نوشته‌ها

کارآفرینی دیجیتال

کارآفرینی دیجیتال

 

کارآفرینی دیجیتال بیل گیتس رهبر شرکت مایکروسافت آمریکا، یکی از ثروتمندترین کارآفرینان جهان، نه ارتش دارد نه سپاهی نیرومند.

نه وارث معادن طلا و الماس است، نه بر اساس شانس و اقبال و سیطره بر روی منابع خدادادی انرژی مثل شاهزاده سعودی، ثروت آفرینی کرده است. گنج گیتس‌هایی مثل بیل گیتس، فقط دانش و اطلاعات است و بس!

اقتصاد اطلاعات هزاره سوم، زمینه‌ساز توسعه و ایجاد فرآیندهای کسب‌وکار گسترده با دغدغه دگردیسی متناوب فرآیندهای اشتغال‌زای هوشمند و مولد است که امروزه مؤلفه‌های الکترونیکی زیادی را یدک می‌کشد.

ارزش‌گذاری بر اطلاعات، اقتصاد اطلاعات و بررسی اجمالی سود اطلاعاتی در توسعه تجارت‌های کوچک، موضوعاتی است که در هزاره سوم مهم تلقی می‌گردند.

نوآوری دیجیتال در اکوسیستم اقتصادی کشورها با توجه به گسترش پیشرفت­های فناوری اطلاعات و ارتباطات، نقش مهم و اثرگذاری را ایفا می­نماید.

پیشرفت در دیجیتال­ سازی و توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات سبب ایجاد انواع مختلف فرصت­های کارآفرینی در اقتصادهای نوظهور شده است.

یکی از انواع کارآفرینی، کارآفرینی دیجیتال است که به‌عنوان یک کسب­و­کار جدید که فرصت­های آن از طریق فناوری اطلاعات و ارتباطات (مانند اینترنت، موبایل، بسترهای دیجیتال و رسانه­ های اجتماعی و …) تولید می­گردند، گفته می­شود.

کارآفرینی دیجیتال یعنی پیگیری و اقدام فرصت­های سرمایه­ گذاری جدید که توسط رسانه­های دیجیتال و فناوری اینترنت، صورت‌پذیر است.

این نوع کارآفرینی به‌مانند کارآفرینی سنتی به دنبال سرمایه­گذاری جهت تولید سود مالی و تجاری­ سازی نوآوری­ ها و ایجاد بنگاه­ های تجاری هست که از طریق سرمایه­ گذاری دیجیتال رخ می­دهد.

در این نوع کارآفرینی برخلاف کارآفرینی­های سنتی تمامی یا برخی از سرمایه­ گذاری‌ها در بستر دیجیتال رخ می­دهد و سرمایه­ گذاری در این نوع کارآفرینی متفاوت از کارآفرینی سنتی است،

چراکه دارای مدل کسب­و­کارهای مختلف هستند و نوع محصول، نحوه بازاریابی و توزیع محصول، متفاوت و دیجیتا‌ل‌-‌محور صورت می­پذیرد.

بسیاری از نوآوری­های دیجیتالی در داخل سازمان­های رسمی صورت نمی­پذیرد بلکه به‌واسطه همکاری و مشارکت کارآفرین­های دیجیتال رخ می­دهد.

این نوآوری­ ها معمولاً خارج از مرزهای یک شرکت و سازمان از طریق همکاری جمعی رخ می­دهد تا محدودیت­های موجود در یک سازمان را کاهش و یا حذف نمایند.

اکوسیستم کارآفرینی دیجیتال نقش بسیار مهمی را به‌عنوان شتاب­دهنده ایجاد کسب­و­کارهای دیجیتال دارد. نوآوری دیجیتال می­تواند به‌عنوان استقرار ترکیب جدیدی از منابع غیر دیجیتال و دیجیتال، جهت تولید محصول یا فرآیندی نو و جدید تعریف ­گردد.

کارآفرین دیجیتال جریانی از کارآفرینی است. ویژگی منحصربه‌فرد کارآفرین دیجیتال این است که از اتصال سه نوع کارآفرینی ایجاد و موفق می­گردد.

کارآفرینی کسب­وکار، کارآفرینی دانش و کارآفرینی سازمانی سه‌تکه پازل از کارآفرینی دیجیتال هستند. کارآفرینی کسب­و­کار نوعی از کارآفرینی است که توسط یک سرمایه­گذار و بنیان‌گذار ایجاد می­گردد و از محبوب­ترین زمینه­ های کارآفرینی است.

کارآفرینی دانش شامل جست­و­جو فرصت­ها بر اساس اطلاعات و دانش برای ایجاد یک پایگاه دانش مرتبط جهت متقاعد کردن یک سرمایه­گذار برای سرمایه­ گذاری در این پایگاه دانش است.

روزنامه­ نگاران، مشاوران، پژوهشگران و … نمونه­ هایی از این نوع کارآفرینان هستند.

کارآفرینان سازمانی به‌عنوان بازیگران هم سلیقه و هم‌عقیده از طریق فعالیت‌های کارآفرینی از منابع موجود جهت ایجاد یک سازمان جدید جهت پاسخگویی به یک نیاز موجود استفاده می‌کنند. آمازون و ای بی و … نمونه­هایی از این نوع کارآفرینی هستند.

این سه نوع کارآفرینی از هم جدا نیستند بلکه تقویت‌کننده یکدیگر هستند. یک کارآفرین موفق در حوزه دیجیتال باید کارآفرینی کسب­و­کار، دانش و سازمانی را به‌منظور ایجاد کارآفرینی موفق دیجیتال باهم ترکیب نماید.

اگر یک کارآفرین دیجیتال بخواهد موفق باشد باید در یک اکوسیستم انجام پذیرد تا ظهور، گسترش و بلوغ یابد. یک اکوسیستم سبب می­گردد تا جریان منابع و حمایت­های سازمانی در سطوح مختلف در بین کارآفرینان تسهیل گردد.

این اکوسیستم رکن مهم موفقیت کارآفرینی دیجیتال است. یک اکوسیستم دیجیتال زیرساخت توانمندسازی مبتنی بر ICT است که سبب پشتیبانی، اشتراک دانش و ساخت یک اکوسیستم کسب­و­کار می­گردد.

شروع هر کارآفرینی بر اساس تعریف یک کسب­و­کار مشخص صورت می­پذیرد، پس برای شروع یک کارآفرینی دیجیتال باید یک کسب­وکار دیجیتال تعریف کنید.

هر کارآفرین دیجیتال باید:

  • با ایده پردازی، نوآوری و خلاقیت کاملاً آشنا باشد.
  • باید بتواند ایده خودش را بر اساس یک مدل کسب­و­کار که منطق درآمدزایی او را نشان می­دهد، ترسیم کند.
  • باید به‌روز باشد و به دانش و روندهای جهانی آگاه باشد.
  • باید بداند که دانش فناوری اطلاعات شرط لازم برای موفقیت یک کارآفرین دیجیتال است اما شرط کافی نیست.
  • او باید کارآفرینی باشد که از زمان و مکان خود فرصت سازی نماید.

طبق تحقیقات انجام‌شده توسط پژوهشگران این حوزه مشخص گردید که عامل مؤثر شکل­دهی یک کارآفرینی دیجیتال، مهارت­ها و شایستگی­های فناوری اطلاعات و ارتباطات کارآفرین دیجیتال، بازار گرایی و شناخت بازار و ایجاد نوآوری­های کوچک و جدید به‌منظور تکمیل و به‌روزرسانی کارآفرینی است.

در سال‌های اخیر مفهوم شایستگی‌های دیجیتال بسیار رایج و بحث شده است. این شایستگی‌های به‌قدری مهم و اثرگذار در موفقیت کارآفرینان است که این مقاله مجال تشریح ندارد و در شماره آینده به تشریح کامل شایستگی‌های دیجیتال و فاکتورهای مهم آن خواهیم پرداخت،

اما باید گفت این مفهوم شامل عواملی مانند مهارت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT)، مهارت‌های تکنولوژی، تکنولوژی اطلاعات، مهارت‌های قرن بیست و یکم، سواد اطلاعاتی، سواد دیجیتال و مهارت‌های دیجیتالی را شامل می‌گردد که برای کارآفرینان حوزه دیجیتال مهم و حائز اهمیت شناخته می‌شوند.

پنج رکن اصلی در توسعه کارآفرینی دیجیتال

با توجه به اهمیت کسب‌وکارهای نوپا و نقش فناوری ‌اطلاعات در بهره‌وری اقتصادی، اتحادیه اروپا به‌منظور جلوگیری از تکرار تجربیات و اتلاف منابع، تلاش نظام‌مندی را در راستای اشتراک تجربیات کشورهای عضو در این رابطه شروع کرده است.

کارآفرینی دیجیتال اگرچه در ظاهر مطلوب و موردقبول همگان است اما برای پشتیبانی سیاست‌گذاران از طرح توسعه کارآفرینی دیجیتالی، موانع و چالش‌هایی ازجمله موارد زیر وجود دارد:

  1. فقدان دانش دیجیتالی برای تغییر کسب‌وکار
  2. نبود فرهنگ کارآفرینی دیجیتال
  3. پایین بودن سطح مهارت‌های کارآفرینی دیجیتال
  4. دشواری در دسترسی به منابع مالی و سرمایه‌گذاری
  5. بازارهای دیجیتالی مجزا و جزیره‌ای

 

برای غلبه بر این موانع و چالش‌ها و تحقق اهداف، اتحادیه اروپا پنج رکن اصلی را در نظر گرفته است.

رکن اول، پایگاه دانش دیجیتال و بازار ICT است. هدف اصلی این رکن کمک به کسب‌وکارها برای حرکت به سمت دیجیتالی شدن است که نتیجه آن بهبود بهره‌وری و رقابت‌پذیری خواهد بود.

کسب‌وکارها ناچار هستند به سمت دیجیتالی شدن حرکت کنند اما تأثیر این فرآیند در صنایع و کسب‌وکارهای مختلف، متفاوت است. از مهم‌ترین اقدامات این رکن تسهیل مشارکت و همکاری نزدیک بین صنعت‌گران و نوآوران دیجیتال و راه‌اندازی کمپین‌های نوآورانه دیجیتالی می‌باشد.

رکن دوم، ارتقای بازار دیجیتال است. هدف اصلی این رکن، ساده‌سازی ورود به بازار و تحریک عرضه و تقاضای فناوری‌های دیجیتالی است. یک چارچوب قانونی مشخص و هماهنگ برای جهت بخشیدن به فعالیت‌های کسب‌وکارها در نظر گرفته می‌شود که برنامه «بازار واحد دیجیتالی» در راستای همین رکن توسعه‌یافته است.

