نیم نگاهی به بسترسازی مناسب کارآفرینی
اهمیت و ضرورت آموزش کارآفرینی
نویسنده : دکتر جابرنوبخت وند / دانشجوی دکتری کارآفرینی
آموزش کارآفرینی تاکید بر ویژگی ها ، توانمندی ها و مهارت هایی دارد که افراد برای راه اندازی ، رشد و مدیریت کسب و کار بایستی به آنها مجهز شوند ( کوریلسکی،2004ريا؛ گیب،2002).
گیب (2002) بیان می کند که تفاوت اصلی میان دو مفهوم این است که آموزش ویژگی های کارآفرینانه در معنای وسیع بر روی مهارت ها و توانمندی هایی تاکید دارد که در هر شرایط و محیطی کاربرد دارد ، اما آموزش کارآفرینی عمدتا بر روی مهارت های لازم جهت راه اندازی و مدیریت کسب و کار تاکید دارد ؛ بنابر این ، می توان نتیجه گرفت که در آموزش ویژگی های کارآفرینانه برروی ابعاد کسب و کار تمرکز نمی شود و مهارت هایی نظیر راه اندازی یک کسب و کار و مدیریت آن مورد توجه قرار نمی گیرد ؛ در حالی که در آموزش کارآفرینی ، بخش عمده تاکید آموزش بر روی این است که چگونه می توان یک کسب و کار مستقل را به صورت انفرادی و یا گروهی راه اندازی و مدیریت کرد .
تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینی امری آموزش پذیر، تقویت پذیر و پرورش پذیر است. اولین کشورهایی که در زمینه آموزش کارآفرینی فعالیت هایی را انجام دادند، کشورهای آلمان، انگلیس، امریکا و ژاپن بودند(فیض، 1386). امروزه آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گسترده ترین فعالیت های دانشگاهی تبدیل شده است. طی دهه 1980، دانشگاهها بر حسب ویژگی گروه های تحت آموزش و نیازهای محلی، منطقه ای و ملی، برنامه های آموزشی متعددی را برای سازمانهای خصوصی و عمومی طراحی نموده اند.
اين قبيل از دوره ها به دنبال بهبود و انگيزش گرايش هاي افراد همچون تمايل به استقلال، فرصت جويي،ابتكار،تمايل،مخاطره پذيري،تعهد به كار،تمايل به حل مشكلات و لذت بردن از عدم قطعيت و ابهام ميباشد. دوره های آموزش کارآفرینی نه تنها جای خود را در بستر دروس دانشگاهی و در رشته های مختلف باز نموده، بلکه در دوره های مختلف تحصیلی از ابتدایی تا دبیرستان نیز مورد توجه قرار گرفته است. گرچه امروزه تنوع این دوره ها، شرکتهای موجود را نیز تحت پوشش قرار می دهد و دوره های متعددی جهت رشد، بقا و کارآفرین نمودن سازمانهای بزرگ طراحی شده، اما هدف اولیه از توسعه کارافرینی همانا تربیت نمودن افراد متکی به نفس و آگاه به فرصتها و به طور کلی افرادی است که تمایل بیشتری به راه اندازی کسب و کارهای مستقل دارند(کاتن، 1999).
در واقع هدف این بوده تا افراد در طی دوران تحصیل افرادی موسس و اقدام کننده تربیت شوند. این افراد شامل پیشروان در فعالیت ها، ماجراجویان، جسوران، مبتکران، فرصتطلبان، جاهطلبان، و ارتقا جویان می باشند(گیب، 1987). این قبیل از دوره ها به دنبال بهبود و انگیزش گرایش های افراد همچون تمایل به استقلال، فرصت جویی، ابتکار، تمایل، مخاطره پذیری، تعهد به کار، تمایل به حل مشکلات و لذت بردن از عدم قطعیت و ابهام می باشد. به طور کلی همراه با آشکار شدن نقش و تاثیر کارآفرینی بر روند اشتغالزایی و رشد اقتصادی کشور های توسعه یافته، تلاش در جهت آموزش و تعمیم دانش و روحیه کارآفرینی در بین مدیران، تجار، دانشجویان، (که جملگی کارآفرینان بالقوه محسوب میشوند) و کارآفرینان بالفعل شدت گرفت. هدف از آموزش کارآفرینی تربیت افرادی است که بتوانند پس از تکمیل تحصیلات خود افرادی موسس باشند و کسب و کاری را ایجاد نمایند.
