نوشته‌ها

شبه مدرس کارآفرینی

شبه مدرس کارآفرینی(قسمت اول)

کارآفرینی، علم یا تجربه

شبه مدرس کارآفرینی: در این روزها مسئله‌ی «کارآفرین شدن» بسیار فراگیر شده و در این تب‌وتاب کارآفرینی، بسیاری از افراد می‌خواهند هرچه زودتر مسیر کارآفرینی را طی کرده و بر جای الگوهای بزرگ جهانی در این حوزه تکیه بزنند.

پیش‌تر در تعریف کارآفرینی (Entrepreneurship) گفتیم که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش‌آفرینی» هم می‌گویند و این تولید ارزش، یک‌شبه رخ نمی‌دهد. بلکه فرآیندی زمان‌بر و مملو از چالش‌ها و شکست‌ها و همچنین تلاش‌ها برای دوباره برخاستن می‌باشد.

در این مسیر، نقش آموزش و کسب مهارت بیش از گذشته اهمیت پیدا می‌کند. کسب اطلاع و آگاهی از جهان پیرامون کسب‌وکار و همچنین تمرینات مهارتی که بایستی مستمر انجام شود تا یک کارآفرین حرفه‌ای ساخته شود، اما مسیر آموزش کارآفرینی هم به‌مانند خود کارآفرینی، دارای چالش و حساسیت‌های منحصربه‌فردی است که علاقه‌مندان به این حرفه، باید به آن توجه ویژه داشته باشند.

کارآفرین می‌تواند در این مسیر از کمک افراد زیادی بهره ببرد. مدرس، منتور، کوچ، تحلیلگر کسب‌وکار و مشاغل مرتبط دیگر این حوزه، به‌نوبه خود برای پیشرفت کارآفرینان، به ایفای نقش می‌پردازند. هرکدام از این افراد، باید نقش خود را بداند و بشناسد و با توجه به تخصص و تجربه‌ای که دارند، به جامعه کارآفرینی کشور خدمت کنند.

تحصیلات یا تجربه؟!

یک مدرس کارآفرینی، چه ویژگی‌ها و مشخصاتی باید داشته باشد؟ تحصیلات دانشگاهی و آکادمی؟ یا تجربه کار؟ و یا تلفیقی از این دو؟

جواب مطلقی برای این سؤالات وجود ندارد. اگر به دنبال پاسخ نسبی هستید، بهتر است چند قدم جلوتر برویم و وضعیت آموزش کارآفرینی و تأثیر آن در پیشرفت صنعت آموزش کسب‌وکار بررسی کنیم. آیا این تأثیر به‌طورکلی و از همه جوانب باعث شده جایگاه کارآفرینی و کسب‌وکار بهتر از دهه‌ی گذشته باشد یا خیر؟

به نظر می‌آید در بخش‌هایی مثل بازاریابی و فناوری، پیشرفت‌های خوبی حاصل‌شده باشد؛ اما این تمام ماجرا نیست. بلکه حوزه‌های مهمی مثل استراتژیک، منابع انسانی، روابط عمومی و … هنوز شرایط خوبی ندارند و این همان پاشنه‌ی آشیلی است که کسب‌وکار در ایران از آن آسیب می‌بیند. همان حوزه‌هایی که مستقیم از بطن دانشگاه و پژوهش‌ها بیرون می‌آید و نقش‌آفرینی می‌کند. چون‌که مسیر را خوب می‌شناسد و نقشه راه را با تمام جزئیات و موانع و میانبرهای آن به شما نشان خواهد داد و کمک می‌کند تا کارآفرین با دقت و ارزیابی بهتری تصمیم‌گیری کند.

دیدگاه سنتی کسب‌وکار بر این عقیده است که یک فرد ابتدا در کنار یک استاد، به کسب تجربه پرداخته و در ادامه مسیر پیشرفت را تا تبدیل‌شدن به استادکار، طی می‌کند. این دیدگاه، برای آموزش نقش مجزا و مؤثری تعریف نمی‌کند. معتقد است که «کار» خود به‌نوعی آموزش را هم دربرمی گیرد.

ابزار تجربه، در تعیین و تدوین اهداف و استراتژی‌های کسب‌وکار که به‌واقع شالوده کارآفرینی هستند، عاجز است و در سوی دیگر نمی‌تواند کسب‌وکار را به‌درستی تجزیه‌وتحلیل کند. همچنین در بخش روابط عمومی و منابع انسانی، اگرچه نگرش درست و مثبتی دارد که این بسیار ارزشمند است، اما تکنیک‌های کاربردی این حوزه را در اختیار ندارد. هرچند که این نگرش مثبت، امروزه به‌مرور کمرنگ‌تر شده است.

در اینجا درمی‌یابیم که تجربه‌ای که البته می‌تواند ابزار مناسبی برای حوزه‌هایی مثل فروش و بازاریابی باشد، نیازمند ابزار علم و پژوهش، برای اصلاح کاستی‌های دیگر است. این‌ها در کنار هم مانند دو بال، می‌تواند کارآفرین را به اوج ببرد، اما قطع ارتباط علم باتجربه، باعث سقوط کسب‌وکار خواهد شد. مقوله مهمی که سال‌هاست با مضمون «ارتباط صنعت و دانشگاه» از آن یاد می‌شود اما هنوز این تعامل به‌صورت عمیق و قدرتمند برقرار نشده است.

دکتر مهدی رحیمی/ مدرس دانشگاه و مشاور کسب وکار

جهت مطالعه قسمت دوم شبه مدرس کارآفرینی به شماره 33 نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه بفرمایید

توسعه دانشگاه کارآفرین

 توسعه یک دانشگاه کارآفرین

جامعه کارآفرین به مکان هایی اطلاق می شود که کارآفرینی مبتنی بر دانش به عنوان نیروی محرکه ای برای رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و رقابت در بازارهای جهانی ظهور کرده است. در این زمینه، دانشگاه کارآفرین نقش مهمی را هم به‌عنوان تولیدکننده دانش و هم به‌عنوان نهادی منتشر می‌کند. از این نظر، دانشگاه کارآفرین را می‌توان به عنوان بازمانده از محیط‌های رقابتی با استراتژی مشترکی که جهت‌گیری آن بر بهترین بودن در تمامی فعالیت‌های خود (مانند داشتن وضعیت مالی خوب، انتخاب دانشجویان و معلمان خوب، تولید تحقیقات با کیفیت) است، تعریف کرد و تلاش می‌کند تا بهترین باشد. سازنده تر و خلاقانه تر در ایجاد پیوند بین آموزش و پژوهش. در نتیجه، یک دانشگاه کارآفرین نه تنها مروج اقدامات حمایتی چندگانه برای کارآفرینی است، بلکه توسعه‌دهنده تکنیک‌های اداری، استراتژی‌ها یا موقعیت‌های رقابتی است. بر این اساس، دانشگاه‌های کارآفرین در مشارکت، شبکه‌ها و سایر روابط با سازمان‌های دولتی و خصوصی که چتری برای تعامل، همکاری، در میان عناصر اصلی یک سیستم ملی نوآوری هستند و تعاملات مختلفی دارند، درگیر هستند. این بدان معناست که دانشگاه کارآفرین چندین استراتژی و پیکربندی نهادی جدید را برای همکاری با دولت و صنایع برای تسهیل تولید و بهره‌برداری از دانش و فناوری اجرا می‌کند.

چرا دانشگاه کارآفرین مهم است؟

در ادبیات، مدل‌های نظری تلاش کرده‌اند پدیده دانشگاه‌های کارآفرین را تبیین کنند. در همان زمان، در دوره 1995-2008 برخی از مطالعات تجربی این پدیده را در دانشگاه هایی از استرالیا، کانادا، چین، آلمان، ایتالیا، هلند، سنگاپور، سوئد، تایلند، ایالات متحده و غیره مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. در نگاه اول، این مطالعات قبلی یافته‌های مرتبط با شناسایی برخی از دانشگاه‌هایی را که به عنوان نمونه‌هایی از دانشگاه‌های کارآفرین در نظر گرفته می‌شوند، عوامل اصلی را، فرآیندهای سازگاری و تغییرات سازمانی، استراتژی‌های داخلی و خارجی، انواع مختلف فعالیت‌های کارآفرینانه و دانشگاهی ، ویژگی ها، فشارهای محیطی، توصیه های عملی، مفاهیم آکادمیک و موارد دیگر تشخیص داده‌اند.

 اتحادیه اروپا شروع به توسعه راهبردهای متعددی مانند بیانیه های بولونیا و لیسبون کرده است که به سمت تقویت نوآوری کارآفرینی در سطوح تحصیلات عالی است. قبل از این هنجار، دانشگاه های اسپانیا در اجرای چندین استراتژی با این هدف (UPC، UPV، UAB، UAM، USC و UMH) پیشگام بودند. این اقدامات اساس مزیت رقابتی پایدار آنها را نشان می دهد.

کارآفرینی مفهوم گسترده ای است که در چندین سناریو از جمله پروژه های علمی، شرکت های جدید و همچنین در پیکربندی جوامع مشاهده می شود. به طور خاص، در این سناریوی آخر، ارزش افزوده از طریق فرصت‌های کارآفرینی ایجاد می‌شود که بین اقتصاد دانش سنتی و جدید تفاوت ایجاد می‌کند. علاوه بر این، دانشگاه چندین چالش فرهنگی، آموزشی، نهادی و قانونی را تجربه کرده است تا بتواند در یک محیط رقابتی جهانی بماند. در نتیجه این چالش‌ها، پدیده دانشگاه‌های کارآفرین با یک استراتژی مشترک با تمرکز بر کارآفرینی در تمامی سطوح دانشگاهی پدید آمده است. این تعجب آور نیست زیرا از بدو تأسیس، دانشگاه به عنوان یک نوآوری برای پوشش نیازهای جوامع در نظر گرفته شده است. با این حال، دانشگاه‌ها سازمان‌های پیچیده‌ای هستند که شامل تعدادی از اجتماع‌های تمرینی تودرتو و همپوشانی هستند و منافع اقتصادی دانشگاه‌ها برای منطقه محلی چندان قابل مشاهده نیست. در این رابطه، فلدمن و دسروچرز (2003) دریافتند که ممکن است به فقدان انگیزه و تشویق برای فعالیت تجاری که ممکن است به طور بالقوه به نفع منطقه محلی باشد، نسبت داده شود.

توسعه دانشگاه کارآفرین  در جهت تقویت : (1) روش های بهتر آموزش و با کیفیت بر اساس رشد شخصی که از خلاقیت و تجربه کارآفرینی حمایت می کند. و (2) استراتژی های بهتر برای مشوق ها. همچنین، الزامات صنعت با ضرورت توافقات همکاری قوی بین دانشگاه و صنعت مشهود است. به طور مشخص، بنگاه‌های کوچک و متوسط برای بقا در یک محیط رقابتی به این مکانیسم‌ها نیاز دارند، زیرا در اقتصاد جدید مزیت استراتژیک اصلی شرکت دانش و سرمایه انسانی آن است. دانشگاه ایده ها و منابع انسانی واجد شرایط را تولید می کند در حالی که صنعت نیاز به منابع اقتصادی برای تبدیل ایده ها به محصولات مفید اقتصادی دارد.

برگرفته از مقاله Guerrero&Urbano

جهت مطالعه کامل مقاله کلیک کنید

چارچوب راهنما برای دانشگاه کارآفرین(4 قسمت) را مطالعه فرمایید.

هنر و کارآفرینی

هنر شما تجارت شماست

در عرصه هنر خود کارآفرین شوید

همه هنرمندان واقعی، به قول اکهارت تُله، خواه از آن آگاه باشند یا نه هنر را از جایگاه بی‌ذهنی و سکون درون خود خلق می‌کنند. حتی بزرگ‌ترین دانشمندان نیز از این امر مستثنا نیستند. این ذهن آن‌هاست که پس از گذراندن ظریف این مرحله؛ به این بینش و انگیزه خلاق از طریق تفکر، شکل می‌دهد. برای آگاهی از میزان تفکر موردنیاز در این فرآیند، یک همه‌پرسی متشکل از ریاضی‌دانان برجسته آمریکایی ازجمله انیشتین انجام‌ شده و این نتیجه به‌دست‌آمده که «تفکر فقط نقشی فرعی در مرحله کوتاه و سرنوشت‌ساز عمل خلاق ایفا می‌کند»؛ پس در بقیه زمان‌هایی که در حال فکر کردن هستید، چه اتفاقی می‌افتد؟

مطالعات بیان می‌کند که در حدود هشتاد تا نود درصد عمل فکر کردن، در بیشتر مردم، تکراری و بی‌فایده است. درواقع می‌توان نتیجه گرفت بااینکه تفکر در ذهن شما اتفاق می‌افتد و ذهن ابزار قدرتمندی برایتان است، اما از آن به‌طور صحیح استفاده نمی‌شود. پس باید چه کنید تا بتوانید از توانمندی‌های فکری و ذهنی خود به‌طور مؤثرتری بهره‌مند شوید؟

در مقاله‌های اخیرم در سال جاری، سعی کردم تا از ورود واژه‌های کارآفرینی به دنیای بکر و زیباشناسانه هنر، تخریب خلاق و تولد صنایع خلاق پربازده، مطالبی را به‌عنوان مقدمه بیان کنم. در حقیقت این بخش از گفتمان نشریه؛ به‌طور علمی و عملی به کارآفرینی در حوزه هنر و صنایع خلاق می‌پردازد. پس چنانچه یک هنرمند هستید و می‌خواهید ارزش هنر خود را به‌طور آگاهانه به سرمایه تبدیل کنید، با من همراه شوید. کسب و تجارت خود را راه‌اندازی کنید و توانمندی‌های خود را به‌طور بالفعل مدیریت نمایید.

برای شروع کافی است به مطالبی که در ابتدای مقاله خواندید، دوباره رجوع کنید و تصمیم بگیرید که از گپ‌هایی که شناسایی کردید، در جهت استفاده بهینه‌ از توانمندی‌هایتان بهره ببرید. «تفکر فقط نقشی فرعی در مرحله کوتاه و سرنوشت‌ساز عمل خلاق ایفا می‌کند»؛ پس بیایید از قدرت ذهن و تفکر، در جای دیگری که بسیار موردنیاز و هوشمندانه است استفاده کنید.

آن نقطه گفتگو؛ فرصت‌های کارآفرینی است که از کشف چیزهای جدید سخن به میان می‌آورد. دیگر یک ایده هنری، فقط محدود به هنرمند و عده‌ای معدود نمی‌شود، بلکه پای بازار به میان می‌آید و صف مخاطبان تشکیل می‌شود. حالا مشتریان با سلیقه‌ها، نیازها و دیدگاه‌های متفاوتی، به یک اثر هنری مشترک چشم دوخته‌اند. در همین اثنا همچنان که دنیای هنر به نوآوری مستمر گرایش دارد، زمینه‌ها برای انگیزش هنرمندان در تعامل با حوزه‌های دیگر فراهم می‌شود. الآن وقت آن است که خلاقیت، مهارت و ایده‌هایی ناب که از درون‌مایه‌های دنیای هنری سرچشمه می‌گیرند، با ویژگی‌های کارآفرینانه پیوند بخورند و نتایج ثمربخشی به بار آورند.

اکنون نوآوری؛ سرعت حرکت به سمت جلو را بهبود می‌بخشد. برنامه‌ریزی‌، بودجه‌ریزی، ایده‌یابی، اجرا و ارزیابی‌های مستمر؛ چاشنی پر دغدغه کار می‌شوند. دقیقاً در این زمان است که قاب شهود هنرمند؛ به بزرگی دایره مخاطبانش، گسترش می‌یابد. اینجا است که دغدغه و نیازهای آن‌ها، به دغدغه همیشگی او بدل می‌شوند و در این مسیر، آهسته و پیوسته، هنر شما به تجارت شما منتهی می‌گردد.

بنفشه دین محمدی/ پژوهشگر حوزه هنر و کارآفرینی

جهت مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 39 دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

کارآفرینی

کارآفرینی و مفهوم آن

کارآفرینی به فرآیندی از اقداماتی اطلاق می شود که یک کارآفرین (فرد) برای تأسیس شرکت خود انجام می دهد. این یک پاسخ خلاقانه و نوآورانه به محیط است. بنابراین چرخه ای از اقدامات برای پیشبرد منافع کارآفرین است. یکی از ویژگی های کارآفرینی، توانایی کشف فرصت های سرمایه گذاری و سازماندهی یک بنگاه اقتصادی است که در نتیجه به رشد واقعی اقتصادی کمک می کند و شامل ریسک کردن و سرمایه گذاری لازم در شرایط عدم اطمینان و نوآوری، برنامه ریزی و تصمیم گیری برای افزایش تولید در کشاورزی، تجارت، صنعت و غیره است.

کارآفرینی یک مهارت ترکیبی است که حاصل ترکیبی از بسیاری از کیفیت ها و ویژگی هاست. اینها شامل تخیل، آمادگی برای ریسک کردن، توانایی گردآوری و استفاده از سایر عوامل تولید، سرمایه، نیروی کار، زمین و همچنین عوامل ناملموس مانند توانایی بسیج پیشرفت های علمی و فناوری است. از اقتصاد کلاسیک تا تحلیل پساکینزی، موضوع کارآفرین بررسی شده است.
به طور کلی، اقتصاددانان معاصر موافق هستند که کارآفرین یک رهبر تجاری است و نقش او در تقویت رشد و توسعه اقتصادی نقشی محوری است. با این حال، در حال حاضر، هیچ اتفاق نظری در مورد اینکه چه چیزی فعالیت اساسی را تشکیل می دهد که کارآفرین را به یک چهره مهم تبدیل می کند، وجود ندارد. در حالی که برخی از اقتصاددانان هماهنگی منابع تولید، تأمین سرمایه یا معرفی نوآوری ها را شناسایی کرده اند.اساساً یک کارآفرین شخصی است که مسئول راه اندازی یک تجارت یا یک شرکت است. او دارای ابتکار، مهارت برای نوآوری است و به دنبال دستاوردهای عالی است. او عامل کاتالیزور تغییر است و برای خیر و صلاح مردم کار می کند. او پروژه های سبز جدیدی را راه اندازی می کند که ثروت ایجاد می کند، فرصت های شغلی زیادی را باز می کند و منجر به رشد سایر بخش ها می شود.

کلمه “کارآفرین” از ریشه فرانسوی “entreprendre” به معنای “تندرو” گرفته شده است. اصطلاح “کارآفرین” به نظر می رسد که توسط Cantillon (1755) وارد نظریه اقتصادی شده است، اما Say (1803) برای اولین بار به کارآفرین توجه ویژه داشت. با این حال، این شومپیتر بود که واقعاً زمینه کارآفرینی را با مرتبط کردن واضح آن با نوآوری مطرح کرد. تعریف دراکر از کارآفرینی، یعنی یک رشته سیستماتیک و حرفه ای، سطح جدیدی از درک را به حوزه ارائه کرد. شارما و کریسمن (1999) دو دسته از تفکر را در مورد معنای کارآفرینی شناسایی کردند. یک گروه بر ویژگی های کارآفرینی (مثلاً نوآوری، رشد، منحصر به فرد) تمرکز کردند در حالی که گروه دوم بر نتایج کارآفرینی (مثلاً ایجاد ارزش) تمرکز کردند.

7 گام برای پرورش کارآفرینان

یک موقعیت را به فرصت تبدیل کنید: کارآفرین شخصی است که یک شرکت را راه اندازی می کند. او به دنبال تغییر است و به آن پاسخ می دهد. تعاریف متعددی از کارآفرین ارائه شده است – اقتصاددانان او را چهارمین عامل تولید در کنار کار، زمین و سرمایه می دانند. جامعه شناسان احساس می کنند که جوامع و فرهنگ های خاصی میتواند کارآفرینی را ترویج کند، مثلاً در هند که می گویند گجراتی ها و سندی ها بسیار کارآفرین هستند.
هنوز دیگران احساس می کنند که کارآفرینان مبتکرانی هستند که ایده های جدیدی برای محصولات، بازارها یا تکنیک ها ارائه می دهند. به بیان ساده، کارآفرین کسی است که فرصت را درک می کند، منابع مورد نیاز برای بهره برداری از آن فرصت را سازماندهی می کند و از آن بهره برداری می کند. رایانه ها، تلفن های همراه، ماشین لباسشویی، دستگاه های خودپرداز، کارت های اعتباری، خدمات پیک و غذاهای آماده همگی نمونه هایی از ایده های کارآفرینانه هستند که به محصولات یا خدمات تبدیل شده اند.

کارآفرینی شامل تصمیم‌گیری، نوآوری، اجرا، پیش‌بینی آینده، استقلال و موفقیت است و اینگونه است که کارآفرینی توسعه یافته است. در واقع برآیند عوامل پیچیده اجتماعی-اقتصادی، روانی، فنی، حقوقی و غیره است و یک فرآیند پویا و پرخطر است و شامل تلفیقی از سرمایه، فناوری و استعدادهای انسانی است.

کارآفرینی به طور یکسان برای مشاغل بزرگ و کوچک، برای فعالیت های اقتصادی و غیراقتصادی قابل استفاده است. کارآفرینان مختلف ممکن است در برخی از ویژگی ها مشترک باشند اما همه آنها دارای ویژگی های متفاوت و منحصر به فرد هستند و یک فرآیند جستجوی هدفمند و سازمان یافته برای تغییر است که پس از تجزیه و تحلیل سیستماتیک فرصت ها در محیط انجام می شود.

کارآفرینی یک فلسفه است، روشی است که فرد می اندیشد، عمل می کند و بنابراین می تواند در هر موقعیتی وجود داشته باشد، خواه کسب و کارخصوصی یا دولتی، یا در زمینه آموزش، علم و فناوری و یا فقرزدایی یا هر موقعیت دیگری. کارآفرینی را می توان به عنوان فرآیندی توصیف کرد که یک کارآفرین برای تأسیس شرکت خود انجام می دهد و یک فعالیت خلاقانه است و توانایی ایجاد و ساختن چیزی از هیچ است. این یک استعداد تشخیص فرصت است که در آن دیگران هرج و مرج، تضاد و سردرگمی را می بینند. به عبارتی نگرش ذهن برای جستجوی فرصت‌ها، ریسک‌های حساب شده و کسب منافع از طریق راه‌اندازی یک سرمایه‌گذاری است و شامل فعالیت های متعددی است که در مفهوم، ایجاد و اداره یک شرکت دخیل هستند

جهت مطالعه اصل مقاله اینجا کلیک کنید

کارآفرینی

کارآفرینی در آموزش عالی در اروپا

امـروزه شرکت‌های کوچک‌تر و کارآفرینان نقــش اصلی را در اقتصاد اتحادیه اروپا ایفا می‌کنند. کارآفرینـی محـرک اصلـی نــوآوری، رقابت و رشد است. یک همبستگی مثبت و قوی بین کارآفرینی و عملکــرد اقتصــادی ازنظر رشد، بقای شرکت، نـوآوری، ایجــاد اشتغال، تغییرات تکنولوژیک، افزایش بهره‌وری و صـادرات یافـت شـده اسـت. بااین‌حال، اتحادیـه اروپـا به‌طور کامـل از پتانسـیل کارآفرینی خود اسـتفاده نمی‌کند. در ایــن زمینه، اتحادیه اروپا متعهد به تقویت کارآفرینی به‌عنوان بخشی از اسـتراتژی خــود بــرای تغییــر اقتصاد و ایجاد قدرت اقتصادی و رقابتی آینده خود شده است.
در کتاب سبز کارآفرینی در اروپا که در سال 2003 منتشر شد، هدف این بود که بیشترین مخاطب ممکن از ذینفعــان را در تنظیم برنامه سیاست‌های آینده درگیر کند؛ و در ادامه کتاب سـبز، برنامه اقدام کارآفرینی که در سال 2004 منتشر شد، یک چارچـوب استراتژیک بـرای تقویـت کارآفرینی ارائه کـرد و پنـج حـوزه سیاسـت اسـتراتژیک را بـرای تقویـت پویایـی کارآفرینـی فعلـی در اتحادیـه اروپـا تعییـن کـرد. تقویـت ذهنیت‌های کارآفرینـی یکی از پنج هدف استراتژیک برای مقابله بــا این چالش بــود که اتحادیه اروپا در تشــویق افراد برای تبدیل شدن به یک کارآفرین ناکام است.

اتحادیه اروپا متعهد به تقویت کارآفرینی

رونـد لیسـبون (Lisbon) در سـال 2002 بـر نقش آمـوزش به‌عنوان ابــزار سیاستی بــرای رشد اقتصادی تأکید کرد کــه مؤسسات آمـوزش عالـی (HEI) می‌تواند نقشـی مرکـزی در ترویـج ذهنیت‌های کارآفرینی داشـته باشـد. افزایـش تمرکـز بـر کارآفرینـی نیـز می‌تواند به‌عنوان یــک سرمایه‌گذاری اســتراتژیک از ســوی مؤسسات عالی مختلـف دیـده شـود.
ایده گنجاندن کارآفرینی به‌عنوان یک موضوع آموزشی در ابتدا به‌عنوان یـک مفهـوم، بلکـه بـه بـا چالش‌هایی روبـرو شـد. نـه لزوماً ایـن دلیـل کـه کارآفرینـی به‌عنوان یـک موضـوع نیازمنـد رویکردهـای جدیـد و همچنین روش‌های آموزشی فرا درسی و رویکردی چنــد رشته‌ای اسـت.
تقویــت ذهنیت‌های کارآفرینی مستلزم اقداماتی در کل سیستم آموزشی اســت. در بیانیــه کمیسـیون اتحادیه اروپــا تقویــت ذهنیت‌های کارآفرینانــه از طریق آمــوزش و یادگیــری در سال 2006 به‌وضوح بیان شده است: دانشگاه‌ها و مؤسسات فنی بایــد کارآفرینی را به‌عنوان بخــش مهمی از برنامه درسی، در موضوعات مختلــف ادغــام کنند و دانش‌آموزان را به گذراندن دوره‌های کارآفرینی ملزم یا تشویق کنند. ترکیب ذهنیت‌های کارآفرینی و شایستگی بـا برتری در مطالعـات علمی و فنی بایـد دانشـجویان و محققان را قادر سازد تا ایده‌ها و فناوری‌های جدیــد توسعه‌یافته خود را بهتر تجاری‌سازی کنند.
اتحادیه اروپا (EU) مایل است کارآفرینی را به‌عنوان بخشی از استراتژی خود بـرای متحـول کردن اقتصاد خود و ایجاد قدرت اقتصادی و رقابتی آینده خــود تقویت کند. برنامه اقدام برای ترویـج کارآفرینی بیان می‌کند: اتحادیه اروپا به‌طور کامــل از پتانسیل کارآفرینی خــود استفاده نمی‌کند. این کشور نمی‌تواند افـراد کافـی را بـرای کارآفریـن شدن تشـویق کند. اروپـا، برخلاف ایالت متحده، پس از راه‌اندازی از نرخ پایین توسـعه رنــج می‌برد. درحالی‌که به نظر می‌رسد کارآفرینان آمریکایــی بازار را آزمایش می‌کنند و در صورت موفقیت، به‌سرعت گسترش می‌یابند، بسیاری از ایده‌های تجاری در اروپا هرگز به بازار نمی‌آیند، زیـرا قبـل از اینکـه در بازار آزمایش شوند، دوام آن‌ها زیر سؤال می‌رود.

جهت مطالعه بیشتر به ماهنامه مردادماه 1401 دانشگاه کارآفرین مراجعه بفرمایید
کارآفرینی دانشگاهی

نظرات دانشگاهیان در مورد کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین

دانشگاه ها مکان هایی هستند که در آن فعالیت های دانشگاهی در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد و همچنین انجام فعالیت های علمی و تولید علم به معنای جهانی انجام می شود. به عبارت دیگر، در مفهوم کلاسیک، دانشگاه‌ها مکان‌هایی هستند که در آن فعالیت‌های علمی پژوهشی انجام می‌شود و دانش‌آموزان برای آموزش در آن‌ها گمارده می‌شوند. اما در نتیجه تغییرات جهانی، به دلیل تبدیل دانش به یک عامل جدید تولید و اهمیت بیشتر همکاری دانشگاه و صنعت، فرآیند تغییر در دانشگاه ها نیز وجود دارد. دانشگاه‌ها در عرصه انتقال فناوری و دانش پیشتاز شده‌اند، توجه بیشتری به خواسته‌ها و انتظارات بازار داشته‌اند و به یکی از عناصر اصلی همکاری در فرآیند توسعه تبدیل شده‌اند. در نتیجه، این فرآیند به دانشگاه ها نقش کارآفرینی داده است و حتی دانشگاه ها به سمتی رفته اند که اغلب راه حل هایی برای مشکلات پیش روی صنعت پیدا می کنند.

نوآوری های فناوری پیشرفته، صنایع اطلاعات و ارتباطات در شرایط اقتصادی به سرعت در حال تغییر امروزه  بازگشت اقتصاد جهانی یکی از عوامل تعیین کننده محیط رقابتی مختلف است. از این رو ایجاد رشد اقتصادی از طریق نوآوری های تکنولوژیکی به یکی از اهداف اولیه جوامع تبدیل شده است. در قرن اخیر خروجی های دانش علمی و فناوری با توجه به موقعیت اقتصادی روزافزون اهمیت دانش بنیان، نقش مهمی در ایجاد اقتصاد نوآورانه داشته است که بر اهمیت دانشگاه ها افزوده است. آنها با ایجاد یک منطقه کاربردی، یافتن تخصیصات و ایجاد سیستم های سازمانی، خود را با تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد شده توسط فرآیند جهانی شدن تطبیق می دهند. به همین دلیل دانشگاه ها نیز در تلاش هستند تا با ایجاد تحولی نوآورانه و کارآفرینانه، منابع جدیدی را برای تضمین این تغییر ایجاد کنند. علم و فناوری این موضوع را درک کرده‌اند که دانشگاه ها این شانس را دارند که نقش فعالی در کمک به توسعه اجتماعی پیدا کنند.

چرا دانشگاه کارآفرین مهم است

در این زمینه، انواع نسل جدید دانشگاه‌ها مانند کارآفرینان، شرکت‌ها و دانشگاه‌های مجازی پدید آمده‌اند و به این ترتیب دانشگاه‌ها در حال تبدیل شدن به یک سازمان شرکتی جدید هستند که با هدف توسعه، نوآوری، کارآفرینی، قابلیت تولید و استفاده از سیستم‌های آموزشی مناسب، دارای فرآیند تبادل اطلاعات دو طرفه منطقه ای و جهانی هستند. همچنین در قرن بیست و یکم انتظار می‌رود که دانشگاه‌های نسل بعدی، دانش علمی، آموزشی و کارآفرینی تولید کنند. مؤسسات آموزش عالی که می توانند اطلاعات و نوآوری را تولید، ذخیره کنند، به سود مادی تبدیل کنند، به افراد یا مؤسسات نیازمند انتقال دهند و توانایی مدیریت این فرآیندها را به صورت پایدار و روان داشته باشند، دانشگاه های کارآفرین نامیده می شوند.

دانشگاه کارآفرین از نظر رابرتسون (2008)؛

  1. پیشگام در توسعه منابع دانشگاه،
  2. به اندازه کافی نوآورانه برای توسعه پروژه های مهم حتی در مناطقی که بخش خصوصی نمی تواند از طریق همکاری با صنعت وارد شود.
  3. می تواند اثرات کارآفرینی بر نهادهای پیشرو جامعه داشته باشد،
  4. قادر به انجام مطالعات میان رشته ای با حذف مرزهای بین نهادی با استفاده از آخرین تکنیک ها،
  5. تمرکز بر راه حل مشکلات جهانی و در نتیجه می تواند از توسعه جامعه صنعتی حمایت کند
  6. آنها نسل جدیدی از موسسات هستند که می توانند با برآوردن نیازهای اطلاعاتی جامعه در ایجاد نتایج مشخص پیشرو باشند.

در مدل دانشگاهی کارآفرینانه و نوآورانه مست (2010)، روابط شرکتی برای نوآوری بین بخش دولتی، خصوصی و دانشگاه با ساختار مارپیچ سه گانه نشان داده شده است و این ساختار نیاز به استفاده از دانش را به عنوان سرمایه توضیح می دهد. بر اساس این مدل، برای به کارگیری دانش در نوآوری و فناوری، نیاز به همکاری سه جانبه است، نیاز به گسترش دانش به جامعه پس از تولید بیان می‌شود. در این مدل تاکید شده است که دانشگاه‌ها که به عنوان نهادهایی که دانش را به جامعه گسترش می‌دهند، شاخه‌ای صنعتی هستند که ارزش افزوده و شکوفایی تولید می‌کنند و ساختار سطح بالایی که این دو عنصر سازنده را با هم ترکیب و ارتقا می‌دهند. نهادهای دولتی یک کارآفرین در هنگام مطالعه تعاریف دانشگاه دارای سه کارکرد متفاوت است، یعنی کارآفرین بودن، تبدیل دانش به فعالیت کارآفرینانه و توانایی ایجاد ساختارهای کارآفرینانه در نتیجه تعامل دانشگاه و محیط. علاوه بر این، کارآفرینی دانشگاهی با تشویق دانشگاهیان در نظام آموزش عالی برای تبدیل کارهای علمی و اختراعات به ارزش افزوده اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد. اکثر دانشگاهیان در فرآیند کارآفرینی دانشگاهی در تعیین نیاز به توانایی انجام کار هدفمند، انگیزه درونی و بیرونی بالایی از دانشگاهیان دارند تا بتوانند برای مشکلات اجتماعی راه حلی ارائه دهند.

جهت مطالعه کامل مقاله اینجا کلیک کنید

کارآفرینی معیشتی دیجیتال

کارآفرینی معیشتی دیجیتال


کارآفرینی معیشتی دیجیتال : اولین بار در سال 1734 کانتیلون با تأکید بر ریسک، کارآفرینی را به عنوان «خود اشتغالی با یک بازده غیرقطعی» تعریف کرد. بسیاری از تعاریف متنوع کارآفرینی در قرن بیستم، با ظهور فرم‌های مدرن اقتصاد و سازمان پدید آمدند. در رویکرد شومپیتر (1934) کارآفرینان به عنوان افرادی تعریف شدند که به خصوص با تکیه بر نوآوری «از فرصت‌های بازاریابی از طریق نوآوری فنی و یا سازمانی استفاده می‌کنند».

در تلاقی تکنولوژی‌های دیجیتال و کارآفرینی، کارآفرینی دیجیتال معمولا یک رویکرد کاملا جدید در نظریه‌های کارآفرینی عنوان می‌شود. در توضیح باید گفت که، زیرساخت دیجیتال (ابزارهای تکنولوژی دیجیتال و سیستم‌های دیجیتال (برای مثال رایانش ابری، تحلیل داده، جوامع آنلاین، رسانه اجتماعی، چاپ سه بعدی و بازار دیجیتال) ارتباطات، همکاری و قابلیت‌های رایانشی را فراهم می‌کنند که فرآیند کارآفرینی را ممکن ساخته، و به دموکراتیزه کردن کارآفرینی در دهه گذشته منجر شده‌اند. با دور زدن بازارهای بالغ و رقابتی که شانس موفقیت تازه واردان را کاهش می‌دهد، کارآفرینی دیجتال از آستانه پایین‌تر کارآفرینانی که خواهان آغاز کسب‌وکار خود هستند، بهره می‌برد. این مورد به فرآیندهای کارآفرینی کمتر محدودشده است. بنابراین، طرح‌های کارآفرینی دیجتال تازه تر و کارآفرینان دیجیتال جوان تر هستند.

لذا پژوهش در مورد کارآفرینی دیجیتال بر کارآفرینان جوان، آموزش دیده، و شهری و فرصت محور تمرکز می‌کند، که از شبکه‌های اجتماعی تاثیرگذار و ترکیبی از مهارت‌های کسب‌وکاری و فنی به روز بهره می‌برند و استارت‌آپ‌هایی را به امید اینکه اوبر، سلزفورس، ایربی‌اندبی یا اسپاتیفای بعدی باشند، راه اندازی می‌کنند.

برای مطالعه بیشتر در حوزه کارآفرینی دیجیتال میتوانید مطلب مقدمه کارآفرینی دیجیتال را مطالعه بفرمایید

اهمیت سرمایه اجتماعی در کارآفرینی معیشتی دیجیتال

کارآفرینی معیشتی به عنوان اقدامات کارآفرینانه‌ای تعریف شده است که توسط افرادی که در فقر زندگی می‌کنند انجام می‌گیرد. در مقابل با پژوهش کارآفرینی سنتی، کارآفرینی معیشتی برای ایجاد رفاه برای کارآفرینان نیست، بلکه در مورد «دوام زندگی» کارآفرین است. ابعاد و پویایی این مفهوم در کشورهای در حال توسعه یعنی کشورهایی که در آن‌ها به عنوان یک بخش فعال و مشهود اقتصادی وجود دارند، به خوبی تشریح شده است. در این کشورها، میلیاردها فرد فقیر کارآفرین وجود دارند. برای مثال، 47% تا 69% از خانوارهایی که در زیر 2 دلار در یک روز در پرو، اندونزی، پاکستان و نیکاراگوئه زندگی می‌کنند، یک «کسب‌وکار» غیر کشاورزی دارند. با وجود فقدان منابع، چه از لحاظ مالی (سرمایه کم یا عدم وجود سرمایه، سختی‌ها در اتخاذ اعتبار)، چه از لحاظ تکنولوژی (مهارت کم) و چه از لحاظ نهادی، کارآفرینان معیشتی از یک شبکه اجتماعی متراکم در سطح محلی جوامع و همسایگان فقیر خود برخوردار هستند. این به نوبه خود دسترسی به بازارهای همتا به همتا غیررسمی (فیزیکی) را که به عنوان عامل تعیین کننده در استراتژی‌های معیشتی در کشورهای در حال توسعه تایید شده است، برای تراکنش‌های کوچک مقیاس تسهیل کرده است. برای همین کارآفرینان معیشتی، سرمایه اجتماعی سرمایه اولیه است.

سرمایه اجتماعی برای درک کارآفرینی در زمینه فقر، مانند بازارهای معشیتی مفید است؛ چرا که این موارد معمولا به نزدیکی فیزیکی و اجتماعی- فرهنگی بازیگران وابستگی دارد و تعاملات چهره به چهره بین خریداران وفروشندگان یکی از ویژگی‌های مهم آن است. زمانی که پای سود و درآمد به میان می‌آید، کارآفرینان معیشتی از نظر منابع ضعیف هستند، اما با ارتباطات اجتماعی بین افراد از نظر شبکه‌ای، غنی هستند. و این مورد اشتراک گذاری اطلاعات و اجرای کسب‌وکار کوچک را تسهیل می‌کند. در اصل، این کسب‌وکارها از شبکه‌های خود برای دسترسی به بازار غیررسمی استفاده می‌کنند که اغلب در سطح جوامع محلی (جایی که به عنوان فروشنده و خریدار عمل می‌کنند) اجرا می‌شوند. به لطف تعاملات چهره به چهره، تعامل‌ها در بازارهای معیشتی سیال هستند و مقدار، قیمت و شرایط تراکنش‌ها به سرعت مورد توافق قرار می‌گیرد.

ساکنان محله‌های محروم در کشورهای توسعه یافته فرصت‌های کمی برای تولید درآمد اضافی با فروش محصولات و خدمات خود دارند، چرا که شبکه اجتماعی آن‌ها بسیار محدود است و در درجه اول از بیکاران بلند مدت (کسانی که نیاز کمی به این چنین خدماتی دارند) تشکیل شده است. آن‌ها همانند همتایان خود در کشورهای در حال توسعه با موانع مشابهی مانند منابع ضعیف روبرو هستند و علاوه بر آن فقدان دیگر آنها، نبود سرمایه اجتماعی است که دسترسی به بازارهای همتا به همتا غیررسمی (فیزیکی) را برای تراکنش‌های کوچک از آنها سلب می‌کند. اما این مسئله همیشه صادق نبوده‌است.

تکنولوژی‌های دیجیتال جدید (دستگاه‌های موبایل قدرتمند، تکنولوژی GPS) در دست میلیون‌ها مصرف کننده امکان تبادلات همتا به همتا دیجیتال در روابط اجتماعی افقی فراهم کرده است. پلتفرم‌های همتا به همتا با کمک به کاهش هزینه‌ها و موانع ورود به بازار که شرکت‌های کارآفرینی کوچک  را به چالش می‌کشد، میزبان میلیون‌ها سرمایه گذار کارآفرین هستند. با توجه به سواد فنی، شروع یک کسب‌وکار بر پلتفرم‌های همتا به همتا موجود (مانند گروه‌های خرید و فروش فیسبوک) نیازمند دانش دیجیتال کمتری نسبت به وب سایت‌هایی هستند که به طور کامل توسط استارت‌آپ‌های ایجاد می‌شوند. ‌اند

بدین ترتیب، پلتفرم‌های همتا به همتا در کاهش موانع منطقی و نهادی سهم دارند. علاوه بر این، با فراهم کردن تلاقی عرضه و تقاضا با هزینه حاشیه‌ای صفر و فرمی از بازار را برای مهارت‌هایی که در بازار شغلی رسمی دست کم گرفته می‌شوند،کالاهای با ارزش پایین و خدمات یا صنایع دستی کم ارزش ایجاد می‌کنند. این همان ‌اقتصاد مشارکتی‌ای است که وجود بازارهای خاص بسیار کوچک را که در غیر این صورت غیرسودآور و غیرمقیاس پذیر هستند، تسهیل می‌کند و فرصت‌هایی برای کارآفرینان معیشتی فراهم می‌کنند پس میتوان ادعا کرد پلتفرم‌های همتا به همتا می‌تواند بیشتر به کسانی که فاقد منابع مالی، فنی یا نهادی برای آغاز کسب‌وکارهای جدید هستند منفعت رساند.

فراتر از آن، پلتفرم‌های همتا به همتا در شکل دادن به فرمی ترکیبی از اقتصاد هم سهم دارند، که در آنها هدف تجاری با سایر اهداف اجتماعی دیگر در هم آمیخته است. با فراهم ساختن امکان ارتباطات بی‌واسطه و روابط افقی بین کارآفرینان و کاربران، فرم‌هایی از سرمایه اجتماعی بازیابی می‌شود. به عنوان بهترین نمونه، اینستاگرام هم روابط اجتماعی را تقویت کرده و هم شبکه‌های اجتماعی را بسط می‌دهد. در بعد شخصی، به افراد کمک می‌کند تا روابط بلند مدت خود را حفظ کنند. به همین ترتیب، روابط آفلاین خود را زنده نگه دارند و حتی آنها را تقویت کنند. در دید تجاری تر، پتانسیلی برای بسط سرمایه اجتماعی کاربرها از طریق گسترش فعالیت‌ها در شبکه‌ای بسط یافته به آشنایان دورتر را دارد. بدین ترتیب، توانایی بهره‌گیری از نظرات حمایتی و حسی و همچنین ایده‌های جدید یا فرصت‌های شغلی (پیشنهادشده توسط ارتباطات ضعیف) را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

به هر حال، ‌اقتصاد مشارکتی، بر پلتفرم‌های همتا به همتا دیجیتالی بنا شده‌است که می‌تواند یک جامعه نامحدود از همتایان را به یکدیگر مرتبط کند، از جمله همتایان محلی، که کانالی را برای بازسازی سرمایه اجتماعی فراهم می‌کند و بنابراین فرم جدیدی از کارآفرینی معیشتی مانند کارآفرینی معیشتی دیجیتال را در کشورهای توسعه یافته ایجاد می‌کنند.

جهت مطالعه اصل مقاله اینجا کلیک کنید

کارآفرینان جوان

اقتصاد دانش‌بنیان و کارآفرینان جوان

اقتصاد دانش‌بنیان و کارآفرینان جوان آینده اقتصاد کشور میدان هنرنمایی جوانان دانش‌بنیان و استارتاپی است

ایده‌های نوآورانه همیشه نیاز به تنظیم دقیق و ترکیب با دیدگاه‌های دانشگاهی و عملی برای دستیابی به نتیجه مطلوب دارند. در طول این فرآیند، دسترسی به رهبران دانش نقشی اساسی ایفا می‌کند. برای هر کسب‌وکاری، شرایط اقتصادی مستقیماً بر رشد شرکت تأثیر می‌گذارد. هر صنعتی درست مانند اتمی است که مجاورت آن با ذرات دیگر وضعیت ماده را تعیین می‌کند.

از سوی دیگر، شکوفایی و رشد اقتصاد بسیار وابسته به دوراندیشی رهبران دانش در آن اقتصاد است. افرادی که نه تنها فرصت‌های موجود را در نظر می‌گیرند، بلکه روندهای نوظهور را نیز زیر نظر دارند. علاوه بر این، این رهبران دانش می‌توانند سرمایه‌گذاران را با نوع مناسبی از منابع دانش تجهیز کنند که گاه ارزشمند است.

با وجود افزایش تورم و عقب‌نشینی‌های ناشی از کووید و سایر عوامل، پاکستان افزایش قابل‌توجهی را در تعداد استارت‌آپ‌ها تجربه کرده است. طبق یک نظرسنجی، کمیسیون بورس و اوراق بهادار پاکستان (SECP) 1949 شرکت جدید را در سال مالی 2021 ثبت کرد. همچنین، بر اساس وب‌سایت 83، استارتاپ invest2innovate حدود 350 میلیون دلار جذب کردند. با این حال، در نظر گرفتن شکاف بین شرکت‌ها و داستان‌های موفقیت، یک نشانگر کاملاً متفاوت است و یک علامت سؤال بزرگ در مورد فرصت‌های موجود در بازار قرار می‌دهد.

موفقیت این سرمایه‌گذاری‌ها به‌طور قابل‌توجهی به دسترسی به منابعی بستگی دارد که محدود به امور مالی نیست. آن‌ها همچنین شامل اطلاعاتی هستند که به‌طور قابل‌توجهی بر هزینه سرمایه‌گذاری تأثیر می‌گذارد و کارآفرینان جدید را قادر می‌سازد تا طرح‌های تجاری مربوطه خود را در مرحله اولیه بازبینی کنند.

وقتی نوبت به ایده یا فرصت مناسب می‌رسد، باید سه نگرانی کلیدی در نظر گرفته شود. اول، بازار کسب‌وکار استفاده نشده دارای پتانسیل رشد است، اما به درستی توسط سرمایه‌گذاران استفاده نمی‌شود. دوم، مشوق‌هایی که توسط دولت به کارآفرینان جوان در بخش‌های مختلف برای تشویق سرمایه‌گذاری ارائه می‌شود؛ و سوم، دسترسی به منابع مالی با شرایط مناسب برای سرمایه‌گذاران که در برخی مواقع یا در دسترس نیست، یا در صورت وجود، چندین عنصر منفی به آن متصل است که برای تجارت مناسب نیستند.

متأسفانه کارآفرینان جوان با فرصت‌های موجود آشنا نیستند، زیرا نه دولت و نه هیچ نهاد دانشگاهی حوزه‌هایی را به بازار عرضه نکرده‌اند که سرمایه‌گذاران بتوانند سرنوشت خود را آزمایش کنند.

این امکانات اغلب به افراد تجاری مستقر فروخته می‌شود. با این حال، وقتی نوبت به تازه‌واردان می‌رسد، معمولاً با گذاشتن بار برآورده کردن الزامات قانونی که برای مغزهای جوان نوآور زمان‌بر و معکوس هستند، برای سرنوشت خود مبارزه می‌کنند.

این مسائل را می‌توان با پر کردن شکاف دانش در سطح دانشگاه بین متخصصان حرفه‌ای به‌عنوان متخصصان کسب‌وکار و مشاوران با تجربه عملی که با متخصصان آموزشی مرتبط نیستند حل کرد. بخش آموزش درک نظری از موضوع دارد، اما کاربرد عملی در پایان آن‌ها وجود ندارد؛ بنابراین، دولت، دانشگاه‌ها و کسب‌وکارها باید راه‌هایی را برای ارتباط دانش و رهبران با تجربه با کارآفرینان جوان تدوین کنند.

به این ترتیب اقتصاد نمی‌تواند از پدیده فرار مغزها جلوگیری کند و ممکن است با تغذیه کارآفرینان جدید با ابزارهای مناسب برای ساختن خود و کشور شکوفا شود. فیلسوف یونانی کاملاً درست می‌گفت: بنیاد هر دولتی تربیت جوانان آن است.

دکتر امیر آزادارمکی/ پژوهشگر حوزه کسب‌وکار

برای مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 37 دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

فقر و کارآفرینی

فقر و کارآفرینی

فقر یک معضل اقتصادی است که روز به روز در حال افزایش است و تعدادی از نظریه‌پردازان کارآفرینی را به‌عنوان راه‌حل فقر معرفی کرده‌اند.

گزارش‌های متعددی از سراسر جهان وجود دارد که نشان می‌دهد تعداد زیادی از جمعیت جهان در فقر زندگی می‌کنند، خواه فقر مطلق یا نسبی. به دلیل اهمیت این مشکل در سراسر جهان، کاهش فقر به‌عنوان یکی از اهداف اصلی اهداف توسعه هزاره (MDGs) و اهداف توسعه پایدار (SDGs) تعیین شد. همان‌طور که به‌طور رسمی توسط سازمان ملل اعلام شده است، جهان باید تا سال 2030 فقر را کاهش دهد تا به یکی از اهداف توسعه پایدار دست یابد. اگرچه اقداماتی برای کاهش فقر در نقاط مختلف جهان انجام شده است، اما ظاهراً رشد اقتصادی در بسیاری از جوامع فقیر هنوز محقق نشده است. بر اساس گزارش‌های رسمی در مورد نرخ فقر، هنوز افراد زیادی چه در کشورهای درحال‌توسعه و چه در کشورهای توسعه‌یافته در دام فقر گرفتار هستند. تعدادی از محققان، نظریه‌پردازان و سیاست‌گذاران، کارآفرینی را به‌عنوان راه‌حلی برای فقر معرفی کرده‌اند، انتظار می‌رود افزایش تعداد فعالیت‌های کارآفرینانه منجر به رشد و توسعه اقتصادی شود و به همین ترتیب، انتظار می‌رود ارتقای سطح توسعه اقتصادی در یک جامعه زمینه را برای تلاش‌ها و ایده‌های جدید کارآفرینانه هموار کند.

ناظر جهانی کارآفرینی (GEM) تفاوت بین کارآفرینان را از نظر انگیزه‌های اولیه آن‌ها روشن کرده است. GEM بر انگیزه‌های مراحل اولیه کارآفرینان تمرکز می‌کند و آن‌ها را به دو گروه مختلف، ازجمله کارآفرینان مبتنی بر فرصت و کارآفرینان مبتنی بر ضرورت تقسیم می‌کند; کارآفرینی مبتنی بر ضرورت شامل کسانی می‌شود که فعالیت‌های کارآفرینانه را انجام می‌دهند، زیرا هیچ راه دیگری برای کسب درآمد ندارند. رویکرد GEM یکی از واضح‌ترین رویکردها در بررسی رابطه متقابل بین فقر و کارآفرینی است. این کارآفرینی را به‌عنوان راه‌حلی برای رفع نیاز یک فرد نیازمند محور می‌داند.

تمایز بین کارآفرینی مبتنی بر فرصت و ضرورت‌محور نیز از طریق استفاده از عوامل کشش و فشار بیان می‌شود. انگیزه کشش افراد را به دنبال درآمد بیشتر، موقعیت اقتصادی و اجتماعی بهتر یا حتی برخی عوامل مانند استقلال تشویق می‌کند؛ بنابراین یک کارآفرین کششی یک کارآفرین فرصت محور است که نه‌تنها می‌تواند فرصت‌ها را کشف کرده و از آن‌ها بهره‌برداری کند، بلکه آن‌ها را نیز خلق کند. بااین‌وجود، برای ایجاد فرصت، فرد نیاز به مهارت در تعدادی از موارد مانند رهبری، تصمیم‌گیری، مدیریت منابع انسانی، طراحی استراتژی، تأمین مالی، بازاریابی و دستیابی به مزیت رقابتی دارد. عوامل و مهارت‌های ذکرشده در افراد فقیر به‌راحتی ایجاد نمی‌شود، زیرا آن‌ها با بسیاری از مسائل دیگر مواجه هستند و مانع از رشد مهارت‌های خود می‌شوند؛ بنابراین، یک کارآفرین تحت‌فشار، از طرف دیگر، کسی است که نمی‌تواند شغل مناسبی پیدا کند و شانسی برای کسب حقوق ثابت ندارد، بنابراین به دنبال یک کسب‌وکار شخصی، خود مالکیت و خودگردان است.

برخی از مطالعات استفاده از راهبردهای خاص را برای ترویج کارآفرینی در میان افراد فقیر پیشنهاد کرده‌اند. تأمین مالی و ارائه وام‌های خرد یکی از رایج‌ترین روش‌های مورد بحث برای ترویج کارآفرینی در میان افراد فقیر است. منطق اساسی اتخاذ این استراتژی این تصور است که عدم دسترسی به منابع مالی، حتی در مقادیر کم، نیات کارآفرینی افراد فقیر را مهار و سرکوب می‌کند و احساس ناامیدی را برمی‌انگیزد و مانع از تعقیب ایده‌های جدید کارآفرینی و نوآورانه می‌شود. همان‌طور که توسط برخی از طرفداران کارآفرینی مبتنی بر ضرورت پیشنهاد شده است، افراد نیازمند تنها زمانی می‌توانند کسب‌وکار خود را راه‌اندازی کنند که از طریق وام، حمایت‌های مالی، طرح‌های اعتبار خرد و غیره حمایت شوند. بااین‌حال، تعدادی از مطالعات ثابت کرده‌اند که حتی زمانی که چنین امکاناتی فراهم می‌شود، تعداد زیادی از افراد فقیر وجود دارند که هیچ قصد و تمایلی برای راه‌اندازی یک تجارت شخصی برای فرار از تله فقر نشان نمی‌دهند. درنتیجه باید توضیح داد: طرح‌های تأمین مالی چقدر در ارتقای نیت و تلاش کارآفرینی در بین افراد مستضعف مؤثر است؟

یکی از مشکلات اصلی که مانع کارآفرینی در جوامع فقیر می‌شود این واقعیت است که وقتی افراد فقیر می‌خواهند کسب‌وکار خود را راه‌اندازی کنند، با برخی مشکلات ساختاری اساسی مانند کمبود منابع مالی، آموزش و مهارت‌های مرتبط با تجارت مواجه می‌شوند؛ بنابراین، آن‌ها باید دو برابر افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی متوسط ​​یا بالا بر موانع غلبه کنند. به گفته برخی از محققان، افراد کم برخوردار نیز با مشکلات اجتماعی و فرهنگی مانند تعصب و تبعیض و انگ مرتبط با فقر مواجه هستند و همچنین مشکلات نهادی مانند فقدان قوانین و مقررات برای حمایت و تأمین منابع برای کارآفرینان غیررسمی.

یافته‌های بحث‌برانگیزی در مورد تفاوت بین انواع فرصت‌های یافت شده توسط افراد کم‌درآمد در مقابل افراد با درآمد متوسط ​​و بالا وجود دارد. برخی از محققان بر این باورند که به دلیل محدودیت‌ها و کمبود منابع (مالی، فنی، فرهنگی، آموزشی و غیره) فرصت‌های کارآفرینی ایجادشده یا کشف‌شده در محیط‌های ضعیف در مقایسه با فرصت‌های کسب‌وکار مورد بهره‌برداری، تقریباً ابتدایی، ناچیز و کم‌ثمر هستند. برخی اعتقاد دارند که جوامع کمتر توسعه‌یافته از ایده‌های کارآفرینانه استقبال نمی‌کنند و تلاش‌های کارآفرینانه را برای ظهور، توسعه و شکوفایی دشوار می‌کنند. در مقابل، برخی دیگر از گروه‌های محققان دیدگاه کاملاً متفاوتی دارند و همان‌طور که ادعا می‌کنند، به دلیل مشکلاتی که در یافتن شغل ثابت با دستمزد وجود دارد، افرادی که در فقر زندگی می‌کنند، راحت‌تر شروع به کسب‌وکار خود و تبدیل شدن به یک کارآفرین می‌کنند. با تعجب بین این دو رویکرد کاملاً متفاوت، ادبیات باید روشن کند که کدام یک فرصت‌های کارآفرینی بیشتری دارد، یک محیط توسعه نیافته ضعیف، یا یک محیط توسعه‌یافته و از نظر اقتصادی مرفه؟

درنهایت، در بحث تلاش‌ها، راهبردها و برنامه‌های فقرزدایی، لازم است عوامل مشارکت‌کننده در این دستور کار مشخص شوند. تعدادی از محققین کارآفرینی، شرکت‌های کارآفرین مستقر و صاحبان/مدیران آن‌ها را به‌عنوان عواملی معرفی می‌کنند که باید فعالیت‌های خود را به‌گونه‌ای سازمان‌دهی کنند که خدمات و محصولاتی را به جامعه و به‌ویژه افراد محروم ارائه کنند تا به مردم فقیر کمک کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. انتظار می‌رود چنین تلاش‌هایی که اغلب به‌عنوان مسئولیت اجتماعی شرکتی، وجدان شرکتی یا کسب‌وکار مسئولیت‌پذیر شناخته می‌شوند، تنها تعداد کمی از نیازهای تعداد کمی از افراد را در زمان و مکان محدود پوشش دهند. بااین‌حال، فقر گسترده‌ای که زندگی بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است، اتخاذ تدابیر سخت‌گیرانه و اساسی برای مقابله با این مشکل را ضروری می‌سازد. از سوی دیگر، گروهی دیگر از محققان، توانمندسازی افراد فقیر و مشارکت دادن آن‌ها در فعالیت‌های کارآفرینی را برای رهایی یک فرد، سپس یک خانواده و درنهایت یک جامعه از فقر توصیه کرده‌اند؛ بنابراین باید روشن شود که چه کسی سهم بیشتری در کاهش فقر دارد: یک کارآفرین مسئول یا یک کارآفرین توانمند مبتنی بر نیاز؟

جهت مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید

پرورش کارآفرینان

7 گام برای پرورش کارآفرینان

7 گام برای پرورش کارآفرینان به این بستگی دارد که بدانیم، کارآفرینی یکی از معدود انتخاب‌های شغلی در زندگی است که فرصت رشد نامحدودی را فراهم می‌کند. یک پدر و مادر، بخشی از کارشان این است که فرزندان را با توانایی تحمل سختی‌های این دنیا، ساختن شخصیت و داشتن قلبی برای دیگران تربیت کنند. همچنین مسئولیت دارند که به آن‌ها بیاموزند که چگونه به انسانیت کمک کنند و همچنین اطمینان حاصل کنند که با بزرگ‌تر شدنشان از خانواده آن‌ها مراقبت می‌شود.

