مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟
مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟
انسان از بدو خلقت همیشه در معرض آسیبهای جدی ناشی از بلایای طبیعی بوده است. پدیدههای خطرآفرین طبیعی نظیر سیل، زلزله، طوفان، صاعقه و غیره ، اخیرا زندگی انسانها را تحت تأثیر قرار داده و اثرات غیرقابل جبرانی را به همراه داشتهاند. همانطور که میدانیم بحرانهای طبیعی بر زندگی میلیونها نفر در سراسر جهان تأثیر میگذارد و هزینههای اقتصادی و اجتماعی بیشماری به وجود میآورد. مدیریت بحران میتواند این هزینهها را کاهش دهد و جوامع را در برابر این بحرانها ایمن و مصون کند. علیرغم تلاشهای صورتگرفته در بسیاری از کشورها برای کاهش خطرپذیری و آثار منفی بحرانها، آسیبها و هزینههای زیادی از بحرانها در حال افزایش است ، نداشتن آمادگی و مقابله نکردنِ مناسب با بحرانهای طبیعی، خسارات سنگینی به ملتها و داراییهای آنها وارد میکند که بعضاً جبرانناپذیر است. ازاینرو، مدیریت بحرانهای طبیعی میتواند این هزینهها را کاهش دهد و جوامع مختلف را در برابر این بحرانها ایمن و مصون کند. وقوع بحرانهای طبیعی و عدم برنامهریزی مناسب برای مقابله با خسارتها و پیامدهی ناشی از آن، میتواند منجر به از دست رفتن منابع و دستاوردهایی شود که تحقق آنها سالیان زیادی طول میکشد. اگرچه سیاستگذاری اثربخش، فراهم آوردن امکانات و منابع لازم، صورتبندی پیشبینیهای مناسب، تهیۀ سناریوهای مناسب و عملیاتیسازی اقدامات برنامهریزیشده در مراحل، پیش، حین و پس از وقوع بحران، در زمرۀ وظایف اصلی دولتها و حکومتها است، اما شیوۀ انجام این وظایف در کشورهای گوناگون متفاوت است. همانطور که میدانیم گروهی مدیریت را در قالب انجام وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی و… بیان نمودهاند بعضی هم مدیریت را اینگونه تعریف کردهاند که: مدیریت را میتوان علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیتهای دستهجمعی، برای نیل به هدفهای مطلوب با حداکثر کارایی تعریف کرد.
اما بحران چیست؟ بحران عبارت است از ازهمگسیختگی شدید در فعالیتهای یک جامعه که در این فرایند، انسانها، اقلام و داراییها و محیط در سطح وسیعی دچار آسیب و صدمات شدید میشوند؛ بهطوریکه جامعه فقط قادر است از منابع موجود خود کمک بگیرد. بحرانها غالباً براساس سرعت و شدت یعنی ناگهانی بودن یا کند بودن بروز آن و یا به این دلیل که طبیعی است یا زادۀ دست بشر است، طبقهبندی میشوند. بحران در حقيقت يك فشارزایی رواني – اجتماعي بزرگ و ويژه است كه باعث درهمشکسته شدن انگارههای متعارف زندگي و واکنشهای اجتماعي میشود و با آسیبهای جاني و مالي، تهديدها، خطرها و نيازهاي تازهای را به وجود میآورد.
مدیریت بحران چیست؟
مدیریت بحران علمی کاربردی است که بهوسیله مشاهده سیستماتیک بحرانها و تجزیهوتحلیل آنها در جستجوی یافتن ابزاری است که بهوسیله آنها بتوان از بروز بحرانها، پیشگیری نمود و یا در صورت بروز آن در خصوص کاهش اثرات آن، آمادگی لازم امدادرسانی سریع و بهبود اوضاع اقدام نمود.
اگر مدیریت بحران را «برنامهریزی برای کنترل بحران» تعریف کنیم، باید چهار مرحله را بهمنظورِ برنامهریزی برای کنترل بحران به انجام رساند. نخست باید پدیدههای ناگوار پیشبینی شوند؛ سپس باید برنامههای اقتضایی تنظیم شوند؛ پسازآن باید تیمهای مدیریت بحران تشکیل شوند و آموزش ببینند و سازماندهی شوند؛ و سرانجام باید برای تکمیل برنامهها، آنها را بهصورت آزمایشی و با تمرین عملی به اجرا درآورد؛ پس مدیریت بحران یک هنری است که از دانش زیربنایی مدیریت استفاده میکند.
امروزه عمدهترین نقاط ضعف مدیریت بحران عدم هماهنگی و همکاری سازمانها، کمبود ضوابط و مقررات جامع و پراکندگی و ناکافی بودن قوانین و مقررات موجود، محدودیت منابع مالی است؛ باید تهدیدها و فرصتها را بهخوبی شناخت و خود را برای مقابله با تهدیدها و استفاده از فرصتها آماده ساخت. در فرهنگ ما ضربالمثلی است که میگوید «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد» متأسفانه در کشور ما زنگ خطرها نادیده و ناشنیده گرفته میشوند و بعد از وقوع بحران تازه به فکر میافتیم و راهحلی جستجو مینماییم. متأسفانه مدیر بحران یا علائم را نمیشناسد و یا به اهمیت این علائم واقف نیست. مدیر بحران باید به دنبال راهکارهایی جهت کاستن ابعاد بحران باشد. بهعبارتدیگر آثار هر عامل را با پارامترهای دیگر سنجید و پس از تحلیل، نسبت به رفع آن بکوشد. مدیر بحران باید تفکر استراتژیک را یاد بگیرد؛ یعنی بتواند به آشفتگی ذهنی خویش در کوتاهترین مدت نظم بخشد این امر امکان ندارد مگر با حضور مداوم در بحرانها، نهایت پایداری مدیریت این سازمان را میطلبد.
در سالهای اخیر، مردم ایران با نوع دیگری از رویکردها و تصمیمگیریها در عرصه سیاستهای داخلی، خارجی و اقتصادی خود روبهرو شدند؛ رویکردهایی که به تعبیر بسیاری از کارشناسان، تصمیماتی خلقالساعه و بدون پشتوانه کارشناسی بوده که به چالش اقتصادی ایران در سالهای اخیر منجر شده است. همچنین خود این چالشهای اقتصادی، به یکی از حادترین موضوعهای صحنه سیاسی کشور مبدل شده و همگان تأیید میکنند که بهرغم افزایش درآمدهای کلان نفتی اخیر که در تاریخ ایران سابقه نداشته، مشکلات اقتصادی کشور روزبهروز افزایشیافته و تا حدود زیادی، این مشکلات عدیده اقتصادی، ناشی از ضعف برخی مدیران در میدانهای کاری خودشان است.
مسئله بحران مدیریت در ساختار مدیریتی ایران و اینکه در برخی از عرصههای مدیریتی در کشور، مدیران از تجربهها و دانش کافی در عرصههای خود برخوردار نیستند را میتوان از جنبههای گوناگون بررسی کرد. ضعف مدیریتها در سالهای اخیر را ازآنجا میتوان متوجه شد که بهرغم سرمایهگذاریهای هنگفت و اجرای هزاران طرح بزرگ و کوچک، اثرات اقتصادی آنها در کشور، متناسب با حجم سرمایهگذاریها و اقدامات انجامشده نمیباشد.
چنانچه بخواهیم تعریف دقیقی از بحران بگوییم، باید آن را با توجه بهتناسب شرایطی که افراد در آن هستند، تعریف کرد. بیشتر مدیرانی که در تصمیمگیریهای کلان دخالت دارند، یا تجربه مدیریتی در بخشهای کلان نداشتند و یا اگر داشتند، حیطه فعالیتشان در اندازهای نبوده که قادر به مدیریت یک مجموعه کلان در حد وزارتخانه، سازمانها یا شرکتهای بزرگ باشند.
گاه تصمیمگیری اشتباه این مدیران ضعیف که در برخی از موارد سبب بحران شده، به دلیل فشارهایی است که از بیرون به این مسئولان وارد میشود. مدیرانی که استقلال تصمیمگیری در عرصه کاری خود را ندارند و تصمیماتشان وابسته به نظرات افراد یا احزاب حامی آنان است، افرادی هستند که به خاطر لیاقتشان به این مناصب نرسیدند و حتی در برخی مواقع، این افراد تنها بر این صندلیها نشستهاند، اما عملاً صاحب این مناصب نیستند؛ بنابراین، فشارهای عصبی و گرفتار شدن در یک بحران، میتواند برای مدیری که آمادگی کنترل گرداب وقایع و همچنین واکنشهای هیجانی خود را ندارد، فاجعهآمیز باشد.
در دنیای امروزه، مدیریت را به شکلهای گوناگون تعریف کردهاند و برای مدیریت کلان، استانداردهای گوناگونی گذاردهاند، اما در سالهای اخیر، بسیاری از مدیران، این استانداردها را ندارند و اگر هم مدیرانی این استانداردها را داشته باشند، متأسفانه، در اندک زمانی از مجموعه خود کنار گذاشتهشده و یا به آنها اجازه مشارکت در تصمیمگیری کلان را ندادهاند.
استفاده از مدیران غیرمتخصص آنهم با توجه به وجود مدیران توانمند و متخصص ایرانی که صاحبنظر در عرصههای اقتصادی و سیاسی ایران و جهان هستند و همواره در بیشتر نقاط دنیا، رد پایی از آنان را میتوان دید که باعث پیشرفتهای بزرگی در عرصه تخصصی خود شدند، بههیچوجه پذیرفتنی نیست، چراکه این، خود باعث بروز بحرانهایی در عرصه تصمیمگیریهای کلان کشور میشود. متخصص عمران نباید وزیر کشاورزی شود، یک متخصص زراعت و یا خاکشناسی، نمیتواند معاون برنامه و بودجه و اقتصادی یک وزارتخانه، سازمان و یا مؤسسه علمی باشد. فردی که صلاحیت وی در اندازه رئیس یک اداره یا مدیریت یک بخش کوچک است، نمیتواند رئیس یک سازمان بزرگ یا معاون یک وزارتخانه یا رئیس یک دانشگاه باشد، بدین ترتیب ما شاهد بحران و مدیریت بحران نبودهایم، بلکه بحران مدیریت را تجربه کردیم.
در پایان باید گفت، بهطور کل و بنا بر روند عملکردها، میتوان نتیجهگیری کرد که انتصاب مدیران ضعیف و کمتجربه به مسئولیتهای بزرگ و همچنین گماردن افراد توانمند به مسئولیتهای کوچک و استفاده نکردن از توانایی مدیران لایق و متعهد، سبب کندی پیشرفت امور و نرسیدن به اهداف والا شده است که همین امر باعث گردیده امروزه مدیریت بحران در کشور ما خود با بحرانی به نام بحران مدیریت دستوپنجه نرم کند و اگر بحران مدیریتی در کشور جدی گرفته نشود و برای آن چارهای اندیشه نگردد چشمانداز خوبی برای آیندهی ایران دربر نخواهد داشت.
نویسنده: سیده غزل معصومی / پژوهشگر حوزه بازاریابی محصولات دانش بنیان
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!