این برنامه شامل حرکت آزاد کالاها، افراد، خدمات و سرمایه با تضمین ایجاد فضای رقابتی منصفانه میان آن‌ها است که رهبریت اروپا در اقتصاد دیجیتال را تضمین می‌کند.

رکن سوم‌، دسترسی به منابع مالی است. اتحادیه اروپا با مؤسسات مالی مختلفی برای بهبود و ارائه ابزارهای مالی به کسب‌وکارها همکاری می‌کند و همچنین کشورهای عضو در اتحادیه را برای اتخاذ سیاست‌های بهتر برای دسترسی به منابع مالی کمک می‌کند.

رکن چهارم‌، مهارت‌های دیجیتالی و رهبری الکترونیکی است. اگرچه توسعه اقتصاد دانش‌بنیان و نوآوری ‌محور تا حد زیادی وابسته به فناوری است ولی داشتن مهارت‌ و نیروی انسانی خبره، عامل اصلی موفقیت کسب‌وکارها است.

مهارت‌های الکترونیکی در قرن ۲۱ به‌عنوان یکی از طرح‌های حیاتی در دستور کار اروپای دیجیتالی قرارگرفته است. تشویق دانشجویان و فارغ‌التحصیلان به راه‌اندازی کسب‌وکارهای نوپای دیجیتالی، تسهیل مراحل اخذ ویزا برای افراد با مهارت‌های بالا و برگزاری دوره‌های آموزشی آنلاین برای از بین بردن خلأهای دانشی ازجمله اقدامات این رکن می‌تواند باشد.

رکن پنجم، فرهنگ کارآفرینی دیجیتال است. در این بخش سعی می‌شود با بهبود تصویری که جامعه از یک فرد کارآفرین دارد، فرهنگ کارآفرینی دیجیتالی، نهادینه‌سازی شود.

پس موفقیت در حوزه کارآفرینی دیجیتال باید در قالب یک اکوسیستم کارآفرینی دیجیتال که تسهیلگر جریان منابع و همکاری‌ها و اشتراک‌گذاری دانش می‌باشد، رخ دهد و یک کارآفرین دیجیتال باید خود را در حوزه‌های مختلف که در این مقاله بدان اشاره گردید توانمند نماید.

نویسنده: علیرضا سرحدی / پژوهشگر حوزه مدیریت کسب‌وکار

سلسله گفتارهاي مديريت دانش و تجاری‌سازی بخش سوم: صنعت يا دانشگاه؟

سلسله گفتارهاي مديريت دانش و تجاری‌سازی

بخش سوم: صنعت يا دانشگاه؟ مسئله اين است! تجاری‌سازی دانش…

 

دانشگاه‌ كانون اصلی تغييرات تكنولوژيك و خاستگاه بنیان‌های نظري در حوزه‌های مختلف اجتماعي و علمي در هر سرزميني است.

حداقل انتظاري كه از دانشگاه‌ها از گذشته تاکنون بوده ، ارائه راهكارهايي براي برون‌رفت از مسائل و مشكلات اجتماعي و اقتصادي است در ادوار مختلف است و این اصلی‌ترین و عام‌ترین مأموریت دانشگاه می‌باشد.

اما امروزه با توجه به پويايي و پیچیدگی‌های اقتصادي، اجتماعي، شناسایی اين مسائل به‌تنهایی کافی نیست، بلكه پرورش سرمایه‌های انسانی و نيز استفاده بهینه از آن‌ها و اثرگذاري مثبت در توليد ناخالص داخلي كشورهاست، وظیفه‌ای ذاتي و پارادايمي جديد كه در برنامه‌ریزی‌های كلان و سیاست‌گذاری نظام آموزش عالي، در جهان به‌عنوان يك اصل استراتژيك پذيرفته شده است.

دانشگاه ديگر به‌مانند قبل صرفاً محل توليد اطلاعات و دانش آكادميك نيست، امروزه داﻧﺶ توليدي ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ داراي ارزش خواهد بود كه منجر به ايجاد ارزش اﻗﺘﺼﺎدي گردد و در بهبود ﻋﺮﺿﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪات نقش ايفا كند. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﻣﺴﯿﺮي ﮐﻪ دانش ﭘﺲ از اﯾﺠﺎد ﺷﺪن ﺟﻬﺖ ﮐﺎرﺑﺮدي ﺷﺪن ﻃﯽ می‌کند، اﻫﻤﯿﺘﯽ ﻣﻌﺎدل ﺧﻮد اﯾﺠﺎد داﻧﺶ دارد. ازاین‌رو اﯾﺠﺎد و ذخیره‌سازی داﻧﺶ در داﻧﺸﮕﺎه و اﻃﻤﯿﻨﺎن از ﮐﺎرﺑﺮد آن به‌گونه‌ای ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ از ﻣﻨﺎﻓﻊ سرمایه‌گذاری در ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت بهره‌برداری ﻧﻤﺎﯾﺪ، ﯾﮑﯽ از اﻫﺪاف اﺻﻠﯽ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت دانشگاه‌ها است، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ خاطر دانشگاه‌ها به‌طور روزاﻓﺰوﻧﯽ ﺑﺎ اﻓﺰاﯾﺶ تجاری‌سازی ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت علاوه بر فعالیت‌هایی ﻧﻈﯿﺮ ﺗﺪرﯾﺲ و ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت پایه‌ای ﻣﻮاﺟﻪ شده‌اند؛ پذيرش تجاری‌سازی به‌عنوان ﯾﮏ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ اﺻﻠﯽ داﻧﺸﮕﺎﻫﯽ، اﻧﻘﻼﺑﯽ داﻧﺸﮕﺎﻫﯽ را در دنيا ﺷﮑﻞ داده اﺳﺖ و ما نيز بايست بپذيريم كه دانشگاه ديگر فقط محل توليد دانش نيست، دانشگاه بايد در فضاي کسب‌وکار و ثروت‌اندوزی علاوه بر فعالیت‌های ذاتي خود نيز نقش ايفا كند، درواقع علمي بهتر است كه توليد ثروت كند همان‌طور كه سعدي شیرین‌سخن نيز فرموده‌اند: دانش بی‌عمل به‌مانند زنبور بي عسل ماند.

داﻧﺸﮕﺎه بايد ﺑﺎ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﯿﺎزﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ارتقا ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي، از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻌﺎﻣﻞ سازنده ﺑﺎ ﺻﻨﻌﺖ و تجاری‌سازی داﻧﺶ، ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺧﻮد را ﺑﻬﺒﻮد بخشد و اين مستلزم تغيير اساسي در فلسفه و رسالت دانشگاه‌ها و ﻧﻘﺶ آن‌ها است، رسالتي كه بايستي با ﺗﺤﻮﻻت و دگرگونی‌های ﺟﻬﺎﻧﯽ، همراه شده و ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺷﺮاﯾﻂ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ فضاي کسب‌وکار و نظام آموزش عالي، نگرش‌ها را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ خود ﻧﯿﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ داده و جداي از ﭘﮋوﻫﺶ و آﻣﻮزش، ﺑﻪ اﯾﻔﺎي ﻧﻘﺶ در ﺟﻬﺖ ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي كشور و ارتقا بهره‌وری صنايع كشور بپردازد. به‌طورکلی بايستي گفت كه دانشگاه‌ها بايد كارآفرين باشند.

پژوهش‌های دانشگاهي بايد به سمت تجاری‌سازی داﻧﺶ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺷﺮاﯾﻂ و ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت كشور و صنايع اﻧﺠﺎم شود به عبارتی تحقيق و توسعه در كشور نيازمند ساماندهي فوري با رويكرد نوآوري و ارتقاي قابلیت‌های تجاری‌سازی، ثروت آفريني و كارآفريني است.

ايجاد شبکه‌های دانشي با حضور شركت‌هاي كوچك و همراهي پررنگ شركت‌هاي بزرگ صنعتي در کنار دانشگاه، حمايت مالي، معنوي و تسهيلگري فرايند تحقيق، توسعه و تجاری‌سازی تا زمانی که موجبات توسعه اقتصادي كشور، اثربخشي اقتصادي و تبلور آن در توليد ناخالص داخلي كشور فراهم شود.

نویسنده : دکتر سعید حاجی زاده / پژوهشگر و مدرس حوزه مدیریت

مدل کسب‌وکار (قسمت اول) دکتر شیوا شعبانی

مدل کسب‌وکار (قسمت اول)

نقطه شروع هر بحث، جلسه یا کارگاه آموزشی خوب و مناسب در زمینه نوآوری در مدل کسب‌وکار باید درکی مشترک از چیستی مدل کسب‌وکار باشد. ما نیاز به مفهومی از مدل کسب‌وکار داریم که هرکسی آن را درک کند و توصیف و بحث را تسهیل نماید. ما باید در مورد نقطه شروع و موضوع بحث به یک توافق دست‌یابیم. این مفهوم باید ساده، مناسب و به‌طور ذاتی قابل‌فهم بوده و درعین‌حال نباید پیچیدگی‌های نحوه عملکرد شرکت‌ها را بیش‌ازحد ساده نماید. این موضوع مهم‌ترین چالشی است که بر سر راه ما قرار دارد. در ادامه بحث مفهومی را پیشنهاد می‌دهیم که شما را قادر می‌سازد تا درباره مدل کسب‌وکار سازمان خود، رقبا، یا هر شرکت دیگری به تفکر پرداخته و ویژگی‌های آن را تشریح نمایید. این مفهوم در سرتاسر جهان بکار رفته و در عمل آزموده شده است و در حال حاضر در سازمان‌هایی از قبیل آی.بی.ام، اریکسون، دیلویت، پروژه‌های بخش عمومی و خدمات دولتی کشور کانادا و بسیاری دیگر، مورداستفاده قرار می‌گیرد. باور ما این است که مدل کسب‌وکار را می‌توان به بهترین شکل ممکن از طریق ۹ جزء سازنده اساسی تشریح نمود. این ۹ جزء منطق چگونگی کسب درآمد یک شرکت را نشان می‌دهند. این اجزاء چهار حیطه اصلی یک کسب‌وکار را پوشش می‌دهند: مشتریان، ارزش پیشنهادی، زیرساخت و پایداری مالی. مدل کسب‌وکار، شبیه به طرحی کلی برای استراتژی عمل می‌کند تا استراتژی از طریق ساختارها، فرآیندها و سیستم‌های سازمانی پیاده‌سازی شود.

مدل کسب‌وکار، منطق یک شرکت در چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش را توصیف می‌کند. برای طراحی مدل کسب‌وکار باید شش تکنیک زیر را اجرا نمایید.

اجزای مدل کسب‌وکار عبارت‌اند از:

  1. بخش‌های مشتری. جزء سازنده بخش‌های مشتری، گروه‌های مختلفی از افراد یا سازمان‌هایی را تعریف می‌نماید که شرکت قصد دست‌یابی و خدمت به آنان را دارد.
  2. ارزش‌های پیشنهادی. جزء سازنده ارزش‌های پیشنهادی، بسته‌ای از محصولات و خدمات را توصیف می‌کند که برای یک گروه مشتری خاص، ارزش خلق می‌نماید.
  3. کانال‌ها. جزء سازنده کانال‌ها، بیان‌کننده این است که شرکت به‌منظور ارائه ارزش پیشنهادی موردنظر به بخش‌های مشتریان هدف خود، چگونه با آن ارتباط برقرار کرده و به آن‌ها دسترسی دارد. کانال‌های ارتباطی، توزیع و فروش، واسط میان یک شرکت با مشتریان آن می‌باشند. کانال‌ها نقاط تماس با مشتری هستند و نقش مهمی را در تجربه مشتری ایفا می‌کنند.
  4. ارتباط با مشتری. جزء سازنده ارتباط با مشتری، انواع روابطی را توصیف می‌نماید که شرکت با بخش‌های خاصی از مشتریان برقرار می‌کند.
  5. جریان‌های درآمدی. جزء سازنده جریان‌های درآمدی، نشان‌دهنده درآمدی است که شرکت از هر بخش مشتری کسب می‌کند (هزینه‌ها باید از درآمدها کسر شوند تا سود به دست آید).
  6. منابع کلیدی. جزء سازنده منابع کلیدی، مهم‌ترین دارایی‌های موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  7. فعالیت‌های کلیدی. جزء سازنده فعالیت‌های کلیدی، مهم‌ترین کارهای موردنیاز برای عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار را تشریح می‌کند.
  8. مشارکت‌های کلیدی. جزء سازنده مشارکت‌های کلیدی، شبکه‌ای از تأمین‌کنندگان و شرکا را توصیف می‌کند که باعث عملکرد صحیح مدل کسب‌وکار می‌شوند.
  9. ساختار هزینه. ساختار هزینه، تمام هزینه‌هایی را تشریح می‌کند که اجزای مدل کسب‌وکار با خود به همراه دارد.

حال برای طراحی مدل کسب‌وکارتان کاغذی برداشته و با پاسخگویی به سؤالات مطرح‌شده در هر بخش، خانه‌های جدول زیر را تکمیل نمایید.

کانال‌ها

1. بخش‌های مختلف مشتریان، چه کانال‌هایی را برای دسترسی به ما ترجیح می‌دهند؟

2. هم‌اکنون چگونه به آن‌ها دسترسی داریم؟ کانال‌های ما چگونه یکپارچه‌ شده‌اند؟ ما چگونه آن‌ها را با برنامه روزمره زندگی مشتری هماهنگ می‌سازیم؟

ارزش‌های پیشنهادی

1. چه ارزش‌هایی را به مشتریان ارائه می‌دهیم؟

 2. به حل کدام‌یک از مشکلات مشتریان خود کمک می‌کنیم؟

3. چه نیازهایی از مشتری را برآورده می‌نماییم؟

 4. چه بسته‌ای از محصولات و خدمات را به هر بخش مشتری پیشنهاد می‌دهیم؟

بخش مشتری

1. ما برای چه کسانی ارزش خلق می‌کنیم؟

2. مهم‌ترین مشتریان ما چه کسانی هستند؟

 

منابع کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه منابع کلیدی نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع، نیازمند چه منابعی هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه منابعی را در نظر بگیریم؟

4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه منابعی احتیاج دارد؟

جریان‌های درآمدی

1. مشتریان ما واقعاً برای چه ارزشی تمایل به پرداخت پول‌دارند؟

2. آن‌ها در حال حاضر برای چه چیزی پول می‌پردازند؟ چگونه پول می‌پردازند؟ ترجیح می‌دهند که چگونه بپردازند؟ 3. هر جریان درآمدی چه سهمی از کل درآمدها را به خود اختصاص می‌دهد؟

ارتباط با مشتری

1. هر یک از بخش‌های مشتریان ما انتظار برقراری و حفظ چه نوع ارتباطی را دارند؟

 2. کدام‌یک از این روابط را ایجاد نموده‌ایم؟ هزینه برقراری این روابط چقدر است؟

3. این ارتباط‌ها چگونه با سایر اجزای مدل کسب‌وکار ما هماهنگ شده‌اند؟

ساختار هزینه

1. مهم‌ترین هزینه‌های مدل کسب‌وکار ما چیست؟

 2. گران‌ترین منابع کلیدی کدام‌ها هستند؟

 3. گران‌ترین فعالیت‌های کلیدی کدام‌ها هستند؟

مشارکت‌های کلیدی

1. شرکای کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 2. تأمین‌کنندگان کلیدی ما چه کسانی هستند؟

 3. کدام‌یک از منابع کلیدی را از طریق شرکا به دست می‌آوریم؟

 4. کدام‌یک از فعالیت‌های کلیدی را شرکای ما انجام می‌دهند؟

فعالیت‌های کلیدی

1. ارزش‌های پیشنهادی ما به چه فعالیت‌های کلیدی‌ نیاز دارند؟

 2. کانال‌های توزیع نیازمند چه فعالیت‌های کلیدی‌ای هستند؟

 3. برای ارتباط با مشتری باید چه فعالیت‌های کلیدی‌ را در نظر بگیریم؟ 4. ایجاد جریان‌های درآمدی به چه فعالیت‌های کلیدی‌ احتیاج دارد؟

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

برندی که شما نامیده می‌شوید؟ برند شخصی (قسمت سوم)

برندی که شما نامیده می‌شوید؟

برند شخصی(3) (قسمت سوم)

همان‌طور که می‌دانید برند شخصی(3) یعنی هر شخص شامل مجموعه‌ای از مهارت‌ها است. برند شخصی بیانگر یک ایده بزرگ یا یک سیستم اعتقادی- نگرشی است که برای سایر افراد متمایز و جذاب است. در این شماره قصد داریم شما را با معیارهای برندسازی شخصی آشنا نماییم. در این قسمت، هشت معیار که فرد می‌تواند برند شخصی خود را در حین تکامل در مقایسه با آن‌ها بسنجد را مطرح می‌کنیم. درواقع این قوانین استانداردهایی هستند که باید در هنگام ایجاد برند شخصی موردتوجه قرارگرفته و برای بررسی پیشرفت آن در طول زمان مورداستفاده قرار بگیرند. این هشت قانون عبارت‌اند از:

قانون 1. تخصص: اگر فرد بخواهد برای همه افراد تداعی‌کننده همه‌چیز باشد، نتیجه این می‌شود که برای هیچ‌یک از آن‌ها هیچ‌چیز نخواهد بود. تخصص مفهومی بسیار مهم در بازاریابی شخصی می‌باشد که به معنای انتخاب یک بخش محدود از میان همه مخاطبان و سپس رساندن پیامی مشخص به آن‌ها است.

قانون 2. رهبری: برای داشتن یک برند شخصی(3) خوب، فرد به‌عنوان یکی از مطلع‌ترین، برجسته‌ترین یا ماهرترین افراد در زمینه خود در نظر گرفته شود.

قانون 3. ویژگی‌های شخصیتی: برند شخصی باید پیرامون ویژگی‌های شخصیتی فرد در تمامی ابعاد حتی شامل خطاها، ساخته شود.

قانون 4. تمایز: هنگامی‌که فرد برند شخصی خود را ایجاد کرد، باید آن را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد بیان کند. برای تأثیرگذاری قدرتمند، فرد باید خود را به شیوه‌ای متفاوت از دیگر افرادی که در همان حوزه هستند، بیان کند. بیان خود به شیوه‌ای متمایز تنها روشی است که توسط آن برند شخصی(3) در ذهن افراد نقش می‌بندد.

قانون 5. مشهود بودن: برند شخصی(3) باید به‌طور سازگار و مکرر دیده شوند تا زمانی که برند شخصی فرد شناخته شود، مشهود بودن مهم‌تر از توانایی‌های او است.

قانون 6. وحدت: رفتار فرد در خفا باید با برند عمومی او تطابق داشته باشد. وحدت درباره هدایت زندگی شخصی، مطابق با شخصیت عمومی او می‌باشد.

قانون 7. پشتکار: هنگامی‌که برند شخصی(3) ایجاد شد، باید به آن زمان داده شود تا رشد کند، باید به آن وفادار ماند و هوس‌های زودگذر را نادیده گرفت. هیچ راه میان بری برای دستیابی به برند شخصی(3) وجود ندارد، آن برندهایی که یک‌شبه به نظر می‌رسند، حاصل سال‌های زیاد پشتکار داشتن است.

قانون 8. حسن نیت: هرچه که فرد بیشتر به‌عنوان فردی خوش‌نیت یا مجسم کننده آرمان‌های ارزشی در نظر گرفته شود، برند او نفوذ بیشتری خواهد داشت. برند شخصی(3) می‌تواند برای دارنده خود، موفقیت به ارمغان آورد اما این امر باید به‌عنوان نتیجه فرعی در نظر گرفته شود.

 

حال زمان ایجاد یک هویت برند معتبر شخصی برای خودتان است، دفتر یادداشتی برداشته و مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید:

  1. تعریف و تنظیم بلندپروازی شخصی: این مرحله شامل تعریف و تنظیم بلندپروازی‌های فرد به شیوه‌ای هیجان‌انگیز و متقاعدکننده و مشهود ساختن آن است. بلندپروازی شخصی فرد، روح، نقطه آغاز، هدف اصلی و اصول راهنمای ببرند شخصی(3) فرد است. بلندپروازی‌های شخصی شامل چشم‌انداز شخصی، رسالت و نقش‌های کلیدی فرد است که با چهار زاویه دید شامل درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی در ارتباط است. بدین ترتیب در برند فرد و نیز در زندگی او توازن ایجاد می‌شود. این مرحله شامل شناختن خود و پاسخگویی به سؤالات زیر است: رؤیاهای شما چیست؟ شما چگونه انسانی هستید؟ چه چیزهایی برای شما مهم است؟ چه چیز شما را منحصربه‌فرد و خاص می‌سازد؟ چرا شما با دیگران متفاوت هستید؟ ارزش‌های شما چیست؟ و استعدادهای شما کدام است؟
  2. تعریف و تنظیم برند شخصی(3)

    : این مرحله شامل تعریف و تنظیم پیمان برند شخصی معتبر، متمایز، مرتبط، برانگیزاننده، بلندپروازانِ و به‌یادماندنی است. در وهله اول باید یک تحلیل نقاط قوت و ضعف/ فرصت و تهدید[1] شخصی و ارزیابی خود انجام شود. نتیجه این مرحله تعریف سبک زندگی شخصی فرد است که باید با بلندپروازی شخصی و اهداف برند فرد مرتبط باشد. اهداف برند عبارت است از چیزی که فرد می‌خواهد برند شخصی‌اش آن را تحقق بخشد. این مرحله نیز باید با چهار زاویه دید ذکرشده: درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی مرتبط باشد. به‌علاوه فرد باید تخصص خود را نیز تعریف کند، یعنی تمرکز بر یک استعداد اصلی. حال در دفتر یادداشت خود به این سؤالات پاسخ دهید: مخاطبان شما چه کسانی هستند و بزرگ‌ترین نیازهای آن‌ها چیست؟ بیانه برند شخصی(3) شما شامل مجموعه بلندپروازی شخصی، اهداف برند، تخصص، صفات غالب می‌باشد.

  3. تنظیم یک چک‌لیست شخصی متعادل: بلندپروازی شخصی و برند شخصی(3) اگر اقدامی در جهت تحققشان صورت نگیرد، هیچ ارزشی ندارند؛ بنابراین در این مرحله تمرکز بر ایجاد یک برنامه عمل منسجم و متوازن بر مبنای بلندپروازی شخصی و برند شخصی(3)، برای دستیابی به اهداف زندگی، برند و حذف عوامل منفی است. این مرحله پیرامون ترجمه بلندپروازی و برند شخصی(3) به یک چک‌لیست شخصی متعادل است. این چک‌لیست شامل عوامل کلیدی موفقیت شخصی است که به بلندپروازی و برند شخصی و مقاصد، معیارهای عملکرد، اهداف و فعالیت‌های بهسازی مرتبط به آن‌ها، در ارتباط است. این مرحله نیز به چهار زاویه دید درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی تقسیم‌بندی می‌شود. شما باید این چک‌لیست را به‌طور مستمر بر مبنای بلندپروازی و برند شخصی(3) خودتان بهبود داده و مدیریت کنید.
  4. اجرا و ترویج بلندپروازی، برند و چک‌لیست متعادل شخصی: بلندپروازی، برند شخصی(3)و چک‌لیست متعادل شخصی درصورتی‌که اجرایی نشوند، هیچ ارزشی ندارند؛ بنابراین مرحله بعدی اجرا، نگهداری و ترویج آن‌ها است. فرد در این مرحله می‌تواند به‌عنوان راهنما از چرخه معرفی‌شده یعنی برنامه‌ریزی، به‌کارگیری، اقدام و به چالش کشیدن، استفاده کند که باید به‌طور مستمر پیگیری شود. این چرخه برای رشد تدریجی آگاهی از برند فرد ضروری است. هنگامی‌که برند شخصی ایجاد شد، باید به‌طور مستمر از آن نگهداری شود. شما باید پیمان برند شخصی(3) خود را با توجه به بینش‌ها، چالش‌ها و تجربه‌های جدید، تعدیل کنید. هرچه شما بیشتر برند شخصی(3) خود را تقویت، نگهداری و حفاظت نمایید و آن را ترویج دهید، موفق‌تر خواهید بود.

[SWOT 1d

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

دکتر شیوا شعبانی

 

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش دوم)

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش دوم)

 

 

دیپلماسی بین‌المللی امروزه نیازمند مذاکره‌کنندگانی است که بتوانند هم با تخصصی شدن و هم یکپارچه‌سازی دانش کنار آیند؛ بنابراین دیپلماسی علم و فناوری در خدمت دستگاه سیاست خارجی یک کشور قرار می‌گیرد تا باعث شود زمینه‌های توسعه و پیشرفت علم و فناوری در آن کشور و خلق ثروت و توسعه، پدیدار شود.

 

 

مقدمه

علم، زبانی بین‌المللی محسوب می‌شود که از هرگونه تعصبات به دور است. با توجه به مسئله خدمات متقابل شرکت‌های دانش‌بنیان و دیپلماسی علم و فناوری، این‌طور برداشت می‌شود که شرکت‌های دانش‌بنیان نیز بازیگر بیرونی در دیپلماسی علم و فناوری نیستند بلکه بازیگر داخلی بوده و باید نقش آن‌ها تبیین شود.

بنابراین در تبیین این نقش باید به ظرفیت‌ها و نیازهای شرکت‌های دانش‌بنیان توجه کرد. چراکه این شرکت‌ها همانند هر بنگاه اقتصادی دیگری به دنبال حداکثر نمودن منافع خود بوده، درعین‌حال که توانایی پذیرش فناوری را نیز دارند.

در این راستا دیپلماسی علم و فناوری که یک موضوع بین‌رشته‌ای است، جایگاهش درواقع هم می‌تواند در مراکزی مطرح شود که در توسعه علم و فناوری و تکمیل چرخه علم و فناوری کار می‌کنند و هم در مراکزی که در حوزه دیپلماسی فعالیت می‌نمایند.

بدین‌صورت دیپلماسی علم و فناوری نیز به‌عنوان ابزاری است که می‌تواند به بهبود وضعیت شرکت‌های دانش‌بنیان کمک کند و حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی و دانش‌بنیان را هم تسهیل نماید.

 

خلاصه آنچه در مقاله قبل خوانده‌ایم: (بخش اول)

چنانچه در مقاله پیش عنوان کردیم، سیاست خارجی به معنی دنبال کردن هدف‌های کشور در محیط بین‌المللی و در رابطه با جامعه‌ها، دولت‌ها و کشورهای دیگر است. ازاین‌رو درحالی‌که سیاست خارجی دربرگیرنده اهداف است، دیپلماسی نیز ابزار و سازوکاری برای دستیابی به آن اهداف محسوب می‌شود. بدین ترتیب اقتصاد، تبلیغات، نیروی نظامی، فرهنگ و ایدئولوژی نیز از دیگر ابزارهای سیاست خارجی به شمار می‌آیند.

دیپلماسی از مفاهیمی است که تعاریف متعددی برای آن ارائه‌شده است، اما عمدتاً به هدایت روابط بین‌المللی، از طریق دیدار و گفت‌وگوهای دیپلمات‌های رسمی اشاره دارد. هانس جی. مورگنتا دیپلماسی را “هنر مرتبط ساختن عناصر قدرت ملی به مؤثرترین شکل با آن گروه از ویژگی‌های شرایط بین‌المللی می‌داند که مستقیماً به منافع ملی مربوط می‌شوند.” از دیدگاه وی دیپلماسی مغز متفکر قدرت ملی است.

دیپلماسی در معنای سنتی آن اساساً شامل تعاملاتی است که بین حکومت‌ها و دولت‌ها جریان می‌یابد، درحالی‌که دیپلماسی عمومی فراتر از دیپلماسی سنتی و رسمی عمل می‌کند و درصدد ساخت یک تصویر مثبت از یک کشور، نزد افکار عمومی خارجی است.

بنا به تعاریف یادشده می‌توان منبع اساسی و مبنای دیپلماسی عمومی را آن چیزی دانست که جوزف نای با “مفهوم قدرت نرم” یا “قدرت متقاعدکننده” تعریف می‌کند.

همچنین دیپلماسی علمی مفهومی است که از بعد از جنگ جهانی دوم به‌طورجدی موردتوجه و استفاده قرار گرفت. در حقیقت اگر بخواهیم یک تعریف عملیاتی از دیپلماسی علمی ارائه دهیم، این می‌شود که شما از ابزار علم و فناوری برای پیشبرد سیاست خارجی استفاده کنید و از ظرفیت‌های دیپلماتیک برای نیاز‌ها و اهداف حوزه علم و فناوری بهره بگیرید. ارتباط بین علم و فناوری با سیاست خارجی، ارتباطی دوطرفه است که ازیک‌طرف علم و فناوری به دیپلماسی خدمت می‌کند و از طرفی دیگر دیپلماسی به علم و فناوری خدمت می‌کند. درواقع هرقدر که به سمت جلو گام برمی‌داریم، می‌بینیم علم و فناوری در عرصه تحولات بین‌الملل نقش جدی‌تری پیدا می‌کند.

در این راستا نینا فدوروف، دیپلماسی علم را استفاده از همکاری‌های علمی میان کشورها می‌داند، برای مواجهه با مشکلات مشترکی که بشریت در قرن 21 با آن مواجه بوده است.

 

عکس شماره2

 

تعریف دیپلماسی علم و فناوری: (بخش دوم)

دیپلماسی علم و فناوری را می‌توان استفاده از ظرفیت‌های علم و فناوری برای تحقق اهداف سیاست خارجی و همین‌طور استفاده از ظرفیت‌های دیپلماسی برای پیشبرد علم و فناوری تعریف کرد.

درواقع می‌توان گفت: دیپلماسی علم و فناوری، مجموعه‌ای از استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی است که در خدمت دستگاه سیاست خارجی یک کشور قرار می‌گیرد و ضمن بهره‌برداری این دستگاه از دستاوردهای علمی و فناوری برای ارتقاء ظرفیت‌های خود، باعث می‌شود زمینه‌های توسعه و پیشرفت علم و فناوری در یک کشور و خلق ثروت و توسعه پدیدار شود.

در این راستا مطابق با سند چشم‌انداز، ایران باید در افق ۱۴۰۴ الهام‌بخش جهان اسلام باشد و یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که می‌تواند در این زمینه الهام‌بخش باشد، حوزه علم و فناوری است، چون دارای توانمندی‌های خوبی است.

در حال حاضر نیز در مورد صادرات کالاهای دانش‌بنیان، دیپلماسی می‌تواند در ایجاد بازارهای جدید برای صدور این محصولات، به‌ویژه درباره به دست گرفتن بازارهای کشورهای همسایه، نقش‌آفرینی کند. آمریکا و ژاپن ازجمله کشورهایی هستند که در این عرصه بسیار فعال می‌باشند.

چرا امروزه دیپلماسی علم و فناوری از مفاهیم پراهمیت در دنیا است؟

دیپلماسی علم و فناوری ازجمله مفاهیم نوپایی است که با پیشرفت علم و فناوری در همه حوزه‌ها به‌خصوص در حوزه‌های اثرگذار بر مناسبات سیاسی دولت‌ها و همچنین نقش پررنگ علم و فناوری در حل چالش‌های جهانی مرتبط با افزایش جمعیت، محیط‌زیست، غذا، انرژی، منابع و فقر که با توجه به روند جهانی‌شدن دیگر مشکل یک کشور به‌تنهایی نبوده و نیازمند همکاری‌های بین‌المللی می‌باشند، موردتوجه قرارگرفته است.

دیپلماسی علم و فناوری شکل نوظهوری از دیپلماسی بین‌المللی، برای مواجهه با چالش‌های نوظهوری است که علم و فناوری نقش اساسی در آن ایفا می‌کنند. دیپلماسی علم و فناوری درواقع استفاده از ظرفیت‌های علم و فناوری برای تحقق اهداف سیاست خارجی و همین‌طور استفاده از ظرفیت‌های دیپلماسی برای پیشبرد علم و فناوری است.

دیپلماسی علم و فناوری درصورتی‌که از دیپلماسی برای مواجهه با چالش‌های جهانی، تقویت همکاری‌های بین کشورها و افزایش نفوذ یک کشور بر کشور دیگر استفاده شود، ازآن‌جهت که می‌تواند شهرت و تصویر یک کشور را بهبود بخشد، می‌تواند عامل مهمی برای تقویت قدرت نرم یک کشور باشد.

دیپلماسی بین‌المللی امروزه نیازمند مذاکره‌کنندگانی است که بتوانند هم با تخصصی شدن و هم یکپارچه‌سازی دانش کنار آیند. بدین ترتیب شکل نوظهوری از دیپلماسی بین‌المللی برای مواجهه با چالش‌های نوظهوری که علم و فناوری نقش اساسی در آن ایفا می‌کنند، درحال‌توسعه می‌باشد که از آن به‌عنوان دیپلماسی علم و فناوری یاد می‌شود.

 

فرق دیپلماسی علمی و دیپلماسی علمی و فناوری

زمانی که در مورد همکاری‌ها و تجارت بین‌المللی علمی و فناورانه بحث می‌کنیم، باید به این نکته توجه کنیم که تنها آن دسته از همکاری‌ها و تجارت‌هایی که در راستای اهداف دیپلماتیک کشور باشد، در راستای دیپلماسی علمی و فناوری قرار می‌گیرند. همچنین همکاری‌های علمی بین‌المللی و دیپلماسی علمی و فناوری، تلاش‌هایی می‌باشند که هرچند در مواردی باهم، همپوشانی دارند اما ازلحاظ تحلیلی متفاوت‌اند.

همکاری‌های علمی بین‌المللی به‌صورت عمده در جهت تقویت پیشرفت‌های علمی می‌باشند درحالی‌که هدف اصلی دیپلماسی علمی و فناوری، استفاده از علم برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک کشور یا منافع بین چند کشور می‌باشد. به‌عبارت‌دیگر همکاری‌های علمی بین‌المللی، توسط افراد و گروه‌های علمی هدایت می‌شوند درحالی‌که دیپلماسی علمی و فناوری از افراد یا گروه‌هایی شکل می‌گیرد که شامل افراد دولتی و فعال در سیاست خارجی می‌باشند و در زمینه همکاری‌های علمی تلاش می‌کنند؛ بنابراین همکاری‌های علمی، ممکن است دیپلماسی علمی و فناوری تعریف بشوند یا نشوند.

 

اهمیت استفاده از ابزار دیپلماسی علم و فناوری در دنیای امروز

شناخت چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان در کشور نشان می‌دهد که کاربرد مؤثر و تکیه‌بر پتانسیل‌ها و توانمندی‌های علمی و دیپلماتیک کشور برای استفاده بهینه از فرصت‌های موجود و یا فرصت‌سازی‌های مناسب در فضای بین‌المللی تا حد زیادی می‌تواند به حل برخی از این مشکلات و چالش‌ها کمک نماید. این مسئله، اهمیت استفاده از ابزار دیپلماسی علم و فناوری در این زمینه را نمایان می‌سازد.

بنابراین دیپلماسی علم و فناوری ابزاری است که می‌تواند به بهبود وضعیت شرکت‌های دانش‌بنیان کمک کند و حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی و دانش‌بنیان را تسهیل نماید. ادامه دارد…

 

نویسنده : بنفشه دین‌محمدی آذری پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی

 

تعریف NPD و نقش فناوری و مدیریت در NPD

تعریف NPD و نقش فناوری و مدیریت در NPD

 

 

توسعه محصول جدید

در دو شماره قبلی تلاش شد که لزوم اهمیت توسعه محصول جدید و اجرای آن در شرکت‌ها به‌طور کامل مطرح شود، در ادامه تعریف جامعی از NPD ارائه خواهد شد: هندبوک انجمن مدیریت و توسعه محصول جدید (PDMA)، توسعه محصول جدید را بدین‌صورت تعریف می‌نماید:” مجموعه‌ای از وظایف، مراحل و اقدامات تعریف‌شده و منظم که هدف طبیعی شرکت را برای تبدیل ایده‌های نارس به محصولات و خدمات قابل‌فروش تشریح می‌کند.”

در تعریف دیگر از NPD آمده است که فرآیند مزبور اساساً توسعه دانش و فعالیت‌های آمیختگی و ترکیب‌سازی دانش، مشتمل بر جریانی از وظایف روتین و غیر روتین و اجراشده به‌وسیله آرایشی از افراد و گروه‌های فعال در سازمان است. همچنین عنوان‌شده است که فرآیند مزبور را می‌توان به‌عنوان مجموعه‌ای از فعالیت‌ها که دستورالعمل‌ها و سفارش‌های مشتری، تقاضای بازار و پیشرفت‌های تکنولوژی را درون فرآیند طراحی و تولید انتقال می‌دهد، دانست. به‌طورکلی توسعه محصول جدید فرآیندی پیچیده است که مستلزم مشارکت بخش‌های کارکردی گوناگون شرکت است. ازجمله مهم‌ترین آن‌ها بخش‌های مهندسی، تولید و بازاریابی شرکت است. درواقع NPD فرآیندی است که برای اجرای مناسب آن، کل شرکت باید برانگیخته و حساس باشد.

کوپر بیان می‌کند توسعه محصول جدید عبارت است از: استفاده از منابع و قابلیت‌ها برای خلق یک حصول جدید یا بهبود یک محصول موجود و یا به عبارتی مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و خط‌مشی رشد بوده که در مراحل مختلف، جهت تولید محصول برای قسمت‌های موجود بازار، منجر به تغییر و اطلاعات جزئی یا کلی در کالاها می‌شود.

تعاریف بسیاری درزمینه‌ی توسعه محصول جدید علاوه بر موارد بالا وجود دارد. با این تعاریف از محصول جدید وجود شاخص‌هایی مانند تازگی ورود کالا برای کشور، تغییر در شبکه توزیع محصول، بهبود و اصلاح بسته‌بندی و بهبود روش تولید محصول به‌عنوان توسعه محصول مطرح است. مصاحبه‌های کیفی از 1500 مصرف‌کننده در 41 کشور نشان داده است که همواره برندهای جهانی با ارائه محصولات جدید بر نگرش افراد تأثیر می‌گذارند. برای مثال شرکت P&G از این مورد می‌باشد.

 

در ارتباط با نقش فناوری در NPD باید گفت که: فناوری به‌عنوان ورودی محصولات جدید است. به‌ویژه زمانی که نوآوری فناورانه ابزار نیرومندی جهت دسترسی به نیازهای مشتریان باشد. ارزیابی فناوری، توانمندی سازمان و تلاش تحقیقات را با نیازهای بازار و توسعه کشف فرصت‌های بالقوه پیوند می‌زند. فناوری نقشی حیاتی در توسعه نوآوری و محصولات نوآورانه دارد. اکثر محصولات جدید در ارتباط با محصولات موجود بوده و به فناوری‌های غالبی که در طراحی و تولید این محصولات به کار می‌روند، بستگی دارند. این امر فرصت مزیت رقابتی جدید-به خصوص اگر شرکت “اولین در بازار” با فناوری نوآورانه باشد- را ایجاد می‌کند. برای چنین برنامه‌های مربوط به فناوری، ریسک بالایی وجود دارد. فناوری ممکن است در انجام تعهداتش با شکست مواجه شود. حتی با توسعه فناوری موفق، ممکن است مشتریان و بازارها برای قبول فناوری جدید آماده نباشند. علاوه بر این معمولاً ابعاد دیگری موردنیازند تا رهگشای یک ورود موفق شوند. در بسیاری از موارد سازمان‌ها نوعاً روی فناوری و جنبه‌های فنی آن تمرکز می‌کنند، غافل از اینکه می‌بایست منابع کافی در دیگر حوزه‌های حیاتی فراهم شود. می‌توان تصور کرد که یک سخت‌افزار کامپیوتری پیچیده بدون یک نرم‌افزار قدرتمند چه ارزشی دارد؟

بیشتر ایده‌های توسعه محصول جدید، متکی به فناوری به‌دست‌آمده از منابع درست یا شرکای خارجی و حوزه‌های عمومی است. استفاده از فناوری فعلی وسیله‌ای برای تولید محصول جدید فراهم می‌کند. ترکیب دو با چند فناوری برای تولید یک محصول به صورتی که قبلاً انجام‌نشده، ممکن است منجر به تولید محصول جدیدی شود. فناوری یکی از اجزای اساسی در توسعه محصولات جدید است. صرفاً داشتن فناوری نمی‌تواند موفقیت را تضمین کند. درواقع تأمین همه عوامل ضروری و ارزیابی ابعاد تأثیرگذار در فرایند توسعه محصول نوآورانه، امری حیاتی است. رشد سریع تکنولوژی، ریسک‌پذیری و افزایش تغییرات غیرقابل‌پیش‌بینی و مداوم در بازارهای جهانی، تیم‌های توسعه محصول جدید را با فشار‌های روزافزونی جهت کاهش چرخه تولید محصول همگام با کاهش هزینه‌های توسعه‌ای، حفظ نوآوری مطلوب و صحیح و با درنظرگرفتن فلسفه زودتر، بهتر و ارزان‌تر، مواجه ساخته است. هرچه‌ میزان استفاده از فناوری‌های برتر در توسعه محصولات جدید یک سازمان افزایش یابد، سازمان عملکرد بازار قابل‌قبولی از خود ارائه می‌‌دهد که این نه‌تنها به معنای تأثیر نوع فناوری ازنظر پیشرفته بودن بر عملکرد بازار محصولات جدید است، بلکه اهمیت به سزای ارزش‌آفرینی سازمان از بهره‌برداری فناوری‌های برتر در ارائه محصولات جدید را نشان می‌دهد. تحقیقات، نقش نوع فناوری ازنظر برتر بودن در توسعه محصولات جدید و میزان پذیرش و موفقیت بازار این محصولات را نشان می‌‌دهد. البته که فناوری به‌عنوان یک عامل مستقل در موفقیت بازار محصول کافی نبوده و نقش تأثیرگذار ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری و رویکرد مدیریت منابع سازمان نیز مطرح است؛ بنابراین سازمان‌هایی که محور فعالیت آن‌ها ارائه محصولات جدید است، بی‌توجهی به ویژگی‌های فناوری در فرآیند نوآوری می‌تواند برای سازمان زیان‌بار باشد. موفقیت بازار توسعه محصولات جدید سازمان، بازارهای آتی سازمان را همچون بهبود اعتبار تجاری محصولات سازمان، جذب مشتریان جدید و باز شدن بازارهای نو را در برمی‌گیرد. این در حالی است که فضای کسب‌وکارهایی که بر پایه‌ی فناوری‌های برتر فعالیت می‌کنند، به‌شدت رقابتی است و مشتریان چنین بازارهایی تمایل به تأمین خود با مطلوب‌ترین حالت برای خود هستند، یعنی کیفیت بالا و هزینه‌ی پایین.

در پایان بحث مدیریت در توسعه محصول جدید این‌گونه مطرح است که: مدیریت همواره باید در مقابل سه عامل مهم در توسعه محصول جدید واکنش نشان دهد این عوامل عبارت‌اند از: کیفیت، هزینه و زمان. هر سه این عوامل، گرایش به تعارض با یکدیگر دارند و درعین‌حال تأثیر این عوامل بر یکدیگر نیروزایی ایجاد می‌نماید. گرچه هر سه عامل به ارزش محصولات جدید کمک می‌کنند، اما تأثیر آن‌ها بر یکدیگر از پروژه‌ای به پروژه دیگر با مقیاس‌ها و روش‌های متفاوتی انجام می‌شود. مدیریت محصولات جدید باید این تعارضات، مخصوصاً زمان را هدایت کند، به‌گونه‌ای که حداکثر ارزش را برای شرکت و مشتری کسب کند. امروزه مدیران محصولات جدید به‌سوی تولیداتی گرایش دارند که ویژگی‌های باارزشی داشته باشند، نیازهای مشتری را تأمین کنند، کیفیت طراحی و ساخت بالا و هزینه رقابتی پایینی داشته باشند و به‌سوی متعادل کردن تعارضات گام بردارد. یکی از مهم‌ترین وظایف مدیران توسعه محصول جدید این است که فرصت‌های جدید را جستجو کند و محصولات جدیدی که سودآوری شرکت را افزایش می‌دهند، توسعه دهد. ریسک شکست محصولات جدید نیز باید سطح قابل قبولی داشته باشد، بنابراین مدیران باید درک صحیحی از پروژه‌های متفاوت توسعه محصولات جدید داشته باشند و با به‌کارگیری روش‌های مدیریتی متناسب با هر پروژه خاص، زمینه موفقیت محصولات جدید را فراهم کنند و ریسک دستیابی به آن را کاهش دهند. به‌طور خلاصه می‌توان گفت که مدیریت توسعه محصولات جدید جهت موفقیت می‌بایست راهبردی، انعطاف‌پذیر، تعاملی، یکپارچه و مستمر باشد. با توجه به اهمیت توسعه محصول جدید در فضای رقابتی امروزه در شماره‌ بعدی سعی می‌شود در ارتباط با عوامل شکست و موفقیت NPD که در سازمان‌های مختلف منعکس‌شده است، بیان شود.

نویسنده : عارفه داودی / پژوهشگر حوزه مدیریت

 

فرنچایزینگ و استراتژی­های کارآفرینانه

فرنچایزینگ و استراتژی­های کارآفرینانه

 

 

تابه‌حال به دلایل توسعه برندهای معروف دنیا فکر کرده­اید؟ در پس این توسعه چه قواعدی نهفته است؟ توسعه زنجیره­های ملی و بین­المللی تحت چه مفهومی و با چه مدلی انجام می­شود؟ آیا مک دونالدز مالک تمام شعب خود در سطح جهان است؟ چگونه باید این زنجیره بزرگ را مدیریت نمود؟

فرنچایزینگ، استراتژی رشد و توسعه

در قرون‌وسطی پادشاهان و اربابان به افراد و گروه­های خاص امتیاز اعطا می­کردند تا در زمین­های آن­ها شکار کرده یا فعالیت­های بازرگانی خاصی انجام دهند. این فعالیت و شکل همکاری را در عصر حاضر فرنچایز می­گوییم. به مثال تاریخی دیگری از این استراتژی توسعه و رشد کسب­وکار توجه کنید. روش­های تقسیم ریسک توسط چینی­ها در سه هزار سال پیش از میلاد اعمال‌شده است. بدین ترتیب که دریانوردان چینی مال­التجاره خود را به‌جای حمل با یک کشتی یا قایق با چندین کشتی و قایق حمل می­کردند تا هرگاه یک یا چند وسیله دچار مخاطرات دریا شده یا دزدان دریایی کالا را به غارت بردند، کشتی­ها و قایق­های دیگر سالم به مقصد رسیده و خسارات وارده به حداقل ممکن کاهش یابد.

در طول 50 سال گذشته فرنچایزینگ (اعطای امتیاز) به یکی از پویاترین و شاید دگرگون­سازترین استراتژی­های توسعه کسب­و­­کار در جهان مبدل گردیده­ است. فرنچایزینگ یک روش سازمانی منحصربه‌فرد برای تصمیم­گیری در خصوص سازوکارهای توزیع و گزینه­های یکپارچگی عمودی با کنترل بیشتر بر تبادل بازار است.

در سال­های اخیر فرنچایزینگ نقش عمده­ای را در جهانی‌شدن محصولات ایفا نموده است. بیشتر جنب­و­جوش فرنچایزینگ از شرکت­های آمریکایی که به دنبال دست یافتن به بازارهای تازه­ای در تمامی قاره­ها بودند، شروع شد. البته اکنون فعالیت­های فرنچایزینگ در دیگر نقاط جهان نیز فزونی یافته است. فرنچایزینگ پدیده تازه­ای نیست. در اروپا به فرنچایزنگ به‌عنوان یک موضوع وارداتی از ایالات‌متحده نگاه می­شود.

هرروز ما واژه اعطای امتیاز یا فرنچایز را از رسانه­های خبری، تاجران و صاحبان کسب­و­کار و … می­شنویم؛ اما ماهیت و معنا این واژه پرکاربرد در صنعت و بازار چیست؟

واژه انگلیسی فرنچایز (Franchise) از یک گویش قدیمی فرانسوی با معانی امتیاز یا آزادی نشأت گرفته است. ریشه فرنچایزینگ نیز (Francrum Rex) به معنای آزادی از بندگی است. فعل فرانشیز در زبان فرانسه به معنای پریدن، رد شدن از مانع یا از محدودیت خارج شدن است. واژه فرانشیز نیز در فرهنگ فرانسوی لاروسا به سه معنای معافیت، صادق بودن و رایگانی دلالت دارد.

در فرهنگ لغت آکسفورد نیز کلمه فرنچایز به این معنا است:

” اجازه رسمی است که توسط یک شرکت به یک فرد برای فروش کالاها و خدمات آن شرکت در یک ناحیه خاص داده می­شود، اجازه رسمی از سوی دولت به فردی که قصد دارد خدمتی عمومی انجام دهد همچون اداره یک کسب­و­کار.”

اعطای امتیاز یا فرنچایزینگ به‌عنوان یک شیوه یا مدل توسعه کسب­و­کار در نیمه دوم قرن بیستم ظاهر شد. بیشتر فرانچایزها از یک ایده ساده یک کارآفرین شروع می­شوند، سپس به شکل یک سیستم کسب­و­کار تبدیل می­شوند که قابلیت تقلید شدن و تکثیر شدن موفقیت‌آمیز را دارا می­باشد.

فرانچایز یک موافقت­نامه قانونی است که به‌موجب آن‌یک فرد حق فروش محصولات و یا خدمات یک شرکت را در یک منطقه خاص به دست می­آورد. فرنچایز حاکی از یک امتیاز یا حق ویژه بوده که به یک فرد یا گروه اعطا می­شود. پس فرنچایز متضمن یک موافقت­نامه قراردادی میان یک رئیس (امتیاز دهنده) که بازیگر اصلی است و یک نماینده (امتیاز گیرنده) است، ایجادشده است که در قبال پرداخت مبالغ معینی درازای دریافت خدمات مشخصی، از سوی امتیاز گیرنده به امتیاز دهنده پرداخت می­گردد.

در سیستم فرنچایز، بازیگر اصلی که یک فرد یا شرکت است عموماً به‌عنوان امتیاز دهنده یا اعطاکننده مجوز و نماینده که یک فرد یا شرکت است به‌عنوان امتیاز گیرنده یا گیرنده مجوز شناخته می­شود.

اعطای امتیاز معمولاً بر اساس توافق دو طرف در اشکال مختلفی می­تواند رخ دهد. دپارتمان تجاری آمریکا فرنچایزینگ را به دوطبقه تقسیم کرده است، فرنچایزینگ نام تجاری محصول و فرنچایزینگ شکل کسب­و­کار.

در سیستم فرنچایزینگ نام و نشان تجاری محصول، امتیاز دهنده که تولید­کننده است، برای توزیع یک یا چند محصول خود یک کانال قراردادی ایجاد می­کند. پس در فرنچایزینگ نام تجاری محصول معمولاً یک تولیدکننده (امتیاز دهنده) با شبکه­ای از دلالان و توزیع­کنندگان مرتبط می­شود، به‌طوری‌که توزیع­کنندگان حق توزیع و فروش آن محصول را با نام تجاری تولید­کننده درازای پرداخت مبلغی به دست می‌آورند.

این روش در اوایل قرن بیستم در صنایع اتومبیل و نفت رایج گردید. برای مثال جنرال موتورز شبکه­ای از توزیع­کنندگان ایجاد کرد که اتومبیل‌های جی.ام را فروخته و از نام تجاری جی.ام در تبلیغات و برنامه­های پیشبرد فروش خود استفاده می­کردند.

نوع دیگر، فرانچایزینگ شکل کسب­و­کار است. در فرنچایزینگ شکل کسب­و­کار که شناخته‌شده‌ترین شکل فرنچایزینگ بوده، امتیاز دهنده به امتیاز گیرنده مجوز یا حق تکرار (به عبارتی تقلید) مفهوم کسب­و­کار خود را در مکانی دیگر اعطا می­نماید. در این توافق، امتیازدهنده برای امتیازگیرندگان خود فرمولی را همراه با طیفی از خدمات شامل بازاریابی، تبلیغات، برنامه­ریزی استراتژیک، آموزش، دستورالعمل­های عملیاتی و استانداردها و رهنمودهای کنترل کیفیت درازای مبالغی، فراهم می­آورد. تأمین خدمات از سوی امتیاز دهنده به امتیاز گیرنده بر مبنای توافقی دوجانبه که طیفی از خدمات را شامل می­گردد، مشخص می­شود.

همان­گونه که گفتیم علاوه بر دو نوع اصلی فرنچایزینگ انواع دیگری نیز وجود دارد. برای مثال، فرنچایزینگ تولید که معمولاً در صنعت نوشیدنی­های غیرالکلی کاربرد دارد. در این نوع، امتیازدهنده حق انحصاری تولید و توزیع نوشیدنی را در یک منطقه خاص به امتیازگیرنده اعطا می­نماید.

نوع دیگر، فرنچایزینگ برگردان (تبدیلی) است. کسب­و­کارهایی که از قبل ایجادشده‌اند­ و خود مستقلاً فعالیت دارند و به‌منظور سود بردن از قدرت جمعی یک نام تجاری و بازاریابی ملی و بین­المللی، فعالیت­های تبلیغاتی، آموزشی، خرید و صرفه­جویی نسبت به مقیاس، به عضویت یک زنجیره فرنچایز درمی‌آیند.

فرنچایزینگ و محیط­های رقابتی

استراتژی فرنچایزینگ نتیجه تصمیمی، جهت اداره کردن و توسعه یک کسب­وکار از طریق اعطای امتیاز در برابر مالکیت بر واحدها است. ساخت واحدهای در مالکیت، ممکن است شرکت را با چالش­ فراهم کردن سرمایه در زمان توسعه مواجه سازد که به کند شدن روند توسعه می­انجامد. در صورت اتخاذ استراتژی فرانچایز، رابطه امتیاز دهنده – امتیاز گیرنده به تعریف فرانچایزینگ به‌عنوان یک شراکت یا اتحاد استراتژیک می­انجامد. در این شراکت وابستگی دو طرف به یکدیگر به نحوی است که موفقیت یکی به موفقیت دیگری بستگی خواهد داشت؛ بنابراین هر دو تلاش در جهت ایجاد رابطه برد-برد خواهند داشت.

استراتژی­های کارآفرینانه در فرنچایزینگ در محیط­های رقابتی به‌شدت اهمیت می­یابند. نوآوری برای بقاء در محیط­های رقابتی بسیار ضروری است، بنابراین با افزایش رقابت، فعالیت­های کارآفرینانه شرکت­ها نیز برای حفظ خودشان افزایش می­یابد. پیشگامی و تمایل به ریسک­پذیری علاوه بر نوآوری از استراتژی­های مطرح در یک گرایش کارآفرینانه است.

حال در یک محیط رقابتی هم امتیاز دهنده و هم امتیاز گیرنده در یک سیستم فرنچایزینگ جهت توسعه و رشد فروش و سود خود می­بایست فعالیت­های کارآفرینانه را توسعه دهند.

برای اینکه سیستم­های فرنچایز با اضافه نمودن واحدهای جدید رشد کنند لازم دارند تا امتیازگیرندگان بالقوه را در خصوص ایجاد مزیت رقابتی با محصولات و خدمات نوآورانه متقاعد کنند. برای مثال مک­دونالدز با افزودن اقلام تازه­ای به‌صورت غذای خود، به فروش واحدهای امتیازگیرنده کمک می‌نماید.

بیشتر سیستم­های فرانچایز درعین‌حال که برای استاندارد کردن و انجام رفتارهای قاعده­مند تلاش می­کنند، ابتکارات و انرژی کارآفرینانه را نیز حفظ می‌نمایند. بسیاری از امتیازدهندگان اعتقاد دارند، سیستمی که خود ابداع کرده و به امتیازگیرندگان می‌فروشند دائماً به سازگاری و بازسازی نیاز دارد. بازارهای محلی به دلیل نوسان تقاضاها و همچنین ورود رقبای تازه به انعطاف­پذیری و دادن فرصت به امتیاز گیرندگان برای ایجاد نوآوری، نیاز دارند.

در پایان باید گفت که فرنچایزینگ به‌عنوان یکی از استراتژی­های رشد خارجی شرکت­ها باهدف ایجاد روابط با طرف­های سوم مانند خریدها، پیمان­های استراتژیک، سرمایه­گذاری مشترک، اعطای لیسانس و اعطای امتیاز با اتخاذ رویکرد کارآفرینانه شکل می­گیرد. البته استراتژی­های سرمایه­گذاری مشترک، اعطای لیسانس و اعطای امتیاز گزینه­ هایی هستند که شرکت­های کارآفرین برای ورود به بازارهای خارجی و رشد در خارج مورداستفاده قرار می­دهند. اتخاذ گرایش کارآفرینانه نیز در سیستم فرنچایزینگ نمایانگر فرآیندهای مدیریتی شامل استراتژی­هایی است که شرکت­ها برای کارآفرینانه عمل کردن، بکار گرفته و همین­طور از فعالیت­های کارآفرینانه پشتیبانی می­کنند.

 

نویسنده: علیرضا سرحدی – پژوهشگر حوزه مدیریت

 

بیت کوین و بلاک چین عواملی تأثیرگذار در مسیر آتی کارآفرینی

بیت کوین و بلاک چین عواملی تأثیرگذار در مسیر آتی کارآفرینی

 

بلاک چین نوعی دیتابیس یا پایگاه داده است که روی یک یا چند سرور خاص قرار ندارد بلکه روی تمام کامپیوترهایی که به شبکه متصل می‌شوند، توزیع ‌شده است. بلاک چین در حقیقت یک دفتر کل برای ثبت رکوردها و گزارش‌ها است و به دلیل نوع رمزنگاری و ثبت آن در همه کامپیوترهای شبکه، گزارش‌های ثبت‌شده قابل هک یا حذف نیستند.

ارزهای دیجیتال، محصول جدید فناوری‌های مالی نوین است که امروزه به‌شدت در حال گسترش است. این پول‌ها که با تکیه‌بر فناوری بلاک چین حیات یافته‌اند، آن‌چنان خاصیت براندازی نسل‌های پولی پیش از خود را دارند که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان جادوی پولی این دوران نامید. چشم‌انداز فناوری بلاک چین در صنعت بانکداری به‌واسطه امکان حذف واسطه‌ها و صرفه‌جویی در هزینه‌های زیرساخت، بسیار تأمل‌برانگیز است و می‌تواند مدل‌های فعلی در امور بانکی را به‌شدت تغییر دهد.

بلاک چین اولین پلتفرم مبتنی بر اینترنت برای مبادله‌ ارزش به‌صورت آنی محسوب می‌شود. در این بستر، انتقال دارایی بدون هیچ واسطه‌ای در عرض چند ثانیه و با هزینه بسیار اندک ممکن می‌شود.

فناوری بلاک چین مبتنی بر یک پایگاه داده غیرمتمرکز و دارای یک دفتر کل توزیع‌شده جهانی است. کلیه تراکنش‌ها بر بستر اینترنت انجام‌شده و تاریخچه تمامی تراکنش‌ها و سوابق دارایی افراد در این دفتر کل نگهداری می‌شود. منظور از غیرمتمرکز بودن این است که داده‌ها در یک پایگاه داده مرکزی نگهداری نمی‌شوند؛ بلکه اطلاعات در دست عموم نگهداری می‌شوند. در این شبکه، تمام اعضای شبکه که گره یا Node نامیده می‌شوند، زنجیره‌ای از بلاک‌ها را که شامل سوابق تمام تراکنش‌ها است، نگهداری می‌کنند. بلاک‌ها به‌صورت رمزنگاری‌شده باهم لینک شده و به‌کل شبکه فرستاده می‌شوند. رکوردی که به شبکه ارسال می‌شود، غیرقابل تغییر خواهد بود. ازآنجاکه بلاک چین سوابق یک انتقال‌ دارایی را نگه می‌دارد، هرگونه تقلب می‌تواند با ردیابی بلاک‌ها شناسایی شود.

خواص فناوری بلاک چین، عبارت‌اند از: غیرقابل دست‌کاری شدن، قابلیت سفارشی‌سازی، باز و شفاف بودن و امنیت بالا. در فناوری بلاک چین با هر تراکنش یک کد هش (Hash) تولید می‌شود که این کد با کد هش قبلی ترکیب‌شده و یک بلاک جدید ایجاد می‌کند. هر بلاک دارای یک ترتیب خطی، زمانی و رشته کاراکترهای منحصربه‌فرد است. به همین دلیل دست‌کاری و ایجاد اطلاعات نادرست و غیرقابل ردیابی، تقریباً غیرممکن است.

هنگامی‌که یک معامله دیجیتالی انجام می‌شود، اطلاعات آن تراکنش داخل یک بلاک محافظت‌شده و از طریق رمزنگاری با تراکنش‌های رخ‌داده قبلی، گروه‌بندی‌شده و به‌کل شبکه ارسال می‌گردد. برای تغییر در یک بلاک، باید کلیه بلاک‌های بعدازآن را تغییر داد که این امر تقریباً غیرممکن است. به‌عبارت‌دیگر ازآنجاکه دفتر کل توزیع‌شده، تاریخچه‌ای از تمامی تراکنش‌ها را نگهداری می‌کند و کوچک‌ترین تغییر در مالکیت دارایی‌ها نیازمند تأیید تمامی کاربران است، بنابراین مشکل نیاز به یک واسطه قابل‌اعتماد مانند بانک مرکزی که از دست‌کاری حساب‌ها جلوگیری کند ، به‌کلی حل می‌شود.

بیت کوین به‌عنوان محصولی عینی از فناوری بلاک چین، امروزه در دنیا جای مهمی برای خود بازکرده و به نظر می‌رسد فناوری بیت کوین در آینده‌ی پولی و بانکی دنیا تحولی باورنکردنی رقم خواهد زد.

در ماه دسامبر سال ۲۰۱۳، تقریباً ۱۲ میلیون بیت کوین در گردش ثبت شد. بر اساس پژوهش‌های دانشگاه کمبریج که در سال ۲۰۱۷ تهیه شده است، بین ۲٫۹ میلیون و ۵٫۸ میلیون کاربر منحصربه‌فرد که بسیاری از آن‌ها از بیت کوین استفاده می‌کنند، یک کیف پول رمزنگاری‌شده دارند. تعداد کاربران بیت کوین به‌طور قابل‌توجهی از سال ۲۰۱۳، از سه هزار نفر به بیش از یک‌میلیون نفر رشد کرده است.

در سال ۲۰۱۵، تعداد تُجّاری که بیت کوین را پذیرفته‌اند به بیش از صد هزار نفر رسید. به‌طورمعمول توسط پردازنده کارت اعتباری، کارمزدی بین دو تا سه درصد کسر می‌شود این در حالی است که کارمزد استفاده از بیت کوین صفرتا دو درصد است. بدیهی است با ادامه این روند و استقبال و رشد چشم‌گیر این فناوری‌ها در دنیا شاید با پارادایمی جدید و متفاوت در حوزه بسیاری از صنایع و بالأخص چارچوب کارآفرینی مواجه شویم، درجایی که تعریف خدمت، محصول، رابطه تأمین‌کننده، تولیدکننده و مصرف‌کننده با پذیرش مکانیزم‌های جدید مالی و تراکنش‌های مربوطه، رنگی تازه به خود گرفته ، احتمالاً کارآفرینی نوین وارد عرصه خواهد شد.

نویسنده: دکتر عرفان حاجی آخوندی / پژوهشگر و مدرس

 

کارآفرینی حرفه نیست بلکه شیوه زندگی است بررسی دانشگاه موناش- استرالیا

کارآفرینی حرفه نیست بلکه شیوه زندگی است

بررسی دانشگاه موناش- استرالیا

University of Monash

 

دانشگاه موناش یک دانشگاه تحقیقاتی عمومی واقع در ملبورن استرالیا می‌باشد که در سال 1958 تأسیس و افتتاح خود را سال 1961 در پردیس اصلی Clayton انجام داد. موناش، دومین دانشگاه قدیمی ایالت ویکتوریا می‌باشد. این دانشگاه از یک پردیس در Clayton با کمتر از 400 دانشجو به شبکه‌ای از پردیس‌ها، مراکز آموزشی و شرکا شامل 12 پردیس در میان 4 کشور جهان تبدیل‌شده است. در حال حاضر تقریباً با 60,000 دانشجو (250,000 نفر فارغ‌التحصیل) از 170 کشور، یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌ها در دانشگاه‌های استرالیا و عضو گروه هشت دانشگاه‌های استرالیا و ASAIHL (انجمن مؤسسات آموزش عالی جنوب شرق آسیا) و تنها عضو استرالیایی اتحادیه بانفوذ مراکز و دانشگاه‌های آکادمیک بهداشت و درمان می‌باشد. موناش در یک دوره کوتاه‌مدت 50 ساله به شهرت ملی و بین‌المللی رشک‌آوری در زمینه برتری‌های تحقیقاتی و آموزشی دست‌یافته است و در 1% دانشگاه‌های برتر جهان، 20% برتر آموزشی، 10% برتر چشم‌انداز بین‌المللی، 20% برتر درآمدهای صنعتی و 10% برتر تحقیقات جهان در سال 2016 رتبه‌بندی می‌شود.

دانشگاه موناش خانه امکانات پژوهشی بزرگ و منحصربه‌فردی چون سینکروترون استرالیا، مرکز علوم، تحقیقات، فناوری و نوآوری موناش (STRIP)، مرکز سلول‌های بنیادی استرالیا، ۱۰۰ مرکز تحقیقاتی و نیز ۱۷ مرکز تحقیقاتی مشترک می‌باشد. این مرکز آموزش عالی دارای پردیس‌های متعددی بوده و دارای مراکزی نیز در مالزی، ایتالیا، هند، چین و افریقای جنوبی می‌باشد.

این دانشگاه در حال حاضر گستره وسیعی از دوره‌ها را داخل 10 دانشکده ارائه می‌کند.

موناش بیش از 48000 دانشجوی کارشناسی و تقریباً 21000 دانشجوی بعد از لیسانس را ثبت‌نام می‌کند. این دانشگاه نسبت به هر یک از دانشگاه‌های دیگر ایالت ویکتوریا متقاضیان بیشتری دارد.

دانشگاه داری مراکزی در ایالت ویکتوریا Clayton، Caulfield، Berwick،Peninsulaa و Parkville و یکی در مالزی می‌باشد و همچنین یک مرکز تحقیقات و آموزش در Prato ایتالیا، یک مدرسه تحقیقات بعد از لیسانس در مومبای هندوستان و یک مدرسه بعد از لیسانس در ایالت Jiangsu چین دارد. به‌علاوه دوره‌های دانشگاه موناش در سایر مکان‌ها ازجمله موناش آفریقای جنوبی نیز ارائه می‌شوند.

 

 

دانشگاه‌های گروه هشت

در سال ۱۹۹۴، هشت دانشگاه برتر استرالیا، ائتلافی با نام دانشگاه‌های گروه هشت را تشکیل دادند که دفتر اصلی آن در شهر کانبرا، پایتخت ملی استرالیا قرار دارد. دانشگاه‌های گروه هشت به لحاظ رتبه‌بندی علمی و آموزشی از رده بالایی در سطوح ملی و بین‌المللی برخوردار هستند و تحصیل در آن‌ها تجربه آموزش در محیطی با استانداردهای بین‌المللی را در اختیار دانشجویان قرار می‌دهد. لازم به ذکر است که این ۸ دانشگاه، قدیمی‌ترین دانشگاه‌های استرالیا نیز محسوب می‌شوند.

 

رتبه‌بندی

دانشگاه موناش رتبه ۶ را در میان دانشگاه‌های استرالیا به خود اختصاص داده است و علاوه بر این، رتبه ۶۵ جهانی را نیز بر اساس رده‌بندی QS World University Rankings در سال ۲۰۱۷-۲۰۱۶ از آن خود کرده است.

دانشگاه موناش تاکنون دانش‌آموختگان برجسته بی‌شماری را در زمینه‌های مختلف علمی و هنری معرفی نموده است که از آن بین می‌توان به رؤسای دولت ویکتوریا، بسیاری از نمایندگان پارلمان استرالیا، رهبران احزاب سیاسی مختلف، هنرمندان و دانشمندان بسیاری اشاره نمود.

بهترین دانشگاه استرالیا در مهندسی و فناوری (آموزش عالی تایمز، 2016- 2017)

بهترین دانشگاه استرالیا در رشته شیمی (رتبه‌بندی تحصیلی دانشگاه‌های جهان، 2015)

چهل و یکمین دانشگاه جهان در پزشکی، پزشکی بالینی و سلامت (آموزش عالی تایمز، 2016- 2017)

شصت و یکمین دانشگاه جهان در بازرگانی و اقتصاد (آموزش عالی تایمز، 2016- 2017)

 

دانشکده‌های این دانشگاه شامل:

دانشکده طراحی و معماری، دانشکده هنر، دانشکده اقتصاد و بازرگانی، دانشکده آموزش، دانشکده مهندسی، دانشکده فناوری اطلاعات، دانشکده حقوق، دانشکده پزشکی، پرستاری و علوم بهداشت، دانشکده داروسازی و علوم دارویی و دانشکده علوم.

 

بورسیه دورههای ارشد تحقیقاتی و دکترا

این دانشگاه تعداد زیادی بورسیه و کمک‌هزینه تحصیلی در مقاطع کارشناسی، ارشد و دکترا دارد. سالیانه بیش از 100 بورسیه تحصیلی و 300 کمک‌هزینه تحصیلی برای دانشجویان در نظر گرفته می‌شود. این بورسیه‌ها شامل:

 

بورسیه MGS
این بورسیه هزینه زندگی و همچنین درازای کار تحقیقاتی ماهیانه دستمزد می‌پردازد. آخرین‌مهلت ارسال 31 اکتبر هرسال می‌باشد. این بورسیه به دانشجویان بومی نیز تعلق دارد. سالانه به حداکثر 145 نفر این بورسیه اهدا می‌شود.

 

بورسیه سر جیمز مک نیل

این بورس تنها برای دوره دکترای پزشکی، مهندسی، علوم پایه و موسیقی می‌باشد. این بورسیه هزینه زندگی و همچنین درازای کار تحقیقاتی ماهیانه دستمزد می‌پردازد. آخرین‌مهلت ارسال 31 اکتبر هرسال می‌باشد. این بورسیه به دانشجویان بومی نیز تعلق دارد. سالانه تنها به یک نفر این بورسیه اهدا می‌شود.

 

 

بورسیه MDS و MRS

این بورسیه هزینه زندگی و یا شهریه دانشگاه را می‌پردازد به همراه دستمزد ماهیانه. این بورسیه به دانشجویان بومی نیز تعلق دارد. تعداد افرادی که این بورس را دریافت می‌کنند، متغیر است.

 

بورسیه IPRS
این بورسیه تنها خاص دانشجویان خارجی است و شهریه دانشگاه را به همراه بیمه دانشجویی می‌پردازد که این بورسیه سالانه به 20 نفر اهدا می‌شود.

 

بورسیه MIPRS
این بورسیه نیز خاص دانشجویان خارجی می‌باشد و شهریه دانشگاه را به همراه بیمه دانشجویی می‌پردازد که این بورسیه سالانه به 70 نفر اهدا می‌شود.

 

بورسیه JASON
این بورسیه خاص دانشجویان خارجی است و مبلغ هزینه پرداختی بسته به رشته و دانشگاه متفاوت می‌باشد.

 

 

کارآفرینی در دانشگاه موناش

همان‌گونه که جهان از تکنولوژی پیچیده با نوآوری‌هایی که نیاز به پایه‌های جهانی دارد، بهره می‌برد لذا باید از کارآفرینان پویا نیز استفاده نماید. چارچوب واحد کارآفرینی زمینه یادگیری به همراه دانش علمی، مهارت‌ها و ابزارهای استفاده از آن را به همراه سرعت‌بالا و ارزیابی ایده‌های کارآفرینی برای دانشجویان و راه‌کارهایی برای دستیابی به فرصت‌های بازار، فراهم می‌کند. این واحد دانشجویان را قادر می‌سازد تا رهبران کسب‌وکار آینده شوند و با استفاده از رویکردهای علمی و منطقی به جمع‌آوری اطلاعات در زمینه کارآفرینی و نوآوری در سطح بین‌المللی بپردازند.

کارآفرینی در دانشگاه موناش مبتنی بر فناوری اطلاعات و نوآوری، دو مثالی است که نشان می‌دهد دانشجویان چگونه مهارت‌های خود را تقویت می‌کنند. در بخش فناوری اطلاعات دانشگاه موناش فلسفه‌ای وجود دارد که هر کس توانایی تکامل مهارت‌های کارآفرینی خود را دارد.

برنامه‌های نوآوری معمولاً در آخر هفته و توسط تیمی از کارشناسان کارآفرینی، حقوقی، مالکیت معنوی، کسب‌وکار و امور مالی هدایت می‌شود. این‌یک فرصت عالی برای همکاری کارشناسان و گروهی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی است. محیط یادگیری نوآوری همه‌جانبه و تعاملی است و به‌گونه‌ای طراحی‌شده تا با کمک آن توانایی دانشجویان برای تفکر و مشارکت در فعالیت‌های کارآفرینی بالا رود.

 

نویسنده: آزیتا جهانبخش / پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی