کارآفرینی معیشتی دیجیتال

کارآفرینی معیشتی دیجیتال


کارآفرینی معیشتی دیجیتال : اولین بار در سال 1734 کانتیلون با تأکید بر ریسک، کارآفرینی را به عنوان «خود اشتغالی با یک بازده غیرقطعی» تعریف کرد. بسیاری از تعاریف متنوع کارآفرینی در قرن بیستم، با ظهور فرم‌های مدرن اقتصاد و سازمان پدید آمدند. در رویکرد شومپیتر (1934) کارآفرینان به عنوان افرادی تعریف شدند که به خصوص با تکیه بر نوآوری «از فرصت‌های بازاریابی از طریق نوآوری فنی و یا سازمانی استفاده می‌کنند».

در تلاقی تکنولوژی‌های دیجیتال و کارآفرینی، کارآفرینی دیجیتال معمولا یک رویکرد کاملا جدید در نظریه‌های کارآفرینی عنوان می‌شود. در توضیح باید گفت که، زیرساخت دیجیتال (ابزارهای تکنولوژی دیجیتال و سیستم‌های دیجیتال (برای مثال رایانش ابری، تحلیل داده، جوامع آنلاین، رسانه اجتماعی، چاپ سه بعدی و بازار دیجیتال) ارتباطات، همکاری و قابلیت‌های رایانشی را فراهم می‌کنند که فرآیند کارآفرینی را ممکن ساخته، و به دموکراتیزه کردن کارآفرینی در دهه گذشته منجر شده‌اند. با دور زدن بازارهای بالغ و رقابتی که شانس موفقیت تازه واردان را کاهش می‌دهد، کارآفرینی دیجتال از آستانه پایین‌تر کارآفرینانی که خواهان آغاز کسب‌وکار خود هستند، بهره می‌برد. این مورد به فرآیندهای کارآفرینی کمتر محدودشده است. بنابراین، طرح‌های کارآفرینی دیجتال تازه تر و کارآفرینان دیجیتال جوان تر هستند.

لذا پژوهش در مورد کارآفرینی دیجیتال بر کارآفرینان جوان، آموزش دیده، و شهری و فرصت محور تمرکز می‌کند، که از شبکه‌های اجتماعی تاثیرگذار و ترکیبی از مهارت‌های کسب‌وکاری و فنی به روز بهره می‌برند و استارت‌آپ‌هایی را به امید اینکه اوبر، سلزفورس، ایربی‌اندبی یا اسپاتیفای بعدی باشند، راه اندازی می‌کنند.

برای مطالعه بیشتر در حوزه کارآفرینی دیجیتال میتوانید مطلب مقدمه کارآفرینی دیجیتال را مطالعه بفرمایید

اهمیت سرمایه اجتماعی در کارآفرینی معیشتی دیجیتال

کارآفرینی معیشتی به عنوان اقدامات کارآفرینانه‌ای تعریف شده است که توسط افرادی که در فقر زندگی می‌کنند انجام می‌گیرد. در مقابل با پژوهش کارآفرینی سنتی، کارآفرینی معیشتی برای ایجاد رفاه برای کارآفرینان نیست، بلکه در مورد «دوام زندگی» کارآفرین است. ابعاد و پویایی این مفهوم در کشورهای در حال توسعه یعنی کشورهایی که در آن‌ها به عنوان یک بخش فعال و مشهود اقتصادی وجود دارند، به خوبی تشریح شده است. در این کشورها، میلیاردها فرد فقیر کارآفرین وجود دارند. برای مثال، 47% تا 69% از خانوارهایی که در زیر 2 دلار در یک روز در پرو، اندونزی، پاکستان و نیکاراگوئه زندگی می‌کنند، یک «کسب‌وکار» غیر کشاورزی دارند. با وجود فقدان منابع، چه از لحاظ مالی (سرمایه کم یا عدم وجود سرمایه، سختی‌ها در اتخاذ اعتبار)، چه از لحاظ تکنولوژی (مهارت کم) و چه از لحاظ نهادی، کارآفرینان معیشتی از یک شبکه اجتماعی متراکم در سطح محلی جوامع و همسایگان فقیر خود برخوردار هستند. این به نوبه خود دسترسی به بازارهای همتا به همتا غیررسمی (فیزیکی) را که به عنوان عامل تعیین کننده در استراتژی‌های معیشتی در کشورهای در حال توسعه تایید شده است، برای تراکنش‌های کوچک مقیاس تسهیل کرده است. برای همین کارآفرینان معیشتی، سرمایه اجتماعی سرمایه اولیه است.

سرمایه اجتماعی برای درک کارآفرینی در زمینه فقر، مانند بازارهای معشیتی مفید است؛ چرا که این موارد معمولا به نزدیکی فیزیکی و اجتماعی- فرهنگی بازیگران وابستگی دارد و تعاملات چهره به چهره بین خریداران وفروشندگان یکی از ویژگی‌های مهم آن است. زمانی که پای سود و درآمد به میان می‌آید، کارآفرینان معیشتی از نظر منابع ضعیف هستند، اما با ارتباطات اجتماعی بین افراد از نظر شبکه‌ای، غنی هستند. و این مورد اشتراک گذاری اطلاعات و اجرای کسب‌وکار کوچک را تسهیل می‌کند. در اصل، این کسب‌وکارها از شبکه‌های خود برای دسترسی به بازار غیررسمی استفاده می‌کنند که اغلب در سطح جوامع محلی (جایی که به عنوان فروشنده و خریدار عمل می‌کنند) اجرا می‌شوند. به لطف تعاملات چهره به چهره، تعامل‌ها در بازارهای معیشتی سیال هستند و مقدار، قیمت و شرایط تراکنش‌ها به سرعت مورد توافق قرار می‌گیرد.

ساکنان محله‌های محروم در کشورهای توسعه یافته فرصت‌های کمی برای تولید درآمد اضافی با فروش محصولات و خدمات خود دارند، چرا که شبکه اجتماعی آن‌ها بسیار محدود است و در درجه اول از بیکاران بلند مدت (کسانی که نیاز کمی به این چنین خدماتی دارند) تشکیل شده است. آن‌ها همانند همتایان خود در کشورهای در حال توسعه با موانع مشابهی مانند منابع ضعیف روبرو هستند و علاوه بر آن فقدان دیگر آنها، نبود سرمایه اجتماعی است که دسترسی به بازارهای همتا به همتا غیررسمی (فیزیکی) را برای تراکنش‌های کوچک از آنها سلب می‌کند. اما این مسئله همیشه صادق نبوده‌است.

تکنولوژی‌های دیجیتال جدید (دستگاه‌های موبایل قدرتمند، تکنولوژی GPS) در دست میلیون‌ها مصرف کننده امکان تبادلات همتا به همتا دیجیتال در روابط اجتماعی افقی فراهم کرده است. پلتفرم‌های همتا به همتا با کمک به کاهش هزینه‌ها و موانع ورود به بازار که شرکت‌های کارآفرینی کوچک  را به چالش می‌کشد، میزبان میلیون‌ها سرمایه گذار کارآفرین هستند. با توجه به سواد فنی، شروع یک کسب‌وکار بر پلتفرم‌های همتا به همتا موجود (مانند گروه‌های خرید و فروش فیسبوک) نیازمند دانش دیجیتال کمتری نسبت به وب سایت‌هایی هستند که به طور کامل توسط استارت‌آپ‌های ایجاد می‌شوند. ‌اند

بدین ترتیب، پلتفرم‌های همتا به همتا در کاهش موانع منطقی و نهادی سهم دارند. علاوه بر این، با فراهم کردن تلاقی عرضه و تقاضا با هزینه حاشیه‌ای صفر و فرمی از بازار را برای مهارت‌هایی که در بازار شغلی رسمی دست کم گرفته می‌شوند،کالاهای با ارزش پایین و خدمات یا صنایع دستی کم ارزش ایجاد می‌کنند. این همان ‌اقتصاد مشارکتی‌ای است که وجود بازارهای خاص بسیار کوچک را که در غیر این صورت غیرسودآور و غیرمقیاس پذیر هستند، تسهیل می‌کند و فرصت‌هایی برای کارآفرینان معیشتی فراهم می‌کنند پس میتوان ادعا کرد پلتفرم‌های همتا به همتا می‌تواند بیشتر به کسانی که فاقد منابع مالی، فنی یا نهادی برای آغاز کسب‌وکارهای جدید هستند منفعت رساند.

فراتر از آن، پلتفرم‌های همتا به همتا در شکل دادن به فرمی ترکیبی از اقتصاد هم سهم دارند، که در آنها هدف تجاری با سایر اهداف اجتماعی دیگر در هم آمیخته است. با فراهم ساختن امکان ارتباطات بی‌واسطه و روابط افقی بین کارآفرینان و کاربران، فرم‌هایی از سرمایه اجتماعی بازیابی می‌شود. به عنوان بهترین نمونه، اینستاگرام هم روابط اجتماعی را تقویت کرده و هم شبکه‌های اجتماعی را بسط می‌دهد. در بعد شخصی، به افراد کمک می‌کند تا روابط بلند مدت خود را حفظ کنند. به همین ترتیب، روابط آفلاین خود را زنده نگه دارند و حتی آنها را تقویت کنند. در دید تجاری تر، پتانسیلی برای بسط سرمایه اجتماعی کاربرها از طریق گسترش فعالیت‌ها در شبکه‌ای بسط یافته به آشنایان دورتر را دارد. بدین ترتیب، توانایی بهره‌گیری از نظرات حمایتی و حسی و همچنین ایده‌های جدید یا فرصت‌های شغلی (پیشنهادشده توسط ارتباطات ضعیف) را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

به هر حال، ‌اقتصاد مشارکتی، بر پلتفرم‌های همتا به همتا دیجیتالی بنا شده‌است که می‌تواند یک جامعه نامحدود از همتایان را به یکدیگر مرتبط کند، از جمله همتایان محلی، که کانالی را برای بازسازی سرمایه اجتماعی فراهم می‌کند و بنابراین فرم جدیدی از کارآفرینی معیشتی مانند کارآفرینی معیشتی دیجیتال را در کشورهای توسعه یافته ایجاد می‌کنند.

جهت مطالعه اصل مقاله اینجا کلیک کنید

کارآفرینان جوان

اقتصاد دانش‌بنیان و کارآفرینان جوان

اقتصاد دانش‌بنیان و کارآفرینان جوان آینده اقتصاد کشور میدان هنرنمایی جوانان دانش‌بنیان و استارتاپی است

ایده‌های نوآورانه همیشه نیاز به تنظیم دقیق و ترکیب با دیدگاه‌های دانشگاهی و عملی برای دستیابی به نتیجه مطلوب دارند. در طول این فرآیند، دسترسی به رهبران دانش نقشی اساسی ایفا می‌کند. برای هر کسب‌وکاری، شرایط اقتصادی مستقیماً بر رشد شرکت تأثیر می‌گذارد. هر صنعتی درست مانند اتمی است که مجاورت آن با ذرات دیگر وضعیت ماده را تعیین می‌کند.

از سوی دیگر، شکوفایی و رشد اقتصاد بسیار وابسته به دوراندیشی رهبران دانش در آن اقتصاد است. افرادی که نه تنها فرصت‌های موجود را در نظر می‌گیرند، بلکه روندهای نوظهور را نیز زیر نظر دارند. علاوه بر این، این رهبران دانش می‌توانند سرمایه‌گذاران را با نوع مناسبی از منابع دانش تجهیز کنند که گاه ارزشمند است.

با وجود افزایش تورم و عقب‌نشینی‌های ناشی از کووید و سایر عوامل، پاکستان افزایش قابل‌توجهی را در تعداد استارت‌آپ‌ها تجربه کرده است. طبق یک نظرسنجی، کمیسیون بورس و اوراق بهادار پاکستان (SECP) 1949 شرکت جدید را در سال مالی 2021 ثبت کرد. همچنین، بر اساس وب‌سایت 83، استارتاپ invest2innovate حدود 350 میلیون دلار جذب کردند. با این حال، در نظر گرفتن شکاف بین شرکت‌ها و داستان‌های موفقیت، یک نشانگر کاملاً متفاوت است و یک علامت سؤال بزرگ در مورد فرصت‌های موجود در بازار قرار می‌دهد.

موفقیت این سرمایه‌گذاری‌ها به‌طور قابل‌توجهی به دسترسی به منابعی بستگی دارد که محدود به امور مالی نیست. آن‌ها همچنین شامل اطلاعاتی هستند که به‌طور قابل‌توجهی بر هزینه سرمایه‌گذاری تأثیر می‌گذارد و کارآفرینان جدید را قادر می‌سازد تا طرح‌های تجاری مربوطه خود را در مرحله اولیه بازبینی کنند.

وقتی نوبت به ایده یا فرصت مناسب می‌رسد، باید سه نگرانی کلیدی در نظر گرفته شود. اول، بازار کسب‌وکار استفاده نشده دارای پتانسیل رشد است، اما به درستی توسط سرمایه‌گذاران استفاده نمی‌شود. دوم، مشوق‌هایی که توسط دولت به کارآفرینان جوان در بخش‌های مختلف برای تشویق سرمایه‌گذاری ارائه می‌شود؛ و سوم، دسترسی به منابع مالی با شرایط مناسب برای سرمایه‌گذاران که در برخی مواقع یا در دسترس نیست، یا در صورت وجود، چندین عنصر منفی به آن متصل است که برای تجارت مناسب نیستند.

متأسفانه کارآفرینان جوان با فرصت‌های موجود آشنا نیستند، زیرا نه دولت و نه هیچ نهاد دانشگاهی حوزه‌هایی را به بازار عرضه نکرده‌اند که سرمایه‌گذاران بتوانند سرنوشت خود را آزمایش کنند.

این امکانات اغلب به افراد تجاری مستقر فروخته می‌شود. با این حال، وقتی نوبت به تازه‌واردان می‌رسد، معمولاً با گذاشتن بار برآورده کردن الزامات قانونی که برای مغزهای جوان نوآور زمان‌بر و معکوس هستند، برای سرنوشت خود مبارزه می‌کنند.

این مسائل را می‌توان با پر کردن شکاف دانش در سطح دانشگاه بین متخصصان حرفه‌ای به‌عنوان متخصصان کسب‌وکار و مشاوران با تجربه عملی که با متخصصان آموزشی مرتبط نیستند حل کرد. بخش آموزش درک نظری از موضوع دارد، اما کاربرد عملی در پایان آن‌ها وجود ندارد؛ بنابراین، دولت، دانشگاه‌ها و کسب‌وکارها باید راه‌هایی را برای ارتباط دانش و رهبران با تجربه با کارآفرینان جوان تدوین کنند.

به این ترتیب اقتصاد نمی‌تواند از پدیده فرار مغزها جلوگیری کند و ممکن است با تغذیه کارآفرینان جدید با ابزارهای مناسب برای ساختن خود و کشور شکوفا شود. فیلسوف یونانی کاملاً درست می‌گفت: بنیاد هر دولتی تربیت جوانان آن است.

دکتر امیر آزادارمکی/ پژوهشگر حوزه کسب‌وکار

برای مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 37 دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

مدیریت سرمایه انسانی

مدیریت سرمایه انسانی، مسیر تحقق دانشگاه کارآفرین

نگاهی به نقش نیروی انسانی (مدیریت سرمایه انسانی) در دانشگاهها

مدیریت با چهار مکتب کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی و اقتضایی شناخته می‌شود. در مکتب کلاسیک نگاه به انسان، همانند یک چرخ‌دنده یا ابزار بود که به‌راحتی می‌توانست آن را جایگزین کرد، اما دانشمندان علوم مدیریت دریافتند که نیروی کار انسانی با ماشین‌آلات تفاوت دارد و انسان موجودی پیچیده است. لذا در مسیر توسعه مکاتب، مکتب نئوکلاسیک یا روابط انسانی شکل گرفت. این مکتب نگاه ویژه‌ای به انسان دارد، لزوماً نه به خاطر کرامت انسانی، بلکه علت اصلی، اهمیت به انسان و روابط انسانی در راستای راندمان تولید و خدمات می‌باشد.

امروزه نگاه به حوزه‌های تولید وعملیات، علم محور است، چراکه بقای کسب‌وکارها وابسته به علم و دانش است و برنامه‌ریزی نیروی انسانی نیز نیاز به نگاهی علمی دارد. اقتصادهای برجسته جهانی در کشورهایی شکل گرفت که متشکل از دانشگاه‌های کارآفرین هستند و اصلی‌ترین پارتنر صنعت، دانشگاه می‌باشد؛ اما سؤال اصلی که در این نوشتار مطرح می‌باشد، این است که:

آیا دانشگاه‌ها توانایی مدیریت خود را به‌درستی دارند؟

اگر بخواهیم پاسخ منصفانه‌ای به این سؤال در بافتار نظام آموزش عالی بدهیم: باید بگوییم خیر!

متأسفانه امروزه در تعداد قابل‌توجهی از دانشگاه‌ها، با نارضایتی هم‌زمان دانشجویان، اساتید، کارکنان و صنایع نیازمند نیروی انسانی، روبرو هستیم. با یک نگاه آسیب شناسانه به موضوع و صحبت با ذینفعان می‌توان متوجه این موضوع شد که نارضایتی عمیقی در بین کارکنان و اساتید دانشگاه‌ها وجود دارد که متأسفانه امروزه باعث کاهش کیفیت فرآیند آموزش شده است. به‌طور مثال نارضایتی از حقوق، دستمزد، خدمات رفاهی و . . . که متأسفانه بعضاً با انکار نارضایتی برخی مدیران ارشد در این رابطه روبرو هستیم، اما اصلی‌ترین نکته اینجاست که دانشگاه نیز همانند تعداد زیادی از صنایع با چالش نبود مدیریت سرمایه انسانی صحیح در سیستم خود روبروست و به‌واقع دقیقاً متوجه اصلی‌ترین عارضه خود نیست و از همه بدتر اینکه این ساختار قرار است پارتنر صنعت باشد، درحالی‌که خود با بحران نیروی انسانی روبروست.

یک‌بار در اتاق دفاع، منتظر شروع جلسه بودم، ناگهان صدای یکی از دانشجویان به حالت فریاد گونه‌ای شنیده می‌شد که می‌گفت: اینجا دانشکده مدیریت است؟ این چه دانشکده مدیریتی است که از مدیریت عاجز است؟ من مدیرعامل کارخانه‌ای هستم، بعد می‌گویند ارتباط با دانشگاه، آخر ارتباط با این دانشگاه؟

واقعیت امر این است؛ این جمله‌ها تا به امروز ذهن مرا درگیر ساخته که این دانشجو به چه نکته ظریفی اشاره‌کرده است.

نشریه دانشگاه کارآفرین از این شماره قصد دارد، بی‌واسطه و به زبان ساده با مدیران دانشگاه‌ها و سیاست‌گذاران آموزش عالی سخن بگوید. هرچند شاید دیر به نظر برسد اما از این شماره بخش قابل‌توجهی از مطالب این ماهنامه به حوزه مدیریت سرمایه انسانی تخصیص خواهد یافت.

امید است با قدم در این پارادایم بتوانیم نقش پررنگی در تحولات نظام آموزش عالی داشته باشیم. در پایان باید گفت تحقق دانشگاه نسل سوم نیازمند بافتار مناسب مدیریتی است. همان‌گونه که کلارک نیز در مدل معروف خود اشاره نمود، زیرساخت مدیریتی مناسب و بهینه است. لذا در جمع‌بندی باید گفت مسیر دانشگاه کارآفرین از مدیریت سرمایه انسانی می‌گذرد.

دکتر امیررضا علیزاده مجد/ دکتری کارآفرینی گرایش آموزش‌عالی

برای مطالعه بیشتر به ماهنامه شماره 38 نشریه دانشگاه کارآفرین مراجعه فرمایید

خطاناپذیری

کاهش خطاپذیری فرآیند با استفاده از روش خطاناپذیری

خطاناپذیری (پوکایوکه) در واحدهای صنعتی

کاهش خطاپذیری و جلوگیری از هدر رفت وقت و سرمایه برای سازمان‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ به‌نحوی‌که آن‌ها حاضر به سرمایه‌گذاری در راستای کاهش خطاپذیری فرآیندها هستند. روش‌های مختلفی برای رسیدن به این مهم وجود دارد که پرکاربردترین آن‌ها روش Poka Yoke می‌باشد. همان‌طور که از اسمش پیداست، این روش ژاپنی به جهت جلوگیری از خطا و اشتباهات سهوی می‌باشد. درروش Poka Yoke عملکرد به صورتی است که به‌طور پیش‌فرض از وقوع حادثه و رخدادهای مضر جلوگیری می‌شود که نحوه اجرای آن به نوع فعالیت سازمان یا شرکت بستگی دارد. در برخی موارد مشاهده می‌شود که سهل‌انگاری‌ها و یا عدم توجه به توصیه‌های ایمنی باعث بروز حوادثی می‌شود که در پی آن خسارت مالی و یا شاید جانی رخ دهد. سازمان‌ها برای جلوگیری از این قبیل حوادث همواره در حال آموزش پرسنل هستند و سعی دارند به‌صورت مستمر هوشیاری پرسنل را حفظ کنند که حادثه‌ای رخ ندهد.

وقوع این حوادث الزاماً توسط پرسنل نبوده و حتی ماشین‌آلات و تجهیزات نیز می‌توانند در حین عملکرد باعث وقوع حادثه شوند که منشور در اینجا تجهیزاتی است که به‌صورت اتوماتیک فعالیت دارند.

در تدوین قوانین جلوگیری از وقوع حادثه و خطاناپذیر نمودن فرآیند، می‌توان از اصول 5S و 6 Sigma استفاده نمود و با کمک آن‌ها روش نوین Poka Yoke را بکار گرفت. قرارگیری تمامی ادوات و تجهیزات و ابزار در محل موردنظر خود، پاک‌سازی محل کار از لوازم و وسایل بلااستفاده و بدون کاربرد، آموزش پرسنل در جهت رعایت موارد ذکرشده، پیگیری و استمرار در کنترل موارد ذکرشده و حفظ آراستگی و پاکیزگی محیط کار از اصول 5S است و رعایت تمامی آن‌ها و کاهش انحرافات دال بر اصول اولیه 6 Sigma می‌باشد. حال به این موارد می‌بایست برخی دستورالعمل‌ها را نیز اضافه نمود، به‌عنوان‌مثال نصب تابلوهای خطر در محیط‌های کارگاهی و صنعتی که تمامی نفرات را از وقوع خطرهای احتمالی آگاه سازد، انجام نت و کالیبراسیون تجهیزات که باعث عملکرد استاندارد آن‌ها شده و در نگاه کلی از وقوع حوادث مرتبط با تجهیزات جلوگیری می‌کند، حفظ و رعایت عایق‌کاری نواحی در معرض برق‌گرفتگی، رعایت دستورالعمل‌های مرتبط با تماس با مواد شیمیایی، مطلع نمودن افراد سازمان از مخاطراتی که تجهیزات و ماشین‌آلات دارند و این قبیل موارد همگی در دستورالعمل‌های تعریف‌شده روش Poka Yoke قرار دارند. به‌سادگی می‌توان متوجه این موضوع شد که اگر نظم و انضباط در سازمان رعایت شود و رعایت اصول ایمنی و بهداشتی نیز در دستور کار قرار گیرد، انحرافات و ضریب خطا در فرآیند کاهش‌یافته و از اتلاف سرمایه و زمان نیز جلوگیری می‌شود.

مثال‌هایی که زده شد در خصوص محیط‌های صنعتی و کارگاهی بودند که البته این بدین معنا نیست که در محیط‌های اداری کاربردی ندارند، بلکه می‌توان اصول ذکرشده را نیز با اعمال برخی تغییرات در محیط‌های اداری نیز اجرا نمود.

در هر محیطی که بتوان خطاها و اتلاف‌های فرآیندها را کاهش داد یقیناً در مقابل افزایش سود و کاهش هزینه را نیز در پی خواهد داشت که در نگاه کلی حتی باعث افزایش کارایی و بهره‌بری نیز می‌گردد. به‌کارگیری علوم و فنون و بر پایه دانش در اجرای فرآیندها باعث محقق نمودن اهداف والای سازمان‌ها شده که این نشان‌دهنده تأثیر علم مدیریت در پیشرفت سازمان‌ها می‌باشد.

نویسنده: مهندس کسری واشقانی فراهانی- پژوهشگر حوزه صنعت

جهت مطالعه بیشتر میتوانید به نشریه شماره 37 دانشگاه کارآفرین مراجعه بفرمایید

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

در ادامه مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش سوم)

در این بخش و ۳ قسمت قبلی تلاش شد مدل‌های دانشگاه کارآفرین به اختصار بیان شود.

نلس و ورلی (2010) معماری کارآفرینانه سازمانی را به‌عنوان مجموعه‌ای از عوامل در راستای کارآفرینی در دانشگاه‌ها به شرح جدول زیر بیان نمود:

                        مؤلفه- های معماری کارآفرینانه: تعریف و شناسایی

مؤلفه کارآفرینیتعریف
ساختارهازیرساخت‌های کارآفرینی ازجمله دفاتر انتقال تکنولوژی، مرکز رشد، پارک‌های  علم و فناوری، پرتال‌های کسب‌وکار و غیره
سیستم‌هاشبکه‌های ارتباطی و پیکربندی پیوندهای میان ساختارها و دپارتمان‌ها، مدیر و غیره
استراتژی‌هااهداف نهادی توضیح داده‌شده در اسناد برنامه‌ریزی؛ شامل ساختارهای مشوق‌های رسمی که در داخل تعیین می‌شوند
رهبریاحراز صلاحیت و گرایش رهبران اصلی (مدیریت، هیئت‌مدیره، رؤسای دپارتمان‌ها، دانشمندان برجسته)
فرهنگنگرش‌ها و هنجارهای نهادی، دپارتمانی و فردی نسبت به نقش سوم

مدل گورو و اوروبانو

گوررو و اوربانو (2010) در رابطه با پدیده دانشگاه‌ کارآفرین ومدل‌های دانشگاه کارآفرین، با به‌کارگیری نظریه اقتصاد نهادگرایی و دیدگاه مبتنی بر منابع، یکپارچگی عوامل نظری را نشان می‌دهند که به درک ارتباط عوامل محیطی (رسمی و غیررسمی) و عوامل داخلی (منابع و قابلیت‌ها) دخیل در فرایند گذار آکادمیک کمک می‌نمایند. شایان‌ذکر است که عوامل محیطی با توجه به اقتصاد نهادی به دودسته رسمی و غیر‌رسمی و عوامل داخلی با استفاده از رویکرد منبع مدار به دودسته قابلیت‌ها و منابع تقسیم‌شده‌اند. مدل مفهومی پیشنهادی این دانشمندان در قالب شکل زیر به نمایش درآمده است که  بر اساس این مدل، چهارعنصر تعیین‌کننده در دانشگاه کارآفرین می‌بایست موردتوجه قرار گیرند: عوامل محیطی، عوامل داخلی، قابلیت‌ها و منابع. این عوامل و عناصر منجر به پیامد‌های دانشگاه کارآفرین می‌گردند.

در پایان یکی از مدل‌های دانشگاه کارآفرین مدل فیلپات و همکاران است

فیلپات و همکاران (2011)، به بررسی هر چه بیشتر فعالیت‌های کارآفرینانه در دانشگاه‌ها پرداختند و همچنین تعدادی از موانع تحقق کارآفرینی را شناسایی کردند. آن‌ها فعالیت‌هایی که دانشگاه می‌تواند در آن‌ها شرکت داشته باشد از طیف سنتی تا کارآفرینانه به شرح شکل زیر مطرح نمودند:

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش سوم)

در ادامه مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)

مدل اتزکویتز و همکاران

اتزکویتز و همکاران (2000) در باب مکانیزم ها و ساختارهای نوظهور دانشگاه کارآفرین سخن به میان آوردند.  به‌زعم آن‌ها چهار فرایند (به‌هم‌پیوسته) سبب ترویج ظهور فرهنگ کارآفرینی در دانشگاه شده‌اند. در آمریکا دانشگاه شاهد «… تمرکززدایی، رقابت بازار و پلورالیسم نهادی» بوده است. ورودی کارآفرینی به صحنه دانشگاه بجای اینکه محدود به گروه خاصی از دانشگاه‌های علاقه‌مند به علوم کاربردی باشد، بر مأموریت آموزشی و پژوهشی تمام نهادهای تحصیلات عالی تأثیر می‌گذارد. الگوی دانشگاه کارآفرین مؤلفه‌های هنجاری و تحلیل دارد. دانشگاه‌ها برای اینکه بجای عوامل نوآور صرف، تبدیل به عوامل فعال شوند، باید انقلاب دانشگاهی اول را انجام داده و تحقیق را به‌عنوان یکی از مأموریت‌های خود معرفی کنند. نهادهای دانشگاهی باید انقلاب دوم را نیز انجام دهند و از طریق گسترش مأموریت تحقیق و آموزش خود در توسعه اقتصادی به ایفای نقش بپردازند. به نظر اتزکویتز و همکاران، دانشگاه کارآفرین، شامل ساختارهای نوظهور و مکانیزم های توسعه‌ای”تغییرات داخلی، تأثیرات میانی، فرآیندهای میانجی‌گری و تأثیرات مکرر”، می‌باشد.

مدل برنان و وال

مدلی که برای دانشگاه کارآفرین توسط برنان و وال (2005) طراحی‌شده است، بر ۳ زمینه شامل تجاری‌سازی دانش، نقش دانشگاه در جامعه و شرکت‌های فناوری محور تأکید دارد. آن‌ها عوامل شکل‌دهنده دانشگاه کارآفرین را با توجه به این حوزه‌ها و در قالب این مدل ارائه کرده‌اند که عبارت‌اند از: مديريت شرکت‌هاي مبتني بر فناوري، مداخله‌ی دانشگاه در جهت خلق، نشر و بهره‌برداري از دانش در شرکت‌هاي فناوري محور و دانشگاهيان مرتبط با شرکت‌هاي فناوري محور، کارآفريني دانشگاهي، مداخلات دانشگاهي جهت تجاري‌سازي دانش سازماني، زمينه علمي و بستر دانشگاهي با نگاه سرمايه دانش انساني و سرمايه فردي.

مدل کربی

    کربی (2006) اقدامات راهبردی (استراتژیک) باهدف ارتقا بنگاه به شرح جدول زیر شناسایی نمود:

مدل اوشی

اوشی و همکاران در سال 2007 به تبیین آناتومی دانشگاه اِم آی تیبه‌عنوان دانشگاهی کارآفرین پرداخته و عوامل موفقیت این دانشگاه را به شرح شکل زیر تبیین نموده است:  

  • عامل 1: تأمین مبالغ اعطایی به ام آی تی در راستای پژوهش‌های علوم فنی مهندسی
  • عامل 2: تأمین مالی تحقیقات از جانب بخش صنعت
  • عامل 3: کیفیت هیئت‌علمی و کارکنان
  • عامل 4: مشخصه‌های سازمانی: اداره انتقال فناوری، برنامه‌های کارآفرینی و مرکز پژوهش‌های بین‌رشته‌ای
  • عامل 5: مأموریت دانشگاه
  • عامل 6: فرهنگ اعضای هیئت‌علمی اِم آی تی
  • عامل 7: تاریخچه و سنت دانشگاه اِم آی تی
  • عامل 8: مکان اِم آی تی (زمینه جغرافیایی خارجی): قطب فناوری منطقه بوستون و کمبریج

مدل راثيرمل و همکاران

راثیرمل و همکاران (۲۰۰۷) در مطالعه ارزشمند خود عناصر را بر اساس جمع‌بندی مدل‌های موجود به دودسته بیرونی و درونی به شرح ذیل تقسیم نموده است:

  1. عناصر دروني: نظام پاداش، شرايط دانشگاه، موقعيت، فرهنگ، عوامل ميانجي، خط‌مشی دانشگاه، تجارب. نقش‌ها و ويژگي‌هاي تعریف‌شده، ويژگي و نقش هیئت‌علمی، ماهيت فناوري تجاری‌سازی
  2. عناصر بيروني: خط‌مشي‌هاي دولتي، وضعيت اقتصادي و منطقه‌ای  

 مدل گیب و همکاران

گیب و همکاران (2012)، با مشاهده الگوهای دانشمندان گذشته و با مدنظر قرار دادن چالش‌های دانشگاه‌ها در زمینه گرایش به سمت فلسفه دانشگاه کارآفرین، آن را در قالب یک سازمان کارآفرین مطرح و شکل زیر  را برای ارزیابی چالش‌های آکادمیک برای نیل به سازمان کارآفرینانه ارائه نمودند:

فقر و کارآفرینی

فقر و کارآفرینی

فقر یک معضل اقتصادی است که روز به روز در حال افزایش است و تعدادی از نظریه‌پردازان کارآفرینی را به‌عنوان راه‌حل فقر معرفی کرده‌اند.

گزارش‌های متعددی از سراسر جهان وجود دارد که نشان می‌دهد تعداد زیادی از جمعیت جهان در فقر زندگی می‌کنند، خواه فقر مطلق یا نسبی. به دلیل اهمیت این مشکل در سراسر جهان، کاهش فقر به‌عنوان یکی از اهداف اصلی اهداف توسعه هزاره (MDGs) و اهداف توسعه پایدار (SDGs) تعیین شد. همان‌طور که به‌طور رسمی توسط سازمان ملل اعلام شده است، جهان باید تا سال 2030 فقر را کاهش دهد تا به یکی از اهداف توسعه پایدار دست یابد. اگرچه اقداماتی برای کاهش فقر در نقاط مختلف جهان انجام شده است، اما ظاهراً رشد اقتصادی در بسیاری از جوامع فقیر هنوز محقق نشده است. بر اساس گزارش‌های رسمی در مورد نرخ فقر، هنوز افراد زیادی چه در کشورهای درحال‌توسعه و چه در کشورهای توسعه‌یافته در دام فقر گرفتار هستند. تعدادی از محققان، نظریه‌پردازان و سیاست‌گذاران، کارآفرینی را به‌عنوان راه‌حلی برای فقر معرفی کرده‌اند، انتظار می‌رود افزایش تعداد فعالیت‌های کارآفرینانه منجر به رشد و توسعه اقتصادی شود و به همین ترتیب، انتظار می‌رود ارتقای سطح توسعه اقتصادی در یک جامعه زمینه را برای تلاش‌ها و ایده‌های جدید کارآفرینانه هموار کند.

ناظر جهانی کارآفرینی (GEM) تفاوت بین کارآفرینان را از نظر انگیزه‌های اولیه آن‌ها روشن کرده است. GEM بر انگیزه‌های مراحل اولیه کارآفرینان تمرکز می‌کند و آن‌ها را به دو گروه مختلف، ازجمله کارآفرینان مبتنی بر فرصت و کارآفرینان مبتنی بر ضرورت تقسیم می‌کند; کارآفرینی مبتنی بر ضرورت شامل کسانی می‌شود که فعالیت‌های کارآفرینانه را انجام می‌دهند، زیرا هیچ راه دیگری برای کسب درآمد ندارند. رویکرد GEM یکی از واضح‌ترین رویکردها در بررسی رابطه متقابل بین فقر و کارآفرینی است. این کارآفرینی را به‌عنوان راه‌حلی برای رفع نیاز یک فرد نیازمند محور می‌داند.

تمایز بین کارآفرینی مبتنی بر فرصت و ضرورت‌محور نیز از طریق استفاده از عوامل کشش و فشار بیان می‌شود. انگیزه کشش افراد را به دنبال درآمد بیشتر، موقعیت اقتصادی و اجتماعی بهتر یا حتی برخی عوامل مانند استقلال تشویق می‌کند؛ بنابراین یک کارآفرین کششی یک کارآفرین فرصت محور است که نه‌تنها می‌تواند فرصت‌ها را کشف کرده و از آن‌ها بهره‌برداری کند، بلکه آن‌ها را نیز خلق کند. بااین‌وجود، برای ایجاد فرصت، فرد نیاز به مهارت در تعدادی از موارد مانند رهبری، تصمیم‌گیری، مدیریت منابع انسانی، طراحی استراتژی، تأمین مالی، بازاریابی و دستیابی به مزیت رقابتی دارد. عوامل و مهارت‌های ذکرشده در افراد فقیر به‌راحتی ایجاد نمی‌شود، زیرا آن‌ها با بسیاری از مسائل دیگر مواجه هستند و مانع از رشد مهارت‌های خود می‌شوند؛ بنابراین، یک کارآفرین تحت‌فشار، از طرف دیگر، کسی است که نمی‌تواند شغل مناسبی پیدا کند و شانسی برای کسب حقوق ثابت ندارد، بنابراین به دنبال یک کسب‌وکار شخصی، خود مالکیت و خودگردان است.

برخی از مطالعات استفاده از راهبردهای خاص را برای ترویج کارآفرینی در میان افراد فقیر پیشنهاد کرده‌اند. تأمین مالی و ارائه وام‌های خرد یکی از رایج‌ترین روش‌های مورد بحث برای ترویج کارآفرینی در میان افراد فقیر است. منطق اساسی اتخاذ این استراتژی این تصور است که عدم دسترسی به منابع مالی، حتی در مقادیر کم، نیات کارآفرینی افراد فقیر را مهار و سرکوب می‌کند و احساس ناامیدی را برمی‌انگیزد و مانع از تعقیب ایده‌های جدید کارآفرینی و نوآورانه می‌شود. همان‌طور که توسط برخی از طرفداران کارآفرینی مبتنی بر ضرورت پیشنهاد شده است، افراد نیازمند تنها زمانی می‌توانند کسب‌وکار خود را راه‌اندازی کنند که از طریق وام، حمایت‌های مالی، طرح‌های اعتبار خرد و غیره حمایت شوند. بااین‌حال، تعدادی از مطالعات ثابت کرده‌اند که حتی زمانی که چنین امکاناتی فراهم می‌شود، تعداد زیادی از افراد فقیر وجود دارند که هیچ قصد و تمایلی برای راه‌اندازی یک تجارت شخصی برای فرار از تله فقر نشان نمی‌دهند. درنتیجه باید توضیح داد: طرح‌های تأمین مالی چقدر در ارتقای نیت و تلاش کارآفرینی در بین افراد مستضعف مؤثر است؟

یکی از مشکلات اصلی که مانع کارآفرینی در جوامع فقیر می‌شود این واقعیت است که وقتی افراد فقیر می‌خواهند کسب‌وکار خود را راه‌اندازی کنند، با برخی مشکلات ساختاری اساسی مانند کمبود منابع مالی، آموزش و مهارت‌های مرتبط با تجارت مواجه می‌شوند؛ بنابراین، آن‌ها باید دو برابر افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی متوسط ​​یا بالا بر موانع غلبه کنند. به گفته برخی از محققان، افراد کم برخوردار نیز با مشکلات اجتماعی و فرهنگی مانند تعصب و تبعیض و انگ مرتبط با فقر مواجه هستند و همچنین مشکلات نهادی مانند فقدان قوانین و مقررات برای حمایت و تأمین منابع برای کارآفرینان غیررسمی.

یافته‌های بحث‌برانگیزی در مورد تفاوت بین انواع فرصت‌های یافت شده توسط افراد کم‌درآمد در مقابل افراد با درآمد متوسط ​​و بالا وجود دارد. برخی از محققان بر این باورند که به دلیل محدودیت‌ها و کمبود منابع (مالی، فنی، فرهنگی، آموزشی و غیره) فرصت‌های کارآفرینی ایجادشده یا کشف‌شده در محیط‌های ضعیف در مقایسه با فرصت‌های کسب‌وکار مورد بهره‌برداری، تقریباً ابتدایی، ناچیز و کم‌ثمر هستند. برخی اعتقاد دارند که جوامع کمتر توسعه‌یافته از ایده‌های کارآفرینانه استقبال نمی‌کنند و تلاش‌های کارآفرینانه را برای ظهور، توسعه و شکوفایی دشوار می‌کنند. در مقابل، برخی دیگر از گروه‌های محققان دیدگاه کاملاً متفاوتی دارند و همان‌طور که ادعا می‌کنند، به دلیل مشکلاتی که در یافتن شغل ثابت با دستمزد وجود دارد، افرادی که در فقر زندگی می‌کنند، راحت‌تر شروع به کسب‌وکار خود و تبدیل شدن به یک کارآفرین می‌کنند. با تعجب بین این دو رویکرد کاملاً متفاوت، ادبیات باید روشن کند که کدام یک فرصت‌های کارآفرینی بیشتری دارد، یک محیط توسعه نیافته ضعیف، یا یک محیط توسعه‌یافته و از نظر اقتصادی مرفه؟

درنهایت، در بحث تلاش‌ها، راهبردها و برنامه‌های فقرزدایی، لازم است عوامل مشارکت‌کننده در این دستور کار مشخص شوند. تعدادی از محققین کارآفرینی، شرکت‌های کارآفرین مستقر و صاحبان/مدیران آن‌ها را به‌عنوان عواملی معرفی می‌کنند که باید فعالیت‌های خود را به‌گونه‌ای سازمان‌دهی کنند که خدمات و محصولاتی را به جامعه و به‌ویژه افراد محروم ارائه کنند تا به مردم فقیر کمک کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. انتظار می‌رود چنین تلاش‌هایی که اغلب به‌عنوان مسئولیت اجتماعی شرکتی، وجدان شرکتی یا کسب‌وکار مسئولیت‌پذیر شناخته می‌شوند، تنها تعداد کمی از نیازهای تعداد کمی از افراد را در زمان و مکان محدود پوشش دهند. بااین‌حال، فقر گسترده‌ای که زندگی بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است، اتخاذ تدابیر سخت‌گیرانه و اساسی برای مقابله با این مشکل را ضروری می‌سازد. از سوی دیگر، گروهی دیگر از محققان، توانمندسازی افراد فقیر و مشارکت دادن آن‌ها در فعالیت‌های کارآفرینی را برای رهایی یک فرد، سپس یک خانواده و درنهایت یک جامعه از فقر توصیه کرده‌اند؛ بنابراین باید روشن شود که چه کسی سهم بیشتری در کاهش فقر دارد: یک کارآفرین مسئول یا یک کارآفرین توانمند مبتنی بر نیاز؟

جهت مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش دوم)

در ادامه بخش اول مدل‌های دانشگاه کارآفرین پبش تر در مورد سه تا از مدل های پرکاربرد صحبت شد در اینجا قصد داریم به دیگر مدل‌های دانشگاه کارآفرین بپردازیم.

بر اساس مدل های Guerreiro-Cano و همکاران (1385) و سلام زاده و همکاران (2011) و با استفاده از IPA (تجزیه و تحلیل عملکرد اهمیت)، همراه با تکنیک TOPSIS (تکنیک برای اولویت سفارش با شباهت به راه حل ایده آل)، سوره و همکاران. (2011) مدلی را توسعه دادند که ابعاد دو مطالعه پایه را که در شکل زیر نشان داده شده است، پوشش می دهد.

عوامل داخلی عوامل محیطی 
 غیررسمیرسمی 
دانشجویان، دانشگاهیان و کارکنان موجود منابع مالی منابع اطلاعاتی مهارت های کارآفرینی انتظارات جامعه، دولت صنعت و بازار ماموریت کارآفرینی دانشگاهنیات بالقوه دانش آموز دانش آموزان بالقوه تمایل دارند امکان سنجی دانشجویان بالقوه نیات دانشگاهی امکان سنجی آکادمیکسیاست ها و مأموریت های کارآفرینی نظام آموزش عالی ویژگی های مدیر دانشگاه کانال های ارتباطی موجود است دوره های کسب و کار موجود است برنامه های تجاری موجود استورودی
قوانین و مقررات شیوه های آموزش متدولوژی های مدیریت روش های لجستیک فرآیندهای بازاریابی روش های انتخاب دانشجو روش های تامین مالی شبکه سازی فرآیندهای تعامل چندجانبه هزینه های سرمایه گذاری شده در کانال های ارتباطی (بین دانشجویان، اساتید دانشگاه، کارکنان، محققان صنعتی، مراکز تجاری، صنایع، سیاستگذاران و جامعه) فعالیت های نوآوری، تحقیق و توسعه (IR & D) سیستم های پاداش و فرآیندهای جبران خسارتمعلم تربیتی منابع آموزشی پاداش دادن به فرآیندهای زیست محیطیساختار سازمانی سیستم ها و رویه ها خودمختاری دولتی تعیین سطوح سلسله مراتبی اقدامات حمایتی منابع آموزشی هزینه های سرمایه گذاری شده در اقدامات حمایتیفرآیند
منابع انسانی کارآفرین (شامل اساتید دانشگاه، فارغ التحصیلان، محققان و کارکنان) محققین موثر در راستای نیازهای بازار نوآوری ها و اختراعات مراکز کارآفرینی (به عنوان مثال، انکوباتورها، پارک های علم و فناوری، اسپین آف ها)قالب های سفارشی   فرهنگ شرکتیسیستم های شبکه کارآفرینی کنگلومراها و اتحادهای استراتژیک سیستم های بازاریابی و کنوانسیونخروجی

مدل ارائه شده توسط سوره و همکاران (2011) شامل استفاده  9 بلوک است، که توسط نویسندگان نامگذاری شده است: ورودی های رسمی، غیررسمی و داخلی، فرآیندهای رسمی، غیر رسمی و داخلی؛ خروجی های رسمی، غیر رسمی و داخلی. در بلوک “ورودی”، عوامل محیطی مطرح شده در مطالعه توسط Guerrero Cano و همکاران (2006) دسته بندی می شوند، در حالی که “خروجی ها” با عناصر ارجاع شده در خود دانشگاه کارآفرین از طریق نتایج تحقیقات نویسندگان که از طریق جلسات در گروه های متمرکز با متخصصان در مورد موضوع به دست آمده است، مطابقت دارد. همکاری در این مطالعه توسط سلام زاده و همکاران (2011) بر ساختار مدل تمرکز دارد و بر روش “ورودی-فرایند-ستاده” و عناصر فهرست شده تاکید دارد. اتحاد این مدل به جز در نظر گرفتن مسائل داخلی و خارجی مؤسسه، رویه های دانشگاه کارآفرین را به تفصیل شرح می دهد. قابل ذکر است که این مدل بر اساس بافت ایرانی تدوین شده است و نویسندگان بر مناسب بودن این مدل برای آن منطقه تاکید دارند.

مدل کلارک

ابعاد سازماني يک دانشگاه کارآفرينانه و نوآورانه، بر اساس چارچوب دانشگاه کارآفرينانه کلارک (1998)، به‌دست‌آمده است. این مدل با انجام یک پژوهش کیفی در ۵ دانشگاه برتر اروپا انجام‌شده است. ازنظر  چشم‌انداز و ویژگی‌های سازمانی این ۵ دانشگاه باهم تفاوت دارند اما در بسیاری از ابعاد در ارتباط با رسیدن به اهداف کارآفرینانه و نوآورانه یکسان بوده‌اند. به‌گونه‌ای که در فاصله‌ی ۱۵-۱۰ سال به دانشگاه کارآفرینانه تبدیل ‌شده‌اند. کلارک نشان داد که هر ۵ دانشگاه از ویژگی‌های سازماني 1) کانون هیئت‌علمی برانگيخته۲) هسته هدايتگر بالنده، ۳) منابع مالي متنوع، ۴) فرهنگ کارآفرينانه۵) محيط بالنده و توسعه‌یافته ؛  تبعیت می‌کنند.

1. هسته هدايتگر بالنده: اين ويژگي بيانگر هسته برنامه‌ريز و تصمیم‌گیرنده  توانمند با مشارکت اعضا هیئت‌علمی ‌توانمند و مديريت کارآفرين دانشگاه مي‌باشد. اين امر از طريق شکل‌گيري هسته‌هاي تيمي در فرايند فعاليت‌هاي پايدار بين گروه‌ها و واحدهاي نظام دانشگاهي امکان‌پذیر مي‌باشد.

2. محيط بالنده و توسعه‌یافته: جهت برقراری ارتباط با دنیای اطراف دانشگاه مانند صنعت، لازم است فرآیند منسجم برای جمع‌آوری اطلاعات از محیط بیرونی دانشگاه شکل بگیرد. در کنار ساختار سنتی، این واحدهای جانبی که عملکرد آن‌ها بیشتر به‌صورت گروه‌های میان‌رشته‌ای می‌باشد، در جستجوی ارتقای شایستگی‌های اصلی دانشگاه هستند.

3- منابع مالي متنوع: ایجاد تنوع در منابع مالی و درآمدی ازجمله مواردی است که دانشگاه‌های کارآفرین در جستجوی آن هستند. ثبت اختراعات، مشارکت و گسترش عرضه خدمات مشاوره‌اي و اجتماعي، تجاري‌سازي پژوهش‌ها، نوآوری، امتیازات و… ازجمله روش‌هایی هستند که منابع جدید درآمدی از طریق آن‌ها به دست می‌آید.

4- کانون هیئت‌علمی برانگيخته: یکی از عواملی که سهم بزرگی در تغییر و تحول دانشگاه به سمت کارآفرینی دارد اعضای هیئت‌علمی توانا  و برانگیخته است که با پرورش رفتارهای کارآفرینانه این موضوع را امکان‌پذیر می‌کند.

5- فرهنگ کارآفرينانه: فرهنگي که از نوآوري و اقدامات و رفتارهاي کارآفرينانه استقبال کند. باورها و ارزش‌هاي کارآفرينانه در دانشگاه استقرار می‌یابد و ریسک‌پذیری در فرهنگ کارآفرينانه  تشویق می‌شود. 

مدل اسپورن

اسپورن(2001) مدلی را در باب انطباق آموزش عالی با پیشنهاداتی نظیر نیروهای محیطی، مأموریت، اهداف، فرهنگ، ساختار، مدیریت، حکمرانی و رهبری به شرح ذیل ارائه داد:

پیشنهاد 1: محیط :محیط بیرونی می‌تواند برحسب سرگذشت سازمانی و وضعیت کنونی منابع، معانی مختلفی داشته باشد. دانشگاه می‌تواند با تعریف این مسئله به‌عنوان بحران یا فرصت، واکنش خود را نشان دهد. اما از همه مهم‌تر این است که هر یک از این دو واکنش برای آغاز فرایند سازش در نهاد موردنظر، ضروری است.

پیشنهاد 2: اهداف و مأموریت:مأموریت روشن و اهداف مربوطه می‌توان راهنمای تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و گرایش تمام اعضای دانشگاه باشد. رفتارها و اعمال به‌عنوان پیامد سازش و پیروی از یک سری اهداف بر مبنای هدف مشترک، سبب بهبود انسجام در سازمان‌های دانشگاهی  می‌شود که از قدیم مرکز-زدوده و نه‌چندان منسجم بوده‌اند.

پیشنهاد 3: فرهنگ:فرهنگ‌سازمانی خاصی غالب بر دانشگاه، برای سازش بسیار ضروری است. رویکرد کارآفرینانه‌ای که بر مسئولیت فردی تأکید کرده و فعالیت‌های خلاقانه‌ی جدید را ارج بنهد، می‌تواند در رویارویی با نیازهای متغیر (و متنوع) حوزه‌های بیرونی مفید باشد. ممکن است موقعیت برد-برد ظاهرشده و سود و منفعت اضافی برای نهاد به ارمغان آورده و هم‌زمان اعتبار عمومی و تناسب خدمات آن را نیز افزایش دهد.

پیشنهاد 4: ساختار:ساختار متمایز باعث می‌شود دانشگاه راحت‌تر بتواند به مقتضیات محیطی پاسخ دهد. دانشگاه می‌تواند «زمینه‌های تخصصی» یا حتی دانشکده‌ها و کالج‌های مختلفی ایجاد کند که هرکدام کار متفاوتی داشته باشند (مثلاً آکادمیک، شغلی و ادامه تحصیل). لذا واحدهای متمایز می‌توانند در طراحی و اصلاح خدماتشان تا حدودی خودمختار باشند، اما هم‌زمان در قبال فعالیت‌های خود به ریاست مرکزی جواب پس می‌دهند.

پیشنهاد 5: مدیریت: فرایندهای سازش مستلزم تخصصی سازی مدیریت دانشگاه هستند. مدیریت نیازمند مدیران تمام‌وقت با پیش‌زمینه‌ی حرفه‌ای است تا تصمیمات خوبی اتخاذ کرده و راهبردها را با موفقیت پیاده کند. ابزارهایی مانند فناوری اطلاعات یا جمع‌آوری کمک مالی نیز موردنیاز هستند. مدیریت حرفه‌ای دانشگاه را می‌توان از طریق توسعه پرسنل و استخدام پرسنل جدید به ارمغان آورد.

پیشنهاد 6: حکمرانی: حکمرانی مشترک به معنای شرکت جویی دمکراتیکِ گروه‌های ذینفع، برای دستیابی به توافق در مورد فعالیت‌هایی که در واکنش به مقتضیات محیطی انجام می‌شوند، ضروری است. افراد مؤثر در دانشگاه (دانشجو، دانشکده، مدیریت، اسپانسرها، وزارت) باید در فرایند تصمیم‌گیری دخالت داده شوند تا راهبردها به موفقیت بیشتری دست یابند.

پیشنهاد 7: رهبری: تعهد رهبری امر مهمی است و منابع لازم برای فرایند سازش را فراهم می‌کند. علاوه بر این، آرمانی که یک رهبر ارائه می‌دهد، سبب افزایش انگیزه و هم ذات پنداری با راهبردهای واکنشی جدید می‌شود. از این طریق، می‌توان دیدگاه مشترکی در میان اعضا نسبت به فرایند سازش ایجاد کرد که بر فعالیت‌های نهادی سایه می‌افکند.

این پیشنهادات می‌توانند راهنمای طراحی دانشگاه‌های سازش‌پذیر باشد. اسپورن به دو عامل دیگر که در تحقیقات اشاره زیادی به آن‌ها شده، پرداخته: یعنی خودمختاری نهادی و پایه مالی متنوع. خود آیینی یا خودمختاری یکی از حوزه‌های اصلی اصلاحات در نظام‌های تحصیلات عالی اروپا بوده است. دانشگاه‌های دولتی باید بتوانند آزادانه برنامه‌های خود را ایجاد کنند، دانشجوهای خود را قبول کنند، ساختار خود را تغییر دهند و خدمات خود را طراحی کنند. پیش‌فرض اساسی این است که خود-تنظیمی باعث بهبود ظرفیت سازش‌پذیری دانشگاه‌ها می‌شود، خصوصاً در اروپا، پایه مالی متنوع به معنای درآمدهای مختلف سبب کاهش آسیب‌پذیری نهادها می‌شود. دانشگاه‌هایی که به‌طور کامل متکی به یک منبع درآمد باشند (مثلاً دولت)، توانایی کمتری در سازش با مقتضیات محیطی دارند. آن‌ها بیشتر روی رفع نیازهای یک حامی تمرکز می‌کنند. پایگاه تأمین مالی متمایز به نهادها امکان می‌دهد که مستقل باشند و راهبردهای مختلف سازش را سوبسید (یارانه) و یا تأمین مالی کنند.  خلاصه عوامل حیاتی پیشنهادی اسپورن را می‌توان در جدول زیر ملاحظه نمود:

عوامل حیاتیپیشنهادات
محیطسازش در دانشگاه تحت تأثیر مقتضیات محیطی به ارمغان می‌آید که می‌توانند به‌عنوان بحران یا فرصت تعریف شوند.
مأموریت، اهدافدانشگاه برای سازش باید بیان واضحی از مأموریت و اهداف خود داشته باشد.
فرهنگفرهنگ کارآفرینی سبب بهبود ظرفیت سازش دانشگاه می‌شود.
ساختارساختار متمایز سبب بهبود سازش در دانشگاه می‌شود.
مدیریتمدیریت حرفه‌ای به سازش کمک می‌کند
حکمرانیحکمرانی مشترک برای پیاده‌سازی راهبردهای سازش ضروری است
رهبریرهبری متعهد مؤلفه‌ای ضروری برای سازش موفقیت‌آمیز است.
مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش چهارم)

مدل‌های دانشگاه کارآفرین (بخش اول)

مدل‌های نظری دانشگاه کارآفرینی که بیش از همه در ادبیات برجسته شده‌اند، مدل‌های  Guerrero-Cano، Kirby& Urbano(2006)، مدل IPOO توسط سلام زاده و دارایی(1390); مدل سوره توسط سلام زاده و همکاران(1390) هستند.

پیشتر در مورد مفهوم دانشگاه کارآفرین گفته شد (جهت مطالعه بر روی دانشگاه کارآفرین کلیک کنید)

 در مدل ارائه‌شده توسط Guerrero-Cano و همکاران (2006)،  با مروری بر ادبیات، با تأکید بر مطالعات کلارک (1998)، اسپورن (2001)، اتزکوویتز (2004) و کربی (2006) و همچنین در برخی مطالعات تجربی در آن زمان، طبقه‌بندی برای عوامل محیطی که بر چرخه کارآفرینی دانشگاه‌ها تأثیر می‌گذارند، تهیه می‌کنند. آن‌ها مدل خود را مطابق شکل زیر توسعه می‌دهند.

در مدل Guerrero-Cano و همکاران. (2006)، نویسندگان نظریه نهادی خود را به  عوامل به رسمی و غیررسمی طبقه‌بندی می‌کنند. “عوامل رسمی” از ساختار سازمانی ( دولت و دانشگاه)، اقدامات حمایتی از استارتاپ های دانشگاه و برنامه‌های آموزش کارآفرینی دانشگاه تشکیل شده است. به‌طور مشخص، «عوامل غیررسمی» نگرش دانشگاه نسبت به کارآفرینی، مدل‌ها،  رشته‌های کارآفرینی در دانشگاه و سیستم‌های پاداش دانشگاه را تشکیل می‌دهند. این مدل همچنین رابطه بین مأموریت تدریس را ادغام می‌کند، که دیدگاه آموزشی  فارغ‌التحصیل را نه تنها برای متقاضی شغل، بلکه ایجاد شغل نیز پوشش می‌دهد، که نتیجه نهایی مأموریت مربوط به اسپین آف یا شرکت‌های جدید ایجاد شده توسط دانشجویان است. این مدل همچنین وجود محیط و شرایط آن را برای توسعه کارآفرینی در نظر می‌گیرد که می‌تواند تحت تأثیر شرایط کلان یا خرد مثبت یا منفی باشد.

سلام زاده و همکاران (1390)، از طریق نظریه سیستم‌ها، یک مدل دانشگاه کارآفرینی، با رویکردی سیستماتیک به مدل IPOO (ورودی-فرآیند-خروجی-نتایج) توسعه داد. نویسندگان مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته با بیست‌وپنج متخصص در این زمینه انجام می‌دهند. پس از جدول‌بندی داده‌های مصاحبه، محققین با توجه به مشارکت از طریق بررسی ساختار توسعه‌یافته، مجدداً با متخصصان ملاقات می‌کنند. مدل حاصل از تحقیق مربوطه در شکل زیر ارائه شده است.

ورودیفرآیندخروجینتایج
منابع (انسانی، مالی، اطلاعاتی، فیزیکی)
قوانین و مقررات
ساختار
مأموریت
قابلیت‌های کارآفرینی انتظارات جامعه، صنعت، دولت و بازار
تدریس تحقیق
مدیریتی
لجستیکی
تجاری‌سازی
انتخاب (برای دانشجویان، اساتید دانشگاه و کارکنان)
تأمین مالی
شبکه‌سازی
فرآیندهای تعامل چندجانبه (بین دانشجویان، اساتید دانشگاه، کارکنان، محققان صنعتی، مراکز کارآفرینی، صنایع، سیاست‌گذاران و جامعه)
فعالیت‌های نوآوری، تحقیق و توسعه (R&D)
منابع انسانی کارآفرین (شامل اساتید دانشگاه، فارغ‌التحصیلان، محققان و کارکنان)
تحقیقات مؤثر در راستای نیاز بازار نوآوری‌ها و اختراعات شبکه‌های کارآفرینی
مراکز کارآفرینی (مانند انکوباتورها، پارک‌های علم و فناوری، اسپین‌آف‌ها و غیره)
مأموریت سوم  

هنگام استفاده از طبقه‌بندی مدل IPOO، نویسندگان ورودی‌ها، فرآیندها، خروجی‌ها و نتایج را به‌عنوان «مواد» تعریف می‌کنند که معادل عناصر و عوامل معرفی‌شده در جعبه سیاه یک دانشگاه کارآفرین هستند. در مورد “خروجی‌ها”، آن‌ها به نتایج تبدیل ورودی‌ها در جعبه سیاه فرآیند اشاره می‌کنند. در مورد «نتایج» پیامدهای مدل فرآیند ورود و خروج را در نظر می‌گیرند که عناصر و عوامل آن نتیجه مستقیم فرآیندها نیست، بلکه نتیجه مدل IPOO است.

با تعریف مقوله‌ها، توزیع عناصر موجود در مصاحبه‌ها اتفاق می‌افتد و ترکیب «ورودی‌ها» بر اساس: منابع (انسانی، مالی، اطلاعاتی و فیزیکی)، قوانین و مقررات، ساختار، مأموریت، کارآفرینی شکل می‌گیرد. ظرفیت و انتظارات جامعه، صنعت، دولت و بازار، عناصر ضروری و راهنما در فعالیت‌های دانشگاه کارآفرین است. بااین‌حال، ترکیب “فرآیندها” شامل موارد زیر است: آموزش، پژوهش، مدیریت، تدارکات، تجاری‌سازی، انتخاب (استادان، دانشگاهیان و کارکنان)، مالی، تعامل، تعامل چندجانبه، نوآوری، و فعالیت‌های تحقیق و توسعه که شامل عملیاتی شدن دانشگاه کارآفرین است. خروجی‌ها بیانگر نتایج به‌دست‌آمده در پایان فرآیندها هستند که عبارت‌اند از محصولات، یعنی منابع انسانی کارآفرین (شامل اساتید دانشگاه، فارغ‌التحصیلان، محققان و کارکنان)، تحقیقات انجام‌شده با همسویی نیازهای بازار، نوآوری‌ها و اختراعات، شبکه‌های کارآفرینی و مراکز کارآفرینی. با توجه به “نتایج” عناصر زیر در نظر گرفته می‌شود: نوآوری و فرهنگ نوآورانه، ایجاد ارزش اجتماعی-اقتصادی و توسعه انسانی. این عناصر مأموریت سوم دانشگاه کارآفرین را یکپارچه می‌کند.

نقش اینستاگرام و شبکه های اجتماعی

نقش اینستاگرام و شبکه های اجتماعی

نقش اینستاگرام و شبکه های اجتماعی در توسعه کسب وکارها  یکی از کم‌هزینه‌ترین و درعین‌حال پرسودترین فعالیت‌ها در بازار کسب‌وکار است. فضایی که در آن مشتریان بیشتری را نسبت به بازار کسب‌وکار ســنتی می‌توان پیدا کرد. همان‌طور که میدانید بازار کسب‌وکار ســنتی خریدوفروش محصول به‌صورت حضوری در آن انجام می‌شود و تعامل مستقیم بین خریدار و فروشنده صورت می‌گیرد؛ اما سال‌هاست که بــا ورود اینترنت به خانه‌ها و خرید به همراه موبایل‌های هوشــمند، بسیاری از کسب‌وکارها، برندهای معتبر خود را وارد فضای مجازی کرده‌اند.

فضایی که چند سالی در اختیار فیس‌بوک بود و حالا اینستاگرام توانسته پیشرفتی بسیار شگرف را داشــته باشد. می‌توان اینســتاگرام را به‌عنوان پرچم‌دار شبکه‌های اجتماعی در بسیار از موارد ازجمله، ارتباطــات، معرفی خدمات، معرفی کالا، اخبار و… در توسعه کسب وکارها عنوان کرد.

در بســیاری از کشــورها قابلیت‌هایی برای اینســتاگرام درنظرگرفته شــده اســت که شما می‌توانید به‌راحتی حتی از لایو گذاشتن هم‌ کسب درآمد کنیــد. خریدوفروش اینترنتی محصولات، یکی از پرکاربردترین خدماتی اســت که کاربران اینستاگرام می‌توانند از آن بهره‌مند شوند. ایــن موضــوع به‌خودی‌خود باعث شــده تا کسب‌وکارهای جدید و نوپایی راه‌اندازی شوند.

ضمن آنکه بســیاری از برندها و کسب‌وکارهای فعال در بازار سنتی با مشاهده چنین بازار بسیار کم‌هزینه و پررونقی، وارد شبکه‌های اجتماعی بخصوص اینستاگرام شده‌اند. شــاید تا چند ســال پیش برای خرید یک خودرو باید به بازار می‌رفتیم و بعد از ساعت‌ها جست‌وجو، دست‌خالی به منزل برمی‌گشتیم؛ اما در حال حاضر فضای بســیار خوبی که برای مشتریان و فروشندگان در اینستاگرام مهیا شده باعث شــده تا شــما از محل کار یا منزل خود، خــودروی موردنظر را در پیچ‌های خریدوفروش خودرو اینستاگرامی پیدا کنید.

این نشــان می‌دهد که حضور در شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب، همانند اینستاگرام به‌خوبی می‌تواند باعث گسترش و توسعه کسب‌وکار شما و درآمد هرچه بیشتر شــود. البته این موضوع هم بســیار مهم اســت که ما چگونه کسب‌وکار و خدمات خود را به مشــتریان معرفی کنیم و بتوانیم مشتریان موردنظر خود را پیدا کنیم. در بــازاری با تنوع و مخاطبانی بســیار زیاد که دارای ســلیقه، فرهنگ، درآمد و… مختلفی هســتند چگونه می‌توان مشتریان هدف خود را شناسی کرد؟ یکــی از فرصت‌هایی که در اینســتاگرام به صاحبان کسب‌وکار داده‌شده، این است که می‌توانند با هزینه‌های بســیار کمتر نســبت به دیگــر رسانه‌های مکتوب و یــا تلویزیون، محصولات خــود را در صفحه‌هایی پرمخاطب و نزدیک به کسب‌وکار خــود تبلیغ کنند. این موضوع یکی از ویژگی‌های حضور در شبکه‌های اجتماعی بخصوص اینستاگرام است. به نظــر باید تمام صاحبان کسب‌وکارهای بــزرگ و کوچک، قدیمی و نوپــا از این فرصت اســتفاده کنند و وارد اینستاگرام شوند. فضایی که تهدیدهای آن کمتر از فرصت‌های پیش رو و ایجادشده اســت. تنها باید وجه تمایزی بین رقبای خود در این شــبکه ایجاد کنیم و تنوع و خلاقیت را در دستور کار قرار دهیم.

ماهنامه شماره 35 دانشگاه کارآفرین – محمدحسن رزاقی (پژوهشگر حوزه کسب وکار)