نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش اول)

نقش دیپلماسی علم و فناوری در حل برخی از چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان (بخش اول)

 

 

نیاز به دیپلماسی به‌عنوان «نظامی اطلاعاتی» امری اجتناب‌ناپذیر است که به‌صورت تخصصی در حل چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان و حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی، به دیپلماسی علم و فناوری تغییر مفهوم می‌دهد.

 

مقدمه

با گسترش پدیده جهانی‌شدن و روشن شدن تدریجی سهم دوجانبه علم و فناوری و سیاست خارجی در ارتقاء و توسعه یکدیگر، گرایش فزاینده‌ای برای همگرایی فضای علم و فناوری باسیاست خارجه به وجود آمد.

همان‌طور که می‌دانیم سیاست خارجی، خود به‌طور فزاینده‌ای با چالش‌هایی با مؤلفه‌های علمی مواجه است. به‌عنوان نمونه می‌توان معاهدات کاهش تغییرات آب و هوایی و مبارزه با بیماری‌های عفونی که نیاز به همکاری بین جوامع علمی و سیاست خارجی را دارد نام برد. در این زمینه نیز جوامع علمی به‌صورت رو به رشدی در علایق و شیوه‌های پژوهشی خود، بین‌المللی شده و به ماهیت جهانی تولید علم و اهمیت تبادل با خبرگان سایر کشورها واقف گشته‌اند.

با مقدمه‌ای که بیان شد نیاز به دیپلماسی به‌عنوان «نظامی اطلاعاتی» امری اجتناب‌ناپذیر است که به‌صورت تخصصی در حل چالش‌های شرکت‌های دانش‌بنیان و حرکت کشور به سمت اقتصاد مقاومتی، به دیپلماسی علم و فناوری تغییر مفهوم می‌دهد.

 

منظور از دیپلماسی چیست؟

همان‌طور که از مطالعات بین‌المللی برمی‌آید، تحلیل اقدامات یک دولت در قبال محیط خارجی و شرایط داخلی مؤثر در تعیین اقدامات مزبور را سیاست خارجی می‌نامند. سیاست خارجی به معنی دنبال کردن هدف‌های کشور در محیط بین‌المللی و در رابطه با جامعه‌ها، دولت‌ها و کشورهای دیگر است. سیاست خارجی، راهنمای موضع‌گیری در جهان است و مجموعه‌ای از اهداف بین‌المللی و راه‌های رسیدن به آن‌ها را شامل می‌شود. سیاست‌های خارجی کشورهای مختلف، باهم متفاوت بوده و سیاست خارجی یک کشور نیز در طی زمان، تغییر می‌کند.

ازاین‌رو درحالی‌که سیاست خارجی دربرگیرنده اهداف است، دیپلماسی نیز ابزار و سازوکاری برای دستیابی به آن اهداف محسوب می‌شود. بدین ترتیب اقتصاد، تبلیغات، نیروی نظامی، فرهنگ و ایدئولوژی نیز از دیگر ابزارهای سیاست خارجی به شمار می‌آیند. به‌بیان‌دیگر دیپلماسی ازجمله ابزارهای اجرای سیاست خارجی به‌حساب می‌آید.

دیپلماسی از مفاهیمی است که تعاریف متعددی برای آن ارائه‌شده است اما عمدتاً به هدایت روابط بین‌المللی، از طریق دیدار و گفت‌وگوهای دیپلمات‌های رسمی اشاره دارد.

دیپلماسی در معنای سنتی آن اساساً شامل تعاملاتی است که بین حکومت‌ها و دولت‌ها جریان می‌یابد. مجریان دیپلماسی سنتی از طریق رابطه با نمایندگان رسمی دولت‌های خارجی می‌کوشند تا منافع ملی کشور خود را که در چارچوب اهداف راهبردی دولت متبوعشان که در امور بین‌المللی صورت‌بندی شده است، تأمین نمایند.

هانس جی. مورگنتا نظریه‌پرداز آمریکایی آلمانی‌تبار و استاد روابط بین‌الملل و علوم سیاسی که وی را پدر علم سیاست خارجی در نیمه دوم قرن بیستم خوانده‌اند، دیپلماسی را «هنر مرتبط ساختن عناصر قدرت ملی به مؤثرترین شکل با آن گروه از ویژگی‌های شرایط بین‌المللی می‌داند که مستقیماً به منافع ملی مربوط می‌شوند.» از دیدگاه وی دیپلماسی که تدوین و اجرای سیاست خارجی کشور را در همه سطوح بر عهده دارد، مغز متفکر قدرت ملی است. وی حتی کیفیت دیپلماسی را مهم‌ترین عامل قدرت ملی می‌داند که همه عوامل تعیین‌کننده قدرت ملی نظیر موقعیت جغرافیایی، خودکفایی در منابع و مواد خام، تولید صنعتی، آمادگی نظامی و جمعیت را به‌صورت مجموعه‌ای منسجم ترکیب می‌کند و به آن جهت و وزن می‌دهد. مورگنتا معتقد است که دیپلماسی چهار وظیفه اصلی را بر عهده دارد:

  1. تعیین اهداف یک کشور با توجه به قدرتی که به‌طور بالفعل و بالقوه در اختیار دارد.
  2. برآورده نمودن اهداف سایر دولت‌ها و قدرت بالفعل و بالقوه آن‌ها.
  3. تعیین میزان سازگاری این اهداف مختلف.
  4. به‌کارگیری ابزار مناسب برای دستیابی به اهداف خود.

با در نظر گرفتن رویکردی از منظر ارتباطات بین‌الملل نیز، می‌توان گفت که دیپلماسی عبارت است از «فن مدیریت تعامل با جهان خارج توسط دولت‌ها».

با توجه به تعاریف دیپلماسی، سه نکته دیگری نیز در این حوزه قابل‌توجه‌اند که عبارت‌اند از:

  1. دیپلماسی در امور مربوط به سیاست خارجی دولت است نه امور داخلی آن.
  2. دیپلماسی از طریق گفتگو و مذاکره یعنی از طریق مسالمت‌آمیز چهره می‌نماید و زور در آنجایی ندارد.
  3. دیپلماسی روشی است برای حصول نتیجه و هدف موردنظر.

گولیون دیپلماسی عمومی را علت و معلول نگاه‌ها و دیدگاه‌های عمومی که طراحی و اجرای سیاست خارجی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند معرفی می‌کند. ازاین‌رو همان‌طور که از مطالعات به دست می‌آید دیپلماسی عمومی فراتر از دیپلماسی سنتی و رسمی عمل می‌کند و مقایسه مؤلفه‌های اساسی این دو دیپلماسی بیانگر سه محور اساسی زیر است:

  1. دیپلماسی عمومی آشکار و علنی است درحالی‌که دیپلماسی رسمی و سنتی، پنهان و غیرعلنی است.
  2. مخاطبان دیپلماسی عمومی گروه‌های هدف خاص و یا عموم مردم جامعه در دل یک ملت دیگرند، در حل که دیپلماسی سنتی با رفتار و سیاست‌های دولت‌ها سروکار دارد.
  3. موضوعات دیپلماسی عمومی به رفتار و تمایلات عموم مردم در دیگر کشورها مربوط می‌شود، درحالی‌که دیپلماسی سنتی با رفتار و سیاست‌های دولت‌ها سروکار دارد.

بنابراین می‌توان گفت که دیپلماسی عمومی یک راهبرد ارتباطی ویژه و هدفمند است که روی نتایج کوتاه‌مدت و بلندمدت متمرکز است و درصدد ساخت یک تصویر مثبت از یک کشور نزد افکار عمومی خارجی است.

بنا به تعریف یادشده می‌توان منبع اساسی و مبنای دیپلماسی عمومی را آن چیزی دانست که جوزف نای با «مفهوم قدرت نرم»(soft power) ارائه می‌دهد. قدرت نرم ازنظر نای «شیوه‌ای جدید از اعمال قدرت در مقایسه با شیوه‌های سنتی است که موجب می‌شود یک کشور کاری کند تا کشورهای دیگر، همان چیزی را بخواهند که او می‌خواهد». وی این شیوه را «قدرت متقاعدکننده» نیز می‌خواند. با مطالعات انجام‌گرفته مشاهده می‌شود که همپوشانی منابع قدرت نرم و منابع دیپلماسی عمومی تا آنجاست که دیپلماسی عمومی درواقع برنامه‌ریزی راهبردی برای کاربرد قدرت نرم در راستای تأمین اهداف سیاست خارجی است. البته کوهن و نای در تعریف جایگاه این قدرت اساساً منابع قدرت را محدود به «دانش» می‌دانند.

تعریف دیپلماسی علم و فناوری:

دیپلماسی علمی مفهومی است که از بعد از جنگ جهانی دوم به‌طورجدی موردتوجه و استفاده قرار گرفت. در این دوره، دیپلماسی علمی بیشتر ناظر به همکاری‌های علمی بین آمریکا و شوروی سابق بود که در حوزه‌های مختلف بهداشت، هسته‌ای، هوا و فضا و خلاصه زمینه‌های علمی-فناوری انجام می‌گرفت. در شرایطی که تعاملات سیاسی بین کشورهای مختلف به بن‌بست رسیده بود، تعاملات و همکاری‌های حوزه‌های علم و فناوری می‌توانست یک ارتباط حداقلی بین این کشور‌ها برقرار کند. درواقع تحلیلگر‌ها به این نقطه رسیده بودند که علم و فناوری این ظرفیت و پتانسیل را دارد که بین بازیگران مختلف عرصه بین‌الملل، تعاملاتی پایدار برقرار کند.

در حقیقت اگر بخواهیم یک تعریف عملیاتی از دیپلماسی علمی ارائه دهیم، این می‌شود که شما از ابزار علم و فناوری برای پیشبرد سیاست خارجی استفاده کنید و از ظرفیت‌های دیپلماتیک برای نیاز‌ها و اهداف حوزه علم و فناوری بهره بگیرید. ارتباط بین علم و فناوری باسیاست خارجی، ارتباطی دوطرفه است که ازیک‌طرف علم و فناوری به دیپلماسی خدمت می‌کند و از طرفی دیگر دیپلماسی به علم و فناوری. هرقدر به جلو می‌رویم، می‌بینیم علم و فناوری در عرصه تحولات بین‌الملل دارد نقش جدی‌تری پیدا می‌کند. برای مثال از زمان جنگ جهانی دوم که بحث نظامی و اتمی مطرح شد و این مباحث اغلب دارای فناوری‌های پیچیده‌ای در حوزه‌های هوایی، هوافضا و… بودند و اندکی که به جلو‌تر می‌آییم، بیوتکنولوژی و ازاین‌دست مسائل مطرح شدند. در سال‌های اخیر نیز بحث فضای سایبر و مجازی مطرح و باعث بروز بسیاری از مسائل و دغدغه‌ها شده است. در حوزه اقتصاد نیز شاهد تأثیرگذاری فزاینده علم و فناوری هستیم. مطرح‌شدن مسئله اقتصاد دانش‌بنیان شاهدی است بر اثبات این ادعا. مجموعه این‌ها بازیگران عرصه بین‌الملل که‌‌ همان دولت‌ها باشند را دارد به سمت اینکه به علم و فناوری توجه بیشتر داشته باشند، سوق می‌دهد.

دیپلماسی علم فرآیندی است که در آن کشورها پیشرفت‌ها و علایقشان را که در زمینه‌های علمی بین‌المللی با استفاده از روش‌های علمی کسب کرده‌اند، نشان می‌دهند.

نینا فدوروف نیز دیپلماسی علم را این‌گونه تعریف می‌کند: دیپلماسی علم استفاده از همکاری‌های علمی میان کشورها برای مواجهه با مشکلات مشترکی است که بشریت در قرن 21 با آن مواجه بوده و ایجاد همکاری‌های سازنده بین‌المللی می‌باشد. (ادامه دارد…)

تصویر شماره1

 

نویسنده : بنفشه دین‌محمدی پژوهشگر حوزه مدیریت تکنولوژی

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *