اثر کارآفرینی بر رشد اقتصادی
اثر کارآفرینی بر رشد اقتصادی
رشد و توسعه اقتصادی بهعنوان یکی از مهمترین اهداف سیاستگذاران در تمام جوامع محسوب شده و پیوسته تلاش میشود تا عوامل مؤثر بر رشد و توسعه و راههای رفع موانع آنها شناسایی شود؛ اما در دوران معاصر، رشد اقتصادی نه در برخورداری از منابع مالی فراوان یا منابع طبیعی خدادادی، بلکه درگرو داشتن افکاری پویا است. اقتصاد عصر حاضر هرچند از بازوی نیروی کار و سرمایههای مالی استفاده میبرد، اما قدرت خود را از تفکر اشخاصی میگیرد که دست به آفرینش زده و سعی در دگرگونی شرایط دارند. منابع فیزیکی و داراییهای مشهود که در جایگاه دیروز یک بنگاه نقش اساسی داشتند، جای خود را به نوآوری، ابداع و خلق محصولات جدید دادهاند. بزرگترین سرمایههای یک بنگاه اقتصادی، منابع انسانی یا نیروهای اهل فکر، یادگیرنده و خلاق هستند و این نیروها کسانی جز کارآفرینان نیستند. کارآفرینی و همچنین نوآوری منتج از خلاقیت بهعنوان پیشفرضهای رشد اقتصادی، نتایج مطلوب یک اقتصاد پویا را رقم میزنند. ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است و کشورهایی میتوانند در چنین اقتصادی موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند.
در ادبيات اقتصادى، دیدگاههای متفاوتى درباره كارآفرينى بيان شده است كه از سه مكتب فكرى اصلى نشأت میگیرد. مكتب اول، مكتب سنتى اتريش-آلمان است. در اين مكتب، مشاركت دو اقتصاددان با نامهای تانن و شومپيتر بيش از همه مشاهده میشود. تانن در محاسبه سود حاصل از كارآفرينى در مدل نظرى خود، عوامل مخاطره و عدم اطمينان را وارد كرد. وى بازرگان را بهعنوان فردى كه عايدى ثابتى دارد، در نظر نمیگرفت، بلكه بهعنوان فردى میپنداشت كه به توانايى ابداعى خود اتكاء دارد. اين عامل بعدها بهعنوان توانايى نوآورى در هسته نظريه شومپيتر قرار گرفت. شومپيتر نيز نظریههای بوهن- بائرك را با نظریههای منگر و وايزر كه هر دو عضو مكتب اتريشى بودند و نيز با نظریههای ماركس، وبر و والراس در هم آميخت و مفاهيم و برداشتهای انديشمندان مذکور را در برداشتها و قالب تفکر خود ادغام کرد.
مكتب دوم، مكتب اتريشى جديد است. كيرزنر و ميزس دو تن از اقتصاددانان اين مكتب هستند. به اعتقاد كيرزنر، كارآفرينى به معنى ايجاد هماهنگى و سازگارى متقابل بيشتر در عمليات بازار است. ميزس نيز كه بر اهميت كارآفرينى در اقتصاد بازار تأكيد داشت، معتقد بود كه كارآفرين به تغييرات در اطلاعات بازار، حساس است. در اين مكتب بر تواناییهای كارآفرين در درك فرصتهای سودآور تمركز میشود. فرصتهای سودآور نيز در صورتى پيش میآید كه تناسبى بين قيمت محصول در بازار كالا و قيمت عوامل توليدكننده اين كالا در بازار عوامل توليد وجود نداشته باشد. كارآفرين قبل از ديگران متوجه اين عدم تناسب میشود و عاملى كه كارآفرين را از فرد واسطهگر متمايز میکند، اين است كه خريد نهاده، مقدم بر فروش محصول است. در زمان تصمیمگیری براى توليد محصول، قيمت محصول هنوز تعيين نشده است و كارآفرين حدس میزند كه قيمت محصولات در آينده باقیمت فعلى عوامل توليد مطابقت ندارد.
مكتب سوم، مكتب نئوكلاسيك است. نظريه نئوكلاسيك بيشتر بر مبناى اندیشههای مارشال شكل گرفته است. مارشال تفاوتى بين كارآفرينى و ساير کسبوکارها قائل نمیشود. در الگوى نئوكلاسيك، كارآفرينان نيز همانند ساير کسبوکارها در چارچوب الگوى رقابت كامل و تحت فروض آن فعاليت میکنند.
کارآفرینی بهعنوان فرآیند شناسایی، ارزیابی و بهرهبرداری از فرصتها در قالب راهاندازی و مدیریت کسبوکارهای جدید با هدف ارائه کالا یا خدمت جدید، نقش بسزایی در رشد اقتصادی ایفا میکند. بهطوریکه در بسیاری از کشورها بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی، اشتغالزایی، مشاغل جدید و نوآوریها، دستاورد کارآفرینی و شرکتهای کوچک و متوسط است. به عقیده بورنت، بهمنظور دستیابی به توسعه اقتصادی، یک کشور باید هم رشد اقتصادی و هم تغییرات بنیادی در ساختار اقتصاد را تجربه کند، در این راستا، کارآفرینان این دگرگونیها را هماهنگ کرده و مجاری جدیدی برای فعالیت اقتصادی و اشتغال ایجاد میکنند. لذا امروزه توسعه کارآفرینی به یکی از اهداف اساسی تبدیلشده و بهعنوان یکی کاربردیترین و عملیترین استراتژیها برای مبارزه با بسیاری از مشکلات و مسائل جامعه مانند رکود، تورم، بیکاری، فقر و توسعه عدالت اجتماعی مطرح شده است.
کشورهای فقیرتر برای رشد اقتصادشان، از فعالیت کارآفرینی بیبهره بودهاند. چهبسا دلیل این امر، عدم حضور شرکتهای در حد کفایت بزرگ در این کشورها باشد. چراکه بنگاههای بزرگ، در فرآیند حرکت از اقتصاد درحالتوسعه به اقتصاد توسعهیافته، نقش مهمی را ایفا میکنند. آنها از طریق گسترش صرفههای ناشی از مقیاس قادرند، کالاهایی با تکنولوژی متوسط تولید کنند. بسیاری از کارگران این قابلیت را دارند که با فعالیت در بنگاههای بزرگ، بهوسیله آموزش حین کار، بهرهوری بیشتری داشته باشند و از شرکتهای بزرگ نیز بیاموزند. همچنین این امکان فراهم میشود تا در مجاورت بنگاههای بزرگ، بنگاههای کوچکتر رشد کنند.
در پایان باید گفت که ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است، در چنین اقتصادی کشورهایی میتوانند موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آنها میزان فعالیتهای کارآفرینانه بالاتر است بهواسطه طبیعت کارآفرینی در تطبیق با تغییرات، قادرند تا در اقتصاد جهان موقعیت بهتری کسب کنند.
نویسنده: امیرآزادارمکی
پژوهشگر حوزه اقتصاد و کارآفرینی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!