نوشته‌ها

کارآفرینی سازمانی چگونه می‌تواند به جهش تولید کمک کند؟

کارآفرینی سازمانی چگونه می‌تواند به جهش تولید کمک کند؟

یک کارشناس کارآفرینی سازمانی و مسائل اقتصادی در یادداشتی با طرح این سوال که کارآفرینی سازمانی چگونه می‌تواند به جهش تولید کمک کند؟ نتیجه‌گیری کرده که جهش تولید نیازمند تقویت رفتارهای کارآفرینی سازمانی در شرکتهای تولیدی و اتخاذ ساز و کارهای حمایتی توسط نهادها از تولیدکنندگانی است که دارای گرایش به کارآفرینی هستند و این موضوع با توجه به ضرورت برون‌رفت از وضعیت تحریمی و ایجاد تحول اقتصادی برای تحقق شعار جهش تولید و دستیابی به رشد اقتصادی پایدار بسیار مهم و حیاتی است.
در یادداشت دکتر محمد حسن ترابی آمده است: کارآفرینی سازمانی فرایند تجدید ساختار استراتژیک، توسعه و ایجاد کسب و کار درون سازمانی و ایجاد محصولات و خدمات جدید است و نقش موثری در رشد اقتصادی و سودآوری شرکتها دارد. در سناریوهای اقتصادی جدید که مشخصه‏ آن پویایی و پیچیدگی است، شرکت ها باید پاسخ ها و واکنش های جدیدی را برای بقا و موفقیت بیابند. به عبارتی دیگر، همچنان که محیط پیچیده تر و پویاتر می‌شود، سازمانها به منظور شناسایی فرصتهای جدید برای دستیابی به عملکرد عالی پایدارتر و دسترسی به سطح بالای تولید می بایست کارآفرین‌تر شوند.
در پی نامگذاری سال ۱۳۹۹ به نام سال “جهش تولید” از سوی مقام معظم رهبری و تاکید ایشان مبنی بر این جمله کلیدی که “جوری عمل کنید که با جهش تولید، تغییری محسوس در زندگی مردم به‌وجود آید”، می‌طلبد سیاستگذاران، مدیران و تولیدکنندگان و کارآفرینان توجه بیشتری به این مقوله به عنوان یک راهبرد اساسی در این شرایط حساس داشته باشند اما متاسفانه بر اساس مطالعات دیده بان جهانی کارآفرینی (جم)، نرخ کارآفرینی سازمانی در ایران بسیار پائین‌تر از میانگین جهانی است.
و حال سوال اصلی این است که کارآفرینی سازمانی چگونه می تواند به جهش تولید کمک کند؟ مفهوم کارآفرینی سازمانی اولین ‌بار توسط پیترسون و برگرز در سال ۱۹۷۱ به عنوان یک استراتژی و شیوه رهبری توسط سازمان‌های بزرگ برای مواجهه با تلاطم فزاینده بازار معرفی شد. کارآفرینی سازمانی معمولا با دو هدف اصلی بهره برداری و اکتشاف شکل می‌گیرد. پژوهشهای انجام شده در این حوزه، نشان می‏‌دهد که دستیابی به کارآفرینی سازمانی نیازمند ساختارها و نحوه مدیریت متفاوت است. بدان معنا که سازمان توانمندی انجام فعالیت‏های اکتشاف را در عین بهره برداری از کارهای موجود خود بداند که این موضوع مهم در ادبیات کارآفرینی دوسوتوانی گفته می‌شود. دوسوتوان کردن سازمان که از استراتژیهای اصلی کارآفرینی سازمانی است بیان می‏‌کند که چگونه ترکیب فعالیت‏های بهره برداری و اکتشاف در سطح منابع سازمان، می‏‌تواند به افزایش کارآفرینی سازمانی دست یابد.
محققان حوزه کارآفرینی سازمانی معتقدند وقتی که نوآوری یا ایجاد کسب کارهای جدید (شرکت های زایشی یا ونچرینگ) یا نوسازی استراتژیک در سازمان ایجاد شود، آن سازمان به سمت کارآفرینی سازمانی حرکت کرده است. در این تعریف نوآوری به تعهد یک سازمان به ساخت و معرفی محصولات، فرآیندهای تولید و سیستم‌های سازمانی و خدمات جدید اشاره دارد. ونچرینگ به معنای آن است که شرکت با گسترش عملیات در بازارهای موجود یا جدید، وارد کسب‌وکارهای جدید خواهند شد و در نهایت نوسازی استراتژیک با توان‌بخشی مجدد به عملیات سازمان با تغییر گستره کسب‌وکار و رویکرد رقابتی یا هر دو مرتبط است؛ بنابراین واحدهای تولیدی می توانند با داشتن این سه رویکرد به سمت رفتارهای کارآفرینانه حرکت کنند و از مزایای یک سازمان کارآفرین شامل ارتقای عملکرد، سودآوری بیشتر و رشد بهرمند شوند.
همانطور که اشاره شد یکی از ابعاد مهم کارآفرینی سازمانی، ورود شرکتها به کسب و کارهای جدید (ونچرینگ یا ایجاد شرکت های زایشی) است. شرکتهای زایشی، کسب‌وکارهای جدیدی هستند که در درون مرزهای سازمانی شرکت‌های موجود تأسیس شده و رشد می‌کنند و به عنوان ابتکاراتی کارآفرینانه به توسعه محصولات یا بازارها برای شرکت مادر می‌پردازند که خوشبختانه ظرفیت های لازم برای توسعه این استراتژی در راستای جهش تولید در داخل کشور با توجه به وجود شرکتهای بزرگ به راحتی یافت می‌شود. ورود شرکتهای بزرگ به کسب و کارهای جدید و تشکیل هولدیندگ که با هدف تکمیل زنجیره ارزش، حفظ مزیت رقابتی (داخلی و خارجی)، تامین مواد اولیه، پرکردن خلاء نهادی و محیطی موجود، داشتن سهم بیشتری از بازار، توسعه و به روز کردن تکنولوژی انجام می‌شود به بالا رفتن نرخ رفتار کارآفرینی در بخش تولیدی کشور کمک قابل توجهی خواهند کرد و برندهای معروف در جامعه که به تولید همت گماشته اند، شاید گواهی بر این ادعا باشند. با حمایت و پشتیبانی از این کسب و کارها که عمدتا با هدف اکتشاف در حوزه کارآفرینی سازمانی شکل می گیرند می توان در تقویت جهش تولید کمک شایانی داشت.

