نوشته‌ها

همایش ملی جایگاه زنان در کارآفرینی و توسعه پایدار در اصفهان

همایش ملی جایگاه زنان در کارآفرینی و توسعه پایدار در اصفهان

نویسنده : نرگس سقازاده / پژوهشگر حوزه مدیریت

 

دومین همایش ملی جایگاه زنان در کارآفرینی و توسعه پایدار با شعار «زنان، هم‌پیمانان توسعه و برکت اقتصادی» اسفندماه سال جاری به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) و به همت معاونت بانوان اتاق بازرگانی اصفهان برگزار شد.

هدف شورای عالی بانوان اتاق بازرگانی اصفهان، راهنمایی مطلوب جوانان به‌ویژه بانوان برای ورودی منطقی و اثرگذار به محیط کسب‌وکار است و ازاین‌رو موضوعات «زن، اقتصاد و توسعه پایدار»، «زن، سیاست، فرهنگ، اجتماع و توسعه پایدار» و «زن، محیط‌زیست و توسعه پایدار» ازجمله محورهای اصلی این همایش بودند.

ادامه..

از اهداف اصلی این همایش می‌توان به موارد معرفی بانوان کارآفرین و تبادل تجارب آن‌ها به‌عنوان الگوهای موفق در سطح ملی و فراملی و ایجاد بستر مناسب جهت توسعه همکاری اقتصادی بانوان در سطوح ملی منطقه‌ای و بین‌المللی، ترویج و توسعه فرهنگ نقش‌آفرینی بانوان، مشارکت همه‌جانبه آنان در حوزه‌های مختلف ازجمله پایداری خانواده و استفاده بهینه از توانمندی‌های آنان در راستای دستیابی به توسعه پایدار، ترغیب به ایجاد شبکه‌های اطلاعاتی و ارتباطی میان بانوان کارآفرین در فعالیت‌های اقتصادی در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی و کمک به پیوند منطقی و متناسب میان کارآفرینان با دولت، بانک‌ها و سایر ذی‌نفعان اشاره کرد.

زهرا اخوان نسب با تأکید بر نقش اساسی زنان در خانواده ادامه داد: تحکیم بنیاد خانواده، تربیت فرزند و نسل آینده کشور بر عهده بانوان است و با سرمایه‌گذاری و مشارکت آنان در توسعه اقتصاد کشور، می‌توان به افق‌های روشن‌تری دست‌یافت، هرچند هم‌اکنون بیش از 400 بانوی کارآفرین با شورای عالی بانوان اتاق بازرگانی اصفهان در ارتباط هستند اما هدف ما شناسایی هر چه بیشتر بانوان توانمند و برقراری ارتباط با آنان است که بتوانند نسبت به قبل جایگاه بهتری داشته باشند.

وی با اشاره به اینکه، شعار امسال همایش ” زنان هم‌پیمانان توسعه و برکت اقتصادی ” است افزود: زنان حلقه‌های نامرئی اقتصادی هستند و برای دست‌یابی به توسعه پایدار نیاز به آموزش‌های صحیح در این زمینه‌داریم، آموزش‌های ما فقط برای قشر محدودی از بانوان نیست چراکه در بسیاری از روستاها و شهرستان آموزش‌های اصولی برای افرادی که کسب‌وکارهای کوچک خانگی را دنبال می‌کنند برگزار کردیم و بانوان زیادی را شاهد بودیم که از همین کارهای کوچک شروع کرده و با آموزش، کارگروهی و توسعه فعالیت خود به موفقیتی چشمگیر دست‌یافته‌اند.
رئیس شورای عالی بانوان اتاق بازرگانی اصفهان بیان کرد: بسیاری از بانوانی که سال‌های پیش حتی در نوشتن رزومه کاری مشکل داشتند، امسال برای ما مقاله ارسال کرده‌اند و این خودباوری و پیشرفت باعث افتخار ما است، از همه بانوان دعوت می‌کنیم با شرکت در این همایش برای توسعه توانمندی‌های خود اقدام کنند و با شناخت و ارتباط با زنان موفق و کارآفرین و دریافت آموزش‌های اصولی، در مسیر صحیح فعالیت‌های اقتصادی گام بردارند.

 

نویسنده : نرگس سقازاده / پژوهشگر حوزه مدیریت

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش اول)

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش اول)

 

 

نیاز به دیپلماسی به‌عنوان «نظامی اطلاعاتی» امری اجتناب‌ناپذیر است که به‌صورت تخصصی در حل چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان و حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی، به دیپلماسی علم و فناوری تغییر مفهوم می‌دهد.

 

مقدمه

با گسترش پدیده جهانی‌شدن و روشن شدن تدریجی سهم دوجانبه علم و فناوری و سیاست خارجی در ارتقاء و توسعه یکدیگر، گرایش فزاینده‌ای برای همگرایی فضای علم و فناوری باسیاست خارجه به وجود آمد.

همان‌طور که می‌دانیم سیاست خارجی، خود به‌طور فزاینده‌ای با چالش‌هایی با مؤلفه‌های علمی مواجه است. به‌عنوان نمونه می‌توان معاهدات کاهش تغییرات آب و هوایی و مبارزه با بیماری‌های عفونی که نیاز به همکاری بین جوامع علمی و سیاست خارجی را دارد نام برد. در این زمینه نیز جوامع علمی به‌صورت رو به رشدی در علایق و شیوه‌های پژوهشی خود، بین‌المللی شده و به ماهیت جهانی تولید علم و اهمیت تبادل با خبرگان سایر کشورها واقف گشته‌اند.

با مقدمه‌ای که بیان شد نیاز به دیپلماسی به‌عنوان «نظامی اطلاعاتی» امری اجتناب‌ناپذیر است که به‌صورت تخصصی در حل چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان و حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی، به دیپلماسی علم و فناوری تغییر مفهوم می‌دهد.

 

منظور از دیپلماسی چیست؟

همان‌طور که از مطالعات بین‌المللی برمی‌آید، تحلیل اقدامات یک دولت در قبال محیط خارجی و شرایط داخلی مؤثر در تعیین اقدامات مزبور را سیاست خارجی می‌نامند. سیاست خارجی به معنی دنبال کردن هدف‌های کشور در محیط بین‌المللی و در رابطه با جامعه‌ها، دولت‌ها و کشورهای دیگر است. سیاست خارجی، راهنمای موضع‌گیری در جهان است و مجموعه‌ای از اهداف بین‌المللی و راه‌های رسیدن به آن‌ها را شامل می‌شود. سیاست‌های خارجی کشورهای مختلف، باهم متفاوت بوده و سیاست خارجی یک کشور نیز در طی زمان، تغییر می‌کند.

ازاین‌رو درحالی‌که سیاست خارجی دربرگیرنده اهداف است، دیپلماسی نیز ابزار و سازوکاری برای دستیابی به آن اهداف محسوب می‌شود. بدین ترتیب اقتصاد، تبلیغات، نیروی نظامی، فرهنگ و ایدئولوژی نیز از دیگر ابزارهای سیاست خارجی به شمار می‌آیند. به‌بیان‌دیگر دیپلماسی ازجمله ابزارهای اجرای سیاست خارجی به‌حساب می‌آید.

دیپلماسی از مفاهیمی است که تعاریف متعددی برای آن ارائه‌شده است اما عمدتاً به هدایت روابط بین‌المللی، از طریق دیدار و گفت‌وگوهای دیپلمات‌های رسمی اشاره دارد.

دیپلماسی در معنای سنتی آن اساساً شامل تعاملاتی است که بین حکومت‌ها و دولت‌ها جریان می‌یابد. مجریان دیپلماسی سنتی از طریق رابطه با نمایندگان رسمی دولت‌های خارجی می‌کوشند تا منافع ملی کشور خود را که در چارچوب اهداف راهبردی دولت متبوعشان که در امور بین‌المللی صورت‌بندی شده است، تأمین نمایند.

هانس جی. مورگنتا نظریه‌پرداز آمریکایی آلمانی‌تبار و استاد روابط بین‌الملل و علوم سیاسی که وی را پدر علم سیاست خارجی در نیمه دوم قرن بیستم خوانده‌اند، دیپلماسی را «هنر مرتبط ساختن عناصر قدرت ملی به مؤثرترین شکل با آن گروه از ویژگی‌های شرایط بین‌المللی می‌داند که مستقیماً به منافع ملی مربوط می‌شوند.» از دیدگاه وی دیپلماسی که تدوین و اجرای سیاست خارجی کشور را در همه سطوح بر عهده دارد، مغز متفکر قدرت ملی است. وی حتی کیفیت دیپلماسی را مهم‌ترین عامل قدرت ملی می‌داند که همه عوامل تعیین‌کننده قدرت ملی نظیر موقعیت جغرافیایی، خودکفایی در منابع و مواد خام، تولید صنعتی، آمادگی نظامی و جمعیت را به‌صورت مجموعه‌ای منسجم ترکیب می‌کند و به آن جهت و وزن می‌دهد. مورگنتا معتقد است که دیپلماسی چهار وظیفه اصلی را بر عهده دارد:

  1. تعیین اهداف یک کشور با توجه به قدرتی که به‌طور بالفعل و بالقوه در اختیار دارد.
  2. برآورده نمودن اهداف سایر دولت‌ها و قدرت بالفعل و بالقوه آن‌ها.
  3. تعیین میزان سازگاری این اهداف مختلف.
  4. به‌کارگیری ابزار مناسب برای دستیابی به اهداف خود.

با در نظر گرفتن رویکردی از منظر ارتباطات بین‌الملل نیز، می‌توان گفت که دیپلماسی عبارت است از «فن مدیریت تعامل با جهان خارج توسط دولت‌ها».

با توجه به تعاریف دیپلماسی، سه نکته دیگری نیز در این حوزه قابل‌توجه‌اند که عبارت‌اند از:

  1. دیپلماسی در امور مربوط به سیاست خارجی دولت است نه امور داخلی آن.
  2. دیپلماسی از طریق گفتگو و مذاکره یعنی از طریق مسالمت‌آمیز چهره می‌نماید و زور در آنجایی ندارد.
  3. دیپلماسی روشی است برای حصول نتیجه و هدف موردنظر.

گولیون دیپلماسی عمومی را علت و معلول نگاه‌ها و دیدگاه‌های عمومی که طراحی و اجرای سیاست خارجی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند معرفی می‌کند. ازاین‌رو همان‌طور که از مطالعات به دست می‌آید دیپلماسی عمومی فراتر از دیپلماسی سنتی و رسمی عمل می‌کند و مقایسه مؤلفه‌های اساسی این دو دیپلماسی بیانگر سه محور اساسی زیر است:

  1. دیپلماسی عمومی آشکار و علنی است درحالی‌که دیپلماسی رسمی و سنتی، پنهان و غیرعلنی است.
  2. مخاطبان دیپلماسی عمومی گروه‌های هدف خاص و یا عموم مردم جامعه در دل یک ملت دیگرند، در حل که دیپلماسی سنتی با رفتار و سیاست‌های دولت‌ها سروکار دارد.
  3. موضوعات دیپلماسی عمومی به رفتار و تمایلات عموم مردم در دیگر کشورها مربوط می‌شود، درحالی‌که دیپلماسی سنتی با رفتار و سیاست‌های دولت‌ها سروکار دارد.

بنابراین می‌توان گفت که دیپلماسی عمومی یک راهبرد ارتباطی ویژه و هدفمند است که روی نتایج کوتاه‌مدت و بلندمدت متمرکز است و درصدد ساخت یک تصویر مثبت از یک کشور نزد افکار عمومی خارجی است.

بنا به تعریف یادشده می‌توان منبع اساسی و مبنای دیپلماسی عمومی را آن چیزی دانست که جوزف نای با «مفهوم قدرت نرم»(soft power) ارائه می‌دهد. قدرت نرم ازنظر نای «شیوه‌ای جدید از اعمال قدرت در مقایسه با شیوه‌های سنتی است که موجب می‌شود یک کشور کاری کند تا کشورهای دیگر، همان چیزی را بخواهند که او می‌خواهد». وی این شیوه را «قدرت متقاعدکننده» نیز می‌خواند. با مطالعات انجام‌گرفته مشاهده می‌شود که همپوشانی منابع قدرت نرم و منابع دیپلماسی عمومی تا آنجاست که دیپلماسی عمومی درواقع برنامه‌ریزی راهبردی برای کاربرد قدرت نرم در راستای تأمین اهداف سیاست خارجی است. البته کوهن و نای در تعریف جایگاه این قدرت اساساً منابع قدرت را محدود به «دانش» می‌دانند.

تعریف دیپلماسی علم و فناوری:

دیپلماسی علمی مفهومی است که از بعد از جنگ جهانی دوم به‌طورجدی موردتوجه و استفاده قرار گرفت. در این دوره، دیپلماسی علمی بیشتر ناظر به همکاری‌های علمی بین آمریکا و شوروی سابق بود که در حوزه‌های مختلف بهداشت، هسته‌ای، هوا و فضا و خلاصه زمینه‌های علمی-فناوری انجام می‌گرفت. در شرایطی که تعاملات سیاسی بین کشورهای مختلف به بن‌بست رسیده بود، تعاملات و همکاری‌های حوزه‌های علم و فناوری می‌توانست یک ارتباط حداقلی بین این کشور‌ها برقرار کند. درواقع تحلیلگر‌ها به این نقطه رسیده بودند که علم و فناوری این ظرفیت و پتانسیل را دارد که بین بازیگران مختلف عرصه بین‌الملل، تعاملاتی پایدار برقرار کند.

در حقیقت اگر بخواهیم یک تعریف عملیاتی از دیپلماسی علمی ارائه دهیم، این می‌شود که شما از ابزار علم و فناوری برای پیشبرد سیاست خارجی استفاده کنید و از ظرفیت‌های دیپلماتیک برای نیاز‌ها و اهداف حوزه علم و فناوری بهره بگیرید. ارتباط بین علم و فناوری باسیاست خارجی، ارتباطی دوطرفه است که ازیک‌طرف علم و فناوری به دیپلماسی خدمت می‌کند و از طرفی دیگر دیپلماسی به علم و فناوری. هرقدر به جلو می‌رویم، می‌بینیم علم و فناوری در عرصه تحولات بین‌الملل دارد نقش جدی‌تری پیدا می‌کند. برای مثال از زمان جنگ جهانی دوم که بحث نظامی و اتمی مطرح شد و این مباحث اغلب دارای فناوری‌های پیچیده‌ای در حوزه‌های هوایی، هوافضا و… بودند و اندکی که به جلو‌تر می‌آییم، بیوتکنولوژی و ازاین‌دست مسائل مطرح شدند. در سال‌های اخیر نیز بحث فضای سایبر و مجازی مطرح و باعث بروز بسیاری از مسائل و دغدغه‌ها شده است. در حوزه اقتصاد نیز شاهد تأثیرگذاری فزاینده علم و فناوری هستیم. مطرح‌شدن مسئله اقتصاد دانش‌بنیان شاهدی است بر اثبات این ادعا. مجموعه این‌ها بازیگران عرصه بین‌الملل که‌‌ همان دولت‌ها باشند را دارد به سمت اینکه به علم و فناوری توجه بیشتر داشته باشند، سوق می‌دهد.

دیپلماسی علم فرآیندی است که در آن کشورها پیشرفت‌ها و علایقشان را که در زمینه‌های علمی بین‌المللی با استفاده از روش‌های علمی کسب کرده‌اند، نشان می‌دهند.

نینا فدوروف نیز دیپلماسی علم را این‌گونه تعریف می‌کند: دیپلماسی علم استفاده از همکاری‌های علمی میان کشورها برای مواجهه با مشکلات مشترکی است که بشریت در قرن 21 با آن مواجه بوده و ایجاد همکاری‌های سازنده بین‌المللی می‌باشد. (ادامه دارد…)

تصویر شماره1

 

نویسنده : بنفشه دین‌محمدی پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی

 

ضرورت استفاده از تجربیات الگوهای موفق کسب‌وکار و جایگزینی همکاری به‌جای رقابت تئوری اثر سازی ساراسواسی

ضرورت استفاده از تجربیات الگوهای موفق کسب‌وکار و جایگزینی همکاری به‌جای رقابت تئوری اثر سازی ساراسواسی

 

 

سرعت تغییرات و رشد علم و تکنولوژی به‌گونه‌ای است که گاه شرکت‌ها برای پایداری و پویایی خود حتی با رقبای سرسخت خود به همکاری و تعامل می‌پردازند به‌عنوان‌مثال یک شرکت تولید موبایل باتری گوشی رقیب خود را تولید می‌کند و یا نرم‌افزار لازم را ارائه می‌دهد. خانم ساراسواسی در تئوری اثر سازی خود در شرایط عدم اطمینان همکاری را جایگزین رقابت می‌نماید. تغییرات به‌قدری سریع شکل می‌گیرد که شرایط برای بقاء شرکت‌های بزرگ و توانمند نیز از ریسک به عدم اطمینان تبدیل می‌شود و تنها چاره‌ی کار را همکاری و حتی جوین وینچر با رقبا می‌نماید. حال می‌توان به‌ضرورت تعامل و همکاری شرکت‌های ایرانی چه دولتی و چه شبه‌دولتی پی برد. بی‌تردید شرایط برای شرکت‌های داخلی با توجه به وجود تحریم‌ها، شرایط منطقه و رتبه فضای کسب‌وکار به وضعیت عدم اطمینان نزدیک‌تر است و این تعاملات و همکاری‌ها بایستی بیشتر و بیشتر گردد. الگوهای موفق در خصوص توسعه کارآفرینانه بایستی سریعاً موردتوجه قرار گیرد و با یک رویکرد مناسب، مدل‌های مربوطه توسط سازمان‌های متولی ازجمله وزارت صنعت و معدن و تجارت جهت استفاده شرکت‌های نیازمند تدوین و ارائه گردد. بی‌تردید در صنایع مختلف و در بخش‌های گوناگون برخی از شرکت‌ها با نگرش کارآفرینانه، تجارب و موفقیت‌های مناسبی را داشتند که سایر شرکت‌ها می‌توانند با کمترین درجه از آزمایش و خطا و پرداخت هزینه گزاف تجربه مستقیم، از آن‌ها استفاده نمایند در این حالت کاهش بهای تمام‌شده و افزایش سرعت تطابق با شرایط اتفاق می‌افتد و موجبات ارتقاء همه‌جانبه و متوازن بسیاری از شرکت‌ها فراهم می‌گردد.

به‌عنوان‌مثال در زمینه‌ی اصلاح ساختار مالی، توسعه محصول یا خدمات، تأمین مالی، انتشار اوراق مرابحه و صکوک، بازاریابی، جذب مشارکت خارجی بسیاری از تجارب موفق توسط برخی از شرکت‌ها ایجادشده است این در حالی است که بسیاری از شرکت‌های دیگر نیز در همین حوزه‌ها دچار مشکلات عمده‌ای می‌باشند. در چنین شرایطی ورود وزارت صنعت، معدن و تجارت و ایجاد مکانیزم مناسب در جهت انتقال تجارب این الگوهای موفق در قالب مدل‌های متنوع و کارآمد، نقش اساسی در رشد و ارتقاء شرکت‌های مختلف خواهد داشت.

** شکل شماره 1

اهمیت تعاملات و همکاری‌های صنعتی پویا و به‌موقع زمانی مشخص می‌گردد که مشاهده می‌کنیم گاه کسب یک تجربه موفق سال‌ها زمان و میلیاردها هزینه ایجاد می‌کند و گاه پس از به نتیجه رسیدن روش‌ها و رویکردها با هزینه‌های کلان، به جهت زمان‌بر بودن فعالیت‌ها، تغییر پارادایم یا ذائقه صورت می‌گیرد و تمام تلاش‌ها را هدر می‌دهد.

کمک به ارتقاء متوازن صنعتی و هم‌افزایی نرم‌افزاری بین شرکت‌ها با مدیریت وزارت صنعت می‌تواند تحقق سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و اهداف چشم‌انداز بیست‌ساله را به‌خوبی به سرانجام مقصود برساند.

 

واقعیت این است که همکاری و تعاملات بین شرکت‌ها و صنایع مختلف به‌سختی و کندی صورت می‌گیرد و مدیران شرکت‌های موفق در زمینه‌های مختلف به‌ویژه شرکت‌های دولتی، شبه‌دولتی و سهامی به جهت افزایش انتظارات سایر شرکت‌ها و تهدید شدن مدیریت مدیران ناکارآمد مورد تخریب و هجمه قرار می‌گیرند. میران ناکارآمد بجای تعامل و استفاده از الگوهای موفق کسب‌وکار، به شیوه‌های رقابت ناسالم روی می‌آورند اغلب این مدیران موفق از سوی سایر شرکت‌ها به‌قدری در انزوا و فشار قرار می‌گیرند که الگوبرداری از موفقیت‌ها به دلیل ترس سایر مدیران نیز صورت نمی‌پذیرد. مدیران سنتی اغلب بر اساس رابطه پست می‌گیرند و به چیزی جز حفظ وضعیت موجود تن نمی‌دهند، تغییر در ساختار سازمان و رویکردها را به جهت نداشتن دانش و توانمندی کافی مترادف با از دست دادن پست مدیریتی می‌داند و در این راستا مدیرانی را که باعث تغییر رویکرد، افزایش انتظارات می‌شوند را با تمام وجود تخریب می‌نمایند. شاید همان هزینه و وقت اگر در جهت استفاده از الگوی موفق صرف گردد باعث رشد توسعه شرکت و ماندگاری مدیر مربوطه گردد اما مدیران نالایق به‌جز این چیز دیگری به یاد ندارند.

ادامه مطالب…

این فرهنگ غلط در مدیریت کشور متأسفانه در برخی موارد مؤثر واقع می‌گردد و مدیرانی که تمام فکر و ذکر خود را در خط تولید و توسعه محصول و اصلاح ساختارها می‌نمایند را تحت‌فشار قرار داده و با ایجاد بی‌ثباتی بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به صنعت و منافع ملی می‌زنند. گاه این رویدادها به‌گونه‌ای دیگر نمود می‌یابد و شرکت‌هایی با اوضاع نامناسب با ورود مدیران شایسته و با نگرش کارآفرینانه، جان می‌گیرند و پله‌های ترقی طی می‌نمایند اما این اتفاق باعث افزایش متقاضیان کسب کرسی مدیریت این شرکت‌ها می‌گردد و در این رقابت، تخریب و تهدید به مهم‌ترین ابزار تبدیل می‌گردد.

 

امید است با ارتقاء فرهنگ مدیریت در کشور و با تدابیر دولت دکتر روحانی و تلاش‌های وزیر توانمند و تحول‌آفرین، همکاری و تعاملات در حوزه مدیریت صنایع کشور افزایش یابد و رشد توسعه صنایع کشور با سرعت مناسبی تحقق یابد. مروری بر تجارب و برنامه‌های دکتر شریعتمداری می‌تواند نویدبخش روزهای خوب برای صنعت کشور باشد.

 

نویسنده : دکتر حسین محمودی اصل کارشناس ارشد اقتصاد و کارآفرینی و مدرس دانشگاه

آیا برند سازی برای یک استارت‌آپ‌ها اهمیت دارد؟

آیا برند سازی برای یک استارت‌آپ‌ها اهمیت دارد؟

از دیدگاه ما نام تجاری برند (Brand) تجسم روح یک سازمان است. کارآفرینان از نام تجاری فراری هستند، چراکه تصور می‌کنند نام تجاری همان ترفندهای فروش، لوگو، تبلیغات گران‌قیمت است. البته کارآفرینان از کارکردهای نام تجاری اطلاع دارند. برند سازی برای کسب‌وکارهای نوپا و­ کوچک آخرین دغد­غه و اولویت است. این حقیقت است ولی باید صاحبان ایده بدانند که ایجاد نام تجاری مهم­ترین و حیاتی­ترین نقش را در موفقیت کسب­و­کارهای نوپا ایفا می­نماید. بسیاری از صاحبان ایده ایجاد نام تجاری را جدی می­گیرند.

اصولاً می­گویند استراتژی نام تجاری همان استراتژی کسب­و­کار است، البته این جمله میزان اهمیت ایجاد برند از طریق یک استراتژی قوی را منتقل می­نماید. استارت­آپ­ها بدون ایجاد یک زیرساخت برای برندی قوی نمی­توانند به موفقیت دست یابند و به‌عنوان بازیگری تأثیرگذار در بازار صنعت خود نقش ایفا کنند.

تمام شرکت­های بزرگ، روزی یک کسب­و­کار کوچک بودند که به‌صورت شخصی یا گروه­های کوچک ایجادشده‌اند. اگر همه این شرکت­ها از یک نقطه شروع کردند، چرا بعضی از آن‌ها به شرکت­های بین­المللی با سرمایه میلیارد دلاری تبدیل شدند و برخی در ابتدای راه خود مانده­اند و رشد نکردند؟

یک کسب­ و­کار با برترین محصولات و خدمات در بازار اگر نتواند کیفیت برتر خود را به مشتریان منتقل نماید، نمی­تواند پتانسیل کامل خود را به دست آورد و رشد کند. بنابراین ایجاد ارتباط با ذینفعان داخلی و خارجی از طریق ویژگی­های نام تجاری بسیار بااهمیت است. برند باید بتواند ویژگی­های متمایز محصول و خدمات، ارزش­ها، چشم­اندازها و ایده­های ناب خود را در ذهن مشتری تداعی نماید و ارتباط ایجاد نماید. کسب­و­کارهای نوپا باید ابتدا آگاهی از برند خود را ارتقاء دهند و دوم اینکه بتوانند با مجموعه­ای متمایز و قوی از پیشنهاد‌ها، مصرف­کنندگان را متقاعد سازند که از خدمات آن‌ها استفاده نمایند.

بنابراین استارت­آپ­ها باید بدانند که چگونه می­توانند ارزش­ها و منافع خود را در قالب استراتژی برند به مخاطبین هدف پیشنهاد دهند. استارت­آپ­ها برای ایجاد ارتباط با مخاطبین دارای محدودیت هستند. این محدودیت سبب می­شود که به دنبال راهی خلاقانه برای ارتباط با مشتریان باشند. لذا این خلاقیت سبب شکل­گیری یک استراتژی برند قوی و متمایز می­شود.

استراتژی برند جهت و اهداف بلندمدت نام تجاری را برای صاحبان کسب­و­کار و ذینفعان آن مشخص می­نماید تا مزیت رقابتی پایداری ایجاد نماید. ایجاد استراتژی برند بعد از مشخص شدن استراتژی کسب­و­کار صورت می­گیرد چراکه این امر پایداری استراتژی برند را تضمین می­نماید. استراتژی برند بر اساس ارزش­ها و تداعی­کنندگان برند ایجاد می­شود. تعیین و تعریف مأموریت برند، معماری برند، جایگاه­یابی برند، طراحی ارزش­های پیشنهادی برند و شخصیت برند مراحل ایجاد استراتژی برند می­باشند. استراتژی برند باید جامع­نگر باشد و کارکنان را به‌عنوان سفیران برند در نظر بگیرد.

در پایان باید گفت نام­های تجاری قوی سبب ایجاد وفاداری در مشتریان می­شوند. فیلیپ کاتلر در کتاب بازاریابی خود می­گوید: “هنر بازاریابی، هنر ایجاد نام تجاری است. اگر شما نام تجاری قوی ندارید، تنها یک کالا هستید.” نام تجاری قوی سبب می­گردد کسب­و­کار نوپا شما بهتر دیده شود، در ذهن مشتریان جایگاه مناسبی داشته باشید، از رقبای خود متمایز شوید، با مشتریان تعامل پایدار داشته باشید که این عوامل سبب می­شوند کسب­و­کار نوپای شما فراتر از یک کالا باشد و برای مشتریان ارزش منحصربه‌فردی داشته باشد.

نباید راهی را پیش بگیرید که در ابتدا هزینه­های گزاف را برای برند سازی شما در پی داشته باشد. شما باید راهی ساده را بیابید که بتوانید در زمان و مکان صحیح پیام خودتان را به مشتریان هدف منتقل نمایید. باید امروز از شبکه­ها و رسانه­های اجتماعی به‌شدت قدردان باشیم، چراکه در ابتدای راه برای ارتباط با ذینفعان استارت­آپ، هزینه­ها را بشدت کاهش داده­اند.

اگر به فکر توسعه استراتژی برند خود هستید نکات زیر را در تدوین استراتژی برند خود رعایت نمایید.

برای جایگاه‌یابی اثربخش برند در ذهن مشتریان، کاری را که کسب‌وکار شما انجام می‌دهد به‌طور شفاف و مشخص توضیح دهید به‌گونه‌ای که ارزش پیشنهادی شما در مشتریان متمایز از دیگر رقبا  تشخیص داده شود. مشتریان خود را به‌خوبی بشناسید. برند شما باید نحوه کمک به مشتریان را به ساده‌ترین شکل ارائه دهد. مزایا و منافع خدمات و محصولات خود را با احساسات مشتریان هم‌راستا نمایید. شخصیت برند شما باید به‌گونه‌ای پرورش یابد که مشتریان با آن ارتباط احساسی برقرار نمایند.

در پایان باید گفت برند شما سرمایه ناملموس اما ارزشمند کسب‌و‌کار شماست.

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / کارشناس ارشد مدیریت MBA

 

کارآفرینی از جنس هنر ، کاربرد بازاریابی در سازمان‌های هنری و آثار هنری

کارآفرینی از جنس هنر                            

 کاربرد بازاریابی در سازمان‌های هنری و آثار هنری

 

مقدمه:

امروزه فروش آثار هنری و مشهور شدن هنرمندان (Celebrities)  به عنوان یکی از مهمترین صنعت‌های سود‌آور در کشور‌ها شناخته می‌شود، بطوریکه در ایران بانک پاسارگاد فروش آثار هنری هنرمندان را به عنوان یکی از زمینه‌های سرمایه گذاری خود انتخاب نموده‌است. اما با کمی دقیق شدن در این صنعت در ایران متوجه می‌شویم که بازایابی و فروش آثار هنری دارای چالش‌های فراوانی است. امروزه هنرمندان زیادی به خلق آثار هنری می‌پردازند اما کارهای این افراد به فروش نمی‌رسد و تنها دلیل این امر است که این هنرمندان و آثارشان توسط جامعه هدفشان دیده نمی شوند، آگاهی در مورد آنها ایجاد نمی‌شود و علاقه ای در خصوص آن‌ها شکل نمی گیرد و نهایتاً فروش آثار هنری را هم نخواهند داشت. هنرمندان دانش و آگاهی لازم در خصوص نحوه مشخص نمودن بازار، جامعه هدف و معرفی اثربخش آثار هنری را ندارند، لذا هنر این افراد منجر به کسب درآمد نمی‌گردد. هنر بدون کسب درآمد یک سرگرمی لذت‌بخش است.

 

بازاریابی آثار هنری:

هنر به تولیدات دست بشرگفته‌ می‌شود که ارزش زیبایی شناختی داشته و لذت‌بخش باشد. در سده‌های اخیر هنر به سوی جنبش‌هایی مانند نهلیسم وپوچ‌گرایی می‌گراید، هرچند از نظر معنای کلاسیک، این آثار فاقد ارزش هنری هستند اما در دنیای مدرن این عناوین یک هنر شناخته می‌شوند.

هنرمند در تعریف کلاسیک، فردی خلاق و متفکر و خالق است که حتی در مقایسه با فلاسفه دارای مقام بالاتری است، چرا که علاوه بر کشف حقایق به خلق هم اقدام می‌نماید و در جایگاهی خداگانه قرار می‌گیرند که تفکرات خودشان را از طریق آثار هنری به مردم منتقل می‌کنند. در تعریف کلاسیک هنرمند باید دانش لازم و کافی را برای تولید اثر هنری داشته باشد اما در تعریف مدرن هر کسی می‌تواند هنرمند باشد و ایده خود را از طریق آثار هنری به نمایش گذارد.

در خصوص شناسایی آثار هنری دو دیدگاه وجود دارد. جامعه شناسان هنری براین ‌باورند که آثار هنری در دو دسته تولید می‌شوند. هنر برای هنر و هنر برای اجتماع.

هنر برای هنر، هنرمند برای ارضاء خودش و افرادی که درک درستی از مسائل هنری دارند اثر هنری را خلق می‌کند و در واقع از نگاه افراد متخصص هنری در این دیدگاه، دیده‌شدن و یا پنهان ماندن آثار هنری هیچ تأثیری بر کیفیت اثر هنری ندارد.

هنر برای اجتماع، در این دیدگاه بیان می‌شود که هنر باید برای جامعه تولید شود که در واقع این نگاه در دوران قدرت حکومت‌های سوسیالیستی بسیار نمودپیدا می‌کند و هنر به عنوان ابزار تبلیغاتی برای احزاب سیاسی مطرح می‌گردد که هنری را ارزشمندتر می‌دانند که مورد استقبال بیشتر مردم قرار گیرد.

در این میان شکاف‌هایی در خصوص معرفی و ایجاد ارتباط با جامعه از سوی هنرمندان بوجود آمده است که علم بازاریابی سعی دارد با مفاهیم و اصول خود راهکارهایی را ایجاد نماید تا آثار هنری با بیشترین اقبال عمومی روبرو گردد.

هر هنرمندی و سازمان هنری (سینما، گالری، فستیوال، مؤسسه هنری، موزه و …)  برای فروش آثار هنری خود می‌بایست از علم بازاریابی و برندینگ استفاده کند. این اشتباه بزرگی است که تصور کنیم اصول بازاریابی و برندسازی مختص شرکت های صنعتی و تجاری بزرگ است. هر هنرمندی دارای برند منحصربفرد خود است. هنرمندان می‌بایست برند شخصی خودشان را تقویت نمایند.

برند شخصی هنرمندان می‌بایست گویای هویت، شخصیت، جریان فکری و اعتقادات هنرمند به همراه معرفی مهارت‌های او باشد. این امر پرواضح است، زمانیکه مخاطبین یک برند را بخوبی بشناسند و با آن ارتباط برقرار نمایند در فرآیند تصمیم‌گیری خرید، تمایل بیشتری به دستیابی آن دارند.

بازاریابی هنر در سطح عمومی و اولیه، یک فرآیند سیستماتیک ایجاد آگاهی و علاقه در جامعه، نسبت به هنرمندان و اثار هنری بمنظور ایجاد تمایل در بین مردم برای تعامل با هنرمند، گالری و محصولات هنری می باشد.

بازاریابی هنر فقط محدود به آثار هنری نیست، بلکه هر هنرمندی می بایست خودش را بازاریابی کند تا بتواند به عنوان یک برند هنری و یا Celebrity در جامعه شناخته شود.  یکی از بزرگترین برنامه‌های دولت آمریکا برای هنر، ترویج مهارت‌های بازاریابی و کارآفرینی در بین هنرمندان به منظور ایجاد درآمد از هنر می‌باشد. بازاریابی فعالیتی آنی نمی‌باشد، بلکه فرآیندی بلند‌مدت است که به دنبال انتشار ارزش‌های هنرمندان و ارتباط با مخاطبین می‌باشد. تنوع و پیچیدگی زمینه‌های هنری سبب می‌شود تا رویکرد محصول محور در بازاریابی هنر بیشتر مورد استفاده قرار‌گیرد. هنرمندان با دسته‌بندی محصولات هنری، آسان‌تر قادر به شناسایی مخاطبین و برقراری ارتباط با آنها می‌باشند.

برنامه‌های بازاریابی برای هنر با طرح پرسش‌هایی کلیدی آغاز می‌گردد تا بتوان چشم اندازهای واقعی را متصور شد. چند نمونه از این سوالات در ادامه ذکر می‌گردد.

  • مشتری هنرمند و آثار هنری چه کسانی هستند؟
  • ارزش‌های مشتریان آثار هنری ما چیست؟
  • چگونه می‌توان بواسطه آثار هنری برای مشتری ارزش ایجاد نمود؟

برای پاسخ گویی به این سوالات نیاز است تا بدانیم که نگاه به آثار هنری با محصولات و کالاهای دیگر متفاوت است. هنر یک محصول لذت‌گرایانه است و در مقابل محصولات دیگر که مردم از آن‌ها استفاده می‌کنند مطلوبیت و سودمندی آن‌ها برای مشتری حائز اهمیت است.

دیدگاه لذت گرایانه براساس ویژگی‌هایی مانند لذت بردن، خوشایندی، تحقق لذت، تحریک عاطفی، تفریح، تحریک خیال و حس تجربه مصرف کننده را تعریف می‌گردد و هنر و محصولات هنری به منظور پاداش‌های درونی برای مصرف کننده تلقی می‌گردد. در خلق محصولات لذت‌گرایانه برخلاف محصولات سودمندگرایانه کمتر از منطق استفاده می‌گردد و الهام گرفته از اکتشاف در رفتار انسان‌ها و موضوعات اجتماعی می‌باشد. با توجه به این نکته باید در نظر داشت تا در تحقیقات بازاریابی هنر می‌بایست فاکتور تحریک احساسات و عوامل مؤثر بر تحریک احساسات عاطفی و درونی مشتری را شناسایی نماییم.

در دنیای امروزی که بسیار شرایط کسب و کار پویا و متغیر است هنرمندان و سازمان‌های هنری می‌بایست دارای تفکری استراتژیک باشند تا بتوانند ریسک‌های کسب وکار مرتبط با خود را کاهش دهند، برنامه‌ریزی استراتژیک بازاریابی در سودآوری و اثربخشی سازمان‌ها و حتی هنرمندان بسیار مؤثر خواهد بود.

یک برنامه بازاریابی به زبان ساده شامل موارد زیر می‌باشد:

  • تعیین چشم‌انداز و اهداف هنری و رسالت هنری
  • شناخت نیازهای مخاطبین
  • تعیین و خلق راه‌های پاسخ گویی به نیازها
  • تعیین رویکرد جایگاه‌یابی در ذهن مشتری و ارائه پیشنهادات
  • برنامه‌ریزی رویکردهای نحوه ارتباط با مخاطبین هدف
  • تدوین برنامه عملیاتی و تعیین استراتژی‌ها
  • ارزیابی بازخورد از فعالیت‌های بازاریابی و سنجش اثربخشی برنامه بازاریابی

پس هنرمندان و سازمان‌های هنری بمنظور دستیابی به مشتریان بالقوه و افزایش درآمد خود نیازمند برنامه ریزی بازاریابی آثار خود می‌باشند. بازاریابی به سازمان‌های هنری جهت توسعه چشم اندازهای سازمانی و شناخت فرصت‌های بازار کمک می‌کند. بازاریابی مجموعه‌ای از مفاهیم، ابزارها و تکنیک‌ها می‌باشد که برای سازمان‌ها و هنرمندان کارکردهای زیر را به همراه خواهد‌داشت:

  • توسعه محصول و مفهوم محصول
  • شناسایی و شناخت جامعه هدف
  • ترویج محصولات و ارائه پیشنهادات به مخاطبین
  • تعیین استراتژی‌های قیمت گذاری
  • تصمیم‌گیری در خصوص اینکه کی و کجا، پیشنهادات به مشتریان ارائه گردد.
  • تنظیم سطح خدمات متناسب با مخاطبین
  • فراهم‌آوری ورودی‌ها برای بهبود و بهینه‌سازی اهداف سازمانی
  • تصمیم‌گیری در خصوص هویت و شخصیت نام تجاری سازمان

مجموعه‌داران آثار هنری تمایل به خرید آثار هنری از گالری‌ها را دارند. زمانی‌که از آن‌ها سوال می‌شود چرا این تمایل در شما وجود دارد، اکثر آن‌ها پاسخ می‌دهند که گالری‌ها با دید کسب و کار حرفه‌ای که دارند راحت‌تر از هنرمندان شخصی به معامله می‌پردازند، در اینجا باید بیان نماییم که هنرمندان با بکارگیری اصول بازاریابی هنر می‌توانند نقش واسطه‌گری گالری‌ها را در زنجیره فروش آثار هنری کاهش دهند و سودآوری بیشتری را برای خود فراهم آورند. این نکته اهمیت و کارکرد بازاریابی هنر را برای هنرمندان بیان می‌نماید.

پس از تمامی مراحل فرآیند بازاریابی، یک گام بسیار مهم برای سازمان‌های هنری باقی می‌ماند و آن برقراری ارتباط مستمر با مشتری در قالب برنامه‌های “وفادارسازی مشتریان” می‌باشد. تحقیقات نشان می‌دهند که هزینه‌های وفادارسازی مشتریان به مراتب کمتر از هزینه‌های بازاریابی جهت شناسایی مشتریان جدید می‌باشد. با وفادارسازی مشتریان می‌توانید میزان تقاضاهای مشتریان و سود‌آوری سازمان را دقیق‌تر پیش‌بینی نمایید. بسیاری از سازمان‌های هنری در‌صدد توسعه برنامه‌های وفادارسازی مشتریان خود هستند. این برنامه‌ها به دنبال ایجاد رابطه احساسی و ارزش آفرین برای مشتریان می‌باشد.

در صنعت هنر از رایج‌ترین برنامه‌های وفادارسازی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود که در قالب “اشتراک مشتریان” و یا “اشگاه مشتریان” مطرح می‌گردد.

  • اولویت‌دهی رزرو برنامه‌های محبوب برای این مشتریان
  • امکان انتخاب صندلی به ترجیح مشتری
  • اجرای ویژه برنامه‌ها که در دسترس عموم نمی‌باشد.
  • ارائه پیشنهاد‌های تخفیفی رزروهای چندگانه
  • امکان ملاقات‌ با هنرمندان بصورت مستقیم و ویژه
  • مکان‌های ویژه پذیرایی و ملاقات با یکدیگر

برنامه‌های وفادارسازی مشتریان تماماً به سود مشتریان نمی‌باشد بلکه مزایا و منافعی را برای سازمان در پی خواهد‌داشت که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌گردد:

  • امکان برآورد دقیق مشتریان
  • آگاهی کامل از میزان انتظارات مشتریان
  • شناخت کامل نیازهای مشتریان
  • افزایش سطوح تماس با مشتریان
  • داشتن مشتریان وفادار و ماندگار در یک بازار رقابتی
  • ایجاد فرصت توسعه محصولات با موفقیت بیشتر
نتیجه‌گیری:

در جامعه مدرن، هنر برای اجتماع تولید می‌گردد، براساس این دیدگاه می‌بایست آثار هنری به جامعه معرفی شوند تا از اقبال عمومی برخوردار‌گردند. تولید و فروش آثار هنری به عنوان یک صنعت، می‌بایست جهت توفیق هر‌چه بیشتر از علم بازاریابی استفاده نماید تا بتواند نیاز‌های مخاطبین را شناسایی کند و بازار خود را توسعه دهد.

بازاریابی در هنر فرآیندی سیستماتیک می‌باشد که به دنبال شناسایی جامعه هدف آثار هنری و ایجاد علاقه در این افراد به منظور فروش آثار هنری می‌باشد. بازاریابی آثار هنری می بایست این نکته را در‌نظر داشته باشد که محصولات هنری لذت‌گرایانه می‌باشند و به دنبال ارضاء نیازهای خوشایند درونی انسان‌ها می‌باشند.

سازمان‌های هنری می بایست در جهت تعالی و توسعه کسب و کار خود برمبنای تفکر استراتژیک اقدام به تدوین طرح بازاریابی خود نمایند. برنامه‌های بازاریابی می بایست با تنظیم چشم انداز و اهداف و تحقیقات بازار آغاز گردند، با شناسایی و بخش‌بندی مخاطبین ادامه یابد و استراتژی‌های ترویج و تبلیغ را برای معرفی آثار هنری و محصولات هنری ادامه دهند و در پایان با ارزیابی فعالیت‌های بازاریابی میزان اثربخشی برنامه‌ها را اندازه‌گیری نمایند و بهبود مستمر را در برنامه‌های خود مدنظر قرار دهند.

برنامه‌های بازاریابی به دنبال شناسایی و جذب مشتریان بالقوه می‌باشند که در ادامه این راه سازمان‌های هنری می بایست برنامه‌های وفادارسازی مشتریان را نیز اجرا نمایند تا موقعیت کسب و کار خود را در این بازار رقابتی تثبیت نمایند و قدرت چانه‌زنی رقبا را به عنوان یک تهدید برای خود کاهش دهند.

 

نویسنده : علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب و کار

تأثیر بازی رهبران کسب‌وکار بر کل اکوسیستم

تأثیر بازی رهبران کسب‌وکار بر کل اکوسیستم

 

اکوسیستم زیستی شامل تمام ارگانیسم‌هایی می‌شود که در تعامل و تعادل با یکدیگر و فضای محیطی عمل می‌کنند. اکوسیستم کسب‌وکار نیز شامل  افراد، بنگاه‌های اقتصادی از صنایع مختلف، سازمان‌های دولتی، قانون‌گذاران و تمامی عواملی است که با آن کسب‌وکار سروکار دارند. گروه‌هایی مانند مشتریان، تأمین‌کنندگان، کانال‌های توزیع، قانون‌گذاران، بازار نیروی کاری و رسانه‌ها اجزای اصلی اکوسیستم یک  کسب‌وکارند.

اکوسیستم کسب‌وکار را می‌توان به محیط بازی تشبیه کرد و ارگانسیم های آن را به بازیگران بازی. در این اکوسیستم بازیگران دوبه‌دو باهم در تعامل هستند و در هر بازی می‌توانند از دو تا N استراتژی انتخاب کنند. در این مقاله قصد داریم تأثیر تعاملات رهبران کسب‌وکار در رشد یا زوال اکوسیستم را بررسی کنیم.

یک اکوسیستم در طول حیات خود شاهد تکرار تعاملات (بازی‌ها) بازیگران خود است و این تکرار بازی‌هاست که باعث رشد و تکامل یا نابودی و زوال اکوسیستم می‌شود؛ بنابراین بازی‌ها در محیط کسب کار از دسته بازی‌های تکراری (با تکرار محدود _ نامحدود) یا گاهی تکاملی دسته‌بندی می‌شوند.

بر اساس مدل تحلیل اکوسیستم، رهبران کسب‌وکار فارغ از سازمان مربوطه، به‌عنوان اجزایی از اکوسیستم محسوب می‌شوند و روابط و تعاملات آن‌ها با یکدیگر نیز مؤلفه‌هایی از ارتباطات تعادل ساز در کل اکوسیستم است. این الگوی جدید تصریح می‌کند که رهبران کسب‌وکار در هنگام سیاست­گذاری باید ایجاد ارزش برای تمامی اعضای مجموعه– و نه‌فقط مشتریان خود– را مدنظر قرار دهند.

در ادامه خواهید خواند…

تحلیل‌های قدیم مدیریت استراتژیک، سازمان را به‌مثابه موجودیتی متمایز از محیط کسب‌وکار فرض می‌کردند که تنها متأثر از آن است و از قابلیت هیچ‌گونه تأثیرگذاری بر آن برخوردار نیست. طبیعی است که با این پیش‌فرض، شرکت‌ها در هنگام تحلیل استراتژیک و فرایند تدوین راهبرد تنها به بیشینه‌سازی منفعت خود مخصوصاً در حوزه رقابت و باهدف افزایش رشد و سودآوری متمرکز می‌شوند، این رویکرد تا آنجا می‌تواند مقرون به‌فایده باشد که این راهبردها موجب بروز نارسایی در کل اکوسیستم نشود در غیر این صورت با برهم خوردن تعادل بهینه اکوسیستم، گردونه کاهش بازدهی و اثربخشی پس از متأثر کردن کل فضای اکوسیستم، تأثیر خود را بر همان ارگانیسم (شرکت) با استراتژی معیوب خواهد گذاشت.

در این صورت رهبران را بازیگران محیط بازی در نظر می‌گیریم و با توجه به ترجیحاتشان اجازه انتخاب هر استراتژی و بازی را در تعاملات خود با یکدیگر خواهند داشت. خروجی بازی‌ها نه‌تنها بر روی کسب‌وکار خود بازیگران بلکه درمجموع بر کل محیط بازی تأثیرگذار است. آن‌ها مجاز هستند در هر بازی 2 تا N استراتژی را اتخاذ کنند. انتخاب بازی‌های پایه برای بازیکنان بر اساس سلیقه نخواهد بود بلکه با توجه به ترجیحات خود و بازیکن حریف و همچنین شرایط محیطی حق انتخاب بازی رادارند. صرف‌نظر از نوع بازی و انتخاب استراتژی‌های بازیکنان می‌توانیم با بررسی تمام بازی‌های انجام‌شده در اکوسیستم کسب‌وکار بیان کنیم که اگر بازیگران فقط به سود و منفعت شخصی خود فکر نکنند و کل اکوسیستم را در نظر بگیرند با انتخاب درست و رسیدن به تعادل در هر بازی (حتی اگر بدترین نوع بازی را هم انتخاب کرده باشند) و حفظ تعادل، در تکرارهای بعدی به سمتی پیش خواهند رفت که باعث رشد و تکامل همکاری در تعاملات خودشان و درنهایت رشد و هم‌افزایی اکوسیستم شوند؛ اما اگر بر اساس خودخواهی و مدنظر قرار دادن سود و منفعت شخصی و برای از میدان به درکردن رقیب خود به سمت انتخاب استراتژی‌هایی پیش روند که منجر به انتخاب نقطه بحران بازی شود، در تکرار بازی به سمت زوال و نابودی خود و کل اکوسیستم پیش خواهند رفت. به‌بیان‌دیگر می‌توان گفت اجزای یک اکوسیستم سالم ویژگی‌ها و جنس متفاوت دارند اما تعاملاتی را با یکدیگر ایجاد می‌کنند که بر اساس آن‌ها تعادل اکوسیستم حفظ می‌شود. درباره  کسب‌وکار نیز همین‌گونه است در فضای کسب‌وکار سالم تمامی تعاملات حتی رقابت‌ها، موجب افزایش بازدهی کل صنعت می‌گردد که درنهایت منجر به بازدهی ملی می‌شود؛ اما اگر ارگانیسمی از یک اکوسیستم، معیوب عمل کند، نارسائی آن به سایر بخش‌ها نیز سرایت می‌کند و این چرخه معیوب ممکن است تا تخریب کل اکوسیستم پیش رود.

لذا؛ اکوسیستم کسب‌وکار مفهوم جدیدی است که سطح بالائی از همکاری، هم‌افزائی و مشارکت را در فضای اقتصادی و کسب‌وکار مدنظر قرار می‌دهد. در این مفهوم فضای کسب‌وکار مانند یک اکوسیستم در نظر گرفته می‌شود. هر یک از بازیگران، فعالان و حاضران در این اکوسیستم با بیشترین سطح مشارکت به ارائه بالاترین ارزش‌های موجود و قابل‌ارائه می‌پردازند فارغ از اینکه دیگران چه می‌کنند و فارغ از هرگونه رقابت مخرب یا رفتارهای فرسایشی. لازم به ذکر است باید محیطی فراهم شود که بازیگران به سمت بازی‌هایی بر پایه مشارکت، اعتماد و اطمینان پیش روند و تلاش کنند تا در درازمدت به نتیجه‌ای فراتر از نتایج شخصی خود دست یابند تا با داشتن یک اکوسیستم کسب‌وکار موفق به یک اقتصاد ملی پویا و بالنده دست‌یابیم.

 

نویسنده : زهرا فرهاد توسکی

 

نقش دولت در بهبود کیفیت، امنیت و تنوع خودروها

نقش دولت در بهبود کیفیت، امنیت و تنوع خودروها

 

 

تولیدکنندگان در هر صنعت و صنفی با توجه به قدرت خرید و میزان تقاضا، حجم تولیدات خود را تنظیم می­کنند. با توجه به قدرت خرید مردم معمولاً خودروهای ارزان که ایمنی و کیفیت متوسطی دارند جایگاه پرتیراژترین و متعددترین خودرو را در کشور کسب می­کنند. طبیعی است چنین خودروهایی آمار بالای تصادفات و مرگ‌ومیر ناشی از آن را به خود اختصاص دهند. این در حالی است که خودرویی همچون ام وی ام 110 با ایمنی و کیفیت پایین و قیمت بالاتر از پراید به جهت پایین بودن تعداد، آمار تصادفات پایین‌تری دارند و از هجمه افکار عمومی به دورمانده‌اند.

مروری به روند صنعت خودرو نشان می‌دهد در چند سال اخیر خودروسازان کشور تا حدودی به محصولات تنوع بخشیده‌اند و پس از بحران ارزی، در قیمت‌ها ثبات ایجاد کرده‌اند و حتی کمتر از نرخ تورم مؤثر، قیمت تولیدات خود را بالابرده‌اند. به‌عنوان‌مثال شرکت سایپا با ایجاد تنوع در محصولات، سهم پراید را از ۷۰ درصد باثبات تقریبی قیمت به ۲۲ درصد رسانده است.

دو خودروساز کشور که اندکی از تکالیف قبلی دور شده‌اند و پس از برجام مشارکت‌های مناسبی را طراحی کرده‌اند توانسته‌اند با اصلاح ساختار مالی از فشار زیان انباشته بکاهند و سود تقسیم کنند. رسیدن از تکلیف راه‌اندازی غیراقتصادی کارخانه در ونزوئلا به کارخانه‌ای با توجیه اقتصادی مناسب در الجزایر موفقیت شایسته‌ای است البته باوجود مکانیزه‌تر شدن فرایند تولید، حفظ نیروی‌های موجود خود فشار مضاعف بر تولید است.

حال سؤال اینجاست درزمانی که خودروسازان رویکرد مناسبی را اتخاذ نموده‌اند باید در فرایند خروج پراید و ۴۰۵ از چرخه تولید همه فشار را مردم باید بر گردن بگیرند؟ آیا دولت در جهت افزایش قدرت خرید مردم و ارتقا امنیت و رفاه شهروندان نباید ورود کند؟ البته دولت یازدهم با رویکرد مناسب در حمایت از تولید و صنعت گام برداشته است؛ اما در صنعت خودرو هیچ تسهیلاتی از صندوق توسعه در نظر گرفته نشده است. بااینکه این شرکت‌ها سهامی عام و خصوصی‌تر شده‌اند.

بی‌تردید صرفاً خارج کردن پراید و ۴۰۵ از خط تولید کافی نیست چراکه خریداران با توان خرید خودروی ۲۰ میلیونی بلاتکلیف می‌مانند و اولین تأثیر این کار، افزایش بهای این خودروها خواهد بود و معلوم نیست خلأ ایجادشده چگونه پر خواهد شد. لذا، برای رسیدن به خودروهای باکیفیت یا باید قدرت خرید مردم از ۲۰ میلیون به محدوده ۲۵ تا ۳۰ میلیونی برسد یا دولت با مشارکت خودروسازان از طریق تسهیلات کم‌بهره به کمک این قشر بیاید.

به نظر می‌رسد دولت می‌تواند در جهت افزایش رفاه و ایمنی مردم با اختصاص وام کم‌بهره ۱۰ میلیون تومانی به خودروهای ۲۵ تا ۳۰ میلیونی، قدرت خرید را افزایش دهد و دامنه تقاضا را به خودروهای بالای ۲۵ تومانی برساند. ورود دولت به بحث خروج پراید و ۴۰۵ ضروری به نظر می‌رسد چراکه تولید خودرویی به قیمت و کیفیت پراید ممکن نیست و چه برسد به اینکه با ۵۰۰۰ دلار بتوانیم خودروی بهتر از پراید تولید کنیم. شاید این اتفاق در سطح خودروسازان جهانی نیز مقدور نباشد.

درهرصورت خودروی پرتعداد و ارزان، با داشتن آمار بالای تصادفات، همیشه در معرض نقد خواهد بود. ضمن اینکه معمولاً عوامل ایجاد تصادفات در مرحله بعدی موردتوجه قرار می‌گیرد. به‌عنوان‌مثال ناوگان حمل‌ونقل باری باسن متوسط ۲۵ سال حدود ۲۶ درصد از تصادفات منجر به فوت را ایجاد می‌کنند و برایشان خودروی ۲۰ یا ۴۰ میلیونی فرقی ندارد. همچنین بیشتر تصادفات در اثر کم‌خوابی و خستگی است و بیشتر باید افزایش کیفیت رانندگی موردنظر باشد؛ بنابراین افزایش کیفیت و ایمنی وسیله نقلیه ضرورت دارد اما کافی نیست.

لازم به ذکر است پراید به‌عنوان پرتعدادترین خودروی کشور، خدمات ارزشمندی را به قشر عظیمی از جامعه ارائه کرده است. ناوگان حمل‌ونقل شهری نیز مدیون این خودروست؛ اما وقت آن رسیده است دولت باتدبیر مناسب زمینه خروج آن و جایگزینی خودروهای مناسب را فراهم آورد. تکلیف دوباره به خودروسازان که اخیراً بر طبق لایحه هوای پاک مکلف به گارانتی اجباری شده‌اند، پروسه خروج را طولانی می‌کند. ضمن اینکه خودروسازان به‌عنوان شرکت‌های سهامی ده‌ها هزار سهامدار دارند و کسب سود و اتخاذ تدابیر مبتنی بر تولید سود از وظایف مدیران خودروسازی است. پاسخ به تقاضای ۲۰ میلیونی و انتقال خروج پراید و ۴۰۵ به سال ۹۷، استراتژی معقول خودروسازان است اما اگر دولت خروج سریع‌تر را مدنظر دارد بایستی با برنامه و ارائه تسهیلات با خودروسازان تعامل نماید.

 

 

بازاریابی کارآفرینانه با رویکرد فقرزدایی ارائه مدل‌های نوین کسب‌وکار در حوزه انرژی

بازاریابی کارآفرینانه با رویکرد فقرزدایی

ارائه مدل‌های نوین کسب‌وکار در حوزه انرژی

 

در میان گونه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی فقر بشری، محرومیت از دسترسی به انرژی پاک و ایمن، یکی ازجمله نمودهای امروزی فقر است که به‌رغم رشد و توسعه فناوری‌ها و دست‌یابی انسان به کرانه‌های دانش و نوآوری‌ها، نزدیک به نیمی از حیات بشری کره زمین با آن دست‌به‌گریبان است. در این راستا و با رویکرد افزایش دسترسی جمعیت محروم از انرژی با منابع پاک و مقرون‌به‌صرفه، بدون تردید کشورهای مستغنی از منابع طبیعی چون نفت و گاز، نقشی حیاتی و غیرقابل‌انکار ایفا می‌نمایند.

سرزمین ما نیز که در جایگاه دومین کشور متنعم از منابع گازی دنیا قرار دارد؛ با توجه به موقعیت استراتژیک و جغرافیایی منحصربه‌فرد بایستی در تعاملات بین‌المللی انرژی نقش پررنگ‌تری ایفا کند. این نوشتار گذر و نگری است تا اهمیت موضوع یادشده را از جهاتی چند در معرض کنکاش و باز توجه ناظران صاحب‌نظر قرار دهد.

درحالی‌که روند تولید جهانی گاز مایع به‌عنوان یکی از پاک‌ترین، ایمن‌ترین و درعین‌حال ارزان‌ترین منابع انرژی با استحصال از منابع طبیعی و یا فناوری‌های نوین به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای (حدود 30 میلیون تن سالانه) در حال افزایش است؛ انبوه چشمگیری از جمعیت کره زمین (حدود 3 میلیارد نفر!) یعنی نزدیک به نیمی از ساکنان این سیاره خاکی از دسترسی به انرژی و سوخت برای نیازهای اولیه زندگی خویش محروم می‌باشند؟! مقوله و مسئله‌ای که به‌واقع سهل و ممتنع می‌نماید. جالب‌تر آنکه در چند سال اخیر (به‌ویژه از 2012 به بعد) بشدت شاهد کاهش قیمت‌های این منبع در بازارهای جهانی حتی به شاخص یک‌چهارم قیمت‌های معاملاتی پیشین بوده‌ایم که همین امر موجب نگرانی و التهابات جدی در بین کشورهای تولیدکننده و صادرکننده گاز گردیده است؛ شاید در نگاه اول از منظر آموزه‌ها و معادلات اقتصادی چنین وضعیتی به دلیل افزایش تولید (مازاد عرضه) طبیعی می‌نماید که با فرض تائید چنین رویکردی، با طرح این پرسش اساسی مواجه خواهیم شد که چرا به‌رغم وجود تقاضای (پنهان) چندین برابری در سوی دیگر این معادله اقتصادی، اقدام یا استراتژی مؤثری از طرف کشورهای صادرکننده به‌منظور ایجاد تعادل (که فقط یکی از دستاوردهای مهم آن است) در بازار صورت نمی‌پذیرد؟! پرسشی که هم با رویکرد اقتصادی-کارآفرینی، هم با رویکرد اجتماعی ناظر به فقرزدایی وهم با رویکرد زیست‌محیطی شایسته واکاوی علمی و عملی است.

نابسامانی در عرضه و تقاضای گاز مایع، آلودگی زیستگاه‌های بشری و حیوانی به دلیل استفاده از سایر منابع نامناسب، به‌کارگیری انرژی‌های ناپاک و غیر ایمن، رشد شتابان شهرنشینی، جنگل‌زدایی و … موجب شده تا آمار مرگ‌ومیر انسانی سالانه ناشی از به‌کارگیری سوخت‌های غیراستاندارد و غیر ایمن حتی بیش از مالاریا، سل و HIV باشد. از طرفی مطالعات نشان می‌دهد که جهان شاهد رشد اقتصادی (GDP)، به‌ویژه رشد درآمد شخصی و همچنین رشد جمعیت حداقل در چشم‌انداز سه دهه آینده به‌ویژه در افریقا و آسیا خواهد بود.

لذا با توجه به مسائل اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی ناشی از موضوع یادشده به‌عنوان بخشی از این جورچین جهانی یکی از راهکارها و ابزار حل مسئله، ایجاد و ارائه مدل‌های نوین توسعه کسب‌وکار در این حوزه است که بایستی موردتوجه کشورهای صادرکننده گاز قرار گیرد. مدل‌های کسب‌وکار مبتنی بر «بازاریابی کارآفرینانه» با تأکید بر دو مؤلفه‌ی اصلی نوآوری و ریسک‌پذیری یکی از مهم‌ترین ابزارهای ایجاد و توسعه کسب‌وکارهاست که می‌تواند در راستای نیل به استراتژی‌های سازمانی مورداستفاده قرار گیرد. کاربست یک مدل کسب‌وکار با تعریف فرضیه ارزش متناسب با شرایط یادشده می‌تواند سبب شود صاحبان انرژی در نفوذ به بازارهای جدید برای افزایش سهم بازار و توسعه بازار به یک کسب‌وکار برد-برد نائل آیند. مدل کسب‌وکار مبتنی بر رویکرد یادشده می‌تواند به‌عنوان یک الگوی مهم با ویژگی‌هایی چون نوآوری، ریسک‌پذیری، بازتعریف اهداف اجتماعی کسب‌وکار، ایجاد، ارائه و کسب ارزش در این عرصه با بازار سازی، خدمات شایسته و حیاتی به عرضه‌کنندگان و به‌ویژه متقاضیان نادیده‌ی بازار ارائه نماید. نویسنده بر این باور است که می‌توان با عبور از نگاه محدودیت منابع، محدودیت توانایی­ها و نگرانی از عدم سودآوری کسب‌وکارها، به‌عنوان یکی از ابزارهای کسب‌وکار استراتژیک، الگوها و مدل‌های نوینی را برای خلق و ارائه ارزش به دیگران به‌ویژه جوامع محروم از طرفی و دستیابی به ارزش‌های پایدار و باثبات برای صادرکنندگان گاز مایع از طرف دیگر، به ارمغان آورد.

 

امیر هوشنگ کرمی پژوهشگر حوزه بازاریابی بین‌المللی گاز دانشجوی دکتری کارآفرینی کسب‌وکار

 

فعال عرصه کارآفرینی کشور و پیشتاز عرصه کارآفرینی استان هرمزگان

فعال عرصه کارآفرینی کشور و پیشتاز عرصه کارآفرینی استان هرمزگان

دکتر سید ابراهیم موسوی

 

یکی از اهداف اصلی نشریه دانشگاه کارآفرین معرفی کار‌آفرینان دانشگاهی این مرز و بوم می‌باشد، تا اساتید و دانشجویان بیش از پیش با پتانسیل هسته آکادمیک کشور عزیزمان آشنا شوند. لذا در این شماره قصد داریم با معرفی سید ابراهیم موسوی این مهم را ادامه دهیم که به بیان بسیاری، ایشان را به نوعی پدر کارآفرینی استان هرمزگان می‌دانند. در این مصاحبه سعی شده با سوال و جواب‌هایی مختصر و مفید ضمن صرفه‌جویی در زمان شما خواننده گرامی، زیر و بم افکار این کارآفرین را با شما در میان بگذاریم، باشد که نقطه شروعی باشد برای اینکه شما هم بدانید که اگر بخواهید قطعاً می‌توانید.

در ذیل می‌توان به برخی از سوابق علمی، پژوهشی و اجرایی ایشان اشاره نمود:

 

  • دانشجوی دکتری کارآفرینی گرایش آموزش عالی
  • رییس دانشگاه علمی کاربردی میناب
  • رییس سابق شورای شهر میناب در استان هرمزگان
  • دبیر سابق آموزش و پرورش استان هرمزگان
  • مدرس کار‌آفرینی
  • سرمایه‌گذار و موسس پروژه عظیم دهکده کارآفرینی هرمزگان
  • مشاور بسیاری از نهادهای دولتی و کسب‌وکارهای خصوصی در استان هرمزگان

 

از چند سالگی وارد عرصه کسب و کار شدید؟

از حدود 7 سالگی و دوره دبستان وارد کسب و کار‌های کوچک روستایی مانند فروش خرما یا لیمو که از محصولات عمده روستا بود، به قصد کمک به پدر که ایشان عامل اصلی ایجاد دیدگاه روی‌آوردن به کسب و کار حلال در بنده بودند، شدم. یاد گرفتم در گرمای سوزان تابستان و دمای 40 الی 50 درجه کار کنم و لیمو و خرما را برای عرضه به بازار جمع‌آوری کنم و این جرقه‌ای بود برای ایجاد تفکر داشتن کسب و کاری مستقل در بنده.

 

آیا تا به حال کارمند بودید؟

بلی کارمند که شدم، 3 تا 4 بار کارمند شدم، از کار‌هایی دولتی زود فاصله می‌گرفتم، هم علاقه‌ای به پشت میز‌نشینی نداشتم، هم اینکه احساس می‌کردم در فضای بیرون بیشتر می‌توانم مفید باشم، بیشتر ترجیح می‌دادم به جای اینکه حقوق بگیرم تلاش کنم تا حقوق بدهم، به جای اینکه به فکر یک حقوق برای خودم باشم، به فکر دادن 40 تا 50 حقوق برای دیگران بودم. زمانی که دیپلم گرفتم مدتی در شهرداری میناب و در دفتر‌فنی کار می‌کردم چون رشته دوره دبیرستانم ریاضی فیزیک بود و همراه مهندسین کار نقشه‌کشی، نقشه‌برداری، محاسبات و . . . را یاد گرفتیم و بعد از ظهر‌ها هم به همراه یکی از مهندسین در دفتر‌فنی خصوصی کار می‌کردیم و به نوعی کار مهندسی عمران را در این مدت به طور کامل یاد گرفتم. در زمان تحصیل در دانشگاه در رشته مهدسی صنایع در اوایل دهه 70 و در حین آن به واسطه تجربه‌کار در شهرداری در دفتر‌فنی سازمان برنامه بودجه سابق به صورت کار ساعتی و کار اصلاح نقشه‌های هوایی استان هرمزگان را انجام می‌دادم. یک سال هم در بخش صنایع روستایی سازمان جهاد کشاورزی بودم و مرتبط به تحصیلات دوره کارشناسی کار ‌کردم و بعد مدتی در بخش آمار سازمان برنامه بودجه مشغول به کار شدم و بعد به خدمت سربازی رفتم و بعد از آن در سال 77 اولین کار رسمی را شروع کردم.

 

اولین کار مستقل شما چه بود؟ در حال حاضر بزرگترین پروژه شما چیست؟

در سال 1377 یک فروشگاه گیاهان دارویی را در میناب با توجه به نیاز مبرم بازار تاسیس کردم و البته علاقه و بستر مناسب این کار که از سوی خانواده پدری در این حوزه وجود داشت و کار عطاری و گیاهان دارویی را از پدر‌بزرگ فقیدم یاد گرفته بودم و به همین دلیل مصمم پا به این عرصه گذاشتم و بسیار موفق شدم و نتیجه شروع این کار در سال 77 این شد که حدود 30 نفر از اقوام دارند به صورت مستقیم یا غیر‌مستقیم کسب روزی می‌کنند که حدود 5 فروشگاه در میناب در این حوزه توسط خانواده نزدیک ما اداره می‌شود.

در سال 78 اولین مرکز آموزش رایانه را در شهرستان میناب راه‌اندازی کردم که در آستانه سال2000 میلادی بود. اولین شرکت تجهیزات رایانه را در میناب راه‌اندازی کردم که نتیجه این کار آموزش حدود 2500 نفر در سطح اپراتوری رایانه و مهارت‌های ICDL بود که تا سال 1384 این آموزشگاه را اداره می‌کردم، البته به طور همزمان در سال 1378 در اداره کار هم مشغول به کار بودم (به صورت پیمانی) و در سال 1380 استعفا دادم. در سال 1380 جذب شرکت تاید‌واتر هرمزگان شدم و 1 سال با این شرکت همکاری داشتم و از سال 1384 کلنگ راه‌اندازی مرکز علمی کاربردی شهر میناب را زدم.

جرقه تاسیس این مرکز از سال 1382 ایجاد شد و افق آن در دوره تحصیل توسط جناب آقای دکتر توفیق (معاون فعلی پژوهشی وزارت صنعت، معدن و تجارت) ایجاد شد و موفق شدم در سال 1387 مجوز این مرکز را اخذ کنم و افتخار می‌کنم که تا به حال حدود 2000 نفر در مقاطع کاردانی و کارشناسی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شدند (در چهار گروه صنعت، فرهنگی، مدیریت و خدمات کشاورزی) و در حال حاضر حدود 1000 نفر دانشجو داریم و خوشبختانه از سال 1389 به فکر اشتغال دانشجویان بعد از فارغ‌التحصیلی بودیم و ایجاد بستر مناسب راه‌اندازی کسب و کار توسط فارغ‌التحصیلان برای پاسخ به نیاز‌های منطقه‌ای و استانی، دغدغه ذهنی من در 24 ساعت شبانه روز بود، در همین‌حال روی برنامه پنجم مطالعه می‌کردم که برخوردم به بحث احداث دهکده‌های کارآفرینی که متاسفانه متولی آن در قانون به طور دقیق مشخص نبود، به هر حال مشغول به کار شدم و اساسنامه‌ای برای احداث دهکده کارآفرینی تدوین کردم و اولین مدل دهکده کارآفرینی را در شهرستان میناب در سال 1389 را آغاز کردم و موفق شدم در سال 1390 مجوز‌های لازم را اخذ کنم و در اردیبهشت 90 پروژه کلنگ خورد و در حال حاضر پروژه در حدود 80 درصد پیشرفت فیزیکی دارد و علت عقب بودن هم بروکراسی نا‌کار‌آمد اداری و نظام بانکی بوده است، و مانع‌تراشی در عرصه کارآفرینی که در جامعه ما وجود دارد. این پروژه افق روشنی را برای فارغ‌التحصیلان مرکز علمی کاربردی میناب دارد.

این پروژه طوری طراحی شده که در 4 گروه آموزشی ما یعنی، صنعت، کشاورزی، مدیریت و فرهنگ برای فارغ‌التحصلان چشم‌انداز اشتغال تعریف کرده است. این پروژه 4 فاز دارد که فاز 1 در حوزه کشاورزی امسال به بهره‌برداری می‌رسد (با توجه به ظرفیت‌ها و پتانسیل منطقه) که شامل بسته‌بندی خرما، و محصولات کشاورزی، زرراعی، شیلاتی و همچنین سردخانه‌های بالای صفر نگهداری محصولات کشاورزی که پوشش دهنده ضعف عمده در نگهداری محصولات است که متاسفانه در گذشته و حال کشاورزان در فصل برداشت محصولات را به قیمت بسیار ارزان به بازار داده و می‌دهند و امکان عرضه در سایر ایام سال وجود نداشت. در بخش کشاورزی تاکید ما بر روی بسته‌بندی محصولات با فناوری‌نوین و همچنین تولید محصولات سالم هست. در فاز اول 20 هکتار زمین در نظر گرفتیم تا جهت تولید در بخش کشاورزی و بسته‌بندی مناسب در بخش صنعت استفاده کنیم.

در حوزه خودرو بخش فنی شامل مکانیک خودرو، جوشکاری صنعتی، بحث معماری داخلی ساختمان، نقشه‌کشی صنعتی و همچنین بخش انفورماتیک از عناصر بخش صنعت ما هستند که به لطف خدا ما دانشجویان زیادی که همگی دارای توانمندی اجرایی هستند تربیت کردیم که در حال حاضر هم بسیاری از آن‌ها مشغول به کار هستند. در بخش دامپروی نیز پرورش شتر مرغ، مرغ محلی و مرغ‌های تخم‌گذار محلی، از برنامه‌های ما خواهد بود. در حوزه مدیریت و فرهنگ نیز می‌توان به بحث گردشگری روستایی و دوره‌های آموزشی مربوط به آن اشاره نمود، ضمناً در این حوزه ما صنایع دستی را نیز در اولویت‌های برنامه خود داریم. شهر میناب شهر فرهنگ، تئاتر و سینما است که با توجه به وجود رشته فرهنگ در دانشگاه میناب، توسعه هنری شهرستان با رویکرد موسیقی و تئاتر است (هم در بحث آموزشی و در حوزه اشتغال). در حال حاضر شهر میناب سینما ندارد اما به همت مدیران ارشاد شهرستان سالن این اداره در اختیار فیلم دوستان و علاقه‌مندان به هنر قرار گرفته و این را نیز بگویم بازیگران بزرگی از میناب پا به عرصه سینما گذاشتند که در میان آن‌ها می‌توانم به دوست و همکلاسی عزیزم جناب آقای کورش زارعی اشاره کنم که در فیلم یوسف پیامبر، نقش برادر حضرت یوسف را در زمان عزیزی مصر به عهده داشتند.

شایان ذکر است ما در دل این دهکده یک پژوهشکده کارآفرینی خواهیم داشت که در آن از وجود اساتید برجسته و فارغ‌التحصیلان رشته کارآفرینی استفاده خواهد شد تا منبع تغذیه این دهکده از طریق راه‌اندازی و تقویت مرکز رشد، مرکز تحقیق و توسعه و همچنین تقویت هسته آکادمیک دانشگاه علمی‌کاربردی میناب شود. نکته قابل توجه اینجاست که این رویکرد باعث افزایش جذب دانشجویان مرکز ما نیز شد. اگر فقط 20 درصد مسئولین توجه و پشتیبانی بیشتری از رویکرد و فعالیت‌های ما داشته باشند ما بهبود 100 درصدی در عملکرد خود خواهیم داشت. ضمناً جا دارد گله‌ای از مسئولین داشته باشم که هنگام اخذ تسهیلات یا . . . به خاطر عدم نگرش صحیح به کارآفرینی با سنگ‌اندازی در امور واقعاً سرعت ما را کم کرده و می‌کنند و بنده این مشکل را همه‌جا بیان کردم، کارمندان، کارشناسان و مدیران متاسفانه درک صحیحی از نقش یک کارآفرین در رشد و توسعه اقتصادی و رفاه مردم کشور ندارند، که این رفتار و عملکرد علاوه بر صدمه به کار‌آفرینان و صدمه به رشد کشور، به آینده فرزندان این سرزمین نیز ضرر وارد می‌کند.

بنده به جای اینکه بروم در تهران یا بندرعباس کسب و کار ایجاد کنم و زود‌تر هم به سود برسم، تصمیم گرفتم این کار را در روستا انجام دهم، در قانون برنامه پنجم توسعه گفته شده بود که کسانی که در روستا دست به این‌گونه فعالیت‌ها بزنند 50 درصد از سرمایه‌گذاری باید به صورت بلا‌عوض توسط دولت انجام شود اما متاسفانه این مهم اتفاق نیفتاد و علاوه بر آن با نا‌مهربانی مسئولین نیز مواجه بودیم. متاسفانه در هرمزگان و میناب بیشتر خانواده‌ها دوست دارند فرزندانشان جذب مشاغل دولتی شوند و اصلاً با فرآیند راه‌اندازی کسب و کار مستقل آشنایی ندارند. بسیاری از دانشجویان با قوانین نظام‌صنفی، با فرآیند اخذ تسهیلات بانکی و . . . آشنایی ندارند که ما در دهکده کارآفرینی ظرفیت آموزش در این حوزه‌ها را فراهم کرده‌ایم.

یک مرکز خلاقیت و آموزش کارآفرینی در این دهکده پیش‌بینی شده است. که حتی فردی بی‌سواد هم اگر به ما جهت راه‌اندازی کسب و کار رجوع کرد، ما نگرش، دانش و تجربه لازم را به او بدهیم. ضمناً این را نیز به جرات بگویم که بیش از 70 درصد فارغ‌التحصیلان ما با توجه به مشاوره‌‌های کارآفرینی صورت گرفته در حال حاضر مشغول به کار هستند و این ادعا قابل راستی‌آزمایی است و این را با قاطعیت می‌گویم که بعد از اتمام فاز‌های دهکده، 100 درصد دانشجویان جویای کار ما می‌توانند، به هدف کسب‌وکار خود نایل شوند. اما این نیازمند نهادینه‌کردن فرهنگ کارآفرینی در تمام سطوح جامعه است. ضمن اینکه نیازمند به تامین مالی است، نه سنگ‌اندازی بانک‌ها در اعطای تسهیلات، من به خاطر حس تعلق و وابستگی از کار دهکده عقب‌نشینی نکردم اما با مشکلات زیادی در این عرصه روبرو شدم که این سنگ‌اندازی‌ها در واقع سرعت‌گیر‌هایی بر سر راه رشد و توسعه اقتصادی استان و به تبع آن کشور خواهد بود، اما من با ایمان، خود را وقف آموزش، کسب و‌کار و کارآفرینی استان و جامعه کردم و هیچ نگرانی ندارم، اما از مسئولین محترم می‌خواهم که تشریف بیاورند و بررسی کنند که ما در روستایی با این نرخ جمعیت چه کاری را کلنگ زدیم، روستایی که دارای چشم‌انداز استراتژیک روشنی است، چه کسی به ما کمک کرد؟

کسی برای بازدید از این پروژه آیا تا به حال آمده است؟ بعد از کلنگ زنی در سال 90 همه رفتند و ما را تنها گذاشتند، 6 سال است که به خاطر دریافت 3 میلیارد تومان تسهیلات، پروژه با کندی پیش رفته، البته2 میلیارد هم خودم سرمایه‌گذاری کردم، خواهش دارم از مسئولین که توجه به کارآفرینان را بیشتر کنند. شاید این مهم نیاز به آموزش کارآفرینی در تمام نهاد‌ها و سازمان‌ها داشته باشد تا به صورت فراگیر آموزش کارآفرینی انجام شود، شاید بهتر باشد آموزش فرهنگ کارآفرینی جزو رئوس دوره‌های ضمن خدمت باشد، که البته اولین برداشت برای خود سازمان خواهد بود تا در اداره بهتر و همچنین کارآفرینی سازمانی قدم‌های محکمی را بر دارد و از نتایج آن منتفع شود، ضمن اینکه ما باید از طریق مراکز رشد و واحد‌های تحقیق و توسعه به بحث تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی در صنعت بپردازیم، چیزی که متاسفانه غافل هستیم، بنده با توجه به تحقیقاتم در حال اجرای این مدل در شهر خود هستم.

 

شعار دهکده کارآفرینی ما این است که دهکده کارآفرینی نماد اقتصاد مقاومتی

تمام موادی که در این دهکده مورد استفاده قرار خواهد گرفت همگی ساخت داخل و به بیانی بهتر منطقه‌ای خواهد بود، تا در عمل از تولید داخلی حمایت داشته باشیم، به دنبال تولید محصولات لوکس نیستیم و بیشتر به دنبال کیفیت ایرانی هستیم و برند ما نیز دهکده کارآفرینی شهرستان میناب می‌باشد،  هدف اصلی ما تبدیل علم و پزوهش خلق ارزش و تولید ثروت خواهد بود.

 

در حال حاضر چند کسب و کار را به صورت همزمان اداره می‌کنید؟

در حال حاضر یک مرکز مشاوره کارآفرینی، مرکز علمی کاربردی میناب، دهکده کارآفرینی، مرکز آموزش راه‌دور برای دانش آموزان دبیرستان، مرکز نوآوری که اخیراً فعال شده، مرکز آموزش رایانه که هنوز فعالیت دارد و هر کاری که کسب و کار حلال باشد ما انجام می‌دهیم.

 

چند خواهر و برادر هستید و چند نفر آنها کارآفرین هستند؟

من خودم به این باور نرسیدم که کارآفرین هستم یا خیر! ما در مسیر کارآفرینی هستیم. 5 خواهر و برادر هستیم و هیچ‌کدام کارمند دولت نیستیم و همگی کسب و کار مستقل و آزاد داریم و به نوعی زیر چتر تفکر خودم کسب و کار ایجاد کردند و به آن‌ها همیشه مشاوره دادم و در بخش‌های نظیر فرهنگی، کشاورزی، آموزشی ، صنایع دستی و  . . . فعالیت می‌کنند.

 

آیا از وضع موجود زندگی خود پشیمان هستید؟ دوست داشتید کارمند بودید و زندگی آرام‌تری می‌داشتید؟

من کاری را انجام می‌دهم که قلباً به آن اعتقاد دارم، من تا سال 93 کارمند آموزش پرورش بودم و شاید برای خیلی‌ها آرزو بوده، اما من به علت مشغله زیاد از این کار استعفا دادم، از اینکه این مسیر را انتخاب کردم به هیچ‌وجه پشیمان نیستم، فقط از نامهربانی‌هایی که بر سر مسیر کارآفرینی و ایجاد کسب و کار برای جوانان،  توسط مسئولین شهری و استانی ایجاد می‌شود گلایه‌مندم. و‌گرنه از انتخاب این مسیر به هیچ‌وجه پشیمان نیستم، عاشق این مسیر هستم و همیشه سر کلاس درس کارآفرینی به دانشجویان می‌گویم، که افتخار می‌کنم که بالای درخت رفتم و محصول چیدم و بردم و به بازار فروختم و خار لیمو و خرما در دست و سر و پیشانی من رفته و در گرما، سخت کار کردیم و سختی‌های آن دوره قطعاً سخت‌تر از این دوره بوده است. البته، سختی عرصه کسب و کار بسیار شیرین است.

 

افق کارآفرینی استان هرمزگان را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

استان هرمزگان به نام پایتخت اقتصادی کشور نام‌گذاری شده است، اما چه انتظاری از این پایتخت باید داشته باشیم؟ اما همه شاخص‌ها باید بر‌اساس یک پایتخت اقتصادی واقعی تعریف شود، این نهاده‌ها باید به گونه‌ای تولید‌کننده ثروت باشد که این نام برازنده فعالیت‌ها باشد نه فقط یک شعار! وقتی می‌بینیم بانک‌های ما اختیار اعطای تسهیلات بالای یک میلیارد را ندارند و بیش از آن باید توسط تهران مصوب شود، آیا با این شرایط می‌توان گفت که این استان پایتخت اقتصادی است؟ استانی که واقعا همه چیز دارد، از معدن تا کشاورزی، از شیلات تا سرمایه ‌انسانی سخت‌کوش، از گردشگری تا همه چیز پس چرا ما هنوز به آرزوی این پایتخت اقتصادی نرسیدیم؟ چرا؟ چون ترکیب بهینه‌ای از این عوامل شکل نگرفته، لذا باز هم نقش آموزش و توانمد‌سازی است، تا وقتی مثلث موفقیت شکل نگیرد اتفاق مثبتی نخواهد افتاد:

 

کارآفرینی

دانایی                توانایی

 

پله‌های اصلی کارآفرینی، دانایی و توانایی است که ما در دهکده کارآفرینی بر اساس همین مدل پیش می‌رویم، تا منحنی عمر کسب‌وکار را تداوم ببخشیم. استان هرمزگان در عرصه صنعت و خدمات دارای ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل زیادی است که نیاز به ترکییب بهینه دارد و خلا  اصلی، توانمند‌سازی نیروی انسانی در تماس سطوح جامعه این استان است.

 

به امید موفقیت همه کارآفرینان

سید ابراهیم موسوی

خدمت‌گزار مردم عزیز ایران

 

تحلیل محیط کسب‌وکار؛ بررسی وضعیت صنعت خودرو

تحلیل محیط کسب‌وکار؛ بررسی وضعیت صنعت خودرو

 

 

علت توجه دولتها به بخش خودرو

حمایت از بخش تولید به جهت ایجاد اشتغال و افزایش تولید ناخالص ملی موردتوجه دولت‌هاست. دولت‌ها با اخذ مالیات و عوارض از تولید خودرو منتفع می‌گردند. به‌طوری‌که از تولید نود میلیون دستگاه خودرو در سال 2015 با گردش مالی سه هزار میلیارد دلاری، حدود شش‌صد میلیارد دلار برای دولت‌ها درآمد ایجادشده است. سهم صنعت خودرو از GDP چین 7 درصد و در هند 6 درصد است. تولید ناخالص ملی کشور در سال 2015، 400 میلیارد دلار بوده است که سهم بخش صنعت حدود 16 درصد است که صنعت خودرو بیش از 3 درصد آن را عهده‌دار بوده است. این در حالی است که مالیات کمتر از 7 درصد تولید ناخالص ملی را شکل می‌دهد و بخش معدن تنها 1.2 درصد سهم دارد.

ارزبری صنعت خودرو 2.5 میلیارد دلار است اما جایگزینی تولید با واردات خودرو باعث خروج 13 میلیارد دلار ارز می‌گردد. بنابراین این صنعت بیش از 10میلیارد دلار صرفه‌جویی ارزی عاید کشور می‌نماید. موضوع بعدی کسب درآمد قابل‌توجه توسط نهادهای عمومی و دولتی است به‌طوری‌که به ازای 1 میلیون خودروی تولیدی؛ گمرک، تأمین اجتماعی، دارایی، بانک‌ها و تأمین‌کنندگان مالی و بیمه‌ها، درمجموع بیش از 10 هزار میلیارد تومان دریافت می‌نمایند. با افزایش تولید خودرو به 2 میلیون خودروبر اساس برنامه توسعه ششم، نهادهای عمومی و دولتی، سالانه به 20 هزار میلیارد درآمد خواهند رسید. همه این مسائل وجود و توسعه صنعت خودرو را توجیه می‌نماید.

تأمین مالی و اوراق بدهی

شرکت‌های بزرگ جهت تأمین مالی هزینه‌های خود با دشواری‌های بزرگی دست‌به‌گریبان‌اند و گاه تسهیلات با نرخ 30 درصد را به‌ناچار برای تأمین مالی خود می‌پذیرند. با تسهیلات 30 درصدی و مازاد نیرو، چگونه می‌توان با رقبای خارجی رقابت کرد. با رقبای خارجی که به نرخ 2 یا 3 درصد تأمین مالی می‌شوند و حکم محدودیت تعدیل نیرو ندارند و تکلیف‌های آن‌چنانی از سوی دولت خود ندارند، رقابت کار سختی است. شیوه جدیدی که اخیراً برای تأمین منابع مورداستفاده قرار گرفت اوراق مرابحه بود که شرکت سایپا با انتشار 500 میلیارد تومان از این اوراق با نرخ سود 18 درصدی، گام بزرگی در جهش کاهش هزینه‌های مالی برداشت و نشان داد امیدوار شدن به بانک‌ها با دارایی‌های سمی بالا و نرخ تسهیلات با فرمول نامعلوم، نمی‌تواند نسخه شفابخشی باشد و بازار سرمایه بهترین محل برای تأمین مالی شرکت‌های بزرگ و متوسط است.

ضرورت اصلاح ساختار مالی

با صورت‌های مالی جدید و ساختار جدید، شرکت‌ها  نفس دوباره می‌کشند. اصلاحات مالی در شرکت‌ها ضرورتی حیاتی است که با آن روح جدید در شرکت دمیده می‌شود و چابکی و انعطاف مالی، سرعت حرکت شرکت را دوچندان می‌نماید. ضمن اینکه جذب شرکای خارجی راحت‌تر صورت می‌پذیرد. مسئله‌ای که نیاز فعلی شرکت‌های متوسط و بزرگ است. دولت در شرکت‌هایی که  در آن‌ها سهم دارد  نه توان تزریق منابع دارد و نه اجازه تعدیل نیرو می‌دهد. بنابراین جذب منابع ارزان داخلی و خارجی در جهت کاهش هزینه مالی و همچنین توسعه شرکت‌ها یکی از الزامات در موفقیت شرکت‌هاست. با توجه به تجربه موفق برخی شرکت‌ها مثل سایپا، شایسته است دولت با تهیه دستورالعمل مناسب و از طریق برگزاری همایش و دوره آموزشی و هم‌چنین طراحی مشوق‌های مناسب، همه مدیران شرکت‌ها را به اصلاح ساختار مالی ترغیب نماید. لازم به ذکر است مدیریت جهادی و توجه به اقتصاد مقاومتی در کنار اصلاح ساختار مالی در سایپا، افزایش تولید بیش از 50 درصدی را رقم‌زده است.

برنامه ششم و توسعه ناوگان حمل‌ونقل عمومی

در برنامه توسعه ششم برای بخش صنعت و معدن، متوسط رشد سرمایه‌گذاری  18.8 درصدی در نظر گرفته‌شده است. متوسط رشد اشتغال 3.4 درصد و متوسط رشد سالانه بهره‌وری عوامل تولید 4.5 درصد هدف‌گذاری شده است.

در این برنامه، تولید خودرو سواری و وانت که در سال 94، یک‌میلیون و بیست هزار دستگاه بوده است برای انتهای برنامه (سال 99) 2 میلیون دستگاه پیش‌بینی‌شده است. تولید خودروی تجاری مثل کامیون و … از 20 هزار دستگاه در سال 94 به 60 هزار دستگاه در پایان برنامه خواهد رسید. بر اساس این برنامه، متوسط طول عمر مینی‌بوس از 24.6 سال به 18 سال، اتوبوس از 12.7سال  به 12.5، سواری بین‌شهری از 8.2 سال  به 8 و متوسط طول عمر ناوگان باری از 17.3 به 15 سال در پایان برنامه کاهش خواهند یافت.

این هدف‌گذاری‌ها نشانگر توجه به نوسازی ناوگان شخصی و عمومی است و برای خودروسازان نوید تلاش و افزایش تولید دارد. اما با توجه به‌سرعت پیش‌بینی‌شده برای کاهش متوسط سن ناوگان حمل‌ونقل عمومی، کاهش آلودگی و رسیدن به هوای پاک سخت خواهد بود و نیاز است به بحث نوسازی ناوگان حمل‌ونقل عمومی بیش‌ازپیش توجه گردد.

 

نویسنده:

حسین محمودی اصل

مدرس دانشگاه و کارشناس اقتصاد و کارآفرینی