رویکرد مالی رفتاری برای تصمیمگیری در مباحث مالی کارآفرینی
رویکرد مالی رفتاری برای تصمیمگیری در مباحث مالی کارآفرینی
مسئلهای که در تصمیمگیری در ارتباط با کارآفرینان و سرمایهگذاران نیاز است عبارتاند از:
- تصمیمات مربوط به تأمین وجوه مرحله ورود/مفهوم
- تصمیمات مربوط به تأمین مالی/سرمایهگذاری
- تصمیمات رشد/خروج
دو تصمیمگیرنده وجود دارد ۱) کارآفرینان ۲) سرمایهگذاران که بهعنوان VC ها شناخته میشوند. علاوه بر این اگر فرد به دو مبحث مهم مالی سنتی یا مالی رفتاری توجه نکند، دو عامل که عدم اطمینان و بازده میباشند در تمام تصمیمگیریها خود را نشان میدهند.
در این شماره تلاش شده تا شما را با تصمیمات مربوط به تأمین وجوه مرحله ورود/مفهوم آشنا کرد؛ که آن را تصمیمات راهاندازی هم میگویند.
در ابتدا پرسشهای اصلی در تصمیمگیری مربوط به راهاندازی مطرح میشود. این تصمیمات مشترک از دو تصمیم جدا بهوسیله کارآفرین و VC تشکیل شده است به این معنی که تصمیم کارآفرین برای وارد شدن به یک کسبوکار به تنهایی کافی نیست بلکه باید یک سرمایهگذار را هم برای فاز راهاندازی متقاعد کرد. در نتیجه ۲ سؤال اصلی:
- فرآیندهای تصمیمگیری برای کارآفرینان در تصمیمگیری راهاندازی چیست و ضوابط تصمیمگیری در این زمینه چه میباشد؟
- فرآیندهای تصمیمگیری برای VC ها در سرمایهگذاری بهمنظور راهاندازی چگونه است و ضوابط تصمیمگیری در این زمینه چه میباشد؟
مورد دوم بازارهایی برای سرمایهگذاری خطرپذیر میباشد. بازارهای سرمایه دارای ویژگیهایی از جمله کارا بودن، تسهیل جریان وجوه بین عرضهکنندگان و متقاضیان سرمایه، دارای شفافیت عملیاتی، حامی نوآوری، ایجاد اشتغال، توسعه اقتصادی و رشد کسبوکار میباشند. درحالیکه بازارهای VC برعکس عمل کرده و دلیل اصلی ناکارآمد بودن آن عدم شفافیت میباشد که منجر به افزایش سطح ریسک و عدم اطمینان و در نتیجه باعث افزایش هزینههای کسبوکار برای شرکتهای کارآفرین و کوچک میشود.
مورد سوم پاسخ اقتصاد و مالی سنتی به تصمیمات راهاندازی میباشد. برای رفع مشکلاتی که در بازارهای سرمایهگذاری خطرپذیر غیر شفاف وجود دارد از ۲ نظریهی نمایندگی کلاسیک و نظریه عدم تقارن اطلاعاتی میتوان کمک گرفت.
بر اساس نظریه نمایندگی، کارآفرینان به عنوان عامل و VC ها به عنوان کارفرما تعریف شدهاند؛ و این سؤال مطرح میشود که کارآفرینان نقطهی مقابل عامل (که به خوبی دستور میگیرند) میباشند و افرادی کاملاً مستقل هستند که دست دارند رئیس خود باشند.
رویکردی رفتاری به تصمیمگیری در مباحث مالی کارآفرینی:
در این قسمت ما به دنبال این موضوع هستیم که اگر بتوانیم انواع ریسکها و عدم اطمینان را بشناسیم، شانس بهتری در درک فرآیند تصمیمگیری خواهیم داشت. از طرفی بحث ادراک هم میتواند شفافیت بیشتری را برای هر یک از طرفین (کارآفرین و سرمایهگذار) در هر معاملهای مثل قراردادهای مالی داشته باشد و در نتیجه فرآیند تصمیمگیری را بهبود میدهد.
در ادامه ادراک، بحث عدم تقارن ادراک وجود دارد که قبل از توصیف آن بهتر است ذهن خود را معطوف دو نظریه کنید: ۱) نظریه چشمانداز ۲) نظریه تأثیرپذیری
در نظریه چشمانداز دو فاز وجود دارد: ۱) ویرایش (قالبسازی) ۲) ارزیابی
در فاز اول سعی میشود که مسئله مورد تصمیم را از طریق انجام تعدادی عملیات سادهتر کرده و در نتیجه انتخاب گزینهای که برای تصمیمگیرنده بیشترین ارزش را دارد، سادهتر میکند؛ و در فاز دوم با استفاده از تابع ارزش، چشماندازهای ویرایش شده با بیشترین ارزش انتخاب میشوند.
در نظریه تأثیرپذیری اینکه ذهن آدمی نسبت به یک مسئله خوب یا ید باشد میتواند منجر به قضاوت ادراکی سریع شود. به طور مثال سهامی که ناآشنا باشد و به شکل منفی ادراک شود، ریسک و بازده دارای همبستگی منفی میشود و بالعکس.
در نتیجه میتوان برداشت کارآفرینان و vc ها و قضاوت آنها را با دو نظریهی بالا تشخیص داد.
حال برمیگردیم به بحث عدم تقارن ادراک، وضعیتی است که در آن بین کارآفرین و VC در ارتباط با یک فرصت کسبوکار، سود یا زیان، یک شکاف ادراکی وجود داشته باشد.
حال نوبت به موضوع ریسک میرسد، اینگونه باید گفت که برخی محققان اعتقاد دارند که ریسک مثل انحراف معیار یا بتا نیست که بتوان آن را مشاهده و اندازهگیری و تجزیهوتحلیل کرد. اسلویک میگوید که ریسک کسبوکار به ریسک بقای فرد بستگی دارد؛ و در ادامه مطرح میکند که انسان قادر به تغییر محیط پیرامون خود و پاسخ به آن است؛ که این توانایی منجر به افزایش ریسک شده و همانطور که در نظریه تأثیرپذیری گفته شد مثلاً اگر فردی تأثیرپذیری مثبتی نسبت به یک اقدام مخاطرهآمیز داشته باشد، ریسک کمتری را ادراک میکند نسبت به شخصی که تأثیرپذیری منفی برای همان اقدام در شرایط یکسان دارد.
اولسن معتقد است که تمام ریسکها، ریسک ادراکی میباشند؛ زیرا ادراک از طریق دادههای حسی رخ میدهد و این بدان معناست که ریسک پدیدهای است که در روان ما اتفاق میافتد؛ و اگر بخواهیم این استدلال را داشته باشیم که ریسک بهطور کامل در روان ما ادراک نشده است، هنگامی بهطور واضح دیده میشود که ریسک را به اجزای سازنده آن تفکیک کرده و ریسکهای موجود را شناسایی کنیم.
پس برای شروع کل ریسک را اینگونه تعریف میکنیم:
کل ریسک= ریسک موجود+- ریسکهای رفتاری
ریسکهای موجود:
در ارتباط با ریسک موجود از قیاس سکه استفاده شده است. به این معنا که نتایج ممکن در یک تصمیمگیری راهاندازی یک کسبوکار را میتوانیم دقیقاً مانند چرخ خوردن یک سکه بیان کنیم که میتواند شامل امکان موفقیت/شکست بهطور همزمان باشند.
عوامل تعیینکننده ریسک موجود شامل:
الف) عامل ریسک فناوری و تجاریسازی: ریسک اخذ یک فرصت یا یک نمونه اولیه و تبدیل آن به محصول کاملاً کاربردی یا خدمتی که مشتریان حاضر به پرداخت برای استفاده از آن باشند.
ب) عامل ریسک بازار: اینکه آیا بازار سودآور یا پایدار برای محصول یا خدمت پیشبینیشده به وجود خواهد آمد.
ج) عامل ریسک مدیریت: اینکه آیا کارآفرین و تیم او در اجرای استراتژیهای پیشبینیشده موفق میشوند یا خیر
د) عامل ریسک مالی: اینکه آیا کارآفرین و تیم او میتوانند منابع مالی موردنیاز را بهموقع برای اجرای استراتژیهای پیشبینیشده برای کار جمعآوری کنند یا خیر
ه) فاکتورهای ریسک کلان: شامل ریسکهای مربوط به مقررات، ریسکهای محیطی و غیره
در مجموع این نوع ریسکها در خارج و اطراف هر کسبوکار وجود دارند و به آنها ریسک موجود میگویند.آآ
ریسکهای رفتاری:
اجزای ریسک رفتاری در واقع همان فرآیندهای ریسک رفتاری را دربر میگیرند که پیشتر دربارهی آن صحبت شد و شامل دو نظریه چشمانداز و تأثیرپذیری هستند.
- فرآیندهای قالبسازی
- فرآیندهای ارزیابی
- فرآیندهای تأثیرپذیری
- فرآیندهای دیگر، غیر از تأثیرپذیری مانند اعتماد بیش از حد (خودرایی)، در دسترس بودن، اتکا (لنگر انداختن) و غیره
ریسکهای رفتاری در معادلهای که نشان داده شد میتواند ریسک کلی را افزایش یا کاهش دهند. افزایش آن از طریق استاندارد مالی قابل درک است اما کاهش آن برای اقتصاددان رفتاری نتیجهای از تأثیرپذیری است.
پروفسور یزدیپور استدلال میکند که یک کارآفرین
- تصمیمگیری نهایی خود را عمدتاً براساس سود و زیان ادراکی فرصتهای سرمایهگذاری که خودش با توجه به نتایج جستوجو در فرصتهای مشابه، انتخاب کرده است، میگیرد و مهمتر از آن
- فرصتهای کسبوکار انتخاب و نهایی شده، همان سطح از ریسک و عدم اطمینان را دارند که کارآفرین درباره آن احساس راحتی میکند.
در آخر باید گفت که با اتکا به نظریه چشمانداز و تأثیرپذیری بررسی خواهیم کرد که چگونه میتوانند این دو نظریه بر پیشبینی و قضاوت کارآفرینان و vc ها با توجه به فرصتهایی که در کسبوکار خود وجود دارد، تأثیر بگذارند.
برگرفته از کتاب مباحثی نوین در تأمین مالی کارآفرینی، تألیف پروفسور یزدیپور
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!