کارآفرینی سازمانی

کارآفرینی سازمانی

 

 

كارآفريني به‌عنوان پدیده‌ای نوين در اقتصاد، نقش مؤثری را در توسعه و پيشرفت اقتصادي كشورها ايفا می‌کند. امروزه كارآفريني در اقتصاد رقابتي و مبتني بر بازار، داراي نقش كليدي است. به‌عبارت‌دیگر در يك اقتصاد پويا، ایده‌ها، محصولات و خدمات همواره در حال تغيير می‌باشند و در اين ميان كارآفرين است كه الگويي براي مقابله و سازگاري با شرايط جديد را به ارمغان می‌آورد. پيتر دراكر[1] از ديگر نظریه‌پردازان علم مديريت ، در مورد شخص كارآفرين معتقد بود که كارآفرين فردي است كه هميشه در جستجوی تغيير است، در برابر آن از خود واكنش نشان می‌دهد و آن را يك فرصت و شانس می‌داند. البته كارآفريني تنها فردي نيست؛ بلكه سازماني نيز می‌تواند باشد كه اين نوشتار قصد دارد به مشخص كردن مفاهيم و تعاريف نسبتاً مختصر كارآفريني سازماني بپردازد و دقايقي مخاطب را به تأمل و واكاوي جدي در اين حوزه مهم از كارآفريني ترغيب كند؛ زيرا در عصر حاضر كه محل تقابل سازمان‌های دانش‌بنیان است، تأمل در چرايي و نحوه عمل اين سازمان‌ها بسيار حائز اهميت است.

سازمان‌ها با بهره‌گیری از اين نعمت خدادادي  و از راه تشويق كاركنان و ترغيب آن‌ها، به رفتاري بـه نـام كـارآفريني سازماني دست می‌یابند تا سبب شوند كه آن‌ها در جهت افزايش بهره‌وری سازمان و فارغ از قوانين خشك و دست و پاگير، طرح‌های خود را به اجـرا درآورنـد. بـا فراگيـر شـدن فراينـدهاي اداري در بيـشتر سازمان‌ها و شرکت‌ها در نيمه دهـه ۷۰ مـيلادي، كـارآفريني در سازمان‌ها موردتوجه بـسيار فزاينـده مـديران و تـصميم گيـران آن‌ها قـــرار گرفـــت؛ البتـــه واژه كارآفرينی سازماني[2] را نخستين بار پينكات[3] (1978 مـيلادي) به کار بـرد و در آن زمـان بـه كارآفرينان سازمان‌های بزرگ، كارآفريني سازماني اطلاق می‌شده است؛ اما با گسترش روزافـزون كارآفريني در سازمان و پیشرفت‌های شگرف سازمان‌ها به دليل اجرايي كردن كارآفريني، مفاهيم و تعاريف آن نيز دستخوش تغييرات شده و به مرحله‌ای از بلوغ و تكامل دست‌یافت؛ تـا جـايي كـه زاهـرا[4] كـارآفريني سازماني را فرايند ايجـاد تجـارب جديـد می‌داند كه از سـوي سازمان‌هایی كه سود، وضعيت رقابتي و راهبرد تجـارب فعلـي را بهبود می‌بخشند، توليد می‌شود. همچنین می‌توان گفت كارآفريني سازماني فرايندي است كه از راه القاي فرهنگ كارآفرينانه در يك سازمان به ارائه نوآوري در محصول و فرايندها می‌انجامد. درواقع كارآفريني سازماني فرايندي است كه فعالیت‌های سازماني را به سمت خلاقيت، نوآوری، مخاطره پذيري و پيشتازي سوق می‌دهد.

حال یک سازمان کارآفرین باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد؟ به لحاظ ساختاری، در این سازمان تعداد لايه‌های سازمانی محدود و نسبتاً کم می‌باشد که منجر به حيطه گسترده‌تر کنترل و شفافیت می‌شود و در عوض فرصت‌هايي براي ‏کارکنان و متخصصان ايجاد مي‌کند تا به‌صورت کارآفرينانه اقدام کنند و عدم تمرکز، اختيار و مسئوليت، احتمال برقراري ارتباط و تعاملات افقی بين کارکنان را افزایش داده تا آمادگي ‏سازمان براي نوآوري، خلاقیت و کارآفرینی سازمانی افزايش ‌یابد.

از جنبه کنترل و نظارت، سازمان کارآفرین بستر رقابتي ‏ و انعطاف‌های لازم براي کارکنان را تأمین می‌نماید تا آنان به‌طور کارآفرينانه رفتار کنند. کنترل‌هاي شديد يا بازدارنده بر تلاش‌هاي کارآفرينانه کارکنان تأثیر ‏منفي مي‌گذارند؛ بنابراین در این سازمان کنترل با اهداف برقراری توازن بين تشويق عملکرد فردي از طريق کنترل باز ‏ و اطمينان حاصل کردن از هماهنگي، ثبات و پاسخگويي از طريق کنترل بسته صورت می‌گیرد.

نهایتاً، مهم‌ترین سرمایه و عامل موفقیت سازمان کارآفرین، متخصصان و کارکنان آن می‌باشد؛ بنابراین انتخاب، گزینش، به‌کارگیری، نگهداشت و ارتقا منابع انسانی به‌طور شایسته مهم‌ترین اولویت سازمان خواهد بود. حال نیروی انسانی که در این سازمان جذب می‌شوند علاوه بر تخصص و شایستگی حرفه‌ای بایستی دارای ویژگی‌های کارآفرینانه نیز باشند. همانند:

تمرکز بر نتایج و اثربخشی و نه فعالیت

تمایل به تغییر موارد در زمانی که نیاز واضح و روشن است.

‏‎ ‎زير سؤال بردن موقعيت موجود

‎درك كاركنان به‌عنوان افرادي پاسخگو و مسئول كه به دنبال تحقق نتايج هستند.

