کارآفرینی به سبک آقای لامبورگینی
کارآفرینی به سبک آقای لامبورگینی/ عارفه داودی
همیشه پای یک فراری در میان است!
در تأسیس کمپانی لامبورگینی، «انزو فراری» نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است. نکته جالب آنجاست که بسیاری از خودروهای غیرفراری معروفیت خود را مدیون انزو فراری هستند. بهطورمثال در اواسط دهه ۶۰ میلادی زمانیکه هنری فورد درصدد خرید کمپانی فراری بود بهطور ناگهانی انزو فراری از فروش منصرف شد و این باعث ناراحتی شدید هنری فورد شد و او به مهندسان خود دستور داد تا خودروی GT40 را طراحی کنند بهاینترتیب یکی از ماندگارترین سوپر کارهای کلاسیک جهان براثر لجبازی فراری ساخته شد.
در ارتباط با لامبورگینی، داستان به این شکل بود که «فروچیو لامبورگینی» متولد ۱۹۱۶ و بنیانگذار لامبورگینی، تحصیلاتش را در زمینه طراحی ماشینآلات کشاورزی و صنعتی، به پایان رساند و سپس وارد نیروی هوایی ارتش ایتالیا شد. در جنگ جهانی دوم او بهعنوان مکانیک در یک کارخانه مشغول به کار شد و پس از جنگ، با استفاده از بقایای تجهیزات نظامی کارخانه مذکور، به تولید تراکتور پرداخت. بعد از جنگ جهانی دوم، تراکتور و ادواتی ازایندست فروش خوبی داشت دلیل آنهم ساخت و بازسازی مردم و دولت بعد از جنگ بود درنتیجه فروچیو لامبورگینی در سال ۱۹۴۹ شرکت تولید تراکتور خود را به نام «لامبورگینی تراکتوری» بنیان نهاد. شرکت لامبورگینی در اواسط دهه ۱۹۵۰ تبدیل به بزرگترین تولیدکننده ماشینآلات کشاورزی ایتالیا گردید.
همچنین شرکت لامبورگینی در راستای ساخت سیستمهای تهویه گرمازا و سرمازا هم فعالیت میکرد و در پی آن توانست خودروهای بسیاری لوکسی ازجمله فراری GT250 را سوار شود. دلایل متعددی از چگونگی ورود لامبورگینی به دنیای خودروها وجود دارد. یکی از آن موارد، بحث بین انزو فراری (رئیس کارخانه خودروسازی فراری) و فروچیو لامبورگینی اینگونه نقل شده است که آن دو بر سر اینکه چه کسی توان تولید خودروهای بهتری را دارد بحث میکردند. داستان دیگر حاکی از آن است که فروچیو لامبورگینی دائماً از خودروی فراری خود شکایت و عدم رضایت داشت. (به عللی از قبیل تعداد دفعات بردن ماشین به تعمیرگاه، خدمترسانی ضعیف و غیره). در یکی از همین روزهایی که فروچیو سوار فراری بود، سیستم کلاچ آن دچار مشکل میشود و این مشکل بارها تکرار میشود، به همین خاطر فروچیو به شرکت فراری شکایت میکند و ازآنجاکه انزو فراری به فردی جسور و مغرور، معروف بود، به فروچیو گفت:
تو یک کشاورزی و نیازی به فراری نداری، میتوانی پیاده رفتوآمد کنی! واقعبینانهترین استدلال، پیشزمینه دانش مکانیکی و کار منحصربهفرد فروچیو لامبورگینی در حس تجارت بوده است. فروچیو لامبورگینی اوقات فراغت خود را به پیادهسازی موتور و سایر قطعات خودرو شخصیاش که در اکثر اوقات فراری یا مازراتی بود؛ میگذراند. پسازآن شاسی، سیستم تعلیق، ترمز خودرو و سیستم برقکشی آنها را بررسی مینمود. آنچه او دریافت، این بود که بسیاری از قسمتهای وسایل نقلیه او درواقع شبیه به قسمتهای بکار رفته در تراکتورهای تولیدشده در کارخانه او بودند. بااینوجود مبلغ دینام یا تایر ایتالیایی نصبشده در خودروی فراری، سه برابر قیمت معمول بود؛ بنابراین در حقیقت اولین چشمانداز کسبوکار او آنچنان در رابطه با طراحی لامبورگینی میورا نبود؛ بلکه بهنوعی فرصت کسبوکار/درآمد موجود در بازار قطعات ارتباط داشت.
در سال ۱۹۶۲ فروچیو لامبورگینی با برداشت ذهنی از کسبوکار مکمل، شروع به پایهگذاری شرکت خود نمود. فروچیو شرکتی به نام Automobili Ferruccio Lamborghini را در سال 1963 به ثبت رساند و برای ایجاد زیرساختهای تولید و فروش و … قطعه زمینی به بزرگی 90 هزار متر در Sant’Agata خریداری کرد. حدود ۸ ماه بعد یک زمین ۹۰ هزار متری در کنار کارخانه تراکتورسازی فروچیو تبدیل به یک ساختمان مدرن و شیک شد. فروچیو لامبورگینی تا اینجای کار 500 میلیون لیر ایتالیا خرج کرده بود و حالا یک کمپانی اتومبیلسازی به نام خودش داشت که باید برای راه اندازیش پرسنلی مجرب استخدام میکرد.
در طی چند ماه بعد از پایهگذاری فروشگاه خودرو خود در سال ۱۹۶۳، لامبورگینی تواناییهای تیم خود را مورد سنجش قرار داد. این سنجش در قالب یک طرح مفهومی خودرو برای نمایشگاه اتومبیل تورین؛ در نوامبر همان سال به اجرا درآمد؛ و ازآنجاییکه او کمپانی لامبورگینی را برای مبارزه با فراری تأسیس کرده بود و به همین دلیل راه میانبر را انتخاب کرد و یکراست به سراغ مهندسین فراری یعنی Giotto Bizzarini که بسیار از دست انزو فراری ناراحت بودند، رفت و در قالب شرکت رقیب برای فراری مشغول به کار شدند، باوجود شانس کم و زمان محدود، فروچیو لامبورگینی و تیمش بهگونهای موفق به ادامه کار خود پرداخته و بر مشکلات غلبه کردند.
این مدل که GTV350 نام داشت، در نمایشگاه، نظر منتقدان را بهسوی خود معطوف نمود. در کل این خودرو نه فقط بهعنوان تلاش فوقالعاده فروچیو لامبورگینی به شمار میرفت بلکه به سهم خود یک خودروی عالی هم بود. موتور ۳۶۰ اسب بخار ۱۲ سیلندر، نیروی کافی برای این مدل خودرو را تأمین مینمود.
بعد از نمایشگاه اتومبیل تورین، فروچیو لامبورگینی قصد تولید مدل 350GT، اما با طراحی فرانکو اسکالیونه را داشت. لامبورگینی فقط 120 دستگاه از این خودرو را تولید کرد و جالب آنکه پیشرانه 12 سیلندرش در آن دوران 2 میلسوپاپ در سرسیلندر داشت. در طی سالهای ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ شرکت لامبورگینی برای نخستین بار حس احترام و تقدیر را از سرتاسر دنیا دریافت نمود و موردتوجه بزرگان صنعت خودروسازی واقع شد. بعد از چندین بررسی کیفیت بهوسیله نشریات اتومبیل و روزنامههای آمریکایی و اروپایی، محصولات شرکت لامبورگینی آغاز به جذب خریدار نمود.
لامبورگینی مدل 400GT را روانه بازار کرد و تا سال 1968 هم 247 دستگاه از این خودرو را تولید کرد. این خودرو با گیرباکس 5 سرعتِ ارائه شد یعنی همانند رقبایی ازجمله پورشه و فراری که آنها نیز گیرباکسهای مشابه داشتند.
ظهور یک اسطوره:
فروچیو لامبورگینی به طرحهای مفهومی (نمایشی) علاقهمند نبود. او بهراحتی میخواست که اتومبیلهای معمولی فوقالعاده سریع و بیعیب و نقص را بسازد. دو مهندس باهوش جوان از بولونیا، فروچیو را درک کردند و بر روی یک طراحی مفهومی در ذهن خود به کار پرداختند. ایده این بود که یک خودروی مسابقهای، اندکی رامتر برای جادهها و همچنین کاربردی در حومه شهر طراحی نمایند. به دستور فروچیو پروژهای مخفیانه به نام TP400 کلید خورد. حرف P در نام این پروژه نشانگر کلمه Posteriore بود که در زبان ایتالیایی به معنی عقب است و اشاره به نصب موتور در پشت کابین را دارد.
ضمناً 400 هم درواقع نمایانگر حجم پیشرانه ضرب در عدد 10 است که 4000 سیسی میشود. هرچند شاسی و پلت فرم اصلی در سال 1965 ساخته شد و حتی در نمایشگاه خودروی تورین هم به نمایش درآمد، اما این پلت فرم شامل شاسی جدیدی بود که پیشرانه 12 سیلندر V شکلی در پشت آن بهصورت عرضی قرار داشت. این سبک از چیدمان پیشرانه برای اولین بار بود که در خودرویی غیر مسابقهای و برای خیابانها بهکارگیری میشد.
نام این خودرو مدل جدید “میورا” برگرفته از کلمه گاوهای مسابقهای بود. گاوهای میورا از قویترین گاوهای نر مسابقهای بودند و همچنین بهعنوان باهوشترین و درندهترین آنها نیز بهحساب میآمدند.
هنگامیکه به اتومبیل میورا از جلو با دربهایی که رو به جهت بالا باز میشوند مینگریم؛ نام آن بسیار مطلوب و موردپسند است؛ و از طرفی لامبورگینی که علاقه شدیدی به مراسم گاوبازی مرسوم در اسپانیا داشت، نام و نشان کمپانیاش را نیز از همین مراسم اقتباس کرده بود.