آنچه که در تدریس دوره های کارآفرینی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، کارآفرینانه بودن شیوه های تدریس، ترکیب افراد و اهداف آموزشی و تطبیق و همسویی این موارد با یکدیگر می باشد. (احمدپور، 1378)
آموزش کارآفرینی فرآیندی نظام مند ، آگاهانه و هدف گرا می باشد که طی آن افراد غیر کارآفرین ولی دارای توان بالقوه به صورت خلاق تربیت می گردند . آموزش کارآفرینی فعالیتی است که از آن برای انتقال دانش و اطلاعات مورد نیاز جهت کارآفرینی استفاده می شود که افزایش ، بهبود و توسعه نگرش ها ، مهارتها و توانایی های افراد غیر کارآفرین را در پی خواهد داشت ( ذبیحی و مقدسی ، 1387، ص160).
«مجموعهای از یادگیریهای رسمی است كه به افراد علاقمند، آموزش میدهند و با این آموزش، آگاهی افرادی را كه به مشاركت در توسعه اجتماعی-اقتصادی علاقهمند هستند، بالا میبرد تا آنها از طریق پروژه شناخت كارآفرینی، كسب و كاری تازه را تولید كنند و یا توسعه كسب و كار كوچك را ترویج دهند (Adb,2005)». بررسی آموزش كارآفرینی در جهان حکایت از روند رو به رشد و سریع آن دارد. در رابطه با واژه آموزش کارآفرینی دو مفهوم در ادبیات مشخص می شود :
در گذشته، افسانهای شایع بود که کارآفرینان دارای ویژگی ذاتی هستند و ویژگی هایی همچون: ابتکار، روحیه تهاجمی، تحرک، تمایل در به کارگیری ریسک، توان تحلیلی و مهارت در روابط انسانی در افراد از بدو تولد در فرد وجود دارد. بنابراین، فرض اساسی این بود که کارآفرینان از طریق آموزش، پرورش نمییابند. اما امروزه کارآفرینی به عنوان یک رشته علمی مورد شناسایی قرار گرفته و متقاضیان مستعد بایستی مانند تمامی رشتههای علمی دیگر دانش مربوط به آن را کسب نمایند (مقیمی، 1384، ص217).
آموزش ویژگی های کارآفرینانه به دامنه وسیعی از شایستگی ها و توانمندی ها جهت یادگیری کارآفرینانه تاکید دارد . در این آموزش ، اعتقاد بر این است که با توجه به شرایط متغیر جامعه جهانی و سرعت تغییرات ، افراد بایستی یاد بگیرند که چگونه در سر تاسر زندگی به صورت کارآفرین رفتار کنندو لذا دامنه آن بسیار وسیع تر از صرفا کسب و کار می باشد ( کوریلسکی ، 2004؛ گیب ، 2002) . با توجه به مطالعات مختلفی که صورت گرفته است ثابت شده که ویژگیهای کارآفرینان در سازمان اغلب اکتسابی است و نه توارثی و از این رو در حال حاضر آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گسترده ترین فعالیتهای دانشگاهها تبدیل شده است.
«دیوید مک کله لند» از اولین روان شناسانی بود که با فرض اینکه کارآفرینان نیاز به توفیق بالایی دارند، دورههای آموزشی متعددی را طراحی کرد تا این نیاز را در افراد تقویت کند، در نتیجه او از آموزش این دورهها به بازرگانان هندی نتایج مثبتی دریافت کرد (مهرآباد و مهتدی، 1387، ص59). محققان دیگری همچون جان استوارت میل، بروکهاوس، دیوید پرچ، تیمونز، کالینز، مور، مایر، گلدشتاین و نورد بر اکتسابی بودن اغلب ویژگیهای کارآفرینان تاکید دارد. «پیتر دراکر» نیز در این خصوص میگوید: «آنچه راجع به کارآفرینی میشنوید اشتباه است، کارآفرینی سحر و جادو نیست، عجیب و غریب نیست، استعداد ژنتیکی نیست، بلکه یک رشته است مانند دیگر رشتههای علمی که قابل آموزش و یادگیری است» (حسینی خواه و همکاران، 1385، ص6). اولین تلاش آموزشی توسط مک کله لند و با هدف انگیزشی توفیق طلبی در بین بازرگانان هندی صورت گرفته است. تا اوایل دهه 1980 تنها 130 دانشکده به طراحی دوره های محدودی در خصوص کارآفرینی پرداخته بودند و آنها را در رشتههای بازرگانی و مهندسی تدریس مینمودند، در حالی که در اوایل دهه 1990 تعداد دانشکده ها به بیش از 500 دانشکده رسید. و اکنون بیش از 2000 دانشگاه، کارآفرینی را به عنوان رشته و گرایشی مستقل تدریس می نمایند.
در حال حاضر سیر تحولات جهانی، کارآفرینان را در خط مقدم توسعه فنآوری و توسعه اقتصادی قرار داده است (احمدپور و مقیمی 1385). تجربه موفقیتآمیز اغلب کشورهای پیشرفته و نیز برخی از کشورهای در حال توسعه در عبور از بحرانهای اقتصادی به واسطه توسعه کارآفرینی در آن کشورها، موجب گردیده تا سایر کشورها نیز برای کارآفرینی، کارآفرینان و شکل گیری کسب و کارهای نوآورانه اهمیت خاصی قائل گردند. بر همین اساس، توسعه کارآفرینی از جنبههای گوناگون مدنظر قرار گرفته است. آموزش، یکی از جنبههای مهم در گسترش کارآفرینی است که مورد توجه ویژهای واقع شده است. با توجه به مطالعات مختلف، ثابت شده است که ویژگیهای کارآفرینان اغلب اکتسابی است، نه وراثتی. از این رو در حال حاضر آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گستردهترین فعالیتهای دانشگاهها تبدیل شده است.
كارآفرينان نيازمند مهارتها و توانمندی متفاوتي هستند تا بتوانند بر اساس آن در ارتقاي ابتكارات و ايجاد كسب و كار سازماني به موفقيت برسند. آنها بايد آيندهي سازمان و تغييراتي را كه احتمالاً در تواناييهاي بنگاه براي توجيه و تأييد ايجاد كسب و كار سازماني رخ ميدهند، پيشبيني كنند. اين توانايي نيازمند درك راهبرد، بازارها و ديگر توانمنديهاي سازمان است. كارآفرينان بايد درك كنند كه چگونه ابتكارات مرتبط با كسب و كار ميتوانند بر واحدهاي مختلف سازماني به شكلي كاملاً متفاوت تأثير بگذارند و چگونه حول اين موضوعات كار ميكنند (Zahra,2006,p,29).
«گاراوان» و «اوسينيد» با بررسي برنامههاي آموزشي كارآفريني و محتواهای آن، محتواي آن را در قالب سه محور كلي مفهومسازي نمودند؛
- برنامههاي مرحلهي شكلگيري كسب و كارها، بركسب دانش در حوزههايي همچون اطلاعات دانشي و زمينهاي در دنياي كسب و كار، ماهيت كارآفريني، ويژگيهاي تيمهاي اثربخش و ماهيت تعاملات و فعاليتهاي كسب و كار تأكيد ميشود؛
- برنامههاي مرحلهي توسعهي كسب و كار بر مهارتها و نگرشها تأكيد دارد، موضوعات محتوايي همچون برنامهريزي كسب و كار، انتخاب بازار، برنامهريزي مالي، شناسايي محصول و دريافت هداياي مالي؛
- برنامههاي مرحلهي اجراي كسب و كار در بر دانشها و نگرشهاي كلي متمركز است. برنامههايي همچون برنامهريزي مالي، مديريت رشد كسب و كار، كاركردها و نگرشهاي مديريت و تبادل اطلاعات از كارآفرينان به مديران. (Garavan & O’Cinneide,1994: P15) «بكارد » و «تولوز » بر اين باورند كه دانش كارآفريني را ميتوان در قالب سه دستهي كلي گروهبندي كرد. (Soufani and Ibrahim, 2002, P 422).
- گرايش و آگاهي؛
- ايجاد كسب و كارهاي مخاطرهپذير جديد؛
- مديريت كسب و كارهاي مخاطرهآميز (بقا و رشد كسب و كار)
امروزه موسسات مختلفی در خصوص آموزش های کارآفرینی فعالیت دارند و کارآفرینی را در قالب برنامه-های آموزش کوتاه مدت به مخاطبان خود آموزش می دهند، اما همچنان در خصوص محتوا، اقدامات و روش هایی که برای آموزش کارآفرینی به کار گرفته می شود، توافق چندانی وجود ندارد (Wagner, 2004). همچنین دغدغه مندی جدی دیگری که در این حوزه وجود دارد، این موضوع است که کارآفرینی و محتوای آن مناسب سن، جنسیت، مشاغل و تحصیلات مختلف نیست (رحمتی، 1389، ص88). با این وجود اولويتهاي زير براي توانمندسازي كارآفريني فراگيران در یک سازمان لازم ميباشد.
- انجام پروژههاي شغلي مرتبط با رشته در سازمانها
- آشنايي با نحوه تدوين طرح كسب و كار
- آشنايي با مشاغل مربوط به رشته تحصيلي
- آشنايي با قوانين كسب و كار
- آشنايي با مهارتهاي مالي (تأمين و مديريت منابع مالی)
- آشنايي با مهارتهاي بازاريابي (تحقیقات بازاریابی)
- آشنايي با فرآيند كارآفريني (مفاهيم، تعاريف؛ نظريهها، تاريخچه، زمينههاي كارآفريني،ویژگی های کارآفرینان)
خط مشی های (قوانین، مقررات، بخش نامه) آموزش های کارآفرینی
خط مشی آموزش کارآفرینی به عنوان یک درون داد در نظام آموزش کارآفرینی شناخته می شود. در این بعد مباحث کلان آموزش کارآفرینی همچون کمیت و کیفیت منابع انسانی، بودجه و منابع مالی، برنامه ریزی و اجرای آموزش های کارآفرینی و … مطرح است. دیده بان جهانی کارآفرینی معتقد است که خط مشی های کارآفرینی متشکل كليه اقدامات، برنامهها و طرح هايي است كه به منظور افزايش گرايش به كارآفريني در سازمان اجراء می شوند.
(GEM,2004,p:112).
نکته بسیار مهم و اساسی در حوزه خط مشی گذاری در حوزه کارآفرینی این است که این خط مشی ها با توجه به برنامه های مهم کشوری و اسنا بالادستی همچون راهبردهاي توسعه ملي، راهبرد ملي كاهش فقر، سند راهبرد كاهش فقر، برنامه هاي ملي عملي براي جوانان، سياست آموزش و تعليم و تربيت، سياست آموزش و تعليم و تربيت فني، سند سياستي در زمينه اصلاحات دولت محلي، راهبرد ملي آموزش براي همه، قانون ترويج خدمات اشتغال تهیه و تدوین می شوند (Solomon,2007).
دوره های آموزشی را نیز می توان در چهار دسته اصلی زیر طبقه بندی نمود :
1) برنامه هایی برای آگاهی و بالابردن دانش کارآفرینی
2) برنامه هایی برای تشویق افراد به تاسیس شرکت های نوپا و جدید
3) برنامه هایی جهت رشد و بقای شرکت های کوچک
4) برنامه هایی جهت اثر بخش نمودن شیوه های آموزشی کارآفرینی.(احمدپور، 1378).
بيشتر دانشكده ها،اموزش كارافريني را با يك دوره پايه آغاز ميكنند.اين دوره نوعا مشتمل بر سه جزء است:
1)متون،كه ممكن است شامل مقالات و انواع مطالب باشد.
2)سخنراني ها:توسط اساتيد و صنعتگران مدعو.
3)پروژه هاي عملي دانشجويان براي ارائه طرح هاي مخاطره اميز.
اين دوره معمولا اطلاعاتي را راجع به سرمايه گذاري مخاطره اميز،اكتساب و خريد شركت هاي اين دوره،انواع ماهيت قانوني شركت،چگونگي حمايت ازانديشه ها ،زواياي مالياتي و نمونه هاي تاريخي ايجاد شركت هاي نوپا را در بر ميگيرد.چندين دانشكده فراتراز دوره
کارآفرینی پايه فوق والذكرعمل كرده و به سوي مجموعه اي از دوره ها در عرصه کارآفرینی حركت كرده اند.اين دوره ها را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:يك دسته از انها دوره هاي عمومي هستندكه به كل شركتها ميپردازند.دسته ديگر دوره هاي تخصصي هستند كه بر وظايف و فعاليت هاي انتخاب شده در كارافريني تمركز ميكنند.در اينجا ابتدا به پنج دوره عمومي كارافريني اشاره ميشود.
نخستين نوع،دوره پايه است كه از مقاله ها،موضوعات،سخنرانيهاو پروژه ها تشكيل شده است.
دومين نوع،دوره اي است كه بر محتوا تمركزكرده و پروژه راحذف ميكند.درحال حاضرچنين دوره اي در دانشكده بابسون در حال تدريس است.دراين دوره دانشجويان خواهند اموخت كه كارافريني كلا راجع به چيست،انرا به عنوان يك شغل بالقوه خواهند سنجيد،مهارتهاي تحليلي و بويژه مهارت هائي كه در تاسيس يك شركت نوپا قابل اجرا هستند را بكار خواهند گرفت و اطلاعات راجع بع جنبه هاي قانوني،ماليات ها،سرمايه گزاري مخاطره اميز،انتخاب استراتژيها و غيره را كسب خواهند كرد.اين دوره همچنين ميتواند فرصتي را براي جستجوي يك تفكر جديد كه ميتواند به عنوان يك پروژه پس ازاين دوره تعقيب شود فراهم كند.
سومين نوع، دورهها كه انحصارا به توسعه پروژه اختصاص يافته ميتواند بدنبال دوره دوم تدريس گرديد.
چهارمين نوع،دوره ها ممكن است به عنوان يك دوره عمومي کارآفرینی تصور نشود،چرا كه بيشترراجع به مديريت شركتهاي كوچك روبه رشد بحث ميكند،نه راجع به راه اندازي يا اكتساب و خريد يك شركت جديد.اما از انجايي كه بيشتر شركتهاي جديدكار خود را در ابتدابا وسعت و اندازه كم اغاز ميكنند،لذا دانش مديريت شركت هاي كوچك موجود ممكن است سناريوهاي واضح تري رابراي طراحي يك شركت ارائه نمايد(كالينزو مور،1970،ص47).
پنجمين نوع دوره عمومي، كارافريني و مديريت شركتهاي كوچك راباهم تركيب ميكند.تعدادي ازبهترين كتابهاي پرفروش ازاين روش استفاده كرده اند.اين روش بيشتر در مؤسسات پيش دانشگاهي بكاربرده ميشود(بروم و لانگ نكر،1979،ص432).
آموزش کارآفرینی یکی از موثرترین شیوهها برای تسهیل انتقال جمعیت فارغ التحصیلان بیکار به درون بازار کار است. مطالعات در اروپا در این خصوص نشان داده است که این آموزشها توانسته افراد را مسئولیت پذیرتر کرده؛ آنها را تبدیل به متفکران حوزه کارآفرینی نموده و در نتیجه نرخ بیکاری و شکست کسب و کارها را کمتر نماید. آموزش کارآفرینی باعث میشود تا افراد خلاق و نوآور تربیبت شده؛ با افزایش قدرت مخاطره پذیری، تمایل به حل مشکلات درآنان بیشترشده و در نتیجه موجب بهبود انگیزش و گرایشهای شان به زندگی شده است (مهرآباد و مهتدی، 1387، ص61).
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!