‏‎ ‎بلندهمت و رقابتي

‏‎ ‎باور به وجود پاداش در ماهيت كار

‎ ‎ناكامي در مواجهه با سیستم‌های دست و پاگير بوروكراتيك و ايجاد مهارت‌های عملي براي چيره شدن بر اين موانع

‎ ‎توانايي براي حل تضاد و اصطكاك

‎ ‎درك اينكه سازمان، سيستمي مركب از اجزاء مرتبط باهم بوده كه شامل سیستم‌های فرعي فني است و موقعيت مدير ‏جزئي از كل است.

‎ ‎برانگيخته شدن با تأثيرگذاري بر تغيير و نوآوري

‎ ‎خواستن براي خود و ديگران (كاركنان)‏.

سازمان‌هایی که همواره با جدیت کارآفرینی را دنبال می‌کنند و برای سرمایه‌گذاری بر روی ایده‌های افراد، امکانات و منابع اختصاص می‌دهند، به سازمان‌های کارآفرین تبدیل می‌شوند و ویژگی‌های ممتازی نسبت به سازمان‌های سنتی پیدا می‌کنند.

سازمان‌های کارآفرین به بهانه تمرکز بر فرایندهای اصلی خود، استعدادهای افراد را سرکوب نمی‌کنند و به ایده‌های نو، فرصت آزمون می‌دهند.

وجه تمایز سازمان‌های کارآفرین با سازمان‌های سنتی:

 

 

 

انواع کارآفرینی سازمانی:

پنج شیوه عمده کارآفرینی سازمانی وجود دارد که هرکدام دارای استراتژی کارآفرینی خاص خود است. این شیوه‌ها عبارت‌اند از:

۱کارآفرینی اداری:

این شیوه تقریباً مشابه تحقیق و توسعه سنتی است که در آن، شرکت برای تشویق نوآوری و توسعه ابداعات، اقدام به تعریف پروژه‌های تحقیق و توسعه و هدایت آن‌ها می‌کند. در این رویکرد، افراد واحد تحقیق و توسعه قسمتی از فرایند نوآوری را اجرا کرده، بقیه فرایند توسط سایر واحد‌های سازمان‌ (بازاریابی، تولید و مالی) انجام می‌شود.

۲کارآفرینی اکتسابی:

در این شیوه، مدیران شرکت به دنبال فرصت‌های کارآفرینی برون‌سازمانی هستند و برای دستیابی به کارآفرینی به‌جای توسعه ایده‌ها در درون سازمان، اقدام به خرید شرکت‌هایی می‌کنند که دارای دانش اختصاصی یا محصولات مطلوب هستند. علاوه بر خرید این‌گونه شرکت‌ها، ادغام، سرمایه‌گذاری مشترک و دریافت لیسانس از دیگر راه‌های استفاده از منبع نوآوری این شرکت‌ها است.

 

۳کارآفرینی تقلیدی:

کارآفرینی تقلیدی به معنای گرفتن ایده از مبدأ آن و تبدیل ایده به محصول یا خدمت باارزشی برای مشتری است، بدین‌وسیله ایده‌های خلاق دیگران ربوده می‌شود و توسعه و تجاری‌سازی آن‌ها توسط سازمان صورت می‌پذیرد. بدیهی است ایده، دارای ارزش پولی است، لیکن برخی شرکت‌ها برای دستیابی به آن به جاسوسی صنعتی متوسل می‌شوند و موازین اخلاقی در کسب‌وکار را رعایت نمی‌کنند.

۴کارآفرینی انکوباتیو:

دستیابی به ایده از هر منبعی که باشد، چه درون‌سازمانی، چه از راه خرید و یا تقلید ایده، در مرحله بعد می‌بایست ایده را توسعه داد و برای تجاری‌سازی آن اقدام کرد که در این مرحله معمولاً سرمایه، سازمان و گروه خاص، موردنیاز است تا نمونه‌های اولیه را ساخته و آزمایش کنند‌. برای این کار، گروه‌های پروژه با برنامه‌های اجرایی قوی تجهیز می‌شوند و از آن‌ها انتظار می‌رود تا یک ایده را پرورش داده و یک محصول تجاری بسازند. در این شیوه معمولاً پروژه‌های محدودی موفق هستند و گروه‌های پروژه به‌ندرت مسئول شکست هستند و معمولاً برای موفقیت نیز پاداشی نمی‌گیرند.

۵کارآفرینی فرصت گرا:

در این شیوه به گروه پروژه، آزادی عمل بیشتری داده می‌شود تا بتوانند فرصت‌های درون‌سازمانی و برون‌سازمانی را راحت‌تر پیگیری کنند. کنترل‌های رسمی سلسله مراتبی از گروه پروژه برداشته‌شده و محیط کاری آن‌ها به‌صورت نیمه‌مستقل اداره می‌شود. آنان خودشان اقدامات، تصمیمات و بودجه خود را مدیریت می‌کنند و سعی در به نتیجه رساندن پروژه‌هایشان می‌کنند.

درنهایت، هدف اصلي كارآفريني، دگرانديشي و نوانديشي است و براي جامعه متعالي نيز نهادينه شدن اين باورها در فرهنگ آن بايد به يك اصل بنيادين تبديل شود تا تعهد مردم آن جامعه به اين اصل يا اصول را در پی‌آورد. در حال حاضر کارآفرینی سازمانی می‌تواند کلید راهگشای شرکت‌ها و سازمان‌های ما در شرایط تحریم و نیز مواجهه با محیط‌های پیچیده رقابتی باشد، چرا که سازمان باید آن‌قدر پویا، چابک و خلاق باشد که بتواند در برابر تهدیدها در کمترین زمان و با بهترین راهکار، واکنش نشان دهد که حتی از تهدیدها به‌عنوان فرصت استفاده نموده و همچنین فرصت‌های ایجادشده را بتواند به‌موقع تشخیص و استفاده کند.

 

برگرفته از؛

کتاب روش‌های تولید و عملیات در کلاس جهانی، انتشارات سمت

مجتبی ناهید، چيستي و چرايي كارآفريني سازمانی

 

[1] Drucker

[2] Entrepreneurship Corporate

[3] Pinchot.

[4] Zahra.

نویسنده : شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت

کارآفرینی سازمانی مقدمه‌ای برای رسیدن به دانشگاه کارآفرین

کارآفرینی سازمانی مقدمه‌ای برای رسیدن به دانشگاه کارآفرین

  

کارآفرینی سازمانی از شاخه‌های اصلی کارآفرینی است و نقش به سزایی در توفیق و تعالی سازمان ایفا می‌کند. بنا به تعریف، کارآفرینی سازمانی فرآیندی است که یک یا تعدادی از کارکنان سازمان طی می‌کنند تا فعالیت کارآفرینانه‌ای را به ثمر برسانند و این در حالی است که لزومی جهت اینکه سازمان یک سازمان کارآفرین باشد، نیست. این نوع از کارآفرینی ازجمله مسائلی است که شرکت‌های بزرگ علاقه‌مند به به‌کارگیری آن می‌باشند. فراگیر نمودن تدریجی بحث کارآفرینی در سطوح مختلف سازمان و تغییر رویکرد به سازمان کارآفرین و کسب مزیت رقابتی در بلندمدت از مزایای این انتخاب آگاهانه به‌حساب می‌آیند.

در شرایط کنونی و با در نظر داشتن تغییرات سریع در محیط، نیاز به تغییر رویکرد در سیستم آموزش عالی کشور امری غیرقابل‌انکار است. هرچند در سال‌های اخیر توجه ویژه‌ای به‌ضرورت توسعه کارآفرینی در نظام آموزشی کشور جهت ایجاد کسب‌وکارهای جدید شده و گام‌های مثبتی نیز در این راستا برداشته‌شده است؛ لیکن کمبود بهره‌گیری از رویکرد کارآفرینی سازمانی جهت سوق دانشگاه‌ها به سمت‌وسوی دانشگاه کارآفرین که همانا توجه به رویکرد خلاقیت، نوآوری، مخاطره پذیری و پیشتازی است، همچنان محسوس  می‌باشد. که اجرای این پروسه مستلزم تغییر در رویکرد فرهنگ‌سازمانی، تفکر اساتید، دانشجویان و کارکنان، سبک رهبری و … در سازمان و برقراری الگو و مدل کسب‌وکاری جهت تعامل مشترک بین دانشگاه و صنعت، می‌باشد. در این راستا بهره‌مندی از کارآفرینان سازمانی که به وجود آورنده پروسه نوآوری (به تحقق درآوردن ایده‌های بدیع و تازه) در سازمان و پیشتاز و حامی توسعه خدمات آموزشی نوین هستند می‌تواند باعث تسریع در امور شده و نهایتاً ایجاد تحول در امور آموزش را به همراه آورد.

حال این سؤال پیش می‌آید که از کجا و چگونه شروع کنیم؟

پیش‌ازاین که بخواهم به این سؤال پاسخ دهم، می‌بایست به این نکته اشاره داشته باشم که اولاً، پرداختن به بحث کارآفرینی در جامعه ما، تنها چند سالی است که به وقوع پیوسته و علمی جدید به‌حساب می‌آید، لذا افرادی که دارای این دانش می‌باشند در مقایسه با متخصصان دیگر علوم از سابقه کمتری برخوردار می‌باشند. ثانیاً، وجود پیچیدگی، رسمیت و تمرکز (ساختار سازمانی) و فرهنگ‌سازمانی متفاوت در دانشگاه‌های دولتی و خصوصی و وجود تضاد در نوع نگاه آن‌ها، مانعی در ایجاد یک الگوی واحد و مؤثر خواهد بود.

نهادینه شدن کارآفرینی سازمانی در دانشگاه‌های کشور و به‌تبع آن شکل‌گیری دانشگاه کارآفرین محقق نخواهد شد مگر آنکه تفکر استراتژیک در دانشگاه‌ها تثبیت گردد. این امر نقش قابل‌ملاحظه‌ای در پرورش مفاهیم آموزشی در سطوح فردی و سازمانی ایفا نموده و بستر مناسبی در عملیاتی شدن آن مهیا می‌سازد. عامل دیگر، مدیریت در رشد کارآفرینی سازمانی است که عامل بسیار مهم و اساسی می‌باشد و با حمایت مدیران ارشد از افراد نوآور و ریسک‌پذیر در سازمان در قالب تیم‌های تخصصی، تجلی می‌یابد. ضمن آن‌که شناخت و درک درست از عوامل رفتاری (مدیریتی، نوع نگرش، منابع انسانی، عوامل انگیزشی، فرهنگ و ارتباطات)، عوامل ساختاری (سیستم‌های سازمان، استراتژی‌های موجود، ساختار و تکنولوژی) و عوامل محیطی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیکی) که ازجمله موانع موجود در کارآفرینی سازمانی هستند، کمک شایانی به فائق آمدن بر چالش‌های کارآفرینی در دانشگاه‌ها می‌نماید. بدیهی است دستیابی به موارد یادشده، حمایت همه جانبه‌ای را از قوای مجریه و مقننه گرفته تا مدیریت دانشگاه می‌طلبد و عزمی نیاز است به سمت توسعه نهادی در دانشگاه‌ها، از نهاد با توسعه کم به سمت‌وسوی نهاد با توسعه بالا.

درمجموع برای ایجاد دانشگاه کارآفرین فراگیر در کشور، ما هنوز در ابتدای مسیر بوده و لزوم ایجاد بستر مناسب برای این کار نیازمند همت مسئولان، تغییر نوع نگاه و استفاده از نیروهای جوان خلاق و نوآور و باانگیزه می‌باشد که می‌تواند به‌مثابه خون جدیدی در شریان‌های نظام آموزشی کشور تزریق گردند. هم‌چنین وجود تفکر خلاق در درون سازمان، جایگزین نمودن روندهای نوین با روندهای مستعمل گذشته و فراهم نمودن بستری که در قدم‌های آتی این تفکر در تمام سطوح سازمان فراگیر شود، قسمتی از مزایای کارآفرینی سازمانی بوده که یقیناً با پرداختن به آن، گام‌های بعدی با برنامه‌ریزی و تدوین استراتژی دقیق و به‌صورت فاز به فاز قابل حصول خواهد بود.

 

مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد بانک توسعه صادرات ایران

دکتر امیرحسین کردنوری مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد بانک توسعه صادرات ایران

نویسنده  :

دکتر امیرحسین کردنوری

مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد بانک توسعه صادرات ایران