موفقیت در سازمانهای امروزی؛ توجه به تفاوت سبکهای رهبری مدیران زن و مرد
موفقیت در سازمانهای امروزی ؛ توجه به تفاوت سبکهای رهبری مدیران زن و مرد
ازآنجاییکه انسانها با یکدیگر متفاوتاند، دارای اندیشههای مختلفی میباشند. این تفاوت زمانی اهمیت پیدا میکند که در اداره سازمانها بتوان از آن کمک گرفت. نیاز سازمانهای امروزی تنها با مدیریت کردن برطرف نمیشود بلکه برای اداره بهتر نیاز به رهبری سازمانی داریم. رهبری سازمانی فرآیند تأثیرگذاری بر پیروان است که بتوان بهصورت مؤثر افراد را به کارهای مختلف واداشت. در این میان مدیرانی که بتوانند این تأثیرگذاری را در سازمان داشته باشند، رهبر سازمانی محسوب میشوند و برای آن سازمان حائز اهمیت میشوند.
اما با توجه به تفاوتهای میان مردان و زنان، الگوهای فکری رهبران و بهتبع آن سبکهای رهبری آنها نیز متفاوت خواهد بود. قبل از ورود به بحث سبکهای رهبری باید دانست زنان و مردان متفاوت فکر میکنند، متفاوت نگاه میکنند و سرانجام متفاوت رفتار میکنند. دلیل این تفاوت را میتوان در عملکرد نیمکرههای مغز جستجو کرد. مغز انسان از دو نیمکره چپ و راست تشکیلشده است. مواردی مانند خلاقیت، تجسم، افکار، قدرت تخیل و حافظه بلندمدت در نیمکره راست مغز اتفاق میافتد درحالیکه جزئیات، تجزیهوتحلیل، منطق، حقایق در نیمکره چپ مغز انجام میشود. اما آنچه مهم است این است که به دلیل همین تفاوت، عملکرد مردان و زنان نیز متفاوت خواهد بود و این موردی است که برایان راسول و لیزکوک در کتاب”سبکهای رهبری مدیران زن و مرد” خود به آن اشاره نمودهاند. باز بودن دو طرف مغز هنگام تمرکز در زنان و بسته بودن یکطرف مغز هنگام تمرکز در مردان عامل تفاوت در عملکرد آنهاست. اکنون به تفاوتهای دیگری نیز اشاره میگردد: مغز یک مرد برای انجام دادن امور سازماندهی میشود. در موقعیتهای سخت و تحتفشار یا اضطراب، مغز وی تمایل به انجام کارهایی دارد که هیجان وی را فرونشاند. مغز جنس مذکر برای کار و فعالیت و مغز جنس مؤنث برای ایجاد ارتباط و مناسبات از طریق شنیدن و صحبت کردن ایجادشده است.
مردان تمایل به گفتگوهای خبری راجع به آنچه انجام داده یا کسب کردهاند دارند درحالیکه این امر در مورد زنان بهصورت خودستایی و مباهات به نظر میآید. زنان در گفتگو و همدلی انعطاف بیشتری نسبت به مردان دارند. زنان دوست دارند صحبت کنند و بشنوند و دیگران را در این حس شریک کنند. بنابراین درصد صحبت با تلفن در زنان بیشتر است. بهصورت کلی مردان رقابت را دوست دارند حتی در شغل باغبانی برای پرورش بزرگترین محصول وارد رقابت میشوند. همچنین بیشتر مردان رقابت را در عرصههای سیاسی میپسندند.
ادامه …
بر اساس برخی تحقیقات؛ درزمینهٔ ایجاد ابتکار به علت عملکرد متوالی نیمکرهها مردان موفقتر عمل میکنند. زنان در درک تفاوت بین آنچه مردم میگویند و آنچه موردنظرشان است بهترند. همچنین، ازنظر یادگیری و درک زبان بدن، زنان موفقترند. زنان کمتر مانع سایرین میشوند حتی بیشتر به لطیفههای افراد میخندند. یا مهارتهای دیداری جنس مؤنث بسیار گسترده است.
جنس مؤنث میتواند اقلام یک اتاق را بهتر از جنس مذکر مجسم کند. او کاملاً به خاطر میآورد که در چه روزی مردم چه لباسی به تن داشتهاند. زنان سخن گفتن را دوست دارند چون احساس خود را به این وسیله منتقل میکنند همچنین شنوندگان بهتری هم هستند. به دلیل اینکه مردان فقط از نیمی از مغزشان استفاده میکنند مغز آنان در هنگام بمباران جزئیات و احساسات بهآسانی طغیان میکند. او بیشتر بهتنهایی نیاز دارد تا به مسائل بیندیشد. زنان برعکس دوست دارند در گروه بوده و در مورد مسائل بیشتر مشورت کنند.
مواردی که اشاره شد تنها بخشی از تفاوتهای میان زنان و مردان است چیزی که مهم است نوع نگاه به اداره سازمان است. الگوهای فکری رهبر که سازنده سبکهای رهبری میباشند، عبارتاند از: رابطه مداری- وظیفه مداری، جزءنگرانه-کلنگرانه، مربیگری، مشارکتی، رقابتی، عملگرایی، فرماندهی و مخاطره پذیری. الگوی فکری رهبری در مردان بیشتر شامل وظیفه مداری، کلنگرانه، عملگرایی، رقابتی، مخاطره پذیری و فرماندهی است. درحالیکه الگوی فکری رهبری در زنان شامل رابطه مداری، جزنگرانه، مشارکتی و مربیگری است.
نتیجه آنکه الگوی کامل رهبری، تفکر زنان و مردان را توأمان داراست و نیاز سازمانهای امروزی استفاده از مدیران تأثیرگذاری است که نقش رهبری سازمان را ایفا میکنند.
نویسنده :
مریم ادیب زاده
پژوهشگر و مدرس دانشگاه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!