وقتی بتوانید نحوه راه‌اندازی یک کسب‌وکار را درک کنید، دیگر لازم نیست برای «حقوق» به دیگران تکیه کنید. شما می‌توانید به همان اندازه که می‌خواهید درآمد کسب کنید. زندگی را همان‌طور که خود انتخاب می‌کنید زندگی کنید. یکی از چیزهایی که همیشه به فرزندان باید یاد داد این است که بخشنده باشند. برای اینکه بتوانیم به فرزندانمان کمک کنیم تا به فرصت‌هایی دست یابند که به آن‌ها امکان می‌دهد بخشنده باشند، باید ابزارها و نگرش‌هایی را به آن‌ها بدهیم که به آن‌ها امکان می‌دهد کارآفرینان موفقی باشند.

خوش‌بینی

هیچ‌کس بدبین به دنیا نیامده است. کودکان به‌طور طبیعی به دنبال بهترین چیزها هستند. ما باید از این حمایت کنیم. کارآفرینان ریسک‌های حساب‌شده را می‌پذیرند. برای اینکه مکرراً ریسک کند، یک کارآفرین باید باور داشته باشد که نتیجه مثبت خواهد بود. برای کودکان، این بدان معناست که ما باید به آن‌ها کمک کنیم تا رشد کنند و از طریق شکست‌هایشان خوش‌بینی را حفظ کنند. بچه‌های کوچک شکست می‌خورند و به تلاش ادامه می‌دهند. این چیزی است که ما باید حمایت کنیم.

شکست شرط موفقیت است. ما همیشه از شکست‌هایمان بیشتر از موفقیت‌هایمان یاد می‌گیریم. تنها شکست واقعی زمانی است که دست از تلاش بردارید. هر شکستی را برای فرزندان خود به یک تجربه یادگیری تبدیل کنید.

خلاقیت

کودکان عاشق انجام کارهای جدید، ماجراجویی هستند. به‌عنوان بزرگ‌سالان، ما تمایل داریم که با افزایش سن از این طرز فکر خارج شویم. ما درگیر مسئولیت‌های روزانه‌ای می‌شویم که ما را از تجربه همه چیزهایی که زندگی ارائه می‌کند بازمی‌دارد.

کارآفرینان حل‌کننده خلاق مشکلات هستند. آن‌ها به سرزمین‌های جدید و ناشناخته می‌روند. ما به‌عنوان والدین باید کودکان را تشویق کنیم تا چیزهای جدید را امتحان کنند، خارج از چارچوب فکر کنند، آزمایش کنند و خلاق باشند. این ذهنیت است که به ایجاد تمام نوآوری‌هایی کمک کرده است که زندگی و پیشرفت‌های تکنولوژیکی را که امروزه از آن‌ها لذت می‌بریم، ساده می‌کند.

اقناع

کودکان به‌طور طبیعی در هنر متقاعدسازی استاد هستند. چرا که با افزایش سن، ترس از فروش، مذاکره و متقاعدسازی در ما ایجاد می‌شود. یکی از بهترین کارهایی که می‌توانیم برای فرزندانمان انجام دهیم، گوش دادن و پاسخگویی متفکرانه است. هنگامی‌که پاسخ منفی است (آن‌طور که گاهی اوقات باید باشد)، به آن‌ها بگویید چرا. به آن‌ها کمک کنید بفهمند هیچ‌چیز در زندگی رایگان نیست و هر چیزی هزینه و پیامد دارد. به آن‌ها کمک کنید وقتی چیزی را می‌خواهند انتخاب‌های خوبی داشته باشند. متقاعدسازی را خفه نکنید. بااین‌حال، اگر آن‌ها شروع به حرکت از متقاعدسازی به دست‌کاری کردند، تفاوت را به آن‌ها بیاموزید و آن‌ها را به مسیر بهتری هدایت کنید.

اصول مالی

اگر نتوانید امور مالی شخصی خود را مدیریت کنید، هرگز نمی‌توانید یک تجارت را به‌طور مؤثر مدیریت کنید. سواد مالی در آمریکا یک بحران است. بسیاری از مردم از نظر مالی در وضعیت بدی هستند زیرا امور مالی خود را به‌خوبی مدیریت نمی‌کنند.

اکثر کودکان در طبیعت خود دارای درجه‌ای از خودخواهی هستند. اگر بچه دارید، «می‌خواهم»، «می‌توانم» و «می‌توانیم» را احتمالاً میلیون‌ها بار شنیده‌اید. وقتی شما را در تنگنای مالی قرار دهد خوب نیست. ما باید ارزش کار کردن، پس‌انداز کردن را به فرزندانمان بیاموزیم. اگر فرزندان شما می‌خواهند یک کسب‌وکار کوچک راه‌اندازی کنند، باید مایل به سرمایه‌گذاری در آن باشید و همچنین به آن‌ها بیاموزید که انتظار بازگشت سرمایه خود را دارید (به یاد داشته باشید که هیچ‌چیز در زندگی رایگان نیست). آن‌ها را تشویق کنید که پول خود را سرمایه‌گذاری کنند و به آن‌ها کمک کنید تا نحوه عملکرد سرمایه‌گذاری‌های خود را ارزیابی کنند. آن‌ها باید بدانند که پول چگونه کار می‌کند و برای به دست آوردن آنچه چیزی لازم است درنتیجه آن‌ها درک بهتری از ارزش واقعی آن خواهند داشت.

مهارت‌های ارتباطی

مراقب نحوه ارتباط فرزندانتان با دوستان و دیگران باشید. توانایی بیان یک چشم‌انداز و جذب دیگران از آن برای موفقیت هر کارآفرینی بسیار مهم است. توانایی برقراری ارتباط با دیگران در نحوه برقراری ارتباط شخص دیگر برای ارتباط روشن و درک در هر خانواده یا شغلی مهم است.

کارآفرینان چالش‌ها و مبارزات عاطفی زیادی را تجربه می‌کنند و باید آن‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارند. ناتوانی در برقراری ارتباط خوب، بسیاری از افراد را از داشتن میزان آسیب‌پذیری سالم بازمی‌دارد و اغلب روابط را محدود می‌کند. این می‌تواند بوسه مرگ برای یک کارآفرین باشد.

استعدادها

همه ما استعدادها و مهارت‌های خاصی داریم که با آن‌ها متولد شده‌ایم و به نظر می‌رسد که در آن‌ها عالی هستیم. وقتی نقاط قوت خود را بشناسید، بر روی آن نقاط قوت تمرکز کنید و آن‌ها را در تلاش‌های خود در کسب‌وکار به کار ببرید، می‌توانید کارهای بیشتری انجام دهید. به همین ترتیب، شما باید نقاط ضعف خود را درک کنید و اینکه چگونه می‌توانید با دیگرانی که در آن زمینه‌ها قوی هستند شریک شوید.

فرزندان خود را تشویق کنید تا فعالیت‌های متنوعی را امتحان کنند. به آن‌ها کمک کنید استعدادها و نقاط قوت خود را کشف و شکوفا کنند. همچنین به آن‌ها کمک کنید تا نقاط ضعف خود را پیدا کنند. به‌عنوان یک کارآفرین، یکی از بهترین اصول موفقیتی که می‌توانید در این زمینه بیاموزید، تمرکز بر نقاط قوت و کمک گرفتن از دیگران برای نقاط ضعف.

همان‌طور که به فرزندان خود کمک می‌کنید تا توانایی‌ها و استعدادهای خود را رشد دهند، به آن‌ها کمک کنید تا نقاط قوت را در دوستان خود ببینند. تقریباً در هر کسب‌وکاری، موفقیت با کنار هم قرار دادن بهترین تیم از افرادی حاصل می‌شود که استعدادهایشان مکمل یکدیگر است.

رهبری

جان ماکسول رهبری را به‌عنوان “نفوذ” تعریف می‌کند. مهارت‌ها و توانایی‌های رهبری می‌تواند شما را در زندگی پیش ببرد. بدون آن‌ها، شما همیشه محدود خواهید بود. در توسعه مهارت‌های رهبری، محدودیت‌ها برداشته می‌شود و می‌توان به هر چیزی دست‌یافت.

همه نمی‌توانند کارآفرین باشند، اما همه باید رهبر باشند. فرزندان خود را تشویق کنید که رهبر باشند. چه آن‌ها کارآفرینی را انتخاب کنند یا نه مهارت‌های رهبری در همه زمینه‌های زندگی به آن‌ها کمک می‌کند. آن‌ها باید قدرتی برای دنبال کردن رؤیاهایی داشته باشند که با رؤیاهایی دیگران متفاوت است.

برگرفته از سایت دانشگاه کارآفرین

 

برای مطالعه بیشتر میتوانید به ماهنامه شماره 24 دانشگاه کارآفرین در ارتباط با کارآفرینی کودک (آخرین راه نجات) مراجعه بفرمایید