نوشته‌ها

مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار‌Business Process Reengineering (BPR)

مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار

(Business Process Reengineering (BPR))

 

 

همان‌طور که در شماره قبل توضیح داده شد مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار یعنی:

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را تکنیکی متمرکز بر فرایند می‌داند که هدف آن ایجاد تغییری بنیادی در سازمان جهت تسهیل بهبود اساسی در عملکرد فرایندهای محوری کسب‌وکار که برای مزیت رقابتی حیاتی است. این تعریف اندیشه اصلی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را بیان می‌کند: خلق مجدد سازمان به‌منظور ارتقای عملکرد.

در ادامه به تاریخچه و توضیحات بیشتر این مطلب می‌پردازیم.

 

 

تاریخچه مهندسی مجدد:

مفهوم مهندسی مجدد در نظریه‌های مدیریتی ریشه در اوایل قرن نوزدهم دارد. مقصود از مهندسی مجدد آن است که همه فرایندهای کسب‌وکار در نوع خود بهترین باشند. در دهه 1880 فردریک تیلور[1] پیشنهاد کرد که مدیران از روش‌های مهندسی مجدد برای شناسایی بهترین فرایندها جهت انجام کارها استفاده کنند و این فرایندها به‌منظور دستیابی به بهره‌وری بهینه مهندسی مجدد انجام شوند. مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[2] بازتاب‌دهنده این تفکر سنتی است که «یک راه برای انجام کارها وجود دارد». درزمان تیلور فناوری به شرکت‌های بزرگ این امکان را نمی‌داد که فرایندهای خود را به‌صورت بین-وظیفه ای یا بین-بخشی (واحدی) طراحی کنند. تخصصی کردن کارها پیشرفته‌ترین روش برای بهبود کارایی بود، روشی که همگام و مطابقت با فناوری زمانه بود.

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را اولین بار تیلور در مقاله‌ای با عنوان «اصول مدیریت علمی[3]» در سال‌های اولیه قرن بیستم معرفی کرد. مدیریت علمی، اولین گام در معرفی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[4] بود که به‌واسطه بسیاری مسائل حل‌نشده، ناموفق از کار درآمد. در زمان تیلور تعداد کارکنان صاحب دانش و مشغول در ساخت و تولید[5]-مهم‌ترین عامل تولید ثروت- اندک بود. مدیریت علمی شامل خرد کردن فرایند ساخت و تولید تا آنجا بود که زنجیره‌ای از فعالیت‌های خشک و ساده به دست می‌آمد که انجام آن‌ها نیازمند حداقل زمان ممکن و کمترین میزان تلاش بود. چنین رویکردی اغلب موجب افزایش دستمزدهای کارکنان کارخانه می‌شد؛ درعین‌حال کارکنان را مجبور می‌کرد که در شرایط کمرشکن به‌سختی کار کنند. این نحوه افزایش کارایی در ساخت و تولید اغلب موجب بروز نگرانی از به وجود آمدن «فضای غیرانسانی در محیط کاری» می‌شد.

مدیریت کیفیت فراگیر[6] بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن، از روش مدیریت علمی زاده شد و بسیاری از تبعیض‌های موجود به مانند روش قبلی که بهبود ساختار کسب‌وکار را حذف نموده. ویلیام دمینگ و جوزف جوران به ژاپن کمک کردند تا با به دست آوردن سهم بازار شرکت‌های امریکای شمالی با کالاها و خدمات با کیفیت، به یک ابرقدرت اقتصادی مبدل شود. هدف اصلی مدیریت کیفیت فراگیر بهبود عملیات ساخت و تولید است.

در سال‌های اولیه قرن بیستم، هنری فایول مفهوم مهندسی مجدد را این‌گونه تعریف کرده است: «انجام مأموریت در راستای اهداف سازمان، به‌گونه‌ای که بیشترین منفعت از همه منابع موجود حاصل آید». بااینکه منابع فناورانه در زمان ما تغییر کرده است، اما این مفهوم همچنان بامعناست. تقریباً در همان زمان مهندسی دیگر به نام لیندال اورویک معتقد بود: «این کافی نیست که افراد را در مقابل وظایف مشخص مسئول بدانیم، بلکه ضروری است به آن‌ها اختیار لازم جهت واگذاری آن مسئولیت را نیز بدهیم». بااینکه هامر وچامپی مشتاق‌اند اظهار کنند که نظریه کلاسیک سازمان منسوخ است، ایده‌هایی مثل تقسیم‌کار[7]، چنان دوام و قابلیت‌های علمی داشته که موجب شکست مهندسی مجدد در اثبات خود بوده‌اند. ازآنجاکه مهندسی مجدد تکرارپذیر نیست و دامنه محدودی دارد، به‌عنوان نظریه‌ای علمی به آن نمی‌توان نگریست. قابلیت کاربرد نظریه‌های کلاسیک مدیریت مانند تقسیم‌کار، در تکرارپذیری و قابل‌انتقال بودن آن‌ها بود. اندیشه‌های کلاسیک موجب افزایش بهره‌وری، خروجی و درآمد شد که این خود به پیدایش طبقه متوسط در جامعه منجر شد.

اصطلاح طراحی مجدد فرایندها[8] برای اولین بار در خلال یک برنامه تحقیقاتی که در دانشگاه MIT در سال 1984 آغاز شده بود، مطرح گردید. این پروژه توسط دو نفر بنام اسکات و مورتن انجام شد و نهایتاً در سال 1991 تحت عنوان شرکت‌های دهه نود منتشر شد. در این تحقیق جهت به‌کارگیری IT در یک کسب‌وکار معین و ایجاد بازسازی، پنج مرحله ذکر گردید که مرحله سوم آن مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار بود.

 

 

سیر تکامل مهندسی مجدد فرایند:

طراحی مجدد فرایندها یا مهندسی فرایندها، یعنی شناخت دقیق با نگرش فرایندگرا به سازمان، ترسیم دقیق رابطه فعالیت‌ها و شرایط اجرای فرایندها، برآورد منابع و هزینه تمام‌شده و زمان انجام فرایندها، سپس اصلاح و بهینه‌سازی رابطه فعالیت‌ها و اجرای فرایندها از طریق به‌کارگیری روش‌ها، فناوری اطلاعات و تجارب جدید. نتیجه طراحی مجدد فرایندها عبارت است از دستیابی به‌سرعت بیشتر و هزینه کمتر در انجام فعالیت‌های سازمان و تأمین اهداف کلیدی از قبیل موقعیت برتر در رقابت، خدمات بهتر به مشتری یا مشترکین و جلب رضایت آن‌ها و ارزش‌افزوده بیشتر برای سازمان و مشتری است.

امروزه طراحی مجدد فرایندها قبل از به‌کارگیری فناوری اطلاعات از قبیل اینترنت و انواع سیستم‌های اطلاعاتی جهت بهبود فرایندها و توسعه کارایی مدیریت و سازمان، اجرا می‌گردد. به‌منظور رفع تنگناها و موانع استفاده از فناوری‌های جدید و روان‌سازی فعالیت‌ها در راستای اهداف هر سازمان و برای درک دقیق‌تر مهندسی مجدد فرایند بهتر است با سلیقه و چگونگی خلق آن آشنا شویم.

در دهه 1980 یک نارضایتی از روش ارزش‌افزوده ناشی از فناوری اطلاعات[9] در بیشتر سازمان‌های اقتصادی آمریکا حاکم شد. چراکه باآن‌همه سرمایه‌گذاری شرکت‌ها جهت توسعه IT در آن سال‌ها، تأثیر چندانی در افزایش بهره‌وری و توسعه عملکردها نداشت. برای حل این موضوع چندین اظهارنظر متفاوت از سوی کارشناسان و متخصصین ارائه گردید.

یک عده دلیل نارضایتی اشاره‌شده را خطا در اندازه‌گیری‌ها عنوان کردند. این دسته اعتقاد داشتند که اثرات IT روی توسعه عملکردها و افزایش ارزش‌افزوده اقتصادی مخفی است و سال‌ها طول می‌کشد تا این اثرات به‌صورت کمی مشخص گردد.

دسته دوم، خود IT و نحوه اجرای آن را مقصر اصلی می‌دانستند. ازجمله دلایل این دسته، عدم سادگی و جذابیت نرم‌افزارها و عدم آگاهی مدیران از IT و تکنیک‌های مربوطه ازیک‌طرف و عدم آگاهی متخصصین فناوری اطلاعات از سازمان‌ها و مسائل مدیریتی آن‌ها از سوی دیگر، بود.

اما دسته سوم کشف جدیدی کردند و معتقد بودند مقصر اصلی عدم جذابیت و سادگی نرم‌افزارها نیست، بلکه روان نبودن و اشکال در فرایندهای سازمانی، زیرساختار و طراحی‌های سازمانی است که متناسب با شرایط و توانایی‌های فناوری اطلاعات به‌خوبی کار نمی‌کنند. به عقیده طرفداران این نظریه، عدم انعطاف‌پذیری ساختارهای سازمانی و پیچیدگی روش‌ها در سازمان‌ها که از دهه 1960 به‌جامانده، موجب عدم کارایی IT در توسعه عملکرد سازمان‌ها می‌شود. طراحی‌های کهنه و قدیمی سازمان‌ها مانع و اغلب یک آشفتگی پیچیده بود. در حقیقت، سیستم‌های اطلاعاتی قادر به تأثیر و یا کارایی بیشتر در این سازمان‌ها نبودند.

فشار کاهش زمان‌های تولید یا عملیات، هزینه‌ها و پاسخ بهتر به مصرف‌کننده همراه با سرعت در رقابت‌های جهانی دهه 1980، موجب نیاز شدیدتر برای کشف راه‌های جدید برای خروج از این بحران شد. تنها راه‌حل خروج از این بحران‌ها، طراحی مجدد فرایندها و بهره‌گیری از مزایا و ظرفیت‌های فناوری اطلاعات بود که این به جرقه اصلی برای ظهور مهندسی مجدد فرایند تبدیل شد.

 

 

در سال 1990 دو مقاله هم‌زمان، یکی از سوی توماس داونپورت و جمز شورت در مجله SMR[10] و مقاله دیگر توسط میکائيل همر در مجله HBR[11] منتشر شد که هردو روی موضوع بازنگری فرایندها[12] در سازمان‌ها و تأثیر فناوری اطلاعات[13] بر توسعه سازمان‌ها تأکید داشتند. آن‌ها معتقد بودند نه‌تنها فناوری اطلاعات، فرایندهای اصلی را پشتیبانی می‌کند بلکه بایستی برای به‌کارگیری فناوری اطلاعات از فرایندهای جدید استفاده شود.

به‌طور خلاصه، چنانچه فرایندها را حذف کنید، دیگر نیازی نیست آن‌ها را اتوماتیک یا خودکار کنید، بلکه با فرایندهای جدید به کار و سازمان خود بنگرید و در فرایندهای جدید از فناوری اطلاعات استفاده کنید. آقای همر این تفکر جدید را مهندسی مجدد فرایندها نامید.

از سال 1993 تفکر مهندسی مجدد فرایند فراگیر شد و در تمام دنیا مورد توجه قرار گرفت. دلیل این استقبال و پذیرش مهندسی مجدد فرایند به‌عنوان یک درمان اساسی برای بیماری عملکردها و توسعه اقتصادی در سازمان‌های بزرگ، فروش کتاب همر درزمینه مهندسی مجدد فرایند در سال 1993 به تعداد 2 میلیون و ترجمه آن به 17 زبان بود. اساس کتاب مورداشاره، توضیحات ساده درزمینه نحوه استفاده از فناوری اطلاعات، بیش از آنچه قبلاً مطرح شده بود، می‌باشد که مفید به‌نظر رسید و موجب شد مهندسی مجدد فرایند به‌عنوان یک راه‌حل قابل‌قبول پذیرفته شود. اکنون مهندسی مجدد فرایند به‌عنوان یکی از فناوری‌های مهم در فناوری اطلاعات مطرح شده و به‌عنوان یک پل ارتباطی غیرقابل گریز برای توسعه و رونق اقتصادی جهان مورد پذیرش تمامی سازمان‌های پیشرو و موفق واقع شده است.

ادامه دارد…

 

 

[1]Ferederick Taylor

[2]BPR

[3]Principles of scientific Management

[4]BPR

[5]Manufacturing

[6]Total Quality Management (TQM)

[7]Division of labor

[8]BPR

[9]IT

[10]Sloan Management Review

[11]Harvard Business Review

[12]Reload Processes

[13]IT

 

 

نویسنده : یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار (BPR)

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار (BPR)

در ابتدا به معرفی و تعریف مفهومی و عملیاتی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار می‌پردازیم و در ادامه به آشنایی با این موضوع که بسیار کم در کشورمان ایران کارشده است، می‌پردازیم.

 

کسب و کار 1

 

مهندسی مجدد

آغازی دوباره، – فرصتی دیگر برای بازسازی فرآیندها – دوباره‌سازی روش‌های کار.

«مهندسی مجدد به‌صورت مناسب عبارت است از: بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشه‌ای فرایندها، برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفت‌انگیز در معیارهای حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت، خدمات و سرعت.»

در این تعریف چهار واژه کلیدی وجود دارد.

 

تعریف مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار:

کار (1995)، مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را تکنیکی متمرکز بر فرایند می‌داند که هدف آن ایجاد تغییری بنیادی در سازمان جهت تسهیل بهبود اساسی در عملکرد فرایندهای محوری کسب‌وکار می‌باشد که برای مزیت رقابتی، حیاتی است.

این تعریف اندیشه اصلی مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را بیان می‌کند: خلق مجدد سازمان به‌منظور ارتقای عملکرد.

 

فرایندهای کسب‌وکار

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار مجموعه‌اي از متدولوژی‌ها براي فعالیت‌هایی است که منجر به تغییر در سازمان از طریق فرایندهایش می‌شود. به این معنی که توسط مهندسی مجددي که به‌صورت ریشه‌اي صورت می‌گیرد، سازمان فعلی، دانشی گروهی و قانونمند پیدا می‌کند.

بخش اول: مهندسی مجدد در فرایندهای کسب‌وکار

مهندسي مجدد روندي است كه در آن وظیفه‌های فعلي سازمان جاي خود را با فرايندهاي اصلي کسب‌وکار عوض كرده و بنابراين سازمان از حالت وظيفه گرايي به‌سوی فرايند محوري حركت می‌کند.

همين امر موجب سرعت بخشيدن به روند کسب‌وکار و کاهش هزینه‌ها و درنتيجه رقابتی‌تر شدن سازمان می‌شود. رويكردها و روش‌های متفاوتي توسط محققان براي مهندسي مجدد ارائه‌شده است.

امروزه روش‌های همرو چمپي و داونپورت از بقيه بيشتر مورداستفاده قرار می‌گیرند.

طبق نظر اکثر نظریه‌پردازان، تمرکز اصلی مهندسی مجدد بر خلق و پیاده‌سازی روش مطلوب و جدید کسب‌وکار است که اساساً با روش موجود متفاوت است.

 

ادامه مهندسی مجدد

مهندسی مجدد یا اصطلاحاً مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[1] در سال‌های اخیر یکی از مفاهیم آشنا و متداول برای سازمان‌ها شده است. بسیاری از سازمان‌ها در حال حاضر با مهندسی مجدد درگیر هستند.

هنگامی‌که یک برنامه بهبود عملکرد با موفقیت اجرا می‌شود، منافع درخشانی عاید سازمان می‌شود. اگرچه بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌ها نیز در دستیابی به این منافع با شرکت مواجه می‌شوند.

مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار، بازسازی کامل از فرآیند کسب‌وکار است. مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار، تمرکز بر بهبود جنبه‌های بسیاری مانند هزینه، کیفیت، خدمات، سرعت و غیره دارد.

با توجه به تفاوت وسیعی از روند و ویژگی‌های مهندسی مجدد، مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد: BPR در توابع، BPR در میان توابع و BPR در میان سازمان.

 

تعریف دیگری از مهندسی مجدد

مهندسی مجدد به معنای کنار گذاشتن بخش بزرگی از دانش و یافته‌های دویست‌ساله اخیر مدیریت صنعتی می‌باشد. باید روش انجام کار در‍‍‍‍‍‍‍‍‍” دوره تولید انبوه “[2] را به فراموشی سپرده و تصمیم گرفت که اکنون روش مناسب چگونه است.

در نظام‌مهندسی مجدد کسب‌وکار، عنوان‌های کهن و ترتیبات سازمانی گذشته همچون بخش‌بندی اداره، دایره، گروه و مانند آن از اهمیت می‌افتند. آن‌ها ساخته دوره‌ای هستند که دیگر سپری‌شده است.

در ” مهندسی مجدد” مهم این است که؛ با یاری‌گرفتن از نیازهای امروز بازار فن‌آوری‌های نوین، چگونه کار را سازمان دهیم. آنچه مردم و شرکت‌های دیروزی انجام می‌داده‌اند دیگر کمکی نخواهد کرد.

تأکید مهندسی مجدد بر ویژگی‌هایی است که مردان کسب‌وکار سنتی را به پیروزی‌ها و نوآوری‌های چشمگیری رساند؛ ازجمله توجه به فرد، اعتمادبه‌نفس، خطرپذیری و گرایش به دگرگونی.

هامر و چمپی[3] (1993)، به‌منظور دستیابی به پیشرفت‌های چشمگیر هزینه، کیفیت خدمات‌رسانی و سرعت طراحی فرایند کسب‌وکار، مهندسی مجدد فرایندهای کسب‌وکار[4] را به‌عنوان بازنگری پایه‌ای و طراحی مجدد فرایندهای سازمانی تعریف کرده‌اند.

ایجاد ارزش برای مشتری، عامل راهنما و هدایت‌گر در طراحی مجدد فرایند بشمار می‌آید که در آن تکنولوژی اطلاعات[5] اغلب نقش مهمی را ایفا می‌نماید.

پایه و اساس مهندسی مجدد

پایه و اساس مهندسی مجدد[6] بر بررسی‌های مرحله‌ای، شناخت و حذف مقررات کهنه و تصورات بنیادینی استوار است که زمینه‌ساز عملکرد کسب‌وکارهای کنونی می‌باشند. همه شرکت‌ها انباشته از مقررات نانوشته‌ای هستند که از دهه‌های پیش به‌جامانده‌اند:

” مشتریان عادت به تعمیر وسایل زندگی ندارند”،”وجود انبارهای منطقه‌ای و محلی برای دادن خدمات مناسب ضروری است”،”برای خریدهای صنعتی تنها در ادارات مرکزی شرکت‌ها تصمیم‌گیری می‌شود.”

این مقررات بر پایه فرضیه‌هایی درباره فن‌آوری، مردم و هدف‌های سازمانی ویژه‌ای به وجود آمده‌اند که دیگر کاربردی ندارند. مانند گردگیری میز و صندلی‌ها در ساختمانی ویرانه می‌باشد.

اینک ببینیم که مفهوم “مهندسی مجدد”از کجا سرچشمه گرفته است، از نزدیک به ده سال پیش شرکت‌هایی به وجود آمده‌اند که در سایه ایجاد دگرگونی‌های بنیادین در یک یا چند بخش از فرایند کار خود به بهبود و نتایج چشمگیری دست‌یافته‌اند.

این شرکت‌ها رشته کاری خود را تغییر نداده‌اند، بلکه فرآیند اجرایی را دگرگون ساخته و در پاره‌ای موارد روش کاملاً نوینی برگزیده‌اند.

به نظر می‌رسد مهندسی مجدد با گام‌های کوتاه و بااحتیاط فراوان، شدنی نیست. تنها اقدامات همه‌جانبه است که می‌تواند نتایج چشمگیری به بار آورد. بیشتر شرکت‌ها در وضعیتی هستند که جز دست یازیدن به آن راه نجاتی ندارند.

برای گروه بزرگی از شرکت‌ها، مهندسی دوباره، تنها امید رهایی از روش‌های کهنه و غیر کارسازی می‌باشند که در صورت ادامه به نابودی آن‌ها خواهند انجامید.

در ادامه….

ما از ” مهندسی مجدد”به‌عنوان بهترین روش دستیابی به توان رقابتی در کار، یاد خواهیم کرد تا خواننده هوشیار گشته و دریابد که در دنیای پرتلاطم کسب‌وکار امروز، تنها شرکت‌ها و سازمان‌هایی که به دگرگونی بنیادین در فرایند کار خود تن درداده و به مهندسی مجدد روی آورده‌اند، پیروز خواهند بود.

مهندسی مجدد سازمان‌ها یکی از جدیدترین تفکرات مدیریتی است که زاییده نگرش‌هایی از قبیل مدیریت زمان[7]، ساختارهای سازمانی ماتریسی[8]، اهمیت به مشتری به‌عنوان عامل اصلی بقای شرکت و بالاخره بازنگری پردازش‌ها است.

مهندسی مجدد بر پایه سؤالات زیربنا شده است:

چگونه کارها را سریع‌تر انجام دهیم؟

چگونه کارها را بهتر انجام دهیم؟

چگونه کارها را با هزینه پایین‌تری انجام دهیم؟

 

مهندسی مجدد تصویری واقعی از سازمان ارائه می‌دهد و سبب رفع موانع سازمانی سنتی خواهد شد.

مهندسی مجدد از دریچه کاملاً جدیدی به سازمان‌های دولتی و خصوصی می‌نگرد.

بر اساس این رویکرد جدید، این مشتریان هستند که درنهایت، بهای خدمات و محصولات تولیدی سازمان‌ها و نیز سود سرمایه صاحبان آن‌ها را پرداخت می‌کنند پس به همین دلیل مردم یا مشتریان، اصلی‌ترین ذینفع سازمان‌ها هستند.

از این دیدگاه همه سازمان‌های سنتی امروزی باید ساختار و پردازش‌های درونی خود را به‌گونه‌ای دگرگون و نوسازی کنند که تمام توان و انرژی سازمان‌ها صرف پاسخگویی به نیازها و انتظارات مشتریان شود.

در انتها…

طرح‌ریزی دوباره، در اصل، پیرامون واژگونی انقلاب صنعتی است.

طرح‌ریزی دوباره فرضیاتی را که جزء جدایی‌ناپذیر الگوی صنعتی آدام اسمیت به شمار می‌رود-تقسیم‌کار، صرفه‌جویی‌های مقیاس (غالباً براثر افزایش اندازه و مقیاس کارخانه یا کسب‌وکار، هزینه‌های واحد تولید کاهش می‌یابد.)، کنترل سلسله‌مراتبی و دیگر اجزای یک اقتصاد درحال‌توسعه‌ی دوران اولیه- مردود می‌شمارد.

طرح‌ریزی دوباره جستجو برای الگوهای تازه‌ی سازمان‌دهی کار است.

سنت اهمیت ندارد. طرح‌ریزی دوباره یک شروع تازه است.

 

مهندسی مجدد به معنی دگرگون‌سازی و طرحی نو انداختن، دگرگونی در ذهن (طرز فکر و نگرش مدیران و کارکنان)، در فرهنگ و نظام ارزشی، در فرآیندها و پردازش‌ها، در ساختار سازمانی در سازمان‌ها است.

تعریفی دیگر

در تعریفی دیگر، مهندسی مجدد سازمان‌ها، به مجموعه کارهایی گفته می‌شود که یک سازمان برای تغییر پردازش‌ها و کنترل‌های درونی خود انجام می‌دهد تا از ساختار سنتی عمودی و سلسله‌مراتبی به ساختاری افقی، میان فعالیتی، مبتنی بر گروه و مسطح تبدیل شود که در آن‌همه‌ی پردازش‌ها برای جلب رضایت مشتریان صورت می‌گیرد.

اکثر سازمان‌های امروزی ساختار «دودکشی» دارند. دوایر نسبتاً بزرگ با سلسله‌مراتبی که به‌طور مجزا از یکدیگر فعالیت می‌کنند و تداخل فعالیت‌ها اگر هم وجود داشته باشد در سطح بسیار محدودی و آن‌هم عمدتاً در سطوح تحتانی و پایین‌تر از هیئت‌مدیره‌ی اصلی قرارگرفته‌اند.

همر و چمپی مهندسی مجدد فرایندها را به‌عنوان «بازنگری و طراحی اساسی فرآیندهای کسب‌وکار برای دست یافتن به پیشرفت‌های جهشی درباره مواردی مانند هزینه، کیفیت خدمات و سرعت» تعریف کرده‌اند.

ادامه دارد…..

 

 

[1]‌Business Process Reengineering (BPR)

[2]Volume production

[3]Hammer & champy

[4]BPR

[5]IT

[6]Re-engineering

[7]Time Management

[8] The Matrix organizational structure

خویی

نویسنده : یاسمن خویی / پژوهشگر حوزه مدیریت