نوشته‌ها

نقش صادرات به کشورهای هم‌جوار در خروج از بحران اقتصادی

نقش صادرات به کشورهای هم‌جوار در خروج از بحران اقتصادی

 

در دوران حاضر بخش تولید و تجارت کشور در تنگناهای ناشی از تحریم‌های اقتصادی و بانکی است. آن‌چنان‌که آدام اسمیت در تئوری تقسیم‌کار می‌گوید: تجارت منشأ ایجاد رشد و افزایش تولید و درآمد ملی است. حال این مسیر روشن به‌سوی رشد و توسعه اقتصادی با تحریم‌های متعددی، مسدود و درنتیجه تهدید جدی فرا روی بخش تولیدی کشور قرار گرفته است.

از میان کشورهایی که شریک تجاری ایران بوده‌اند، اتحادیه اروپا همیشه سهم بالایی در مبادلات کالا و خدمات با ایران داشته است؛ اما در شرایط موجود این سهم کاهش‌یافته و تولیدکنندگان باید به کشورهایی روی آورند که مزیت بیشتری در تجارت با آن‌ها وجود دارد.

منطقه‌ای که همچنان می‌توان در تجارت به آن امید داشت، همسایه‌های شرق کشور هستند.

مبادله با همسایگان مزایای فراوانی دارد. به دلیل هم‌جواری و کاهش مسافت، هزینه‌های حمل‌ونقل کاهش می‌یابد و درنتیجه سرعت ارسال محصولات بخصوص کالاهای خوراکی و فسادپذیر افزایش می‌یابد. این مزیت می‌تواند سهم بیشتری برای صادرات محصولات کشاورزی به کشورهای همسایه به وجود آورد.

مزیت دیگر این بازارهای هم‌جوار، نزدیکی و قرابت فرهنگی و اجتماعی این کشورها با ایران است. به‌عبارت‌دیگر بخشی از فرآیند بازاریابی به این وسیله طی شده و می‌توان اطمینان داشت که کالاهای صادرشده در بازارهای هدف شناخته‌شده و قابل‌مصرف هستند.

به‌عبارت‌دیگر بخشی از فرآیند بازاریابی به این وسیله طی شده و می‌توان اطمینان داشت که کالاهای صادرشده در بازارهای هدف شناخته‌شده و قابل‌مصرف هستند. علاوه براین مزیت‌های اجتماعی و اقتصادی فراوان در تجارت با کشورهای همسایه، عامل و انگیزه بسیار مهمی برای توجه ویژه به این بازارهاست.

15 کشور در اطراف ایران باوجود مرزهای آبی و زمینی وجود دارد که ارزش تجارت بین این کشورها ظرفیتی بیش از هزار میلیارد دلار دارد. سهم ایران از این عدد تنها حدود دو درصد است.

بین این کشورهای هم‌جوار نقش پاکستان و افغانستان بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا مسائلی از بعد امنیتی بین این سه کشور وجود دارد که تنها با تعاملات خوب اقتصادی و سیاسی قابل مدیریت می‌باشد. البته تبادل کالا و خدمات و همچنین نیروی کار بین این سه کشور می‌تواند به گسترش روابط اقتصادی و سیاسی در سطوح بالاتر کمک شایانی کند.

در نیمه اول سال جاری (1397) صادرات ایران به دو کشور افغانستان و پاکستان حدود 3.5 برابر ارزش صادرات ایران به 27 کشور اتحادیه اروپا بوده است.

همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد افغانستان 39 درصد از کالاهای مصرفی خود را از ایران وارد می‌کند.

هرچند میزان مبادلات ایران و پاکستان در سال‌های اخیر حدود 1.3 میلیارد دلار بوده ولی توافقاتی بین دو کشور جهت افزایش حجم و ارزش مبادلات صورت گرفته است که می‌تواند به گسترش روابط تجاری دو کشور کمک کند.

یکی از چالش‌های فراروی مبادلات تجاری بین ایران و همسایه‌های شرقی خود، موانع نقل‌وانتقال ارز می‌باشد. محدودیت‌های بانکی و عدم اتصال ال سی از طریق بانک‌ها، تجارت بین ایران و این دو کشور را دچار چالش کرده است.

مشکل دیگر، ناامنی و آسیب‌های ناشی از تروریسم بخشی از مرزهای شرقی کشور است؛ که امید می‌رود با توافقات سه‌جانبه بین ما و این کشورها امنیت بیشتر برقرار و امکان حمل‌ونقل زمینی کالاها بیشتر فراهم گردد.

مانع دیگر، قوانین دست و پاگیر گمرکی و موانع حاصل از عدم شفافیت برخی از قوانین تجاری در کشور است.

درهرصورت، افغانستان و پاکستان هر دو، کشورهایی با جمعیت قابل‌توجه و تشابهات فرهنگی و اجتماعی فراوان با ایران هستند. این دو کشور به دلایل متعددی ازجمله جنگ‌های داخلی و خارجی در طی سالیان نیاز فراوانی به سرمایه‌گذاری بیشتر و واردات ماشین‌آلات و تکنولوژی و همچنین سوخت (نفت و گاز و برق) داشته و درنتیجه فرصت و بازار خوبی برای گسترش مبادلات تجاری با ایران هستند. رفع موانع و مشکلات تجارت با این دو کشور زمینه‌ساز افزایش تولید و درآمد و همچنین بالا بردن ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری مولد و کاهش نرخ بیکاری و مهار فقر و محرومیت در استان‌های هم‌جوار با این کشورها می‌باشد.

نویسنده: دکتر معصومه شجاعی / عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند

کارآفرینی بین­ المللی در بازارهای نوظهور

کارآفرینی بین­ المللی در بازارهای نوظهور

 

در فضای کسب­ و­کار امروزه، کشورمان برای بهبود فضای کسب­ و­کار، نیازمند توسعه کارآفرینی به خارج از مرزهای ملی و ارزآوری است. درک هوشمندانه از تغییرات محیط بین‌الملل و انطباق به هنگام با آن‌ها، نیازمند برخورداری از تفسیری نوین و همه‌جانبه و چیدمان بخردانِ و هم‌افزایی عناصر مؤثر در کسب­ و­کار بین­ الملل می‌باشد.

  • بین­ المللی شدن یا جهانی‌شدن؟

مفاهیم بین­ المللی شدن و جهانی‌شدن به‌شدت با یکدیگر درهم‌تنیده شده­ اند و همپوشانی میان آن­ها موجب سردرگمی شده است. برخی از افراد این دو اصطلاح را معادل یکدیگر در نظر می­گیرند، درحالی‌که این دو پدیده از یکدیگر متمایز هستند. جهانی‌شدن فرآیندی پیوسته در سطح کلان اقتصادی است که در آن موانع تجاری از بین رفته و ارتباطات با استفاده از فناوری­ های پیشرفته تسهیل می­شود. در طرف مقابل، بین­المللی شدن به‌عنوان فعالیتی است که در سطح شرکت رخ می­دهد و طی آن، شرکت میزان مشارکت خود را در بازارهای خارجی افزایش می­دهد. این فعالیت­ ها معمولاً تحت تأثیر پدیده­ هایی نظیر افزایش پتانسیل بازار، سهولت دسترسی به بازارهای جهانی، شدت رقابت و کوتاه شدن بازه‌های زمانی بین­ المللی شدن بازارها قرار می­گیرد که همه آن‌ها با جهانی‌شدن در ارتباط هستند.

 

حال که تفاوت بین­المللی شدن و جهانی‌شدن را درک نمودیم، به توصیف کارآفرینی بین­المللی خواهیم پرداخت تا بتوانیم چشم‌انداز این مفهوم را در فراسوی مرزهای ملی درک نماییم.

کارآفرینی بین­المللی فرآیندی است که در آن کارآفرین فراتر از مرزهای ملی به فعالیت­های تجاری مبادرت می­نماید. کارآفرینی بین­المللی می­تواند صادرات، تولید تحت لیسانس، فرانشیز، ایجاد دفاتر فروش در کشور دیگر را شامل شود و حتی به‌سادگی یک تبلیغات برنامه‌ریزی‌شده، در یک مجله بین­المللی که در بازارهای خارجی چاپ و توزیع می­شود، بروز کند. کارآفرینی بین­المللی شامل فعالیت­هایی است که الزاماً به‌منظور ارضاء نیازها و خواسته­های مشتریان هدف صورت می­گیرد و اغلب در بیش از یک کشور انجام می­شود. وقتی کارآفرین در بیش از یک کشور مدل کسب­و­کار خود را به اجرا می­گذارد، کارآفرینی بین­المللی روی داده است.

کارآفرینی بین­المللی به‌عنوان پدیده­ای نوظهور معرفی شده است که این عرصه شامل مقایسه رفتارها و همچنین فرهنگ کارآفرینانه بین چند کشور و رفتار کارآفرینانه‌ای که در آن‌سوی مرزهای ملی گسترده شده است، تعریف می­کنند. برخی محققان، کارآفرینی بین­المللی را فارغ و به دور از اندازه شرکت­ها و رفتارهای آن‌ها مورد بررسی قرار داده­اند و بیان می­کنند کارآفرینی بین­المللی، فرآیند خلاقانه کشف و بهره­برداری از فرصت­های خارج از بازارهای داخلی و در جست­و­جوی مزیت رقابتی می­باشد که فرآیند جسورانه ایجاد ارزش مدیریتی، است که افراد به‌واسطه آن رفتارهای نوآورانه، بیش فعالانه توام با ریسک­پذیری حساب‌شده را، در پیش می­گیرند تا با موفقیت فرصت­­های کسب‌وکار خارجی که از ناکارآمدی در بازار چندملیتی ناشی شده است را با هدف دستیابی به پاداش­های مالی و غیرمالی پیگیری کنند.

 

مطالعات کارآفرینی بین­المللی محل تلاقی دو نظریه تجارت بین­الملل و کارآفرینی است که کاربردهای مهم و متعددی در مدیریت بین­الملل و مدیریت راهبردی دارد. نظریه کارآفرینی بین­الملل جزء آخرین یافته­های مربوط به نظریه کسب‌وکارهای بین­المللی محسوب می­شوند. براساس نظریه کارآفرینی بین­المللی، مبنای ورود به بازارهای خارجی، رفتار کارآفرینانه افراد و بنگاه­ها می­باشد. نظریه کارآفرینی بین­المللی حد وسطی در پیوستار تشکیل‌شده از دو رویکرد بین­المللی شدن تدریجی و بین­المللی شدن با استفاده از شبکه­ها است؛ یعنی در میانه طیفی است که یک‌طرف آن نظریه بین­المللی شدن تدریجی است که بر شرکت­های بزرگ چندملیتی و توسعه تدریجی بازارهای بین­المللی متمرکز شده و طرف دیگر آن نظریه شبکه است که بر شرکت­های بین­المللی شونده سریع، اما وابسته و کوچک متمرکز شده است.

درطی بین­المللی شدن کارآفرینان دو مسیر وجود دارد: 1- استفاده از شبکه­های رسمی 2- بدون استفاده از شبکه­های رسمی

فعالیت­های کارآفرینانه بین­المللی شرکت­های کوچک فارغ از اینکه خاستگاه آن کجاست، با بین­المللی شدن کارآفرینانه شرکت­های بزرگ متفاوت است. کارآفرینان بین­المللی نوظهور امروزی، بیشتر به نوآوری گرایش داشته و در جست­و­جوی فرصت بوده و مشارکت آن­ها در فعالیت­های بین­المللی تا حد زیادی تحت تأثیر مالک/ مؤسس آن­ها است. کارآفرینی بین­المللی مجموعه فعالیت­های به هم پیوسته­ای است که در آن‌سوی مرزهای ملی رخ می­دهد. تفاوت اصلی بین کارآفرینی بین­المللی و سایر نظریه­های کسب­و­کارهای بین­المللی در این است که کارآفرینی بین­المللی چشم‌اندازهای متعددی، مانند افراد مشارکت‌کننده، نوع کسب­و­کارهای و حتی فعالیت­ دولت­ها را مورد بررسی قرار می­دهد. کسب­و­کارهای بین­المللی، فرآیند بهره‌برداری از ناکارآمدی­های بازار، از طریق تخصصی کردن، دفاع راهبردی از موقعیت بنگاه و شبکه­سازی تدریجی و فعالیت­های کارآفرینانه­ای هستند که به موفقیت کشورها یا کسب­و­کارها در تجارت بین­الملل و انتقال تجارب پیشین و منابع به‌منظور بیشینه کردن مزیت نسبی منجر می­گردد. ماهیت این طرز تفکر در یک عبارت «کارآفرینی بین­الملل» است.

کارآفرینی بین­ المللی در بازارهای نوظهور

یکی از مهم­ترین تصمیمات در کارآفرینی بین­المللی انتخاب استراتژی ورود به بازارهای نوظهور بین­المللی است. بازارهای نوظهور بین­المللی کشورهایی با رشد سریع هستند که آزادسازی اقتصادی را به‌عنوان موتور اصلی رشد و توسعه خود بکار گرفته­اند. بازارهای نوظهور ازنظر هاسکیسون و همکارانش به دو گروه کشورهای درحال‌توسعه آسیا، آمریکا لاتین، آفریقا، اقتصادهای خاورمیانه و کشورها یا اقتصادهای در حال گذار اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین تقسیم می­کنند.

هرچند ممکن است که بازارهای نوظهور تفاوت­های فاحشی با یکدیگر داشته باشند، اما برخی خصیصه­های مشترک در میان آن‌ها وجود دارد که امکان تمایز آن‌ها از سایر بازارها را فراهم می­کند. یکی از ویژگی­های منحصربه‌فرد بازارهای مذکور، تغییرات مستمر در محیط­های اقتصادی و سیاسی آن‌ها است، به‌گونه‌ای که تغییرات صورت گرفته در آن‌ها، بازارهای آتی بی‌شماری را ایجاد نموده و جذابیت آن‌ها را برای سرمایه­گذاران خارجی افزایش داده است. به‌عبارت‌دیگر بازارهای نوظهور با اتکا به فرآیندهای آزادسازی و خصوصی­سازی بازار، در حال جابجایی به‌سوی اقتصاد بازارگرا هستند. جمعیت نسبتاً تحصیل‌کرده و بامهارت بازارهای مذکور، امکان تولید با ارزش‌افزوده بالا، ولی ارزان را برای شرکت­ها ازجمله شرکت­های خارجی فراهم نموده است. از عوامل تعیین‌کننده ریسک­ها و چالش­های حضور در این بازارها، حمایت­های ناکارآمد از حقوق مالکیت معنوی، عدم ثبات اقتصادی، بروکراسی، وجود لابی­های قدرت، عدم شفافیت و دشواری دسترسی به شرکای قابل‌اطمینان و شایسته می‌باشد. بازارهای نوظهور بین­المللی را می­توان به‌عنوان بازارهایی جذاب و بستری مناسب برای پیشبرد فعالیت­های کارآفرینانه بنگاه­ها در عرصه بین­ المللی در نظر گرفت، به‌گونه‌ای که شرکت­های خارجی با بهره­برداری از فرصت­های موجود در آن، می­توانند به توسعه فعالیت­های بین­المللی خود بپردازند. با توجه به شرایط ویژه بازارهای مذکور و بهره­برداری از فرصت­های کارآفرینانه آن‌ها و انتخاب روش ورود به بازارهای خارجی به دلیل نقش تعیین‌کننده آن در انتخاب راهبردهای بازاریابی، عملیات تولید، نحوه رویارویی بنگاه­ها با چالش­های ورود به بازار جدید و توسعه مهارت­های جدید از اهمیت ویژه­ای برای کارآفرینان بین­المللی برخوردار است. یکی از مهم­ترین تصمیمات راهبردی که بنگاه­ها در فرآیند بین­المللی شدن و توسعه فعالیت­های خود در سطح بین­المللی با آن مواجه هستند، انتخاب سبک ورود به بازار است. روش ورود به بازار، تصمیمات ساختاریافته‌ای است که به شرکت اجازه می­دهد تا راهبردهای بازاریابی محصول خود را صرفاً با استفاده از فعالیت­های بازاریابی (از طریق صادرات) یا تولید و بازاریابی با اتکا به خود و یا با همکاری با سایرین (روش­های قراردادی، سرمایه­گذاری مشترک، مالکیت کامل فعالیت­های خارجی) در کشورهای مقصد پیش بَرَد. استراتژی ورود به بازار می­تواند به‌صورت سازمان‌دهی اقداماتی که انتقال محصولات، خدمات، تکنولوژی، مهارت­های انسانی، مدیریتی یا سایر منابع شرکت به کشور­های خارجی را ممکن می­سازد، تعریف شود.

درنهایت باید گفت روش­های ورود به بازار تضمین‌شده‌ای برای بازارهای نوظهور بین­المللی وجود ندارد که دلیل آن این است که بازارها شرایط منحصربه‌فردی را تجربه می­کنند که دانش چندانی در خصوص آن وجود ندارد. برای یک کارآفرین بین­المللی صرف توجه به میزان تقاضا و جذابیت بازار اهمیت ندارد، بلکه عوامل کلان شامل سیاست­های دولتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. همچنین نوع نیازهای بازار مذکور نیز متفاوت است که می­تواند راهبردهای متفاوتی را ایجاد نماید. برای مثال نیازهای بازار چین به‌عنوان کشوری که مصرف عمده کالاهای واسطه­ و نیز افزایش رفاه اجتماعی و درنتیجه با انفجار تقاضا در کالاهای مصرفی مواجه است با شرایط بازاری مانند عراق که عمده نیازهای آن توسعه تأمین کالاهای سرمایه­ای موردنیاز برای توسعه زیرساخت­ها و نیز کالاهای مصرفی اساسی است، متفاوت است.

علی‌رغم اینکه بازارهای مذکور فرصت­های کارآفرینانه بی‌شماری را برای فروش محصولات و ارائه خدمات انواع بنگاه­های داخلی و خارجی فراهم نموده­اند، کارآفرینان بین­المللی بدون توجه به عوامل تعیین‌کننده در انتخاب روش ورود به بازارهای نوظهور نمی­توانند به‌سادگی و با مفروضات از پیش تعیین‌شده به این بازارها وارد شوند.

برگرفته از کتاب کارآفرینی بین المللی ، نوشته دکتر مهران رضوانی، سید مهدی موسوی نژا

 

عکس شماره

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار