نوشته‌ها

در مسیر ایده تا اجرا، چالش را تبدیل به لیموناد کنید

در مسیر ایده تا اجرا، چالش را تبدیل به لیموناد کنید

احتمالاً عبارت ” زندگی عادلانه نیست ” را بارها شنیده‌اید. غیرعادلانه یا غیرمنصفانه، موانع بالاخره خودشان را نشان می‌دهند، بعضی چالش‌برانگیزتر و بعضی دردناک‌تر. هرچند که اغلب نمی‌توانیم مهره‌های خود را انتخاب کنیم، ولی می‌توانیم روش استفاده بهتر از آن‌ها را در بازی انتخاب کنیم.

هنگامی‌که زندگی در حال پرتاب کردن لیمو به سمت شماست، این تصمیم بر عهده‌ی خودتان است که در انبوه مشکلات غرق شوید یا از لیموها، لیموناد بسازید.

با این مقدمه قصد داریم راهنمای چهار مرحله‌ای غلبه بر موانع را باهدف پیروز شدن در چالش‌ها و حرکت روبه‌جلو ارائه دهیم. این چهار مرحله به‌خصوص می‌تواند برای کارآفرینان نوپایی که ممکن است در مراحل اولیه‌ی ایده تا اجرا باشند، ولی کارها برخلاف میل یا برنامه‌ریزی‌هایشان پیش می‌رود، مفید باشد:

 

  1. واقعیت خودتان را بپذیرید

اولین قدم به‌منظور حرکت روبه‌جلو از میان موانع، پذیرش کامل واقعیت خودتان است. توجه داشته باشید که این به معنی تسلیم شدن و جا زدن نیست، بلکه همین آگاهی از حقیقت‌ها به شما توانایی حرکت روبه‌جلو، در مسیر جدیدی را می‌دهد.

حسرت رسیدن به آرزوها، فقط درد و رنجتان را افزایش و زمان و انرژی گران‌بهایتان را هدر می‌دهند. زمان و انرژی‌ای که می‌توانند به سمت راه‌حل‌های جدید هدایت شوند.

 

هر چیزی را می‌توان از انسان گرفت به‌جز استقلالش، نگرشی که در شرایط خاص انتخاب می‌کند و راهی که خودش برمی‌گزیند.

 

  1. داستان خودتان را بسازید

ویکتور فرانکل می‌گوید: ” بین محرک‌ها و واکنش‌ها، فضایی وجود دارد. این قدرت ماست که پاسخ و واکنش خودمان را در این فضا انتخاب کنیم. رشد و استقلال ما در واکنش‌‌های ماست “. درحالی‌که بسیاری از اتفاقات زندگی، خارج از کنترل ما است، این توانایی را داریم که شرایط خود را تحت تأثیر قرار دهیم و در مورد واکنش خود تصمیم بگیریم.

داستانی را نقل کنید که مبارزه‌ی شما را به‌عنوان فرصتی برای یادگیری مهارتی جدید، ملاقات با افراد جدید، دیدن جهان را از دریچه‌ای متفاوت نشان دهد و درد و اندوهتان را به چیزی مثبت و الهام‌بخش تبدیل کند.

  1. حتی خیلی کوچک ولی روبه‌جلو حرکت کنید

پیشرفت است که پیشرفت می‌سازد. کوچک‌ترین و قابل‌کنترل‌ترین اقدام را شناسایی کنید. چیزی بزرگ‌تر از خودتان ترسیم کنید که ارائه‌دهنده‌ی مسیر باشد. سپس به‌آرامی روبه‌جلو حرکت کنید و قدم کوچک ولی افزایشی و تکاملی بردارید.

  1. از حمایت دیگران بهره‌مند شوید:

وقتی افرادی را برای پشتیبانی و تشویق در کنار خود داشته باشید، غلبه بر موانع بسیار ساده‌تر و حتی لذت‌بخش‌تر خواهد بود، زیرا احتمالاً آن‌ها دیدگاه‌های تازه‌تری به مسائل داشته و گزینه‌های جدیدی پیشنهاد می‌کنند که ممکن است شما هرگز آن‌ها را موردتوجه قرار نمی‌دادید.

این فرآیند مستلزم تلاش آگاهانه است، اما به خودتان ایمان داشته باشید و اطمینان داشته باشید که قادر خواهید بود همه‌چیز را در مسیرتان، کنترل کنید. از برنامه‌ریزی لذت ببرید!

 

نویسنده: نرگس سقازاده/ پژوهشگر حوزه مدیریت

 قضاوت و تصمیم‌گیری تحت شرایط عدم اطمینان و ریسک

 قضاوت و تصمیم‌گیری تحت شرایط عدم اطمینان و ریسک

 

تصمیم‌گیری را می‌توان به‌طور گسترده به‌عنوان مجموعه پیچیده‌ای از فرآیندها، شامل چهار مرحله تعیین اهداف، انتخاب گزینه‌هایی جهت نیل به هدف، ارزیابی گزینه‌های انتخاب‌شده و درنهایت انتخاب از میان گزینه‌ها تعریف کرد. ما هرروزه با تصمیم‌گیری در دنیای همراه با عدم اطمینان مواجه هستیم. اگر تصمیم‌گیری در دنیای کسب‌وکار و امور مالی موردنظر باشد، تصمیم‌گیری کارآفرینان از بهترین مثال‌ها هستند. به‌طور سنتی، قضاوت به‌عنوان یک ارزیابی از احتمال وقوع برخی از نتایج که در آن احتمالات بین 0 و 1 محدود می‌شوند، تعریف‌شده است. قضاوت ممکن است تحت شرایط عدم اطمینان و یا تحت شرایط ریسک صورت بگیرد. ساختار قضاوت به‌طور سنتی توسط نظریه احتمالات و مفروضات آن رسمیت می‌یابد. قضاوت تحت شرایط عدم اطمینان، اگر منسجم باشد و یا به‌خوبی کالیبره شده باشد، عقلانی است. انتخاب‌های انجام‌شده تحت شرایط ریسک اگر به تصمیماتی منجر شوند که ارزش مورد انتظار و یا مطلوبیت مورد انتظار یا مطلوبیت مورد انتظار ذهنی ( تحت یک مدل روانی ) را به حداکثر برسانند، منطقی هستند.

پین و همکاران (1992) در بررسی خود به شواهد مختلفی از ریسک قضاوت احتمالی و انتخاب اشاره دارند که در حمایت از نتیجه‌گیری‌های آن‌ها این نتیجه‌گیری‌ها عبارت‌اند از:

  • استراتژی‌های تصمیم‌گیری به اقتضای ویژگی‌های کار و زمینه تصمیم‌گیری می‌باشند.
  • تصمیم‌گیرندگان به‌طور فعالانه‌ای در فرآیند تصمیم‌گیری توجیهات و اولویت‌هایی را ترسیم می‌نماید.

آن‌ها همچنین اشاره می‌کنند که در تصور محققان تصمیم‌گیرندگان اغلب اطلاعاتی که آن‌ها در ارزش اسمی می‌دهند را می‌گیرند اما برخی از شواهد حاکی از آن است که اطلاعات درواقع در فرآیند تصمیم‌گیری بازسازی می‌شوند. همان‌طور که قبلاً نیز اشاره شد تصمیم‌گیرندگان ممکن است همان تعریف عدم اطمینان که اغلب توسط محققان به‌عنوان معنای آشکار عنوان می‌شود را نپذیرند، به همین خاطر عملیاتی سازی تک‌بعدی عدم اطمینان احتمالی که توسط محققان تصمیم‌گیری مفهوم‌پردازی می‌شود ممکن است ماهیت چندبعدی عدم اطمینان که تصمیم‌گیرندگان متصور می‌شوند را منعکس نکند.

تحقیقات در حوزه قضاوت و تصمیم‌گیری به‌تازگی به نقش خلق‌وخو، مزاج و هیجانات در فرآیند تصمیم‌گیری اشاره‌کرده‌اند. علاوه بر اجزای شناختی تصمیم‌گیری، حالت‌های احساسی تجربه‌شده نیز در طول فرآیند تصمیم‌گیری و بعدازآن، مهم هستند. بررسی نقشی که عاطفه بر تصمیم‌گیری دارد برخی از عواقب ناشی از ناراحتی‌های روانی که عدم اطمینان ممکن است ایجاد کند را برجسته می‌کند. یک لیست کوتاه از برخی از این نتایج عبارت‌اند از: تأسف و نا‌امیدی، زیان‌گریزی، اضطراب ایجادشده در اثر توجه نامناسب به نتیجه با کمترین احتمال، نگرانی که بر تصمیمات مربوط به آزمون‌های پزشکی تحت نظر، تأثیر می‌گذارد. ترس از عوارض منفی جانبی مرتبط با انتخاب به یک درمان پزشکی و شک در مورد اینکه چه اقدامی انجام شود که ممکن است تصمیم‌گیرنده را برای یک دوره طولانی‌مدت در وضعیت بلاتکلیفی قرار دهد.

در نظریه‌های قضاوت و تصمیم‌گیری، عاطفه با این استدلال به مدل‌های انتخابی مبتنی بر انتظار ضمیمه می‌شود که می‌تواند ارزشی را علاوه بر مطلوبیت معمول نتیجه، بر تصمیم‌گیرنده در برداشته باشد. مدل‌های تصمیم‌گیری استاندارد برای اینکه بتوانند منعکس‌کننده توجه به عاطفه به‌منظور توصیف دقیق‌تر فرآیندهای تصمیم‌گیری باشند، نیاز به تجدیدنظر دارد به این معنا که نظریه‌های قضاوت و تصمیم‌گیری باید اقدام به مدل‌سازی اجزای احساسی تصمیم‌گیری با ترکیب آن‌ها در مدل‌های تبعی نمایند. مدل‌های تبعی فرض می‌کند که تصمیم‌گیرندگان همه‌ی جنبه‌های وضعیت تصمیم‌گیری را، قبل از رسیدن به یک انتخاب، به‌دقت در نظر گرفته‌اند. در مقابل، نظریه‌پردازان دیگر، در فرآیند تصمیم‌گیری عاطفه را از دیدگاهی غیر تبعی می‌بینند که در آن واکنش‌های احساسی ممکن است ارزیابی‌های شناختی نتیجه شده و به‌طور مستقیم بر رفتار انتخابی اثر بگذارند و یا در آن عاطفه می‌تواند به‌عنوان مبنایی برای ارزیابی اطلاعات و یا برای هدایت فرآیندهای تصمیم پس‌ازآن در شرایطی که ارزیابی شناختی دقیق موجود نیست، کمک کند.

شکل زیر ارائه‌دهنده یک چارچوب نظری اولیه برای بررسی گسترده‌تر فرآیند تصمیم‌گیری در شرایط عدم اطمینان با توجه به مسائل مطرح‌شده در این مقاله چارچوب ارائه‌شده با این فرض آغاز می‌شود که اطلاعات برای تصمیم‌گیرنده فراهم‌شده و طرح مسئله تصمیم‌گیری نشان از شروع فرآیند تصمیم‌گیری دارد.

فرض کردیم که میل به زندگی در یک جهان خاص و ناگزیر از مواجه با عدم اطمینان می‌تواند تنشی را به‌عنوان ناراحتی روانی ایجاد نماید، چنین ناراحتی در سراسر فرآیند تصمیم‌گیری طنین‌انداز است. از ابتدای بازنمود وضعیت تصمیم‌گیری و انتخاب استراتژی‌های مقابله با آن تا مدیریت متقابل عاطفه و شناخت که ما را به سمت تصمیم‌گیری و پیامدهای ناشی از انتخاب‌هایمان هدایت می‌کند. در دو سر طیف، ناراحتی بیان‌شده می‌تواند با انفعال و یا هرج‌ومرج کلی برای افراد پایان یابد. بااین‌حال در اغلب موارد، ناراحتی روحی و روانی در صورت عدم مدیریت رضایت‌بخش می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های نادرست در زندگی و کسب‌وکار شود. امیدواریم که چارچوب نظری ارائه‌شده در این مقاله چشم‌انداز تازه‌ای در حوزه‌ی قضاوت و تصمیم‌گیری تحت شرایط عدم اطمینان فراهم کند همچنین امیدواریم که چارچوب پیشنهادی، محرکی برای انجام پژوهش برای بیان شکاف‌ها در ادراک فعلی ما از این فرآیندهای تصمیم باشد.

برگرفته از مباحثی نوین در تأمین مالی کارآفرینی با کاربردهای از اقتصاد و مالی رفتاری، نویسنده پرفسور رسول یزدی پور

 

 

نویسنده: عارفه داودی/ پژوهشگر حوزه مدیریت

 

 

نقش صادرات به کشورهای هم‌جوار در خروج از بحران اقتصادی

نقش صادرات به کشورهای هم‌جوار در خروج از بحران اقتصادی

 

در دوران حاضر بخش تولید و تجارت کشور در تنگناهای ناشی از تحریم‌های اقتصادی و بانکی است. آن‌چنان‌که آدام اسمیت در تئوری تقسیم‌کار می‌گوید: تجارت منشأ ایجاد رشد و افزایش تولید و درآمد ملی است. حال این مسیر روشن به‌سوی رشد و توسعه اقتصادی با تحریم‌های متعددی، مسدود و درنتیجه تهدید جدی فرا روی بخش تولیدی کشور قرار گرفته است.

از میان کشورهایی که شریک تجاری ایران بوده‌اند، اتحادیه اروپا همیشه سهم بالایی در مبادلات کالا و خدمات با ایران داشته است؛ اما در شرایط موجود این سهم کاهش‌یافته و تولیدکنندگان باید به کشورهایی روی آورند که مزیت بیشتری در تجارت با آن‌ها وجود دارد.

منطقه‌ای که همچنان می‌توان در تجارت به آن امید داشت، همسایه‌های شرق کشور هستند.

مبادله با همسایگان مزایای فراوانی دارد. به دلیل هم‌جواری و کاهش مسافت، هزینه‌های حمل‌ونقل کاهش می‌یابد و درنتیجه سرعت ارسال محصولات بخصوص کالاهای خوراکی و فسادپذیر افزایش می‌یابد. این مزیت می‌تواند سهم بیشتری برای صادرات محصولات کشاورزی به کشورهای همسایه به وجود آورد.

مزیت دیگر این بازارهای هم‌جوار، نزدیکی و قرابت فرهنگی و اجتماعی این کشورها با ایران است. به‌عبارت‌دیگر بخشی از فرآیند بازاریابی به این وسیله طی شده و می‌توان اطمینان داشت که کالاهای صادرشده در بازارهای هدف شناخته‌شده و قابل‌مصرف هستند.

به‌عبارت‌دیگر بخشی از فرآیند بازاریابی به این وسیله طی شده و می‌توان اطمینان داشت که کالاهای صادرشده در بازارهای هدف شناخته‌شده و قابل‌مصرف هستند. علاوه براین مزیت‌های اجتماعی و اقتصادی فراوان در تجارت با کشورهای همسایه، عامل و انگیزه بسیار مهمی برای توجه ویژه به این بازارهاست.

15 کشور در اطراف ایران باوجود مرزهای آبی و زمینی وجود دارد که ارزش تجارت بین این کشورها ظرفیتی بیش از هزار میلیارد دلار دارد. سهم ایران از این عدد تنها حدود دو درصد است.

بین این کشورهای هم‌جوار نقش پاکستان و افغانستان بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا مسائلی از بعد امنیتی بین این سه کشور وجود دارد که تنها با تعاملات خوب اقتصادی و سیاسی قابل مدیریت می‌باشد. البته تبادل کالا و خدمات و همچنین نیروی کار بین این سه کشور می‌تواند به گسترش روابط اقتصادی و سیاسی در سطوح بالاتر کمک شایانی کند.

در نیمه اول سال جاری (1397) صادرات ایران به دو کشور افغانستان و پاکستان حدود 3.5 برابر ارزش صادرات ایران به 27 کشور اتحادیه اروپا بوده است.

همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد افغانستان 39 درصد از کالاهای مصرفی خود را از ایران وارد می‌کند.

هرچند میزان مبادلات ایران و پاکستان در سال‌های اخیر حدود 1.3 میلیارد دلار بوده ولی توافقاتی بین دو کشور جهت افزایش حجم و ارزش مبادلات صورت گرفته است که می‌تواند به گسترش روابط تجاری دو کشور کمک کند.

یکی از چالش‌های فراروی مبادلات تجاری بین ایران و همسایه‌های شرقی خود، موانع نقل‌وانتقال ارز می‌باشد. محدودیت‌های بانکی و عدم اتصال ال سی از طریق بانک‌ها، تجارت بین ایران و این دو کشور را دچار چالش کرده است.

مشکل دیگر، ناامنی و آسیب‌های ناشی از تروریسم بخشی از مرزهای شرقی کشور است؛ که امید می‌رود با توافقات سه‌جانبه بین ما و این کشورها امنیت بیشتر برقرار و امکان حمل‌ونقل زمینی کالاها بیشتر فراهم گردد.

مانع دیگر، قوانین دست و پاگیر گمرکی و موانع حاصل از عدم شفافیت برخی از قوانین تجاری در کشور است.

درهرصورت، افغانستان و پاکستان هر دو، کشورهایی با جمعیت قابل‌توجه و تشابهات فرهنگی و اجتماعی فراوان با ایران هستند. این دو کشور به دلایل متعددی ازجمله جنگ‌های داخلی و خارجی در طی سالیان نیاز فراوانی به سرمایه‌گذاری بیشتر و واردات ماشین‌آلات و تکنولوژی و همچنین سوخت (نفت و گاز و برق) داشته و درنتیجه فرصت و بازار خوبی برای گسترش مبادلات تجاری با ایران هستند. رفع موانع و مشکلات تجارت با این دو کشور زمینه‌ساز افزایش تولید و درآمد و همچنین بالا بردن ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری مولد و کاهش نرخ بیکاری و مهار فقر و محرومیت در استان‌های هم‌جوار با این کشورها می‌باشد.

نویسنده: دکتر معصومه شجاعی / عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند

دانشکده مخابرات به کارآفرینان فضای کار اشتراکی واگذار می‌کند

دانشکده مخابرات به کارآفرینان فضای کار اشتراکی واگذار می‌کند

در فراخوان واگذاری فضای کار اشتراکی به کارآفرینان آمده است: «این دانشکده با تمرکز بر الگوهای نوین آموزشی به دنبال حمایت از رشد کسب و کارهای نوین و توسعه مهارت‌های دیجیتال برای افزایش اشتغال است.
دانشکده پست و مخابرات بر حمایت و توسعه نوآوری در حوزه آموزش های تخصصی از طریق تهیه نرم افزارهای آموزش تعاملی در حوزه فناوری‌های دیجیتالی نوظهور (نظیرIOT، بلاکچین، داده های کلان، هوش مصنوعی، رباتیک و غیره) تاکید دارد. از این رو در نظر دارد نسبت به فراهم کردن فضای کار اشتراکی برای نیروهای جوان و متخصص در قالب تیم های استارت‌آپی (تا سه نفر) از ایده‌های نو حمایت کند.»
علاقمندان می‌توانند از تاریخ ۱۱ خردادماه تا اول تیر ۹۹ پس از مراجعه به وبسایت دانشکده به نشانی www.ictfaculty.ir فرم ارائه ایده خود را تکمیل کنند و به همراه تصویر مدارک خود اعم از رزومه، آخرین مدرک تحصیلی اعضای گروه، تصویر کارت ملی و یک عدد عکس ۴*۳ به آدرس ایمیل education@ictfaculty.ir ارسال کنند.
دانشکده مخابرات پس از دریافت و بررسی مدارک فوق در کمیته احراز صلاحیت، ۴ مورد از بهترین و عملیاتی‌ترین ایده‌های دریافتی را انتخاب و مطابق قرارداد تنظیمی بین طرفین و مطابق قوانین و ضوابط عمومی مربوطه، در مدت مشخص شده در قرارداد، برای تیم‌های منتخب اجازه حضور و فعالیت در دانشکده را صادر می‌کند.

کارآفرینی از جنس زنان

کارآفرینی از جنس زنان

برخلاف گذشته که دارایی‌ها و اموال نقش تعیین‌کننده‌ای در جایگاه اقتصادی یک سازمان داشت، امروزه نوآوری و خلاقیت، توسعه محصولات جدید و پیشرفت‌های تکنولوژیکی است که جایگاه اقتصادی یک بنگاه را در بازار مشخص می‌کند. بسیاری از کارشناسان اقتصادی، کارآفرینی را عامل اصلی ایجاد ثروت و یک ارزش اقتصادی می‌دانند. جدیدترین نظریات توسعه اقتصادی نشان می‌دهد که کارآفرینی با توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها رابطه تنگاتنگی دارد. تقریباً 6 قرن پیش، واژه کارآفرینی به مکاتب اقتصادی راه یافت. این واژه درگذر زمان با تحولات رخ‌داده در حوزه اقتصاد، تغییرات مفهومی یافت و روزبه‌روز به اهمیت آن افزوده شد. شاخص‌ها و تعاریف زیادی در معرفی کارآفرینی بیان‌شده است، اما همگی بر نوآوری، تعهد و ریسک‌پذیری اتفاق‌نظر دارند. امروزه کارآفرینی نه یک حوزه علمی نوین بلکه یک نوع راه و رسم زندگی است. بر اساس آمار مرکز جهانی کارآفرینی[1] از میان دو میلیارد و چهارصد میلیون نفر نیروی کار در جهان، مردان 50 درصد بیشتر از زنان در زمینه کارآفرینی مشغول هستند. البته این درصد در کشورهای مختلف، متفاوت است. هرچند کارآفرینان در اکثر کشورها مرد هستند، لیکن روند رو به رشد زنان کارآفرین نیز  قابل‌توجه است. در این مطلب قصد داریم به فعالیت‌های کارآفرینی زنان در جوامع مختلف بپردازیم.

ویژگی‌های زنان کارآفرین

زنان کارآفرین چه کسانی هستند؟ آیا زنان کارآفرین با مردان کارآفرین ویژگی‌های متفاوت دارند؟ بر طبق تحقیقاتی که دانشمندان علوم اجتماعی در سال ۱۹۸۴، بر روی ۴۶۳ زن انجام دادند، نتیجه گرفتند که تقریباً نیمی از زنان کارآفرین فرزند اول خانواده با طبقه متوسط اجتماعی و دارای تحصیلات دانشگاهی در علوم انسانی، متأهل و دارای فرزند بوده‌اند و همسرانشان حامی و خود نیز در زمینه‌های فنی و حرفه‌ای مشغول به کار بوده‌اند. این زنان، بیشتر خرده‌فروشی یا خدمات را به‌عنوان کسب‌وکار خود انتخاب کردند. در ۱۹۸۶ یک مطالعه مشابه زنان کارآفرین را با کارآفرینان اقلیت مقایسه کرد، در این تحقیق به این نتیجه رسیدند که زنان کارآفرین خانواده‌های سطح متوسط تا بالایی داشتند درحالی‌که کارآفرینان اقلیت از خانواده‌های سطح پایین تا متوسط بودند. مطالعات همچنین سطح تحصیلات زنان کارآفرین را بررسی کردند. آن‌ها گزارش دادند که تحصیلات کارآفرینان زن کمی کمتر از مدیران زن شاغل در سازمان‌هاست و همچنین تحقیقات نشان می‌دهد که کارآفرینان زن کمتر از کارآفرینان مرد تمایل داشتند که در رشته‌هایی مانند مهندسی درس بخوانند.

روانشناسان و جامعه شناسان متعددی سعی کرده‌اند که انواع افرادی را که به سمت مالکیت یک کسب‌وکار جذب‌شده‌اند و در آن موفق هستند، طبقه‌بندی کنند. در سال ۱۹۹۵ یک‌گونه شناسی توسط لونگ فوکس و روت برای شناسایی زنان کارآفرین انجام شد و سه نوع از آنان مورد شناسایی قرار گرفتند. نخست، کارآفرین مدیریتی، توانایی بالایی در تأثیر بر افراد و اعمال قدرت بر آن‌ها دارد و در مقابل طبیعت دیگران مخالفت می‌کند و می‌خواهد تقدیر خودش را کنترل کند. دومین نوع، کارآفرین عمل‌گرا، نیاز دارد که درآمد کسب کند و کسب‌وکار خود را به فرزندانش انتقال دهد. سومین نوع، کارآفرین موفقیت طلب، نیاز بالایی به موفقیت‌های شخصی دارد و به مدیریت و اداره افراد توجه چندانی نمی‌کند. جئوفی[2] و اسکیس[3] در 1985 چهار نوع از کارآفرینان زن را شناسایی کردند؛ کارآفرینان رسمی که سعی دارند بین مسئولیت‌های خانه و شغل خود تعادل ایجاد کنند، کارآفرینان نوآور به نوآوری و کارآفرینی متعهد بوده و زیر بار نقش‌های سنتی و جنسیتی نمی‌روند، نوع خانگی کارآفرینان بیشتر از آرمان‌های کارآفرینی به نقش‌های جنسیتی سنتی پایبند هستند و نوع رادیکالی به هیچ‌یک از نقش‌های کارآفرینی و سنتی جنسیتی خود تعهد چندانی ندارند. سنگس در سال 2007 صد کارآفرین را که در زمینه اینترنت شروع به فعالیت کرده بودند، موردبررسی قرار داد. او چهار ویژگی یک کارآفرین را برشمرد؛ اول اینکه یک کارآفرین به انتخاب و اختیار خود معتقد است و حیطه کنترل او درونی است. آن‌ها به این معتقد هستند که خودشان رفتارهایشان را کنترل می‌کنند و محیط اطراف خود را شکل می‌دهند. دوم، کارآفرینان بر ارزش‌های خود تمرکز می‌کنند و همین ارزش‌ها انگیزه‌بخش آن‌ها می‌شود. آن‌ها تحت تأثیر ارزش‌های دیگران قرار نمی‌گیرند. سوم، آن‌ها عمل‌گرا بوده و عقاید خود را با آزمون‌وخطا بهبود می‌بخشند. چهارم، آن‌ها تلاش می‌کنند تا نظر و کارهای خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. اگرچه سنگس، مشخصاً تفاوت‌های جنسیتی را بررسی نکرد، اما نتایج او با ویژگی‌های زنان کارآفرین در سایر مطالعات همخوانی دارد.

 

و اما سؤال دوم اینکه آیا زنان کارآفرین با مردان کارآفرین متفاوت هستند یا خیر، مانند اینکه آیا مدیران زن و مرد متفاوت‌اند یا نه که یک موضوع بحث‌برانگیز است. برخی محققان به سیستم‌های ارزشی مردان و زنان کارآفرین، اینکه مردان و زنان چگونه موفقیت را تعریف می‌کنند و چگونه مدیریت خود را اجرا می‌کنند، نگریسته‌اند. زنان برای مساوات ارزش بیشتری نسبت به مردان قائل هستند و مردان نیز نسبت به زنان برای امنیت خانواده ارزش بیشتری قائل هستند. خودکامیابی و دستیابی به اهداف برای زنان کارآفرین مهم بود. زنان موفقیت را به سه شیوه تعریف می‌کنند؛ کنترل روی سرنوشت خود، کار رضایت‌بخش و روابط مستمر و رضایت‌بخش با مشتریان. درحالی‌که مردان دستیابی به اهداف را به‌عنوان مهم‌ترین عامل ذکر کردند. زنان برحسب سبک مدیریتی و نوع کسب‌وکارشان، بیشتر بر کیفیت تأکید می‌کنند تا هزینه یا سفارشی کردن محصولات و همچنین از سبک‌های ارتباطی استفاده می‌کنند. زنان در کار با کارکنانش بر قدرت بخشی دوجانبه و کار تیمی تأکید بیشتری دارند. در چند پژوهش که سبک‌های رهبری مردان و زنان مدیر را مقایسه کرده است، به نظر می‌رسد که مردان بیشتر تمایل دارند در انجام کارها به سلسله‌مراتب توجه کنند تا سبک تعاملی و ارتباطی که بیشتر در مدیران زن دیده می‌شود و همچنین زنان کارآفرین توانایی کمتری برای تولید نظرات نوآورانه دارند- با دنبال کردن محصولات یا فرآیندهای جدید و یا حفره‌های بازار. ازآنجایی‌که مردان کارآفرین بیشتر از زنان در زمینه‌های تولید و تکنولوژی بالا فعالیت دارند و زنان اغلب در بخش خدمات و صنایع خرد مشغول هستند، این یافته‌ها دور از انتظار نیست – چراکه مردان فرصت بیشتری برای به‌کارگیری مفاهیم نوآوری داشته‌اند.

علی‌رغم اینکه نشریات معروف و برخی مؤسسات بر تفاوت‌های مردان و زنان کارآفرین تمرکز کرده‌اند، شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر آنکه شخصیت و سرشت آن‌ها بیش از آنکه متفاوت باشند، شبیه یکدیگرند. مسترز[4] و میر[5]، تفاوتی در گرایش زنان و مردان کارآفرین به ریسک‌پذیری مشاهده نکردند. همچنین سنفیلد[6]، لوسیر[7]، کورمن[8] و مک کینی[9] در خصوص انگیزه پیشرفت و جسارت نوآوری و ریسک‌پذیری تفاوت محسوسی بین زنان و مردان کارآفرین مشاهده نکردند. چندین مطالعه دریافته‌اند که تفاوت‌های این مردان و زنان در چیست؟ در حقیقت اختلاف‌ اغلب آن‌ها در مفاهیم اجتماعی و صنعت آن‌هاست و نه در خصایص جنسیتی. آنا[10]، جانسن[11] و مرو[12] معتقدند که تفاوت در کارآفرینان احتمالاً بیشتر مربوط به صنعتی است که در آن فعالیت می‌کنند، مثلاً در مطالعه زنان کارآفرین، از زنان شاغل در صنایع مردانه مانند ساخت‌وساز، تولید و تکنولوژی بالا، انتظار درآمد بیشتری می‌رود و این‌ها با برنامه‌ریزی بیشتری از زنان شاغل در بخش زنانه مانند خدمات و خرده‌فروشی کار می‌کنند. در صنایع زنانه، انتظار بیشتری برای برقراری تعادل میان کار و زندگی وجود دارد.

 

کارآفرینی زنان در جهان

کسب‌وکارهای متعلق به زنان در سراسر دنیا از اوایل دهه ۱۹۹۰ با سرعت زیادی رشد کرده است. طبق داده‌های بانک جهانی، یک‌چهارم تا یک‌سوم کسب‌وکارهای ثبت‌شده در بیشتر کشورهای جهان متعلق به زنان است و نرخ شروع کسب‌وکارها توسط زنان در حال پیشی گرفتن این نرخ از مردان است. بیشتر این کسب‌وکارهای کوچک بوده و در بخش‌های غیررسمی اقتصاد هستند، اما برخی هم با چندین میلیون دلار درآمد، هزاران نفر را به استخدام خود درآورده‌اند.

دلایل زنان برای شروع کسب‌وکار در کشورهای مختلف می‌تواند متفاوت باشد. برای مثال در آمریکا و کانادا برای به دست آوردن استقلال بیشتر در زندگی کاری‌ خود هستند، در حقیقت آنان می‌خواهند بین زندگی کاری و زندگی خانوادگی خود تعادل برقرار کنند و خودشان رئیس خودشان باشند. در برخی کشورها تاریخچه سیاستی و سیاسی در ورود زنان به عرصه کارآفرینی نقش ایفا می‌کند، برای مثال در چین زنان قبلاً هم کار می‌کردند و خانم‌های حرفه‌ای به دلیل تعهد کمونیسم به پرداخت برابر، دریافتی برابر با مردان داشتند؛ اما اکنون ۱۷ درصد زنان صاحب کسب‌وکار در چین، بیش از هزار نفر کارمند دارند. تغییر از اقتصاد متمرکز به یک سیستم بازار آزاد در لهستان نیز زمینه را برای زنان کارآفرین مهیا کرده است. زنان کارآفرین در لهستان سطح آموزش بیشتری از مردان کارآفرین دارند. در آفریقای جنوبی به فعالیت کارآفرینی زنان به‌عنوان راهی برای بهبود اقتصاد بیمار نگریسته می‌شد و اثر تبعیض را در عصر پس از جدایی سفیدپوستان و سیاه‌پوستان خنثی می‌کرد، اما می‌توان گفت که هنوز زنان سیاه‌پوست آفریقای جنوبی از کمبود آموزش تجارت و تبعیض جنسیتی رنج می‌برند. در برخی قسمت‌های دنیا، برخلاف کشورهای پیشرفته موانع پیش روی زنان کارآفرین بسیار است، برای ‌مثال زنان در آموزش و تجربه تجاری کمبود دارند، در تأمین مالی با مشکل مواجه هستند، ارتباطات کافی ندارند تا بتوانند با استفاده از آن زمینه رشد شرکت خود را مهیا کنند، در برخی مواقع با خصومت مواجه می‌شوند و در مدیریت مسئولیت‌های شخصی و خانوادگی خود در مقابل مسئولیت‌های کاری با مشکل روبرو می‌شوند. در کشورهای کمتر پیشرفته مانند پاکستان، زیمباوه و نیجریه گروه‌های حمایت زنان و اتاق‌های بازرگانی مانند شبکه‌های غربی در دسترس نیست. درواقع می‌توان گفت یک فرهنگ سنتی مردسالار، موفقیت زنان درصحنه کسب‌وکار را با مشکل مواجه می‌کند، البته این موضوع در حال تغییر است. بسیاری از زنان از روبان قرمز دولت شکایت دارند و همچنین از اینکه خانواده‌هایشان آن‌ها را حمایت نمی‌کنند. وجود چالش‌ها برای زنان کارآفرین در کشورهای درحال‌توسعه با توجه به سطح مشارکت آن‌ها در حال افزایش است. در برخی کشورهای درحال‌توسعه، شرکت‌های تعاونی مزیت‌هایی برای زنان کارآفرین در نظر گرفته‌اند، این شرکت‌های تعاونی با اهداف تجاری مشابه شکل می‌گیرند؛ برای مثال در بنگلادش شرکت‌های تعاونی لبنیات و یک خدمات تلفن بی‌سیم به نام ویلاژ فون وجود دارد که توسط زنان اداره می‌شود، اعضا با مشارکت هم سیاست‌ها را تعیین می‌کنند، با هم تصمیم‌گیری می‌کنند و سرمایه را هم مشترکان تأمین می‌کنند.

 

توصیه به زنان کارآفرین

یکی از اولیه‌ترین نکاتی که زنان کارآفرین باید انجام دهند تا به موفقیت دست یابند، ثبت اقدامات قبلی به‌عنوان یک مدیر یا یک مسئول فنی است. این‌یک کار مهم و حیاتی برای کسب‌وکار است که بانکداران نیز انجام می‌دهند تا ریسک اعتبارات را بسنجند. زنان بایستی شکاف‌های موجود در دانش کسب‌وکار خود را با کسب آموزش بیشتر به‌خصوص در زمینه حسابداری و بازاریابی و یا با استخدام متخصصین جبران کنند. ازآنجاکه زنان مسئولیت‌های خانوادگی زیادی بر دوش دارند، بسیار مهم است که حمایت خانواده، دوستان و سایرین را در کسب‌وکار خود جلب کنند و همچنین خود، اراده و بنیه قوی برای موفقیت داشته باشند.

سلویک[13]، زنان را در مورد 10 اشتباه رایج که معمولاً در آغاز کسب‌وکار مرتکب می‌شوند، هشدار می‌دهد.

1-آن‌ها معمولاً تعهداتی را که در راه‌اندازی یک کسب‌وکار وجود دارد، به‌اشتباه متوجه می‌شوند.

2-آن‌ها دستگاه‌های حمایتی قوی ندارند.

3- آن‌ها در مورد بازاری که می‌خواهند وارد شوند، تحقیق نمی‌کنند.

4-آن‌ها هزینه‌های خود را کمتر از واقع پیش‌بینی می‌کنند.

۵-آن‌ها فروش‌ خود را بیش از واقعیت برآورد می‌کنند.

۶-آن‌ها در تمرکز بر مسائل مالی با شکست مواجه می‌شوند، بخصوص در مورد جریان نقد و هزینه‌هایی که مرتبط با درآمد هستند.

7-آن‌ها افراد درستی را استخدام نمی‌کنند و اغلب از خانواده یا دوستان خود هستند.

8-آن‌ها بیش از آنکه دنبال واقعیت باشند، در جستجوی تائید کارهای خود هستند.

9-آن‌ها شریک‌های تجاری غیرضروری را به کار می‌گیرند.

10-در داشتن یک طرح کسب‌وکار واحد با شکست مواجه می‌شوند.

 

 

با اقتباس از؛ Woman in Business, Martha E. Reeves

 

[1] GEM

[2] Geoffee

[3] Scase

[4] Masters

[5] Meier

[6]Sonfield

[7] Lussier

[8] Cormen

[9] McKinney

[10] Anna

[11] Jansen

[12] Mero

[13] Solovic

نویسنده: شادی لطیفیان/ پژوهشگر حوزه مدیریت

چرا دارا خسروشاهی الگوی مثال‌زدنی دنیای کارآفرینی است؟!

چرا دارا خسروشاهی الگوی مثال‌زدنی دنیای کارآفرینی است؟!

 

 

دارا خسروشاهی، متولد ۷ خرداد ۱۳۴۸ (۲۸ می ۱۹۶۹) در تهران است. پدر او، حسن خسروشاهی از کارآفرینان به‌نامی است که کارخانه‌های تولیدی زیادی را در ایران تأسیس کرده است. دارا خسروشاهی که در سال‌های ابتدایی تحصیل از ایران مهاجرت کرده است، اکنون به یکی از مشهورترین مدیرعاملان دنیای فناوری تبدیل‌شده و پس از ۱۲ سال فعالیت حرفه‌ای در شرکت اکسپدیا، اخیراً پیشنهاد مدیرعاملی اوبر (uber) بزرگ‌ترین سرویس تاکسی اینترنتی جهان را دریافت کرده است.

والدین

حسن خسروشاهی و نزهت خسروشاهی، پدر و مادر دارا خسروشاهی هستند. حسن خسروشاهی تاجر نامدار ایرانی است که بسیاری از کارخانه‌های بزرگ ایرانی بانام او و خاندان خسروشاهی تأسیس‌شده‌اند. حسن خسروشاهی مدارک دانشگاهی خود را در رشته‌های اقتصاد و حقوق از دانشگاه تهران دریافت کرده است.

برندهای تولی‌پرس، تولیددارو، مینو، تی‌دی و غیره، تنها بخشی از کارخانجات و شرکت‌هایی هستند که حسن خسروشاهی در ایران تأسیس کرد. او در سال ۱۹۷۸ همراه با خانواده‌اش از ایران مهاجرت کرد. تا سال ۱۹۸۱ خبری از این خانواده در دست نبود تا اینکه ردپای خسروشاهی بزرگ، در سال ۱۹۸۱ در ونکور کانادا پیدا شد.

او پس از نقل‌مکان کامل به کانادا، اولین فعالیت‌های تجاری خود را با تأسیس شرکت Persis Holdings آغاز کرد و پس از مدتی، اولین شعبه‌های فروشگاه‌های معروف Future shop را در کانادا تأسیس کرد. این فروشگاه‌های زنجیره‌ای که به فروش تجهیزات الکترونیکی معروف هستند، در سال ۲۰۰۱ توسط best buy خریداری شدند. ثروت حسن خسروشاهی در سال ۲۰۱۲ حدود ۹۴۰ میلیون دلار برآورد شده است.

 

سال‌های ابتدایی (زندگی در ایران و مهاجرت)

دارا خسروشاهی تا سن ۹ سالگی به همراه خانواده‌اش در ایران اقامت داشته است. خانواده‌ی او در این سال‌ها ۱۵ کارخانه را در ایران اداره می‌کردند. این کارخانه‌ها در صنایع گوناگون از مواد غذایی گرفته تا دارو، لوازم‌آرایشی و بهداشتی و شوینده‌ها فعال بوده‌اند. خسروشاهی سال‌های زندگی در ایران را بسیار جذاب می‌داند و از آن سال‌ها، محصول به‌یادماندنی پودر لباسشویی “دریا” را به یاد می‌آورد که برای رقابت با تاید در آن زمان تولید می‌شده است.

دارا خسروشاهی پس از شروع مبارزات انقلاب اسلامی در ایران، همراه با خانواده‌اش کشور را ترک می‌کند. آن‌ها ابتدا به شهر نیس رفته و سپس به نیویورک مهاجرت می‌کنند. او این سال‌ها و تنش‌های میان دولت آمریکا و ایران به یاد می‌آورد و از فوتبال، به‌عنوان پلی برای دوست شدن با آمریکایی‌ها یاد می‌کند.

دوران نوجوانی خسروشاهی برای او آسان نبوده است. پدرش برای مدتی به ایران بازگشته و در طول ۴ سال اقامت پدر، مادرش مجبور بوده او و برادرانش را به‌تنهایی در غربت تربیت کند.

تحصیلات دانشگاهی

دارا خسروشاهی به پیشنهاد پدر که پزشکی را بهترین حرفه می‌دانسته، برای جراح شدن وارد دانشگاه می‌شود. او علاقه‌ای به این رشته نداشت و به همین خاطر پس از مدتی به مهندسی بیوالکتریک تغییر رشته داد. او مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۹۱ از دانشگاه براون دریافت کرد.

ورود به دنیای کسب‌وکار

خسروشاهی پس از فارغ‌التحصیلی بین ادامه تحصیل و وارد شدن به دنیای کسب‌وکار باید یکی را انتخاب می‌کرد. او در تابستان پس از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان کارآموز به شرکت Allen & Company رفت و آنجا با فعالیت‌های سرمایه‌گذاری و بورس اوراق بهادار آشنا شد. فعالیت در این فضا او را به کار کردن تشویق می‌کند و دارا خسروشاهی تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی به پایان می‌رساند.

مدیرعامل سابق اکسپدیا تا سال ۱۹۹۸ در Allen & Company مشغول به کار بود. او از سال ۱۹۹۵ معاون این شرکت سرمایه‌گذاری شد. سال ۱۹۹۸ بود که دارا خسروشاهی پس از فعالیت‌های حرفه‌ای درزمینه‌ی سرمایه‌گذاری و بانکداری، با بری دیلر آشنا می‌شود. دیلر که استعداد بالای خسروشاهی در مدیریت و آنالیز مالی را می‌بیند، از او دعوت می‌کند که به شرکت InterActiveCorp بپیوندد. خسروشاهی در IAC سمت مدیر امور مالی را بر عهده گرفت.

 

این هلدینگ بزرگ متشکل از معتبرترین برندهای رسانه‌ای اینترنتی مانند HomeAdvisor, Vimeo, Dotdash (About.com), Dictionary.com, The Daily Beast و Investopedia است. IAC در سال ۲۰۰۳ شرکت اکسپدیا را خریداری کرد و دارا خسروشاهی از سال ۲۰۰۵ به سمت مدیرعاملی این زیرمجموعه‌ی جدید انتخاب شد.

فعالیت در اکسپدیا (Expedia)

زمانی که خسروشاهی به اکسپدیا پیوست، دوران اوج محبوبیت اینترنت و انبساط حباب سایت‌های اینترنتی بود. او که در زمان کار در IAC این شرکت را زیر نظر داشت، پس از پیوستن به Expedia پیشرفت‌های زیادی را تجربه کرد. خسروشاهی سال‌های اولیه‌ی مدیرعاملی در این شرکت را دشوار می‌داند و می‌گوید در ابتدا نمی‌توانسته بافرهنگ کاری کنار بیاید. او از این سال‌ها به‌عنوان زمانی که نقش پررنگی در تغییر رفتارهای مدیریتی‌اش داشته یاد می‌کند.

در طول دورانی که خسروشاهی مدیرعامل اکسپدیا بوده است، این شرکت مسافرتی فعالیت خود را به بیش از ۶۰ کشور جهان گسترش داد و با برندهایی مانند Hotels.com و Hotwire که سرویس‌های آنلاین رزرواسیون هستند، توانست درآمد خود را به شکل قابل‌توجهی افزایش دهد.

 

البته موفقیت کنونی اکسپدیا به‌دوراز چالش نبوده است. آن‌ها در سال‌های ابتدایی با بحران مالی مواجه شدند و اکنون نیز رقیب بزرگی به نام Airbnb تجارت آن‌ها را تهدید می‌کند.

درآمد اکسپدیا در ۱۲ ماه اخیر به ۹ میلیارد دلار رسیده و طبق آمار، این شرکت رشد درآمدی ۲۶ درصدی داشته است. درآمد این شرکت در ابتدای کار خسروشاهی ۲.۱ میلیارد بوده که این مقدار رشد، نشان از موفقیت این مدیر ایرانی-آمریکایی دارد.

مدیرعاملی اوبر (Uber) و چالش‌های پیش رو

خبری که امروز در مورد شرکت اوبر منتشر شد، بسیاری از فعالان دنیای فناوری و صنعت حمل‌ونقل را شوکه کرد. هیئت‌مدیره‌ و سرمایه‌گذاران اوبر که به دنبال مدیرعاملی جدید برای جایگزینی تراویس کالانیک، موسس اوبر و مدیرعامل فعلی بودند، به‌یکباره خسروشاهی را که بین نامزدهای این پست قرار نداشت، معرفی کردند. البته هنوز خبر پذیرفتن این پست از طرف خسروشاهی منتشرنشده؛ اما پیش‌بینی می‌شود او باوجود قراردادی که تا سال ۲۰۲۰ با اکسپدیا دارد، این شرکت را به مقصد بزرگ‌ترین تاکسی اینترنتی دنیا ترک کند.

اگر خسروشاهی پیشنهاد جدید را قبول کند، به‌عنوان رهبر یکی از باارزش‌ترین استارتاپ‌های دنیای فناوری شناخته خواهد شد. سرمایه‌گذاران اوبر ارزش این شرکت را حدود ۶۰ میلیارد دلار عنوان کرده‌اند. البته این موقعیت جذاب، مشکلات و چالش‌های زیادی را نیز برای خسروشاهی به همراه خواهد داشت. او باید فرمان این تاکسی اینترنتی را بار دیگر به دست گرفته و پس از ماه‌ها دعواهای حقوقی و مشکلات مدیریتی داخلی، آن را به جاده‌ی موفقیت قبلی برگرداند.

خسروشاهی که اکثر عمر کاری خود را در واشنگتن گذرانده، در سیلیکون ولی آن‌چنان شناخته‌شده نیست. اگرچه هردوی این مکان‌ها به‌عنوان قطب‌های فناوری آمریکا شناخته می‌شوند، اما رقابت‌هایی نیز میان آن‌ها وجود دارد.

خسروشاهی پس از قبول سمت مدیرعاملی اوبر، با مشکلاتی همچون دعواهای مدیرعامل قبلی با سرمایه‌گذار اصلی یعنی Benchmark، مشکلات قانونی خودروهای خودران اوبر و چالش‌های مالی فراوان روبرو خواهد بود. به‌طورقطع او پس از شروع دوره‌ی کاری باید ابتدا فکری به حال وضعیت مالی نگران‌کننده‌ی اوبر بکند و یک مدیر مالی حرفه‌ای استخدام کند.

مدیرعامل سابق اکسپدیا، تجربه‌ی زیادی در صنعت حمل‌ونقل ندارد. البته گفته می‌شود او یکی از سرمایه‌گذاران Convoy است که نوعی اوبر برای خودروهای سنگین محسوب می‌شود. به‌هرحال شروع کار خسروشاهی در اوبر آسان نخواهد بود و او مدتی را باید برای آشنایی بافرهنگ این شرکت بگذراند و احتمالاً اقداماتی را برای اصلاح آن انجام دهد.

فعالیت‌های دیگر

خسروشاهی در حال حاضر در هیئت‌مدیره‌ی نیویورک‌تایمز و Fanatics عضویت دارد. Fanatics استارتاپی در حوزه‌ی فروش محصولات ورزشی است.

فعالیت خسروشاهی در نیویورک‌تایمز، روحیه‌ای انتقادی همراه با فعالیت‌های سیاسی پراکنده به او داده است. او از منتقدان جدی سیاست‌های دونالد ترامپ است و در زمان ارائه‌ی لایحه‌ی محدودیت اتباع خارجی در آمریکا، اعتراضاتی جدی به آن داشت. (www.kasbbin.ir)

 

نویسنده: دکتر عرفان حاجی آخوندی / مدرس و پژوهشگر دانشگاه

 

 

www.ErfanAkhoondi.ir

دو مفهوم متفاوت از کارآفرینی

دو مفهوم متفاوت از کارآفرینی

 

کارآفرینی مربوط می‌شود به ایجاد کسب‌وکاری جدید که قبلاً وجود نداشته است. اما با توجه به ترویج کارآفرینی در مناطق مختلف جهان، حداقل می‌توان به دو مفهوم بسیار متفاوت از کارآفرینی اشاره نمود. این تفاوت‌ها تأثیر بسزایی دارند، زیرا هرکدام از این نوع کارآفرینی اهداف و نیازهای متفاوتی را در خود به دنبال دارند.

کارآفرینی در سازمان‌های کوچک و متوسط:

نوع اول کارآفرینی مربوط به کارآفرینی در سازمان‌های کوچک و متوسط است. به‌احتمال‌زیاد، این نوع کسب‌وکار را یک نفر برای خدمت به بازار محلی راه انداخته و آن را تبدیل به کسب‌وکاری کوچک یا متوسط می‌کند، که در این بازار محلی خدمات‌رسانی را انجام می‌دهد . این نوع کسب‌وکار را اغلب فرد و نزدیکانش تأسیس می‌کنند که به‌احتمال‌زیاد کسب‌وکاری خانوادگی است و کنترل دقیق کسب‌وکار کوچک در آن مهم است. “پاداش” کسب‌وکار برای این بنیان‌گذاران در درجه اول در قالب استقلال شخصی و جریان نقدی حاصل از کسب‌وکار است. به‌طورکلی، این نوع کسب‌وکار نیاز به جمع‌آوری پول زیادی ندارد. زمانی که پول موردنیاز برای این کسب‌وکار فراهم شود، به‌سرعت موجب افزایش درآمد و ایجاد شغل می‌شود. چنین کسب‌وکارهایی می‌تواند ازلحاظ جغرافیایی پراکنده باشد و مشاغلی که آن‌ها ایجاد می‌کنند عمدتاً “غیرقابل‌مبادله” است؛ به این معنی که برای کاهش هزینه‌ها نمی‌توان آن‌ها را به‌جای دیگر انتقال داد. غالباً این کسب‌وکارها خدماتی هستند یا فروشندگان محصولات شرکت‌های دیگرند. تمرکز آن‌ها بر بازارهای محلی عامل کلیدی متمایزکننده است.

کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری:

در مقایسه با نوع اول کارآفرینی، کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری پر ریسک تر و بلندپروازانه تر است. کارآفرینان این سازمان‌ها تمایل به خدمت‌رسانی در بازارهایی فراتر بازار محلی دارند و به دنبال فروش محصولات خود در سطح جهانی، یا حداقل در سطح منطقه‌ای هستند. این کارآفرینان معمولاً به‌صورت گروهی و با کمک فناوری، پردازش مدل کسب‌وکار یا نوآوری‌های دیگر به ایجاد کسب‌وکاری جدید می‌پردازند که به آن‌ها مزیت رقابتی قابل‌توجهی در مقایسه با سایر شرکت‌های موجود می‌دهد. آن‌ها بیش از آنکه علاقه‌مند به کنترل باشند، به خلق ثروت علاقه دارند و اغلب، به‌منظور حمایت از برنامه‌های رشد بلندپروازانه خود، مجبور به فروش سهام شرکت می‌شوند. این کارآفرینان در ایجاد کسب‌وکار خود اغلب به‌کندی عمل می‌کنند، اما زمانی که توجه مشتری را جلب می‌کنند، رشد صعودی چشمگیرتری دارند. رشد همان چیزی است که آن‌ها در زمان تهدید از دست دادن کنترل شرکت و داشتن صاحبان متعدد جست‌وجو می‌کنند. درحالی‌که شرکت‌های کوچک و متوسط معمولاً تمایل به رشد نسبتاً کمی دارند، شرکت‌های مبتنی بر نوآوری بیشتر علاقه‌مند به پیشرفت و گسترش‌اند. به‌منظور تحقق بلندپروازی‌های خود، آن‌ها به رشد سریع و گسترده نیازمندند تا بتوانند به بازارهای جهانی خدمات‌رسانی کنند.

کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری موجب ایجاد شرکت‌هایی با مشاغلی “قابل‌مبادله” می‌شود که اگر برون‌سپاری منجر به رقابتی‌تر شدن کل کسب‌وکار شود، این مشاغل کاملاً برون‌سپاری خواهند شد. این شرکت‌ها به‌احتمال‌زیاد ازلحاظ جغرافیایی تنوع کمتری دارند و در اطراف خوشه نوآوری متمرکزشده‌اند. به‌طورکلی، برای نشان دادن درآمد یا مشاغل جدید، هرگونه سرمایه‌گذاری یا تزریق پول نیازمند زمان بسیار طولانی‌تری است.

در کوتاه‌مدت، مدل کارآفرینی در سازمان‌های کوچک و متوسط بهتر جواب می‌دهد. اما با صبر و شکیبایی، سرمایه‌گذاری در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری ظرفیت آن را دارد که به نتایج ماندگارتری برسد، همان‌گونه که این امر در مورد شرکت‌هایی مانند اپل، گوگل، هیولت پاکارد و دیگر شرکت‌های سهامی عام نیز دیده می‌شود.

تمرکز ما بر کارآفرینی در سازمان‌های مبتنی بر نوآوری است

اقتصاد سالم هر دو نوع کارآفرینی را شامل می‌شود و نقاط قوت و ضعف هر دو آن‌ها هیچ‌یک بهتر از دیگری نیست. آن‌ها اساساً آن‌قدر متفاوت‌اند که برای موفقیت در هریک نیازمند بینش‌های متفاوت و مجموعه مهارت‌های متفاوت است.

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه