نوشته‌ها

کارآفرینی

کارآفرینی و اقتصاد پایدار

تقویت جو عمومی کارآفرینانه جهت توسعه یک محیط نوآورانه و اقتصادی پایدار

عصر حاضر، عصر تغییر و تحول سریع دانش است و سازمانها برای بقا، باید به‌طور پیوسته برای جمع آوری داده های مناسب از محیط خارجی و تبدیل آن به دانش اقدام نمایند. در چنین شرایطی، «دانش» که دارایی و منبع ارزشمند استراتژیکی بشمار می آید، جایگزین سرمایه و انرژی و نیز موقعیتی استوار برای ادامه حیات در سازمان های پویا و نوآور تبدیل‌شده است و رمز موفقیت سازمان ها در عرصه رقابت جهانی بشمار می آید. اینجاست که اهمیت نوآوری بیش‌ازپیش موردتوجه قرا میگیرد. نوآوری برای پاسخ به تغییراتی که پیوسته محیط سازمانها و به‌ویژه محیط پیرامون موسسه های دانش‌بنیان را دگرگون میکند، ضروری است.
«نوآوری» را فرآیند به کار بردن یک ایده خلاق و تبدیل به یک محصول، خدمت یا شیوه مفید تعریف کرده اند. از طرفی، «خلاقیت» اشاره به «ارائه چیزی نو» دارد، درحالی‌که نوآوری اشاره به «کاربرد چیزی نو» میکند و «کارآفرین»، نیز فردی است که با یک محصول یا خدمت جدید در بازار خلق ارزش می نماید.
مطالعات نشان داده است که نوآوری جوهر بقای شرکت است و تنها شرکت هایی که با موفقیت از نوآوری استفاده می‌نمایند، میتوانند مزیت رقابتی در بازار ایجاد نمایند. از سویی دیگر کارآفرینی سازمانی موجب رشد و بقای یک شرکت میشود و با توجه به پیچیده شدن سازمان ها، رشد فناوری، نو و بدیع بودن علم سازمان ها، آن‌ها تلاش می کنند تا محیط درونی خود را کارآفرین و خلاق سازند.
از سوی دیگر، در بعد ملی، هدف مشترک همه کشورها توسعه یک محیط نوآورانه است که از طریق تقویت و ایجاد جو عمومی کارآفرینانه میتوان به آن دست‌یافت. بدین منظور میتوان از طرق زیر اقدام کرد:
1) تأسیس شرکت های منشعب از دانشگاه ها
2) تقبل ابتکارات سه‌جانبه برای توسعه اقتصادی دانش محور مثل پارک های علمی و فناوری و مراکز رشد کسب‌وکار
3) ایجاد یکپارچگی استراتژیک بین شرکت ها
4) ایجاد نهادهای ترکیبی که به‌عنوان واسط و به‌صورت غیرانتفاعی فعالیت میکنند.
5) انعقاد قراردادهایی با آزمایشگاه های دولتی و گروه های پژوهشی دانشگاهی
لذا با ذکر دلایل ذیل، کارآفرینی را میتوان به‌عنوان يكي از مهم ترين محورهای اصلی رشد و توسعه اقتصادی بشمار آورد:
1- کارآفرینی عامل افزایش سرمايه گذاري و به‌تبع آن افزايش سود و سرمایه سرمایه‌گذاران است.
2- کارآفرینی میتواند سبب ايجاد فرصت های تازه در بازار کار و راهکار مؤثری در ایجاد اشتغال مولد و پايدار در كشور باشد.
3- موجب دگرگونی ارزش ها و تحول ماهیت آن‌ها می‌شود و ارزش های تازه‌ای به وجود می‌آورد.
4- موجب آسان شدن روند رشد و توسعه کشور می‌شود
5- محیط و شرایط لازم را برای تولید کالاها، محصولات و بازاریابی آن‌ها فراهم می‌سازد.
6- کارآفرینی سبب پيدايش محصولات، خدمات، روش ها، سیاست ها، افکار و راهکارهای نو برای حل مشکلات جامعه می‌شود.
7- عامل تقویت و تکامل صنایع داخلی است و زمینه رقابت صنایع داخلي با صنايع خارجی را فراهم می‌آورد و منجر به افزایش صادرات و دریافت ارز برای کشور میشود.
8- باعث رقابت، تقویت و تکامل صنایع مشابه داخلی با یکدیگر و سرانجام موجب بهبود و افزايش سطح کیفیت کالاها می‌شود.
9- عامل توسعه اقتصادي، رفاه و تأمین اجتماعي جامعه است.

عرفان حاجی آخوندی – پژوهشگر و مدرس دانشگاه

برای مطالعه مطالب بیشتر به تب ماهنامه نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

اقتصاد دانش‌بنیان

اقتصاد دانش‌بنیان در گرو تحقق دانشگاه كارآفرين

امروزه اقتصاد دانش‌بنیان بســتر اصلي خلق ثروت در جوامع به‌حساب می‌آید و دانش و تكنولوژي نقــش بی‌بدیلی در خلــق ارزش و اقتصاد دانش‌بنیان را دارد. بســتر اصلي تحول در اقتصاد جوامع اقتصاد دانش‌بنیان می‌باشد و شــاهراه تحقق اين مهم حركت دانشگاه‌ها به سمت دانشگاه نســل سوم يا دانشگاه كارآفرين می‌باشد. نسل اول دانشگاه‌ها، دانشگاه آموزش محور نام دارد كه اصلی‌ترین و تنها وظيفه آن، آموزش می‌باشد. نسل دوم دانشگاه پژوهش محور نام دارد كــه علاوه بر نقش آمــوزش بايد به انجام پژوهش‌های كاربــردي نيز به‌عنوان دومين وظيفه اشــاره نمود، اما نسل ســوم دانشگاه‌ها دانشگاه كارآفريــن نام دارد كه علاوه بر دو وظيفه فوق‌الذکر، وظيفه كارآفرين نيز به شرح وظايف آن اضافه شده است. متأسفانه تجربه تلخ بسياري از دانشگاه‌های جهان به ما نشان می‌دهد كــه توجه صرف به حــوزه كارآفريني و اقتصاد دانش‌بنیان آن‌ها را از وظايفي نظير آموزش و پژوهــش دور می‌نماید و در آینده‌ای نزديك دانشــگاه را به سمت مشکلات جدي و بعضاً زوال سوق داده است. آموزش، ســنگ بناي دانشگاه‌های نسل دوم و ســوم اســت و به بيان بهتر بايد گفت، نسل دوم و سوم دانشگاهي در سايه آموزش صحيح و كارآفرينانه تحقق خواهد يافت. متأسفانه بستر آموزشي حاكم بر بسياري از دانشگاه‌های كشور ما آموزش ســنتي و يكنواخت بوده و گواه اين ادعا سرفصل‌های آموزشي، شيوه ارزيابي دروس و روش تدريس اســاتيد محترم می‌باشد. به‌طور مثال پروژه‌های درســي را بايــد در نظر گرفت كه به‌صورت کاملاً يكســان با رویه‌ای ثابت در دانشگاه‌ها پيش می‌رود و بــه بياني بهتر همه دانشجويان به يك شيوه ارزيابي می‌شوند و نقطه آغاز بحث ما دقیقاً همين نقطه است! جايي كه جايگاه علوم يادگيري و آمــوزش کاملاً ناديده گرفته می‌شود و خروجي آن می‌شود آموزش غير اثربخش كه فلســفه ياددهي و يادگيري در آن به كمترين شكل ممكن مشاهده می‌گردد.

تحول در آموزش، بستر اصلي دانشگاه كارآفرين

بــا نگاهي بــه نظریه‌های نوين آموزش و يادگيري نظير يادگيري تجربي دیویدكلب می‌توان دريافت كه شيوه يادگيري هر دانشجو در كلاس می‌تواند متفاوت از ديگري باشــد و شيوه آموزش يكسان و پروژه‌های درسي يكسان مصــداق بارز نا عدالتی در سيستم آموزشي می‌باشد.

همان‌طور كه اشاره شد هســته اصلي دانشگاه‌های كارآفريني ياددهي و يادگيري است و تا زماني كه نظام آموزشي بر آزمون‌های پايان نيمســال متمركز باشــد، آزمون دادن و آزمون گرفتن جاي ياددهي و يادگيري را خواهد گفت و مشابه بروكراسي ماكس وبر كه ابزار جايگزين اهداف گرديد، اين ضايعه در نظام آموزش عالي ما نيز رخ خواهد داد.

در نگاه آسيب شناسانه به اين موضوع و تجربه زيسته برگزاري دوره‌های روش تدريس، مربیگــری و… نشــان می‌دهد كه مدرسان دانشگاهي به علت ضعف در آموزش‌های ضمن خدمت، آگاهي لازم از شیوه‌های روش تدريس و يادگيــري را ندارنــد و به این علت است كه آموزش‌های برگزارشده در دانشگاه‌ها در اكثر اوقات ماهيت اثربخش خود را از دســت داده‌اند، به طوریکه طبق بررسي انجام‌شده بين تعدادي از اســاتيد حق‌التدریس دریکی از دانشگاه‌های كشور كه بين 3 الي 12 سال سابقه تدريس در پرونده خوددارند، مشخص گرديد براي هیچ‌یک از اين مدرسان، دورهای تحت عنوان آموزش

ضمن خدمت برگزار نشده است و اين خلأ بزرگ يكي از اصلی‌ترین علل ضعف سيستم آموزشي فعلــي حال حاضر كشــور عزيزمان می‌باشد. مديران دانشگاهي و سیاست‌گذاران اين عرصه بايد دقت زيادي به اين مهم داشــته باشند كه آموزش، سنگ بناي توســعه جوامع می‌باشد و تجارب کسب‌وکارهای موفق نشان می‌دهد كه آموزش اثربخش و هدفمند، باعث بقا و توسعه کسب‌وکارها بوده و نگاه هزينه محور به فرآيند آموزش سازماني نداشته باشند و سرمایه‌گذاری در آموزش را سرمایه‌گذاری در آینده سازمان خود بدانند، به‌ویژه اينكه دانشگاه‌ها بستر اصلي اقتصاد هر كشوري می‌باشد و جهت توفيق در امور اقتصــادي به نيروي كار خبره و دانشي احتياج است، لذا توجه به آموزش مستمر از اولویت‌های نظام آموزشي ما بايد باشد. در انتها بايد این‌گونه بيـان نمود كه پلكان كارآفريني در دانشگاه‌ها و تحقق دانشگاه كارآفرين نيازمنــد پلكاني ايمن و محكم به نام آموزش است و بی‌اهمیتی بــه آموزش به‌طور حتم اقتصاد كشور را از ريل خارج خواهد نمود.

دکتر امیررضا علیزاده مجد

جهت مطالعه بیشتر میتوانید به ماهنامه شماره 34 نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه نمایید

 اثر کارآفرینی بر رشد اقتصادی

 اثر کارآفرینی بر رشد اقتصادی

 

رشد و توسعه اقتصادی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اهداف سیاست‌گذاران در تمام جوامع محسوب شده و پیوسته تلاش می‌شود تا عوامل مؤثر بر رشد و توسعه و راه‌های رفع موانع آن‌ها شناسایی شود؛ اما در دوران معاصر، رشد اقتصادی نه در برخورداری از منابع مالی فراوان یا منابع طبیعی خدادادی، بلکه درگرو داشتن افکاری پویا است. اقتصاد عصر حاضر هرچند از بازوی نیروی کار و سرمایه‌های مالی استفاده می‌برد، اما قدرت خود را از تفکر اشخاصی می‌گیرد که دست به آفرینش زده و سعی در دگرگونی شرایط دارند. منابع فیزیکی و دارایی‌های مشهود که در جایگاه دیروز یک بنگاه نقش اساسی داشتند، جای خود را به نوآوری، ابداع و خلق محصولات جدید داده‌اند. بزرگ‌ترین سرمایه‌های یک بنگاه اقتصادی، منابع انسانی یا نیروهای اهل فکر، یادگیرنده و خلاق هستند و این نیروها کسانی جز کارآفرینان نیستند. کارآفرینی و همچنین نوآوری منتج از خلاقیت به‌عنوان پیش‌فرض‌های رشد اقتصادی، نتایج مطلوب یک اقتصاد پویا را رقم می‌زنند. ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است و کشورهایی می‌توانند در چنین اقتصادی موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند.

در ادبيات اقتصادى، دیدگاه‌های متفاوتى درباره كارآفرينى بيان شده است كه از سه مكتب فكرى اصلى نشأت می‌گیرد. مكتب اول، مكتب سنتى اتريش-آلمان است. در اين مكتب، مشاركت دو اقتصاددان با نام‌های تانن و شومپيتر بيش از همه مشاهده می‌شود. تانن در محاسبه سود حاصل از كارآفرينى در مدل نظرى خود، عوامل مخاطره و عدم اطمينان را وارد كرد. وى بازرگان را به‌عنوان فردى كه عايدى ثابتى دارد، در نظر نمی‌گرفت، بلكه به‌عنوان فردى می‌پنداشت كه به توانايى ابداعى خود اتكاء دارد. اين عامل بعدها به‌عنوان توانايى نوآورى در هسته نظريه شومپيتر قرار گرفت. شومپيتر نيز نظریه‌های بوهن- بائرك را با نظریه‌های منگر و وايزر كه هر دو عضو مكتب اتريشى بودند و نيز با نظریه‌های ماركس، وبر و والراس در هم آميخت و مفاهيم و برداشت‌های انديشمندان مذکور را در برداشت‌ها و قالب تفکر خود ادغام کرد.

مكتب دوم، مكتب اتريشى جديد است. كيرزنر و ميزس دو تن از اقتصاددانان اين مكتب هستند. به اعتقاد كيرزنر، كارآفرينى به معنى ايجاد هماهنگى و سازگارى متقابل بيشتر در عمليات بازار است. ميزس نيز كه بر اهميت كارآفرينى در اقتصاد بازار تأكيد داشت، معتقد بود كه كارآفرين به تغييرات در اطلاعات بازار، حساس است. در اين مكتب بر توانایی‌های كارآفرين در درك فرصت‌های سودآور تمركز می‌شود. فرصت‌های سودآور نيز در صورتى پيش می‌آید كه تناسبى بين قيمت محصول در بازار كالا و قيمت عوامل توليدكننده اين كالا در بازار عوامل توليد وجود نداشته باشد. كارآفرين قبل از ديگران متوجه اين عدم تناسب می‌شود و عاملى كه كارآفرين را از فرد واسطه‌گر متمايز می‌کند، اين است كه خريد نهاده، مقدم بر فروش محصول است. در زمان تصمیم‌گیری براى توليد محصول، قيمت محصول هنوز تعيين نشده است و كارآفرين حدس می‌زند كه قيمت محصولات در آينده باقیمت فعلى عوامل توليد مطابقت ندارد.

مكتب سوم، مكتب نئوكلاسيك است. نظريه نئوكلاسيك بيشتر بر مبناى اندیشه‌های مارشال شكل گرفته است. مارشال تفاوتى بين كارآفرينى و ساير کسب‌وکارها قائل نمی‌شود. در الگوى نئوكلاسيك، كارآفرينان نيز همانند ساير کسب‌وکارها در چارچوب الگوى رقابت كامل و تحت فروض آن فعاليت می‌کنند.

 

کارآفرینی به‌عنوان فرآیند شناسایی، ارزیابی و بهره‌برداری از فرصت‌ها در قالب راه‌اندازی و مدیریت کسب‌وکارهای جدید با هدف ارائه کالا یا خدمت جدید، نقش بسزایی در رشد اقتصادی ایفا می‌کند. به‌طوری‌که در بسیاری از کشورها بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی، اشتغال‌زایی، مشاغل جدید و نوآوری‌ها، دستاورد کارآفرینی و شرکت‌های کوچک و متوسط است. به عقیده بورنت، به‌منظور دستیابی به توسعه اقتصادی، یک کشور باید هم رشد اقتصادی و هم تغییرات بنیادی در ساختار اقتصاد را تجربه کند، در این راستا، کارآفرینان این دگرگونی‌ها را هماهنگ کرده و مجاری جدیدی برای فعالیت اقتصادی و اشتغال ایجاد می‌کنند. لذا امروزه توسعه کارآفرینی به یکی از اهداف اساسی تبدیل‌شده و به‌عنوان یکی کاربردی‌ترین و عملی‌ترین استراتژی‌ها برای مبارزه با بسیاری از مشکلات و مسائل جامعه مانند رکود، تورم، بیکاری، فقر و توسعه عدالت اجتماعی مطرح شده است.

کشورهای فقیرتر برای رشد اقتصادشان، از فعالیت کارآفرینی بی‌بهره بوده‌اند. چه‌بسا دلیل این امر، عدم حضور شرکت‌های در حد کفایت بزرگ در این کشورها باشد. چراکه بنگاه‌های بزرگ، در فرآیند حرکت از اقتصاد درحال‌توسعه به اقتصاد توسعه‌یافته، نقش مهمی را ایفا می‌کنند. آن‌ها از طریق گسترش صرفه‌های ناشی از مقیاس قادرند، کالاهایی با تکنولوژی متوسط تولید کنند. بسیاری از کارگران این قابلیت را دارند که با فعالیت در بنگاه‌های بزرگ، به‌وسیله آموزش حین کار، بهره‌وری بیشتری داشته باشند و از شرکت‌های بزرگ نیز بیاموزند. همچنین این امکان فراهم می‌شود تا در مجاورت بنگاه‌های بزرگ، بنگاه‌های کوچک‌تر رشد کنند.

در پایان باید گفت که ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است، در چنین اقتصادی کشورهایی می‌توانند موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آن‌ها میزان فعالیت‌های کارآفرینانه بالاتر است به‌واسطه طبیعت کارآفرینی در تطبیق با تغییرات، قادرند تا در اقتصاد جهان موقعیت بهتری کسب کنند.

نویسنده: امیرآزادارمکی

پژوهشگر حوزه اقتصاد و کارآفرینی

تأملی پدیدارشناسانه در چرایی بومی نشدن مبانی اقتصاد و کارآفرینی در ایران

تأملی پدیدارشناسانه در چرایی بومی نشدن مبانی اقتصاد و کارآفرینی در ایران

 

پرسش آن است که از منظر تئوریک چطور پس از گذشت سال‌ها هنوز هم به نظر می‌رسد مبانی اقتصاد و به‌تبع آن مدیریت و کارآفرینی در ایران همچنان بومی نشده است؟ هرچند در طول سالیان اخیر در حوزه علوم انسانی هستند جامعه شناسان و انسان شناسان متأخری که با عرق‌ریزان روح، با طرح مسئله‌ای از جنس «اینجا و اکنون» به این حوزه پرداخته و می‌پردازند؛ که از این جمله می‌توان به آثار ارزشمندی در قالب کتاب همچون: «فرهنگ یاریگری در ایران»، «واره_درآمدی بر مردم‌شناسی تعاون»، «انسان‌شناسی یارگیری»، «کَمَره نامه» و نیز «بّنِه ها» و مقالات ماندگاری نظیر: «صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن» اشاره کرد.

 

در گام نخست به ریشه‌های پدیدارشناسانه‌ی این رویکرد از منظر برخی فیلسوفان و روش شناسان ایرانی می‌پردازیم و در گام‌های بعد رویکردهای جامعه‌شناسانه آن را نیز تا حد امکان، بررسی خواهیم کرد. دکتر محمدعلی مرادی و برخی هگل شناسان معتقدند، هگل در مقدمه اثر سترگ خویش، «پدیدارشناسی روان» می‌گوید: این ترس از حقیقت است که مواجه با آن را ناممکن دانسته، او تلویحاً به کانت خورده می‌گیرد که استدلال او بر ناشناخته ماندن فنومن (fenomen)، شیی فی‌نفسه، حقیقت، مطلق، روان (با بهانه تحت مقولات تألیفی ما تقدم، نگنجیدن، متقن به نظر می‌رسد. ازنظر هگل، مطلق یا روان در سیر تکوینی خویش در زمان که برای او همان تاریخ می‌باشد، عینیت می‌یابد ازنظر او این عقل و مطلق است که تاریخ را می‌سازد. (تاریخ برای هگل همان زمان است.)

بنا به تفسیر او، مطلق در فراشد خویش، اطوار پیکر پذیر، منازل، اطوار و دقایق گوناگون را سپری می‌کند ازنظر او هر مرحله از تاریخ یا زمان، جلوه، عینیت و خودنمایی از مطلق است که هر مرحله وضع پیشین را نفی و در سیر تکوینی وضع دیگری را به اثبات می‌رساند.

پس با این نگاه، ورود ایران به دوران جدید که با انقلاب مشروطيت شکل گرفت، از جنبه‌ی نظري علم اقتصاد، مدیریت و کارآفرینی همچون تمامي علوم جديد که به ايران وارد شدند بدون توجه به علوم در سنت گذشته‌ی ايران و ايران دوره اسلامي بوده است. ازاین‌رو پرداختن به نسبت سنت قدمایي و علم اقتصاد، مدیریت و کارآفرینی نوين ايران، ضرورت جدي شکل‌گيري علوم، در ايران امروز است که مي‌توان گفت در اين زمينه تاکنون کار چنداني صورت نگرفته است.

در همین دوران، مي‌توان به دو کتاب مهم با عناوین اقتصادی، يکي از محمدعلي جمال‌زاده به نام «گنج شايگان» و ديگري «ثروت ملل» محمدعلی فروغي اشاره کرد. فروغی در این کتاب می‌کوشد علم ثروت ملل را نوعی معرفت به قوانین و کیقیات ازدیاد ثروت مملکت و سایر امور راجع به آن تعریف کند و ابعاد اجتماعی به اقتصاد بدهد. این نخستین اثر مکتوبی است که یک ایرانی در دوران جدید راجع به اقتصاد به رشته تحریر درآورده است که فاقد مبانی جدی از جنبه تئوریک و فلسفی است. می‌توان گفت فروغی اطلاع چندانی از شکل‌گیری علوم از جنبه روش و محتوی نداشته است اما اين دو کتاب چندان پايه‌ی عمل واقع نشد و از اساس واجد آن‌چنان کيفيتي ازنظر علمي نيز نبودند که بتواند پايه‌ی عمل واقع شود.

در ادامه خواهید خواند

بسياري از کتاب‌هايي که در زمينه‌ اقتصاد پايه‌ی کار براي روندهاي اقتصادي در ايران بوده است، کتاب‌هاي ترجمه از گرايش‌هاي متنوع و متکثر اروپایي و آمريکایي بوده است که در قالب گرايش‌هاي متفاوت، خود را در پروژه‌هاي اجرایي ايران طي نزديک به صدسال گذشته نشان داده است؛ اما آنچه در ميان اين گرايش‌هاي متنوع مي‌توان ديد، همانا الگوبرداري از مدل‌هاي اروپایي و آمريکایي بوده است که بدون توجه به تکوين تاريخ اجتماعي و فرهنگي، اين الگوها به جامعه و تاريخ ايران تحمیل‌شده است. به‌تدریج در مدرسه‌های عالی و دانشگاه‌ها رشته‌های اقتصاد و شاخه‌های مختلف در ایران تأسیس شدند. بررسی روند دانش اقتصاد در ایران در دانشگاه‌های رسمی مؤید این نظر است که اکثر کتاب‌های اقتصادی بیش‌ازپیش به تمرین‌های ریاضی تقلیل یافته است و کمتر به بررسی مسائل اقتصادی می‌پردازند. محتوی این کتاب‌ها بیشتر به نحوه سرمایه‌گذاری و بازدهی بیشتر یا تخصیص بهتر منابع می‌پردازند و در این الگو و اندیشه راهنما تصور می‌شود که اگر بازدهی زیاد شود و یا که سرمایه‌گذاری بالاتر رود و یا اینکه منابع به‌صورت بهینه تخصیص یابد رفاه مردم بالاتر خواهد شد. اگرچه برخی اقتصاددان‌های ایرانی متأثر از مباحث انتقادی و مباحث توسعه کوشیدند مؤلفه‌های اجتماعی را در اقتصاد وارد کنند و در چارچوب اقتصاد توسعه، ادبیاتی به وجود آورند و طرح‌هایی را ارائه دهند اما ازآنجاکه این ادبیات به نفس امر جامعه ایران همواره بی‌توجه بوده‌اند نتوانسته‌اند به اهداف موردنظر برسند.

 

منابع:

  1. رك: هوسرل، ادموند؛ ایده‌ی پدیده‌شناسی، ترجمه‌ی عبدالكريم رشيديان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1386.
  2. رك: -محمدعلی مرادی، بنیان‌های فلسفی اقتصاد فرهنگی

نویسنده: کاوه فرهادی                  (عضو هیئت‌علمی و مدرس دانشگاه)