کارآفرینی سازمانی

کارآفرینی سازمانی

 

 

كارآفريني به‌عنوان پدیده‌ای نوين در اقتصاد، نقش مؤثری را در توسعه و پيشرفت اقتصادي كشورها ايفا می‌کند. امروزه كارآفريني در اقتصاد رقابتي و مبتني بر بازار، داراي نقش كليدي است. به‌عبارت‌دیگر در يك اقتصاد پويا، ایده‌ها، محصولات و خدمات همواره در حال تغيير می‌باشند و در اين ميان كارآفرين است كه الگويي براي مقابله و سازگاري با شرايط جديد را به ارمغان می‌آورد. پيتر دراكر[1] از ديگر نظریه‌پردازان علم مديريت ، در مورد شخص كارآفرين معتقد بود که كارآفرين فردي است كه هميشه در جستجوی تغيير است، در برابر آن از خود واكنش نشان می‌دهد و آن را يك فرصت و شانس می‌داند. البته كارآفريني تنها فردي نيست؛ بلكه سازماني نيز می‌تواند باشد كه اين نوشتار قصد دارد به مشخص كردن مفاهيم و تعاريف نسبتاً مختصر كارآفريني سازماني بپردازد و دقايقي مخاطب را به تأمل و واكاوي جدي در اين حوزه مهم از كارآفريني ترغيب كند؛ زيرا در عصر حاضر كه محل تقابل سازمان‌های دانش‌بنیان است، تأمل در چرايي و نحوه عمل اين سازمان‌ها بسيار حائز اهميت است.

سازمان‌ها با بهره‌گیری از اين نعمت خدادادي  و از راه تشويق كاركنان و ترغيب آن‌ها، به رفتاري بـه نـام كـارآفريني سازماني دست می‌یابند تا سبب شوند كه آن‌ها در جهت افزايش بهره‌وری سازمان و فارغ از قوانين خشك و دست و پاگير، طرح‌های خود را به اجـرا درآورنـد. بـا فراگيـر شـدن فراينـدهاي اداري در بيـشتر سازمان‌ها و شرکت‌ها در نيمه دهـه ۷۰ مـيلادي، كـارآفريني در سازمان‌ها موردتوجه بـسيار فزاينـده مـديران و تـصميم گيـران آن‌ها قـــرار گرفـــت؛ البتـــه واژه كارآفرينی سازماني[2] را نخستين بار پينكات[3] (1978 مـيلادي) به کار بـرد و در آن زمـان بـه كارآفرينان سازمان‌های بزرگ، كارآفريني سازماني اطلاق می‌شده است؛ اما با گسترش روزافـزون كارآفريني در سازمان و پیشرفت‌های شگرف سازمان‌ها به دليل اجرايي كردن كارآفريني، مفاهيم و تعاريف آن نيز دستخوش تغييرات شده و به مرحله‌ای از بلوغ و تكامل دست‌یافت؛ تـا جـايي كـه زاهـرا[4] كـارآفريني سازماني را فرايند ايجـاد تجـارب جديـد می‌داند كه از سـوي سازمان‌هایی كه سود، وضعيت رقابتي و راهبرد تجـارب فعلـي را بهبود می‌بخشند، توليد می‌شود. همچنین می‌توان گفت كارآفريني سازماني فرايندي است كه از راه القاي فرهنگ كارآفرينانه در يك سازمان به ارائه نوآوري در محصول و فرايندها می‌انجامد. درواقع كارآفريني سازماني فرايندي است كه فعالیت‌های سازماني را به سمت خلاقيت، نوآوری، مخاطره پذيري و پيشتازي سوق می‌دهد.

حال یک سازمان کارآفرین باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد؟ به لحاظ ساختاری، در این سازمان تعداد لايه‌های سازمانی محدود و نسبتاً کم می‌باشد که منجر به حيطه گسترده‌تر کنترل و شفافیت می‌شود و در عوض فرصت‌هايي براي ‏کارکنان و متخصصان ايجاد مي‌کند تا به‌صورت کارآفرينانه اقدام کنند و عدم تمرکز، اختيار و مسئوليت، احتمال برقراري ارتباط و تعاملات افقی بين کارکنان را افزایش داده تا آمادگي ‏سازمان براي نوآوري، خلاقیت و کارآفرینی سازمانی افزايش ‌یابد.

از جنبه کنترل و نظارت، سازمان کارآفرین بستر رقابتي ‏ و انعطاف‌های لازم براي کارکنان را تأمین می‌نماید تا آنان به‌طور کارآفرينانه رفتار کنند. کنترل‌هاي شديد يا بازدارنده بر تلاش‌هاي کارآفرينانه کارکنان تأثیر ‏منفي مي‌گذارند؛ بنابراین در این سازمان کنترل با اهداف برقراری توازن بين تشويق عملکرد فردي از طريق کنترل باز ‏ و اطمينان حاصل کردن از هماهنگي، ثبات و پاسخگويي از طريق کنترل بسته صورت می‌گیرد.

نهایتاً، مهم‌ترین سرمایه و عامل موفقیت سازمان کارآفرین، متخصصان و کارکنان آن می‌باشد؛ بنابراین انتخاب، گزینش، به‌کارگیری، نگهداشت و ارتقا منابع انسانی به‌طور شایسته مهم‌ترین اولویت سازمان خواهد بود. حال نیروی انسانی که در این سازمان جذب می‌شوند علاوه بر تخصص و شایستگی حرفه‌ای بایستی دارای ویژگی‌های کارآفرینانه نیز باشند. همانند:

تمرکز بر نتایج و اثربخشی و نه فعالیت

تمایل به تغییر موارد در زمانی که نیاز واضح و روشن است.

‏‎ ‎زير سؤال بردن موقعيت موجود

‎درك كاركنان به‌عنوان افرادي پاسخگو و مسئول كه به دنبال تحقق نتايج هستند.

‏‎ ‎بلندهمت و رقابتي

‏‎ ‎باور به وجود پاداش در ماهيت كار

‎ ‎ناكامي در مواجهه با سیستم‌های دست و پاگير بوروكراتيك و ايجاد مهارت‌های عملي براي چيره شدن بر اين موانع

‎ ‎توانايي براي حل تضاد و اصطكاك

‎ ‎درك اينكه سازمان، سيستمي مركب از اجزاء مرتبط باهم بوده كه شامل سیستم‌های فرعي فني است و موقعيت مدير ‏جزئي از كل است.

‎ ‎برانگيخته شدن با تأثيرگذاري بر تغيير و نوآوري

‎ ‎خواستن براي خود و ديگران (كاركنان)‏.

سازمان‌هایی که همواره با جدیت کارآفرینی را دنبال می‌کنند و برای سرمایه‌گذاری بر روی ایده‌های افراد، امکانات و منابع اختصاص می‌دهند، به سازمان‌های کارآفرین تبدیل می‌شوند و ویژگی‌های ممتازی نسبت به سازمان‌های سنتی پیدا می‌کنند.

سازمان‌های کارآفرین به بهانه تمرکز بر فرایندهای اصلی خود، استعدادهای افراد را سرکوب نمی‌کنند و به ایده‌های نو، فرصت آزمون می‌دهند.

وجه تمایز سازمان‌های کارآفرین با سازمان‌های سنتی:

 

 

 

انواع کارآفرینی سازمانی:

پنج شیوه عمده کارآفرینی سازمانی وجود دارد که هرکدام دارای استراتژی کارآفرینی خاص خود است. این شیوه‌ها عبارت‌اند از:

۱کارآفرینی اداری:

این شیوه تقریباً مشابه تحقیق و توسعه سنتی است که در آن، شرکت برای تشویق نوآوری و توسعه ابداعات، اقدام به تعریف پروژه‌های تحقیق و توسعه و هدایت آن‌ها می‌کند. در این رویکرد، افراد واحد تحقیق و توسعه قسمتی از فرایند نوآوری را اجرا کرده، بقیه فرایند توسط سایر واحد‌های سازمان‌ (بازاریابی، تولید و مالی) انجام می‌شود.

۲کارآفرینی اکتسابی:

در این شیوه، مدیران شرکت به دنبال فرصت‌های کارآفرینی برون‌سازمانی هستند و برای دستیابی به کارآفرینی به‌جای توسعه ایده‌ها در درون سازمان، اقدام به خرید شرکت‌هایی می‌کنند که دارای دانش اختصاصی یا محصولات مطلوب هستند. علاوه بر خرید این‌گونه شرکت‌ها، ادغام، سرمایه‌گذاری مشترک و دریافت لیسانس از دیگر راه‌های استفاده از منبع نوآوری این شرکت‌ها است.

 

۳کارآفرینی تقلیدی:

کارآفرینی تقلیدی به معنای گرفتن ایده از مبدأ آن و تبدیل ایده به محصول یا خدمت باارزشی برای مشتری است، بدین‌وسیله ایده‌های خلاق دیگران ربوده می‌شود و توسعه و تجاری‌سازی آن‌ها توسط سازمان صورت می‌پذیرد. بدیهی است ایده، دارای ارزش پولی است، لیکن برخی شرکت‌ها برای دستیابی به آن به جاسوسی صنعتی متوسل می‌شوند و موازین اخلاقی در کسب‌وکار را رعایت نمی‌کنند.

۴کارآفرینی انکوباتیو:

دستیابی به ایده از هر منبعی که باشد، چه درون‌سازمانی، چه از راه خرید و یا تقلید ایده، در مرحله بعد می‌بایست ایده را توسعه داد و برای تجاری‌سازی آن اقدام کرد که در این مرحله معمولاً سرمایه، سازمان و گروه خاص، موردنیاز است تا نمونه‌های اولیه را ساخته و آزمایش کنند‌. برای این کار، گروه‌های پروژه با برنامه‌های اجرایی قوی تجهیز می‌شوند و از آن‌ها انتظار می‌رود تا یک ایده را پرورش داده و یک محصول تجاری بسازند. در این شیوه معمولاً پروژه‌های محدودی موفق هستند و گروه‌های پروژه به‌ندرت مسئول شکست هستند و معمولاً برای موفقیت نیز پاداشی نمی‌گیرند.

۵کارآفرینی فرصت گرا:

در این شیوه به گروه پروژه، آزادی عمل بیشتری داده می‌شود تا بتوانند فرصت‌های درون‌سازمانی و برون‌سازمانی را راحت‌تر پیگیری کنند. کنترل‌های رسمی سلسله مراتبی از گروه پروژه برداشته‌شده و محیط کاری آن‌ها به‌صورت نیمه‌مستقل اداره می‌شود. آنان خودشان اقدامات، تصمیمات و بودجه خود را مدیریت می‌کنند و سعی در به نتیجه رساندن پروژه‌هایشان می‌کنند.

درنهایت، هدف اصلي كارآفريني، دگرانديشي و نوانديشي است و براي جامعه متعالي نيز نهادينه شدن اين باورها در فرهنگ آن بايد به يك اصل بنيادين تبديل شود تا تعهد مردم آن جامعه به اين اصل يا اصول را در پی‌آورد. در حال حاضر کارآفرینی سازمانی می‌تواند کلید راهگشای شرکت‌ها و سازمان‌های ما در شرایط تحریم و نیز مواجهه با محیط‌های پیچیده رقابتی باشد، چرا که سازمان باید آن‌قدر پویا، چابک و خلاق باشد که بتواند در برابر تهدیدها در کمترین زمان و با بهترین راهکار، واکنش نشان دهد که حتی از تهدیدها به‌عنوان فرصت استفاده نموده و همچنین فرصت‌های ایجادشده را بتواند به‌موقع تشخیص و استفاده کند.

 

برگرفته از؛

کتاب روش‌های تولید و عملیات در کلاس جهانی، انتشارات سمت

مجتبی ناهید، چيستي و چرايي كارآفريني سازمانی

 

[1] Drucker

[2] Entrepreneurship Corporate

[3] Pinchot.

[4] Zahra.

نویسنده : شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش سوم)

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش سوم)

 

هميشه يافتن‌‍ مشكل، سهل‌تر از ارائه راه‌حل بوده است.

دیپلماسی

 نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش سوم)

چنانچه مبرهن است ما با چالش‌هایی كه شرکت‌های دانش‌بنیان با آن‌ها مواجه هستند تا حد معقولي آشنايي داريم، لذا چه نيكو خواهد بود كه در جای‌جای فضاي مطالعات و بررسی‌های همكاري، به يافتن، كشف، ايجاد يا بهره‌وری از فرصت‌های موجود بپردازيم.

 

در اين راستا ابزار ديپلماسي علم و فناوري، يكي از راهكارهايي است كه دورانديشانه و واقع‌بینانه، به حل گام‌به‌گام شماري از چالش‌هایی كه شرکت‌های دانش‌بنیان با آن‌ها روبرو هستند می‌پردازد.

 

مقدمه

اگرچه ديپلماسي علم و فناوري ازجمله مفاهيم نوپدید در آثار و متون علمي محسوب می‌شود، اما نمونه‌های تاريخي مبني بر استفاده از ظرفیت‌های ديپلماسي براي پيشرفت دادن و استفاده از علم و فناوري در راستاي تحقق اهداف ديپلماتيك، از گذشته‌های دور همچنان وجود داشته است.

زماني كه در مورد همکاری‌ها و تجارت بین‌المللی علمي و فناورانه صحبت می‌کنیم، بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه در فضاي سياست خارجي، تنها آن دسته از همکاری‌هایی كه در راستاي اهداف ديپلماتيك يك كشور باشند، می‌توانند در راستاي ديپلماسي علم و فناوري به شمار آيند.

 

خلاصه آنچه در مقاله قبل خوانده‌ایم: (بخش دوم)

تعاريف:

چنانچه در مقاله پیش عنوان کردیم، علم زبانی بین‌المللی است که از هرگونه تعصبات دنیای سیاست به دور است و دیپلماسی ابزار و سازوکاری است که برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی کشورها مورداستفاده قرار می­گیرد.

لذا این‌طور برداشت می­شود که شرکت­های دانش‌بنیان بازیگران درونی در دیپلماسی علم و فناوری هستند که نقش آن‌ها باید تبیین شود.

از سوی دیگر با توجه به اینکه دیپلماسی علم و فناوری یک موضوع بین‌رشته‌ای است، هم می‌تواند در مراکزی که در توسعه و تکمیل چرخه علم و فناوری کار می­کنند، مطرح شود و هم می­تواند در مراکزی که در حوزه دیپلماسی فعالیت می­نمایند، ورود نماید.

همچنین دیپلماسی علم و فناوری در خدمت دستگاه سیاست خارجی کشورها قرار می­گیرد تا موجبات و زمینه­های توسعه و پیشرفت علم و فناوری، خلق ثروت و توسعه کشورها را فراهم نماید.

حركت به سمت اقتصاد مقاومتي:

در این میان شرکت­های دانش‌بنیان که همانند سایر بنگاه­های اقتصادی به دنبال حداکثر نمودن منافع خویش هستند، توانایی پذیرش فناوری را هم دارند.

لذا با عنایت به مطالب مطرح‌شده فوق، دیپلماسی علم و فناوری هم می­تواند به‌عنوان ابزاری در بهبود بخشیدن به وضعیت شرکت‌های دانش‌بنیان کمک کرده و هم موجبات حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی و دانش‌بنیان را تسهیل نماید.

مبناي قدرت نرم:

همان‌گونه که در مقاله پیشین اشاره شد، دیپلماسی عمدتاً به هدایت روابط بین‌المللی از طریق دیدار و گفت‌وگوهای دیپلمات­های رسمی، می­پردازد و به قول هانس جی مورگنتا، دیپلماسی مغز متفکر قدرت ملی یک کشور است.

همچنین دیپلماسی عمومي فراتر از مفاهیم دیپلماسی سنتی و رسمی عمل کرده و به گفته­ جوزف ناي، با مبنای     ” قدرت نرم” و یا “قدرت متقاعدکننده” تعریف می­شود.

افق 1404 در سند چشم‌انداز:

ارتباط بین علم و فناوری با سیاست خارجی، ارتباطی دوطرفه است بدین معنا که از ابزار علم و فناوری برای پیشروی سیاست خارجی استفاده می­شود و از سوی دیگر از ظرفیت­های دیپلماتیک برای نیازها و اهداف حوزه علم و فناوری بهره گرفته می­شود.

همچنین نینا فدوروف، دیپلماسی علم را استفاده از همکاری­های علمی میان کشورها در مواجهه با مشکلات مشترک قرن می­داند.

مطابق با سند چشم‌انداز، ایران باید در افق 1404، الهام‌بخش جهان اسلام باشد و حوزه علم و فناوری به دلیل توانمندی­ های خوبی که داراست، می­تواند یکی از مهم‌ترین حوزه­های الهام‌بخش قرن باشد.

در این راستا دیپلماسی علم و فناوری می­تواند در ایجاد بازارهای جدید برای صادرات محصولات و کالاهای دانش‌بنیان نیز نقش‌آفرینی نماید.

همان‌طور که می­دانیم چالش­های جهانی مرتبط با افزایش جمعیت، محیط‌زیست، غذا، انرژی، منابع و فقر با توجه به روند جهانی‌شدن، دیگر مشکل یک کشور به‌تنهایی نمی­باشد و مرتفع نمودن آن‌ها نیازمند همکاری­های بین‌المللی است.

لذا امروزه با پیشرفت علم و فناوری در همه حوزه ­ها بخصوص در حوزه­ های اثرگذار بر مناسبات سیاسی دولت­ها، نقش پررنگ آن در حل چالش­های جهانی فوق‌الذکر نیز موردتوجه قرار گرفته است.

علم و فناوری

همکاری‌های علمي در ديپلماسي علم و فناوري:

چنانچه دیپلماسی علم و فناوری علاوه بر مباحث گفته‌شده برای تقویت همکاری­های بین کشورها و افزایش نفوذ یک کشور بر کشور دیگر مورداستفاده قرار گیرد،

با توجه به اینکه می­تواند شهرت و تصویر یک کشور را در جامعه بین‌الملل بهبود بخشد، می­تواند عامل مهمی در تقویت قدرت نرم آن کشور هم به شمار آید.

در این میان شایان‌ذکر است که همکاری­های علمی بین‌المللی، توسط افراد و گروه­های علمی هدایت می­شوند، درحالی‌که دیپلماسی علم و فناوری از افراد و گروه ­هايی تشکیل می­شوند که دولتی و فعال در سیاست خارجی می­باشند.

لذا تنها آن دسته از همکاری­های علمی و تجارت­هایی که در راستای اهداف دیپلماتیک یک کشور باشند، در راستای دیپلماسی علم و فناوری قرار می­گیرند.

 

پتانسيل علمي و ديپلماتيك:

درنهایت با تکیه‌بر پتانسیل­ ها و توانمندی­ های علمی و دیپلماتيك کشور برای استفاده بهینه از فرصت­های موجود و یا فرصت­ سازی­های مناسب در منطقه و در فضای بین‌المللی، می­تواند زمینه­ هایی ایجاد کند تا برخی از مشکلات و چالش­های شرکت­های دانش‌بنیان برطرف شوند.

تقویت تحقیق و توسعه در شرکت­های دانش‌بنیان:

دیپلماسی علم و فناوری می­تواند توجه دانشمندان خارجی را به پیشرفت­های داخل کشور جلب نماید و از سوی دیگر دسترسی دانشمندان داخلی به پژوهشگران، یافته­های تحقیقاتی، امکانات و تجهیزات مرتبط با پژوهش­های خارج از کشور را تسهیل نماید.

لذا در این میان امکان ایجاد پروژه­های مشترک در حوزه­های علمی و فناورانه نیز تقویت خواهد شد.

 

آموزش نيروي انساني متخصص:

همچنین با عنایت به مشکلات مربوط به منابع انسانی در شرکت­های دانش‌بنیان و توسعه نامناسب آن‌ها، با انجام گرفتن اقدامات فوق توسط دیپلماسی علم و فناوری، فضایی ایجاد می­شود تا همکاری بین‌المللی با پژوهشگران و دانشگاه­های سایر کشورها و دانشگاه­های برتر در حوزه­های موردنیاز، برقرار شود.

لذا نیروی انسانی متخصص موردنیاز، همگام با دانش روز برای این شرکت­ها، مورد آموزش و یادگیری قرار می­گیرند.

 

ارتقاء سطح علمي توليد:

درنتیجه‌ی تمامی تعاملات فوق‌الذکر در چرخه اتفاقات واقع در محيط دیپلماسی علم و فناوری می­توان چنین نتیجه گرفت، که با ارتقاي سطح دانش نیروی انسانی در شرکت­های دانش‌بنیان و دسترسی به یافته­ ها و پژوهشگران در سطح بین‌الملل، سطح علمی تولید محصولات و کالاهای دانش‌بنیان افزایش می­یابد.

 

فرآيندهاي انتقال فناوري:

با نگاهي به دورنماي دسترسي به فضاي صنعتي و تكنولوژيك بین‌الملل، فضای همکاری و تعامل برون‌مرزی نيز به نحوی شکل خواهد گرفت که فرآیندهای انتقال فناوری تسهیل شده و درهای بازارهای بین‌المللی به روی تولیدات شرکت‌های دانش‌بنیان گشوده خواهد شد.

 

همکاری‌های تجاري و بازاريابي بین‌الملل:

تسهيل همکاری‌هایی از جنس علمي و فناورانه، فرصت­های بازاریابی و همکاری­های تجاری با شرکت­های بزرگ صاحب فناوری را نیز ممکن خواهد ساخت.

لذا مشکلات صادرات کالاهای دانش‌بنیان مرتفع گردیده و چالش­های محیط اقتصادی و تجاری موجود، به‌تدریج تعدیل و رفع خواهد شد.

بنفشه دین‌محمدی

پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی

کارآفرینی دیجیتال

کارآفرینی دیجیتال

 

کارآفرینی دیجیتال بیل گیتس رهبر شرکت مایکروسافت آمریکا، یکی از ثروتمندترین کارآفرینان جهان، نه ارتش دارد نه سپاهی نیرومند.

نه وارث معادن طلا و الماس است، نه بر اساس شانس و اقبال و سیطره بر روی منابع خدادادی انرژی مثل شاهزاده سعودی، ثروت آفرینی کرده است. گنج گیتس‌هایی مثل بیل گیتس، فقط دانش و اطلاعات است و بس!

اقتصاد اطلاعات هزاره سوم، زمینه‌ساز توسعه و ایجاد فرآیندهای کسب‌وکار گسترده با دغدغه دگردیسی متناوب فرآیندهای اشتغال‌زای هوشمند و مولد است که امروزه مؤلفه‌های الکترونیکی زیادی را یدک می‌کشد.

ارزش‌گذاری بر اطلاعات، اقتصاد اطلاعات و بررسی اجمالی سود اطلاعاتی در توسعه تجارت‌های کوچک، موضوعاتی است که در هزاره سوم مهم تلقی می‌گردند.

نوآوری دیجیتال در اکوسیستم اقتصادی کشورها با توجه به گسترش پیشرفت­های فناوری اطلاعات و ارتباطات، نقش مهم و اثرگذاری را ایفا می­نماید.

پیشرفت در دیجیتال­ سازی و توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات سبب ایجاد انواع مختلف فرصت­های کارآفرینی در اقتصادهای نوظهور شده است.

یکی از انواع کارآفرینی، کارآفرینی دیجیتال است که به‌عنوان یک کسب­و­کار جدید که فرصت­های آن از طریق فناوری اطلاعات و ارتباطات (مانند اینترنت، موبایل، بسترهای دیجیتال و رسانه­ های اجتماعی و …) تولید می­گردند، گفته می­شود.

کارآفرینی دیجیتال یعنی پیگیری و اقدام فرصت­های سرمایه­ گذاری جدید که توسط رسانه­های دیجیتال و فناوری اینترنت، صورت‌پذیر است.

این نوع کارآفرینی به‌مانند کارآفرینی سنتی به دنبال سرمایه­گذاری جهت تولید سود مالی و تجاری­ سازی نوآوری­ ها و ایجاد بنگاه­ های تجاری هست که از طریق سرمایه­ گذاری دیجیتال رخ می­دهد.

در این نوع کارآفرینی برخلاف کارآفرینی­های سنتی تمامی یا برخی از سرمایه­ گذاری‌ها در بستر دیجیتال رخ می­دهد و سرمایه­ گذاری در این نوع کارآفرینی متفاوت از کارآفرینی سنتی است،

چراکه دارای مدل کسب­و­کارهای مختلف هستند و نوع محصول، نحوه بازاریابی و توزیع محصول، متفاوت و دیجیتا‌ل‌-‌محور صورت می­پذیرد.

بسیاری از نوآوری­های دیجیتالی در داخل سازمان­های رسمی صورت نمی­پذیرد بلکه به‌واسطه همکاری و مشارکت کارآفرین­های دیجیتال رخ می­دهد.

این نوآوری­ ها معمولاً خارج از مرزهای یک شرکت و سازمان از طریق همکاری جمعی رخ می­دهد تا محدودیت­های موجود در یک سازمان را کاهش و یا حذف نمایند.

اکوسیستم کارآفرینی دیجیتال نقش بسیار مهمی را به‌عنوان شتاب­دهنده ایجاد کسب­و­کارهای دیجیتال دارد. نوآوری دیجیتال می­تواند به‌عنوان استقرار ترکیب جدیدی از منابع غیر دیجیتال و دیجیتال، جهت تولید محصول یا فرآیندی نو و جدید تعریف ­گردد.

کارآفرین دیجیتال جریانی از کارآفرینی است. ویژگی منحصربه‌فرد کارآفرین دیجیتال این است که از اتصال سه نوع کارآفرینی ایجاد و موفق می­گردد.

کارآفرینی کسب­وکار، کارآفرینی دانش و کارآفرینی سازمانی سه‌تکه پازل از کارآفرینی دیجیتال هستند. کارآفرینی کسب­و­کار نوعی از کارآفرینی است که توسط یک سرمایه­گذار و بنیان‌گذار ایجاد می­گردد و از محبوب­ترین زمینه­ های کارآفرینی است.

کارآفرینی دانش شامل جست­و­جو فرصت­ها بر اساس اطلاعات و دانش برای ایجاد یک پایگاه دانش مرتبط جهت متقاعد کردن یک سرمایه­گذار برای سرمایه­ گذاری در این پایگاه دانش است.

روزنامه­ نگاران، مشاوران، پژوهشگران و … نمونه­ هایی از این نوع کارآفرینان هستند.

کارآفرینان سازمانی به‌عنوان بازیگران هم سلیقه و هم‌عقیده از طریق فعالیت‌های کارآفرینی از منابع موجود جهت ایجاد یک سازمان جدید جهت پاسخگویی به یک نیاز موجود استفاده می‌کنند. آمازون و ای بی و … نمونه­هایی از این نوع کارآفرینی هستند.

این سه نوع کارآفرینی از هم جدا نیستند بلکه تقویت‌کننده یکدیگر هستند. یک کارآفرین موفق در حوزه دیجیتال باید کارآفرینی کسب­و­کار، دانش و سازمانی را به‌منظور ایجاد کارآفرینی موفق دیجیتال باهم ترکیب نماید.

اگر یک کارآفرین دیجیتال بخواهد موفق باشد باید در یک اکوسیستم انجام پذیرد تا ظهور، گسترش و بلوغ یابد. یک اکوسیستم سبب می­گردد تا جریان منابع و حمایت­های سازمانی در سطوح مختلف در بین کارآفرینان تسهیل گردد.

این اکوسیستم رکن مهم موفقیت کارآفرینی دیجیتال است. یک اکوسیستم دیجیتال زیرساخت توانمندسازی مبتنی بر ICT است که سبب پشتیبانی، اشتراک دانش و ساخت یک اکوسیستم کسب­و­کار می­گردد.

شروع هر کارآفرینی بر اساس تعریف یک کسب­و­کار مشخص صورت می­پذیرد، پس برای شروع یک کارآفرینی دیجیتال باید یک کسب­وکار دیجیتال تعریف کنید.

هر کارآفرین دیجیتال باید:

  • با ایده پردازی، نوآوری و خلاقیت کاملاً آشنا باشد.
  • باید بتواند ایده خودش را بر اساس یک مدل کسب­و­کار که منطق درآمدزایی او را نشان می­دهد، ترسیم کند.
  • باید به‌روز باشد و به دانش و روندهای جهانی آگاه باشد.
  • باید بداند که دانش فناوری اطلاعات شرط لازم برای موفقیت یک کارآفرین دیجیتال است اما شرط کافی نیست.
  • او باید کارآفرینی باشد که از زمان و مکان خود فرصت سازی نماید.

طبق تحقیقات انجام‌شده توسط پژوهشگران این حوزه مشخص گردید که عامل مؤثر شکل­دهی یک کارآفرینی دیجیتال، مهارت­ها و شایستگی­های فناوری اطلاعات و ارتباطات کارآفرین دیجیتال، بازار گرایی و شناخت بازار و ایجاد نوآوری­های کوچک و جدید به‌منظور تکمیل و به‌روزرسانی کارآفرینی است.

در سال‌های اخیر مفهوم شایستگی‌های دیجیتال بسیار رایج و بحث شده است. این شایستگی‌های به‌قدری مهم و اثرگذار در موفقیت کارآفرینان است که این مقاله مجال تشریح ندارد و در شماره آینده به تشریح کامل شایستگی‌های دیجیتال و فاکتورهای مهم آن خواهیم پرداخت،

اما باید گفت این مفهوم شامل عواملی مانند مهارت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT)، مهارت‌های تکنولوژی، تکنولوژی اطلاعات، مهارت‌های قرن بیست و یکم، سواد اطلاعاتی، سواد دیجیتال و مهارت‌های دیجیتالی را شامل می‌گردد که برای کارآفرینان حوزه دیجیتال مهم و حائز اهمیت شناخته می‌شوند.

پنج رکن اصلی در توسعه کارآفرینی دیجیتال

با توجه به اهمیت کسب‌وکارهای نوپا و نقش فناوری ‌اطلاعات در بهره‌وری اقتصادی، اتحادیه اروپا به‌منظور جلوگیری از تکرار تجربیات و اتلاف منابع، تلاش نظام‌مندی را در راستای اشتراک تجربیات کشورهای عضو در این رابطه شروع کرده است.

کارآفرینی دیجیتال اگرچه در ظاهر مطلوب و موردقبول همگان است اما برای پشتیبانی سیاست‌گذاران از طرح توسعه کارآفرینی دیجیتالی، موانع و چالش‌هایی ازجمله موارد زیر وجود دارد:

  1. فقدان دانش دیجیتالی برای تغییر کسب‌وکار
  2. نبود فرهنگ کارآفرینی دیجیتال
  3. پایین بودن سطح مهارت‌های کارآفرینی دیجیتال
  4. دشواری در دسترسی به منابع مالی و سرمایه‌گذاری
  5. بازارهای دیجیتالی مجزا و جزیره‌ای

 

برای غلبه بر این موانع و چالش‌ها و تحقق اهداف، اتحادیه اروپا پنج رکن اصلی را در نظر گرفته است.

رکن اول، پایگاه دانش دیجیتال و بازار ICT است. هدف اصلی این رکن کمک به کسب‌وکارها برای حرکت به سمت دیجیتالی شدن است که نتیجه آن بهبود بهره‌وری و رقابت‌پذیری خواهد بود.

کسب‌وکارها ناچار هستند به سمت دیجیتالی شدن حرکت کنند اما تأثیر این فرآیند در صنایع و کسب‌وکارهای مختلف، متفاوت است. از مهم‌ترین اقدامات این رکن تسهیل مشارکت و همکاری نزدیک بین صنعت‌گران و نوآوران دیجیتال و راه‌اندازی کمپین‌های نوآورانه دیجیتالی می‌باشد.

رکن دوم، ارتقای بازار دیجیتال است. هدف اصلی این رکن، ساده‌سازی ورود به بازار و تحریک عرضه و تقاضای فناوری‌های دیجیتالی است. یک چارچوب قانونی مشخص و هماهنگ برای جهت بخشیدن به فعالیت‌های کسب‌وکارها در نظر گرفته می‌شود که برنامه «بازار واحد دیجیتالی» در راستای همین رکن توسعه‌یافته است.

این برنامه شامل حرکت آزاد کالاها، افراد، خدمات و سرمایه با تضمین ایجاد فضای رقابتی منصفانه میان آن‌ها است که رهبریت اروپا در اقتصاد دیجیتال را تضمین می‌کند.

رکن سوم‌، دسترسی به منابع مالی است. اتحادیه اروپا با مؤسسات مالی مختلفی برای بهبود و ارائه ابزارهای مالی به کسب‌وکارها همکاری می‌کند و همچنین کشورهای عضو در اتحادیه را برای اتخاذ سیاست‌های بهتر برای دسترسی به منابع مالی کمک می‌کند.

رکن چهارم‌، مهارت‌های دیجیتالی و رهبری الکترونیکی است. اگرچه توسعه اقتصاد دانش‌بنیان و نوآوری ‌محور تا حد زیادی وابسته به فناوری است ولی داشتن مهارت‌ و نیروی انسانی خبره، عامل اصلی موفقیت کسب‌وکارها است.

مهارت‌های الکترونیکی در قرن ۲۱ به‌عنوان یکی از طرح‌های حیاتی در دستور کار اروپای دیجیتالی قرارگرفته است. تشویق دانشجویان و فارغ‌التحصیلان به راه‌اندازی کسب‌وکارهای نوپای دیجیتالی، تسهیل مراحل اخذ ویزا برای افراد با مهارت‌های بالا و برگزاری دوره‌های آموزشی آنلاین برای از بین بردن خلأهای دانشی ازجمله اقدامات این رکن می‌تواند باشد.

رکن پنجم، فرهنگ کارآفرینی دیجیتال است. در این بخش سعی می‌شود با بهبود تصویری که جامعه از یک فرد کارآفرین دارد، فرهنگ کارآفرینی دیجیتالی، نهادینه‌سازی شود.

پس موفقیت در حوزه کارآفرینی دیجیتال باید در قالب یک اکوسیستم کارآفرینی دیجیتال که تسهیلگر جریان منابع و همکاری‌ها و اشتراک‌گذاری دانش می‌باشد، رخ دهد و یک کارآفرین دیجیتال باید خود را در حوزه‌های مختلف که در این مقاله بدان اشاره گردید توانمند نماید.

نویسنده: علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب‌وکار

تفاوت رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی

تفاوت رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی

 

استفاده از اصطلاح «رسانه‌های اجتماعی» به‌طور پیوسته نخستین بار در جولای 2006 به کار گرفته شد. کریس شیپلی (مؤسس و مدیر پژوهش جهانی گروه Guideword)، اغلب به‌عنوان اولین فردی شناخته می‌شود که از اصطلاح امروزی رسانه‌های اجتماعی استفاده کرده‌ است. بریان سولیس در تعریف رسانه‌های اجتماعی می‌گوید، رسانه‌های اجتماعی از محتوای دموکراتیک تشکیل شده و درک درستی از روند نقش مردم دارد؛ زیرا نقش آن‌ها تنها خواندن و منتشر کردن اطلاعات نیست، بلکه آن‌ها اطلاعات را تولید و برای دیگران به اشتراک می‌گذارند. همچنین در تعریفی دیگر می‌گوید، رسانه‌های اجتماعی توصیف ابزارهای آنلاین هستند که مردم از آن برای اشتراک محتوا، پروفایل‌ها، نظرات، دیدگاه‌ها، تجربیات و افکار استفاده می‌کنند؛ بنابراین رسانه‌های اجتماعی تسهیل‌کننده‌ گفت‌وگوها و کنش‌های متقابل آنلاین بین گروه‌هایی از مردم هستند. این ابزارها شامل بلاگ‌ها، تابلوهای پیام پادکست، میکروبلاک، نشانه‌گذاری‌ها، شبکه‌ها و ویکی‌ها می‌باشند.

 

رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی جزء محبوب‌ترین‌های امروز وب به شمار می‌روند؛ واژه‌هایی که در برخی موارد در مفاهیم و تعاریف همپوشانی دارند، اما تفاوت‌هایی نیز دارند که شناخت آن‌ها مسیر فعالیت در آن دو را روشن می‌کند. این در حالی است که اکثر کارشناسان، کاربران و سازمان‌ها فکر می‌کنند که تعریف رسانه‌ اجتماعی و شبکه اجتماعی یکی است و این کاملاً یک اشتباه استراتژیک است که درنهایت باعث سردرگمی عملی فعالیت‌ها می‌شود؛ اما امروزه دیگر تقریباً همه کارشناسان بر این باورند که شبکه‌های اجتماعی مجازی، بخشی از رسانه‌های اجتماعی هستند، بنابراین به تفاوت این دو از پنج منظر می‌پردازیم تا مسیر فعالیت روشن شود:

  1. رسانه در مقابل شبکه:زمانی که کلمه «اجتماعی» را از هر دو اصطلاح رسانه‌های اجتماعی (Social Media) و شبکه‌های اجتماعی (Social Networks) حذف کنیم، تنها رسانه (‌media) و شبکه (networks) باقی می‌ماند و این دو کلمه، اصلی‌ترین تفاوت بین آن‌هاست. رسانه‌ها مسئول پخش پیام به توده‌ها هستند، درحالی‌که شبکه‌ها مسئول تعامل با مردم به‌صورت جداگانه هستند؛ به عبارتی بهتر رسانه‌های اجتماعی، کانالی برای پخش پیام می‌باشند و به‌عنوان یک استراتژی محسوب می‌شوند، درحالی‌که شبکه‌های اجتماعی می‌توانند به‌عنوان یک وسیله یا ابزاری برای اتصال با سایر افراد استفاده شوند. درواقع شما می‌توانید این دو را زیر چتر وب 2 قرار دهید. به بیانی دیگر، رسانه‌های اجتماعی درواقع یک استراتژی برای دستیابی به گروه‌های خاصی از مردم است، درحالی‌که شبکه‌های اجتماعی یک ابزار برای اتصال با مردم است، به‌عنوان‌مثال لینکدین یک شبکه اجتماعی محبوب است که مردم از آن جهت تعامل حرفه‌ای برای کسب‌وکار استفاده می‌کنند؛ اما یوتیوب محبوب‌ترین سایت بارگذاری و اشتراک ویدیو برای تمام جهان است. این مثال ساده و کامل از تفاوت بین توده و مردم در تعاریف رسانه و شبکه وجود دارد. بااین‌حال امروزه فیس‌بوک، توییتر و گوگل پلاس، قابلیت‌ها و ویژگی‌های شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی را باهم دارند و درواقع این دلیل سردرگمی بین این دو است. به‌عنوان‌مثال، توییتر یک شبکه اجتماعی است، اما تمام شبکه‌های اجتماعی را شامل نمی شود ؛ زیرا توییتر تمام قابلیت‌های شبکه‌های اجتماعی را ارائه نمی‌دهد اما ساختار آن منطبق بر استراتژی شبکه‌های اجتماعی است. درعین‌حال می‌توان آن را شبکه اجتماعی نامتقارن نیز نامید؛ بنابراین رسانه‌های اجتماعی راهی برای انتقال و یا اشتراک‌گذاری اطلاعات با مخاطبان گسترده‌ می‌باشد. هرکسی فرصت برای ایجاد و توزیع اطلاعات دارد لذا همه نیاز به اتصال به اینترنت دارند و این امر قابلیت رقابت را ایجاد می‌کند. درحالی‌که شبکه‌های اجتماعی عامل تعامل هستند، گروه‌هایی از مردم با منافع مشترک یا ذهن مشابه، وابسته به یکدیگر که در سایت‌های اجتماعی رابطه ایجاد می‌کنند.

2- سبک ارتباطات: سبک ارتباطات رسانه‌های اجتماعی، بیشتر شبیه کانال‌های ارتباطی است و مانند فرمت ارائه پیام است همانند تلویزیون، رادیو یا روزنامه. رسانه‌های اجتماعی محلی برای مراجعه شما نیستند بلکه آن‌ها سیستمی ساده برای انتشار اطلاعات به دیگران به شمار می‌روند، درحالی‌که در شبکه‌های اجتماعی، ارتباط دوطرفه است. ارتباط بسته به نوع مطالب، موضوع یا فضای اطراف هر جسم (مانند اتمسفر) است. مردم برای پیوستن به دیگران و افرادی با تجارب و سوابق مشابه، دورهم جمع می‌شوند. گفت‌وگوها در هسته شبکه‌های اجتماعی به‌واسطه توسعه روابط است.

3 بازگشت سرمایه‌گذاری: رقم دقیق بازگشت سرمایه‌گذاری می‌تواند مشکلی ملموس برای توسعه رسانه‌های اجتماعی باشد. سؤال این است که چگونه شما سرمایه‌گذاری عددی برای ایجاد همهمه و هیجان گفتگوهای آنلاین در مورد نام تجاری، کالا یا خدمات خود می‌کنید؟ این به این معنا نیست که بازگشت سرمایه‌گذاری پوچ است، بلکه فقط بدان معناست که تاکتیک‌های مورداستفاده برای اندازه‌گیری متفاوت هستند. به‌عنوان‌مثال نفوذ و یا عمق گفتگو در مورد چه موضوعی است؟ شما می‌توانید نفوذ و یا عمق گفتگو در بازگشت سرمایه‌گذاری را اندازه‌گیری کنید. بازگشت سرمایه‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی کمی بیشتر آشکار است. چنانچه ترافیک کلی وب‌سایت شما افزایش داشت، دلیل آن پشتکار شما در شبکه‌های اجتماعی است؛ زیرا احتمالاً تلاش‌های اجتماعی شما در شبکه‌های اجتماعی، باعث افزایش بازدیدکنندگان آنلاین می‌شود. درعین‌حال میزان کاربر فعال نیز جهت کسب آگهی تجاری یا فعالیت‌های آنان، دلیل بزرگی برای سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود.

4- پاسخ لحظه‌ای: کار در رسانه‌های اجتماعی یک برند طاقت‌فرسا و وقت‌گیر است. شما نمی‌توانید مکالمات شخصی را اتوماتیک کنید مگر اینکه با نام تجاری محرز شناخته شوید، ایجاد و دنبال کردن (فالو)، یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. رسانه‌های اجتماعی قطعاً دوی ماراتن است و نه دو سرعت؛ این در حالی است که شبکه‌های اجتماعی ارتباط مستقیم بین شما و انتخاب شونده‌های ارتباط است. در شبکه‌های اجتماعی مکالمات شما غنی‌تر، هدفمندتر و بیشتر شخصی است و شبکه شما تصاعدی افزایش می‌یابد تا شما را ملاقات و به دیگران معرفی ‌کند.

5- دست‌کاری اطلاعات: دست‌کاری نظرات و بیان آن، گول زننده است. پسندها، اظهارنظرها و سایر اطلاعات دست‌کاری شده به نفع شما (شخصی یا تجاری) بی‌ثبات و لغزنده است. درخواست دوستان، خانواده، همکاران و یا هرکس دیگری به‌مانند رأی‌گیری است. هرکسی نمی‌تواند مخاطب خوبی برای هرکسی باشد، این امر می‌تواند بازگشت سریع کابوسی برای روابط عمومی تلقی شود. اگر تراوش کلمه درباره شیوه‌های گول زننده باشد، می‌تواند باعث نابودی مخاطب شود. درحالی‌که به‌وسیله شبکه‌های اجتماعی، شما می‌توانید درباره همسالان خود، کسب‌وکار جدید خود و یا وبلاگ با طرح مسائل، به موفقیت برسید. مکالمات شما می‌توانند بسیاری از مردم را تبدیل به طرفداران وفادار شما کند، بنابراین سرمایه‌گذاری باارزشی است.

رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی دو مفهوم مجزا در بازاریابی هستند و شناخت تفاوت آن‌ها می‌تواند باعث رشد در نحوه کسب‌وکار و جایگاه آن‌ها شود. اگرچه رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی از یکدیگر متمایز هستند ولی به یکدیگر متصل هستند و به نظر می‌رسد که این دو مجبورند در برخی موارد همپوشانی داشته باشند و این مخاطب است که لایه‌های اهداف خود را در آن‌ها بسط می‌دهد و به فکر توسعه فعالیت شخصی و سازمانی است؛ لذا تبادل اطلاعات در آن‌ها، منطبق بر اهداف مخاطب، جاری می‌شود.

 

برگرفته از؛

رسانه اجتماعی و شبکه اجتماعی، جواد افتاده

وب‌سایت رسانه‌های اجتماعی

نویسنده : شادی لطیفیان / پژوهشگر حوزه مدیریت

سیستم تولید تویوتا آغاز کار بر اساس نیازها تأثیر بحران نفت بر ما

سیستم تولید تویوتا

آغاز کار بر اساس نیازها

تأثیر بحران نفت بر ما

 

بحران نفتی 1973 و رکورد ناشی از آن سرتاسر جهان، دولت‌ها، شرکت‌ها و جوامع را تحت تأثیر قرار داد. در اوایل سال 1974، اقتصاد ژاپن در ورطه رشد اقتصادی صفر سقوط کرد و بسیاری از شرکت‌ها از این اتفاق آسیب دیدند.

هرچند در این دوره، سود تویوتا تا حدودی کاهش یافت، اما در سال‌های 1975 تا 1977 این شرکت در مقایسه با دیگران، درآمد بیش‌تری کسب کرد. در این زمان، فاصله زیاد تویوتا با دیگر شرکت‌ها مردم را علاقه‌مند کرد بدانند واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟

پیش‌ازاین بحران، وقتی با مردم درباره تکنولوژی ساخت تویوتا و سیستم تولید آن صحبت شد، آن‌ها از خود علاقه اندکی نشان می‌دادند؛ اما وقتی رشد اقتصادی متوقف شد، همه فهمیدند که دیگر، شرکت‌ها نمی‌توانند با استفاده از سیستم مرسوم تولید انبوه آمریکایی، همچنان سودآور باشند. البته نباید از یاد برد که این سیستم به مدت طولانی بسیار خوب کار کرده بود.

اما زمانه تغییر یافته بود. پس از جنگ جهانی دوم، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد تولید خودرو تا بدین حد افزایش یابد. برای دهه‌های متمادی، آمریکایی‌ها توانسته بودند با تولید انبوه فقط چند مدل محدود، هزینه‌ها را کاهش دهند. این شیوه کار، برای آمریکایی‌ها مناسب بود، اما برای ژاپنی‌ها مناسب نبود. مسئله این بود که چگونه می‌توانیم هزینه‌های خود را کاهش دهیم، وقتی تعداد کمی از انواع بسیار زیادی خودرو تولید می‌کنیم.

طی یک دوره 15 ساله که از سال 1960 شروع شد، ژاپن یک رشد سریع و نامعمول اقتصادی را تجربه کرد. طی این دوره، تولید انبوه آمریکایی، همچنان به‌طور مؤثری در همه‌جا قابل‌استفاده بود؛ اما در همان دوره در تویوتا ما به‌طور دائم به خود یادآوری می‌کردیم که درهرحال تقلید کورکورانه از سیستم آمریکایی می‌تواند بسیار خطرناک باشد. به همین دلیل با خود چنین اندیشیدند: آیا تولید تعداد بسیار کمی خودرو از مدل‌هایی بسیار متنوع، چیزی نیست که واقعاً باید به دنبال آن باشیم؟ و از این نتیجه گرفتند که یک سیستم تولید ژاپنی باید بتواند از سیستم مرسوم تولید انبوه آمریکایی بسیار فراتر رود؛ و بدین‌سان تولید خودرو در مدل‌هایی بسیار متنوع و در حجم پایین به هدف اصلی سیستم تولید تویوتا مبدل شد.

 

رسیدن به آمریکا از طریق حذف کامل اتلاف

پیروی از آمریکایی‌ها همیشه هم بد نیست. ژاپنی‌ها از امپراتوری خودروسازی آمریکا چیزهای بسیاری آموخته‌اند. آمریکایی‌ها در مدیریت تولید، مدیریت کسب‌وکار و مهندسی صنایع، مبدع تکنیک‌های فوق‌العاده‌ای بوده‌اند، تکنیک‌هایی چون کنترل کیفیت (QC) و کنترل کیفیت جامع (TQC) از این جمله‌اند. ژاپنی‌ها این ایده‌ها را وارد کرده و به کار بسته‌اند و نباید از یاد ببرند که آمریکا زادگاه این تکنیک‌ها بوده و آن‌ها محصول تلاش آمریکایی‌ها هستند.

15 آگوست سال 1945، یعنی وقتی‌که ژاپنی‌ها در جنگ شکست خوردند، همان روزی بود که تویوتا آغازی دوباره را تجربه کرد. در این روز، تویودا‌ کی‌ئی‌چی‌رو، رئیس شرکت تویوتا موتور گفت: «باید تا سه سال دیگر به آمریکایی‌ها برسیم وگرنه صنعت خودروسازی ژاپن نابود خواهد شد». برای تحقق این هدف ما باید آمریکایی‌ها و شیوه‌های آن‌ها را می‌شناختیم.

در سال 1937، من (تائی‌چی اوهنو) در کارخانه نساجی شرکت تویودا کار می‌کردم. یک روز در آنجا کسی به من گفت که یک کارگر آلمانی می‌تواند سه برابر یک کارگر ژاپنی تولید کند. در همان زمان نسبت بهره‌وری یک کارگر آلمانی به یک کارگر آمریکایی 1 به 3 بود و این بدان معنا بود که بهره‌وری نیروی کار آمریکایی 9 برابر نیروی کار ژاپنی است. من هنوز شگفتی خود را به یاد می‌آورم، وقتی فهمیدم 9 کارگر ژاپنی لازم است تا بتوان کاری را انجام داد که یک کارگر آمریکایی انجام می‌دهد.

اما آیا می‌شود میزان بهره‌وری ژاپنی‌ها را تا این حد افزایش داد؟ هرچند رئیس تویودا گفته بود باید طی سه سال به آمریکا برسیم، ولی طی این مدت، یک افزایش 9 برابری در بهره‌وری، کار بسیار سختی به نظر می‌رسید. چنین هدفی بدان معنا بود که در آینده باید 10 نفر، کار 100 نفر را انجام دهند!

از این مهم‌تر اینکه نسبت 1 به 9 یا 1 به 10، مربوط به میانگین بهره‌وری‌ها بود و اگر می‌خواستیم نسبت بهره‌وری را با صنعت خودروی آمریکا، به‌عنوان یكی از پیشرفته‌ترین صنایع این کشور مقایسه کنیم، حتماً تفاوت بهره‌وری، بسیار بیش‌تر می‌شد؛ اما واقعاً تلاش فیزیکی یک کارگر آمریکایی، 10 برابر یک کارگر ژاپنی بود؟ ما می‌دانستیم که چنین نیست و به همین دلیل با خود گفتیم اگر چنین نیست، پس می‌توان نتیجه گرفت که قطعاً ژاپنی‌ها دارند چیزهایی را تلف می‌کنند، سپس نتیجه گرفتیم اگر بتوان جلوی این اتلاف‌ها را بگیریم، می‌توانیم بهره‌وری خود را تا 10 برابر افزایش دهیم. بر اساس این ایده بود که سیستم تولید تویوتا شکل گرفت.

 

 

تولید بهنگام

اساس و زیرساخت سیستم تولید تویوتا، حذف مطلق اتلاف است. دو ستونی که این سیستم بر آن استوار است، عبارت‌اند از:

تولید بهنگام

خودگردان سازی (automation) یا خودکار سازی هوشمند.

تولید بهنگام یعنی در یک فرایند دارای حرکت  (flow)، قطعات موردنیاز باید درست زمانی و درست به میزانی به خط برسند که بدان‌ها نیاز وجود دارد. شرکتی که بتواند چنین حرکتی را محقق سازد، می‌تواند به هدف موجودی صفر دست یابد.

از منظر مدیریت تولید، چنین هدفی، بسیار آرمان‌گرایانه است. به‌خصوص وقتی محصولی از هزاران قطعه ساخته می‌شود و فرایندهای دخیل در تولید آن بسیار زیاد هستند، پیاده کردن کامل و منظم تولید بهنگام در برنامه تولید تمام این فرایندها بسیار سخت خواهد بود.

مشکلاتی که در راه تحقق سیستم تولید بهنگام وجود دارند، به‌راستی غیرقابل‌شمارش‌اند، مشکلاتی چون بروز اشتباه در پیش‌بینی‌ها، بروز اشتباه در عملیات دفتری و اداری، تولید قطعات معیوب و نیاز به دوباره‌کاری، بروز مشکل در تجهیزات تولیدی، غیبت نیروی کار و بسیاری مشکلات دیگر. در سیستم تولید بهنگام، هرگاه دریک فرایند مشکلی پیش آید و یا به هر دلیلی قطعه معیوبی تولید شود، کل خط تولید متوقف خواهد گشت و لاجرم تمام برنامه‌ها دچار اخلال خواهد شد.

خودگردان سازی یا جی دوکا

دومین ستون تولید تویوتا، خودگردان‌سازی یا به ژاپنی جی‌دو‌کا است که نباید آن را با خودکارسازی ساده و مرسوم اشتباه گرفت. این شیوه غالباً با عنوان خودکارسازی هوشمند شناخته می‌شود.

وقتی شما سوئیچ بسیاری از ماشین‌آلات تولیدی را روشن می‌کنید، آن‌ها به‌طور خودکار، پردازش‌های لازم را بر روی قطعات انجام می‌دهند. هرچند ماشین‌های امروزی غالباً دارای توانایی‌های بالای عملیاتی هستند، اما یک مشکل ساده، مثلاً ورود یک قطعه خیلی کوچک، می‌تواند خسارات بسیار زیادی را به آن‌ها وارد سازد. در چنین مواقعی، خیلی سریع، قالب‌ها و قلاویزها می‌شکنند و …  اگر چنین حوادثی اتفاق افتد، بلافاصله‌ ده‌ها یا حتی صدها قطعه معیوب، روی‌هم تلنبار می‌شوند. با چنین ماشین‌های خودکاری، به‌هیچ‌وجه نمی‌توان جلوی تولید قطعات معیوب را گرفت، زیرا در این ماشین‌ها سیستمی برای شناسایی و مقابله خودکار با مشکلات وجود ندارد.

به همین دلیل در تویوتا در مقابل خودکارسازی ساده و معمولی، بر خودگردان‌سازی تأکید می‌شود، یعنی خودکارسازی به‌نحوی‌که ماشین‌ها بتوانند بدون نیاز به وجود انسان، مشکلاتی را برطرف کنند که با آن‌ها مواجه می‌شوند. این ایده، ریشه در اختراعی دارد که برای نخستین بار توسط تویودا ساکی‌چی، در یک ماشین پارچه‌بافی خودکار مورداستفاده قرار گرفت: این ماشین در صورت پاره شدن یکی از نخ‌های تار یا پود، بلافاصله و به‌طور خودکار، عملیات را متوقف می‌کرد. درواقع چون این ماشین می‌توانست موارد عادی را از مواد غیرعادی تشخیص دهد، دیگر امکان تولید هیچ محصول معیوبی وجود نداشت.

در هر محصولی همچون خودرو، ایمنی در درجه اول اهمیت قرار دارد. به همین دلیل، در هر ماشین، در هرخط تولید و در هر کارخانه‌ای باید بتوان به‌دقت، عملیات عادی را از عملیات غیرعادی و نادرست، بازشناخت و با بهبود عملیات از بروز مجدد وضعیت‌های غیرعادی و مشکل‌ساز جلوگیری کرد.

امیدوارم اکنون بر خوانندگان معلوم شده باشد که چرا خودگردان‌سازی را یکی از دو ستون اصلی سیستم تولید تویوتا می‌دانند.

ادامه دارد…

نویسنده : یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت

 

 

سلسله گفتارهاي مديريت دانش و تجاری‌سازی بخش سوم: صنعت يا دانشگاه؟

سلسله گفتارهاي مديريت دانش و تجاری‌سازی

بخش سوم: صنعت يا دانشگاه؟ مسئله اين است! تجاری‌سازی دانش…

 

دانشگاه‌ كانون اصلی تغييرات تكنولوژيك و خاستگاه بنیان‌های نظري در حوزه‌های مختلف اجتماعي و علمي در هر سرزميني است.

حداقل انتظاري كه از دانشگاه‌ها از گذشته تاکنون بوده ، ارائه راهكارهايي براي برون‌رفت از مسائل و مشكلات اجتماعي و اقتصادي است در ادوار مختلف است و این اصلی‌ترین و عام‌ترین مأموریت دانشگاه می‌باشد.

اما امروزه با توجه به پويايي و پیچیدگی‌های اقتصادي، اجتماعي، شناسایی اين مسائل به‌تنهایی کافی نیست، بلكه پرورش سرمایه‌های انسانی و نيز استفاده بهینه از آن‌ها و اثرگذاري مثبت در توليد ناخالص داخلي كشورهاست، وظیفه‌ای ذاتي و پارادايمي جديد كه در برنامه‌ریزی‌های كلان و سیاست‌گذاری نظام آموزش عالي، در جهان به‌عنوان يك اصل استراتژيك پذيرفته شده است.

دانشگاه ديگر به‌مانند قبل صرفاً محل توليد اطلاعات و دانش آكادميك نيست، امروزه داﻧﺶ توليدي ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ داراي ارزش خواهد بود كه منجر به ايجاد ارزش اﻗﺘﺼﺎدي گردد و در بهبود ﻋﺮﺿﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪات نقش ايفا كند. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﻣﺴﯿﺮي ﮐﻪ دانش ﭘﺲ از اﯾﺠﺎد ﺷﺪن ﺟﻬﺖ ﮐﺎرﺑﺮدي ﺷﺪن ﻃﯽ می‌کند، اﻫﻤﯿﺘﯽ ﻣﻌﺎدل ﺧﻮد اﯾﺠﺎد داﻧﺶ دارد. ازاین‌رو اﯾﺠﺎد و ذخیره‌سازی داﻧﺶ در داﻧﺸﮕﺎه و اﻃﻤﯿﻨﺎن از ﮐﺎرﺑﺮد آن به‌گونه‌ای ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ از ﻣﻨﺎﻓﻊ سرمایه‌گذاری در ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت بهره‌برداری ﻧﻤﺎﯾﺪ، ﯾﮑﯽ از اﻫﺪاف اﺻﻠﯽ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت دانشگاه‌ها است، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ خاطر دانشگاه‌ها به‌طور روزاﻓﺰوﻧﯽ ﺑﺎ اﻓﺰاﯾﺶ تجاری‌سازی ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت علاوه بر فعالیت‌هایی ﻧﻈﯿﺮ ﺗﺪرﯾﺲ و ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت پایه‌ای ﻣﻮاﺟﻪ شده‌اند؛ پذيرش تجاری‌سازی به‌عنوان ﯾﮏ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ اﺻﻠﯽ داﻧﺸﮕﺎﻫﯽ، اﻧﻘﻼﺑﯽ داﻧﺸﮕﺎﻫﯽ را در دنيا ﺷﮑﻞ داده اﺳﺖ و ما نيز بايست بپذيريم كه دانشگاه ديگر فقط محل توليد دانش نيست، دانشگاه بايد در فضاي کسب‌وکار و ثروت‌اندوزی علاوه بر فعالیت‌های ذاتي خود نيز نقش ايفا كند، درواقع علمي بهتر است كه توليد ثروت كند همان‌طور كه سعدي شیرین‌سخن نيز فرموده‌اند: دانش بی‌عمل به‌مانند زنبور بي عسل ماند.

داﻧﺸﮕﺎه بايد ﺑﺎ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﯿﺎزﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ارتقا ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي، از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻌﺎﻣﻞ سازنده ﺑﺎ ﺻﻨﻌﺖ و تجاری‌سازی داﻧﺶ، ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺧﻮد را ﺑﻬﺒﻮد بخشد و اين مستلزم تغيير اساسي در فلسفه و رسالت دانشگاه‌ها و ﻧﻘﺶ آن‌ها است، رسالتي كه بايستي با ﺗﺤﻮﻻت و دگرگونی‌های ﺟﻬﺎﻧﯽ، همراه شده و ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺷﺮاﯾﻂ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ فضاي کسب‌وکار و نظام آموزش عالي، نگرش‌ها را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ خود ﻧﯿﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ داده و جداي از ﭘﮋوﻫﺶ و آﻣﻮزش، ﺑﻪ اﯾﻔﺎي ﻧﻘﺶ در ﺟﻬﺖ ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي كشور و ارتقا بهره‌وری صنايع كشور بپردازد. به‌طورکلی بايستي گفت كه دانشگاه‌ها بايد كارآفرين باشند.

پژوهش‌های دانشگاهي بايد به سمت تجاری‌سازی داﻧﺶ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺷﺮاﯾﻂ و ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت كشور و صنايع اﻧﺠﺎم شود به عبارتی تحقيق و توسعه در كشور نيازمند ساماندهي فوري با رويكرد نوآوري و ارتقاي قابلیت‌های تجاری‌سازی، ثروت آفريني و كارآفريني است.

ايجاد شبکه‌های دانشي با حضور شركت‌هاي كوچك و همراهي پررنگ شركت‌هاي بزرگ صنعتي در کنار دانشگاه، حمايت مالي، معنوي و تسهيلگري فرايند تحقيق، توسعه و تجاری‌سازی تا زمانی که موجبات توسعه اقتصادي كشور، اثربخشي اقتصادي و تبلور آن در توليد ناخالص داخلي كشور فراهم شود.

نویسنده : دکتر سعید حاجی زاده / پژوهشگر و مدرس حوزه مدیریت

مدل کسب‌وکار (قسمت اول) دکتر شیوا شعبانی

مدل کسب‌وکار (قسمت اول)

نقطه شروع هر بحث، جلسه یا کارگاه آموزشی خوب و مناسب در زمینه نوآوری در مدل کسب‌وکار باید درکی مشترک از چیستی مدل کسب‌وکار باشد. ما نیاز به مفهومی از مدل کسب‌وکار داریم که هرکسی آن را درک کند و توصیف و بحث را تسهیل نماید. ما باید در مورد نقطه شروع و موضوع بحث به یک توافق دست‌یابیم. این مفهوم باید ساده، مناسب و به‌طور ذاتی قابل‌فهم بوده و درعین‌حال نباید پیچیدگی‌های نحوه عملکرد شرکت‌ها را بیش‌ازحد ساده نماید. این موضوع مهم‌ترین چالشی است که بر سر راه ما قرار دارد. در ادامه بحث مفهومی را پیشنهاد می‌دهیم که شما را قادر می‌سازد تا درباره مدل کسب‌وکار سازمان خود، رقبا، یا هر شرکت دیگری به تفکر پرداخته و ویژگی‌های آن را تشریح نمایید. این مفهوم در سرتاسر جهان بکار رفته و در عمل آزموده شده است و در حال حاضر در سازمان‌هایی از قبیل آی.بی.ام، اریکسون، دیلویت، پروژه‌های بخش عمومی و خدمات دولتی کشور کانادا و بسیاری دیگر، مورداستفاده قرار می‌گیرد. باور ما این است که مدل کسب‌وکار را می‌توان به بهترین شکل ممکن از طریق ۹ جزء سازنده اساسی تشریح نمود. این ۹ جزء منطق چگونگی کسب درآمد یک شرکت را نشان می‌دهند. این اجزاء چهار حیطه اصلی یک کسب‌وکار را پوشش می‌دهند: مشتریان، ارزش پیشنهادی، زیرساخت و پایداری مالی. مدل کسب‌وکار، شبیه به طرحی کلی برای استراتژی عمل می‌کند تا استراتژی از طریق ساختارها، فرآیندها و سیستم‌های سازمانی پیاده‌سازی شود.

مدل کسب‌وکار، منطق یک شرکت در چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش را توصیف می‌کند. برای طراحی مدل کسب‌وکار باید شش تکنیک زیر را اجرا نمایید.

اجزای مدل کسب‌وکار عبارت‌اند از:

  1. بخش‌های مشتری. جزء سازنده بخش‌های مشتری، گروه‌های مختلفی از افراد یا سازمان‌هایی را تعریف می‌نماید که شرکت قصد دست‌یابی و خدمت به آنان را دارد.
  2. ارزش‌های پیشنهادی. جزء سازنده ارزش‌های پیشنهادی، بسته‌ای از محصولات و خدمات را توصیف می‌کند که برای یک گروه مشتری خاص، ارزش خلق می‌نماید.
  3. کانال‌ها. جزء سازنده کانال‌ها، بیان‌کننده این است که شرکت به‌منظور ارائه ارزش پیشنهادی موردنظر به بخش‌های مشتریان هدف خود، چگونه با آن ارتباط برقرار کرده و به آن‌ها دسترسی دارد. کانال‌های ارتباطی، توزیع و فروش، واسط میان یک شرکت با مشتریان آن می‌باشند. کانال‌ها نقاط تماس با مشتری هستند و نقش مهمی را در تجربه مشتری ایفا می‌کنند.
  4. ارتباط با مشتری. جزء سازنده ارتباط با مشتری، انواع روابطی را توصیف می‌نماید که شرکت با بخش‌های خاصی از مشتریان برقرار می‌کند.
  5. جریان‌های درآمدی. جزء سازنده جریان‌های درآمدی، نشان‌دهنده درآمدی است که شرکت از هر بخش مشتری کسب می‌کند (هزینه‌ها باید از درآمدها کسر شوند تا سود به دست آید).
  6. منابع کلیدی. جزء سازنده منابع کلیدی، مهم‌ترین دارایی‌های موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  7. فعالیت‌های کلیدی. جزء سازنده فعالیت‌های کلیدی، مهم‌ترین کارهای موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  8. مشارکت‌های کلیدی. جزء سازنده مشارکت‌های کلیدی، شبکه‌ای از تأمین‌کنندگان و شرکا را توصیف می‌کند که باعث عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار می‌شوند.
  9. ساختار هزینه. ساختار هزینه، تمام هزینه‌هایی را تشریح می‌کند که اجزای مدل کسب‌وکار با خود به همراه دارد.

حال برای طراحی مدل کسب‌وکارتان کاغذی برداشته و با پاسخگویی به سؤالات مطرح‌شده در هر بخش، خانه‌های جدول زیر را تکمیل نمایید.

کانال‌ها

1. بخش‌های مختلف مشتریان، چه کانال‌هایی را برای دسترسی به ما ترجیح می‌دهند؟

2. هم‌اکنون چگونه به آن‌ها دسترسی داریم؟ کانال‌های ما چگونه یکپارچه‌ شده‌اند؟ ما چگونه آن‌ها را با برنامه روزمره زندگی مشتری هماهنگ می‌سازیم؟

ارزش‌های پیشنهادی

1. چه ارزش‌هایی را به مشتریان ارائه می‌دهیم؟

 2. به حل کدام‌یک از مشکلات مشتریان خود کمک می‌کنیم؟

3. چه نیازهایی از مشتری را برآورده می‌نماییم؟

 4. چه بسته‌ای از محصولات و خدمات را به هر بخش مشتری پیشنهاد می‌دهیم؟

بخش مشتری

1. ما برای چه کسانی ارزش خلق می‌کنیم؟

2. مهم‌ترین مشتریان ما چه کسانی هستند؟

 

منابع کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه منابع کلیدی نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع، نیازمند چه منابعی هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه منابعی را در نظر بگیریم؟

4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه منابعی احتیاج دارد؟

جریان‌های درآمدی

1. مشتریان ما واقعاً برای چه ارزشی تمایل به پرداخت پول‌دارند؟

2. آن‌ها در حال حاضر برای چه چیزی پول می‌پردازند؟ چگونه پول می‌پردازند؟ ترجیح می‌دهند که چگونه بپردازند؟ 3. هر جریان درآمدی چه سهمی از کل درآمدها را به خود اختصاص می‌دهد؟

ارتباط با مشتری

1. هر یک از بخش‌های مشتریان ما انتظار برقراری و حفظ چه نوع ارتباطی را دارند؟

 2. کدام‌یک از این روابط را ایجاد نموده‌ایم؟ هزینه برقراری این روابط چقدر است؟

3. این ارتباط‌ها چگونه با سایر اجزای مدل کسب‌وکار ما هماهنگ شده‌اند؟

ساختار هزینه

1. مهم‌ترین هزینه‌های مدل کسب‌وکار ما چیست؟

 2. گران‌ترین منابع کلیدی کدام‌ها هستند؟

 3. گران‌ترین فعالیت‌های کلیدی کدام‌ها هستند؟

مشارکت‌های کلیدی

1. شرکای کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 2. تأمین‌کنندگان کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 3. کدام‌یک از منابع کلیدی را از طریق شرکا به دست می‌آوریم؟

 4. کدام‌یک از فعالیت‌های کلیدی را شرکای ما انجام می‌دهند؟

فعالیت‌های کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه فعالیت‌های کلیدی‌ نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع نیازمند چه فعالیت‌های کلیدی‌ای هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه فعالیت‌های کلیدی‌ را در نظر بگیریم؟ 4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه فعالیت‌های کلیدی‌ احتیاج دارد؟

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

کارآفرینی به سبک آقای لامبورگینی

کارآفرینی به سبک آقای لامبورگینی/ عارفه داودی

 

 

همیشه پای یک فراری در میان است!

در تأسیس کمپانی لامبورگینی، «انزو فراری» نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است. نکته جالب آنجاست که بسیاری از خودرو‌های غیرفراری معروفیت خود را مدیون انزو فراری هستند. به‌طورمثال در اواسط دهه ۶۰ میلادی زمانیکه هنری فورد درصدد خرید کمپانی فراری بود به‌طور ناگهانی انزو فراری از فروش منصرف شد و این باعث ناراحتی شدید هنری فورد شد و او به مهندسان خود دستور داد تا خودروی GT40 را طراحی کنند به‌این‌ترتیب یکی از ماندگارترین سوپر کارهای کلاسیک جهان براثر لجبازی فراری ساخته شد.

در ارتباط با لامبورگینی، داستان به این شکل بود که «فروچیو لامبورگینی» متولد ۱۹۱۶ و بنیان‌گذار لامبورگینی، تحصیلاتش را در زمینه طراحی ماشین‌آلات کشاورزی و صنعتی، به پایان رساند و سپس وارد نیروی هوایی ارتش ایتالیا شد. در جنگ جهانی دوم او به‌عنوان مکانیک در یک کارخانه مشغول به کار شد و پس از جنگ، با استفاده از بقایای تجهیزات نظامی کارخانه مذکور، به تولید تراکتور پرداخت. بعد از جنگ جهانی دوم، تراکتور و ادواتی ازاین‌دست فروش خوبی داشت دلیل آن‌هم ساخت و بازسازی مردم و دولت بعد از جنگ بود درنتیجه فروچیو لامبورگینی در سال ۱۹۴۹ شرکت تولید تراکتور خود را به نام «لامبورگینی تراکتوری» بنیان نهاد. شرکت لامبورگینی در اواسط دهه ۱۹۵۰ تبدیل به بزرگ‌ترین تولیدکننده ماشین‌آلات کشاورزی ایتالیا گردید.

همچنین شرکت لامبورگینی در راستای ساخت سیستم‌های تهویه گرمازا و سرمازا هم فعالیت می‌کرد و در پی آن توانست خودروهای بسیاری لوکسی ازجمله فراری GT250 را سوار شود. دلایل متعددی از چگونگی ورود لامبورگینی به دنیای خودرو‌ها وجود دارد. یکی از آن موارد، بحث بین انزو فراری (رئیس کارخانه خودروسازی فراری) و فروچیو لامبورگینی این‌گونه نقل شده است که آن دو بر سر اینکه چه کسی توان تولید خودروهای بهتری را دارد بحث می‌کردند. داستان دیگر حاکی از آن است که فروچیو لامبورگینی دائماً از خودروی فراری خود شکایت و عدم رضایت داشت. (به عللی از قبیل تعداد دفعات بردن ماشین به تعمیرگاه، خدمت‌رسانی ضعیف و غیره). در یکی از همین روزهایی که فروچیو سوار فراری بود، سیستم کلاچ آن دچار مشکل می‌شود و این مشکل بارها تکرار می‌شود، به همین خاطر فروچیو به شرکت فراری شکایت می‌کند و ازآنجاکه انزو فراری به فردی جسور و مغرور، معروف بود، به فروچیو گفت:

تو یک کشاورزی و نیازی به فراری نداری، می‌توانی پیاده رفت‌وآمد کنی! واقع‌بینانه‌ترین استدلال، پیش‌زمینه دانش مکانیکی و کار منحصربه‌فرد فروچیو لامبورگینی در حس تجارت بوده است. فروچیو لامبورگینی اوقات فراغت خود را به پیاده‌سازی موتور و سایر قطعات خودرو شخصی‌اش که در اکثر اوقات فراری یا مازراتی بود؛ می‌گذراند. پس‌ازآن شاسی، سیستم تعلیق، ترمز خودرو و سیستم برق‌کشی آن‌ها را بررسی می‌نمود. آنچه او دریافت، این بود که بسیاری از قسمت‌های وسایل نقلیه او درواقع شبیه به قسمت‌های بکار رفته در تراکتورهای تولیدشده در کارخانه او بودند. بااین‌وجود مبلغ دینام یا تایر ایتالیایی نصب‌شده در خودروی فراری، سه برابر قیمت معمول بود؛ بنابراین در حقیقت اولین چشم‌انداز کسب‌وکار او آن‌چنان در رابطه با طراحی لامبورگینی میورا نبود؛ بلکه به‌نوعی فرصت کسب‌وکار/درآمد موجود در بازار قطعات ارتباط داشت.

 

در سال ۱۹۶۲ فروچیو لامبورگینی با برداشت ذهنی از کسب‌وکار مکمل، شروع به پایه‌گذاری شرکت خود نمود. فروچیو شرکتی به نام Automobili Ferruccio Lamborghini را در سال 1963 به ثبت رساند و برای ایجاد زیرساخت‌های تولید و فروش و … قطعه زمینی به بزرگی 90 هزار متر در Sant’Agata خریداری کرد. حدود ۸ ماه بعد یک زمین ۹۰ هزار متری در کنار کارخانه تراکتورسازی فروچیو تبدیل به یک ساختمان مدرن و شیک شد. فروچیو لامبورگینی تا اینجای کار 500 میلیون لیر ایتالیا خرج کرده بود و حالا یک کمپانی اتومبیل‌سازی به نام خودش داشت که باید برای راه اندازیش پرسنلی مجرب استخدام می‌کرد.

در طی چند ماه بعد از پایه‌گذاری فروشگاه خودرو خود در سال ۱۹۶۳، لامبورگینی توانایی‌های تیم خود را مورد سنجش قرار داد. این سنجش در قالب یک طرح مفهومی خودرو برای نمایشگاه اتومبیل تورین؛ در نوامبر همان سال به اجرا درآمد؛ و ازآنجایی‌که او کمپانی لامبورگینی را برای مبارزه با فراری تأسیس کرده بود و به همین دلیل راه میان‌بر را انتخاب کرد و یک‌راست به سراغ مهندسین فراری یعنی Giotto Bizzarini که بسیار از دست انزو فراری ناراحت بودند، رفت و در قالب شرکت رقیب برای فراری مشغول به کار شدند، باوجود شانس کم و زمان محدود، فروچیو لامبورگینی و تیمش به‌گونه‌ای موفق به ادامه کار خود پرداخته و بر مشکلات غلبه کردند.

این مدل که GTV350 نام داشت، در نمایشگاه، نظر منتقدان را به‌سوی خود معطوف نمود. در کل این خودرو نه فقط به‌عنوان تلاش فوق‌العاده فروچیو لامبورگینی به شمار می‌رفت بلکه به سهم خود یک خودروی عالی هم بود. موتور ۳۶۰ اسب بخار ۱۲ سیلندر، نیروی کافی برای این مدل خودرو را تأمین می‌نمود.

بعد از نمایشگاه اتومبیل تورین، فروچیو لامبورگینی قصد تولید مدل 350GT، اما با طراحی فرانکو اسکالیونه را داشت. لامبورگینی فقط 120 دستگاه از این خودرو را تولید کرد و جالب آن‌که پیشرانه 12 سیلندرش در آن دوران 2 میل‌سوپاپ در سرسیلندر داشت. در طی سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ شرکت لامبورگینی برای نخستین بار حس احترام و تقدیر را از سرتاسر دنیا دریافت نمود و موردتوجه بزرگان صنعت خودروسازی واقع شد. بعد از چندین بررسی کیفیت به‌وسیله نشریات اتومبیل و روزنامه‌های آمریکایی و اروپایی، محصولات شرکت لامبورگینی آغاز به جذب خریدار نمود.

لامبورگینی مدل 400GT را روانه بازار کرد و تا سال 1968 هم 247 دستگاه از این خودرو را تولید کرد. این خودرو با گیرباکس 5 سرعتِ ارائه شد یعنی همانند رقبایی ازجمله پورشه و فراری که آن‌ها نیز گیرباکس‌های مشابه داشتند.

 

ظهور یک اسطوره:

فروچیو لامبورگینی به طرح‌های مفهومی (نمایشی) علاقه‌مند نبود. او به‌راحتی می‌خواست که اتومبیل‌های معمولی فوق‌العاده سریع و بی‌عیب و نقص را بسازد. دو مهندس باهوش جوان از بولونیا، فروچیو را درک کردند و بر روی یک طراحی مفهومی در ذهن خود به کار پرداختند. ایده این بود که یک خودروی مسابقه‌ای، اندکی رام‌تر برای جاده‌ها و همچنین کاربردی در حومه شهر طراحی نمایند. به دستور فروچیو پروژه‌ای مخفیانه به نام TP400 کلید خورد. حرف P در نام این پروژه نشانگر کلمه Posteriore بود که در زبان ایتالیایی به معنی عقب است و اشاره به نصب موتور در پشت کابین را دارد.

ضمناً 400 هم درواقع نمایانگر حجم پیشرانه ضرب در عدد 10 است که 4000 سی‌سی می‌شود. هرچند شاسی و پلت فرم اصلی در سال 1965 ساخته شد و حتی در نمایشگاه خودروی تورین هم به نمایش درآمد، اما این پلت فرم شامل شاسی جدیدی بود که پیشرانه 12 سیلندر V شکلی در پشت آن به‌صورت عرضی قرار داشت. این سبک از چیدمان پیشرانه برای اولین بار بود که در خودرویی غیر مسابقه‌ای و برای خیابان‌ها به‌کارگیری می‌شد.

نام این خودرو مدل جدید “میورا” برگرفته از کلمه گاوهای مسابقه‌ای بود. گاوهای میورا از قوی‌ترین گاوهای نر مسابقه‌ای بودند و همچنین به‌عنوان باهوش‌ترین و درنده‌ترین آن‌ها نیز به‌حساب می‌آمدند.

هنگامی‌که به اتومبیل میورا از جلو با درب‌هایی که رو به جهت بالا باز می‌شوند می‌نگریم؛ نام آن بسیار مطلوب و موردپسند است؛ و از طرفی لامبورگینی که علاقه شدیدی به مراسم گاوبازی مرسوم در اسپانیا داشت، نام و نشان کمپانی‌اش را نیز از همین مراسم اقتباس کرده بود.

شنیده ‌شده از اکتبر 1965 تا نمایشگاه ژنو در سال 1966‌، کارکنان شرکت شبانه‌روز در هفت روز هفته تلاش کردند تا اولین نمونه برای نمایش در ژنو موتور شو آماده شود. استقبال از این خودرو در خلال نمایشگاه آن‌قدر خوب بود که 10 دستگاه از میورا در همین نمایشگاه پیش‌فروش شد. جالب است که لامبورگینی برای تبلیغ این خودرو تصمیم گرفت یک میورا را بدون برنامه خاصی جلوی هتل De Paris پارک کند. وجود خودرویی با این شکل و شمایل جلوی هتل، باعث شد توجه مردم به این خودرو جلب شود.

در ماه مارس سال 1967 اولین خریدار میورا خودروی خود را تحویل گرفت تا چرخ‌های 205 میلی‌متری پیرلی آن برای اولین بار خیابان‌های شهر را لمس کند.

بعد از موفق شدن میورا، شرکت لامبورگینی همچنان به سنجش و تکامل راه خود پرداخت. درواقع باید P400 را میورای استاندارد یا Bace نامید. P400 S، میورا S یک نسخه اسپرت شده از P400 است. P400SV و P400 Jota، در سال 1970 لامبورگینی یک نسخه ویژه از مدل SV را ساخت. این خودرو که فقط یک دستگاه از آن تولید شد، شماره شاسی 5048 داشت و باید آن را یک میورای مسابقه‌ای تمام‌عیار نامید. P400 SV/J بعد از رسیدن آوازه مدل جوتا به خریداران میورا، 5 سفارش ویژه دیگر نیز برای این خودرو به ثبت رسید که یکی از آن‌ها مربوط به محمدرضا پهلوی بود. از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ لامبورگینی گونه‌های متنوعی از خودروها را تجربه نمود. لامبورگینی سرانجام در سال 1973 و بعد از تولید 764 دستگاه میورا با این خودروی تاریخ‌ساز خداحافظی کرد.

سرانجام لامبورگینی:

در اوایل سال ۱۹۷۰، مشکلاتی از قبیل ناآرامی‌های کارگری در ایتالیا و افزایش قیمت گاز و معاملات بزرگ تراکتور استرس فوق‌العاده‌ای را در لامبورگینی و شرکت او به وجود آورد؛ بنابراین در سال ۱۹۷۲ پس از هشت سال بودن در رأس، فروچیو ۵۱٪ درصد از سهام شرکت را به یک کارخانه‌دار سوئیسی با نام «ژرژ هنری روزتی» فروخت.

سال بعد او باقی سهام خود را نیز به دوست خود، رنه لایمر، واگذار کرد؛ بنابراین، مردی که نیروی محرکه و عامل صعود این کمپانی بود، مجبور به حذف خود از این شرکت شد. اولین خودرو بعد از دوره فروچیو لامبورگینی کونتاش بود که به‌عنوان اولین خودرویی که با درهای قیچی‌وار (Scissor doors) و به سمت بالا باز می‌شدند، در سال ۱۹۷۴ وارد خط تولید لامبورگینی گردید.

در طی دهه ۱۹۸۰ تلاش‌های برادران میمران برای روی پا آوردن شرکت لامبورگینی در آخر با شکست مواجه گردید و برادران میمران در اواسط دهه ۱۹۸۰ آغاز به مذاکره با مدیران شرکت خودروسازی کرایسلر کردند. این مذاکره‌ها در آخر در سال ۱۹۸۶ به پیوستن لامبورگینی به کرایسلر منجر شد.

در سال ۱۹۹۴، کرایسلر با مشکلاتی در شرکت خود روبرو شد. براین اساس در سال ۱۹۹۴ مجدداً لامبورگینی به گروهی از سرمایه‌گذاران اندونزیایی فروخته شد. این تغییر امیدوارکننده نتیجه‌ای جز عدم ثبات بیشتر برای لامبورگینی در برنداشت. این شرایط همچنین با درگذشت فروچیو لامبورگینی در سن ۷۶ سالگی در ایتالیا مصادف گردیده بود. فروچیو لامبورگینی بدون مشاهده اینکه خودرو‌های او دوباره ابهت دهه ۱۹۶۰ را کسب نمودند، از دنیا رفت. در سال ۱۹۹۷ فردیناند پیک، نوه فردیناند پورشه و مدیرعامل گروه فولکس‌واگن به لامبورگینی علاقه‌مند شد. هنگامی‌که شانس به دست آوردن لامبورگینی را پیدا کرد، فوراً در این مسیر قدم گذاشت تا اطمینان حاصل کند که این شرکت به‌سوی دیگر شرکت‌ها کشیده نمی‌شود. درنهایت سال ۱۹۹۸ گروه خودروسازی فولکس‌واگن لامبورگینی را با قیمت ۱۱۰ میلیون دلار خریداری نمود.

نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت

نگاهی به رویکردهای بزرگ‌ترین خودروساز کشور در همکاری با دانشگاه

نگاهی به رویکردهای بزرگ‌ترین خودروساز کشور در همکاری با دانشگاه

ایران‌خودرو پیشتاز همکاری صنعت با دانشگاه

امید آذرزمانی / تحلیل گر صنعت خودرو

 

صنعت خودرو جزء صنایع مادر و مولد دسته‌بندی می‌شود که گردش مالی و کارآفرینی بالایی برای هر کشور دارد. ازاین‌رو صنعت خودروی ایران نیز باسابقه‌ی بیش از 60 سال، ازجمله تأثیرگذارترین بنگاه‌های اقتصادی کشور به شمار می‌آید؛ اما نباید فراموش کرد، اداره یک بنگاه صنعتی- اقتصادی در دنیای امروز که هرلحظه با یافته‌ها و علوم جدید در حال تغییر است، کاری سخت و دشوار است. همه کمپانی‌های بزرگ صنعتی در جهان پیوسته در حال تحقیق، توسعه و آزمایش ایده‌ها و دستاوردهایی هستند که به همکاری با مؤسسات بین‌المللی و دانشگاه‌های جهان به چنگ آورده‌اند.

دراین‌بین همکاری با دانشگاه‌ها و نوابغ علمی ازجمله استراتژی‌هایی هستند که در برنامه‌های تحقیق و توسعه کمپانی‌های معروف جهان جایگاه ویژه‌ای دارند. به‌طور مثال کمپانی جنرال موتورز در آمریکا دارای چند مرکز تحقیقات مجهز است که محل اصلی اجرای تفکرات علمی دانشمندان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های آمریکا و دیگر نقاط جهان به‌حساب می‌آیند. حتی کمپانی‌هایی مثل نورث روپ گرومن و بوئینگ نیز که در صنایع هوایی فعالیت می‌کنند، سالانه از سراسر جهان اساتید و دانشجویان ممتاز را به همکاری با این خود و اجرای پروژه‌های تحقیقاتی فرامی‌خوانند.

در ایران سابقه همکاری صنعت و دانشگاه بعد از انقلاب اسلامی به دوران جنگ تحمیلی در دهه 60 بازمی‌گردد. این همکاری‌ها بیشتر در راستای تأمین نیازهای علمی ادوات نظامی شکل گرفت و سپس در دهه 70 با روندی نزولی همراه شد. در دهه 80 کلید استارت این همکاری‌ها دوباره فشرده شد و در دهه 90 روندی صعودی را طی کرد؛ اما در سال‌های میانی دهه 90 شمسی همکاری صنعت و دانشگاه رنگ دیگری به خود گرفت. رنگی از خوداتکایی و باور توانمندی‌های داخلی؛ زیرا در دوران تحریم‌های ظالمانه، بسیاری از صنایع به سمت مراکز تولید علم یعنی دانشگاه‌ها روی آوردند تا کمبودهای موجود از طریق ایجاد فرآیندهای نو و تفکرات متکی بر توانمندی‌های داخل کشور جبران شود. در میان خودروسازان کشور ایران‌خودرو جزء پیشتازان این همکاری دسته‌بندی می‌شود؛ زیرا بررسی گزارش‌های این شرکت از همکاری با دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نشان می‌دهد، بعد از حضور هاشم یکه زارع به‌عنوان مدیرعامل در کیلومتر 14 جاده مخصوص این نوع از همکاری‌ها در نمودار سیر صعودی را طی کرده است.

طبق آمارهای موجود، فقط در سال 93 بیش از 20 پروژه تحقیقاتی و عملیاتی در ایران‌خودرو انجام‌شده است که حاصل همکاری این خودروساز با نخبگان دانشگاه‌های کشور است. یکی از این پروژه‌ها در حوزه رنگ و باهدف استانداردسازی تعمیرات و نگهداری از تجهیزات سالن‌های رنگ انجام‌گرفته است. این پروژه در قالب طرحی تحقیقاتی پژوهشی با همکاری تیم دانشگاه آزاد تهران جنوب و متخصصان ایران‌خودرو به انجام رسیده است که نشان از عزم جدی ایران‌خودرو در همکاری با دانشگاه‌های کشور دارد. ازجمله دستاوردهای این نوع از همکاری جلوگیری از خروج ارز از کشور و کارآفرینی است. دو فاکتوری که شاید امروز کشور بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داشته باشد.

حمایت دولت از همکاری صنعت و دانشگاه

آموزش كاربردي در دانشگاه‌هاي صنعتي و تربيت نيروي كارآفرين ازجمله اهداف دولت است كه در سايه ارتباط با صنعت محقق خواهد شد. دولت يازدهم توجه ویژه‌ای به ايجاد و گسترش ارتباط ميان صنعت و دانشگاه داشت. حمايت و پشتيباني دولت از ارتباط نيروي فكري و فيزيكي صنعت و دانشگاه منجر به عقد تفاهم‌نامه ميان خودروسازان و دانشگاهيان در دوره چهارساله دولت يازدهم شده است. امضاي تفاهم‌نامه همكاري براي توليد خودروي هيبريدي و الكتريكي ميان ایران‌خودرو و دانشگاه اميركبير نيز از رويكردهاي اجراشده توسط دولت در راستاي تقويت ارتباط صنعت و دانشگاه است. سیاست‌های حمایتی دولت حسن روحانی در دولت دوازدهم هم ادامه دارد و در حال حاضر نیز بسیاری از پروژه‌های مهم افزایش بهره‌وری در صنعت خودرو با همکاری دانشگاه‌های کشور در حال اجراست.

اما نقطه عطف همکاری صنعت و دانشگاه را باید در قرار داده کنسرسیوم 10 جانبه ایران‌خودرو با شریکان خارجی باهدف طراحی پلتفرم جدید این شرکت پیدا کرد. نقطه‌ای که به‌جرئت می‌توان گفت سوزن پرگار صنعت، دایره‌ای گسترده رسم کرده است تا درون این دایره جایی باشد برای همکاری‌های دانشگاهی. بی‌شک این جدی‌ترین سهم در همکاری‌های بین‌المللی است که بعد از انقلاب اسلامی در یک قرارداد صنعتی به دانشگاه‌های کشور واگذارشده تا در کنار بزرگ‌ترین برندهای طراح و تولیدکننده جهان کسب علم و تجربه کنند. ازاین‌رو در این قرارداد معاونت علمی- پژوهشی ریاست جمهوری به همراه دانشگاه صنعتی شریف و امیرکبیر حضور دارند. با توجه به اهداف تعریف‌شده این قرارداد همکاری دانشگاه صنعتي شريف براي طراحي و توسعه خودروهاي الكتريكي و دانشگاه صنعتي اميركبير براي طراحي و توسعه خودروهاي هيبريدي در اين طرح مشاركت خواهند داشت.

 

پروژه‌هاي اينترنشيپ

ميزباني پروژه‌هاي اينترنشيب بخش ديگري از مقولات مرتبط ایران‌خودرو با دانشگاه‌ها به شمار می‌آید. اين پروژه‌ها، قراردادي با دانشگاه‌ها است كه اجراي چند پروژه در طول سال با بازه زماني سه‌ماهه و هزينه مشخص را شامل می‌شود. پروژه‌هاي پژوهشي طرح اينترنشيپ، برحسب بروز مسائل و مشکلات سازمان و با حضور اساتيد مجرب و مرتبط در حوزه‌های مختلف تعريف و شروع می‌شود. تعاملي پيوسته در طول مدت 3 تا 6 ماه ميان يک تيم دانشگاهي متشکل از سرپرست علمي و چندين دانشجو در مقاطع تحصيلي مختلف و تیم‌های اجرايي در واحدهاي مختلف شرکت علاوه بر يافتن راهکارهاي عملي به‌منظور دستيابي به حل مسئله اولویت‌دار سازماني مطروحه در خلال پروژه، بستري مناسب براي انجام فعالیت‌های پژوهشي و آموزشي را نيز مهيا می‌کند. هدف از حمايت پروژه‌هاي اينترنشيپ استفاده از قابلیت‌ها و توانایی‌های دانشگاه براي پاسخگويي به نيازهاي رو به رشد صنعت خودرو و حل مشكلات واحدهاي شركت با رويکرد توسعه فرهنگ پژوهش و کار تيمي در ایران‌خودرو در راستاي ارتقاي سطح دانش کارکنان و مرتفع كردن خلأهای کوتاه‌مدت نيروي کار با بهره‌مندی از پتانسيل و توانمندی‌های موجود در دانشگاه، از سال 79 در اين شركت آغازشده است.

حمايت از دانشجويان در پایان‌نامه‌های كارشناسي ارشد و دكتري

طبق گزارش‌هایی که ایران‌خودرو در رسانه‌ها منتشر کرده است، در اين مقوله همكاري با دانشجويان براي تعريف و اجراي پروژه‌هاي كارشناسي ارشد و دكتراي موردنیاز شركت ایران‌خودرو با هزينه مشخص، يكي از رويكردهای مهم این شرکت بوده است. اين موضوعات با توجه به اهداف کسب‌وکار و كليدي سازمان چون ارتقاي كيفيت، رضايت مشتري، توسعه محصولات جديد، فن‌آوری‌های آينده و مديريت هزینه‌ها تعيين و اجرايي می‌شود. هدف از حمايت دانشجويان مرتفع شدن نيازهاي پژوهشي گروه صنعتي ایران‌خودرو از طريق ايجاد فرصت تحقيق و پژوهش در صنعت براي دانشجويان در قالب تعريف پایان‌نامه‌های مقاطع كارشناسي ارشد و بالاتر است که می‌تواند علاوه بر ایجاد فضایی تجربی برای دانش‌آموختگان، با هدفمندسازی پروژه‌ها، کمک‌های شایانی در رفع نیازهای صنعت خودروسازی کشور نیز باشد.

همچنین پذیرش دانشجویان برای دوره کارآموزی نیز ازجمله محورهای این همکاری‌های مشترک با دانشگاه به شمار می‌رود. هدف از آن، انجام رسالت اجتماعي و الزامات قانوني، ايجاد بستر و زمينه مناسب براي توسعه ارتباط صنعت و دانشگاه از طريق حمايت دانشجويان در كارآموزي، استفاده مؤثر از توانمندي دانشگاه در جهت رفع نيازهاي سازمان در قالب كارآموزي، توانمند ساختن دانشجويان از طريق حضور مؤثر در فرآيندها است.

نباید فراموش کرد صنعت خودرو در ایران همانند دیگر نقاط جهان، ازجمله صنایع کارآفرین محسوب می‌شود. صنعتی که می‌تواند کارآفرینی پایدار داشته باشد و این به معنای پاسخ‌گویی به نیاز بزرگ کشور در شرایط فعلی است. هرچند همکاری‌های صنعت خودرو و حتی قطعه‌سازی با دانشگاه‌ها در سال‌های اخیر افزایش‌یافته، اما این عرصه هنوز هم نیاز به گسترش و حمایت دارد. درخت همکاری صنعت و دانشگاه در سال‌های اخیر همواره توانسته به گل بنشیند ولی هنوز هم این درخت نیاز به تنومند شدن دارد. خوشبختانه ایران‌خودرو بعد از حضور هاشم یکه زارع به‌عنوان مدیرعامل این گروه صنعتی توانسته توجه ویژه‌ای به این حوزه داشته باشد و آثار آن را می‌توان در بسیاری از بخش‌های این شرکت مشاهده کرد. صنعت نیازمند علم است و دانشگاه مولد آن. پس پرواضح است که این دو ریسمانی ناگسستنی از هم دارند.

 

عدم توجه به اصل کارآفرینی، رکنی تأثیرگذار در مغفول ماندن صنعت توریسم

عدم توجه به اصل کارآفرینی، رکنی تأثیرگذار در مغفول ماندن صنعت توریسم

 

به باور کارشناسان، سهم نیم درصدی ایران از درآمد یک هزار و 500 میلیارد دلاری گردشگری جهان باید حداقل بین 2 تا 3 درصد باشد. هنگ‌کنگ بعد از سردی روابطش با چین، بازهم جای خود را به‌عنوان منطقه‌ای که بیشترین گردشگر خارجی جهان را دارد، حفظ کرد. در گزارشی که “یورومونیتور” منتشر کرد، امسال تعداد گردشگران هنگ‌کنگ به 25.7 میلیون نفر رسید.

بانکوک پایتخت تایلند هم رتبه دوم جهان را با 21.3 میلیون نفر، به خود اختصاص داده با این تفاوت که نرخ رشد جمعیت تایلند بیشتر از هنگ‌کنگ است. لندن هم به‌عنوان نماینده‌ای از اروپا، رتبه سوم شهرهای پربازدید جهان را با 19.8 میلیون نفر، دارد که البته پیش‌بینی می‌شود طی هفت سال آینده با توجه به نرخ افزایش محبوبیت شهرهای آسیایی، این رتبه هم توسط یکی از شهرهای آسیایی گرفته شود.

چرا با عنایت به قابلیت‌ها و پتانسیل بالقوه‌ای که ایران در حوزه منابع طبیعی، جاذبه‌های محیطی و توریستی فراوانی که در اختیار دارد، فاصله معناداری با پیشروان این صنعت در دنیا دارد؟! به‌غیراز برخی ملاحظات که در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و … خط قرمزهای کشور را تعیین می‌کنند، راه‌های بسیاری وجود دارند که امکان رشد و توسعه صنعت توریسم را در کشور فراهم می‌کند.

در شرایطی که رکود اقتصادی در حوزه‌های مختلف پررنگ می‌شود و سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را هم به‌عنوان راه‌حلی برای برون‌رفت از وابستگی بیش‌ازحد به نفت و فراورده‌های نفتی می‌دانیم، تمرکز و وفاق همه‌جانبه در صنعت توریسم می‌تواند نقش بسزایی در بهبود وضعیت و ورود ارز خارجی به کشور شود.

مدل‌های متنوع و پربازده‌ای که کشورهای مختلف با دسترسی به منابع حداقلی به‌وسیله اولویت دادن جایگاه این صنعت در سیاست‌گذاری القا ساز ، کار نوآورانه و خلاق، فضاسازی و توسعه زیرساخت و همچنین بدون اتکا به اقتصادی تک‌محور، به دستاوردهای ارزنده‌ای رسیده‌اند.

 

یکی از راه‌های تحقق این مهم، بهبود شاخص‌های جهانی کارآفرینی در این صنعت است. اکوسیستم صنعت گردشگری ایران را می‌توان در حوزه گرایش کارآفرینانه بررسی کرد. شاخص فرعی گرایش کارآفرینانه، گرایش جمعیت یک کشور نسبت به کارآفرینی را سنجیده و بیانگر دیدگاه عموم مردم در خصوص کارآفرینی و کارآفرینان است. گرایش کارآفرینی تحت تأثیر ارکانی نظیر درک فرصت، مهارت شرکت‌های نوپا، پذیرش ریسک، شبکه‌سازی و پشتیبانی فرهنگی قرار دارد.

درک فرصت از منظر کارآفرینانه به معنای شناخت نیاز، علایق و خواسته‌های بازار و پاسخگویی به آن از طریق یک ترکیب خلاقانه از منابع موجود است. درک فرصت در ایران در میان 15 کشور منطقه، با فاصله کمی از تونس، مصر و اردن، مقام 11 منطقه را دارد. مهارت کسب‌وکارهای نوپا نیز درصد جمعیتی را می‌سنجد که احساس می‌کنند از دانش و مهارت لازم برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید برخوردارند و در کنار آن به جمعیت دارای تحصیلات عالی به‌عنوان بازار کار متخصص و ماهر در آن کشور توجه دارد. امکان دسترسی و قابلیت اطمینان از اطلاعات مالی شرکت‌ها، حمایت قانونی از بستانکاران و پشتیبانی نهادی از مبادلات بین شرکتی ازجمله موضوعاتی است که ایران در آن توفیق چندانی کسب نکرده و به‌ویژه در صنعت گردشگری در سنوات گذشته خسارات قابل‌توجهی به بخش خصوصی که معاش آن‌ها درگرو مساعد بودن روابط سیاسی و فرهنگی بین دولت‌ها است، وارد شده است. رکن شبکه‌سازی با کارآفرینان، ازآنجاکه شناخت کارآفرینان از سوی افراد جامعه موجب الگوگیری از کارآفرینان و گردش تجارب کسب‌وکار است، ایجاد بانک‌های اطلاعاتی از کارآفرینان برتر، تشکیل انجمن‌ها و تشکل‌های کارآفرینی، تشکیل شبکه‌های کارآفرینی برخط و برگزاری رویدادهای کارآفرینی، در گسترش شبکه اجتماعی کارآفرینان مؤثر است. برای سنجش پشتیبانی فرهنگی نیز از متغیر فردی «باور به مسیر شغلی کارآفرینی» و متغیر نهادی «فساد» استفاده می‌شود. در این رکن، رویکرد جامعه نسبت به ارزش‌گذاری کارآفرینان مورد سنجش قرار می‌گیرد. در سنوات اخیر برخی ذهنیت‌ها به‌گونه‌ای بوده است که ورود گردشگران خارجی را مخرب فرهنگ شهری و روستایی دانسته‌اند. قطعاً این نگرانی جای تأمل و بررسی دارد ولی دسترسی به راهکار برای حفظ و حراست از فرهنگ ایرانی-اسلامی نیاز به یک نوع نگرش حمایت‌کننده از کارآفرینی در بستر گردشگری را می‌طلبد.

نویسنده : دکتر عرفان حاجی آخوندی / مدرس و پژوهشگر حوزه مدیریت