کارآفرینی سازمانی مقدمهای برای رسیدن به دانشگاه کارآفرین
کارآفرینی سازمانی مقدمهای برای رسیدن به دانشگاه کارآفرین
کارآفرینی سازمانی از شاخههای اصلی کارآفرینی است و نقش به سزایی در توفیق و تعالی سازمان ایفا میکند. بنا به تعریف، کارآفرینی سازمانی فرآیندی است که یک یا تعدادی از کارکنان سازمان طی میکنند تا فعالیت کارآفرینانهای را به ثمر برسانند و این در حالی است که لزومی جهت اینکه سازمان یک سازمان کارآفرین باشد، نیست. این نوع از کارآفرینی ازجمله مسائلی است که شرکتهای بزرگ علاقهمند به بهکارگیری آن میباشند. فراگیر نمودن تدریجی بحث کارآفرینی در سطوح مختلف سازمان و تغییر رویکرد به سازمان کارآفرین و کسب مزیت رقابتی در بلندمدت از مزایای این انتخاب آگاهانه بهحساب میآیند.
در شرایط کنونی و با در نظر داشتن تغییرات سریع در محیط، نیاز به تغییر رویکرد در سیستم آموزش عالی کشور امری غیرقابلانکار است. هرچند در سالهای اخیر توجه ویژهای بهضرورت توسعه کارآفرینی در نظام آموزشی کشور جهت ایجاد کسبوکارهای جدید شده و گامهای مثبتی نیز در این راستا برداشتهشده است؛ لیکن کمبود بهرهگیری از رویکرد کارآفرینی سازمانی جهت سوق دانشگاهها به سمتوسوی دانشگاه کارآفرین که همانا توجه به رویکرد خلاقیت، نوآوری، مخاطره پذیری و پیشتازی است، همچنان محسوس میباشد. که اجرای این پروسه مستلزم تغییر در رویکرد فرهنگسازمانی، تفکر اساتید، دانشجویان و کارکنان، سبک رهبری و … در سازمان و برقراری الگو و مدل کسبوکاری جهت تعامل مشترک بین دانشگاه و صنعت، میباشد. در این راستا بهرهمندی از کارآفرینان سازمانی که به وجود آورنده پروسه نوآوری (به تحقق درآوردن ایدههای بدیع و تازه) در سازمان و پیشتاز و حامی توسعه خدمات آموزشی نوین هستند میتواند باعث تسریع در امور شده و نهایتاً ایجاد تحول در امور آموزش را به همراه آورد.
حال این سؤال پیش میآید که از کجا و چگونه شروع کنیم؟
پیشازاین که بخواهم به این سؤال پاسخ دهم، میبایست به این نکته اشاره داشته باشم که اولاً، پرداختن به بحث کارآفرینی در جامعه ما، تنها چند سالی است که به وقوع پیوسته و علمی جدید بهحساب میآید، لذا افرادی که دارای این دانش میباشند در مقایسه با متخصصان دیگر علوم از سابقه کمتری برخوردار میباشند. ثانیاً، وجود پیچیدگی، رسمیت و تمرکز (ساختار سازمانی) و فرهنگسازمانی متفاوت در دانشگاههای دولتی و خصوصی و وجود تضاد در نوع نگاه آنها، مانعی در ایجاد یک الگوی واحد و مؤثر خواهد بود.
نهادینه شدن کارآفرینی سازمانی در دانشگاههای کشور و بهتبع آن شکلگیری دانشگاه کارآفرین محقق نخواهد شد مگر آنکه تفکر استراتژیک در دانشگاهها تثبیت گردد. این امر نقش قابلملاحظهای در پرورش مفاهیم آموزشی در سطوح فردی و سازمانی ایفا نموده و بستر مناسبی در عملیاتی شدن آن مهیا میسازد. عامل دیگر، مدیریت در رشد کارآفرینی سازمانی است که عامل بسیار مهم و اساسی میباشد و با حمایت مدیران ارشد از افراد نوآور و ریسکپذیر در سازمان در قالب تیمهای تخصصی، تجلی مییابد. ضمن آنکه شناخت و درک درست از عوامل رفتاری (مدیریتی، نوع نگرش، منابع انسانی، عوامل انگیزشی، فرهنگ و ارتباطات)، عوامل ساختاری (سیستمهای سازمان، استراتژیهای موجود، ساختار و تکنولوژی) و عوامل محیطی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیکی) که ازجمله موانع موجود در کارآفرینی سازمانی هستند، کمک شایانی به فائق آمدن بر چالشهای کارآفرینی در دانشگاهها مینماید. بدیهی است دستیابی به موارد یادشده، حمایت همه جانبهای را از قوای مجریه و مقننه گرفته تا مدیریت دانشگاه میطلبد و عزمی نیاز است به سمت توسعه نهادی در دانشگاهها، از نهاد با توسعه کم به سمتوسوی نهاد با توسعه بالا.
درمجموع برای ایجاد دانشگاه کارآفرین فراگیر در کشور، ما هنوز در ابتدای مسیر بوده و لزوم ایجاد بستر مناسب برای این کار نیازمند همت مسئولان، تغییر نوع نگاه و استفاده از نیروهای جوان خلاق و نوآور و باانگیزه میباشد که میتواند بهمثابه خون جدیدی در شریانهای نظام آموزشی کشور تزریق گردند. همچنین وجود تفکر خلاق در درون سازمان، جایگزین نمودن روندهای نوین با روندهای مستعمل گذشته و فراهم نمودن بستری که در قدمهای آتی این تفکر در تمام سطوح سازمان فراگیر شود، قسمتی از مزایای کارآفرینی سازمانی بوده که یقیناً با پرداختن به آن، گامهای بعدی با برنامهریزی و تدوین استراتژی دقیق و بهصورت فاز به فاز قابل حصول خواهد بود.

دکتر امیرحسین کردنوری مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد بانک توسعه صادرات ایران
نویسنده :
دکتر امیرحسین کردنوری
مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد بانک توسعه صادرات ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!