شنیده شده از اکتبر 1965 تا نمایشگاه ژنو در سال 1966، کارکنان شرکت شبانهروز در هفت روز هفته تلاش کردند تا اولین نمونه برای نمایش در ژنو موتور شو آماده شود. استقبال از این خودرو در خلال نمایشگاه آنقدر خوب بود که 10 دستگاه از میورا در همین نمایشگاه پیشفروش شد. جالب است که لامبورگینی برای تبلیغ این خودرو تصمیم گرفت یک میورا را بدون برنامه خاصی جلوی هتل De Paris پارک کند. وجود خودرویی با این شکل و شمایل جلوی هتل، باعث شد توجه مردم به این خودرو جلب شود.
در ماه مارس سال 1967 اولین خریدار میورا خودروی خود را تحویل گرفت تا چرخهای 205 میلیمتری پیرلی آن برای اولین بار خیابانهای شهر را لمس کند.
بعد از موفق شدن میورا، شرکت لامبورگینی همچنان به سنجش و تکامل راه خود پرداخت. درواقع باید P400 را میورای استاندارد یا Bace نامید. P400 S، میورا S یک نسخه اسپرت شده از P400 است. P400SV و P400 Jota، در سال 1970 لامبورگینی یک نسخه ویژه از مدل SV را ساخت. این خودرو که فقط یک دستگاه از آن تولید شد، شماره شاسی 5048 داشت و باید آن را یک میورای مسابقهای تمامعیار نامید. P400 SV/J بعد از رسیدن آوازه مدل جوتا به خریداران میورا، 5 سفارش ویژه دیگر نیز برای این خودرو به ثبت رسید که یکی از آنها مربوط به محمدرضا پهلوی بود. از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ لامبورگینی گونههای متنوعی از خودروها را تجربه نمود. لامبورگینی سرانجام در سال 1973 و بعد از تولید 764 دستگاه میورا با این خودروی تاریخساز خداحافظی کرد.
سرانجام لامبورگینی:
در اوایل سال ۱۹۷۰، مشکلاتی از قبیل ناآرامیهای کارگری در ایتالیا و افزایش قیمت گاز و معاملات بزرگ تراکتور استرس فوقالعادهای را در لامبورگینی و شرکت او به وجود آورد؛ بنابراین در سال ۱۹۷۲ پس از هشت سال بودن در رأس، فروچیو ۵۱٪ درصد از سهام شرکت را به یک کارخانهدار سوئیسی با نام «ژرژ هنری روزتی» فروخت.
سال بعد او باقی سهام خود را نیز به دوست خود، رنه لایمر، واگذار کرد؛ بنابراین، مردی که نیروی محرکه و عامل صعود این کمپانی بود، مجبور به حذف خود از این شرکت شد. اولین خودرو بعد از دوره فروچیو لامبورگینی کونتاش بود که بهعنوان اولین خودرویی که با درهای قیچیوار (Scissor doors) و به سمت بالا باز میشدند، در سال ۱۹۷۴ وارد خط تولید لامبورگینی گردید.
در طی دهه ۱۹۸۰ تلاشهای برادران میمران برای روی پا آوردن شرکت لامبورگینی در آخر با شکست مواجه گردید و برادران میمران در اواسط دهه ۱۹۸۰ آغاز به مذاکره با مدیران شرکت خودروسازی کرایسلر کردند. این مذاکرهها در آخر در سال ۱۹۸۶ به پیوستن لامبورگینی به کرایسلر منجر شد.
در سال ۱۹۹۴، کرایسلر با مشکلاتی در شرکت خود روبرو شد. براین اساس در سال ۱۹۹۴ مجدداً لامبورگینی به گروهی از سرمایهگذاران اندونزیایی فروخته شد. این تغییر امیدوارکننده نتیجهای جز عدم ثبات بیشتر برای لامبورگینی در برنداشت. این شرایط همچنین با درگذشت فروچیو لامبورگینی در سن ۷۶ سالگی در ایتالیا مصادف گردیده بود. فروچیو لامبورگینی بدون مشاهده اینکه خودروهای او دوباره ابهت دهه ۱۹۶۰ را کسب نمودند، از دنیا رفت. در سال ۱۹۹۷ فردیناند پیک، نوه فردیناند پورشه و مدیرعامل گروه فولکسواگن به لامبورگینی علاقهمند شد. هنگامیکه شانس به دست آوردن لامبورگینی را پیدا کرد، فوراً در این مسیر قدم گذاشت تا اطمینان حاصل کند که این شرکت بهسوی دیگر شرکتها کشیده نمیشود. درنهایت سال ۱۹۹۸ گروه خودروسازی فولکسواگن لامبورگینی را با قیمت ۱۱۰ میلیون دلار خریداری نمود.
نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!