نوشته‌ها

پیش به‌سوی زنجیره تأمین دیجیتال

پیش به‌سوی زنجیره تأمین دیجیتال

الزامات دیجیتالی شدن زنجیره‌های تأمین

 

افزایش نوآوری‌های تکنولوژی باعث ایجاد موج‌های بزرگی در صنایع‌‌ مختلف می‌شود و در این میان لجستیک و زنجیره تأمین قطعاً یکی از بخش‌های تحت تأثیر است. عموماً صنعت لجستیک و زنجیره تأمین به استفاده بسیار زیاد از فرآیندهای دستی و مقادیر زیادی از داده‌های ذخیره‌شده به روش‌های مختلف و در مکان‌های متفاوت، شهرت دارد؛ و درست به همین دلیل است که می‌تواند از اجرای فناوری‌های جدید و پیروی از خلاقانه‌ترین روندهای لجستیک‌‌‌ و زنجیره تأمین، بیشترین سود را داشته باشد.

 

چند نکته که در مورد تبدیل به زنجیره تأمین دیجیتال باید بدانیم:

  1. شرکت‌ها برداشت‌ها و تعاریف مختلفی از «انتقال زنجیره تأمین دیجیتال» دارند. برای برخی از شرکت‌ها به معنای استفاده از روبات‌های متحرک مستقل و دیگر اشکال رباتیک در زنجیره تأمین است. برای برخی، به معنای استفاده از یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی برای زنجیره تأمین کلان داده‌ها است؛ و برای برخی، به معنی داشتن داده‌های دیجیتال بهتر برای پشتیبانی از کل زنجیره تأمین شامل تمامی چرخه‌های موجود در شرکت است. درنتیجه ابتدا باید تعریفی از زنجیره تأمین دیجیتال متناسب با رویکرد شرکت ارائه نمود.
  2. اگر یک شرکت روی پروژه‌های دیجیتال که برای جایگزین کردن فرایندهای دستی موجود در چارچوب شرکت طراحی‌شده متمرکز باشد، رویکرد زنجیره تأمین آن‌ها به دیجیتال شدن ناپخته است. به‌عنوان‌مثال، قرار دادن یک سیستم مدیریت انبار برای جایگزینی داده‌های دیجیتال به‌جای استفاده از کاغذ و مداد در انبار، شکل محدودی از دیجیتال‌سازی خواهد بود. این کاری است که شرکت‌ها باید سال‌ها پیش انجام می‌دادند. “​بزرگ فکر کنیم.”
  3. پر کردن سیاهچاله‌های اطلاعاتی که در بیشتر شرکت‌ها در کل زنجیره تأمین وجود دارد می‌تواند یک پروژه تبدیل به دیجیتال باشد که در سطح بلوغ بسیار بالاتری عمل می‌کند که به معنای ارتباط با تأمین‌کنندگان، مشتریان و شرکای کلیدی در رده‌های متعدد زنجیره تأمین توسعه‌یافته یک شرکت است.
  4. خواه یک شرکت با تمرکز بر رباتیک در پی برطرف کردن خلأ اطلاعات در چهارچوب شرکت باشد و خواه گرفتن داده‌های دیجیتالی بهتر برای پشتیبانی کل زنجیره تأمین را مدنظر داشته باشد، هوش مصنوعی و یادگیری ماشین نقش اصلی را خواهند داشت. ​
  5. برای یک زنجیره تأمین توسعه‌یافته، اتصال دیجیتالی به شرکای تجاری حائز اهمیت است. بازار جدیدی به نام شبکه‌های همکاری زنجیره تأمین (SCCN)‏برای تسهیل این امر پدید آمده است. طبق تحقیقات بازار، این بازار بیش از ۳ میلیارد دلار درآمد سالانه دارد و با نرخ دورقمی رشد می‌کند.​
  6. شبکه همکاری زنجیره تأمین یک راه‌حل مشترک برای فرایندهای زنجیره تأمین است که بر روی یک ابر عمومی ساخته‌شده است؛ یک معماری منحصربه‌فرد «بسیار به بسیار» که تمامی شرکای تجاری را پشتیبانی می‌کند. “بسیار به بسیار ” اشاره دارد به بسیاری از شرکت‌کنندگان در یک شبکه که قادر به همکاری با بسیاری از شرکای دیگر هستند و بسیاری از شرکت‌کنندگان که قادر به دسترسی به بسیاری از منابع داده‌های رویدادی نرمال شده حیاتی برای عملیات زنجیره تأمین هستند.​
  7. یک برند در بازار جدید چطور می‌تواند بیش از ۳ میلیارد دلار درآمد داشته باشد؟

پاسخ بسیار ساده است؛ زیرا اصلاً جدید نیست! بلکه، نشان‌دهنده اهمیت روزافزون شرکت‌های تحلیلگر صنعت پیشرو است که به دلیل افزایش تمرکز بسیاری از شرکت‌ها بر دیجیتالی شدن، به این مجموعه راه‌حل پیوستند. Gartner نام این بازار را «شبکه‌های تجاری زنجیره تأمین چند سازمانی» می‌گذارد، IDC آن را «شبکه‌های بازرگانی زنجیره تأمین چند سازمانی» و ARC از اصطلاح دقیق‌تر «شبکه‌های همکاری زنجیره تأمین» استفاده می‌کند. در کل، منصفانه‌تر است که بگوییم این بازار به‌تازگی نام‌گذاری شده است نه اینکه بازار کاملاً جدید باشد.

  1. ممکن است “تأثیرات شبکه ” در ارتباط با بازار SCCN وجود داشته باشد که سعی دارد تأمین‌کنندگان پیشرو در طول زمان را به‌طور روزافزون بزرگ‌تر و مسلط‌تر نماید. زمانی که شرکت یا طرف تجاری به یک شبکه پیشرو متصل شد، شرکای تجاری می‌توانند اطلاعات زنجیره تأمین الکترونیکی را با یکدیگر تبادل کنند. ارزش شبکه با تعداد شرکای تجاری متصل به آن افزایش می‌یابد. افزودن هر شرکت جدید آن شرکت را قادر می‌سازد تا با مشتریان موجود در شبکه ارتباط برقرار کند. برای شبکه‌های دارای نرم‌افزار تأمین، به کاربران موجود شبکه اجازه می‌دهد تا با مشتری جدید در شبکه، تجارت کنند.​
  2. فرمت‌های مختلف پیام فرآیندهای زنجیره تأمین شامل برنامه، منبع، ساخت، تحویل، برگشتی‌ها، ریسک‌های زنجیره تأمین و تدارکات زنجیره تأمین را پشتیبانی می‌کنند. در برخی موارد، برنامه‌های کاربردی زنجیره تأمین واقعی حتی فراتر از پلتفرمی برای پشتیبانی از برنامه، منبع، ساخت و غیره حرکت می‌کنند. تحقیقات بازار شرکت ARC نشان می‌دهد که مقوله‌های تحویل و منابع عمده‌ترین مقوله‌های پیغام‌رسانی و کاربردی هستند. ​
  3. اتصال همیشه نباید از طریق شبکه باشد. OpenText و IBM توانایی خود را برای اتصال مشتریان به شبکه خود برای تسهیل همکاری زنجیره تأمین نشان می‌دهند؛ اما آن‌ها اشاره می‌کنند که امکان دارد شرکای تجاری‌ای وجود داشته باشند که یک شرکت ممکن است بخواهد مستقیماً به برج کنترل زنجیره تأمین آن‌ها متصل شود، نه از طریق شبکه. هر دو تأمین‌کننده انواع ابزارهای یکپارچه‌سازی را ارائه می‌دهند. به این استراتژی با عنوان یک استراتژی “ترکیبی ” برای همکاری زنجیره تأمین اشاره می‌شود. ​
  4. شرکت‌های تحلیل‌گر صنعتی که راهنمای انتخاب تأمین‌کنندگان را انجام می‌دهند، تمایل به‌قرار دادن تأمین‌کنندگان شبکه همکاری با مجموعه گسترده‌ای از برنامه‌های کاربردی زنجیره تأمین و شبکه‌های بزرگ به‌عنوان رهبران دارند؛ اما ارائه‌دهندگان نرم‌افزارهای کاربردی تحویل کالا و برنامه بر اساس نرخ بازگشت سرمایه فوق‌العاده برای مشتریان می‌توانند با مدیریت حمل‌ونقل و کاربردهای برنامه‌ریزی زنجیره تأمین درآمد خوبی برای آن‌ها داشته باشند.
  5. برج کنترل زنجیره تأمین نیز سطح بالایی از بلوغ دیجیتال را نشان می‌دهد. برج کنترل اصطلاحی است که بر دید زمان واقعی دلالت دارد؛ اما دید چه چیزی؟ حمل‌ونقل؟ فرآیند یکپارچه برنامه‌ریزی کسب‌وکار؟ موجودی محصول تمام‌شده؟ وضعیت کار در کارخانه؟ ریسک‌های زنجیره تأمین؟ باید گفت که در حالت ایده آل همه این‌ها را شامل می‌شود.​
  6. علاوه بر این، از طریق ارتباط با ریسک زمان واقعی و داده‌های مرتبط بازمان مورد انتظار تحویل و توانایی انجام برنامه‌ریزی مستمر برای کاهش اثرات رویدادهای غیرمنتظره، یک پلتفرم شبکه همکاری مفهوم کلی از این‌که یک برج کنترل باید چه باشد را پشتیبانی می‌کند. برنامه‌های ریسک و برنامه‌ریزی زنجیره تأمین مهم‌ترین برنامه‌های SCCN هستند که برج‌های کنترل قوی را احاطه کرده‌اند.
  7. راه‌حل‌های ریسک زنجیره تأمین مبتنی بر یک نقشه نهایی از زنجیره تأمین مشتری، تأمین‌کنندگان آن‌ها (‏حتی تأمین‌کنندگان ردیف دوم یا سوم)‏، چگونگی جریان کالا از کارخانه‌ها و انبارهای خاص، از طریق بندرها خاص و غیره به زنجیره تأمین یک شرکت می‌باشد. این راه‌حل‌ها صدها هزار سایت خبری و اجتماعی را ازنظر شرایطی مانند آتش‌سوزی کارخانه، انفجار بندر و بسیاری از اصطلاحات مرتبط کنترل می‌کنند تا هشدارهای اولیه یک مشکل در زنجیره تأمین گسترده را انجام دهند. داده‌های ریسک زنجیره تأمین نیز می‌تواند بر اساس داده‌های زمان واقعی در مورد زمان مورد انتظار تحویل ازجمله اطلاعات مهم ورودی یا خروجی باشد.
  8. توانایی بهره‌برداری از برنامه‌های زنجیره تأمین نسبت به برج‌های کنترل که تنها از داده‌های اجرایی استفاده می‌کنند، قابلیت پیش‌بینی بسیار بهتری را فراهم می‌کند. برنامه‌ریزی زنجیره تأمین که حول رویدادهای زمان واقعی انجام می‌شود به برنامه‌ریزی پیوسته مشهور است. برنامه‌ریزی پیوسته نیازمند توانمندی خاصی است تا بفهمد کدام نوع از حوادث غیرمنتظره مهم هستند و کدام ها مهم نیستند. انواع جمع‌آوری داده‌ها در برنامه‌ریزی نیازمند استفاده از مفروضات می‌باشد که برنامه را از مسیر بهینه‌سازی دور می‌کند، چراکه ممکن است مفروضات به‌طور کامل در نظر گرفته نشود و برخی از فرضیات نادیده گرفته‌شده یا فراموش شوند. ​

با توجه به ماهیت عمدتاً فیزیکی کسب‌وکارهای حوزه زنجیره تأمین، روند خودکارسازی و بهره‌برداری از فناوری‌های نوین اطلاعاتی و ارتباطی در این صنعت تحولی عظیم را به وجود می‌آورد. تحولی که بر پایه‌ی ذخیره‌سازی زمان و انرژی خواهد بود و دور از انتظار نیست که در آینده‌ای نزدیک تمام مراحل صنعت زنجیره تأمین بدون دخالت فیزیکی انسان صورت بگیرد. سرعت شگفت‌انگیز تجارت الکترونیک در دنیا، نوآوری‌های جدید حاصل‌شده در زیرساخت‌های ارتباطات و فناوری اطلاعات و رویکرد مشتریان به دریافت هر چه بیشتر خدمات با ارزش‌افزوده، ابر شرکت‌های لجستیکی، نظیر DHL و غول‌های فناوری دنیا در عرصه فناوری، نظیر گوگل و حتی فروشگاه‌های اینترنتی بین‌المللی، همانند آمازون که بخش عمده موفقیت خود را مدیون لجستیک هستند را بر آن داشته تا هرچه بیشتر به سمت استفاده از فناوری‌های خودکارسازی،‌ اطلاعاتی و ارتباطی پیش روند.

برگرفته از:

https://www.bizclikmedia.com

https://tinextco.com

 

نویسنده: بهادر پارسیا

پژوهشگر حوزه مدیریت زنجیره تأمین

منتورینگ یا مربیگری؟

منتورینگ یا مربیگری؟

 

منتورینگ یک مفهوم باستانی و قدیمی است که به تاریخ اولیه بشر برمی‌گردد. اصطلاح منتورینگ متعلق به زمان ادیسه هومر  است که در آن سرپرستی فرزند اودیسه، شاهزاده تلماچوس را به منتور که دوست مورد اعتمادش بود، سپرد. همان‌طور که در شعر حماسی هومر آمده است، رابطه منتورینگ که عموماً به‌عنوان منتورشیپ شناخته می‌شود، به فرد باتجربه این امکان را می‌دهد که فرد کم‌تجربه‌تر را از طریق توسعه شایستگی‌های خاصی در او هدایت و حمایت نماید. فرد باتجربه‌تر به‌عنوان منتور شناخته می‌شود درحالی‌که فرد کم‌تجربه‌تر تحت عنوان منتی یا پروتیژی  نامیده می‌شود.

هر آنچه باید در مورد مربیگری و منتورینگ بدانید:

مربی‌گری و منتورینگ هر دو فرآیندهایی هستند که افراد حقیقی و حقوقی را قادر می‌سازند تا از پتانسیل کامل خود بهره گیرند. مربی‌گری و منتورینگ شباهت‌های زیادی دارند؛ بنابراین بهتر است ابتدا وظایف مشترک این دو نقش را بررسی کنیم و سپس به تفاوت‌های آن‌ها بپردازیم.

  • کشف نیازها، انگیزه‌ها، خواسته‌ها، مهارت‌ها و فرآیندهای فکری برای کمک به فرد در جهت ایجاد تغییرات واقعی و پایدار و استفاده از تکنیک سوال پرسیدن جهت شناسایی راه‌حل‌ها به گونه‌ای که خود فرد به جواب برسد، نه اینکه منتور یا مربی پاسخ را به او دیکته کند.
  • پشتیبانی و حمایت از مشتری در تعیین اهداف و پیدا کردن روش‌های مناسب پیشرفت جهت دسترسی به این اهداف از طریق مشاهده، گوش­دادن و سوال کردن برای درک وضعیت فرد است.
  • تعهد به عمل و تشویق به ایجاد رشد و تغییر پایدار و حمایت بی قید و شرط از مشتری، دیدگاه‌ها، سبک زندگی و آرزوهای وی و اطمینان حاصل­کردن از کسب مهارت‌های شخصی توسط مشتری و عدم وابسته شدن او به مربی یا منتور و ارزیابی نتایج فرآیند با استفاده از اقدامات عینی برای اطمینان از موفقیت و دست­یابی فرد به اهداف خود، تشویق­کردن افراد جهت بهتر شدن و جذب متحدان جدید برای دست­یابی به اهداف خود را می‌تواند شامل شود.

تعریف مربیگری و منتورینگ

موضوع مشترکی که میان انواع مربی‌گری و منتورینگ وجود دارد این است که این خدمات مجموعه‌ای از تجزیه و تحلیل، تأمل و اقدامات را ارائه می‌دهند که در نهایت فرد را قادر می‌سازد تا در یک زمینه از زندگی یا کار خود به موفقیت برسد.

در ادامه دو تعریف از مربی‌گری و منتورینگ را آورده‌ایم:

 

مربیگری فرآیندی که امکان یادگیری و توسعه را فراهم می‌کند و بنابراین عملکرد بهبود می‌یابد. برای اینکه یک مربی موفق باشید، نیاز به دانش و درک فرایند و همچنین انواع سبک‌ها، مهارت‌ها و فنون متناسب با زمینه‌ای دارید که در آن فعالیت می‌کنید. (اریک پارسلو)

منتورینگ:کمک یک شخص به شخص دیگر در ایجاد تغییرات قابل توجه در دانش، کار یا تفکر فرد است. (دی.کلاترباک و دی. مگینسون)

تفاوت مربیگری و منتورینگ

همانطور که پیش‌تر خواندید، شباهت‌های زیادی بین مربی‌گری و منتورینگ وجود دارد. منتور، به­ویژه در تعاریف سنتی، فرد را قادر می‌سازد تا راه کسی را دنبال کند که در زمینه‌ای مشابه فعالیت کرده و می‌تواند دانش، تجربه و فرصت‌های جدید را در اختیار وی بگذارد؛ اما مربی‌گری معمولاً بر این اساس انجام نمی‌شود که مربی تجربه شغلی مخاطب خود را داشته باشد، مگر اینکه به­طور خاص و متمرکز بر مهارت صورت گیرد.

با وجود این، افرادی حرفه‌ای خدمات خود را تحت عنوان منتور ارائه می‌دهند که تجربه‌ای از شغل مشتری خود ندارند و برعکس، افرادی هستند که چنین تجربه‌ای دارند و تحت عنوان مربی فعالیت می‌کنند. بنابراین نتیجه می‌گیریم که تعیین نیازهای شما ضروری است و باید اطمینان حاصل کنید که مربی یا منتور می‌تواند نوع و سطح خدمات مورد نیاز شما را تحت هر عنوانی که باشد، تأمین کند.

مربیگری و منتورینگ در کسب ­وکار

توسعه سازمانی، تغییراتی که با ادغام ایجاد می‌شود و همچنین حمایت از کارمندان به دلیل تغییر نقش یا شغل، اغلب دلایلی هستند که شرکت‌ها را به استخدام مربی یا منتور ترغیب می‌کنند.

زمانی مربی‌گری و منتورینگ فقط به مدیران ارشد و مدیران شرکت اختصاص داشت، اما اکنون به­عنوان یک ابزار توسعه شخصی یا حرفه‌ای در دسترس همه قرار دارد. مربی‌گری و منتورینگ همچنین به­منظور کمک به کارکنان جهت پذیرش تغییرات، با برنامه‌های تغییر سازمانی ارتباط نزدیکی دارند.

مربی‌گری و منتورینگ، که هر دو بر روی فرد متمرکز هستند، می‌توانند روحیه، انگیزه و بهره‌وری را افزایش دهند و باعث تغییر کارکنان شوند زیرا افراد احساس با ارزش­بودن می‌کنند و با تغییرات کوچک و بزرگ سازمانی در ارتباط هستند. این نقش ممکن است توسط مربیان داخلی یا منتورها و یا توسط آژانس‌های مربیگری حرفه‌ای ارائه شود.

برنامه های مربی‌گری و منتورینگ به طور کلی در بین کارمندان محبوب هستند زیرا مربیگری بین تحقق اهداف سازمانی و نیازهای فردی کارمندان توازن ایجاد می‌کند. این یک رابطه دو طرفه با سازمان و کارمند است که مزایای قابل توجهی در پی دارد.

به تازگی افراد مسئولیت بیشتری در مورد رشد شخصی و شغلی خود به عهده می‌گیرند و حتی کسانی که در سازمان‌های بزرگ استخدام می‌شوند دیگر به کارفرمایان برای تأمین تمام نیازهای توسعه شغلی خود اعتماد نمی‌کنند؛ در نتیجه تعداد افرادی که به طور خصوصی با مربیان و منتورها قرارداد می‌بندند رو به افزایش است. برخی می‌خواهند شغل خود را تغییر دهند، اما بسیاری نیز به دنبال به حداکثر رساندن توانایی‌های خود در شغل فعلی و یا ایجاد تعادل میان زندگی شغلی و شخصی خود هستند.

 

مربیگری و منتورینگ اجرایی

اشتراکات زیادی بین مربیان و منتورهای اجرایی و کسب­و­کار وجود دارد. بسیاری از افراد هر دوی این خدمات را ارائه می‌دهند، اما تعداد زیادی از متخصصان در انگلیس هستند که خود را مربیان و منتورهای اجرایی می‌نامند و میان خود و دیگر افراد مشغول در این حوزه، تفاوت ایجاد کرده‌اند. تفاوت‌های کلیدی بین مربی‌گری و منتور کسب­و­کار و اجرایی این است که مربیان و منتورهای اجرایی معمولاً:

  • سابقه‌ای در نقش‌های حرفه‌ای و اجرایی داشته‌اند.
  • به­طور خاص با افراد رده بالا یا با کسانی که توانایی رسیدن به چنین رده‌هایی را دارند، همکاری می­کنند.
  • در سطح هیئت مدیره یا مدیرعامل در سازمان‌های رده بالا کار می‌کنند.
  • خدمات خود را به طور محرمانه نیز ارائه می‌دهند.

مربیگری و منتورینگ عملکرد

بسیاری از مشتریان به جای اصلاح یک مسئله، به دنبال مربی‌گری یا منتور برای توسعه عملکرد هستند. هنگامی که سازمانی جهت خدمات توسعه‌دهنده پول پرداخت می‌کند، معمولا به دنبال بهبود عملکرد است. حتی اگر یک مدیر جهت ایجاد تعادل میان زندگی شخصی و کاری خود حمایت منتور یا مربی را دریافت کند، این حمایت با هدف افزایش کارایی و بهره‌وری او در محل کار انجام خواهد شد.

مبانی و مدل‌های نظری مربی‌گری عملکرد، ریشه در روان­شناسی کسب­وکار و همچنین رویکردهای مدیریت عمومی دارد.

مربیگری و منتورینگ مهارتها

مربیان و منتورهای مهارت، یک رویکرد کل‌نگرانه برای رشد فردی را جهت تمرکز و پرورش مهارت‌های اصلی که کارمند باید در نقش خود انجام دهد، در پیش می‌گیرند. مربیان و منتورهای مهارت باید در اجرای مهارت‌هایی که آموزش می‌دهند، خود دارای مهارت و تجربه کافی باشند.

مشاغل با سرعت فزاینده‌ای در حال تغییر هستند. برنامه های آموزشی قدیمی اغلب برای وفق دادن خود با این سرعت روزافزون، به اندازه کافی انعطاف‌پذیر نیستند. در چنین مواردی، مربیگری مهارت‌ها، امکان داشتن رویکردی انعطا­ف­پذیر را برای توسعه مهارت فراهم می‌کند. همچنین می‌توان از مربیگری مهارت در محیط های  “زنده”  استفاده کرد، به جای این­که افراد را از سر کار به کلاس درس منتقل کنیم.

برنامه‌های مربیگری مهارت به طور خاص متناسب با خود فرد، دانش، تجربه، بلوغ و آرزو‌های اوست و به­طورکلی تمرکز بر دست­یابی به اهداف خود فرد و شرکت دارد. این اهداف غالباً شامل این می‌شود که فرد بتواند وظایف مشخصی را انجام دهد درحالی­که نیازهای شخصی و شغلی خود را نیز در نظر می‌گیرد.

یکی از مزیت‌های مربیگری مهارت این است که بر اساس نیاز شغلی فرد توسعه می‌یابد، به روشی دارای چارچوب (اما بسیار انعطاف‌پذیر) ارائه می‌شود و نتایج قابل­توجهی را در پی دارد.

 

مربیگری و منتورینگ شخصی

مربی‌گری زندگی یا مربی‌گری شخصی در دهه گذشته در انگلیس، اروپا و استرالیا رشد چشمگیری داشته است. مربیان شخصی ممکن است رو در رو کار کنند اما از طریق ایمیل و تلفنی نیز ارتباط برقرار می‌کنند. این مربیان در نقش‌های حمایتگر برای کسانی که مایل به ایجاد نوعی تغییر قابل­توجه در زندگی خود هستند، عمل می‌کنند.

مربیان به مشتریان خود محیطی امن و انگیزشی را برای کشف آنچه در زندگی می‌خواهند و چگونگی دست­یابی به آرزوها و برآورده ساختن نیازهایشان ارائه می‌دهند. مربی با کمک به مشتری در تعهد داشتن به هدف خود و با توجه به تجربیات شخصی، فضا و پشتیبانی موردنیاز برای رشد و توسعه را در اختیار او می‌گذارد. نقش اصلی مربی اغلب کمک به مشتری برای حفظ انگیزه و ایجاد تعهد لازم برای دست­یابی به اهدافش است.

فرآیند مربی­گری:

یک نظریه در خصوص جمع­بندی مراحل کارآفرینی به شرح ذیل است:

  • هدف گذاری: ابتدا دو طرف در خصوص اینکه چرا مربی­گری باید صورت بگیرد، دیدگاه­های مشخصی پیدا می کنند، یکی از الزامات این مرحله خودآگاهی فرد در نیاز داشتن به یک مربی است. البته مربی می تواند در شکل­گیری و ایجاد این خودآگاهی هم کمک کند.
  • اعتمادسازی: اقداماتی صورت می­گیرد تا دو طرف به قابلیت­ها، خیرخواهی و سازگاری ارزش­های یکدیگر با هم به دیدگاه های مثبتی پیدا کرده و این تعامل و وابستگی را نتیجه­بخش ارزیابی می­کنند.
  • جمع­آوری داده و تشخیص: با استفاده از داده­های موجود نقاط قوت قابل بهبود را ارزیابی می­کنند.
  • برنامه­ریزی و اجرا: درباره اینکه چه گزینه­ها و اقداماتی می­تواند موجب بهبود عملکرد شود برنامه­ریزی و جهت اجرای آن اقداماتی صورت می­گیرد. همچنین معیارهای تشخیص موفقیت را مشخص می کنند.
  • ارزشیابی: به­طور مستمر مراحل اجرا و کل فرآیند را ارزشیابی و برای اصلاح و بهبود اقدام می­کنند.

 

در نتیجه می­توان گفت که برنامه­های مربیگری اساساً با هدف توسعه مجموعه‌ای از مهارت‌های رفتاری خاص است در­حالی­که منتورینگ گسترده­تر است. منتورینگ ممکن است شامل مربیگری شود، منتورها علاوه بر انتقال دانش، توسعه نگرش­ها و ساختن روابط بر تقویت مهارت­های رفتاری با ارزش نیز کار خواهند کرد. بنابراین می­توان گفت که منتورها، منتی­های خود را مربیگری نیز می­کنند و مربیگری، زیرمجموعه­ای از منتورینگ است. ولی زمانی­که یک رابطه مربیگری پایان یابد، مربی ممکن است نقش یک منتور را بر عهده گیرد و منتی خود را به شیوه منتورینگ هدایت نماید. ولی مربیگری نمی­تواند شامل منتورینگ باشد. مربیگری نیازمند توسعه مجموعه­ای از مهارت­های رفتاری خاص است. مربیان اساساً بر توسعه روابط مربیگری به روابط منتور و منتی متمرکز نیستند.

 

نویسنده: یاسمن خویی

پژوهشگر حوزه مدیریت

توسعه دانش کارآفرینی در دانشگاه جهت ارتقاء سطح آگاهی دانشگاهی

توسعه دانش کارآفرینی در دانشگاه جهت ارتقاء سطح آگاهی دانشگاهی

دانشگاه پنسیلوانیا- آمریکا

University of Pennsylvania

 

پنسیلوانیا در منطقه شمال شرقی ایالات‌متحده آمریکا واقع شده است و چهار فصل و آب‌وهوای قاره‌ای مرطوب دارد که در اکثر مناطق ایالت برقرار است (اما با طیف وسیعی از آب‌وهوای سرد به‌ویژه در مناطق کوهستانی آن). عمده شهرهای مرکزی (پرجمعیت) پنسیلوانیا شامل فیلادلفیا، پیتسبورگ، وهم‌آور، آلن‌تاون و پایتخت آن هریسنبورگ می‌باشند. دانشجویان بین‌المللی در پنسیلوانیا فرصت یادگیری در برخی از قدیمی‌ترین و معتبرترین کالج‌ها و سیستم‌های دانشگاه‌های دولتی کشور (ازجمله سیستم بسیار معتبر دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا که دارای بیش از ۲۰ دانشگاه در سراسر کشور است) را دارند تا از آن لذت ببرند. پنسیلوانیا به‌تنهایی بیش از ۱۰۰ کالج  چهارساله دارد. دانشجویان بین‌المللی که به مطالعات آموزش پزشکی علاقه‌مندند اغلب به فیلادلفیا می‌روند، زیرا آنجا محل برجسته‌ترین دوره‌های آکادمیک در این زمینه است.

دانشگاه پنسیلوانیا (University of Pennsylvania)، مشهور به یو. پن (UPenn)، دانشگاهی واقع در ایالت پنسیلوانیای آمریکا است. این دانشگاه از قدیمی‌ترین و معتبرترین دانشگاه‌های آمریکا و جهان به‌حساب می‌آید که در شهر فیلادلفیا قرار دارد، در سال ۱۷۴۰ توسط بنجامین فرانکلین تأسیس شد و اولین دانشگاه آمریکایی بود که هم رشته‌های کارشناسی و هم کارشناسی ارشد را ارائه می‌داد. این دانشگاه ازلحاظ قدمت، چهارمین دانشگاه قدیمی آمریکا محسوب می‌شود و دارای ۲۴ واحد آموزشی در سطح ایالت است. در رده‌بندی دانشگاه‌های عمومی در سطح کشور آمریکا توسط U.S.NEWS، این دانشگاه در رتبه ۴۸ قرار دارد. تعداد دانشجویان این دانشگاه از ۸۴۰۰۰ نفر فراتر می‌باشد که در واحدهای مختلف آموزشی این دانشگاه مشغول تحصیل می‌باشند و به همین علت دانشگاه جزو ۱۰ دانشگاهی است که دارای بالاترین شمار دانشجو در آمریکا می‌باشد. تعداد رشته‌هایی که در دانشگاه به دانشجویان ارائه می‌گردد بالغ‌بر ۱۶۰ رشته می‌باشد.

در ۱۰ سال اخیر، ۹ نفر از استادان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه پنسیلوانیا موفق به کسب جایزه نوبل شده‌اند و در سال ۲۰۱۰ این دانشگاه در بین پنج دانشگاه برتر تحقیقاتی آمریکا جای گرفت.

از دانشکده‌های این دانشگاه می‌توان به دانشکده هنر و علوم، ارتباطات، دندانپزشکی، طراحی و نقشه‌کشی، مهندسی، آموزش، حقوق، پرستاری، پزشکی، علوم سیاسی، دامپزشکی و تجارت وارتون اشاره نمود. اکثر دانشکده‌های دانشگاه در رتبه‌های 1 تا 5 قرار دارند؛ به‌عنوان‌مثال دانشکده پرستاری این دانشگاه در طی سال‌های متوالی در رتبه‌های 1 تا 3 قرار می‌گرفت و یا رشته‌های مهندسی که در رتبه پنجم و دانشکده‌های پزشکی، دندانپزشکی و دامپزشکی که در میان 10 دانشکده برتر امریکا قرار دارند.

طبق گزارش U.S. News & World Report، در سال ۲۰۱۲، یو. پن رتبه ‌پنجم را در میان همه‌ دانشگاه‌های آمریکا به خود اختصاص داد و یکی از گزینشی‌ترین دانشگاه‌های ایالت پنسیلوانیا است.

از فارغ‌التحصیلان این دانشگاه می‌توان به افراد زیر اشاره نمود:

  • دونالد ترامپ: چهل و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده امریکا، فارغ‌التحصیل در رشته اقتصاد
  • ایوانکا ترامپ: دختر چهل و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا، فارغ‌التحصیل در رشته اقتصاد
  • وارن بافت: کارآفرین، بازرگان، سرمایه‌گذار و نیکوکار آمریکایی دارای مدرک کارشناسی‌ارشد اقتصاد از دانشگاه پنسیلوانیا
  • ایلان ماسک: مهندس، مخترع، تاجر در صنایع پیشرفته و بنیان‌گذار شرکت تسلا موتورز و فارغ‌التحصیل کارشناسی اقتصاد
  • آنیل آمبانی: کارآفرین، سرمایه‌گذار و مدیر ارشد اجرایی هندی
  • محمت آز: پزشک و جراح قلب ترک‌تبار، فارغ‌التحصیل دانشگاه پنسیلوانیا

دانشکده وارتون، قدیمی‌ترین دانشکده‌ کسب‌وکار جهان است که با دارا بودن بیشترین اعضای هیئت‌علمی، به‌عنوان سومین دانشکده برتر جهان در ارائه‌ برنامه‌ MBA معرفی‌ شده است.

دانشکده وارتون دانشگاه پنسیلوانیا (Wharton School of the University of Pennsylvania) اولین دانشکده تخصصی کسب‌وکار جهان است که در سال ۱۸۸۱ با سرمایه‌گذاری جوزف وارتون تأسیس شد که مؤسسه‌ای خصوصی است که در رده‌بندی بهترین مدارس عالی مدیریت و اقتصاد در سال ۲۰۱۶، در رده‌ سوم و در رده‌بندی مؤثرترین تحقیقات دانشگاهی، در رده‌ اول جهان ایستاده است.

از اساتید برجسته این دانشگاه می‌توان به پروفسور سیمون کوزنت (که بعدها موفق به دریافت نوبل اقتصاد شد) درخصوص دستیابی به علم اطلاعات آماری درباره‌ تولید، قیمت‌ها، سرمایه‌گذاری و سرمایه‌های ملی و همچنین تئوری‌های مقیاس‌بندی چرخه‌ها و روندهای مفاهیم اقتصادی و روش‌های استاندارد اندازه‌گیری تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی نیز اشاره کرد. پرفسور لارنس کلاین، یکی دیگر از استادان این دانشکده می‌باشد که او نیز جایزه‌ نوبل اقتصاد را دریافت کرده است و برای اولین بار تئوری‌های اقتصادی را با علم ریاضی ترکیب کرد و مدل اقتصادسنجی ایالات‌متحده را توسعه داد. دیگر اساتید این دانشگاه، مدل‌های بیمه و بازنشستگی مدرن بخش‌های عمومی و خصوصی سازمانی را بنا نهادند.

برنامه‌ آموزشی MBA دانشکده وارتون، بر یک هسته‌ فشرده و منعطف آموزش عمومی کسب‌وکار تمرکز دارد. در این دوره‌ها هیئت‌علمی دانشکده‌ وارتون با ایجاد شبکه‌ای از ایده‌ها، دانشجویان را با تفکرات استراتژیک آشنا می‌کند. برنامه MBA، ۱۹ رشته و بیش از ۲۰۰ واحد مدیریتی را شامل می‌شود. دانشجویان، یکی از این ۱۹ رشته را براساس تحصیلات، تجربه‌های شغلی و اهداف خود به‌عنوان تخصص مدیریتی انتخاب می‌کنند:

حسابداری، علوم آمار، آنالیز تجاری، مدیریت کارآفرینی، مدیریت محیط‌زیست، مالی، مدیریت بهداشت و درمان، استراتژی و علوم اقتصادی، مدیریت بیمه، علوم مدیریت، بازاریابی، بازاریابی و عملیات (رشته مشترک ترکیبی)، مدیریت مدرن چندملیتی، عملیات، اطلاعات و تصمیمات، اثربخشی سازمانی، املاک، مدیریت سازمانی، آمار و داده‌کاوی و مدیریت استراتژیک.

دانشجویان دوره‌ MBA، در سال اول تحصیلات خود باید بسته به رشته انتخابی، دروس اجباری را بگذرانند. روش تدریس، بر پایه‌ مطالعه‌ موردی و تحقیقات گروهی شکل‌ گرفته است و دانشجویان باید در ترم اول تیم‌های ۵ یا ۶ نفرِ تشکیل بدهند و پروژه‌ انتخابی خود را انتخاب کنند که تا ترم دوم سال اول ادامه خواهد داشت.

دروس اجباری دوره‌ MBA برای دانشجویان سال اول تمامی گرایش‌ها، عبارت‌اند از:

رهبری: مبانی رهبری و کار تیمی، مدیریت بازاریابی، اقتصاد خرد

علوم اقتصادی: موضوعات پیشرفته در مدیریت اقتصادی

آمار: تجزیه‌وتحلیل آماری، مدیریت ارتباطات.

از سال ۲۰۱۴، دانشکده وارتون با همکاری دانشکده‌های مهندسی و علوم کاربردی دانشگاه پنسیلوانیا، دوره‌های کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی فناوری (EMTM) را نیز ارائه کرده است.

دانشکده‌ وارتون در بخش مدیریت خود با دانشگاه اینسید قرارداد اتحاد و همکاری دارد؛ به‌این‌ترتیب که دانشجویان دوره MBA  هرکدام از این دو دانشگاه، می‌توانند یک ترم از دوران تحصیلی خود را در دانشگاه شریک بگذرانند. دانشجویان وارتون به هر دو کمپ سنگاپور و ماونتین بلوی دانشگاه اینسید دسترسی دارند.

این دوره‌ها با هدف پیشرفت مدیران و عوامل اجرایی در حرفه‌ خود طراحی‌ شده‌اند و جدای از گرایش‌های اصلی، بر مباحثی مشابه با MBA دروس آکادمیک تأکید دارند. طول این دوره‌ها ۲۴ ماه است و متقاضیان، در هر دو شعبه‌ دانشکده‌ وارتون در سانفرانسیسکو و فیلادلفیا پذیرش می‌شوند.

تحصیل در مقطع دکترا در دانشکده وارتون بین ۴ تا ۶ سال به طول می‌انجامد. این دانشگاه رشته‌های امور مالی، اقتصاد کاربردی، مدیریت و زیرگروه‌های تجارت را در دوره‌های دکترا  برگزار می‌کند.

دانشکده‌ وارتون در بخش آموزش آنلاین، دوره‌های گسترده‌ای با تمرکز بر توسعه‌ مدل‌های نوین کسب‌وکار و مالی، تجزیه‌وتحلیل کسب‌وکار، کارآفرینی و مبانی کسب‌وکار ارائه می‌دهد. از سال ۲۰۱۲، ۲.۷ میلیون نفر در سراسر جهان در این دوره‌ها نام‌نویسی کرده‌اند. دانشکده وارتون به ۵۰ دانشجوی برتر این دوره‌ها، هزینه‌ شهریه را بازمی‌گرداند و به ۵ نفر اول هم بورسیه‌ تحصیلی معادل ۲۰ هزار دلار، برای ادامه‌ تحصیلات در این دانشگاه اهدا می‌کند.

رشته‌های ارائه‌شده در دوره‌های آنلاین عبارت‌اند از: تجزیه‌وتحلیل تخصصی کسب‌وکار (واحدهای علمی: آنالیز رفتار مشتری، آنالیز عملیاتی، آنالیز حسابداری به‌علاوه‌ پروژه‌ عملی پایان دوره)، تخصص‌های پایه‌ای کسب‌وکار (واحدهای علمی: بازاریابی، حسابداری، مالی و پروژه‌ی پایان دوره)، دوره‌های تخصصی مدل‌سازی کسب‌وکار و مالی (آموزش تکنیک‌های ضروری مدل‌سازی بهینه، مهارت‌های تصمیم‌گیری، برنامه‌های کاربردی تجاری و مالی، پیش‌بینی نتایج پروژه‌ها و داده‌کاوی به‌وسیله‌ی پلتفرم‌های تحقیقاتی)، کارآفرینی (شامل ۴ ترم تخصصی: مفاهیم، طراحی، سازمان‌دهی و مدیریت شرکت‌های نوپا)، موفقیت‌های فردی و حرفه‌ای، بازاریابی دیجیتال (واحدهای علمی: بازاریابی شبکه، آنالیز بازاریابی، استراتژی و تجزیه‌وتحلیل رسانه‌های اجتماعی، داده‌کاوی مشتری محور و استراتژی‌های حفظ مشتری، مأموریت برنامه آموزش رهبری، پرورش رهبرانی است که با درکی عمیق‌تر از خود، جامعه و سازمانشان دست به عمل می‌زنند و آن‌ها را در مسیر رشد هدایت می‌کنند).

دوره‌های کارآفرینی دانشکده‌ وارتون تحت برنامه آموزشی مدیریت کارآفرینی گورگن

(The Goergen Entrepreneurial Management Program) برگزار می‌شوند که مفهوم، طراحی، سازمان‌دهی و مدیریت شرکت‌های جدید را پوشش می‌دهند.

دانشجویان با گذراندن این چهار دوره، فرصت‌های تأسیس استارتاپ‌های مدرن، رشد، تأمین مالی و سودآوری آن‌ها را شناسایی می‌کنند. هدف استادان بخش کارآفرینی، آموزش خلاقیت‌های ذهنیتی و کارآفرین، مهارت‌های موردنیاز برای تأسیس یک شرکت با پتانسیل‌های رو به رشد است تا بتوانند با شناسایی و پیگیری فرصت‌های موجود درون سازمان، بهترین تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری را اتخاذ کنند.

واحدهای پایه‌ای این دوره‌ها عبارت‌اند از:

 

سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر، تحلیل مالی خریدوفروش، کارآفرینی بهداشت و درمان، جنبه‌های قانونی کارآفرینی، کارآفرینی اجتماعی، استراتژی‌های تکنولوژی و نوآوری، استراتژی‌های شرکت‌های هم‌خانواده، مدیریت فناوری، سرمایه‌گذاری تجاری و مدیریت کارآفرینی، فرهنگ فناوری، مذاکرات، بازاریابی و تجارت الکترونیک، خلاقیت، توسعه‌ محصولات جدید، عملیات مقیاس‌گذاری در مشاغل تکنولوژی، تکنولوژی‌های فعال، طراحی محصول و کارآفرینی املاک غیرمنقول.

مرکز تحقیقاتی سول سی اسنایدر (Sol C. Snider Entrepreneurial research Center) دانشکده‌ وارتون، اولين مرکز مطالعات کارآفرينی آمریکا است. محققان دانشکده‌ وارتون در این مرکز، به‌طور پیوسته مطالعات کارآفرینی باکیفیتی را برای پیشبرد درک کارآفرینی و خلق ثروت جهانی انجام می‌دهند.

لازم به ذکر است که دانشگاه شیراز از دانشگاه پنسیلوانیا الگو گرفته است.

آزیتا جهانبخش

نویسنده: آزیتا جهانبخش / پژوهشگر حوزه مدیریت

هوشمندسازي کسب‌وکار

هوشمندسازي کسب‌وکار

 

امروزه سازمان‌ها و کسب‌وکارهای مختلف با تغييراتي اساسي روبه‌رو هستند. رشد جهانی‌شدن، توسعه و پيشرفت فناوري، نفوذ رو به رشد فناوري در بخش‌های مختلف توليد و خدمات و نيز توليد حجم انبوه داده‌ها در فضاي کسب‌وکار و انقلاب دانشي را می‌توان ازجمله مهم‌ترین تحولات در فضاي کسب‌وکار، علم و فناوري برشمرد.

با همه اين مسائل و چالش‌ها و تحولات علمي و فناورانه، تصمیم‌گیری‌های به‌جا، به‌موقع و صحيح (بهنگام) نيازمند اطلاعات دقيق و بهنگام می‌باشد كه با حجم انبوه داده‌های توليدي در صنعت و فضاي کسب‌وکار اين مورد عملاً به‌صورت دستي و با روش‌های سنتي قابل‌اجرا نخواهد بود. بنابراين نياز است فعاليتي نظام‌مند و يكپارچه در جهت جمع‌آوری، تحليل، ارزيابي و تبادل اين اطلاعات صورت گيرد. مجموعه اين اقدامات در ادبيات مديريت کسب‌وکار، هوشمندي کسب‌وکار ناميده می‌شود.

هوشمندی کسب‌وکار يک چارچوب کاري شامل فرايندها، ابزار و فناوری‌های مختلف است که براي حرکت از داده به اطلاعات و از اطلاعات به دانش طراحی‌شده و موجب ايجاد ارزش‌افزوده براي سازمان می‌شود.

هوشمندی کسب‌وکار عبارت است از فعالیت‌های جمع‌آوری، تجزیه‌وتحلیل و به‌کارگیری اطلاعات مرتبط با کسب‌وکار سازمان به‌منظور پشتیبانی از فرایندهای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی سازمانی كه منجر به ايجاد مزيت رقابتي براي سازمان شده و در عصر حاضر، بقاي سازمان‌ها درگرو اين مهم خواهد بود. چراکه شناسايي و تحليل فرصت‌ها و تهديدهاي کسب‌وکار و توجه به مسائل درون سازمان در فرايند تصمیم‌گیری به‌عنوان عاملي در جهت پشتيباني از تصميمات کسب‌وکار حائز اهميت می‌باشد. توجه به اين نكته كه هوشمندي فرايندي است مستمر و دائمي كه بايستي در جهت بهبود مستمر فعالیت‌های سازمان و دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان، ايفاي نقش نمايد، مقوله‌ای است اساسي و كليدي كه بايد در شریان‌های اصلي يك کسب‌وکار و سازمان به‌عنوان تفكر غالب جريان داشته و تبديل به رويكرد و نگرش اجزاي سازمان شود تا منجر به ايجاد ارزش‌افزوده در فرايندهاي اصلي کسب‌وکار گردد. درواقع اين امر بايستي به‌عنوان هدف اصلي فرايند هوشمند سازي کسب‌وکار موردتوجه قرار گيرد.

اهميت هوشمند سازي کسب‌وکار در بهبود فرايندهاي تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی راهبردي در کسب‌وکار به شكلي است كه شرکت‌ها و سازمان‌های بزرگ كه با حجم انبوهی از داده‌ها سروکار دارند در پایگاه‌های داده، سیستم‌های توزیع‌شده و مکانه‌ای دیگر داده‌های خود را انبار می‌نمایند و این پایگاه‌های داده معمولاً با تراکنش‌های مختلفی درهم‌تنیده هستند، پایگاه‌های داده هراندازه هم که مفید و ضروری باشند، قادر به برقراري ارتباط و تحليل داده‌ها نيستند.

به‌وسیله هوشمندي کسب‌وکار، بخش عمده‌اي از اطلاعات مستقيماً و بدون دخالت انسان از سيستم‌هاي اطلاعاتي موجود دريافت خواهد شد و لذا دقت اطلاعات ارائه‌شده بسيار بالاتر از قبل خواهد بود (حذف عامل انساني). همچنين در مورد اطلاعات چند منبعي (اطلاعاتي كه داراي بيش از یک منبع است) مي‌توان مكانيزم‌هاي كشف مغايرت در سيستم، طراحي كرد تا با كشف علل مغايرت‌، صحت اطلاعات دريافتي بالاتر رود.

همچنين با پیاده‌سازی سیستم‌های نرم‌افزاری و فرايندها و ساختارهاي هوشمند سازي کسب‌وکار در سازمان‌ها انتقال، دريافت و سرعت دريافت گزارش‌ها و اطلاعات بسيار بالاتر خواهد رفت. اطلاعات مختلف با ابعاد مختلف از تمام بخش‌های مختلف سازمان به‌صورت جامع و يكپارچه در كنار هم قابل ضمن ارتقاي امنيت داده‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت.

سازمان‌ها بايد بپذيرند كه داشتن اطلاعات بسیار زیاد معادل نداشتن اطلاعات است، زيرا افراد و سازمان‌ها را در انبوهي از اطلاعات غرق مي‌نمايد. هوشمندي در مديريت و كنترل داده‌ها يعني اينكه سیستم‌های اطلاعاتي سازمان به بررسي اطلاعات موجود و اطلاعات موردنیاز پرداخته و متناسب با شاخص‌هاي كليدي عملكرد سازمان از بين انبوه اطلاعات‌، مفيدترين اطلاعات براي تصميم‌گيري را در اختيار مديران سازمان قرار دهد.

هوشمند سازي کسب‌وکار امروزه می‌تواند از طريق حذف عوامل انساني در توليد اطلاعات در سازمان، هزينه‌هاي بسياري را صرفه‌جويي نمود و با به دست آوردن اطلاعات به‌موقع و مناسب، دقت و صحت تصميم‌گيري‌ها را افزايش داده و در سازمان ايجاد ارزش نمود.

سازمان‌های ايراني در شرايط كنوني با توجه به اختلاف هزینه‌ها و درآمدها بایستی به‌منظور کسب موفقيت در اجرای پروژه‌های هوشمندسازي کسب‌وکار خود ابتدا چالش‌هاي پيش‌رو جهت يکپارچه‌سازي اطلاعات را تقسیم‌بندی نموده و سپس معماري سازماني خود را به‌گونه‌ای طراحي نمايند تا با استفاده از دانش به‌دست‌آمده، مديران سازمان بتوانند تصميمات بهتری اتخاذ نمایند و با طرح برنامه‌های عملي براي سازمان، فعالیت‌های تجاري را به‌صورت مؤثرتري انجام دهند. چراکه هوشمندی کسب‌وکار تنها یک ابزار نیست بلکه معماری است در راستاي شناسايي، جمع‌آوری، پردازش و نتیجه‌گیری از داده‌ها به‌منظور كسب ارزش‌افزوده.

امروزه به‌کارگیری مفاهیمی چون هوشمندی کسب‌وکار به دلیل ایفای نقش در تصمیم‌گیری سازمانی و ارتقای بهره‌وری در صنایع مختلف بسیار موردتوجه است. سیستم هوشمندی کسب‌وکار موجب ارتقاء ارزشی اطلاعات در آغاز یک زنجیره اطلاعاتی می‌شود و با استفاده از فناوری‌های مختلف موجب جمع‌آوری و ساختارمند کردن داده‌ها و تبدیل آن‌ها به اطلاعات می‌شود.

بنگاه‌ها و کسب‌وکارهای ايراني با توجه به شرايط فعلي اقتصاد و کسب‌وکار و الزام در چابكي ارائه خدمات و همچنين محيط به‌شدت رقابتي براي بقا، چاره‌ای جز استفاده از داده‌ها و تبديل آن‌ها به خرد و دانش در هرم مديريت دانش ندارند.

نویسنده: سعید حاجی زاده / پژوهشگر و مدرس حوزه مدیریت

رشد چشمگیر پلتفرم های دیجیتال در روزهای کرونایی

رشد چشمگیر پلتفرم های دیجیتال در روزهای کرونایی

نشست بررسی پیش‌نویس «سیاست‌ها و برنامه‌های اقدام شبکه ملی آموزشی، پژوهشی و تربیتی» به ریاست دکتر سعید رضا عاملی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در محل دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد.
مهدی محمدی دبیر ستاد توسعه اقتصاد دیجیتال معاونت علمی و فناوری رئیس‌جمهور نیز با بیان اینکه در یکپارچگی باید عناصر یکپارچگی در پلتفرم‌ها را نیز ببینیم گفت: راه‌اندازی این شبکه می‌تواند مشکل بخش خصوصی و عناصر فعال آموزش مجازی را حل کند.
وی افزود: پلتفرم‌های کشور در ایام کرونا رشد و ارزش‌افزوده چشمگیری داشتند و به سوددهی و رشد خوب رسیدند اگر بتوانیم به این‌ها کمک کنیم خیلی خوب است.
محمدی با اشاره به تحلیل محتوای صورت گرفته در تجارب کرونا در کشورها که یونسکو آن را ارائه کرده است، گفت: این موضوع دو عنصر کلیدی داشتند و آن اینکه آموزش‌ و پرورش مهم‌تر بوده است و در آموزش عالی بیشتر موضوع به دانشگاه‌ها واگذار شده است.
وی افزود: نکته دیگر اینکه عمدتاً سامانه‌هایی در این شرایط بالا آمده‌اند که کار آنها اشتراک‌گذاری محتواست و عدالت آموزشی را توسعه داده است.
دبیر ستاد توسعه اقتصاد دیجیتال معاونت علمی و فناوری رئیس‌جمهور در ادامه به ارائه پیشنهاد در سه لایه سیاست و برنامه پرداخت و اظهار داشت: اولین لایه کاربرد است یعنی ما می‌خواهیم این ساماندهی را انجام دهیم تا اطلاعات را اشتراک‌گذاری عادلانه و گسترده در کشور کنیم که در این لایه ظرفیت‌های خوبی در بخش خصوصی داریم.
وی افزود: بخش دوم تعامل برخط بین آموزش‌دهنده و آموزش‌گیرنده که خیلی از معلم‌ها و اساتید هم نمی‌توانند در این فضا فعالیت کنند و آموزش‌های اولیه برای بهره‌برداری سامانه‌ها این کار می‌تواند مفید باشد. لایه سوم زیرساخت است که وزارت ارتباطات باید این کار را انجام دهد.
محمدی موضوع تحلیل داده را بسیار حائز اهمیت دانست و گفت: اگر متولی این کار جایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای عالی فضای مجازی باشد قطعاً در اجرا موفق‌تر خواهیم بود چرا که ظرفیت‌های هماهنگی بالاتری دارند و معاونت علمی نیز ظرفیت دانش‌بنیان‌ها را می‌تواند پای‌کار بیاورد.

هوشمندسازي کسب‌وکار

هوشمندسازي کسب‌وکار

امروزه سازمان‌ها و کسب‌وکارهای مختلف با تغييراتي اساسي روبه‌رو هستند. رشد جهانی‌شدن، توسعه و پيشرفت فناوري، نفوذ رو به رشد فناوري در بخش‌های مختلف توليد و خدمات و نيز توليد حجم انبوه داده‌ها در فضاي کسب‌وکار و انقلاب دانشي را می‌توان ازجمله مهم‌ترین تحولات در فضاي کسب‌وکار، علم و فناوري برشمرد.

با همه اين مسائل و چالش‌ها و تحولات علمي و فناورانه، تصمیم‌گیری‌های به‌جا، به‌موقع و صحيح (بهنگام) نيازمند اطلاعات دقيق و بهنگام می‌باشد كه با حجم انبوه داده‌های توليدي در صنعت و فضاي کسب‌وکار اين مورد عملاً به‌صورت دستي و با روش‌های سنتي قابل‌اجرا نخواهد بود. بنابراين نياز است فعاليتي نظام‌مند و يكپارچه در جهت جمع‌آوری، تحليل، ارزيابي و تبادل اين اطلاعات صورت گيرد. مجموعه اين اقدامات در ادبيات مديريت کسب‌وکار، هوشمندي کسب‌وکار ناميده می‌شود.

هوشمندی کسب‌وکار يک چارچوب کاري شامل فرايندها، ابزار و فناوری‌های مختلف است که براي حرکت از داده به اطلاعات و از اطلاعات به دانش طراحی‌شده و موجب ايجاد ارزش‌افزوده براي سازمان می‌شود.

هوشمندی کسب‌وکار عبارت است از فعالیت‌های جمع‌آوری، تجزیه‌وتحلیل و به‌کارگیری اطلاعات مرتبط با کسب‌وکار سازمان به‌منظور پشتیبانی از فرایندهای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی سازمانی كه منجر به ايجاد مزيت رقابتي براي سازمان شده و در عصر حاضر، بقاي سازمان‌ها درگرو اين مهم خواهد بود. چراکه شناسايي و تحليل فرصت‌ها و تهديدهاي کسب‌وکار و توجه به مسائل درون سازمان در فرايند تصمیم‌گیری به‌عنوان عاملي در جهت پشتيباني از تصميمات کسب‌وکار حائز اهميت می‌باشد. توجه به اين نكته كه هوشمندي فرايندي است مستمر و دائمي كه بايستي در جهت بهبود مستمر فعالیت‌های سازمان و دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان، ايفاي نقش نمايد، مقوله‌ای است اساسي و كليدي كه بايد در شریان‌های اصلي يك کسب‌وکار و سازمان به‌عنوان تفكر غالب جريان داشته و تبديل به رويكرد و نگرش اجزاي سازمان شود تا منجر به ايجاد ارزش‌افزوده در فرايندهاي اصلي کسب‌وکار گردد. درواقع اين امر بايستي به‌عنوان هدف اصلي فرايند هوشمند سازي کسب‌وکار موردتوجه قرار گيرد.

اهميت هوشمند سازي کسب‌وکار در بهبود فرايندهاي تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی راهبردي در کسب‌وکار به شكلي است كه شرکت‌ها و سازمان‌های بزرگ كه با حجم انبوهی از داده‌ها سروکار دارند در پایگاه‌های داده، سیستم‌های توزیع‌شده و مکانه‌ای دیگر داده‌های خود را انبار می‌نمایند و این پایگاه‌های داده معمولاً با تراکنش‌های مختلفی درهم‌تنیده هستند، پایگاه‌های داده هراندازه هم که مفید و ضروری باشند، قادر به برقراري ارتباط و تحليل داده‌ها نيستند.

به‌وسیله هوشمندي کسب‌وکار، بخش عمده‌اي از اطلاعات مستقيماً و بدون دخالت انسان از سيستم‌هاي اطلاعاتي موجود دريافت خواهد شد و لذا دقت اطلاعات ارائه‌شده بسيار بالاتر از قبل خواهد بود (حذف عامل انساني). همچنين در مورد اطلاعات چند منبعي (اطلاعاتي كه داراي بيش از یک منبع است) مي‌توان مكانيزم‌هاي كشف مغايرت در سيستم، طراحي كرد تا با كشف علل مغايرت‌، صحت اطلاعات دريافتي بالاتر رود.

همچنين با پیاده‌سازی سیستم‌های نرم‌افزاری و فرايندها و ساختارهاي هوشمند سازي کسب‌وکار در سازمان‌ها انتقال، دريافت و سرعت دريافت گزارش‌ها و اطلاعات بسيار بالاتر خواهد رفت. اطلاعات مختلف با ابعاد مختلف از تمام بخش‌های مختلف سازمان به‌صورت جامع و يكپارچه در كنار هم قابل ضمن ارتقاي امنيت داده‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت.

سازمان‌ها بايد بپذيرند كه داشتن اطلاعات بسیار زیاد معادل نداشتن اطلاعات است، زيرا افراد و سازمان‌ها را در انبوهي از اطلاعات غرق مي‌نمايد. هوشمندي در مديريت و كنترل داده‌ها يعني اينكه سیستم‌های اطلاعاتي سازمان به بررسي اطلاعات موجود و اطلاعات موردنیاز پرداخته و متناسب با شاخص‌هاي كليدي عملكرد سازمان از بين انبوه اطلاعات‌، مفيدترين اطلاعات براي تصميم‌گيري را در اختيار مديران سازمان قرار دهد.

هوشمند سازي کسب‌وکار امروزه می‌تواند از طريق حذف عوامل انساني در توليد اطلاعات در سازمان، هزينه‌هاي بسياري را صرفه‌جويي نمود و با به دست آوردن اطلاعات به‌موقع و مناسب، دقت و صحت تصميم‌گيري‌ها را افزايش داده و در سازمان ايجاد ارزش نمود.

سازمان‌های ايراني در شرايط كنوني با توجه به اختلاف هزینه‌ها و درآمدها بایستی به‌منظور کسب موفقيت در اجرای پروژه‌های هوشمندسازي کسب‌وکار خود ابتدا چالش‌هاي پيش‌رو جهت يکپارچه‌سازي اطلاعات را تقسیم‌بندی نموده و سپس معماري سازماني خود را به‌گونه‌ای طراحي نمايند تا با استفاده از دانش به‌دست‌آمده، مديران سازمان بتوانند تصميمات بهتری اتخاذ نمایند و با طرح برنامه‌های عملي براي سازمان، فعالیت‌های تجاري را به‌صورت مؤثرتري انجام دهند. چراکه هوشمندی کسب‌وکار تنها یک ابزار نیست بلکه معماری است در راستاي شناسايي، جمع‌آوری، پردازش و نتیجه‌گیری از داده‌ها به‌منظور كسب ارزش‌افزوده.

امروزه به‌کارگیری مفاهیمی چون هوشمندی کسب‌وکار به دلیل ایفای نقش در تصمیم‌گیری سازمانی و ارتقای بهره‌وری در صنایع مختلف بسیار موردتوجه است. سیستم هوشمندی کسب‌وکار موجب ارتقاء ارزشی اطلاعات در آغاز یک زنجیره اطلاعاتی می‌شود و با استفاده از فناوری‌های مختلف موجب جمع‌آوری و ساختارمند کردن داده‌ها و تبدیل آن‌ها به اطلاعات می‌شود.

بنگاه‌ها و کسب‌وکارهای ايراني با توجه به شرايط فعلي اقتصاد و کسب‌وکار و الزام در چابكي ارائه خدمات و همچنين محيط به‌شدت رقابتي براي بقا، چاره‌ای جز استفاده از داده‌ها و تبديل آن‌ها به خرد و دانش در هرم مديريت دانش ندارند.

نویسنده: دکتر سعید حاجی زاده / پژوهشگر و مدرس حوزه مدیریت

عوامل طبیعی یا غیر طبیعی: علم برنامه ریزی برای هر اختلال

عوامل طبیعی یا غیر طبیعی: علم برنامه ریزی برای هر اختلال

از طوفان‌ها و سیل‌ها تا زلزله و سونامی، جهان در حال افزایش شمار فزاینده‌ای از وقایع ناگوار آب و هوایی است. زلزله توحاکی، سونامی و سیل تایلند در سال 2011، نمونه‌ای از این است که یک رویداد ظاهراً محلی می‌تواند زنجیره‌های تأمین جهانی و درنهایت کل سازمان را به‌زانو درآورد.

اما فقط بلایای طبیعی نیست که زنجیره‌های تأمین باید با آن مبارزه کنند – کسب‌وکار نیز با تعداد زیادی از نیروهای متضاد غیرطبیعی، از عدم اطمینان سیاسی و مقررات جدید تا فن‌آوری‌های در حال رشد و چشم‌انداز فزاینده تهدیدهای سایبری روبرو است.

برنامه‌ریزی می‌تواند یک گلوله نقره‌ای در پاسخ به تهدیدات طبیعی و غیرطبیعی باشد. به نظر ساده می‌آید، همه ما آن را انجام می‌دهیم، گاهی حتی بدون فکر کردن در مورد آن؛ اما بخش‌هایی وجود دارد که بسیاری از شرکت‌ها اغلب آن را فراموش می‌کنند: تکنولوژی یکپارچه، داده‌های رایج، پروسه‌های مشترک و همکاری متقابل. این‌ها از پایه‌های یک استراتژی برنامه‌ریزی موفق می‌باشد.

هنگامی‌که سازمان‌ها این واقعیت را درمیابند و ارتباطات واقعی را در سراسر کسب‌وکار به دست می‌آورند، مزایای بالقوه آن بی‌پایان است؛ اما ما باید از رویکردهای سنتی فراتر برویم تا بتوانیم به‌طور مؤثر برای چالش‌های امروز برنامه‌ریزی کنیم.

خط‌مشی دولت در قبال بنگاه‌های صنعتی کوچک و بزرگ

کار براساس توافقات و اجماع نظر

شایع‌ترین فرایند برنامه‌ریزی در صنعت امروز و یکی از توصیه‌های بسیاری از متخصصان برجسته، فرایند اجماع است. گروه‌هایی مانند برنامه‌ریزی تقاضا، تیم‌های بازاریابی و فروش به‌صورت جزیره‌ای باقی می‌مانند و برنامه‌های خود را پیش از ایجاد یکپارچگی برای ایجاد یک طرح نهایی یا اجماع، ایجاد می‌کنند.

مشکل این رویکرد این است که اغلب منجر به پاسخگویی بی‌پشتوانه و بی‌منطق به نتایج نهایی می‌شود، زیرا بر اساس تعریف، هیچ نقش، دپارتمان یا واحد تجاری نمی‌تواند برای طرح نهایی 100٪ پاسخگو باشد. این فرآیند نیز ناکارآمد است: با ایجاد سه طرح که درنهایت تنها یک مورد به‌عنوان ورودی انتخاب می‌گردد، کسب‌وکار 75 درصد از نتیجه خروجی پیشنهادهای اولی واحدهای کسب‌وکار را نادیده می‌گیرد. علاوه بر این، پاسخگویی پروسه نیز آهسته صورت می‌گیرد، زیرا به‌منظور مدل‌سازی دقیق تأثیر رویدادهای غیرمنتظره، شما باید آن را از ابتدا تا انتها بازبینی کنید.

 

 

همکاری در برنامه‌ریزی

کسب‌وکارها شروع به درک این موضوع کرده‌اند که حفظ سازمان و زنجیره تأمین کار آسانی نیست. شرکت‌ها نیاز به همکاری در تیم‌ها و ارتباط تمامی قسمت‌های کسب‌وکار، از مالی و فروش تا بازاریابی و زنجیره تأمین را باهم دارند؛ زیرا زمانی که چیزی در یک قسمت تغییر می‌کند، در سراسر کسب‌وکار نوسان ایجاد می‌کند و شما باید بتوانید سریعاً به این تغییر پاسخ دهید.

برنامه‌ریزی مشترک به حل مشکلات به وجود آمده در یک استراتژی جامع از طریق ورودی‌های مختلف هر واحد برای داشتن یک برنامه واحد کمک می‌کند؛ یک رویکرد واقعاً پیوسته.

به‌عنوان‌مثال، با یک استراتژی مشترک، یک تیم ممکن است پیش‌بینی‌های اولیه را وارد کند، به دنبال آن یک تیم به افزایش رشد سازمانی کمک می‌کند و درنهایت یک تیم دیگر که برای ارتقاء ورودی ایجاد می‌کنند. این بدان معنی است که تنها یک طرح وجود دارد، اما سه تیم برای دستیابی به آن همکاری کرده‌اند. درنتیجه، تمام سه تیم می‌توانند به‌طور کامل برای صحت ورودی‌ها و مفروضات خود پاسخگو باشند، زیرا می‌توانیم سهم هر تیم در طرح را به‌طور جداگانه اندازه‌گیری کنیم.

علاوه بر کاهش 75 درصدی حجم کاری و افزایش زمان پاسخگویی، یک مزیت پنهان از برنامه‌ریزی مشارکتی این است که این فرآیند به‌ویژه برای ورودی‌های مبتنی بر رویداد که واقعاً اکسیر برنامه‌ریزی است، بسیار مناسب است.

 

حرکت فراتر از بودجه‌های سنتی: اجازه دادن به حوادث در پیشبرد پروسه

به‌طور سنتی، زمانی که سازمان‌ها برنامه‌های چندگانه را به‌عنوان بخشی از پروسه جامع ایجاد می‌کنند، این کار را در فرمت بودجه نیز انجام می‌دهند – چیزی شبیه به بودجه خانوار؛ اما با ورود پیش‌بینی‌ها (و بودجه‌ها) در این فرمت، شکایات مشترک زیادی وجود دارد. برای مثال: سلول‌های ورودی زیادی برای بررسی وجود دارد، در برنامه ریزش وجود دارد، جزئیات نادیده گرفته می‌شود، ایجاد تغییرات یا حرکت رویدادها آسان نیست و بسیاری از زمینه ها وجود ندارد.

اما اگر ما برنامه را به اجزا و رویدادهایی که برنامه براساس آن‌ها ساخته شده است بشکنیم، به‌جای وارد شدن و تجزیه‌وتحلیل صدها و هزاران  اطلاعات، سازمان‌ها می‌توانند رویدادهای کلیدی را که خروجی تولید می‌کنند ضبط کنند.

علاوه بر ایجاد یک پیشینه از سرفصل‌های برنامه کلی، برنامه‌ریزی رویدادها دارای مزایای دیگر ازجمله کاهش حجم کار، سرعت در اجرای مجدد برنامه با تغییر هریک از مفروضات، افزایش پاسخگویی و توانایی برای ارزیابی سناریوها و گزینه‌های مختلف در زمان واقعی می‌باشد. به‌این‌ترتیب، می‌توانید یک طرح زنده و پویا ایجاد کنید.

 

درنهایت، سازمان‌ها و زنجیره‌های تأمین که رویکرد مشارکتی و برنامه‌ریزی مبتنی بر رویداد را اتخاذ کرده‌اند نه‌تنها می‌توانند حجم کار تیم خود را کاهش دهند، بلکه تأثیر کار انجام‌شده و کارایی که می‌تواند انجام شود را افزایش دهد؛ و این نوع برنامه‌ریزی هیچ‌گاه به این اندازه برای توسعه کسب‌وکار حیاتی نبوده است چراکه اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی غیرمنتظره ازهرجهت برای شرکت‌ها رخ می‌دهد. برنامه‌ریزی برای سخت کردن امور نیست بلکه در مورد کار کردن با یکدیگر و تسهیل کردن کارهاست. خواه شرکت‌ها تصمیم به استفاده از تغییر بگیرند و خواه از آن اجتناب کنند، مسئله اصلی این است که خودشان را برای هر چیزی که بر سر راهشان اتفاق میفتد، آماده کنند.

 

نویسنده: بهادر پارسیا / پژوهشگر حوزه مدیریت بازرگانی

بالاترین نرخ تورم را کدام کشور دارد؟

بالاترین نرخ تورم را کدام کشور دارد؟

 

ونزوئلا کماکان رکورددار بیشترین تورم جهان است.
محاسبات دانشگاه جان هاپکینز که توسط استیو هانکه، استاد اقتصاد این دانشگاه صورت گرفته، نشان می دهد تورم سالانه منتهی به تاریخ بیستم ژوئن در دو کشور ونزوئلا و زیمباوه از هزار درصد عبور کرده است. در این محاسبات به جای استناد به آمارهای دولتی، به شاخص برابری قدرت خرید و نرخ ارز در بازار آزاد توجه شده است.
۱- ونزوئلا
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۲۴۹۹ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: ۱۵ هزار درصد
۲- زیمباوه
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۱۲۹۷ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: ۱۵۴ درصد
۳- لبنان
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۵۳۱ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: ۱۸ درصد
۴- سوریه
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۳۳۱ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: تعیین نشده
۵- سودان
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۹۲ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: ۹۶ درصد
۶- آرژانتین
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۷۳ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: داده نشده
۷- برزیل
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۴۰ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰:داده نشده
۸- ترکمنستان
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۳۵ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: هشت درصد
۹- نیجریه
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۲۸ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: ۱۴ درصد
۱۰- لیبی
نرخ تورم سالانه محاسبه شده دوره منتهی به بیستم ژوئن: ۲۷ درصد
نرخ تورم سالانه پیش بینی شده توسط صندوق بین المللی پول برای سال ۲۰۲۰: ۲۲ درصد

کرونا ترمز ساخت شهرهای هوشمند را کشید

کرونا» ترمز ساخت شهرهای هوشمند را کشید

 

با رشد جمعیت جهان هر روز بر مشکلات شهرنشینی، محیط زیست و آلودگی هوا و… افزوده می‌شود و فعالان عرصه فناوری تنها راهکار حل این مشکلات را ایجاد شهرهای هوشمند در گوشه و کنار جهان می‌دانند. به همین دلیل هم بزرگان فناوری «سیلیکون ولی»در امریکا و همچنین کشورهای دیگر ازجمله چین در این مسیر گام گذاشتند تا عصری جدید را رقم بزنند اما شیوع کرونا عملاً ترمز این پیشرفت را کشید.

توقف شهر هوشمند در تورنتو

یکی از غول‌های فناوری فعال در زمینه ایجاد شهرهای هوشمند، گوگل است که تاکنون در پروژه‌های مختلفی سرمایه‌گذاری کرده اما آخرین سرمایه‌گذاری این کمپانی با سدی به‌نام کرونا مواجه شد. این بار کمپانی مادر گوگل(آلفابت) راهی را که از سال 2017 آغاز کرده و قرار بود با همکاری سازمان نوآوری شهری این کمپانی(Sidewalk Labs)، شهری هوشمند در تورنتو ایجاد کند نیمه کاره رها کرد. هرچند در دو سال و نیم گذشته عزم جدی برای ایجاد این شهر هوشمند «های تک» وجود داشت ولی حالا به نظر می‌رسد به‌دلیل شرایط اقتصادی متأثر از پاندمی کرونا ، ادامه پروژه در بن‌بست قرار گرفته و خبرها نیز حاکی از توقف این پروژه است که در فاز نخست سرمایه‌گذاری ۹۰۰میلیون دلاری انجام داده بود. همچنین نیمی از کارکنان حاضر در این پروژه بزرگ نیز اخراج شده‌اند.

این پروژه که Quayside نام دارد درواقع شهری متصل به اینترنت است که تنها خودروهای خودران، آن هم در تعدادی اندک در آن تردد می‌کنند و دیگر خبری از خودروهای آلوده‌کننده معمولی در خیابان های آن نیست. این شهر همچنین مجهز به سیستم‌های ریلی پیشرفته است تا ساکنان آن در کمترین زمان ممکن و بدون ترافیک به مقصد خود برسند، در این طرح ساختمان‌ها پایدارتر از نمونه‌های فعلی هستند و با مواد دوستدار محیط زیست ساخته می‌شوند تا میزان گازهای گلخانه‌ای در این شهر تا 98 درصد کاهش یابد.
محققان اعتقاد دارند در صورت تحقق این شهر هوشمند، می‌توان ساختمان‌هایی ارزان تر، محکم‌تر و دوستدار محیط زیست با کمترین میزان تولید گاز گلخانه‌ای ایجاد کرد تا زمینه ساز یک تحول بزرگ در صنعت ساخت و ساز جهان شود. از دیگر قابلیت‌های این آرمانشهر می‌توان به پیاده روهای هوشمند اشاره کرد که روشنایی آن تنها با گرمای بدن افراد پیاده تأمین می‌شود. کاهش استفاده از سوخت‌های فسیلی، طراحی ابزارهایی متناسب با ماشین یادگیری و هوش مصنوعی، سیستم خاص جمع‌آوری زباله و همچنین بزرگراه‌های هوشمند که عرض آنها با توجه به ترافیک لحظه‌ای تغییر می‌کند بخشی دیگر از توانمندی‌های این آرمانشهر هستند.

حریم خصوصی در شهر هوشمند

همه نقاط شهر هوشمند Quayside به سنسورهایی ویژه مجهز هستند که البته بسیاری، نسبت به وجود این تعداد سنسور در این شهر معترض بودند و آن را نشانه نقض حریم خصوصی در نتیجه جمع‌آوری اطلاعات شهروندان می‌دانستند. به‌عنوان مثال یکی از روزنامه‌های کانادا در انتقاد از این طرح نوشته بود: «این شهر تنها به منظور جمع‌آوری اطلاعات و داده‌های ساکنان و بازدیدکننده‌ها ساخته می‌شود و گواه آن نیز سنسورهای متعددی است که قرار است Sidewalk Labs در هر ساختمان قرار دهد تا میزان دمای خانه‌ها متناسب باشد و کاهش هدررفت انرژی و میزان تولید گاز گلخانه‌ای هم کمتر شود.همچنین تعداد زیادی دوربین مجهز به هوش مصنوعی تعبیه شده است که گفته می‌شود برای آنالیز وضعیت و سرعت ترافیک در این شهر هوشمند نصب شده اما به اعتقاد ما این تنها ظاهر ماجراست و درواقع قصد آنها جاسوسی از مردم است.»
البته برخی نیز در مقابل، نظراتی متفاوت دارند به‌عنوان مثال « سارا موتزر» یکی از استادان دانشگاه مک گیل با دفاع تمام قد از این پروژه و طرح‌های مشابه، می‌گوید : «باوجود پاندمی کرونا و تبعات اقتصادی آن، نباید پروژه‌های شهرهای هوشمند را تعطیل کرد چراکه با کمک صرفه جویی‌هایی که در همین شهرها می‌شود می‌توان اقتصاد را دوباره احیا کرد.» وی همچنین معتقد است کرونا آخرین پاندمی برای بشر نخواهد بود و همین شهرهای هوشمند هستند که در پاندمی‌های بعدی می‌توانند بخوبی از انسان‌ها محافظت کنند پس نباید آنها را در چنین شرایطی قربانی کرد.
انتظار می‌رفت با به ثمر نشستن این پروژه، بیش از 44هزار شغل جدید در این منطقه ایجاد شده و سالانه تا4.3میلیارد دلار درآمدزایی از محل مالیات ایجاد شود. همچنین قرار بود Sidewalk Labs در طول 2 دهه بیش از 1.3میلیارد دلار در این پروژه سرمایه‌گذاری کند که البته انتظار سرمایه‌گذاری 38میلیارد دلاری بخش خصوصی نیز تا سال 2040 وجود داشت اما حالا باید منتظر ماند و دید سایه کرونا چه زمانی از سر اقتصاد جهان کم می‌شود و اولویت‌های گوگل در آن زمان چه خواهد بود.

ارزیابی طرح کسب‌وکار

ارزیابی طرح کسب‌وکار

 

برنامه‌ها باید ساده و قابل‌انعطاف باشند و توسط افرادی تهیه شوند که قرار است آن‌ها را اجرا کنند.

ژنرال گئورگ اس. پاتون

چیزی که یک طرح را قادر به ایجاد نتایج می‌کند، تعهد افراد کلیدی برای کار برروی وظایف خاص است.

پیتر اف. در اکر

 

هر دو نقل‌قول از ژنرال گئورگ اس‌. پاتون و پروفسور پیتر اف.دراکر اساسأ یک موضوع واحد اما از دو دیدگاه متفاوت را می‌گویند. هر دو نفر در حوزه‌های مربوط به خود شناخته‌شده هستند و به نتیجه مشابهی در مورد برنامه و برنامه‌ریزی رسیدند. طرح باید ساده و انعطاف‌پذیر باشد و توسط کسانی که متعهد و مسئول اجرای آن هستند، تهیه شود. پس این موضوع با مفاهیم فرایند ارزیابی و برنامه‌ریزی کسب‌وکار همراه است.

برای نشان دادن فرایند برنامه‌ریزی و ارزیابی، فرض کنید شما تصمیم می‌گیرید از شیکاگو به بوستون بروید. یک گزینه، شروع حرکت از شرق است زیرا بوستون به‌طورکلی در شرق شیکاگو است. شما احتمالاً می‌توانید راه خود را به بوستون با انتخاب بزرگراهی در طول مسیر پیدا کنید. احتمالاً این روش، نسبت به این‌که شما از قبل، مسیر را برنامه‌ریزی کنید بیشتر طول می‌کشد. اگر شما در اینترنت به یک وب‌سایت طراحی‌شده برای ارائه نقشه‌ها متصل شوید، می‌توانید یک نقشه با راهنمایی برای مستقیم‌ترین مسیر جهت رسیدن به بوستون از شیکاگو پیدا کنید. این نشان‌دهنده تأکید بر ارزیابی (که قبل از برنامه‌ریزی است) و برنامه‌ریزی کسب‌وکار است.

توجه داشته باشید که در شماره قبل که در مورد مدیریت ریسک‌‌ها بود، قبل از فصل ارزیابی کسب‌وکار می‌باشد. برخی از خوانندگان ممکن است بپرسند چرا، به دلیل این‌که مدیریت ریسک واقعی بعد از انجام فرایند ارزیابی صورت می‌گیرد که توافقی برای راه‌اندازی کسب‌وکار انجام‌شده می‌باشد. بااین‌حال، تفکر در مورد شناسایی ریسک و کاهش آن باید قبل از فرایند ارزیابی بیاید. به‌این‌ترتیب ارزیابی می‌تواند ساختاری شامل فاکتورهای ریسک باشد.

به‌عنوان یک درآمد شخصی، گروهی یا سازمانی در مسیر زنجیره تأمین کارآفرینانه، آن‌ها ممکن است تصمیم به خرید یک شرکت، یک بخش، دارایی‌های یک شرکت دیگر و یا گزینه جایگزین بگیرند. در شرایطی که نوع سازمانی که هدف قرار داده‌اند، برای فروش نیست یا نمی‌توانند آن را خریداری کنند، آن‌ها ممکن است تصمیم به شروع یک نهاد کسب‌وکار جدید با ایجاد یک بخش جدید برای تحقق اهداف خود بگیرند. سایر گزینه‌های زنجیره تأمین کارآفرینانه، ائتلاف‌ها، سرمایه‌گذاری‌های مشترک، ادغام‌ها و مشارکت‌ها هستند که در شماره‌های قبل شرح داده شد.

این شماره یک مرور کلی از فرایندهای ارزیابی و برنامه‌ریزی کسب‌وکار را که توصیه می‌شوند، بدون در نظر گرفتن شرایط خاص، ارائه می‌دهد. ما ابتدا فرایندهای ارزیابی را بررسی خواهیم کرد و پس‌ازآن نوبت به برنامه‌ریزی کسب‌وکار می‌رسد. این‌ها فرایندهای اساسی هستند که از طریق آن‌ها گزینه‌های کارآفرینانه موجود در نظر گرفته می‌شوند.

 

ارزیابی

اختلافاتی در مورد این واژه وجود دارد. ارزیابی، همه آن چیزی نیست که شامل بررسی وضعیت کسب‌وکار قبل از برخی اقدامات باشد، همان‌طور که در اینجا بحث می‌شود. ارزیابی بعدازاین که اعضای شرکت تصمیم بگیرند که معامله امکان‌پذیر است و پس‌ازاین که درک اولیه حاصل شود اما قبل از اینکه توافق نهایی انجام شود، رخ می‌دهد.

اهداف ارزیابی

ارزیابی دو هدف تا حدودی متضاد دارد. اول، اهداف باید به سمت حصول یک درک کامل از سرمایه‌گذاری‌های پیشنهادی با تمام پیچیدگی‌هایشان و حرفه‌های مرتبط، فرایندها، فعالیت‌ها، عملکردها و گستره‌های جغرافیایی حرکت کنند؛ دوم، اهداف باید این کارها را به‌سرعت و با کمترین هزینه ممکن انجام دهند.

متأسفانه بسیاری از ارزیابی‌ها، گذرا و سطحی هستند و تقریباً به‌طور کامل به مسائل مالی اختصاص دارند و اغلب بخش‌های حساس مانند محصولات و بازار، توسعه محصول و فناوری، عملیات یا منابع انسانی را نادیده می‌گیرند. تیم ارزیابی اغلب شامل کارشناسان صنعت که می‌توانند در مورد نیروهای محرک صنعت و رقبای خود صحبت کنند، نمی‌شود. ارقام مالی لازم هستند اما کافی نیستند و به‌اندازه کافی دربردارنده اطلاعات نیز نیستند.

پیش از شروع ارزیابی، به‌خصوص در شرکت‌های کوچک و نوپا که حمایت شرکت‌های بزرگ را ندارند . یک مطالعه مختصر در مورد این‌که چرا شرکت‌های کوچک شکست می‌خورند، مناسب است. این موضوع برخی نکات را در مورد تمرکز واقعی فرایند ارزیابی ارائه می‌کند.

مجموعه‌ای از آمار تأمل‌برانگیز در شرکت‌های کوچک توسط کرسی ارائه شده است؛ به‌عنوان‌مثال او به برخی مطالعات اروپایی اشاره می‌کند که نشان می‌دهند بقای کسب‌وکارهای نوپا به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای کم است که از طریق مطالعات تصادفی به‌دست‌آمده توسط نویسنده در طول سال‌ها شناسایی شده‌اند. در یک مطالعه در مورد شرکت‌های نوپای آلمانی توسط کرسی، ۲۴ درصد آن‌ها در طول دو سال از کسب‌وکار خارج شده‌اند و ۳۷ درصد ظرف پنج سال شکست خورده‌اند. مطالعه دیگری در مورد شرکت‌های نوپای انگلیسی نشان می‌دهد که ۴۵ درصد آن‌ها در دو سال و نیم اول از کسب‌وکار خارج شده‌اند و ۸۰ درصد در شش سال اول خارج شده بودند. او به مطالعات دیگر با نتایج مشابه اشاره می‌کند. کرسی(Cressy) اشاره نمی‌کند که چه نوع شرکت‌هایی این‌گونه بودند، اگرچه تجربه صنایع خدماتی و تولیدی مشابه بودند. او همچنین می‌گوید که اگر شرکت‌ها دو سال اول را سپری کنند، شانس بقای طولانی‌مدت آن‌ها افزایش می‌یابد.

کرسی همچنین بیان می‌کند که شواهدی وجود دارد که «محدودیت واقعی در بقای کسب‌وکار، مالی نیست بلکه بیشتر انسانی و سرمایه‌ای است.» شواهد نشان‌دادند که در بخش مالی ارتباطی میان دارایی‌های مالی و بقای شرکت وجود نداشت. تعداد بیشتر سرمایه انسانی توسط سطح واقع‌گرایی کارآفرینان در خصوص دستیابی به اهداف خود، تجربه کاری مخصوص صنعت، قابلیت‌های مدیریتی و این‌که آیا کسب‌وکار نوپا یک خرید بوده است، توصیف می‌شود (شاید نشان می‌دهد که این‌یک کسب‌وکار در حال فعالیت بوده قبل از این‌که کسب شود یا همانطورکه کرسی مشاهده کرد، دلالت بر وجود شبکه‌های کسب‌وکار دارد). کرسی نتیجه گرفت که افزایش آموزش تئوری و عملی کارآفرینان آینده، سهم مهمی در میزان موفقیت کسب‌وکارهای کوچک خواهد داشت که شاید از پرداخت یارانه‌های اقتصادی به شرکت‌های نوپا هم بیشتر باشد.

بررسی‌های ارزیابی باید شامل جنبه‌های مختلفی از وضعیت و دربرگیرنده قابلیت‌های مدیریت و فرایندهای مدیریت، محصولات و خدمات ارائه‌شده و وضعیت فناوری مربوط به منطقه جغرافیایی پوشش داده‌شده توسط شرکت شامل معاملات بین‌المللی و روابط، مسائل حقوقی، (بدون فراموش کردن قانون ارتكاب اقدامات فسادآلود خارجی آمریکا) رقبای فعلی و بالقوه و محیط رقابتی، مشتریان، تأمین‌کنندگان، امورمالی، بازاریابی، عملیات (سایت‌های تولید، امکانات، مراکز توزیع و فناوری‌های تولید)، توسعه محصول، منابع انسانی و مزایای کارکنان (شامل وضعیت جابه‌جایی کارکنان)، حسابداری، مالیات، بدهی‌ها، فناوری اطلاعات، زیست‌محیطی، مالکیت فکری و فردی، بیمه و پوشش مسئولیت و غیره باشد. به‌عبارت‌دیگر، ارزیابی باید شامل همه زمینه‌های مربوط و ملاحظات شرکت باشد.

 

چه کسی باید ارزیابی را انجام دهد؟

گاهی ارزیابی توسط کسانی که به‌طور مستقیم در شرکت‌های دارای زنجیره تأمین کارآفرینانه پیشنهادی درگیر هستند، انجام می‌شود، ازجمله مدیریت شرکت خریداری‌شده که ارزیابی را بر روی هدف شرکت اکتسابی انجام می‌دهد. در مواقع دیگر افرادی خارج از شرکت ازجمله بانک‌ها، شرکت‌های سهامی خاص، شرکت‌های حسابداری عمومی و مشاوران برای انجام ارزیابی به کار گرفته می‌شوند.

بااین‌حال، یک سازمان به دلیل تعصب زیادی که نسبت به فرایندهای خود دارد، نباید ارزیابی سازمان خود را، خود انجام دهد. در بسیاری از موارد، مدیریت می‌خواهد که معامله‌ای به‌طور کامل انجام شود که روی ارزیابی آن تعصب‌ دارند (به‌طور عمدی یا غیر عمد) یا منجر به ارائه نتیجه موردنظر شود. در مقابل می‌توان به‌صورت موردی، گروهی از مدیریت و کارکنان شرکت اکتسابی به‌جای افراد خارج از شرکت برای انجام ارزیابی تشکیل شود. حامیان این بحث معمولاً به دلیل دانش بیشتری که افراد داخل شرکت برخلاف افراد خارج از شرکت دارند، از آن حمایت می‌کنند.

علاوه براین بسیاری خواهند گفت (گاهی به‌حق) که افراد خارج از شرکت فقط گزارش خود را ارائه می‌دهند و پس‌ازآن بدون هیچ مسئولیتی نسبت به انعقاد قرارداد کاری در شرکت، آنجا را ترک می‌کنند. روشن است که استدلال‌های هر دو طرف متین است.

شرکتی که قرار است فروخته شود نیز می‌تواند برخی از ارزیابی‌های خود را روی شرکت خریدار انجام دهد. مدیریت احتمالاً از فروشنده می‌خواهد که تعیین کند آیا خریدار توانایی مالی کافی برای خرید شرکت را دارد. اگر تمام یا بخشی از قیمت خرید به‌صورت سهام باشد، ارزیابی فروشنده حتی ضروری‌تر و دقیق‌تر می‌شود.

فروشنده همچنین می‌خواهد بداند که آیا توانایی‌های کارکردی خریدار برای جذب سازمان فروش کافی است. نگرانی دیگر این است که چه اتفاقی برای کارکنان شرکت فروخته‌شده می‌افتد؛ برای مثال کارکنان می‌خواهند بدانند که آیا اخراج‌های قابل‌توجهی وجود خواهد داشت یا آن‌ها فرصتی برای پیوستن به شرکت خریداری‌شده را خواهند داشت.

 

 

منبع

برگرفته از کتاب ایجاد زنجیره‌های تأمین کارآفرینانه راهنمایی برای نوآوری و رشد.

 (ویلیام بی. لی)

 

 

نویسنده: یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت