نوشته‌ها

رویداد کارآفرینی کارنو با حمایت کانون پتنت معاونت علمی برپا میشود

رویداد کارآفرینی کارنو با حمایت کانون پتنت معاونت علمی برپا میشود

 

 

«کارنو» عنوان رویدادی است که شرکت‌کنندگان با حضور در کارگاه‌های آموزشی، مشاوره و مسابقه برای توسعه کسب و کار خود توانمند می‌شوند.

 

به گزارش گروه فناوری خبرگزاری دانشجو، توانمندسازی نیروی انسانی برای حضور در فضای کسب و کار اولویت مهم برای کارآفرینی است.

از این رو با حمایت کانون پتنت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری رویدادی با عنوان «کارنو» هر ماه برگزار می‌شود.

رویدادی که ایجاد انگیزه در میان دانشجویان رشته‌های مختلف و انتقال مفاهیم کارآفرینی آن را متفاوت از دیگر برنامه‌های آموزشی کرده است.

در «کارنو» فضای ورود به کسب و کار شبیه سازی شده است. شرکت کنندگان با حضور در کارگاه‌های آموزشی، مشاوره و مسابقه کسب و کار با این فضا آشنا می‌شوند.

آشنایی با مدل و بوم کسب و کار، آشنایی با مباحث مالکیت فکری، آشنایی با جستجو و ثبت پتنت، آشنایی با کارآفرینان موفق، حل مسئله و خلاقیت، مدیریت هزینه و خرید، تفکر تحلیلی و تصمیم سازی برخی از عناوین آموزشی این رویداد است.

همچنین شرکت کنندگان در رویداد بر اساس تیپ شخصیت شغلی به تیم‌های ۸ تا ۱۲ نفره تقسیم می‌شوند و هر تیم با راهنمایی‌های پشتیبان خود با تشکیل جلسات گروهی ایده مناسب را انتخاب می‌کند.

پس از تکمیل مدل کسب و کار تیم‌ها آن را تا مرحله ارائه به سرمایه گذار پیش می‌برند. در نهایت در روز آخر رویداد هر گروه مدل کسب و کار خود را برای داوری به نمایش می‌گذارد.

همچنین در زمان برگزاری رویداد مشاوران در زمینه‌های مختلف کسب و کار، کارآفرینی، بازاریابی و تیم سازی به راهنمایی و مشاوره تیم‌ها می‌پردازند تا هر تیم بتواند به بهبود و توسعه مدل و بوم کسب و کار و ایده خود بپردازد.

پس از رویداد نیز شرکت کنندگان در صورت تمایل برای ورود به فضای کارآفرینی می‌توانند با طرح ایده، معرفی تیم خود و پس از تاییدیه‌های اولیه از خدماتی که «کارنو استارتاپ» به آن‌ها ارائه می‌دهد استفاده کنند.

هر ماه بین ۲ تا ۴ رویداد کارآفرینانه «کارنو» در تهران و سایر شهرستان‌ها برگزار می‌شود.

«کارنو» از سال ۱۳۹۰ با رویکرد تغییر نگرش و ایجاد توانمندی در سرمایه‌های انسانی کشور به منظور حضور در فضای کسب و کار و کارآفرینی طراحی شده است.

مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار‌Business Process Reengineering (BPR)

مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار

(Business Process Reengineering (BPR))

 

 

همان‌طور که در شماره قبل توضیح داده شد مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار یعنی:

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را تکنیکی متمرکز بر فرایند می‌داند که هدف آن ایجاد تغییری بنیادی در سازمان جهت تسهیل بهبود اساسی در عملکرد فرایندهای محوری کسب‌وکار که برای مزیت رقابتی حیاتی است. این تعریف اندیشه اصلی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را بیان می‌کند: خلق مجدد سازمان به‌منظور ارتقای عملکرد.

در ادامه به تاریخچه و توضیحات بیشتر این مطلب می‌پردازیم.

 

 

تاریخچه مهندسی مجدد:

مفهوم مهندسی مجدد در نظریه‌های مدیریتی ریشه در اوایل قرن نوزدهم دارد. مقصود از مهندسی مجدد آن است که همه فرایندهای کسب‌وکار در نوع خود بهترین باشند. در دهه 1880 فردریک تیلور[1] پیشنهاد کرد که مدیران از روش‌های مهندسی مجدد برای شناسایی بهترین فرایندها جهت انجام کارها استفاده کنند و این فرایندها به‌منظور دستیابی به بهره‌وری بهینه مهندسی مجدد انجام شوند. مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[2] بازتاب‌دهنده این تفکر سنتی است که «یک راه برای انجام کارها وجود دارد». درزمان تیلور فناوری به شرکت‌های بزرگ این امکان را نمی‌داد که فرایندهای خود را به‌صورت بین-وظیفه ای یا بین-بخشی (واحدی) طراحی کنند. تخصصی کردن کارها پیشرفته‌ترین روش برای بهبود کارایی بود، روشی که همگام و مطابقت با فناوری زمانه بود.

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را اولین بار تیلور در مقاله‌ای با عنوان «اصول مدیریت علمی[3]» در سال‌های اولیه قرن بیستم معرفی کرد. مدیریت علمی، اولین گام در معرفی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[4] بود که به‌واسطه بسیاری مسائل حل‌نشده، ناموفق از کار درآمد. در زمان تیلور تعداد کارکنان صاحب دانش و مشغول در ساخت و تولید[5]-مهم‌ترین عامل تولید ثروت- اندک بود. مدیریت علمی شامل خرد کردن فرایند ساخت و تولید تا آنجا بود که زنجیره‌ای از فعالیت‌های خشک و ساده به دست می‌آمد که انجام آن‌ها نیازمند حداقل زمان ممکن و کمترین میزان تلاش بود. چنین رویکردی اغلب موجب افزایش دستمزدهای کارکنان کارخانه می‌شد؛ درعین‌حال کارکنان را مجبور می‌کرد که در شرایط کمرشکن به‌سختی کار کنند. این نحوه افزایش کارایی در ساخت و تولید اغلب موجب بروز نگرانی از به وجود آمدن «فضای غیرانسانی در محیط کاری» می‌شد.

مدیریت کیفیت فراگیر[6] بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن، از روش مدیریت علمی زاده شد و بسیاری از تبعیض‌های موجود به مانند روش قبلی که بهبود ساختار کسب‌وکار را حذف نموده. ویلیام دمینگ و جوزف جوران به ژاپن کمک کردند تا با به دست آوردن سهم بازار شرکت‌های امریکای شمالی با کالاها و خدمات با کیفیت، به یک ابرقدرت اقتصادی مبدل شود. هدف اصلی مدیریت کیفیت فراگیر بهبود عملیات ساخت و تولید است.

در سال‌های اولیه قرن بیستم، هنری فایول مفهوم مهندسی مجدد را این‌گونه تعریف کرده است: «انجام مأموریت در راستای اهداف سازمان، به‌گونه‌ای که بیشترین منفعت از همه منابع موجود حاصل آید». بااینکه منابع فناورانه در زمان ما تغییر کرده است، اما این مفهوم همچنان بامعناست. تقریباً در همان زمان مهندسی دیگر به نام لیندال اورویک معتقد بود: «این کافی نیست که افراد را در مقابل وظایف مشخص مسئول بدانیم، بلکه ضروری است به آن‌ها اختیار لازم جهت واگذاری آن مسئولیت را نیز بدهیم». بااینکه هامر وچامپی مشتاق‌اند اظهار کنند که نظریه کلاسیک سازمان منسوخ است، ایده‌هایی مثل تقسیم‌کار[7]، چنان دوام و قابلیت‌های علمی داشته که موجب شکست مهندسی مجدد در اثبات خود بوده‌اند. ازآنجاکه مهندسی مجدد تکرارپذیر نیست و دامنه محدودی دارد، به‌عنوان نظریه‌ای علمی به آن نمی‌توان نگریست. قابلیت کاربرد نظریه‌های کلاسیک مدیریت مانند تقسیم‌کار، در تکرارپذیری و قابل‌انتقال بودن آن‌ها بود. اندیشه‌های کلاسیک موجب افزایش بهره‌وری، خروجی و درآمد شد که این خود به پیدایش طبقه متوسط در جامعه منجر شد.

اصطلاح طراحی مجدد فرایندها[8] برای اولین بار در خلال یک برنامه تحقیقاتی که در دانشگاه MIT در سال 1984 آغاز شده بود، مطرح گردید. این پروژه توسط دو نفر بنام اسکات و مورتن انجام شد و نهایتاً در سال 1991 تحت عنوان شرکت‌های دهه نود منتشر شد. در این تحقیق جهت به‌کارگیری IT در یک کسب‌وکار معین و ایجاد بازسازی، پنج مرحله ذکر گردید که مرحله سوم آن مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار بود.

 

 

سیر تکامل مهندسی مجدد فرایند:

طراحی مجدد فرایندها یا مهندسی فرایندها، یعنی شناخت دقیق با نگرش فرایندگرا به سازمان، ترسیم دقیق رابطه فعالیت‌ها و شرایط اجرای فرایندها، برآورد منابع و هزینه تمام‌شده و زمان انجام فرایندها، سپس اصلاح و بهینه‌سازی رابطه فعالیت‌ها و اجرای فرایندها از طریق به‌کارگیری روش‌ها، فناوری اطلاعات و تجارب جدید. نتیجه طراحی مجدد فرایندها عبارت است از دستیابی به‌سرعت بیشتر و هزینه کمتر در انجام فعالیت‌های سازمان و تأمین اهداف کلیدی از قبیل موقعیت برتر در رقابت، خدمات بهتر به مشتری یا مشترکین و جلب رضایت آن‌ها و ارزش‌افزوده بیشتر برای سازمان و مشتری است.

امروزه طراحی مجدد فرایندها قبل از به‌کارگیری فناوری اطلاعات از قبیل اینترنت و انواع سیستم‌های اطلاعاتی جهت بهبود فرایندها و توسعه کارایی مدیریت و سازمان، اجرا می‌گردد. به‌منظور رفع تنگناها و موانع استفاده از فناوری‌های جدید و روان‌سازی فعالیت‌ها در راستای اهداف هر سازمان و برای درک دقیق‌تر مهندسی مجدد فرایند بهتر است با سلیقه و چگونگی خلق آن آشنا شویم.

در دهه 1980 یک نارضایتی از روش ارزش‌افزوده ناشی از فناوری اطلاعات[9] در بیشتر سازمان‌های اقتصادی آمریکا حاکم شد. چراکه باآن‌همه سرمایه‌گذاری شرکت‌ها جهت توسعه IT در آن سال‌ها، تأثیر چندانی در افزایش بهره‌وری و توسعه عملکردها نداشت. برای حل این موضوع چندین اظهارنظر متفاوت از سوی کارشناسان و متخصصین ارائه گردید.

یک عده دلیل نارضایتی اشاره‌شده را خطا در اندازه‌گیری‌ها عنوان کردند. این دسته اعتقاد داشتند که اثرات IT روی توسعه عملکردها و افزایش ارزش‌افزوده اقتصادی مخفی است و سال‌ها طول می‌کشد تا این اثرات به‌صورت کمی مشخص گردد.

دسته دوم، خود IT و نحوه اجرای آن را مقصر اصلی می‌دانستند. ازجمله دلایل این دسته، عدم سادگی و جذابیت نرم‌افزارها و عدم آگاهی مدیران از IT و تکنیک‌های مربوطه ازیک‌طرف و عدم آگاهی متخصصین فناوری اطلاعات از سازمان‌ها و مسائل مدیریتی آن‌ها از سوی دیگر، بود.

اما دسته سوم کشف جدیدی کردند و معتقد بودند مقصر اصلی عدم جذابیت و سادگی نرم‌افزارها نیست، بلکه روان نبودن و اشکال در فرایندهای سازمانی، زیرساختار و طراحی‌های سازمانی است که متناسب با شرایط و توانایی‌های فناوری اطلاعات به‌خوبی کار نمی‌کنند. به عقیده طرفداران این نظریه، عدم انعطاف‌پذیری ساختارهای سازمانی و پیچیدگی روش‌ها در سازمان‌ها که از دهه 1960 به‌جامانده، موجب عدم کارایی IT در توسعه عملکرد سازمان‌ها می‌شود. طراحی‌های کهنه و قدیمی سازمان‌ها مانع و اغلب یک آشفتگی پیچیده بود. در حقیقت، سیستم‌های اطلاعاتی قادر به تأثیر و یا کارایی بیشتر در این سازمان‌ها نبودند.

فشار کاهش زمان‌های تولید یا عملیات، هزینه‌ها و پاسخ بهتر به مصرف‌کننده همراه با سرعت در رقابت‌های جهانی دهه 1980، موجب نیاز شدیدتر برای کشف راه‌های جدید برای خروج از این بحران شد. تنها راه‌حل خروج از این بحران‌ها، طراحی مجدد فرایندها و بهره‌گیری از مزایا و ظرفیت‌های فناوری اطلاعات بود که این به جرقه اصلی برای ظهور مهندسی مجدد فرایند تبدیل شد.

 

 

در سال 1990 دو مقاله هم‌زمان، یکی از سوی توماس داونپورت و جمز شورت در مجله SMR[10] و مقاله دیگر توسط میکائيل همر در مجله HBR[11] منتشر شد که هردو روی موضوع بازنگری فرایندها[12] در سازمان‌ها و تأثیر فناوری اطلاعات[13] بر توسعه سازمان‌ها تأکید داشتند. آن‌ها معتقد بودند نه‌تنها فناوری اطلاعات، فرایندهای اصلی را پشتیبانی می‌کند بلکه بایستی برای به‌کارگیری فناوری اطلاعات از فرایندهای جدید استفاده شود.

به‌طور خلاصه، چنانچه فرایندها را حذف کنید، دیگر نیازی نیست آن‌ها را اتوماتیک یا خودکار کنید، بلکه با فرایندهای جدید به کار و سازمان خود بنگرید و در فرایندهای جدید از فناوری اطلاعات استفاده کنید. آقای همر این تفکر جدید را مهندسی مجدد فرایندها نامید.

از سال 1993 تفکر مهندسی مجدد فرایند فراگیر شد و در تمام دنیا مورد توجه قرار گرفت. دلیل این استقبال و پذیرش مهندسی مجدد فرایند به‌عنوان یک درمان اساسی برای بیماری عملکردها و توسعه اقتصادی در سازمان‌های بزرگ، فروش کتاب همر درزمینه مهندسی مجدد فرایند در سال 1993 به تعداد 2 میلیون و ترجمه آن به 17 زبان بود. اساس کتاب مورداشاره، توضیحات ساده درزمینه نحوه استفاده از فناوری اطلاعات، بیش از آنچه قبلاً مطرح شده بود، می‌باشد که مفید به‌نظر رسید و موجب شد مهندسی مجدد فرایند به‌عنوان یک راه‌حل قابل‌قبول پذیرفته شود. اکنون مهندسی مجدد فرایند به‌عنوان یکی از فناوری‌های مهم در فناوری اطلاعات مطرح شده و به‌عنوان یک پل ارتباطی غیرقابل گریز برای توسعه و رونق اقتصادی جهان مورد پذیرش تمامی سازمان‌های پیشرو و موفق واقع شده است.

ادامه دارد…

 

 

[1]Ferederick Taylor

[2]BPR

[3]Principles of scientific Management

[4]BPR

[5]Manufacturing

[6]Total Quality Management (TQM)

[7]Division of labor

[8]BPR

[9]IT

[10]Sloan Management Review

[11]Harvard Business Review

[12]Reload Processes

[13]IT

 

 

نویسنده : یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت

مدل کسب‌وکار (قسمت سوم)

مدل کسب‌وکار (قسمت سوم)

 

همان‌طور که می‌دانید، در طراحی مدل کسب‌وکار، شما می‌توانید از شش تکنیک: 1. بینش مشتری 2. ایده پردازی 3. تفکر تصویری 4. نمونه‌سازی 5. قصه‌گویی 6. سناریوها استفاده نمایید؛ که در شماره قبل تکنیک بینش مشتری و تکنیک ایده‌پردازی به‌صورت کامل توضیح داده شد. در ادامه به بررسی چهار تکنیک دیگر می‌پردازیم:

تکنیک شماره 3: تفکر تصویری

  • ارزش تفکر تصویری

منظور از تفکر تصویری بهره‌گیری از ابزارهایی چون تصاویر، طرح‌های اولیه، نمودارها و یادداشت‌های برچسبی، جهت ایجاد معانی و بحث در مورد آن‌ها است.

در این بخش از دو تکنیک بهره می‌بریم:

  1. استفاده از یادداشت‌های برچسبی
  2. ایجاد طرح‌های تصویری اولیه در کنار استفاده از تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار

چهار فرآیند که با تفکر تصویری بهبود می‌یابند عبارت‌اند از:

  1. درک
  2. گفتگو
  3. کاوش
  4. ارتباط
  • مصورسازی با استفاده از یادداشت‌های برچسبی

در استفاده از یادداشت‌های برچسبی سه خط راهنمای کلی وجود دارد:

  1. از ماژیک‌های ضخیم استفاده کنید.
  2. بر روی هر یادداشت برچسبی فقط یک جزء را بنویسید.
  3. بر روی یادداشت‌های برچسبی عبارات کوتاهی را بنویسید که دربرگیرنده نکته کلیدی باشد.

 

  • مصورسازی با استفاده از نقاشی‌ها

نقاشی بر روی تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار، نسبت به یادداشت‌های برچسبی، پتانسیل بیش‌تری برای انتقال مفهوم دارد، زیرا عکس‌العمل افراد به تصاویر قدرتمندتر از واژه‌ها است.

  • درک ماهیت (دستور زبان تصویری، دست‌یابی به تصویر جامع، دیدن روابط)
  • ارتقای سطح گفتگو (نقطه مرجع مشترک، زبان مشترک، درک مشترک)
  • کاوش ایده‌ها (محرک ایده، بازی)
  • بهبود ارتباطات (ایجاد درک فراگیر از گستره سازمان، فروش داخلی، فروش خارجی)

بیان یک قصه تصویری

  • نگاشتی از مدل کسب‌وکار خود ایجاد کنید.
  • هر جزء از مدل کسب‌وکار را ترسیم کنید.
  • خط سیر قصه خود را مشخص کنید.
  • قصه را بیان کنید.

 

تکنیک شماره 4: نمونه‌سازی

ارزش نمونه‌سازی

نمونه‌سازی مشابه تفکر تصویری، مفاهیم مجرد و انتزاعی را ملموس ساخته و بررسی ایده‌های جدید را تسهیل می‌کند. این تکنیک ریشه در علوم طراحی و مهندسی دارد و به‌طور گسترده در طراحی محصول، معماری و طراحی تعاملی به‌کاربرده می‌شود.

نمونه‌ها با مقیاس‌های مختلف

  • طراحی ساده. خلاصه‌سازی و ایده‌ای کلی و تقریبی داشته باشید.
  • تابلوی طراحی دقیق. به بررسی همه موارد لازم برای کارکرد ایده موردنظر بپردازید.
  • جنبه اقتصادی کسب‌وکار. اقتصادی بودن ایده موردنظر را بررسی کنید.
  • آزمایش میدانی. پذیرش توسط مشتری و امکان‌پذیری را بررسی کنید.

تکنیک شماره 5: قصه‌گویی

  • ارزش قصه‌گویی

ماهیت مدل‌های کسب‌وکار جدید و نوآور، تشریح و درک آن‌ها را دشوار می‌سازد. این مدل‌ها با چیدمان ناشناخته‌ای از اجزاء، وضع موجود را به چالش می‌کشند و شنوندگان را وادار به گشودن دروازه‌های ذهن خود به گزینه‌های ممکن جدید می‌کنند. مقاومت، عکس‌العملی محتمل در برابر یک مدل ناشناخته است؛ بنابراین توصیف مدل‌های کسب‌وکار جدید به‌گونه‌ای که بر مقاومت غلبه کند، از اهمیت زیادی برخوردار است. قصه‌گویی با بهره‌گیری از قدرت تشریحی تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار، عدم اعتقاد نسبت به ناشناخته‌ها را در افراد کمرنگ می‌سازد.

  • چرا قصه‌گویی؟
  • معرفی موارد جدید
  • فروش ایده به سرمایه‌گذاران
  • درگیر کردن کارکنان
  • مفهومی ساختن موارد جدید
  • شفاف‌سازی
  • درگیر کردن افراد

هدف از قصه‌گویی، معرفی مدل کسب‌وکار جدید به شیوه‌ای جالب‌توجه و ملموس است. با توجه به مخاطبان، شما می‌توانید قصه‌تان را از دو دیدگاه مشتری و دیدگاه سازمانی معرفی نمایید.

تکنیک شماره 6: سناریوها

سناریوها می‌توانند در هدایت طراحی مدل‌های کسب‌وکار جدید یا نوآوری در مدل‌های موجود، نقش مفیدی ایفا کنند. نقش اصلی سناریوها، آگاه‌سازی فرآیند توسعه مدل کسب‌وکار از طریق بیان جزئیات و مشخص نمودن فضای طراحی است.

دو نوع سناریو موردبررسی قرار داده می‌شود:

1- اولین سناریو موقعیت مشتری را تشریح می‌کند.

2- دومین سناریو به توصیف محیط‌های محتملی که مدل کسب‌وکار در آن‌ها رقابت می‌کند، می‌پردازد.

استراتژی مدل کسب‌وکار

در این قسمت، چهار حوزه استراتژیک تشریح می‌گردد:

1- محیط مدل کسب‌وکار

2- ارزیابی مدل‌های کسب‌وکار

3- استراتژی اقیانوس آبی از نگاه مدل کسب‌وکار

4- مدیریت چندین مدل کسب‌وکار

محیط مدل کسب‌وکار

  • پیش‌بینی روندهای اجتماعی و فرهنگی، قانونی، اقتصادی و اجتماعی، فناوری
  • تحلیل بازار (بخش‌های بازار، نیازها و تقاضاها، مسائل بازار، هزینه‌های تعویض، جذابیت درآمد)
  • اقتصاد کلان (زیرساخت اقتصادی، شرایط بازار جهانی، کالاها و سایر منابع، بازارهای سرمایه)
  • تحلیل رقابتی نیروهای صنعت (تأمین‌کنندگان و سایر بازیگران زنجیره ارزش، ذی‌نفعان، رقبا (حاکمان بازار)، تازه‌واردها، محصولات و خدمات جایگزین)

چگونه مدل کسب‌وکار شما باید همراه با تغییر محیط، تکامل یابد؟

یک مدل کسب‌وکار رقابتی که در محیط امروز ملموس و منطقی است، ممکن است فردا منقضی یا بلااستفاده باشد. همه ما باید درک خود را از محیط مدل خود و چگونگی تکامل آن افزایش دهیم.

ارزیابی مدل‌های کسب‌وکار

ارزیابی منظم مدل کسب‌وکار، همانند مراجعه به پزشک برای ویزیت سالانه، یک فعالیت مهم مدیریتی است که به سازمان اجازه می‌دهد سلامت جایگاه بازار خود را ارزیابی کرده و در صورت لزوم، این جایگاه را به‌تناسب تغییر دهد. این بررسی کلی ممکن است مبنایی برای بهبود مستمر مدل کسب‌وکار شده یا تبدیل به محرکی برای ایجاد تغییرات جدی و نوآورانه در مدل شود.

 

 

 

ارزیابی تفصیلی SWOT برای هرکدام از اجزای سازنده

 

نقاط ضعف نقاط قوت
تهدیدها فرصت‌ها

 

ارزیابی یکپارچگی کلی مدل کسب‌وکار بسیار مهم است ولی نگاه به اجزای آن به‌صورت جزئی می‌تواند راه‌های جذابی را برای نوآوری و احیا آشکار کند. یکی از راه‌های مؤثر برای انجام این کار، ترکیب تحلیل کلاسیک SWOT (قوت‌ها، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها) با تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار است. تحلیل SWOT به‌منظور ارزیابی، از چهار منظر به اجزای مدل کسب‌وکار نگاه می‌کند و درعین‌حال تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار متمرکزی را که برای یک بحث ساختاریافته لازم است، فراهم می‌کند.

SWOT چهار سؤال بزرگ و درعین‌حال ساده می‌پرسد:

سؤال اول و دوم: نقاط قوت و ضعف سازمان شما چیست؟ سازمان خود را از داخل بررسی کنید.

سؤال سوم و چهارم: سازمان شما چه فرصت‌هایی دارد و با چه تهدیداتی مواجه است؟ موقعیت سازمان خود را در محیط پیرامون بررسی کنید.

از این چهار سؤال، دو مورد به نواحی مفید (نقاط قوت و فرصت‌ها) و دو مورد به نواحی چالش‌برانگیز اشاره می‌کنند.

یک‌راه مفید استفاده از SWOT این است که هم در مورد کل مدل کسب‌وکار و هم در مورد تک‌تک اجزای سازنده آن به کار گرفته شود. این نوع تحلیل پایه‌های خوبی برای بحث، تصمیم‌گیری و درنهایت نوآوری بیشتر در مدل کسب‌وکار فراهم می‌کند.

  • ارزیابی ارزش پیشنهادی
  • ارزیابی هزینه/ درآمد
  • ارزیابی زیرساخت
  • ارزیابی تعامل با مشتری

ارزیابی‌های فوق در دو جزء فرصت‌ها و تهدیدات موردبررسی قرار می‌گیرند.

 

استفاده از نتایج تحلیل ارزیابی SWOT به‌منظور طراحی گزینه‌های جدید مدل کسب‌وکار

  • بررسی ساختاریافته SWOT از مدل کسب‌وکار منجر به دو نتیجه می‌گردد:

1- این بررسی تصویری از موقعیت کنونی که در آن قرار دارید را به شما ارائه می‌دهد (نقاط قوت و ضعف).

2- پیشنهادهایی برای مسیرهای آتی سازمان ارائه می‌دهد (فرصت‌ها و تهدیدها).

 

استراتژی اقیانوس آبی از نگاه مدل کسب‌وکار

مفهوم استراتژِی اقیانوس آبی توسط کیم و مابورنیا ابداع گردیده است و به‌طور خلاصه، استراتژی اقیانوس آبی درباره ایجاد صنایع کاملاً جدید از طریق ایجاد تمایزهای بنیادین از مجرای تغییر دادن مدل کسب‌وکار فعلی است. این درست نقطه مقابل رقابت در صنایع موجود است. به‌جای بررسی رقبا با معیارهای سنتی، کیم و مابورنیا طرفدار ایجاد فضای فعالیت جدید و بدون رقابت از طریق آنچه صاحب‌نظران ”نوآوری در ارزش“ می‌نامند، هستند.

این دیدگاه به معنی افزایش ارزش برای مشتریان با ایجاد مزایا و خدمات جدید و درعین‌حال کمک به هزینه‌ها با خدمات و جنبه‌های کم‌ارزش می‌باشد. توجه کنید که این رویکرد چگونه نظریه سنتی جاافتاده‌ی اثر متقابل بین تنوع و کاهش هزینه‌ها را رد می‌کند. برای رسیدن به نوآوری در ارزش، کیم و مابورنیا یک ابزار تحلیلی ارائه کردند که آن را ”چارچوب چهار اقدام“ می‌نامند.

این چهار سؤال کلیدی منطق استراتژیک صنعت و مدل کسب‌وکار ایجادشده را به چالش می‌کشد:

1- کدام‌یک از عواملی که صنعت ارائه می‌دهد، باید حذف شوند؟

2- چه عواملی باید نسبت به استاندارد صنعت، به‌شدت کاهش پیدا کنند؟

3- چه عواملی باید نسبت به استاندارد صنعت، به‌شدت افزایش پیدا کنند؟

4- چه عواملی که تاکنون در صنعت ارائه نشده، باید ایجاد شوند؟

علاوه بر نوآوری در ارزش، کیم و مابورنیا پیشنهاد کاوش گروه‌های غیر مشتری را برای ایجاد اقیانوس آبی و رسیدن به بازارهای دست‌نخورده ارائه می‌کنند. ترکیب مفهوم نوآوری در ارزش کیم و مابورنیا و چارچوب چهار اقدام با تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار، حاکی از آن است:  طرف سمت راست ایجاد ارزش و طرف سمت چپ آن را هزینه‌ها نشان می‌دهد. این موضوع به‌خوبی با منطق نوآوری در ارزش کیم و مابورنیا، یعنی کاهش هزینه‌ها و افزایش ارزش تطابق دارد.

چارچوب چهار اقدام:

حذف افزایش
از بین عواملی که صنعت شما مدت زیادی روی آن‌ها رقابت کرده است، کدام را می‌توانید حذف کنید؟ کدام عوامل باید نسبت به استاندارد صنعت، به‌شدت افزایش یابد؟
کاهش ایجاد
کدام عوامل نسبت به استاندارد صنعت باید به‌شدت کاهش یابد؟ از بین عواملی که صنعت شما تاکنون ارائه نکرده است، کدام‌یک باید ایجاد شود؟

 

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

طراحی مدل کسب‌وکار

در این قسمت قصد دارم شما را تشویق نمایم تا  مدل کسب‌وکارتان را با تکنیک‌های زیر طراحی کنید. پس کاغذ سفید و خودکار رنگی فراموش نشود. در طراحی مدل کسب‌وکار، شما می‌توانید از شش تکنیک زیر استفاده نمایید؛ که هر بخش به‌صورت کامل توضیح داده خواهد شد. این شش تکنیک عبارت است از:

بینش مشتری

ایده پردازی

تفکر تصویری

نمونه‌سازی

قصه‌گویی

سناریوها

تکنیک شماره 1: بینش مشتری

ساخت مدل‌های کسب‌وکار بر پایه بینش مشتریان:

به‌کارگیری بینش مشتریان یک قاعده راهنما برای تمامی مراحل فرآیند طراحی مدل کسب‌وکار است. بینش مشتری باید تأثیر خود را در گزینش ارزش پیشنهادی، کانال‌های توزیع، ارتباط با مشتریان و جریان‌های درآمدی نشان دهد.

حال باید برای طراحی مدل کسب‌وکار مشتری محور به سؤالات زیر پاسخ دهید:

مشتری ما قصد چه‌کاری دارد و ما چگونه می‌توانیم به او کمک کنیم؟

علایق مشتریان ما چیست و ما چگونه می‌توانیم کمک کنیم که به آن‌ها دست یابند؟

مشتریان انتظار دارند چگونه روابطی با آن‌ها برقرار کنیم؟

برای کسب چه ارزشی مشتریان ما واقعاً حاضر به پرداخت پول هستند؟

برای پاسخگویی به این سؤالات پیشنهاد می‌شود که از “نقشه شناخت مشتری” استفاده کنید:

نخست برای تعیین تمامی بخش‌های بالقوه مشتری که با مدل کسب‌وکار خودتان می‌توانید به آن‌ها خدمت ارائه کنید، یک طوفان ذهنی به راه بی اندازید. از بین بخش‌ها سه گزینه‌ی محتمل را انتخاب و یکی از آن‌ها را برای تمرین پیاده‌سازی ویژگی‌ها برگزینید. کار را با اختصاص یک نام و تعدادی ویژگی جمعیت شناختی مانند میزان درآمد، وضعیت تأهل و موارد مشابه، به مشتری آغاز کنید. سپس با مراجعه به سؤالات زیر و با استفاده از صفحه‌ای سفید، مشخصات مشتری تازه نام‌گرفته خود را با پرسیدن و پاسخ دادن به شش سؤال زیر، مشخص کنید.

  • او چه چیزی می‌بیند؟(محیط، دوستان،محصولاتی که بازار ارائه می‌کند)
  • او چه چیزی می‌شنود؟(چیزهایی که دوستان، رئیس و افراد تأثیرگذار می‌گویند)
  • او واقعاً در مورد چه چیزی فکر می‌کند و چه چیزی را احساس می‌کند؟(مسائل مهم،مشغله‌های ذهنی، دغدغه‌ها و آرزوها)
  • او چه چیزی می‌گوید و انجام می‌دهد؟(نگرش به حضور در اجتماع،نوع رفتار نسبت به دیگران، ظاهر)
  • آلام و خلأهای او چیست؟ (ترس‌ها، محرومیت‌ها ،موانع)
  • آمال و آرزوهای مشتری چیست؟ (نیازها/خواسته‌ها، معیارهای موفقیت،موانع)

برای “درک یک مشتری تجاری با استفاده از نقشه شناخت”، هدف ما ایجاد منظری از مشتری جهت زیر سؤال بردن مستمر مفروضات مدل کسب‌وکار شما است. پیاده‌سازی ویژگی‌های مشتری، شما را قادر می‌سازد تا پاسخ‌های بهتری به این سؤالات دهید: آیا این ارزش پیشنهادی مشکلات واقعی مشتری را برطرف می‌کند؟ آیا او واقعاً تمایل به پرداخت پول برای این پیشنهاد دارد؟ او مایل است که چگونه به او دست پیدا کنید؟

تکنیک شماره 2: ایده پردازی

  • خلق ایده‌های جدید مدل کسب‌وکار:

چیزی که در این میان موردنیاز است، فرآیندی خلاق برای تولید تعداد زیادی ایده در زمینه مدل کسب‌وکار و غربال کردن موفق بهترین‌های آن‌هاست. این فرآیند، ایده پردازی نام دارد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، نگریستن به گذشته نیست، زیرا گذشته تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که در مدل‌های کسب‌وکار آینده اتفاق خواهد افتاد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، توجه به رقبا نیست، زیرا آن تقلید یا الگوبرداری نبوده، بلکه  مدل کسب‌وکار یعنی خلق سازوکارهای جدید برای خلق ارزش و کسب جریان‌های درآمدی.

نوآوری در مدل کسب‌وکار عبارت است از به چالش کشیدن دیدگاه‌ها و تئوری‌های محافظه‌کارانه سنتی به‌منظور طراحی مدل‌های خلاقانه برای تحقق نیازهای جدید، پنهان و برآورده نشده مشتریان. به‌منظور خلق گزینه‌های جدیدتر و بهتر، شما باید قبل از این‌که به فکر کم کردن تعداد ایده‌ها و رسیدن به تعداد محدودتری گزینه بیافتید، به‌اندازه کافی رؤیاپردازی کرده و مجموعه‌ای سربسته از ایده‌های متنوع و ناشناس ایجاد کنید.

بنابراین ایده پردازی شامل دو مرحله می‌باشد: تولید ایده، که به کمیت اهمیت می‌دهد و تلفیق ایده‌ها، که طی آن برای دستیابی به تعدادی گزینه مطلوب، ایده‌های اولیه موردبحث واقع‌شده، باهم ترکیب می‌شوند و احیاناً تعدادشان کاهش می‌یابد.

گزینه‌های حاصل ضرورتاً بیانگر مدل‌های کسب‌وکار جهشی نمی‌باشند. آن‌ها احتمالاً نوآوری‌هایی هستند که مرزهای فعالیت مدل کسب‌وکار فعلی شما را برای بهبود رقابت‌پذیری، گسترش می‌دهند. شما برای خلق ایده‌های مدل‌های کسب‌وکار نوآورانه می‌توانید از جاهای مختلف شروع کنید.

ما به دو مورداشاره می‌کنیم: تمرکز بر هسته‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار با استفاده از تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار و طرح سؤالات “چه می‌شود اگر؟”.

 

کانون‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار:

نوآوری‌های تحولی در مدل‌های کسب‌وکار، چندین جزء از مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهند. می‌توان چهار یا پنج کانون برای نوآوری در مدل‌های کسب‌وکار در نظر گرفت:

1- بر اساس منبع: نوآوری بر اساس منابع، ریشه در زیرساخت‌ها یا مشارکت‌های موجود سازمان دارد و به دنبال توسعه یا تحول مدل کسب‌وکار است.

2- بر اساس پیشنهاد: نوآوری بر مبنای پیشنهاد، دربرگیرنده خلق ارزش‌های پیشنهادی جدید است که سایر اجزا سازنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

3- بر اساس مشتری: نوآوری‌های بر اساس مشتری، بر پایه نیازهای مشتری، سهولت در دسترسی و افزایش راحتی شکل می‌گیرد. مانند تمامی نوآوری‌هایی که از یک کانون آغاز می‌گردند، این نوع از نوآوری نیز سایر اجزای مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

4- بر اساس منابع مالی: نوآوری‌هایی که پیش‌ران آن‌ها جریان‌های جدید درآمدی، سازوکارهای قیمت‌گذاری یا ساختارهای هزینه کاهش‌یافته است و منجر به تغییر در سایر اجزای مدل کسب‌وکار می‌شود.

5- نوآوری چندگانه: نوآوری‌هایی است که توسط چندین کانون ایجاد می‌شوند و تأثیر زیادی بر چندین جز سازنده مدل کسب‌وکار دارند.

فرآیند ایده پردازی

یک تیم متنوع نوآوری در مدل کسب‌وکار شامل افرادی است از:

از واحدهای مختلف کسب‌وکار

با سنین متفاوت

با حیطه‌های مختلف تجربه

با سطوح مختلف ارشدیت

با ترکیبی از تجارب مختلف

با پیش‌زمینه‌های فرهنگی متفاوت

طوفان ذهنی

ادامه دارد…

 

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

 

 

خلق ارزش پیشنهادی، کلید موفقیت کسب‌وکارها

خلق ارزش پیشنهادی، کلید موفقیت کسب‌وکارها

 

 

قلب یک برند موفق، یک محصول موفق است. این جمله را باید این‌گونه تصحیح کنیم که قلب یک برند موفق، یک ارزش پیشنهادی موفق است. همیشه سؤالاتی از قبیل «مشتری ما کیست؟»، «چه نیازهایی دارد؟» و «چه پیشنهادی از محصولات ما را قبول می­کند؟» ذهن صاحبان کسب­و­کار، مدیران بازاریابی و فروش را درگیر خود نموده است. برخی از کسب­و­کارها بخش­بندی مشتریان را خوب انجام می­دهند، نیاز اصلی مشتری را خوب شناسایی می­کنند و محصول مناسبی را طراحی و تولید می­کنند، اما این محصول از سوی مشتری با مقبولیت روبرو نمی­شود و سؤالاتی مانند اینکه «چرا استقبال از محصول کم است؟»، «چرا تکرار خرید پایین است؟»، «چرا وفاداری مشتریان نسبت به محصول کم است؟» در ذهن ما تکرار می­شود و به دنبال جواب آن­ها می­گردیم. در این مقاله سعی داریم تا مؤلفه­های خلق ارزش پیشنهادی که علاوه بر هسته محصول برای مشتریان ارزش‌آفرین است را بررسی نماییم.

 

ارزش پیشنهادی می­تواند معادل این عبارت باشد که ارزش مورد انتظار مشتری چیست؟

ارزش پیشنهادی، بسته­ای از محصولات، خدمات، تجربیات و راه‌حل‌هایی را توصیف می­نماید که برای هر بخش از مشتریان، ارزش خلق کند. ارزش پیشنهادی دلیل ترجیح یک شرکت نسبت به شرکت دیگر، یک محصول به محصول دیگر از سوی مشتریان است. مشتریان وفادار، کلید موفقیت هر سازمانی هستند. آن­ها پول صرف می­کنند، شما را به دیگران معرفی می­کنند و آن­ها از شما چندین بار خرید می­کنند. این مشتریان وفادار به‌واسطه ارائه ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد و با ثبات، ایجاد می­شوند. ارزش پیشنهادی فراتر از قیمت، کیفیت و مکان عرضه است.

خلق یک ارزش پیشنهادی دارای دو بخش است. با استفاده از پروفایل مشتری، شما درک واضح­تری از مشتری پیدا می­کنید و با استفاده از نقشه ارزش، چگونگی ایجاد ارزش برای مشتری را توصیف می­کنید. هنگامی‌که این دو بخش در یک راستا باشند، می توانید به تناسب بین آن­ها دست خواهید یافت. ارزش پیشنهادی، توصیف‌کننده فایده­هایی است که مشتریان می­توانند از محصولات شما انتظار داشته باشند.

  • پروفایل مشتری را رسم کنید:

در ابتدا باید تابلو پروفایل مشتری را رسم کنید. پروفایل مشتری از سه بخش کار مشتری، دردسرها و منفعت­های مورد انتظار مشتری تشکیل ­می­گردد. کارهای مشتری (Job Customer) مواردی را توصیف می­کنند که مشتریان در شغل یا زندگی خود سعی در انجام آن را دارند. کار مشتری می­تواند فعالیت­هایی باشد که مشتری سعی در انجام و اتمام آن­ها را دارد. در شناسایی کارها باید اطمینان حاصل شود که حتماً دیدگاه مشتری به مسائل مشخص شود. سه نوع کار مشتری وجود دارد. کارهای کارکردی، هنگامی‌که مشتریان شما سعی در اجرا و اتمام فعالیتی خاص یا حل مسئله­ای خاص دارند؛ مانند مراقبت از کودکان، یادگیری مهارت و کوتاه کردن چمن و … . کارهای اجتماعی که مشتریان شما می­خواهند خوب به نظر برسند یا به قدرت و جایگاه اجتماعی برسند. این کارها توصیف می­کنند که مشتریان می­خواهند از دیدگاه دیگران چگونه به نظر برسند. کارهای احساسی، مشتریان می­خواهند خوب به نظر برسند؛ مانند داشتن یک حالت و حس خوب امنیت و رسیدن به آرامش ذهنی.

بخش دیگر، دردسرهای مشتری است که توصیف‌کننده هر چیزی است که مشتری، شما را قبل، در حین و بعد از تلاش برای انجام کار و رفع نیاز، با مشکل و مانع روبرو می­سازد. دردسرها، دغدغه­ها و نگرانی­های مشتری در خصوص استفاده از راه‌حل پیشنهادی شما است. دردسرها می­توانند ناشی از کارهای مشتری باشد. پس در این بخش باید دغدغه­ها، موانع و نگرانی­های مشتری در مرحله انتخاب، مصرف و پس از مصرف، آنها را مطالعه نماید.

منفعت­های مشتری، نتایج و فایده­هایی را توصیف می­کنند که مشتریان شما در طلبشان هستند. برخی منفعت­ها ضروری، برخی مورد انتظار، برخی مطلوب مشتریان و برخی نیز برای مشتری غیرمنتظره هستند. عدم ارائه برخی منفعت­ها سبب عدم رضایت مشتری می­شوند. برخی منفعت‌ها در صورت ارائه باعث خشنودی و برخی نیز در صورت ارائه باعث شگفتی مشتریان می‌شوند. شناسایی این منفعت­ها می­تواند به منحصربه‌فرد نمودن ارزش پیشنهادی کمک شایانی نماید.

پس در بخش پروفایل مشتری شما به مطالعه و شناخت مشتریان و کشف انتظارات آن­ها می­پردازید.

  • نقشه ارزش مشتری را کشف کنید:

نقشه ارزش مشتری از سه بخش تشکیل می­شود. این سه بخش متناسب با پروفایل مشتری، به ارائه اره حل می­پردازند. محصولات/خدمات، دردسرکاه­ها و منفعت­سازها سه بخش اصلی تشکیل‌دهنده نقشه ارزش مشتری هستند.

این بخش شامل تمامی محصولات و خدماتی است که به مشتریان شما کمک می­کند تا نیازهای اولیه و کارهای مشتریان را پاسخ دهند. ارزش پیشنهادی شما از انواع مختلفی از محصولات و خدمات تشکیل شده است که می­توانند فیزیکی و ملموس، نامشهود، دیجیتال و مالی باشند. در ادامه شما با توجه به دردسرهای شناسایی‌شده مشتریان به آن­ها پاسخ خواهید گفت که به بخش دردسرکاه­ها معروف است. دردسرکاه­ها توصیف می­کنند که دقیقاً چگونه محصولات و خدماتتان دردسرهای خاصی از مشتری را برطرف می­کنند. ارزش­های پیشنهادی عالی بر دردسرهایی تمرکز دارند که برای مشتری مهم است.

در بخش پایانی، منفعت­سازها را مشخص می­نماییم. منفعت­سازها توصیف ­می­کنند که چگونه محصولات و خدمات برای مشتریان منفعت ایجاد ­می­کنند. درواقع باید مشخص کنید چگونه به مشتریان کمک خواهید نمود که به آرزوهایشان برسند و با دیدنش شگفت­زده شوند. منفعت­های دارای اولویت مشتریان را شناسایی نمایید.

در پایان باید ذکر نمود که یک محصول و خدمت می­تواند در چندین شکل از ارزش پیشنهادی به بخش­های مشتریان ارائه شود و برای هر یک از آن­ها خلق ارزش نماید. ایجاد یک تابلو طراحی ارزش پیشنهادی در اتاق فکر کسب­و­کارتان باعث بهبود مستمر و ایجاد زبان مشترک در سازمانتان می­گردد. در شماره­های بعدی نکات اجرایی این ابزار را به اشتراک خواهیم گذاشت.

 

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار

 

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

مدل کسب‌وکار (قسمت دوم)

دکتر شیوا شعبانی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

طراحی مدل کسب‌وکار

در این قسمت قصد دارم شما را تشویق نمایم تا  مدل کسب‌وکارتان را با تکنیک‌های زیر طراحی کنید. پس کاغذ سفید و خودکار رنگی فراموش نشود. در طراحی مدل کسب‌وکار، شما می‌توانید از شش تکنیک زیر استفاده نمایید؛ که هر بخش به‌صورت کامل توضیح داده خواهد شد. این شش تکنیک عبارت است از:

بینش مشتری

ایده پردازی

تفکر تصویری

نمونه‌سازی

قصه‌گویی

سناریوها

تکنیک شماره 1: بینش مشتری

ساخت مدل‌های کسب‌وکار بر پایه بینش مشتریان:

به‌کارگیری بینش مشتریان یک قاعده راهنما برای تمامی مراحل فرآیند طراحی مدل کسب‌وکار است. بینش مشتری باید تأثیر خود را در گزینش ارزش پیشنهادی، کانال‌های توزیع، ارتباط با مشتریان و جریان‌های درآمدی نشان دهد.

حال باید برای طراحی مدل کسب‌وکار مشتری محور به سؤالات زیر پاسخ دهید:

مشتری ما قصد چه‌کاری دارد و ما چگونه می‌توانیم به او کمک کنیم؟

علایق مشتریان ما چیست و ما چگونه می‌توانیم کمک کنیم که به آن‌ها دست یابند؟

مشتریان انتظار دارند چگونه روابطی با آن‌ها برقرار کنیم؟

برای کسب چه ارزشی مشتریان ما واقعاً حاضر به پرداخت پول هستند؟

برای پاسخگویی به این سؤالات پیشنهاد می‌شود که از “نقشه شناخت مشتری” استفاده کنید:

نخست برای تعیین تمامی بخش‌های بالقوه مشتری که با مدل کسب‌وکار خودتان می‌توانید به آن‌ها خدمت ارائه کنید، یک طوفان ذهنی به راه بی اندازید. از بین بخش‌ها سه گزینه‌ی محتمل را انتخاب و یکی از آن‌ها را برای تمرین پیاده‌سازی ویژگی‌ها برگزینید. کار را با اختصاص یک نام و تعدادی ویژگی جمعیت شناختی مانند میزان درآمد، وضعیت تأهل و موارد مشابه، به مشتری آغاز کنید. سپس با مراجعه به سؤالات زیر و با استفاده از صفحه‌ای سفید، مشخصات مشتری تازه نام‌گرفته خود را با پرسیدن و پاسخ دادن به شش سؤال زیر، مشخص کنید.

  • او چه چیزی می‌بیند؟(محیط، دوستان،محصولاتی که بازار ارائه می‌کند)
  • او چه چیزی می‌شنود؟(چیزهایی که دوستان، رئیس و افراد تأثیرگذار می‌گویند)
  • او واقعاً در مورد چه چیزی فکر می‌کند و چه چیزی را احساس می‌کند؟(مسائل مهم،مشغله‌های ذهنی، دغدغه‌ها و آرزوها)
  • او چه چیزی می‌گوید و انجام می‌دهد؟(نگرش به حضور در اجتماع،نوع رفتار نسبت به دیگران، ظاهر)
  • آلام و خلأهای او چیست؟ (ترس‌ها، محرومیت‌ها ،موانع)
  • آمال و آرزوهای مشتری چیست؟ (نیازها/خواسته‌ها، معیارهای موفقیت،موانع)

برای “درک یک مشتری تجاری با استفاده از نقشه شناخت”، هدف ما ایجاد منظری از مشتری جهت زیر سؤال بردن مستمر مفروضات مدل کسب‌وکار شما است. پیاده‌سازی ویژگی‌های مشتری، شما را قادر می‌سازد تا پاسخ‌های بهتری به این سؤالات دهید: آیا این ارزش پیشنهادی مشکلات واقعی مشتری را برطرف می‌کند؟ آیا او واقعاً تمایل به پرداخت پول برای این پیشنهاد دارد؟ او مایل است که چگونه به او دست پیدا کنید؟

 

تکنیک شماره 2: ایده پردازی

  • خلق ایده‌های جدید مدل کسب‌وکار:

چیزی که در این میان موردنیاز است، فرآیندی خلاق برای تولید تعداد زیادی ایده در زمینه مدل کسب‌وکار و غربال کردن موفق بهترین‌های آن‌هاست. این فرآیند، ایده پردازی نام دارد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، نگریستن به گذشته نیست، زیرا گذشته تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که در مدل‌های کسب‌وکار آینده اتفاق خواهد افتاد. نوآوری در مدل کسب‌وکار، توجه به رقبا نیست، زیرا آن تقلید یا الگوبرداری نبوده، بلکه  مدل کسب‌وکار یعنی خلق سازوکارهای جدید برای خلق ارزش و کسب جریان‌های درآمدی.  نوآوری در مدل کسب‌وکار عبارت است از به چالش کشیدن دیدگاه‌ها و تئوری‌های محافظه‌کارانه سنتی به‌منظور طراحی مدل‌های خلاقانه برای تحقق نیازهای جدید، پنهان و برآورده نشده مشتریان. به‌منظور خلق گزینه‌های جدیدتر و بهتر، شما باید قبل از این‌که به فکر کم کردن تعداد ایده‌ها و رسیدن به تعداد محدودتری گزینه بیافتید، به‌اندازه کافی رؤیاپردازی کرده و مجموعه‌ای سربسته از ایده‌های متنوع و ناشناس ایجاد کنید. بنابراین ایده پردازی شامل دو مرحله می‌باشد: تولید ایده، که به کمیت اهمیت می‌دهد و تلفیق ایده‌ها، که طی آن برای دستیابی به تعدادی گزینه مطلوب، ایده‌های اولیه موردبحث واقع‌شده، باهم ترکیب می‌شوند و احیاناً تعدادشان کاهش می‌یابد. گزینه‌های حاصل ضرورتاً بیانگر مدل‌های کسب‌وکار جهشی نمی‌باشند. آن‌ها احتمالاً نوآوری‌هایی هستند که مرزهای فعالیت مدل کسب‌وکار فعلی شما را برای بهبود رقابت‌پذیری، گسترش می‌دهند. شما برای خلق ایده‌های مدل‌های کسب‌وکار نوآورانه می‌توانید از جاهای مختلف شروع کنید. ما به دو مورداشاره می‌کنیم: تمرکز بر هسته‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار با استفاده از تابلوی طراحی مدل کسب‌وکار و طرح سؤالات “چه می‌شود اگر؟”.

کانون‌های نوآوری در مدل کسب‌وکار:

نوآوری‌های تحولی در مدل‌های کسب‌وکار، چندین جزء از مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهند. می‌توان چهار یا پنج کانون برای نوآوری در مدل‌های کسب‌وکار در نظر گرفت:

1- بر اساس منبع: نوآوری بر اساس منابع، ریشه در زیرساخت‌ها یا مشارکت‌های موجود سازمان دارد و به دنبال توسعه یا تحول مدل کسب‌وکار است.

2- بر اساس پیشنهاد: نوآوری بر مبنای پیشنهاد، دربرگیرنده خلق ارزش‌های پیشنهادی جدید است که سایر اجزا سازنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

3- بر اساس مشتری: نوآوری‌های بر اساس مشتری، بر پایه نیازهای مشتری، سهولت در دسترسی و افزایش راحتی شکل می‌گیرد. مانند تمامی نوآوری‌هایی که از یک کانون آغاز می‌گردند، این نوع از نوآوری نیز سایر اجزای مدل کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

4- بر اساس منابع مالی: نوآوری‌هایی که پیش‌ران آن‌ها جریان‌های جدید درآمدی، سازوکارهای قیمت‌گذاری یا ساختارهای هزینه کاهش‌یافته است و منجر به تغییر در سایر اجزای مدل کسب‌وکار می‌شود.

5- نوآوری چندگانه: نوآوری‌هایی است که توسط چندین کانون ایجاد می‌شوند و تأثیر زیادی بر چندین جز سازنده مدل کسب‌وکار دارند.

فرآیند ایده پردازی

یک تیم متنوع نوآوری در مدل کسب‌وکار شامل افرادی است از:

از واحدهای مختلف کسب‌وکار

با سنین متفاوت

با حیطه‌های مختلف تجربه

با سطوح مختلف ارشدیت

با ترکیبی از تجارب مختلف

با پیش‌زمینه‌های فرهنگی متفاوت

طوفان ذهنی

ادامه دارد…

 

شیوا شعبانی پژوهشگر و مدرس دانشگاه

 

 

دلایل نوشتن طرح کسب‌وکار

دلایل نوشتن طرح کسب‌وکار

 

طرح کسب‌وکار

طرح کسب‌وکار دو وظیفه کلی دارد: 1- ابزار سازمان‌دهی برای ساده کردن و واضح کردن اهداف و استراتژی. 2- یک سند فروش که ایده کسب‌وکار شما را فروخته و نشان می‌دهد که کالاها یا خدمات شما سودآور است و نهایتاً وجوه مالی و یا منافع شرکت را جذب می‌کند.

به‌عبارت‌دیگر این طرح، توصیفی مکتوب از آینده کسب‌وکار شماست. علاوه بر این، کاربرد مهم و اصلی طرح کسب‌وکار هنگامی است که سازمان نیاز دارد فرد یا سازمانی را برای انجام کاری قانع نماید.

اگرچه معمولاً طرح کسب‌وکار برای تأمین سرمایه استفاده می‌شود ولی در مواقع دیگر نظیر فروش کسب‌وکار و ادغام دو شرکت (Merger & Aquisition) و قرارداد مشارکت در پروژه‌ها (Joint Venture) نیز به کار می‌رود. دلایل اصلی نوشتن طرح کسب‌وکار به شرح زیر می‌باشد:

تعریف یک فرصت جدید کسب‌وکار

این فرصت جدید می‌تواند در قالب طراحی محصول/ خدمتی جدید، تعریف دپارتمانی جدید در سازمان، مشارکت با سایر رقبا، تغییر ماهیت کسب‌وکار، توسعه محصولات و خدمات و … باشد.

تعیین اینکه آیا کسب‌وکار شما سودآور خواهد بود:

در مبحث تعریف کسب‌وکار، بازار هدف، مشتریان و بحث مالی، شما می‌توانید مبلغ سرمایه موردنظر و نرخ بازگشت سرمایه‌تان را مشخص نمایید.

ارائه تخمینی از هزینه‌های اولیه:

در بخش مالی، شما تمام هزینه‌های ثابت و متغیر غیرقابل‌پیش‌بینی‌تان را پیش‌بینی می‌کنید.

تهیه یک استراتژی اثربخش بازاریابی:

در راستای بقا در بازار، شما به‌عنوان صاحب کسب‌وکار باید در مراحل مختلف چرخه عمر کسب‌وکارتان، استراتژی مدون و انعطاف‌پذیری را اتخاذ نمایید.

کمک به رقابت در بازار:

استراتژی‌های شما در نحوه بازاریابی، جذب و حفظ مشتریان، ارائه پروموشن‌های فروش، تبلیغات، قیمت‌گذاری می‌تواند به رقابت در بازار کمک شایانی نماید.

پیش‌بینی مسائل بالقوه:

بررسی مسائل محیطی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیکی، مردم شناسانه و… در تصمیمات شما و فرصت‌ها و تهدیدهای پیش روی کسب‌وکارتان بسیار مؤثر است.

حمایت از درخواست وام:

برای گرفتن وام چه به‌صورت انتشار اوراق مشارکت یا اوراق قرضه و چه به‌صورت دریافت پول از بانک لازم است که طرح کسب‌وکار خود را ارائه دهید.

در صورت انتشار اوراق قرضه نیز بانک یا مؤسسه منتشرکننده بر اساس طرح کسب‌وکار شرکتتان، ارزیابی مالی اعتباری (Financial Credit Rating) را به عمل می‌آورد و بر این مبنا نسبت به تعیین نرخ بهره و انتشار اوراق اقدام می‌کند.

افزایش وجوه سرمایه‌گذاری: یکی از مهم‌ترین کاربردهای طرح کسب‌وکار، به‌ویژه در مورد کارآفرینانی که در مرحله راه‌اندازی کسب‌وکارشان قرار دارند، جذب سرمایه اولیه از طریق سرمایه‌گذاران مخاطره پذیر                       Venture) Capitalist) است. این سرمایه‌گذاران درازای شریک شدن در یک کسب‌وکار، بخشی یا تمام سرمایه اولیه راه‌اندازی یا در برخی موارد طرح‌های توسعه یک شرکت را تأمین می‌نمایند.

شرکت در مسابقات طرح کسب‌وکار:

شرکت در مسابقات طرح کسب‌وکار (Business Plan Competition) یکی دیگر از انگیزه‌های نوشتن طرح است. چنین مسابقاتی که در سطح دانشگاهی و ملی کشورهای مختلف دنیا برگزار می‌شوند، هدف توسعه‌ کارآفرینی را دنبال می‌کنند. افراد جوان به‌ویژه دانشجویان طرح تبدیل ایده‌های خود را به کسب‌وکارهای انتفاعی و غیرانتفاعی می‌نویسند و با شرکت در مسابقات از جوایز و کمک‌هایی برای راه‌اندازی کسب‌وکار خود بهره‌مند می‌شوند.

حضور در مراکز رشد و پارک‌های فن‌آوری:

ازآنجایی‌که مراکز رشد و پارک‌های فن‌آوری در کشور، چند سالی است که راه‌اندازی شده‌اند. این مراکز امکان برخورداری شرکت‌های مستقر را از امکاناتی نظیر دفتر کار، خدمات مشاوره، امکانات اداری و برخی تسهیلات مالی فراهم می‌آورند. متقاضیان حضور در مراکز و پارک‌ها باید پیش از هر چیز طرح کسب‌وکار خود را آماده نمایند و بتوانند توجیه‌پذیر و فن‌آورانه بودن کسب‌وکار خود را نشان دهند.

ورود به بورس:

شرکت‌هایی که قصد عرضه سهام خود را به عموم دارند، لازم است جزئیات کاملی از وضع موجود شرکت، برنامه‌های آینده و پیش‌بینی‌های خود از آینده‌ شرکت را به سازمان بورس و نیز خریداران اطلاع دهند. طرح کسب‌وکار این شرکت‌ها باید دارای بخش مالی منسجم و کاملاً دقیقی شامل تحلیل‌های مالی (Financial Analysis) به‌ویژه ارزش‌گذاری (Valuation) سهام باشند.

مذاکره و دریافت امتیازات تجاری:

به دلایل مختلفی ممکن است دو شرکت با یکدیگر وارد مذاکره شوند. ممکن است شرکتی قصد داشته باشد نمایندگی یک شرکت دیگر را اخذ نماید، یا آن‌که به‌صورت مشترک با شرکتی وارد مناقصه شود، یا تحت لیسانس شرکتی به تولید بپردازد.

در همه‌ این موارد لازم است که شرکت پیشنهاددهنده پیش از شروع مذاکره یا حین آن، طرح کسب‌وکار خود را ارائه دهد. طبیعتاً در چنین طرح‌هایی، عمده تمرکز بر وضع موجود شرکت و قابلیت‌ها و پتانسیل‌های موجود آن است.

از دیگر دلایل نوشتن طرح کسب‌وکار می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

 

توسعه کسب‌وکار یا خط محصول فعلی

تعریف اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت جدید برای یک کسب‌وکار موجود

اندازه‌گیری عملکرد کسب‌وکار

ردیابی رشد کسب‌وکار

ایجاد ارزش در کسب‌وکار برای فروش یا برای مقاصد قانونی

نوشتن طرح کسب‌وکار اندیشه‌های شما را متمرکز کرده و کمک می‌کند اهدافتان را پرورش دهید؛ ریسک‌ها را شناسایی کنید؛ به تفکرتان سازمان ببخشید، اولویت‌ها را تعریف کنید، منابع را تخصیص دهید، بر نقاط کلیدی تمرکز نمایید و خود را آماده رویارویی با مشکلات و فرصت‌ها نمایید. از طرف دیگر، این طرح، کسانی را که ممکن است ایده شما را موردحمایت مالی قرار دهند- از قبیل سرمایه‌گذاران، بانک‌ها و مدیران- معرفی می‌کند، به این معنی که ایده شما ارزش حمایت مالی و مدیریتی را دارد. یک طرح کسب‌وکار ابزار سازمان‌دهی و همچنین یک سند فروش است.

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مدل کسب‌وکار (قسمت اول) دکتر شیوا شعبانی

مدل کسب‌وکار (قسمت اول)

نقطه شروع هر بحث، جلسه یا کارگاه آموزشی خوب و مناسب در زمینه نوآوری در مدل کسب‌وکار باید درکی مشترک از چیستی مدل کسب‌وکار باشد. ما نیاز به مفهومی از مدل کسب‌وکار داریم که هرکسی آن را درک کند و توصیف و بحث را تسهیل نماید. ما باید در مورد نقطه شروع و موضوع بحث به یک توافق دست‌یابیم. این مفهوم باید ساده، مناسب و به‌طور ذاتی قابل‌فهم بوده و درعین‌حال نباید پیچیدگی‌های نحوه عملکرد شرکت‌ها را بیش‌ازحد ساده نماید. این موضوع مهم‌ترین چالشی است که بر سر راه ما قرار دارد. در ادامه بحث مفهومی را پیشنهاد می‌دهیم که شما را قادر می‌سازد تا درباره مدل کسب‌وکار سازمان خود، رقبا، یا هر شرکت دیگری به تفکر پرداخته و ویژگی‌های آن را تشریح نمایید. این مفهوم در سرتاسر جهان بکار رفته و در عمل آزموده شده است و در حال حاضر در سازمان‌هایی از قبیل آی.بی.ام، اریکسون، دیلویت، پروژه‌های بخش عمومی و خدمات دولتی کشور کانادا و بسیاری دیگر، مورداستفاده قرار می‌گیرد. باور ما این است که مدل کسب‌وکار را می‌توان به بهترین شکل ممکن از طریق ۹ جزء سازنده اساسی تشریح نمود. این ۹ جزء منطق چگونگی کسب درآمد یک شرکت را نشان می‌دهند. این اجزاء چهار حیطه اصلی یک کسب‌وکار را پوشش می‌دهند: مشتریان، ارزش پیشنهادی، زیرساخت و پایداری مالی. مدل کسب‌وکار، شبیه به طرحی کلی برای استراتژی عمل می‌کند تا استراتژی از طریق ساختارها، فرآیندها و سیستم‌های سازمانی پیاده‌سازی شود.

مدل کسب‌وکار، منطق یک شرکت در چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش را توصیف می‌کند. برای طراحی مدل کسب‌وکار باید شش تکنیک زیر را اجرا نمایید.

اجزای مدل کسب‌وکار عبارت‌اند از:

  1. بخش‌های مشتری. جزء سازنده بخش‌های مشتری، گروه‌های مختلفی از افراد یا سازمان‌هایی را تعریف می‌نماید که شرکت قصد دست‌یابی و خدمت به آنان را دارد.
  2. ارزش‌های پیشنهادی. جزء سازنده ارزش‌های پیشنهادی، بسته‌ای از محصولات و خدمات را توصیف می‌کند که برای یک گروه مشتری خاص، ارزش خلق می‌نماید.
  3. کانال‌ها. جزء سازنده کانال‌ها، بیان‌کننده این است که شرکت به‌منظور ارائه ارزش پیشنهادی موردنظر به بخش‌های مشتریان هدف خود، چگونه با آن ارتباط برقرار کرده و به آن‌ها دسترسی دارد. کانال‌های ارتباطی، توزیع و فروش، واسط میان یک شرکت با مشتریان آن می‌باشند. کانال‌ها نقاط تماس با مشتری هستند و نقش مهمی را در تجربه مشتری ایفا می‌کنند.
  4. ارتباط با مشتری. جزء سازنده ارتباط با مشتری، انواع روابطی را توصیف می‌نماید که شرکت با بخش‌های خاصی از مشتریان برقرار می‌کند.
  5. جریان‌های درآمدی. جزء سازنده جریان‌های درآمدی، نشان‌دهنده درآمدی است که شرکت از هر بخش مشتری کسب می‌کند (هزینه‌ها باید از درآمدها کسر شوند تا سود به دست آید).
  6. منابع کلیدی. جزء سازنده منابع کلیدی، مهم‌ترین دارایی‌های موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  7. فعالیت‌های کلیدی. جزء سازنده فعالیت‌های کلیدی، مهم‌ترین کارهای موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  8. مشارکت‌های کلیدی. جزء سازنده مشارکت‌های کلیدی، شبکه‌ای از تأمین‌کنندگان و شرکا را توصیف می‌کند که باعث عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار می‌شوند.
  9. ساختار هزینه. ساختار هزینه، تمام هزینه‌هایی را تشریح می‌کند که اجزای مدل کسب‌وکار با خود به همراه دارد.

حال برای طراحی مدل کسب‌وکارتان کاغذی برداشته و با پاسخگویی به سؤالات مطرح‌شده در هر بخش، خانه‌های جدول زیر را تکمیل نمایید.

کانال‌ها

1. بخش‌های مختلف مشتریان، چه کانال‌هایی را برای دسترسی به ما ترجیح می‌دهند؟

2. هم‌اکنون چگونه به آن‌ها دسترسی داریم؟ کانال‌های ما چگونه یکپارچه‌ شده‌اند؟ ما چگونه آن‌ها را با برنامه روزمره زندگی مشتری هماهنگ می‌سازیم؟

ارزش‌های پیشنهادی

1. چه ارزش‌هایی را به مشتریان ارائه می‌دهیم؟

 2. به حل کدام‌یک از مشکلات مشتریان خود کمک می‌کنیم؟

3. چه نیازهایی از مشتری را برآورده می‌نماییم؟

 4. چه بسته‌ای از محصولات و خدمات را به هر بخش مشتری پیشنهاد می‌دهیم؟

بخش مشتری

1. ما برای چه کسانی ارزش خلق می‌کنیم؟

2. مهم‌ترین مشتریان ما چه کسانی هستند؟

 

منابع کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه منابع کلیدی نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع، نیازمند چه منابعی هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه منابعی را در نظر بگیریم؟

4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه منابعی احتیاج دارد؟

جریان‌های درآمدی

1. مشتریان ما واقعاً برای چه ارزشی تمایل به پرداخت پول‌دارند؟

2. آن‌ها در حال حاضر برای چه چیزی پول می‌پردازند؟ چگونه پول می‌پردازند؟ ترجیح می‌دهند که چگونه بپردازند؟ 3. هر جریان درآمدی چه سهمی از کل درآمدها را به خود اختصاص می‌دهد؟

ارتباط با مشتری

1. هر یک از بخش‌های مشتریان ما انتظار برقراری و حفظ چه نوع ارتباطی را دارند؟

 2. کدام‌یک از این روابط را ایجاد نموده‌ایم؟ هزینه برقراری این روابط چقدر است؟

3. این ارتباط‌ها چگونه با سایر اجزای مدل کسب‌وکار ما هماهنگ شده‌اند؟

ساختار هزینه

1. مهم‌ترین هزینه‌های مدل کسب‌وکار ما چیست؟

 2. گران‌ترین منابع کلیدی کدام‌ها هستند؟

 3. گران‌ترین فعالیت‌های کلیدی کدام‌ها هستند؟

مشارکت‌های کلیدی

1. شرکای کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 2. تأمین‌کنندگان کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 3. کدام‌یک از منابع کلیدی را از طریق شرکا به دست می‌آوریم؟

 4. کدام‌یک از فعالیت‌های کلیدی را شرکای ما انجام می‌دهند؟

فعالیت‌های کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه فعالیت‌های کلیدی‌ نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع نیازمند چه فعالیت‌های کلیدی‌ای هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه فعالیت‌های کلیدی‌ را در نظر بگیریم؟ 4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه فعالیت‌های کلیدی‌ احتیاج دارد؟

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

برندی که شما نامیده می‌شوید؟ برند شخصی (قسمت سوم)

برندی که شما نامیده می‌شوید؟

برند شخصی(3) (قسمت سوم)

همان‌طور که می‌دانید برند شخصی(3) یعنی هر شخص شامل مجموعه‌ای از مهارت‌ها است. برند شخصی بیانگر یک ایده بزرگ یا یک سیستم اعتقادی- نگرشی است که برای سایر افراد متمایز و جذاب است. در این شماره قصد داریم شما را با معیارهای برندسازی شخصی آشنا نماییم. در این قسمت، هشت معیار که فرد می‌تواند برند شخصی خود را در حین تکامل در مقایسه با آن‌ها بسنجد را مطرح می‌کنیم. درواقع این قوانین استانداردهایی هستند که باید در هنگام ایجاد برند شخصی موردتوجه قرارگرفته و برای بررسی پیشرفت آن در طول زمان مورداستفاده قرار بگیرند. این هشت قانون عبارت‌اند از:

قانون 1. تخصص: اگر فرد بخواهد برای همه افراد تداعی‌کننده همه‌چیز باشد، نتیجه این می‌شود که برای هیچ‌یک از آن‌ها هیچ‌چیز نخواهد بود. تخصص مفهومی بسیار مهم در بازاریابی شخصی می‌باشد که به معنای انتخاب یک بخش محدود از میان همه مخاطبان و سپس رساندن پیامی مشخص به آن‌ها است.

قانون 2. رهبری: برای داشتن یک برند شخصی(3) خوب، فرد به‌عنوان یکی از مطلع‌ترین، برجسته‌ترین یا ماهرترین افراد در زمینه خود در نظر گرفته شود.

قانون 3. ویژگی‌های شخصیتی: برند شخصی باید پیرامون ویژگی‌های شخصیتی فرد در تمامی ابعاد حتی شامل خطاها، ساخته شود.

قانون 4. تمایز: هنگامی‌که فرد برند شخصی خود را ایجاد کرد، باید آن را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد بیان کند. برای تأثیرگذاری قدرتمند، فرد باید خود را به شیوه‌ای متفاوت از دیگر افرادی که در همان حوزه هستند، بیان کند. بیان خود به شیوه‌ای متمایز تنها روشی است که توسط آن برند شخصی(3) در ذهن افراد نقش می‌بندد.

قانون 5. مشهود بودن: برند شخصی(3) باید به‌طور سازگار و مکرر دیده شوند تا زمانی که برند شخصی فرد شناخته شود، مشهود بودن مهم‌تر از توانایی‌های او است.

قانون 6. وحدت: رفتار فرد در خفا باید با برند عمومی او تطابق داشته باشد. وحدت درباره هدایت زندگی شخصی، مطابق با شخصیت عمومی او می‌باشد.

قانون 7. پشتکار: هنگامی‌که برند شخصی(3) ایجاد شد، باید به آن زمان داده شود تا رشد کند، باید به آن وفادار ماند و هوس‌های زودگذر را نادیده گرفت. هیچ راه میان بری برای دستیابی به برند شخصی(3) وجود ندارد، آن برندهایی که یک‌شبه به نظر می‌رسند، حاصل سال‌های زیاد پشتکار داشتن است.

قانون 8. حسن نیت: هرچه که فرد بیشتر به‌عنوان فردی خوش‌نیت یا مجسم کننده آرمان‌های ارزشی در نظر گرفته شود، برند او نفوذ بیشتری خواهد داشت. برند شخصی(3) می‌تواند برای دارنده خود، موفقیت به ارمغان آورد اما این امر باید به‌عنوان نتیجه فرعی در نظر گرفته شود.

 

حال زمان ایجاد یک هویت برند معتبر شخصی برای خودتان است، دفتر یادداشتی برداشته و مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید:

  1. تعریف و تنظیم بلندپروازی شخصی: این مرحله شامل تعریف و تنظیم بلندپروازی‌های فرد به شیوه‌ای هیجان‌انگیز و متقاعدکننده و مشهود ساختن آن است. بلندپروازی شخصی فرد، روح، نقطه آغاز، هدف اصلی و اصول راهنمای ببرند شخصی(3) فرد است. بلندپروازی‌های شخصی شامل چشم‌انداز شخصی، رسالت و نقش‌های کلیدی فرد است که با چهار زاویه دید شامل درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی در ارتباط است. بدین ترتیب در برند فرد و نیز در زندگی او توازن ایجاد می‌شود. این مرحله شامل شناختن خود و پاسخگویی به سؤالات زیر است: رؤیاهای شما چیست؟ شما چگونه انسانی هستید؟ چه چیزهایی برای شما مهم است؟ چه چیز شما را منحصربه‌فرد و خاص می‌سازد؟ چرا شما با دیگران متفاوت هستید؟ ارزش‌های شما چیست؟ و استعدادهای شما کدام است؟
  2. تعریف و تنظیم برند شخصی(3)

    : این مرحله شامل تعریف و تنظیم پیمان برند شخصی معتبر، متمایز، مرتبط، برانگیزاننده، بلندپروازانِ و به‌یادماندنی است. در وهله اول باید یک تحلیل نقاط قوت و ضعف/ فرصت و تهدید[1] شخصی و ارزیابی خود انجام شود. نتیجه این مرحله تعریف سبک زندگی شخصی فرد است که باید با بلندپروازی شخصی و اهداف برند فرد مرتبط باشد. اهداف برند عبارت است از چیزی که فرد می‌خواهد برند شخصی‌اش آن را تحقق بخشد. این مرحله نیز باید با چهار زاویه دید ذکرشده: درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی مرتبط باشد. به‌علاوه فرد باید تخصص خود را نیز تعریف کند، یعنی تمرکز بر یک استعداد اصلی. حال در دفتر یادداشت خود به این سؤالات پاسخ دهید: مخاطبان شما چه کسانی هستند و بزرگ‌ترین نیازهای آن‌ها چیست؟ بیانه برند شخصی(3) شما شامل مجموعه بلندپروازی شخصی، اهداف برند، تخصص، صفات غالب می‌باشد.

  3. تنظیم یک چک‌لیست شخصی متعادل: بلندپروازی شخصی و برند شخصی(3) اگر اقدامی در جهت تحققشان صورت نگیرد، هیچ ارزشی ندارند؛ بنابراین در این مرحله تمرکز بر ایجاد یک برنامه عمل منسجم و متوازن بر مبنای بلندپروازی شخصی و برند شخصی(3)، برای دستیابی به اهداف زندگی، برند و حذف عوامل منفی است. این مرحله پیرامون ترجمه بلندپروازی و برند شخصی(3) به یک چک‌لیست شخصی متعادل است. این چک‌لیست شامل عوامل کلیدی موفقیت شخصی است که به بلندپروازی و برند شخصی و مقاصد، معیارهای عملکرد، اهداف و فعالیت‌های بهسازی مرتبط به آن‌ها، در ارتباط است. این مرحله نیز به چهار زاویه دید درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی تقسیم‌بندی می‌شود. شما باید این چک‌لیست را به‌طور مستمر بر مبنای بلندپروازی و برند شخصی(3) خودتان بهبود داده و مدیریت کنید.
  4. اجرا و ترویج بلندپروازی، برند و چک‌لیست متعادل شخصی: بلندپروازی، برند شخصی(3)و چک‌لیست متعادل شخصی درصورتی‌که اجرایی نشوند، هیچ ارزشی ندارند؛ بنابراین مرحله بعدی اجرا، نگهداری و ترویج آن‌ها است. فرد در این مرحله می‌تواند به‌عنوان راهنما از چرخه معرفی‌شده یعنی برنامه‌ریزی، به‌کارگیری، اقدام و به چالش کشیدن، استفاده کند که باید به‌طور مستمر پیگیری شود. این چرخه برای رشد تدریجی آگاهی از برند فرد ضروری است. هنگامی‌که برند شخصی ایجاد شد، باید به‌طور مستمر از آن نگهداری شود. شما باید پیمان برند شخصی(3) خود را با توجه به بینش‌ها، چالش‌ها و تجربه‌های جدید، تعدیل کنید. هرچه شما بیشتر برند شخصی(3) خود را تقویت، نگهداری و حفاظت نمایید و آن را ترویج دهید، موفق‌تر خواهید بود.

[SWOT 1d

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

 

اهمیت جذب کارآفرینان غیر مقیم به‌منظور توسعه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان چالش مدیریت کلان منابع مالی

اهمیت جذب کارآفرینان غیر مقیم به‌منظور توسعه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان

چالش مدیریت کلان منابع مالی

 

طبق آمار ارائه‌شده از سوی معاون اجرایی رئیس‌جمهور، 6 میلیون ایرانی نخبه در آن‌سوی مرزها وجود دارند که تعداد زیادی از آنان می‌توانند در نقش کارآفرین به توسعه اقتصادی کشور کمک شایانی دهند. از این‌سو، دولت با درک این نکته کلیدی در دوران پسا برجام به‌منظور جبران عقب‌ماندگی‌های گذشته، مقوله حضور آنان در کشور را از موضوعات کلی خارج کرده و نقش کارآفرینان غیر مقیم را به‌منظور شناسایی ظرفیت‌ها، موشکافانه موردبررسی قرار می‌دهد. از سوی دیگر، همچنین معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در بهار ۱۳۹۶ طرح “۱۱۰ برنامه حمایتی از شرکت‌های دانش‌بنیان” را برای تأمین قانون حمایت از شرکت‌ها و مؤسسات دانش‌بنیان و تجاری‌سازی نوآوری‌ها و اختراعات که به تصویب مجلس شورای اسلامی نیز رسیده است، اجرایی کرده است. حال سؤال آن است که باوجود ایجاد چنین بستر منحصربه‌فرد، چه چالش‌های اساسی سبب عدم همکاری بسیاری از کارآفرینان غیر مقیم در توسعه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان شده است؟

بسیاری از اقتصاددانان نامی جهان مانند استیگلیتز بر ایـن باورنـد کـه امـروزه دیگـر حجـم سرمایه و اندازه بازار، در توسعه اقتصادی ملل نقش اساسـی را نداشـته، بلکـه ایـن نقـش را دانـش و فناوری ایفا می‌کند؛ بنابراین عوامل متخصص انسانی به‌عنوان نیروی اصلی تحول اقتصـادی موردتوجه بوده و برنامه‌های توسعه اقتصادی با توجه به نقش این عامل مهم تـدوین و بـه اجـرا درمی‌آیند. ازلحاظ کاربردی، برای دستیابی به اقتصاد دانش‌بنیان، فقط تولید و توزيع اطلاعات و پرداختن به آموزش و پژوهش كافي نیست، بلکه نکته مهم، به‌کارگیری آن‌ها در استفاده از منابع اقتصـادی به‌صورت مستمر و پايدار است. به‌عبارت‌دیگر، کاربردی کردن دانش و استفاده مؤثرتر از آن در گسترش ظرفیت‌ها و ارتقاء درجه بهره‌برداری از منابع است که تحقق یک اقتصـاد دانش‌بنیان را مقدور می‌سازد.

 

نمونه‌ای از نقش کلیدی سرمایه انسانی در رشد و اعتلای یک کشور، هندیان مهاجر در انگلستان هستند. کشور هندوستان نیز در بخش فناوری اطلاعات یکی از کشورهای پیشرو در دنیا است که این امر را مدیون همین مهاجرانی است که در انگلستان زندگی می‌کنند. واقعیت این است که انگلیسیان هندی تبار که در صنعت فن‌آوری اطلاعات از بهترین‌ها به شمار می‌آیند، با تبادل دانش و انتقال سرمایه، هند را به سرزمینی کارآفرینی تبدیل کرده‌اند. با تسهیل زمینه‌های علمی و همچنین جذب سرمایه، هند موفق شد از ظرفیت‌های مهاجرانی که برای تحصیل و کار به انگلستان رفته بودند، بهره‌برداری کند و در یک بازه زمانی ۱۰ ساله بسیاری از آنان را به سرمایه‌گذاری و حضور مجدد در فضای اقتصادی ترغیب کند. چنین ارتباط و پیوندی سبب شد که سهم تولید ناخالص هند در فناوری‌های پیشرفته از ۲ درصد در سال‌های پایانی قرن ۲۰ ام به نزدیک ۶ درصد در سال‌های اخیر برسد. با درک این نمونه چگونه است که کشور ما در امر برقراری چنین ارتباطی با کارآفرینان غیرمقیم به بهترین نتایج ممکن نمی‌رسد؟

پاسخ اما در بیانات مقام معظم رهبری مدظله‌العالی دریکی از دیدارهای اخیر ایشان با فعالان تولید دانش‌بنیان مبنی بر عدم استفاده صحیح از منابع مالی و علل آن به‌وضوح مشاهده می‌شود. ایشان فرمودند شایسته است این مانع که به‌عنوان محدودیتی بزرگ در رشد اقتصادی و حصول اقتصاد پایدار محسوب می‌شود، به‌دقت مورد ارزیابی قرار گیرد. تحصیل ثروت از راه خام فروشی یکی از موارد مهم و مؤثر در عدم توسعه اقتصادی و پیشرفت کارآفرینی در ایران است. اقبال به دستیابی اقتصاد دانش‌بنیان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین راهکارهای استفاده صحیح از منابع مالی در جایگاه درست و به‌اندازه مطرح است. از سویی دیگر لزوم ارتقای مدیریت منابع مالی نیز به‌عنوان راهکاری دیگر از سوی ایشان پیشنهادشده است. بدین منظور تأمین حداقل ۲۰ درصد از درآمد مالي كشور از راه صنايع دانش‌بنیان تا افق ۱۴۰۴ در بیانات ايشان راهکار دیگری برای کاهش وابستگی به خام فروشی نفت بوده است.

بررسی‌ها حاکی از آن است که حدود ۵۰ درصد از تولیدات صنعتی ایران را محصولات منبع گرا تشکیل می‌دهند. حدود ۲۰ درصد از محصولات صنعتی نیز اختصاص به صنایع با فناوری ساده دارد؛ بنابراین مجموع صنایع منبع گرا و ساده حدود ۷۰ درصد تولیدات صنعتی ایران را تشکیل داده که بیانگر سطح پایین فناوری صنعتی ایران است. محصولات با فناوری متوسط نیز اندکی کمتر از ۳۰ درصد از تولیدات صنعتی ایران را شامل می‌شود که بیشتر شامل صنایع پتروشیمی و شیمیایی است. بخش صنایع با فناوری بالا نیز سهم بسیار ناچیزی بین ۱.۹ تا ۲.۵ درصد از محصولات صنعتی ایران را شامل می‌شود که بخش عمده آن محصولات الکترونیکی است؛ بنابراین ساختار اقتصاد ایران از منظر سطح فناوری به‌کاربرده شده در تولید، بیشتر (بیش از ۷۰ درصد) مبتنی بر تولید کالاهای منبع گرا و دارای تکنولوژی سطح پایین است و سهم تولید کالاهای با تکنولوژی سطح بالا بسیار ناچیز است.

همچنین بررسی سبد صادراتی ایران به کشورهای اروپایی نیز حاکی از آن است که بیش از ۹۰ درصد از صادرات ایران به اروپا، مواد اولیه بوده و تنها ۷ درصد از صادرات شامل کالاهای تولیدشده است که در فرایند تولید آن‌ها از تکنولوژی متوسط استفاده می‌شود و سهم تجهیزات مخابراتی که تولید آن‌ها مبتنی بر استفاده از تکنولوژی پیشرفته است، شوربختانه کمی بیش از صفر است. با توجه به مقایسه سبد صادراتی ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا الزام به کاهش میزان خام فروشی و سوق به‌سوی اقتصاد مبتنی بر دانش درک می‌گردد. نتایج عملکرد کشورهای توسعه‌یافته نشان داده است که این مهم با ارائه تسهیلات لازم برای کارآفرینان از طریق مدیریت صحیح منابع مالی محتمل‌تر خواهد شد.

بدین ترتیب توسعه کارآفرینی در جوامع نیازمند آمادگی زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی، همکاری نظام‌های آموزشی، ساختارهای اداری و مالی و سایر مکانیسم‌های حمایتی است. بر این اساس توسعه کارآفرینی در بخش‌های مختلف اقتصادی با توجه به ویژگی‌ها و شرایط این بخش‌ها، مقوله‌ای چندبعدی بوده و نیازمند توجه همه‌جانبه دولت و مجلس در تدوین سیاست‌ها و برنامه‌های کلان، تأمین زیرساخت‌های لازم و اجرای برنامه‌هایی هدفمند برای ترویج کارآفرینی به‌منظور رواج اندیشه‌های کارآفرینانه، ارتقاء دانش و توانمندی‌های افراد برای استفاده صحیح از پتانسیل‌ها ازجمله جذب کارآفرینان تحصیل‌کرده غیر مقیم برای مدیریت چالش‌های اقتصادی پیش روست.

نویسنده: دکتر فرهاد حسنی مهربان / مدرس و پژوهشگر