آن شبکه‌های اجتماعی می‌باشد.  رسانه اجتماعی شکلی از ارتباطات برپایه اینترنت می‌باشد. ساختار رسانه‌ اجتماعی به کابران اجازه گفت‌و‌گو، اشتراک‌ گذاری اطلاعات و ایجاد محتوا را می‌دهد.

رسانه اجتماعی چه ضرورتی دارد؟

میلیون‌ها انسان در سراسر جهان، با استفاده از رسانه‌های اجتماعی اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند و ارتباطات خود را در سطح فردی و سازمانی شکل می‌دهند. در سطح حرفه‌ای شما می‌توانید با ارتباط با دیگر افراد حرفه‌ای در یک زمینه خاص، مطالب تخصصی را بیاموزید و حلقه‌های ارتباطی حرفه‌ای خود را تقویت نمایید. در سطح سازمانی، رسانه اجتماعی این امکان را بوجود می‌آورد که با مخاطبین خودتان در ارتباط باشید و نیازها و انتظارات آن‌ها را کشف کنید و بازخورد‌های مؤثری را از مشتریان دریافت کنید، همچنین می‌توانید نام تجاری خود را در ذهن افراد ایجاد نمایید. هرساله رسانه‌‌ های اجتماعی جدیدی با نوآوری های بیشتر روانه بازار می‌ شوند. اما تصمیم‌ گیری در این خصوص که کدام یک از این رسانه های اجتماعی را می بایست انتخاب نمود بسیار حائز اهمیت می باشد. تصمیم گیری صحیح در این خصوص با آگاهی از رسانه اجتماعی نوظهور، چگونگی کارکرد این رسانه جدید در رابطه با استراتژی ارتباطات شما صورت می‌ پذیرد. . رسانه‌های اجتماعی از سال 2000 میلادی به طور گسترده‌ای در سطح جهان گسترش یافتند و با اقبال عمومی گسترده‌ای درعضوگیری روبرو شدند. در سال 2012 میلادی فیس‌بوک در حدود یک میلیارد کاربر جذب نمود. توئیتر در همان سال 517 میلیون کاربر را به خود اختصاص داد.

یکی از ویژگی‌های مهم و اثرگذار در علاقمندی مردم به رسانه‌های اجتماعی ایجاد بستری جدید برای همکاری و گفت‌و‌گو یبن افراد می‌باشد، و دیگری ماندگاری بلند مدت محتواهایی می‌باشد که توسط افراد در رسانه‌های اجتماعی تولید و منتشر می‌گردد. و همچنین این محتواها می توانند توسط افراد مختلف به اشتراک گذاشته شوند. و این محتواها براحتی می‌توانند جست‌‌و‌جو شوند و برای اهداف مختلف استفاده شوند. قابلیت دسترسی به رسانه‌های اجتماعی دیگر ویژگی برتر این ابزار در جذب افراد می‌باشد. شما در هر مکانی و هر زمانی در صورتی که ایترنت در دسترس باشد می‌توانید از آن استفاده نمایید. این ویژگی‌ها سبب شکل‌گیری تعاملات پویای برخط جامعه می‌شوند. رسانه‌های اجتماعی راهی را برای حفظ ارتباطات با دوستان، خویشاوندان و گروه‌های اجتماعی ایجاد می‌نماید. رسانه‌های اجتماعی به شرکت‌ها، سازمان‌ها و دولت‌ها امکان دسترسی به تداد زیادی از افراد را دریک زمان مشابه می‌دهد. تعامل افراد بواسطه‌ی رسانه‌های اجتماعی بسیار متحول شده‌است. رسانه‌های اجتماعی دنیای هیجان‌انگیز و شگفت‌انگیزی هستند و شناخت هر یک از ابزارهای در دسترس به شما این اعتماد را خواهد داد که بتوانید مخاطبین خود را پیدا کنید و بواسطه‌ی آن بتوانید سطح فروش، میزانی آگاهی از نام تجاری و ایجاد ارتباط مستمر با مشتریان را ایجاد نمایید. در این مقاله انواع رسانه‌های اجتماعی را معرفی خواهیم نمود و شما با شناخت عملکردهای هر یک می‌توانید از آن‌ها برای اهداف شخصی و کاری خودتان بصورت بهینه و اثربخش استفاده نمایید.

رسانه‌های اجتماعی می‌توانند در قالب شبکه اجتماعی(Social Network) ، میکروبلاگ(Microblogging) سایت‌های نشانه‌گذاری(Bookmarking Site)، خبرهای اجتماعی(Social News)، رسانه اشتراک‌گذاری(Media Sharing)، ، وبلاگ انجمن‌های تخصصی(Blog Forums)، دسته بندی می‌شوند.

شبکه اجتماعی(Social Network): این نوع شبکه‌ها بصورت خدماتی هستند که افراد می‌توانند براساس علاقمندی‌هایشان و تخصص‌هایشان با دیگر افراد ارتباط و تعامل برقرار نمایند. معمولاً این شبکه‌ها دارای پروفایلی جهت معرفی افراد و تخصص‌ها هستند و امکان ایجاد گروه‌های تخصصی را به افراد می‌دهد. از مشهورترین شبکه‌های اجتماعی می‌توان فیس‌بوک و لینکدین را نام برد.

سایت‌های نشانه‌گذاری(Bookmarking Site) : خدماتی هستند که به شما این امکان را می‌دهند تا بتوانید سایت‌ها و منابع اینترنتی مورد نظرتان را ذخیره، سازماندهی و مدیریت نمایید. بیشترین امکان را ایجاد می‌نمایند تا شما بتوانید پیوندها(Links) موردنظرتان را براحتی جست‌و‌جو نمایید و به اشتراک بگذارید. از مشهورترین آن‌ها می‌توان Delicious و StumbleUpon را نام برد.

خبرهای اجتماعی(Social News): خدماتی هستند که به افراد اجازه می‌دهد تا اخبار و مطالب مورد نظرشان را به اشتراک گذارند و دیگر افراد بتوانند به این مطالب رأی دهند. رأی‌گیری مهم‌ترین جنبه این رسانه اجتماعی می‌باشد،چراکه مطالب با رأی بیشتر، برجسته‌تر نمایش داده ‌می‌شوند. در این رسانه مردم تصمیم می‌گیرند که کدام اخبار و مطالب برجسته‌تر شوند. از مشهورترین آن‌ها می‌توان به Reddit و Digg اشاره نمود.

رسانه اشتراک‌گذاری(Media Sharing): خدماتی هستند که به شما این اجازه را می‌دهند تا بتوانید رسانه‌هایی مانند عکس و فیلم و … را به اشتراک بگذارید. همچنین ویژگی‌های دیگری مانند ایجاد پروفایل شخصی و قسمت نظردهی و … را دار می‌باشند. از مشهورترین آن‌ها می‌توان YouTube, Instagram, Flicker را نام برد.

میکروبلاگ(Microblogging): خدماتی هستند تمرکز اصلی آن‌ها در بروز‌رسانی مطالب و ارسال آن‌ها برای مشترکین می‌باشد. از مشهورترین آن‌ها می توان به Twitter اشاره نمود.

وبلاگ انجمن‌های تخصصی(Blog Forums): در انجمن‌های برخط این امکان به اعضا داده می‌شود تا بتوانند براساس یک موضوع مشخص با ارسال پیام نظرات خود را بیان نمایند و به بحث و گفت‌و‌گو بپردازند. در این محل‌ها معمولاً با طرح یک موضوع به صورت پرسش، گفت‌و‌گوها شکل می‌گیرند. این موضوع را می بایست در نظر داشت که این دسته‌بندی، در خصوص رسانه‌های اجتماعی وجود دارد و حتی می‌توان از این دسته‌بندی‌ها با عنوان ویژگی‌های رسانه‌ها نام برد. این امکان وجود دارد که در یک رسانه اجتماعی مجموعه‌ای از این ویژگی‌ها بکار گرفته شده باشد. فیس بوک یک شبکه اجتماعی با ویژگی‌های یک میکروبلاگ در قسمت بروزرسانی وضعیت مطالب(Update Status) می باشد

ادامه دارد…

کارآفرینی باز

کارآفرینی باز

محقق ارشد ماریا ترزا نورن از DTU Entrepreneurship در حال انجام مطالعه‌ای درباره فعالیت‌ها و تأثیر کارآفرینی باز است. کارآفرینی باز ابتکاری است که توسط بنیاد صنعت دانمارک حمایت می‌شود و هدف آن ایجاد استارت‌آپ‌های فناوری مبتنی بر تحقیقات جدید و مقیاس‌پذیر است. تمامی دانشگاه‌های دانمارک به این طرح پیوسته‌اند.

اگرچه بسیاری از محققان مایل‌اند تحقیقات خود را مورداستفاده قرار دهند، اما تعداد کمی از آن‌ها مایل‌اند کارآفرینی تمام‌وقت شوند. ماریا ترزا نورن خاطرنشان می‌کند که این می‌تواند چیز خوبی باشد.

“ما می‌دانیم که اکثر کارآفرینان محقق فاقد مهارت‌های تجاری هستند که برای توسعه و مدیریت استارت‌آپ‌های قوی ضروری است. درعین‌حال، مطالعات نشان می‌دهد که وقتی محققین با یک فناوری جدید در شرکتی که این فناوری را به بازار می‌آورد درگیر می‌شوند، مزیت بزرگی است. این می‌تواند شانس موفقیت شرکت را افزایش دهد، سودآوری آن را بهبود بخشد و سرعت توسعه فناوری را افزایش دهد.”

سؤال این است که چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که محققان دارای ایده برای یک شرکت می‌توانند دانش خود را در زمانی که شرکت به مهارت‌های مهم توسعه تجارت دسترسی پیدا می‌کند، استفاده کنند. کارآفرینی باز سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد.

به گفته ماریا ترزا نورن، این تحقیق به پنج «مهره که باید شکسته شوند» اشاره می‌کند تا توسعه استارت‌آپ‌های مبتنی بر تحقیقات مقیاس‌پذیر را تقویت کند.

1. کارآفرینان با تجربه: در مرحله اول، لازم است کارآفرینان خارجی با تجربه را به دانشگاه‌ها بیاوریم تا به محققان کمک کنند تا ایده‌های خود را توسعه دهند، آن‌ها را به محصولات و خدمات تبدیل کنند و مدل‌های کسب‌وکار و شرکت‌های محکمی را پیرامون ایده‌ها بسازند. چالش این است که هم محققان و هم دانشگاه‌ها معمولاً فاقد شبکه‌هایی برای کارآفرینان خارجی با تجربه مرتبط هستند.

2. بینش بازار: ثانیاً، نیاز به وارد کردن بینش بازار و مهارت‌های توسعه کسب‌وکار در توسعه ایده‌های محققان خیلی زودتر از موارد معمول وجود دارد، زیرا این امر می‌تواند شانس ایجاد یک کسب‌وکار موفق را به میزان قابل‌توجهی افزایش دهد.

3. پیشنهاد تمدید شده: ثالثاً، این تحقیق به نیاز گسترش پیشنهادات دانشگاه‌ها به کارآفرینان پژوهشی نوظهور اشاره می‌کند. به‌طورمعمول، محققان تنها زمانی در دانشگاه خود مشاوره دریافت می‌کنند که یک درخواست ثبت اختراع برای یک اختراع ارسال شود. به گفته ماریا ترزا نورن، این بدان معناست که بسیاری از محققان توصیه‌های به‌موقع در مورد اینکه تحقیقات آن‌ها برای چه چیزی می‌تواند مورداستفاده قرار گیرد و برای توسعه و بلوغ آن به چه چیزی نیاز دارد، دریافت نمی‌کنند. علاوه بر این، تمام تحقیقات دانشگاهی را نمی‌توان از طریق ثبت اختراع ثبت یا تجاری کرد. در مواقع دیگر، یک شرکت باید براساس مزیت‌های رقابتی به دست آمده از طریق دانش عمیق که دانشگاه‌ها اغلب برای مشاوره در مورد آن مجهز نیستند، ایجاد کند.

4. پشتیبانی انعطاف‌پذیر: چهارم، دانشگاه‌ها باید بتوانند پشتیبانی انعطاف‌پذیری را از کارآفرینان پژوهشی ارائه دهند که در طول زمان قابل تطبیق باشد. به‌عنوان‌مثال، مطالعات نشان داده‌اند که مهم است که محققان با ایده‌های خوب با بازیگران خارجی مختلف همراه شوند. معمولاً در مراحل مختلف توسعه، یک شرکت به مهارت‌های تجاری متفاوتی نیاز است و درواقع اگر همان بازیگران خارجی با تجربه از شرکت حمایت کنند، می‌تواند یک استارت‌آپ دانشگاهی را با مشکل مواجه کند؛ بنابراین، توصیه‌های دانشگاه‌ها به کارآفرینان محقق ترجیحاً باید شامل کمک به آن‌ها برای یافتن مشاوران، مربیان، سرمایه‌گذاران و بنیان‌گذاران مناسب و ارزیابی زمانی که به افراد جدید نیاز است، باشد.

5. همکاری و یادگیری: در نهایت، نیاز به بهبود همکاری و یادگیری بین دانشگاه‌ها وجود دارد. ماریا ترزا نورن اشاره می‌کند که تفاوت‌های زیادی در نحوه کار دانشگاه‌ها برای ارتقای توسعه استارت‌آپ‌های مبتنی بر پژوهش و میزان مهارت آن‌ها در آن وجود دارد. این نشان می‌دهد که پتانسیل زیادی برای افزایش اشتراک دانش و همکاری بین دانشگاه‌ها برای حمایت مؤثر از استارت‌آپ‌های جدید وجود دارد.

در اصل، این انتقال از تحقیق به تجارت تا حد امکان برای طرف‌های درگیر جذاب است

کارآفرینی باز در تلاش است تا همه این پنج مهره را بشکند. به‌عنوان‌مثال، واحدهای تجاری در هر دانشگاه با افرادی که سابقه کارآفرینی و بینش آکادمیک در زمینه‌های تحقیقاتی مربوطه دارند، ایجاد شده است.

روسای واحدهای تجاری نقش کلیدی را به‌عنوان کاتالیزور و پیوند بین محققان و کارآفرینان، تأثیرگذاران و شرکت‌ها ایفا می‌کنند. یکی از وظایف این است که تیم‌های مناسب را برای رشد ایده‌های امیدوارکننده گرد هم بیاوریم. مورد دیگر حمایت و مشاوره مستمر استارت‌آپ‌های جدید در توسعه آن‌ها، کمک به آن‌ها برای درخواست بودجه توسعه و غیره است.

دانشگاه‌های دانمارک دارای اکوسیستم منحصربه‌فردی از استارتاپ‌ها، کارآفرینان و محققین مبتنی بر پژوهش هستند. این در مدیریت عالی دانشگاه‌ها و همچنین محیط‌های آکادمیک مربوطه لنگر انداخته است – بنابراین مبنای خوبی برای بهبود تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی وجود دارد.

منبع: https://www.miragenews.com/between-research-and-business-there-are-five-931687/

کارآفرینی

کارآفرینی و اقتصاد پایدار

تقویت جو عمومی کارآفرینانه جهت توسعه یک محیط نوآورانه و اقتصادی پایدار

عصر حاضر، عصر تغییر و تحول سریع دانش است و سازمانها برای بقا، باید به‌طور پیوسته برای جمع آوری داده های مناسب از محیط خارجی و تبدیل آن به دانش اقدام نمایند. در چنین شرایطی، «دانش» که دارایی و منبع ارزشمند استراتژیکی بشمار می آید، جایگزین سرمایه و انرژی و نیز موقعیتی استوار برای ادامه حیات در سازمان های پویا و نوآور تبدیل‌شده است و رمز موفقیت سازمان ها در عرصه رقابت جهانی بشمار می آید. اینجاست که اهمیت نوآوری بیش‌ازپیش موردتوجه قرا میگیرد. نوآوری برای پاسخ به تغییراتی که پیوسته محیط سازمانها و به‌ویژه محیط پیرامون موسسه های دانش‌بنیان را دگرگون میکند، ضروری است.
«نوآوری» را فرآیند به کار بردن یک ایده خلاق و تبدیل به یک محصول، خدمت یا شیوه مفید تعریف کرده اند. از طرفی، «خلاقیت» اشاره به «ارائه چیزی نو» دارد، درحالی‌که نوآوری اشاره به «کاربرد چیزی نو» میکند و «کارآفرین»، نیز فردی است که با یک محصول یا خدمت جدید در بازار خلق ارزش می نماید.
مطالعات نشان داده است که نوآوری جوهر بقای شرکت است و تنها شرکت هایی که با موفقیت از نوآوری استفاده می‌نمایند، میتوانند مزیت رقابتی در بازار ایجاد نمایند. از سویی دیگر کارآفرینی سازمانی موجب رشد و بقای یک شرکت میشود و با توجه به پیچیده شدن سازمان ها، رشد فناوری، نو و بدیع بودن علم سازمان ها، آن‌ها تلاش می کنند تا محیط درونی خود را کارآفرین و خلاق سازند.
از سوی دیگر، در بعد ملی، هدف مشترک همه کشورها توسعه یک محیط نوآورانه است که از طریق تقویت و ایجاد جو عمومی کارآفرینانه میتوان به آن دست‌یافت. بدین منظور میتوان از طرق زیر اقدام کرد:
1) تأسیس شرکت های منشعب از دانشگاه ها
2) تقبل ابتکارات سه‌جانبه برای توسعه اقتصادی دانش محور مثل پارک های علمی و فناوری و مراکز رشد کسب‌وکار
3) ایجاد یکپارچگی استراتژیک بین شرکت ها
4) ایجاد نهادهای ترکیبی که به‌عنوان واسط و به‌صورت غیرانتفاعی فعالیت میکنند.
5) انعقاد قراردادهایی با آزمایشگاه های دولتی و گروه های پژوهشی دانشگاهی
لذا با ذکر دلایل ذیل، کارآفرینی را میتوان به‌عنوان يكي از مهم ترين محورهای اصلی رشد و توسعه اقتصادی بشمار آورد:
1- کارآفرینی عامل افزایش سرمايه گذاري و به‌تبع آن افزايش سود و سرمایه سرمایه‌گذاران است.
2- کارآفرینی میتواند سبب ايجاد فرصت های تازه در بازار کار و راهکار مؤثری در ایجاد اشتغال مولد و پايدار در كشور باشد.
3- موجب دگرگونی ارزش ها و تحول ماهیت آن‌ها می‌شود و ارزش های تازه‌ای به وجود می‌آورد.
4- موجب آسان شدن روند رشد و توسعه کشور می‌شود
5- محیط و شرایط لازم را برای تولید کالاها، محصولات و بازاریابی آن‌ها فراهم می‌سازد.
6- کارآفرینی سبب پيدايش محصولات، خدمات، روش ها، سیاست ها، افکار و راهکارهای نو برای حل مشکلات جامعه می‌شود.
7- عامل تقویت و تکامل صنایع داخلی است و زمینه رقابت صنایع داخلي با صنايع خارجی را فراهم می‌آورد و منجر به افزایش صادرات و دریافت ارز برای کشور میشود.
8- باعث رقابت، تقویت و تکامل صنایع مشابه داخلی با یکدیگر و سرانجام موجب بهبود و افزايش سطح کیفیت کالاها می‌شود.
9- عامل توسعه اقتصادي، رفاه و تأمین اجتماعي جامعه است.

عرفان حاجی آخوندی – پژوهشگر و مدرس دانشگاه

برای مطالعه مطالب بیشتر به تب ماهنامه نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید