نوشته‌ها

مدل‌های فرآیند توسعه محصول جدید: (مدل معروف: STAGE-GATE)

 مدل‌های فرآیند NPD: (مدل معروف: STAGE-GATE)

 

 در ادامه بحث NPDدر شماره‌ی قبلی در مورد موفقیت و شکست NPD صحبت شد در این شماره سعی شده تا نمونه‌هایی‌ از مدل‌های توسعه محصول جدید معرفی شوند؛ زیرا علاوه بر تعداد بسیار زیاد آن‌ها شباهت‌هایی نیز بین آن‌ها وجود دارد.

برای مدیریت فرآیند توسعه محصولات جدید مدل‌های زیادی از سوی افراد دانشگاهی و یا کارشناسان شرکت‌ها ارائه شده است. تمامی این مدل‌ها سعی دارند چارچوبی برای کمک به درک فرآیند توسعه محصول جدید به دست آورند. یافته‌های محققین این رشته در طول بیش از چهار دهه نشان می‌دهد که یک مدل جامع برای همه فرآیندهای توسعه محصول که مناسب همه شرکت‌ها و مدیران مسئول آن‌ها باشد و یا از انعطاف و انطباق کامل با شرایط سازمان‌ها برخوردار می‌باشد، وجود ندارد.

  • فرایند توسعه محصول جدید از دیدگاه ناسا:
  • آنالیز اولیه (فاز اول)
  • تعریف (فاز دوم)
  • طراحی (فاز سوم)
  • عملیات (فاز چهارم)
  • فرآیند توسعه محصول جدید از دیدگاه بوزآلن و همیلتون:
  • توسعه استراتژی
  • توسعه محصول جدید
  • تولید ایده
  • بازنگری و ارزیابی
  • آنالیز کسب‌وکار
  • آزمایش
  • تجاری‌سازی
  • مدل توسعه محصول مرحله- دروازه کوپر (مدل STAGE-GATE):

مدل کوپر یکی از مشهورترین مدل‌های تجاری‌سازی است و به مدل فرآیندی مرحله-دروازه معروف است. دلیل نام‌گذاری این مدل (مرحله-دروازه) این است که در هر یک از فرآیندهای مدل، حتی دقیق‌ترین جزییات نیز تنظیم می‌شوند و درمجموع دارای یک خصوصیت ارگانیک و پویاست. به‌عبارتی‌دیگر فرآیند مرحله-دروازه یک نقشه راه عملیاتی شده برای هدایت پروژه‌های محصولات جدید از مرحله ایده تا مرحله تحویل آن به بازار است. استفاده از این مدل باعث افزایش کارایی و تسریع عملکرد پروژه می‌شود، به‌طوری‌که از پیش، وظایف اصلی هر مرحله را تعیین و به بررسی نتایج پیشرفت می‌پردازد. مشخصه اصلی این مدل تخصیص حمایت‌های توسعه‌ای به‌صورت کارا است، زیرا هر فرآیند شامل مراحل و ورودی‌هایی می‌شود که پیشرفت پروژه را مشخص می‌سازد. کوپر ارائه‌کننده 13 مرحله در یک مدل می‌باشد که درنتیجه جداسازی فعالیت‌هایی نظیر تحقیقات بازار و آنالیز کسب‌وکار می‌باشد.

در این مدل مرحله جایی است که در آن اقدام به وقوع می‌پیوندد و دروازه نیز جایی است که در آن اتخاذ تصمیم در خصوص ادامه با عدم ادامه مسیر توسعه صورت می‌گیرد. مرحله اصلی و نقاط تصمیم‌گیری در مدل مرحله-دروازه عبارت‌اند از:

 

مرحله صفر: ایده‌پردازی تصمیم اول: غربال ایده
مرحله یک: بررسی اولیه تصمیم دوم: غربال ثانویه
مرحله دوم: بررسی تفصیلی تصمیم سوم: اقدام برای توسعه
مرحله سوم: توسعه تصمیم چهارم: اقدام برای تست
مرحله چهارم: انجام تست و معتبرسازی تصمیم پنجم: اقدام برای تجاری‌سازی
مرحله پنجم: تولید صنعتی و ورود به بازار

 

شش مرحله مدل کوپر:

  1. جمع‌بندی ایده‌ها: جمع‌آوری و ذخیره‌سازی ایده‌ها
  2. مفهوم دهی به ایده‌ها: ارزیابی و تجزیه‌وتحلیل فنی، مالی و ارزیابی مقدماتی ایده در بازار
  3. انتخاب بهترین ایده: ارائه برنامه مناسب، آزمون برنامه، ارائه برنامه مدیریتی، مالی، برنامه تولید و جلسات منظم بررسی و گزارش‌دهی تیم توسعه محصول
  4. توسعه ایده: تنظیم جزئیات برنامه‌ها شامل برنامه بازاریابی، جزئیات برنامه تولید، مالی و آمادگی برای تولید
  5. آزمون بازار: برنامه دقیق بازاریابی با آمیخته‌های مناسب، جمع‌بندی تجزیه‌وتحلیل مالی؛ و پیش‌بینی‌های آتی برای محصول در بازار
  6. تجارتی کردن: اجرای برنامه بازاریابی منظم برای تولید در بازارهای هدف و تعدیل برنامه‌های قبلی و اجرای برنامه‌های اقتضایی مناسب در طول دوره عمر محصول توسط تیم توسعه

 

 

 

دیگر مدل‌های اجرایی در فرآیند توسعه محصول جدید:

۱-مدل پورتر:

استراتژی رقابتی: شامل اقداماتی برای جذب مشتری، مقاومت در برابر فشارهای رقابتی، تقویت و استحکام موقعیت بازار شرکت، می‌باشد. تعاریف زیادی از استراتژی رقابتی وجود دارد که پورتر در سال 1990 این استراتژی‌ها را در قالب سه استراتژی تمایز، تمرکز و رهبری مطرح کرده است:

۱-۱ استراتژی رهبری هزینه: برتری رقابتی مستمر و پایدار نسبت به رقبا با استفاده از اهرم کاهش هزینه‌ها به‌عنوان مبنایی برای کاهش هزینه‌ها نسبت به رقبا و به دست آوردن سود یا به دست آوردن تفاوت سود بیشتر با توجه به بهای موجود استفاده می‌شود. هدف از این استراتژی کسب برتری در رقابت از طریق تولید محصول با کمترین هزینه ممکن نسبت به رقبا است.

۲-۱ استراتژی‌های تمایز: دومین استراتژی پیشنهادی پورتر ارائه محصولی ویژه است؛ یعنی کسب مزیت رقابتی از طریق تولید محصولی که از دیدگاه مشتریان، در مقایسه با محصولات مشابه دیگر، منحصربه‌فرد باشد.

۳-۱ استراتژی‌های تمرکز: آخرین استراتژی پیشنهادی پورتر تمرکز در بخش معینی از بازار برای محدود کردن دامنه رقابت است. با محدود شدن دامنه فعالیت، امکان متمرکز کردن منابع میسر و یک برتری رقابتی نسبت به رقبا ایجاد می‌شود.

۲-مدل رقابتی آنسف:

این مدل برای استراتژی جانشینی محصول با توجه به مأموریت شرکت در محیط رقابتی پیشنهاد شده است. این استراتژی‌ها به ترتیب عبارت‌اند از:

۱-۲ نفوذ در بازار: این نوع استراتژی برای نفوذ در لایه‌های نفوذ نیافته بازار یا افزایش سهم بازار موجود صورت می‌گیرد.

۲-۲ توسعه بازار: زمانی به کار گرفته می‌شود که مدیران به فکر بازارهای جدید باشند که با تکیه‌بر تحقیقات بازاریابی در مکان‌های دیگر توان عرضه کالا را می‌سنجند.

۳-۲ توسعه محصول: مدیران در شرکت‌ها، با همکاری گروه‌ها و تیم‌های متخصص، برای تغییر در محصول، ایده‌های نو را در توسعه محصولات اعمال می‌کنند که نهایتاً در بسته‌بندی، رنگ و شکل، تغییراتی داده می‌شود یا باعث تغییرات کلی در محصول می‌شود که اغلب این محصولات به بازار فعلی عرضه می‌شوند. این استراتژی توسعه محصول نامیده می‌شود.

۴-۲ متنوع‌سازی: این نوع استراتژی آخرین و ریسک‌پذیرترین استراتژی آنسف است که با توجه به‌شدت رقابت در محصولات مشابه دیگر، توسعه در محصول، مزیت ویژه‌ای برای شرکت‌ها ایجاد نمی‌کند. ازاین‌رو، مدیران تصمیم به تولید محصولات جدید برای بازارهای جدید با توجه به استراتژی‌های ادغام افقی، عمودی، کاهش، ثبات یا سیاست متنوع‌سازی محصول، می‌گیرند.

۳-مدل نقشه راه محصول:

یکی از ابزارهای قدرتمند توسعه محصول است. مدیران هوشمند از این فرایند استفاده می‌کنند تا میان کارها هماهنگی ایجاد کنند و دیدی انتقادی به خط تولید پیدا کنند.

۴-مدل گسترش کارکرد کیفیت:

در فرایند گسترش کارکرد کیفیت در فرایند طراحی محصول با استفاده از تکنیک گسترش کارکرد کیفیت به‌محض شناسایی و تعیین نیازمندی‌های مشتریان نسبت به لحاظ کردن خواسته‌های آن‌ها در طراحی محصول اقدام می‌شود. در فرآیند، خواسته‌های ذهنی مشتریان به زبان فنی- مهندسی در سازمان تبدیل می‌شود.

۵-مدل استراتژی سازگاری محصول جدید با مهارت‌های تحقیق و توسعه‌ای:

یکی از راه‌های ایجاد محصول جدید در شرکت‌ها بهره‌گیری از واحد تحقیق و توسعه است. با توجه به افزایش هزینه‌های مربوط به ایجاد کالاهای جدید، شرکت‌ها ترجیح داده‌اند به‌جای تولید کالاهای جدید، از انواع برندهای موجود تقلید کنند. چنانچه فعالیت‌های تحقیق و توسعه شرکت، چنان قوی باشند که بتواند ایده‌ها و طرح‌های جدیدی ارائه کند به‌احتمال قوی شرکت در مسیر تولید کالاهای جدید موفق خواهد بود. شرکتی که چند طرح تولید محصول جدید را در اختیار داشته باشد، طرحی را با موفقیت به مرحله تولید می‌رساند که متناسب با فعالیت‌ها و توانایی‌های تحقیق و توسعه‌ آن شرکت باشد. شرکتی که فعالیت‌های تحقیق و توسعه خود را فقط در حد بهبود محصول متمرکز کرده باشد، شاید اقدام به طراحی محصولی کاملاً جدید را محال بداند.

در پایان براساس مطالعه­ای که به‌تازگی روی فرایند توسعه­ی محصولات جدید در منابع مختلف صورت گرفت، نزدیک به 60% از شرکت­ها از فرایند مرحله – دروازه کوپر برای هدایت فعالیت­های توسعه­ای خود درزمینه‌ی محصولات جدید بهره می­برند.

*** عکس شماره 1***

لطفا عکس در این محل الصاق شود

توسعه

نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت

عوامل شکست و موفقیت در توسعه محصول NPD

عوامل شکست و موفقیت در  توسعه محصول NPD

 

 

محصولات جدید در ادامه بحث NPD  توسعه محصول نوبت به بخش بسیار مهم می‌باشد، بسیاری از شرکت‌ها به‌منظور موفقیت NPD رویکردی سیستماتیک را جهت ارزیابی فرآیند توسعه محصولات از ابتدای شروع برنامه‌ی توسعه تا پس از مرحله‌ی عرضه به بازار به‌طور منظم و دقیق به کار می‌گیرند.

مسئله‌ی اصلی این است که چه چیزی را باید اندازه‌گیری و ارزیابی کرد تا بتوان نتایج معناداری از آن‌ها استخراج نمود که در فرآیند بهبود توسعه‌ی محصولات قابل‌استفاده باشد.

شناسایی موفقیت و شکست محصولات، کار آسانی نیست؛

زیرا یک محصول ممکن است در یک بخش موفق و درعین‌حال در بخش دیگر ناموفق باشد.

مطالعه‌های گوناگونی درزمینه توسعه محصول جدید انجام‌گرفته است که عوامل اصلی موفقیت پروژه را تعریف کرده‌اند.

ازجمله مواردی که می‌توان به آن اشاره کرد شامل:

توجه به جزییات در فرآیندهای NPD، حمایت و پشتیبانی مدیریت ارشد، تفکر استراتژیک بلندمدت، تمرکز بر نیازهای واقعی مشتریان، وجود مهارت‌های موردنیاز در بخش‌های درگیر با NPD،

تعهد پرسنل شرکت به مقوله NPD، استفاده از فناوری اطلاعات،

تعریف سریع و به‌موقع پروژه توسعه محصول، روانه‌سازی به‌موقع محصول در بازار، جهت‌گیری مناسب به بازار، وجود جو خلاق و کارآفرین در شرکت، به‌کارگیری تجربیات به‌دست‌آمده از پروژه‌های پیشین توسعه محصول،

یکپارچگی فعالیت‌های بخش‌های بازاریابی و R&D، پذیرش ریسک از سوی مدیریت سازمان،

انعطاف‌پذیری سازمان در جهت پاسخگویی به تغییرات، تعریف دقیق استانداردهای عملکردی مورد انتظار، داشتن بینشی واضح و شفاف از پروژه NPD، وجود ارتباطات داخلی گسترده در سازمان.

 

اعتقاد دی بندت

به اعتقاد دی بندت، پرتاپ محصول یک عامل کلیدی برای عملکرد برتر است و معمولاً پرهزینه‌ترین بخش توسعه محصول جدید است.

نتایج کار او نشان می‌دهد که پرتاب‌های موفق بامهارت بیشتر در پژوهش‌های بازاریابی، نیروهای فروش، پخش، تبلیغات، پژوهش و توسعه و مهندسی همراه هستند.

داشتن تیم‌های چندوظیفه‌ای برای تصمیم‌گیری روی بازاریابی و تولید و نیز درگیر کردن گروه پشتیبانی از اول برنامه‌ریزی‌ها، از استراتژی‌های موفق بوده است.

 

تاکتیک های موفقیت آمیز

از تاکتیک‌های موفقیت‌آمیز می‌توان به استفاده از نیروهای فروش باکیفیت، تبلیغات و پشتیبانی از محصولات را نام برد.

به‌علاوه شناسایی زمان مناسب برای پرتاپ و جمع‌آوری اطلاعات بازار نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.

به نظر کوپر عوامل موفقیت را می‌توان در دو گروه قرارداد.

اولین گروه عواملی‌اند که باعث انتخاب و انجام پروژه‌های صحیح می‌شوند و دومین گروه عواملی‌اند که باعث انجام صحیح پروژه‌ها می‌شوند. عواملی که در گروه اول قرار می‌گیرند،

عوامل محیطی هستند که خارج از کنترل سازمان قرار می‌گیرند مانند شرایط بازار محصول، ویژگی‌های تکنولوژی و شرایط رقابت،

درحالی‌که گروه دوم عواملی‌اند که در کنترل مدیران NPD سازمان قرار دارند که شامل مواردی نظیر انجام تکالیف اولیه، ساختن براساس نظر مشتری، تلاش برای یافتن محصولی متفاوت و برتر، تعریف سریع ثابت و روشن محصول، طراحی و جمع‌آوری منابع برای پرتاپ سریع محصول، قراردادن نقاط تصمیم‌گیری برای ادامه و یا تعطیلی پروژه توسعه،

وجود تیم‌های چندوظیفه‌ای برای توسعه محصول، رویکرد جهانی در طراحی محصول جدید.

NPD را می‌توان از طریق فاکتور احتمالی ذیل محاسبه کرد:

 

NPD

 

برای مثال، چنانچه احتمال‌های یادشده به ترتیب، از چپ به راست متغیرهای فرمول ۵۰٪، ۶۵٪، ۷۴٪ باشد درصد احتمال موفقیت در NPD این شرکت فرضی ۲۴٪ خواهد بود.

در این راستا، شرکت‌ها با ارزیابی سودآوری نهان طرح‌های توسعه می‌توانند احتمال پایین بودن موفقیت توسعه محصول جدید و عرضه آن به بازار را پیش‌بینی نمایند.

نرخ شکست محصولات تجاری معرفی‌شده به بازار در اقتصاد، واقعاً تکان‌دهنده می‌باشد. مطالعات و تحقیقات به‌عمل‌آمده نشان می‌دهند که:

۳۰ تا 40 درصد محصولات جدید صنعتی شکست می‌خورند.

دسترسی به اهداف معرفی بیش از ۹۰ درصد از محصولات میسر نشده است.

40 تا 70 درصد محصولات مصرفی موفق نمی‌شوند.

 

بررسی هزینه شکست در آمریکا

هزینه شکست در صنعت پوشاک آمریکا به علت توسعه نامناسب محصول جدید تا ۲۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود و به‌طورکلی شرکت‌ها یک‌سوم پروژه‌های NPD خود را با ضرری ۸۰ میلیارد دلاری متوقف می‌کنند.

فقط 10 درصد از محصولات جدید پس از سه سال هنوز در بازار حضور دارند.

پروژه‌های نوآورانه ۲/۵ درصد شانس موفقیت دارند.

۹۷ درصد ایده‌های جدید به مرحله معرفی به بازار نمی‌رسند و فقط 3 درصد از آن‌ها موفق به ورود به بازار می‌شوند.

یک‌سوم سود شرکت‌ها از محصولات جدید است.

تقریباً ۲۵ درصد از ایده‌های محصولات جدید در فاز غربال اولیه رد می‌شوند و ۶۰ درصد آن در فاز واقعی توسعه محصول زمانی که پول زیادی صرف پروژه شده است، شکست می‌خورد.

از هر 100 پروژه توسعه محصول جدید، تعداد 63 پروژه از بین می‌روند.

از 37 پروژه باقی‌مانده فقط 25 پروژه ازلحاظ بازرگانی موفق می‌شوند و 12 پروژه موفق نمی‌شوند.

از هر 7 ایده جدید تقریباً ۴ ایده وارد مرحله توسعه می‌شود و تنها یک ایده در انتها به شکل محصول روانه بازار می‌شود.

 

ایده پردازی

 

البته ممکن است ارائه محصولی جدید برای بسیاری از شرکت‌های نوپا و کم‌تجربه، ساده به نظر برسد اما مطالعات مختلف نشان داده‌اند که 50 تا 80 درصد محصولات جدید با شکست مواجه می‌شوند.

دلایل متعددی برای این شکست وجود دارد، اما برنامه‌ریزی و مدیریت معیوب در رأس علل اکثر شکست‌ها قرار دارند؛ بنابراین مدیریت صحیح فرآیند توسعه محصول جدید و بهره‌مندی از روشی نظام‌مند برای ساماندهی فرآیند توسعه محصول جدید، می‌تواند به‌عنوان عوامل کلیدی برای موفقیت سازمان در نظر گرفته شود.

 

 

عوامل شکست پروژه های NPD

 

دیدگاه مدیران پروژه و شخص ثالث

 

تجربیات جهانی برای کاهش شکست و افزایش موفقیت محصولات جدید

استفاده از رویکرد کنفرانس‌های «عوارض مرگ‌ومیر»، مایوکلینیک توسط بعضی از شرکت‌ها ازجمله شرکت  3Ms برای کسب اطلاعات جامع از بخش‌های گوناگون جهت عارضه‌یابی و علت‌یابی‌های واقع‌بینانه

استفاده از چک‌لیست «کالبدشکافی و خطایابی» بعد از شکست محصولات جدید

 

تکنیک HANSEL

استفاده از تکنیک «  HANSEI » «بازتاب» در شرکت تویوتا به‌عنوان پیش‌نیاز کایزن یا بهبود مستمر جهت خودآگاهی از اشتباهات و یافتن پاسخ‌های درست در مورد اینکه:

چه چیزهایی به‌خوبی یا درستی انجام می‌شوند؟

چه چیزها و کارهایی نادرست انجام می‌شوند؟

چه راه‌کارهایی برای بهبود، اصلاح، کاهش و حذف نارسائی‌ها و اشتباهات وجود دارند؟

تشکیل جلسات رسمی و غیررسمی روزانه و دوره‌ای بحث و گفتگو، یادگیری و نتیجه‌گیری از موفقیت‌ها و شکست‌های محصولات جدید.

استفاده از تکنیک‌ها و رویکردهای پزشکی آسیب‌شناسی، عارضه‌یابی و تشخیص علائم و عوامل

انتخاب «تیم محصولات جدید» برای الگو شناسی، پایش و سنجش عوامل موفقیت و شکست محصولات جدید خود و دیگران.

با توجه به اینکه میزان شکست در پروژه‌های NPD از موفقیت آن‌ها بیشتر است و این موضوع که چگونه فرآیند آن انجام شود از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می‌شود در ادامه تلاش می‌شود تا در ارتباط با انواع فرآیند توسعه محصول جدید و پرکاربردترین مدل برای شرکت‌ها چه خدماتی و تولیدی، مباحثی مطرح شود.

 

 

نویسنده عارفه داودی

نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت

تعریف NPD و نقش فناوری و مدیریت در NPD

تعریف NPD و نقش فناوری و مدیریت در NPD

 

 

توسعه محصول جدید

در دو شماره قبلی تلاش شد که لزوم اهمیت توسعه محصول جدید و اجرای آن در شرکت‌ها به‌طور کامل مطرح شود، در ادامه تعریف جامعی از NPD ارائه خواهد شد: هندبوک انجمن مدیریت و توسعه محصول جدید (PDMA)، توسعه محصول جدید را بدین‌صورت تعریف می‌نماید:” مجموعه‌ای از وظایف، مراحل و اقدامات تعریف‌شده و منظم که هدف طبیعی شرکت را برای تبدیل ایده‌های نارس به محصولات و خدمات قابل‌فروش تشریح می‌کند.”

در تعریف دیگر از NPD آمده است که فرآیند مزبور اساساً توسعه دانش و فعالیت‌های آمیختگی و ترکیب‌سازی دانش، مشتمل بر جریانی از وظایف روتین و غیر روتین و اجراشده به‌وسیله آرایشی از افراد و گروه‌های فعال در سازمان است. همچنین عنوان‌شده است که فرآیند مزبور را می‌توان به‌عنوان مجموعه‌ای از فعالیت‌ها که دستورالعمل‌ها و سفارش‌های مشتری، تقاضای بازار و پیشرفت‌های تکنولوژی را درون فرآیند طراحی و تولید انتقال می‌دهد، دانست. به‌طورکلی توسعه محصول جدید فرآیندی پیچیده است که مستلزم مشارکت بخش‌های کارکردی گوناگون شرکت است. ازجمله مهم‌ترین آن‌ها بخش‌های مهندسی، تولید و بازاریابی شرکت است. درواقع NPD فرآیندی است که برای اجرای مناسب آن، کل شرکت باید برانگیخته و حساس باشد.

کوپر بیان می‌کند توسعه محصول جدید عبارت است از: استفاده از منابع و قابلیت‌ها برای خلق یک حصول جدید یا بهبود یک محصول موجود و یا به عبارتی مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و خط‌مشی رشد بوده که در مراحل مختلف، جهت تولید محصول برای قسمت‌های موجود بازار، منجر به تغییر و اطلاعات جزئی یا کلی در کالاها می‌شود.

تعاریف بسیاری درزمینه‌ی توسعه محصول جدید علاوه بر موارد بالا وجود دارد. با این تعاریف از محصول جدید وجود شاخص‌هایی مانند تازگی ورود کالا برای کشور، تغییر در شبکه توزیع محصول، بهبود و اصلاح بسته‌بندی و بهبود روش تولید محصول به‌عنوان توسعه محصول مطرح است. مصاحبه‌های کیفی از 1500 مصرف‌کننده در 41 کشور نشان داده است که همواره برندهای جهانی با ارائه محصولات جدید بر نگرش افراد تأثیر می‌گذارند. برای مثال شرکت P&G از این مورد می‌باشد.

 

در ارتباط با نقش فناوری در NPD باید گفت که: فناوری به‌عنوان ورودی محصولات جدید است. به‌ویژه زمانی که نوآوری فناورانه ابزار نیرومندی جهت دسترسی به نیازهای مشتریان باشد. ارزیابی فناوری، توانمندی سازمان و تلاش تحقیقات را با نیازهای بازار و توسعه کشف فرصت‌های بالقوه پیوند می‌زند. فناوری نقشی حیاتی در توسعه نوآوری و محصولات نوآورانه دارد. اکثر محصولات جدید در ارتباط با محصولات موجود بوده و به فناوری‌های غالبی که در طراحی و تولید این محصولات به کار می‌روند، بستگی دارند. این امر فرصت مزیت رقابتی جدید-به خصوص اگر شرکت “اولین در بازار” با فناوری نوآورانه باشد- را ایجاد می‌کند. برای چنین برنامه‌های مربوط به فناوری، ریسک بالایی وجود دارد. فناوری ممکن است در انجام تعهداتش با شکست مواجه شود. حتی با توسعه فناوری موفق، ممکن است مشتریان و بازارها برای قبول فناوری جدید آماده نباشند. علاوه بر این معمولاً ابعاد دیگری موردنیازند تا رهگشای یک ورود موفق شوند. در بسیاری از موارد سازمان‌ها نوعاً روی فناوری و جنبه‌های فنی آن تمرکز می‌کنند، غافل از اینکه می‌بایست منابع کافی در دیگر حوزه‌های حیاتی فراهم شود. می‌توان تصور کرد که یک سخت‌افزار کامپیوتری پیچیده بدون یک نرم‌افزار قدرتمند چه ارزشی دارد؟

بیشتر ایده‌های توسعه محصول جدید، متکی به فناوری به‌دست‌آمده از منابع درست یا شرکای خارجی و حوزه‌های عمومی است. استفاده از فناوری فعلی وسیله‌ای برای تولید محصول جدید فراهم می‌کند. ترکیب دو با چند فناوری برای تولید یک محصول به صورتی که قبلاً انجام‌نشده، ممکن است منجر به تولید محصول جدیدی شود. فناوری یکی از اجزای اساسی در توسعه محصولات جدید است. صرفاً داشتن فناوری نمی‌تواند موفقیت را تضمین کند. درواقع تأمین همه عوامل ضروری و ارزیابی ابعاد تأثیرگذار در فرایند توسعه محصول نوآورانه، امری حیاتی است. رشد سریع تکنولوژی، ریسک‌پذیری و افزایش تغییرات غیرقابل‌پیش‌بینی و مداوم در بازارهای جهانی، تیم‌های توسعه محصول جدید را با فشار‌های روزافزونی جهت کاهش چرخه تولید محصول همگام با کاهش هزینه‌های توسعه‌ای، حفظ نوآوری مطلوب و صحیح و با درنظرگرفتن فلسفه زودتر، بهتر و ارزان‌تر، مواجه ساخته است. هرچه‌ میزان استفاده از فناوری‌های برتر در توسعه محصولات جدید یک سازمان افزایش یابد، سازمان عملکرد بازار قابل‌قبولی از خود ارائه می‌‌دهد که این نه‌تنها به معنای تأثیر نوع فناوری ازنظر پیشرفته بودن بر عملکرد بازار محصولات جدید است، بلکه اهمیت به سزای ارزش‌آفرینی سازمان از بهره‌برداری فناوری‌های برتر در ارائه محصولات جدید را نشان می‌دهد. تحقیقات، نقش نوع فناوری ازنظر برتر بودن در توسعه محصولات جدید و میزان پذیرش و موفقیت بازار این محصولات را نشان می‌‌دهد. البته که فناوری به‌عنوان یک عامل مستقل در موفقیت بازار محصول کافی نبوده و نقش تأثیرگذار ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری و رویکرد مدیریت منابع سازمان نیز مطرح است؛ بنابراین سازمان‌هایی که محور فعالیت آن‌ها ارائه محصولات جدید است، بی‌توجهی به ویژگی‌های فناوری در فرآیند نوآوری می‌تواند برای سازمان زیان‌بار باشد. موفقیت بازار توسعه محصولات جدید سازمان، بازارهای آتی سازمان را همچون بهبود اعتبار تجاری محصولات سازمان، جذب مشتریان جدید و باز شدن بازارهای نو را در برمی‌گیرد. این در حالی است که فضای کسب‌وکارهایی که بر پایه‌ی فناوری‌های برتر فعالیت می‌کنند، به‌شدت رقابتی است و مشتریان چنین بازارهایی تمایل به تأمین خود با مطلوب‌ترین حالت برای خود هستند، یعنی کیفیت بالا و هزینه‌ی پایین.

در پایان بحث مدیریت در توسعه محصول جدید این‌گونه مطرح است که: مدیریت همواره باید در مقابل سه عامل مهم در توسعه محصول جدید واکنش نشان دهد این عوامل عبارت‌اند از: کیفیت، هزینه و زمان. هر سه این عوامل، گرایش به تعارض با یکدیگر دارند و درعین‌حال تأثیر این عوامل بر یکدیگر نیروزایی ایجاد می‌نماید. گرچه هر سه عامل به ارزش محصولات جدید کمک می‌کنند، اما تأثیر آن‌ها بر یکدیگر از پروژه‌ای به پروژه دیگر با مقیاس‌ها و روش‌های متفاوتی انجام می‌شود. مدیریت محصولات جدید باید این تعارضات، مخصوصاً زمان را هدایت کند، به‌گونه‌ای که حداکثر ارزش را برای شرکت و مشتری کسب کند. امروزه مدیران محصولات جدید به‌سوی تولیداتی گرایش دارند که ویژگی‌های باارزشی داشته باشند، نیازهای مشتری را تأمین کنند، کیفیت طراحی و ساخت بالا و هزینه رقابتی پایینی داشته باشند و به‌سوی متعادل کردن تعارضات گام بردارد. یکی از مهم‌ترین وظایف مدیران توسعه محصول جدید این است که فرصت‌های جدید را جستجو کند و محصولات جدیدی که سودآوری شرکت را افزایش می‌دهند، توسعه دهد. ریسک شکست محصولات جدید نیز باید سطح قابل قبولی داشته باشد، بنابراین مدیران باید درک صحیحی از پروژه‌های متفاوت توسعه محصولات جدید داشته باشند و با به‌کارگیری روش‌های مدیریتی متناسب با هر پروژه خاص، زمینه موفقیت محصولات جدید را فراهم کنند و ریسک دستیابی به آن را کاهش دهند. به‌طور خلاصه می‌توان گفت که مدیریت توسعه محصولات جدید جهت موفقیت می‌بایست راهبردی، انعطاف‌پذیر، تعاملی، یکپارچه و مستمر باشد. با توجه به اهمیت توسعه محصول جدید در فضای رقابتی امروزه در شماره‌ بعدی سعی می‌شود در ارتباط با عوامل شکست و موفقیت NPD که در سازمان‌های مختلف منعکس‌شده است، بیان شود.

نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت